ارشاد جاهل

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«ارشاد جاهل» به معنای هدایت و راهنمایی کسی است که احکام دین را نمى‌داند. «قاعده ارشاد جاهل» یکی از قواعد فقهی است که بر اساس آن، ارشاد کسانی که در اصول دین و احکام شریعت جاهل هستند، بر عالمان واجب است. آیات و روایات متعددی بر اثبات و لزوم این قاعده دلالت دارند.

معنای ارشاد جاهل

ارشاد از ماده «رُشد» گرفته شده است که در لغت به معنای هدایت و به حق و درستی رهنمون کردن است[۱] و در مقابل آن کلمه «غَیّ» قرار دارد که به معنای هدایت به بی راهه می باشد.[۲] جاهل نیز از ماده «جهل» به معنای کسی است که خالی از علم است.[۳] البته باید دانست که جهل خود بر دو قسم است: "جهل بسیط" و "جهل مرکب". جهل بسیط آن است که انسان چیزى را نمى‌داند و خودش هم مى‌داند که نمى‌داند؛ اما جهل مرکب آن است که انسان نمى‌داند ولى نمى‌داند که نمى‌داند و به اصطلاح جهل در جهل است و آگاهی بخشی به چنین افرادی از گروه نخست به مراتب دشوارتر است.[۴]

در اصطلاح قرآنی و روایی نیز جهل در نقطه مقابل عقل قرار دارد، نه علم. از این رو جاهل به کسی گفته می شود که قدرت فهم مطالب و تجزیه و تحلیل آن را ندارد، اگرچه عالم باشد؛ به این معنا که دایره اطلاعاتش گسترده است و ذهنش شبیه انباری از اطلاعات و اصطلاحات است، اما توانایی تجزیه و تحلیل این اطلاعات را در جای مناسب ندارد.[۵] بنابراین ارشاد جاهل به معنای راهنمایی شخصی است که راه را از بیراهه بازنمی شناسد.

در میان وظایف اسلامى سه وظیفه بسیار مهم وجود دارد که عبارتند از: ۱. ارشاد جاهل ۲. متنبّه نمودن غافل ۳. نهى از منکر؛ منظور از ارشاد جاهل این است که اگر ببینیم کسى احکام دین را نمى داند، او را ارشاد کنیم. بر شخصى که مى داند واجب است چنین انسانى که جاهل به احکام شرع است را ارشاد و راهنمایى کند. و در یک جمله کوتاه ارشاد جاهل به معناى راهنمایى آدم بى خبر از احکام الهى است.

قرآن و ارشاد جاهل

دانایان دین و آشنایان به حقایق و عالمان به کتاب، در برابر خالق و خلق مسئولیت دارند. این میثاقی است که خداوند در وهله نخست از پیامبرش گرفته[۶] و در مرحله بعد از تمامی عالمان و آگاهان به حقایق امور.[۷]

خداوند گروهی را از میان خود مردم موظف می داند که سفر کنند به سوی دیگر عالمان و از آنها نادانسته ها را یاد گرفته و به خاندان و اقوام خویش بیاموزند. در قرآن کریم در «آیه نَفْر» آمده است: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»؛[۸] شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى میدان جهاد) کوچ کنند. چرا از هر گروهى از آنان، طایفه‌اى کوچ نمى‌کند تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى کنند.

در این آیه نکاتی نهفته که لازم است تأمّل و توجه بیشتری در مورد آنها صورت گیرد:

  • هجرت برای یادگیری علوم و مسائلی که انسان برای رشد و تعالیش بدان نیازمند است، در ردیف هجرت برای جهاد در راه خدا قرار گرفته است؛ یعنی جهاد با جهل همانند جهاد با دشمن، بر تمامی مسلمانان واجب است.[۹]
  • مقصود از تفقه در دین، یادگیری احکام عملی و علم فقه تنها نیست؛ بلکه فقه و فقاهت به معنى فهم است که از روى دقت و تأمّل صورت بگیرد و چون در رابطه با امور دینى ذکر شود، شامل یادگیری حقایق و معارف دینى از اصول و فروع اسلامى می شود.[۱۰]
  • کسانی که برای یادگیری علوم دینی گمارده می شوند، از طبقه و نژاد خاصى نیستند؛ بلکه همه از درون جامعه اسلامى برخاسته‌اند.[۱۱]
  • گروهی که کسب دانش نمودند، در جایى نمى‌مانند تا مردم نزد آنان آیند؛ بلکه خود به میان مردم مى‌روند و هشدارشان مى‌دهند[۱۲] و این همان وظیفه عالمان برای ارشاد جاهلان می باشد.

در مورد ارشاد جاهل، به «آیه سؤال» نیز استناد شده است که می فرماید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ».[۱۳] وجوب تعلیم و ارشاد جاهل از وجوب تعلّم و سوال از اهل ذکر فهمیده می‌شود. در واقع بین وجوب مراجعه به عالم و سوال از اهل ذکر و وجوب پاسخ به جاهل و ارشاد وی ملازمه وجود دارد، وگرنه وجوب سوال از اهل ذکر لغو و بیهوده خواهد بود.

ارشاد در روایات

در بیشتر کتاب هایی که به جمع آوری احادیثی در رابطه با اخلاق و اعتقادات پرداخته شده، فصلی به فضیلت کسب دانش و جایگاه والای دانشمندان اختصاص یافته است.[۱۴] اما در همان کتاب ها به این نکته نیز اشاره شده است که در صورتی عالمی مورد ستایش واقع می شود که دیگران را از علمش بهره مند سازد.[۱۵]

در روایتی حضرت علی علیه السلام فرمودند: «خداوند از جاهلان براى طلب دانش پیمان نگرفت تا این که نخست از دانشمندان جهت بیان دانش براى جاهلان پیمان گرفت؛ چرا که علم پیش از جهل آفریده شده است».[۱۶]

در بسیاری از روایات نیز مشاهده می شود که برای هر چیزی زکاتی در نظر گرفته شده که پرداخت آن واجب است و زکات علم، انتشار دادن آن است.[۱۷] و آیا نشر علم، چیزی جز آگاهی بخشی به افراد ناآگاه است؟ و چه زیبا هدیّه ای است ارشاد و هدایت جاهل و آگاه نمودن او که هیچ هدیّه ای به پای آن نرسد.[۱۸]

همچنین روایات متعددی در باب وجوب نصیحت مؤمن وجود دارد که از لحاظ دلالت، صراحتِ در این مسأله دارند. از جمله: امام صادق علیه السلام می فرماید: «یَجبُ للمؤمن على المؤمن أن یُناصِحَه».[۱۹]

خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود: «چیزهای خوب را یادبگیر و به کسانی هم که نمی دانند یاد بده! پس به درستی که من مزار معلمان و راهنمایان خیر و خوبی و کسانی که آن را فرامی گیرند را، پُر از نور می کنم تا در آنجا از چیزی وحشت و هراس نداشته باشند».[۲۰]

شیوه‌های ارشاد

برای آگاهی دادن به مخاطبی که نمی داند در مسیر غلط گام برمی دارد می توان از آیات و روایات و با مراجعه به سخنان بزرگان راه ها و شیوه های مختلفی را ارائه نمود که در ذیل به برخی از این روش ها اشاره می شود:

  • ۱) دعوت عملی به نیکی: تاثیر عمیق "دعوت عملى" از اینجا سرچشمه مى‌گیرد که هرگاه شنونده بداند، گوینده از دل سخن مى‌گوید و به گفته ی خویش ایمان دارد، گوش جان خود را به روى سخنانش مى‌گشاید و در جان اثر مى‌گذارد و بهترین نشانه ایمان گوینده به سخنش این است که خود قبل از دیگران عمل کند.[۲۱] ابن ابى یعفور گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «مردم را به غیر از زبانتان (با عملتان) دعوت به (راه راست) کنید تا سعى و کوشش و درستى و خویشتندارى را از شما مشاهده کنند».[۲۲]
  • ۲) بیانی ساده و رسا: ساده ترین روش در ارشاد جاهل، گوشزد کردن آنچه که او نمی داند با بیانی ساده و بی پیرایه است. در ارشاد هدف این است که شخص شنونده متوجه اشتباه و خطای خویش گردد. اگر شخص ارشادکننده طوری صحبت کند که اصلا او متوجه گفته هایش نشود، نتیجه این می شود که این همه تلاش برای ارشاد، تلاش برای هیچ بوده است.[۲۳]
  • ۳) آموزش غیرمستقیم: امام حسن و امام حسین علیهما السلام در ایام کودکی بر پیرمردى گذشتند که مشغول وضو گرفتن بود، ولى وضو را درست انجام نمی داد. آن دو بزرگوار (براى این که آن پیرمرد را آگاه نمایند) به او گفتند: ما دو نفر وضو می گیریم و شما قضاوت کنید که کدامیک از ما بهتر وضو می گیرد. وقتى وضو گرفتند به وى گفتند: وضوی کدام یک از ما نیکوتر بود؟ گفت: شما هر دو خوب وضو گرفتید، ولى وضوی من صحیح نبود. اکنون وضوگرفتن را از شما آموختم.
  • ۴) تذکر و یادآوری: در برخی موارد، در مسیر اشتباه گام برداشتن نه به خاطر ندانستن است، بلکه بخاطر غفلت و فراموشی است. در چنین مواردی یادآوری آنچه که فراموش شده، بهترین شیوه برای هدایت و ارشاد است.[۲۴] خداوند متعال به رسول اکرم صلی الله علیه و آله چنین می فرماید: «و پیوسته تذکر ده، زیرا تذکر مؤمنان را سود مى‌بخشد».[۲۵]

ویژگی‌های ارشادکننده

از جمله ویژگی‌های ارشادکننده و مسائلی که اطلاع از آنها برای او ضروری است می توان به این موارد اشاره داشت:

  • ۱) خودسازی: آراستگی به اخلاق انسانی و زدودن خوی های زشت، وظیفه همگان است. اما کسی که دیگران را به نیکی ها، راستی ها و دوری از کژی ها و ناراستی ها فرامی خواند، بدین سبب که تا خود به این امور باور نداشته باشد توصیه هایش در دیگران چندان اثری نخواهد داشت، باید سرلوحه دیگران در این مسیر باشد. از سوی دیگر، مهمترین عامل جذب و تأثیرگذاری اخلاق است. اخلاق نیک آدمی زمینه گرایش مردم را فراهم می آورد؛ چنان که اخلاق زشت، موجب نفرت و فرار مردم از او می گردد. پس به عنوان زیربنای شخصیت ارشادکننده، اخلاق نخستین ضرورت است.
  • ۲) حس انسان دوستی: نخستین خصلتی که باید در وجود شخص ارشادکننده نهادینه شود، حس انسان دوستی و سوز اصلاح و هدایت نوع انسان است. وجود این حس در فطرت آدمی است که وقتی می بیند تشنه کامان حقیقت از بیراهه می روند، او را وامی دارد تا به هدایت و ارشاد آنها بپردازد. نمونه آشکار این حرکت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. خداوند خطاب به رسول گرامی‌اش می فرماید: «گویى مى‌خواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر این که آنها ایمان نمى‌آورند!»[۲۶]
  • ۳) شهامت حق‌گویی: ترس و سستی در اظهار حق، از گناهان بزرگی است که شاید جبران ناپذیر باشد. اگر انسان با آزادگی و شجاعت کامل مراقب خود نباشد، ممکن است حقیقت را فدای مصلحت موهومی کند که در ذهنش رسوخ کرده و یا محیط خاصی را پدید آورده است. اگر چنین فضایی برای ارشادکننده پیش آید، باید با استمداد از نیروی لایزال الهی، بر تخیلات خویش غلبه نماید و جوّ کاذب را بشکند و به روش پیامبران بنگرد که چگونه اندیشه های نو و صددرصد متضاد با تفکر محیط را عرضه می کردند و از هیچ چیز نمی هراسیدند.[۲۷] [۲۸]
  • ۴) رفق و مدارا با مردم: درجه ایمان و باور مردم متفاوت است و بسیاری از مسائل برایشان حل شده نیست؛ بلکه می آیند و سوال می کنند و در هر مسئله مسلّمی ممکن است شک کنند و با تردید بپرسند. در این گونه موارد است که شخص عالم و فرهیخته باید با بردباری و مدارا پاسخ گوید و بکوشد که با توضیح و بیانات گوناگون، موضوع را برای مردم روشن کند. از هیچ نوع سوال و مطلبی نرنجد، قیافه درهم نکشد، پرسنده را رد و طرد نکند و از تکفیر و تفسیق بپرهیزد.[۲۹] آیات ابتدای سوره عبس یادآور همین نکته می باشد.
  • ۵) بذل علم با جان و دل: آنجا که نیاز به بیان است تا جاهلی آگاه شود تا رهروی در چاه نیفتد، تا مرده دلی به حیات قلبی رسد، تا سرگردانی به چشمه یقین دست یابد، در این گونه موارد دم فرو بستن و کتمان علم و بیان نکردن حق، خیانت است.[۳۰] امام جواد علیه السلام فرموده است: «اگر عالمان، سرگردانی را ببینند و راهنمایی اش نکنند یا مرده ای را ببینند و او را زنده نکنند و نصیحت و خیرخواهی را کتمان کنند، اینان خائن اند».[۳۱]
  • ۶) شناخت مخاطب: کسی که در مسند ارشاد قرار دارد، باید توجه داشته باشد که با چه کسی گفتگو می کند. فهم هر فرد بسته به سنّ، جنسیّت و میزان علم و فهم، متفاوت خواهد بود. روش ارشاد نوجوان و جوان با شیوه ارشاد افراد میان سال و کهن سال بسیار متفاوت است. گاهی فردی هنگام آموزش دیگران مطالبی را در حدّ آگاهی خود بیان می کند و از اصطلاحات و عبارات علمی بهره می گیرد، در صورتی که بسیاری از آن اصطلاحات برای اکثر افراد قابل پذیرش و فهم نیست. رسول خدا صلی الله علیه و آله این روش را شیوه پیامبران در ارشاد دیگران معرفی می نمایند: «ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم در خور عقلشان سخن بگوئیم».[۳۲]
  • ۷) توجه به شرایط زمان و مکان: مکان های مذهبی همچون مساجد و زیارتگاه ها، بهترین و مناسب ترین مکان ها برای آموزش مسائل دینی است؛ البته باید دانست که آموزش این مسائل منحصر به چنین مکان هایی نیست؛ بلکه مراکز آموزشی چون مدارس، دانشگاه ها و... نیز زمینه مناسبی برای سخن گفتن در این باره را دارند. زمان نیز به مانند مکان دارای اهمیت بسزایی در پذیرش راهنمایی های دیگران است. پند و اندرز دیگران هنگام گرسنگی، تشنگی، خستگی، بی حوصلگی و هیجان نه تنها مفید نیست بلکه تأثیرات منفی نیز دربردارد. امام حسین علیه السلام از ایام حج بهترین بهره برداری را برای رساندن پیام انقلاب خود و بیداری مسلمانان از خواب غفلت، نمود.[۳۳]

پانویس

  1. معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴ش، چ۲۲، ج۱، ص۲۰۱.
  2. راغب اصفهانی، حسین؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، انتشارت دارالعلم، ۱۴۱۲، چ اول، ص۳۵۴ و مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، انتشارت وزارت ارشاد، ۱۴۱۶، چ اول، ج۴، ص۱۳۹.
  3. طریحى، فخرالدین؛ مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، انتشارات کتاب فروشی مرتضوی، ۱۳۷۵ش، چ سوم، ج۵، ص۳۴۵.
  4. ر.ک: مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۹، ج۲۶، ص۱۴۱.
  5. همان، ج۲۲، ص۶۹۵-۶۹۶.
  6. سوره نور/۵۴.
  7. سوره آل عمران/۱۸۷.
  8. سوره توبه/۱۲۲.
  9. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، چ اول، ج۸، ص۱۹۴.
  10. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، انتشارات مرکز نشرکتاب، ۱۳۸۰ش، چ اول، ج۱۰، ص۳۰۴.
  11. مدرّسی، محمدتقی؛ تفسیر هدایت، ترجمه گروهی از مترجمان، مشهد، انتشارات آستان قدس، ۱۳۷۷، چ اول، ج۴، ص۲۵۵.
  12. همان، ص۲۵۶.
  13. سوره نحل/ ۴۳.
  14. صفارقمی، محمد؛ بصائرالدرجات، قم، انتشارات کتاب خانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۴ق، چ دوم، ج اول و کلینی، محمد؛ کافی، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۲، چ دوم، ج اول، کتاب فضل العلم و مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسة الوفاء، ۱۴۰۴، جلد اول و دوم و...
  15. کلینی، همان، ج اول، ص۳۳، ح۷-۹ و مجلسی، همان، جلد دوم، ص۱-۲۶.
  16. مفید، محمد؛ امالی، قم، انتشارات کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، چ اول، ص۶۶.
  17. ابن شعبه حرّانی، حسن؛ تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق، چ دوم، ص۳۶۴ و کلینی، همان، ج اول، ص۴۱ و آمدی، عبدالواحد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶، چ اول، ص۴۴.
  18. دیلمی، حسن؛ ارشادالقلوب الی الصواب، قم، انتشارات شریف رضی، ۱۴۱۲ق، چ اول، ج۱، ص۱۳.
  19. کافی، کلینی، ج۲ ص۲۰۸.
  20. همان.
  21. مکارم شیرازی، پیشین، ج۱، ص۲۱۵.
  22. طبرسی، فضل بن حسن؛ مشکاة الانوار فی غررالاخبار، نجف، انتشارات حیدریه، ۱۳۸۵ق، چ دوم، ص۴۶.
  23. ر.ک: مطهری، پیشین، ج۱۶، ص۱۴۹.
  24. مطهری، همان، ص۱۶۵.
  25. سوره ذاریات/۵۵.
  26. سوره شعراء/۳.
  27. سوره احزاب/۳۹.
  28. ر.ک: روش تبلیغ، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۳ق، صص۴۶-۴۷.
  29. همان، صص۴۰-۴۱.
  30. محدثی، جواد؛ آفات علم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴، چ اول، ص۹۷.
  31. کلینی، پیشین، ج۸، ص۵۴.
  32. همان، ج۱، ص۲۳.
  33. ر.ک: قرائتی، محسن؛ قرآن و تبلیغ، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۷۷ش، چ اول، صص۳۷-۴۷.

منابع