القائم على کل نفس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«القائم عَلى کُلّ نفس» اسم مرکّبی است که در قرآن کریم یک بار و به عنوان وصف خداوند وارد شده، چنان که مى فرماید: «أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَىٰ کلِّ نَفْسٍ بِمَا کسَبَتْ وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لَا یعْلَمُ فِی الْأَرْضِ أَمْ بِظَاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُینَ لِلَّذِینَ کفَرُوا مَکرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ وَمَنْ یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ» (سوره رعد، ۳۳)؛ «آیا کسى که بر کار هر انسانى ناظر است (مانند بتها است؟) و آنها براى خدا شریکانى قرار داده اند، بگو ایشان را نام ببرید، یا اینکه مى خواهید او (خدا) را در زمین به چیزى آگاه کنید که از آن بى خبر است، یا گفتارى ظاهرى و نادرست مى گویید؟ بلکه مکر کافران در نظرشان زیبا جلوه کرده و از راه راست باز مانده اند و هر که را خدا گمراه کند راهنمایى ندارد».

مفاد آیه این است که موجودى شایسته عبادت است که از همه حالات انسانِ عبادت کننده آگاه باشد و او جز خدا کسى نیست. این که گروهى براى خدا شریک قرار مى دهند در مورد آنها سه فرضیه باطل مطرح است:

۱. نام این شرکا را ببرند تا درباره آن‌ها مطالعه شود که آیا واقعاً واجد صفات خداوندى مى باشند تا مورد پرستش قرار گیرند؟ و اگر آنها لات و عُزّى را نام ببرند همگى مى دانیم که آنها جمادى بیش نیستند و شایستگى عبادت را ندارند.

۲. یا این افراد ناآگاه مى خواهند خدا را از شریکانى آگاه سازند که خدا از آنها خبر ندارد؟ این فرضیه نیز باطل است، زیرا چیزى از دایره علم الهى بیرون نیست.

۳. آنان گفتارى ظاهرى و نادرست مى گویند، و آنچه را که خدا نیست، خدا مى نامند.

و شاید فرض اخیر درست تر باشد، زیرا آنان هم مى دانستند که بتهاى مورد پرستش آنها کاره اى نیستند و صفات معبود در آنها وجود ندارد و همچنین از احاطه علم خدا آگاه بودند، از این جهت فرض اخیر متعین است و در ذیل آیه مى فرماید: «مکر و حیله کافران براى آنها زیبا جلوه کرده و از راه حق بازمانده اند، و هرگز هدایت نخواهند شد». و این جمله مى رساند که آنها با الفاظ بازى مى کنند، غیر خدا را خدا مى نامند و آن را مى پرستند.

اکنون که معنى آیه روشن شد، باید دید مقصود از اسم مرکب «قائم على کلّ نفس» چیست؟ این عبارت کنایه از سلطه گسترده حق است بر هر انسانى، زیرا کسى که بالا سر انسان مى ایستد، بر کارهاى او اشراف دارد و از تمام خصوصیات آگاه است، تو گویى خدا مِثْل موجودى است که از افق برتر مراقب همه اعمال انسانهاست.

لفظ «قائم» در قرآن به معنى حافظ و نگهبان نیز استعمال شده است، چنان که مى فرماید: «... وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یؤَدِّهِ إِلَیک إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیهِ قَائِمًا....» (سوره آل عمران، ۷۵)؛ «برخى از اهل کتاب به گونه اى پست هستند که اگر او را به دینارى امین بشمارى (در اختیارش بگذارى) آن را برنمى گرداند، مگر این که بر او مسلط باشى».

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.