سید عبدالکریم موسوی اردبیلی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۲۹ توسط Mohammadi (بحث | مشارکت‌ها) (آرشیو عکس و تصویر)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
۲۲۰px
نام کامل سید عبدالکریم موسوى اردبیلى
زادروز ۱۳۰۴ شمسی
زادگاه اردبیل
وفات ۱۳۹۵ شمسی
مدفن قم

Line.png

اساتید

آیت الله خویی، آیت الله بروجردی، امام خمینى و...


آثار

الرسائل الفقهیه، جمال ابهى، فقه القضاء، مناسک الحج و...


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ولادت و کودکی

آیت الله عبدالکریم موسوى اردبیلى، سحرگاه سیزدهم رجب ۱۳۴۴ هـ.ق، مقارن با سال‌روز میلاد امیرالمومنین علیه السلام و برابر با ۸ بهمن ۱۳۰۴ هـ.ش در شهر اردبیل، در خانواده اى روحانى و تهیدست متولد شدند. پدر ایشان روحانى بزرگوار مرحوم سید عبدالرحیم پدر معظم‌له که یک روحانى متعصب و به شدت مذهبى و مقید بود، مى خواست افراد خانواده را معتقد، عارف و عامل به مذهب تربیت نماید و در این خصوص بسیار اصرار مى ورزید. و مادرشان، زنى پارسا مرحومه سیده خدیجه بود که در دو سالگى عبدالکریم در اثر بیمارى حصبه از دنیا رفت.

یکى از خاطرات ایشان در دوران کودکى، مربوط به خوابى است که در آن سنین دیده بودند. خود ایشان در این باره مى فرمایند: «در کودکى بسیار مشتاق زیارت امام زمان علیه السلام بودم و از این رو، تمامى اعمالى را که در کتاب‌ها جهت ملاقات ولى عصر علیه السلام ذکر شده بود، انجام مى دادم و سعى مى کردم که حتى مستحبات را نیز ترک نکنم؛ تا این که شبى آن حضرت را در خواب دیدم و مانند کودکى که خود را به پدرش مى چسباند، دامن ایشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارک آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چیزى به من عطا فرمایند. آن حضرت نیز انگشترى فیروزه اى را از انگشت مبارکشان خارج فرموده و در انگشت من کردند. وقتى این خواب را براى پدرم تعریف کردم، به من گفتند که از این پس براى تو هیچ نگرانى ندارم چون زیر سایه الطاف امام زمان علیه السلام خواهى بود».

تحصیلات

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى تحصیلات خود را در سن شش سالگى با ورود به مکتب خانه آغاز کردند و قرآن کریم را فراگرفتند. آن‌گاه کتاب‌هایى چون رساله عملیه، گلستان، تنبیه الغافلین، نصاب الصبیان، گلزار بهار، ابواب الجنان، مجالس المتقین، تاریخ معجم، دره نادرى، تاریخ وصاف، حساب فارسى و برخى کتب دیگر را نزد معلمان خود آموختند.

در سال ۱۳۱۸ هـ.ش فراگیرى دروس عربى را آغاز کرده و در سال ۱۳۱۹ هـ.ش به قصد ادامه تحصیل در دروس حوزوى، وارد مدرسه علمیه ملا ابراهیم در شهرستان اردبیل شدند. در آن زمان در اردبیل سه مدرسه علوم دینى به نام‌هاى مدرسه میرزا على اکبر مدرسه صالحیه، و مدرسه ملا ابراهیم وجود داشت که اولى تبدیل به دبستان و دومى محل استقرار مهاجرین ایرانى قفقاز شده بود و تنها مدرسه ملا ابراهیم جهت تحصیل طلبه ها باقى مانده بود.

در آن ایام رغبتى براى خواندن دروس حوزوى وجود نداشت به نحوى که این مدرسه تنها داراى چهار طلبه بود. در چنین شرائط سختى، ایشان طلبگى را آغاز نموده و دروس جامع المقدمات، سیوطى، جامى، مطول، حاشیه ملا عبدالله، شمسیه، معالم و شرایع را تا سال ۱۳۲۲ هـ.ش در همان مدرسه به اتمام رساندند. پس از ورود متفقین به ایران، مردم از آزار و اذیت دولت رهایى یافتند و در پى آن رغبت جوانان به دروس حوزوى افزایش یافت. لذا تعدادى طلبه جوان جهت تحصیل در دروس حوزوى وارد مدرسه ملا ابراهیم شدند. ورود این طلاب جوان و نشاط و جدیت آنان باعث گردید معظم‌له تدریس دروس مقدماتى علوم حوزوى یعنى صرف، نحو و منطق را آغاز نمایند. افزون بر آن در همان زمان به منظور جبران خلأ فرهنگى ناشى از بیست سال دیکتاتورى رضاخانى، اقدام به برپایى مجالس وعظ و خطابه و سخنرانى در شهرستان اردبیل و مناطق اطراف آن نیز نمودند.

هجرت به قم:

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در رمضان المبارک ۱۳۲۲ هـ.ش تصمیم گرفتند به شهر مقدس قم مهاجرت نموده تحصیلات عالیه را در آن شهر مقدس ادامه دهند و در یکى از حجرات فیضیه رحل اقامت افکندند. مدت اقامت ایشان در شهر مقدس قم، سه سال و اندى به طول انجامید که در این مدت لُمعتین، رسائل، مکاسب، کفایتین، مباحثى از درس خارج اصول و بحث‌هایى از تفسیر قرآن و فلسفه را فراگرفته همزمان به تدریس معالم، لمعتین و قوانین مشغول شدند.

معظم‌له در این مدت از محضر اساتید بزرگوارى استفاده برده و کسب دانش نمودند؛ از جمله مقدارى از مکاسب و جلد اول کفایه را نزد آیت الله العظمى سید محمدرضا گلپایگانى، بیع مکاسب و جلد دوم کفایه و شرح هدایه میبدى را نزد آیت الله العظمى حاج سيد احمد خوانسارى، رسائل را نزد آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى و آیت الله سلطانى، منظومه را نزد آیت الله حاج میرزا مهدى مازندرانى و اسفار را نزد آیت الله سید محمدحسین طباطبائى قدس سرهم، به تحصیل پرداختند.

افزون بر این، معظم‌له هیچ‌گاه از ترویج معارف دین غفلت نکرده در ایام تبلیغ در مناطق مختلف ایران مجالس وعظ و خطابه تشکیل داده با سخنرانى هاى مذهبى خویش، شور و نشاط معنوى به جامعه تزریق مى کردند. در آن تاریخ زعامت حوزه علمیه قم بر عهده آیات عظام حجت کوه کمره اى، سید محمدتقى خوانسارى و صدرالدین اصفهانى بود و امور مربوط به روحانیت شهر نیز توسط آیت الله فیض، آیت الله کبیر و آیت الله روحانى قدس سرهم اداره مى شد. بزرگانى چون آیات عظام امام خمینى، سید محمدرضا گلپایگانى، حاج شیخ محمدعلى اراکى و سید محمد داماد قدس سرهم جزء شخصیت های روحانى طبقه دوم حوزه محسوب مى شدند و سطوح عالى دروس حوزوى را تدریس مى نمودند.

در همان ایام، برخى از فضلاء حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند که براى اعتلاء حوزه علمیه، مرحوم آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله را به قم دعوت کنند. با فعالیت پیگیر این علماء، ایشان به قم آمده با شروع تدریس، حوزه علمیه را بانشاطتر، پربارتر و پرجنب و جوش تر ساختند. در آن سال‌ها به واسطه هجوم نیروهاى بیگانه به ایران، وضعیت سیاسى کشور و به تبع آن قم آشفته بود.

از طرف دیگر، به دلیل حضور نیروهاى روسى در آذربایجان که منجر به قطع کمک‌هاى ارسالى از طرف خانواده هاى آذرى شده بود، طلاب آذرى در مضیقه شدید مالى قرار گرفته بودند. مقارن این ایام، حضرت آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى رحمه الله در نجف اشرف رحلت فرمودند که فوت ایشان انعکاس عظیمى در جهان تشیع خصوصا در ایران داشت. حکومت وقت ایران با اهمیت دادن به رحلت ایشان، قصد داشت از یک طرف توده ای‌ها و مخالفین خود را تضعیف نماید و از طرف دیگر حتى الامکان مقدمات انتقال حوزه علمیه از نجف به قم را فراهم نماید تا شاید بتواند با استفاده از وجهه روحانیت، ثبات سیاسى کشور را تضمین نماید.

در راستاى همین اهداف، محمدرضا پهلوى تلگراف تسلیت رحلت مرحوم آیت الله العظمى اصفهانى رحمه الله را خطاب به آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله ارسال کرد که این عمل نشان از قدرت روزافزون حوزه علمیه در آن روزگار داشت؛ هر چند بعدها رژیم پهلوى متوجه خطرات ناشى از چنین اشتباهاتى شد و تمامى توان خود را بکار گرفت ولى هرگز نتوانست مانع محبوبیت و اقتدار روزافزون روحانیت و حوزه هاى علمیه شود.

با توجه به شخصیت بارز علمى مرحوم آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله از یک سو و سیاست بى طرفى حکومت وقت از سوى دیگر، تلاش و کوشش فضلاء حوزه براى تثبیت و تعمیق حوزه علمیه قم موثر افتاد و علماء و روحانیون از هر طرف به قم روآوردند و جنب و جوش فراوانى در حوزه آغاز شد. در همان ایام حوزه نجف آرامش سابق خود را حفظ کرده محیط علمى آرامى بشمار مى رفت. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى که آن روزها سخت تشنه تحصیل بودند و محیطى آرام و مناسب را براى تحصیل و تدریس جستجو مى کردند، نجف را براى این منظور مناسب تر تشخیص داده عزم سفر به آن دیار نمودند.

مهاجرت به نجف اشرف:

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى به اتفاق سه نفر از فضلاى حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند به نجف اشرف مهاجرت نمایند. با انصراف دو نفر از همراهان، ایشان با نفر سوم یعنى مرحوم شیخ ابوالفضل حلال‌زاده اردبیلى در ۱۶ آبان ۱۳۲۴ هـ.ش برابر با اول ذى الحجه ۱۳۶۴ هـ.ق، از قم حرکت کردند. به دلیل این که در آن زمان امکان مسافرت قانونى به عراق وجود نداشت و یا بسیار مشکل بود، به ناچار به شکل مخفیانه توسط یک بَلَم از طریق خرمشهر و اروندرود وارد شهر بصره در عراق و سپس مدرسه سید در نجف اشرف شوند.

ورود آن‌ها به نجف اشرف مقارن با شب عرفه بود، لذا دو همسفر پس از انجام مقدمات مستحبه، طبق سنت دیرین در حوزه علمیه نجف اشرف، همان شب عازم کربلا شده و دو روز بعد به نجف اشرف مراجعت و فراگیرى دروس حوزوى را آغاز نمودند. معظم‌له دوران اقامت خویش در نجف اشرف را بهترین ایام تحصیل خود مى دانند که محیطى امن و آرام براى طلاب حاصل شده بود و محصلین غیر از تحصیل و تدریس و تحقیق، فعالیت دیگرى نداشتند. ایشان نیز با شور و شوق زائدالوصفى، در دروس اساتید بزرگ حوزه در آن روزگار حاضر شده ضمن خوشه‌چینى از خرمن آن بزرگان، با علاقه مفرطى به تحقیق و تفحص پیرامون مسائل علمى مطرح در دروس حوزوى پرداخته و قسمتى از دروس آن اساتید را نیز به رشته تحریر درآوردند.

فعالیت علمى در نجف:

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در مدت اقامت در نجف اشرف، در اصول فقه مباحث قطع و ظن، برائت و اشتغال و پاره اى از مباحث الفاظ و در فقه، اعداد صلاة و اوقات، قبله و لباس مصلى و مکان مصلى و خلل صلوة و شروط تا آخر مکاسب را نزد مرحوم آیت الله العظمى خوئى، بحث طهارة را تا آخر وضو نزد مرحوم آیت الله العظمى حکیم، مبحث اجتهاد و تقلید را نزد مرحوم آیت الله العظمى سید عبدالهادى شیرازى، اول کتاب بیع را نزد مرحوم آیت الله العظمى میلانى، بیع صبى را نزد مرحوم آیت الله العظمى شیخ محمدکاظم شیرازى، مقدارى از عروة را نزد مرحوم آیت الله العظمى شیخ محمدکاظم آل یاسین و در فلسفه از اول طبیعیات تا آخر منظومه را نزد مرحوم صدراى بادکوبى تحصیل نموده و همزمان دروس آیات عظام خوئى، میلانى و حکیم را نیز تقریر نمودند.

مدت اقامت معظم له در نجف اشرف هر چند نسبتاً کوتاه بود و تنها قریب دو سال و اندى به طول انجامید، اما همین مدت کوتاه به دلیل این که اساتید آن روزگار حوزه نجف از اعاظم فقه و اصول قرون اخیر شیعه بوده اند، از نظر علمى براى ایشان بسیار پرثمر و ارزشمند بوده و دقت‌ها و موشکافی‌هاى آن بزرگان در حوزه هاى فقه، اصول و فلسفه تاثیرات شگرفى در شخصیت علمى معظم‌له گذاشت. مناسب است سخنى را از آیت الله العظمى خوئى رحمه الله در مورد حضور ایشان در نجف اشرف نقل کنیم. ایشان از حضور کوتاه مدت سه طلبه که از قم به نجف اشرف رفته و پس از مدت کوتاهى بازگشته بودند ابراز تأسف نموده و فرمودند: «اى کاش این‌ها در نجف مانده و به قم باز نمى گشتند.» یکى از این سه تن، حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى بود.

فعالیت‌های علمی و سیاسی

بازگشت به ایران:

در آن تاریخ از نظر سیاسى جو عراق به تدریج ناآرام و متشنج مى شد. مردم بر ضد هیئت حاکمه که دست نشانده انگلستان بود، شورش نموده خواهان سقوط آن بودند. شورش و آشوب اوج گرفت و در بغداد، نجف و بعضى شهرهاى دیگر به خونریزى انجامید.

در این احوال نامه اى که حاکى از بیمارى شدید پدر معظم‌له بود، به دست ایشان رسید و ایشان را پریشان حال ساخت. اوضاع نابسامان عراق و نگرانى ناشى از بیمارى پدر موجب گردید معظم‌له، علیرغم میل باطنى ناچار به ترک عراق و عزیمت به ایران شوند. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى پس از باگشت از عراق، در سال ۱۳۲۷ هـ.ش وارد قم شده در مدرسه فیضیه اقامت گزیدند.

ایشان هنگام مراجعت از عراق مصمم بودند در اسرع وقت به نجف بازگردند و با همین انگیزه، از به همراه آوردن وسایل و اثاثیه موجودشان در نجف اشرف خوددارى کرده بودند. ولى تقدیر برخلاف این بود و دیگر امکان مسافرت مجدد جهت تحصیل در عراق براى ایشان فراهم نشد. هنگامى که به قم رسیدند، با دریافت خبر سلامتى پدر، براى اطلاع از وضع حوزه و کیفیت و کمیت دروس، چند ماهى در قم ماندند و در همین مدت در جلسات درس خارج فقه مرحوم آیت الله العظمى بروجردى، فقه و اصول مرحوم آیت الله داماد و فلسفه مرحوم علامه طباطبایى (منظومه) حاضر شدند، تا این که در ماه رجب به اردبیل رفته با پدر بزرگوارشان دیدار کردند.

اشتغالات و حوادث مدت اقامت در قم:

۱- ادامه تحصیل:

چنان که بیان شد مهمترین اشتغال معظم‌له در قم، ادامه تحصیل و تحقیق بود و علاوه بر حضور مستمر در دروس اساتید بزرگوار آن روزگار حوزه یعنى آیات عظام بروجردى، سید محمد داماد و علامه طباطبائى، در دروس دیگرى مانند درس اخلاق حضرت امام خمینى رحمه الله و دروس فقه خصوصى مرحوم آیت الله العظمى گلپایگانى و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى و مرحوم آیت الله العظمى حاج سید احمد خونسارى شرکت مى کردند.

۲- ادامه تدریس:

از سنت‌هاى دیرپا و بسیار خوب حوزه هاى علمیه که تاثیرى ماندگار و شگرف در پرورش روح علمى و تربیتى طلاب دارد، اشتغال به تدریس در کنار تحصیل است. به پیروى از این سنت حسنه، از اشتغالات اساسى ایشان در مدت اقامت در قم تدریس رسائل، مکاسب، کفایه و منظومه به طلاب خوش فهم و کوشا بود که اغلب این جلسات به صورت عمومى برگزار مى شد. علاوه بر آن تعدادى درس خصوصى خارج فقه و اصول نیز براى برخى مشتاقان و علاقمندان توسط ایشان ارائه مى گشت.

۳- فعالیت قرآنى:

یکى دیگر از فعالیت‌هاى حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در مدت اقامت در قم، فعالیت‌هاى قرآنى و بحث تفسیر قرآن بود که دو روز در هفته با حضور برخى از فضلاء حوزه برگزار مى شد. این جلسه در تمام مدت اقامت ایشان در قم به طور منظم و مستمر ادامه داشت و پس از مهاجرت معظم‌له از قم نیز، جلسه مزبور توسط سایر اعضا ادامه یافت و تا به امروز (سال ۱۳۷۹ هـ.ش) ادامه دارد. معظم‌له جلسات قرآنى را در مدت اقامت خویش در اردبیل و تهران ادامه داد و اکنون نیز یکى از فعالیت‌هاى اصلى ایشان، قرآن‌ پژوهى و پرداختن به علوم قرآن و تفسیر آن مى باشد که حاصل این مطالعات، گاهى به صورت مقاله در نشریات مختلف منتشر مى شود.

۴- انتشار مجله:

در مدت حضور در قم، توسط ایشان و عده اى از فضلاء و روحانیون حوزه علمیه، براى نخستین بار مجله اى به نام مکتب اسلام در قم منتشر شد که با استقبال کم نظیرى روبرو گردید. معظم‌له که از بانیان این مجله بودند، مقالاتى در آن به رشته تحریر درآوردند که از آن جمله مى توان به سلسله بحث‌هاى «دین از نظر قرآن» و مقالاتى مانند «قرآن یا آفتابى که غروب ندارد» و «طوفان نوح» اشاره کرد. همکارى ایشان با این مجله فقط تا ۹ شماره ادامه یافت و پس از مهاجرت از قم، همکارى خویش را با مجله قطع نمودند.

۵- سفرهاى تبلیغى:

از وظایف اصلى روحانیت، ترویج و تبلیغ دین و احکام الهى در جهان است. علیرغم فشارها و تضییقاتى که حکومت وقت براى روحانیون به خصوص روحانیانى که دغدغه سیاست نیز داشتند اعمال مى کرد، معظم‌له پرداختن به امور تبلیغى را از اشتغالات اساسى خویش بشمار مى آوردند و از این رو در ایام تعطیلى دروس حوزوى، ایشان جهت تبلیغ به نقاط مختلف کشور سفر مى کردند. هنوز هم در شهرهاى ارومیه، مشهد، بندر انزلى، درگز، همدان، اردبیل، بابل، بهشهر و... مؤمنانى خاطره شیرین سخنرانی‌‌هاى پرشور و پرجذبه ایشان را به خاطر دارند.

۶- فعالیت سیاسى:

بدون تردید اسلام به سعادت دنیا و آخرت انسان‌ها توجه نموده است و از همین رو دخالت در امور سیاسى و حساسیت نسبت به وضع اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى مسلمانان از وظایف اصلى روحانیت محسوب مى گردد. روحانیت داراى دغدغه سیاسى از همان ابتدا با دخالت در مسائلى که سرنوشت مسلمانان و آینده آنان با آن بستگى داشت، تلاش کرده است، این وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد.

از جمله این حوادث داستان کنگره جهانى پیمان صلح در زمان نخست وزیرى دکتر مصدق بود که ابتدا گروه زیادى از شخصیت هاى دینى و سیاسى ایران پیام آن را تأیید و امضاء کردند اما پس آن که معلوم شد سرنخ ماجرا در دست کمونیست‌ها است، بسیارى از آن افراد تأیید خود را پس گرفتند ولى برخى دیگر از جمله سید على اکبر برقعى و شیخ محمدباقر کمره اى، بر عقیده خود اصرار ورزیده و به محل کنگره در وین نیز رفتند.

هنگام بازگشت برقعى، گروه‌هاى متمایل به مارکسیسم، مراسم استقبال برگزار کردند. طلاب قم به مخالفت برخاستند و در نتیجه درگیرى پیش آمد و در مقابل شهربانى تیراندازى شد که منجر به کشته شدن یک نفر و مجروح شدن عده اى دیگر کردید. اعتراضات و درگیری‌ها به مدت دو روز ادامه داشت. دربار شاه و برخى گروه‌هاى دیگر نیز، هر کدام با اهداف و انگیزه هاى خاص خود، قضیه را پیگیرى مى کردند. دکتر مصدق براى بررسى و آرام کردن اوضاع، آقاى ملک اسماعیلى را به عنوان نماینده خود خدمت آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله فرستاد. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى که در این جریان یکى از دست اندرکاران و گردانندگان مبارزه طلاب بودند، از جانب آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله با ملک اسماعیلى دیدار کردند و آن‌گاه در صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام براى مردم سخنرانى کرده و پیام حضرت آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله را به مردم ابلاغ نمودند.

مراجعت به اردبیل:

کثرت فعالیت‌هاى علمى، تبلیغى، فرهنگى و سیاسى باعث گردید که در ماه رمضان سال ۱۳۳۸ هـ.ش، ضعف و بیمارى برایشان غلبه یابد که پس از مراجعات مکرر به پزشکان، تغیر محل سکونت و کاستن از فشار کار به معظم‌له توصیه گردید و در پى آن ناگزیر در سال ۱۳۳۹هـ.ش به منظور گذراندن ایام تعطیلات تابستانى قم را به قصد اردبیل ترک فرمودند.

پس از ورود به اردبیل، در تابستان همان سال در مسجد مرحوم حاج میرصالح، مجالس وعظ و تبلیغ تشکیل داده و نسبت به تجدید بنا و تعمیر مدرسه ملا ابراهیم که در جوار این مسجد قرار داشت، اقدام کردند. با تمام شدن فصل تابستان، علیرغم میل شدید باطنى معظم‌له جهت بازگشت به قم، اصرار علماء و مردم اردبیل باعث شد که ایشان تا پایان همان سال به طور موقت در اردبیل بمانند، ولى نیمه کاره ماندن بسیارى از کارهایى که توسط ایشان آغاز شده بود، باعث شد که این اقامت موقت به درازا انجامیده تا سال ۱۳۴۷ هـ.ش ادامه یابد. به جهت طولانى شدن مدت اقامت ایشان در اردبیل، مناسب است شمه اى از فعالیت‌هاى این دوره زمانى را بیان نماییم.

۱- فعالیت‌هاى علمى:

با اقامت حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در اردبیل، جمعى از فضلاء و طلاب اردبیل که در قم مشغول تحصیل بودند، به اردبیل بازگشتند و نزد معظم‌له به فراگیرى سطوح عالى رسائل، مکاسب و کفایه پرداختند و پس از مدتى، ایشان تدریس خارج اصول و خارج فقه مکاسب و عروة را آغاز نمودند. علاوه بر تدریس، اداره حوزه علمیه، تجدید بنا یا تعمیر ساختمان‌هاى مدارس، تأمین کمک خرجى طلبه ها به شکل شهریه و مساعده و اعزام برخى از آنان جهت تبلیغ به روستاها و شهرها و رسیدگى به گرفتاری‌هاى آنان تا حد امکان، بر عهده ایشان بود.

۲- تبلیغ:

کارهاى تبلیغى ایشان در این مدت هیچ‌گاه تعطیل نشد و به شکل سخنرانى در منابر و تفسیر قرآن پس از نماز مغرب و عشاء و تشکیل جلسات هفتگى در منازل اشخاص، ادامه داشت.

۳- فعالیت اقتصادى:

امام موسى صدر، که از دوستان دیرین و دوران طلبگى حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى بود، در جنوب لبنان اقدام به تأسیس سازمانى جهت مبارزه با فقر و کمک به محرومین کرده بود. ایشان نیز با الهام از این کار، تصمیم به احداث کارخانه اى در شهرستان محروم اردبیل جهت مبارزه با فقر و کمک به فقرا گرفتند. پس از بررسى و تحقیق، اشخاصى جهت جمع آورى انفاقات و صدقات مستحبه تعیین شدند و مقرر شد مرکزى جهت آموزش صنایع دستى به تهیدستان و فروش محصول کار آنان به بازار و تخصیص درآمد حاصله به خودشان ایجاد شود.

آغاز کار از جوراب بافى و تریکوبافى بود که ساختمانى جهت آن ایجاد گردید و خانواده هایى تحت پوشش قرار گرفتند. این مرکز در حال توسعه بود که رژیم شاه حساس شد و تصمیم گرفت که مانع این کار شود. رئیس وقت ساواک اردبیل گفته بود: «ما مى خواهیم این آخوندها را تحت کنترل درآوریم بلکه حذف کنیم، حال این‌ها به فکر افتاده اند کارى کنند که اگر بخواهیم با آنان برخورد کنیم، ناچار شویم با چند صد یا چند هزار نفر درگیر شویم. زحمت‌هاى فراوانى کشیده شده تا این‌ها از متن زندگى مردم کنار گذاشته شوند و اگر این کارها قوت بگیرد، این‌ها مجددا به متن زندگى مردم بازمى گردند. به هر قیمتى که شده باید جلوى این کار گرفته شود».

به همین دلیل درست همان روزى که جهت بازدید مردم از مؤسسه و آشنایى با اهداف آن و کمک به توسعه و گسترش آن تعیین شده بود، مأمورین ساواک به مؤسسه هجوم آورده و آن را بستند. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى نیز در خانه توقیف شدند و ساواک تهدید کرد که اشخاصى را که به این مؤسسه کمک کنند، دستگیر کرده و مورد آزار و اذیت قرار خواهد داد و بدین ترتیب مانع از فعالیت این مرکز شد.

۴- فعالیت‌هاى سیاسى:

افکار سیاسى معظم‌له ریشه در دوران صباوت و تربیت خانوادگى ایشان داشت. نگرش و دیدگاه سیاسى معظم‌له عمدتا در صحبت‌ها، سخنرانی‌ها و تبلیغ‌ها خود را نشان مى داد که از جمله آن‌ها مى توان به هفت سال سخنرانی‌هاى پرشور تبلیغى در شهرستان ارومیه اشاره کرد. از تاریخ ۱۳۳۹ هـ.ش که ایشان در اردبیل ساکن شدند، مبارزات سیاسى جزء لاینفک فعالیت‌هاى معظم‌له شد و به همین سبب دائما از جانب دستگاه، تحت تعقیب قرار مى گرفتند.

رژیم پهلوى نسبت به همه فعالیت‌هاى ایشان مانند منبر، تبلیغ، سخنرانى، تدریس، رفت و آمد معمولى، مهمانی‌ها و نامه ها حساس بود و آن‌ها را کنترل مى کرد. حتى وقتى که مدرسه مى ساختند و یا براى محرومین فعالیت مى کردند، نه تنها خود ایشان مورد تعقیب قرار مى گرفتند بلکه طلبه هایى که در مدرسه زیر نظر ایشان تحصیل مى کردند نیز، از جلب و تبعید و شکنجه در امان نبودند.

یکى از موارد درگیرى علنى ایشان با رژیم، در جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل رخ داد. در آن زمان تمامى دستگاه‌هاى تبلیغى رژیم، از اسرائیل طرفدارى مى کردند و به نفع اسرائیل و علیه اعراب خبر منتشر مى نمودند. ایشان در منبر شدیدا به نفع اعراب و مسلمین موضع‌گیرى کردند که در پى آن رژیم تصمیم گرفت که ایشان را دستگیر نموده به تبریز تبعید کند. در پى این حادثه علماء و ائمه جماعت اردبیل متحد شدند و همه به مسجد ایشان رفته و اعلام کردند که اگر رژیم به دستگیرى و تبعید معظم‌له اقدام نماید، تمامى مساجد را تعطیل کرده و از شهر خارج خواهند شد. رژیم پهلوى که با مقاومت روحانیون مواجه شد و از عواقب کار نگران بود، از دستگیرى ایشان منصرف گردید.

مورد دیگر شایان ذکر در جریان تصویب کاپیتولاسیون بود که معظم‌له به آگاه‌سازى پرداخته و در نتیجه مردم به نشانه اعتراض تصمیم به تعطیل کردن بازار گرفتند ولى عوامل رژیم دست به کار شده و با تهدید مانع از تعطیلى بازار شده و ایشان را تحت تعقیب قرار دادند. این آزار و اذیت‌ها به حدى بود که ایشان به ناچار تصمیم گرفتند اردبیل را ترک گفته و به محل دیگرى مهاجرت نمایند.

۵- تألیف کتاب جمال ابهى:

شهرستان اردبیل از سابق به چند دلیل مورد علاقه بهائی‌ها بوده است:

  • ۱- یکى از حروف حى (هیجده نفر نخستین پیروان على محمد باب) مردى بود به نام ملا یوسف اردبیلى که براى اهالى اردبیل شناخته شده نیست ولى نام او در کتاب‌هاى تاریخ بهائی‌ها آمده است. البته روستایى در نزدیکى اردبیل به نام روستاى ملا یوسف وجود دارد که به گمان بعضى از بهائیان، این روستا منسوب به همان ملا یوسف مذکور در کتب بهائیت است و به همین دلیل آنان این روستا را مکان مقدس و متبرکى مى دانند.
  • ۲- مردى به نام امین العلماء در حدود سال ۱۳۳۸ هـ.ق در اردبیل مى زیست که در میان مردم مشهور به بهائى گرى بود. در ماه رمضان شخصى او را در حال روزه‌خوارى دیده و از او پرسیده بود که چرا به طور علنى در حال روزه خوارى است؟ او در جواب گفته بود که امروز، روز ۲۱ رمضان است. روزى که امام على علیه السلام را کشته اند و دستگاه خداوند در هم ریخته و کسى به کسى نیست. تو هم اگر روزه ات را بخورى اشکالى ندارد. آن مرد عصبانى شده و با چاقو او را کشته بود. بهائی‌ها او را یکى از شهداى بهائیت مى دانند.
  • ۳- بهائی‌ها دو یا سه خانه وقفى در اردبیل داشتند که یکى از آن خانه ها را به طور پنهانى به کتابخانه بهائیت تبدیل کرده بودند.
  • ۴- برخى از ماموران دولتى شهرستان اردبیل مانند سیاح و انصارى بهائى بودند.

همه این عوامل باعث شده بود که مبلغین بهائى، خصوصا در فصل تابستان که هواى شهرستان اردبیل بسیار مطلوب است، رفت و آمد زیادى به آن شهر داشته باشند. بیشتر مخاطبان این مبلغین، جوانان و دانش آموزان بودند و برخى از آنان که به این محافل رفت و آمد مى کردند، با مراجعه به حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى، مطالبى را که شنیده بودند به ایشان بازگو مى کردند و خواهان پاسخ مناسب بودند.

راهنمایى ایشان این بود که سخنان و دلایل آنان را بشنوند ولى پاسخ نگویند بلکه پاسخ را به وقت دیگرى موکول نمایند. آنان نیز مطالب فراوانى را یادداشت کرده و پاسخ مناسب را از ایشان دریافت مى کردند.

براى این که مطالب مورد استناد جهت تنظیم پاسخ‌ها، دقیق و اصیل باشد چاره اى جز مراجعه به منابع اصلى خود بهائیت نبود و این امر با توجه به این که بهائیان کتابخانه اى در اردبیل داشتند، توسط فردى به نام انصارى که خود از زمره بهائیان بود، میسر گردید. مجموع این پرسش و پاسخ‌ها و یادداشت‌هاى مفصل در مورد بهائیت، در نهایت منجر به تألیف کتابى به نام «جمال ابهى» توسط معظم‌له گردید که ده‌هزار نسخه از آن چاپ و منتشر گردید و اینک نایاب است. مرحوم امام موسى صدر این کتاب را دیده و دستور ترجمه آن را به زبان عربى داده بود ولى فرصت انجام آن را نیافت.

مهاجرت از اردبیل به تهران:

گسترش فعالیت‌هاى سیاسى معظم‌له در اردبیل، باعث شده بود که کنترل و نظارت دستگاه‌هاى امنیتى رژیم بسیار شدید شود تا جایى که بر اثر هجوم مکرر مأموران ساواک به منزل ایشان، هر گونه آسایش و امنیت حتى در منزل نیز از معظم له سلب گردید. در نتیجه ایشان ناچار گردیدند نظر مشورتى حضرت امام رحمه الله را در مورد مهاجرت از اردبیل جویا شوند. امام نیز در پاسخ فرمودند: «ما صلاح نمى دانیم که آقایان شهرها را ترک کنند و به تهران یا قم بروند، ولى گویا وضع شما به گونه اى است که ناچارید مسافرت کنید. در عین حال خودتان بهتر مى دانید و مى توانید تصمیم مناسبترى بگیرید».

پس از دریافت نظر امام که اتخاذ تصمیم مناسب را به شخص ایشان واگذار نموده بودند، معظم‌له تصمیم گرفتند که از اردبیل هجرت کنند، اما ضرورى بود که جهت گمراه کردن مأموران ساواک و رفع مزاحمت‌هاى احتمالى، زمینه مناسبى براى این کار فراهم شود.

در سال ۱۳۴۷ هـ.ش که زلزله منطقه وسیعى از اطراف مشهد را تخریب کرد، حکومت وقت تصمیم گرفت ظاهر مردمى به خود گرفته و کمک مردم را به نام خود جمع‌آورى کرده و به دست آسیب دیدگان برساند؛ لذا با صدور اعلامیه ها و بیانیه هاى مکرر و برپاکردن چادرها در میادین شهرها مردم را به کمک فراخواند. ولى هر چه بیشتر سعى کردند کمتر به نتیجه رسیدند.

در جهت مقابل، روحانیون و علماء شهرستان‌ها مستقلاً به جمع آورى کمک‌هاى مردمى مبادرت ورزیدند و در همین راستا، معظم‌له نیز در اردبیل با همراهى برخى دوستان، با صدور اطلاعیه مردم را در مسجد جمع نموده و به جمع آورى اعانه پرداختند. با توجه به اقامت مرحوم آیت الله العظمى میلانى در مشهد، قرار شد کمک‌هاى جمع آورى شده جهت مصرف در مناطق زلزله زده خدمت ایشان ارسال شود. این واقعه زمینه مناسبى فراهم ساخت که حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى به عنوان مسئول کمک رسانى و همچنین به بهانه چاپ کتاب جمال ابهى، بدون این که کسى را از قصد خود مبنى بر عدم مراجعت به اردبیل مطلع سازند، به سمت تهران حرکت کنند.

اقامت و فعالیت در تهران:

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در تابستان ۱۳۴۷ هـ.ش وارد تهران شدند و پس از چند روزى، مقدمات لازم جهت اقامه نماز جماعت توسط معظم‌له در مسجد امیرالمومنین علیه السلام واقع در خیابان نصرت فراهم شد و علی‌رغم مخالفت شدید دوستان و همشهریان با اقامت ایشان در تهران، پس از تهیه مسکن، خانواده ایشان نیز از اردبیل به تهران مهاجرت کردند.

پس از اقامت در تهران، گذشته از اقامه نماز جماعت و ایراد سخنرانى در مسجد نصرت تدریس خارج فقه (کتاب خمس) و جلد اول اسفار را براى برخى طلاب جوان و مستعد، آغاز نمودند و علاوه بر آن، حلقه بحث فلسفى را نیز با برخى از دوستان هم‌فکر خویش تشکیل دادند و پس از چند صباحى با همکارى و همفکرى بعضى از دوستان دیگر مانند آیت الله شهید بهشتى، آیت الله شهید مطهرى، حجةالاسلام شهيد مفتح و برخى دیگر تحقیق در علوم قرآن را به صورتى جدى آغاز نمودند.

پژوهش عمیق در علوم قرآن نیازمند مکان مناسب و نیز کتابخانه اى غنى بود. براى این منظور محلى در جوار مسجد امیرالمؤمنین علیه السلام تهیه شد و در آن‌جا، کتابخانه اى اختصاصى جهت استفاده تحقیقاتى تاسیس گردید. علاوه بر آن، جلسات تفسیر قرآن پس از اقامه نماز مغرب و عشاء، به طور مرتب در مسجد امیرالمؤمنین علیه السلام توسط معظم‌له برگزار مى شد.

با توجه به تفکرات الحادى که در آن زمان در ایران شایع و رایج بود، ضرورت تأسیس مرکزى جهت برگزارى جلسات سخنرانى، کلاس‌هاى تبیین و بررسى معارف دینى و مسائل عقیدتى و فرهنگى، روز به روز بیشتر احساس مى شد. به همین منظور، مسجد و کانون توحید توسط ایشان در خیابان پرچم احداث گردید که کلاس‌هاى متعددى توسط سخنرانان و متفکران مذهبى ایران در آن جا برگزار شد.

به علاوه، در راستاى همین اهداف، مدارس راهنمایى و دبیرستان مفید را نیز در تهران احداث فرمودند که هنوز هم تمام این مراکز به فعالیت خود ادامه مى دهند. همه این مراکز تحت پوشش موسسه اى به نام موسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داشت که شرح آن در قسمت بعد خواهد آمد. این فعالیت‌ها تا ۱۳۵۷ هـ.ش ادامه داشت. در این سال مبارزات ملت مسلمان ایران شکل حادترى به خود گرفت. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى که یکى از نزدیکان حضرت امام و از ارکان انقلاب اسلامى محسوب مى شد، در تمامى صحنه هاى سیاسى در قبل از انقلاب و در دهه نخست انقلاب نقش اساسى ایفا نمودند که بیان آن‌ها در این مختصر میسور نیست و از رور ما به اجمال تنها فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى ایشان در این دوره زمانى را متذکر مى گردیم.

۱- فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى:

تدریس خارج فقه و اصول، تدریس جلد اول منظومه براى طلاب و روحانیان، تدریس کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، سلسله بحث‌هاى تکامل، فلسفه تاریخ، و دیگر مباحث مهم فلسفى ضرورى براى دانشجویان، برگزارى جلسات تفسیر براى نمازگزارانى که به مسجد مى آمدند، بحث و گفتگو پیرامون مبانى فلسفى و تحقیق در مسائل علوم قرآنى با گروه‌هاى مختلف از متفکران از جمله اشتغالات علمى و فرهنگى ایشان در مدت اقامت در تهران بود. دامنه این فعالیت‌ها به حدى گسترش یافت که حساسیت رژیم را برانگیخت و در نهایت با یورش ماموران ساواک به مرکز تحقیقات، کلیه وسایل و دستگاه‌هاى آن‌جا به یغما رفت و کتابخانه نیز تاراج شد به گونه اى که فیش‌ها و یادداشت‌هاى محققین شاغل در مؤسسه را غارت نموده و مرکز را به تعطیلى کشاندند.

۲- تأسیس مؤسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین:

در سال ۱۳۴۸ هـ.ش جهت منسجم کردن اقدامات فرهنگى، معظم‌له به همراه تنى چند از دوستان، مؤسسه خیریه مکتب امیرالمومنین علیه السلام را تأسیس کردند که به لطف خداوند از بدو تأسیس تاکنون، منشاء خدمات زیادى شده است به گونه اى که ۳ باب مسجد، یک مرکز فرهنگى، ۴ مدرسه راهنمائى و دبیرستان و دانشگاه، تاکنون توسط این موسسه تأسیس شده و در حال فعالیت هستند.

فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى در دهه اول انقلاب:

در دهه اول انقلاب، یعنى از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۸ هـ.ش، به دلیل شرائط خاص کشور، تحولى در زندگى معظم‌له پیش آمد به گونه اى که ناچار شدند اوقات فعالیت خود را به دو بخش مستقل و جدا از هم تقسیم نمایند؛ بخش اول آن را اشتغالات علمى و فرهنگى و بخش دوم آن را مسائل سیاسى، حکومتى و اجرائى تشکیل مى داد. چنان که گفتیم در این نوشتار، تنها به بخش اول مى پردازیم چرا که بخش دوم نیازمند بحث مفصلى است که از حوصله این مختصر خارج است و فرصت دیگرى را مى طلبد.

در طى یازده سال اول انقلاب، اشتغالات علمى و فرهنگى معظم‌له روند و وضع دیگرى پیدا کرد. از جمله اشتغالات جدید ایشان، تدوین قوانین کیفرى، جزائى و حقوقى دادگسترى و انطباق آن‌ها با موازین شرع و فقه اسلامى بود. با توجه به این که پاره اى از قوانین موضوعه قبل از انقلاب به ویژه قانون مجازات عمومى برگرفته از قوانین اروپائى بود، چنین کار گسترده و وسیعى نیازمند صرف وقت فراوانى بود.

براى این منظور کمیسیونى از فقهاء و حقوق دانان تشکیل شد و با همکارى دوستان متفکر و اندیشمند، این مهم به انجام رسید و در نهایت قوانین جدید به صورت مدون و منقح و مطابق با شرع، تنظیم و ارائه گردید. بدیهى است این امر حسب ضرورت و به منظور تدوین قوانین و مقررات منطبق با شرع صورت گرفت و این هرگز بدان معنى نیست که آن قانون از جامعیت و کمال برخوردار بوده و فاقد هر گونه نقصانى است بلکه ممکن است نیازمند بازنگرى مجدد باشد.

از طرف دیگر گاهى مسائلى در محاکم پیش مى آمد که در قوانین مدونه پیش بینى نشده بود و قاضى نیز نمى توانست، حکم مسئله را از قوانین موجود استخراج نماید. وانگهى اصل ۱۶۷ قانون اساسى، قاضى را موظف نموده است که کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیافت، با استناد به منابع معتبر اسلامى یا فتاوى معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و بدیهى است تمامى قضات به آسانى از عهده این مهم برنمى آیند، خصوصا در مسائل مستحدثه و نوپیدا که در متون و منابع معتبر فقهى نیز حکم روشنى پیرامون آن‌ها وجود ندارد.

در چنین مواردى راهنمائى و استخراج احکام شرعى مسائل مستحدثه قضائى، از دیگر اشتغالات مهم ایشان بود. یکى دیگر از مشکلات قوه قضائیه، جایگزینى قضات بازنشسته و تصفیه شده با قضات جدید بود که غالبا آشنایى زیادى با کارهاى ادارى نداشتند. با توجه به این که شرط قضاوت از نظر شرع مقدس اسلام، رسیدن به درجه اجتهاد در مبانى فقهى است، ضرورى بود که از فضلاء اهل علم و طلاب حوزه براى قضاوت استفاده شود، ولى با توجه به این که در حوزه علمیه قم و نجف، آقایان مدرسین بیشتر کتاب‌هاى عبادات مانند کتاب صلاة و کتاب صوم را تدریس مى نمودند و تدریس کتاب هاى قضا، حدود، دیات و قصاص، در حوزه ها چندان معمول نبود، کسانى که متعهد بودند در قوه قضائیه کار بکنند، اکثرا با مسائل قضا آشنا نبودند.

از طرف دیگر آن چه در کتب قضا نوشته شده است، تناسب چندانى با اوضاع اجتماعى جوامع امروزى ندارد. همه این عوامل دست به دست هم داده و مشکلات حادى را براى قوه قضائیه به بار آورده بودند. براى حل این دو مشکل به طور همزمان، معظم‌له تدریس یک دوره خارج کتاب قضا را براى قضات آغاز کردند و همزمان، کتاب فقه القضا را به رشته تحریر درآوردند و در آن مسائل جدیدى را که در متون فقهى سابق وجود نداشت ولى پیدایش آن‌ها در جوامع فعلى اقتضاى فهم احکام شرعى آن‌ها را دارد، مورد بحث و بررسى قرار دادند.

فعالیت علمى دیگر ایشان، بحث و بررسى علمى و فقهى، پیرامون مسائل مهم اقتصادى از قبیل امور بانکى و پولى، معاملات جارى کشور، نظام اقتصادى حاکم بر آن و... بود که به شدت مورد نیاز جمهورى نوپاى اسلامى بود و قبل از آن هیچ کار گسترده اجرائى در زمینه آن انجام نگرفته بود. در این مسیر مطالعات گسترده اى در خصوص نظام اقتصاد آزاد و اقتصاد سوسیالیستى و مقایسه آن‌ها با نظام اقتصاد اسلامى توسط معظم له صورت گرفت و نتایج آن‌ها مکتوب شده است.

هجرت مجدد به قم:

چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ هـ.ش حضرت امام خمینى رحمه الله رحلت فرمودند. پس از این حادثه، حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى که در دوران حیات حضرت امام رحمه الله بارها تقاضاى کناره گیرى از مسئولیت‌ها و پرداختن به اشتغالات علمى را از ایشان نموده و پاسخ منفى شنیده بودند، در شهریور همان سال به قم هجرت نمودند و اشتغالات جدیدى را به شرح زیر آغاز کردند:

۱- تدریس و بحث و تحقیق:

ایشان از ابتداى اقامت مجدد در شهر مقدس قم، آغاز به تدریس خارج فقه و اصول نمودند که در این مدت (تا سال ۱۳۷۹ هـ.ش) یک دوره خارج اصول و نیز یک دوره فقه جزائى اسلام شامل قضاء، حدود، قصاص، دیات و شهادات را تدریس نموده و آن‌ها را به رشته تحریر درآورده اند که تاکنون کتاب‌هاى فقه القضاء، فقه الحدود و التعزیرات، فقه الدیات و فقه القصاص منتشر شده و کتاب فقه الشهادات آماده طبع مى باشد. همچنین در این مدت در ایام تعطیل حوزه علمیه قم، اقدام به تدریس کتاب شرکت و مباحث اجتهاد و تقلید و بیمه فرمودند که از آن میان کتاب فقه الشرکة و کتاب التأمین در یک جلد به طبع رسیده است.

پس از پایان بردن مباحث مهم کیفرى، تدریس مباحث حقوقى و مدنى اسلام را در دستور کار خویش قرار دادند که به جهت اهمیت مضاربه و ابتلاء شدید جامعه به آن، آن را در اولویت قرار داده و تدریس آن را به پایان رساندند.

۲- تأسیس و اداره دانشگاه (دارالعلم) مفید:

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى، از دورانى که در قم مشغول تحصیل بودند، مانند هر طلبه و محصل درد آشنایى در مورد نواقص حوزه مى اندیشیدند و آرزو داشتند روزى فرابرسد که این نواقص از حوزه برطرف بشود. یکى از مهمترین نواقص حوزه این است که برنامه درسى آن همان برنامه سابق بوده و هیچ تحول و تغییرى در آن ایجاد نشده است؛ لذا احکام مسائل جدیدى که در اثر تحولات جوامع و زندگى انسان‌ها بوجود آمده است، در این کتاب‌ها یافت نمى شود و یا بحث کافى در مورد آن‌ها نشده است.

مسائل مهم دانش حقوق به ویژه حقوق بین الملل همچون احکام مرزها، صلاحیت‌ها، دریاها و مناطق تحت حاکمیت کشورها؛ مقاوله نامه ها و میثاق‌هاى بین المللى؛ تابعیت‌ها؛ همچنین مسائل اقتصادى از قبیل بانک، بانکدارى بدون ربا، بیمه، پول، و...؛ و نیز مسائل حکومتى و سیاسى و بحث و بررسى فقهى پیرامون نهادهاى اجتماعى جدید چون قواى سه گانه و همچنین علومى مانند جامعه شناسى، فلسفه و کلام جدید، علوم سیاسى و... به شکل آکادمیک و امروزین آن‌ها، در حوزه ها مورد بحث و بررسى کامل قرار نگرفته و علی‌رغم نیاز شدید جوامع اسلامى به آن‌ها، هنوز هم خلأهاى فراوانى در این زمینه به چشم مى خورد.

از طرف دیگر طبیعى است که اداره حکومت اسلامى نیازمند متخصصین متعهدى است که علاوه بر آشنایى کامل با علوم حوزوى، با علوم جدید نیز آشنایى کامل داشته و از توانایى کافى جهت پاسخگویى به مسائل جدید و بیان دیدگاه اسلام در مسائل مطروحه برخوردار باشند. براى حل این مشکلات و نواقص و رفع آن‌ها، هنگامى که ایشان تصمیم به اقامت مجدد در قم گرفتند، اقدام به تأسیس مؤسسه اى به نام دانشگاه علوم انسانى (دارالعلم) مفید نمودند.

هدف از تأسیس این دانشگاه این است که علوم مورد نظر اسلام، یعنى علوم انسانى در آن‌جا تدریس شود و نظرات اسلام نیز در ردیف نظرات سایر مکاتب مورد بحث و بررسى قرار گیرد. در حال حاضر رشته هاى حقوق، اقتصاد، فلسفه، علوم سیاسى و علوم قرآن در این مؤسسه در سطح کارشناسى و کارشناسى ارشد تدریس مى گردد و در نظر است مقطع دکترى نیز در دانشگاه ایجاد شده و افزون بر آن به تعداد رشته هاى تحصیلى نیز اضافه گردد.

اینک قریب به ششصد دانشجو در این دانشگاه مطابق مقررات آموزش عالى کشور به تحصیل اشتغال دارند و همزمان به طور مستقل به تحصیلات و پژوهش‌هاى عالى حوزوى نیز مى پردازند. شرط ورود طلاب به این مرکز علمى، اتمام شرح لمعه و اصول مظفر و داشتن مدرک دیپلم و قبولى در کنکور سراسرى است. به علاوه دانشجویان ورودى ملزم هستند که پس از ورود به این مؤسسه علاوه بر تحصیل دانشگاهى، تحصیل دروس حوزوى را نیز ادامه دهند.

تألیفات

  1. فقه القضاء، جلد ۱/۲؛
  2. فقه الحدود والتعزیرات، جلد ۱/۲/۳/۴؛
  3. فقه الدیات؛
  4. فقه القصاص؛
  5. فقه الشرکة والتأمین؛
  6. فقه المضاربة؛
  7. فقه الشهادات (تحت طبع)؛
  8. حاشیه بر خیارات مکاسب (مخطوط)؛
  9. یک دوره کامل اصول فقه (مخطوط)؛
  10. «تقریرات دروس آیات عظام حکیم و خوئى» در فقه و اصول (مخطوط)؛
  11. الرسائل الفقهیة (مشتمل بر بحث‌هاى: ربا، تلقیح مصنوعى، ذبیحه اهل کتاب...)، مخطوط؛
  12. مقالاتى در تفسیر قرآن؛
  13. اخلاق (تدریس در دانشگاه مفید)، مخطوط؛
  14. چهار جلد اقتصاد (مخطوط)؛
  15. یک دوره اقتصاد اسلامى بر اساس کتاب و سنت (مخطوط)؛
  16. جمال ابهى (در رد بهائیت)؛
  17. رساله عملیه؛
  18. مناسک حج؛
  19. نهج الرشاد (رساله عملیه به زبان عربى)؛
  20. مناسک الحج، عربی؛
  21. استفتائات.

وفات

آیت الله العظمى موسوى اردبیلى سرانجام در ۳ آذر ۱۳۹۵ به‌ علت عارضهٔ قلبی، در ۹۰ سالگی درگذشت. پیکر ایشان در قم تشییع و در حرم حضرت معصومه در کنار قبر علامه طباطبایی مدفون شد.

منبع

سایت حضرت آيت الله العظمى موسوى اردبيلى

آرشیو عکس و تصویر