عفت

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۷ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

عفت در اصطلاح منابع اسلامى معناى عامى دارد که شامل عفت در شکم (دورى از حرام خورى و پرخورى)، دورى از شهوت نامشروع، پرهیز از گدایی کردن، عفت در کلام داشتن و بد زبان نبودن، صبر بر ندارى و غیر آن مى شود. «عفت» عبارت است از مطیع و منقاد شدن قوه شهویه براى قوه عاقله، تا آن چه امر فرماید در خصوص اکل و شرب و نکاح، متابعت کند و از آن چه نهى فرماید اجتناب نماید.

مفهوم عفت

عفت یعنی خوددارى از چیزى که حلال نیست (الْعِفَّةُ: الْکفُّ عَمّا لایحِلُّ)؛ پس عمومیت دارد و مخصوص امور شهوانى نیست و مختص یک گروه از جامعه که زن ها باشند هم نیست؛ گرچه عنوان پاکدامنى مخصوص خانم ها است.

عفت: (بکسر عین و فتح فاى مشدد) پارسایى؛ پرهیز کارى؛ پاکدامنى (فرهنگ عمید)

عفت: نهفتگى و پاکدامنى. پرهیزگارى و پارسائى و احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات حرام.

عفت یکى از فضایل اربعه نزد قدما است: حکمت، شجاعت، عفت، عدالت.

هرچند در ثمرات عفت تأمل بیش کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت. (کلیله و دمنه)

با عفت: پارسا و زاهد و پاکدامن و با شرم و حیا و پرهیزکار. بى عفت: بى شرم و حیا. بى عفتى: بى شرمى. بى حیایى. (دهخدا)

عفت در قرآن

ریشه عفت چهار بار در قرآن کریم آمده که دو بار مربوط به امور اقتصادى و دو بار مربوط به امور شهوانى است:

۱ـ «لِلفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فى سبِیلِ اللَّهِ لا یستَطِیعُونَ ضرْباً فى الاَرْضِ یحْسبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَهُمْ لا یسئَلُونَ النَّاس إِلْحَافاً و َمَا تُنفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ». این صدقات براى آن دسته از نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده اند، و نمى توانند براى تأمین هزینه زندگى در زمین سفر کنند از شدّت خویشتن دارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد. آن ها را از سیمایشان مى شناسى. با اصرار، چیزى از مردم نمى خواهند. و هر مالى به آنان انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است. (سوره بقره: ۲۷۳)

تفسیر: «یحسبهم الجاهل» یعنى کسى که از حال ایشان اطلاع ندارد از شدت عفتى که دارند ایشان را توانگر مى پندارد، چون با این که فقیرند ولى تظاهر به فقر نمى کنند، پس جمله نامبره دلالت دارد بر این که مؤمنین تا آن جا که مى توانند تظاهر به فقر نمى کنند، و از علامت هاى فقر به غیر آن مقدارى که نمى توان پنهان داشت، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر این که شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند، و یا لباسشان کهنه شود.

۲ـ «وَابْتَلُوا الْیتَمَى حَتى إِذَا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ ءَانَستُم مِّنهُمْ رُشداً فَادْفَعُوا إِلَیهِمْ أَمْوَلَهُمْ و َلا تَأْکلُوهَا إِسرَافاً و َبِدَاراً أَن یکبرُوا وَ مَن کانَ غَنِیا فَلْیستَعْفِف وَ مَن کانَ فَقِیراً فَلْیأْکلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیهِمْ أَمْوَلَهُمْ فَأَشهِدُوا عَلَیهِمْ وَ کفَى بِاللَّهِ حَسِیباً». و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به سن زناشویى برسند؛ پس اگر در ایشان رشد فکرى یافتید، اموالشان را به آنان رد کنید، و آن را از بیم آن که مبادا بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخورید. و آن کس که توانگر است باید از گرفتن اجرت سرپرستى خوددارى ورزد؛ و هر کس تهیدست است باید مطابق عرف از آن بخورد؛ پس هر گاه اموالشان را به آنان رد کردید بر ایشان گواه بگیرید، خداوند حسابرسى را کافى است. (سوره نساء: ۶)

تفسیر: «و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیاکل بالمعروف»: یعنى سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید به هیچ عنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند تنها مى توانند در برابر زحماتى که بخاطر حفظ اموال یتیم متحمل مى شوند با رعایت عدالت و انصاف، حق الزحمة خود را از اموال آن ها بردارند.

۳ـ «وَلْیستَعْفِفِ الَّذِینَ لایجِدُونَ نِکاحاً حَتى یغْنِیهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ»؛ و کسانى که وسیله زناشویى نمى یابند، باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى نیاز گرداند. (سوره نور: ۳۳)

تفسیر: در این آیه دستور پارسائى را هر چند مشکل باشد به آن ها داده مى گوید: و آن ها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نیاز سازد؛ نکند در این مرحله بحرانى و در این دوران آزمایش ‍ الهى تن به آلودگى دهند و خود را معذور بشمرند که هیچ عذرى پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و تقوا را در چنین مرحله اى آزمود. یکى از روش ها براى جوانان که نمى توانند ازدواج کنند، رو آوردن به کسب علوم و مطالعه کتاب در غیر مورد مسئله ازدواج و در فکر آن نبودن است؛ اما مسئله بلوغ و غریزه جنسى، در هر ماهى کمتر یا بیشتر، با محتلم شدن در موقع خواب، خودبخود مشکل آن هم برطرف مى شود.

۴ـ «وَالْقَوَعدُ مِنَ النِّساءِ الَّتى لا یرْجُونَ نِکاحاً فَلَیس عـَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَن یضعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبرِّجَتِ بِزِینَةٍ و َأَن یستَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سمِیعٌ عَلِیم»؛ و بر زنان از کار افتاده اى که دیگر امید زناشویى ندارند گناهى نیست که پوشش خود را کنار نهند به شرطى که زینتى را آشکار نکنند؛ و عفّت ورزیدن براى آن ها بهتر است، و خدا شنواى دانا است. (سوره نور: ۶۰)

تفسیر: در آخرین آیه مورد بحث استثنائى براى حکم حجاب زنان بیان مى کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مى شمرد و مى گوید: زنان از کار افتاده اى که امیدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نیست که لباس هاى (روئین) خود را بر زمین بگذارند در حالى که در برابر مردم خود آرائى نکنند، در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد: نخست این که به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست داده اند. دیگر این که در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند. روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است. این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباس هاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است (الجلباب و الخمار).

عفت در روایات

۱ـ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ سَیفِ بْنِ عـَمِیرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَاز ِمٍعَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ عِنْدَاللَّهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ؛ امام باقر علیه السلام: هیچ عبادتى برتر و بالاتر از عفت بطن و عفت فرج نیست. (الکافی، ج۲ ص۸۰)

۲ـ عَنِ الْجِعَابِی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ حُبَابٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ سُلَیمَانَ عَنْ أَبِیهِ عـَنِ الْأَجْلَحِ الْکنْدِی عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِعُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْحَیی الْمُتَعَفِّفَ و َیبْغِضُ الْبَذِی السَّائِلَ الْمُلْحِفَ؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم: خداوند دوست می دارد انسان با حیاء و عفیف را و دشمن مى دارد انسان بد زبان و بسیار سؤال کننده را. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۰)

۳ـ ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عـَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ الْحَضْرَمِی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ بَرُّوا آبَاءَکمْ یبَرَّکمْ أَبْنَاؤُکمْ و َعِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تُعَفَّ نِسَاؤُکمْ؛ امام صادق علیه السلام مى فرمایند: به پدران خود نیکى کنید تا فرزندانتان به شما نیکى کنند و نسبت به زنان دیگران عفت داشته باشید تا نسبت به زنانتان عفت داشته باشند. (الکافی، ج۵، ص۵۵۴)

۴ـ عَنِ النَّضْرِ عَنْ یحْیى الْحَلَبِی عَنْ مُعَلًّى أَبِی عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصـِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ لَهُرَجُلٌ إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَلَکنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَاأَنْکحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَأَی جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ؛ شخصى آمد خدمت امام باقر علیه السلام عرض کرد من مردى ضعیف العمل هستم نماز و روزه (مستحبى) کم انجام مى دهم؛ امّا امید دارم (و سعى مى کنم) که نخورم جز حلال و زناشویى نکنم مگر از راه حلال؛ حضرت فرمود چه جهادى بهتر از عفت شکم و فرج است. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۳)

۵ـ و قَال على علیه السلام قِلَّةُ الْأَکلِ مِنَ الْعَفَافِ و َکثْرَتُهُ مِنَ الْإِسْرَافِ؛ امام على علیه السلام: کم خوردن عفت و پاکدامنى است و زیاد خوردن اسراف است. (مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۱۳)

۶ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم الْعَفَافُ زِینَةُ الْبَلَاءِ؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم: عفت و پاکدامنى زیور و زینت بلا است. (بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۳)

۷ـ و قَالَ علیه السلام الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ و َالشُّکرُ زِینَةُ الْغِنَى؛ على علیه السلام: عفت و پاکدامنى زینت فقر و تنگدستى است و شکر زینت ثروت و دارایى است. (نهج البلاغه، ص۴۷۹)

پاکدامنى یکى از صفات پسندیده و نیک است اما پاکدامنى از فقیر نیکوتر است زیرا او در اثر شدت فقر، اگر زن باشد نجابت را از دست مى دهد و اگر مرد باشد در اثر ناملایمات دست به دزدى و گدائى می زند به همین جهت فقیر بیشتر نیاز به عفت دارد و باید ایمانش کاملتر باشد.

۸ـ و قَالَ علیه السلام مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَف؛ جهادگرى که در راه خدا شهید می شود اجرش بیشتر از کسى که قدرت بر گناه دارد و چشم می پوشد نیست. (نهج البلاغه، ص۵۵۹)

بر طبق این حدیث شهادت در راه خدا با آن همه اجرى که دارد اجرش از انسان پاکدامن کمتر است زیرا شهید چند ساعت یا چند روز در راه خدا جهاد می کند و به شهادت می رسد، او با عده معدودى جهاد کرده و کشته شده، اما کسى که پاکدامن است لحظه به لحظه باید دست و زبان و چشم و تمام بدنش را حفظ کند از هر راهى که می گذرد و در برابر هر سخنى باید با هواى نفس (نامشروع) مجاهده کند تا آلوده به دروغ و غیبت و مال حرام و زنا و فحشا نگردد.

۹ـ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ حَفْصٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ سُئِلَ الْحَسَنُ علیه السلام عَنِ الْمُرُوءَةِ فَقَالَ الْعَفَافُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ؛ شخصى از امام حسن مجتبى علیه السلام پرسید: مروت چیست؟ حضرت فرمودند: مروت عبارت است از عفت و پاکدامنى در دین و میانه روى در امور معاش و زندگى و صبر در برابر بلا و سختى. (وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۳۵)

عفت در کتب اخلاقى

ملا احمد نراقی در این رابطه می گوید: عفّت از فطریات و لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است، و هتک از لوازم فطرت محجوبه و از جنود ابلیس و جهل است... عفت و حیاء و حجب از فطریات تمام عایله بشر است، چنان چه تهتّک و فحشاء و بى حیایى بر خلاف فطرت جمیع است، لهذا در نهاد عائله بشرى، عشق به عفّت و حیاء مخمور است، و تنفر از هتک و بى حیائى نیز مخمّر است. (معراج السعادة، ص۳۲۲)

امام خمینی نیز در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» می گوید: و عفّت این است که قوه شهوت مطیع و منقاد عقل باشد در خوردن و نکاح و آمیزش از حیث کم و کیف، و از آنچه عقل نهى کند اجتناب نماید، و این حدّ اعتدال است که در عقل و شرع پسندیده و ستوده است، و دو طرف افراط و تفریط آن ناپسند و مذموم است، که در همه اخلاق و احوال حدّ وسط مطلوب است زیرا «خیر الامور أوسطها».

و از اخبارى که در فضیلت گرسنگى وارد شده گمان نکنى که افراط در آن ممدوح است، که چنین نیست بلکه از اسرار حکمت شریعت این است که در هر موردى که طبع آدمى طرف افراط را خواستار است شرع در منع از آن مبالغه مى کند به نحوى که جاهل مى پندارد طرف تفریط مطلوب است، ولیکن عالم درمى یابد که مقصود حدّ وسط است. و چون طبع آدمى غایت سیرى را مى طلبد شرع گرسنگى را مى ستاید تا در این کشاکش که طبع انگیزنده و شرع منع کننده است اعتدال حاصل شود. مثلا گاهى پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم در ستایش شب زنده دارى و نماز شب و روزه تأ کید مى کرد، سپس با آگاهى به این که بعضى همه شب به پا مى ایستند و همه روزها روزه دارند از آن نهى فرمود.

و اخبار وارده در ستایش عفّت و فضیلت آن بسیار است، امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «افضل العبادة العفاف» برترین عبادت ها عفاف و پاکدامنى است. و امام باقر علیه السلام فرمود: «ما من عبادة أفضل من عفّة بطن و فرج» هیچ عبادتى برتر از عفّت شکم و فرج نیست. و فرمود: «أىّ الاجتهاد افضل من عفّة بطن و فرج» کدام مجاهده و کوشیدن بالاتر از عفّت ورزیدن در شکم و شهوت است.

پس از آگاهى به فضیلت عفّت، آدمى باید بداند که اعتدال در خوردن این است که به اندازه اى بخورد که نه ثقل و سنگینى در معده احساس کند و نه درد گرسنگى. بلکه شکم را از یاد ببرد و از آن متأثّر نشود، زیرا مقصود از خوردن زنده بودن و کسب نیرو براى عبادت است. و سنگینى طعام آدمى را کسل مى کند و از عبادت باز مى دارد، و درد گرسنگى نیز دل را مشغول مى کند و مانع از عبادت مى شود. پس سزاوار است که به حدّ اعتدال بخورد به طورى که اثرى از خوردن در او نباشد، تا همانند فرشتگان از سنگینى معده و درد گرسنگى آسوده و فارغ باشد، و از این جهت خداى تعالى فرمود: «... کلُوا واشْرَبُوا ولاتُسْرِفُوا»؛ ...بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید. (سوره اعراف: ۳۱) و این نسبت به اشخاص و حالات و غذاهاى گوناگون مختلف مى شود، و معیار این است که تا اشتها و رغبت کافى پیدا نکند نخورد، و هنوز اشتهاى او باقى باشد که دست از طعام بدارد. و شایسته است که غرض او از غذا خوردن لذت نباشد بلکه قوّت یافتن براى کارى باشد که براى آن خلق شده است. (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۷)

منابع