خزیمة بن ثابت

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


خُزَيْمَة ‌بن ثابِت، خُزَيْمَة ‌بن ثابِت بن فاكِه ‌بن ثَعْلَبَة‌ بن ساعده انصارى از اصحاب برجسته پيامبر اسلام صلى‌ اللّه‌ عليه‌ و آله‌ و سلم و از ياران مشهور حضرت على عليه‌السلام. او از اهالى مدينه، قبيله اوس و طايفه بنى‌خَطْمَه بود. مادرش، كَبْشَه دختر اَوْس از بنى‌ساعده بود.[۱] كنيه خزيمه را ابوعماره نوشته‌اند.[۲] او از نخستين مردم مدينه بود كه به اسلام گرويد. وى بتهاى بنى خَطْمَه را به دست خود شكست.[۳]

خزيمة‌ بن ثابت به ذوالشهادتين ملقب است زيرا در جريان گواهى دادن بر صحت يك داد و ستد، رسول خدا شهادت او را به منزله شهادت دو شاهد عادل پذيرفت كه ظاهراً ناشى از ايمان استوار خزيمه به رسول خدا و اسلام بوده است.[۴] اين امر موجب جايگاهى ارزشمند براى خزيمه و مايه افتخار مردم مدينه اعم از اوس و خزرج شد.[۵] گواهى خزيمه درباره اسبى بود به نام مُرْتَجِز كه پيامبر در بازار تطحاء آن را از يك اعرابى خريد و چون بازگشت تا بهاى آن را بپردازد، آن اعرابى در اثر اغواى عده‌اى از منافقان، معامله را انكار كرد. خزيمه كه با گروهى از اصحاب در آنجا حضور داشت، به نفع رسول خدا شهادت داد.

اعرابى اعتراض كرد كه او شهادت مى‌دهد در حالى كه حضور نداشته است. چون پيامبر از خزيمه پرسيد كه آيا هنگام خريد و فروش حضور داشته است، خزيمه پاسخ داد نه اما مى‌داند كه پيامبر آن را خريده است. او افزود آيا پيامبر را به آنچه از سوى خدا آورده است تصديق كند، اما وى را عليه اين اعرابى پليد تصديق نكند.

پيامبر از جواب او تعجب كرد و به او گفت شهادتش همچون شهادت دو نفر است. پس از آن، پيامبر فرمود: هر كه خزيمه به نفع يا برضد وى براى او شهادت دهد، او را بس است.[۶]

خزيمه در غزوه بدر و جنگها و غزوات پس از آن شركت كرد.[۷] به روايتى، وى نخستين بار در غزوه احد حضور يافت،[۸] اما نويسندگان مَغازى نام وى را در شمار ياران پيامبر در غزوه احد ياد نكرده‌اند؛ لذا برخى حضور او را در غزواتِ بعد از اُحُد دانسته‌اند [۹] در هنگام فتح مكه، خزيمة‌ بن ثابت پرچم طايفه بنى‌خطمه را حمل مى‌كرد. [۱۰]

خزيمه، همراه با برخى ديگر از اصحاب، پس از رحلت پيامبر در امر خلافت به حضرت على علیه السلام رجوع كرد و خلافت ابوبكر را نپذيرفت و در اين‌باره با ابوبكر محاجه كرد و شهادت داد كه پيامبر در روز غديرخم فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهْذا علىٌّ مَوْلاه» و به ولايت و برادرى و جانشينى على عليه‌السلام گواهى داد.[۱۱]

پس از قتل عثمان (سال 35) كه مردم مدينه با حضرت على علیه السلام بيعت كردند، خزيمه نيز با آن حضرت بيعت نمود.[۱۲] در جنگ جمل (سال 36)، وى از بزرگان انصار بود كه براى يارى امام على علیه السلام اعلام آمادگى كرد و براى جنگ با پيمان‌شكنان، همراه امام از مدينه عازم بصره شد.[۱۳] وى در حالى كه عمامه‌اى زرد و جامه‌اى سپيد پوشيده و شمشيرى بر كمر بسته و كمانى بر گردن نهاده بود، سوار بر اسبى وارد بصره شد. در حالى‌ كه در پى او هزار سوار بودند.[۱۴]

خزيمه چنان نزد على عليه‌السلام عزيز و گرامى بود كه در جنگ جمل وقتى امام بر پسرش محمد حنفيه خشم گرفت، به خواهش او پرچم طلايه سپاه را از نو به محمد بازگرداند [۱۵] بعداً خزيمة‌ بن ثابت همراه على عليه‌السلام به كوفه رفت و پيوسته با او بود.[۱۶] وى در جنگ صفين نيز از بزرگان سپاه امام بود و باايمان به حقانيت امام على علیه السلام، سرسختانه با سپاهيان معاويه جنگيد و از فريب‌كارى معاويه سستى به خود راه نداد.[۱۷] پس از آنكه عمارياسر به شهادت رسيد، خزيمه به چادر خويش رفت، غسل كرد و به ميدان جنگ آمد و چندان نبرد كرد تا به شهادت رسيد.[۱۸] او از پيامبر روايت كرد كه عمار بن ياسر به دست گروهى ستمكار (الفئه الباغية) كشته خواهد شد.[۱۹] شهادت خزيمة‌ بن ثابت، در مرحله‌اى از جنگ صفّين، معروف به «يوم وَقعة الخميس» روى داد كه آتش پيكار بسيار شديد شد.[۲۰] امام على علیه السلام، خزيمة‌ بن ثابت را از برادران خويش ياد كرد كه تا آخر بر راه حق پايدار ماندند.[۲۱] [۲۲] به استناد همين گزارشها، قول كسانى را كه گفته‌اند خزيمه در جنگ جمل و صِفّين تا پيش‌ از شهادت عمّار وارد جنگ نشد، رد كرده است.[۲۳]

برخى راويان گفته‌اند كه خزيمة‌ بن ثابت در زمان عثمان درگذشت و كسى كه در صفين حضور داشت، فرد ديگرى همنام او بود.[۲۴] اما شهادت خزيمة‌ بن ثابت در صفين، طبق روايات عام و خاص، متواتر است و انكار شهادت خزيمه در صفّين، در واقع تلاشى از سوى معاندان براى بيان اين مطلب است كه مجاهدان بدر حضرت على علیه السلام را در صفّين يارى نكرده‌اند.[۲۵] به‌ علاوه غالب مورخان گفته‌اند: ذوالشهادتين همان خزيمة‌ بن ثابت است و با استناد به كتب انساب، در ميان انصار هيچ مرد ديگرى به نام خزيمة‌ بن ثابت نبوده است. اين نظر كه خزيمه فردى غير از ذوالشهادتين است، در حقيقت ناشى از تعصبهاى برخاسته از تبليغات امويان است.[۲۶] پسران خزيمة‌ بن ثابت، عبداللّه و عبدالرحمان و عُماره نام داشتند.[۲۷]

خزيمة‌ بن ثابت در زمره راويان حديث و از ثقات به شمار مى‌رود و بى‌واسطه از رسول خدا نقل حديث كرده است.[۲۸] كسانى نيز از خزيمة‌ بن ثابت روايت كرده‌اند از جمله فرزندش عماره، جابر بن عبداللّه انصارى، عمارة‌ بن عثمان‌ بن حنيف، عمرو بن ميمون، ابراهيم‌ بن سعدبن ابى‌وقاص، ابوعبداللّه جَدَلى، عبداللّه‌ بن يزيد خطمى و عطاء بن يَسار.[۲۹]

خزيمة ذوق شاعرى نيز داشت و اشعار بسيارى به او منسوب است. بعضى او را در زمره شعراى شيعه برشمرده‌اند كه در وقايعى چون سقيفه بنى ساعده، جمل و صفين در تفضيل و ستايش اميرمؤمنان عليه‌السلام و حمايت از آن حضرت اشعار فراوانى سروده است.[۳۰] دختر خزيمه نيز در رثاى پدر مرثيه‌اى سروده است.[۳۱] محل قبر خزيمة‌ بن ثابت در صفين ناشناخته است.[۳۲]

منابع مقاله

  • ابن‌ ابى‌ الحديد، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره 1385ـ1387/1965-1967، چاپ افست بيروت [بى‌تا].
  • ابن‌ اثير، اسدالغابة فى‌ معرفة‌الصحابة، چاپ محمدابراهيم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973.
  • همو، الكامل فى التاريخ، بيروت 1385ـ1386/1965ـ1966، چاپ افست 1399ـ1402/1979ـ1982.
  • ابن‌ بابويه، امالى‌الصدوق، بيروت 1400/1980.
  • ابن‌ حجر عسقلانى، الاصابة فى تمييزالصحابة، چاپ على محمد بجاوى، بيروت 1412/1992.
  • همو، كتاب تهذيب‌التهذيب، چاپ صدقى جميل عطار، بيروت 1415/1995.
  • ابن‌ سعد (بيروت).
  • ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى‌طالب، نجف 1956.
  • ابن‌ عبدالبرّ، الاستيعاب فى معرفة‌الاصحاب، چاپ على‌محمد بجاوى، بيروت 1412/1992.
  • ابن‌ عساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ على شيرى، بيروت 1415ـ1421/1995ـ2001.
  • ابن‌ كلبى، جَمْهَرة‌النسب، ج1، چاپ ناجى حسن، بيروت 1407/1986.
  • امين.
  • على حسينى‌ميلانى، نفحات‌الازهار فى خلاصة عبقات‌الانوار، قم 1384ش.
  • ذهبى.
  • شوشترى.
  • طبرى، تاريخ (بيروت).
  • على‌ بن‌ ابى‌ طالب علیه السلام، امام اول، نهج‌البلاغه، ترجمه جعفر شهيدى، تهران 1370ش.
  • محمد بن عمر كشى، اختيارمعرفة‌الرجال، [تلخيص] محمد بن حسن طوسى، چاپ حسن مصطفوى، مشهد 1348ش.
  • كلينى.
  • مسعودى، مروج (بيروت).
  • محمد بن محمد مفيد، الجمل والنُصرة لسيد العترة فى حرب‌البصرة، چاپ على ميرشريفى، قم1374ش.
  • مطهر بن طاهر مقدسى، كتاب البدء والتاريخ، چاپ كلمان هوار، پاريس 1899ـ1919، چاپ افست تهران 1962.
  • نصر بن مزاحم، وقعة صفّين، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404.
  • يحيى‌ بن شرف نَوَوى، تهذيب‌الاسماء واللغات، مصر: ادارة‌الطباعة المنيرية، [بى‌تا]، چاپ افست [تهران] بى‌تا.
  • على‌ بن ابى‌بكر هروى، كتاب‌الاشارات الى معرفة‌الزيارات، چاپ ژانين سوردل ـ تومين، دمشق 1953.
  • يعقوبى، تاريخ.

پانویس

  1. ابن‌كلبى، ج1، ص642ـ643؛ ابن‌اثير، 1970ـ1973، ج2، ص133؛ نَوَوى، قسم1، جزء1، ص175.
  2. رجوع کنید به ابن‌عبدالبرّ، ج2، ص448؛ ابن‌اثير، همانجا؛ ابن‌حجر عسقلانى، 1412، ج2، ص278.
  3. ابن‌اثير؛ ابن‌حجر عسقلانى، همانجاها.
  4. رجوع کنید به ابن‌كلبى، ج1، ص643؛ ابن‌اثير، همانجا؛ ابن‌حجر عسقلانى، 1412، ج2، ص278ـ279.
  5. رجوع کنید به ذهبى، ج2، ص478؛ ابن‌حجر عسقلانى، 1412، ج2، ص279.
  6. كلينى، ج7، ص401؛ نيز رجوع کنید به ابن‌سعد، ج1، ص490، ج4، ص378ـ379؛ مقدسى، ج5، ص24ـ25؛ ابن‌اثير، 1970ـ1973، ج1، ص37، ج2، ص133.
  7. رجوع کنید به ابن‌عبدالبرّ، ج2، ص448؛ ابن‌اثير، 1970ـ1973، ج2، ص133.
  8. رجوع کنید به ذهبى، ج2، ص485.
  9. رجوع کنید به ابن‌اثير، همانجا؛ ابن‌حجر عسقلانى، 1415، ج2، ص557.
  10. ابن‌عبدالبرّ، همانجا.
  11. رجوع کنید به يعقوبى، ج2، ص179؛ ابن‌بابويه، ص53؛ كشى، ص38، 45؛ حسينى ميلانى، ج1، ص435ـ436، ج6، ص54ـ55، ج7، ص100، ج9، ص17، 128.
  12. ابن‌سعد، ج3، ص31.
  13. رجوع کنید به مسعودى، ج3، ص103ـ104؛ ابن‌اثير، 1399ـ1402، ج3، ص221؛ نيز رجوع کنید به مفيد، ص54ـ55، 61، 105.
  14. مسعودى، ج3، ص104ـ105.
  15. رجوع کنید به همان، ج3، ص112ـ113.
  16. ابن‌سعد، ج6، ص51.
  17. رجوع کنید به ذهبى، همانجا؛ امين، ج6، ص319.
  18. ابن‌سعد، ج3، ص32، 263؛ كشى، ص52ـ53؛ ابن‌عساكر، ج16، ص370.
  19. رجوع کنید به ابن‌سعد، ج3، ص259؛ ابن‌عبدالبرّ، همانجا؛ ابن‌حجر عسقلانى، 1412، ج2، ص279.
  20. رجوع کنید به نصر بن مزاحم، ص362ـ363؛ ابن‌عبدالبرّ، همانجا.
  21. رجوع کنید به نهج‌البلاغه، خطبه182.
  22. شوشترى ج4، ص173.
  23. درباره قول مذكور رجوع کنید به ابن‌سعد؛ ابن‌عبدالبرّ، همانجاها؛ ابن‌اثير، 1399ـ1402، ج3، ص325؛ ابن‌حجر عسقلانى، 1412، ج2، ص173؛ نيز امين، ج6، ص318.
  24. رجوع کنید به طبرى، ج4، ص447؛ ابن‌عساكر، ج16، ص371ـ372.
  25. شوشترى، ج4، ص172.
  26. براى نمونه رجوع کنید به ابن ابى‌الحديد، ج10، ص109؛ ابن‌ حجر عسقلانى، 1412، ج2، ص280؛ نيز رجوع کنید به امين، ج6، ص317ـ318.
  27. ابن‌سعد، ج4، ص378.
  28. نووى، قسم1، جزء1، ص176، كه شمار آنها را 38 حديث دانسته است؛ براى نمونه رجوع کنید به ابن‌عساكر، ج16، ص358، 366؛ ابن‌اثير، 1970ـ1973، ج2، ص 133.
  29. رجوع کنید به ابن‌ حجر عسقلانى، 1415، ج2، ص556.
  30. رجوع کنید به نصر بن مزاحم، ص398؛ ابن‌ شهر آشوب، ج2، ص211، 320، 345، 362، 375ـ376؛ ابن ابى‌الحديد، ج1، ص145ـ146، ج13، ص231.
  31. رجوع کنید به نصر بن مزاحم، ص365ـ366.
  32. هروى، ص62.


منابع

  • دانشنامه جهان اسلام، مدخل "خزیمه بن ثابت" از محمدحسن سعيدى، در دسترس در کتابخانه مدرسه فقاهت، تاریخ بازیابی: 18 آذرماه 1392.