تفسیر قرآن

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۵۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد صفحه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)





واژه «تفسیر» در لغت و اصطلاح

تفسير از ماده «فسّر» در لغت به معنى: پيدا و آشكار كردن، بيان نمودن معنى است[۱] و در اصطلاح، دانشى است كه به روشن كردن معنى لفظهاى دشوار و توضيح نكات ادبى و شأن نزول آيات و شرح قصه‌ها و استخراج احكام آنها مى‌پردازد و چون از باب تفعيل مى‌باشد مبالغه ماده خود را مى‌رساند.[۲]

اين واژه در قرآن يك بار در جواب منكران نبوت به كار رفته: «وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً»(سوره فرقان/33): و براى تو مثلى نياوردند، مگر آن كه [ما] حق را با نيكوترين بيان براى تو آورديم).

يعنى قرآن سخن حق را به بهترين وجه روشن و بيان مى‌كند.


لزوم «تفسير»

قرآن مجيد كتابى است كه بايد خواند و فهميد. در آياتش تدبّر كرد و تعليماتش را به كار بست؛ امّا وسعت دامنه مطالب، الفاظ ناآشنا و هنرمنديهاى ادبى آن و مخصوصا آيات مجمل و متشابهش نياز به شرح و توضيح دارد. دانشى كه پرده از چهره معانى قرآن برمى‌گيرد و مراد خداى تعالى را روشن مى‌كند «تفسير» ناميده مى‌شود.

اگر اين شبهه پيش آيد كه قرآن خود را به وصف «مبين» [۳] توصيف كرده، پس چرا نياز به تفسير و روشنگرى دارد؟

گوييم: خداوند قرآن به زبان معمول انسانها تكلم كرده با زيبايى و شيوايى تمام، كه لازمه‌اش به كار بردن آرايه‌هاى ادبى مانند تشبيه، استعاره، تمثيل، تصوير آفرينى از مفاهيم نامحسوس و غير اينهاست؛ و نيز الفاظ و تعبيرهايى در اين كتاب آمده كه اگر براى مخاطبان آن عصر مفهوم و متداول بوده، امّا امروز براى ما ديرياب است.

اين مشكل در فهم تمام آثار ادبى كهن وجود دارد و مخصوص قرآن نيست، بدين جهت مى‌بينيم بر ديوان شعرا و كتابهاى نثر ادبى شرح و توضيح نوشته مى‌شود. پس قرآن كه در كمال بلاغت و صبغه ادبى است و گرانبار از معانى گوناگون مربوط به دنيا و آخرت است و مباحث حقوقى و اخلاقى و معرفتى را در بر دارد، به طريق اولى براى درك بهتر و فهم ژرفاى آن نياز به «تفسير» و تأویل دارد.


دانش هاى لازم براى «مفسّر»

واضح است كه هر تحقيق علمى نياز به مقدّمات مخصوص به خود را دارد كه اگر به دست نيايد تحقيق صورت نخواهد گرفت يا بر طبق موازين علمى نخواهد بود. بدين جهت قرآن‌پژوهان براى مفسّر شرايطى برشمرده و اطّلاعاتى را ضرورى دانسته‌اند كه فشرده آنها به شرح زير است:

«علم لغت» براى شناخت الفاظ و علم اشتقاق كه مناسبت و ريشه كلمات را بيان مى‌كند، «علم نحو و صرف»، «دانش قرائتهاى قرآن»، «علم اسباب نزول آيات»، شرح قصّه‌هاى قرآن و اخبار مربوط به انبيا و اقوامشان، «علم حديث» و سنّتهاى منقول از پیامبر اکرم (صلّى اللّه عليه و اله) و اخبارى كه بيان مجمل يا تفسير مبهم قرآن مى‌باشد، شناخت «ناسخ و منسوخ آيات»، معرفت احكام دينى و مسائل حقوقى و سياسى كه در «علم فقه» از آنها بحث مى‌شود، «علم کلام» براى پى بردن به دليلهاى عقلى و براهينى كه قرآن در اثبات توحيد و معاد و نبوت و وحيانى بودن خود آورده و بالاخره «علم موهبت» و آن دانشى است كه پروردگار به شخصى كه به علم خود عمل كند عطا فرمايد.[۴]

علاوه بر آنچه ذكر شد «مفسّر بايد تفسير شناس باشد، به اين شرح كه همواره در آثار معتبر مفسّران- از قدما و معاصران- سير كرده، شناخت عميق و ناقدانه‌اى از آثار گوناگونى كه در زمينه يكايك علوم قرآنى هست داشته باشد و تا مى‌تواند بدون مراجعه به آثار معتبر علماى سلف از پيش خود اظهار نظر نكند».[۵]


تفسير بدون علم، «تفسير به رأى»‌

از آنچه گفتيم روشن شد تفسير كه بيان مراد خداى تعالى از آيات است مهمترين علم قرآنى و بلكه شريف‌ ترين دانش دينى است، زيرا اصول اعتقادى اسلام- از جهت نظرى- و علم فقه و اخلاق و تهذيب نفس- از جهت عملى- بايد نخست از قرآن استنباط شود كه از طريق تفسير آيات است.

اين ارج و منزلت اقتضا مى‌كند مفسّر شرايطى را رعايت كند و علوم مذكور را بياموزد و نيك بداند تا بتواند با اطمينان دريافت خود را از قرآن، مراد و مقصود الهى معرفى كند، كه در غير اين صورت تفسيرش هم بر طبق قواعد «روش تحقيق علمى» نيست، و هم از جنبه شرعى حرام و ممنوع است، زيرا احاديثى متعدد در نهى از «تفسير بدون علم» رسيده، مانند اين حديث نبوى: «هر كس درباره قرآن بدون دانش سخن بگويد جاى خود را در آتش دوزخ آماده بداند». [۶]

آنچه ذكر شد يك نوع از تفسير ناروا بود؛ امّا نوع ديگر كه حرام است، «تفسير به رأى» است، بدين معنى كه مفسّر عقيده و رأيى به دلخواه- و نه بر مبناى درست- داشته باشد و قرآن را بر وفق آن رأى تأويل كند، يعنى براى درستى غرضش به قرآن احتجاج نمايد.

اين كار، گاه از روى آگاهى و علم است مانند كسى كه بر بدعتى كه وضع كرده به بعضى آيات استناد مى‌كند و حال آن كه مى‌داند مراد آيه اين نيست. و گاه از روى جهل است‌، بدين‌ گونه كه آيه محتمل چندين معنى باشد و او به احتمالى كه غرضش را تأمين و تأييد كند ميل نمايد، كه در اين حال رأى و عقيده‌اش او را به اين تفسير واداشته نه حقيقت يابى.[۷]

براى بركنار ماندن از اين ورطه خطرناك مفسّر بايد ذهن خود را از پيشداورى و رنگ‌آميزيهاى عقيدتى پاك كند، تا دلش شايسته ره‌يابى به بارگاه قدس قرآن شود.

پیوند

«تاریخ تفسیر»

پانویس

  1. ر ك: منتهى الأرب؛ لسان التنزيل.
  2. ر ك: المفردات؛ ترجمه الاتقان 2/ 549- 552.
  3. از جمله در اين آيه:«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ» سوره مائده/ 15.
  4. راغب اصفهانى؛ مقدمة التّفسير، به نقل از: معرفت، التفسير و المفسّرون، 1/ 52- 54. توضيح اين كه چون دين مآلا مكتبى است تربيتى و عملى، عالم دينى زمانى معزّز و ارجمند است كه علم خود را به كار بندد، و از تعليمات الهى پيروى كند و به تهذيب نفس پردازد تا موهبت خدايى شامل حالش گردد.
  5. خرّمشاهى، «تفسير»، قرآن‌پژوهى (هفتاد بحث و تحقيق قرآنى)، 145.
  6. شهيد سعيد زين الدّين عاملى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله نقل كرده: من قال في القرآن بغير علم فليتبوّأ مقعده من النار (بحار الأنوار، 89/ 111).
  7. ر ك: التفسير و المفسّرون 1/ 65.


منبع: محمد مهدى ركنى يزدى‌، آشنايى با علوم قرآنى، آستان قدس، ص: 126