عمان: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(نقشه)
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
[[پرونده:Oman.jpg|left|thumb|عمان در جهان]]
 
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
عمان، سلطان‌نشينى مستقل در گوشه جنوب شرقى شبه‌جزيره عربستان است. پايتخت‌ و بندر عمده‌اش شهر مسقط بركنار درياى عمان و درياى عرب واقع است. رأس المسندم در داخل سواحل متصالح (شيخ‌نشين ها) نيز جزء عمان است. عمان از طرف شمال به ربع الخالى محدود مى‌شود. دو شهر قديمى آن صحار و صور بازارهاى محلى و بندرگاه كشتيرانى به سوى هند، يمن، زنگبار و سواحل خليج فارس است.
+
[[پرونده:Oman.jpg|left|thumb|عمان در جهان]]
 
 
عمان از لحاظ محصولات كشاورزى و منابع معدنى ثروتمند است. صادراتش خرما، ليمو، انار و ماهى خشك است. در آنجا پرورش شتر نيز رايج است. بيشتر مردم آن پيرو مذهب اباضى‌اند.
 
 
 
سرزمين عمان از منطقه كوهستانى و دشت هاى كرانه‌اى تشكيل شده و منطقه كوهستانى آن از سنگهاى آتشفشانى است. در لابلاى كوههاى عمان درّه‌هايى است كه بيشتر آنها خشك و بدون آب است و راه مواصلاتى ميانه كرانه و زمين هاى داخلى از اين درّه‌ها مى‌گذرد. هواى عمان گرم و استوايى است. ايرانيان قديم عمان را «مزون» مى‌ناميدند.<ref>ايرانشهر بر مبناى جغرافياى موسى خورنى؛ ص 95.</ref>
 
 
 
در عمان شهرهاى باستانى مانند صحار، نزوه و دبا از آغاز روزگار اسلام معروف بوده است. صحار پايتخت قديم عمان... يكى از بازارهاى دوران جاهليت بوده است.<ref>المفصل فى تاريخ العرب...؛ ج1، ص177 و 178.</ref>
 
 
 
در سال هشتم هجرت، پيامبر صلی الله علیه و آله عمرو بن عاص را نزد جيفر و عياذ (دو برادر) فرزندان جلندى ازدى به عمان فرستاد تا [[صدقات]] و [[زكات]] آنجا را از توانگران گرفته و به تنگدستان دهد و از مجوس (زرتشتيان) هم جزيه (گزيت) بگيرد؛ گفته شده كه اين كار در سال هفتم هجرت بوده است.<ref>كامل؛ ج1، ص328.</ref>
 
  
به نوشته اصطخرى، عمان ولايتى گرمسير است... در عمان خرما و ميوه بسيار باشد؛ مانند انار، موز و ناق كه به عربى آن را نبق<ref> كنار كه بار درخت سدر است.</ref> گويند... و كشتي هاى بزرگ آنجا آيد. (لنگر اندازند)
+
کشور '''عمان'''، سلطان‌نشینى مستقل در گوشه جنوب شرقى [[شبه جزیره عربستان|شبه‌جزیره عربستان]] است. پایتخت‌ و بندر عمده‌اش شهر مسقط بر کنار دریاى عمان و دریاى عرب واقع است. رأس المسندم در داخل سواحل متصالح (شیخ‌نشین ها) نیز جزء عمان است. عمان از طرف شمال به ربع الخالى محدود مى‌شود. دو شهر قدیمى آن صحار و صور بازارهاى محلى و بندرگاه کشتیرانى به سوى هند، [[یمن|یمن]]، زنگبار و سواحل خلیج فارس است. عمان از لحاظ محصولات کشاورزى و منابع معدنى ثروتمند است. صادراتش خرما، لیمو، انار و ماهى خشک است. در آنجا پرورش شتر نیز رایج است. بیشتر مردم آن پیرو مذهب [[اباضیه|اباضیه‌اند]].
  
بر كرانه درياى پارس هيچ شهرى آبادانتر و توانگرتر از صحار نيست، در اين ولايت شهرهاى بسيار است و گويند كه اعمال آن سيصد فرسنگ باشد. در آنجا قومى از خوارجند كه ايشان را شراة خوانند... [به روزگار] معتضد، ميان ايشان و قومى از بنى سامة بن لوى جنگ افتاد. مردى از ايشان به نام محمد بن قاسم‌ سامى به نزد معتضد آمد و از وى مدد خواست.
+
== تاریخ و جغرافیای عمان ==
 +
در عمان شهرهاى باستانى مانند صحار، نزوه و دبا از آغاز روزگار [[اسلام]] معروف بوده است. صحار پایتخت قدیم عمان یکى از بازارهاى دوران [[جاهلیت|جاهلیت]] بوده است.<ref>المفصل فى تاریخ العرب...؛ ج۱، ص۱۷۷ و ۱۷۸.</ref>
  
معتضد مردى را به نام ابوثور با وى راهى عمان كرد، او عمان را فتح كرد و خطبه به نام معتضد عباسى خواند. قوم شراة به ناحيتى كه آن را نزوه خوانند مسكن گزيدند.<ref>مسالك و ممالك؛ ص 27.</ref>
+
در سال هشتم هجرت، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله [[عمرو بن عاص]] را نزد جیفر و عیاذ (دو برادر) فرزندان جلندى ازدى به عمان فرستاد تا صدقات و [[زکات]] آنجا را از توانگران گرفته و به تنگدستان دهد و از مجوس ([[زردشت|زرتشتیان]]) هم [[جزیه|جزیه]] (گزیت) بگیرد؛ گفته شده که این کار در سال هفتم هجرت بوده است.<ref>کامل؛ ج۱، ص۳۲۸.</ref>
  
به نوشته صاحب حدود العالم «عمان شهرى است عظيم بر كران دريا و اندر وى بازرگانان بسيارند و باركده همه جهان است و هيچ شهرى نيست اندر جهان كه اندر وى بازرگانان توانگرتر از آنجا بود و همه جهازهاى (كشتي هاى) مشرق و مغرب و جنوب و شمال بدين شهر افتد و از اينجا به جاي ها ببرند».<ref>حدود العالم؛ ص 169.</ref>
+
به نوشته اصطخرى، ... بر کرانه دریاى پارس هیچ شهرى آبادانتر و توانگرتر از صحار نیست، در این ولایت شهرهاى بسیار است و گویند که اعمال آن سیصد فرسنگ باشد. در آنجا قومى از [[خوارج]] اند که ایشان را شراة خوانند... [به روزگار] [[معتضد]]، میان ایشان و قومى از بنى سامة بن لوى جنگ افتاد. مردى از ایشان به نام محمد بن قاسم‌ سامى به نزد معتضد آمد و از وى مدد خواست. معتضد مردى را به نام ابوثور با وى راهى عمان کرد، او عمان را فتح کرد و خطبه به نام معتضد عباسى خواند. قوم شراة به ناحیتى که آن را نزوه خوانند مسکن گزیدند.<ref>مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.</ref>
  
واليان قرمطى از سال 317 تا 375 هجرى قمرى به عمان آمد و شد داشتند... و مردم نزوه كه خوارج بودند، حكومت را بدست گرفتند و قرامطه و رافضيان را قتل‌عام كردند.<ref>تاريخ ابن خلدون؛ ج3، ص131.</ref> مقدسى، عمان را يكى از چهار خوره (ناحيه) بزرگ جزيرة العرب نام مى‌برد و مى‌نويسد: هشتاد فرسخ در هشتاد فرسخ است.
+
والیان قرمطى از سال ۳۱۷ تا ۳۷۵ هجرى قمرى به عمان آمد و شد داشتند... و مردم نزوه که خوارج بودند، حکومت را بدست گرفتند و قرامطه و [[رافضى|رافضیان]] را قتل‌عام کردند.<ref>تاریخ ابن خلدون؛ ج۳، ص۱۳۱.</ref>  
  
قصبه آن (مركز آن) صحار و شهرهايش: نزوه، سرّ، ضنك، حفيت، دبا، سلوت، جلّفار و... است. تمام [اين سرزمين‌] نخلستان و باغ است، آب مشروب ايشان از چاههاست كه با گاو بيرون مى‌كشند و بيشتر [عمان‌] كوهستانى است.<ref>احسن التقاسيم؛ بخش 1، ص 102، 104، 132 و 133.</ref> مهره به عمان متصل است و در شمال آن قرار دارد.
+
سرزمین عمان از منطقه کوهستانى و دشت هاى کرانه‌اى تشکیل شده و منطقه کوهستانى آن از سنگهاى آتشفشانى است. در لابلاى کوههاى عمان درّه‌هایى است که بیشتر آنها خشک و بدون آب است و راه مواصلاتى میانه کرانه و زمین هاى داخلى از این درّه‌ها مى‌گذرد. هواى عمان گرم و استوایى است. ایرانیان قدیم عمان را «مزون» مى‌نامیدند.<ref>ایرانشهر بر مبناى جغرافیاى موسى خورنى؛ ص ۹۵.</ref>
  
عمان سرزمينى مستقل، پرجمعيت با درختان نخل و ميوه‌هاى گرمسيرى بسيار چون موز، انار، انجير و انگور است. دو شهر صور و قلهات از شهرهاى عمان بر ساحل درياى نمك فارس واقع است. اين دو شهر كوچك ولى آبادند. آب آشاميدنى مردم عمان از چاهها تأمين مى‌شود. مردم آنجا ماهى و مرواريد صيد مى‌كنند.<ref>نزهة المشتاق؛ ج1، ص155.</ref>
+
به نوشته صاحب حدود العالم «عمان شهرى است عظیم بر کران دریا و اندر وى بازرگانان بسیارند و بارکده همه جهان است و هیچ شهرى نیست اندر جهان که اندر وى بازرگانان توانگرتر از آنجا بود و همه جهازهاى (کشتی هاى) مشرق و مغرب و جنوب و شمال بدین شهر افتد و از اینجا به جای ها ببرند».<ref>حدود العالم؛ ص ۱۶۹.</ref>
  
ياقوت، عمان را خوره‌اى عربى بر ساحل درياى يمن و هند و در اقليم اول و در مشرق هجر «هگر قديم» مى‌داند. او مى‌نويسد: عمان شهرها، نخلستان ها و زراعت فراوان دارد. گرماى آن ضرب المثل است.<ref>معجم البلدان؛ ج3، ص717.</ref>
+
مقدسى، عمان را یکى از چهار خوره (ناحیه) بزرگ جزیرة العرب نام مى‌برد و مى‌نویسد: هشتاد فرسخ در هشتاد فرسخ است. قصبه آن (مرکز آن) صحار و شهرهایش: نزوه، سرّ، ضنک، حفیت، دبا، سلوت، جلّفار و... است. تمام [این سرزمین‌] نخلستان و باغ است، آب مشروب ایشان از چاههاست که با گاو بیرون مى‌کشند و بیشتر [عمان‌] کوهستانى است.<ref>احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۰۲، ۱۰۴، ۱۳۲ و ۱۳۳.</ref> مهره به عمان متصل است و در شمال آن قرار دارد.
  
ابوالفداء مى‌نويسد: عمان شهر بزرگى است و لنگرگاهى دارد كه كشتي هاى سند و هند و چين و زنگبار بدانها درآيند و قصبه آن، صحار، بركنار درياى پارس است و شهرى بزرگتر از آن نيست.<ref>تقويم البلدان؛ ص 99.</ref> به نوشته حمدالله، عمان بزرگترين شهر (جنوب شرقى) عربستان است و درياى عمان بدان منسوب است.<ref>نزهة القلوب؛ ص 263.</ref>
+
عمان سرزمینى مستقل، پرجمعیت با درختان نخل و میوه‌هاى گرمسیرى بسیار چون موز، انار، انجیر و انگور است. دو شهر صور و قلهات از شهرهاى عمان بر ساحل دریاى نمک فارس واقع است. این دو شهر کوچک ولى آبادند. آب آشامیدنى مردم عمان از چاهها تأمین مى‌شود. مردم آنجا ماهى و مروارید صید مى‌کنند.<ref>نزهة المشتاق؛ ج۱، ص۱۵۵.</ref>
  
صحار شهر و بندرى است در ساحل درياى عمان. ابن خرداذبه مى‌نويسد: عمان همان صحار و دبا است.<ref>المسالك والممالك؛ ص 60.</ref> بر كرانه درياى پارس هيچ شهرى آبادانتر و توانگرتر از صحار نيست.<ref>مسالك و ممالك؛ ص 27.</ref>
+
[[یاقوت حموی|یاقوت]]، عمان را خوره‌اى عربى بر ساحل دریاى [[یمن|یمن]] و هند و در اقلیم اول و در مشرق هجر «هگر قدیم» مى‌داند. او مى‌نویسد: عمان شهرها، نخلستان ها و زراعت فراوان دارد. گرماى آن ضرب المثل است.<ref>معجم البلدان؛ ج۳، ص۷۱۷.</ref>
  
به نوشته همدانى، صحار بزرگترين خوره (ناحيه) سرزمين عمان است.<ref>صفة جزيرة العرب؛ ص 237.</ref> در قرن چهارم هجرى قمرى شهرى مهمتر و آبادتر از صحار، قصبه عمان بر كرانه درياى چين، نبوده است. اين شهر پرجمعيت گردشگاهها و ثروت بسيار داشته و ميوه‌خيز و پربركت و ثروتمندتر از زبيد و صنعاء بوده است. بازارهايش شگفت‌انگيز، خانه‌هايش از آجر و چوب ساج... و جامع آن با گلدسته‌هاى زيبا و بلند در كنار دريا و در انتهاى بازارها قرار داشته است، چاههاى آبش شيرين و كاريزى گوارا داشته و مردم در اين شهر از هر جهت در رفاه بوده‌اند.
+
ابوالفداء مى‌نویسد: عمان شهر بزرگى است و لنگرگاهى دارد که کشتی هاى سند و هند و چین و زنگبار بدانها درآیند و قصبه آن، صحار، برکنار دریاى پارس است و شهرى بزرگتر از آن نیست.<ref>تقویم البلدان؛ ص ۹۹.</ref> به نوشته حمدالله، عمان بزرگترین شهر (جنوب شرقى) [[عربستان]] است و دریاى عمان بدان منسوب است.<ref>نزهة القلوب؛ ص ۲۶۳.</ref>
  
[شهر] درگاه چين و انبار مشرق‌زمين و عراق و پناهگاه يمن محسوب مى‌شده است. بيشتر مردمش ايرانى بوده‌اند... محراب مسجد جامع آن چنان ستاره‌كوبى شده كه از هر جهت بچرخى [و بدان نگاه كنى‌] رنگ‌ به ‌رنگ مى‌شود به طورى كه از يك طرف زرد و از طرف ديگر سبز و از سويى ديگر سرخ رنگ ديده مى‌شود.<ref>احسن التقاسيم؛ بخش 1، ص 131 و 132.</ref>
+
صحار شهر و بندرى است در ساحل دریاى عمان. ابن خرداذبه مى‌نویسد: عمان همان صحار و دبا است.<ref>المسالک والممالک؛ ص ۶۰.</ref> بر کرانه دریاى پارس هیچ شهرى آبادانتر و توانگرتر از صحار نیست.<ref>مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.</ref> به نوشته همدانى، صحار بزرگترین خوره (ناحیه) سرزمین عمان است.<ref>صفة جزیرة العرب؛ ص ۲۳۷.</ref> در قرن چهارم هجرى قمرى شهرى مهمتر و آبادتر از صحار، قصبه عمان بر کرانه دریاى چین، نبوده است. این شهر پرجمعیت گردشگاهها و ثروت بسیار داشته و میوه‌خیز و پربرکت و ثروتمندتر از زبید و صنعاء بوده است. بازارهایش شگفت‌انگیز، خانه‌هایش از آجر و چوب ساج... و جامع آن با گلدسته‌هاى زیبا و بلند در کنار دریا و در انتهاى بازارها قرار داشته است، چاههاى آبش شیرین و کاریزى گوارا داشته و مردم در این شهر از هر جهت در رفاه بوده‌اند.
  
هر ساله بازرگانان بسيارى از سرزمين هاى ديگر به آنجا آمد و رفت مى‌كنند و تمام كالاهاى يمن به آنجا آورده مى‌شود.<ref>نزهة المشتاق؛ ج1، ص156.</ref> بناهاى شهر همه از آجر و ساج ساخته شده و در آن نواحى، شهرى همانند آن از نظر (خوش‌ساختى) بنا نبوده است.<ref> معجم البلدان؛ ج3، ص369.</ref> در اوايل قرن دهم هجرى قمرى پرتغالي ها صحار [و عمان‌] را تصرف كردند؛ بعدها ناصر بن مرشد يعربى، امام عمان، بر صحار دست يافت.<ref>تاريخ مسقط و عمان، بحرين، قطر و روابط آنها با ايران؛ ص 330-331 و 364.</ref>
+
[شهر] درگاه چین و انبار مشرق‌زمین و [[عراق]] و پناهگاه یمن محسوب مى‌شده است. بیشتر مردمش [[ایران|ایرانى]] بوده‌اند... [[محراب]] مسجد جامع آن چنان ستاره‌کوبى شده که از هر جهت بچرخى [و بدان نگاه کنى‌] رنگ‌ به ‌رنگ مى‌شود به طورى که از یک طرف زرد و از طرف دیگر سبز و از سویى دیگر سرخ رنگ دیده مى‌شود.<ref>احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.</ref> هر ساله بازرگانان بسیارى از سرزمین هاى دیگر به آنجا آمد و رفت مى‌کنند و تمام کالاهاى یمن به آنجا آورده مى‌شود.<ref>نزهة المشتاق؛ ج۱، ص۱۵۶.</ref> بناهاى شهر همه از آجر و ساج ساخته شده و در آن نواحى، شهرى همانند آن از نظر (خوش‌ساختى) بنا نبوده است.<ref> معجم البلدان؛ ج۳، ص۳۶۹.</ref> در اوایل قرن دهم هجرى قمرى پرتغالی ها صحار [و عمان‌] را تصرف کردند؛ بعدها ناصر بن مرشد یعربى، امام عمان، بر صحار دست یافت.<ref>تاریخ مسقط و عمان، بحرین، قطر و روابط آنها با ایران؛ ص ۳۳۰-۳۳۱ و ۳۶۴.</ref>
  
نزوه، در دامنه كوه اخضر از شهرهاى قديم عمان و در 150 كيلومترى جنوب‌ غربى مسقط (در دامنه‌هاى جنوبى سلسله جبال عمان) واقع است. اصطخرى مى‌نويسد: قوم شراة (از [[خوارج]]) به نزوه رفتند و هنوز آنجايند.<ref>مسالك و ممالك؛ ص 27.</ref>
+
نزوه، در دامنه کوه اخضر از شهرهاى قدیم عمان و در ۱۵۰ کیلومترى جنوب‌ غربى مسقط (در دامنه‌هاى جنوبى سلسله جبال عمان) واقع است. اصطخرى مى‌نویسد: قوم شراة (از [[خوارج]]) به نزوه رفتند و هنوز آنجایند.<ref>مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.</ref> در آخر قرن چهارم هجرى نزوه شهرى بزرگ در مرز کوهستان بود. ساختمانهایش از گل و [[مسجدجامع|مسجد جامع]] آن در میان بازار بود. آب آشامیدنى مردم آن از چاه تأمین مى‌شد. دور شهر را نخلستان فراگرفته بود.<ref>احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۲.</ref> یاقوت مى‌نویسد: نزوه در ساحل دریا نیست بلکه کوهى است در عمان و در آن آبادی هاى بزرگ بیشمارى است که تمام آنها را نزوه خوانند... مردم آن عرب و از خوارجند. در آنجا نوعى پارچه مخلوط با حریر (ابریشم) مى‌بافند که در دیگر سرزمین هاى عرب بافته نمى‌شود.<ref>معجم البلدان؛ ج۴، ص۷۷۶.</ref>
  
در آخر قرن چهارم هجرى نزوه شهرى بزرگ در مرز كوهستان بود. ساختمانهايش از گل و مسجد جامع آن در ميان بازار بود. آب آشاميدنى مردم آن از چاه تأمين مى‌شد. دور شهر را نخلستان فراگرفته بود.<ref>احسن التقاسيم؛ بخش 1، ص 132.</ref>
+
مسقط، شهر و پایتخت و بندر مهم سلطان‌نشین عمان است که در کنار دریاى عمان و جنوب کوههاى اخضر قرار دارد. بامهاى خانه‌هاى مسقط جز بناهاى سلطنتى (کاخ ها)، همه مرتفع و مسطحند. کاخ حکومتى آن یادگار استیلاى پرتغالیان است و در وسط شهر قرار دارد. ابن رسته نخستین جغرافیادانى است که از مسقط نام برده است.<ref>الاعلاق النفیسه؛ ص ۹۹.</ref>
  
ياقوت مى‌نويسد: نزوه در ساحل دريا نيست بلكه كوهى است در عمان و در آن آبادي هاى بزرگ بيشمارى است كه تمام آنها را نزوه خوانند... مردم آن عرب و از خوارجند. در آنجا نوعى پارچه مخلوط با حرير (ابريشم) مى‌بافند كه در ديگر سرزمين هاى عرب بافته نمى‌شود.<ref>معجم البلدان؛ ج4، ص776.</ref>
+
در اواخر قرن چهارم هجرى، مسقط بندرى بوده که کشتی هاى یمن را پذیرا مى‌شده و جایى زیبا و پرمیوه بوده است.<ref>احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۲.</ref> به نوشته یاقوت، مسقط شهرى ساحلى بوده که در پایان مرزهاى عمان و در جانب یمن قرار داشته است.<ref>معجم البلدان؛ ج۴، ص۵۱۹.</ref> هم‌اکنون مسقط بزرگترین بندر در ساحل خلیج فارس است.<ref>جغرافیة شبه جزیرة العرب؛ ص ۳۷۳.</ref> ساکنان آن، بیشتر هندى و بلوچ و سیاهپوست هستند. این شهر بدان سبب که بندرگاه خوبى است و مشرف بر مدخل خلیج فارس است مرکز اصلى صادرات و واردات عمان مى‌باشد.
 
 
مسقط، شهر و پايتخت و بندر مهم سلطان‌نشين عمان است كه در كنار درياى عمان و جنوب كوههاى اخضر قرار دارد. بامهاى خانه‌هاى مسقط جز بناهاى سلطنتى (كاخ ها)، همه مرتفع و مسطحند. كاخ حكومتى آن يادگار استيلاى پرتغاليان است و در وسط شهر قرار دارد. ابن رسته نخستين جغرافيادانى است كه از مسقط نام برده است.<ref>الاعلاق النفيسه؛ ص 99.</ref>
 
 
 
در اواخر قرن چهارم هجرى، مسقط بندرى بوده كه كشتي هاى يمن را پذيرا مى‌شده و جايى زيبا و پرميوه بوده است.<ref>احسن التقاسيم؛ بخش ص 132.</ref> به نوشته ياقوت، مسقط شهرى ساحلى بوده كه در پايان مرزهاى عمان و در جانب يمن قرار داشته است.<ref>معجم البلدان؛ ج4، ص519.</ref> هم‌اكنون مسقط بزرگترين بندر در ساحل خليج فارس است.<ref>جغرافية شبه جزيرة العرب؛ ص 373.</ref>
 
 
 
ساكنان آن، بيشتر هندى و بلوچ و سياهپوست هستند. اين شهر بدان سبب كه بندرگاه خوبى است و مشرف بر مدخل خليج فارس است مركز اصلى صادرات و واردات عمان مى‌باشد.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
حسین قره چانلو، جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، سمت، تهران، 1380، ج‌1، ص 227 تا 230.
+
* حسین قره چانلو، جغرافیاى تاریخى کشورهاى اسلامى، سمت، تهران، ۱۳۸۰، ج‌۱، ص ۲۲۷ تا ۲۳۰.
  
 
[[رده:جغرافیای تاریخی عربستان]]
 
[[رده:جغرافیای تاریخی عربستان]]
 
{{کشورهای اسلامی}}
 
{{کشورهای اسلامی}}
 
[[رده:کشورهای اسلامی]]
 
[[رده:کشورهای اسلامی]]

نسخهٔ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۲۵

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


عمان در جهان

کشور عمان، سلطان‌نشینى مستقل در گوشه جنوب شرقى شبه‌جزیره عربستان است. پایتخت‌ و بندر عمده‌اش شهر مسقط بر کنار دریاى عمان و دریاى عرب واقع است. رأس المسندم در داخل سواحل متصالح (شیخ‌نشین ها) نیز جزء عمان است. عمان از طرف شمال به ربع الخالى محدود مى‌شود. دو شهر قدیمى آن صحار و صور بازارهاى محلى و بندرگاه کشتیرانى به سوى هند، یمن، زنگبار و سواحل خلیج فارس است. عمان از لحاظ محصولات کشاورزى و منابع معدنى ثروتمند است. صادراتش خرما، لیمو، انار و ماهى خشک است. در آنجا پرورش شتر نیز رایج است. بیشتر مردم آن پیرو مذهب اباضیه‌اند.

تاریخ و جغرافیای عمان

در عمان شهرهاى باستانى مانند صحار، نزوه و دبا از آغاز روزگار اسلام معروف بوده است. صحار پایتخت قدیم عمان یکى از بازارهاى دوران جاهلیت بوده است.[۱]

در سال هشتم هجرت، پیامبر صلی الله علیه و آله عمرو بن عاص را نزد جیفر و عیاذ (دو برادر) فرزندان جلندى ازدى به عمان فرستاد تا صدقات و زکات آنجا را از توانگران گرفته و به تنگدستان دهد و از مجوس (زرتشتیان) هم جزیه (گزیت) بگیرد؛ گفته شده که این کار در سال هفتم هجرت بوده است.[۲]

به نوشته اصطخرى، ... بر کرانه دریاى پارس هیچ شهرى آبادانتر و توانگرتر از صحار نیست، در این ولایت شهرهاى بسیار است و گویند که اعمال آن سیصد فرسنگ باشد. در آنجا قومى از خوارج اند که ایشان را شراة خوانند... [به روزگار] معتضد، میان ایشان و قومى از بنى سامة بن لوى جنگ افتاد. مردى از ایشان به نام محمد بن قاسم‌ سامى به نزد معتضد آمد و از وى مدد خواست. معتضد مردى را به نام ابوثور با وى راهى عمان کرد، او عمان را فتح کرد و خطبه به نام معتضد عباسى خواند. قوم شراة به ناحیتى که آن را نزوه خوانند مسکن گزیدند.[۳]

والیان قرمطى از سال ۳۱۷ تا ۳۷۵ هجرى قمرى به عمان آمد و شد داشتند... و مردم نزوه که خوارج بودند، حکومت را بدست گرفتند و قرامطه و رافضیان را قتل‌عام کردند.[۴]

سرزمین عمان از منطقه کوهستانى و دشت هاى کرانه‌اى تشکیل شده و منطقه کوهستانى آن از سنگهاى آتشفشانى است. در لابلاى کوههاى عمان درّه‌هایى است که بیشتر آنها خشک و بدون آب است و راه مواصلاتى میانه کرانه و زمین هاى داخلى از این درّه‌ها مى‌گذرد. هواى عمان گرم و استوایى است. ایرانیان قدیم عمان را «مزون» مى‌نامیدند.[۵]

به نوشته صاحب حدود العالم «عمان شهرى است عظیم بر کران دریا و اندر وى بازرگانان بسیارند و بارکده همه جهان است و هیچ شهرى نیست اندر جهان که اندر وى بازرگانان توانگرتر از آنجا بود و همه جهازهاى (کشتی هاى) مشرق و مغرب و جنوب و شمال بدین شهر افتد و از اینجا به جای ها ببرند».[۶]

مقدسى، عمان را یکى از چهار خوره (ناحیه) بزرگ جزیرة العرب نام مى‌برد و مى‌نویسد: هشتاد فرسخ در هشتاد فرسخ است. قصبه آن (مرکز آن) صحار و شهرهایش: نزوه، سرّ، ضنک، حفیت، دبا، سلوت، جلّفار و... است. تمام [این سرزمین‌] نخلستان و باغ است، آب مشروب ایشان از چاههاست که با گاو بیرون مى‌کشند و بیشتر [عمان‌] کوهستانى است.[۷] مهره به عمان متصل است و در شمال آن قرار دارد.

عمان سرزمینى مستقل، پرجمعیت با درختان نخل و میوه‌هاى گرمسیرى بسیار چون موز، انار، انجیر و انگور است. دو شهر صور و قلهات از شهرهاى عمان بر ساحل دریاى نمک فارس واقع است. این دو شهر کوچک ولى آبادند. آب آشامیدنى مردم عمان از چاهها تأمین مى‌شود. مردم آنجا ماهى و مروارید صید مى‌کنند.[۸]

یاقوت، عمان را خوره‌اى عربى بر ساحل دریاى یمن و هند و در اقلیم اول و در مشرق هجر «هگر قدیم» مى‌داند. او مى‌نویسد: عمان شهرها، نخلستان ها و زراعت فراوان دارد. گرماى آن ضرب المثل است.[۹]

ابوالفداء مى‌نویسد: عمان شهر بزرگى است و لنگرگاهى دارد که کشتی هاى سند و هند و چین و زنگبار بدانها درآیند و قصبه آن، صحار، برکنار دریاى پارس است و شهرى بزرگتر از آن نیست.[۱۰] به نوشته حمدالله، عمان بزرگترین شهر (جنوب شرقى) عربستان است و دریاى عمان بدان منسوب است.[۱۱]

صحار شهر و بندرى است در ساحل دریاى عمان. ابن خرداذبه مى‌نویسد: عمان همان صحار و دبا است.[۱۲] بر کرانه دریاى پارس هیچ شهرى آبادانتر و توانگرتر از صحار نیست.[۱۳] به نوشته همدانى، صحار بزرگترین خوره (ناحیه) سرزمین عمان است.[۱۴] در قرن چهارم هجرى قمرى شهرى مهمتر و آبادتر از صحار، قصبه عمان بر کرانه دریاى چین، نبوده است. این شهر پرجمعیت گردشگاهها و ثروت بسیار داشته و میوه‌خیز و پربرکت و ثروتمندتر از زبید و صنعاء بوده است. بازارهایش شگفت‌انگیز، خانه‌هایش از آجر و چوب ساج... و جامع آن با گلدسته‌هاى زیبا و بلند در کنار دریا و در انتهاى بازارها قرار داشته است، چاههاى آبش شیرین و کاریزى گوارا داشته و مردم در این شهر از هر جهت در رفاه بوده‌اند.

[شهر] درگاه چین و انبار مشرق‌زمین و عراق و پناهگاه یمن محسوب مى‌شده است. بیشتر مردمش ایرانى بوده‌اند... محراب مسجد جامع آن چنان ستاره‌کوبى شده که از هر جهت بچرخى [و بدان نگاه کنى‌] رنگ‌ به ‌رنگ مى‌شود به طورى که از یک طرف زرد و از طرف دیگر سبز و از سویى دیگر سرخ رنگ دیده مى‌شود.[۱۵] هر ساله بازرگانان بسیارى از سرزمین هاى دیگر به آنجا آمد و رفت مى‌کنند و تمام کالاهاى یمن به آنجا آورده مى‌شود.[۱۶] بناهاى شهر همه از آجر و ساج ساخته شده و در آن نواحى، شهرى همانند آن از نظر (خوش‌ساختى) بنا نبوده است.[۱۷] در اوایل قرن دهم هجرى قمرى پرتغالی ها صحار [و عمان‌] را تصرف کردند؛ بعدها ناصر بن مرشد یعربى، امام عمان، بر صحار دست یافت.[۱۸]

نزوه، در دامنه کوه اخضر از شهرهاى قدیم عمان و در ۱۵۰ کیلومترى جنوب‌ غربى مسقط (در دامنه‌هاى جنوبى سلسله جبال عمان) واقع است. اصطخرى مى‌نویسد: قوم شراة (از خوارج) به نزوه رفتند و هنوز آنجایند.[۱۹] در آخر قرن چهارم هجرى نزوه شهرى بزرگ در مرز کوهستان بود. ساختمانهایش از گل و مسجد جامع آن در میان بازار بود. آب آشامیدنى مردم آن از چاه تأمین مى‌شد. دور شهر را نخلستان فراگرفته بود.[۲۰] یاقوت مى‌نویسد: نزوه در ساحل دریا نیست بلکه کوهى است در عمان و در آن آبادی هاى بزرگ بیشمارى است که تمام آنها را نزوه خوانند... مردم آن عرب و از خوارجند. در آنجا نوعى پارچه مخلوط با حریر (ابریشم) مى‌بافند که در دیگر سرزمین هاى عرب بافته نمى‌شود.[۲۱]

مسقط، شهر و پایتخت و بندر مهم سلطان‌نشین عمان است که در کنار دریاى عمان و جنوب کوههاى اخضر قرار دارد. بامهاى خانه‌هاى مسقط جز بناهاى سلطنتى (کاخ ها)، همه مرتفع و مسطحند. کاخ حکومتى آن یادگار استیلاى پرتغالیان است و در وسط شهر قرار دارد. ابن رسته نخستین جغرافیادانى است که از مسقط نام برده است.[۲۲]

در اواخر قرن چهارم هجرى، مسقط بندرى بوده که کشتی هاى یمن را پذیرا مى‌شده و جایى زیبا و پرمیوه بوده است.[۲۳] به نوشته یاقوت، مسقط شهرى ساحلى بوده که در پایان مرزهاى عمان و در جانب یمن قرار داشته است.[۲۴] هم‌اکنون مسقط بزرگترین بندر در ساحل خلیج فارس است.[۲۵] ساکنان آن، بیشتر هندى و بلوچ و سیاهپوست هستند. این شهر بدان سبب که بندرگاه خوبى است و مشرف بر مدخل خلیج فارس است مرکز اصلى صادرات و واردات عمان مى‌باشد.

پانویس

  1. المفصل فى تاریخ العرب...؛ ج۱، ص۱۷۷ و ۱۷۸.
  2. کامل؛ ج۱، ص۳۲۸.
  3. مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.
  4. تاریخ ابن خلدون؛ ج۳، ص۱۳۱.
  5. ایرانشهر بر مبناى جغرافیاى موسى خورنى؛ ص ۹۵.
  6. حدود العالم؛ ص ۱۶۹.
  7. احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۰۲، ۱۰۴، ۱۳۲ و ۱۳۳.
  8. نزهة المشتاق؛ ج۱، ص۱۵۵.
  9. معجم البلدان؛ ج۳، ص۷۱۷.
  10. تقویم البلدان؛ ص ۹۹.
  11. نزهة القلوب؛ ص ۲۶۳.
  12. المسالک والممالک؛ ص ۶۰.
  13. مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.
  14. صفة جزیرة العرب؛ ص ۲۳۷.
  15. احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.
  16. نزهة المشتاق؛ ج۱، ص۱۵۶.
  17. معجم البلدان؛ ج۳، ص۳۶۹.
  18. تاریخ مسقط و عمان، بحرین، قطر و روابط آنها با ایران؛ ص ۳۳۰-۳۳۱ و ۳۶۴.
  19. مسالک و ممالک؛ ص ۲۷.
  20. احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۲.
  21. معجم البلدان؛ ج۴، ص۷۷۶.
  22. الاعلاق النفیسه؛ ص ۹۹.
  23. احسن التقاسیم؛ بخش ۱، ص ۱۳۲.
  24. معجم البلدان؛ ج۴، ص۵۱۹.
  25. جغرافیة شبه جزیرة العرب؛ ص ۳۷۳.

منابع

  • حسین قره چانلو، جغرافیاى تاریخى کشورهاى اسلامى، سمت، تهران، ۱۳۸۰، ج‌۱، ص ۲۲۷ تا ۲۳۰.
کشورهای اسلامی
آسیا * ایران * ترکیه * سوریه * عراق * عربستان * فلسطین * یمن * آذربایجان * اردن * ازبکستان * افغانستان * امارات متحده عربی * بحرین * برونئی * بنگلادش * تاجیکستان * عمان * قرقیزستان * قطر * لبنان * مالزی * پاکستان * کویت * مالدیو * قزاقستان * ترکمنستان
آفریقا * تونس * اتیوپی * الجزایر * تانزانیا * ساحل عاج * سنگال * سودان * سومالی * لیبی * مالی * مصر * موریتانی * موزامبیک * نیجر * نیجریه * چاد * کامرون * گابن * گامبیا * گینه * سیرالئون * کومور * جیبوتی * بورکینافاسو * گینه بیسائو * کنگو * جمهوری غنا * جمهوری عربی صحرا * توگو
سایر قاره ها * آلبانی (اروپا) * بوسنی هرزه گوین (اروپا) *سورینام (آمریکا)