رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

سبط بن جوزی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (1)
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
اِبْن‌ِ جَوزی‌ یا سبط ابن‌ جوزی‌، شمس‌الدین‌ ابوالمظفر یوسف‌ ابن‌ حسام‌ الدین‌ قزاوغلى‌ بن‌ عبدالله‌ تركى‌ عونى‌ هبیری‌ بغدادی‌ (582-654ق‌/ 1186-1256م‌)، واعظ و مورخ‌.
+
'''سبط ابن‌ جوزی‌‌''' (۶۵۴-۵۸۲ ق‌)، واعظ و مورخ‌ بزرگ [[اهل سنت]] در قرن هفتم هجری و از شاگردان [[ابن عساکر|ابن‌ عساکر دمشقی]] است. مجالس وعظ و ارشاد او مقبول عام و خاص بوده است. دو کتاب «[[تذکرة الخواص (کتاب)|تذکرة الخواص]]» و «مرآة الزمان‌ فى‌ تاریخ‌ الاعیان»‌ از مهمترین آثار ابن‌ جوزی به شمار می رود.
  
==خانواده ابن جوزی==
+
==ولادت و خاندان==
  
مادرش‌ رابعه‌ دختر عبدالرحمان‌ بن‌ جوزی‌ بود<ref>ابن‌ جوزی‌، 8(2)/503.</ref> و به‌ همین‌ سبب‌ به‌ سبط ابن‌ جوزی‌ معروف‌ شد. رابعه‌ نخست‌ در 571ق‌/1175م‌ به‌ عقد ابوالفتح‌ بن‌ رشید طبری‌ درآمد<ref>همو، 8(1)/331-332.</ref> و چون‌ ابوالفتح‌ درگذشت‌ با حسام‌الدین‌ [[ازدواج‌]] كرد. حسام‌ الدین‌ قزاوغلى‌ از بردگان‌ عون‌ الدین‌ یحیى‌ بن‌ هبیره وزیر و به‌ منزله فرزند او بود كه‌ او را آزاد و رابعه‌ را برای‌ او خواستگاری‌ كرد.<ref>یونینى‌، 1/39.</ref> جالب‌ است‌ كه‌ قزاوغلى‌ نیز در تركى‌ به‌ معنای‌ سبط است‌. شمس‌الدین‌ یوسف‌ به‌ گفته محیى‌الدین‌ یوسف‌ ابن‌ جوزی‌ (ه م‌) در [[رجب‌]] 581/ سپتامبر 1185 یا چنانكه‌ خود از مادرش‌ نقل‌ كرده‌ در 582ق‌/1186م‌ به‌ دنیا آمد.<ref>ابن‌ خلكان‌، 3/142؛ یونینى‌، 1/42؛ جرجى‌ زیدان‌، .3/89</ref> مى‌نویسد كه‌ چون‌ شمس‌الدین‌ به‌ دنیا آمد، مادرش‌ مرد ولى‌ مأخذی‌ كه‌ مؤید این‌ قول‌ باشد، ندیدیم‌.
+
شمس‌الدین‌ ابوالمظفر یوسف‌ بن‌ حسام‌ الدین‌ قزاوغلى‌ بن‌ عبدالله‌ ترکى‌ عونى‌ هبیری‌ بغدادی،‌ به‌ گفته محیى‌الدین‌ یوسف‌ ابن‌ جوزی‌ در [[رجب‌]] ۵۸۱ قمری (۱۱۸۵ م)، یا چنانکه‌ خود از مادرش‌ نقل‌ کرده‌ در ۵۸۲ قمری‌ به‌ دنیا آمد.<ref>ابن‌ خلکان‌، ۳/۱۴۲؛ یونینى‌، ۱/۴۲؛ جرجى‌ زیدان‌، .۳/۸۹</ref> مادرش‌ رابعه‌ دختر [[عبدالرحمان بن جوزی|ابوالفرج‌ عبدالرحمان‌ بن‌ جوزی]]<nowiki/> بود<ref>ابن‌ جوزی‌، ۸(۲)/۵۰۳.</ref> و به‌ همین‌ سبب‌ به‌ سبط ابن‌ جوزی‌ معروف‌ شد.  
  
ابن‌ جوزی‌ تحت‌ توجه‌ جدش‌ ابوالفرج‌ عبدالرحمان‌ بن‌ جوزی‌ (ه م‌) پرورش‌ یافت‌.<ref>ابن‌ تغری‌ بردی‌، 7/39.</ref> در بغداد از جد خویش‌ و از عبدالمنعم‌ بن‌ كلیب‌، ابن‌ قبیطى‌، عبدلله‌ بن‌ ابى‌ بكر معروف‌ به‌ ابن‌ سدان‌ حربى‌، موفق‌الدین‌ عبدالله‌ مقدسى‌، ابوحفص‌ بن‌ طبرزد، ابوالیمن‌ كندی‌ و برخى‌ دیگر حدیث‌ شنید.<ref>ابن‌ جوزی‌، 8(1)/193، 8(2)/527، 564، 578، 627.</ref> ادب‌ را نزد ابوالبقا و فقه‌ را نزد حصیری‌ خواند و همچون‌ داییش‌ محیى‌الدین‌ ابن‌ جوزی‌ از دست‌ شیخ‌ ضیاءالدین‌ عبدالوهاب‌ ابن‌ سكینه‌ خرقه‌ پوشید.<ref>ابن‌ شاكر، 4/356.</ref>
+
==تحصیلات و اساتید==
  
خود مى‌نویسد كه‌ الجامع‌ الصغیر و قدوری‌ را نزد جمال‌ الدین‌ محمود حصیری‌ و صحاح‌ جوهری‌ را نزد تاج‌الدین‌ كندی‌ خوانده‌ است‌.<ref>همو، 8(2)/576، 720-721.</ref> ابن‌ جوزی‌ در 590ق‌/1194م‌ شهاب‌ الدین‌ عمر بن‌ محمد سهروردی‌ را در رباط درب‌ المقبره [[بغداد]] در حال‌ وعظ دیده‌ است‌.<ref>همو، 8(2)/679.</ref> او در ذیل‌ وقایع‌ 596ق‌/1200م‌ مى‌نویسد كه‌ این‌ سال‌ ابتدای‌ جلوس‌ وی‌ بر تربت‌ امام‌ احمد حنبل‌ بود. از آن‌ جلسات‌ نیز به‌ نیكى‌ یاد مى‌كند.<ref>همو، 8(2)/468.</ref>
+
ابن‌ جوزی‌ تحت‌ توجه‌ جدش‌ [[عبدالرحمان بن جوزی|عبدالرحمان‌ بن‌ جوزی‌]] پرورش‌ یافت‌.<ref>ابن‌ تغری‌ بردی‌، ۷/۳۹.</ref> در [[بغداد]] از جد خویش‌ و از عبدالمنعم‌ بن‌ کلیب‌، ابن‌ قبیطى‌، عبدالله‌ بن‌ ابى‌ بکر معروف‌ به‌ ابن‌ سدان‌ حربى‌، موفق‌الدین‌ عبدالله‌ مقدسى‌، ابوحفص‌ بن‌ طبرزد، ابوالیمن‌ کندی‌ و برخى‌ دیگر [[حدیث|حدیث‌]] شنید.<ref>ابن‌ جوزی‌، ۸(۱)/۱۹۳، ۸(۲)/۵۲۷، ۵۶۴، ۵۷۸، ۶۲۷.</ref> [[ادبیات عرب|ادب‌]] را نزد ابوالبقا و [[فقه|فقه‌]] را نزد حصیری‌ خواند و همچون‌ دایی اش‌ محیى‌الدین‌ ابن‌ جوزی‌ از دست‌ شیخ‌ ضیاءالدین‌ عبدالوهاب‌ ابن‌ سکینه‌ خرقه‌ پوشید.<ref>ابن‌ شاکر، ۴/۳۵۶.</ref>
  
==تحصیل و اساتید وی==
+
خود مى‌نویسد که‌ الجامع‌ الصغیر و قدوری‌ را نزد جمال‌ الدین‌ محمود حصیری‌ و صحاح‌ جوهری‌ را نزد تاج‌الدین‌ کندی‌ خوانده‌ است‌.<ref>همو، ۸(۲)/۵۷۶، ۷۲۰-۷۲۱.</ref> ابن‌ جوزی‌ در ۵۹۰ق،‌ شهاب‌ الدین‌ عمر بن‌ محمد سهروردی‌ را در رباط درب‌ المقبره [[بغداد]] در حال‌ وعظ دیده‌ است‌.<ref>همو، ۸(۲)/۶۷۹.</ref> او در ذیل‌ وقایع‌ ۵۹۶ق، مى‌نویسد که‌ این‌ سال‌ ابتدای‌ جلوس‌ وی‌ بر تربت‌ امام‌ [[احمد بن حنبل|احمد حنبل]]<nowiki/> بود. از آن‌ جلسات‌ نیز به‌ نیکى‌ یاد مى‌کند.<ref>همو، ۸(۲)/۴۶۸.</ref>
  
شمس‌الدین‌ در 600ق‌/1204م‌ از [[بغداد]] به‌ شام‌ سفر كرد و این‌ اولین‌ سفر او بود؛ ابتدا به‌ دقوتا رفت‌ و با خطیب‌ و واعظ آنجا كه‌ حجت‌ نامیده‌ مى‌شد، دیدار كرد و از او حدیث‌ شنید. پس‌ به‌ اربل‌ رفت‌ و شیخ‌ محیى‌الدین‌ ساقانى‌ را ملاقات‌ كرد. آنگاه‌ به‌ موصل‌ رفت‌ و در آنجا ضمن‌ برپایى‌ جلسه وعظ كه‌ قبول‌ تمام‌ یافت‌، جماعتى‌ از علما و محدثان‌ از جمله‌ خطیب‌ ابوطاهر احمد بن‌ عبدالله‌ طوسى‌ را درك‌ كرد. از آنجا به‌ حران‌ رفت‌ و از فخرالدین‌ محمد ابن‌ تیمیه‌، ابن‌ طباخ‌، عبدالقادر رهاوی‌ و جز آنان‌ حدیث‌ شنید.
+
شمس‌الدین‌ در ۶۰۰ق‌‌ از [[بغداد]] به‌ [[شام|شام‌]] سفر کرد و این‌ اولین‌ سفر او بود؛ ابتدا به‌ دقوتا رفت‌ و با خطیب‌ و واعظ آنجا که‌ حجت‌ نامیده‌ مى‌شد، دیدار کرد و از او حدیث‌ شنید. پس‌ به‌ اربل‌ رفت‌ و شیخ‌ محیى‌الدین‌ ساقانى‌ را ملاقات‌ کرد. آنگاه‌ به‌ موصل‌ رفت‌ و در آنجا ضمن‌ برپایى‌ جلسه وعظ که‌ قبول‌ تمام‌ یافت‌، جماعتى‌ از علما و [[محدث|محدثان‌]] از جمله‌ خطیب‌ ابوطاهر احمد بن‌ عبدالله‌ طوسى‌ را درک‌ کرد. از آنجا به‌ حران‌ رفت‌ و از فخرالدین‌ محمد ابن‌ تیمیه‌، ابن‌ طباخ‌، عبدالقادر رهاوی‌ و جز آنان‌ حدیث‌ شنید.
  
پس‌ به‌ حلب‌ رفت‌ و شمائل‌ النبى‌ را از افتخارالدین‌ و اسباب‌ النزول‌ را از عبدالرحمان‌ بن‌ استاد شنید. از آنجا به‌ [[دمشق‌]] رفت‌ و در قاسیون‌ نزدیك‌ فارسیه‌ فرود آمد. در جامع‌ دمشق‌ جلسه‌ داشت‌ و خود این‌ جلسات‌ را به‌ غرفه‌های‌ بهشت‌ تشبیه‌ كرده‌ است‌. پس‌ به‌ زیارت‌ بیت‌المقدس‌ و قبر ابراهیم‌ خلیل‌ علیه السلام رفت‌ كه‌ در آنجا هم‌ جلسه‌ داشت‌. سپس‌ به‌ قاسیون‌ بازگشت‌ و تا 603ق‌/1207م‌ در آنجا بود. آنگاه‌ به‌ حلب‌ رفت‌ و در شام‌ تاج‌الدین‌ كندی‌، قاضى‌ جمال‌الدین‌ بن‌ حرستانى‌، شمس‌الدین‌ بن‌ شیرازی‌، شرف‌الدین‌ بن‌ موصلى‌ و بنى‌ عساكر را ملاقات‌ كرد و از موفق‌الدین‌ حنبلى‌، داوود بن‌ ملاعب‌، ابن‌ صصری‌ و دیگران‌ استفاده‌ برد و با ابوعمر شیخ‌ فارسیه‌ مصاحبت‌ داشت‌.
+
پس‌ به‌ حلب‌ رفت‌ و شمائل‌ النبى‌ را از افتخارالدین‌ و اسباب‌ النزول‌ را از عبدالرحمان‌ بن‌ استاد شنید. از آنجا به‌ [[دمشق‌]] رفت‌ و در قاسیون‌ نزدیک‌ فارسیه‌ فرود آمد. در جامع‌ دمشق‌ جلسه‌ داشت‌ و خود این‌ جلسات‌ را به‌ غرفه‌های‌ [[بهشت|بهشت‌]] تشبیه‌ کرده‌ است‌. پس‌ به‌ زیارت‌ [[بیت المقدس|بیت‌المقدس‌]] و قبر [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم‌ خلیل‌]] علیه السلام رفت‌ که‌ در آنجا هم‌ جلسه‌ داشت‌. سپس‌ به‌ قاسیون‌ بازگشت‌ و تا ۶۰۳ق‌ در آنجا بود. آنگاه‌ به‌ حلب‌ رفت‌ و در شام‌ تاج‌الدین‌ کندی‌، قاضى‌ جمال‌الدین‌ بن‌ حرستانى‌، شمس‌الدین‌ بن‌ شیرازی‌، شرف‌الدین‌ بن‌ موصلى‌ و بنى‌ عساکر را ملاقات‌ کرد و از موفق‌الدین‌ حنبلى‌، داوود بن‌ ملاعب‌، ابن‌ صصری‌ و دیگران‌ استفاده‌ برد و با ابوعمر شیخ‌ فارسیه‌ مصاحبت‌ داشت‌.
  
ابن‌ جوزی‌ مى‌گوید: همنشینى‌ با اینان‌ خانواده‌ و وطن‌ را از یاد او برده‌ بوده‌ است‌.<ref>همو، 8(2)/516-517.</ref> آنچه‌ نقل‌ شد مفصل‌ترین‌ سخنى‌ است‌ كه‌ شمس‌ الدین‌ یوسف‌ درباره خویش‌ گفته‌ است‌ ولى‌ او در مواضع‌ دیگر نیز از مشایخ‌ و اساتید خود از جمله‌ ابن‌ عساكر، شرف‌الدین‌ اسماعیل‌ موصلى‌ فقیه‌ و دیگران‌<ref>.8(2)/581 ،663 ،674</ref> یاد كرده‌ است‌.
+
ابن‌ جوزی‌ مى‌گوید: همنشینى‌ با اینان‌ خانواده‌ و وطن‌ را از یاد او برده‌ بوده‌ است‌.<ref>همو، ۸(۲)/۵۱۶-۵۱۷.</ref> آنچه‌ نقل‌ شد مفصل‌ترین‌ سخنى‌ است‌ که‌ شمس‌ الدین‌ یوسف‌ درباره خویش‌ گفته‌ است،‌ ولى‌ او در مواضع‌ دیگر نیز از [[مشایخ|مشایخ‌]] و اساتید خود از جمله‌ [[ابن عساکر|ابن‌ عساکر]]، شرف‌الدین‌ اسماعیل‌ موصلى‌ [[فقیه|فقیه‌]] و دیگران‌<ref>.۸(۲)/۵۸۱ ،۶۶۳ ،۶۷۴</ref> یاد کرده‌ است‌.
  
ابن‌ جوزی‌ در دمشق‌ از ملوك‌ بنى‌ ایوب‌ محبت‌ و احترام‌ فراوان‌ دید و مجالس‌ وعظ او به‌ سبب‌ خوش‌ سیمایى‌ و شیرین‌ سخنى‌ وی‌ قبول‌ تام‌ یافت‌.<ref>ذهبى‌، العبر، 3/274؛ همو، سیر، 23/297.</ref> در 604ق‌/1207م‌ به‌ حج‌ رفت‌ و گرمای‌ شدید آن‌ سال‌ را تحمل‌ كرد و مرگ‌ حاجیان‌ بسیاری‌ را بر اثر تشنگى‌ شاهد بود. چندانكه‌ مى‌گوید: سه‌ روز تمام‌ در میان‌ مردگان‌ راه‌ مى‌رفته‌ است‌.<ref>8(2)/532-533.</ref> در 607ق‌/1210م‌ با الملك‌ المعظم‌ عیسى‌ (د 624ق‌/1227م‌) به‌ غزا رفت‌.<ref>همو، 8(2)/544.</ref> در 619ق‌ دوباره‌ عازم‌ سفر حج‌ شد، اما بر اثر فروافتادن‌ از اسب‌ دو ماه‌ بستری‌ گردید.<ref>همو، 8(2)/624.</ref>
+
== مجالس وعظ و ارشاد ==
 +
ابن‌ جوزی‌ در [[دمشق|دمشق‌]]، از ملوک‌ بنى‌ ایوب‌ محبت‌ و احترام‌ فراوان‌ دید و مجالس‌ وعظ او به‌ سبب‌ خوش‌ سیمایى‌ و شیرین‌ سخنى‌ وی‌ قبول‌ تام‌ یافت‌.<ref>ذهبى‌، العبر، ۳/۲۷۴؛ همو، سیر، ۲۳/۲۹۷.</ref>
  
شمس‌ الدین‌ در 641ق‌/1243م‌ به‌ هنگام‌ منازعات‌ امرای‌ ایوبى‌ در [[مصر]] بوده‌ است‌.<ref>همو، 8(2)/741.</ref> در 643ق‌ از مصر به‌ قاسیون‌ بازگشت‌ و بیمار شد. سال‌ بعد روانه [[عراق‌]] گردید و در [[رمضان‌]] همان‌ سال‌ به‌ بغداد رسید.<ref>همو، 8(2)/754.</ref> در 644ق‌ كه‌ در بغداد بود، همسرش‌ زینب‌ دختر ابوالقاسم‌ قاضى‌حماه‌ در دمشق‌ مرد. شمس‌الدین‌، نیكى‌ و پرهیزگاری‌ همسرش‌ را ستوده‌ و مى‌نویسد كه‌ وی‌ از بهاء حنبلى‌، ابن‌ صصری‌ و جز آنان‌ حدیث‌ شنیده‌ بود.<ref>8(2)/765.</ref>
+
شمس‌الدین‌ مدتى‌ در مدرسه شبلیه‌ و بدریه حسنیه‌ و مدتى‌ در مدرسه معزیه‌ درس هم‌ مى‌گفت<ref>ابوشامه‌، ۱۹۵؛ یونینى‌، ۱/۴۳.</ref>،‌ اما بیشتر به‌ وعظ مشغول‌ بود. خود در چندین‌ مورد به‌ جلسات‌ وعظ خویش‌ اشاره‌ دارد؛ مثلاً در موردی‌ از مجالس‌ سالهای‌ ۶۰۳، ۶۱۲ و ۶۱۳ق‌ یاد مى‌کند و مى‌گوید: در ۶۰۳ق‌ در یکى‌ از جلسات‌ که‌ استادش‌ تاج‌الدین‌ کندی‌ هم‌ حاضر بود، بیش‌ از ۵۰۰ تن‌ از جوانان‌ [[توبه|توبه‌]] کردند.<ref> ۸(۲)/۵۳۰، ۵۷۹.</ref>
  
آخرین‌ مطلبى‌ كه‌ ابن‌ جوزی‌ درباره خود مى‌نویسد، مربوط به‌ 654ق‌/1256م‌ است‌. در این‌ سال‌، الملك‌ الناصر یوسف‌ مدرسه‌ای‌ را كه‌ در باب‌ فرادیس‌ دمشق‌ ساخته‌ بود، افتتاح‌ كرد و در مراسم‌ افتتاح‌ جز او همه‌ حاضر بودند، الملك‌ الناصر كسسی در پى‌ او فرستاد و او را به‌ حضور فراخواند اما ابن‌ جوزی‌ كه‌ «تشویق‌ مزاج‌» عارض‌ حالش‌ شده‌ بود از رفتن‌ خودداری‌ كرد. (8(2)/793-794)
+
ابن‌ کثیر مى‌نویسد: که‌ شمس‌الدین‌ هر بامداد شنبه‌ در «باب‌ مشهد [[امام سجاد علیه السلام|على‌ بن‌ حسین‌]] علیه السلام» مجلس‌ وعظ داشت‌. مردم‌ در گرفتن‌ جا و شنیدن‌ سخنان‌ او بر یکدیگر سبقت‌ مى‌جستند و شب‌ شنبه‌ در جامع‌ مى‌خفتند و در تابستان‌ بستانها را ترک‌ مى‌گفتند و در مجلس‌ وعظ او حاضر مى‌شدند و چون‌ به‌ بستانها بازمى‌گشتند فواید سخنان‌ او را یاد مى‌کردند. تاج‌الدین‌ کندی‌ هم‌ در جلسات‌ او حاضر مى‌شد و اقوال‌ او را تحسین‌ مى‌کرد.<ref>۱۳/۱۹۴.</ref>
  
شمس‌الدین‌ مدتى‌ در مدرسه شبلیه‌ و بدریه حسنیه‌ و مدتى‌ در مدرسه معزیه‌ درس‌ مى‌گفت‌ (ابوشامه‌، 195؛ یونینى‌، 1/43)، اما بیشتر به‌ وعظ مشغول‌ بود. خود در چندین‌ مورد به‌ جلسات‌ وعظ خویش‌ اشاره‌ دارد؛ مثلاً در موردی‌ از مجالس‌ سالهای‌ 603، 612 و 613ق‌ یاد مى‌كند و مى‌گوید: در 603 ق‌ در یكى‌ از جلسات‌ كه‌ استادش‌ تاج‌الدین‌ كندی‌ هم‌ حاضر بود، بیش‌ از 500 تن‌ از جوانان‌ توبه‌ كردند.<ref> 8(2)/530، 579.</ref>
+
یونینى‌ مى‌نویسد که‌ ابن‌ جوزی‌ در وعظ یگانه روزگار بود. در مجالس‌ او اهل‌ ذمه‌ نیز حاضر مى‌شدند.<ref> ۱/۴۰.</ref> هنگامى‌ که‌ در ۶۲۶ق‌ (۱۲۲۹م‌) [[بیت المقدس|قدس‌]] از دست‌ مسلمانان‌ بیرون رفت‌، الملک‌ الناصر به‌ سبط ابن‌ جوزی‌ پیشنهاد کرد تا مجلس‌ وعظى‌ برپا دارد. او در این‌ مجلس‌ خطابه‌ای‌ درباره فضایل‌ قدس‌ و نیز در مصیبت‌ از دست‌ رفتن‌ آن‌ ایراد کرد و مردم‌ را چنان‌ اندوهگین‌ ساخت‌ که‌ فریاد و فغان‌ از همه‌ برخاست‌<ref>ابن‌ واصل‌، ۴/۲۴۵-۲۴۶.</ref> و نیز خود وی‌ ضمن‌ اشاره‌ به‌ این‌ مجلس‌، بخشى‌ کوتاه‌ از خطابه خویش‌ را آورده‌ است‌.<ref>۸(۲)/۶۵۴.</ref>
  
ابن‌ كثیر مى‌نویسد: كه‌ شمس‌الدین‌ هر بامداد شنبه‌ در «باب‌ مشهد على‌ بن‌ حسین‌ علیه السلام» مجلس‌ وعظ داشت‌. مردم‌ در گرفتن‌ جا و شنیدن‌ سخنان‌ او بر یكدیگر سبقت‌ مى‌جستند و شب‌ شنبه‌ در جامع‌ مى‌خفتند و در تابستان‌ بستانها را ترك‌ مى‌گفتند و در مجلس‌ وعظ او حاضر مى‌شدند و چون‌ به‌ بستانها بازمى‌گشتند فواید سخنان‌ او را یاد مى‌كردند. تاج‌الدین‌ كندی‌ هم‌ در جلسات‌ او حاضر مى‌شد و اقوال‌ او را تحسین‌ مى‌كرد.<ref>13/194.</ref>
+
== آثار و تألیفات ==
  
نعیمى‌ در نقل‌ این‌ روایت‌ به‌ جای‌ یحسنون‌، یستهجنون‌ آورده‌ است‌<ref> 1/478.</ref> كه‌ نمى‌توان‌ آن‌ را پذیرفت‌. یونینى‌ مى‌نویسد كه‌ ابن‌ جوزی‌ در وعظ یگانه روزگار بود. در مجالس‌ او اهل‌ ذمه‌ نیز حاضر مى‌شدند.<ref> 1/40.</ref> هنگامى‌ كه‌ در 626ق‌/1229م‌ قدس‌ از دست‌ مسلمانان‌ بیروت‌ رفت‌، الملك‌ الناصر به‌ سبط ابن‌ جوزی‌ پیشنهاد كرد تا مجلس‌ وعظى‌ برپا دارد. او در این‌ مجلس‌ خطابه‌ای‌ درباره فضایل‌ قدس‌ و نیز در مصیبت‌ از دست‌ رفتن‌ آن‌ ایراد كرد و مردم‌ را چنان‌ اندوهگین‌ ساخت‌ كه‌ فریاد و فغان‌ از همه‌ برخاست‌<ref>ابن‌ واصل‌، 4/245-246.</ref> و نیز خود وی‌ ضمن‌ اشاره‌ به‌ این‌ مجلس‌، بخشى‌ كوتاه‌ از خطابه خویش‌ را آورده‌ است‌.<ref>8(2)/654.</ref>
+
* مرآة الزمان‌ فى‌ تاریخ‌ الاعیان: از مهم‌ترین‌ آثار‌ سبط ابن‌ جوزی‌ که‌ به‌ جای‌ مانده‌ کتاب‌ «مرآة الزمان»‌ است‌.<ref>ابن‌ خلکان‌، ۳/۱۴۲.</ref> این‌ کتاب‌ را در ۴۰ مجلد<ref>یونینى‌ ۱/۴۱.</ref> و در ۳۷ مجلد به‌ خط مؤلف‌ دیده‌اند. یونینى‌ مى‌افزاید که‌ در آن‌ نکته‌های‌ بس‌ لطیف‌ بسیاری‌ از [[حدیث|احادیث‌]] نبوی‌، اخبار نیکان‌ و اشعار نغز و رخدادهای‌ روزگار تا سال‌ ۶۵۴ ق،‌ یعنى‌ سال‌ وفات‌ مؤلف‌ به‌ شیوه‌ای‌ غریب‌ گرد آمده‌ بوده‌ است‌. در وصف‌ مرآة الزمان‌ نظرات‌ موافق‌ و مخالفى‌ ابراز شده‌ است‌: بعضى‌ آن‌ را دارای‌ داستانهای‌ بى‌پایه‌ و گزافه‌،<ref>ذهبى‌، میزان‌ الاعتدال‌، ۴/۴۷۱.</ref> برخى‌ دیگر آن‌ را از بهترین‌ کتب‌ در نوع‌ خویش‌ دانسته‌اند<ref>ابن‌ تغری‌ بردی‌، ۷/۳۹.</ref> و گروهى‌ مثل ابن‌ کثیر،<ref>۳/۱۹۴.</ref> بر این‌ نظر بوده‌اند که‌ شمس‌الدین‌ در این‌ کتاب‌ به‌ تنظیم‌ «المنتظم‌» جد خویش‌ پرداخته‌ و بعد اخباری‌ به‌ آن‌ افزوده‌ است‌ اما آنچه‌ از مرآة الزمان‌ در دست‌ داریم‌ این‌ نظر را تأیید نمى‌کند. او نه‌ تنها از المنتظم‌ استفاده‌ برده‌، بلکه‌ به‌ دیگر آثار جد خود نیز نظر داشته‌ است‌، همچنین‌ مآخذ متعدد دیگر را هم‌ دیده‌ و از آنها نقل‌ کرده‌ است‌.<ref>نک: عباس‌، ۳۶-۳۷.</ref> شمس‌الدین‌ حتى‌ گاه‌ به‌ نقد نوشته‌های‌ جد خود پرداخته‌<ref>۱/۲۴۰، ۲۶۰.</ref> و مآخذ و منابع‌ دیگر را در چندین‌ مورد ارزیابى‌ کرده‌ است‌، مثلاً روایات‌ ثعلبى‌، [[ابن عساکر|ابن‌ عساکر]]، [[ابن عباس|ابن‌ عباس‌]] و [[ابن سیرین|ابن‌ سیرین]]<nowiki/> را مورد انتقاد قرار داده‌ و آنها را تصحیح‌ کرده‌ است‌.<ref>همو، ۱/۴۳۰، ۴۳۸، ۴۵۲، ۵۱۵، ۵۴۳.</ref> قطب‌ الدین‌ یونینى‌، مرآة الزمان‌ را مختصر کرده‌ و بر آن‌ ذیلى‌ نوشته‌ است‌. ذیلهای‌ دیگری‌ نیز بر این‌ کتاب‌ نوشته‌ شده‌ که‌ [[حاجی خلیفه|حاجى‌ خلیفه]]<nowiki/> از آنها نام‌ برده‌ است‌. همچنین‌ حاجى‌ خلیفه‌ از ترجمه‌ ترکى‌ این‌ کتاب‌ توسط محمد بن‌ عبدالعزیز یونینى‌ متخلص‌ به‌ وجودی‌ یاد کرده‌ است‌.<ref>همانجا.</ref>
  
==صفات اخلاقی ابن جوزی==
+
*[[تذکرة الخواص (کتاب)|تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه]]: وی به تصریح خود در کتاب «تذکره الخواص»، اخبار [[کربلا]] را از [[هشام بن محمد سائب کلبی|هشام کلبی]] روایت و تحریر کرده است و این موضوع، اعتماد ما را به اعتبار این گزارش ها و این منابع، افزایش می دهد.
 +
*جوهرة الزمان
 +
*منتهی السؤول فی سیرة الرسول
 +
*تلخیص الجامع الکبیر
 +
*شرح البدایه (اصل آن از ابوالحسن مرغینانی حنفی است.)
 +
*شرح روح العارفین
 +
*اللوامع فی احادیث المختصر و الجامع
 +
*معادن الابریز
 +
*النضید فی مسائل التوحید
 +
*نهایة الصنایع فی شرح المختصر و الجامع
  
ابن‌ جوزی‌ مردی‌ ظریف‌، متواضع‌، هوشیار، دارای‌ محفوظات‌ زیاد و صاحب‌ خطى‌ خوش‌ بود.<ref>ابوشامه‌، 195؛ ذهبى‌، سیر، 23/297؛ غسانى‌، 623.</ref> با اهل‌ علم‌ و فضل‌ منصف‌ و با ارباب‌ جبر و جهل‌ ناسازگار بود. ملوك‌ و قدرتمندان‌ به‌ دیدار او مى‌آمدند، و حدود 50 سال‌ نزد خواص‌ و عوام‌ مقامى‌ والا داشت‌ و مجلس‌ وعظ او نشاط انگیز و خوشایند بود. سرانجام‌ وی‌ در 72 سالگى‌ در خانه خویش‌ واقع‌ در جبل‌ صالحیه دمشق‌ درگذشت‌ و بر جنازه او الملك‌الناصر صلاح‌الدین‌ یوسف‌ و سایر امرا و بزرگان‌ حاضر شدند<ref>.ابوشامه‌، 195؛ یونینى‌، 1/43.</ref>
+
==صفات اخلاقی==
  
==آثار==
+
ابن‌ جوزی‌ مردی‌ ظریف‌، [[تواضع|متواضع‌]]، هوشیار، دارای‌ محفوظات‌ زیاد و صاحب‌ خطى‌ خوش‌ بود.<ref>ابوشامه‌، ۱۹۵؛ ذهبى‌، سیر، ۲۳/۲۹۷؛ غسانى‌، ۶۲۳.</ref> با اهل‌ علم‌ و فضل‌ منصف‌ و با ارباب‌ جبر و [[جهل|جهل‌]] ناسازگار بود.
  
مهم‌ترین‌ اثری‌ كه‌ از سبط ابن‌ جوزی‌ به‌ جای‌ مانده‌ كتاب‌ مرآه الزمان‌ فى‌ تاریخ‌ الاعیان‌ است‌.<ref>ابن‌ خلكان‌، 3/142.</ref> این‌ كتاب‌ را در 40 مجلد و <ref>یونینى‌ 1/41.</ref> در 37 مجلد به‌ خط مؤلف‌ دیده‌اند. یونینى‌ مى‌افزاید كه‌ در آن‌ نكته‌های‌ بس‌ لطیف‌ بسیاری‌ از احادیث‌ نبوی‌، اخبار نیكان‌ و اشعار نغز و رخدادهای‌ روزگار تا سال‌ 654 ق‌ یعنى‌ سال‌ وفات‌ مؤلف‌ به‌ شیوه‌ای‌ غریب‌ گرد آمده‌ بوده‌ است‌. طاش‌ كوپری‌ زاده‌<ref>1/208.</ref> این‌ كتاب‌ را در 8 مجلد به‌ خط دقیق‌ (ریز) دیده‌ است‌.
+
ملوک‌ و قدرتمندان‌ به‌ دیدار او مى‌آمدند، و حدود ۵۰ سال‌ نزد خواص‌ و عوام‌ مقامى‌ والا داشت‌ و مجلس‌ وعظ او نشاط انگیز و خوشایند بود.  
  
در وصف‌ مرآه الزمان‌ نظرات‌ موافق‌ و مخالفى‌ ابراز شده‌ است‌: بعضى‌ آن‌ را دارای‌ داستانهای‌ بى‌پایه‌ و گزافه‌،<ref>ذهبى‌، میزان‌ الاعتدال‌، 4/471.</ref> برخى‌ دیگر آن‌ را از بهترین‌ كتب‌ در نوع‌ خویش‌ دانسته‌اند<ref>ابن‌ تغری‌ بردی‌، 7/39.</ref> و گروهى‌ مثلاً ابن‌ كثیر، <ref>3/194.</ref> بر این‌ نظر بوده‌اند كه‌ شمس‌الدین‌ در این‌ كتاب‌ به‌ تنظیم‌ المنتظم‌ جد خویش‌ پرداخته‌ و بعد اخباری‌ به‌ آن‌ افزوده‌ است‌ اما آنچه‌ از مرآه الزمان‌ در دست‌ داریم‌ این‌ نظر را تأیید نمى‌كند.
+
== وفات ==
 
+
سبط ابن جوزی،‌ سرانجام‌ در ۷۲ سالگى‌ در سال‌ ۶۵۴ قمری در خانه خویش‌ واقع‌ در جبل‌ صالحیه [[دمشق|دمشق‌]] درگذشت‌ و بر جنازه او الملک‌الناصر صلاح‌الدین‌ یوسف‌ و سایر امرا و بزرگان‌ حاضر شدند.<ref>.ابوشامه‌، ۱۹۵؛ یونینى‌، ۱/۴۳.</ref>
او نه‌ تنها از المنتظم‌ استفاده‌ برده‌، بلكه‌ به‌ دیگر آثار جد خود نیز نظر داشته‌ است‌، همچنین‌ مآخذ متعدد دیگر را هم‌ دیده‌ و از آنها نقل‌ كرده‌ است‌.<ref>نك: عباس‌، 36-37.</ref> شمس‌الدین‌ حتى‌ گاه‌ به‌ نقد نوشته‌های‌ جد خود پرداخته‌<ref>1/240، 260.</ref> و مآخذ و منابع‌ دیگر را در چندین‌ مورد ارزیابى‌ كرده‌ است‌، مثلاً روایات‌ ثعلبى‌، ابن‌ عساكر، ابن‌ عباس‌ و ابن‌ سیرین‌ را مورد انتقاد قرار داده‌ و آنها را تصحیح‌ كرده‌ است‌.<ref>همو، 1/430، 438، 452، 515، 543.</ref>
 
 
 
قطب‌ الدین‌ یونینى‌، مرآه الزمان‌ را مختصر كرده‌ و بر آن‌ ذیلى‌ نوشته‌ است‌. ذیلهای‌ دیگری‌ نیز بر این‌ كتاب‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ حاجى‌ خلیفه‌ از آنها نام‌ برده‌ است‌. (2/1647-1648) همچنین‌ حاجى‌ خلیفه‌ از ترجمه‌ تركى‌ این‌ كتاب‌ توسط محمد بن‌ عبدالعزیز یونینى‌ متخلص‌ به‌ وجودی‌ یاد كرده‌ است‌.<ref>همانجا.</ref>
 
 
 
از آثار اوست:
 
 
 
* تذکره الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه
 
* مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان
 
* جوهره الزمان
 
* منتهی السؤول فی سیره الرسول
 
* تلخیص الجامع الکبیر
 
* شرح البدایه (اصلی آن از ابوالحسن مرغینانی حنفی است.)
 
* شرح روح العارفین
 
* اللوامع فی احادیث المختصر والجامع
 
* معادن الابریز
 
* النضید فی مسائل التوحید
 
* نهایه الصنایع فی شرح المختصر والجامع
 
 
 
==از راویان واقعه عاشورا==
 
 
 
پس از [[شیخ مفید]]، باید از سبط ابن جوزی یاد کرد. وی نیز به تصریح خود در کتاب «تذکره الامه بخصائص الائمه»، اخبار [[کربلا]] را از هشام کلبی روایت و تحریر کرده است و این موضوع، اعتماد ما را به اعتبار این گزارش ها و این منابع، افزایش می دهد.
 
 
 
طبری و سبط ابن جوزی از اهل تسنن به شمار می آیند و شیخ مفید از بزرگان شیعه امامیه است که این امر به میزان اطمینان و اعتماد خواننده را نسبت به اعتبار و صحت گزارش های ارائه شده در آنها می افزاید.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
* دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد3، صفحه1050، در دسترس در [http://lib.eshia.ir/23022/3/1050/%D8%B3%D8%A8%D8%B7_%D8%A8%D9%86_%D8%AC%D9%88%D8%B2%DB%8C کتابخانه مدرسه فقاهت]، بازیابی: 27 آبان 1392.
+
*دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۱۰۵۰، در دسترس در [http://lib.eshia.ir/23022/3/1050/%D8%B3%D8%A8%D8%B7_%D8%A8%D9%86_%D8%AC%D9%88%D8%B2%DB%8C کتابخانه مدرسه فقاهت]، بازیابی: ۲۷ آبان ۱۳۹۲.
* سید علی حسین پور، راویان عاشورا چه کسانی هستند؟ [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4892/7647/95913 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]، بازیابی: 27 آبان 1392.
+
*سید علی حسین پور، راویان عاشورا چه کسانی هستند؟ [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4892/7647/95913 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]، بازیابی: ۲۷ آبان ۱۳۹۲.
 
 
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده

نسخهٔ ‏۶ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۳۶

سبط ابن‌ جوزی‌‌ (۶۵۴-۵۸۲ ق‌)، واعظ و مورخ‌ بزرگ اهل سنت در قرن هفتم هجری و از شاگردان ابن‌ عساکر دمشقی است. مجالس وعظ و ارشاد او مقبول عام و خاص بوده است. دو کتاب «تذکرة الخواص» و «مرآة الزمان‌ فى‌ تاریخ‌ الاعیان»‌ از مهمترین آثار ابن‌ جوزی به شمار می رود.

ولادت و خاندان

شمس‌الدین‌ ابوالمظفر یوسف‌ بن‌ حسام‌ الدین‌ قزاوغلى‌ بن‌ عبدالله‌ ترکى‌ عونى‌ هبیری‌ بغدادی،‌ به‌ گفته محیى‌الدین‌ یوسف‌ ابن‌ جوزی‌ در رجب‌ ۵۸۱ قمری (۱۱۸۵ م)، یا چنانکه‌ خود از مادرش‌ نقل‌ کرده‌ در ۵۸۲ قمری‌ به‌ دنیا آمد.[۱] مادرش‌ رابعه‌ دختر ابوالفرج‌ عبدالرحمان‌ بن‌ جوزی بود[۲] و به‌ همین‌ سبب‌ به‌ سبط ابن‌ جوزی‌ معروف‌ شد.

تحصیلات و اساتید

ابن‌ جوزی‌ تحت‌ توجه‌ جدش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ جوزی‌ پرورش‌ یافت‌.[۳] در بغداد از جد خویش‌ و از عبدالمنعم‌ بن‌ کلیب‌، ابن‌ قبیطى‌، عبدالله‌ بن‌ ابى‌ بکر معروف‌ به‌ ابن‌ سدان‌ حربى‌، موفق‌الدین‌ عبدالله‌ مقدسى‌، ابوحفص‌ بن‌ طبرزد، ابوالیمن‌ کندی‌ و برخى‌ دیگر حدیث‌ شنید.[۴] ادب‌ را نزد ابوالبقا و فقه‌ را نزد حصیری‌ خواند و همچون‌ دایی اش‌ محیى‌الدین‌ ابن‌ جوزی‌ از دست‌ شیخ‌ ضیاءالدین‌ عبدالوهاب‌ ابن‌ سکینه‌ خرقه‌ پوشید.[۵]

خود مى‌نویسد که‌ الجامع‌ الصغیر و قدوری‌ را نزد جمال‌ الدین‌ محمود حصیری‌ و صحاح‌ جوهری‌ را نزد تاج‌الدین‌ کندی‌ خوانده‌ است‌.[۶] ابن‌ جوزی‌ در ۵۹۰ق،‌ شهاب‌ الدین‌ عمر بن‌ محمد سهروردی‌ را در رباط درب‌ المقبره بغداد در حال‌ وعظ دیده‌ است‌.[۷] او در ذیل‌ وقایع‌ ۵۹۶ق، مى‌نویسد که‌ این‌ سال‌ ابتدای‌ جلوس‌ وی‌ بر تربت‌ امام‌ احمد حنبل بود. از آن‌ جلسات‌ نیز به‌ نیکى‌ یاد مى‌کند.[۸]

شمس‌الدین‌ در ۶۰۰ق‌‌ از بغداد به‌ شام‌ سفر کرد و این‌ اولین‌ سفر او بود؛ ابتدا به‌ دقوتا رفت‌ و با خطیب‌ و واعظ آنجا که‌ حجت‌ نامیده‌ مى‌شد، دیدار کرد و از او حدیث‌ شنید. پس‌ به‌ اربل‌ رفت‌ و شیخ‌ محیى‌الدین‌ ساقانى‌ را ملاقات‌ کرد. آنگاه‌ به‌ موصل‌ رفت‌ و در آنجا ضمن‌ برپایى‌ جلسه وعظ که‌ قبول‌ تمام‌ یافت‌، جماعتى‌ از علما و محدثان‌ از جمله‌ خطیب‌ ابوطاهر احمد بن‌ عبدالله‌ طوسى‌ را درک‌ کرد. از آنجا به‌ حران‌ رفت‌ و از فخرالدین‌ محمد ابن‌ تیمیه‌، ابن‌ طباخ‌، عبدالقادر رهاوی‌ و جز آنان‌ حدیث‌ شنید.

پس‌ به‌ حلب‌ رفت‌ و شمائل‌ النبى‌ را از افتخارالدین‌ و اسباب‌ النزول‌ را از عبدالرحمان‌ بن‌ استاد شنید. از آنجا به‌ دمشق‌ رفت‌ و در قاسیون‌ نزدیک‌ فارسیه‌ فرود آمد. در جامع‌ دمشق‌ جلسه‌ داشت‌ و خود این‌ جلسات‌ را به‌ غرفه‌های‌ بهشت‌ تشبیه‌ کرده‌ است‌. پس‌ به‌ زیارت‌ بیت‌المقدس‌ و قبر ابراهیم‌ خلیل‌ علیه السلام رفت‌ که‌ در آنجا هم‌ جلسه‌ داشت‌. سپس‌ به‌ قاسیون‌ بازگشت‌ و تا ۶۰۳ق‌ در آنجا بود. آنگاه‌ به‌ حلب‌ رفت‌ و در شام‌ تاج‌الدین‌ کندی‌، قاضى‌ جمال‌الدین‌ بن‌ حرستانى‌، شمس‌الدین‌ بن‌ شیرازی‌، شرف‌الدین‌ بن‌ موصلى‌ و بنى‌ عساکر را ملاقات‌ کرد و از موفق‌الدین‌ حنبلى‌، داوود بن‌ ملاعب‌، ابن‌ صصری‌ و دیگران‌ استفاده‌ برد و با ابوعمر شیخ‌ فارسیه‌ مصاحبت‌ داشت‌.

ابن‌ جوزی‌ مى‌گوید: همنشینى‌ با اینان‌ خانواده‌ و وطن‌ را از یاد او برده‌ بوده‌ است‌.[۹] آنچه‌ نقل‌ شد مفصل‌ترین‌ سخنى‌ است‌ که‌ شمس‌ الدین‌ یوسف‌ درباره خویش‌ گفته‌ است،‌ ولى‌ او در مواضع‌ دیگر نیز از مشایخ‌ و اساتید خود از جمله‌ ابن‌ عساکر، شرف‌الدین‌ اسماعیل‌ موصلى‌ فقیه‌ و دیگران‌[۱۰] یاد کرده‌ است‌.

مجالس وعظ و ارشاد

ابن‌ جوزی‌ در دمشق‌، از ملوک‌ بنى‌ ایوب‌ محبت‌ و احترام‌ فراوان‌ دید و مجالس‌ وعظ او به‌ سبب‌ خوش‌ سیمایى‌ و شیرین‌ سخنى‌ وی‌ قبول‌ تام‌ یافت‌.[۱۱]

شمس‌الدین‌ مدتى‌ در مدرسه شبلیه‌ و بدریه حسنیه‌ و مدتى‌ در مدرسه معزیه‌ درس هم‌ مى‌گفت[۱۲]،‌ اما بیشتر به‌ وعظ مشغول‌ بود. خود در چندین‌ مورد به‌ جلسات‌ وعظ خویش‌ اشاره‌ دارد؛ مثلاً در موردی‌ از مجالس‌ سالهای‌ ۶۰۳، ۶۱۲ و ۶۱۳ق‌ یاد مى‌کند و مى‌گوید: در ۶۰۳ق‌ در یکى‌ از جلسات‌ که‌ استادش‌ تاج‌الدین‌ کندی‌ هم‌ حاضر بود، بیش‌ از ۵۰۰ تن‌ از جوانان‌ توبه‌ کردند.[۱۳]

ابن‌ کثیر مى‌نویسد: که‌ شمس‌الدین‌ هر بامداد شنبه‌ در «باب‌ مشهد على‌ بن‌ حسین‌ علیه السلام» مجلس‌ وعظ داشت‌. مردم‌ در گرفتن‌ جا و شنیدن‌ سخنان‌ او بر یکدیگر سبقت‌ مى‌جستند و شب‌ شنبه‌ در جامع‌ مى‌خفتند و در تابستان‌ بستانها را ترک‌ مى‌گفتند و در مجلس‌ وعظ او حاضر مى‌شدند و چون‌ به‌ بستانها بازمى‌گشتند فواید سخنان‌ او را یاد مى‌کردند. تاج‌الدین‌ کندی‌ هم‌ در جلسات‌ او حاضر مى‌شد و اقوال‌ او را تحسین‌ مى‌کرد.[۱۴]

یونینى‌ مى‌نویسد که‌ ابن‌ جوزی‌ در وعظ یگانه روزگار بود. در مجالس‌ او اهل‌ ذمه‌ نیز حاضر مى‌شدند.[۱۵] هنگامى‌ که‌ در ۶۲۶ق‌ (۱۲۲۹م‌) قدس‌ از دست‌ مسلمانان‌ بیرون رفت‌، الملک‌ الناصر به‌ سبط ابن‌ جوزی‌ پیشنهاد کرد تا مجلس‌ وعظى‌ برپا دارد. او در این‌ مجلس‌ خطابه‌ای‌ درباره فضایل‌ قدس‌ و نیز در مصیبت‌ از دست‌ رفتن‌ آن‌ ایراد کرد و مردم‌ را چنان‌ اندوهگین‌ ساخت‌ که‌ فریاد و فغان‌ از همه‌ برخاست‌[۱۶] و نیز خود وی‌ ضمن‌ اشاره‌ به‌ این‌ مجلس‌، بخشى‌ کوتاه‌ از خطابه خویش‌ را آورده‌ است‌.[۱۷]

آثار و تألیفات

  • مرآة الزمان‌ فى‌ تاریخ‌ الاعیان: از مهم‌ترین‌ آثار‌ سبط ابن‌ جوزی‌ که‌ به‌ جای‌ مانده‌ کتاب‌ «مرآة الزمان»‌ است‌.[۱۸] این‌ کتاب‌ را در ۴۰ مجلد[۱۹] و در ۳۷ مجلد به‌ خط مؤلف‌ دیده‌اند. یونینى‌ مى‌افزاید که‌ در آن‌ نکته‌های‌ بس‌ لطیف‌ بسیاری‌ از احادیث‌ نبوی‌، اخبار نیکان‌ و اشعار نغز و رخدادهای‌ روزگار تا سال‌ ۶۵۴ ق،‌ یعنى‌ سال‌ وفات‌ مؤلف‌ به‌ شیوه‌ای‌ غریب‌ گرد آمده‌ بوده‌ است‌. در وصف‌ مرآة الزمان‌ نظرات‌ موافق‌ و مخالفى‌ ابراز شده‌ است‌: بعضى‌ آن‌ را دارای‌ داستانهای‌ بى‌پایه‌ و گزافه‌،[۲۰] برخى‌ دیگر آن‌ را از بهترین‌ کتب‌ در نوع‌ خویش‌ دانسته‌اند[۲۱] و گروهى‌ مثل ابن‌ کثیر،[۲۲] بر این‌ نظر بوده‌اند که‌ شمس‌الدین‌ در این‌ کتاب‌ به‌ تنظیم‌ «المنتظم‌» جد خویش‌ پرداخته‌ و بعد اخباری‌ به‌ آن‌ افزوده‌ است‌ اما آنچه‌ از مرآة الزمان‌ در دست‌ داریم‌ این‌ نظر را تأیید نمى‌کند. او نه‌ تنها از المنتظم‌ استفاده‌ برده‌، بلکه‌ به‌ دیگر آثار جد خود نیز نظر داشته‌ است‌، همچنین‌ مآخذ متعدد دیگر را هم‌ دیده‌ و از آنها نقل‌ کرده‌ است‌.[۲۳] شمس‌الدین‌ حتى‌ گاه‌ به‌ نقد نوشته‌های‌ جد خود پرداخته‌[۲۴] و مآخذ و منابع‌ دیگر را در چندین‌ مورد ارزیابى‌ کرده‌ است‌، مثلاً روایات‌ ثعلبى‌، ابن‌ عساکر، ابن‌ عباس‌ و ابن‌ سیرین را مورد انتقاد قرار داده‌ و آنها را تصحیح‌ کرده‌ است‌.[۲۵] قطب‌ الدین‌ یونینى‌، مرآة الزمان‌ را مختصر کرده‌ و بر آن‌ ذیلى‌ نوشته‌ است‌. ذیلهای‌ دیگری‌ نیز بر این‌ کتاب‌ نوشته‌ شده‌ که‌ حاجى‌ خلیفه از آنها نام‌ برده‌ است‌. همچنین‌ حاجى‌ خلیفه‌ از ترجمه‌ ترکى‌ این‌ کتاب‌ توسط محمد بن‌ عبدالعزیز یونینى‌ متخلص‌ به‌ وجودی‌ یاد کرده‌ است‌.[۲۶]
  • تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه: وی به تصریح خود در کتاب «تذکره الخواص»، اخبار کربلا را از هشام کلبی روایت و تحریر کرده است و این موضوع، اعتماد ما را به اعتبار این گزارش ها و این منابع، افزایش می دهد.
  • جوهرة الزمان
  • منتهی السؤول فی سیرة الرسول
  • تلخیص الجامع الکبیر
  • شرح البدایه (اصل آن از ابوالحسن مرغینانی حنفی است.)
  • شرح روح العارفین
  • اللوامع فی احادیث المختصر و الجامع
  • معادن الابریز
  • النضید فی مسائل التوحید
  • نهایة الصنایع فی شرح المختصر و الجامع

صفات اخلاقی

ابن‌ جوزی‌ مردی‌ ظریف‌، متواضع‌، هوشیار، دارای‌ محفوظات‌ زیاد و صاحب‌ خطى‌ خوش‌ بود.[۲۷] با اهل‌ علم‌ و فضل‌ منصف‌ و با ارباب‌ جبر و جهل‌ ناسازگار بود.

ملوک‌ و قدرتمندان‌ به‌ دیدار او مى‌آمدند، و حدود ۵۰ سال‌ نزد خواص‌ و عوام‌ مقامى‌ والا داشت‌ و مجلس‌ وعظ او نشاط انگیز و خوشایند بود.

وفات

سبط ابن جوزی،‌ سرانجام‌ در ۷۲ سالگى‌ در سال‌ ۶۵۴ قمری در خانه خویش‌ واقع‌ در جبل‌ صالحیه دمشق‌ درگذشت‌ و بر جنازه او الملک‌الناصر صلاح‌الدین‌ یوسف‌ و سایر امرا و بزرگان‌ حاضر شدند.[۲۸]

پانویس

  1. ابن‌ خلکان‌، ۳/۱۴۲؛ یونینى‌، ۱/۴۲؛ جرجى‌ زیدان‌، .۳/۸۹
  2. ابن‌ جوزی‌، ۸(۲)/۵۰۳.
  3. ابن‌ تغری‌ بردی‌، ۷/۳۹.
  4. ابن‌ جوزی‌، ۸(۱)/۱۹۳، ۸(۲)/۵۲۷، ۵۶۴، ۵۷۸، ۶۲۷.
  5. ابن‌ شاکر، ۴/۳۵۶.
  6. همو، ۸(۲)/۵۷۶، ۷۲۰-۷۲۱.
  7. همو، ۸(۲)/۶۷۹.
  8. همو، ۸(۲)/۴۶۸.
  9. همو، ۸(۲)/۵۱۶-۵۱۷.
  10. .۸(۲)/۵۸۱ ،۶۶۳ ،۶۷۴
  11. ذهبى‌، العبر، ۳/۲۷۴؛ همو، سیر، ۲۳/۲۹۷.
  12. ابوشامه‌، ۱۹۵؛ یونینى‌، ۱/۴۳.
  13. ۸(۲)/۵۳۰، ۵۷۹.
  14. ۱۳/۱۹۴.
  15. ۱/۴۰.
  16. ابن‌ واصل‌، ۴/۲۴۵-۲۴۶.
  17. ۸(۲)/۶۵۴.
  18. ابن‌ خلکان‌، ۳/۱۴۲.
  19. یونینى‌ ۱/۴۱.
  20. ذهبى‌، میزان‌ الاعتدال‌، ۴/۴۷۱.
  21. ابن‌ تغری‌ بردی‌، ۷/۳۹.
  22. ۳/۱۹۴.
  23. نک: عباس‌، ۳۶-۳۷.
  24. ۱/۲۴۰، ۲۶۰.
  25. همو، ۱/۴۳۰، ۴۳۸، ۴۵۲، ۵۱۵، ۵۴۳.
  26. همانجا.
  27. ابوشامه‌، ۱۹۵؛ ذهبى‌، سیر، ۲۳/۲۹۷؛ غسانى‌، ۶۲۳.
  28. .ابوشامه‌، ۱۹۵؛ یونینى‌، ۱/۴۳.

منابع