حج: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: قربانی، حجرالاسود، کعبه، حج، روزه ايام تشريق، ترک حج، حج ...' ایجاد کرد)
 
سطر ۶۳: سطر ۶۳:
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
 +
[[Category:احكام عبادى]]

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۴۰

حج، يكى از اركان دين و از ضروريات آن بشمار مى آيد. ترك حج با اقرار به وجوب، يكى از گناهان كبيره و با انكار، موجب كفر است. خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد: «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ الَيْهِ سَبيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَانَّ اللَّهَ غَنِىُّ عَنِ الْعالَمينَ؛[۱] و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آن‌ها كه توانايى رفتن به سوى آن را دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان، بى‌نياز است».

از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه حق خداوند بر مردم اين است: آنان كه استطاعت و توان دارند، آهنگ زيارت خانه او نمايند؛ يعنى آنان كه توان مالى و فكرى و جسمى دارند و مسافرت لطمه اى به زندگى و امر معاش آنان نمى زند و پس از مراجعت از حج قدرت بر ادامه و اداره زندگى را دارند و در مسير راه، خطرى آنان را تهديد نمى كند و راه به رويشان باز است (كه همه اين‌ها در كلمه استطاعت نهفته است)، حج به صورت يك بدهى الهى شمرده مى شود و هر كه اين بدهى را نپردازد و از رفتن به حج سرباز زند، كافر محسوب مى شود.[۲]

چنان كه امام صادق علیه السلام در اين زمينه مى فرمايد: هر كس از دنيا برود و حَجة الاسلام را بجا نياورد بدون اين كه او را حاجتى ضرورى باشد يا آن كه به جهت بيمار شدن از آن باز ماند يا آن كه پادشاهى از رفتن آن جلوگيرى نمايد چنين كسى (مسلمان نخواهد مرد بلكه) يهودى يا مسيحى از دنيا خواهد رفت.[۳][۴]

معناى لغوى حج

«حج» در لغت، به معناى قصد و در اصطلاح فقها، انجام اعمال و مناسك مخصوص در زمان خاص (ماه ذی الحجه‌) و در مكان معين (مكه و اطراف آن) به قصد تقرب به خدا است.[۵]

حج در قرآن

در قرآن کریم در مورد اهمیت حج آمده است که: حج، فریضه‌ای بس مهم و ارزشمند: «...وَلِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّه غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ». (سوره آل عمران، آیه 97) ذکر «وَ مَنْ کَفَرَ» به جای «وَ مَن تَرَکَ»، بیانگر اهمیت فوق‌العاده حج می‌باشد؛ به این معنا که ترک آن مستلزم کفر است.

حج گزاردن، حق خداوند بر عهده توانمندان: «...وَلِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً...». (سوره آل عمران، آیه 97)

حج و مناسک آن، جلوه آشکار هدایت و راهنمایی خداوند: «وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللّه... کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللّه عَلی ما هَداکُمْ...». (سوره مائده، آیه 37ـ36)

حج و مناسک آن، از مقدسات و شعائر الهی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتُحِلُّوا شَعائِرَاللّه وَلاَ الشَّهْرَالْحَرامَ وَلاَالْهَدْیَ وَلاَالْقَلائِدَ وَلاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً...». (سوره مائده، آیه 2)

«وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ × لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ... ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ × ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللّه فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ...». (سوره مائده، 30ـ27)

حج میدان انجام اعمال خیر و کسب توشه برای آخرت: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّه وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی...». (سوره بقره، آیه 197)

حج در روایات

1- حج وسيله تقويت دين:

قال علي عليه السلام: «وَالْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدِّينِ؛ خداوند حج را وسيله تقويت دين قرار داد».[۶]

  • 1- اهمیت حج: قال على علیه السلام: «الله الله فى بیت ربكم لاتخلوه مابقیتم فانه ان ترك لم تناظروا؛ امام على علیه السلام فرمود: خدا را! درباره خانه پروردگارتان در نظر داشته باشید تا هستید، آن را خالى نگذارید. زیرا اگر حج متروك شود نظر رحمت خدا از شما قطع خواهد شد».[۷]
  • 2- حج و توجه به سوى خدا: عن ابى جعفر الباقر علیه السلام فى قول الله تبارك و تعالى: «ففروا الى الله انى لكم منه نذیر مبین . قال: حجوا الى الله؛ امام باقر علیه السلام درباره آیه شریفه «ففروا الى الله انى لكم منه نذیر مبین » فرموده است: منظور از فرار به سوى خدا آن است كه آهنگ حج كنید».[۸]
  • 3- لبیك و قربانى: عن على علیه السلام قال: «نزل جبرئیل عى النبى صلى الله علیه و آله و سلم فقال: یا محمد مر اصحابك بالحج والثلج، فالحج رفع الاصوات بالتلبیة و الثلج نحر البدن؛ امام على علیه السلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و گفت: اى محمد یارانت را به عج و ثج فرمان ده. عج یعنى فریاد و لبیك برآوردن و ثج یعنى قربانى كردن شتران».[۹]
  • 4- حج اكبر و اصغر: عن معاویة بن عمار، قال: سئلت ابا عبدالله علیه السلام عن یوم الحج الاكبر فقال: هو یوم النحر والاصغر العمرة؛ معاویة بن عمار گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: روز حج اكبر چه روزى است؟ حضرت فرمود: روز حج اكبر روز عید قربان است و حج اصغر عمره است.[۱۰]
  • 5- آثار حج: «عن الرضا علیه السلام قال: ما رایت شیئا اسرع غنا ولا انفى للفقر من ادمان الحج؛ از امام رضا علیه السلام نقل شده كه فرمود: هیچ چیزى را بیشتر از حج مداوم، در بى نیازى و فقرزدائى مؤثر ندیدم».[۱۱]
  • 6- مرگ در راه حج: عن ابى عبدالله علیه السلام قال: من مات فى طریق مكة ذاهبا اوجائیا امن من الفزغ الاكبر یوم القیامة؛ هر كس در راه رفت و برگشت مكه بمیرد از اندوه بزرگ روز قیامت ایمن خواهد بود».[۱۲]
  • 7- حرمت مهمانان خدا: عن ابى عبدالله علیه السلام قال: الحاج والمعتمر و فدالله ان سالوه اعطاهم و ان دعؤه اجابهم و ان شفعوا شفعهم و ان سكتوا ابتداهم و یعوضون بالدرهم الف الف درهم؛ حاجى و عمره گزار مهمان خدایند. اگر چیزى بخواهند به ایشان دهد. اگر او را بخوانند، پاسخ مى گوید. اگر شفاعت كنند. شفاعت ایشان را مى پذیرد، اگر سكوت كنند، با آنان آغاز سخن مى كند و در برابر هر درهمى كه خرج كرده اند، یك میلیون درهم به آنان مى پردازد.[۱۳]
  • 8- آمادگى براى احرام: عن حماد بن عیسى قال: سئلت ابا عبدالله علیه السلام عن التهیؤء اللاحرام، فقال تقلیم الاظفار و اخذ الشارب و حلق العانة؛ حماد بن عیسى گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم. براى احرام چگونه باید آماده شد؟ فرمود: با گرفتن ناخن ها، كوتاه‌كردن شارب و تراشیدن موى بالاى شرمگاه.[۱۴]
  • 9- نظر به كعبه: عن الباقر علیه السلام من نظر الى الكعبة لم یزل یكتب له حسنة و یمحى عنه سیئة حتى یصرف بصره عنها؛ هر كس به كعبه نگاه كند. تا وقتى به آن مى نگرد مدام كار نیك برایش نوشته مى شود و گناهش پاك مى شود تا وقتى دیده از آن برگرداند.[۱۵]
  • 10- نیت حج: عن ابى عبدالله علیه السلام قال: الحج حجان، حج لله و حج للناس، فمن حج لله كان ثوابه على الله والجنه و من حج للناس كان ثوابه على الناس یوم القیامة؛ حج دو گونه است: حجى براى خدا و حجى براى خلق، هر كس براى خدا حج گزارد، پاداشش آنست كه خدا كه وى را به بهشت درآورد و هر كس براى مردم حج گزارد، پاداش وى روز قیامت بر عهده مردم خواهد بود.[۱۶]
  • 11- روزه ایام تشریق در منى: سئل الصادق علیه السلام لم كره الصیام فى ایام التشریق؟ فقال: لان القوم زوار الله و هم فى ضیافته ولاینبغى للضیف ان یصوم عند من زاره و اضافه؛ از امام صادق علیه السلام سئوال شد: چرا روزه ایام تشریق «11، 12، 13 ذی الحجه » نامطلوب است. حضرت فرمود: زیرا مردم، زائران خدا و مهمان وى هستند. و شایسته نیست كه مهمان در نزد میزبان و كسى كه به دیدارش رفته روزه بگیرد.[۱۷]
  • 12- حج یا جهاد: عن الصادق علیه السلام انه قال: ما سبیل من سبیل الله افضل من الحج الا رجل یخرج بسیفه فیجاهد فى سبیل الله حتى یستشهد؛ هیچ راهى از راه‌هاى خدا برتر از حج نیست مگر این كه مردى شمشیر بردارد و در راه خدا جهاد كند تا شهید گردد.[۱۸]
  • 13- ثواب طواف: عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم انه قال: من طاف بهذا البیت اسبوعا و احسن صلاة ركعتیه غفرله؛ هر كس هفت بار به دور این خانه طواف كند و دو ركعت نماز طواف را به خوبى انجام دهد. گناهش آمرزیده شود.[۱۹]
  • 14- حج و تجدید میثاق: قال ابوجعفر علیه السلام والحجر كالمیثاق و استلامه كالبیعة و كان اذا استلمه قال: اللهم امانتى ادیتها و میثاقى تعاهدته لیشهدلى عندك بالبلاغ.

حجرالاسود مثل یك پیمان است و دست كشیدن بر آن چون بیعت (با خدا) است وقتى حضرت دست بر حجرالاسود مى كشید مى فرمود: خدایا! امانتم را ادا كردم. میثاق خود را تجدید كردم، تو گواه باش كه من وظیفه ام را به پایان رساند.[۲۰]

  • 15- اهمیت حج: عن ابى عبدالله علیه السلام قال: «لایزال الدین قائما ما قامت الكعبة؛ تا كعبه برپاست، دین برپاست».[۲۱]

پانویس

  1. سوره آل عمران، آیه 97.
  2. سوره آل عمران، آیه 97.
  3. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شيخ صدوق، ص 282.
  4. احكام بيماران، پزشكان و خانواده ها، ص 44.
  5. آشنايى با ابواب فقه، ص 58.
  6. نهج البلاغه: خ 1.
  7. بحارالانوار، ج 1696.
  8. معانى الاخبار، ص 222.
  9. معانى الاخبار، ص 224.
  10. معانى الاخبار، ص 295.
  11. بحارالانوار، ج 74، 318.
  12. ملاذ الاخیار، ج 22، 37.
  13. ملاذ الاخبار، ج 22، 67.
  14. ملاذ الاخیار، ج 30، 87.
  15. بحارالانوار، ج 65، 96.
  16. بحارالانوار، ج 96، 24.
  17. بحارالانوار، ج 96، 34.
  18. بحارالانوار، ج 96، 49.
  19. بحارالانوار، ج 96، 49.
  20. بحارالانوار، ج 96، 48.
  21. بحارالانوار، ج 96، 57.