رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی ضعیف
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تولّی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«تولّی»، از فروع دین اسلام و در برابر «تبرّی» است، که بر اساس منابع شیعی، به معنای دوست داشتن، تصدیق و تبعیت و پذیرش ولایت خداوند و پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم‌السلام می‌باشد.

تعریف تولّی

واژه «تولّی»، مصدر باب تفعّل از ریشه «و ل ی»، به دو صورت (تَوَلیّ' و تَوَلیّ'عَنْ) بکار می رود. برای صورت اول -که بیانگر مفهوم مورد نظر در این مقاله است-، معانی متعددی از جمله دوستی داشتن با کسی و پیروی کردن از او و ولی گرفتن وی و یاری رساندن به او ذکر شده[۱] است.

صورت دوم (تَوَلیّ' عَنْ) به معنای روی گرداندن است و در قرآن تولّی و مشتقات آن در بیشتر موارد ـ چه به همراه عَن و چه بدون آن[۲] ـ به معنای برگشتن و پشت کردن آمده،[۳] ولی در چند آیه نیز در معانیِ مذکور برای صورت اول بکار رفته است.[۴]

علاوه بر این، در قرآن[۵] و احادیث،[۶] بر مسئله حُبّ و دوستی ـ که منشأ و سرآغاز تولّی است ـ بارها تأکید شده و دینداری و ایمان بدان منوط گردیده است.

مفهوم تولّی در نظر شیعه

اصطلاح تولّی در مقابل تبرّی (تنفّر داشتن) در آثار فرق اسلامی کاربرد دارد. بر اساس منابع شیعی، تولّی به معنای دوست داشتن، تصدیق و تبعیت و پذیرش ولایت خدا و پیغمبر و ائمه است. در احادیث بسیاری، محبت ورزیدن به اهل بیت علیهم السلام و خاصه حضرت علی علیه السلام واجب دانسته شده است. سید هاشم بحرانی ۹۵ حدیث از طریق اهل سنّت[۷] و ۵۲ حدیث از طریق شیعه[۸] در باب فضل محبان و موالیان علی علیه السلام و سایر امامان علیهم السلام روایت کرده است. به تعبیر فضل اللّه بن روزبهان،[۹] اهل سنّت نیز بر آن اند که تولاّی پیامبر و آل او و تبرّی از دشمنان او بر هر مؤمنی واجب است و کسی که ایشان را والی و متصرف امور خود نداند یا از دشمنان ایشان تبرّی نجوید، مؤمن نیست.

به نوشته شیخ یوسف بحرانی، از تأکید فراوان احادیث شیعی در این باب نتیجه گرفته می شود که محبت اهل بیت علیهم السلام عبارت از پذیرش امامت آنها و قرار دادن آنها در جایگاهی است که متعلق به آنهاست. بنابراین مقدّم داشتن غیرِ آنها بر آنها در این زمینه، در واقع خروج از دایره محبت محسوب می شود.[۱۰] اساساً لازمه محبتِ تمام عیار و صادقانه به یک شخص، موافقت با او و تصدیق و تبعیت از وی است.[۱۱] بنابراین محبتی که منجر به تولّی یعنی پذیرش ولایت ائمه و تسلیمِ آنان شدن و تبرّای نظری و عملی از مخالفان آنان نشود، اصلاً محبت به حساب نمی آید، چنانکه بر اساس حدیثی کمال ولایت و محبت مخلصانه نسبت به آل محمد جز با تبرّی از دشمنان دور و نزدیک آنان بدست نمی آید.[۱۲] بنابراین حبّ و بغض و ولایت و برائتی را که در روایات مکرراً بر آن تأکید شده، باید به معنای تولّی و قبول ولایت و سرپرستی ائمه و مرجعیت آنها در همه امور و مسائل دانست.

بر همین اساس، تصدیق امامت ائمه دوازده گانه علیهم السلام ـ که لازمه آن اعتماد به عصمت و منصوص بودن مقام آنان از جانب خدا و رسول اکرم و عالم بودن آنان به صلاح امور دنیا و آخرت و در نتیجه وجوب اطاعت اوامر و نواهی آنان است ـ از جمله اصول تحقق ایمان و بلکه از ضروریات مذهب امامیه شمرده شده است.[۱۳] از این رو، ولایت و طبعاً پذیرش آن در کنار نماز و زکات و حج و روزه، از ارکان اسلام و بلکه مهمترین رکن آن تلقی شده[۱۴] و همچنین تولّی در کنار تبرّی به عنوان جزء مقوّم در همه صیغه هایی که برای ابراز دین و ایمان صحیح از سوی ائمه انشا یا تأیید شده، و مورد تأکید قرار گرفته است.[۱۵]

ادله و مستندات شیعه در این طرز تلقی از موضوع ولایت و به تبع آن تولّی، برخی آیات قرآن کریم و احادیث فراوانی از رسول خداست که در متون حدیثی و تفسیری و کلامی شیعی و احیاناً اهل سنّت درج و دقیقاً بررسی شده است. شیخ طوسی[۱۶] قویترین دلیل امامت حضرت علی علیه السلام را آیه ۵۵ سوره مائده (آیه ولایت) دانسته است. از نظر وی[۱۷] مراد از «ولی» در این آیه، متولّی و کسی است که تدبیر امور به دست اوست و فرمان بردن از وی واجب است. همچنین با استفاده از احادیث عامه و خاصه اثبات کرده که مراد از «الذین آمنوا» در این آیه، نه عموم مؤمنین، بلکه تنها حضرت علی علیه السلام است.[۱۸] بنابراین شیخ طوسی چیزی فراتر از موالات و محبت یعنی معنای امامت را از این آیه فهم کرده است.[۱۹]

علاوه بر این در حدیثی آمده است که مراد از ولیّ در این آیه همه امامان اند.[۲۰] در بسیاری از احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از جمله حدیث غدیر نیز، امام علی علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر معرفی شده و از مردم خواسته شده که ولایت وی را چونان ولایت پیامبر بپذیرند.[۲۱] واژه «مولی» که در این حدیث بکار رفته به همان معنای «ولیّ» است که در آیه ولایت یاد شده است.[۲۲] شیخ طوسی[۲۳]، با استناد به شعر و لغت نشان داده که «مولی» در این حدیث هم معنای «أولی» است که در ابتدای همین حدیث در عبارت «أَلَسْتُ أَوْلی بکم منکم بِأنفسِکم» آمده است. همچنین از نظر وی،[۲۴] أولی افاده کننده معنای امامت است زیرا در مورد کسی به کار می رود که تدبیر امری را بر عهده دارد. بدین گونه علمای شیعه بر اساس ادله متعدد، به ویژه ادله نقلی به اثبات ولایت ائمه و حق تصرف مشروع آنها در امور دینی و دنیوی بندگان پرداخته اند.

به باور شیعه آنچه وجود امام و تولّی به او را توجیه و الزام می کند، جلوگیری از درافتادن به ورطه گمان و قیاس و وهم در امر دین است. به اعتقاد شیعه علم امام از روی رأی و اجتهاد نیست، بلکه یقینی است، زیرا وی این علم را یا از جانب خداوند و از طریق علم لدنی یا با نفس قدسی خود از طریق پیامبر و امامان پیشین دریافت می کند.[۲۵] بدین ترتیب، تولّی یعنی پذیرش ولایت امام علیه السلام، شرط دست یافتن به یقین در امر دین خواهد بود، چنانکه بر اساس حدیثی امام باقر علیه السلام تولاّی ائمه و تبرّی از دشمنان آنان را در کنار تصدیق خدا و رسول، از ارکان معرفت خدا ـ که به عبادت حقیقی او منتهی می شود ـ برشمرده است.[۲۶]

در متون حدیثی آثار و نتایج گوناگونی نظیر سعادت و خیر دنیا و آخرت برای حبّ و تولاّی ائمه آمده است.[۲۷] همچنین در احادیث، آثار دنیوی و اخروی محبت ائمه ذکر شده که از جمله آثار و نشانه های آن در دنیا: زهد، حرص بر عمل، ورع در دین، رغبت به عبادت، توبه قبل از مرگ، نشاط در شب زنده داری، سخاوت و حفظ امر و نهی الهی دانسته شده است[۲۸] و در آخرت نیز محب اهل بیت از آتش جهنم امان می یابد، رویش سفید می شود و نامه عملش به دست راستش داده می شود و بی محاسبه به بهشت می رود.[۲۹]

پانویس

  1. رجوع کنید به زوزنی، المصادر، ج۲، ص۸۲۱؛ احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، ج۲، ص۸۱۸؛ ابن منظور، ج۱۵، ص۴۰۲، ۴۰۴، ۴۰۷؛ مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ج۲۰، ص۳۱۶.
  2. رجوع کنید به عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «ولی».
  3. رجوع کنید به راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۳۴؛ ابن منظور، ج۱۵، ص۴۰۷.
  4. برای نمونه رجوع کنید به سوره مائده: ۵۱، ۸۰؛ سوره هود: ۵۲؛ سوره نحل: ۱۰۰؛ سوره ممتحنه: ۹، ۱۳.
  5. برای نمونه رجوع کنید به سوره بقره: ۱۶۵؛ سوره آل عمران: ۳۱؛ سوره توبه: ۲۴.
  6. رجوع کنید به کلینی، ج۲، ص۱۲۴ـ۱۲۷؛ بیهقی، شعب الایمان، ج۱، ص۳۶۳ـ۳۶۴، ۳۶۶ـ۳۶۷؛ مجلسی، ج۶۶، ص۲۳۶ـ۲۵۳.
  7. رجوع کنید به هاشم بَحْرانی، غایة المرام، ج۶، ص۴۶ـ۷۱.
  8. رجوع کنید به هاشم بَحْرانی، غایة المرام، ج۶، ص۷۲ـ۹۱.
  9. روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم، ص ۳۰۰
  10. یوسف بحرانی، الشهاب الثاقب، ص۱۴۴
  11. بهبهانی، مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۲۹۸ـ۲۹۹
  12. رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۵۸ـ۵۹.
  13. رجوع کنید به شهید ثانی، المصنفات الاربعة، ص۴۰۴ـ ۴۰۵.
  14. رجوع کنید به برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۸۶.
  15. برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج۶۶، ص۲، ۴ـ۵، ۱۴.
  16. شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۰
  17. شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۰
  18. شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۸
  19. رجوع کنید به شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷ـ۱۸.
  20. رجوع کنید به مجلسی، ج۳۵، ص۲۰۶.
  21. رجوع کنید به مجلسی، ج۳۷، ص۱۰۸ـ۲۵۳.
  22. طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷۹.
  23. طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷۵ـ۱۸۵
  24. طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۸۵
  25. رجوع کنید به شهیدثانی، المصنفات الاربعة ، ص۴۰۵.
  26. رجوع کنید به کلینی، ج۱، ص۱۸۰؛ نیز رجوع کنید به مجلسی، ج۲۳، ص۸۳، ۹۳.
  27. رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۷۴ـ۷۵، ۷۸.
  28. رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۷۸.
  29. رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۷۸ـ۷۹.

منابع