مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابو رافع

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از ابو رافع ابراهيم)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«ابورافع اسلم» (متوفای پس از ۴۰ ق)، از صحابه معروف پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و آزاد کرده ایشان است. او در زمان حکومت امام علی (علیه‌السلام) نیز از شیعیان و یاران آن حضرت بشمار می‌رفت و در کوفه خزانه‌دار بیت‌المال بود. ابورافع از پيشتازان در تأليف و تدوين حدیث بوده و کتاب «السنن والاحکام والقضایا» از آثار اوست.

زندگی‌نامه

ابورافع، بزرگ و بنیادگذار خاندان «آلِ ابی ‎رافِع»، از خاندانهای بزرگ شیعه و نخستین کسانی که اسلام آوردند، بود.

دربارۀ نام ابورافع اختلاف‌نظر است و در کتابهای گوناگون نامهایی چون اَسْلَم، ابراهیم، سِنان، صالح، یزید، یَسار و عبدالرّحمن را برای او یاد کرده ‎اند، ولی بیشتر نام او را اسلم دانسته ‎اند.[۱] ابورافع نخست بردۀ عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر (ص) بود و عباس او را به پیامبر بخشید. چون ابورافع خبر مسلمان شدن عباس بن عبدالمطلب را به پیامبر داد، رسول اکرم(ص) او را به مژدگانی این پیام آزاد کرد.[۲]

ابورافع در همان سالهای آغاز دعوت پیامبر در مکه پیش از هجرت مسلمان شد.[۳] او از‌ جمله کسانی بود که برای فرار از ستم کفار قریش، با جعفر بن ابی‌طالب به حبشه مهاجرت کرد.[۴] تاریخ اسلام آوردنِ او دانسته نیست، ولی گفته ‎اند زمانی مسلمان شد که هنوز مسلمانان به سوی مسجدالاقصی، نماز می گزاردند.

مشهور است که ابورافع با پیامبر به مدینه هجرت نکرد، بلکه تا جنگ بدر در مکه ماند و پس از آن در مدینه به پیامبر پیوست؛ اما روایتی دیگر[۵] ناقض این قول است.

پس از ورود به مدینه، پیامبر مولاة خود سَلمى را به ازدواج او درآورد، و عبیدالله از او زاده شد.[۶] ابورافع پس از مهاجرت به مدینه، در همۀ جنگها حضور داشت و از نزدیکان و یاران پیامبر اسلام(ص) به شمار می‎ رفت، چنان که حضرت رسول دربارۀ او فرمود: «هر پیامبری امینی دارد و امین من ابورافع است».[۷]

ابورافع پس از رحلت پیامبر(ص)، ملازمت امام علی(ع) را اختیار کرد و همراهش بود تا خلافت به وی رسید. وقتی معاویه در شام و طلحه و زبیر در بصره با خلافت امام علی(ع) به مخالفت برخاستند، ابورافع گفت که پیامبر اسلام این واقعه را پیش از این به او خبر داده و فرموده بود که علی(ع) بر حق است و مخالفان او بر باطل اند.

او در ۸۵ سالگی زمین و خانه ‎اش را در خیبر و مدینه فروخت و در رکاب امام علی(ع) به کوفه مهاجرت کرد.[۵] در همین اوقات بود که می‎ گفت «سپاس خدای را که به منزلتی دست یافتم که هیچ‌کس به آن نرسید، زیرا دو بیعت کردم: عقبه و رضوان؛ و به سوی دو قبله نماز گزاردم و سه بار هجرت کردم».[۵]

ابورافع در کوفه از سوی امام علی(ع) به خزانه‌داری بیت‎ المال منصوب شد و دو فرزندش عبیدالله و علی نیز به دبیری و کتابت برای امام پرداختند.[۸] او در جنگهای دوران خلافت امام علی علیه السلام در کنار آن حضرت بود.[۹]

بر اساس روایتی، ابورافع تا روزگار امام حسن(ع) زنده بود و پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) همراه امام حسن(ع) به مدینه بازگشت. اگر این روایت درست باشد باید پنداشت که در آن هنگام سن او از ۹۰ در گذشته بود. پس از بازگشت به مدینه، چون ابورافع قبلاً زمین و خانۀ خود را فروخته بود، امام حسن(ع) نیمی از خانۀ امام علی(ع) و یک قطعه زمین در اطراف مدینه به اقطاع به او داد که پس از مرگ او، فرزندش عبیدالله آن را به ۰۰۰’۱۷۰ درهم فروخت.[۵]

در مورد تاریخ درگذشت ابورافع اختلاف است. برخی مرگ او را در سال شهادت امام علی(ع) نوشته اند. واقدی می گوید: او کمی پیش از عثمان یا کمی بعد از او درگذشته است. برخی نیز تاریخ مرگ او را در روزگار خلافت امام علی(ع) دانسته اند،[۱۰] اما چنانکه اشاره شد یکی از روایات نجاشی بر پیوند او با امام حسن(ع) تأکید دارد.

جایگاه علمی

ابورافع به جمع‌آوری و تدوین و تبویب احادیث همت گماشت و کتاب «السنن والاحکام والقضایا» را گردآوری کرد. ظاهراً در تاریخ اسلام، او نخستین کسی است که کتاب فقهی نوشته است. این کتاب شامل باب های: نماز، روزه، حج، زکات و قضاء است و در آن از امام علی(ع) روایت شده است. برای وى كتابهاى ديگرى با عناوين «أقضية أميرالمؤمنين»، «كتاب الديات» و جز آن نیز ذکر شده؛ گرچه عالمانى بر اين باورند كه همه اينها، ابواب و فصول همان كتاب بزرگ «السنن» بوده است.

از ابورافع روایتهای فراوانی به وسیلۀ فرزندان و همسرش سَلْمیٰ و دیگران نقل شده است. مسلمانان و به ‎ویژه شیعیان ابورافع را در شمار راویان «ثقه» قرار داده اند. نجاشی ابورافع را در زمرۀ سلف صالح بر شمرده است.[۱۱]

پانویس

  1. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۶۵۶.
  2. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۵۶.
  3. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۵۶.
  4. نجاشی، رجال النجاشی، ۱۴۱۸ق، ص۵.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ رجال نجاشی، ص۴.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۵۵.
  7. نک: قمی، الکنی و الالقاب، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۷۷.
  8. عدة علماء، الأصول الستة عشر، ۱۴۲۳ق، ص۱۷۱.
  9. موحد ابطحی، تهذیب المقال، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۶۷.
  10. ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج۴، ص۶۷.
  11. رجال نجاشی، ص ۲-۳.

منابع