شهید سید محمدباقر صدر

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۱ توسط شیرین سادات حسینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 838 '''نویسنده:''' ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 838

نویسنده: مصطفي قلي زاده

شهید آیت الله سید محمدباقر صدر

بر بلندای اندیشه و جهاد

علامه شهید، آیت الله سید محمدباقر صدر، یكی از بزرگترین اندیشمندان مسلمان ـ و به تعبیر امام خمینی: «مغز متفكر اسلامی» ـ در تاریخ اسلام به ویژه در قرن چهاردهم هجری است. فقیهی جامع الشرایط، فیلسوفی اجتماعی، مفسری بزرگ، متفكری آگاه به فرهنگ و علوم زمانش ، نویسنده ای توانمند و پركار و سیاستمداری هوشمند و شجاع و دردمند.

از میلاد تا مدرسه

سید محمدباقر صدر در تاریخ 25 ذی القعده 1353 در شهر مقدس كاظمین دیده به جهان گشود[۱] و دومین فرزند خانواده بود. اجدادش همه از عالمان دین بودند: پدرش سید حیدر كه جوانمرگ شد، پدربزرگش آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر كه یكی از مراجع بزرگ تقلید شیعه در نیمه اول قرن چهارده اسلامی بود و در سال 1338 ق. وفات كرد. و دیگر اجدادش كه شاخه‌هایی سرسبز و پربار از شجره پربركت «خاندان صدر» و از تبار غیرتمند و پاك امام کاظم علیه السلام بوده‌اند و در سرزمین ایران، لبنان و عراق از پاسداران فرهنگ و اندیشه و دانش و دین بشمار می‌رفته اند.

برادر بزرگ و معلمش سید اسماعیل نیز از علماء و مجتهدان پرتلاش و جوان نجف بود كه در سال 1388 ق. در چهل و هشت سالگی درگذشت. خواهرش «آمنه بنت الهدی صدر» یكی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود كه در مسیر جهاد و مبارزه، با برادرش سید محمدباقر همگام شد و سرانجام سرنوشت هر دو به شهادت و سعادت ابدی ختم گشت.[۲]

سید محمدباقر، از پنج سالگی به مدرسه رفت و تا یازده سالگی دوره ابتدایی را به اتمام رساند. در این دوران، نبوغ شگفت انگیز و استعداد سرشار خدادادی در او درخشید و تعجب آموزگاران و همكلاس های خود را برانگیخت، به طوری كه اولیای مدرسه تصمیم گرفتند او را به مدرسه كودكان تیزهوش و نابغه بگذارند تا به هزینه دولت درس بخواند و پس از طی مراحل لازم و قانونی، به دانشگاه‌های اروپا یا آمریكا اعزام كنند و در رشته های علوم جدید تحصیل كند و به كشور خود بازگردد.

او به تحصیل علوم دینی و پرداختن به رشته كار پدرانش گرایش داشت و از طرفی مادر و برادر بزرگش رضایت ندادند كه او به پول دولت وابسته به غرب و دست اندركاران خود باخته آموزش و پرورش آن روز عراق، درس بخواند... بالاخره با راهنمایی دو دایی فقیه و دانشمندش آیت الله «شیخ محمدرضا آل یاسین» و آیت الله «شیخ مرتضی آل یاسین» به فراگیری دروس حوزوی و علوم دینی پرداخت.[۳]

تحصیلات علوم دینی را با كتاب «معالم الاصول» نزد برادرش سید اسماعیل آغاز كرد و دیگر كتاب های دوره سطح حوزه را با شور و شوق و تلاش بسیار در مدتی كوتاه خواند و تمام كرد. او علاوه بر تحصیل، دروس ابتدایی را نیز به خواهرش بنت الهدی می آموخت و بنت الهدی بی آن كه به مدارس نامناسب دخترانه آن روز عراق پای بگذارد، نزد برادرش سید محمدباقر و گاه سید اسماعیل، قرآن، ادبیات، تاریخ، حدیث، فقه، اصول و... را آموخت.[۴]

در نجف اشرف، شهر امامت و فقاهت

در سال 1365 ق. كه دوازده ساله بود به همراه برادرش سید اسماعیل به نجف اشرف رفت تا در محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه شهر امامت، به تحصیلات عالی بپردازد. او دوره عالی فقه و اصول را در نزد مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی و مرحوم آیت الله شیخ محمدرضا آل یاسین گذراند.[۵] فلسفه اسلامی (اسفار ملاصدرا) را از مرحوم «شیخ صدرا بادكوبه ای» آموخت. و در كنار آن، طی سال‌ها، فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غیرمسلمان را به دقت مورد تحقیق و نقد قرار داد.[۶] كتاب «فلسفتنا» (فلسفه ما) گویای ابعاد گسترده اندیشه های فلسفی سید محمدباقر صدر است.

در دیگر رشته های علوم مثل حدیث، رجال، درایه، كلام و تفسیر نیز سال‌ها به تحصیل و تحقیق و مطالعه گذراند و به كمال رسید. سید محمدباقر در طول هفده ـ هیجده سال تحصیل (از آغاز تا پایان) علاوه بر استفاده از هوش و استعداد و نبوغ فوق العاده اش، روزانه حدود شانزده ساعت به تحصیل و مطالعه و مباحثه و تحقیق می پرداخت.[۷] و خودش نیز همیشه می گفته است كه من به اندازه چند طلبه درسخوان، تلاش می‌كنم. در سایه این پشتكار جانانه بود كه بر همه مشكلات فایق آمد و در كسب دانش و فضیلت به مقامی عالی دست یافت و گفته‌اند كه از هنگام بلوغ شرعی، خود مجتهد شده بوده و از مجتهد دیگری تقلید نكرده است.[۸]

تعلیم و تربیت

سید محمدباقر از بیست سالگی با تدریس كتاب «كفایه الاصول»[۹] تدریس خارج اصول و از بیست و هشت سالگی به تدریس دوره خارج فقه بر اساس كتاب «العروه الوثقی»[۱۰]پرداخت. بعدها فلسفه و تفسیر قرآن نیز تدریس می‌كرد. او در طول نزدیك به سی سال تدریس و تعلیم، شاگردانی جوان، محقق، پرشور، متقی، متفكر، آگاه، مجاهد و سیاستمدار تربیت كرد كه هر یك از آن ها بعدها پرچمدار نشر علم و فرهنگ و آیین جهاد در راه خدا شدند و بعد از استادشان، راه علمی، فكری و سیاسی ـ اجتماعی او را ادامه دادند از جمله:

  • 1- سید محمدباقر حكیم؛
  • 2- سید محمود هاشمی؛
  • 3- سید كاظم حسینی حائری؛
  • 4- شیخ مهدی آصفی؛
  • 5- سید عبدالغنی اردبیلی؛
  • 6- شیخ غلامرضا عرفانیان و...[۱۱]

حزب دعوت اسلامی

بعضی از عالمان آگاه و روشن بین از جمله شهید سید محمدمهدی حكیم، سید طالب رفاعی، شیخ مهدی سماوی، پس از مطالعه اوضاع سیاسی و اجتماعی عراق، به این نتیجه رسیده بودند كه باید حزبی را مبتنی بر اندیشه و ایدئولوژی اسلامی تاسیس كنند تا بتوانند مبارزات مسلمانان آن سامان را سر و سامان بدهند و به اهداف خود نائل آیند. پس از مطرح كردن این اندیشه با آیت الله صدر، «حزب الدعوه الاسلامیت» (حزب دعوت اسلامی) را در سال 1377 تاسیس كردند.[۱۲]

آیت الله صدر اساسنامه ای را نیز بر اساس اعتقادات دینی برای حزب دعوت تنظیم كرد. حزب دعوت به فعالیت خود پرداخت آیت الله سید محمدباقر صدر، پنج سال بعد از تاسیس حزب، بنا به مصالحی خود را از آن كنار كشید. اما به دیگر اعضای حزب توصیه كرد كه به كار خود ادامه دهند و او نیز پشتیبان آنان خواهد بود.[۱۳]

جماعه العلماء

در سال 1958 م. «عبدالكریم قاسم» با ظاهری پیشرو و چپ نما به حكومت عراق رسید و میدان را برای كمونیست‌ها باز كرد. در نتیجه آن موجی الحادی و مخالف اسلام، سرزمین عراق را فراگرفت. حوادث دوران حكومت عبدالكریم قاسم، عالمان آگاه و متعهد شیعه را در آن كشور به حركت واداشت.

آنان ضروری دیدند كه برنامه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فكری مكتب اسلام را هماهنگ با نیازهای حیات بشر معاصر عرضه نمایند. بدین گونه، تشكیل «جماعه العلماء فی النجف» (جامعه روحانیت نجف اشرف) پدید آمد و عالمان بزرگی همچون شیخ مرتضی آل یاسین، شیخ محمدرضا آل یاسین، شیخ محمدرضا مظفر و شهید سید مهدی حكیم (فرزند آیت الله سید محسن حكیم) از اعضای اصلی آن بودند.

سید محمدباقر صدر در آن زمان گرچه به خاطر جوان بودن نسبت به سایر اعضاء، كه كمتر از سی سال داشت، عضو جماعه العلماء نبود، ولی با آنان همكاری جدی داشت و حتی نخستین بیانیه جماعه العلماء را نیز او نوشت! و اكثر نوشته‌های آنان به قلم او نوشته می‌شد، زیرا وی قلمی توانا و نثری محكم و نو داشت و آگاهی های سیاسی و اجتماعی و فلسفی او نیز وسیع‌تر از دیگران بود.

انتشار مجله «الاضواء» در سال 1691 م. مهمترین فعالیت فرهنگی جماعه العلماء بود كه سر مقاله‌های پنج شماره اول آن تحت عنوان «رسالتنا» به قلم آیت الله سید محمدباقر صدر نگارش یافت. و خواهرش بنت الهدی نیز در این مجله مقالات خود را به چاپ می‌رساند.[۱۴]

همزمان با این فعالیت‌ها، به پیشنهاد مرحوم آیت الله سید محسن حكیم ـ مرجع تقلید وقت ـ ‌كتاب كم نظیر «فلسفتنا» را تالیف كرد.[۱۵] این كتاب در دو بخش تنظیم شده است:

  • بخش اول: نظریه شناخت (معرفت) از دیدگاه‌های فلاسفه معاصر و در مقایسه با فلسفه اسلامی.
  • بخش دوم: بینش فلسفی اسلام درباره جهان و نقد و رد جهان بینی مادی و الحادی.

از آن پس به بررسی نظام‌های اقتصادی اسلام و مكاتب شرق و غرب (سوسیالیسم و كاپیتالیسم) پرداخت كه حاصل این تحقیق عمیق و بی سابقه، كتاب پرارج «اقتصادنا» (اقتصاد ما) شد. این كتاب پرارج نخستین اثری است كه سیستم اقتصادی اسلام را در طرحی علمی و محققانه ارائه كرده و دو بخش است:

  • بخش نخست: در این بخش مكتب های اقتصادی شرق و غرب را بررسی كرده و به محك نقد روشن بینانه و عالمانه زده و مردود و فاقد ارزش دانسته است.
  • بخش دوم: طرح تفصیلی سیستم اقتصادی اسلام، این كتاب در سال 1381 ق. به چاپ رسید.[۱۶]

حمایت از امام

سید محمدباقر صدر، نهضت امام خمینی در ایران را روزنه امیدی برای نجات امت اسلامی می‌دانست. بنابراین از آغاز نهضت اسلامی امام در سال 1342 ش. آن را تحت نظر داشت و از امام و حركتش حمایت می‌كرد.

در تاریخ 9 جمادی الثانی 1385، حضرت امام خمینی از تبعیدگاه تركیه به نجف اشرف منتقل شد. ورود امام به حوزه علمیه نجف، جنب و جوشی در آن ایجاد كرد. علما و روحانیون نجف درباره استقبال از امام، نظرات مختلفی داشتند. آیت الله صدر با اشتیاق تمام به همراه عده‌ای از علمای دیگر، در مراسم استقبال و پیشواز از امام شركت، و شاگردان و همفكرانش را نیز به آن دعوت كرد... در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سید محمدباقر با ایشان ارتباط نزدیكی داشت و به امام عشق می‌ورزید، عشقی كه تا آخر عمر در بین او و امام بود.[۱۷]

دوران مرجعیت

دوران مرجعیت آیت الله سید محمدباقر صدر، پس از وفات آیت الله حكیم (1390 ق.) آغاز شد و بسیاری از مردم عراق از او تقلید كردند.[۱۸] در سال 1392 ق. رژیم بعث عراق، بیش از پیش از تحرك های ضداستبدادی حزب دعوت اسلامی و دیگر گروه های مبارز و مسلمان به وحشت افتاد. بنابراین با یورش به خانه‌های مبارزان و مجاهدان، عده زیادی را دستگیر و زندانی كردند.

آیت الله صدر نیز با این كه بیمار بود و در بیمارستان نجف بستری شده بود، تحت نظر مأموران سازمان امنیت رژیم بعث قرار گرفت. تا این كه با اعتراض مردم و علما، سازمان امنیت دست از او برداشت.[۱۹]

در سال 1394 ق. رژیم بعث عراق، پنج تن از شاگردان و مریدان صدر، یعنی شیخ عارف بصری، سید عزالدین قبانچی، سید عمادالدین طباطبایی تبریزی، حسین جلوخان و سید نوری طعمه، را دستگیر و اعدام كرد! این گروه شهیدان، طلایه‌دار شهدای انقلاب اسلامی عراق بودند. این حادثه اثر ناگوار و سنگینی بر روح آیت الله صدر گذاشت و مدت ها به سختی متأثر و بیمار بود.

از حوادث مهم دیگر در دوران مرجعیت آیت الله صدر، حركت اربعین سال 1397 بود. مردم نجف از قدیم هر سال در روز اربعین حسینی، مویه كنان و عزادار، با پای پیاده از نجف تا كربلا راهپیمایی می‌كنند. در آن سال، آیت الله صدر هر چه در توان داشت به هیئت های عزادار مساعدت كرد تا مراسم شورانگیز اربعین را هر چه باشكوه‌تر برگزار نمایند. آن روز دهها هزار نفر در قالب عزاداران حسینی، اعتراض خود را علیه سلطه ضدانسانی رژیم بعث عراق، اعلام كردند.

به دنبال آن قیام تاریخی، آیت الله صدر، را دستگیر و به سازمان امنیت بغداد منتقل كردند، در آن جا پس از بازجویی، هشت ساعت تحت شكنجه جسمی و روحی قرار دادند. آثار آن شكنجه‌ها، تا آخر عمر در بدنش هویدا بود و به سختی می‌توانست از پله‌ها بالا برود.[۲۰]

تحریم پیوستن به حزب بعث

یكی از برنامه‌های خطرناك رژیم بعثی عراق، «بعثی كردن نظام آموزش و پرورش» بود. به همه دست اندركاران امور تعلیم و تربیت از مدارس گرفته تا دانشگاه ها تكلیف كردند كه به حزب بعث عراق بپیوندند و برنامه‌های ضداسلامی آن را در تمام سطوح آموزش كشور اجرا كنند... در این هنگام، آیت الله صدر در مقام مرجعیت و یگانه پرچمدار مبارزه با حزب كافر بعث، با صدور فتوایی، پیوستن به حزب و هرگونه همكاری با آن را تحریم كرد. این فتوا، تكلیف مردم را روشن ساخت و مردم از پیوستن به حزب و عضویت در آن پرهیز كردند، جز اندكی فرو مایه و بی دین و ترسو.

تاثیر فتوای آیت الله صدر به حدی بود كه یكی از مسؤولان حزب در این باره، اعتراف كرد: فتوای سید محمدباقر، همه نقشه‌های ما را نقش بر آب كرده و هیچ كس، جز عده كمی ترسو و بزدل، از پذیرفتن عضویت حزب و همكاری با آن استقبال نكرد.[۲۱] بدین گونه حزب بعث، دشمن اصلی خود را شناخت.

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی

آیت الله صدر، از حامیان صادق امام خمینی و انقلاب اسلامی بود، امام در پاریس بود كه سید محمدباقر صدر، طی نامه‌ای پیشتیبانی خود را از ایشان و ملت انقلابی ایران اعلام، و از مقام شهدای انقلاب، تجلیل كرد. همین فعالیت های او بود كه ملت مسلمان عراق را به سوی حمایت از مردم ایران سوق می‌داد و رژیم آمریكایی صدام حسین ـ حاكم خونخوار عراق ـ را خشمگین می‌كرد.

در شب 22 بهمن 1357 كه شب پیروزی شكوهمند مردم مسلمان و انقلابی ایران به رهبری امام بر طاغوت آمریكایی ـ رژیم محمدرضا پهلوی ـ بود. آیت الله صدر در مسجد جواهری نجف اشرف به منبر رفت و برای مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامی ایران و نقش امام خمینی در احیای اندیشه‌های دینی و اصلاح امت اسلام، سخن گفت و تكلیف مردم عراق را در برابر حكومت ضددینی بعثی، معین كرد: قیام!... قیام...

فردای آن شب، مردم عراق به دعوت رهبر خود، برای حمایت از انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی، در بسیاری از شهرهای عراق راهپیمایی كردند.[۲۲] از دیگر كارهای آیت الله صدر، در جهت حمایت از انقلاب اسلامی ایران، تالیف سلسله كتابهای «الاسلام یقود الحیاه» در شش جلد بود كه شامل بحث هایی نظیر: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، منابع قدرت دولت اسلامی، اقتصاد جامعه اسلامی و... می‌شود.

با قرآن در صحنه

از كارهای شگفت انگیز آیت الله صدر برای بیداری مردم عراق و آماده كردن آن ها برای قیام و حركت در مقابل حكومت جائر آن كشور، برگزاری تفسیر موضوعی قرآن بود. آن هم بعد از تعطیل كردن درس خارج فقه!

در حوزه علمیه نجف كمتر دیده شده بود كه یك مرجع تقلید تفسیر قرآن بگوید آن هم به جای درس خارج فقه، كه این بیشتر مایه تعجب دیگران می‌شد. به طوری كه برخی از شاگردان او، در این باره از وی سؤال كردند او جواب داد : «برای من تدریس و تالیف و تحقیق، صورت حرفه و هدف در زندگی ندارد، بلكه ادای وظیفه شرعی به هر نحو ممكن برای من از همه چیز مهم‌تر است. امروز در این برهه از تاریخ اسلام و مسلمین، كه انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی پیروز شده و پوزه قدرت های شیطانی شرق و غرب را به خاك مالیده و امت اسلام را در سرتاسر دنیا بیدار كرده است، من وظیفه خود می‌دانم كه با تفسیر قرآن، افكار مردم مسلمان عراق را آگاه و آرمان های انقلابی اسلام را مطرح نمایم و با بیان مفاهیم شورآفرین، حماسی و اجتماعی قرآن كریم، دل ها را برای پیوستن به انقلاب اسلامی ایران آماده كنم... از طرفی، درس خارج فقه و اصول، بیش از حد لازم در حوزه گفته می ‌شود، اما جای تفسیر قرآن سخت خالی است!».[۲۳]

درس تفسیر شهید صدر هر هفته دو روز از تاریخ 17 جمادی الاول تا 5 رجب 1399 طی چهارده جلسه برگزار شد.[۲۴] كه بعد از آن رژیم طاغوتی صدام حسین از ترس بیداری مردم، درس تفسیر بیدارگرانه آیت الله صدر را به تعطیلی كشاند.

درس تفسیر قرآن جنب و جوشی در میان توده مردم به وجود آورده بود. حكومت ظالمانه صدام از این پدیده خجسته اسلامی، به وحشت افتاد و برای جلوگیری از هرگونه تحرك، در یك یورش وحشیانه، همه نمایندگان آیت الله ‌صدر را در تمام شهرهای كشور دستگیر و زندانی كرد.

شهید صدر روز 16 رجب 1399 را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال ظالمانه رژیم اعلام كرد. مردم به اطاعت رهبر و مرجع تقلید خود برخاستند، دست از كارهای خود كشیدند، بازارها را تعطیل كردند و برای بیعت با رهبرشان به خانه او شتافتند... همان شب آیت الله صدر دستگیر و روانه بغداد شد. در سازمان امنیت بغداد، از او خواستند كه دست از پشتیبانی انقلاب اسلامی بردارد و مردم عراق را تحریك نكند. اما شجاعانه جواب داد: «من یك مسلمانم و در برابر سرنوشت همه مسلمانان جهان ـ و نه تنها عراق و ایران ـ مسؤولم و باید به وظیفه شرعی خود عمل كنم و وظیفه شرعی منحصر به ایران و عراق نیست. حمایت از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن هم، یك وظیفه شرعی است!».[۲۵]

همان روز بنت الهدی، به ایراد یك سخنرانی در حرم امام علی علیه السلام پرداخت و از مردم خواست كه به خیابان‌ها بریزند و در مقابل دستگیری آیت الله صدر، به رژیم بعثی اعتراض كنند. همین گونه نیز شد و رژیم برای ایجاد آرامش و جلوگیری از گسترش اعتراض مردم، مجبور شد كه آیت الله صدر را آزاد كنند.[۲۶]

صدر شهادت

روز 18 رجب 1399، خانه آیت الله صدر و كوچه‌های اطراف آن از اول صبح تا پاسی از شب، مملو از جمعیتی بود كه دیروز برای آزادی رهبرشان دست به تظاهرات اعتراض آمیز زده بودند و امروز آمده بودند تا بار دیگر با او بیعت كنند.

رژیم ستم پیشه صدام حسین، از تجدید پیمان امت مسلمان عراق با مرجع و رهبرشان، سخت به وحشت افتاد و برای قطع رابطه مردم با آیت الله صدر، نیروهای امنیتی را در سر كوچه آیت الله صدر و كوچه‌های اطراف، مستقر كردند. بدین گونه محاصره نه ماهه خانه آیت الله صدر آغاز شد.[۲۷]

در مدت نه ماه محاصره، رژیم با فرستادن ماموران و مزدوران خود به نزد آیت الله صدر، سعی كرد او را از راهی كه در پیش گرفته، منصرف كند، ولی آیت الله صدر ثابت و استوار ایستاد و همچنان از انقلاب اسلامی ایران و امام و مردم انقلابی ایران حمایت كرد و هرگز به خواسته‌های رژیم خونخوار صدام، گردن ننهاد.[۲۸]

تا این كه در بعد از ظهر گرم و سوزان روز شنبه 19 جمادی الاول 1400 (16 فروردین 1359)، «ابوسعید» رئیس سازمان امنیت نجف، با عده‌ای از مزدوران امنیتی، آیت الله صدر را دستگیر و به سرعت از نجف به بغداد منتقل كرد. آیت الله صدر این بار می‌دانست كه دیگر برنخواهد گشت، چون وقتی ابوسعید جنایتكار گفت: «آماده باشید به بغداد برویم!» به آرامی گفت: «من خیلی وقت است كه آماده شهادتم!».

فردای آن روز، حكومت جبار بغداد، اقدام به دستگیری بنت الهدی كرد چون بیم داشت مبادا بنت الهدی بار دیگر مردم را به اعتراض و تظاهرات دعوت كند و رژیم را رسوا نماید! برزان ابراهیم، برادر ناتنی صدام و رئیس سازمان امنیت كشور، در زندان از آیت الله صدر خواست كه فقط چند كلمه بر ضد امام خمینی و انقلاب اسلامی بنویسد، تا آزاد شود، وگرنه كشته خواهد شد!

آیت الله صدر این خواسته آن آدمكش را رد كرد و گفت: «من آماده شهادتم، هرگز خواسته‌های غیرانسانی و ضددینی شما را قبول نخواهم كرد و راه من همان است كه انتخاب كردم...!».[۲۹]

وقتی كه مزدوران بعثی، از منصرف كردن آیت الله صدر و خواهرش مأیوس شدند، آن دو علوی پاك نژاد مظلوم را در روز سه شنبه 23 جمادی الاول 1400 (19 فروردین 1359) زیر شكنجه به شهادت رساندند. جنازه آن دو شهید در جوار مرقد امام علی علیه السلام، در آرامگاه خانوادگی «شرف الدین» به خاك سپرده شد.[۳۰]

امام خمینی، در پیامی كه به مناسبت شهادت مظلومانه آن دو شهید داد، سوگمندانه نوشت: «...مرحوم آیت الله شهید سید محمدباقر صدر و همشیره مكرمه مظلومه او كه معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود، به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشی به درجه رفیعه شهادت رسیده‌اند. شهادت ارثی است كه امثال این شخصیت های عزیز از موالیان خود برده‌اند...».[۳۱]

باقیات صالحات

آثار قلمی متفكر بزرگ، شهید سید محمدباقر صدر، همه علمی، تحقیقی، ابتكاری، كم نظیر و مورد استفاده و مراجعه اندیشمندان و اهل علم و مصداق روشن «باقیات صالحات» است. در این جا به معرفی فهرست گونه این آثار درخشان می‌پردازیم:

  • 1- فدك فی التاریخ (فدك در تاریخ).
  • 2- غایه الفكر فی علم الاصول.
  • 4- اقتصادنا (اقتصاد ما).
  • 5- الاسس المنطقیه للاستقراء.
  • 6- المعالم الجدیده للاصول.
  • 7- بحوث فی شرح العروه الوثقی.
  • 8- دروس فی علم الاصول، معروف به «حلقات».
  • 9- الفتاوی الواضحه، رساله عملیه شهید صدر است كه در نوع خود سبك خاصی دارد.

پانویس

  1. مباحث الاصول، سید كاظم حسینی حائری، چاپ 1407، قم، مقدمه، ص 33.
  2. شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، مصطفی قلی زاده، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ 1372، ص 17ـ18.
  3. همان، ص 23.
  4. همان، ص 24.
  5. مباحث الاصول، مقدمه، ص 42.
  6. شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 29.
  7. مباحث الاصول، مقدمه، ص 44.
  8. همان، ص 52.
  9. از مهمترین كتب اصول فقه شیعی، تالیف آخوند خراسانی، كه محور تدریس اصول فقه در سطوح عالی حوزه‌های علمیه است.
  10. كتابی فقهی و بسیار مهم، تالیف مرحوم آیت الله سید محمدكاظم طباطبایی یزدی.
  11. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به: مباحث الاصول، ص 79ـ83؛ شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 33ـ34؛ گفتگویی با حجت الاسلام سید محمدباقر مهری، چاپ 1361 شمسی، ص 20.
  12. مباحث الاصول، ص 88.
  13. همان، ص 88ـ89؛ گفتگویی با سید محمدباقر مهری، ص 35؛ شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 53ـ58.
  14. التحرك الاسلامی فی العراق، شهید سید محمدمهدی حكیم، ص 21.
  15. همان، ص 60.
  16. مشتاقان می‌توانند برای آشنایی بیشتر به متن كتاب، چاپ شانزدهم، بیروت، 1403 ق. یا به ترجمه آن (اقتصاد ما) جلد اول به قلم آقای محمدكاظم موسوی، و جلد دوم به قلم آقای عبدالعلی سپهبدی، مراجعه نمایند.
  17. شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 39.
  18. همان، ص 61.
  19. مباحث الاصول، ص 105ـ107.
  20. همان، ص 107ـ109.
  21. گفتگویی با سید محمدباقر مهری، ص 59.
  22. شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 89ـ94.
  23. همان، ص 102.
  24. المدرسه ‌القرآنیه، شهید صدر، ص 239. مجموع آن چهارده جلسه درس تفسیر قرآن در كتاب «المدرسه القرآنیه» تدوین شده است.
  25. شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 20.
  26. همان، ص 109ـ122.
  27. همان، ص 125.
  28. همان، ص 128ـ135.
  29. همان، ص 141.
  30. همان، ص 144.
  31. صحیفه نور، ج 12، ص 57.