تفسیر مأثور: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۳: سطر ۱۳:
 
بى ترديد، متقنترين منبع براى تبيين و تفسير قرآن، خود قرآن است زيرا بنا به فرمايش اميرمؤمنان عليه السلام: «برخى آيات آن يكديگر را تبيين مى كنند و آيات آن گواه صدق يكديگرند».<ref>ينطق بعضه ببعض، و يشهد بعضه على بعض. نهج البلاغه، خطبه 133، ص192.</ref> آنچه در ضمن پاره اى از آيات مبهم ذكر شده است در جاى ديگرى از [[قرآن]] آشكار و مفصل آمده است و حق هم همين است زيرا قرآنى كه تبيان همه مبهات شريعت است به طريق اولى تبيان خودش نيز خواهد بود و به همين جهت است كه جمله «القرآن يفسر بعضه بعضا» در زبان مفسران شهرت يافته است.
 
بى ترديد، متقنترين منبع براى تبيين و تفسير قرآن، خود قرآن است زيرا بنا به فرمايش اميرمؤمنان عليه السلام: «برخى آيات آن يكديگر را تبيين مى كنند و آيات آن گواه صدق يكديگرند».<ref>ينطق بعضه ببعض، و يشهد بعضه على بعض. نهج البلاغه، خطبه 133، ص192.</ref> آنچه در ضمن پاره اى از آيات مبهم ذكر شده است در جاى ديگرى از [[قرآن]] آشكار و مفصل آمده است و حق هم همين است زيرا قرآنى كه تبيان همه مبهات شريعت است به طريق اولى تبيان خودش نيز خواهد بود و به همين جهت است كه جمله «القرآن يفسر بعضه بعضا» در زبان مفسران شهرت يافته است.
  
تفسير قرآن به قرآن خود به دو شيوه است: اول آن كه مطلبى در يك آيه مبهم و در آيه ديگر به طور واضح بيان شده است. در اين صورت بين دو آيه تناسبى معنوى يا لفظى وجود دارد؛ مانند آيه حم و الكتاب المبين، انا انزلناه فى ليلة مباركة...<ref>«حاء، ميم ، قسم به كتاب روشنگر، (كه) ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم...». [[سوره دخان]] 44: 3-1.</ref> كه در [[سوره قدر]]، اين «ليله مباركه» به شب قدر تفسير شده است: «انا انزلناه فى ليلة القدر»<ref> «ما (قرآن را) در شب قدر نازل كرديم». [[سوره قدر]] 97: 1 </ref> و در [[سوره بقره]] بيان شده است كه اين شب در ماه [[رمضان]] واقع شده است: شهر رمضان الذى اءنزل فيه القرآن... <ref>«ماه رمضان (همان ماه) است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شد...» ([[سوره بقره]]2: 185)</ref> از مجموع اين آيات روشن مى شود كه قرآن در شبى مبارك كه همان شب قدر ماه رمضان است، نازل شده است.
+
تفسير قرآن به قرآن خود به دو شيوه است: اول آن كه مطلبى در يك آيه مبهم و در آيه ديگر به طور واضح بيان شده است. در اين صورت بين دو آيه تناسبى معنوى يا لفظى وجود دارد؛ مانند آيه {{متن قرآن|«حم*وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ *إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ...}}<ref>«حاء، ميم ، قسم به كتاب روشنگر، (كه) ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم...». [[سوره دخان]] 44: 3-1.</ref> كه در [[سوره قدر]]، اين «ليله مباركه» به شب قدر تفسير شده است: {{متن قرآن|«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»}}<ref> «ما (قرآن را) در شب قدر نازل كرديم». [[سوره قدر]] 97: 1 </ref> و در [[سوره بقره]] بيان شده است كه اين شب در ماه [[رمضان]] واقع شده است: شهر رمضان الذى اءنزل فيه القرآن... <ref>«ماه رمضان (همان ماه) است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شد...» ([[سوره بقره]]2: 185)</ref> از مجموع اين آيات روشن مى شود كه قرآن در شبى مبارك كه همان شب قدر ماه رمضان است، نازل شده است.
  
شيوه دوم تفسير قرآن به قرآن آن است كه در آيه اى سخنى آمده است ولى ظاهراً نه نظر معنوى و نه از نظر لفظى با موضع ابهام در آيه ديگر ارتباطى ندارد؛ اما مى توان براى برطرف كردن آن ابهام بدان آيه تمسك جست. آيه سرقت<ref>والسارق والسارقة فاقطعوا اءيديهما جزاء بما كسبا نكالا من الله، والله عزيز حكيم. ([[سوره مائده]]5: 38)</ref>
+
شيوه دوم تفسير قرآن به قرآن آن است كه در آيه اى سخنى آمده است ولى ظاهراً نه نظر معنوى و نه از نظر لفظى با موضع ابهام در آيه ديگر ارتباطى ندارد؛ اما مى توان براى برطرف كردن آن ابهام بدان آيه تمسك جست. آيه سرقت<ref>{{متن قرآن|«وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»}}. ([[سوره مائده]]5: 38)</ref>
  
 
از همين قبيل است كه در آن موضع قطع دست سارق مبهم است ولى [[امام جواد]] عليه السلام با تمسك به آيه و اءن المساجد لله فلا تدعوا مع الله اءحدا<ref>«و مساجد ويژه خداست پس هيچكس را با خدا مخوانيد». ([[سوره جن]]72: 18)</ref>
 
از همين قبيل است كه در آن موضع قطع دست سارق مبهم است ولى [[امام جواد]] عليه السلام با تمسك به آيه و اءن المساجد لله فلا تدعوا مع الله اءحدا<ref>«و مساجد ويژه خداست پس هيچكس را با خدا مخوانيد». ([[سوره جن]]72: 18)</ref>
  
موضع قطع دست را بن انگشتان تعيين نمودند و ابهام آيه سرقت را برطرف كردند؛ با اين بيان كه سارق بر خودش بازگردد و چون مواضع سجود از آن خداست و در ملك خدا كسى با او شريك نيست و از طرف ديگر چون كف دست جزو مواضع سجود است، مشمول كيفر قطع - كه مربوط به فرد مجرم است - نخواهد شد؛<ref>ر.ك: تفسير عياشى، ج1، ص319 و 320.</ref> و نيز همه آياتى كه ظاهرش تشبيه خداوند است از اين نوع مى باشد كه به وسيله آيه «ليس كمثله شىء»<ref>[[سوره شورى]]42: 11.</ref> تفسير شده است زيرا در اين آيه، هر گونه تشبيهى نسبت به خداوند، مردود شناخته شده است و ناگزير بايد آياتى را كه ظاهرش تشبيه است به گونه اى تاويل كرد كه عقل سليم آن را بپذيرد.
+
موضع قطع دست را بن انگشتان تعيين نمودند و ابهام آيه سرقت را برطرف كردند؛ با اين بيان كه سارق بر خودش بازگردد و چون مواضع سجود از آن خداست و در ملك خدا كسى با او شريك نيست و از طرف ديگر چون كف دست جزو مواضع سجود است، مشمول كيفر قطع - كه مربوط به فرد مجرم است - نخواهد شد؛<ref>ر.ك: تفسير عياشى، ج1، ص319 و 320.</ref> و نيز همه آياتى كه ظاهرش تشبيه خداوند است از اين نوع مى باشد كه به وسيله آيه {{متن قرآن|«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»}}<ref>[[سوره شورى]]42: 11.</ref> تفسير شده است زيرا در اين آيه، هر گونه تشبيهى نسبت به خداوند، مردود شناخته شده است و ناگزير بايد آياتى را كه ظاهرش تشبيه است به گونه اى تاويل كرد كه عقل سليم آن را بپذيرد.
  
  
سطر ۲۷: سطر ۲۷:
 
شكى نيست كه مجموعه احكام شرعى و فروع آن، تفصيل مبهماتى است كه در قرآن به طور مجمل و به شكل عام يا مطلق آمده است و همه رواياتى كه از معصومين عليهم السلام صادر شده و نيز فعل و تقرير آنان كه به منظور بيان ابعاد مختلف شريعت انجام پذيرفته است، همه و همه توضيح و تفسير كلياتى است كه در قرآن كريم درباره [[احكام]] و اخلاق و آداب ذكر شده است.
 
شكى نيست كه مجموعه احكام شرعى و فروع آن، تفصيل مبهماتى است كه در قرآن به طور مجمل و به شكل عام يا مطلق آمده است و همه رواياتى كه از معصومين عليهم السلام صادر شده و نيز فعل و تقرير آنان كه به منظور بيان ابعاد مختلف شريعت انجام پذيرفته است، همه و همه توضيح و تفسير كلياتى است كه در قرآن كريم درباره [[احكام]] و اخلاق و آداب ذكر شده است.
  
خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد: و اءنزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلهم يتفكرون.<ref>...و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند. [[سوره نحل]]16: 44.</ref> بنابراين وظيفه اساسى پيامبر تبيين مبهماتى است كه در [[قرآن]] آمده است و از اين رو، همه بيانات پيامبر در زمينه ابعاد شريعت، تفسير قرآن به حساب مى آيد.
+
خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد: {{متن قرآن|«وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»}}.<ref>...و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند. [[سوره نحل]]16: 44.</ref> بنابراين وظيفه اساسى پيامبر تبيين مبهماتى است كه در [[قرآن]] آمده است و از اين رو، همه بيانات پيامبر در زمينه ابعاد شريعت، تفسير قرآن به حساب مى آيد.
  
 
آنچه ذكر شده علاوه بر مواردى است كه صحابه به پيامبر مراجعه مى كردند و سوالاتشان را در زمينه معانى آياتى كه ابهام داشت مطرح مى كردند و حضرت با شرح و توضيح بر آنان پاسخ مى گفت.
 
آنچه ذكر شده علاوه بر مواردى است كه صحابه به پيامبر مراجعه مى كردند و سوالاتشان را در زمينه معانى آياتى كه ابهام داشت مطرح مى كردند و حضرت با شرح و توضيح بر آنان پاسخ مى گفت.

نسخهٔ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۹

تفسير نقلى يا تفسير ماءثور در بيان و تفصيل آيات مبهم قبل از هر چيز، بر خود قرآن استوار است و سپس بر روايات نقل شده از معصوم (پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم يا امامان معصوم (عليهم السلام ) كه جانشينان برگزيده آن حضرتند) و بعد از آن ، بر رواياتى از صحابه بزرگوار پيامبر و تابعان آنان - رضوان الله عليهم - كه در توضيح و شرح دشواريهاى آيات مبهم وارد شده است .

اين كه روايات تابعان درباره تفسير را جزو تفسير نقلى قرار داده اند از آن جهت است كه كهنترين كتب تفسير نقلى مثل تفسير ابن جرير و ديگران بر اقوال و آراء تابعان در تفسير، به اندازه روايات ماثور از معصومين اعتماد كرده اند؛ لذا ملاحظه مى كنيم كه منقولات تابعان را در كنار منقولات صحابه و بلكه همطراز احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ديگر ائمه عليهم السلام قرار داده اند. از اين رو شايسته است از انواع تفسير ماثور و ميزان درستى و اعتبار هر نوع در زمينه تفسير سخن بگوييم:

انواع تفسیر ماثور

تفسير قرآن به قرآن

بى ترديد، متقنترين منبع براى تبيين و تفسير قرآن، خود قرآن است زيرا بنا به فرمايش اميرمؤمنان عليه السلام: «برخى آيات آن يكديگر را تبيين مى كنند و آيات آن گواه صدق يكديگرند».[۱] آنچه در ضمن پاره اى از آيات مبهم ذكر شده است در جاى ديگرى از قرآن آشكار و مفصل آمده است و حق هم همين است زيرا قرآنى كه تبيان همه مبهات شريعت است به طريق اولى تبيان خودش نيز خواهد بود و به همين جهت است كه جمله «القرآن يفسر بعضه بعضا» در زبان مفسران شهرت يافته است.

تفسير قرآن به قرآن خود به دو شيوه است: اول آن كه مطلبى در يك آيه مبهم و در آيه ديگر به طور واضح بيان شده است. در اين صورت بين دو آيه تناسبى معنوى يا لفظى وجود دارد؛ مانند آيه «حم*وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ *إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ...[۲] كه در سوره قدر، اين «ليله مباركه» به شب قدر تفسير شده است: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»[۳] و در سوره بقره بيان شده است كه اين شب در ماه رمضان واقع شده است: شهر رمضان الذى اءنزل فيه القرآن... [۴] از مجموع اين آيات روشن مى شود كه قرآن در شبى مبارك كه همان شب قدر ماه رمضان است، نازل شده است.

شيوه دوم تفسير قرآن به قرآن آن است كه در آيه اى سخنى آمده است ولى ظاهراً نه نظر معنوى و نه از نظر لفظى با موضع ابهام در آيه ديگر ارتباطى ندارد؛ اما مى توان براى برطرف كردن آن ابهام بدان آيه تمسك جست. آيه سرقت[۵]

از همين قبيل است كه در آن موضع قطع دست سارق مبهم است ولى امام جواد عليه السلام با تمسك به آيه و اءن المساجد لله فلا تدعوا مع الله اءحدا[۶]

موضع قطع دست را بن انگشتان تعيين نمودند و ابهام آيه سرقت را برطرف كردند؛ با اين بيان كه سارق بر خودش بازگردد و چون مواضع سجود از آن خداست و در ملك خدا كسى با او شريك نيست و از طرف ديگر چون كف دست جزو مواضع سجود است، مشمول كيفر قطع - كه مربوط به فرد مجرم است - نخواهد شد؛[۷] و نيز همه آياتى كه ظاهرش تشبيه خداوند است از اين نوع مى باشد كه به وسيله آيه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»[۸] تفسير شده است زيرا در اين آيه، هر گونه تشبيهى نسبت به خداوند، مردود شناخته شده است و ناگزير بايد آياتى را كه ظاهرش تشبيه است به گونه اى تاويل كرد كه عقل سليم آن را بپذيرد.


تفسير قرآن با سنت

شكى نيست كه مجموعه احكام شرعى و فروع آن، تفصيل مبهماتى است كه در قرآن به طور مجمل و به شكل عام يا مطلق آمده است و همه رواياتى كه از معصومين عليهم السلام صادر شده و نيز فعل و تقرير آنان كه به منظور بيان ابعاد مختلف شريعت انجام پذيرفته است، همه و همه توضيح و تفسير كلياتى است كه در قرآن كريم درباره احكام و اخلاق و آداب ذكر شده است.

خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ».[۹] بنابراين وظيفه اساسى پيامبر تبيين مبهماتى است كه در قرآن آمده است و از اين رو، همه بيانات پيامبر در زمينه ابعاد شريعت، تفسير قرآن به حساب مى آيد.

آنچه ذكر شده علاوه بر مواردى است كه صحابه به پيامبر مراجعه مى كردند و سوالاتشان را در زمينه معانى آياتى كه ابهام داشت مطرح مى كردند و حضرت با شرح و توضيح بر آنان پاسخ مى گفت.


تفسير قرآن بنابر سخنان صحابه

همچنين در گذشته از ارزش تفسير صحابه ياد كرديم؛ كسانى كه در دامان رسالت پرورش يافته و زلال گواراى دانش را بدون واسطه از منبع اصلى اش ‍ نوشيده بودند و در سايه ارشاد و راهنمايى مستقيم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درس دين آموخته بودند؛ از اين رو بى ترديد معانى قرآن را بهتر از ديگران مى فهميدند و بيش از ديگران به نشانه هاى روشن معارف عالى آن راه مى يافتند.

ابن مسعود مى گويد: هر يك از ما - صحابه - كه ده آيه را مى آموخت از آن نمى گذشت مگر آن كه معنا و كيفيت عمل به آن را فرامى گرفت.[۱۰]

اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمايد: ...دانشى است كه از دانشورى آموخته شده... دانشى كه خدا آن را به پيامبرش ارزانى داشت و او آن را به من آموخت و دعا كرد كه سينه من آن را فراگيرد و درونم آن را در خود جاى دهد.[۱۱] و نيز گزاره هايى كه نشان دهنده اشتياق فراوان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به تربيت صحابه و آموختن معارف كامل قرآن به آنان بوده است.


تفسير قرآن بنابر گفته هاى تابعان

بدون شك تابعان به احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و دانشمندان صحابه بيشتر دسترسى داشته اند و معانى آيات قرآن را بهتر مى فهميدند؛ زيرا به ابزار فهم قرآن كه پايه آن زبان فصيح، دست نخورده و تغيير نيافته بود، نزديكتر بودند و به راحتى به حوادث و رخدادهايى كه با نزول آيات ارتباط داشت يا مستقيماً سبب نزول پاره اى از آيات بود، دسترسى داشتند و باب سوال از مفاهيم قرآن و دانستن اسباب نزول و پرسش از مواضع ابهام آيات به طور كامل بر روى آنان گشوده بود؛ نعمتى كه مفسران دوره هاى بعد، از آن برخوردار نبودند.

ولى با تمام اين اوصاف، قول تابعان در تفسير تنها به عنوان شاهد و مويد نزد ما اعتبار دارد و آن را حجت قطعى نمى دانيم و همرتبه حديث صلى الله عليه و آله و سلم كه خود، حجت است و سخنان صحابه - كه به طور نسبى در اكثر موارد - حجيت دارد، نيست؛ بلكه در درجه سوم اعتبار قرار دارد.

کتب مشتمل بر احادیث تفسیری

در کتاب‌هایی احادیث تفسیری گردآمده، که از آن جمله است: تفسیر علی‌ بن ابراهیم قمی، تفسیر عیاشی و تفسیر فرات کوفی از شیعه و تفسیر ابن ‌عباس و تفسیر طبری از اهل‌سنّت.

کتاب اخیر کامل‌‌ترین مجموعه از احادیث پیامبر و اظهارات دیگران است که بی‌استثنا با آیه یا عبارتی از قرآن مرتبط است.

پانویس

  1. ينطق بعضه ببعض، و يشهد بعضه على بعض. نهج البلاغه، خطبه 133، ص192.
  2. «حاء، ميم ، قسم به كتاب روشنگر، (كه) ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم...». سوره دخان 44: 3-1.
  3. «ما (قرآن را) در شب قدر نازل كرديم». سوره قدر 97: 1
  4. «ماه رمضان (همان ماه) است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شد...» (سوره بقره2: 185)
  5. «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ». (سوره مائده5: 38)
  6. «و مساجد ويژه خداست پس هيچكس را با خدا مخوانيد». (سوره جن72: 18)
  7. ر.ك: تفسير عياشى، ج1، ص319 و 320.
  8. سوره شورى42: 11.
  9. ...و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند. سوره نحل16: 44.
  10. تفسير طبرى، ج1، ص27.
  11. و انما هو تعلم من ذى علم... فعلم علمه الله نبيه فعلمنيه، و دعالى باءن يعيه صدرى و تضطم عليه جوانحى. نهج البلاغه، خطبه 128، ص186.


منابع

  • سید على آقایى، حدیث و تفسیر دانشنامه جهان اسلام، تاریخ بازیابی: 3 مهر 1392.
  • محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، قم: موسسه فرهنگی التمهید، 1379.
***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: