اصول دین

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اصول دین» در مقابل «فروع دین»، به معنای اصول عقاید و پایه‌های اساسی دین اسلام می‌باشد که مسلمانى بدون اقرار به آنها تحقق نمى‌یابد و انکار هر یک از آنها موجب کفر مى‌گردد.[۱] به عقیده همه دانشمندان اسلامی، توحید، معاد و نبوت، از اصول‌ دین‌ به شمار می‌روند. غیر از این اصول سه‌گانۀ مشترک، علمای شیعه، دو اصل عدل و امامت را نیز به‌عنوان اصول مذهب به این اصول اضافه کرده‌اند.

تعریف اصول دین

آئین اسلام شامل سه بخش کلی اصول دین، فروع دین و اخلاق است. در واقع تعلیمات دینى همچون درختى است که اصول دین ریشه آن و فروع دین، شاخ و برگها و اخلاق میوه این درخت پر برکت محسوب مى شود.

اصول دین یعنى اساسى ترین عقاید اسلام که پایه و ریشه دین بوده و شرط مسلمان بودن را اعتقاد به آنها دانسته‌اند. واضعان این اصطلاح، از این‌رو این اعتقادات را اصول دین نامیده‌اند که به نظر ایشان علوم دینی مثل حدیث، فقه و تفسیر مبتنی بر آنهاست؛ به عبارت دیگر، علوم دینی متوقف بر صدق پیامبر (ص)، و صدق پیامبر متوقف بر شناخت این اصول است.[۲]

اصول دین شامل این «اصول» و ارکان می باشد:

  • ۱. «توحید»: به این معنی که تنها آفریدگار و مدبّر امور همه مخلوقات و موجودات هستی، «الله» تعالی است و در این خلق و تدبیر شریکی برای او وجود ندارد. این «اصل» خود به این چهار مورد تقسیم می شود: توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید در عبادت. اعتقاد به یگانگى خدا، که خالق جهان هستى است و از همه چیز آگاه است و هست و نیست ما در دست اوست و بر هر کارى تواناست، موجب احساس مسؤولیت، آرامش خاطر، دورى از گناه، استقامت و پایدارى و پیشرفت در زندگى است.
  • ۲. «نبوت»: یعنی اعتقاد به نبوت و پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه وآله، و اینکه ایشان آخرین فرستاده خداوند (جَلّ جلاله) برای هدایت مردم است. اعتقاد به اینکه خداوند براى هدایت و ارشاد انسانها راهنمایان و پیامبرانى را برانگیخته و به برخى از آنها کتاب آسمانى داده تا راه مستقیم سعادت را به افراد بشرى بیاموزند و آنان را از بدى ها و زشتى ها بازداشته، در راه پرفراز و نشیب زندگى به آنها کمک کنند.
  • ۳. «معاد»: باور و اعتقاد به وقوع روز قیامت و حاضر شدن همه انسانها در محضر کبریایی خداوند، برای حسابرسی اعمالشان. ایمان به روز رستاخیز و زنده شدن بعد از مرگ و اینکه انسانها پس از مردن بار دیگر زنده شده و در محکمه عدل الهى حضور یافته و هر کس به جزاى اعمال خود مى رسد، عامل مهم تربیت انسانى است; به این ترتیب موج نیرومندى از احساس مسؤولیت در برابر هر کار در اعماق روح انسان ایجاد کرده تا او را در برابر انحراف و گمراهى، ظلم و تجاوز کنترل کند.

ضابطه اى که براى تعیین اصول اعتقادى اسلام مى توان ارائه کرد، عبارت است از پُر اهمّیت بودن و نقش بنیادى داشتن آن عقیده در میان عقایدى که در صدد رساندن انسان به تکامل دنیوى و اخروى و نیز ساماندهى جامعه توحیدى اند. به بیان دیگر، در بررسى برنامه هاى سعادت بخش اسلام، به امورى بر مى خوریم که نقش آنها در مقایسه با دیگر برنامه ها، بنیادى است و در احادیث اهل بیت علیهم السلام از آنها به «دعائم الإسلام (پایه هاى اسلام)» تعبیر گردیده است. بنا بر این، توحید، نبوّت و معاد، از آن رو به عنوان اصول دین اسلام شناخته شده اند که علاوه بر مرجع بودن آنها براى سایر عقاید اسلامى، نقششان از سایر استوانه هاى سازنده این بناى ارجمند، بیشتر است.

«اصول» یاد شده مورد اتفاق همه دانشمندان اسلامی (شیعه و سنی) است. البته بسیاری از علمای شیعه معتقد به دو اصل دیگر به عنوان «اصول دین» نیز می باشند که آنها عبارتند از:

  • ۱. «امامت»: به معنای اعتقاد به جانشینى امامان معصوم (علیهم السلام) بعد از پیامبر (صلى الله علیه وآله) براى رهبرى جامعه اسلامى و پاسدارى از عقاید و احکام در هر عصر و زمان به نمایندگى از طرف پیامبر اکرم است. امامان دوازده نفرند اوّل آنان امام على (علیه السلام) و آخرشان حضرت مهدى (عجّل الله تعالى فرجه) است. او زنده است و از نظرها غائب است و روزى فرا مى رسد که ظاهر شده و جهان را پر از عدل و داد مى کند و حکومت واحدى در سراسر جهان بر پایه عدالت و صلح و امنیت تشکیل مى دهد.
  • ۲. «عدل»: اعتقاد به اینکه خداوند نه حق کسى را از بین مى برد و نه حق کسى را به دیگرى مى دهد، نه ظلم مى کند و نه در میان افراد تبعیض قائل مى شود و او به تمام معنا عادل است، چرا که نیاز به هیچ چیز و هیچ کس ندارد. اعتقاد به عدل الهی باعث دورى ما از ظلم و ستم و تبعیض و گسترش عدل و داد در جامعه انسانى مى شود.

عدل و امامت در اصول دین

همه مسلمانان در سه اصل توحید، نبوت و معاد با هم اتفاق دارند، ولی در مسأله عدل و امامت بین مذهب شیعه اثنی عشری و سایر فرق اسلامی (غیر از معتزله که در مسئله عدل با شیعه متفق است) اختلاف وجود دارد. پیروان مذهب اهل بیت علیهم السلام، بر پایه ضابطه اى که در تعیین اصول دین بِدان اشاره شد، «عدل خداوند» و «امامت امامان» را از اصول اسلام مى دانند.

عقیدۀ مشهور میان متکلمان امامیه این است که اصول دین شامل سه موضوع: توحید و معاد و نبوت است؛ اما باید عدل و امامت را نیز به‌عنوان اصول مذهب، به آن سه افزود. ولی شیعیان ـ هر چند عقیده دیگر مذاهب را در مسئله امامت و عدل نمی پذیرند ـ چون تمام فرق مسلمین را مسلمان می دانند، گاهی اصول پنج گانه دین را به دو بخش تقسیم کرده و سه اصل نخستین (توحید، نبوت و معاد) را، اصول دین -که انکار آنها موجب خروج از دین می گردد- دانسته و اعتقاد به امامت و عدل الهی را اصول مذهب می دانند. بنابر این عقیده، اگر کسی منکر یکی از اصول دین شود، کافر است؛ اما اگر اقرار به آن سه اصل داشته باشد - ولی منکر عدل یا امامت شود - کافر نیست، ولی شیعه هم نیست.[۳]

اگر چه امامت از توابع نبوت است، ولی به خاطر اختلافی که در صدر اسلام در صف مسلمانان ایجاد شد، شیعه برای ابراز این عقیده مهم خود، امامت و اعتقاد به آن را در اصول خود وارد کرد؛ زیرا با توجه به ادله عقلی و نقلی و سفارشات پیامبر اکرم(ص)، در صورت عدم استمرار نبوت توسط امامت، دین ناقص و مردم در گمراهی واقع می شوند. به اعتقاد شیعه منصب امامت، الهی است و باید از طرف خدای متعال به کسانی که صلاحیت و شرایط آن را دارند داده شود. شرایط دوگانه، "علم خدادادی و عصمت" که در امام شرط است، از شرایطی است که جز خداوند از آن آگاهی ندارد؛ بنابراین تعیین چنین فردی مثل خود پیامبر تنها به دست خداست، از این جهت امامت یک اصل بنیادی دینی است نه فرعی.

عدل نیز اگر چه از صفات خداوند است و در اصطلاح علم عقاید لفظ توحید شامل عدل و دیگر صفات خداوند می شود، ولی از آنجا که مسئله عدل از مسائل مهمی است که سبب جدایی اشاعره و عدلیه (امامیه و معتزله که قایل به عدل الهی هستند) شده است، و آثار زیادی بر آن بار می شود، عدل را به طور جداگانه، بحث کرده و جزء اصول عقاید آورده اند. در اهمّیت عقیده به عدل خداوند، همین بس که بسیارى از عقاید اسلامى، زیرمجموعه عدل خداوندند و اگر این اصلْ پذیرفته نشود، بسیارى از آموزه هاى اعتقادى (مانند: نبوّت، معاد، حسابرسى، بهشت و دوزخ)، قابل توجیه نخواهند بود.

همچنین عدل خداوند، در واقع، زیربناى عدالت اجتماعى است. در زمان حکومت بنى امیه، شمارى از زمامداران جائر، براى توجیه بى عدالتى هاى خود، راهى جز تحریف عدل خداوند نداشتند. آنان مسئله قضا و قدر خداوند را مطرح نموده و چنین وانمود کردند که هر چه در عالَم رخ مى دهد (از جمله حکمرانى ستمگرانه آنان)، به تقدیر خدا و مورد خشنودى اوست و هر کارى که خدا انجام بدهد، عین عدل است؛ بنابراین، مردم باید از حکومت ستمگران، راضى باشند. پیروان اهل بیت علیهم السلام در برابر این تحریف و توطئه خطرناک، عدل خداوند به معناى درست آن را در کنار توحید، از اصول دین قرار دادند، بدین معنا که انکارِ عدل، در واقع، انکار اسلام است.

احکام اصول دین

  • در اصول دین تقلید جایز نیست و تحصیل علم و یقین به آن بر هر مکلّفى واجب است.[۴]
  • انکار هر یک از اصول دین، موجب کفر مى‌گردد؛ خواه از روى عناد و لجاجت باشد، یا به جهت شبهه‌اى که برایش پدید آمده است.[۵]
  • تقیه در اصول دین براى حفظ جان، مشروع و جایز است.[۶]

پانویس

  1. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، ج ‌۱، ص ۵۳۶.
  2. شرح باب حادی عشر، علامه حلی، ص۶.
  3. اصول دین، میرزای قمی، ص۵.
  4. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، ج ‌۱، ص ۵۳۶.
  5. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل البیت علیهم السلام به نقل از کتاب الطهارة (شیخ انصارى)، ج۲ ص ۳۵۵.
  6. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل البیت علیهم السلام به نقل از حاشیة مجمع الفائدة، ج۱ ص۷۳۰.

منابع