بیت (شعر)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از یک دائرة المعارف است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

تعریف بیت

بیت، در شعر به دو مصراع گفته می شود. این لفظ در زبانهای سامی، در معنای چادر برای کوچندگان و خانه (سنگی، چوبی، آجری) برای یکجانشینان، هر دو بکار رفته است؛ نیز گاه به معنای پرستشگاه است چنانکه در عربی با «ألِ» تعریف: «البیت» به عنوان مثل اعلای بیت به مکان مقدس مکه، کعبه اطلاق می گردد که در این صورت، البیت الحرام (خانة مقدس) یا البیت العتیق (خانة کهن) نیز خوانده می شود.

نامهای جغرافیایی که با واژة «بیت» ترکیب شده اند، نیز تعدادشان بسیار است و جزء اول آنها، بیت در نام مکانهای سوریایی ـ فلسطینی به صورت پیشاوند بـ (B-) خلاصه شده است که خود از صورت آرامیِ (سریانیِ) بِـ (¦Be) آمده است.

در زبانهای سامی این لفظ به معنای «خانواده» نیز بکار رفته است، هر چند در شمار اصطلاحات خاص تقسیمات قبیله ای (شَعْب، قبیله، عماره، بطن، فخد و فصیله) دیده نمی شود.[۱]

بیت در فرهنگهای لغت عرب به معنای خانه [۲]ذیل واژه و جمع آن «بیوت»، «ابیات» و جمع الجمع آن «ابابیت»، «ابیاوات» و «بیوتات» ذکر شده است.[۳]

همچنین در معانی قصر، کوشک، زن، عیال و خانگیان مرد، قبر، فرشخانه[۴] بکار رفته است. در عربی به معانی «شرف» و «شریف» نیز مستعمل است؛ مثلاً در بیت بنی تمیم فی بنی حنظله (یعنی قدر و منزلت بنی تمیم نزد بنی حنظله)؛ و فلانٌ بیتُ قومه فلانی بزرگ قوم خویش است؛[۵] ترکیبات اهل بیت، اهل بیت النبوّة، اهل بیت عصمت، اهل بیت طهارت،[۶] بیت المال، بیت العنکبوت، البیت الحرام[۷]، بیت المعمور و بیت المقدس [۸] نیز مستعمل است.

بیت به معنای دو مصراع معمولاً به «ابیات» جمع بسته می شود. سیبویه، جمع بیت به معنای شعر را «بیوت» نیز آورده و ابن جنی نیز، به پیروی از او به مناسبت نقل شعری از عجّاج، «بیوت» بکار برده است.[۹]

بیت «شِعر» را به بیت «شَعر» همانند کرده اند[۱۰] و وجه تسمیة آن را به بیت مویی (چادر و خیمة عرب ) مربوط می دانند؛ این به دلیل آن است که بیت شِعر دربردارندة سخن است، چنانکه بیت شَعر دربردارندة ساکنان آن است و به همین سبب اجزای تشکیل دهنده بیت شِعر را به اسباب و اوتاد (طنابها و میخهای) خانة مویی عرب تشبیه کرده و سبب و وتد نامیده اند.

نیز گفته اند: بیت شعر از این جهت بیت گفته شده که کلامی است با نظم و ترتیب خاص، همانند خانه که سقف و رواق و ستونها و سایر اجزایش بر اساس نظم خاصی پدید آمده است.[۱۱][۱۲][۱۳]

می گوید: بیت شعر مبنی است بر بناء بیت مسکونی عرب و قوام بیت به عروض است، چنانکه قوام خانه به ستون وسط آن. از این رو می باید عروض قویتر از ضرب باشد.

شمس قیس رازی[۱۴] وجه تسمیة بیت شعر را از «بیتوتة»، به معنای شب گذرانی دانسته و گفته است: هر بیت دو نیمه دارد که «در متحرکات و سواکن به هم نزدیک باشند» و نیز هر نیمه را مصراع گویند و در نزد عرب مصراع یک لخت از دری دولخته است و همانگونه که هر یک از دو لختة آن را می توان باز و بسته کرد اما هرگاه که به هم نزدیک شوند «در» می شوند، هر یک از دو مصراع بیت را نیز می توان جداگانه خواند اما هرگاه هردو درکنار هم بیاید، بیت تشکیل می یابد.

انواع بیت

انواع بیت : بیت تام. بیتی است که نصف آن با نصف دایره مساوی باشد،[۱۵] و به بیان دیگر همة افاعیل سالم و عروض و ضرب با حَشو تفاوتی نداشته باشد؛ مثل بیت کامل و نوع اول از طویل؛[۱۶][۱۷][۱۸] 68.

به قول خواجه نصیر[۱۹]: «هر بیت را که هر مصراع از او مساوی دایره بُوَد، و هم بر آن وجه که در دایره افتد مستعمل باشد، مانند وزن اول از کامل و رجز...، این بیت را تام خوانند.»

بیت وافی

بیت وافی[۲۰] گوید: «هر بیت را که ارکان هر مصراعی از او به عدد مساوی ارکان دایره بُود، خواه هم برآن وجه که در دایره افتد مستعمل باشد و خواه بعد از تغییر، آن بیت را وافی خوانند». به تعبیر دیگر، وافی بیتی است که عروض و ضرب مخالف حشو باشد[۲۱] مانند عروض و طویل و ضرب دوم طویل[۲۲]

بیت مجزوء

بیت مجزوء. مجزوء به معنای چیزی است که جزئی از آن افتاده باشد[۲۳] و اگر بیتی را به گونه ای بکار برند که رکنی از هر مصراع بیت حذف شده باشد، آن را مجزوء گویند[۲۴] و به تعبیر دیگر، مجزوء آن است که دو جزء یک بیت حذف شده باشد[۲۵] و یا به تعبیری دیگر، آن است که جزئی از آخر صدر و جزئی از آخر عَجُز بیفتد؛[۲۶][۲۷]

بیت مشطور

بیت مشطور. اگر بیتی را به گونه ای بکار برند که نیمی از آن حذف شده باشد، آن را مشطور گویند؛[۲۸][۲۹] و در شعر فارسی مشطور همان مربع است زیرا دایرة کامل در شعر فارسی مثمن است و چون نیمی از آن برود، مربع می شود که هر چند موارد استعمالی دارد ولی چنان شعری عَذْب نیست.

بیت منهوک

بیت منهوک. منهوک در لغت یعنی بسیار لاغر شده از بیماری و اگر بیتی را به گونه ای بکار برند که دو ثلث آن حذف شده باشد، آن را منهوک گویند.[۳۰][۳۱] مثال منهوک از رجز را چنین آورده است: «یالیتنی فیها جذع»، و از مُنْسَرِح: «ویلُ امِّ سَعدٍ سَعداً». ضمناً باید دانست که هیچیک از ارقام مجزوء و مشطور و منهوک، ضرورتاً تام و وافی نیست زیرا تمام و وفاء، مستلزم استکمال اجزای دایره اند.[۳۲]

بیت مصرّع

بیت مصرّع. بیتی است که هردو مصراع او متساوی و مقفّی باشد.[۳۳]

بیت مصمّت و مقفّی

بیت مصمّت و مقفّی. اگر در عروضِ بیت قافیه نباشد، آن را مصمّت خوانند و اگر قافیه داشته باشد، مقفّی نامند.[۳۴]

بیت معقّد

بیت معقّد. اگر مصراع اول بیت از مصراع دوم جدا نشود، آن را معقّد گویند.[۳۵]

منابع

  1. ابن سراج شنترینی، المعیار فی اوزان الاشعار، چاپ محمد رضوان دایه، بیروت 1388/1968.
  2. ابن منظور، لسان العرب، بیروت تاریخ مقدمه 1300.
  3. محمد اعلی بن علی تهانوی، کتاب کشّاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه... (و دیگران)، کلکته 1862، چاپ افست تهران 1967.
  4. محمد بن عمر جمال قرشی، صراح اللغه، چاپ سنگی لکهنو 1281.
  5. یحیی بن علی خطیب تبریزی، الوافی فی العروض والقوافی، چاپ عمر یحیی و فخرالدین قباوه، حلب 1390/1970.
  6. محمد بن ابی بکر دمامینی، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، چاپ حسّانی حسن عبدالله، قاهره 1973.
  7. علی اکبر دهخدا، لغت نامه زیرنظر محمدمعین، تهران 1325ـ1359 ش.
  8. سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فُصح العربیّة والشوّارِد، قم 1403.
  9. محمدبن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (1338 ش).
  10. عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران 1297ـ1298، چاپ افست تهران 1377.
  11. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم 1409.
  12. احمد بن محمد فیّومی، المصباح المنیرفی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت (بی تا).
  13. لویس معلوف، المنجد فی اللغة والادب والعلوم، بیروت 1966.
  14. محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار در عروض و قوافی، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی اصفهان 1363 ش.
  15. علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران 1355 ش.
  16. EI 2 , s.v. "Bayt" (by J. Lecerf)./ محمد فشارکی.

پانویس

  1. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه.
  2. فراهیدی ، ج8، ص138؛ فیّومی.
  3. جمال قرشی، ص50، ذیل «بیت»؛ صفی پوری، ذیل واژه.
  4. شرتونی؛ نفیسی، ذیل واژه.
  5. شرتونی، همانجا.
  6. دهخدا، ذیل واژه.
  7. معلوف، ذیل واژه.
  8. نفیسی، همانجا.
  9. ابن منظور، ج2، ص14.
  10. ابن سراج شنترینی، ص12.
  11. نصیرالدین طوسی، ص51ـ52.
  12. فیّومی؛ ابن منظور، همانجاها.
  13. ابن منظور، ج7، ص184.
  14. ص 29ـ30.
  15. تهانوی، ج1، ص110.
  16. ابن سراج شنترینی، ص26ـ27.
  17. خطیب تبریزی، ص185.
  18. دمامینی، ص
  19. خواجه نصیر، ص16.
  20. خواجه نصیر، همانجا.
  21. دمامینی، همانجا.
  22. ابن سراج شنترینی، ص27.
  23. نصیرالدین طوسی، ص53.
  24. همان، ص16.
  25. ابن منظور، ج1، ص46.
  26. دمامینی، ص74.
  27. ابن سراج شنترینی، همانجا.
  28. نصیرالدین طوسی؛ دمامینی ؛ ابن سراج شنترینی، همانجاها.
  29. خطیب تبریزی، ص189.
  30. نصیرالدین طوسی؛ دمامینی، همانجاها.
  31. ابن منظور، ج10، ص500.
  32. دمامینی، همانجا.
  33. نصیرالدین طوسی، همانجا.
  34. تهانوی، همانجا.
  35. نصیرالدین طوسی، همانجا.

منابع

  • دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بیت»، شماره ۲۳۶۴.
  • کتابخانه مدرسه فقاهت بازیابی: 6 آبان 1392.
شعر فارسی
Poetry1.jpg
شعرشناسی * شعر * علم عروض * قافیه * تخلص * دیوان * مصراع * بیت * مقفا * قالب * مطلع * تغزل * بحور شعری
قالب‌های شعر *مثنوی * قصیده * غزل * مسمط * مستزاد * ترجیع‌بند * ترکیب‌بند * قطعه * رباعی
سبک‌های شعر فارسی * سبک خراسانی * سبک عراقی * سبک هندی * سبک بازگشت ادبی * شعر نو
شاعران پارسی گو: همه*قرن 4 * قرن 5 * قرن 6 * قرن 7 * قرن 8 * قرن 9 * قرن 10 * قرن 11 * قرن 12 * قرن 13 * قرن 14