سید عبدالکریم موسوی اردبیلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
(آرشیو عکس و تصویر)
(۲۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مقاله از یک نشریه}}
+
{{شناسنامه عالم
'''منبع:''' [http://www.ardebili.com/View.aspx سایت حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى]
+
|نام کامل = سید عبدالکریم موسوى اردبیلى
 +
|تصویر=[[پرونده:Ardebily.jpg|۲۲۰px|center]]
 +
|زادروز =  ۱۳۰۴ شمسی
 +
|زادگاه =  اردبیل
 +
|وفات = ۱۳۹۵ شمسی
 +
|مدفن =  قم
 +
|اساتید =  [[آیت الله خویی]]، [[آیت الله بروجردی]]، [[امام خمینى]] و...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = الرسائل الفقهیه، جمال ابهى، فقه القضاء، مناسک الحج و...
 +
}}
  
'''ولادت'''
+
{{منبع الکترونیکی معتبر|پایگاه}}
  
حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى، سحرگاه سيزدهم [[رجب]] 1344 هـ.ق، مقارن با سال‌روز ميلاد [[امیرالمومنین]]  عليه السلام و برابر با 8 بهمن 1304 هـ.ش در شهر اردبيل، در خانواده اى روحانى و تهیدست متولد شدند. پدر ايشان روحانى بزرگوار مرحوم سيد عبدالرحيم و مادرشان، زنى پارسا مرحومه سيده خديجه بود كه پيش از آن صاحب هشت فرزند دختر شده بودند.  
+
==ولادت و کودکی==
 +
آیت الله عبدالکریم موسوى اردبیلى، سحرگاه سیزدهم [[رجب]] ۱۳۴۴ هـ.ق، مقارن با سال‌روز میلاد [[امیرالمومنین]]  علیه السلام و برابر با ۸ بهمن ۱۳۰۴ هـ.ش در شهر اردبیل، در خانواده اى روحانى و تهیدست متولد شدند. پدر ایشان روحانى بزرگوار مرحوم سید عبدالرحیم پدر معظم‌له که یک روحانى متعصب و به شدت مذهبى و مقید بود، مى خواست افراد خانواده را معتقد، عارف و عامل به مذهب تربیت نماید و در این خصوص بسیار اصرار مى ورزید. و مادرشان، زنى پارسا مرحومه سیده خدیجه بود که در دو سالگى عبدالکریم در اثر بیمارى حصبه از دنیا رفت.
  
ايشان كه آخرين و تنها فرزند ذكور خانواده بودند، در سال 1346 هـ.ق، در دو سالگى مادر خود را در اثر بيمارى حصبه از دست داده و تحت مراقبت خواهرانشان قرار گرفتند. يكى از خاطرات ايشان از دوران كودكى، مربوط به خوابى است كه در آن سنين ديده بودند. خود ايشان در اين باره مى فرمايند: «در كودكى بسيار مشتاق زيارت [[امام زمان]]  عليه السلام بودم و از اين رو، تمامى اعمالى را كه در كتاب‌ها جهت ملاقات ولى عصر عليه السلام ذكر شده بود، انجام مى دادم و سعى مى كردم كه حتى مستحبات را نيز ترك نكنم؛ تا اين كه شبى آن حضرت را در خواب ديدم و مانند كودكى كه خود را به پدرش مى چسباند، دامن ايشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارك آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چيزى به من عطا فرمايند. آن حضرت نيز انگشترى فيروزه اى را از انگشت مباركشان خارج فرموده و در انگشت من كردند. وقتى اين خواب را براى پدرم تعريف كردم، به من گفتند كه از اين پس براى تو هيچ نگرانى ندارم چون زير سايه الطاف امام زمان  عليه السلام خواهى بود».
+
یکى از خاطرات ایشان در دوران کودکى، مربوط به خوابى است که در آن سنین دیده بودند. خود ایشان در این باره مى فرمایند: «در کودکى بسیار مشتاق زیارت [[امام زمان]]  علیه السلام بودم و از این رو، تمامى اعمالى را که در کتاب‌ها جهت ملاقات ولى عصر علیه السلام ذکر شده بود، انجام مى دادم و سعى مى کردم که حتى [[مستحب|مستحبات]] را نیز ترک نکنم؛ تا این که شبى آن حضرت را در خواب دیدم و مانند کودکى که خود را به پدرش مى چسباند، دامن ایشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارک آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چیزى به من عطا فرمایند. آن حضرت نیز انگشترى فیروزه اى را از انگشت مبارکشان خارج فرموده و در انگشت من کردند. وقتى این خواب را براى پدرم تعریف کردم، به من گفتند که از این پس براى تو هیچ نگرانى ندارم چون زیر سایه الطاف امام زمان  علیه السلام خواهى بود».  
  
'''وضعيت اقتصادى، مذهبى و سياسى خانواده '''
+
== تحصیلات ==
 +
حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى تحصیلات خود را در سن شش سالگى با ورود به مکتب خانه آغاز کردند و [[قرآن کریم]] را فراگرفتند. آن‌گاه کتاب‌هایى چون رساله عملیه، [[گلستان سعدی|گلستان]]، تنبیه الغافلین، [[نصاب‌ الصبیان (کتاب)|نصاب الصبیان]]، گلزار بهار، ابواب الجنان، مجالس المتقین، تاریخ معجم، دره نادرى، تاریخ وصاف، حساب فارسى و برخى کتب دیگر را نزد معلمان خود آموختند.
  
پدر معظم‌له كه يك روحانى متعصب و به شدت مذهبى و مقيد بود، مى خواست افراد خانواده را معتقد، عارف و عامل به مذهب تربيت نمايد و در اين خصوص بسيار اصرار مى ورزيد. آن روزگار مقارن با ايام سلطنت رضا پهلوى در ايران بود و او به پيروى از اربابان انگليسى اش، هر روز سياست جديدى را با زور و تهديد اعمال مى نمود. روزى تحت عنوان اتحاد شكل، لباس و كلاه مردم را تغيير مى داد و روز ديگر با اعلام كشف حجاب غائله اى را برپا مى نمود. زمانى مراسم عزادارى و روضه خوانى و مجالس وعظ و خطابه را منع مى كرد و زمانى ديگر با ممنوع كردن استفاده از لباس روحانيت، علماء و روحانيون را تحت فشار قرار مى داد.  
+
در سال ۱۳۱۸ هـ.ش فراگیرى دروس عربى را آغاز کرده و در سال ۱۳۱۹ هـ.ش به قصد ادامه تحصیل در دروس حوزوى، وارد مدرسه علمیه ملا ابراهیم در شهرستان اردبیل شدند. در آن زمان در اردبیل سه مدرسه علوم دینى به نام‌هاى مدرسه میرزا على اکبر مدرسه صالحیه، و مدرسه ملا ابراهیم وجود داشت که اولى تبدیل به دبستان و دومى محل استقرار مهاجرین ایرانى قفقاز شده بود و تنها مدرسه ملا ابراهیم جهت تحصیل طلبه ها باقى مانده بود.  
  
در مقابل اين اعمال، بعضى از روحانيون خانه‌نشين شده سياست صبر و انتظار را در پيش گرفتند و جمعى با تغيير وضع و لباس، از سلك روحانيت خارج شده شغل ديگرى اختيار كردند. گروهى ديگر كه چندان اندك نيز نبودند، تسليم نشده مقاومت كردند و با تحمل فشار و سختى هاى فراوان، گاه مخفى و گاه علنى به مبارزه برخاستند. مرحوم مير عبدالرحيم از زمره اين افراد بود. وى همه مظاهر سلطنت پهلوى را نادرست، خلاف شرع و [[حرام]] مى دانست. اين طرز فكر، همراه با وضعيت سياسى و اجتماعى آن روز ايران، باعث شده بود كه او تحت فشار مضاعف قرار بگيرد، به طورى كه گاهى مجبور مى شد به مدت چندين ماه در منزل بماند و تنها براى رفع حوائج ضرورى به ناچار با استفاده از تاريكى شب با دلهره و اضطراب از خانه خارج شده و به سرعت به منزل بازگردد.  
+
در آن ایام رغبتى براى خواندن دروس حوزوى وجود نداشت به نحوى که این مدرسه تنها داراى چهار طلبه بود. در چنین شرائط سختى، ایشان طلبگى را آغاز نموده و دروس [[جامع المقدمات (کتاب)|جامع المقدمات]]، سیوطى، جامى، مطول، حاشیه ملا عبدالله، شمسیه، [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین (کتاب)|معالم]] و [[شرایع الاسلام (کتاب)|شرایع]] را تا سال ۱۳۲۲ هـ.ش در همان مدرسه به اتمام رساندند. پس از ورود متفقین به [[ایران|ایران]]، مردم از آزار و اذیت دولت رهایى یافتند و در پى آن رغبت جوانان به دروس حوزوى افزایش یافت. لذا تعدادى طلبه جوان جهت تحصیل در دروس حوزوى وارد مدرسه ملا ابراهیم شدند. ورود این طلاب جوان و نشاط و جدیت آنان باعث گردید معظم‌له تدریس دروس مقدماتى علوم حوزوى یعنى [[صرف]]، [[علم نحو|نحو]] و [[منطق]] را آغاز نمایند. افزون بر آن در همان زمان به منظور جبران خلأ فرهنگى ناشى از بیست سال دیکتاتورى رضاخانى، اقدام به برپایى مجالس وعظ و خطابه و سخنرانى در شهرستان اردبیل و مناطق اطراف آن نیز نمودند.
  
اوضاع آن ايام چنان دهشت‌زا و خفقان‌آور بود كه به غير از معدودى از آشنايان و دوستان، كسى جرأت نمى كرد به خانه ايشان رفت و آمد نمايد. نتيجه قهرى اين پيش آمدها، فقر و تهیدستى روزافزون خانواده بود، به طورى كه بسيارى از روزها و شب‌ها را همه افراد خانواده گرسنه و بى غذا مى گذراندند. در شهريور 1320، با هجوم متفقين به ايران و ورود روس‌ها به آذربايجان و فرار رضا پهلوى از ايران، هر چند كه اوضاع اجتماعى ايران آشفته شد، اما مردم از فشار حكومت رهايى يافتند و محدوديت‌هايى كه در مورد روحانيون اعمال مى شد، كاهش يافت و در نتيجه تسهيلاتى براى رفت و آمد آزادانه براى اين خانواده فراهم گرديد.
+
'''هجرت به قم:'''
  
'''شروع تحصيل و آغاز طلبگى'''
+
حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى در [[رمضان]]  المبارک ۱۳۲۲ هـ.ش تصمیم گرفتند به شهر مقدس [[قم]] مهاجرت نموده تحصیلات عالیه را در آن شهر مقدس ادامه دهند و در یکى از حجرات [[مدرسه فیضیه|فیضیه]] رحل اقامت افکندند. مدت اقامت ایشان در شهر مقدس قم، سه سال و اندى به طول انجامید که در این مدت لُمعتین، [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]]، [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]]، کفایتین، مباحثى از درس خارج [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و بحث‌هایى از [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] و [[فلسفه]] را فراگرفته همزمان به تدریس معالم، لمعتین و [[قوانین الاصول (کتاب)|قوانین]] مشغول شدند.
  
حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى تحصيلات خود را در اوان كودكى و در سن شش سالگى با ورود به مكتب خانه آغاز كردند و [[قرآن كريم]] را فراگرفته آن‌گاه كتاب‌هايى چون رساله عمليه، گلستان، تنبيه الغافلين، نصاب الصبيان، گلزار بهار، ابواب الجنان، مجالس المتقين، تاريخ معجم، دره نادرى، تاريخ وصاف، حساب فارسى و برخى كتب ديگر را نزد معلمان خود آموختند.  
+
معظم‌له در این مدت از محضر اساتید بزرگوارى استفاده برده و کسب دانش نمودند؛ از جمله مقدارى از مکاسب و جلد اول کفایه را نزد آیت الله العظمى  [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|سید محمدرضا گلپایگانى]]، بیع مکاسب و جلد دوم [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایه]] و شرح هدایه میبدى را نزد آیت الله العظمى  حاج [[سيد احمد خوانسارى]]، رسائل را نزد آیت الله حاج [[شیخ مرتضى حائرى یزدی|شیخ مرتضى حائرى]] و آیت الله سلطانى، منظومه را نزد آیت الله حاج میرزا مهدى مازندرانى و [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] را نزد آیت الله [[علامه طباطبایى|سید محمدحسین طباطبائى]]  قدس سرهم، به تحصیل پرداختند.  
  
در سال 1318 هـ.ش فراگيرى دروس عربى را آغاز كرده و در سال 1319 هـ.ش به قصد ادامه تحصيل در دروس حوزوى، وارد مدرسه علميه ملا ابراهيم در شهرستان اردبيل شدند. در آن زمان در اردبيل سه مدرسه علوم دينى به نام‌هاى مدرسه ميرزا على اكبر مدرسه صالحيه، و مدرسه ملا ابراهيم وجود داشت كه اولى تبديل به دبستان و دومى محل استقرار مهاجرين ايرانى قفقاز شده بود و تنها مدرسه ملا ابراهيم جهت تحصيل طلبه ها باقى مانده بود.  
+
افزون بر این، معظم‌له هیچ‌گاه از ترویج معارف دین غفلت نکرده در ایام تبلیغ در مناطق مختلف ایران مجالس وعظ و خطابه تشکیل داده با سخنرانى هاى مذهبى خویش، شور و نشاط معنوى به جامعه تزریق مى کردند. در آن تاریخ زعامت [[حوزه علمیه قم]] بر عهده آیات عظام [[سید محمد حجت کوه کمره ای|حجت کوه کمره اى]]، [[سید محمدتقی خوانساری|سید محمدتقى خوانسارى]] و صدرالدین اصفهانى بود و امور مربوط به روحانیت شهر نیز توسط آیت الله فیض، آیت الله کبیر و آیت الله روحانى  قدس سرهم اداره مى شد. بزرگانى چون آیات عظام [[امام خمینى]]، سید محمدرضا گلپایگانى، حاج شیخ [[آیت الله محمد علی اراکی|محمدعلى اراکى]] و [[سید محمد محقق داماد|سید محمد داماد]] قدس سرهم جزء شخصیت های روحانى طبقه دوم حوزه محسوب مى شدند و سطوح عالى دروس حوزوى را تدریس مى نمودند.  
  
در آن ايام رغبتى براى خواندن دروس حوزوى وجود نداشت به نحوى كه اين مدرسه تنها داراى چهار طلبه بود. در چنين شرائط سختى، ايشان طلبگى را آغاز نموده و دروس جامع المقدمات، سيوطى، جامى، مطول، حاشيه ملا عبدالله، شمسيه، معالم و شرايع را تا سال 1322 هـ.ش در همان مدرسه به اتمام رساندند. پس از ورود متفقين به ايران، مردم از آزار و اذيت دولت رهايى يافتند و در پى آن رغبت جوانان به دروس حوزوى افزايش يافت. لذا تعدادى طلبه جوان جهت تحصيل در دروس حوزوى وارد مدرسه ملا ابراهيم شدند. ورود اين طلاب جوان و نشاط و جديت آنان باعث گرديد معظم‌له تدريس دروس مقدماتى علوم حوزوى يعنى صرف، نحو و منطق را آغاز نمايند. افزون بر آن در همان زمان به منظور جبران خلأ فرهنگى ناشى از بيست سال ديكتاتورى رضاخانى، اقدام به برپايى مجالس وعظ و خطابه و سخنرانى در شهرستان اردبيل و مناطق اطراف آن نيز نمودند.
+
در همان ایام، برخى از فضلاء حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند که براى اعتلاء حوزه علمیه، مرحوم آیت الله العظمى  [[آیت الله بروجردی|بروجردى]]  رحمه الله را به [[قم]] دعوت کنند. با فعالیت پیگیر این علماء، ایشان به قم آمده با شروع تدریس، حوزه علمیه را بانشاطتر، پربارتر و پرجنب و جوش تر ساختند. در آن سال‌ها به واسطه هجوم نیروهاى بیگانه به ایران، وضعیت سیاسى کشور و به تبع آن قم آشفته بود.  
  
'''هجرت به قم '''
+
از طرف دیگر، به دلیل حضور نیروهاى روسى در آذربایجان که منجر به قطع کمک‌هاى ارسالى از طرف خانواده هاى آذرى شده بود، طلاب آذرى در مضیقه شدید مالى قرار گرفته بودند. مقارن این ایام، حضرت آیت الله العظمى  [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانى]]  رحمه الله در [[نجف]] اشرف رحلت فرمودند که فوت ایشان انعکاس عظیمى در جهان [[تشیع]] خصوصا در [[ایران|ایران]] داشت. حکومت وقت ایران با اهمیت دادن به رحلت ایشان، قصد داشت از یک طرف توده ای‌ها و مخالفین خود را تضعیف نماید و از طرف دیگر حتى الامکان مقدمات انتقال حوزه علمیه از [[نجف]] به قم را فراهم نماید تا شاید بتواند با استفاده از وجهه روحانیت، ثبات سیاسى کشور را تضمین نماید.
  
حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى در [[رمضان]] المبارك 1322 هـ.ش تصميم گرفتند به شهر مقدس [[قم]] مهاجرت نموده تحصيلات عاليه را در آن شهر مقدس ادامه دهند و در آخر همان ماه از اردبيل خارج و در نهم [[شوال]] وارد شهر مقدس قم شدند و در يكى از حجرات فيضيه رحل اقامت افكندند. مدت اقامت ايشان در شهر مقدس قم، سه سال و اندى به طول انجاميد كه در اين مدت لمعتين، رسائل، مكاسب، كفايتين، مباحثى از درس خارج اصول و بحث‌هايى از تفسير [[قرآن]] و [[فلسفه]] را فراگرفته همزمان به تدريس معالم، لمعتين و قوانين مشغول شدند.  
+
در راستاى همین اهداف، محمدرضا پهلوى تلگراف تسلیت رحلت مرحوم آیت الله العظمى  اصفهانى رحمه الله را خطاب به آیت الله العظمى  بروجردى  رحمه الله ارسال کرد که این عمل نشان از قدرت روزافزون حوزه علمیه در آن روزگار داشت؛ هر چند بعدها رژیم پهلوى متوجه خطرات ناشى از چنین اشتباهاتى شد و تمامى توان خود را بکار گرفت ولى هرگز نتوانست مانع محبوبیت و اقتدار روزافزون روحانیت و حوزه هاى علمیه شود.  
  
معظم‌له در اين مدت از محضر اساتيد بزرگوارى استفاده برده و كسب دانش نمودند؛ از جمله مقدارى از مكاسب و جلد اول كفايه را نزد آيت الله العظمى  سيد محمدرضا گلپايگانى، بيع مكاسب و جلد دوم كفايه و شرح هدايه ميبدى را نزد آيت الله العظمى  حاج سيد احمد خونسارى، رسائل را نزد آيت الله حاج شيخ مرتضى حائرى و آيت الله سلطانى، منظومه را نزد آيت الله حاج ميرزا مهدى مازندرانى و اسفار را نزد آيت الله سيد محمدحسين طباطبائى  قدس سرهم، به تحصيل پرداختند.  
+
با توجه به شخصیت بارز علمى مرحوم آیت الله العظمى بروجردى  رحمه الله از یک سو و سیاست بى طرفى حکومت وقت از سوى دیگر، تلاش و کوشش فضلاء حوزه براى تثبیت و تعمیق [[حوزه علمیه]] [[قم]] موثر افتاد و علماء و روحانیون از هر طرف به قم روآوردند و جنب و جوش فراوانى در حوزه آغاز شد. در همان ایام حوزه نجف آرامش سابق خود را حفظ کرده محیط علمى آرامى بشمار مى رفت. حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى که آن روزها سخت تشنه تحصیل بودند و محیطى آرام و مناسب را براى تحصیل و تدریس جستجو مى کردند، نجف را براى این منظور مناسب تر تشخیص داده عزم سفر به آن دیار نمودند.  
  
افزون بر اين، معظم‌له هيچ‌گاه از ترويج معارف دين غفلت نكرده در ايام تبليغ در مناطق مختلف ايران مجالس وعظ و خطابه تشكيل داده با سخنرانى هاى مذهبى خويش، شور و نشاط معنوى به جامعه تزريق مى كردند. در آن تاريخ زعامت [[حوزه علميه]] قم بر عهده آيات عظام مرحومين حجت كوه كمره اى، سيد محمدتقى خونسارى و صدرالدين اصفهانى بود و امور مربوط به روحانيت شهر نيز توسط آيت الله فيض، آيت الله كبير و آيت الله روحانى  قدس سرهم اداره مى شد. بزرگانى چون آيات عظام [[امام خمينى]]، سيد محمدرضا گلپايگانى، حاج شيخ محمدعلى عراقى (اراكى) و سيد محمد داماد قدس سرهم جزء [[شخصیت ها]]ی روحانى طبقه دوم حوزه محسوب مى شدند و سطوح عالى دروس حوزوى را تدريس مى نمودند.
+
'''مهاجرت به نجف اشرف:'''
  
در همان ايام، برخى از فضلاء حوزه علميه قم تصميم گرفتند كه براى اعتلاء حوزه علميه، مرحوم آيت الله العظمى بروجردى  رحمه الله را به [[قم]] دعوت كنند. با فعاليت پیگير اين علماء، ايشان به قم آمده با شروع تدريس، حوزه علميه را بانشاطتر، پربارتر و پرجنب و جوش تر ساختند. در آن سال‌ها به واسطه هجوم نيروهاى بيگانه به ايران، وضعيت سياسى كشور و به تبع آن قم آشفته بود.  
+
حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى به اتفاق سه نفر از فضلاى حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند به [[نجف]]  اشرف مهاجرت نمایند. با انصراف دو نفر از همراهان، ایشان با نفر سوم یعنى مرحوم شیخ ابوالفضل حلال‌زاده اردبیلى در ۱۶ آبان ۱۳۲۴ هـ.ش برابر با اول [[ذى الحجه]] ۱۳۶۴ هـ.ق، از [[قم]] حرکت کردند. به دلیل این که در آن زمان امکان مسافرت قانونى به [[عراق]] وجود نداشت و یا بسیار مشکل بود، به ناچار به شکل مخفیانه توسط یک بَلَم از طریق [[خرمشهر]] و اروندرود وارد شهر [[بصره]] در [[عراق]] و سپس مدرسه سید در نجف  اشرف شوند.
  
از طرف ديگر، به دليل حضور نيروهاى روسى در آذربايجان كه منجر به قطع كمك‌هاى ارسالى از طرف خانواده هاى آذرى شده بود، طلاب آذرى در مضيقه شديد مالى قرار گرفته بودند. مقارن اين ايام، حضرت آيت الله العظمى  سيد ابوالحسن اصفهانى  رحمه الله در [[نجف]] اشرف رحلت فرمودند كه فوت ايشان انعكاس عظيمى در جهان تشيع خصوصا در ايران داشت. حكومت وقت ايران با اهميت دادن به رحلت ايشان، قصد داشت از يك طرف توده اي‌ها و مخالفين خود را تضعيف نمايد و از طرف ديگر حتى الامكان مقدمات انتقال حوزه علميه از نجف به قم را فراهم نمايد تا شايد بتواند با استفاده از وجهه روحانيت، ثبات سياسى كشور را تضمين نمايد.
+
ورود آن‌ها به نجف اشرف مقارن با شب [[روز عرفه|عرفه]] بود، لذا دو همسفر پس از انجام مقدمات مستحبه، طبق سنت دیرین در حوزه علمیه نجف اشرف، همان شب عازم [[کربلا|کربلا]] شده و دو روز بعد به نجف  اشرف مراجعت و فراگیرى دروس حوزوى را آغاز نمودند. معظم‌له دوران اقامت خویش در نجف  اشرف را بهترین ایام تحصیل خود مى دانند که محیطى امن و آرام براى طلاب حاصل شده بود و محصلین غیر از تحصیل و تدریس و تحقیق، فعالیت دیگرى نداشتند. ایشان نیز با شور و شوق زائدالوصفى، در دروس اساتید بزرگ حوزه در آن روزگار حاضر شده ضمن خوشه‌چینى از خرمن آن بزرگان، با علاقه مفرطى به تحقیق و تفحص پیرامون مسائل علمى مطرح در دروس حوزوى پرداخته و قسمتى از دروس آن اساتید را نیز به رشته تحریر درآوردند.
  
در راستاى همين اهداف، محمدرضا پهلوى تلگراف تسليت رحلت مرحوم آيت الله العظمى  اصفهانى  رحمه الله را خطاب به آيت الله العظمى  بروجردى  رحمه الله ارسال كرد كه اين عمل نشان از قدرت روزافزون حوزه علميه در آن روزگار داشت؛ هر چند بعدها رژيم پهلوى متوجه خطرات ناشى از چنين اشتباهاتى شد و تمامى توان خود را بكار گرفت ولى هرگز نتوانست مانع محبوبيت و اقتدار روزافزون روحانيت و حوزه هاى علميه شود.
+
'''فعالیت علمى در نجف: '''
  
با توجه به شخصيت بارز علمى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله از يك سو و سياست بى طرفى حكومت وقت از سوى ديگر، تلاش و كوشش فضلاء حوزه براى تثبيت و تعميق [[حوزه علميه]] [[قم]] موثر افتاد و علماء و روحانيون از هر طرف به قم روآوردند و جنب و جوش فراوانى در حوزه آغاز شد. در همان ايام حوزه نجف آرامش سابق خود را حفظ كرده محيط علمى آرامى بشمار مى رفت. حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى كه آن روزها سخت تشنه تحصيل بودند و محيطى آرام و مناسب را براى تحصيل و تدريس جستجو مى كردند، نجف را براى اين منظور مناسب تر تشخيص داده عزم سفر به آن ديار نمودند.  
+
حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى در مدت اقامت در [[نجف]] اشرف، در [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]] مباحث قطع و ظن، برائت و اشتغال و پاره اى از مباحث الفاظ و در [[فقه]]، اعداد صلاة و اوقات، قبله و لباس مصلى و مکان مصلى و خلل صلوة و شروط تا آخر [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]] را نزد مرحوم آیت الله العظمى  [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|خوئى]]، بحث طهارة را تا آخر وضو نزد مرحوم آیت الله العظمى  [[سید محسن حکیم|حکیم]]، مبحث اجتهاد و تقلید را نزد مرحوم آیت الله العظمى  [[سید عبدالهادی شیرازی|سید عبدالهادى شیرازى]]، اول کتاب بیع را نزد مرحوم آیت الله العظمى  [[سید محمدهادی میلانی|میلانى]]، بیع صبى را نزد مرحوم آیت الله العظمى  شیخ محمدکاظم شیرازى، مقدارى از عروة را نزد مرحوم آیت الله العظمى  شیخ محمدکاظم آل یاسین و در [[فلسفه]] از اول طبیعیات تا آخر منظومه را نزد مرحوم صدراى بادکوبى تحصیل نموده و همزمان دروس آیات عظام خوئى، میلانى و حکیم را نیز تقریر نمودند.  
  
'''مهاجرت به نجف اشرف'''
+
مدت اقامت معظم له در [[نجف]] اشرف هر چند نسبتاً کوتاه بود و تنها قریب دو سال و اندى به طول انجامید، اما همین مدت کوتاه به دلیل این که اساتید آن روزگار حوزه نجف از اعاظم [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] قرون اخیر [[شیعه]] بوده اند، از نظر علمى براى ایشان بسیار پرثمر و ارزشمند بوده و دقت‌ها و موشکافی‌هاى آن بزرگان در حوزه هاى فقه، اصول و فلسفه تاثیرات شگرفى در شخصیت علمى معظم‌له گذاشت. مناسب است سخنى را از آیت الله العظمى  خوئى  رحمه الله در مورد حضور ایشان در [[نجف]]  اشرف نقل کنیم. ایشان از حضور کوتاه مدت سه طلبه که از قم به نجف  اشرف رفته و پس از مدت کوتاهى بازگشته بودند ابراز تأسف نموده و فرمودند: «اى کاش این‌ها در نجف مانده و به قم باز نمى گشتند.» یکى از این سه تن، حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى بود.
  
حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى به اتفاق سه نفر از فضلاى حوزه علميه قم تصميم گرفتند به [[نجف]]  اشرف مهاجرت نمايند. با انصراف دو نفر از همراهان، ايشان با نفر سوم يعنى مرحوم شيخ ابوالفضل حلال‌زاده اردبيلى در 16 آبان 1324 هـ.ش برابر با اول [[ذى  الحجه]] 1364 هـ.ق، از [[قم]] حركت كردند. به دليل اين كه در آن زمان امكان مسافرت قانونى به [[عراق]] وجود نداشت و يا بسيار مشكل بود، به ناچار به شكل مخفيانه توسط يك بَلَم از طريق خرمشهر و اروندرود وارد شهر بصره در [[عراق]] شده با تحمل مشقات و سختي‌هاى فراوان كه شرح آن بسيار طولانى و در عين حال شنيدنى است از شهرهاى بصره، عباسيه و ديوانيه عبور كرده با عنايت و لطف الهى كه مشكلات را بر آن‌ها هموار مى كرد، موفق شدند عصر روز هفتم ذى  الحجه همان سال وارد مدرسه سيد در نجف  اشرف شوند.
+
== فعالیت‌های علمی و سیاسی ==
 +
'''بازگشت به ایران: '''
  
ورود آن‌ها به نجف اشرف مقارن با شب عرفه بود، لذا دو همسفر پس از انجام مقدمات مستحبه، طبق سنت ديرين در حوزه علميه نجف اشرف، همان شب عازم كربلا شده و دو روز بعد به نجف  اشرف مراجعت و فراگيرى دروس حوزوى را آغاز نمودند. معظم‌له دوران اقامت خويش در نجف  اشرف را بهترين ايام تحصيل خود مى دانند كه محيطى امن و آرام براى طلاب حاصل شده بود و محصلين غير از تحصيل و تدريس و تحقيق، فعاليت ديگرى نداشتند. ايشان نيز با شور و شوق زائدالوصفى، در دروس اساتيد بزرگ حوزه در آن روزگار حاضر شده ضمن خوشه‌چينى از خرمن آن بزرگان، با علاقه مفرطى به تحقيق و تفحص پيرامون مسائل علمى مطرح در دروس حوزوى پرداخته و قسمتى از دروس آن اساتيد را نيز به رشته تحرير درآوردند.
+
در آن تاریخ از نظر سیاسى جو [[عراق]] به تدریج ناآرام و متشنج مى شد. مردم بر ضد هیئت حاکمه که دست نشانده انگلستان بود، شورش نموده خواهان سقوط آن بودند. شورش و آشوب اوج گرفت و در [[بغداد]]، [[نجف]] و بعضى شهرهاى دیگر به خونریزى انجامید.
  
'''فعاليت علمى در نجف '''
+
در این احوال نامه اى که حاکى از بیمارى شدید پدر معظم‌له بود، به دست ایشان رسید و ایشان را پریشان حال ساخت. اوضاع نابسامان عراق و نگرانى ناشى از بیمارى پدر موجب گردید معظم‌له، علیرغم میل باطنى ناچار به ترک عراق و عزیمت به ایران شوند. حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى پس از باگشت از عراق، در سال ۱۳۲۷ هـ.ش وارد [[قم]] شده در [[مدرسه فیضیه]] اقامت گزیدند.
  
حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى در مدت اقامت در [[نجف]] اشرف، در اصول فقه مباحث قطع و ظن، برائت و اشتغال و پاره اى از مباحث الفاظ و در [[فقه]]، اعداد صلاة و اوقات، قبله و لباس مصلى و مكان مصلى و خلل صلوة و شروط تا آخر مكاسب را نزد مرحوم آيت الله العظمى  خوئى، بحث طهارة را تا آخر [[وضو]] نزد مرحوم آيت الله العظمى  حكيم، مبحث اجتهاد و تقليد را نزد مرحوم آيت الله العظمى  سيد عبدالهادى شيرازى، اول كتاب بيع را نزد مرحوم آيت الله العظمى  ميلانى، بيع صبى را نزد مرحوم آيت الله العظمى  شيخ محمدكاظم شيرازى، مقدارى از عروة را نزد مرحوم آيت الله العظمى  شيخ محمدكاظم آل ياسين و در [[فلسفه]] از اول طبيعيات تا آخر منظومه را نزد مرحوم صدراى بادكوبى تحصيل نموده همزمان دروس آيات عظام خوئى، ميلانى و حكيم را نيز تقرير نمودند.  
+
ایشان هنگام مراجعت از عراق مصمم بودند در اسرع وقت به نجف بازگردند و با همین انگیزه، از به همراه آوردن وسایل و اثاثیه موجودشان در نجف  اشرف خوددارى کرده بودند. ولى تقدیر برخلاف این بود و دیگر امکان مسافرت مجدد جهت تحصیل در عراق براى ایشان فراهم نشد. هنگامى که به قم رسیدند، با دریافت خبر سلامتى پدر، براى اطلاع از وضع حوزه و کیفیت و کمیت دروس، چند ماهى در قم ماندند و در همین مدت در جلسات درس خارج فقه مرحوم آیت الله العظمى  بروجردى، فقه و اصول مرحوم آیت الله داماد و فلسفه مرحوم [[علامه طباطبایى]] (منظومه) حاضر شدند، تا این که در ماه [[رجب]] به اردبیل رفته با پدر بزرگوارشان دیدار کردند.  
  
مدت اقامت معظم له در [[نجف]] اشرف هر چند نسبتاً كوتاه بود و تنها قريب دو سال و اندى به طول انجاميد، اما همين مدت كوتاه به دليل اين كه اساتيد آن روزگار حوزه نجف از اعاظم [[فقه]] و [[اصول]] قرون اخير [[شيعه]] بوده اند، از نظر علمى براى ايشان بسيار پرثمر و ارزشمند بوده و دقت‌ها و موشكافي‌هاى آن بزرگان در حوزه هاى فقه، اصول و فلسفه تاثيرات شگرفى در شخصيت علمى معظم‌له گذاشت. مناسب است سخنى را از آيت الله العظمى  خوئى  رحمه الله در مورد حضور ايشان در [[نجف]]  اشرف نقل كنيم. ايشان از حضور كوتاه مدت سه طلبه كه از قم به نجف  اشرف رفته و پس از مدت كوتاهى بازگشته بودند ابراز تأسف نموده و فرمودند: «اى كاش اين‌ها در نجف مانده و به قم بازنمى گشتند» يكى از اين سه تن، حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى بود.
+
'''اشتغالات و حوادث مدت اقامت در قم: '''
  
'''بازگشت به ايران '''
+
'''<I>۱- ادامه تحصیل:</I>'''
  
در آن تاريخ از نظر سياسى جو [[عراق]] به تدريج ناآرام و متشنج مى شد. مردم بر ضد هيئت حاكمه كه دست نشانده انگلستان بود، شورش نموده خواهان سقوط آن بودند. شورش و آشوب اوج گرفت و در [[بغداد]]، [[نجف]] و بعضى شهرهاى ديگر به خونريزى انجاميد. در نتيجه دولت صالح جابر سقوط كرد و مرحوم سيد محمد صدر تشكيل دولت داد. پس از چند صباحى دولت مرحوم صدر نيز سقوط كرد و نورى سعيد كه يكى ديگر از مهره هاى اجانب بود نخست وزير شد.  
+
چنان که بیان شد مهمترین اشتغال معظم‌له در [[قم]]، ادامه تحصیل و تحقیق بود و علاوه بر حضور مستمر در دروس اساتید بزرگوار آن روزگار حوزه یعنى آیات عظام بروجردى، سید محمد داماد و علامه طباطبائى، در دروس دیگرى مانند درس [[اخلاق]] حضرت [[امام خمینى]] رحمه الله و دروس فقه خصوصى مرحوم آیت الله العظمى  گلپایگانى و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى و مرحوم آیت الله العظمى  حاج سید احمد خونسارى شرکت مى کردند.
  
در اين احوال نامه اى كه حاكى از بيمارى شديد پدر معظم‌له بود، به دست ايشان رسيد و ايشان را پريشان حال ساخت. اوضاع نابسامان عراق و نگرانى ناشى از بيمارى پدر موجب گرديد معظم‌له، عليرغم ميل باطنى ناچار به ترك عراق و عزيمت به ايران شوند. حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى پس از باگشت از عراق، در سال 1327 هـ.ش وارد [[قم]] شده در [[مدرسه فيضيه]] اقامت گزيدند.
+
'''<I>۲- ادامه تدریس:</I>'''
  
ايشان هنگام مراجعت از عراق مصمم بودند در اسرع وقت به نجف بازگردند و با همين انگيزه، از به همراه آوردن وسايل و اثاثيه موجودشان در نجف  اشرف خوددارى كرده بودند. ولى تقدير برخلاف اين بود و ديگر امكان مسافرت مجدد جهت تحصيل در [[عراق]] براى ايشان فراهم نشد. هنگامى كه به قم رسيدند، با دريافت خبر سلامتى پدر، براى اطلاع از وضع حوزه و كيفيت و كميت دروس، چند ماهى در قم ماندند و در همين مدت در جلسات درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمى  بروجردى، فقه و اصول مرحوم آيت الله داماد و فلسفه مرحوم [[علامه طباطبايى]] (منظومه) حاضر شدند، تا اين كه در ماه [[رجب]] به اردبيل رفته با پدر بزرگوارشان ديدار كردند. پدر ايشان مايل بود بقيه عمر خود را در نجف يا قم اقامت نمايد و چون رفتن به نجف با خانواده ممكن نبود، به اتفاق به قم رفته منزل كوچك و محقرى تهيه كردند و در آن جا مشغول تدريس و تحصيل شدند. ادامه اقامت در قم براى پدر معظم‌له به دليل شرائط سخت زندگى مقدور نشد؛ لذا به اردبيل بازگشته و در سال 1330 هـ.ش به رحمت خدا پيوست.
+
از سنت‌هاى دیرپا و بسیار خوب حوزه هاى علمیه که تاثیرى ماندگار و شگرف در پرورش روح علمى و تربیتى طلاب دارد، اشتغال به تدریس در کنار تحصیل است. به پیروى از این سنت حسنه، از اشتغالات اساسى ایشان در مدت اقامت در قم تدریس رسائل، مکاسب، کفایه و منظومه به طلاب خوش فهم و کوشا بود که اغلب این جلسات به صورت عمومى برگزار مى شد. علاوه بر آن تعدادى درس خصوصى خارج فقه و اصول نیز براى برخى مشتاقان و علاقمندان توسط ایشان ارائه مى گشت.
  
'''اشتغالات و حوادث مدت اقامت در قم '''
+
'''<I>۳- فعالیت قرآنى:</I>'''
  
'''<I>1- ادامه تحصيل :</I>'''
+
یکى دیگر از فعالیت‌هاى حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى در مدت اقامت در قم، فعالیت‌هاى قرآنى و بحث [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] بود که دو روز در هفته با حضور برخى از فضلاء حوزه برگزار مى شد. این جلسه در تمام مدت اقامت ایشان در قم به طور منظم و مستمر ادامه داشت و پس از مهاجرت معظم‌له از قم نیز، جلسه مزبور توسط سایر اعضا ادامه یافت و تا به امروز (سال ۱۳۷۹ هـ.ش) ادامه دارد. معظم‌له جلسات قرآنى را در مدت اقامت خویش در اردبیل و تهران ادامه داد و اکنون نیز یکى از فعالیت‌هاى اصلى ایشان، [[قرآن|قرآن‌]] پژوهى و پرداختن به [[علوم قرآن]] و تفسیر آن مى باشد که حاصل این مطالعات، گاهى به صورت مقاله در نشریات مختلف منتشر مى شود.
  
چنان كه بيان شد مهمترين اشتغال معظم‌له در [[قم]]، ادامه تحصيل و تحقيق بود و علاوه بر حضور مستمر در دروس اساتيد بزرگوار آن روزگار حوزه يعنى آيات عظام مرحومين بروجردى، سيد محمد داماد و [[علامه طباطبائى]]، در دروس ديگرى مانند درس اخلاق حضرت [[امام خمينى]] رحمه الله و دروس فقه خصوصى مرحوم آيت الله العظمى  گلپايگانى و مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضى حائرى و مرحوم آيت الله العظمى  حاج سيد احمد خونسارى شركت مى كردند.
+
'''<I>۴- انتشار مجله:</I>'''
  
'''<I>2- ادامه تدريس :</I>'''
+
در مدت حضور در قم، توسط ایشان و عده اى از فضلاء و روحانیون حوزه علمیه، براى نخستین بار مجله اى به نام مکتب اسلام در قم منتشر شد که با استقبال کم نظیرى روبرو گردید. معظم‌له که از بانیان این مجله بودند، مقالاتى در آن به رشته تحریر درآوردند که از آن جمله مى توان به سلسله بحث‌هاى «دین از نظر قرآن» و مقالاتى مانند «قرآن یا آفتابى که غروب ندارد» و «طوفان نوح» اشاره کرد. همکارى ایشان با این مجله فقط تا ۹ شماره ادامه یافت و پس از مهاجرت از قم، همکارى خویش را با مجله قطع نمودند.
  
از سنت‌هاى ديرپا و بسيار خوب حوزه هاى علميه كه تاثيرى ماندگار و شگرف در پرورش روح علمى و تربيتى طلاب دارد، اشتغال به تدريس در كنار تحصيل است. به پيروى از اين سنت حسنه، از اشتغالات اساسى ايشان در مدت اقامت در [[قم]] تدريس رسائل، مكاسب، كفايه و منظومه به طلاب خوش فهم و كوشا بود كه اغلب اين جلسات به صورت عمومى برگزار مى شد. علاوه بر آن تعدادى درس خصوصى خارج فقه و اصول نيز براى برخى مشتاقان و علاقمندان توسط ايشان ارائه مى گشت.
+
'''<I>۵- سفرهاى تبلیغى:</I>'''
  
'''<I>3- فعاليت قرآنى :</I>'''
+
از وظایف اصلى روحانیت، ترویج و تبلیغ [[دین]] و [[احکام]] الهى در جهان است. علیرغم فشارها و تضییقاتى که حکومت وقت براى روحانیون به خصوص روحانیانى که دغدغه سیاست نیز داشتند اعمال مى کرد، معظم‌له پرداختن به امور تبلیغى را از اشتغالات اساسى خویش بشمار مى آوردند و از این رو در ایام تعطیلى دروس حوزوى، ایشان جهت تبلیغ به نقاط مختلف کشور سفر مى کردند. هنوز هم در شهرهاى ارومیه، [[مشهد]]، بندر انزلى، درگز، همدان، اردبیل، بابل، بهشهر و... مؤمنانى خاطره شیرین سخنرانی‌‌هاى پرشور و پرجذبه ایشان را به خاطر دارند.
  
يكى ديگر از فعاليت‌هاى حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى در مدت اقامت در قم، فعاليت‌هاى قرآنى و بحث تفسير [[قرآن]] بود كه دو روز در هفته با حضور برخى از فضلاء حوزه برگزار مى شد. اين جلسه در تمام مدت اقامت ايشان در قم به طور منظم و مستمر ادامه داشت و پس از مهاجرت معظم‌له از قم نيز، جلسه مزبور توسط ساير اعضا ادامه يافت و تا به امروز (سال 1379 هـ.ش) ادامه دارد. معظم‌له جلسات قرآنى را در مدت اقامت خويش در اردبيل و تهران ادامه داد و اكنون نيز يكى از فعاليت‌هاى اصلى ايشان، [[قرآن‌پژوهى]] و پرداختن به [[علوم قرآن]] و تفسير آن مى باشد كه حاصل اين مطالعات، گاهى به صورت مقاله در نشريات مختلف منتشر مى شود.
+
'''<I>۶- فعالیت سیاسى:</I>'''
  
'''<I>4- انتشار مجله :</I>'''
+
بدون تردید [[اسلام]] به سعادت دنیا و [[آخرت]] انسان‌ها توجه نموده است و از همین رو دخالت در امور سیاسى و حساسیت نسبت به وضع اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى مسلمانان از وظایف اصلى روحانیت محسوب مى گردد. روحانیت داراى دغدغه سیاسى از همان ابتدا با دخالت در مسائلى که سرنوشت مسلمانان و آینده آنان با آن بستگى داشت، تلاش کرده است، این وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد.
  
در مدت حضور در قم، توسط ايشان و عده اى از فضلاء و روحانيون حوزه علميه، براى نخستين بار مجله اى به نام مكتب [[اسلام]] در قم منتشر شد كه با استقبال كم نظيرى روبرو گرديد. معظم‌له كه از بانيان اين مجله بودند، مقالاتى در آن به رشته تحرير درآوردند كه از آن جمله مى توان به سلسله بحث‌هاى «دين از نظر [[قرآن]]» و مقالاتى مانند «قرآن يا آفتابى كه غروب ندارد» و «طوفان نوح» اشاره كرد. همكارى ايشان با اين مجله فقط تا 9 شماره ادامه يافت و پس از مهاجرت از قم، همكارى خويش را با مجله قطع نمودند.
+
از جمله این حوادث داستان کنگره جهانى پیمان صلح در زمان نخست وزیرى دکتر مصدق بود که ابتدا گروه زیادى از شخصیت هاى دینى و سیاسى ایران پیام آن را تأیید و امضاء کردند اما پس آن که معلوم شد سرنخ ماجرا در دست کمونیست‌ها است، بسیارى از آن افراد تأیید خود را پس گرفتند ولى برخى دیگر از جمله سید على اکبر برقعى و شیخ محمدباقر کمره اى، بر عقیده خود اصرار ورزیده و به محل کنگره در وین نیز رفتند.  
  
'''<I>5- سفرهاى تبليغى :</I>'''
+
هنگام بازگشت برقعى، گروه‌هاى متمایل به مارکسیسم، مراسم استقبال برگزار کردند. طلاب [[قم]] به مخالفت برخاستند و در نتیجه درگیرى پیش آمد و در مقابل شهربانى تیراندازى شد که منجر به کشته شدن یک نفر و مجروح شدن عده اى دیگر کردید. اعتراضات و درگیری‌ها به مدت دو روز ادامه داشت. دربار شاه و برخى گروه‌هاى دیگر نیز، هر کدام با اهداف و انگیزه هاى خاص خود، قضیه را پیگیرى مى کردند. دکتر مصدق براى بررسى و آرام کردن اوضاع، آقاى ملک  اسماعیلى را به عنوان نماینده خود خدمت آیت الله العظمى  بروجردى رحمه الله فرستاد. حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى که در این جریان یکى از دست اندرکاران و گردانندگان مبارزه طلاب بودند، از جانب آیت الله العظمى  بروجردى رحمه الله با ملک  اسماعیلى دیدار کردند و آن‌گاه در صحن مطهر [[حضرت معصومه]]  علیهاالسلام براى مردم سخنرانى کرده و پیام حضرت آیت الله العظمى  بروجردى رحمه الله را به مردم ابلاغ نمودند.
  
از وظايف اصلى روحانيت، ترويج و تبليغ [[دين]] و [[احكام]] الهى در جهان است. عليرغم فشارها و تضييقاتى كه حكومت وقت براى روحانيون به خصوص روحانيانى كه دغدغه سياست نيز داشتند اعمال مى كرد، معظم‌له پرداختن به امور تبليغى را از اشتغالات اساسى خويش بشمار مى آوردند و از اين رو در ايام تعطيلى دروس حوزوى، ايشان جهت تبليغ به نقاط مختلف كشور سفر مى كردند. هنوز هم در شهرهاى اروميه، مشهد، بندر انزلى، درگز، همدان، اردبيل، بابل، بهشهر و... مؤمنانى خاطره شيرين سخنراني‌‌هاى پرشور و پرجذبه ايشان را به خاطر دارند.
+
'''مراجعت به اردبیل:'''
  
'''<I>6- فعاليت سياسى :</I>'''
+
کثرت فعالیت‌هاى علمى، تبلیغى، فرهنگى و سیاسى باعث گردید که در ماه [[رمضان]] سال ۱۳۳۸ هـ.ش، ضعف و بیمارى برایشان غلبه یابد که پس از مراجعات مکرر به پزشکان، تغیر محل سکونت و کاستن از فشار کار به معظم‌له توصیه گردید و در پى آن ناگزیر در سال ۱۳۳۹هـ.ش به منظور گذراندن ایام تعطیلات تابستانى [[قم]] را به قصد اردبیل ترک فرمودند.
  
بدون ترديد [[اسلام]] به سعادت دنيا و [[آخرت]] انسان‌ها توجه نموده است و از همين رو دخالت در امور سياسى و حساسيت نسبت به وضع اجتماعى، اقتصادى، سياسى و فرهنگى مسلمانان از وظايف اصلى روحانيت محسوب مى گردد. روحانيت داراى دغدغه سياسى از همان ابتدا با دخالت در مسائلى كه سرنوشت مسلمانان و آينده آنان با آن بستگى داشت، تلاش كرده است، اين وظيفه خود را به نحو احسن انجام دهد.  
+
پس از ورود به اردبیل، در تابستان همان سال در مسجد مرحوم حاج میرصالح، مجالس وعظ و تبلیغ تشکیل داده و نسبت به تجدید بنا و تعمیر مدرسه ملا ابراهیم که در جوار این مسجد قرار داشت، اقدام کردند. با تمام شدن فصل تابستان، علیرغم میل شدید باطنى معظم‌له جهت بازگشت به قم، اصرار علماء و مردم اردبیل باعث شد که ایشان تا پایان همان سال به طور موقت در اردبیل بمانند، ولى نیمه کاره ماندن بسیارى از کارهایى که توسط ایشان آغاز شده بود، باعث شد که این اقامت موقت به درازا انجامیده تا سال ۱۳۴۷ هـ.ش ادامه یابد. به جهت طولانى شدن مدت اقامت ایشان در اردبیل، مناسب است شمه اى از فعالیت‌هاى این دوره زمانى را بیان نماییم.
  
از جمله اين حوادث داستان كنگره جهانى پيمان صلح در زمان نخست وزيرى [[دكتر مصدق]] بود كه ابتدا گروه زيادى از [[شخصیت ها]]ى دينى و سياسى ايران پيام آن را تأييد و امضاء كردند اما پس آن كه معلوم شد سرنخ ماجرا در دست كمونيست‌ها است، بسيارى از آن افراد تأييد خود را پس گرفتند ولى برخى ديگر از جمله سيد على اكبر برقعى و شيخ محمدباقر كمره اى، بر عقيده خود اصرار ورزيده و به محل كنگره در وين نيز رفتند.
+
'''<I>۱- فعالیت‌هاى علمى:</I>'''
  
هنگام بازگشت برقعى، گروه‌هاى متمايل به ماركسيسم، مراسم استقبال برگزار كردند. طلاب [[قم]] به مخالفت برخاستند و در نتيجه درگيرى پيش آمد و در مقابل شهربانى تيراندازى شد كه منجر به كشته شدن يك نفر و مجروح شدن عده اى ديگر كرديد. اعتراضات و درگيري‌ها به مدت دو روز ادامه داشت. دربار شاه و برخى گروه‌هاى ديگر نيز، هر كدام با اهداف و انگيزه هاى خاص خود، قضيه را پيگيرى مى كردند. دكتر مصدق براى بررسى و آرام كردن اوضاع، آقاى ملك  اسماعيلى را به عنوان نماينده خود خدمت آيت الله العظمى  بروجردى رحمه الله فرستاد. حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى كه در اين جريان يكى از دست اندركاران و گردانندگان مبارزه طلاب بودند، از جانب آيت الله العظمى  بروجردى رحمه الله با ملك  اسماعيلى ديدار كردند و آن‌گاه در صحن مطهر [[حضرت معصومه]]  عليهماالسلام براى مردم سخنرانى كرده و پيام حضرت آيت الله العظمى  بروجردى رحمه الله را به مردم ابلاغ نمودند.
+
با اقامت حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى در اردبیل، جمعى از فضلاء و طلاب اردبیل که در [[قم]] مشغول تحصیل بودند، به اردبیل بازگشتند و نزد معظم‌له به فراگیرى سطوح عالى رسائل، مکاسب و کفایه پرداختند و پس از مدتى، ایشان تدریس خارج اصول و خارج فقه مکاسب و عروة را آغاز نمودند. علاوه بر تدریس، اداره [[حوزه علمیه]]، تجدید بنا یا تعمیر ساختمان‌هاى مدارس، تأمین کمک خرجى طلبه ها به شکل شهریه و مساعده و اعزام برخى از آنان جهت تبلیغ به روستاها و شهرها و رسیدگى به گرفتاری‌هاى آنان تا حد امکان، بر عهده ایشان بود.
  
'''مراجعت به اردبيل'''
+
'''<I>۲- تبلیغ:</I>'''
  
كثرت فعاليت‌هاى علمى، تبليغى، فرهنگى و سياسى باعث گرديد كه در ماه [[رمضان]] سال 1338 هـ.ش، ضعف و بيمارى برايشان غلبه يابد كه پس از مراجعات مكرر به پزشكان، تغير محل سكونت و كاستن از فشار كار به معظم‌له توصيه گرديد و در پى آن ناگزير در سال 1339هـ.ش به منظور گذراندن ايام تعطيلات تابستانى [[قم]] را به قصد اردبيل ترك فرمودند.  
+
کارهاى تبلیغى ایشان در این مدت هیچ‌گاه تعطیل نشد و به شکل سخنرانى در منابر و تفسیر [[قرآن]] پس از نماز مغرب و عشاء و تشکیل جلسات هفتگى در منازل اشخاص، ادامه داشت.
  
پس از ورود به اردبيل، در تابستان همان سال در مسجد مرحوم حاج ميرصالح، مجالس وعظ و تبليغ تشكيل داده و نسبت به تجديد بنا و تعمير مدرسه ملا ابراهيم كه در جوار اين مسجد قرار داشت، اقدام كردند. با تمام شدن فصل تابستان، عليرغم ميل شديد باطنى معظم‌له جهت بازگشت به قم، اصرار علماء و مردم اردبيل باعث شد كه ايشان تا پايان همان سال به طور موقت در اردبيل بمانند، ولى نيمه كاره ماندن بسيارى از كارهايى كه توسط ايشان آغاز شده بود، باعث شد كه اين اقامت موقت به درازا انجاميده تا سال 1347 هـ.ش ادامه يابد. به جهت طولانى شدن مدت اقامت ايشان در اردبيل، مناسب است شمه اى از فعاليت‌هاى اين دوره زمانى را بيان نماييم.
+
'''<I>۳- فعالیت اقتصادى:</I>'''
  
'''فعاليت در اردبيل  '''
+
[[امام موسی صدر|امام موسى صدر]]، که از دوستان دیرین و دوران طلبگى حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى بود، در جنوب [[لبنان]] اقدام به تأسیس سازمانى جهت مبارزه با فقر و کمک به محرومین کرده بود. ایشان نیز با الهام از این کار، تصمیم به احداث کارخانه اى در شهرستان محروم اردبیل جهت مبارزه با فقر و کمک به فقرا گرفتند. پس از بررسى و تحقیق، اشخاصى جهت جمع آورى انفاقات و صدقات مستحبه تعیین شدند و مقرر شد مرکزى جهت آموزش صنایع دستى به تهیدستان و فروش محصول کار آنان به بازار و تخصیص درآمد حاصله به خودشان ایجاد شود.
  
'''<I>1- فعاليت‌هاى علمى :</I>'''
+
آغاز کار از جوراب بافى و تریکوبافى بود که ساختمانى جهت آن ایجاد گردید و خانواده هایى تحت پوشش قرار گرفتند. این مرکز در حال توسعه بود که رژیم شاه حساس شد و تصمیم گرفت که مانع این کار شود. رئیس وقت ساواک اردبیل گفته بود: «ما مى خواهیم این آخوندها را تحت کنترل درآوریم بلکه حذف کنیم، حال این‌ها به فکر افتاده اند کارى کنند که اگر بخواهیم با آنان برخورد کنیم، ناچار شویم با چند صد یا چند هزار نفر درگیر شویم. زحمت‌هاى فراوانى کشیده شده تا این‌ها از متن زندگى مردم کنار گذاشته شوند و اگر این کارها قوت بگیرد، این‌ها مجددا به متن زندگى مردم بازمى گردند. به هر قیمتى که شده باید جلوى این کار گرفته شود».
  
با اقامت حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى در اردبيل، جمعى از فضلاء و طلاب اردبيل كه در [[قم]] مشغول تحصيل بودند، به اردبيل بازگشتند و نزد معظم‌له به فراگيرى سطوح عالى رسائل، مكاسب و كفايه پرداختند و پس از مدتى، ايشان تدريس خارج اصول و خارج فقه مكاسب و عروة را آغاز نمودند. علاوه بر تدريس، اداره حوزه علميه، تجديد بنا يا تعمير ساختمان‌هاى مدارس، تأمين كمك خرجى طلبه ها به شكل شهريه و مساعده و اعزام برخى از آنان جهت تبليغ به روستاها و شهرها و رسيدگى به گرفتاري‌هاى آنان تا حد امكان، بر عهده ايشان بود.
+
به همین دلیل درست همان روزى که جهت بازدید مردم از مؤسسه و آشنایى با اهداف آن و کمک به توسعه و گسترش آن تعیین شده بود، مأمورین ساواک به مؤسسه هجوم آورده و آن را بستند. حضرت آیت  الله العظمى  موسوى اردبیلى نیز در خانه توقیف شدند و ساواک تهدید کرد که اشخاصى را که به این مؤسسه کمک کنند، دستگیر کرده و مورد آزار و اذیت قرار خواهد داد و بدین ترتیب مانع از فعالیت این مرکز شد.
  
'''<I>2- تبليغ :</I>'''
+
'''<I>۴- فعالیت‌هاى سیاسى:</I>'''
  
كارهاى تبليغى ايشان در اين مدت هيچ‌گاه تعطيل نشد و به شكل سخنرانى در منابر و تفسير [[قرآن]] پس از [[نماز مغرب]] و عشاء و تشكيل جلسات هفتگى در منازل اشخاص، ادامه داشت.
+
افکار سیاسى معظم‌له ریشه در دوران صباوت و تربیت خانوادگى ایشان داشت. نگرش و دیدگاه سیاسى معظم‌له عمدتا در صحبت‌ها، سخنرانی‌ها و تبلیغ‌ها خود را نشان مى داد که از جمله آن‌ها مى توان به هفت سال سخنرانی‌هاى پرشور تبلیغى در شهرستان ارومیه اشاره کرد. از تاریخ ۱۳۳۹ هـ.ش که ایشان در اردبیل ساکن شدند، مبارزات سیاسى جزء لاینفک فعالیت‌هاى معظم‌له شد و به همین سبب دائما از جانب دستگاه، تحت تعقیب قرار مى گرفتند.
  
'''<I>3- فعاليت اقتصادى :</I>'''
+
رژیم پهلوى نسبت به همه فعالیت‌هاى ایشان مانند منبر، تبلیغ، سخنرانى، تدریس، رفت و آمد معمولى، مهمانی‌ها و نامه ها حساس بود و آن‌ها را کنترل مى کرد. حتى وقتى که مدرسه مى ساختند و یا براى محرومین فعالیت مى کردند، نه تنها خود ایشان مورد تعقیب قرار مى گرفتند بلکه طلبه هایى که در مدرسه زیر نظر ایشان تحصیل مى کردند نیز، از جلب و تبعید و شکنجه در امان نبودند.
  
امام موسى صدر، كه از دوستان ديرين و دوران طلبگى حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى بود، در جنوب لبنان اقدام به تأسيس سازمانى جهت مبارزه با فقر و كمك به محرومين كرده بود. ايشان نيز با الهام از اين كار، تصميم به احداث كارخانه اى در شهرستان محروم اردبيل جهت مبارزه با فقر و كمك به فقرا گرفتند. پس از بررسى و تحقيق، اشخاصى جهت جمع آورى انفاقات و صدقات مستحبه تعيين شدند و مقرر شد مركزى جهت آموزش صنايع دستى به تهیدستان و فروش محصول كار آنان به بازار و تخصيص درآمد حاصله به خودشان ايجاد شود.
+
یکى از موارد درگیرى علنى ایشان با رژیم، در جنگ ۶ روزه اعراب و [[اسرائیل|اسرائیل]] رخ داد. در آن زمان تمامى دستگاه‌هاى تبلیغى رژیم، از اسرائیل طرفدارى مى کردند و به نفع اسرائیل و علیه اعراب خبر منتشر مى نمودند. ایشان در منبر شدیدا به نفع اعراب و مسلمین موضع‌گیرى کردند که در پى آن رژیم تصمیم گرفت که ایشان را دستگیر نموده به [[تبریز]] تبعید کند. در پى این حادثه علماء و ائمه جماعت اردبیل متحد شدند و همه به [[مسجد]] ایشان رفته و اعلام کردند که اگر رژیم به دستگیرى و تبعید معظم‌له اقدام نماید، تمامى مساجد را تعطیل کرده و از شهر خارج خواهند شد. رژیم پهلوى که با مقاومت روحانیون مواجه شد و از عواقب کار نگران بود، از دستگیرى ایشان منصرف گردید.
  
آغاز كار از جوراب بافى و تريكوبافى بود كه ساختمانى جهت آن ايجاد گرديد و خانواده هايى تحت پوشش قرار گرفتند. اين مركز در حال توسعه بود كه رژيم شاه حساس شد و تصميم گرفت كه مانع اين كار شود. رئيس وقت ساواك اردبيل گفته بود: «ما مى خواهيم اين آخوندها را تحت كنترل درآوريم بلكه حذف كنيم، حال اين‌ها به فكر افتاده اند كارى كنند كه اگر بخواهيم با آنان برخورد كنيم، ناچار شويم با چند صد يا چند هزار نفر درگير شويم. زحمت‌هاى فراوانى كشيده شده تا اين‌ها از متن زندگى مردم كنار گذاشته شوند و اگر اين كارها قوت بگيرد، اين‌ها مجددا به متن زندگى مردم بازمى گردند. به هر قيمتى كه شده بايد جلوى اين كار گرفته شود».
+
مورد دیگر شایان ذکر در جریان تصویب کاپیتولاسیون بود که معظم‌له به آگاه‌سازى پرداخته و در نتیجه مردم به نشانه اعتراض تصمیم به تعطیل کردن بازار گرفتند ولى عوامل رژیم دست به کار شده و با تهدید مانع از تعطیلى بازار شده و ایشان را تحت تعقیب قرار دادند. این آزار و اذیت‌ها به حدى بود که ایشان به ناچار تصمیم گرفتند اردبیل را ترک گفته و به محل دیگرى مهاجرت نمایند.  
  
به همين دليل درست همان روزى كه جهت بازديد مردم از مؤسسه و آشنايى با اهداف آن و كمك به توسعه و گسترش آن تعيين شده بود، مأمورين ساواك به مؤسسه هجوم آورده و آن را بستند. حضرت آيت  الله العظمى  موسوى اردبيلى نيز در خانه توقيف شدند و ساواك تهديد كرد كه اشخاصى را كه به اين مؤسسه كمك كنند، دستگير كرده و مورد آزار و اذيت قرار خواهد داد و بدين ترتيب مانع از فعاليت اين مركز شد.
+
'''<I>۵- تألیف کتاب جمال ابهى:</I>'''
  
'''<I>4- فعاليت‌هاى سياسى :</I>'''
+
شهرستان اردبیل از سابق به چند دلیل مورد علاقه [[بهائیت|بهائی‌ها]] بوده است:
  
افكار سياسى معظم‌له ريشه در دوران صباوت و تربيت خانوادگى ايشان داشت. نگرش و ديدگاه سياسى معظم‌له عمدتا در صحبت‌ها، سخنراني‌ها و تبليغ‌ها خود را نشان مى داد كه از جمله آن‌ها مى توان به هفت سال سخنراني‌هاى پرشور تبليغى در شهرستان اروميه اشاره كرد. از تاريخ 1339 هـ.ش كه ايشان در اردبيل ساكن شدند، مبارزات سياسى جزء لاينفك فعاليت‌هاى معظم‌له شد و به همين سبب دائما از جانب دستگاه، تحت تعقيب قرار مى گرفتند.
+
*۱- یکى از حروف حى (هیجده نفر نخستین پیروان [[علی محمد باب|على محمد باب]]) مردى بود به نام ملا یوسف اردبیلى که براى اهالى اردبیل شناخته شده نیست ولى نام او در کتاب‌هاى تاریخ بهائی‌ها آمده  است. البته روستایى در نزدیکى اردبیل به نام روستاى ملا یوسف وجود دارد که به گمان بعضى از بهائیان، این روستا منسوب به همان ملا یوسف مذکور در کتب بهائیت است و به همین دلیل آنان این روستا را مکان مقدس و متبرکى مى دانند.
  
رژيم پهلوى نسبت به همه فعاليت‌هاى ايشان مانند منبر، تبليغ، سخنرانى، تدريس، رفت و آمد معمولى، مهماني‌ها و نامه ها حساس بود و آن‌ها را كنترل مى كرد. حتى وقتى كه مدرسه مى ساختند و يا براى محرومين فعاليت مى كردند، نه تنها خود ايشان مورد تعقيب قرار مى گرفتند بلكه طلبه هايى كه در مدرسه زير نظر ايشان تحصيل مى كردند نيز، از جلب و تبعيد و شكنجه در امان نبودند.
+
*۲- مردى به نام امین العلماء در حدود سال ۱۳۳۸ هـ.ق در اردبیل مى زیست که در میان مردم مشهور به بهائى گرى بود. در ماه [[رمضان]] شخصى او را در حال روزه‌خوارى دیده و از او پرسیده بود که چرا به طور علنى در حال روزه خوارى است؟ او در جواب گفته بود که امروز، روز ۲۱ رمضان است. روزى که [[امام على]] علیه السلام را کشته اند و دستگاه خداوند در هم ریخته و کسى به کسى نیست. تو هم اگر روزه ات را بخورى اشکالى ندارد. آن مرد عصبانى شده و با چاقو او را کشته بود. بهائی‌ها او را یکى از شهداى [[بهائیت|بهائیت]] مى دانند.
  
يكى از موارد درگيرى علنى ايشان با رژيم، در جنگ 6 روزه اعراب و اسرائيل رخ داد. در آن زمان تمامى دستگاه‌هاى تبليغى رژيم، از اسرائيل طرفدارى مى كردند و به نفع اسرائيل و عليه اعراب خبر منتشر مى نمودند. ايشان در منبر شديدا به نفع اعراب و مسلمين موضع‌گيرى كردند كه در پى آن رژيم تصميم گرفت كه ايشان را دستگير نموده به تبريز تبعيد كند.  
+
*۳- بهائی‌ها دو یا سه خانه وقفى در اردبیل داشتند که یکى از آن خانه ها را به طور پنهانى به کتابخانه بهائیت تبدیل کرده بودند.
  
در پى اين حادثه علماء و ائمه جماعت اردبيل متحد شدند و همه به مسجد ايشان رفته و اعلام كردند كه اگر رژيم به دستگيرى و تبعيد معظم‌له اقدام نمايد، تمامى مساجد را تعطيل كرده و از شهر خارج خواهند شد. رژيم پهلوى كه با مقاومت روحانيون مواجه شد و از عواقب كار نگران بود، از دستگيرى ايشان منصرف گرديد. مورد ديگر شايان ذكر در جريان تصويب كاپيتولاسيون بود كه معظم‌له به آگاه‌سازى پرداخته و در نتيجه مردم به نشانه اعتراض تصميم به تعطيل كردن بازار گرفتند ولى عوامل رژيم دست به كار شده و با تهديد مانع از تعطيلى بازار شده و ايشان را تحت تعقيب قرار دادند. اين آزار و اذيت‌ها به حدى بود كه ايشان به ناچار تصميم گرفتند اردبيل را ترك گفته و به محل ديگرى مهاجرت نمايند.
+
*۴- برخى از ماموران دولتى شهرستان اردبیل مانند سیاح و انصارى بهائى بودند.
  
'''<I>5- تاليف كتاب جمال ابهى :</I>'''
+
همه این عوامل باعث شده بود که مبلغین بهائى، خصوصا در فصل تابستان که هواى شهرستان اردبیل بسیار مطلوب است، رفت  و آمد زیادى به آن شهر داشته باشند. بیشتر مخاطبان این مبلغین، جوانان و دانش آموزان بودند و برخى از آنان که به این محافل رفت و آمد مى کردند، با مراجعه به حضرت آیت  الله العظمى  موسوى اردبیلى، مطالبى را که شنیده بودند به ایشان بازگو مى کردند و خواهان پاسخ مناسب بودند.
  
شهرستان اردبيل از سابق به چند دليل مورد علاقه بهائي‌ها بوده است:
+
راهنمایى ایشان این بود که سخنان و دلایل آنان را بشنوند ولى پاسخ نگویند بلکه پاسخ را به وقت دیگرى موکول نمایند. آنان نیز مطالب فراوانى را یادداشت کرده و پاسخ مناسب را از ایشان دریافت مى کردند.
  
* 1- يكى از حروف حى (هيجده نفر نخستين پيروان على محمد باب) مردى بود به نام ملا يوسف اردبيلى كه براى اهالى اردبيل شناخته شده نيست ولى نام او در كتاب‌هاى تاريخ بهائي‌ها آمده  است. البته روستايى در نزديكى اردبيل به نام روستاى ملا يوسف وجود دارد كه به گمان بعضى از بهائيان، اين روستا منسوب به همان ملا يوسف مذكور در كتب بهائيت است و به همين دليل آنان اين روستا را مكان مقدس و متبركى مى دانند.
+
براى این که مطالب مورد استناد جهت تنظیم پاسخ‌ها، دقیق و اصیل باشد چاره اى جز مراجعه به منابع اصلى خود بهائیت نبود و این امر با توجه به این که بهائیان کتابخانه اى در اردبیل داشتند، توسط فردى به نام انصارى که خود از زمره بهائیان بود، میسر گردید. مجموع این پرسش و پاسخ‌ها و یادداشت‌هاى مفصل در مورد بهائیت، در نهایت منجر به تألیف کتابى به نام «جمال  ابهى» توسط معظم‌له گردید که ده‌هزار نسخه از آن چاپ و منتشر گردید و اینک نایاب است. مرحوم [[امام موسی صدر|امام موسى صدر]] این کتاب را دیده و دستور ترجمه آن را به زبان عربى داده بود ولى فرصت انجام آن را نیافت.
  
* 2- مردى به نام امين العلماء در حدود سال 1338 هـ.ق در اردبيل مى زيست كه در ميان مردم مشهور به بهائى گرى بود. در ماه [[رمضان]] شخصى او را در حال روزه‌خوارى ديده و از او پرسيده بود كه چرا به طور علنى در حال روزه خوارى است؟ او در جواب گفته بود كه امروز، روز 21 رمضان است. روزى كه [[امام على]] عليه السلام را كشته اند و دستگاه خداوند در هم ريخته و كسى به كسى نيست. تو هم اگر روزه ات را بخورى اشكالى ندارد. آن مرد عصبانى شده و با چاقو او را كشته بود. بهائي‌ها او را يكى از شهداى بهائيت مى دانند.
+
'''مهاجرت از اردبیل به تهران:'''
  
* 3- بهائي‌ها دو يا سه خانه وقفى در اردبيل داشتند كه يكى از آن خانه ها را به طور پنهانى به كتابخانه بهائيت تبديل كرده بودند.
+
گسترش فعالیت‌هاى سیاسى معظم‌له در اردبیل، باعث شده بود که کنترل و نظارت دستگاه‌هاى امنیتى رژیم بسیار شدید شود تا جایى که بر اثر هجوم مکرر مأموران ساواک به منزل ایشان، هر گونه آسایش و امنیت حتى در منزل نیز از معظم له سلب گردید. در نتیجه ایشان ناچار گردیدند نظر مشورتى [[امام خمینی|حضرت امام]] رحمه الله را در مورد مهاجرت از اردبیل جویا شوند. امام نیز در پاسخ فرمودند: «ما صلاح نمى دانیم که آقایان شهرها را ترک کنند و به [[تهران]] یا قم بروند، ولى گویا وضع شما به گونه اى است که ناچارید مسافرت کنید. در عین حال خودتان بهتر مى دانید و مى توانید تصمیم مناسبترى بگیرید».  
  
* 4- برخى از ماموران دولتى شهرستان اردبيل مانند سياح و انصارى بهائى بودند.
+
پس از دریافت نظر امام که اتخاذ تصمیم مناسب را به شخص ایشان واگذار نموده بودند، معظم‌له تصمیم گرفتند که از اردبیل هجرت کنند، اما ضرورى بود که جهت گمراه کردن مأموران ساواک و رفع مزاحمت‌هاى احتمالى، زمینه مناسبى براى این کار فراهم شود.
  
همه اين عوامل باعث شده بود كه مبلغين بهائى، خصوصا در فصل تابستان كه هواى شهرستان اردبيل بسيار مطلوب است، رفت  و آمد زيادى به آن شهر داشته باشند. بيشتر مخاطبان اين مبلغين، جوانان و دانش آموزان بودند و برخى از آنان كه به اين محافل رفت و آمد مى كردند، با مراجعه به حضرت آيت  الله العظمى  موسوى اردبيلى، مطالبى را كه شنيده بودند به ايشان بازگو مى كردند و خواهان پاسخ مناسب بودند.  
+
در سال ۱۳۴۷ هـ.ش که زلزله منطقه وسیعى از اطراف [[مشهد]] را تخریب کرد، حکومت وقت تصمیم گرفت ظاهر مردمى به خود گرفته و کمک مردم را به نام خود جمع‌آورى کرده و به دست آسیب دیدگان برساند؛ لذا با صدور اعلامیه ها و بیانیه هاى مکرر و برپاکردن چادرها در میادین شهرها مردم را به کمک فراخواند. ولى هر چه بیشتر سعى کردند کمتر به نتیجه رسیدند.  
  
راهنمايى ايشان اين بود كه سخنان و دلايل آنان را بشنوند ولى پاسخ نگويند بلكه پاسخ را به وقت ديگرى موكول نمايند. آنان نيز مطالب فراوانى را يادداشت كرده و پاسخ مناسب را از ايشان دريافت مى كردند.  
+
در جهت مقابل، روحانیون و علماء شهرستان‌ها مستقلاً به جمع آورى کمک‌هاى مردمى مبادرت ورزیدند و در همین راستا، معظم‌له نیز در اردبیل با همراهى برخى دوستان، با صدور اطلاعیه مردم را در مسجد جمع نموده و به جمع آورى اعانه پرداختند. با توجه به اقامت مرحوم آیت الله العظمى  میلانى در مشهد، قرار شد کمک‌هاى جمع آورى شده جهت مصرف در مناطق زلزله زده خدمت ایشان ارسال شود. این واقعه زمینه مناسبى فراهم ساخت که حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى به عنوان مسئول کمک رسانى و همچنین به بهانه چاپ کتاب جمال ابهى، بدون این که کسى را از قصد خود مبنى بر عدم مراجعت به اردبیل مطلع سازند، به سمت تهران حرکت کنند.
  
براى اين كه مطالب مورد استناد جهت تنظيم پاسخ‌ها، دقيق و اصيل باشد چاره اى جز مراجعه به منابع اصلى خود بهائيت نبود و اين امر با توجه به اين كه بهائيان كتابخانه اى در اردبيل داشتند، توسط فردى به نام انصارى كه خود از زمره بهائيان بود، ميسر گرديد. مجموع اين پرسش و پاسخ‌ها و يادداشت‌هاى مفصل در مورد بهائيت، در نهايت منجر به تأليف كتابى به نام «جمال  ابهى» توسط معظم‌له گرديد كه ده‌هزار نسخه از آن چاپ و منتشر گرديد و اينك ناياب است. مرحوم امام موسى صدر اين كتاب را ديده و دستور ترجمه آن را به زبان عربى داده بود ولى فرصت انجام آن را نيافت.
+
'''اقامت و فعالیت در تهران: '''
  
'''مهاجرت از اردبيل به تهران'''
+
حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى در تابستان ۱۳۴۷ هـ.ش وارد تهران شدند و پس از چند روزى، مقدمات لازم جهت اقامه [[نماز جماعت]] توسط معظم‌له در مسجد امیرالمومنین علیه السلام واقع در خیابان نصرت فراهم شد و علی‌رغم مخالفت شدید دوستان و همشهریان با اقامت ایشان در تهران، پس از تهیه مسکن، خانواده ایشان نیز از اردبیل به تهران مهاجرت کردند.
  
گسترش فعاليت‌هاى سياسى معظم‌له در اردبيل، باعث شده بود كه كنترل و نظارت دستگاه‌هاى امنيتى رژيم بسيار شديد شود تا جايى كه بر اثر هجوم مكرر مأموران ساواك به منزل ايشان، هر گونه آسايش و امنيت حتى در منزل نيز از معظم له سلب گرديد.  
+
پس از اقامت در تهران، گذشته از اقامه نماز جماعت و ایراد سخنرانى در مسجد نصرت تدریس خارج [[فقه]] (کتاب [[خمس]]) و جلد اول [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] را براى برخى طلاب جوان و مستعد، آغاز نمودند و علاوه بر آن، حلقه بحث فلسفى را نیز با برخى از دوستان هم‌فکر خویش تشکیل دادند و پس از چند صباحى با همکارى و همفکرى بعضى از دوستان دیگر مانند آیت الله [[شهید بهشتی|شهید بهشتى]]، آیت الله [[مرتضی مطهری|شهید مطهرى]]، حجةالاسلام [[شهيد مفتح]] و برخى دیگر تحقیق در [[علوم قرآن]] را به صورتى جدى آغاز نمودند.  
  
در نتيجه ايشان ناچار گرديدند نظر مشورتى حضرت امام رحمه الله را در مورد مهاجرت از اردبيل جويا شوند. امام نيز در پاسخ فرمودند: «ما صلاح نمى دانيم كه آقايان شهرها را ترك كنند و به تهران يا قم بروند، ولى گويا وضع شما به گونه اى است كه ناچاريد مسافرت كنيد. در عين حال خودتان بهتر مى دانيد و مى توانيد تصميم مناسبترى بگيريد».  
+
پژوهش عمیق در علوم قرآن نیازمند مکان مناسب و نیز کتابخانه اى غنى بود. براى این منظور محلى در جوار مسجد امیرالمؤمنین  علیه السلام تهیه شد و در آن‌جا، کتابخانه اى اختصاصى جهت استفاده تحقیقاتى تاسیس گردید. علاوه بر آن، جلسات [[تفسیر قرآن|تفسیر]] قرآن پس از اقامه نماز مغرب و عشاء، به طور مرتب در مسجد امیرالمؤمنین  علیه السلام توسط معظم‌له برگزار مى شد.  
  
پس از دريافت نظر امام كه اتخاذ تصميم مناسب را به شخص ايشان واگذار نموده بودند، معظم‌له تصميم گرفتند كه از اردبيل هجرت كنند، اما ضرورى بود كه جهت گمراه كردن مأموران ساواك و رفع مزاحمت‌هاى احتمالى، زمينه مناسبى براى اين كار فراهم شود.
+
با توجه به تفکرات الحادى که در آن زمان در [[ایران|ایران]] شایع و رایج بود، ضرورت تأسیس مرکزى جهت برگزارى جلسات سخنرانى، کلاس‌هاى تبیین و بررسى معارف دینى و مسائل عقیدتى و فرهنگى، روز به روز بیشتر احساس مى شد. به همین منظور، مسجد و کانون توحید توسط ایشان در خیابان پرچم احداث گردید که کلاس‌هاى متعددى توسط سخنرانان و متفکران مذهبى ایران در آن جا برگزار شد.
  
در سال 1347 هـ.ش كه زلزله منطقه وسيعى از اطراف [[مشهد]] را تخريب كرد، حكومت وقت تصميم گرفت ظاهر مردمى به خود گرفته و كمك مردم را به نام خود جمع‌آورى كرده و به دست آسيب ديدگان برساند؛ لذا با صدور اعلاميه ها و بيانيه هاى مكرر و برپاكردن چادرها در ميادين شهرها مردم را به كمك فراخواند. ولى هر چه بيشتر سعى كردند كمتر به نتيجه رسيدند.  
+
به علاوه، در راستاى همین اهداف، مدارس راهنمایى و دبیرستان مفید را نیز در تهران احداث فرمودند که هنوز هم تمام این مراکز به فعالیت خود ادامه مى دهند. همه این مراکز تحت پوشش موسسه اى به نام موسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین  علیه السلام قرار داشت که شرح آن در قسمت بعد خواهد آمد. این فعالیت‌ها تا ۱۳۵۷ هـ.ش ادامه داشت. در این سال مبارزات ملت مسلمان ایران شکل حادترى به خود گرفت. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى که یکى از نزدیکان حضرت امام و از ارکان انقلاب اسلامى محسوب مى شد، در تمامى صحنه هاى سیاسى در قبل از انقلاب و در دهه نخست انقلاب نقش اساسى ایفا نمودند که بیان آن‌ها در این مختصر میسور نیست و از رور ما به اجمال تنها فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى ایشان در این دوره زمانى را متذکر مى گردیم.
  
در جهت مقابل، روحانيون و علماء شهرستان‌ها مستقلاً به جمع آورى كمك‌هاى مردمى مبادرت ورزيدند و در همين راستا، معظم‌له نيز در اردبيل با همراهى برخى دوستان، با صدور اطلاعيه مردم را در مسجد جمع نموده و به جمع آورى اعانه پرداختند. با توجه به اقامت مرحوم آيت الله العظمى  ميلانى در مشهد، قرار شد كمك‌هاى جمع آورى شده جهت مصرف در مناطق زلزله زده خدمت ايشان ارسال شود. اين واقعه زمينه مناسبى فراهم ساخت كه حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى به عنوان مسئول كمك رسانى و همچنين به بهانه چاپ كتاب جمال ابهى، بدون اين كه كسى را از قصد خود مبنى بر عدم مراجعت به اردبيل مطلع سازند، به سمت تهران حركت كنند.
+
'''<I>۱- فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى:</I>'''
  
'''اقامت و فعاليت در تهران '''
+
تدریس خارج [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، تدریس جلد اول منظومه براى طلاب و روحانیان، تدریس کتاب [[اصول فلسفه و روش رئالیسم (کتاب)|اصول فلسفه و روش رئالیسم]]، سلسله بحث‌هاى تکامل، فلسفه تاریخ، و دیگر مباحث مهم [[فلسفه|فلسفى]] ضرورى براى دانشجویان، برگزارى جلسات تفسیر براى نمازگزارانى که به مسجد مى آمدند، بحث و گفتگو پیرامون مبانى فلسفى و تحقیق در مسائل علوم قرآنى با گروه‌هاى مختلف از متفکران از جمله اشتغالات علمى و فرهنگى ایشان در مدت اقامت در تهران بود. دامنه این فعالیت‌ها به حدى گسترش یافت که حساسیت رژیم را برانگیخت و در نهایت با یورش ماموران ساواک به مرکز تحقیقات، کلیه وسایل و دستگاه‌هاى آن‌جا به یغما رفت و کتابخانه نیز تاراج شد به گونه اى که فیش‌ها و یادداشت‌هاى محققین شاغل در مؤسسه را غارت نموده و مرکز را به تعطیلى کشاندند.
  
حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى در تابستان 1347 هـ.ش وارد تهران شدند و پس از چند روزى، مقدمات لازم جهت اقامه [[نماز جماعت]] توسط معظم‌له در مسجد [[امیرالمومنین]] عليه السلام واقع در خيابان نصرت فراهم شد و علي‌رغم مخالفت شديد دوستان و همشهريان با اقامت ايشان در تهران، پس از تهيه مسكن، خانواده ايشان نيز از اردبيل به تهران مهاجرت كردند.
+
'''<I>۲- تأسیس مؤسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین:</I>'''
  
پس از اقامت در تهران، گذشته از اقامه نماز جماعت و ايراد سخنرانى در مسجد نصرت تدريس خارج فقه (كتاب [[خمس]]) و جلد اول اسفار را براى برخى طلاب جوان و مستعد، آغاز نمودند و علاوه بر آن، حلقه بحث فلسفى را نيز با برخى از دوستان هم‌فكر خويش تشكيل دادند و پس از چند صباحى با همكارى و همفكرى بعضى از دوستان ديگر مانند شهيد آيت الله بهشتى، شهيد آيت الله مطهرى، شهيد حجةالاسلام مفتح و برخى ديگر تحقيق در علوم قرآن را به صورتى جدى آغاز نمودند.  
+
در سال ۱۳۴۸ هـ.ش جهت منسجم کردن اقدامات فرهنگى، معظم‌له به همراه تنى چند از دوستان، مؤسسه خیریه مکتب امیرالمومنین  علیه السلام را تأسیس کردند که به لطف خداوند از بدو تأسیس تاکنون، منشاء خدمات زیادى شده است به گونه اى که ۳ باب مسجد، یک مرکز فرهنگى، ۴ مدرسه راهنمائى و دبیرستان و دانشگاه، تاکنون توسط این موسسه تأسیس شده و در حال فعالیت هستند.  
  
پژوهش عميق در علوم [[قرآن]] نيازمند مكان مناسب و نيز كتابخانه اى غنى بود. براى اين منظور محلى در جوار مسجد اميرالمؤمنين  عليه السلام تهيه شد و در آن‌جا، كتابخانه اى اختصاصى جهت استفاده تحقيقاتى تاسيس گرديد. علاوه بر آن، جلسات تفسير قرآن پس از اقامه [[نماز مغرب]] و عشاء، به طور مرتب در مسجد اميرالمؤمنين  عليه السلام توسط معظم‌له برگزار مى شد.
+
'''فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى در دهه اول انقلاب: '''
  
با توجه به تفكرات الحادى كه در آن زمان در ايران شايع و رايج بود، ضرورت تأسيس مركزى جهت برگزارى جلسات سخنرانى، كلاس‌هاى تبيين و بررسى معارف دينى و مسائل عقيدتى و فرهنگى، روز به روز بيشتر احساس مى شد. به همين منظور، مسجد و كانون [[توحيد]] توسط ايشان در خيابان پرچم احداث گرديد كه كلاس‌هاى متعددى توسط سخنرانان و متفكران مذهبى ايران در آن جا برگزار شد.
+
در دهه اول انقلاب، یعنى از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۸ هـ.ش، به دلیل شرائط خاص کشور، تحولى در زندگى معظم‌له پیش آمد به گونه اى که ناچار شدند اوقات فعالیت خود را به دو بخش مستقل و جدا از هم تقسیم نمایند؛ بخش اول آن را اشتغالات علمى و فرهنگى و بخش دوم آن را مسائل سیاسى، حکومتى و اجرائى تشکیل مى داد. چنان که گفتیم در این نوشتار، تنها به بخش اول مى پردازیم چرا که بخش دوم نیازمند بحث مفصلى است که از حوصله این مختصر خارج است و فرصت دیگرى را مى طلبد.  
  
به علاوه، در راستاى همين اهداف، مدارس راهنمايى و دبيرستان مفيد را نيز در تهران احداث فرمودند كه هنوز هم تمام اين مراكز به فعاليت خود ادامه مى دهند. همه اين مراكز تحت پوشش موسسه اى به نام موسسه خيريه مكتب اميرالمؤمنين  عليه السلام قرار داشت كه شرح آن در قسمت بعد خواهد آمد. اين فعاليت‌ها تا 1357 هـ.ش ادامه داشت. در اين سال مبارزات ملت مسلمان ايران شكل حادترى به خود گرفت. حضرت آيت الله العظمى موسوى اردبيلى كه يكى از نزديكان حضرت امام و از اركان انقلاب اسلامى محسوب مى شد، در تمامى صحنه هاى سياسى در قبل از انقلاب و در دهه نخست انقلاب نقش اساسى ايفا نمودند كه بيان آن‌ها در اين مختصر ميسور نيست و از رور ما به اجمال تنها فعاليت‌هاى علمى و فرهنگى ايشان در اين دوره زمانى را متذكر مى گرديم.
+
در طى یازده سال اول انقلاب، اشتغالات علمى و فرهنگى معظم‌له روند و وضع دیگرى پیدا کرد. از جمله اشتغالات جدید ایشان، تدوین قوانین کیفرى، جزائى و حقوقى دادگسترى و انطباق آن‌ها با موازین شرع و [[فقه]] اسلامى بود. با توجه به این که پاره اى از قوانین موضوعه قبل از انقلاب به ویژه قانون مجازات عمومى برگرفته از قوانین اروپائى بود، چنین کار گسترده و وسیعى نیازمند صرف وقت فراوانى بود.
  
'''<I>1- فعاليت‌هاى علمى و فرهنگى :</I>'''
+
براى این منظور کمیسیونى از فقهاء و حقوق دانان تشکیل شد و با همکارى دوستان متفکر و اندیشمند، این مهم به انجام رسید و در نهایت قوانین جدید به صورت مدون و منقح و مطابق با شرع، تنظیم و ارائه گردید. بدیهى است این امر حسب ضرورت و به منظور تدوین قوانین و مقررات منطبق با شرع صورت گرفت و این هرگز بدان معنى نیست که آن قانون از جامعیت و کمال برخوردار بوده و فاقد هر گونه نقصانى است بلکه ممکن است نیازمند بازنگرى مجدد باشد.
  
تدريس خارج [[فقه]] و [[اصول]]، تدريس جلد اول منظومه براى طلاب و روحانيان، تدريس كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم، سلسله بحث‌هاى تكامل، [[فلسفه]] تاريخ، و ديگر مباحث مهم فلسفى ضرورى براى دانشجويان، برگزارى جلسات تفسير براى نمازگزارانى كه به مسجد مى آمدند، بحث و گفتگو پيرامون مبانى فلسفى و تحقيق در مسائل علوم قرآنى با گروه‌هاى مختلف از متفكران از جمله اشتغالات علمى و فرهنگى ايشان در مدت اقامت در تهران بود. دامنه اين فعاليت‌ها به حدى گسترش يافت كه حساسيت رژيم را برانگيخت و در نهايت با يورش ماموران ساواك به مركز تحقيقات، كليه وسايل و دستگاه‌هاى آن‌جا به يغما رفت و كتابخانه نيز تاراج شد به گونه اى كه فيش‌ها و يادداشت‌هاى محققين شاغل در مؤسسه را غارت نموده و مركز را به تعطيلى كشاندند.
+
از طرف دیگر گاهى مسائلى در محاکم پیش مى آمد که در قوانین مدونه پیش بینى نشده بود و قاضى نیز نمى توانست، حکم مسئله را از قوانین موجود استخراج نماید. وانگهى اصل ۱۶۷ قانون اساسى، قاضى را موظف نموده است که کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیافت، با استناد به منابع معتبر اسلامى یا فتاوى معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و بدیهى است تمامى قضات به آسانى از عهده این مهم برنمى آیند، خصوصا در مسائل مستحدثه و نوپیدا که در متون و منابع معتبر فقهى نیز حکم روشنى پیرامون آن‌ها وجود ندارد.  
  
'''<I>2- تأسيس مؤسسه خيريه مكتب اميرالمؤمنين  عليه السلام:</I>'''
+
در چنین مواردى راهنمائى و استخراج [[احکام شرعی|احکام شرعى]] مسائل مستحدثه قضائى، از دیگر اشتغالات مهم ایشان بود. یکى دیگر از مشکلات قوه قضائیه، جایگزینى قضات بازنشسته و تصفیه شده با قضات جدید بود که غالبا آشنایى زیادى با کارهاى ادارى نداشتند. با توجه به این که شرط قضاوت از نظر شرع مقدس [[اسلام]]، رسیدن به درجه [[اجتهاد]] در مبانى فقهى است، ضرورى بود که از فضلاء اهل علم و طلاب حوزه براى قضاوت استفاده شود، ولى با توجه به این که در حوزه علمیه [[قم]] و [[نجف]]، آقایان مدرسین بیشتر کتاب‌هاى عبادات مانند کتاب صلاة و کتاب صوم را تدریس مى نمودند و تدریس کتاب هاى قضا، حدود، دیات و قصاص، در حوزه ها چندان معمول نبود، کسانى که متعهد بودند در قوه قضائیه کار بکنند، اکثرا با مسائل قضا آشنا نبودند.
  
در سال 1348 هـ.ش جهت منسجم كردن اقدامات فرهنگى، معظم‌له به همراه تنى چند از دوستان، مؤسسه خيريه مكتب [[امیرالمومنین]]  عليه السلام را تأسيس كردند كه به لطف خداوند از بدو تأسيس تاكنون، منشاء خدمات زيادى شده است به گونه اى كه 3 باب مسجد، يك مركز فرهنگى، 4 مدرسه راهنمائى و دبيرستان و دانشگاه، تاكنون توسط اين موسسه تأسيس شده و در حال فعاليت هستند.  
+
از طرف دیگر آن چه در کتب قضا نوشته شده است، تناسب چندانى با اوضاع اجتماعى جوامع امروزى ندارد. همه این عوامل دست به دست هم داده و مشکلات حادى را براى قوه قضائیه به بار آورده بودند. براى حل این دو مشکل به طور همزمان، معظم‌له تدریس یک دوره خارج کتاب قضا را براى قضات آغاز کردند و همزمان، کتاب فقه القضا را به رشته تحریر درآوردند و در آن مسائل جدیدى را که در متون فقهى سابق وجود نداشت ولى پیدایش آن‌ها در جوامع فعلى اقتضاى فهم احکام شرعى آن‌ها را دارد، مورد بحث و بررسى قرار دادند.  
  
در دهه اول انقلاب، يعنى از سال 1357 تا سال 1368 هـ.ش، به دليل شرائط خاص كشور، تحولى در زندگى معظم‌له پيش آمد به گونه اى كه ناچار شدند اوقات فعاليت خود را به دو بخش مستقل و جدا از هم تقسيم نمايند؛ بخش اول آن را اشتغالات علمى و فرهنگى و بخش دوم آن را مسائل سياسى، حكومتى و اجرائى تشكيل مى داد. چنان كه گفتيم در اين نوشتار، تنها به بخش اول مى پردازيم چرا كه بخش دوم نيازمند بحث مفصلى است كه از حوصله اين مختصر خارج است و فرصت ديگرى را مى طلبد.
+
فعالیت علمى دیگر ایشان، بحث و بررسى علمى و فقهى، پیرامون مسائل مهم اقتصادى از قبیل امور بانکى و پولى، معاملات جارى کشور، نظام اقتصادى حاکم بر آن و... بود که به شدت مورد نیاز جمهورى نوپاى اسلامى بود و قبل از آن هیچ کار گسترده اجرائى در زمینه آن انجام نگرفته بود. در این مسیر مطالعات گسترده اى در خصوص نظام اقتصاد آزاد و اقتصاد سوسیالیستى و مقایسه آن‌ها با نظام اقتصاد اسلامى توسط معظم له صورت گرفت و نتایج آن‌ها مکتوب شده است.
  
'''فعاليت‌هاى علمى و فرهنگى در دهه اول انقلاب '''
+
'''هجرت مجدد به قم:'''
  
در طى يازده سال اول انقلاب، اشتغالات علمى و فرهنگى معظم‌له روند و وضع ديگرى پيدا كرد. از جمله اشتغالات جديد ايشان، تدوين قوانين كيفرى، جزائى و حقوقى دادگسترى و انطباق آن‌ها با موازين شرع و [[فقه]] اسلامى بود. با توجه به اين كه پاره اى از قوانين موضوعه قبل از انقلاب به ويژه قانون مجازات عمومى برگرفته از قوانين اروپائى بود، چنين كار گسترده و وسيعى نيازمند صرف وقت فراوانى بود.
+
چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ هـ.ش حضرت [[امام خمینى]] رحمه الله رحلت فرمودند. پس از این حادثه، حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى که در دوران حیات حضرت امام رحمه الله بارها تقاضاى کناره گیرى از مسئولیت‌ها و پرداختن به اشتغالات علمى را از ایشان نموده و پاسخ منفى شنیده بودند، در شهریور همان سال به [[قم]] هجرت نمودند و اشتغالات جدیدى را به شرح زیر آغاز کردند:
  
براى اين منظور كميسيونى از فقهاء و حقوق دانان تشكيل شد و با همكارى دوستان متفكر و انديشمند، اين مهم به انجام رسيد و در نهايت قوانين جديد به صورت مدون و منقح و مطابق با شرع، تنظيم و ارائه گرديد. بديهى است اين امر حسب ضرورت و به منظور تدوين قوانين و مقررات منطبق با شرع صورت گرفت و اين هرگز بدان معنى نيست كه آن قانون از جامعيت و كمال برخوردار بوده و فاقد هر گونه نقصانى است بلكه ممكن است نيازمند بازنگرى مجدد باشد.
+
'''<I>۱- تدریس و بحث و تحقیق:</I>'''
  
از طرف ديگر گاهى مسائلى در محاكم پيش مى آمد كه در قوانين مدونه پيش بينى نشده بود و قاضى نيز نمى توانست، حكم مسئله را از قوانين موجود استخراج نمايد. وانگهى اصل 167 قانون اساسى، قاضى را موظف نموده است كه كوشش كند حكم هر دعوا را در قوانين مدونه بيابد و اگر نيافت، با استناد به منابع معتبر اسلامى يا فتاوى معتبر، حكم قضيه را صادر نمايد و بديهى است تمامى قضات به آسانى از عهده اين مهم برنمى آيند، خصوصا در مسائل مستحدثه و نوپيدا كه در متون و منابع معتبر فقهى نيز حكم روشنى پيرامون آن‌ها وجود ندارد.  
+
ایشان از ابتداى اقامت مجدد در شهر مقدس قم، آغاز به تدریس خارج [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] نمودند که در این مدت (تا سال ۱۳۷۹ هـ.ش) یک دوره خارج اصول و نیز یک دوره فقه جزائى اسلام شامل قضاء، حدود، قصاص، دیات و شهادات را تدریس نموده و آن‌ها را به رشته تحریر درآورده اند که تاکنون کتاب‌هاى فقه  القضاء، فقه الحدود و التعزیرات، فقه الدیات و فقه  القصاص منتشر شده و کتاب فقه الشهادات آماده طبع مى باشد. همچنین در این مدت در ایام تعطیل [[حوزه علمیه قم]]، اقدام به تدریس کتاب شرکت و مباحث اجتهاد و تقلید و بیمه فرمودند که از آن میان کتاب فقه الشرکة و کتاب التأمین در یک جلد به طبع رسیده است.  
  
در چنين مواردى راهنمائى و استخراج احكام شرعى مسائل مستحدثه قضائى، از ديگر اشتغالات مهم ايشان بود. يكى ديگر از مشكلات قوه قضائيه، جايگزينى قضات بازنشسته و تصفيه شده با قضات جديد بود كه غالبا آشنايى زيادى با كارهاى ادارى نداشتند. با توجه به اين كه شرط قضاوت از نظر شرع مقدس اسلام، رسيدن به درجه [[اجتهاد]] در مبانى فقهى است، ضرورى بود كه از فضلاء اهل علم و طلاب حوزه براى قضاوت استفاده شود، ولى با توجه به اين كه در حوزه علميه [[قم]] و [[نجف]]، آقايان مدرسين بيشتر كتاب‌هاى عبادات مانند كتاب صلاة و كتاب صوم را تدريس مى نمودند و تدريس كتاب هاى قضا، حدود، ديات و قصاص، در حوزه ها چندان معمول نبود، كسانى كه متعهد بودند در قوه قضائيه كار بكنند، اكثرا با مسائل قضا آشنا نبودند.
+
پس از پایان بردن مباحث مهم کیفرى، تدریس مباحث حقوقى و مدنى [[اسلام]] را در دستور کار خویش قرار دادند که به جهت اهمیت مضاربه و ابتلاء شدید جامعه به آن، آن را در اولویت قرار داده و تدریس آن را به پایان رساندند.
  
از طرف ديگر آن چه در كتب قضا نوشته شده است، تناسب چندانى با اوضاع اجتماعى جوامع امروزى ندارد. همه اين عوامل دست به دست هم داده و مشكلات حادى را براى قوه قضائيه به بار آورده بودند. براى حل اين دو مشكل به طور همزمان، معظم‌له تدريس يك دوره خارج كتاب قضا را براى قضات آغاز كردند و همزمان، كتاب فقه القضا را به رشته تحرير درآوردند و در آن مسائل جديدى را كه در متون فقهى سابق وجود نداشت ولى پيدايش آن‌ها در جوامع فعلى اقتضاى فهم احكام شرعى آن‌ها را دارد، مورد بحث و بررسى قرار دادند.
+
'''<I>۲- تأسیس و اداره دانشگاه (دارالعلم) مفید:</I>'''
  
فعاليت علمى ديگر ايشان، بحث و بررسى علمى و فقهى، پيرامون مسائل مهم اقتصادى از قبيل امور بانكى و پولى، معاملات جارى كشور، نظام اقتصادى حاكم بر آن و... بود كه به شدت مورد نياز جمهورى نوپاى اسلامى بود و قبل از آن هيچ كار گسترده اجرائى در زمينه آن انجام نگرفته بود. در اين مسير مطالعات گسترده اى در خصوص نظام اقتصاد آزاد و اقتصاد سوسياليستى و مقايسه آن‌ها با نظام اقتصاد اسلامى توسط معظم له صورت گرفت و نتايج آن‌ها مكتوب شده است.
+
حضرت آیت الله العظمى  موسوى اردبیلى، از دورانى که در [[قم]] مشغول تحصیل بودند، مانند هر طلبه و محصل درد آشنایى در مورد نواقص حوزه مى اندیشیدند و آرزو داشتند روزى فرابرسد که این نواقص از حوزه برطرف بشود. یکى از مهمترین نواقص حوزه این است که برنامه درسى آن همان برنامه سابق بوده و هیچ تحول و تغییرى در آن ایجاد نشده است؛ لذا احکام مسائل جدیدى که در اثر تحولات جوامع و زندگى انسان‌ها بوجود آمده است، در این کتاب‌ها یافت نمى شود و یا بحث کافى در مورد آن‌ها نشده است.  
  
''' هجرت مجدد به قم '''
+
مسائل مهم دانش حقوق به ویژه حقوق بین الملل همچون احکام مرزها، صلاحیت‌ها، دریاها و مناطق تحت حاکمیت کشورها؛ مقاوله نامه ها و میثاق‌هاى بین المللى؛ تابعیت‌ها؛ همچنین مسائل اقتصادى از قبیل بانک، بانکدارى بدون ربا، بیمه، پول، و...؛ و نیز مسائل حکومتى و سیاسى و بحث و بررسى فقهى پیرامون نهادهاى اجتماعى جدید چون قواى سه گانه و همچنین علومى مانند جامعه شناسى، [[فلسفه]] و [[علم کلام|کلام]] جدید، علوم سیاسى و... به شکل آکادمیک و امروزین آن‌ها، در حوزه ها مورد بحث و بررسى کامل قرار نگرفته و علی‌رغم نیاز شدید جوامع اسلامى به آن‌ها، هنوز هم خلأهاى فراوانى در این زمینه به چشم مى خورد.
  
چهاردهم خرداد 1368 هـ.ش حضرت [[امام خمينى]] رحمه الله رحلت فرمودند. پس از اين حادثه، حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى كه در دوران حيات حضرت امام رحمه الله بارها تقاضاى كناره گيرى از مسئوليت‌ها و پرداختن به اشتغالات علمى را از ايشان نموده و پاسخ منفى شنيده بودند، در شهريور همان سال به [[قم]] هجرت نمودند و اشتغالات جديدى را به شرح زير آغاز كردند:
+
از طرف دیگر طبیعى است که اداره حکومت اسلامى نیازمند متخصصین متعهدى است که علاوه بر آشنایى کامل با علوم حوزوى، با علوم جدید نیز آشنایى کامل داشته و از توانایى کافى جهت پاسخگویى به مسائل جدید و بیان دیدگاه [[اسلام]] در مسائل مطروحه برخوردار باشند. براى حل این مشکلات و نواقص و رفع آن‌ها، هنگامى که ایشان تصمیم به اقامت مجدد در [[قم]] گرفتند، اقدام به تأسیس مؤسسه اى به نام دانشگاه  علوم  انسانى (دارالعلم) مفید نمودند.
  
'''<I>1- تدريس و بحث و تحقيق :</I>'''
+
هدف از تأسیس این دانشگاه این است که علوم مورد نظر اسلام، یعنى علوم انسانى در آن‌جا تدریس شود و نظرات اسلام نیز در ردیف نظرات سایر مکاتب مورد بحث و بررسى قرار گیرد. در حال حاضر رشته هاى حقوق، اقتصاد، فلسفه، علوم سیاسى و [[علوم قرآن]] در این مؤسسه در سطح کارشناسى و کارشناسى ارشد تدریس مى گردد و در نظر است مقطع دکترى نیز در دانشگاه ایجاد شده و افزون بر آن به تعداد رشته هاى تحصیلى نیز اضافه گردد.
  
ايشان از ابتداى اقامت مجدد در شهر مقدس قم، آغاز به تدريس خارج [[فقه]] و [[اصول]] نمودند كه در اين مدت (تا سال 1379 هـ.ش) يك دوره خارج اصول و نيز يك دوره فقه جزائى اسلام شامل قضاء، حدود، قصاص، ديات و شهادات را تدريس نموده و آن‌ها را به رشته تحرير درآورده اند كه تاكنون كتاب‌هاى فقه  القضاء، فقه الحدود والتعزيرات، فقه الديات و فقه  القصاص منتشر شده و كتاب فقه الشهادات آماده طبع مى باشد. همچنين در اين مدت در ايام تعطيل [[حوزه علميه]] [[قم]]، اقدام به تدريس كتاب شركت و مباحث اجتهاد و تقليد و بيمه فرمودند كه از آن ميان كتاب فقه الشركة و كتاب التأمين در يك جلد به طبع رسيده است.  
+
اینک قریب به ششصد دانشجو در این دانشگاه مطابق مقررات آموزش عالى کشور به تحصیل اشتغال دارند و همزمان به طور مستقل به تحصیلات و پژوهش‌هاى عالى حوزوى نیز مى پردازند. شرط ورود طلاب به این مرکز علمى، اتمام [[شرح لمعه]] و اصول مظفر و داشتن مدرک دیپلم و قبولى در کنکور سراسرى است. به علاوه دانشجویان ورودى ملزم هستند که پس از ورود به این مؤسسه علاوه بر تحصیل دانشگاهى، تحصیل دروس حوزوى را نیز ادامه دهند.
  
پس از پايان بردن مباحث مهم كيفرى، تدريس مباحث حقوقى و مدنى [[اسلام]] را در دستور كار خويش قرار دادند كه به جهت اهميت مضاربه و ابتلاء شديد جامعه به آن، آن را در اولويت قرار داده و تدريس آن را به پايان رساندند كه انشاءالله بزودى به زيور طبع آراسته خواهد شد و در حال حاضر نيز مشغول به تدريس كتاب بيع مى باشند.
+
== تألیفات ==
  
'''<I>2- تأسيس و اداره دانشگاه (دارالعلم) مفيد:</I>'''
+
#فقه القضاء، جلد ۱/۲؛
 +
#فقه الحدود والتعزیرات، جلد ۱/۲/۳/۴؛
 +
#فقه الدیات؛
 +
#فقه القصاص؛
 +
#فقه الشرکة والتأمین؛
 +
#فقه المضاربة؛
 +
#فقه الشهادات (تحت طبع)؛
 +
#حاشیه بر خیارات مکاسب (مخطوط)؛
 +
#یک دوره کامل اصول فقه (مخطوط)؛
 +
#«تقریرات دروس آیات عظام حکیم و خوئى» در فقه و اصول (مخطوط)؛
 +
#الرسائل الفقهیة (مشتمل بر بحث‌هاى: ربا، تلقیح مصنوعى، ذبیحه اهل کتاب...)، مخطوط؛
 +
#مقالاتى در تفسیر قرآن؛
 +
#اخلاق (تدریس در دانشگاه مفید)، مخطوط؛
 +
#چهار جلد اقتصاد (مخطوط)؛
 +
#یک دوره اقتصاد اسلامى بر اساس کتاب و سنت (مخطوط)؛
 +
#جمال ابهى (در رد بهائیت)؛
 +
#رساله عملیه؛
 +
#مناسک [[حج]]؛
 +
#نهج الرشاد (رساله عملیه به زبان عربى)؛
 +
#مناسک الحج، عربی؛
 +
#استفتائات.
  
حضرت آيت الله العظمى موسوى اردبيلى، از دورانى كه در [[قم]] مشغول تحصيل بودند، مانند هر طلبه و محصل درد آشنايى در مورد نواقص حوزه مى انديشيدند و آرزو داشتند روزى فرابرسد كه اين نواقص از حوزه برطرف بشود. يكى از مهمترين نواقص حوزه اين است كه برنامه درسى آن همان برنامه سابق بوده و هيچ تحول و تغييرى در آن ايجاد نشده است؛ لذا احكام مسائل جديدى كه در اثر تحولات جوامع و زندگى انسان‌ها بوجود آمده است، در اين كتاب‌ها يافت نمى شود و يا بحث كافى در مورد آن‌ها نشده است.  
+
== وفات ==
 +
آیت الله العظمى موسوى اردبیلى سرانجام در ۳ آذر ۱۳۹۵ به‌ علت عارضهٔ قلبی، در ۹۰ سالگی درگذشت. پیکر ایشان در قم [[تشییع جنازه|تشییع]] و در حرم [[حضرت فاطمه معصومه علیها السلام|حضرت معصومه]] در کنار قبر [[علامه طباطبایى|علامه طباطبایی]] مدفون شد.
  
مسائل مهم دانش حقوق به ويژه حقوق بين الملل همچون [[احكام]] مرزها، صلاحيت‌ها، درياها و مناطق تحت حاكميت كشورها؛ مقاوله نامه ها و ميثاق‌هاى بين المللى؛ تابعيت‌ها؛ همچنين مسائل اقتصادى از قبيل بانك، بانكدارى بدون ربا، بيمه، پول، و...؛ و نيز مسائل حكومتى و سياسى و بحث و بررسى فقهى پيرامون نهادهاى اجتماعى جديد چون قواى سه گانه و همچنين علومى مانند جامعه شناسى، [[فلسفه]] و كلام جديد، علوم سياسى و... به شكل آكادميك و امروزين آن‌ها، در حوزه ها مورد بحث و بررسى كامل قرار نگرفته و علي‌رغم نياز شديد جوامع اسلامى به آن‌ها، هنوز هم خلأهاى فراوانى در اين زمينه به چشم مى خورد.
+
==منبع==
 +
[http://www.ardebili.com/View.aspx سایت حضرت آيت الله العظمى  موسوى اردبيلى]
  
از طرف ديگر طبيعى است كه اداره حكومت اسلامى نيازمند متخصصين متعهدى است كه علاوه بر آشنايى كامل با علوم حوزوى، با علوم جديد نيز آشنايى كامل داشته و از توانايى كافى جهت پاسخگويى به مسائل جديد و بيان ديدگاه [[اسلام]] در مسائل مطروحه برخوردار باشند. براى حل اين مشكلات و نواقص و رفع آن‌ها، هنگامى كه ايشان تصميم به اقامت مجدد در [[قم]] گرفتند، اقدام به تأسيس مؤسسه اى به نام دانشگاه  علوم  انسانى (دارالعلم) مفيد نمودند.  
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:اردبیلی (1).jpg|alt=موسوی اردبیلی، مشکینی و میانجی در دوران طلبگی|ردیف بالا از راست: سید ابوالفضل میرمحمدی زرندی، محمدعلی حقی سرابی و علی احمدی میانجی - ردیف پایین از راست: محمد امین رضوی، علی اکبر فیض آلنی (علی مشکینی) و میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوى اردبيلى) در جوانی
 +
پرونده:اردبیلی (2).jpg|''میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوى اردبيلى) در جوانی''
 +
پرونده:اردبیلی (3).jpg|''میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوى اردبيلى)''
 +
پرونده:احمد جنتی (22).jpg|alt=رهبری، جنتی و آیت الله موسوی اردبیلی در تظاهرات انقلاب|1. سید علی حسینی خامنه ای، 2. عبدالرحیم ربانی شیرازی، 3. احمد جنتی و 4. میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوی اردبیلی)
 +
پرونده:اردبیلی (4).jpg|از راست: ناشناسان، محمدتقی فلسفی و میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوى اردبيلى)
 +
پرونده:اسدالله مدنی (111).jpg|1. سید محمود طالقانی، 2. سید اسدالله مدنی، 3. سید علی حسینی خامنه ای، 4. محمدرضا مهدوی کنی، 5. میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوی اردبیلی) و 6. علی اکبر فیض آلنی (مشکینی)
 +
پرونده:محمدجواد باهنر (6).jpg|از راست: سید احمد موسوی مصطفوی خمینی، سید علی حسینی خامنه ای، سید محمد حسینی بهشتی، محمدجواد باهنر، عباس واعظ طبسی و میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوی اردبیلی)
 +
پرونده:رباني املشي (7).jpg|از راست: محمد موحدی (فاضل لنکرانی)، میرکریم موسوی کریمی (موسوی اردبیلی)، محمد دانش‌زاده قمی (مؤمن)، محمدمهدی ربانی املشی، علی قدوسی و سید محمد حسینی بهشتی
 +
پرونده:اسدالله بیات (5).jpg|از راست: محمدعلی رجایی، میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوی اردبیلی)، اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) و اسدالله بیات زنجانی در دوره اول مجلس شورای اسلامی
 +
پرونده:اردبیلی (5).jpg|از راست: سید روح الله موسوی مصطفوی خمینی، ''میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوى اردبيلى) و سید علی حسینی خامنه ای''
 +
پرونده:اسدالله مدنی (9).jpg|از راست: ناشناس، سید حسین پورمیر غفاری (سیدحسین موسوی تبریزی)، میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوی اردبیلی) و سید اسدالله مدنی
 +
پرونده:اردبیلی (6).jpg|از راست: عبدالله جوادی آملی، ''میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوى اردبيلى)، محمدمهدی ربانی رانکوهی (ربانی املشی)، سید علی حسینی خامنه ای و مرتضی مقتدایی''
 +
پرونده:ابوالقاسم خزعلی (15).jpg|از راست: سید مهدی یثربی، یوسف صانعی، حسین نوری همدانی، مسلم ملکوتی، سید روح الله خاتمی، میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوی اردبیلی)، علی اکبر فیض آلنی (مشکینی)، اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی)، سید علی حسینی خامنه ای، احمد جنتی و ابوالقاسم خزعلی
 +
پرونده:محمد فاضل لنكرانی (12).jpg|محمد موحدی (فاضل لنکرانی) و میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوی اردبیلی) در سرزمین وحی
 +
پرونده:اردبیلی (7).jpg|''میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوى اردبيلى)''
 +
پرونده:اردبیلی (8).jpg|alt=مراسم افتتاح تونل انحرافی سد پانزده خرداد توسط آیت الله  موسوى اردبيلى|''میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوى اردبيلى)''
 +
پرونده:اردبیلی (10).jpg|پیکر ''میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوى اردبيلى)''
 +
پرونده:اردبیلی (11).jpg|قبر ''میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوى اردبيلى) در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها''
 +
</gallery>
  
هدف از تأسيس اين دانشگاه اين است كه علوم مورد نظر اسلام، يعنى علوم انسانى در آن‌جا تدريس شود و نظرات اسلام نيز در رديف نظرات ساير مكاتب مورد بحث و بررسى قرار گيرد. در حال حاضر رشته هاى حقوق، اقتصاد، فلسفه، علوم سياسى و [[علوم قرآن]] در اين مؤسسه در سطح كارشناسى و كارشناسى ارشد تدريس مى گردد و در نظر است مقطع دكترى نيز در دانشگاه ايجاد شده و افزون بر آن به تعداد رشته هاى تحصيلى نيز اضافه گردد.
+
[[رده:علمای معاصر|موسوی اردبیلی،سيد عبدالکریم]]
 
+
[[رده:مراجع تقلید]]
اينك قريب به ششصد دانشجو در اين دانشگاه مطابق مقررات آموزش عالى كشور به تحصيل اشتغال دارند و همزمان به طور مستقل به تحصيلات و پژوهش‌هاى عالى حوزوى نيز مى پردازند. شرط ورود طلاب به اين مركز علمى، اتمام شرح لمعه و اصول مظفر و داشتن مدرك ديپلم و قبولى در كنكور سراسرى است. به علاوه دانشجويان ورودى ملزم هستند كه پس از ورود به اين مؤسسه علاوه بر تحصيل دانشگاهى، تحصيل دروس حوزوى را نيز ادامه دهند.
+
[[رده:فقیهان]]
 
+
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
'''فهرست تأليفات '''
 
 
 
* 1. فقه القضاء، جلد 1/2؛
 
 
 
* 2. فقه الحدود والتعزيرات ، جلد 1/2/3/4؛
 
 
 
* 3. فقه الديات ؛
 
 
 
* 4. فقه القصاص ؛
 
 
 
* 5. فقه الشركة والتأمين ؛
 
 
 
* 6. فقه المضاربة؛
 
 
 
* 7. فقه الشهادات (تحت طبع)؛
 
 
 
* 8. حاشيه بر خيارات مكاسب (مخطوط)؛
 
 
 
* 9. يك دوره كامل اصول فقه (مخطوط)؛
 
 
 
* 10. «تقريرات دروس آيات عظام حكيم و خوئى» در فقه و اصول (مخطوط)؛
 
 
 
* 11. الرسائل الفقهية (مشتمل بر بحث‌هاى: ربا، تلقيح مصنوعى، ذبيحه اهل كتاب...)، مخطوط؛
 
 
 
* 12. مقالاتى در تفسير [[قرآن ]]؛
 
 
 
* 13. اخلاق (تدريس در دانشگاه مفيد)، مخطوط؛
 
 
 
* 14. چهار جلد اقتصاد (مخطوط)؛
 
 
 
* 15. يك دوره اقتصاد اسلامى بر اساس كتاب و سنت (مخطوط)؛
 
 
 
* 16. جمال ابهى (در رد بهائيت)؛
 
 
 
* 17. رساله عمليه ؛
 
 
 
* 18. مناسك [[حج ]]؛
 
 
 
* 19. نهج الرشاد (رساله عمليه به زبان عربى)؛
 
 
 
* 20. مناسك الحج، عربي؛
 
 
 
* 21. استفتاآت .
 
[[رده: علمای قرن معاصر]]
 

نسخهٔ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۲۹

۲۲۰px
نام کامل سید عبدالکریم موسوى اردبیلى
زادروز ۱۳۰۴ شمسی
زادگاه اردبیل
وفات ۱۳۹۵ شمسی
مدفن قم

Line.png

اساتید

آیت الله خویی، آیت الله بروجردی، امام خمینى و...


آثار

الرسائل الفقهیه، جمال ابهى، فقه القضاء، مناسک الحج و...


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ولادت و کودکی

آیت الله عبدالکریم موسوى اردبیلى، سحرگاه سیزدهم رجب ۱۳۴۴ هـ.ق، مقارن با سال‌روز میلاد امیرالمومنین علیه السلام و برابر با ۸ بهمن ۱۳۰۴ هـ.ش در شهر اردبیل، در خانواده اى روحانى و تهیدست متولد شدند. پدر ایشان روحانى بزرگوار مرحوم سید عبدالرحیم پدر معظم‌له که یک روحانى متعصب و به شدت مذهبى و مقید بود، مى خواست افراد خانواده را معتقد، عارف و عامل به مذهب تربیت نماید و در این خصوص بسیار اصرار مى ورزید. و مادرشان، زنى پارسا مرحومه سیده خدیجه بود که در دو سالگى عبدالکریم در اثر بیمارى حصبه از دنیا رفت.

یکى از خاطرات ایشان در دوران کودکى، مربوط به خوابى است که در آن سنین دیده بودند. خود ایشان در این باره مى فرمایند: «در کودکى بسیار مشتاق زیارت امام زمان علیه السلام بودم و از این رو، تمامى اعمالى را که در کتاب‌ها جهت ملاقات ولى عصر علیه السلام ذکر شده بود، انجام مى دادم و سعى مى کردم که حتى مستحبات را نیز ترک نکنم؛ تا این که شبى آن حضرت را در خواب دیدم و مانند کودکى که خود را به پدرش مى چسباند، دامن ایشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارک آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چیزى به من عطا فرمایند. آن حضرت نیز انگشترى فیروزه اى را از انگشت مبارکشان خارج فرموده و در انگشت من کردند. وقتى این خواب را براى پدرم تعریف کردم، به من گفتند که از این پس براى تو هیچ نگرانى ندارم چون زیر سایه الطاف امام زمان علیه السلام خواهى بود».

تحصیلات

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى تحصیلات خود را در سن شش سالگى با ورود به مکتب خانه آغاز کردند و قرآن کریم را فراگرفتند. آن‌گاه کتاب‌هایى چون رساله عملیه، گلستان، تنبیه الغافلین، نصاب الصبیان، گلزار بهار، ابواب الجنان، مجالس المتقین، تاریخ معجم، دره نادرى، تاریخ وصاف، حساب فارسى و برخى کتب دیگر را نزد معلمان خود آموختند.

در سال ۱۳۱۸ هـ.ش فراگیرى دروس عربى را آغاز کرده و در سال ۱۳۱۹ هـ.ش به قصد ادامه تحصیل در دروس حوزوى، وارد مدرسه علمیه ملا ابراهیم در شهرستان اردبیل شدند. در آن زمان در اردبیل سه مدرسه علوم دینى به نام‌هاى مدرسه میرزا على اکبر مدرسه صالحیه، و مدرسه ملا ابراهیم وجود داشت که اولى تبدیل به دبستان و دومى محل استقرار مهاجرین ایرانى قفقاز شده بود و تنها مدرسه ملا ابراهیم جهت تحصیل طلبه ها باقى مانده بود.

در آن ایام رغبتى براى خواندن دروس حوزوى وجود نداشت به نحوى که این مدرسه تنها داراى چهار طلبه بود. در چنین شرائط سختى، ایشان طلبگى را آغاز نموده و دروس جامع المقدمات، سیوطى، جامى، مطول، حاشیه ملا عبدالله، شمسیه، معالم و شرایع را تا سال ۱۳۲۲ هـ.ش در همان مدرسه به اتمام رساندند. پس از ورود متفقین به ایران، مردم از آزار و اذیت دولت رهایى یافتند و در پى آن رغبت جوانان به دروس حوزوى افزایش یافت. لذا تعدادى طلبه جوان جهت تحصیل در دروس حوزوى وارد مدرسه ملا ابراهیم شدند. ورود این طلاب جوان و نشاط و جدیت آنان باعث گردید معظم‌له تدریس دروس مقدماتى علوم حوزوى یعنى صرف، نحو و منطق را آغاز نمایند. افزون بر آن در همان زمان به منظور جبران خلأ فرهنگى ناشى از بیست سال دیکتاتورى رضاخانى، اقدام به برپایى مجالس وعظ و خطابه و سخنرانى در شهرستان اردبیل و مناطق اطراف آن نیز نمودند.

هجرت به قم:

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در رمضان المبارک ۱۳۲۲ هـ.ش تصمیم گرفتند به شهر مقدس قم مهاجرت نموده تحصیلات عالیه را در آن شهر مقدس ادامه دهند و در یکى از حجرات فیضیه رحل اقامت افکندند. مدت اقامت ایشان در شهر مقدس قم، سه سال و اندى به طول انجامید که در این مدت لُمعتین، رسائل، مکاسب، کفایتین، مباحثى از درس خارج اصول و بحث‌هایى از تفسیر قرآن و فلسفه را فراگرفته همزمان به تدریس معالم، لمعتین و قوانین مشغول شدند.

معظم‌له در این مدت از محضر اساتید بزرگوارى استفاده برده و کسب دانش نمودند؛ از جمله مقدارى از مکاسب و جلد اول کفایه را نزد آیت الله العظمى سید محمدرضا گلپایگانى، بیع مکاسب و جلد دوم کفایه و شرح هدایه میبدى را نزد آیت الله العظمى حاج سيد احمد خوانسارى، رسائل را نزد آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى و آیت الله سلطانى، منظومه را نزد آیت الله حاج میرزا مهدى مازندرانى و اسفار را نزد آیت الله سید محمدحسین طباطبائى قدس سرهم، به تحصیل پرداختند.

افزون بر این، معظم‌له هیچ‌گاه از ترویج معارف دین غفلت نکرده در ایام تبلیغ در مناطق مختلف ایران مجالس وعظ و خطابه تشکیل داده با سخنرانى هاى مذهبى خویش، شور و نشاط معنوى به جامعه تزریق مى کردند. در آن تاریخ زعامت حوزه علمیه قم بر عهده آیات عظام حجت کوه کمره اى، سید محمدتقى خوانسارى و صدرالدین اصفهانى بود و امور مربوط به روحانیت شهر نیز توسط آیت الله فیض، آیت الله کبیر و آیت الله روحانى قدس سرهم اداره مى شد. بزرگانى چون آیات عظام امام خمینى، سید محمدرضا گلپایگانى، حاج شیخ محمدعلى اراکى و سید محمد داماد قدس سرهم جزء شخصیت های روحانى طبقه دوم حوزه محسوب مى شدند و سطوح عالى دروس حوزوى را تدریس مى نمودند.

در همان ایام، برخى از فضلاء حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند که براى اعتلاء حوزه علمیه، مرحوم آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله را به قم دعوت کنند. با فعالیت پیگیر این علماء، ایشان به قم آمده با شروع تدریس، حوزه علمیه را بانشاطتر، پربارتر و پرجنب و جوش تر ساختند. در آن سال‌ها به واسطه هجوم نیروهاى بیگانه به ایران، وضعیت سیاسى کشور و به تبع آن قم آشفته بود.

از طرف دیگر، به دلیل حضور نیروهاى روسى در آذربایجان که منجر به قطع کمک‌هاى ارسالى از طرف خانواده هاى آذرى شده بود، طلاب آذرى در مضیقه شدید مالى قرار گرفته بودند. مقارن این ایام، حضرت آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى رحمه الله در نجف اشرف رحلت فرمودند که فوت ایشان انعکاس عظیمى در جهان تشیع خصوصا در ایران داشت. حکومت وقت ایران با اهمیت دادن به رحلت ایشان، قصد داشت از یک طرف توده ای‌ها و مخالفین خود را تضعیف نماید و از طرف دیگر حتى الامکان مقدمات انتقال حوزه علمیه از نجف به قم را فراهم نماید تا شاید بتواند با استفاده از وجهه روحانیت، ثبات سیاسى کشور را تضمین نماید.

در راستاى همین اهداف، محمدرضا پهلوى تلگراف تسلیت رحلت مرحوم آیت الله العظمى اصفهانى رحمه الله را خطاب به آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله ارسال کرد که این عمل نشان از قدرت روزافزون حوزه علمیه در آن روزگار داشت؛ هر چند بعدها رژیم پهلوى متوجه خطرات ناشى از چنین اشتباهاتى شد و تمامى توان خود را بکار گرفت ولى هرگز نتوانست مانع محبوبیت و اقتدار روزافزون روحانیت و حوزه هاى علمیه شود.

با توجه به شخصیت بارز علمى مرحوم آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله از یک سو و سیاست بى طرفى حکومت وقت از سوى دیگر، تلاش و کوشش فضلاء حوزه براى تثبیت و تعمیق حوزه علمیه قم موثر افتاد و علماء و روحانیون از هر طرف به قم روآوردند و جنب و جوش فراوانى در حوزه آغاز شد. در همان ایام حوزه نجف آرامش سابق خود را حفظ کرده محیط علمى آرامى بشمار مى رفت. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى که آن روزها سخت تشنه تحصیل بودند و محیطى آرام و مناسب را براى تحصیل و تدریس جستجو مى کردند، نجف را براى این منظور مناسب تر تشخیص داده عزم سفر به آن دیار نمودند.

مهاجرت به نجف اشرف:

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى به اتفاق سه نفر از فضلاى حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند به نجف اشرف مهاجرت نمایند. با انصراف دو نفر از همراهان، ایشان با نفر سوم یعنى مرحوم شیخ ابوالفضل حلال‌زاده اردبیلى در ۱۶ آبان ۱۳۲۴ هـ.ش برابر با اول ذى الحجه ۱۳۶۴ هـ.ق، از قم حرکت کردند. به دلیل این که در آن زمان امکان مسافرت قانونى به عراق وجود نداشت و یا بسیار مشکل بود، به ناچار به شکل مخفیانه توسط یک بَلَم از طریق خرمشهر و اروندرود وارد شهر بصره در عراق و سپس مدرسه سید در نجف اشرف شوند.

ورود آن‌ها به نجف اشرف مقارن با شب عرفه بود، لذا دو همسفر پس از انجام مقدمات مستحبه، طبق سنت دیرین در حوزه علمیه نجف اشرف، همان شب عازم کربلا شده و دو روز بعد به نجف اشرف مراجعت و فراگیرى دروس حوزوى را آغاز نمودند. معظم‌له دوران اقامت خویش در نجف اشرف را بهترین ایام تحصیل خود مى دانند که محیطى امن و آرام براى طلاب حاصل شده بود و محصلین غیر از تحصیل و تدریس و تحقیق، فعالیت دیگرى نداشتند. ایشان نیز با شور و شوق زائدالوصفى، در دروس اساتید بزرگ حوزه در آن روزگار حاضر شده ضمن خوشه‌چینى از خرمن آن بزرگان، با علاقه مفرطى به تحقیق و تفحص پیرامون مسائل علمى مطرح در دروس حوزوى پرداخته و قسمتى از دروس آن اساتید را نیز به رشته تحریر درآوردند.

فعالیت علمى در نجف:

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در مدت اقامت در نجف اشرف، در اصول فقه مباحث قطع و ظن، برائت و اشتغال و پاره اى از مباحث الفاظ و در فقه، اعداد صلاة و اوقات، قبله و لباس مصلى و مکان مصلى و خلل صلوة و شروط تا آخر مکاسب را نزد مرحوم آیت الله العظمى خوئى، بحث طهارة را تا آخر وضو نزد مرحوم آیت الله العظمى حکیم، مبحث اجتهاد و تقلید را نزد مرحوم آیت الله العظمى سید عبدالهادى شیرازى، اول کتاب بیع را نزد مرحوم آیت الله العظمى میلانى، بیع صبى را نزد مرحوم آیت الله العظمى شیخ محمدکاظم شیرازى، مقدارى از عروة را نزد مرحوم آیت الله العظمى شیخ محمدکاظم آل یاسین و در فلسفه از اول طبیعیات تا آخر منظومه را نزد مرحوم صدراى بادکوبى تحصیل نموده و همزمان دروس آیات عظام خوئى، میلانى و حکیم را نیز تقریر نمودند.

مدت اقامت معظم له در نجف اشرف هر چند نسبتاً کوتاه بود و تنها قریب دو سال و اندى به طول انجامید، اما همین مدت کوتاه به دلیل این که اساتید آن روزگار حوزه نجف از اعاظم فقه و اصول قرون اخیر شیعه بوده اند، از نظر علمى براى ایشان بسیار پرثمر و ارزشمند بوده و دقت‌ها و موشکافی‌هاى آن بزرگان در حوزه هاى فقه، اصول و فلسفه تاثیرات شگرفى در شخصیت علمى معظم‌له گذاشت. مناسب است سخنى را از آیت الله العظمى خوئى رحمه الله در مورد حضور ایشان در نجف اشرف نقل کنیم. ایشان از حضور کوتاه مدت سه طلبه که از قم به نجف اشرف رفته و پس از مدت کوتاهى بازگشته بودند ابراز تأسف نموده و فرمودند: «اى کاش این‌ها در نجف مانده و به قم باز نمى گشتند.» یکى از این سه تن، حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى بود.

فعالیت‌های علمی و سیاسی

بازگشت به ایران:

در آن تاریخ از نظر سیاسى جو عراق به تدریج ناآرام و متشنج مى شد. مردم بر ضد هیئت حاکمه که دست نشانده انگلستان بود، شورش نموده خواهان سقوط آن بودند. شورش و آشوب اوج گرفت و در بغداد، نجف و بعضى شهرهاى دیگر به خونریزى انجامید.

در این احوال نامه اى که حاکى از بیمارى شدید پدر معظم‌له بود، به دست ایشان رسید و ایشان را پریشان حال ساخت. اوضاع نابسامان عراق و نگرانى ناشى از بیمارى پدر موجب گردید معظم‌له، علیرغم میل باطنى ناچار به ترک عراق و عزیمت به ایران شوند. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى پس از باگشت از عراق، در سال ۱۳۲۷ هـ.ش وارد قم شده در مدرسه فیضیه اقامت گزیدند.

ایشان هنگام مراجعت از عراق مصمم بودند در اسرع وقت به نجف بازگردند و با همین انگیزه، از به همراه آوردن وسایل و اثاثیه موجودشان در نجف اشرف خوددارى کرده بودند. ولى تقدیر برخلاف این بود و دیگر امکان مسافرت مجدد جهت تحصیل در عراق براى ایشان فراهم نشد. هنگامى که به قم رسیدند، با دریافت خبر سلامتى پدر، براى اطلاع از وضع حوزه و کیفیت و کمیت دروس، چند ماهى در قم ماندند و در همین مدت در جلسات درس خارج فقه مرحوم آیت الله العظمى بروجردى، فقه و اصول مرحوم آیت الله داماد و فلسفه مرحوم علامه طباطبایى (منظومه) حاضر شدند، تا این که در ماه رجب به اردبیل رفته با پدر بزرگوارشان دیدار کردند.

اشتغالات و حوادث مدت اقامت در قم:

۱- ادامه تحصیل:

چنان که بیان شد مهمترین اشتغال معظم‌له در قم، ادامه تحصیل و تحقیق بود و علاوه بر حضور مستمر در دروس اساتید بزرگوار آن روزگار حوزه یعنى آیات عظام بروجردى، سید محمد داماد و علامه طباطبائى، در دروس دیگرى مانند درس اخلاق حضرت امام خمینى رحمه الله و دروس فقه خصوصى مرحوم آیت الله العظمى گلپایگانى و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى و مرحوم آیت الله العظمى حاج سید احمد خونسارى شرکت مى کردند.

۲- ادامه تدریس:

از سنت‌هاى دیرپا و بسیار خوب حوزه هاى علمیه که تاثیرى ماندگار و شگرف در پرورش روح علمى و تربیتى طلاب دارد، اشتغال به تدریس در کنار تحصیل است. به پیروى از این سنت حسنه، از اشتغالات اساسى ایشان در مدت اقامت در قم تدریس رسائل، مکاسب، کفایه و منظومه به طلاب خوش فهم و کوشا بود که اغلب این جلسات به صورت عمومى برگزار مى شد. علاوه بر آن تعدادى درس خصوصى خارج فقه و اصول نیز براى برخى مشتاقان و علاقمندان توسط ایشان ارائه مى گشت.

۳- فعالیت قرآنى:

یکى دیگر از فعالیت‌هاى حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در مدت اقامت در قم، فعالیت‌هاى قرآنى و بحث تفسیر قرآن بود که دو روز در هفته با حضور برخى از فضلاء حوزه برگزار مى شد. این جلسه در تمام مدت اقامت ایشان در قم به طور منظم و مستمر ادامه داشت و پس از مهاجرت معظم‌له از قم نیز، جلسه مزبور توسط سایر اعضا ادامه یافت و تا به امروز (سال ۱۳۷۹ هـ.ش) ادامه دارد. معظم‌له جلسات قرآنى را در مدت اقامت خویش در اردبیل و تهران ادامه داد و اکنون نیز یکى از فعالیت‌هاى اصلى ایشان، قرآن‌ پژوهى و پرداختن به علوم قرآن و تفسیر آن مى باشد که حاصل این مطالعات، گاهى به صورت مقاله در نشریات مختلف منتشر مى شود.

۴- انتشار مجله:

در مدت حضور در قم، توسط ایشان و عده اى از فضلاء و روحانیون حوزه علمیه، براى نخستین بار مجله اى به نام مکتب اسلام در قم منتشر شد که با استقبال کم نظیرى روبرو گردید. معظم‌له که از بانیان این مجله بودند، مقالاتى در آن به رشته تحریر درآوردند که از آن جمله مى توان به سلسله بحث‌هاى «دین از نظر قرآن» و مقالاتى مانند «قرآن یا آفتابى که غروب ندارد» و «طوفان نوح» اشاره کرد. همکارى ایشان با این مجله فقط تا ۹ شماره ادامه یافت و پس از مهاجرت از قم، همکارى خویش را با مجله قطع نمودند.

۵- سفرهاى تبلیغى:

از وظایف اصلى روحانیت، ترویج و تبلیغ دین و احکام الهى در جهان است. علیرغم فشارها و تضییقاتى که حکومت وقت براى روحانیون به خصوص روحانیانى که دغدغه سیاست نیز داشتند اعمال مى کرد، معظم‌له پرداختن به امور تبلیغى را از اشتغالات اساسى خویش بشمار مى آوردند و از این رو در ایام تعطیلى دروس حوزوى، ایشان جهت تبلیغ به نقاط مختلف کشور سفر مى کردند. هنوز هم در شهرهاى ارومیه، مشهد، بندر انزلى، درگز، همدان، اردبیل، بابل، بهشهر و... مؤمنانى خاطره شیرین سخنرانی‌‌هاى پرشور و پرجذبه ایشان را به خاطر دارند.

۶- فعالیت سیاسى:

بدون تردید اسلام به سعادت دنیا و آخرت انسان‌ها توجه نموده است و از همین رو دخالت در امور سیاسى و حساسیت نسبت به وضع اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى مسلمانان از وظایف اصلى روحانیت محسوب مى گردد. روحانیت داراى دغدغه سیاسى از همان ابتدا با دخالت در مسائلى که سرنوشت مسلمانان و آینده آنان با آن بستگى داشت، تلاش کرده است، این وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد.

از جمله این حوادث داستان کنگره جهانى پیمان صلح در زمان نخست وزیرى دکتر مصدق بود که ابتدا گروه زیادى از شخصیت هاى دینى و سیاسى ایران پیام آن را تأیید و امضاء کردند اما پس آن که معلوم شد سرنخ ماجرا در دست کمونیست‌ها است، بسیارى از آن افراد تأیید خود را پس گرفتند ولى برخى دیگر از جمله سید على اکبر برقعى و شیخ محمدباقر کمره اى، بر عقیده خود اصرار ورزیده و به محل کنگره در وین نیز رفتند.

هنگام بازگشت برقعى، گروه‌هاى متمایل به مارکسیسم، مراسم استقبال برگزار کردند. طلاب قم به مخالفت برخاستند و در نتیجه درگیرى پیش آمد و در مقابل شهربانى تیراندازى شد که منجر به کشته شدن یک نفر و مجروح شدن عده اى دیگر کردید. اعتراضات و درگیری‌ها به مدت دو روز ادامه داشت. دربار شاه و برخى گروه‌هاى دیگر نیز، هر کدام با اهداف و انگیزه هاى خاص خود، قضیه را پیگیرى مى کردند. دکتر مصدق براى بررسى و آرام کردن اوضاع، آقاى ملک اسماعیلى را به عنوان نماینده خود خدمت آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله فرستاد. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى که در این جریان یکى از دست اندرکاران و گردانندگان مبارزه طلاب بودند، از جانب آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله با ملک اسماعیلى دیدار کردند و آن‌گاه در صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام براى مردم سخنرانى کرده و پیام حضرت آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله را به مردم ابلاغ نمودند.

مراجعت به اردبیل:

کثرت فعالیت‌هاى علمى، تبلیغى، فرهنگى و سیاسى باعث گردید که در ماه رمضان سال ۱۳۳۸ هـ.ش، ضعف و بیمارى برایشان غلبه یابد که پس از مراجعات مکرر به پزشکان، تغیر محل سکونت و کاستن از فشار کار به معظم‌له توصیه گردید و در پى آن ناگزیر در سال ۱۳۳۹هـ.ش به منظور گذراندن ایام تعطیلات تابستانى قم را به قصد اردبیل ترک فرمودند.

پس از ورود به اردبیل، در تابستان همان سال در مسجد مرحوم حاج میرصالح، مجالس وعظ و تبلیغ تشکیل داده و نسبت به تجدید بنا و تعمیر مدرسه ملا ابراهیم که در جوار این مسجد قرار داشت، اقدام کردند. با تمام شدن فصل تابستان، علیرغم میل شدید باطنى معظم‌له جهت بازگشت به قم، اصرار علماء و مردم اردبیل باعث شد که ایشان تا پایان همان سال به طور موقت در اردبیل بمانند، ولى نیمه کاره ماندن بسیارى از کارهایى که توسط ایشان آغاز شده بود، باعث شد که این اقامت موقت به درازا انجامیده تا سال ۱۳۴۷ هـ.ش ادامه یابد. به جهت طولانى شدن مدت اقامت ایشان در اردبیل، مناسب است شمه اى از فعالیت‌هاى این دوره زمانى را بیان نماییم.

۱- فعالیت‌هاى علمى:

با اقامت حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در اردبیل، جمعى از فضلاء و طلاب اردبیل که در قم مشغول تحصیل بودند، به اردبیل بازگشتند و نزد معظم‌له به فراگیرى سطوح عالى رسائل، مکاسب و کفایه پرداختند و پس از مدتى، ایشان تدریس خارج اصول و خارج فقه مکاسب و عروة را آغاز نمودند. علاوه بر تدریس، اداره حوزه علمیه، تجدید بنا یا تعمیر ساختمان‌هاى مدارس، تأمین کمک خرجى طلبه ها به شکل شهریه و مساعده و اعزام برخى از آنان جهت تبلیغ به روستاها و شهرها و رسیدگى به گرفتاری‌هاى آنان تا حد امکان، بر عهده ایشان بود.

۲- تبلیغ:

کارهاى تبلیغى ایشان در این مدت هیچ‌گاه تعطیل نشد و به شکل سخنرانى در منابر و تفسیر قرآن پس از نماز مغرب و عشاء و تشکیل جلسات هفتگى در منازل اشخاص، ادامه داشت.

۳- فعالیت اقتصادى:

امام موسى صدر، که از دوستان دیرین و دوران طلبگى حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى بود، در جنوب لبنان اقدام به تأسیس سازمانى جهت مبارزه با فقر و کمک به محرومین کرده بود. ایشان نیز با الهام از این کار، تصمیم به احداث کارخانه اى در شهرستان محروم اردبیل جهت مبارزه با فقر و کمک به فقرا گرفتند. پس از بررسى و تحقیق، اشخاصى جهت جمع آورى انفاقات و صدقات مستحبه تعیین شدند و مقرر شد مرکزى جهت آموزش صنایع دستى به تهیدستان و فروش محصول کار آنان به بازار و تخصیص درآمد حاصله به خودشان ایجاد شود.

آغاز کار از جوراب بافى و تریکوبافى بود که ساختمانى جهت آن ایجاد گردید و خانواده هایى تحت پوشش قرار گرفتند. این مرکز در حال توسعه بود که رژیم شاه حساس شد و تصمیم گرفت که مانع این کار شود. رئیس وقت ساواک اردبیل گفته بود: «ما مى خواهیم این آخوندها را تحت کنترل درآوریم بلکه حذف کنیم، حال این‌ها به فکر افتاده اند کارى کنند که اگر بخواهیم با آنان برخورد کنیم، ناچار شویم با چند صد یا چند هزار نفر درگیر شویم. زحمت‌هاى فراوانى کشیده شده تا این‌ها از متن زندگى مردم کنار گذاشته شوند و اگر این کارها قوت بگیرد، این‌ها مجددا به متن زندگى مردم بازمى گردند. به هر قیمتى که شده باید جلوى این کار گرفته شود».

به همین دلیل درست همان روزى که جهت بازدید مردم از مؤسسه و آشنایى با اهداف آن و کمک به توسعه و گسترش آن تعیین شده بود، مأمورین ساواک به مؤسسه هجوم آورده و آن را بستند. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى نیز در خانه توقیف شدند و ساواک تهدید کرد که اشخاصى را که به این مؤسسه کمک کنند، دستگیر کرده و مورد آزار و اذیت قرار خواهد داد و بدین ترتیب مانع از فعالیت این مرکز شد.

۴- فعالیت‌هاى سیاسى:

افکار سیاسى معظم‌له ریشه در دوران صباوت و تربیت خانوادگى ایشان داشت. نگرش و دیدگاه سیاسى معظم‌له عمدتا در صحبت‌ها، سخنرانی‌ها و تبلیغ‌ها خود را نشان مى داد که از جمله آن‌ها مى توان به هفت سال سخنرانی‌هاى پرشور تبلیغى در شهرستان ارومیه اشاره کرد. از تاریخ ۱۳۳۹ هـ.ش که ایشان در اردبیل ساکن شدند، مبارزات سیاسى جزء لاینفک فعالیت‌هاى معظم‌له شد و به همین سبب دائما از جانب دستگاه، تحت تعقیب قرار مى گرفتند.

رژیم پهلوى نسبت به همه فعالیت‌هاى ایشان مانند منبر، تبلیغ، سخنرانى، تدریس، رفت و آمد معمولى، مهمانی‌ها و نامه ها حساس بود و آن‌ها را کنترل مى کرد. حتى وقتى که مدرسه مى ساختند و یا براى محرومین فعالیت مى کردند، نه تنها خود ایشان مورد تعقیب قرار مى گرفتند بلکه طلبه هایى که در مدرسه زیر نظر ایشان تحصیل مى کردند نیز، از جلب و تبعید و شکنجه در امان نبودند.

یکى از موارد درگیرى علنى ایشان با رژیم، در جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل رخ داد. در آن زمان تمامى دستگاه‌هاى تبلیغى رژیم، از اسرائیل طرفدارى مى کردند و به نفع اسرائیل و علیه اعراب خبر منتشر مى نمودند. ایشان در منبر شدیدا به نفع اعراب و مسلمین موضع‌گیرى کردند که در پى آن رژیم تصمیم گرفت که ایشان را دستگیر نموده به تبریز تبعید کند. در پى این حادثه علماء و ائمه جماعت اردبیل متحد شدند و همه به مسجد ایشان رفته و اعلام کردند که اگر رژیم به دستگیرى و تبعید معظم‌له اقدام نماید، تمامى مساجد را تعطیل کرده و از شهر خارج خواهند شد. رژیم پهلوى که با مقاومت روحانیون مواجه شد و از عواقب کار نگران بود، از دستگیرى ایشان منصرف گردید.

مورد دیگر شایان ذکر در جریان تصویب کاپیتولاسیون بود که معظم‌له به آگاه‌سازى پرداخته و در نتیجه مردم به نشانه اعتراض تصمیم به تعطیل کردن بازار گرفتند ولى عوامل رژیم دست به کار شده و با تهدید مانع از تعطیلى بازار شده و ایشان را تحت تعقیب قرار دادند. این آزار و اذیت‌ها به حدى بود که ایشان به ناچار تصمیم گرفتند اردبیل را ترک گفته و به محل دیگرى مهاجرت نمایند.

۵- تألیف کتاب جمال ابهى:

شهرستان اردبیل از سابق به چند دلیل مورد علاقه بهائی‌ها بوده است:

  • ۱- یکى از حروف حى (هیجده نفر نخستین پیروان على محمد باب) مردى بود به نام ملا یوسف اردبیلى که براى اهالى اردبیل شناخته شده نیست ولى نام او در کتاب‌هاى تاریخ بهائی‌ها آمده است. البته روستایى در نزدیکى اردبیل به نام روستاى ملا یوسف وجود دارد که به گمان بعضى از بهائیان، این روستا منسوب به همان ملا یوسف مذکور در کتب بهائیت است و به همین دلیل آنان این روستا را مکان مقدس و متبرکى مى دانند.
  • ۲- مردى به نام امین العلماء در حدود سال ۱۳۳۸ هـ.ق در اردبیل مى زیست که در میان مردم مشهور به بهائى گرى بود. در ماه رمضان شخصى او را در حال روزه‌خوارى دیده و از او پرسیده بود که چرا به طور علنى در حال روزه خوارى است؟ او در جواب گفته بود که امروز، روز ۲۱ رمضان است. روزى که امام على علیه السلام را کشته اند و دستگاه خداوند در هم ریخته و کسى به کسى نیست. تو هم اگر روزه ات را بخورى اشکالى ندارد. آن مرد عصبانى شده و با چاقو او را کشته بود. بهائی‌ها او را یکى از شهداى بهائیت مى دانند.
  • ۳- بهائی‌ها دو یا سه خانه وقفى در اردبیل داشتند که یکى از آن خانه ها را به طور پنهانى به کتابخانه بهائیت تبدیل کرده بودند.
  • ۴- برخى از ماموران دولتى شهرستان اردبیل مانند سیاح و انصارى بهائى بودند.

همه این عوامل باعث شده بود که مبلغین بهائى، خصوصا در فصل تابستان که هواى شهرستان اردبیل بسیار مطلوب است، رفت و آمد زیادى به آن شهر داشته باشند. بیشتر مخاطبان این مبلغین، جوانان و دانش آموزان بودند و برخى از آنان که به این محافل رفت و آمد مى کردند، با مراجعه به حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى، مطالبى را که شنیده بودند به ایشان بازگو مى کردند و خواهان پاسخ مناسب بودند.

راهنمایى ایشان این بود که سخنان و دلایل آنان را بشنوند ولى پاسخ نگویند بلکه پاسخ را به وقت دیگرى موکول نمایند. آنان نیز مطالب فراوانى را یادداشت کرده و پاسخ مناسب را از ایشان دریافت مى کردند.

براى این که مطالب مورد استناد جهت تنظیم پاسخ‌ها، دقیق و اصیل باشد چاره اى جز مراجعه به منابع اصلى خود بهائیت نبود و این امر با توجه به این که بهائیان کتابخانه اى در اردبیل داشتند، توسط فردى به نام انصارى که خود از زمره بهائیان بود، میسر گردید. مجموع این پرسش و پاسخ‌ها و یادداشت‌هاى مفصل در مورد بهائیت، در نهایت منجر به تألیف کتابى به نام «جمال ابهى» توسط معظم‌له گردید که ده‌هزار نسخه از آن چاپ و منتشر گردید و اینک نایاب است. مرحوم امام موسى صدر این کتاب را دیده و دستور ترجمه آن را به زبان عربى داده بود ولى فرصت انجام آن را نیافت.

مهاجرت از اردبیل به تهران:

گسترش فعالیت‌هاى سیاسى معظم‌له در اردبیل، باعث شده بود که کنترل و نظارت دستگاه‌هاى امنیتى رژیم بسیار شدید شود تا جایى که بر اثر هجوم مکرر مأموران ساواک به منزل ایشان، هر گونه آسایش و امنیت حتى در منزل نیز از معظم له سلب گردید. در نتیجه ایشان ناچار گردیدند نظر مشورتى حضرت امام رحمه الله را در مورد مهاجرت از اردبیل جویا شوند. امام نیز در پاسخ فرمودند: «ما صلاح نمى دانیم که آقایان شهرها را ترک کنند و به تهران یا قم بروند، ولى گویا وضع شما به گونه اى است که ناچارید مسافرت کنید. در عین حال خودتان بهتر مى دانید و مى توانید تصمیم مناسبترى بگیرید».

پس از دریافت نظر امام که اتخاذ تصمیم مناسب را به شخص ایشان واگذار نموده بودند، معظم‌له تصمیم گرفتند که از اردبیل هجرت کنند، اما ضرورى بود که جهت گمراه کردن مأموران ساواک و رفع مزاحمت‌هاى احتمالى، زمینه مناسبى براى این کار فراهم شود.

در سال ۱۳۴۷ هـ.ش که زلزله منطقه وسیعى از اطراف مشهد را تخریب کرد، حکومت وقت تصمیم گرفت ظاهر مردمى به خود گرفته و کمک مردم را به نام خود جمع‌آورى کرده و به دست آسیب دیدگان برساند؛ لذا با صدور اعلامیه ها و بیانیه هاى مکرر و برپاکردن چادرها در میادین شهرها مردم را به کمک فراخواند. ولى هر چه بیشتر سعى کردند کمتر به نتیجه رسیدند.

در جهت مقابل، روحانیون و علماء شهرستان‌ها مستقلاً به جمع آورى کمک‌هاى مردمى مبادرت ورزیدند و در همین راستا، معظم‌له نیز در اردبیل با همراهى برخى دوستان، با صدور اطلاعیه مردم را در مسجد جمع نموده و به جمع آورى اعانه پرداختند. با توجه به اقامت مرحوم آیت الله العظمى میلانى در مشهد، قرار شد کمک‌هاى جمع آورى شده جهت مصرف در مناطق زلزله زده خدمت ایشان ارسال شود. این واقعه زمینه مناسبى فراهم ساخت که حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى به عنوان مسئول کمک رسانى و همچنین به بهانه چاپ کتاب جمال ابهى، بدون این که کسى را از قصد خود مبنى بر عدم مراجعت به اردبیل مطلع سازند، به سمت تهران حرکت کنند.

اقامت و فعالیت در تهران:

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در تابستان ۱۳۴۷ هـ.ش وارد تهران شدند و پس از چند روزى، مقدمات لازم جهت اقامه نماز جماعت توسط معظم‌له در مسجد امیرالمومنین علیه السلام واقع در خیابان نصرت فراهم شد و علی‌رغم مخالفت شدید دوستان و همشهریان با اقامت ایشان در تهران، پس از تهیه مسکن، خانواده ایشان نیز از اردبیل به تهران مهاجرت کردند.

پس از اقامت در تهران، گذشته از اقامه نماز جماعت و ایراد سخنرانى در مسجد نصرت تدریس خارج فقه (کتاب خمس) و جلد اول اسفار را براى برخى طلاب جوان و مستعد، آغاز نمودند و علاوه بر آن، حلقه بحث فلسفى را نیز با برخى از دوستان هم‌فکر خویش تشکیل دادند و پس از چند صباحى با همکارى و همفکرى بعضى از دوستان دیگر مانند آیت الله شهید بهشتى، آیت الله شهید مطهرى، حجةالاسلام شهيد مفتح و برخى دیگر تحقیق در علوم قرآن را به صورتى جدى آغاز نمودند.

پژوهش عمیق در علوم قرآن نیازمند مکان مناسب و نیز کتابخانه اى غنى بود. براى این منظور محلى در جوار مسجد امیرالمؤمنین علیه السلام تهیه شد و در آن‌جا، کتابخانه اى اختصاصى جهت استفاده تحقیقاتى تاسیس گردید. علاوه بر آن، جلسات تفسیر قرآن پس از اقامه نماز مغرب و عشاء، به طور مرتب در مسجد امیرالمؤمنین علیه السلام توسط معظم‌له برگزار مى شد.

با توجه به تفکرات الحادى که در آن زمان در ایران شایع و رایج بود، ضرورت تأسیس مرکزى جهت برگزارى جلسات سخنرانى، کلاس‌هاى تبیین و بررسى معارف دینى و مسائل عقیدتى و فرهنگى، روز به روز بیشتر احساس مى شد. به همین منظور، مسجد و کانون توحید توسط ایشان در خیابان پرچم احداث گردید که کلاس‌هاى متعددى توسط سخنرانان و متفکران مذهبى ایران در آن جا برگزار شد.

به علاوه، در راستاى همین اهداف، مدارس راهنمایى و دبیرستان مفید را نیز در تهران احداث فرمودند که هنوز هم تمام این مراکز به فعالیت خود ادامه مى دهند. همه این مراکز تحت پوشش موسسه اى به نام موسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داشت که شرح آن در قسمت بعد خواهد آمد. این فعالیت‌ها تا ۱۳۵۷ هـ.ش ادامه داشت. در این سال مبارزات ملت مسلمان ایران شکل حادترى به خود گرفت. حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى که یکى از نزدیکان حضرت امام و از ارکان انقلاب اسلامى محسوب مى شد، در تمامى صحنه هاى سیاسى در قبل از انقلاب و در دهه نخست انقلاب نقش اساسى ایفا نمودند که بیان آن‌ها در این مختصر میسور نیست و از رور ما به اجمال تنها فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى ایشان در این دوره زمانى را متذکر مى گردیم.

۱- فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى:

تدریس خارج فقه و اصول، تدریس جلد اول منظومه براى طلاب و روحانیان، تدریس کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، سلسله بحث‌هاى تکامل، فلسفه تاریخ، و دیگر مباحث مهم فلسفى ضرورى براى دانشجویان، برگزارى جلسات تفسیر براى نمازگزارانى که به مسجد مى آمدند، بحث و گفتگو پیرامون مبانى فلسفى و تحقیق در مسائل علوم قرآنى با گروه‌هاى مختلف از متفکران از جمله اشتغالات علمى و فرهنگى ایشان در مدت اقامت در تهران بود. دامنه این فعالیت‌ها به حدى گسترش یافت که حساسیت رژیم را برانگیخت و در نهایت با یورش ماموران ساواک به مرکز تحقیقات، کلیه وسایل و دستگاه‌هاى آن‌جا به یغما رفت و کتابخانه نیز تاراج شد به گونه اى که فیش‌ها و یادداشت‌هاى محققین شاغل در مؤسسه را غارت نموده و مرکز را به تعطیلى کشاندند.

۲- تأسیس مؤسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین:

در سال ۱۳۴۸ هـ.ش جهت منسجم کردن اقدامات فرهنگى، معظم‌له به همراه تنى چند از دوستان، مؤسسه خیریه مکتب امیرالمومنین علیه السلام را تأسیس کردند که به لطف خداوند از بدو تأسیس تاکنون، منشاء خدمات زیادى شده است به گونه اى که ۳ باب مسجد، یک مرکز فرهنگى، ۴ مدرسه راهنمائى و دبیرستان و دانشگاه، تاکنون توسط این موسسه تأسیس شده و در حال فعالیت هستند.

فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى در دهه اول انقلاب:

در دهه اول انقلاب، یعنى از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۸ هـ.ش، به دلیل شرائط خاص کشور، تحولى در زندگى معظم‌له پیش آمد به گونه اى که ناچار شدند اوقات فعالیت خود را به دو بخش مستقل و جدا از هم تقسیم نمایند؛ بخش اول آن را اشتغالات علمى و فرهنگى و بخش دوم آن را مسائل سیاسى، حکومتى و اجرائى تشکیل مى داد. چنان که گفتیم در این نوشتار، تنها به بخش اول مى پردازیم چرا که بخش دوم نیازمند بحث مفصلى است که از حوصله این مختصر خارج است و فرصت دیگرى را مى طلبد.

در طى یازده سال اول انقلاب، اشتغالات علمى و فرهنگى معظم‌له روند و وضع دیگرى پیدا کرد. از جمله اشتغالات جدید ایشان، تدوین قوانین کیفرى، جزائى و حقوقى دادگسترى و انطباق آن‌ها با موازین شرع و فقه اسلامى بود. با توجه به این که پاره اى از قوانین موضوعه قبل از انقلاب به ویژه قانون مجازات عمومى برگرفته از قوانین اروپائى بود، چنین کار گسترده و وسیعى نیازمند صرف وقت فراوانى بود.

براى این منظور کمیسیونى از فقهاء و حقوق دانان تشکیل شد و با همکارى دوستان متفکر و اندیشمند، این مهم به انجام رسید و در نهایت قوانین جدید به صورت مدون و منقح و مطابق با شرع، تنظیم و ارائه گردید. بدیهى است این امر حسب ضرورت و به منظور تدوین قوانین و مقررات منطبق با شرع صورت گرفت و این هرگز بدان معنى نیست که آن قانون از جامعیت و کمال برخوردار بوده و فاقد هر گونه نقصانى است بلکه ممکن است نیازمند بازنگرى مجدد باشد.

از طرف دیگر گاهى مسائلى در محاکم پیش مى آمد که در قوانین مدونه پیش بینى نشده بود و قاضى نیز نمى توانست، حکم مسئله را از قوانین موجود استخراج نماید. وانگهى اصل ۱۶۷ قانون اساسى، قاضى را موظف نموده است که کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیافت، با استناد به منابع معتبر اسلامى یا فتاوى معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و بدیهى است تمامى قضات به آسانى از عهده این مهم برنمى آیند، خصوصا در مسائل مستحدثه و نوپیدا که در متون و منابع معتبر فقهى نیز حکم روشنى پیرامون آن‌ها وجود ندارد.

در چنین مواردى راهنمائى و استخراج احکام شرعى مسائل مستحدثه قضائى، از دیگر اشتغالات مهم ایشان بود. یکى دیگر از مشکلات قوه قضائیه، جایگزینى قضات بازنشسته و تصفیه شده با قضات جدید بود که غالبا آشنایى زیادى با کارهاى ادارى نداشتند. با توجه به این که شرط قضاوت از نظر شرع مقدس اسلام، رسیدن به درجه اجتهاد در مبانى فقهى است، ضرورى بود که از فضلاء اهل علم و طلاب حوزه براى قضاوت استفاده شود، ولى با توجه به این که در حوزه علمیه قم و نجف، آقایان مدرسین بیشتر کتاب‌هاى عبادات مانند کتاب صلاة و کتاب صوم را تدریس مى نمودند و تدریس کتاب هاى قضا، حدود، دیات و قصاص، در حوزه ها چندان معمول نبود، کسانى که متعهد بودند در قوه قضائیه کار بکنند، اکثرا با مسائل قضا آشنا نبودند.

از طرف دیگر آن چه در کتب قضا نوشته شده است، تناسب چندانى با اوضاع اجتماعى جوامع امروزى ندارد. همه این عوامل دست به دست هم داده و مشکلات حادى را براى قوه قضائیه به بار آورده بودند. براى حل این دو مشکل به طور همزمان، معظم‌له تدریس یک دوره خارج کتاب قضا را براى قضات آغاز کردند و همزمان، کتاب فقه القضا را به رشته تحریر درآوردند و در آن مسائل جدیدى را که در متون فقهى سابق وجود نداشت ولى پیدایش آن‌ها در جوامع فعلى اقتضاى فهم احکام شرعى آن‌ها را دارد، مورد بحث و بررسى قرار دادند.

فعالیت علمى دیگر ایشان، بحث و بررسى علمى و فقهى، پیرامون مسائل مهم اقتصادى از قبیل امور بانکى و پولى، معاملات جارى کشور، نظام اقتصادى حاکم بر آن و... بود که به شدت مورد نیاز جمهورى نوپاى اسلامى بود و قبل از آن هیچ کار گسترده اجرائى در زمینه آن انجام نگرفته بود. در این مسیر مطالعات گسترده اى در خصوص نظام اقتصاد آزاد و اقتصاد سوسیالیستى و مقایسه آن‌ها با نظام اقتصاد اسلامى توسط معظم له صورت گرفت و نتایج آن‌ها مکتوب شده است.

هجرت مجدد به قم:

چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ هـ.ش حضرت امام خمینى رحمه الله رحلت فرمودند. پس از این حادثه، حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى که در دوران حیات حضرت امام رحمه الله بارها تقاضاى کناره گیرى از مسئولیت‌ها و پرداختن به اشتغالات علمى را از ایشان نموده و پاسخ منفى شنیده بودند، در شهریور همان سال به قم هجرت نمودند و اشتغالات جدیدى را به شرح زیر آغاز کردند:

۱- تدریس و بحث و تحقیق:

ایشان از ابتداى اقامت مجدد در شهر مقدس قم، آغاز به تدریس خارج فقه و اصول نمودند که در این مدت (تا سال ۱۳۷۹ هـ.ش) یک دوره خارج اصول و نیز یک دوره فقه جزائى اسلام شامل قضاء، حدود، قصاص، دیات و شهادات را تدریس نموده و آن‌ها را به رشته تحریر درآورده اند که تاکنون کتاب‌هاى فقه القضاء، فقه الحدود و التعزیرات، فقه الدیات و فقه القصاص منتشر شده و کتاب فقه الشهادات آماده طبع مى باشد. همچنین در این مدت در ایام تعطیل حوزه علمیه قم، اقدام به تدریس کتاب شرکت و مباحث اجتهاد و تقلید و بیمه فرمودند که از آن میان کتاب فقه الشرکة و کتاب التأمین در یک جلد به طبع رسیده است.

پس از پایان بردن مباحث مهم کیفرى، تدریس مباحث حقوقى و مدنى اسلام را در دستور کار خویش قرار دادند که به جهت اهمیت مضاربه و ابتلاء شدید جامعه به آن، آن را در اولویت قرار داده و تدریس آن را به پایان رساندند.

۲- تأسیس و اداره دانشگاه (دارالعلم) مفید:

حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى، از دورانى که در قم مشغول تحصیل بودند، مانند هر طلبه و محصل درد آشنایى در مورد نواقص حوزه مى اندیشیدند و آرزو داشتند روزى فرابرسد که این نواقص از حوزه برطرف بشود. یکى از مهمترین نواقص حوزه این است که برنامه درسى آن همان برنامه سابق بوده و هیچ تحول و تغییرى در آن ایجاد نشده است؛ لذا احکام مسائل جدیدى که در اثر تحولات جوامع و زندگى انسان‌ها بوجود آمده است، در این کتاب‌ها یافت نمى شود و یا بحث کافى در مورد آن‌ها نشده است.

مسائل مهم دانش حقوق به ویژه حقوق بین الملل همچون احکام مرزها، صلاحیت‌ها، دریاها و مناطق تحت حاکمیت کشورها؛ مقاوله نامه ها و میثاق‌هاى بین المللى؛ تابعیت‌ها؛ همچنین مسائل اقتصادى از قبیل بانک، بانکدارى بدون ربا، بیمه، پول، و...؛ و نیز مسائل حکومتى و سیاسى و بحث و بررسى فقهى پیرامون نهادهاى اجتماعى جدید چون قواى سه گانه و همچنین علومى مانند جامعه شناسى، فلسفه و کلام جدید، علوم سیاسى و... به شکل آکادمیک و امروزین آن‌ها، در حوزه ها مورد بحث و بررسى کامل قرار نگرفته و علی‌رغم نیاز شدید جوامع اسلامى به آن‌ها، هنوز هم خلأهاى فراوانى در این زمینه به چشم مى خورد.

از طرف دیگر طبیعى است که اداره حکومت اسلامى نیازمند متخصصین متعهدى است که علاوه بر آشنایى کامل با علوم حوزوى، با علوم جدید نیز آشنایى کامل داشته و از توانایى کافى جهت پاسخگویى به مسائل جدید و بیان دیدگاه اسلام در مسائل مطروحه برخوردار باشند. براى حل این مشکلات و نواقص و رفع آن‌ها، هنگامى که ایشان تصمیم به اقامت مجدد در قم گرفتند، اقدام به تأسیس مؤسسه اى به نام دانشگاه علوم انسانى (دارالعلم) مفید نمودند.

هدف از تأسیس این دانشگاه این است که علوم مورد نظر اسلام، یعنى علوم انسانى در آن‌جا تدریس شود و نظرات اسلام نیز در ردیف نظرات سایر مکاتب مورد بحث و بررسى قرار گیرد. در حال حاضر رشته هاى حقوق، اقتصاد، فلسفه، علوم سیاسى و علوم قرآن در این مؤسسه در سطح کارشناسى و کارشناسى ارشد تدریس مى گردد و در نظر است مقطع دکترى نیز در دانشگاه ایجاد شده و افزون بر آن به تعداد رشته هاى تحصیلى نیز اضافه گردد.

اینک قریب به ششصد دانشجو در این دانشگاه مطابق مقررات آموزش عالى کشور به تحصیل اشتغال دارند و همزمان به طور مستقل به تحصیلات و پژوهش‌هاى عالى حوزوى نیز مى پردازند. شرط ورود طلاب به این مرکز علمى، اتمام شرح لمعه و اصول مظفر و داشتن مدرک دیپلم و قبولى در کنکور سراسرى است. به علاوه دانشجویان ورودى ملزم هستند که پس از ورود به این مؤسسه علاوه بر تحصیل دانشگاهى، تحصیل دروس حوزوى را نیز ادامه دهند.

تألیفات

  1. فقه القضاء، جلد ۱/۲؛
  2. فقه الحدود والتعزیرات، جلد ۱/۲/۳/۴؛
  3. فقه الدیات؛
  4. فقه القصاص؛
  5. فقه الشرکة والتأمین؛
  6. فقه المضاربة؛
  7. فقه الشهادات (تحت طبع)؛
  8. حاشیه بر خیارات مکاسب (مخطوط)؛
  9. یک دوره کامل اصول فقه (مخطوط)؛
  10. «تقریرات دروس آیات عظام حکیم و خوئى» در فقه و اصول (مخطوط)؛
  11. الرسائل الفقهیة (مشتمل بر بحث‌هاى: ربا، تلقیح مصنوعى، ذبیحه اهل کتاب...)، مخطوط؛
  12. مقالاتى در تفسیر قرآن؛
  13. اخلاق (تدریس در دانشگاه مفید)، مخطوط؛
  14. چهار جلد اقتصاد (مخطوط)؛
  15. یک دوره اقتصاد اسلامى بر اساس کتاب و سنت (مخطوط)؛
  16. جمال ابهى (در رد بهائیت)؛
  17. رساله عملیه؛
  18. مناسک حج؛
  19. نهج الرشاد (رساله عملیه به زبان عربى)؛
  20. مناسک الحج، عربی؛
  21. استفتائات.

وفات

آیت الله العظمى موسوى اردبیلى سرانجام در ۳ آذر ۱۳۹۵ به‌ علت عارضهٔ قلبی، در ۹۰ سالگی درگذشت. پیکر ایشان در قم تشییع و در حرم حضرت معصومه در کنار قبر علامه طباطبایی مدفون شد.

منبع

سایت حضرت آيت الله العظمى موسوى اردبيلى

آرشیو عکس و تصویر