تفسیر فلسفی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۲۹ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

از جمله تفسیرهای اجتهادی، شیوه های تفسیری فلسفی است که با گرایش و مذاقی فلسفی تدوین شده اند. در تفسیرهای فلسفی از اصول و قواعد فلسفی برای ادراک مفاهیم و مقاصد قرآن کمک گرفته می شود. چنین مفسرانی که با نگرش فلسفی به تفسیر آیات می پردازند معتقد به یکی از مکتب های فلسفی مانند مکتب مشاء، اشراق و حکمت متعالیه هستند و با توجه به گرایش فلسفی خود، به تفسیر آیات اهتمام ورزیده اند.

تعریف تفسیر فلسفی

تفسير فلسفى چندگونه تعريف شده است: ذهبى در تعريف اين روش گويد: دو روش به نام تفسير فلسفى شناخته شده اند: 1. تأويل كردن نصوص دينى به گونه اى كه با آراى فلسفى موافق شوند. 2. شرح نصوص دينى طبق آرا و ديدگاه هاى فلسفى. [۱] برخى ديگر گفته اند: روش تفسير فلسفى تطبيق آيات قرآن بر آراى فيلسوفان يونان است. [۲] 238. بعضى ديگر از قرآن پژوهان نيز دو روش ذيل را براى تفسير فلسفى بيان كرده اند: 1. تلاش صرفاً عقلى در تأويل آيات براى استخراج مقاصد اساسى آيات با هدف تطبيق نظريات فلسفى يونان با قرآن كريم و مستند ساختن آراى فلسفى به آيات قرآنى. 2. ژرف انديشى و دقت زياد عقلى در استخراج معانى آيات و ادراك مقاصد اساسى قرآن، مطابق با اصول و قواعد تفسير.[۳]

به طور كلى با ملاحظه ديدگاه هاى مختلف مى توان گفت تفسير فلسفى به سه معنا به كار مى رود:

  1. . تفسير فلسفى از قرآن، به معناى تطبيق آموزه هاى فلسفى بر قرآن مجيد، با هدف جمع ميان فلسفه و آموزه هاى دينى و ايجاد هماهنگى ميان آن دو.
  2. . فلسفى تفسير كردن قرآن، به معناى آنكه آيات قرآن بر فلسفه تطبيق داده شوند. در اين قسم مفسّر مى كوشد آيات قرآن را مطابق با آرا و انديشه هاى فلسفى تفسير كند، از اين رو تأويل به نحوى چشمگير و گسترده به تفسير آيات راه مى يابد.

روش فلسفى در تفسير قرآن؛ يعنى به كار گرفتن نهايت دقت عقلى براى فهم آيات قرآن؛ به عبارت ديگر روش فلسفه را در تفسير قرآن به كار بگيريم و تفسير را كه جزو علوم نقلى و عقلايى است به روش عقلى و استدلال و برهان رياضى بيان و در استخراج معارف آن ژرف انديشى كنيم.

ريشه اين نوع تفسير فلسفى را كم و بيش در بسيارى از تفاسيرى كه فلاسفه از آيات قرآن ارائه داده اند، به ويژه در تفسير القرآن الكريم صدرالمتألهين شيرازى مى توان جست و جو كرد

پيشينه تفسير فلسفى

شايد يعقوب بن اسحاق كندى (م. 246 ق.) نخستين فيلسوف مسلمانى باشد كه با نوشتن رساله الابانة عن سجود الجرم الاقصى و طاعته لله تعالى روش فلسفى را در تبيين كيفيت سجود افلاك بر خداوند متعالى به كار گرفته است. وى در اين اثر خود آيه «والنَّجمُ والشَّجَرُ يَسجُدان» (الرحمن/55،6) را تفسير كرده، سجود را به معناى تسليم و اطاعت از امر الهى مى داند.. [۴]

پس از وى، ابونصر فارابى (م. 339 ق.) در فصوص الحكم منسوب به او «لا اُحِبُّ الاَفِلين» (انعام/6، 76) را به ممكنات و موجودات باطل الذات تفسير كرده [۵]و آيه كريمه «كُلُّ شَىء هالِكٌ اِلاّ وجهَهُ» (قصص/28،88) را چنين تفسير كرده است كه ماهيات باطل الذات اند، چون معلول بوده، در ذات خود نسبت به وجود و عدم يكسان اند؛ ولى اين ماهيات از جهت انتساب به مبدأ و علت خود وجوب وجود بالغير داشته، از اين جهت مصداق «وجهه» هستند[۶] ذهبى در اثر خود به تبيين روش فارابى پرداخته است جمعيت سرى فيلسوفان اسماعيلى قرن چهارم معروف به اخوان الصفا نيز در رسائل خود روش فلسفى را در تفسير و تأويل قرآن مجيد به كار گرفته اند. اخوان الصفا كه از طريق ترجمه آثار فلاسفه يونان، ايران و هند از جمله آثار افلاطون، ارسطو و نوافلاطونيان با فلسفه يونانى، ايرانى و هندى آشنا شده بودند با همين نگرش و انديشه به تفسير قرآن روى آورده، درصدد هماهنگ نشان دادن مبانى دينى با آراى فلسفى بودند. آنان مى كوشيدند معارف اسلامى را در قالب فلسفه يونان يا هند بريزند. اخوان الصفا از نظر مذهبى گرايش اسماعيلى داشتند و بر اين باور بودند كه قرآن به ظاهرش نيست، بلكه رموزى براى عارفان است؛ همچنين به اعتقاد آنان كتاب هاى آسمانى تنزلات ظاهرى حقايق اند؛ اما در شكل الفاظ قابل ادا و استماع و داراى تأويلات باطنى كه همان مفاهيم و معانى عقلى اند. تأويلات اخوان الصفا شباهت زيادى به تأويلات باطنيان دارند؛ اما به باور بعضى، اخوان الصفا در مقايسه با باطنيان صورت علمى تر و عقلى ترى به تأويلات خود داده اند

مبانى تفسير فلسفى

تفسير فلسفى همانند ساير روش هاى تفسيرى داراىمبانى، ملاك ها، ضوابط و پيش فرض هايى گوناگون است كه شكل دهنده و تعيين كننده نوع تفسير فلسفى اند؛ مانند:

  1. . مهم ترين دغدغه فليسوفانى كه به تفسير فلسفى قرآن مجيد روى آورده اند به ويژه ابن سينا و ابن رشد هماهنگى عقل و وحى و جمع بين فلسفه و قرآن بوده است. آنان فلسفه را مطالعه «كتاب تكوين» خداوند دانسته و تفسير را مطالعه «كتاب تدوين» الهى و بين فعل خداوند در تكوين و قول خداوند در تشريع و تدوين هماهنگى و اتحاد مى ديده اند.
  2. . به نظر برخى فلاسفه به ويژه ملاصدرا، قرآن مجيد در پس اين الفاظ داراى باطن و اسرارى است كه بايد با حفظ اين الفاظ به آن باطن پى برد. در تفسير و تأويل هرگز نبايد از ظاهر قرآن عدول كرد، زيرا ظاهر و باطن قرآن با يكديگر پيوند دارند[۷]
  3. . برخى فلاسفه برآن اند كه تفسير قرآن نه واجب است و نه مستحب، بلكه كار خوب و باارزشى است؛ اما تأويل قرآن واجب است، مخصوصاً در برخى از آيات اعتقادى.[۸]
  4. . براهين قطعى فلسفى كه از مقدمات ضرورى حاصل شده باشند معصوم اند و احتمال خطا در آن ها نيست، مگر آنكه تنها صورت برهان و قياس باشند نه حقيقت آن.

علت پيدايش تفسير فلسفى

فيلسوفان در گزينش نام «حكمت» براى فلسفه، از قرآن مجيد متأثر بوده، لفظ قرآنى «حكمت» و خير كثير بودن آن را بر دانشى كه مادر همه دانش هاست قرار داده اند (بقره/2،269)؛ همچنين برخى فيلسوفان با استناد به چند روايت منسوب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) معتقدند كه ارسطو پيامبر بوده است.[۹] از سوى ديگر آغاز پيدايش فلسفه را از هِرمِس دانسته، او را به لقب «والد حكما» ملقب كرده و معتقدند كه وى همان حضرت ادريس(عليه السلام) است [۱۰].، بنابراين فلسفه را دانشى مى دانند كه از پيامبران الهى گرفته شده است، از اين رو فلسفه و عرفان نظرى را تفسير انفسى قرآن مجيد مى دانند.[۱۱] از ديگر اسباب روى آوردن به تفسير فلسفى، اشتراك فلسفه و دانش تفسير در برخى از مسائل است، چنان كه در مباحث اعتقادى مربوط به خداشناسى و توحيد ذاتى، صفاتى و افعالى، اسما و صفات خداوند، تسبيح موجودات، صفات پيامبران(عليهم السلام)، مباحث مربوط به نفس و معاد، انسان شناسى و جهان شناسى و... هم مفسران بايد به شرح و تبيين و تحليل و اثبات بپردازند و هم فيلسوفان و قهراً رويكرد فلسفى در تفسير اين گونه آيات پديد مى آيد. افزون بر آنكه تفسير و فلسفه در غرض و هدف اشتراك دارند و هريك در پى شناخت خداوند و افعال و كلام الهى هستند، چنان كه مسائلى از علوم قرآن نيز بين اين دو مشترك اند؛ مانند بحث از كيفيت وحى و نزول فرشته و كيفيت ارتباط عالم ماده با مجردات. ضمن آنكه ايجاد آشتى بين دين و فلسفه و عدم تعارض آن ها خود هدف والايى است كه فلاسفه مسلمان و حتى غير مسلمان از قديم به آن توجه داشته اند.

بحث از برهان صدّيقين، تبيين ماهيت ملائكه و اصناف آن ها و جنّ، تفسير معجزات به طورى كه از قانون عليت خارج نباشند، علم غيب، ولايت تكوينى، حدوث و قدم جهان، علم خداوند به جزئيات و ماديات، كيفيت معاد جسمانى و... مسائلى هستند كه هم در فلسفه از مهم ترين بحث ها بشمار رفته و آيات شريف قرآن نيز گاهى به صراحت و گاهى با ظهور و اشاره به آن ها پرداخته و هر فيلسوف مسلمان مى كوشد دانش فلسفى او از قرآن تخطّى نكند و هر مفسرى نيز مى خواهد كه آيات را برخلاف براهين عقلى تبيين نكند.[۱۲]

آنچه ذكر شد مهم ترين عوامل رويكرد فيلسوفان به تفسير فلسفى از قرآن اند. ضمناً بايد توجه داشت كه رابطه جهان با خداوند در رويكرد كلامى با اصطلاح «اثر و مؤثر» و در رويكرد عرفانى با نظريه «فيض و تجلى و ظهور» معرفى مى شود و در فلسفه با «قانون عليت»؛ مثلا در تفسير آيه: «اَنتُمُ الفُقَراءُ اِلَى اللّه» (فاطر/35، 15) متكلم ملاك فقر را حدوث و عارف شأن و ظل و فىء بودن مى داند و فيلسوف مى گويد: هر چيزى چون ممكن است فقير است، بنابراين با رويكرد خاص خود به شرح آيات و روايات مى پردازند.

پانویس

  1. التفسير والمفسرون، ج 2، ص 417 - 418.
  2. اصول التفسير و قواعده، ص 232، 237 ـ
  3. المفسرون حياتهم و منهجهم، ص 64.
  4. تاريخ فلسفه در جهان اسلام، ص 381 - 382؛ نيز ر. ك: بيان السعاده، ج 4، ص 132؛ كشف الاسرار، ج 9، ص 407.
  5. ر. ك: نصوص الحكم، ص 102
  6. همان، ص 32 - 33.
  7. مفاتيح الغيب، ج 1، ص 161؛ ملاصدرا هرمنوتيك و فهم كلام الهى، ص 62 - 63.
  8. تفسير المحيط الاعظم، ج 1، ص 237 - 300.
  9. تفسير صدرالمتألهين، ج 3، ص 105.
  10. نك: رسالة فى الحدوث، ص 153؛ تفسير موضوعى، ج 6، ص 236
  11. تمهيد القواعد، ص 9 ، 30؛ مجموعه مقالات، ص 59 و براى نقد آن نك: شرح فصوص الحكم، ص 489.
  12. نك: تاريخ فلسفه در اسلام، ج 2، ص 195 - 210.


منابع

  • رضا مودب، روشهای تفسیر قرآن، قم: انتشارات اشراق، 1380، ص255.
  • تفسير فلسفى، احمد عابدى ، سيد محمود طيب حسينى ،دائرة المعارف قرآن کریم جلد 8،ص308.
***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: