منابع و پی نوشتهای متوسط
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اباصلت هروی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(نام و نسب)
(اباصلت در محضر امام رضا(ع))
سطر ۶: سطر ۶:
 
جد اعلای عبدالسلام در هرات زندگی می کرد. وی در یکی از جنگ ها اسیر و به [[حجاز]] برده شد و برده [[عبدالرحمان بن جندب]] گردید; لذا پدران وی در [[مدینه]] زندگی می کردند و او در [[مدینه]] منوره متولد گردید و در آن جا رشد نمود. وی برای بدست آوردن [[احادیث]] و سخنان گهربار [[اهل بیت علیهم السلام|اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله]] مسافرت های زیادی نمود. گاهی در [[بغداد]] و [[حجاز]]، و [[کوفه]] و [[یمن]] و مدتی در نیشابور و دیگر شهرهای [[خراسان]] بسر برد. او در [[علوم حدیث|علم حدیث]] مقامی بلند و ارجمند پیدا کرد.
 
جد اعلای عبدالسلام در هرات زندگی می کرد. وی در یکی از جنگ ها اسیر و به [[حجاز]] برده شد و برده [[عبدالرحمان بن جندب]] گردید; لذا پدران وی در [[مدینه]] زندگی می کردند و او در [[مدینه]] منوره متولد گردید و در آن جا رشد نمود. وی برای بدست آوردن [[احادیث]] و سخنان گهربار [[اهل بیت علیهم السلام|اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله]] مسافرت های زیادی نمود. گاهی در [[بغداد]] و [[حجاز]]، و [[کوفه]] و [[یمن]] و مدتی در نیشابور و دیگر شهرهای [[خراسان]] بسر برد. او در [[علوم حدیث|علم حدیث]] مقامی بلند و ارجمند پیدا کرد.
  
==اباصلت در محضر امام رضا(ع)==
+
==اباصلت در محضر امام رضا علیه السلام==
اباصلت با این که از راویان اهل سنت نیز روایات زیادی نقل کرده و در بین آن ها نیز به صدق و راستی معروف است، اما از پیروان ائمه اطهار و خدمتگذار و محرم اسرار امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بود.از روایات زیادی استفاده می شود که اباصلت مورد عنایت و توجه حضرت [[امام رضا علیه السلام]] بود و امام او را بسیار دوست می داشت. در پیشبرد محافل و مجالس او را همراه خود می برد. و در مواقع خاص تذکرات بسیار سازنده ای به او می داد و شخصیت ایمانی او را پرورش می داد.
+
اباصلت با این که از راویان [[اهل سنت]] نیز روایات زیادی نقل کرده و در بین آن ها نیز به صدق و راستی معروف است، اما از پیروان [[ائمه اطهار |ائمه اطهار علیهم السلام]] و خدمتگذار و محرم اسرار امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بود.از روایات زیادی استفاده می شود که اباصلت مورد عنایت و توجه حضرت [[امام رضا علیه السلام]] بود و امام او را بسیار دوست می داشت. در پیشبرد محافل و مجالس او را همراه خود می برد. و در مواقع خاص تذکرات بسیار سازنده ای به او می داد و شخصیت ایمانی او را پرورش می داد.
  
اباصلت می گوید: آخرین جمعه ماه [[شعبان]] به محضرابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام بار یافتم. حضرت به من فرمود: ای اباصلت! بیشترین روزهای ماه شعبان را پشت سرگذاشتی و این آخرین جمعه از آن ماه است. در این بقیه روزهایی که از شعبان باقی است، کوتاهی هایت را تدارک کن، و بیشتر به [[دعا]] و استغفار و تلاوت قرآن مشغول باش. و از گناهانت [[توبه]] کن و برای ورود به ماه مبارک [[رمضان]] آماده باش تا بتوانی آن را با اخلاص درک کنی. امانتی برگردنت نباشد مگر این که ادا کنی. کینه ای از مومنی در دلت باقی نگذار، گناهان را از خود دور کن. [[تقوای الهی]] را پیشه کن و در کارهای پنهان و آشکارت به خدا توکل کن. کسی که به خدا توکل کند خدا او را کافی است...
+
اباصلت می گوید: آخرین جمعه ماه [[شعبان]] به محضرابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام بار یافتم. حضرت به من فرمود: ای اباصلت! بیشترین روزهای ماه شعبان را پشت سرگذاشتی و این آخرین [[جمعه]] از آن ماه است. در این بقیه روزهایی که از شعبان باقی است، کوتاهی هایت را تدارک کن، و بیشتر به [[دعا]] و [[استغفار]] و [[تلاوت قرآن]] مشغول باش. و از گناهانت [[توبه]] کن و برای ورود به ماه مبارک [[رمضان]] آماده باش تا بتوانی آن را با [[اخلاص]] درک کنی. امانتی برگردنت نباشد مگر این که ادا کنی. کینه ای از مومنی در دلت باقی نگذار، گناهان را از خود دور کن. [[تقوای الهی]] را پیشه کن و در کارهای پنهان و آشکارت به [[خدا]] توکل کن. کسی که به خدا [[توکل]] کند خدا او را کافی است...
  
اباصلت هروی تا آخرین لحظه زندگی امام رضا علیه السلام، از وی جدا نشد و حدیث غم انگیز شهادت آن حضرت را چنین نقل کرد: روزی در محضر امام رضا علیه السلام بودم. آن حضرت فرمود: فردا به مجلس [[مامون]] داخل می شوم. اگر با سرپوشیده از آن خانه خارج شدم دیگر با من سخن نگو. روز دیگر آن حضرت بعد از [[نماز صبح]] جامه هایش را پوشید و در [[محراب]] نشست و منتظر ماند تا این که غلامان مامون آمدند. آن گاه کفش خود را پوشید، ردای مبارک را بردوش افکند. و به مجلس مامون وارد شد. من در خدمت آن حضرت بودم. چند طبق از میوه های گوناگون نزد مامون بود. او خوشه انگوری را که بعضی از دانه های آن را زهرآلود کرده بودند، در دست داشت و آن دانه هایی که زهرآلود نبود می خورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد. مشتاقانه از جای خود برخاست و دست در گردن مبارک امام علیه السلام انداخت و میان دو دیده وی را بوسید و به حسب ظاهر آن چه می توانست اکرام و احترام نمود.
+
اباصلت هروی تا آخرین لحظه زندگی امام رضا علیه السلام، از وی جدا نشد و حدیث غم انگیز [[شهادت]] آن حضرت را چنین نقل کرد: روزی در محضر امام رضا علیه السلام بودم. آن حضرت فرمود: فردا به مجلس [[مامون]] داخل می شوم. اگر با سرپوشیده از آن خانه خارج شدم دیگر با من سخن نگو. روز دیگر آن حضرت بعد از [[نماز صبح]] جامه هایش را پوشید و در [[محراب]] نشست و منتظر ماند تا این که غلامان مامون آمدند. آن گاه کفش خود را پوشید، ردای مبارک را بردوش افکند. و به مجلس مامون وارد شد. من در خدمت آن حضرت بودم. چند طبق از میوه های گوناگون نزد مامون بود. او خوشه انگوری را که بعضی از دانه های آن را زهرآلود کرده بودند، در دست داشت و آن دانه هایی که زهرآلود نبود می خورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد. مشتاقانه از جای خود برخاست و دست در گردن مبارک امام علیه السلام انداخت و میان دو دیده وی را بوسید و به حسب ظاهر آن چه می توانست اکرام و [[احترام]] نمود.
  
 
او را به جای خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت: یابن رسول الله! از این نیکوتر انگور ندیده ام. حضرت فرمود: شاید انگور [[بهشت]] از این نیکوتر باشد. مامون گفت: از این انگور تناول نما. حضرت فرمود: مرا از خوردن این انگور معاف دار. مامون خیلی اصرار کرد... حضرت سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول کرد. حالش دگرگون شد. باقی انگور را بر زمین افکند و از آن مجلس برخاست. مامون گفت: ای پسر عمو کجا می روی؟! فرمود: به آن جا که مرا فرستادی. آن حضرت غمگین و محزون سر خود را پوشید و از خانه مامون بیرون آمد.  
 
او را به جای خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت: یابن رسول الله! از این نیکوتر انگور ندیده ام. حضرت فرمود: شاید انگور [[بهشت]] از این نیکوتر باشد. مامون گفت: از این انگور تناول نما. حضرت فرمود: مرا از خوردن این انگور معاف دار. مامون خیلی اصرار کرد... حضرت سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول کرد. حالش دگرگون شد. باقی انگور را بر زمین افکند و از آن مجلس برخاست. مامون گفت: ای پسر عمو کجا می روی؟! فرمود: به آن جا که مرا فرستادی. آن حضرت غمگین و محزون سر خود را پوشید و از خانه مامون بیرون آمد.  

نسخهٔ ‏۲۰ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۲۲

اباصلت یکی از اصحاب خاص علی بن موسی الرضا علیه السلام و خادم و محرم اسرار آن حضرت بود.

نام و نسب

عبدالسلام فرزند صالح، کنیه اش اباصلت و معروف به هروی است. سمعانی در انساب خود می گوید: ابوالصلت فرزند صالح، فرزند سلیمان، فرزند ایوب، فرزند میسره هروی قرشی، از موالیان عبدالرحمان بن جندب است. چون که جد اعلای وی برده عبدالرحمان بود، وی را از موالیان وی شمردند. جد اعلای عبدالسلام در هرات زندگی می کرد. وی در یکی از جنگ ها اسیر و به حجاز برده شد و برده عبدالرحمان بن جندب گردید; لذا پدران وی در مدینه زندگی می کردند و او در مدینه منوره متولد گردید و در آن جا رشد نمود. وی برای بدست آوردن احادیث و سخنان گهربار اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله مسافرت های زیادی نمود. گاهی در بغداد و حجاز، و کوفه و یمن و مدتی در نیشابور و دیگر شهرهای خراسان بسر برد. او در علم حدیث مقامی بلند و ارجمند پیدا کرد.

اباصلت در محضر امام رضا علیه السلام

اباصلت با این که از راویان اهل سنت نیز روایات زیادی نقل کرده و در بین آن ها نیز به صدق و راستی معروف است، اما از پیروان ائمه اطهار علیهم السلام و خدمتگذار و محرم اسرار امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بود.از روایات زیادی استفاده می شود که اباصلت مورد عنایت و توجه حضرت امام رضا علیه السلام بود و امام او را بسیار دوست می داشت. در پیشبرد محافل و مجالس او را همراه خود می برد. و در مواقع خاص تذکرات بسیار سازنده ای به او می داد و شخصیت ایمانی او را پرورش می داد.

اباصلت می گوید: آخرین جمعه ماه شعبان به محضرابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام بار یافتم. حضرت به من فرمود: ای اباصلت! بیشترین روزهای ماه شعبان را پشت سرگذاشتی و این آخرین جمعه از آن ماه است. در این بقیه روزهایی که از شعبان باقی است، کوتاهی هایت را تدارک کن، و بیشتر به دعا و استغفار و تلاوت قرآن مشغول باش. و از گناهانت توبه کن و برای ورود به ماه مبارک رمضان آماده باش تا بتوانی آن را با اخلاص درک کنی. امانتی برگردنت نباشد مگر این که ادا کنی. کینه ای از مومنی در دلت باقی نگذار، گناهان را از خود دور کن. تقوای الهی را پیشه کن و در کارهای پنهان و آشکارت به خدا توکل کن. کسی که به خدا توکل کند خدا او را کافی است...

اباصلت هروی تا آخرین لحظه زندگی امام رضا علیه السلام، از وی جدا نشد و حدیث غم انگیز شهادت آن حضرت را چنین نقل کرد: روزی در محضر امام رضا علیه السلام بودم. آن حضرت فرمود: فردا به مجلس مامون داخل می شوم. اگر با سرپوشیده از آن خانه خارج شدم دیگر با من سخن نگو. روز دیگر آن حضرت بعد از نماز صبح جامه هایش را پوشید و در محراب نشست و منتظر ماند تا این که غلامان مامون آمدند. آن گاه کفش خود را پوشید، ردای مبارک را بردوش افکند. و به مجلس مامون وارد شد. من در خدمت آن حضرت بودم. چند طبق از میوه های گوناگون نزد مامون بود. او خوشه انگوری را که بعضی از دانه های آن را زهرآلود کرده بودند، در دست داشت و آن دانه هایی که زهرآلود نبود می خورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد. مشتاقانه از جای خود برخاست و دست در گردن مبارک امام علیه السلام انداخت و میان دو دیده وی را بوسید و به حسب ظاهر آن چه می توانست اکرام و احترام نمود.

او را به جای خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت: یابن رسول الله! از این نیکوتر انگور ندیده ام. حضرت فرمود: شاید انگور بهشت از این نیکوتر باشد. مامون گفت: از این انگور تناول نما. حضرت فرمود: مرا از خوردن این انگور معاف دار. مامون خیلی اصرار کرد... حضرت سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول کرد. حالش دگرگون شد. باقی انگور را بر زمین افکند و از آن مجلس برخاست. مامون گفت: ای پسر عمو کجا می روی؟! فرمود: به آن جا که مرا فرستادی. آن حضرت غمگین و محزون سر خود را پوشید و از خانه مامون بیرون آمد.

اباصلت می گوید: به دستور وی با او سخن نگفتم تا به خانه خود وارد شد و فرمود: در را ببند... امام رضا علیه السلام با همین انگور زهر آلود به دیار ابد شتافت و شربت شهادت نوشید.

ابا صلت در منظر اهل نظر

اباصلت هروی در نزد تمام رجال شناسان شیعه، و اکثر علمای اهل سنت مورد وثوق می باشد. روایات وی را با اطمینان خاطر می پذیرند.

نجاشی می گوید: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت هروی راوی احادیثی از امام رضا علیه السلام است. وی از ثقات به شمار می رود و کتابی درباره رحلت امام رضا علیه السلام تالیف نموده است.

کشی می گوید: ابوصلت دارای احادیثی منقح و صحیح می باشد و ما دیدیم که او حدیث می شنود و به تشیع بسیار علاقمند است. هیچ گاه دروغ از او مشاهده نشد.

علامه حلی، وی را از راویان امام رضا علیه السلام و مورد اطمینان می داند و احادیث وی را صحیح می شمارد. اباصلت هروی به علت این که با اهل سنت نیز معاشرت داشت و از آن ها روایت نقل می کرد، برای بعضی این اشتباه پیش آمد که او را عامی و از اهل سنت معرفی کردند.

مرحوم شیخ طوسی، می گوید: ابوالصلت خراسانی هروی، عامی است و از اصحاب امام رضا علیه السلام می باشد و بکر بن صالح از وی روایت نقل کرده است.

مرحوم شیخ حر عاملی می گوید: شهید ثانی چنین نقل کرده است که برای مرحوم شیخ طوسی اشتباهی رخ داده و اباصلت را به علت اختلاط با اهل سنت، عامی معرفی کرده است.

مرحوم شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا روایاتی از وی نقل کرده است که دلیل بر صحت اعتقاد و تشیع وی می باشد.

ابراهیم بن هاشم می گوید: امام رضا علیه السلام به اباصلت هروی فرمود: آیا تو نیز مانند دیگران، به آن چه خداوند متعال نسبت به ما واجب کرده یعنی ولایت ما منکر هستی؟ اباصلت می گوید: به خدا پناه می برم، بلکه من به ولایت شما اقرار دارم.

روایات و دلائل و شواهد دیگری نیز حاکی است که وی نه تنها به ولایت امام رضا علیه السلام اقرار داشت، بلکه عاشق و شیدای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود.

ابا صلت در نظر اهل سنت

عبدالسلام اباصلت هروی در نظر اکثر علمای اهل سنت مردی صالح و راستگو می باشد. اما اکثر احادیث وی را چون که بوی محبت اهل البیت دارد، نپذیرفتند و آن ها را غیر معروف شمردند.

ذهبی در میزان الاعتدال چنین نوشته است: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت مرد صالحی است غیر این که او شیعی است...

دار قطنی می گوید: او رافضی و متهم است. از او نقل شده که گفته است: سنگ علویان بهتر از همه بنی امیه می باشد.

ابن جوزی می گوید: او خادم امام رضا علیه السلام و مرد صالحی می باشد.

یحیی بن معین می گوید: ابوصلت راستگو و مورد اطمینان است و در نزد ما از دروغگویان محسوب نمی شود. تنها عیبی که دارد، شیعه و دوستدار آل رسول است. در نظر آن ها همین، دوستی اهل بیت پیامبر تنها عیب اوست. و در نظر ما شیعیان این بالاترین افتخار وی است که همه آن را اقرار دارند.

اباصلت در نیشابور و خراسان

اباصلت که تا آن زمان در علم حدیث شهرت بسزایی یافته بود و از مراکز علمی آن روز یعنی: شام، حجاز، یمن، عراق و جاهای دیگر دیدن نموده بود و با مشایخ آن زمان ارتباط برقرار کرده بود، برای استماع احادیث جدید به نیشابور وارد شد. وقتی مشاهده کرد که این شهر از حوزه های بزرگ علمی و حدیثی است در آن جا اقامت گزید.

هنگام ورود حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به نیشابور، اباصلت نیز در این شهر بود. حدیث سلسله الذهب را که در آن شهر املا فرمود، اباصلت نیز آن را نقل نموده است. اباصلت می گوید: هنگامی که امام خواستند از نیشابور به طرف طوس بروند حافظان و ائمه اهل حدیث نزد آن حضرت آمدند و از وی خواستند تا حدیثی از جدش برای آن ها املا فرماید...

اباصلت بعد از حرکت امام رضا علیه السلام از نیشابور، همراه وی از نیشابور خارج شد و به طرف طوس و مرو حرکت نمود. هنگامی که امام رضا علیه السلام به نزدیک سناباد رسید. متوجه شدند که مردم از سنگ کوه برای طبخ غذا، دیگ می تراشند. امام رضا علیه السلام به آن کوه تکیه داد و دستور داد: برای آن حضرت نیز دیگی از آن سنگ ها بتراشند و در آن غذا طبخ نمایند. سپس همراه امام رضا علیه السلام وارد مرو شد.

ابن حجر می گوید: اباصلت در همه مجالس و محافل با امام رضا علیه السلام بود و هنگام مناظرات و احتجاجات امام با روسای ادیان و متکلمان و دانشمندان حاضر بودند.

اباصلت بعد از شهادت جان سوز علی بن موسی الرضا علیه السلام دوباره به نیشابور بازگشت و به مناظرات و بحث های علمی و حدیثی مشغول شد.

وفات

عبدالسلام بن صالح، اباصلت هروی، با عمری پربرکت در نشر احادیث اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و بحث و مناظره با منکرین دین و مخالفین و خدمت گذاری سال هایی از عمرش به حضرت امام رضا علیه السلام در سال 232 یا236 ه.ق دار فانی را وداع گفت، و دوستداران علم و حدیث را داغدار نمود. آن چه مسلم است، اندکی قبل از وفات در نیشابور بوده است. اما در کجا وفات یافته و در کجا مدفون گردیده در کتب تاریخ و حدیث از آن ذکری نیست.

در حومه شهر مقدس مشهد در کنار جاده سنگ بست مزاری است که می گویند قبر اباصلت می باشد. و مردم او را در آن جا زیارت می کنند. ولی در آن مزار هیچ گونه اثر و نشانه ای که ثابت کند این مزار متعلق به ابوصلت است وجود ندارد. سنگ و لوحی هم در اثبات این مطلب در آن جا نمی باشد. البته خود این شهرت تاریخی می تواند قرینه ای بر این موضوع باشد.


منابع

  • مجله کوثر: اسفند 1378، شماره 36