منابع و پی نوشتهای ضعیف
رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
جامعیت مقاله متوسط
سیر منطقی به صورت کامل رعایت نشده
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

سب و فحش دادن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


توضيحی پيرامون معنای فحش و ناسزا

يكی از نعمت های باارزشی كه خداوند متعال به انسان عنايت نموده است نعمت زبان است كه ارزش وجودی آن بر كسی پوشيده نيست؛ و از طرفی هم مي دانيم كه از نعمت های الهی، هم می توان در راه صحيح و هم در راه نادرست بهره گرفت، يعنی هر نعمتی كه خداوند به انسان عنايت نموده است قابليت استفاده ارزشی و ضد ارزشی را داراست. مثلا با زبان هم می توان به عبادت پروردگار و مناجات با رب الارباب، مباحثه مسايل علمی و يا مشاوره صحيح دادن به ديگران و... پرداخت و هم مي توان در راه آزار رساندن به ديگران، دروغگويی و فحش دادن... از آن بهره گرفت. پس اين انسان است كه بايد به اختيار سعی كند از نعمت ها در مسير صحيح بهره گيرد و بداند كه: همه نعمت های الهی در نزد ما اماناتی هستند كه خداوند متعال برای رسيدن به كمال انسانی به ما عنايت فرموده است و لازمه امانتداری اين است كه انسان امانت را در راه صحيح استفاده نمايد و در راه درست از آن بهره گيرد.

استفاده های غيرصحيح از زبان بسيار زيادند كه بعضی از بزرگان برای زبان بيش از هفتاد آفت را ذكر نموده اند كه يكی از آن ها فحش و ناسزاگويی است كه ما در مورد آن در اين گفتار اندكی توضيح خواهيم داد و جايگاه آن را در زندگی انسان از ديدگاه اخلاقی اسلام بيان خواهيم نمود.

فحش عبارت است از اين كه انسان امور بد و زشت را به واسطه كلمات صريح و در بعضی موارد ركيك و زننده بيان نمايد و بيشتر اوقات به وسيله الفاظ مربوط به مسايل جنسی (آميزش) و آلات و متعلّقات آن به كار می رود و افراد لاابالی و بی شرم و حيا آن عبارات را صريحا بر زبان جاری می كنند و در نكوهش آن همين بس كه انسان ابتداء از به كار بردن چنين الفاظی ابا می كند و لذا انسان های با شخصيت و شرافتمند چنين كاری را هرگز برای خود نمی پسندند، بلكه حتی در موقع ضرورت هم با كنايه و رمز به آن اشاره می كنند.

نكته ای در مورد حيا و كرامت پروردگار

«وَلاتَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ»؛ ای مؤمنان دشنام ندهيد كسانی را كه غير خدا را می خوانند تا آنها هم دشنام دهند خدا را از روی دشمنی و جهالت. [۱]

يكی از اصحاب پيامبر گفته است: خداوند با حيا و كريم است عفّت می ورزد و نه تنها الفاظ ركيك را در كلامش نمی آورد بلكه در اين امور به كنايه سخن می گويد، اين ادب و عفّت كلام در قرآن و كلام الهی مخصوص به امور زناشويی نيست بلكه حتی از قضاء حاجت و بول و غايط هم به كنايه تعبير می كند و اين رمز گونه صحبت كردن به مراتب از صريح و بی پرده سخن گفتن شايسته تر است.

اما تعبيرهای كه مثل حيوان بودن يا پائين تر از حيوان «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» [۲] و غيره در قرآن كريم آمده برای بيان واقعيت است. يعنی فردی كه گناهكار است و غرق در ماديات بدون گوش شنوای حق و تعقل در آن و بدون صفات و آداب انسانی، در واقع حيوان است و همچون حيوان زندگی می كند.

احادیثی درباره فحش و ناسزا

منشاء فحاشی و بدگويی را به جرات می توان پستی و خباثت نفس معرفی نمود به گونه ای كه در كلام معصومين عليهم السلام ريشه اين صفت را در آغاز شكل گيری انسان يعنی نطفه جستجو می كنند به گونه ای كه رسول مكرم اسلام می فرمايند: إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَی كُلِّ فَحَّاشٍ بَذِيٍّ قَلِيلِ الْحَياءِ لَا يُبَالِي مَا قَالَ و َلَا مَا قِيلَ لَهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَيَّةٍ أَوْ شِرْكِ شَيْطَان؛ خداوند بهشت را بر هر فحّاش بی آبرو و كم شرمی كه باكی از آن چه گويد و آن چه به او گويند ندارد حرام كرده است، زيرا اگر درباره او كنجكاوی و بازرسی كنی يا از زنا است يا شيطان در نطفه او با پدرش شريك شده است... [۳]

انسان به خودی خود و در شرايطی كه از انسانيت خود دور نشده است از به زبان آوردن الفاظ زشت و ركيك امتناع می كند اما كم كم با دور شدن از مدار انسانيت و نزديكی به محدوده خصايص حيوانی ذكر چنين الفاظی برايش عادی می شود و گاهی به عادت تبديل می شود، كه به بيان اميرالمؤمنين علی عليه السلام: سُنَّةُ اللِّئامِ قُبْحُ الْكَلامِ؛ سنت و منش انسان های پست بدگويی و بدزبانی است. [۴]

منشا فحش و ناسزا در كلام انسان گرايش او به پستی و انحراف از مسير انسانی است و دور شدن از انسانيت و تبعات آن چيزی است كه به هيچ عنوان مورد رضايت و پسند پروردگار عالم نيست.

پيامبر اعظم اسلام صلی اللّه عليه و آله و سلّم می فرمايد: إِيَّاكُمْ وَ الْفُحْشَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَا يُحِبُّ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ؛ از فحش بر حذر باشيد زيرا خدای تعالی ناسزا و بدگويی را دوست ندارد. [۵]

و می فرمايد: الْجنَّةُ حرامٌ علی كُلِّ فاحِشٍ انْ يدخُلها؛ دخول در بهشت بر فحّاش حرام است. [۶]

و می فرمايد: يا عَائِشَةُ إِنَّ الْفُحْشَ لَوْ كَانَ مُمَثَّلًا لَكَانَ مِثَالَ سَوْءٍ؛ ای عايشه اگر فحش بصورت انسانی متمثّل می شد حتما بد انسانی بود. [۷]

و فرمود: سِبابُ المُسْلِمِ فُسُوقٌ و قِتالُهُ كُفرٌ؛ بد گفتن به مسلمان فسق و جنگ با او كفر است. [۸]

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْحَيِيَّ الْحَلِيم... أَلَا و َإِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْبَذِيَّ...؛ خداوند بنده با حيای بردبار را دوست دارد و فحش گوی بی شرم را دشمن دارد. [۹]

اثرات مخرب فحش در زندگی انسان

  • فحش دادن موجب از بين رفتن علاقه بين برادران دينی و ايجاد دشمنی و كينه توزی بين آن ها می شود و چه بسا به خاطر يك حرف زشت برای هميشه رابطه دو دوست و يا حتی دو برادر قطع و حتی محبت بين آن ها به كينه مبدل شود، علاوه بر اين كه به گفته ضرب المثل مشهور زخم شمشير التيام می پذيرد ولی زخم زبان التيام ندارد و بسا كه تا آخر عمر اين حرف در ذهن طرف باقی بماند.

پيامبر مكرم اسلام حضرت محمد ابن عبدالله صلی الله عليه و آله و سلم در وصيتی كه به مردی از بنی تميم دارند می فرمايند: لاَ تَسُبُّوا النّاسَ فَتَكْتَسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَيْنَهُمْ؛ به مردم دشنام مدهيد زيرا باعث مي شود كه از آن ها كسب عداوت و دشمنی كنيد. [۱۰]

در جای ديگر امام علی عليه السلام می فرمايد: سُوْءُ الْمَنْطِقِ يُزْرِي بِالْقَدرِ و َيُفْسِدُ الاُخُوَّةَ؛ بدگويی و هرزه گويی قدر و منزلت انسان را پايين می آورد و اخوت (برادری و دوستی) را از بين می برد. [۱۱]

و همچنين در وصيت مولای متقيان علی عليه السلام آمده است كه: وَلَا تَتَكَلَّمُوا بِالْفُحْشِ فَإِنَّهُ لَا يَلِيقُ بِنَا و لا بِشِيعَتِنَا وَ إِنَّ الْفَاحِشَ لَا يَكُونُ صَدِيقاً؛ در كلامتان از فحش استفاده نكنيد چرا كه فحش و بدزبانی زيبنده ما خاندان و شيعيان ما نيست و انسان فحاش شايستگی و لياقت دوستی را ندارد. [۱۲]

  • به بيان معصومين و ائمه دين عليهم صلوات الله اجمعين فحش و ناسزاگويی انسان را از اسلام دور و به نفاق و كفر نزديك می كند. لذا پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم می فرمايند: إِنَّ الْفُحْشَ والتَّفَحُّشَ لَيْسَا مِن الاِسْلامِ فِي شيْءٍ؛ هرزه گويی و بدزبانی از صفات اسلام نيست. (با اسلام سازگار نيست). [۱۳]

و فرمود: الَبذَاءُ وَالبيَانُ شُعبَتَانِ مِنَ النِّفَاقِ؛ هرزه گوئی و پرده دری دو شعبه از شعبه های نفاق و دوروئی است (و روايت شده است كه مراد از بيان (در اين جا) كشف و اظهار چيزی است كه كشف و اظهار آن جائز نيست. [۱۴]

  • وبال و نتيجه بدزبانی در همين دنيا دامن گير صاحبش می شود و او در همين دنيا گرفتار می شود چرا كه فحاشی و بدگويی بركت را از زندگی انسان می برد. امام معصوم عليهم السلام می فرمايد: مَنْ فَحُشَ عَلَی أَخِيهِ الْمُسْلِمِ نَزَعَ اللَّهُ مِنْهُ بَرَكَةَ رِزْقِهِ وَ وَكَلَهُ إِلَی نَفْسِهِ وَ أَفْسَدَ عَلَيْهِ مَعِيشَتَهُ؛ كسی كه به برادر دينی اش فحش دهد خداوند بركت را از روزی او برمی دارد و او را به حال خود رها می نمايد و زندگانی را بر او تنگ می گيرد. [۱۵]

در جای ديگر علی عليه السلام مي فرمايد:الگو:متن حدیثمَن سَاءَ لَفْظُهُ سَاءَ حَظُّهُ؛ كسی كه كلامش زشت و نكوهيده باشد بهره اش از زندگی بد خواهد بود. (غررالحكم، ص223)

  • خداوند متعال انسانهای بدگو و فحش دهنده رادر آخرت به عذاب های دردناكی مبتلا خواهد نمود، همان گونه كه پيامبر اعظم می فرمايند:أَرْبَعَةٌ يَزِيدُ عَذَابُهُمْ عَلَی عَذَابِ أَهْلِ النَّارِ، إِلَی أَنْ قَالَ و َرجُلٌ يَسْتَلِذُّ الرَّفَثَ وَ الْفُحْشَ فَيَسِيلُ مِنْ فِيهِ قَيْحٌ وَدَمٌ؛ چهار نفرند كه عذاب آن ها سبب زياد شدن عذاب دوزخيان می شود... و يكی از آن ها مردی است كه با فحش (بدزبانی) دنبال لذت جويی است كه پيوسته چرك از دهان او در جهنم روان و سبب زيادشدن عذاب دوزخيان می شود. [۱۶]

و امام صادق عليه السلام فرمودند: الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَالْجَفَاءُ فِي النَّار؛ بدزبانی از جفاكاری است و جفاكاری در آتش است. [۱۷]

و در جای ديگر فرمودند: مَنْ خَافَ النَّاسُ لِسَانَهُ فَهُوَ فِي النَّار؛ هر كه مردم از زبان او بترسند در آتش خواهد بود. (الكافي، ج2، ص327)

و بالاخره پيامبر مكرم اسلام صلی الله عليه و آله و سلم می فرمايند: شَرُّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الَّذِينَ يُكْرَمُونَ اتِّقَاءَ شَرِّهِمْ؛ بدترين مردم نزد خدا در قيامت كسانی اند كه مردم از بيم شرّ آن ها اكرام و احترامشان كنند. [۱۸]

جواب دشنام دهنده

خداوند متعال در قرآن مجيد می فرمايد: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»؛ بندگان خالص خداوند كسانی هستند كه در روی زمين به نرمی و راهوار راه می روند و زمانی كه مخاطب انسان های جاهل قرار می گيرند به سلامت از كنار آنها درمی گذرند. [۱۹]

تا جايی كه امكان دارد انسان بايد در برخورد با اين گونه انسان ها سعه صدر داشته باشد و عكس العمل نشان ندهد وحتی آن ها را مورد مهر و ملاطفت قرار دهد و به درستی سيره معصومين ما بر اين بوده است.

يكى از بستگان امام زين العابدين عليه السلام در حضور جمعى به آن گرامي ناسزا گفت و رفت، امام به حاضران فرمود: گفتار او را شنيديد، اكنون دوست دارم همراه من بياييد تا پاسخ مرا بشنويد. گفتند: همراه شما مى آييم و چه خوب بود همان وقت كه بدگويي مي كرد شما و ما پاسخش را مي داديم.

امام با آنان به سوى خانه ي آن ناسزا گو رفت، و در راه اين آيه را كه اوصاف عالى برخى از مؤمنان را شرح مي دهد قرائت مي فرمود: «وَالْكاظِمينَ الْغَيْظِ والْعافينَ عَنِ النّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ»؛ و فرو خورندگان خشم و درگذرندگان از مردم و خداوند نيكوكاران را دوست مي دارد. [۲۰]

همراهان كه نخست گمان ديگرى داشتند دريافتند امام براي تلافي نمى رود. به خانه آن مرد رسيدند و امام او را صدا زد و فرمود به او بگوييد (علي بن الحسين) آمده است. او به گمان آن كه امام عليه السلام براى تلافى آمده خود را آماده ى ستيز ساخت و بيرون آمد. امام فرمود: برادرم تو چند دقيقه پيش نزد من آمدى و حرف هايى زدى، اگر آن چه گفتى در من هست از خدا مي خواهم مرا بيامرزد و اگر در من نيست از خدا مي خواهم تو را بيامرزد. نرمش عظيم امام مرد را شرمنده ساخت، پيش آمد و پيشانى امام را بوسيد و گفت: آنچه گفتم در شما نبود و اعتراف مي كنم كه خود به آن چه گفتم سزاوارترم.

و روايت شده است كه شخصی در محضر پيغمبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم به ابوبكر دشنام داد و او ساكت بود وچون أبوبكر به تلافی آغاز كرد، پيغمبر صلّی اللّه عليه و آله برخاست و به او خطاب كرد: فرشته ای از جانب تو به او جواب می داد، و چون به سخن آمدی فرشته رفت و شيطان آمد و در مجلسی كه شيطان در آن است من نمی نشينم.

البته بر كسی پوشيده نيست كه مساله امر به معروف و نهی از منكر با حفظ مراتب و شرايط به كمال قوت خويش ‍ باقی است و ما به خاطر بديهی بودن اين مساله كه وظيفه هر انسان متعهدی با دينی امر به معروف و نهی از منكر است به اين مساله به طور جداگانه نپرداختيم.

تذكر نهايی

در جامعه امروزی مخصوصا در شهرهای بزرگ فحش در شكل قديم خود به مراتب كمتر از گذشته است ولی باز هم زياد است و متاسفانه عده ای زشتی اين مساله برايشان عادی شده است و اين قضيه در مسايل حساسی همچون هنگام رانندگی و... خيلی خودنمايی می كند كه بايد با فضاسازی فرهنگی و روشنگری توسط آحاد انسان های متعهد اين حقيقت را به جامعه بقبولانيم كه شان انسان بسيار بالاتر از اين است كه از جملات ركيك و مبتذل در كلامش استفاده كند و زبانی را كه برای نيايش با پروردگار در اختيار ما قرار گرفته است به اين امور زشت آلوده نماييم.

بزرگان دين ما سيره شان بر اين بوده است كه نه تنها زبان را به فحش آلوده نمی نمودند كه حتی امور عادی را هم با ظرافت خاصی بيان می نمودند كه خدای نكرده بوی بد زبانی از آن به مشام نرسد مثلا می فرمايند: اگر كسی عيب و نقصی دارد كه از آن شرم می كند ـ (و اين حقيقتی است كه هر كس نسبت به ياد آوری كمبود و نقص خود توسط ديگران حساسيت بالای دارد)ـ، اگر ذكر آن ضروری شود شايسته نيست كه با الفاظ صريح بيان شود مثل پيسی و كچلی و امثال اين ها؛ مثلا اگر كسی بخواهد علّت پيسی يا كچلی را بپرسد نگويد تو در چه وقت پيس يا كچل شدی؟ بلكه به كنايه و با عبارات غير صريح بگويد: اين عارضه كی برای شما روی داد؟ و مانند آن، زيرا تصريح به اين ها داخل در بی ادبی و بد زبانی است.

خداوند به ما توفيق دوری از اين رذيله اخلاقی را عنايت فرمايد.

منبع

گروهی از پژوهشگران، سب و فحش دادن، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین، بازیابی :1 بهمن 1391.




  1. سوره انعام: 108
  2. سوره فرقان،آیه44
  3. بحارالانوار، ج60، ص207
  4. غررالحكم، ص223
  5. بحارالانوار، ج76، ص110
  6. مجموعة ورام، ج1، ص110
  7. الكافي، ج2، ص326
  8. بحارالانوار، ج71، ص246
  9. بحارالانوار، ج93، ص156
  10. الكافی، ج2، ص360
  11. غررالحكم، ص223
  12. مستدرك الوسائل، ج12، ص82
  13. مجموعة ورام، ج1، ص110
  14. مجموعة ورام، ج1، ص110
  15. الكافي، ج2، ص326
  16. مستدرك الوسائل، ج12، ص82
  17. بحارالا نوار، ج1، ص149
  18. الكافي، ج2، ص327
  19. سوره فرقان،آیه 63
  20. سوره آل عمران،آیه 134