ساده زیستی پیامبر اکرم (ص)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ساده زيستي مورد نظر اسلام عبارت است از عدم دلبستگي به مظاهر دنيا و رهايي از تجملات و تشريفات زايد زندگي و بي پيرايه بودن که مقابل آن، تجملگرايي و رفاه زدگي است.

خوراک پیامبر صلی الله علیه و آله

عمر می‌گفت: روزی به اتاق پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم، دیدم او بر بوریا خفته بود و بوریا بر پهلوی او رد انداخته بود و اندوخته خوراک پیامبر صلی الله علیه و آله هم چیزی جز دو مشت جو و یک مشت تره نبود؛ گریه‌ام گرفت.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای پسر خطاب چرا گریه می‌کنی؟ گفتم: چرا گریه نکنم تو برگزیده خدایی و این اندوخته غذایی توست در حالی که خسرو و قیصر غرق در میوه و نعمت‌های فراوانند، فرمود: ای عمر خشنود نیستی که دنیا از آن ایشان و آخرت از آن ما باشد؟ من هم پذیرفتم.[۱]

روایت‌های مختلفی در مورد خوراک ایشان نقل شده است؛ از جمله این که ایشان هیچگاه سه شب متوالی سیر غذا نخورد، تا رحلت فرمود.[۲] گاهی سه ماه متوالی بر خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله می‌گذشت که آتشی برای پختن غذا روشن نمی‌کردند؛ زیرا بیشتر خوراک ایشان آب و خرما بود، گاه همسایه‌ها زیادی شیر گوسفندان خود را برای پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرستادند.[۳] پیامبر صلی الله علیه و آله حتی دو روز پیاپی از نان جو هم سیر نشد.[۴]

از انس بن مالک نقل است، فاطمه سلام الله علیها قطعه نانی برای رسول‌خدا آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای فاطمه این چیست؟ گفت: قرص نانی پخته‌ام، دلم آرام نگرفت تا این قطعه را برای شما آوردم. فرمود: دخترم این اولین غذایی است که از سه روز پیش تاکنون به دهان پدرت رسیده است.[۵] باز از انس بن مالک است، هرگز در غذای روز یا شب پیامبر صلی الله علیه و آله نان و گوشت با هم در سفره نبود؛ مگر در مهمانی‌ها.[۶]

از ابوامامه نقل شده که گفته است: هیچگاه از سفره خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله حتی قطعه نان جوینی هم باقی نمی‌ماند.[۷]

پوشاک پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر سادگی را در پوشاک هم رعایت می‌کرد. ایشان بعضی اوقات جامه خود را وصله می‌کرد.[۸] گاهی لباس پشمینه می‌پوشید.[۹]

از انس بن مالک روایت شده، پادشاه روم ردایی از سندس به پیامبر صلی الله علیه و آله هدیه کرد، رسول‌خدا آن را پوشید، مردم گفتند: ای رسول‌خدا آیا این جامه از آسمان بر شما نازل شده است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از این تعجب می‌کنید و حال آنکه سوگند به کسی که جانم در دست اوست، دستمالی از دستمال‌های سعد بن معاذ در بهشت، بهتر از این است. آنگاه آن را نزد جعفر بن ابیطالب فرستاد که به نجاشی برگرداند[۱۰] و در نقل دیگر قبای حریری به رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله هدیه شد که نخست آن را پوشید و در آن نمازگزارد؛ سپس از پوشیدن آن منصرف شد و آن را بیرون آورد و فرمود: برای پرهیزکاران شایسته نیست.[۱۱]

محل خواب حضرت نیز بسیار ساده بود. تشک پیامبر صلی الله علیه و آله چرمی از لیف خرما بود.[۱۲] از عایشه نقل است که روزی بانویی از انصار به خانه ما آمد و رختخواب پیامبر که یک عبای تاشده بود، دید و تشکی انباشته از پشم فرستاد، چون رسول‌ خدا پیش من آمد، فرمود: این چیست؟ گفتم: بانوی انصاری چون رختخواب شما را دید این را فرستاد. پیامبر فرمود: این را برگردان، ای عایشه اگر می‌خواستم خداوند کوه‌هایی از طلا و نقره در اختیارم قرار می‌داد.[۱۳]

باز از عایشه نقل است که می‌گفت: معمولاً عبایی را دو لایه پهن می‌کردم؛ شبی پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و من آن عبا را چهار لایه کرده بودم، چون پیامبر صلی الله علیه و آله دراز کشید، فرمود: ای عایشه امشب رختخواب من چه تغییری کرده است که چون هر شب نیست، گفتم: آن را چهار لایه کردم. فرمود: به حال اول برگردان.[۱۴]

در روایت دیگری از عبدالله بن مسعود است که می‌گفت، پیامبر صلی الله علیه و آله بر روی حصیری خوابید که روی پوست ایشان اثر و نشانه انداخته بود؛ چون بیدار شد، من شروع به دست کشیدن به محل نشان حصیر کردم و گفتم چه می‌شود؛ اگر به ما اجازه فرمایی که روی این حصیر چیزی بگسترانیم تا از تاثیر آن محفوظ بمانی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: مرا با دنیا چه کار است، مثل من و دنیا چون سواری است که زیر درختی سایه می‌گیرد و سپس به سرعت حرکت می‌کند و درخت را رها می‌کند.[۱۵]

مرکب پیامبر صلی الله علیه و آله

تواضع و فروتنی پیامبر صلی الله علیه و آله به حدی بود که در وسایل و زندگی شخصی ایشان نمود داشت، از جمله مرکب ایشان بود، ایشان علاوه بر اسب بر شتر و قاطر نیز سوار می‌شدند.[۱۶] و گاهی نیز کسی را هم ترک خود سوار می‌کرد.[۱۷] در مواردی هم بر خر بی‌پالان سوار می‌شد.[۱۸] در بعضی مواقع نیز با پای پیاده بدون دستار و کلاه راه می‌رفتند.[۱۹]

خانه پیامبر صلی الله علیه و آله

واقدی از عبدالله بن زید هذلی نقل کرده که می‌گفته است: من خانه‌های همسران رسول‌ خدا را در آن موقع که به فرمان عمر بن عبدالعزیز ویران کردند، دیدم دیوار حیاط‌ها از خشت خام بود و هر حیاط دارای حجره‌هایی از چوب و شاخ خرما بود که میان آنها را گل اندود کرده بودند، حتی در یک مورد که ام‌سلمه در نبود، پیامبر صلی الله علیه و آله حجره خود را با خشت خام بنا کرد؛ چون رسول‌ خدا برگشتند و متوجه شدند، فرمودند: این چیست؟ ام‌سلمه گفت: ای رسول‌ خدا خواستم از دید مردم محفوظ باشم، فرمودند: ای ام‌سلمه بدترین چیزی که اموال مسلمانان در آن راه خرج شود، ساختمان است.[۲۰]

در زمان ولید بن عبدالملک و به دستور وی حجره‌های همسران رسول‌خدا ضمیمه مسجد شد، سعید بن مسیب گفت: به خدا سوگند دوست می‌داشتم که آن حجره‌ها را به همان حال نگه می‌داشتند، تا آنکه مردم مدینه و هر کس به آنجا می‌آید، ببیند رسول‌خدا در زندگی خود به چه مقدار کفایت می‌کرد و موجب شود که مردم از مال اندوزی و فخرفروشی دست بردارند و به زهد روآورند.[۲۱]

پرهیز از خوی استکبار

یکی از نمودهای ساده‌زیستی، پرهیز از خوی استکباری است. رسول‌ خدا فرمود: پنج کار را ترک نمی‌کنم، تا پس از آن برای امتم سنت گردد؛ روی زمین با غلامان غذاخوردن، سوار الاغ بی‌پالان شدن بز را با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن.[۲۲] ایشان هنگامی که سواره بود، اجازه نمی‌داد کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند، یا او را با خود سوار می‌کرد و یا اگر فرد نمی‌پذیرفت، می‌فرمود: جلوتر برود و در فلان مکان منتظر باشد.[۲۳] با توانگر و تنگدست یکسان مصافحه می‌کرد؛[۲۴] اگر به خوردن چیزی دعوت می‌شد، آن را کوچک نمی‌شمرد. هر چند خرمایی پوسیده باشد.[۲۵]

در خوراک و پوشاک بر غلامان و کنیزانش برتری نمی‌جست.[۲۶] دعوت هر کس را چه آزاد و چه غلام می‌پذیرفت. در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت می‌کرد.[۲۷] در خانه به اهل خانه کمک می‌کرد.[۲۸] هنگام نشستن تکیه نمی‌کرد.[۲۹]

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من همان طور غذا می‌خورم که برده غذا می‌خورد، همانطور می‌نشینم که برده می‌نشیند که من بنده‌ای از بندگان خدایم.[۳۰] پیامبر صلی الله علیه و آله حتی در سلام کردن به کودکان نیز سبقت می‌گرفت. از انس بن مالک نقل است که پیامبر صلی الله علیه و آله مرا برای انجام کاری فرستاد، گروهی از کودکان را دیدم و با ایشان نشستم که پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و به کودکان سلام کرد.[۳۱]

از ابوذر نقل است که رسول‌ خدا بدون امتیاز در میان اصحاب خود می‌نشست‌، هرگاه بیگانه‌ای وارد مجلس می‌شد، ایشان را نمی‌شناخت تا این که بپرسد.[۳۲]

علاوه بر این که خود پیامبر صلی الله علیه و آله خصلت ساده‌زیستی داشت، حتی از جانب خدا مامور بود به همسران خود که درخواست زندگی بهتری داشتند، وحی خداوند را اعلام کند: «یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا و ان کنتن تردن الله و رسوله والدار الاخرة اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما».[۳۳]

ای پیامبر صلی الله علیه و آله به زنان خود بگو؛ اگر شما زندگانی و زینت دنیا را می‌خواهید، بیایید تا من مهر شما را پرداخته و همه را به خوبی طلاق دهم و اگر طالب خدا و رسول و مشتاق آخرت هستید، همانا خدا به نیکوکاران از شما اجر عظیم عطا خواهد کرد.

ساده‌زیستی پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان علی علیه السلام

علی علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله و زندگی او را این گونه توصیف می‌کند: «پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا چندان نخورد که دهان را پرکند و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرورفته‌تر و شکمش از همه خالی‌تر بود، دنیا را به او نشان دادند؛ اما نپذیرفت... روی زمین می‌نشست و غذا می‌خورد و چون برده ساده می‌نشست، با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست خود می‌دوخت... پرده‌ای بر در خانه آویخته بود که نقش و نگار داشت، به یکی از همسران فرمود: این پرده را از چشمان من دور کن که هرگاه نگاهم به آن می‌افتد، به یاد دنیا و زینت های آن می‌افتم، پیامبر صلی الله علیه و آله با دل از دنیا روی گرداند و یادش را از جان خود ریشه کن کرد...».[۳۴]

مراتب ساده‌زیستی

مراتب ساده‌زیستی از دو منظر مورد توجه است:

  • 1. ساده‌زیستی خود یکی از مراتب زهد است و برای رسیدن به زهد باید این مرحله را طی کرد. ساده‌زیستی هر چند به معنای زهد و بی‌رغبتی به دنیا نیست؛ ولی یکی از راه‌های کسب آن است و ترویج فرهنگ ساده‌زیستی در جامعه به تقویت فرهنگ زهدگرایی می‌انجامد.[۳۵]
  • 2. ساده‌زیستی دارای مراتبی است که با توجه به شخصیت و شأنیت افراد متفاوت است. به طوری که لزوم ساده‌زیستی در رهبران و کارگزاران از شدت بیشتری برخوردار است و هر چه مسوولیت‌ها سنگین‌تر شود، ساده‌زیستی یک امر واجب می‌شود.[۳۶]

امام علی علیه السلام می‌فرماید: بر پیشوایان حق است تا می‌توانند خود را به حال فقیرترین مردم درآورند، تا فقیر به فقرش راضی باشد.[۳۷]

مقایسه فقر و ساده‌زیستی

فقر به معنای ناداری است که در روایات امری نکوهیده است:

  • پیامبر صلی الله علیه و آله: فقر از کشته شدن سخت‌تر است.
  • امام علی علیه السلام: گور بهتر از فقر و ناداری است.[۳۸]

اما در مورد ساده‌زیستی باید گفت که فرد در عین توانایی داشتن زندگی بهتر با توجه به درجه معنویت خود و تأسی از ائمه معصومین، خود به دنبال زندگی ساده و بی‌پیرایه است. «از طرفی برای ساده‌زیستی حدود و مرزهایی وجود دارد که این حدود لایتغیر است، از جمله نفی‌ اسراف، تبذیر، اتراف و تجمل است و همچنین رعایت کفاف، عفاف، قناعت و... است، با توجه به این نکات ساده‌زیستی علی‌رغم تغییر صورت آن در زمان‌های مختلف دارای حدود و مرزهای ثابت است».[۳۹] در مقایسه‌ای دیگر باید گفت: ساده‌زیستی امری پسندیده و مورد توجه معصومین علیهم السلام است.

شهید مطهری در باب سیره عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌نویسد: زهد و ساده ‌زیستی از اصول زندگی او بود. در عین سادگی طرفدار فلسفه فقر نبود. بکارگیری مال و ثروت را به سود جامعه و در راههای مشروع لازم می‌شمرد و می‌فرمود: «نعم المال الصالح للرجل الصالح».[۴۰]

مسلما ادامه حیات در گرو بهره ‌برداری و استفاده از امکانات موجود و سرمایه ‌های دنیوی است. پروردگار متعال به پیامبر مکرم اسلام می‌گوید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالْطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هی لِلَّذینَ آمَنُواْ فی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یوْمَ الْقِیامَةِ کَذالِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ»؛[۴۱] بگو ای پیامبر چه کسی زینت‌های خدا را که برای بندگان خود آفریده است، حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع نموده؟ بگو : این نعمت‌ها در دنیا برای اهل ایمان است و خالص اینها در آخرت برایشان خواهد بود.

پانویس

  1. بیهقی، سنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ج7، ص46؛ ابن حبان، صحیح ابن حبان، موسسه الرساله، 1414، ج9، ص497.
  2. طبرسی، الاحتجاج، نجف، دارالنعمان، 1386، ج1، ص335؛ سنن الکبری، ج2، ص150.
  3. ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بی تا، ج1، ص307؛ سنن الکبری، ج7، ص47.
  4. احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دارصادر، بی تا، ج6، ص97؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1408، ج6، ص58.
  5. طبقات الکبری، ج1، ص400؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415، ج4، ص122.
  6. طبقات الکبری، ج1، ص404؛ صحیح ابن حبان، ج14، ص274.
  7. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، چاپ دوم، 1414، ج5، ص54؛ فضل الله؛راوندی، النوادر، قم، دارالحدیث، ص152.
  8. شیخ صدوق، امالی، قم، موسسه بعثت، 1417، ص130؛ مکارم الخلاق، ص115.
  9. طبقات الکبری، ج1، ص456؛ذهبی، میزان الاعتدال، بیروت، دارالمعرفه، ج3، ص128.
  10. بخاری، صحیح، استانبول، دارالفکر، 1401، ج7، ص28؛ طبقات الکبری، ج1، ص457.
  11. طبقات الکبری، ج1، ص465.
  12. همان؛ تاریخ مدینه دمشق، ج4، ص105.
  13. طبقات الکبری، ج1، ص465؛ الحلبی، السیرة الحلبیه، بیروت، دارالمعرفه،1400، ج3، ص454.
  14. طبقات الکبری، ج1، ص467؛البدایة والنهایة، ج6، ص56.
  15. طبقات الکبری، ج1، ص363؛ تاریخ مدینه دمشق، ج3، ص390.
  16. طبقات الکبری، ج1، ص372؛ متقی هندی، کنزالعمال، بیروت، موسسه الرسالة، 1409، ج7، ص98.
  17. امالی، ص130؛ مکارم الاخلاق، ص115.
  18. ابن شهرآشوب، مناقب، نجف، مکتبة الحیدریة، 1376، ج1، ص127.
  19. طبقات الکبری، ج1، ص499؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، 1407، ج6، ص31.
  20. طبقات الکبری، ج1، ص499؛ مقریزی، امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420، ج10، ص94.
  21. امالی، ص130، مکارم الاخلاق، ص115.
  22. مکارم الاخلاق، ص22.
  23. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاءالکتب العربی، 1961، ج11، ص196.
  24. همان.
  25. مناقب آل ابی طالب، ج1، ص127.
  26. السیرة الحلبیه، ج3، ص448.
  27. امتاع الاسماع، ج2، ص189.
  28. همان، ص190.
  29. طبقات الکبری، ج1، ص371؛ امتاع الاسماع، ج7، ص335.
  30. طبقات الکبری، ج1، ص394.
  31. مکارم اخلاق، ص16.
  32. سوره احزاب، آیه 28-29.
  33. حضرت علی علیه السلام، نهج البلاغه، ترجمه محمددشتی، قم، مشرقین، چاپ چهارم، 1379، خطبه160، ص300.
  34. محمدی ری شهری و همکاران، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، قم، دارالحدیث، 1386، ج8، ص200.
  35. مصطفی؛ دلشاد تهرانی، سیره نبوی «منطق عملی»، تهران، دریا چاپ دوم، 1385، ج1، ص327.
  36. شرح نهج البلاغه، ج11، ص32.
  37. مجلسی، بحارالانوار، بیروت، الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج69، ص47.
  38. شرح نهج البلاغه، ج17، ص119.
  39. سیره نبوی «منطق عملی»، ج1، ص359؛ برای مطالعه بیشتر در مورد ساده زیستی پیامبر به همین کتاب رجوع شود.
  40. وحی و نبوت، شهید مطهری، تهران، صدرا، ص136.
  41. سوره اعراف، 32.

منابع

  • فاطمه عادلی، ساده زيستي پيامبر صلی الله علیه و آله، پژوهشگاه باقرالعلوم علیه السلام، بازیابی: 27 اردیبهشت 1393.
  • زهرا نساجی، خانواده‌ ها و رعایت الگوی مصرف، پیام زن، مهر 1388، شماره 211،

ص24، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: 27 اردیبهشت 1393.