مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابتر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اَبتَر» از واژگان قرآنی، به معنای بریده، ناتمام و ناقص است. این کلمه در سوره کوثر به کار رفته و در پاسخ به دشمن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) - که ایشان را ابتر (بدون نسل) خطاب کرده بود - نازل شده است.

ابتر در لغت

لغویان واژه «ابتر» را برگرفته از «بَتْر» به معناى قطع و بریدن مى‌دانند. جوهرى «بَتَرتُ الشیء» را به معناى قطع چیزى پیش از پایان یافتن آن و «انبتار» را انقطاع و «سیف باتر» را شمشیر برنده، و‌ «ابتر» را دُم بریده و چیز بدون دنباله دانسته است.[۱]

به گفته راغب، اَبتر به حیوان دم بریده و سپس به مناسبت به کسى که نسلى نداشته باشد تا جانشینش شود، مى‌گویند؛ همچنین بر اساس روایتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به کلامى که با یاد خدا آغاز نشود، ابتر گویند.[۲] ابن منظور هم گفتارى نزدیک به این دو نظر دارد.[۳] به روایت ابن عبّاس و سُدّى، قریش به مردى که پسرانش مى‌مردند نیز ابتر مى‌گفت.[۴]

شأن نزول سوره کوثر

واژه «ابتر» فقط یک بار در قرآن و در سوره کوثر بکار رفته و در آن، دشمنِ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ابتر معرفى شده است: «إنّ شانِئَک هُو الأَبتَرُ»؛ همانا دشمن تو ابتر است.[۵]

ابن‌ عبّاس مى‌گوید: فرزند بزرگ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، قاسم و پس از او زینب، عبدالله، ام‌کلثوم، فاطمه و رقیه است. پس از وفات قاسم و عبدالله در مکه، عاص‌ بن وائل‌ سهمى گفت: نسل محمد قطع شد و او ابتر است، پس خداوند فرمود: «إنّ شانِئَک هُوَ الأبتَر».

در سبب نزول سوره گفته‌اند: رسول‌ خدا صلى الله علیه و آله از مسجدالحرام خارج و عاص‌ بن وائل داخل مى‌شد. آن دو یکدیگر را ملاقات کردند و به گفتگو پرداختند؛ در حالى که بزرگان قریش در مسجد نشسته بودند. وقتى عاص بر آنان وارد شد، پرسیدند: با چه کسى سخن مى‌گفتى؟ گفت: با آن ابتر.[۶]

در برخى منابع نیز آمده که بعضى از مشرکان، پس از وفات ابراهیم در مدینه به پیامبر ابتر مى‌گفتند.[۷] روایت شده که چون کعب‌ بن‌ اشرف به مکه آمد، بزرگان قریش به او گفتند: ما آب‌رسان و کلیددار کعبه‌ایم و تو بزرگ مدینه‌اى. بگو ما بهتریم یا این تنهاى بریده از قومش که گمان مى‌کند از ما بهتر است؟ گفت: شما بهتر از اویید؛ پس آیه «إنّ شانِئَک هُوَ الأَبتَر» نازل شد.[۸]

برخى گفته‌اند: شخصى که به پیامبر نسبت ابتر داد، عقبة بن ابى‌معیط، ابوجهل، ابولهب و یا عمرو بن عاص بود.[۹] و بر پایه روایتى از امام حسن علیه السلام مقصود از دشمن در این آیه، بنى‌امیه است؛[۱۰] البتّه مشهور همان است که وى عاص بن وائل بوده و پس از وفات قاسم و عبداللّه در مکه این سخن را گفته است.

ابن‌ عباس، سعید بن‌ جبیر، مجاهد و قتاده روایت کرده‌اند که وى عاص‌ بن وائل بوده است.[۱۱] به گفته فخررازى؛ ابن‌ عباس، مقاتل، کلبى و عموم مفسران، گوینده این سخن را عاص‌ بن وائل دانسته‌اند. او همچنین در جمع بین روایات گوناگون احتمال داده که گوینده، همه این‌ها بوده‌اند و علت شهرت عاص‌ بن وائل در روایات این است که بیش‌تر از دیگران این نسبت را مى‌داده است.[۱۲]

طبرى مى‌گوید: این آیه درباره شخص معینى نازل شده؛ ولى ابتر، صفت هر کسى است که با رسول‌ خدا صلى الله علیه و آله دشمنى کند.[۱۳]

تفسیر ابتر

مفسران در پاسخ به این پرسش که طبق آیه «إنّ شانِئَک هُوَ الأبترُ»، دشمن پیامبر صلى الله علیه و آله «ابتر» و بریده از چیست، آراى گوناگونى دارند:

  1. بعضى چون شیخ طوسى برآنند که دشمن پیامبر صلى الله علیه و آله از همه خوبى‌ها بریده است.[۱۴] برخى در تفصیل این رأى گفته‌اند: استفاده از کلمه «ابتر» براى مبالغه است و خداوند این دشمن را از اهل و مال، زندگى دنیایى، [روشنى] قلب، اعمال [خیر]، یار و یاور و... بى‌بهره کرده و این کیفر کسى است که به پیروى از هواى نفس با آن‌چه رسول‌ خدا صلى الله علیه و آله آورده، دشمنى کند.[۱۵]
  2. دشمن از جهت فرزند و نسل، بریده است و فرزندى که به او نسبت داده مى‌شود به واقع فرزند او نیست.[۱۶] و گفته امام حسن علیه السلام به عمرو بن عاص که تو در فراش مشترک به دنیا آمده‌اى،[۱۷] این نظر را تقویت مى‌کند. علامه طباطبایى به قرینه روایات مستفیض که بیان‌گر نزول سوره کوثر پس از وفات قاسم و عبدالله و پس از سرزنش عاص‌ بن وائل است، مى‌گوید: ابتر به معناى مقطوع‌النسل و بدون دنباله است و «بریده از خیر یا بریده از قوم» با روایات شأن نزول سازگار نیست. وى همچنین به قرینه مقابله، کوثر را به معناى کثرت ذرّیه و نسل دانسته است.[۱۸]
  3. دشمن تو کم‌ترین و پست‌ترین است؛ چرا که از همه خیرات بریده است.[۱۹]
  4. او بریده از کوثر (خیر کثیرى) است که به تو دادیم.[۲۰]
  5. او بریده از ایمان و دین است.[۲۱]
  6. او بریده از هر چیزى است که مى‌پندارد تو از آن بریده‌اى.[۲۲]
  7. از کلام فخر رازى استفاده مى‌شود: هر معنایى را که دشمنان از گفتن «ابتر» اراده کرده باشند، درباره خودشان صادق است و اگر گمان مى‌کردند که او بدون فرزند است، مى‌بینیم که نسل آن کافران نابود شده، نسل حضرت رسول هر روزافزون‌تر مى‌شود و تا قیامت این‌گونه خواهد بود. اگر قصدشان این بود که پیامبر به هدف و مقصود نمى‌رسد، مى‌بینیم که پرچم اسلام در همه جا برافراشته شد و آن‌ها مغلوب و مقهور شدند. اگر مقصودشان نبود مددکار و یاور براى پیامبر بود، دروغ گفتند؛ چرا که خدا، جبرئیل و مؤمنان یاور او بودند و کافران یاورى نداشتند و اگر قصدشان حقارت و ذلت رسول‌ خدا صلى الله علیه و آله بود، خود حقیر و ذلیل شدند.[۲۳]
  8. به‌ نظر طبرسى، آیه «إنّ شانِئَک هُوَ الأبترُ» هم از اسرار مشرکان که در خلوت خود به پیامبر ابتر مى‌گفتند، پرده برداشت و هم از آینده تاریک آنان خبر داد؛ پس از دو جهت از غیب خبر داده و این خود از معجزه‌هاى قرآن‌ است.[۲۴]

پانویس

  1. الصحاح، ج‌۲، ص‌۵۸۴‌، «بتر».
  2. مسند احمد بن‌ حنبل، ج۳، ص۴۳، مفردات، ص‌۱۰۷، «بتر».
  3. لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۰۹، «بتر».
  4. الدرّالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۵۲‌.
  5. سوره کوثر، ۳.
  6. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۲.
  7. الدرّالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۵۲‌.
  8. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۲۸.
  9. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۷۲؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۳.
  10. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۴.
  11. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۲۶.
  12. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۳.
  13. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۲۸.
  14. التبیان، ج۱۰، ص۴۱۸.
  15. روح‌المعانى، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۴۶.
  16. التبیان، ج۱۰، ص۴۱۸؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۸۳۷.
  17. نورالثقلین، ج۵‌، ص۶۸۴‌؛ الاحتجاج، ج۲، ص‌۳۵.
  18. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۷۰.
  19. التبیان، ج‌۱۰، ص‌۴۱۸.
  20. الفرقان، ج‌۳۰، ص‌۴۸۰.
  21. قمى، ج‌۲، ص‌۴۸۴؛ بحارالانوار، ج‌۳۳، ص‌۱۶۴.
  22. روض‌الجنان، ج‌۲۰، ص‌۴۳۲.
  23. التفسیرالکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۳.
  24. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۳۸‌.

منابع

  • دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ۱، مدخل "ابتر" از على خراسانی.