انابه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


انابه بازگشتی عمیق با قلب و زبان و عمل به خداست

واژه شناسی انابه

انابه مصدر باب افعال از ریشه «ن و ب» است. این ماده گاهی با «إلی» و گاهی با «عن» به‌کار می‌رود. در صورت نخست ثلاثی مجرد[۱] و باب افعال[۲] آن هر دو در لغت به معنای بازگشت چیزی به صورت مکرر است. به زنبور عسل نیز چون پیوسته به کندویش باز می‌گردد نُوب می‌گویند و نیز حادثه را که شأن آن پی در پی بودن است نائبه می‌نامند.[۳] در صورت دوم ثلاثی مجرد آن به معنای جانشین شدن و باب افعال آن به معنای جانشین کردن است.[۴]برخی گفته‌اند:اصل در لغت نوب، فرود آمدن در جایگاهی با اختیار و قصد است که از مصادیق آن جانشین کسی شدن و بازگشت به مکانی از روی قصد است و انابه را برای تعدیه و عبارت از آن دانسته‌اند که شخصی، دیگری یا خودش را در مقامی فرود آورد.[۵] بعضی نیز احتمال داده‌اند انابه معتلّ‌یایی از «ناب» به معنای انقطاع باشد.[۶] «ناب» به معنای دندان نیش نیز آمده است[۷] که با آن چیزی را قطع می‌کنند. براساس معنای لغوی اگر انابه از نوب باشد انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به اوست و اگر از ناب باشد، به معنای انقطاع کامل به سوی خدای سبحان است.[۸]


انابه نزد اهل سلوک

اهل سلوک از انابه با تعابیری گوناگون یاد کرده‌اند؛ مانند:بازگشت از غفلت به ذکر و از وحشت به انس، ترک اصرار بر گناهان و ملازمت استغفار، فرار از خلق به سوی حق، اشتغال به خدمت حق، اخلاص داشتن، بازگشت به حق با صفای نیت و صدق عقیده، اجابت راستین و....[۹] این گروه انابه را منزل چهارم از 100 منزل سلوک به سوی خدا دانسته[۱۰] و برای آن مراتبی یاد کرده‌اند؛ مانند انابه از سیئات به حسنات، از غیر خدا به خدا و از خدا به خدا[۱۱] و نیز انابه از روی اصلاح چنان‌که بر پایه عذر، از روی وفا چنان‌که بر پایه عهد و از روی حال چنان‌که بر پایه اجابت باشد[۱۲] یا انابه نفس، قلب و روح. انابه نفس آن است که عبد آن را به خدمت وادارد و انابه قلب آن است که او را از غیر حق تهی سازد و انابه روح دوام ذکر است تا غیر او را یاد نکرده و جز به او نگراید.[۱۳]

انابه نزد اهل کلام

انابه نزد اهل کلام خارج کردن قلب* از تیرگیهای شبهات است.[۱۴]

انابه در قرآن

مشتقات نوب در قرآن 18 بار و تنها از باب افعال به‌کار رفته است که 11 بار آن به صورت فعلی (أنیبوا، ینیب، أنابوا، أناب، أُنیب، أنبنا)؛ و 7 بار آن به صورت اسمی (منیب، منیبین، منیباً)؛ است.[۱۵]

حقیقت انابه و تفاوت آن با توبه:

از آیات «... و یَهدی اِلَیهِ مَن اَناب * اَلَّذینَ ءامَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِکرِ اللّهِ...»؛ (رعد/13،27 28) برمی‌آید که ایمان و آرامش قلب با یاد خدا، همان انابه است و آن نوعی آمادگی از جانب بنده است که هدایت الهی را در پی دارد.[۱۶]در توضیح انابه و بیان حقیقت آن، گفته‌های گوناگونی ارائه شده است ، برخی گفته‌اند:انابه بازگشت به سوی خدا و بازگشت به فطرت توحیدی است، یعنی هر زمان که عاملی انسان را از نظر عقیده و عمل از اصل توحید منحرف سازد، باید به سوی آن باز گردد:«فَاَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفًا فِطرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها... مُنیبینَ اِلَیهِ»؛ (روم/30، 30 31)[۱۷] تکیه روی «منیبین الیه» در آیه «و اِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنیبینَ اِلَیهِ...»؛ (روم/30،33) با توجه به مفهوم لغوی انابه، برای اشاره به این معناست که پایه و اساس در فطرت انسان توحید و خداپرستی، و شرک امر عارضی است، که وقتی شخص از آن قطع امید می‌کند خواه ناخواه به سوی ایمان و توحید باز می‌گردد.[۱۸]

برخی انابه را متضمن 4 امر محبت خدا، خضوع برای او، اقبال به او و اعراض از غیر او دانسته و گفته‌اند:اگر این 4 خصلت در کسی جمع نشود، وی مستحق اسم منیب نیست. به عقیده ایشان در لفظ انابه معنای اسراع و رجوع و تقدم نهفته است، بنابراین، منیب کسی است که به سوی خشنودی خدا بشتابد و همواره به او بازگشته و به سوی آنچه خدا دوست دارد پیشی گیرد.[۱۹]

براساس آنچه گذشت بین انابه و توبه* تفاوت وجود دارد که موارد استعمال انابه در قرآن و سنت آن را تایید می‌کند. انابه رجوع به خدا از همه چیز غیر از خدا و اقبال به او با سِرّ و قول و فعل است تا اینکه شخص دائماً در فکر خدا و ذکر او و اطاعتش باشد، بنابراین، انابه غایت درجات توبه و برترین مراتب آن است، زیرا توبه، بازگشت از گناه است، ولی انابه افزون بر آن بازگشت از مباحات نیز هست و آن از مقامات والاست.[۲۰]

در تفاوت توبه و انابه نظرات گوناگون دیگری نیز ارائه شده است؛ از جمله:1. توبه پشیمانی از فعل و انابه ترک گناهان و شاهد آن قول امام سجاد(علیه السلام)است:{«اللهم ان یکن الندم توبةً إلیک فأنا أندم النادمین و ان یکن الترک لمعصیتک انابةً فأنا أوّل المنیبین؛ خدایا، اگر پشیمانی توبه است پس من پشیمان‌ترین پشیمانان هستم و اگر ترک معصیت انابه است پس من اولین انابه کنندگانم.».[۲۱] 2. توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی. 3. توبه رهبت (ترس و بیم) است و انابه رغبت (اشتیاق). 4. انابه مقامی پس از مقام توبه است. 5. توبه بازگشت از معصیت به اطاعت و انابه بازگشت از غفلت به ذکر و فکر است. 6. اگر سبب بازگشت، ترس از عقوبت باشد، توبه و اگر رغبت در ثواب باشد انابه است. 7. انابه بازگشت بنده است به خدای خویش با دل و همت ، ولی توبه بازگشت بنده است از معصیت به اطاعت.[۲۲] 8. توبه و استغفار و انابه همه توجه به خداست؛ اما استغفار توجهی است که پس از توبه است و انابه توجهی است که پس از استغفار دست می‌دهد.[۲۳]

البته بسیاری از مفسران[۲۴] و لغویان[۲۵] انابه را هم‌معنای توبه دانسته‌اند. برخی آن را بازگشت به سوی خدا با توبه[۲۶]و خالص کردن عمل[۲۷] و برخی اقبال به سوی خدا و توبه و بازگشت به اطاعت الهی دانسته‌اند.[۲۸] برخی دیگر آن را فرود آوردن نفس و قرار دادن آن در منزلی از منازل سلوک دانسته و آن را به معنای آمادگی عملی و خارجی برای توبه و سلوک به سوی خدا به حساب آورده‌اند، به همین جهت انابه با حرف «الی» به‌کار می‌رود تا بر سیر و رسیدن به غایت دلالت کند.[۲۹]

اهمیت و آثار انابه:

در آیات و روایات به انابه اهمیت خاصی داده شده است. خدای متعالی بندگان خود و در رأس آنان پیامبران را به انابه فرا خوانده است:«واَنیبُوا اِلی رَبِّکُم...»؛ (زمر/39،54 و نیز روم/30، 30 31؛ لقمان/31، 15)[۳۰] در قرآن کریم به انابه پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله)(شورا/42، 10)، حضرت ابراهیم(علیه السلام)(ممتحنه/60، 4؛ هود/11، 75)، حضرت شعیب(علیه السلام)(هود/11،88)، حضرت داود(علیه السلام)(ص/38،24) و حضرت سلیمان(علیه السلام)(ص/38، 34) اشاره شده است. در روایتی نبوی از سعادت انسان آن دانسته شده که خدا انابه را روزیش سازد.[۳۱] از آثار مهم و گوناگون انابه نیز می‌توان به اهمیت آن پی برد، چنان که گفته شده بر اثر انابه قلبی، قلب انسان کامل باطن بیت‌الحرام می‌شود.[۳۲] آثار انابه که در قرآن ذکر شده دو دسته است:1. دسته‌ای که اثر انابه به تنهایی دانسته شده:الف. هدایت الهی، خداوند انابه کنندگان را به سوی خود هدایت می‌کند:«... و یَهدی اِلَیهِ مَن اَناب»؛ (رعد/13،27)، «و یَهدی اِلَیهِ مَن یُنیب»؛ (شوری/42،13)

ب. تذکر، تنها کسی که به سوی خدا انابه می‌کند از آیات الهی متذکر می‌شود:«هُوَ الَّذی یُریکُمءایتِهِ و یُنَزِّلُ لَکُم مِنَ السَّماءِ رِز قًا و ما یَتَذَکَّرُ اِلاّ مَن یُنیب»؛ (غافر/40، 13) در آیات دیگری آسمان و زمین و آیات موجود در آن دو موجب بصیرت* و تذکر برای شخص منیب دانسته شده است:«اَفَلَم یَنظُروا اِلَی السَّماءِ... والاَرضَ مَدَدنها... تَبصِرَةً وذِکری لِکُلِّ عَبد مُنیب»؛ (ق/50، 6 8؛ سباء/34،9) وقوف بر دلایل توحید الهی در عقل انسان مرتکز است؛ ولی شرک و اشتغال به عبادت غیر خدا مانع تجلی این انوار می‌شود و هنگامی که انسان از این امور اعراض کرده، به سوی خدا انابه می‌کند، پرده کنار رفته و توحید آشکار می‌گردد.[۳۳]

برخی پروای از خصوص خداوند را نیز از دسته نخست آثار انابه برشمرده‌اند:«مُنیبینَ اِلَیهِ واتَّقوهُ...» (روم/30،31)[۳۴]

2. دسته‌ای که اثر انابه همراه با وصفی دیگر شمرده شده است:الف. بشارت؛ به کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کرده و به سوی خدا انابه کنند، بشارت داده می‌شود:«والَّذینَ اجتَنَبُوا الطّغوتَ اَن یَعبُدوها واَنابوا اِلَی اللّهِ لَهُمُ البُشری...»؛ (زمر/39،17)

ب. وارد بهشت شدن، بهشت پاداش کسانی است که خدا ترس بوده و با قلبی منیب به لقای الهی بروند:«واُزلِفَتِ الجَنَّةُ لِلمُتَّقینَ... مَن خَشِیَ الرَّحمنَ بِالغَیبِ وجاءَ بِقَلب مُنیب»؛ (ق/50، 31 33) کسی که عمر خود را با رجوع به خدا بگذراند، می‌تواند با قلبی به دیدار پروردگار برود که انابه و رجوع به خدا بر اثر تکرار در طول عمر، ملکه و صفت آن قلب شده باشد.[۳۵] برخی قلب منیب را از نظر مصداق همان قلب سلیم در آیه «اِذ جاءَ رَبَّه بِقَلب سَلیم»؛(صافّات/37،84) دانسته‌اند، زیرا کسی که از شرک سالم باشد غیر خدا را ترک کرده و به سوی خدا انابه می‌کند، چنان‌که اگر کسی به سوی خدا انابه کند، از شرک پاک شده و سلیم می‌گردد.[۳۶]

ج. نجات از عذاب؛ انابه به سوی خدا و تسلیم* شدن در برابر او موجب نجات از عذاب الهی است:«واَنیبُوا اِلی رَبِّکُم واَسلِموا لَهُ مِن قَبلِ اَن یَأتِیَکُمُ العَذابُ ثُمَّ لا تُنصَرون»؛ (زمر/39،54)

اقسام و شرایط انابه:

انابه دو گونه است:1. انابه برای ربوبیت خدا که مؤمن و کافر در آن مشترک‌اند، زیرا هر انسانی در هنگام سختی و اضطرار به سوی خدا انابه می‌کند:«واِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنیبینَ اِلَیهِ»؛ (روم/30،33)، حتی مشرکان و کافران نیز هنگامی که از همه جا ناامید می‌شوند به سوی خدا باز می‌گردند:«... ثُمَّ اِذا اَذاقَهُم مِنهُ رَحمَةً اِذا فَریقٌ مِنهُم بِرَبِّهِم یُشرِکون * لِیَکفُروا بِما ءاتَینهُم...»؛ (روم/30، 33 34)

2. انابه اولیای خدا برای الوهیت او که انابه عبودیت و محبت است.[۳۷] انابه نخست اضطراری و ناپایدار و انابه دوم اختیاری و پایدار است. برخی انابه اول را انابه ظاهری دروغین و انابه دوم را انابه حقیقی راستین دانسته و گفته‌اند:در انابه اول، شخص هنگام تنگدستی و سختی به پروردگارش پناه می‌برد، زیرا از روی فطرت می‌داند دارای خالقی است که او را روزی داده و یاری می‌کند؛ ولی زمانی که به مطلوبش رسید از خدا باز می‌گردد:«واِذا مَسَّ الاِنسنَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیبًا اِلَیهِ ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِیَ ما کانَ یَدعوا اِلَیهِ مِن قَبلُ» (زمر/39،8)، «... حَتّی اِذا کُنتُم فِی الفُلکِ وجَرَینَ بِهِم بِریح طَیِّبَة و فَرِحوا بِها جاءَتها ریحٌ عاصِفٌ وجاءَهُمُ المَوجُ مِن کُلِّ مَکان وظَنّوا اَنَّهُم اُحیطَ بِهِم دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدِّینَ... فَلَمّا اَنجهُم اِذا هُم یَبغونَ فِی‌الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ»؛ (یونس/10،22 23) در آیه‌ای نیز به هر دو گروه اهل انابه اشاره شده است:«و اِذا غَشِیَهُم مَوجٌ کالظُّلَلِ دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجّهُم اِلَی البَرِّ فَمِنهُم مُقتَصِدٌ وما یَجحَدُ بِایتِنا اِلاّ کُلُّ خَتّار کَفور»؛ (لقمان/31،32)[۳۸] برخی گفته‌اند:انابه به سه امر محقق می‌شود:1. انابه در باطن و با قلب به‌گونه‌ای که دائماً متوجه خدا بوده و با افکار و عزائمش، تقرب به او را طلب کند. (ق/50،33) 2. انابه در گفتار به‌گونه‌ای که دائماً مشغول ذکر خدا و ذکر نعمتها و مقربان الهی باشد (غافر/40،13) 3. انابه در اعمال ظاهری به‌گونه‌ای که بر طاعات و عبادات و اعمال پسندیده مواظبت کند.[۳۹] برخی از مقدم شدن توکل بر انابه در آیه «... عَلَیهِ تَوَکَّلتُ واِلَیهِ اُنیب»؛ (هود/11،88) استفاده کرده‌اند که شرط انابه، توکل است، زیرا لازم است ابتدا اعتماد محقق شود و سپس بنده به خدا توجه کرده و در مقام سیر به سوی او برآید.[۴۰]

پانویس

  1. . مقاییس‌اللغه، ج 5، ص 367؛ مفردات، ص 827، «نوب».
  2. . قاموس قرآن، ج 7، ص 118، «نوب».
  3. . مفردات، ص 827؛ لسان العرب، ج 14، ص 319؛ قاموس قرآن، ج 7، ص 118، «نوب».
  4. . اقرب‌الموارد، ج5‌، ص508‌؛ القاموس‌المحیط، ج1، ص‌233؛ لسان العرب، ج‌14، ص‌319، «نوب».
  5. . التحقیق، ج 12، ص 269، «نوب».
  6. . تفسیر بیضاوی، ج 3، ص 345؛ روض‌الجنان، ج 15، ص 260؛ تفسیر موضوعی، ج 12، ص 168.
  7. . لسان‌العرب، ج14، ص345، «نیب»؛ القاموس‌المحیط، ج 1، ص 233، «الناب».
  8. . فطرت در قرآن، ص 168.
  9. . فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص 137؛ فرهنگ نوربخش، ج 2، ص 112 113.
  10. . منازل السائرین، ص 16.
  11. . فرهنگ نوربخش، ج2، ص 113؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 274.
  12. . منازل‌السائرین، ص17؛ التوبةوالانابه، ص380381؛ فرهنگ نوربخش، ج 2، ص 114.
  13. . کشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 274؛ فرهنگ نوربخش، ج 2، ص 113 114.
  14. . کشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 274؛ التعریفات، ص 55.
  15. . توبه در قرآن و سنت، ص 42 44؛ نثر طوبی، ج 2، ص 504؛ المعجم الاحصائی، ج 1، ص 561؛ ج 3، ص 1495.
  16. . المیزان، ج 11، ص 353.
  17. . نمونه، ج 16، ص 419 420.
  18. . همان، ص 433.
  19. . التوبة و الانابه، ص 379.
  20. . جامع السعادات، ج 3، ص 90.
  21. . الفروق اللغویه، ص 146 147.
  22. . فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص 137؛ فرهنگ نوربخش، ج 2، ص 113؛ التوبة فی ضوء القرآن، ص 75 78.
  23. . المکاسب، ص 336؛ توبه در قرآن و سنت، ص 42.
  24. . جامع‌البیان، مج8،ج13،ص189190؛ روض‌الجنان، ج 16، ص 304؛ المنیر، ج 24، ص 35، 39.
  25. . لسان‌العرب، ج4،ص319؛ تاج‌العروس، ج2،ص455، «نوب»، القاموس‌المحیط، ج 1، ص 233، «ناب».
  26. . مجمع البحرین، ج‌4، ص‌386.
  27. . مفردات، ص 827، «نوب»؛ قاموس قرآن، ج 7، ص 118؛ نثر طوبی، ج 2، ص 504.
  28. . لسان‌العرب، ج4، ص319؛ الصحاح، ج1، ص 229.
  29. . التحقیق، ج 12، ص 270، «نوب».
  30. . موسوعة اخلاق القرآن، ج 1، ص 250 251.
  31. . المستدرک، ج 4، ص 268.
  32. . شرح منظومه، ص 355.
  33. . التفسیر الکبیر، ج 28، ص 42.
  34. . تفسیر موضوعی ، ج 12، ص 170.
  35. .مجمع‌البیان، ج9، ص224؛ المیزان، ج18، ص 355؛ توبه در قرآن و سنت، ص 43.
  36. . التفسیر الکبیر، ج 28، ص 179.
  37. . التوبة و الانابه، ص 379.
  38. . موسوعة اخلاق القرآن، ج 1، ص 254 255.
  39. . اوصاف‌الاشراف،ص37؛ جامع‌السعادات،ج3، ص90؛ شرح منظومه، ص 355.
  40. . التحقیق، ج 12، ص 270، «نوب».


منبع

دائره المعارف قرآن کریم، ج4، مدخل انابه از علی خراسانی[۱]