فلسفه اخلاق: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: افعال انسان ها، افعال طبيعي، زيبائي شناسي، عفو و گذشت، عل...' ایجاد کرد)
 
سطر ۱۰۷: سطر ۱۰۷:
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
 +
[[Category:اخلاق]]

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۴۱

منبع: نشريه درس هايي از مكتب اسلام، سال 1376، ماه شهريور،‌ صفحه 24 - 29.

نویسنده: دكتر حسين حقاني زنجاني

اخلاق نظري و اخلاقي عملي

علم اخلاق مجموعه اصولي معياري و سنجشي است كه شايسته است رفتار انسان ها مطابق آن ها صورت گيرد و به عبارت ديگر: اصول اخلاقي راه رفتار پسنديده و هدف ها و انگيزه ها را توضيح و ترسيم مي نمايد.[۱]

از اين رو علم اخلاق و به دو بخش اصلي و بنياني تقسيم مي گردد و هر كدام از آن دو آثار و ويژگي هائي دارد كه آن ديگري فاقد آن است.

بخش اول:

اين كه انسان ها از نظر اخلاقي چه تكاليفي دارند و چه وظایفی خواه مادی يا معنوي، اجتماعي يا فردي و خانوادگي و غير آن در رابطه با ساير انسان ها عهده دار است و بايد انجام دهند و چه چيزهائي را نبايد انجام دهند؟

بخش دوم:

اين كه اين تكاليف و وظائف را براي چه مقصودي بايد انجام دهد يا ندهد؟ و هدف و غايت اين وظائف و تكاليف چيست؟

بخش اول در اصطلاح علماء علم اخلاق، اخلاق عملي و بخش دوم را اخلاق نظري و يا فلسفه اخلاق مي نامند.

پس فلسفه اخلاق عين علم اخلاق نيست گر چه با آن در رابطه نزديكي قرار دارد زيرا علم اخلاق عام بوده، شامل هر دو بخش مي گردد پس نسبت بين آن دو نسبت ميان عام و خاص است و فلسفه اخلاق يك بخشي از آن محسوب مي گردد.

و به عبارت دقيق تر مي توان گفت نسبت فلسفه اخلاق (يعني اخلاق نظري) و اخلاق عملي نسبت ميان مبادي و غايت محسوب مي گردد از اين رو لازم است قبل از هر چيز از اخلاق نظري بحث نمود زيرا بايد ابتدا غايت را شناخت سپس راه هاي وصول به آن را مورد بررسي قرار داد.[۲]

فلسفه اخلاق از جهت رده بندي علوم، داخل در فلسفه نظري مي باشد و فلسفه نظري عبارت است از برداشت كلي از جهان و رابطه ذهن با خارج و داراي پنج جزء است:

  • 1- فلسفه اولي.
  • 2- منطق.
  • 3- زيبائي شناسي.
  • 4- علم النفس.
  • 5- علم اخلاق.

پس هر حكم و اثر و يا ويژگي كه فلسفه (به عنوان پدر) دارد در اجزاء آن (به عنوان فرزند) از جمله علم اخلاق و در نتيجه فلسفه اخلاق نيز جاري و ساري است.

در نتيجه علم اخلاق و به دنبال آن دو بخش اخلاق عملي و نظري (و فلسفه اخلاق) رابطه نزديكي با فعل و عمل و وظيفه و تكليف انسان ها وجود دارد و علم اخلاق در زمينه فعل و عمل انساني متجلي مي گردد.

تحقيق و بررسي طبيعي و علمي در مورد علم اخلاق و يافتن آثار و ويژگي هاي آن در مقايسه با ساير علوم ما را رهنمون مي گردد به اين كه افعال انسان ها را از جهات گوناگون مورد مداقه قرار دهيم.

اقسام افعال انسان ها

به طور كلي ما مي دانيم كه افعال انسان ها به يك نسق نيست، افعال انسان ها سه گونه اند:

  • 1- افعال اخلاقي.
  • 2- افعال طبيعي.
  • 3- افعال عادي.

نمونه هاي عملي و توضيح اين سه قسم و موارد آن براي همه ما تا حدودي روشن و واضح است و نياز به تفصيل زياد ندارد.

آري بيان آثار و ويژگي هر يك از اقسام سه گانه بالا و بيان فرق بين آن ها نياز به توضيح دارد به اين ترتيب كه عمل اخلاقي قابل ستايش و تحسين هستند برخلاف عمل عادي بشري.

پس انسان ها براي اعمال اخلاقي، ارزش قائل بوده و افعال اخلاقي مثل احسان به مستمندان و محبت به غير و غير اين ها از افعال اخلاقي در وجدان بشري ارزشمند از نوع ارزشمندي يك كارگر در برابر كارش مثلاً نيست زيرا اين ارزش، ارزش مادي و سبب استحقاق مبلغي پول يا كالا در مقابل كارِ كارگر مثلاً نيست و ارزش كار اخلاقي فوق اين ارزش ها بوده، با پول و كالاي مادي قابل مقايسه نمي باشد مثل شهادت در راه خدا و نقد جان باختن براي احياء دين محمدي صلي الله عليه و آله از قبيل ارزش مادي نيست، بلكه ارزش معنوي دارد.

حال اين سؤال اساسي و منطقي در اين جا مطرح مي گردد كه پس توجيه اين ارزش ها چگونه است؟ يعني با چه فلسفه و يا با چه مكتبي و معياري (انساني، ديني يا عقلي و وجداني) مي توانيم اين ارزش ها را توجيه كنيم؟

قبل از اين كه پاسخ اين سؤال را بررسي كنيم، ناچار بايد نمونه ها و مثال هائي براي اثبات اخلاقي بودن برخي از افعال و كارهاي انسان ها را در اين جا ذكر نمائيم.

الف- عفو و گذشت در انسان ها يكي از اعمال و افعال قابل ستايش و تحسين مي باشد يعني انساني فرض كنيم كه به گردن ديگري حقي دارد مثلاً او را آزرده باشد و يا طلبي از او داشته باشد در اين هنگام او مي تواند از حق خود نگذرد و مي تواند از حق خود بگذرد و او را عفو نمايد.

و لذا در دين اسلام و قوانين آن مي بينيم كه عفو را يكي از صفات حميده و پسنديده انسان ها در رابطه با ديگران به حساب آورده است چنان كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله چنين نقل شده است:

«ثَلاثٌ مِنْ مَكارِمِ الأَخْلاقِ: يَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِي مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُو مِمَّنْ ظَلَمَكَ».[۳]

يعني:

سه چيز از اخلاق بزرگوارانه است: يكي اين كه با كسي كه با تو قطع رابطه كرده است، بپيوندي و به آن كه تو را محروم ساخته ببخشي و كسي را كه به تو ظلم كرده است، عفو نمائي.

ب- حق شناسي و وفاداري يعني در مقابل احسان كسي به اين نحو كه او را تا آخر عمر فراموش نكردن و نيكي او را قدرداني نمودن يكي از افعال اخلاقي نيكو و پسنديده انساني است.

در قرآن مجيد در سوره الرحمن آيه 60 مي فرمايد:

«هَلْ جَزاءُ الإِحْسانِ اِلاَّ الإِحْسانُ» يعني آيا جزاي نيكي جز نيكي است؟

پس نيكي در مقابل نيكي يك اصل اخلاقي فطري است كه قرآن آن را يادآور مي شود.

ج- ترحم به حيوانات حتي حيواناتي كه پليد هستند و آن پليدي منافاتي با ترحم به آن ها ندارد مثلاً سگ به جهت داشتن ميكروب در لعاب دهانش يا در همه بدنش و يا به جهات ديگري مي گوئيم كه پليد است، بايد از آن اجتناب نمود اين، منافات ندارد به اين كه اين حيوان قابل ترحم است پس ترحم به حيوان گرسنه و يا تشنه جزء افعال اخلاقي انسان ها محسوب مي شود.

مردي از بياباني مي گذشت سگي را ديد كه از شدت تشنگي زبانش را به خاك هاي نمناك مي مالد در آن جا چاه آبي بود مرد كفش خود را به دستار شالي بست و آن را فرستاد به ته چاه و از آن آب كشيد و بعد با دست خودش آب به اين حيوان داد و او را سيراب و از مرگ حتمي نجات داد وحی به پيامبر زمانش رسيد كه خدا كار اين انسان را پاداش مي دهد و اين عمل نزد خداوند داراي ارزش و بها است (شَكَر اللّه له وادْخَله الجنة) خداوند از عمل نيك اين مرد قدرداني نمود و او را به پاس اين عمل اخلاقي و پسنديده به بهشت برد.

سعدي در در كتاب بوستان در توضيح اين حديث شريف اشعاري سروده است كه مي گويد:

يكي در بيابان سگي تشنه يافت × برون از رمق در حياتش نيافت × كُله دلو كرد آن پسنديده كيش × چه حبل اندر آن بست دستار خويش × به خدمت ميان بست و بازو گشاد × كه داور گناهان او عفو كرد.

نتيجه اين حديث و حاصل آن اين است كه اين عمل، عمل اخلاقي بوده، نزد خداوند و خلق ارزش دارد از اين جهت در دعاي مكارم الأخلاق كه يكي از دعاهاي صحيفه سجاديه[۴] است اين گونه از پيامبر نقل كرده مي فرمايد:

«بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الأَخْلاق».[۵]

و به روايت ديگر شيعي: «عَلَيْكُمْ بِمَكارِمِ الأَخْلاق فَاِنَّ رَبِّي بَعَثَنِي بِها» يعني من مبعوث گشتم كه اصول اخلاقي را براي جامعه انسان ها تتميم و تكميل نمايم و بر شما است كه اين اصول اخلاقي را عمل نمائيد زيرا پروردگار من مرا بر اساس اين اصول گرانقدر مبعوث گردانيد.

سپس امام سجاد عليه السلام به دنبال اين روايات جملاتي بسيار لطيف كه مي تواند شاهد گوياي اخلاقي بودن برخي از افعال باشد مي فرمايد:

«اللّهُمَّ صَلِّ عَلي محمَّدٍ و آلِهِ و سَدِّدْنِي لاَنْ اُعارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُصْحِ وَ اُجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالبِرِّ و اُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالبَذْلِ و اُكافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ».

يعني پروردگارا درود بفرست بر پيامبر و خاندانش و به من توفيق بده كه با آن كساني را كه مرا ترك كردند با آن ها مقابله به مثل نكنم، بلكه با بر و نيكي با آن ها مقابله نمايم و پاداش نيكو دهم آن كه مرا محروم كرد و مكافات ندهم هر كس را كه با من قطع رابطه مي كند ارحام و دوستاني كه قطع صله رحم يا قطع صله مودت مي كنند، به اين كه رابطه را با آن ها برقرار كنم آن ها مي برند و من پيوند كنم! مكافات من اين باشد كه آن ها اين رابطه را مي برند و من در مقابل وصل كنم آن ها فصل مي كند و من وصل كنم...

آيا اين نوع دعاها و درخواست ها از پروردگار حكايت از حد اعلاي محبت به خلق و احسان به غير نمي نمايد؟ آيا اين امور ارزش دارد يا نه؟ قطعا ارزش دارد و ارزش آن مادي نيست، بلكه معنوي است.

در تواريخ معتبر اسلامي نقل شده است كه روزي مالک اشتر از بازار كوفه مي گذشت فردي از بازاريان كه مالك اشتر را نمي شناخت كيسه زباله اي به سر و صورت مالك انداخت مالك اعتنائي نكرد و شخص ديگري كه نظاره گر اين جريان بود، به آن مرد گفت: آيا شناختي كي بود كه كيسه زباله را تو به سر و صورت او انداختي؟

گفت: نشناختم. گفت: او مالك اشتر نخعي بود فرمانده كل سپاه امام علی عليه السلام بدنش به لرزه افتاد و گفت: قبل از اين كه او تصميمي درباره تو بگيرد از او عذرخواهي كن به عقبش رفت، ديد داخل مسجد شد شروع به نماز كرد، دو ركعت نماز خواند صبر كرد تا سلام داد، پس سلام داده افتاد به التماس مالك گفت: به خدا قسم نمي خواستم به مسجد بيايم مسجد نيامدم جز اين كه دو ركعت نماز بخوانم و بعد درباره تو دعا كنم كه خداوند از گناه تو بگذرد و تو را هدايت نمايد.

پانویس

  1. فلسفه اخلاق، ص 15.
  2. فلسفه اخلاق از ديدگاه قرآن... ص 16.
  3. تحف العقول، در باب مواعظ النبي و حِكَمِهِ.
  4. صحیفه سجادیه کتابی است جامع و دعاهائی با مضامین بسیار عالی و لطیف در موضوعات مختلف رابطه انسان ها با یکدیگر و رابطه انسان ها با خالق خویش. این مجموعه دعاهای پرمحتوا منسوب به امام علی بن الحسین علیه السلام معروف به امام زین العابدین، امام چهارم شیعیان است که از صدر اسلام مورد توجه علماء و بزرگان بوده، بعد از قرآن تنها مجموعه ای است که از اواخر قرن اول و اوائل قرن دوم هجری به صورت تالیف و تصنیف باقی مانده است و پس از قرآن قدیمی ترین کتاب شیعی که از اول به صورت تالیف کتابی به وجود آمده و اکنون در دست ما است همان صحیفه سجادیه است که جناب زید بن علی بن الحسین علیه السلام وقتی که در جنگ با امویان در بیابان معروف به «فخ» نزدیک شهر مکه شهید گردید، همین کتاب همراهش بود و آن را به کسی سپرد و از آن دو نسخه موجود بوده است.
  5. سفينة البحار، ج 1، ص 411 - محجة البيضاء، ج 4، ص 121 - علم اليقين، ص 439.