علم

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«علم» دارای ارزش ذاتی می‌باشد و در دین مبین اسلام به علم ارزش و بهای بالایی داده شده است. هدف قرآن کریم تشویق مردم به تحصیل علم و تعمیق در اعتقادات و تعهد آنها است تا ایمانی راسخ و استوار به دنبال داشته باشد. آنقدر دانش در اسلام ارزشمند است که امیرالمؤمنین علیه السلام میان آن و ثروت، به هفت دلیل علم و دانش را انتخاب می‌نماید. و در حدیثی از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده که فرمودند: «پاداش هر کس به اندازه عقل و دانش اوست».[۱] این همه مزیت و اعتبار، برای معرفتی است که هم رساننده و هم بازدارنده باشد و علمی باشد که از طریق صواب، بدست ما رسیده باشد.

مفهوم علم و انواع آن

حال باید ببینیم علم چیست و عالم کیست و هدف همه‌ مزایا و ارزش‌ها به سمت کدام علم و عالم است؛ آیا هر دانشی ره‌گشا و تأمین‌کننده‌ی سعادت بشری است و آیا هر دانشمندی، چراغی فراروی حرمان و جهالت انسان‌ها و نجات‌بخش آنان از بزه‌کاری‌ها و ناهنجاری‌هاست؟ یا برعکس، در مواردی زمینه‌ساز تخریب فطرت و از بین برنده‌ی سعادت انسان است.

آیا دانشی که به شخص غیرمهذب رسیده است می‌تواند در خدمت جامعه قرار گیرد و آیا احاد مردم، از پرتو انوار او استفاده می‌کنند؟ آیا بشر در سایه علم و تمدن و صنعت و تکنولوژی پیشرفته‌ امروزی، به صلح و صفا و امنیت روانی رسیده است و می‌تواند آسایش خیال و صلاح خود را ارمغان علم بداند؟

«علم در لغت به معنای نشان‌دار کردن و علامت گذاشتن است، و درک کردن و به حقیقت چیزی رسیدن نیز معنا شده است. در قرآن کریم آمده است: «...لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ...»؛[۲] شما به آنها آگاه نیستید، خداوند به آنها آگاه است. و «... فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ...»؛[۳] هرگاه آنها را از زنان مؤمنه‌ای یافتید... .[۴]

درک کردن حقیقت چیزی، بر دو نوع است:

یکی درک کردن ذات شیء است، و دیگری حکم کردن بر شیء به وجود چیزی که آن برای آن شیء موجود است، یا نفی چیزی که نافی از آن شیء است. بنابر معنای اول با یک مفعول متعدی می‌شود، مانند آیه‌ اول[۵] و دومی با دو مفعول متعدی می‌شود، مانند آنچه در آیه‌ سوره‌ ممتحنه گذشت.

علم از حیث دیگری نیز به دو گونه تقسیم شده است: نظری و عملی؛ علم نظری همان است که با دانستن، کامل می‌شود مثل علم به موجودات هستی. و علم عملی کامل نمی‌شود مگر این که بدان عمل شود، مانند علم به عبادات.

«دانشمندانی چون سقراط تنها راه معارف را عمل دانسته و برای آن ارزش نامحدودی قائل شده و حقیقت علم را مدرکات عقلانی پنداشته‌اند و کلیه اعمال نیک را مبتنی بر عمل دانسته‌اند. حصول علم مطلق ممکن است و علم حقیقی عبارت است از علم به مثل و حقایق اشیا و این گروه، مدرکات عقلی را، اصل دانسته و معتقدند همان طور که ماده و مادیات پرتوی از عوامل روحانی و معنوی هستند، علمی که از راه حواس حاصل می‌شود نیز علم حقیقی نبوده و تنها علم حقیقی مخصوص به مدرکات عقل است که بر اثر اتصال آن با عقل فعال، حقایق عالم را درمی‌یابد».[۶]

علم صفتی است که موجب تمایز اشیاء می‌شود و عبارت از ادراک مطلق یا حصول صور اشیاء نزد عقل است و شامل صور یقینی یا وهمی یا شکلی می‌گردد و علامه طباطبایی علم را به حصولی و حضوری تقسیم نموده و معتقد است در علم حصولی، ماهیت نزد عالم معلوم است، در حالی که در علم حضوری وجود نزد عالم معلوم است.[۷]

علم انسان دارای حقیقتی نوری الذات و مجرد است که به نفس و روح انسان افاضه می‌شود و این حقیقت از حقیقت نفس متمایز است و ذاتاً نور، خودش را معرفی می‌کند و چیز دیگر را نیز روشن می‌سازد.

البته علم، به مطلق دانش و معرفت نیز اطلاق می‌شود، چه از طریق عقل تحصیل شود (مانند علم ریاضی) و یا از راه تجربه (مانند علم فیزیک و یا شیمی).

جایگاه علم در قرآن

قرآن کریم در آیات فراوانی، انسان‌ها را به فراگیری علم و دانش و شناخت رازهای هستی و اسرار عالم آفرینش دعوت می‌کند و در برابر دیدگان مردم افق تازه‌ای می‌گشاید و شناخت و معرفت را یک وظیفه‌ی قطعی قلمداد می‌کند و جالب اینجاست که این دعوت زمانی انجام می‌گیرد که ابرهای جهل و تاریکی افق جامعه را پوشانده و مردم را به خوابی عمیق فرو برده است. ارزش علم و دانش به اندازه‌ای است که خداوند متعال به قلم و آنچه می‌نویسد، سوگند خورده است.

دعوت قرآن به شناخت:

خداوند متعال در ۲۷ مورد در قرآن کریم با لفظ «اعلموا» مردم را به صورت آشکار به فراگیری و شناخت دعوت نموده است، مانند آیات ۲۰۳، ۲۰۹، ۲۲۳ و ۲۳۱ سوره بقره.[۸] [۹] [۱۰] [۱۱]

قوام دین از نظر قرآن:

از نظر قرآن قوام و پایداری دین بر اساس تعلیم و آموزش است و انتقال اندوخته‌های علمی به دیگران از اهم عبادات است.

نکوهش ترک علم:

قرآن کریم در مواردی بر لزوم تعلیم و تعلّم توصیه نموده و مردم را به دلیل ترک تفقه سرزنش کرده است؛ «چرا از هر گروهی، طائفه‌ای از آنان کوچ نمی‌کنند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را انذار نمایند تا شاید از مخالفت فرمان الهی حذر نمایند».[۱۲]

بصیرت و ظلمت از نظر قرآن:

قرآن علم را بصیرت و بینایی و جهل را کوری و ظلمت می‌داند؛ «...هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ...».[۱۳]

علم منشأ ایمان و تقوی:

از نظر قرآن کریم علم و دانش منشأ ایمان و تقوی است؛ چنان‌که می‌فرماید: «آنها که پیش از این علم و دانش دریافت داشته‌اند هنگامی که قرآن بر آنها تلاوت می‌شود به خاک می‌افتند و سجده می‌کنند و می‌گویند: پروردگار ما منزه است زیرا وعده‌هایش قطعاً انجام شدنی است».[۱۴]

همچنین در جای دیگر می‌فرماید: «و راسخان در علم می‌گویند: ما به همه آیات الهی ایمان آورده‌ایم، همه از سوی پروردگار ماست و تنها صاحبان عقل متذکر می‌شوند».[۱۵]

علم منشأ قدرت و پیشرفت:

علم و دانش در همه ابعاد افتخارآفرین است و منشأ قدرت و پیشرفت‌های مادی می‌شود: «ما به داود و سلیمان علم و دانش فراوان بخشیدیم و آنها گفتند: سپاس خداوندی را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشیده. سلیمان وارث داوود شد و گفت: ای مردم! سخن گفتن پرندگان به ما تعلیم داده شده است و از هر چیزی هم به ما عطا گردیده که اینها خود فضیلت آشکاری است».[۱۶]

زمانی که قوم موسی علیه‌السلام قارون ثروتمند و مغرور را نصیحت کردند که از مکنت خود جامعه را اشباع کن، پاسخ داد: «این ثروت را به وسیله دانشی که نزد من است بدست آورده‌ام»؛ [۱۷] و خداوند متذکر می‌شود که ثروتمندان و نیرومندان دیگری نیز هلاک شده‌اند: «آیا او نمی‌دانست که خدا اقوامی را پیش از او به هلاکت رساند که از او نیرومندتر و ثروتمندتر بودند».[۱۸]

شرط درک اسرار هستی:

قرآن کریم درک اسرار هستی را ویژه دانشمندان می‌داند و می‌فرماید: «از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین و تفاوت زبان‌ها و رنگ‌های شماست و این‌ها نشانه‌هایی برای دانشمندان است».[۱۹]

و در جای دیگر که نعمات الهی برشمرده می‌شود می‌فرماید: «این مثال‌ها را برای مردم می‌زنیم و جز عالمان آن را درک نمی‌کنند».[۲۰]

برتری عالم بر جاهل:

«هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب»[۲۱]. علامه طباطبایی با اشاره به این آیه‌ معتقد است که در آیه فوق علم داشتن و نداشتن هر دو مطلق آمده، ولی مراد از آن برحسب مفاد آیه، علم به خدا است، چون علم به خداست که آدمی را به کمال می‌رساند و به حقیقت معنای کلمه نافع است و نبود آن ضرر می‌رساند؛ ولی علوم دیگر مانند مال هستند که تنها نافع زندگی دنیوی است و با فنای دنیا فانی می‌گردد. پس مؤمنان دو دسته‌اند، مؤمنان عالم و مؤمنان غیرعالم که گروه اول رجحان و برتری دارند.[۲۲]

ارتقای رتبه انسانی:

قرآن کریم در مقام اهتمام به صاحبان علم می‌فرماید: «...يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ».[۲۳] خداوند رتبه‌ کسانی از شما را که ایمان آورده‌‌اید و کسانی را که دانشمندند به درجات بالا ارتقا داد و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است. در تفسیر منهج الصادقین آمده است: «این‌که صاحبان علم نام برده شده‌اند با آن که از جمله مؤمنان هستند دلالت بر رفعت درجات و شایستگی آنها دارد».[۲۴]

همچنین در سوره علق آمده است: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ».[۲۵] که در این آیه نازل‌ترین و عالی‌ترین مرتبه وجودی انسان ذکر شده است. برترین مراتب علم است، از آن جهت که خداوند کریم پس از صفت کریم و کرامت (که هستی همه چیز به واسطه این صفت ذات اقدس است)، صفت تعلیم علم را به خود منتسب نموده است و از طرف دیگر در مقابل علم، علقه را قرار داده که نازلترین مراتب وجود است، پس قوس صعودی کمال انسان حرکت به سمت علم است.[۲۶]

پانویس

  1. بحارالانوار، ج۱، ص۸۴.
  2. سوره انفال/سوره۸، آیه۶۰.
  3. سوره ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۰.
  4. مفردات، ص۸۵۶.
  5. سوره انفال/سوره۸، آیه۶۰.
  6. حسینی دشتی، محمد، معارف و معاریف، ج۷، ص۴۳۵.
  7. المیزان، ج۶، ص۱۷۱.
  8. سوره بقره/سوره۲، آیه۲۰۳.
  9. سوره بقره/سوره۲، آیه۲۰۹.
  10. سوره بقره/سوره۲، آیه۲۲۳.
  11. سوره بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.
  12. سوره توبه/سوره۹، آیه۱۲۲.
  13. سوره رعد/سوره۱۳، آیه۱۶.
  14. سوره اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۷-۱۰۸.
  15. سوره آل‌ عمران/سوره۳، آیه۷.
  16. سوره نمل/سوره۲۷، آیه۱۶-۱۵.
  17. سوره قصص/سوره۲۸، آیه۷۸.
  18. سوره قصص/سوره۲۸، آیه۷۷.
  19. سوره روم/سوره۳۰، آیه۲۲.
  20. سوره عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۳.
  21. سوره زمر/سوره۳۹، آیه۹.
  22. المیزان، ج۱۷، ص۲۴۳.
  23. سوره مجادله/سوره۵۸، آیه۱۱.
  24. تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۲۱۰.
  25. سوره علق/سوره۹۶، آیه۵-۱.
  26. مدیرشانه چی، علم الحدیث، ص۱۸۰.


منابع