ابن ملجم مرادی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عبدالرحمن مرادى كندى قاتل اميرالمؤمنين امام علی علیه السلام است

جریان بیعت ابن ملجم با امام علی علیه السلام

وقتی عثمان کشته شد و مردم با امیر مؤمنان علی علیه السلام بیعت کردند، مردی به نام «حبیب بن منتجب» از طرف عثمان والی یکی از شهرهای اطراف یمن بود. حضرت علی علیه السلام او را ابقا کرد و نامه‌ای برای او نوشت و در ضمن آن خواست که ده نفر از میان مردم از عقلا و فصحای آنها که مورد اطمینانشان هستند و از اهل فهم و شجاعت اند و متدین و نیکو رای هستند برگزیند و برای بیعت به سوی آن حضرت بفرستد. والی یمن ده نفر را انتخاب نمود که یکی از آنها ابن ملجم بود. [۱]

حسن بن محبوب (بسند خود) از اصبغ بن نباته حديث كند كه گفت: ابن ملجم (مرادى) در زمره ديگران كه (با آن حضرت) بيعت كردند، آمد و با على عليه السّلام بيعت كرد، و رو گرداند (كه برود) أمير المؤمنين عليه السّلام براى بار دوم او را خواند و بيعت محكمى از او گرفت و تأكيد فرمود كه بيعت را نشكند، و او چنان كرد، و رو گرداند (كه برگردد) أمير المؤمنين عليه السّلام براى سومين بار او را خواست و بمحكمى از او بيعت گرفت و تأكيد كرد كه بيوفائى نكند و بيعت را نشكند، (اين بار) ابن ملجم گفت: اى امير مؤمنان بخدا سوگند نديدم با كسى اين گونه كه با من رفتار ميكنى رفتار كنى؟ أمير المؤمنين عليه السّلام به شعری از عمر و بن معديكرب تمثل جست كه می گوید:

اريد حياته و يريد قتلى * عذيرك من خليلك من مرادى‏

من زندگى (يا عطاى به) او را ميخواهم ولى او اراده كشتن مرا دارد، عذر خود (يا عذر پذير خود) را نسبت بدوست مرادى خود بياور.

آنگاه فرمود: اى ابن ملجم برو كه بخدا سوگند گمان ندارم بدان چه گفتى وفا كنى؟

شعرى كه حضرت عليه السّلام بدان تمثل جست از اشعار عمر و بن معديكرب است كه با شخصى بنام قيس بن مكشوح مرادى رفاقت داشت، و بواسطه پيش آمدى ميانه آن دو بهم خورد، و قيس بن مكشوح شروع به كينه‏ توزى در برابر عمرو كرد، و عمرو در برابر باو احسان و نيكى مي نمود، و عمرو بن معديكرب اين شعر را در همين باره گفته است، و مصراع اول اين شعر را برخى «حبائه» بباء موحده و همزه خوانده‏ اند كه به معناى عطاء است، و برخى «حياته» بياء و تاء خوانده‏ اند كه بمعناى زندگى است، و ما در ترجمه هر دوى آن دو معنا را بنحو ترديد ذكر كرديم، و مصراع دوم نيز احتمال چند معنى دارد كه ما دو تاى آنها را در ترجمه بنحو ترديد بيان داشتيم.[۲]

قتل امام علی علیه السلام به دست ابن ملجم

پس از واقعه نهروان سه تن از خوارج به نامهاى عبدالرحمن بن ملجم و برك بن عبدالله و عمرو بن بكر تميمى در پايان مراسم حج سال 40 در مكه به دور هم گرد آمده درباره حكومت اسلامى و جنگ نهروان سخن به ميان آوردند و بر كردار زمامداران عيب گرفتند و سرانجام با يكديگر عهد بستند كه على علیه السلام و معاويه و عمروعاص را كه سران فتنه، مى پنداشتند به قتل رسانند.

از اين سه تن برك بن عبدالله مأمور قتل معاويه و عمرو بن بكر متعهد كشتن عمروعاص و ابن ملجم متعهد كشتن اميرالمؤمنين شد و 19 يا 17 رمضان را موعد قرار دادند كه همزمان به عهد خويش وفا كنند.

چون روز موعود رسيد برك بن عبدالله تنها توانست معاويه را مجروح سازد و خود دستگير و كشته شد. عمرو بن بكر جهت كشتن عمروعاص راهى مصر گشت كه وى در آن روزگار از سوى معاويه ولايت آن ديار داشت اما عمروعاص در آن شب خارجة بن حذاقه قاضى مصر را به جاى خويش به امامت گماشته بود، عمرو بن بكر به غلط وى را بكشت و خود به اشارت عمروعاص به قتل رسيد.

و اما عبدالرحمن بن ملجم به هدف شوم خود دست يافت و اميرالمؤمنين علیه السلام را به شهادت رساند و سپس دستگير شد و پس از درگذشت امير به فرمان امام حسن علیه السلام قصاص شد.[۳]

پانویس

  1. منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، میرزا حبیب الله خوئی، ج‏5، ص 127 و 128
  2. ارشاد شیخ مفید، ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص 10
  3. سيد مصطفى حسينى دشتى، معارف و معاریف.