شهيد على هاشمى سنجانى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
==ولادت و دوران كودكى و نوجوانى==
+
'''حجة الاسلام علی هاشمی سنجانی''' (۱۳۶۰-۱۲۹۰ ش) از روحانیون شهید در حادثه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در دفتر حزب جمهوری اسلامی به همراه آیت الله [[شهید بهشتی]] است.
 +
[[پرونده:Sanjani.jpg|بندانگشتی|شهید علی هاشمی سنجانی]]
  
سيده علويه كه زن دانش دوست و مؤمنى بود، نسبت به پرورش اخلاقى فرزندان خود توجه خاصى مبذول مى داشت. وى در سال 1290 ش صاحب فرزندى گرديد كه به دليل علاقه بسيارش به حضرت [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام او را «على» ناميد؛ تا در آينده از جرعه‌نوشان چشمه جوشان ولايت گردد و راه آن انسان والا و بزرگ را ادامه دهد. چون اين كودك دوران رشد اوليه خود را پشت سر نهاد، مادرش نخست او را براى تحصيل علم، به مكتب‌خانه اى در همان محل فرستاد. اين كودك نوخاسته، براى كسب مدارج علمى و فضيلت هاى انسانى با ترغيب، تشويق و راهنمايى هاى آموزنده و ارزنده آن بزرگ بانو به مسير هدايت رهنمون شد. اين مادر موجب آن گرديد تا يكى از نهال هاى ارزش ها و فضايل، به شكوفايى برسد و در جهت تعظيم و تكريم باورهاى دينى بالنده گردد.
+
==تحصیلات و استادان==
  
نخستين كسى كه على هاشمى را با مقدمات ادبيات و علوم دينى آشنا ساخت، مرحوم حاج شيخ عطاءالله فقيهى سنجانى بود كه در همان روستا مى زيست. هاشمى سنجانى در مدتى كوتاه، معارف و دانش هاى ابتدايى را به شايستگى نزد وى آموخت و براى ادامه تحصيل به شهرستان اراك عزيمت نمود.<ref>يادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، روابط عمومى مجلس شوراى اسلامى، ص 102 و 101.</ref>
+
علی هاشمی سنجانی در سال ۱۲۹۰ شمسی در روستای سنجان از توابع شهرستان اراک به دنیا آمد. مادرش نخست او را براى تحصیل علم، به مکتب‌خانه اى در همان محل فرستاد.  
  
==تحصيلات علی هاشمی در اراك و قم==
+
نخستین کسى که على هاشمى را با مقدمات ادبیات و علوم دینى آشنا ساخت، مرحوم حاج شیخ عطاءالله فقیهى سنجانى بود که در همان روستا مى زیست. هاشمى سنجانى در مدتى کوتاه، معارف و دانش هاى ابتدایى را به شایستگى نزد وى آموخت و براى ادامه تحصیل به شهرستان اراک عزیمت نمود.<ref>یادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، روابط عمومى مجلس شوراى اسلامى، ص ۱۰۲ و ۱۰۱.</ref>
  
هاشمى سنجانى در حوزه علميه اراك، دوره سطح را نزد اساتيدى چون مرحوم آيت الله سلطان آبادى و حجت الاسلام والمسلمين آقا شيخ جعفر (نماينده مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى) و... فراگرفت و با درجات عالى از عهده امتحانات مربوطه برآمد و براى تكميل اين دوره عازم قم گرديد.
+
هاشمى سنجانى در [[حوزه علمیه]] اراک، دوره سطح را نزد اساتیدى چون مرحوم آیت الله سلطان آبادى و حجت الاسلام والمسلمین آقا شیخ جعفر (نماینده مرحوم [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حائرى]]) و... فراگرفت و با درجات عالى از عهده امتحانات مربوطه برآمد و براى تکمیل این دوره عازم [[قم]] گردید.
  
در حوزه بزرگ [[قم]]، شخصيتى چون آيت الله سيد محمد حجت كوه‌كمرى، كه انسانى آراسته به صفاى معنوى بود، به تعليم و تربيت طلاب مبادرت مى ورزيد، مرحوم على هاشمى نيز به اين جويبار پرفيض راه يافت و از محضر آن فقيه فقيد، در فقه و اصول بهره گرفت. چندى از خصوصيت هاى برجسته اين استاد سترگ به شاگردان مستعدش، از جمله هاشمى سنجانى نيز سرايت كرد.  
+
در حوزه بزرگ قم، شخصیتى چون آیت الله [[سید محمد حجت کوه کمره ای|سید محمد حجت کوه‌کمرى]]، که انسانى آراسته به صفاى معنوى بود، به تعلیم و تربیت طلاب مبادرت مى ورزید، مرحوم على هاشمى نیز به این جویبار پرفیض راه یافت و از محضر آن [[فقیه|فقیه]] فقید، در [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] بهره گرفت. چندى از خصوصیت هاى برجسته این استاد سترگ به شاگردان مستعدش، از جمله هاشمى سنجانى نیز سرایت کرد. شیوه خاص حضرت آیت الله حجت، در تدریس و دسته‌بندى مطالب، موجب مى شد تا نوشتن و فراگیرى درس، براى طلاب آسان شود. بعدها مرحوم هاشمى نیز این روش را وقتى خود بر مسند استادى حوزه قرار گرفت، بکار برد.
  
شيوه خاص حضرت آيت الله حجت، در تدريس و دسته‌بندى مطالب، موجب مى شد تا نوشتن و فراگيرى درس، براى طلاب آسان شود. بعدها مرحوم هاشمى نيز اين روش را وقتى خود بر مسند استادى حوزه قرار گرفت، بكار برد. آيت  الله حجت از تظاهر و خودنمايى مى گريخت و به اطرافيان سفارش مى كرد تا از تبليغ كردن براى او بپرهيزند. او در واقع علم خويش را با فضيلت زينت داده بود. وى شرح صدرى شگفت در برابر مخالفين داشت و نسبت به اهل  بيت علیهم‌السلام علاقه اى فوق‌العاده نشان مى داد، اين خصال پسنديده براى بهره گيران محضر او، از جمله مرحوم هاشمى در خور توجه، عبرت و دقت بود.
+
مرحوم هاشمى به درس اصول مرحوم [[آیت الله بروجردی|آیت الله بروجردى]] نیز راه یافت و با شیوه هاى عالى تحقیقى و پژوهشى این مرجع عالی‌قدر، آشنا شد. بیان رسا و تقریر این سیدالفقهاء براى امثال مرحوم هاشمى پرکشش و سرشار از نشاط علمى و لذت معنوى بود. با ارتحال این دو بزرگوار، مرحوم هاشمى در جلسه بحث حضرت [[امام خمینى]] شرکت کرد و از افاضات آن روح قدسى، در فقه و اصول و نیز [[فلسفه]] و [[عرفان]] بهره ها برد.  
  
مرحوم هاشمى به درس اصول مرحوم آيت الله بروجردى نيز راه يافت و با شيوه هاى عالى تحقيقى و پژوهشى اين مرجع عالي‌قدر، آشنا شد. بيان رسا و تقرير اين سيدالفقهاء براى امثال مرحوم هاشمى پركشش و سرشار از نشاط علمى و لذت معنوى بود. با ارتحال اين دو بزرگوار، مرحوم هاشمى در جلسه بحث حضرت آيت الله العظمى [[امام خمينى]] شركت كرد و از افاضات آن روح قدسى، در [[فقه]] و [[اصول]] و نيز [[فلسفه]] و [[عرفان]] بهره ها برد.  
+
هاشمى سنجانى در چنین فضایى به موازات کسب مدارج علمى، در طریق پرورش هاى اخلاقى و تعالى روحى خود گام برمى دارد. او در کنار تحصیل [[فقه]]، اصول، ادبیات، [[منطق]]، فلسفه و دیگر [[علوم اسلامی|علوم اسلامى]] و با توفیق در خودسازى و [[تهذیب نفس]]، ممتاز و برجسته مى گردد.<ref>شهداى روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، على ربانى خلخالى، ج ۱، ص ۵۳۴.</ref>
  
آنچه در درس امام براى او جالب و پرجاذبه مى نمود، ويژگى محقق‌پرورى او بود و دميدن روح نقادى و بررسى هاى علمى در انديشه هاى علماى سلف، به جان و روان شاگردان. او مشاهده مى كرد كه چگونه استادش مى كوشد تا حاضران در جلسه اش، علاوه بر حضور فيزيكى، يك شركت پرتحرك علمى و فكرى هم داشته باشند و در خصوص مطالب مطرح شده به بحث نشينند و با انديشه‌ورزى در امور مورد بحث با ابتكار و نوآورى، افكارى بديع بيافرينند.  
+
شهید هاشمى سنجانى از حوزه درسى آیت الله العظمى [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|سید محمدرضا گلپایگانى]]  هم بهره مند شد. درس هاى چنین استادانى از شهید هاشمى یک روحانى متفکر و متعهد، عارفى عمیق، شاعرى توانا، انسانى با [[تقوا]] و اهل فضیلت و عاشقى دل‌سوخته نسبت به خاندان ولایت و طهارت، ساخت.<ref>پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص ۱۶۰.</ref>
  
اين جلسات براى شاگردان شايسته اى چون على هاشمى بسيار سازنده و رشددهنده بود و با ارتقاى سطح علمى و فكرى آن‌ها، آنان را افرادى وسيع‌نگر، ژرف‌بين و كنجكاو مى پروراند. حضور در اين درس ها نورانيت و شور فوق‌العاده اى ايجاد مى كرد. شاگردان با نصايح و اندرزهاى حضرت امام كه خود، در زندگى آن‌ها را پياده كرده و قلباً بدان معتقد بود، در كنار تحصيل و معارف دانش هاى مورد نياز به كسب اخلاق و مكارم انسانى مى پرداختند و از خودخواهى و ديگر رذايل دنيايى مى رهيدند.  
+
آن شهید سعید موفق گردید تا از حضرات آیات عظام: حجت، [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانى]]، بروجردى، حکیم، سید عبدالله شیرازى، امام خمینى و گلپایگانى در امور شرعى و فقهى به کسب اجازاتى نائل گردد. وى پس از طى مراحل علمى در [[حوزه علمیه قم|حوزه علمیه قم]] به عنوان مدرس علوم دینى، چند سالى را به تدریس پرداخت و شاگردانى متعهد و متقى را پرورش داد.<ref> یادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، ص ۱۰۲.</ref>
  
شهيد هاشمى سنجانى در چنين فضايى به موازات كسب مدارج علمى، در طريق پرورش هاى اخلاقى و تعالى روحى خود گام برمى دارد. او در كنار تحصيل [[فقه]]، اصول، ادبيات، منطق، فلسفه و ديگر علوم اسلامى و با توفيق در خودسازى و [[تهذيب نفس]]، ممتاز و برجسته مى گردد.<ref>شهداى روحانيت شيعه در يكصد ساله اخير، على ربانى خلخالى، ج 1، ص 534.</ref>
+
از شهید علی هاشمی سنجانی آثار قلمى مخطوطى در زمینه هاى [[فقه]]، [[اخلاق]]، وعظ و اشعار [[عرفان|عرفانى]] بر جاى مانده است.  
  
شهيد هاشمى سنجانى ضمن استفاده از محضر امام به يك ويژگى او، توجه ويژه اى داشت. او مى ديد كه اين استاد بزرگ چگونه در درس و بحث و تمام امور زندگى خود برنامه‌دار و بسيار منظم است؛ و همين برنامه سبب شده تا او بتواند در كمترين زمان ها، بيشترين فعاليت ها را انجام دهد و لحظات عمر خود را بابركت و مفيد نمايد. نظم امام فرياد رساى اين حقيقت بود كه هر گونه تلاش بيهوده، سخن نابجا، فكر بى مورد و كلّاً امورى كه بعدها موجب ندامت مى شود، بايد از زندگى حذف گردد.  
+
== فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ==
 +
شهید هاشمى در طول سال‌هاى سیاه اختناق و دیکتاتورى و فشارهاى سیاسى رژیم استبدادى، در خطابه هاى کوبنده خود، مبارزه با [[طاغوت]] را جزئى از برنامه‌هایش قرار داد و با [[شجاعت]] و شهامتى وصف ناپذیر، پرده از سیماى کریه رژیم شاه برگرفت و او و اربابانش را رسوا کرد. به همین دلیل چندین بار تحت تعقیب ساواک [[قم]] و اراک قرار گرفت و سال ها «ممنوع المنبر» بود و اجازه نداشت در محافل و مجالس به سخنرانى بپردازد.<ref>«یادنامه سومین سالگرد شهداى هفتم تیر»، قسمت ششم، روزنامه جمهورى اسلامى، تیر ۱۳۶۳، ص ۱۵.</ref>
  
شهيد هاشمى سنجانى از حوزه درسى آيت الله العظمى سيد محمدرضا گلپايگانى  هم بهره مند شد. درس هاى چنين استادانى از شهيد هاشمى يك روحانى متفكر و متعهد، عارفى عميق، شاعرى توانا، انسانى باتقوا و اهل فضيلت و عاشقى دل‌سوخته نسبت به خاندان ولايت و طهارت، ساخت.<ref>پيشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص 160.</ref>
+
او حتى وکالت مجلس شوراى اسلامى را هم بر حسب وظیفه شرعى پذیرفت، و از این سنگر مهم و سرنوشت ساز، به انجام وظایف دینى و دفاع از قلعه و باروى باورها مبادرت ورزید. وى با آنان که نسخه هاى غربزدگى را براى [[شیعه|شیعیان]] تجویز مى کردند، مبارزه اى بى امان را پیش مى گرفت و نیز با افرادى که تحت تأثیر مکاتب شرقى و بى اطلاع از اعتقادات مردم، مى خواستند اندیشه هاى فانى مادى گرایى را بر جامعه دینى تزریق کنند، به مخالفت برمى خاست. او در راه همین مقاومت ها و استوارى ها براى دفاع از حقایق مسلم مکتب [[قرآن]] و [[عترت]]، توهین ها و زخم زبان هاى زیادى را از نااهلان شنید؛ اما از این حرکات و تهدیدهاى دشمنان نهراسید و ثابت قدم تر بر جاى ماند؛ تا آن که آماج توطئه منافقان کوردل شد.<ref>شهداى روحانیت شیعه، ج اول، ص ۵۳۴: به نقل از یادداشت هاى حاج شیخ محمدباقر ملبوبى.</ref>
  
آن شهيد سعيد موفق گرديد تا از حضرات آيات عظام: حجت، سيد ابوالحسن اصفهانى، بروجردى، حكيم، سيد عبدالله شيرازى، امام خمينى و گلپايگانى در امور شرعى و فقهى به كسب اجازاتى نائل گردد. وى پس از طى مراحل علمى در حوزه مقدس [[قم]] به عنوان مدرس علوم دينى، چند سالى را به تدريس پرداخت و شاگردانى متعهد و متقى را پرورش داد.<ref> يادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، ص 102.</ref>
+
هاشمی سنجانی پس از انقلاب نیز در نخستین دوره مجلس شوراى اسلامى، با احساس مسئولیت براى [[اسلام]] و جامعه و نظام جمهورى اسلامى، با اکثریت آراء، از سوى مردم شهرستان اراک انتخاب شد. وى براى دفاع از ارزش هاى دینى، حفظ دستاوردهاى انقلاب اسلامى، رسیدن مردم به حقوق اجتماعى و اقتصادى و حل مشکلات آنان و مبارزه با گروهک هاى منحرف و تشکیلات ملى گرا، در این سنگر مقدس، اهتمام ویژه اى مى ورزید و با پشتکارى شگفتى در جهت تحقق این شعائر گام برمى داشت و فعالانه وظیفه خویش را ایفا مى کرد.
  
==اخلاق و رفتار شهید علی هاشمی سنجانی==
+
'''دیدگاه شهید هاشمی در مورد آزادی:'''
  
شهيد هاشمى در طول دوران زندگى بابركت خويش، اين توفيق را بدست آورد تا به لطف خداوند و پرورش هاى خانوادگى و نيز تحت تأثير توصيه هاى استادان خويش، در جهت كسب فضايل و خوبى ها بكوشد و ذهن و روح خويش را به خصالى نيكو زينت دهد. اينك به برخى از صفات برجسته او اشاره مى كنيم:
+
سوء استفاده از واژه هاى خوب و مردم‌پسند از جمله مسائلى بود که این شهید را سخت ناراحت و آزرده مى ساخت، به عنوان مثال، وقتى عده اى آزادى را، پدیده اى جداى از [[اسلام]] و دیانت مطرح مى کردند، ایشان [[آزادگی|آزادى]] را به عنوان یکى از اهداف اصلى تمامى ادیان آسمانى، برمى شمرد و مى فرمود: «[[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه‌السلام به فرزندش مى فرمایند: ولا تجعل نفسک عبداً لغیرک و قد جعلک اللّه حراً.
  
'''<I>1- علاقه به اهل  بيت علیهم‌السلام:</I>'''
+
[[امام صادق]] علیه‌السلام در یک روایت مى فرماید: خمس خصال من لم تکن فیه خصلة منها فلیس فیه کثیر مستمتع؛ پنج خصلت است که هر که ندارد، بهره اى در وجودش نیست. اولها الوفاء والثانیه التدبیر والثالثه الحیاء والرابعه حسن الخلق والخامسه و هى تجمع هذه الخصال، الحریة؛<ref>خصال صدوق، ص ۲۵۶، حدیث ۲۹، (باب خصال پنجگانه) چاپ تهران، اسلامیه، ۱۳۶۶، چاپ پنجم.</ref> وفا، تدبیر، حیا و خوش خلقى و پنجمین آن‌ها که اگر در انسان پیدا شود، ریشه همه خصال حسنه است آزادى است (و بسیارى از خصال ناپسند و رفتارهاى ناروا در انسان، نشانگر آن است که روح آزادى ندارد).
  
شهيد هاشمى سنجانى كه از همان اوان نوجوانى به پالايش درون، مى پرداخت. به موازات آن نيز نسبت به ساحت قدس الهى و فرستادگان و اولياى امر بصيرت مى يافت و رايحه محبت توحيدى از قلبش عطرى جان فرا مى تراواند. رابطه او با خاندان عصمت و طهارت بر اساس يك پيوند قلبى بر پايه شوق و علاقه اى كه در شناختى عميق و آگاهى گسترده ريشه داشت، استوار گرديده بود.<ref> شهداى روحانيت شيعه، ج اول، ص 534.</ref>
+
بعد آزادى را دو نوع مى داند: آزادى در عمل که آدم هر چه دلش مى خواهد، انجام دهد و آزادگى از بندگى دیگران، که کج روان از هر دو نوع آن سوء استفاده مى کنند، و به همین دلیل نه حسابى و ارزشى براى بنده اى از عباد خدا قائلند و نه مرزى براى خودشان قائلند، و چقدر قلب ها از این دغل آزادى ها که اعمال مى کنند، ناراحت است؛ اما آن آزادى که [[دین|دین]] تجویز مى کند، شناخت [[الله|خدا]] و [[عبادت]] براى اوست، که آدمى را از قید طاغوت ها مى رهاند و چون به بندگى خدا محدود مى شود، و اعتقاد پیدا مى کند که خداوند از روى [[حکمت]]، مصلحت و لطف برنامه اى برایم قرار داد تا طبق آن رفتار کنم، از هر گونه تعلق اسارت آور، رهایى یافته و از روى آوردن به منکرات و خلاف هایى که خداوند منع کرده، پرهیز مى کند و با این روش پسندیده، آزادى به معناى حقیقى، دینى، عقلى و شرعى پدیدار مى شود».
  
او با وجود پيمودن مسيرهاى علمى، خود را از ارتباط قلبى با ستارگان فروزان آسمان ولايت و امامت بى‌نياز نمى ديد. وى چون از امامان شيعه سخن به ميان مى آورد، عشق به ساحت مقدس آن رادمردان عالم بشريت كه مشعل هدايت و ولايت را بدست دارند، از تمام وجودش لبريز مى شد. در تدريس، سخنرانى، وعظ، خطابه و هر زمينه اى كه وى لب به سخن گفتن مى گشود، نخست كلامش را با آيات قرآنى و روايات اهل  بيت علیهم‌السلام زينت مى داد.  
+
در پایان این سخنان، شهید هاشمى سنجانى مى گوید: «این همه دعواى آزادى که به راه انداخته اند، لغو مى باشد و آزاد آن کسى است که در خط بندگى [[خدا]] و [[قرآن]] و رهبر عالى مقام، [[امام خمینی|امام]] مى باشد و سایر نحوه ها و روش ها همه بندگى [[طاغوت]] است».<ref>شمع ها از گرمى مجلس حکایت مى کنند، ص ۳۷۴ و ۳۷۵.</ref>
  
او در مناسبت هاى سالروز ولادت يا شهادت ائمه، مجلس را، نسبت به اين خاندان، سرشار از عشق، شور و هيجان مى كرد و با سخن گفتن از مكارم آن بزرگواران و نيز مصائبى كه بر آنان رفته است، اشعار مدح يا مرثيه اى را كه خود سروده يا از ديگر شاعران بود، بر فراز منبر با التهاب خاصى مى خواند و با بهره گيرى از شيوه زندگى امامان، خود و مردم را به كرامت هاى عالى انسانى فرامى خواند و با الهام از سيره سياسى آن ستارگان درخشان، به روشنگرى و افشاگرى در خصوص رژيم هاى طاغوتى مى پرداخت.<ref> «يادنامه شهداى هفتم تير»، روزنامه جمهورى اسلامى، چهارشنبه هشتم تير 1362، ص 9.</ref>
+
==ویژگی‌های اخلاقی==
  
'''<I>2- امر به معروف و نهى از منكر:</I>'''
+
شهید هاشمى در طول دوران زندگى بابرکت خویش، این توفیق را بدست آورد تا به لطف خداوند و پرورش هاى خانوادگى و نیز تحت تأثیر توصیه هاى استادان خویش، در جهت کسب فضایل و خوبى ها بکوشد و ذهن و روح خویش را به خصالى نیکو زینت دهد. اینک به برخى از صفات برجسته او اشاره مى کنیم:
  
شهيد سنجانى در صحنه هاى گوناگون اجتماعى-سياسى با نصايح سودمند و سخنرانى هاى آموزنده خود، مردم را به نيكى ها ره مى نمود و از آنان مى خواست، تا از رذايل و گناهانى كه پرونده زندگى جاويدشان را تباه مى سازد، اجتناب كنند. بخشى از شيوه او در ستيز با ظلم و ستم آشكار شد. او در طول سال‌هاى سياه اختناق و ديكتاتورى و فشارهاى سياسى رژيم استبدادى، در خطابه هاى كوبنده خود، مبارزه با طاغوت را جزئى از برنامه‌هايش قرار داد و با شجاعت و شهامتى وصف ناپذير، پرده از سيماى كريه رژيم شاه برگرفت و او و اربابانش را رسوا كرد. به همين دليل چندين بار تحت تعقيب ساواك [[قم]] و اراك قرار گرفت و سال ها «ممنوع المنبر» بود و اجازه نداشت در محافل و مجالس به سخنرانى بپردازد.<ref>«يادنامه سومين سالگرد شهداى هفتم تير»، قسمت ششم، روزنامه جمهورى اسلامى، تير 1363، ص 15.</ref>
+
'''<I>۱- علاقه به اهل بیت علیهم‌السلام:</I>'''
  
'''<I>3- غيرت دينى:</I>'''
+
رابطه او با خاندان [[عصمت]] و طهارت بر اساس یک پیوند قلبى بر پایه شوق و علاقه اى که در شناختى عمیق و آگاهى گسترده ریشه داشت، استوار گردیده بود.<ref> شهداى روحانیت شیعه، ج اول، ص ۵۳۴.</ref> او با وجود پیمودن مسیرهاى علمى، خود را از ارتباط قلبى با ستارگان فروزان آسمان ولایت و [[امامت]] بى‌نیاز نمى دید. وى چون از [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه سخن به میان مى آورد، عشق به ساحت مقدس آن رادمردان عالم بشریت، از تمام وجودش لبریز مى شد. در تدریس، سخنرانى، وعظ، خطابه و هر زمینه اى که وى لب به سخن گفتن مى گشود، نخست کلامش را با آیات [[قرآن|قرآنى]] و روایات [[اهل البیت|اهل  بیت]] علیهم‌السلام زینت مى داد. او در مناسبت هاى سالروز ولادت یا شهادت [[ائمه اطهار|ائمه]]، مجلس را، نسبت به این خاندان، سرشار از عشق، شور و هیجان مى کرد و با سخن گفتن از مکارم آن بزرگواران و نیز مصائبى که بر آنان رفته است، اشعار مدح یا [[مرثیه|مرثیه]] اى را که خود سروده یا از دیگر شاعران بود، بر فراز منبر با التهاب خاصى مى خواند و با بهره گیرى از شیوه زندگى امامان، خود و مردم را به کرامت هاى عالى انسانى فرامى خواند و با الهام از سیره سیاسى آن ستارگان درخشان، به روشنگرى و افشاگرى در خصوص رژیم هاى طاغوتى مى پرداخت.<ref> «یادنامه شهداى هفتم تیر»، روزنامه جمهورى اسلامى، چهارشنبه هشتم تیر ۱۳۶۲، ص ۹.</ref>
  
اين شهيد به خون خفته، در تمام مراحل تبليغى و مواجهه هاى فردى و اجتماعى تنها براى خدا و حمايت از حريم [[دين]] و پاسداشت مقدسات، غضب مى نمود و چون اين گونه بود. خداوند دريچه هاى كاميابى معنوى را به رويش مى گشود. او هر كجا كه مى ديد قوانين اسلامى يا موازين شرعى پايمال مى شوند، سخت برمى آشفت و دمى نمى آسود، تا آن كه مطمئن شود جلو اين خلاف گرفته شده است.
+
'''<I>۲- امر به معروف و نهى از منکر:</I>'''
  
او حتى وكالت مجلس شوراى اسلامى را هم بر حسب وظيفه شرعى پذيرفت، و از اين سنگر مهم و سرنوشت ساز، به انجام وظايف دينى و دفاع از قلعه و باروى باورها مبادرت ورزيد. وى با آنان كه نسخه هاى غربزدگى را براى شيعيان تجويز مى كردند، مبارزه اى بى امان را پيش مى گرفت و نيز با افرادى كه تحت تأثير مكاتب شرقى و بى اطلاع از اعتقادات مردم، مى خواستند انديشه هاى فانى مادى گرايى را بر جامعه دينى تزريق كنند، به مخالفت برمى خاست. او در راه همين مقاومت ها و استوارى ها براى دفاع از حقايق مسلم مكتب [[قرآن]] و عترت، توهين ها و زخم زبان هاى زيادى را از نااهلان شنيد؛ اما از اين حركات و تهديدهاى دشمنان نهراسيد و ثابت قدم تر بر جاى ماند؛ تا آن كه آماج توطئه منافقان كوردل شد.<ref>شهداى روحانيت شيعه، ج اول، ص 534: به نقل از يادداشت هاى حاج شيخ محمدباقر ملبوبى.</ref>
+
شهید سنجانى در صحنه هاى گوناگون اجتماعى-سیاسى با نصایح سودمند و سخنرانى هاى آموزنده خود، مردم را به نیکى ها ره مى نمود و از آنان مى خواست، تا از رذایل و [[گناه|گناهانى]] که پرونده زندگى جاویدشان را تباه مى سازد، اجتناب کنند. بخشى از شیوه او در ستیز با [[ظلم]] و ستم آشکار شد.  
  
شهيد هاشمى در ايام وكالت در مجلس شوراى اسلامى و فعاليت در كميسيون امور اوقاف و كميته هاى امداد و خيرات از برخى مسايل رنج مى برد؛ چنانچه خودش به اين نكته اشاره كرده و مى گويد: «در اين اوقات بسيار رنج مى برم، و هر روز مقدارى كتب فقهى، به خصوص تحريرالوسيله امام، را به همراه خود به كميسيون مى برم و مسايل مورد نظر را براى آنان كه لازم است مى خوانم».<ref>از يادداشت هاى محمدباقر ملبوبى.</ref>
+
'''<I>۳- غیرت دینى:</I>'''
  
'''<I>4- زهد و پارسايى:</I>'''
+
این شهید به خون خفته، در تمام مراحل تبلیغى و مواجهه هاى فردى و اجتماعى تنها براى [[خدا]] و حمایت از حریم [[دین]] و پاسداشت مقدسات، [[غضب]] مى نمود. او هر کجا که مى دید قوانین [[اسلام|اسلامى]] یا موازین شرعى پایمال مى شوند، سخت برمى آشفت و دمى نمى آسود، تا آن که مطمئن شود جلو این خلاف گرفته شده است. 
  
آن شهيد عزيز، تعلقات دنيايى را از صفحه ذهن و دل محو كرد و تنها يك تعلق را بر جاى نهاده بود و آن پيوستگى به حق بود. او از دنيا و وابستگى‌هايش، روى برتافت و براى گذران زندگى خود به حداقل امكانات بسنده كرد. وى با اين روش توانست هم به مقام حق تقرب يابد و راه تقوا و [[ايمان]] را مطمئن تر بپيمايد، و هم موقعيت افراد مستمند و نيازمند را بهتر درك كند و خود را به اين افراد نزديك تر سازد. اعراض از دنيا هم او را از معنويات بهره مند ساخت و ياد خدا را در قلب او زنده نگه داشت، و هم زندگى ساده و بى‌آلايشى را براى او تدارك ديد تا آنجا كه فريب جاه و مقام و مظاهر فناپذير آن را نخورد.<ref>شهداى روحانيت، ج اول، ص 534.</ref> به دليل وجود همين حالات اخلاقى بود كه شهيد در مقابل ستمگران، پرصلابت و بى‌اعتنا و در برابر بندگان شايسته و مؤمن، فروتن و خاضع بود.<ref>«يادنامه شهداى هفتم تير»، روزنامه جمهورى اسلامى، هشتم تير 1362، ص  9.</ref>
+
'''<I>۴- زهد و پارسایى:</I>'''
  
== یاد اوری آخرت==
+
آن شهید عزیز، تعلقات دنیایى را از صفحه ذهن و دل محو کرد و تنها یک تعلق را بر جاى نهاده بود و آن پیوستگى به [[حق]] بود. او از دنیا و وابستگى‌هایش، روى برتافت و براى گذران زندگى خود به حداقل امکانات بسنده کرد. وى با این روش توانست هم به مقام حق تقرب یابد و راه [[تقوا]] و [[ایمان]] را مطمئن تر بپیماید، و هم موقعیت افراد مستمند و نیازمند را بهتر درک کند و خود را به این افراد نزدیک تر سازد. اعراض از دنیا هم او را از معنویات بهره مند ساخت و یاد خدا را در قلب او زنده نگه داشت، و هم زندگى ساده و بى‌آلایشى را براى او تدارک دید تا آنجا که فریب جاه و مقام و مظاهر فناپذیر آن را نخورد.<ref>شهداى روحانیت، ج اول، ص ۵۳۴.</ref> به دلیل وجود همین حالات اخلاقى بود که شهید در مقابل ستمگران، پرصلابت و بى‌اعتنا و در برابر بندگان شایسته و مؤمن، [[تواضع|فروتن]] و خاضع بود.<ref>«یادنامه شهداى هفتم تیر»، روزنامه جمهورى اسلامى، هشتم تیر ۱۳۶۲، ص  ۹.</ref>
  
شهيد هاشمى سنجانى در جلسات گوناگونى كه با ديگران داشت و حتى در مجلس شوراى اسلامى مى كوشيد افراد را متوجه حساب [[آخرت]] و ياد [[معاد]] نمايد؛ تا بر اساس اين آگاهى و بصيرت، در اصلاح اعمال و رفتار خود بكوشند. به عنوان نمونه وى در هشتاد و پنجمين جلسه علنى مجلس شوراى اسلامى، اظهار داشت: «ميل داشتم اين تذكر را بدهم كه تقريباً در جلسه دوم يا سوم بود كه وارد شدم، جزوه هايى كه مذاكرات جلسه سابق را (نشان) مى داد، به دست من دادند. وقتى نگاه كردم، ديدم تمام مذاكرات جلسه سابق در آن جزوه هست. ياد آياتى افتادم در [[قرآن]]، كه از آن جمله، اين آيه بود: «و كل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له يوم القيامة كتاباً يلقيه منشورا اقرا كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيباً» اين جزوه گزارش يك مجلس را مى دهد؛ لكن آن نامه اى را كه روز [[قيامت]] بدست آدم مى دهند، گزارش تمام زندگى هفتاد و هشتاد ساله انسان را مى دهد، ولذا بايد بيدار شد».<ref>نطق قبل از دستور آن شهيد، در تاريخ 26 آذر 1359.</ref>
+
'''''۵- یادآوری آخرت:'''''
  
==دیدگاه علی هاشمی سنجانی در مورد آزادی==
+
شهید هاشمى سنجانى در جلسات گوناگونى که با دیگران داشت و حتى در مجلس شوراى اسلامى مى کوشید افراد را متوجه حساب [[آخرت]] و یاد [[معاد]] نماید؛ تا بر اساس این آگاهى و بصیرت، در اصلاح اعمال و رفتار خود بکوشند. به عنوان نمونه وى در هشتاد و پنجمین جلسه علنى مجلس شوراى اسلامى، اظهار داشت: «میل داشتم این تذکر را بدهم که تقریباً در جلسه دوم یا سوم بود که وارد شدم، جزوه هایى که مذاکرات جلسه سابق را (نشان) مى داد، به دست من دادند. وقتى نگاه کردم، دیدم تمام مذاکرات جلسه سابق در آن جزوه هست. یاد آیاتى افتادم در [[قرآن]]، که از آن جمله، این آیه بود: «و کل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له یوم القیامة کتاباً یلقیه منشورا اقرا کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیباً» این جزوه گزارش یک مجلس را مى دهد؛ لکن آن نامه اى را که روز [[قیامت]] بدست آدم مى دهند، گزارش تمام زندگى هفتاد و هشتاد ساله انسان را مى دهد، ولذا باید بیدار شد».<ref>نطق قبل از دستور آن شهید، در تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۵۹.</ref>
  
سوء استفاده از واژه هاى خوب و مردم‌پسند از جمله مسائلى بود كه اين شهيد را سخت ناراحت و آزرده مى ساخت، به عنوان مثال، وقتى عده اى آزادى را، پديده اى جداى از [[اسلام]] و ديانت مطرح مى كردند، ايشان آزادى را به عنوان يكى از اهداف اصلى تمامى اديان آسمانى، برمى شمرد و مى فرمود: «اميرمؤمنان علیه‌السلام به فرزندش مى فرمايند: ولا تجعل نفسك عبداً لغيرك و قد جعلك اللّه حراً.
+
==شهادت ==
  
[[امام صادق]] علیه‌السلام در يك روايت مى فرمايد: خمس خصال من لم تكن فيه خصلة منها فليس فيه كثير مستمتع؛ پنج خصلت است كه هر كه ندارد، بهره اى در وجودش نيست. اولها الوفاء والثانيه التدبير والثالثه الحياء والرابعه حسن الخلق والخامسه و هى تجمع هذه الخصال، الحرية؛<ref>خصال صدوق، ص 256، حديث 29، (باب خصال پنجگانه) چاپ تهران، اسلاميه، 1366، چاپ پنجم.</ref> وفا، تدبير، حيا و خوش خلقى و پنجمين آن‌ها كه اگر در انسان پيدا شود، ريشه همه خصال حسنه است آزادى است و بسيارى از خصال ناپسند و رفتارهاى ناروا در انسان، نشانگر آن است كه روح آزادى ندارد.
+
شهید هاشمى سنجانى در هفتم تیر ماه ۱۳۶۰، در جلسه اى مشورتى درباره اوضاع سیاسى کشور، همراه با عده اى از دوستان و همسنگران خویش، از جمله دکتر [[شهید بهشتی]]، به دست عمال شیطان بزرگ به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید و با شهادت خویش چهره جنایتکار استکبار را بیش از پیش رسواتر ساخت و به آرزوى دیرینه خود دست یافت. پیکر پاکش در شیخان قم مدفون است.<ref>یادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، ص ۱۰۳؛ پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص ۱۶۰.</ref>  
  
بعد آزادى را دو نوع مى داند: آزادى در عمل كه آدم هر چه دلش مى خواهد، انجام دهد و آزادگى از بندگى ديگران، كه كج روان از هر دو نوع آن سوء استفاده مى كنند، و به همين دليل نه حسابى و ارزشى براى بنده اى از عباد خدا قائلند و نه مرزى براى خودشان قائلند، و چقدر قلب ها از اين دغل آزادى ها كه اعمال مى كنند، ناراحت است؛ اما آن آزادى كه دين تجويز مى كند، شناخت خدا و [[عبادت]] براى اوست، كه آدمى را از قيد طاغوت ها مى رهاند و چون به بندگى خدا محدود مى شود، و اعتقاد پيدا مى كند كه خداوند از روى [[حكمت]]، مصلحت و لطف برنامه اى برايم قرار داد تا طبق آن رفتار و عمل كنم، از هر گونه تعلق اسارت آور، رهايى يافته و از روى آوردن به منكرات و خلاف هايى كه خداوند منع كرده، پرهيز مى كند و با اين روش پسنديده، آزادى به معناى حقيقى، دينى، عقلى و شرعى پديدار مى شود».
+
در محفل عاشقانه فرزانه و مست  * مى گشت سبوى [[کربلا]] دست به دست
  
در پايان اين سخنان، شهيد هاشمى سنجانى مى گويد: «اين همه دعواى آزادى كه به راه انداخته اند، لغو مى باشد و آزاد آن كسى است كه در خط بندگى خدا و [[قرآن]] و رهبر عالى مقام، امام مى باشد و ساير نحوه ها و روش ها همه بندگى طاغوت است».<ref>شمع ها از گرمى مجلس حكايت مى كنند، ص 374 و 375.</ref>
+
ناگاه زخیل ناکثان دستى پست  * هفتاد و دو پیمانه به یک سنگ شکست 
 
 
== شهادت علی هاشمی سنجانی==
 
 
 
شهيد هاشمى سنجانى در نخستين دوره مجلس شوراى اسلامى، با احساس مسئوليت براى [[اسلام]] و جامعه و نظام جمهورى اسلامى، با اكثريت آراء، از سوى مردم شهرستان اراك انتخاب شد. وى براى دفاع از ارزش هاى دينى، حفظ دستاوردهاى انقلاب اسلامى، رسيدن مردم به حقوق اجتماعى و اقتصادى و حل مشكلات آنان و مبارزه با گروهك هاى منحرف و تشكيلات ملى گرا، در اين سنگر مقدس، اهتمام ويژه اى مى ورزيد و با پشتكارى شگفتى در جهت تحقق اين شعائر گام برمى داشت و فعالانه وظيفه خويش را ايفا مى كرد؛ تا آن كه در هفتم تير ماه 1360، در جلسه اى مشورتى درباره اوضاع سياسى كشور، همراه با عده اى از دوستان و همسنگران خويش، به دست عمال [[شيطان]] بزرگ به شهادت رسيد و با شهادت خويش چهره جنايتكار استكبار را بيش از پيش رسواتر ساخت و به آرزوى ديرينه خود دست يافت.
 
 
 
در محفل عاشقانه فرزانه و مست  × مى گشت سبوى [[كربلا]] دست به دست
 
 
 
ناگاه زخيل ناكثان دستى پست  × هفتاد و دو پيمانه به يك سنگ شكست .
 
 
 
از آن شهيد آثار قلمى مخطوطى در زمينه هاى [[فقه]]، [[اخلاق]]، [[وعظ]] و اشعار عرفانى بر جاى مانده است. همچنين 6 فرزند پسر و دو فرزند دختر از يادگارهاى اين روحانى به خون خفته اند. پيكر پاكش در شيخان قم مدفون است.<ref>يادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، ص 103؛ پيشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص 160.</ref> يادش گرامى و راهش پر رهرو باد.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
+
==منابع==
  
==منابع==
+
* غلامرضا گلى زواره، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۸.
  
غلامرضا گلى زواره, ستارگان حرم، جلد 8
 
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۲۲

حجة الاسلام علی هاشمی سنجانی (۱۳۶۰-۱۲۹۰ ش) از روحانیون شهید در حادثه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در دفتر حزب جمهوری اسلامی به همراه آیت الله شهید بهشتی است.

شهید علی هاشمی سنجانی

تحصیلات و استادان

علی هاشمی سنجانی در سال ۱۲۹۰ شمسی در روستای سنجان از توابع شهرستان اراک به دنیا آمد. مادرش نخست او را براى تحصیل علم، به مکتب‌خانه اى در همان محل فرستاد.

نخستین کسى که على هاشمى را با مقدمات ادبیات و علوم دینى آشنا ساخت، مرحوم حاج شیخ عطاءالله فقیهى سنجانى بود که در همان روستا مى زیست. هاشمى سنجانى در مدتى کوتاه، معارف و دانش هاى ابتدایى را به شایستگى نزد وى آموخت و براى ادامه تحصیل به شهرستان اراک عزیمت نمود.[۱]

هاشمى سنجانى در حوزه علمیه اراک، دوره سطح را نزد اساتیدى چون مرحوم آیت الله سلطان آبادى و حجت الاسلام والمسلمین آقا شیخ جعفر (نماینده مرحوم شیخ عبدالکریم حائرى) و... فراگرفت و با درجات عالى از عهده امتحانات مربوطه برآمد و براى تکمیل این دوره عازم قم گردید.

در حوزه بزرگ قم، شخصیتى چون آیت الله سید محمد حجت کوه‌کمرى، که انسانى آراسته به صفاى معنوى بود، به تعلیم و تربیت طلاب مبادرت مى ورزید، مرحوم على هاشمى نیز به این جویبار پرفیض راه یافت و از محضر آن فقیه فقید، در فقه و اصول بهره گرفت. چندى از خصوصیت هاى برجسته این استاد سترگ به شاگردان مستعدش، از جمله هاشمى سنجانى نیز سرایت کرد. شیوه خاص حضرت آیت الله حجت، در تدریس و دسته‌بندى مطالب، موجب مى شد تا نوشتن و فراگیرى درس، براى طلاب آسان شود. بعدها مرحوم هاشمى نیز این روش را وقتى خود بر مسند استادى حوزه قرار گرفت، بکار برد.

مرحوم هاشمى به درس اصول مرحوم آیت الله بروجردى نیز راه یافت و با شیوه هاى عالى تحقیقى و پژوهشى این مرجع عالی‌قدر، آشنا شد. بیان رسا و تقریر این سیدالفقهاء براى امثال مرحوم هاشمى پرکشش و سرشار از نشاط علمى و لذت معنوى بود. با ارتحال این دو بزرگوار، مرحوم هاشمى در جلسه بحث حضرت امام خمینى شرکت کرد و از افاضات آن روح قدسى، در فقه و اصول و نیز فلسفه و عرفان بهره ها برد.

هاشمى سنجانى در چنین فضایى به موازات کسب مدارج علمى، در طریق پرورش هاى اخلاقى و تعالى روحى خود گام برمى دارد. او در کنار تحصیل فقه، اصول، ادبیات، منطق، فلسفه و دیگر علوم اسلامى و با توفیق در خودسازى و تهذیب نفس، ممتاز و برجسته مى گردد.[۲]

شهید هاشمى سنجانى از حوزه درسى آیت الله العظمى سید محمدرضا گلپایگانى هم بهره مند شد. درس هاى چنین استادانى از شهید هاشمى یک روحانى متفکر و متعهد، عارفى عمیق، شاعرى توانا، انسانى با تقوا و اهل فضیلت و عاشقى دل‌سوخته نسبت به خاندان ولایت و طهارت، ساخت.[۳]

آن شهید سعید موفق گردید تا از حضرات آیات عظام: حجت، سید ابوالحسن اصفهانى، بروجردى، حکیم، سید عبدالله شیرازى، امام خمینى و گلپایگانى در امور شرعى و فقهى به کسب اجازاتى نائل گردد. وى پس از طى مراحل علمى در حوزه علمیه قم به عنوان مدرس علوم دینى، چند سالى را به تدریس پرداخت و شاگردانى متعهد و متقى را پرورش داد.[۴]

از شهید علی هاشمی سنجانی آثار قلمى مخطوطى در زمینه هاى فقه، اخلاق، وعظ و اشعار عرفانى بر جاى مانده است.

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

شهید هاشمى در طول سال‌هاى سیاه اختناق و دیکتاتورى و فشارهاى سیاسى رژیم استبدادى، در خطابه هاى کوبنده خود، مبارزه با طاغوت را جزئى از برنامه‌هایش قرار داد و با شجاعت و شهامتى وصف ناپذیر، پرده از سیماى کریه رژیم شاه برگرفت و او و اربابانش را رسوا کرد. به همین دلیل چندین بار تحت تعقیب ساواک قم و اراک قرار گرفت و سال ها «ممنوع المنبر» بود و اجازه نداشت در محافل و مجالس به سخنرانى بپردازد.[۵]

او حتى وکالت مجلس شوراى اسلامى را هم بر حسب وظیفه شرعى پذیرفت، و از این سنگر مهم و سرنوشت ساز، به انجام وظایف دینى و دفاع از قلعه و باروى باورها مبادرت ورزید. وى با آنان که نسخه هاى غربزدگى را براى شیعیان تجویز مى کردند، مبارزه اى بى امان را پیش مى گرفت و نیز با افرادى که تحت تأثیر مکاتب شرقى و بى اطلاع از اعتقادات مردم، مى خواستند اندیشه هاى فانى مادى گرایى را بر جامعه دینى تزریق کنند، به مخالفت برمى خاست. او در راه همین مقاومت ها و استوارى ها براى دفاع از حقایق مسلم مکتب قرآن و عترت، توهین ها و زخم زبان هاى زیادى را از نااهلان شنید؛ اما از این حرکات و تهدیدهاى دشمنان نهراسید و ثابت قدم تر بر جاى ماند؛ تا آن که آماج توطئه منافقان کوردل شد.[۶]

هاشمی سنجانی پس از انقلاب نیز در نخستین دوره مجلس شوراى اسلامى، با احساس مسئولیت براى اسلام و جامعه و نظام جمهورى اسلامى، با اکثریت آراء، از سوى مردم شهرستان اراک انتخاب شد. وى براى دفاع از ارزش هاى دینى، حفظ دستاوردهاى انقلاب اسلامى، رسیدن مردم به حقوق اجتماعى و اقتصادى و حل مشکلات آنان و مبارزه با گروهک هاى منحرف و تشکیلات ملى گرا، در این سنگر مقدس، اهتمام ویژه اى مى ورزید و با پشتکارى شگفتى در جهت تحقق این شعائر گام برمى داشت و فعالانه وظیفه خویش را ایفا مى کرد.

دیدگاه شهید هاشمی در مورد آزادی:

سوء استفاده از واژه هاى خوب و مردم‌پسند از جمله مسائلى بود که این شهید را سخت ناراحت و آزرده مى ساخت، به عنوان مثال، وقتى عده اى آزادى را، پدیده اى جداى از اسلام و دیانت مطرح مى کردند، ایشان آزادى را به عنوان یکى از اهداف اصلى تمامى ادیان آسمانى، برمى شمرد و مى فرمود: «امیرمؤمنان علیه‌السلام به فرزندش مى فرمایند: ولا تجعل نفسک عبداً لغیرک و قد جعلک اللّه حراً.

امام صادق علیه‌السلام در یک روایت مى فرماید: خمس خصال من لم تکن فیه خصلة منها فلیس فیه کثیر مستمتع؛ پنج خصلت است که هر که ندارد، بهره اى در وجودش نیست. اولها الوفاء والثانیه التدبیر والثالثه الحیاء والرابعه حسن الخلق والخامسه و هى تجمع هذه الخصال، الحریة؛[۷] وفا، تدبیر، حیا و خوش خلقى و پنجمین آن‌ها که اگر در انسان پیدا شود، ریشه همه خصال حسنه است آزادى است (و بسیارى از خصال ناپسند و رفتارهاى ناروا در انسان، نشانگر آن است که روح آزادى ندارد).

بعد آزادى را دو نوع مى داند: آزادى در عمل که آدم هر چه دلش مى خواهد، انجام دهد و آزادگى از بندگى دیگران، که کج روان از هر دو نوع آن سوء استفاده مى کنند، و به همین دلیل نه حسابى و ارزشى براى بنده اى از عباد خدا قائلند و نه مرزى براى خودشان قائلند، و چقدر قلب ها از این دغل آزادى ها که اعمال مى کنند، ناراحت است؛ اما آن آزادى که دین تجویز مى کند، شناخت خدا و عبادت براى اوست، که آدمى را از قید طاغوت ها مى رهاند و چون به بندگى خدا محدود مى شود، و اعتقاد پیدا مى کند که خداوند از روى حکمت، مصلحت و لطف برنامه اى برایم قرار داد تا طبق آن رفتار کنم، از هر گونه تعلق اسارت آور، رهایى یافته و از روى آوردن به منکرات و خلاف هایى که خداوند منع کرده، پرهیز مى کند و با این روش پسندیده، آزادى به معناى حقیقى، دینى، عقلى و شرعى پدیدار مى شود».

در پایان این سخنان، شهید هاشمى سنجانى مى گوید: «این همه دعواى آزادى که به راه انداخته اند، لغو مى باشد و آزاد آن کسى است که در خط بندگى خدا و قرآن و رهبر عالى مقام، امام مى باشد و سایر نحوه ها و روش ها همه بندگى طاغوت است».[۸]

ویژگی‌های اخلاقی

شهید هاشمى در طول دوران زندگى بابرکت خویش، این توفیق را بدست آورد تا به لطف خداوند و پرورش هاى خانوادگى و نیز تحت تأثیر توصیه هاى استادان خویش، در جهت کسب فضایل و خوبى ها بکوشد و ذهن و روح خویش را به خصالى نیکو زینت دهد. اینک به برخى از صفات برجسته او اشاره مى کنیم:

۱- علاقه به اهل بیت علیهم‌السلام:

رابطه او با خاندان عصمت و طهارت بر اساس یک پیوند قلبى بر پایه شوق و علاقه اى که در شناختى عمیق و آگاهى گسترده ریشه داشت، استوار گردیده بود.[۹] او با وجود پیمودن مسیرهاى علمى، خود را از ارتباط قلبى با ستارگان فروزان آسمان ولایت و امامت بى‌نیاز نمى دید. وى چون از امامان شیعه سخن به میان مى آورد، عشق به ساحت مقدس آن رادمردان عالم بشریت، از تمام وجودش لبریز مى شد. در تدریس، سخنرانى، وعظ، خطابه و هر زمینه اى که وى لب به سخن گفتن مى گشود، نخست کلامش را با آیات قرآنى و روایات اهل بیت علیهم‌السلام زینت مى داد. او در مناسبت هاى سالروز ولادت یا شهادت ائمه، مجلس را، نسبت به این خاندان، سرشار از عشق، شور و هیجان مى کرد و با سخن گفتن از مکارم آن بزرگواران و نیز مصائبى که بر آنان رفته است، اشعار مدح یا مرثیه اى را که خود سروده یا از دیگر شاعران بود، بر فراز منبر با التهاب خاصى مى خواند و با بهره گیرى از شیوه زندگى امامان، خود و مردم را به کرامت هاى عالى انسانى فرامى خواند و با الهام از سیره سیاسى آن ستارگان درخشان، به روشنگرى و افشاگرى در خصوص رژیم هاى طاغوتى مى پرداخت.[۱۰]

۲- امر به معروف و نهى از منکر:

شهید سنجانى در صحنه هاى گوناگون اجتماعى-سیاسى با نصایح سودمند و سخنرانى هاى آموزنده خود، مردم را به نیکى ها ره مى نمود و از آنان مى خواست، تا از رذایل و گناهانى که پرونده زندگى جاویدشان را تباه مى سازد، اجتناب کنند. بخشى از شیوه او در ستیز با ظلم و ستم آشکار شد.

۳- غیرت دینى:

این شهید به خون خفته، در تمام مراحل تبلیغى و مواجهه هاى فردى و اجتماعى تنها براى خدا و حمایت از حریم دین و پاسداشت مقدسات، غضب مى نمود. او هر کجا که مى دید قوانین اسلامى یا موازین شرعى پایمال مى شوند، سخت برمى آشفت و دمى نمى آسود، تا آن که مطمئن شود جلو این خلاف گرفته شده است.

۴- زهد و پارسایى:

آن شهید عزیز، تعلقات دنیایى را از صفحه ذهن و دل محو کرد و تنها یک تعلق را بر جاى نهاده بود و آن پیوستگى به حق بود. او از دنیا و وابستگى‌هایش، روى برتافت و براى گذران زندگى خود به حداقل امکانات بسنده کرد. وى با این روش توانست هم به مقام حق تقرب یابد و راه تقوا و ایمان را مطمئن تر بپیماید، و هم موقعیت افراد مستمند و نیازمند را بهتر درک کند و خود را به این افراد نزدیک تر سازد. اعراض از دنیا هم او را از معنویات بهره مند ساخت و یاد خدا را در قلب او زنده نگه داشت، و هم زندگى ساده و بى‌آلایشى را براى او تدارک دید تا آنجا که فریب جاه و مقام و مظاهر فناپذیر آن را نخورد.[۱۱] به دلیل وجود همین حالات اخلاقى بود که شهید در مقابل ستمگران، پرصلابت و بى‌اعتنا و در برابر بندگان شایسته و مؤمن، فروتن و خاضع بود.[۱۲]

۵- یادآوری آخرت:

شهید هاشمى سنجانى در جلسات گوناگونى که با دیگران داشت و حتى در مجلس شوراى اسلامى مى کوشید افراد را متوجه حساب آخرت و یاد معاد نماید؛ تا بر اساس این آگاهى و بصیرت، در اصلاح اعمال و رفتار خود بکوشند. به عنوان نمونه وى در هشتاد و پنجمین جلسه علنى مجلس شوراى اسلامى، اظهار داشت: «میل داشتم این تذکر را بدهم که تقریباً در جلسه دوم یا سوم بود که وارد شدم، جزوه هایى که مذاکرات جلسه سابق را (نشان) مى داد، به دست من دادند. وقتى نگاه کردم، دیدم تمام مذاکرات جلسه سابق در آن جزوه هست. یاد آیاتى افتادم در قرآن، که از آن جمله، این آیه بود: «و کل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له یوم القیامة کتاباً یلقیه منشورا اقرا کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیباً» این جزوه گزارش یک مجلس را مى دهد؛ لکن آن نامه اى را که روز قیامت بدست آدم مى دهند، گزارش تمام زندگى هفتاد و هشتاد ساله انسان را مى دهد، ولذا باید بیدار شد».[۱۳]

شهادت

شهید هاشمى سنجانى در هفتم تیر ماه ۱۳۶۰، در جلسه اى مشورتى درباره اوضاع سیاسى کشور، همراه با عده اى از دوستان و همسنگران خویش، از جمله دکتر شهید بهشتی، به دست عمال شیطان بزرگ به شهادت رسید و با شهادت خویش چهره جنایتکار استکبار را بیش از پیش رسواتر ساخت و به آرزوى دیرینه خود دست یافت. پیکر پاکش در شیخان قم مدفون است.[۱۴]

در محفل عاشقانه فرزانه و مست * مى گشت سبوى کربلا دست به دست

ناگاه زخیل ناکثان دستى پست * هفتاد و دو پیمانه به یک سنگ شکست

پانویس

  1. یادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، روابط عمومى مجلس شوراى اسلامى، ص ۱۰۲ و ۱۰۱.
  2. شهداى روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، على ربانى خلخالى، ج ۱، ص ۵۳۴.
  3. پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص ۱۶۰.
  4. یادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، ص ۱۰۲.
  5. «یادنامه سومین سالگرد شهداى هفتم تیر»، قسمت ششم، روزنامه جمهورى اسلامى، تیر ۱۳۶۳، ص ۱۵.
  6. شهداى روحانیت شیعه، ج اول، ص ۵۳۴: به نقل از یادداشت هاى حاج شیخ محمدباقر ملبوبى.
  7. خصال صدوق، ص ۲۵۶، حدیث ۲۹، (باب خصال پنجگانه) چاپ تهران، اسلامیه، ۱۳۶۶، چاپ پنجم.
  8. شمع ها از گرمى مجلس حکایت مى کنند، ص ۳۷۴ و ۳۷۵.
  9. شهداى روحانیت شیعه، ج اول، ص ۵۳۴.
  10. «یادنامه شهداى هفتم تیر»، روزنامه جمهورى اسلامى، چهارشنبه هشتم تیر ۱۳۶۲، ص ۹.
  11. شهداى روحانیت، ج اول، ص ۵۳۴.
  12. «یادنامه شهداى هفتم تیر»، روزنامه جمهورى اسلامى، هشتم تیر ۱۳۶۲، ص ۹.
  13. نطق قبل از دستور آن شهید، در تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۵۹.
  14. یادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، ص ۱۰۳؛ پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص ۱۶۰.

منابع