شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابن رومی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«ابوالحسن على بن عباس بغدادى» مشهور به «ابن رومى» (۲۲۱-۲۸۳ ق)، ادیب و شاعر برجسته شیعه در قرن سوم هجرى است. از ابن رومى اشعار زیبایى برجاى مانده که تسلط او بر شعر و وسعت اطلاعاتش را نشان مى‌دهد. برخی وى را شاعر خاص امام حسن عسکرى علیه‌السلام مى دانند، زیرا اشعار بسیارى در مدح آن حضرت سروده است.

زندگی‌نامه

ابوالحسن على بن عباس بن جُریج، در دوم ماه رجب سال ۲۲۱ ق. در بغداد در محل معروف به «عقیقه» و در خانه اى مقابل کاخ «عیسى بن جعفر منصور» بدنیا آمد. جاى تردید نیست که او رومى الاصل مى باشد و این مطلب را او خود یاد کرده و در چند جاى دیوانش روى آن تأکید مى کند. نام جدش جریج یا جرجیس، بى شک اسمى یونانى است. پس به سخن کسى که گفته است به این دلیل او را ابن رومى گویند که در کودکى زیباروى بود، نباید وقعى نهاد. همچنین مادر ابن رومى ایرانى بوده است، چه خود اظهار کرده ایرانی ها دائى ها و رومی ها عموهاى من هستند. علامه امینى گوید: مادرش «حسنة» دختر عبدالله سجزى است و سجز یکى از شهرهاى ایران در خراسان است.

پدر ابن رومى با عده اى از دانشمندان و ادبا رابطه دوستى داشت، یکى از آنها «محمد بن حبیب راویه» را باید نام برد که در لغت و علم انساب عرب، دستى داشت، و ابن رومى به همین مناسبت با او رفت و آمد پیدا کرد. محمد بن حبیب بر اثر تیزهوشى و قریحه اش او را مورد توجه خاص خود قرار داد.

بعید نیست که وی نزد ثعلب نیز شاگردی کرده باشد. همچنین احتمال می‌رود که به خدمت مبرّد نیز رسیده باشد، زیرا در همان سالی که ابن حبیب درگذشت، مبرد به بغداد وارد شد. این رابطه‌ها سرانجام موجب شد که وی دانش گسترده‌ای بیندوزد. هرچند هیچ تألیف علمی از وی شناخته نیست، اما تحلیلهای روانشناختی، برداشتهای فلسفی و واژگان بسیار غنی او بر وسعت اطلاعات او دلالت دارد.

عباس محمود عقاد، از نویسندگان متأخر، کتابى در شرح حال ابن رومى می نویسد: «ابن رومى در زندگى اش هشت نفر از خلفای عباسی را درک کرده و آنها عبارتند از: واثق، متوکل، منتصر، مستعین، معتز، مهتدى، معتمد و معتضد که بعد از ابن رومى از دنیا رفت.

ابن رومی در محیط خود با شعرای بسیاری معاصر بود که از همه آنها مشهورتر، حسین بن ضحاک، دعبل خزاعی، بحتری، علی بن جهم، ابن معتز و ابوعثمان ناجم می باشند. از این عده، بیشتر از همه حسین بن ضحاک و دعبل خزاعی اثر سازنده ای روی او داشتند. اما از آنجا که دعبل در تشیعش به آل علی غلو می کرد اینها روح جوانمرد ابن رومی را به دعبل جذب می کرد و صحبت و دوستی او را نزدش محبوب می ساخت.

ابن رومى سه فرزند داشت که همه در کودکى در گذشتند و ابن رومى آنان را با اشعارى که از بلیغ ترین و جانگدازترین مرثیه هائى که پدرى در سوگ پسرانش سروده، رثا گفته است.

ابن رومی روز چهارشنبه ۲۸ جمادی الاولی سال ۲۸۳ قمری درگذشت و در مقبره «باب البستان» بغداد دفن شد. مورخین در اینکه مرگ ابن رومی بر اثر سم بوده است توافق دارند. «ابن خلکان» گوید: «ابوالحسین قاسم بن عبیدالله بن سلیمان» وزیر معتضد چون از هجاها و رسوائی های ابن رومی می ترسید، از این رو با دسیسه «ابن فراش» او را مسموم کرد.

فنون و جایگاه شعری ابن رومی

از میان فنون مختلف شعر، ابن رومى در مدح، هجا، توصیف و تغزل، ممتاز شناخته شده است، بطوری که دیگران از رسیدن به پایگاهش ناتوان مانده اند.

همه اشعارش به ترتیب حروف تهجى مرتب نبوده است. على بن عبدالله بن مسیب و مثقال غلام ابن رومى آنها را در صد برگ روایت کردند. احمد بن ابى قسر کاتب و همچنین «خالد» کاتب هر کدام، صد برگ از شعرش را نوشته اند و آنگاه «صولى» در دویست برگ بر حسب حروف آن را مرتب ساخته است. «ابوالطیب وراق بن عبدوس» اشعار ابن رومى را از نسخه هاى موجود جمع آورى کرد، در حدود هزار بیت شد و این رقم بیش از هر نسخه دیگرى است. چه آنها که بر طبق حروف تهجى مرتب شده بود یا آنها که نامرتب بوده است.

«ابوبکر محمد خالدى» و «ابوعثمان سعید خالدى» کتابى در اخبار شعر ابن رومى نگاشته اند. ابن سینا دیوان او را برگزیده و مشکلات اشعارش را شرح کرده است و گویند: ابن سینا گفته از تکالیف درسى استاد ادبیاتم یکى حفظ اشعار ابن رومى بود و من آن اشعار را با چند کتاب دیگر ظرف شش روز و نیم حفظ کردم.

«عمیدى» صاحب «ابانه» و «ابن رشیق» صاحب «العمده» او را ستوده اند. ابن رشیق گوید: از میان شعراى مولدین کسى که از همه اختراع و نوآورى بیشتر دارد طبق نظر اهل خبره، ابوتمام و ابن رومى مى باشند.

نام ابن رومى و تجلیل و احترام او را در آثار مهمی مانند: فهرست ابن ندیم، تاریخ بغداد، معجم الشعراء، امالى سید مرتضى، مروج الذهب، معالم العلماء، وفیات الاعیان، مرآة الجنان یافعى، شذرات الذهب، کشف الظنون، روضات الجنات، الاعلام زرکلى، الشیعة و فنون الاسلام مى توان یافت.

برخى از کسانی که عنایت خود را به جمع آورى آثار ابن رومى و نوشتن اخبار و داستانهایش مبذول کرده اند از این جمله اند:

  • ابوالعباس احمد بن محمد بن عبدالله بن عمار (م، ۳۱۹ ق). ابن مسیب گوید: وقتى ابن رومى از دنیا رفت ابوالعباس کتابى در فضائل و اشعار ممتاز او ترتیب داده مى نشست و آن را بر مردم املاء مى کرد تا بنویسند.
  • «ابوعثمان ناجم» کتابى مخصوص در شرح حال ابن رومى دارد.
  • «ابوالحسن على بن عباس نوبختى» (م، ۳۲۷ ق). اخبار زندگى ابن رومى را در کتابى مستقل جمع آورى کرده است.

اشعار ابن رومی در مدح اهل‌بیت

ابن رومی را در دوستى خاندان پیغمبر صلى الله علیه و آله هدفهاى بلندى منظور است. اصولا مدیحه سرائى او براى آن خاندان و دفاع از آنان در برابر حملات مخالفان، از حقایق آشکار زندگى اوست. ابن صباغ مالکى (م، ۸۵۵ ق) و شبلنجى او را از شعراى امام حسن عسکرى علیه السلام شمرده اند.

زیبائى و ظرافت اشعارش به ویژه ابیاتی که در مدح آل رسول سروده، رونق بخش بلاغت عربى است، از آن جمله شعر زیر است که در مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام سروده است:

یا هند لم أعشق و مثلى لا یرى عشق النساء دیانة و تحرجا

لکن حبى للوصی مخیم فى الصدر یسرح فی الفؤاد تولجا

فهو السراج المستنیر و من به سبب النجاة من العذاب لمن نجا

و إذا ترکت له المحبه لم أجد یوم القیامة من ذنوبى مخرجا

قل لى ءاترک مستقیم طریقه جهلا و اتبع الطریق الاعوجا

و اراه کالتبر المصفى جوهرا و أرى سواه لناقدیه مبهرجا

و محله من کل فضل بین عال محل الشمس أو بدر الدجا

قال النبى له مقالا لم یکن یوم الغدیر لسامعیه ممجمجا

من کنت مولاه فذا مولى له مثلى و اصبح بالفخار متوجا

و کذاک إذ منع البتول جماعة خطبوا و اکرمه بها اذ زوجا

و له عجائب یوم سار بجیشه یبغى لقصر النهروان المخرجا

ردت علیه الشمس بعد غروبها بیضاء تلمع و قدة و تاججا

ترجمه: «هند، من عاشق نیستم و کسى مانند من عقیده به عشق زنان ندارد و زیربار گناه نمی رود. ولى عشقى از وصى پیغمبر در سینه من سایه افکنده که تا عمق دلم رسوخ کرده است. او چراغى فروزان است و هر کس از عذاب نجات یابد از برکت اوست. من اگر به او عشق نورزم، دیگر کسى را براى نجات از گناهانم روز قیامت نمى یابم. به من بگوئید آیا راه راست او را از روى نادانى رها کنم و دنبال راه کج و معوج بروم؟ من او را مانند شمشى از طلاى ناب مى بینم و دیگران را در چشم ناقدى بصیر، قلب و ناسره مى نگرم. در هر فضیلتى آشکارا و باعظمت، مقام او را تا درجه خورشید بالا و تا درجه ماهى کامل، در شبى تاریک میدانم. پیغمبر روز غدیر سخنى به او گفت که براى شنوندگان هیچگونه ابهامى نداشت: کسی که من مولاى اویم این على درست مثل من مولاى اوست و بدین افتخار او تاج (ولایت) گرفت. بار دیگر وقتى تاج افتخار بدست آورد که بخاطر (فاطمه) بتول پیشنهاد ازدواج داوطلبان را رد کرده از آن او را پذیرفت. و براى او روزی که از جسر نهروان لشگر خود را عبور می داد، عجائبى رخ داد: خورشید بعد از غروب بر او بازگشت در حالی که به شدت می درخشید و لهیب شعله هایش بالا گرفته بود».

منابع