توبه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تعریف توبه

توبه بازگشت از گناه گفتار و كردار و انديشه است و به عبارت ديگر: توبه پاك ساختن دل از گناه و بازگشتن از دورى درگاه الهى به نزديكى است و به عبارت ديگر: ترك گناهان كنونى و عزم بر ترك آنها در آينده و تلافى و تدارك تقصير گذشته است.[۱]

اميرمؤمنان عليه السلام توبه را چنين معنى مى ‌كند: التَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَ تَرْكٌ بِالْجَوارِحِ وَاضْمارُ انْ لايَعُودَ؛ توبه (عبارت از) پشيمانى قلبى، آمرزش خواهى زبانى، ترك (عملى) گناه با اندام و تصميم بر عدم بازگشت (به گناه) است.[۲]

واجب بودن توبه

مرحوم نراقی در کتاب جامع السعادات در مورد وجوب توبه می گوید: توبه از همه گناهان واجب است به اجماع و نقل و عقل. اما اجماع- شكى در فراهم بودن آن نيست و اما نقل- مانند قول خداى تعالى: «وَ تُوبُوا الَى اللَّهِ جَميعاً ايّهَا المُؤمِنُونَ لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ» (سوره نور، 31) «اى مؤمنان همگى توبه به خدا بريد (به سوى خدا بازگشت نمائيد) شايد رستگار شويد».

و نيز قول او - تعالى-: «يا أَيّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا الَى اللَّهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسى رَبّكُم ان يُكَفّرَ عَنكُم سَيِّئاتِكُم» (سوره تحريم، 8) «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد به سوى خدا توبه كنيد توبه‌اى صادقانه و صميمانه شايد پروردگارتان بديها (گناهان)تان را بپوشاند».

و معنى نصوح: خالص براى خداست كه از شوائب اغراض، از مال يا جاه يا ترس از سلطان يا عدم قدرت بر گناه و نداشتن اسباب آن، خالى باشد و اين امر براى وجوب است، پس توبه به مقتضاى اين دو آيه واجب است.

و اما عقل- كسى كه معنى وجوب و معنى توبه را بداند در ثبوت و تحقّق وجوب توبه شك نمى‌كند. بيان مطلب اين است كه: معنى و حقيقت واجب چيزى است كه وصول به سعادت جاويد و نجات از هلاكت ابدى متوقّف بر آن است، و اگر سعادت و شقاوت به فعل و ترك چيزى تعلّق و ارتباط نداشته باشد وجوب آن معنى ندارد، پس واجب وسيله و دستاويزى است به سوى سعادت هميشگى. و شكّى نيست كه در خانه بقا و جاودانى سعادتى نخواهد بود مگر بالقاء خدا و انس به او، و هر كه از اين ديدار و وصال محجوب باشد از مشاهده جلال و جمال الهى محروم خواهد بود، و او ناچار شقى و بدبخت است، هم به آتش فراق مى‌سوزد و هم به آتش دوزخ. امّا آنچه آدمى را از لقاء خدا دور مى‌كند چيزى جز پيروى از شهوات نفسانى و غضب و انس به اين جهان فانى، كه از اين‌ها به گناهان تعبير مى‌شود، نيست. و انسان به ديدار خدا نزديك نمى‌شود مگر آنكه دلبستگى به كالاى فريبنده اين عالم را بگسلد و بكلّى به خدا روى آورد، و به وسيله پايدارى و مداومت ذكر در طلب انس به او باشد و با دوام و پيوستگى فكر در عظمت و جلال و جمال او به قدر توانائى محبّت او را بجويد. و شكّى نيست كه انصراف از راه دورى (از خدا) و شقاوت براى وصول به قرب (به خدا) و سعادت واجب است، و اين حاصل نمى‌شود مگر با توبه كه عبارت است از علم و ندامت و عزم، و معنى واجب همين است، پس توبه قطعا واجب است. [۳]

قبول توبه‌

توبه ‌اى كه جامع شرايط باشد به اجماع علما مقبول است، و دليل آن گفتار خداى تعالى است كه مى ‌فرمايد: «هُوَ الَّذي يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ» (سوره شورى، 25) «اوست كه توبه بندگان را مى ‌پذيرد».

و مى‌ فرمايد: «غافِرِ الذَّنبِ وَ قابِلِ التَّوبِ» (سوره مؤمن، 3) «آمرزنده گناه و پذيرنده توبه».

و مى ‌فرمايد: «وَ مَن يَعمَل سُوءاً أَو يَظلِم نَفسَهُ ثُمَّ يَستَغفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحيماً» (سوره نساء، 109) «هر كه بدى كند يا به خود ستم كند آنگاه از خدا آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده و بخشاينده مى‌يابد».

چگونگی توبه از گناهان‌

بدان كه توبه از گناهانى است كه شرح و تفصيل آنها را در اين كتاب مطالعه كردى، و آنها- چنانكه ياد كرديم- يا صفات و افعال شيطانى است كه متعلق به وهم است، يا صفات و افعال درنده خوئى كه متعلق به قوه درندگى است، و يا صفات و افعال حيوانى و بهيمى كه متعلق به نيروى بهيمى است. و گناهان از حيث تعلق توبه به آنها و چگونگى خروج از آنها به سه گونه تقسيم مى‌شوند:

  • ترك طاعات واجب: از نماز و روزه و زكات و خمس و كفّاره و غير اين‌ها. راه توبه از اين‌ها اين است كه: در بجا آوردن و قضاء آنها به قدر امكان بكوشد.
  • محرّماتى كه بين بنده و خداست، يعنى افعال ناروائى كه در شرع منع شده و اين‌ها حقوق اللّه است: مانند شرابخوارى، و ساز و دف و ناى زدن، و دروغگوئى، و زنا. راه توبه از اين‌ها پشيمانى بر آنها و عزم بر ترك آنها در آينده است.
  • گناهانى كه بين او و بندگان خداست، كه از آنها به حقوق مردم تعبير مى‌شود، و كار در آنها دشوارتر و مشكلتر است، و آن يا در مال است يا در جان يا در آبرو يا در اهل و فرزندان يا در دين:

آنچه در مال است: بر او واجب است كه آن را در صورت امكان به صاحبش برگرداند، و اگر به سبب تنگدستى نمى‌تواند آن را ادا كند از وى بحلى خواهد، و اگر او را حلال نكند يا دسترسى به وى نباشد يا در گذشته است و وارثى نيز ندارد، اگر مى‌تواند از طرف او تصدّق دهد، و گر نه بايد به درگاه خداوند تضرّع و زارى كند كه در قيامت وى را از او راضى گرداند، و براى وى كارهاى نيك بجا آورد و آمرزش بخواهد، تا در قيامت عوض آن حق باشد، زيرا هر كه بر ديگرى حقّى داشته باشد لا بد در قيامت عوض حقّ خود مى‌گيرد، يا از طاعات او يا بدين وسيله كه آن ديگرى بعضى از سيّئات وى را تحمّل نمايد.

و آنچه در جان است: اگر از راه خطا بر او جنايتى كرده باشد مثل اينكه او را كشته باشد واجب است كه ديه او را بدهد، و اگر عمدى باشد واجب است كه تمكين كند تا صاحب حق يا اولياء او قصاص نمايند يا او را حلال كنند، و اگر به اين‌ها دسترس نباشد بايد هر چه بيشتر در آزادى بردگان بكوشد، زيرا اين نوعى احياء و ايجاد است كه بيش از آن در قدرت انسان نيست، و در مقابل كشتن و ميراندن است، و بر اوست كه به وسيله تضرّع و زارى به سوى خدا بازگشت كند تا روز قيامت صاحب حق را از او راضى گرداند. و آنچه در آبروست: به اينكه او را دشنام و فحش داده يا تهمت و بهتان زده يا غيبت كرده باشد، حقّ او اين است كه در نزد هر شخصى كه اين‌ها را گفته باشد به كذب خود اعتراف كند، و اگر ممكن باشد از صاحب حق حلّيّت حاصل نمايد، و اين در صورتى است كه از تهديد و افزايش خشم او و فتنه انگيزى از اظهار آن بيمى نداشته باشد، و اگر چنين ترسى داشته باشد بايد برايش بسيار طلب آمرزش كند، و از خدا به زارى بخواهد كه وى را روز قيامت از او راضى گرداند.

و آنچه درباره خانواده است: به اينكه به مسلمانى در مورد اهل و فرزندش خيانت كرده باشد، كه راهى براى حلّيّت جستن نيست، زيرا اظهار آن موجب بروز دشمنى و فتنه است، و اگر كسى مرتكب آن شده باشد چاره ندارد مگر اينكه به درگاه خداى متعال بسيار تضرّع و ناله و زارى كند، و بر طاعات و خيرات بسيار براى كسى كه به او خيانت كرده مواظبت نمايد، و اگر وى زنده باشد علاوه بر اين‌ها به او احسان و انعام و بذل اموال كند، و با خدمت و بر آوردن حاجات وى به او اكرام نمايد، و در مهمّات و مقاصدش بكوشد، و نسبت به وى لطف و مهربانى كند، و از مهرورزى و دلجوئى چيزى فرو نگذارد. پس چون دلش به سبب كثرت محبّت و نرمى‌ و نوازش خوش گشت، شايد در قيامت اغماض و حلال كند، و اگر از آن ابا و امتناع نمود به اين بهانه كه احسان و لطف و مهربانى وى از نيكيهائى است كه بدان وسيله جبران خيانتش در قيامت بشود، بايد دانست كه هر ستم و ايذاء و حقّى از حقوق بندگان اگر صاحبش در قيامت حلال نكند از ظالم در روز قيامت به حكم عدل قهرى به وسيله اخذ عوض قصاص گرفته مى‌شود، خواه ظالم راضى باشد يا نباشد، و خواه صاحب حق از قبول آن و برى ساختن ذمّه طرف امتناع كند يا نكند، همچنانكه در دنيا كسى كه مال ديگرى را تلف كرده به دادن مثل محكوم مى‌شود، و آن ديگرى نيز به قبول آن محكوم است، و امتناع از قبول و پاك ساختن ذمّه طرف به دلخواه نيست، همچنين در دادگاه قيامت بهترين داوران و حاكمان و دادگران حكم مى‌كند، و از هر ستمكارى حسناتش را مى‌گيرد و در ترازوى سنجش اعمال كسانى كه به آنها ظلم شده مى‌نهد، و اگر حسنات وى بسنده نباشد، از بار سيّئات صاحب حق برداشته و به دوش وى نهاده مى‌شود، و بدين سان آن بيچاره به سبب سيّئات ديگرى هلاك مى‌گردد.

و از اينجا دانسته مى‌شود كه: در قيامت براى هيچ كسى خلاصى و نجات نيست مگر آنكه كفّه ترازوى حسناتش بر كفّه سيّئات رجحان و برترى داشته باشد. پس بر هر معتقد روز حساب واجب است كه در افزودن حسنات و كاستن سيّئات بكوشد، تا روز قيامت سيّئاتش بر حسنات و لو به اندازه كم بيشى و رجحان و برترى نداشته باشد، و به هر حال بايد ساعتى در شب و روز از تضرّع و زارى به خداى سبحان غافل نشود، تا شايد لطف الهى شامل حال او شده در روزى كه نهانها آشكار شود پرده او را ندرد و رسوايش نسازد، و صاحب حق را به الطاف پنهانى خود خشنود گرداند.

و آنچه در مورد دين است: به اينكه مسلمانى را به كفر يا گمراهى يا بدعت نسبت دهد، بايد خود را در نزد كسى كه چنين چيزى گفته تكذيب كند، و از صاحب حق در صورت امكان حلّيّت بخواهد، و اگر در دسترس نيست برايش طلب آمرزش نمايد و در پيشگاه خدا بسيار ناله و زارى كند كه وى را در قيامت از او خشنود سازد.

خلاصه، آنچه در توبه از حقوق مردم لازم است عبارت است از: خشنود كردن صاحبان حق در صورت امكان، و در صورت عدم امكان تصدّق دادن و افزودن‌ بر حسنات و استغفار، و بازگشت به سوى خدا با تضرّع و زارى به جهت راضى ساختن آنان از او در روز قيامت، و اين بستگى به اراده خدا دارد، اميد است كه خداوند هر گاه راستى و صدق قلبى بنده خود را بداند، و ذلّت و شكستگى در او بيابد، بر بيچارگى او رحمت آورد و صاحبان حق را از خزانه فضلش خشنود گرداند. پس هيچ كس نبايد از لطف خدا نااميد باشد.[۴]

شرايط کمال توبه‌

در مورد کمال توبه گفته شده :سالك براى دست‌يابى به توبه ‌اى كامل بايد از گناهان گذشته خود ترسان باشد و با حزن و اندوه بر آنها و با تحمّل رياضت‌هاى شرعى گوشت‌هايى كه از حرام در بدنش روييده ذوب كند تا جايى كه گوشت به استخوان بچسبد و گوشت‌هاى تازه از حلال بر آن برويد. با چشاندن رنج و سختى طاعات، آثار لذّتى كه از گناه برده است از جانش بزدايد.

مرحوم ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى در اين باره گويد: جناب عالم عامل جليل و حكيم بزرگوار بى‌بديل آخوند ملاحسينقلى همدانى به يكى از طلاب راه آخرت عمل توبه را تلقين فرمودند، دو سه روز براى انجام اين مهم غايب شد، بعد كه‌ آمد ديديم، بدنش كه چاق و بانشاط بود، گويا نصف شده و رنگش زرد و پريشان گرديده كه عادتاً در يك و دو روز رياضت، انتظار نبود اين مقدار تغيير صورت پديد آيد، بعد معلوم شد كه مردانه عمل كرده است. [۵]

پانویس

  1. علم اخلاق اسلامى( ترجمه جامع السعادات نوشته مولی مهدی نراقی)، سيد جلال الدين مجتبوى‌، حكمت‌، تهران‌، 1377 ش‌، چاپ چهارم‌، ج3، ص 65.
  2. اخلاق و تربيت اسلامى، على اصغر الهامى ‌نيا، ص 15 به نقل از شرح غررالحكم، ج 2، ص 126.
  3. علم اخلاق اسلامى(ترجمه جامع السعادات)، ج3، ص72 و 73.
  4. علم اخلاق اسلامى(ترجمه جامع السعادات)، ج‌3، ص: 94 تا 96
  5. عرفان اسلامى‌، سيد قوام الدين حسينى، ج1، ص 145 به نقل از رساله لقاءاللَّه، ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى، ص 89.