آیه 81 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ ۖ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ

مشاهده آیه در سوره


<<80 آیه 81 سوره هود 82>>
سوره : سوره هود (11)
جزء : 12
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

فرشتگان به لوط گفتند: ما رسولان پروردگار توایم و هرگز دست آزار قوم به تو نرسد، تو اهل بیت خود را در پاسی از شب از این دیار بیرون بر و از شما هیچ کس نباید وابماند جز آن زن (کافر) تو که آن هم با قوم تو باید هلاک شود. همانا وعده عذاب صبحگاه است، آیا صبح نزدیک نیست؟!

[میهمانان] گفتند: ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم، آنان هرگز به تو دسترسی پیدا نمی کنند، پس خانواده ات را در پاره ای از [همین] شب حرکت ده و نباید هیچ یک از شما به سوی شهر بازگردد، اما همسرت را با خود مبر زیرا عذابی که به تبهکاران می رسد به او هم خواهد رسید. یقیناً وعده گاهشان [برای دچار شدن به عذاب] صبح [فردا] است، آیا صبح نزدیک نیست؟

گفتند: «اى لوط، ما فرستادگان پروردگار توييم. آنان هرگز به تو دست نخواهند يافت. پس، پاسى از شب گذشته خانواده‌ات را حركت ده -و هيچ كس از شما نبايد واپس بنگرد- مگر زنت، كه آنچه به ايشان رسد به او [نيز] خواهد رسيد. بى‌گمان، وعده‌گاه آنان صبح است. مگر صبح نزديك نيست؟»

گفتند: اى لوط، ما رسولان پروردگار تو هستيم. اينان، هرگز به تو دست نخواهند يافت. چون پاسى از شب بگذرد، خاندان خويش را بيرون ببر. و هيچ يك از شما روى برنگرداند جز زنت كه به او نيز آنچه به آنها رسد خواهد رسيد. وعده آنها صبحگاه است. آيا صبح نزديك نيست؟

(فرشتگان عذاب) گفتند: «ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانواده‌ات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند؛ مگر همسرت، که او هم به همان بلایی که آنها گرفتار می‌شوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They said, ‘O Lot, we are messengers of your Lord. They will never get at you. Set out with your family in a watch of the night; and none of you shall turn round, except your wife; indeed she will be struck by what strikes them. Indeed their tryst is the dawn. Is not the dawn [already] near?’

They said: O Lut! we are the apostles of your Lord; they shall by no means reach you; so remove your followers in a part of the night-- and let none of you turn back-- except your wife, for surely whatsoever befalls them shall befall her; surely their appointed time is the morning; is not the morning nigh?

(The messengers) said: O Lot! Lo! we are messengers of thy Lord; they shall not reach thee. So travel with thy people in a part of the night, and let not one of you turn round - (all) save thy wife. Lo! that which smiteth them will smite her (also). Lo! their tryst is (for) the morning. Is not the morning nigh?

(The Messengers) said: "O Lut! We are Messengers from thy Lord! By no means shall they reach thee! now travel with thy family while yet a part of the night remains, and let not any of you look back: but thy wife (will remain behind): To her will happen what happens to the people. Morning is their time appointed: Is not the morning nigh?"

معانی کلمات آیه

فاسر: سرى (بر وزن صرد): رفتن در شب . «السرى: سير الليل». فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ:‏ شبانگاه خانواده ‏ات را بيرون ببر.

قطع: قطع (بر وزن قشر): تكه و قسمتى از شى‏ء.

يلتفت: لفت: برگرداندن. منصرف كردن. التفات: رو كردن و نيز رو گرداندن از جهتى كه به آن رو كرده است. «لا يلتفت» : به عقب بر نگردد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ «81»

(وقتى كار به اينجا رسيد، ميهمانان) گفتند: اى لوط! ما فرستادگان پروردگار تو هستيم، (درباره‌ى ما نگران مباش، زيرا) آنان هرگز به تو دسترسى پيدا نخواهند كرد. پس پاسى از شب گذشته، خانواده‌ات را (از اين سرزمين) بيرون ببر و (مراقب باش تا) هيچ كس از شما (به پشت سرش) متوجّه نشود. ولى همسرت (را با خود همراه مبر، زيرا) آن بلايى كه به همه مى‌رسد به او (نيز) خواهد رسيد. همانا وقت (نابودى) آنان صبح است. آيا صبح نزديك نيست؟!

جلد 4 - صفحه 102

نکته ها

كلمه‌ى «اسر» از مادّه‌ى «اسراء» به معناى حركت در شب است.

جمله‌ى‌ «إِلَّا امْرَأَتَكَ» يا از «بِأَهْلِكَ» استثنا شده است، به اين معنا كه تمام اهل خودت را شبانه كوچ بده مگر همسرت را، و يا از «لا يَلْتَفِتْ» استثنا گرديده، يعنى هيچ يك از شما به عقب التفاتى نكند، به جز همسرت كه او هنگام خارج شدن به همراه تو، چون نگران حال آن قوم فاسد است، از قافله عقب افتاده و در نتيجه گرفتار عذاب الهى مى‌گردد.

پیام ها

1- خداوند قبل از هلاكت هر قومى، پيامبرشان را در جريان مى‌گذارد. إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ‌ ...

2- مؤمن بايد چنان سرعت عمل و آمادگى روحى داشته باشد كه بتواند در مدّت زمان كوتاهى (يك شب)، با چابكى نقل و انتقال يابد. فَأَسْرِ ... بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ‌

3- براى انجام يك انقلاب و زير و رو كردن منطقه‌ى فساد، به مسائل جزئى چون مال و اثاثيه‌ى خود توجّه نكنيم. «وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ»

4- فاميل پيامبر بودن، وسيله‌ى نجات نيست. «إِلَّا امْرَأَتَكَ»

5- نظام ارزشى بايد بر اساس ضوابط باشد، نه بر محور روابط. «إِلَّا امْرَأَتَكَ»

6- انسان‌ها در انتخاب راه آزادند، حتّى همسر پيامبر در خانه‌ى او، راه انحرافى را انتخاب مى‌كند. «إِلَّا امْرَأَتَكَ» (زن يك موجود مستقلّ است)

7- حسابِ شخصيّت‌هاى مذهبى را از حساب خانواده و نزديكان آنها جدا كنيم. «إِلَّا امْرَأَتَكَ»

8- كارهاى خداوند بر اساس زمان‌بندى است. «مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ»

9- در قهر خداوند عجله نكنيم. «أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 103

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ (81)

قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ‌: گفتند اى لوط بدرستى كه ما ملائكه فرستادگان پروردگار توئيم و به جهت عذاب ايشان آمده‌ايم، دل قوى دار كه ايشان، لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ‌: هرگز نرسانند اذيتى به سوى تو و ضرر ايشان به تو متوجه‌

«1» فروع كافى ج 5 ص 544.

جلد 6 - صفحه 113

نشود، قدم از ميان بيرون نه و آنها را با ما گذار. پس لوط در را گشوده آنها به اندرون خانه و قصد ملائكه نمودند، جبرئيل با شهپر خود به روى آنها زد فورا كور شدند و از خانه بيرون رفته، مى‌گفتند: حذر كنيد كه مهمانان لوط ساحرند و ما را به سحر كور نمودند، پس جبرئيل به لوط گفت: فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ‌: پس سير ده و ببر كسان خود را به پاره‌اى از شب، يعنى بعد از گذشتن پاسى از شب. ابن عباس گفته: «1» يعنى ببر آنها را در تاريكى شب تا كسى شما را نبيند.

وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ: و بايد كه التفات نكند به عقب سر هيچيك از شما. كأنّه متعبد شدند به اين امر براى نجات به سبب اطاعت در اين عبادت، يا التفات نداشته باشد به مال و متاع كه در شهر دارد، يا تخلّف نكند احدى از شما، يا التفات نكند كسى از شما هرگاه بشنود صدائى را از عقب خود، إِلَّا امْرَأَتَكَ‌: مگر زن تو كه مخالفت نموده به عقب سر التفات كند، يا ببر اهل خود را مگر زوجه‌ات را كه كافره است. و مؤيّد اول است.

آنچه در روايت آمده كه: «2» چون لوط اهل خود را از شهر بيرون برد در اثناء راه هدّت عظيمه و صداى مهيب شنيدند، هيچكس به عقب سر توجه ننمود الا زن لوط، نگاه به عقب و ندا كرد (وا قوماه) و تأسف خورد. فورا سنگى بر سرش فرود آمده هلاك شد. و لكن قول اصح آنست كه لوط زن خود را از شهر بيرون نبرد، چنانچه در روايت وارد شده كه حق تعالى امر فرموده به لوط كه زن خود را با قوم واگذار، زيرا ميل به ايشان دارد، و لذا لوط او را نبرد. بنابراين‌ «لا يَلْتَفِتْ» به معنى (لا يتخلّف) است، چنانچه قول ابن عباس باشد. و بنابر قول اول نهى اهل بيت از التفات مستلزم امر به التفات زن لوط نمى‌شود، بلكه مراد عدم تعلق نهى التفات است به او.

و بعد از آن بر طريق استيناف، بيان علت مستثنى را فرمايد: إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ‌:

«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 184.

«2» بحار الانوار ج 12 ص 144.

جلد 6 - صفحه 114

بدرستى كه رسنده است او را آنچه رسد به قوم، يعنى او نيز مانند باقى كفار هلاك خواهد شد. لوط از غايت دلتنگى فرمود: كى خواهد بود هلاك شدن ايشان. جبرئيل گفت: إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ‌: بدرستى كه هنگام عذاب ايشان صبح است. لوط استبطا كرد، فرمود: هنوز تا صبح بسيار وقت باشد.

جبرئيل گفت: چه تعجيل است؟ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ‌: آيا نيست صبح نزديك، يعنى صبح نزديك و عذاب قهر قهارى بر ايشان نازل خواهد شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِي‌ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ (77) وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ (78) قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ (79) قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ (80) قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ (81)

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ (82) مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ (83)

ترجمه‌

و چون آمدند فرستادگان ما لوط را بدش آمد از آمدن آنها و تنك شد بورودشان دلش و گفت اين روزى است سخت‌

و آمدند او را قومش با آنكه بشتاب سوق داده ميشدند بسوى او و از پيش بودند كه ميكردند كارهاى بد را گفت اى قوم من اينها دختران منند آنها پاكيزه‌ترند براى شما پس بترسيد از خدا و خجل منمائيد مرا در نزد مهمانهايم آيا نيست از شما مردى هدايت يافته‌

گفتند بتحقيق دانستى كه نيست ما را در دختران تو هيچ حاجتى و همانا تو هر آينه ميدانى چيزيرا كه ميخواهيم‌

گفت كاش بودى مرا بشما توانائى يا پناه بردم بسوى پشتيبانى محكم‌

گفتند اى لوط همانا ما فرستادگان پروردگار توئيم هرگز نميرسند بسوى تو پس شبانه ببر خانواده خود را در تاريكى شب و نبايد كه تخلّف نمايد از شما يكنفر مگر زنت همانا وارد شونده است او را آنچه وارد شود بآنها همانا وعده گاه آنها صبح است آيا نيست صبح نزديك‌

پس چون آمد فرمان ما نموديم زير و زبر آن زمين را و بارانديم بر آن سنگهائى از گل سنگ شده مرتّب شده‌

كه نشان كرده شده بود نزد پروردگارت و نيست آن از ستمكاران دور.

تفسير

همان چهار ملك مقرّب كه خدمت حضرت ابراهيم رسيدند و عرضه داشتند ما مأمور نزول عذاب بر قوم لوطيم و شرح آن گذشت بر حسب وعده وارد بر حضرت لوط شدند بصورت جوانان معمّم زيبا و چون آنحضرت در ميان قومى زندگانى ميكرد كه مبتلا بعمل ناشايسته لواط شده بودند بطوريكه هر جوانيكه از آبادى آنها عبور مينمود او را ميگرفتند و اين عمل ناشايسته را با او انجام ميدادند ترسيد مبادا از ورود آنها مطّلع شوند و بخواهند اين عمل را در خانه او با مهمانها مرتكب شوند و از اين جهت بسيار ملول و غمناك شد بطوريكه عرصه بر او تنك گرديد و بى‌اختيار گفت اين روز سخت ناگوارى است كه براى ما پيش آمده و عمده جهت خوف و حزن آنحضرت اين بود كه زوجه او هم با قومش همدست‌

جلد 3 صفحه 99

بود و احتمال ميداد آنها را بر اين امر آگاه نمايد از قضا نظر او صائب بود و آنزن قوم را خبر نمود كه چهار جوان در نهايت حسن و جمال و خوبى و اعتدال بر لوط وارد شده‌اند كه در عمرم مانند آنها نديده‌ام و قوم بعجله و شتاب بطوريكه بر يكديگر سبقت ميگرفتند و گويا بعضى از آنها بعض ديگر را سوق ميدادند روى بخانه لوط آوردند و اين براى آن بود كه آنها معتاد باين عمل قبيح و ساير معاصى شده بودند و قبح آن از نظرشان رفته بود و بهيچ وجه از منع لوط ممتنع نشدند و با كمال بى‌شرمى در خانه را شكسته وارد شدند در اين موقع حضرت لوط از فرط وحشت و از باب اضطرار بآنها گفت اى قوم من اين دختران من پاكيزه‌ترند براى شما چون دو نفر از رؤساء آنها قبلا از دو دختر حضرت خواستگارى كرده بودند و او براى سوء اعمال آندو اجابت نفرموده بود خواست باين اظهار آن دو را اجابت فرمايد و سايرين را متوجّه بحال اضطرار خود نمايد شايد آندو رئيس ديگران را منصرف نمايند يا آنها خودشان بحضرت ترحّم كنند و متعرّض مهمانهاى او نشوند لذا تعقيب فرمود اين اظهار را بآنكه از خدا بترسيد و مرا مفتضح و رسوا از جهت مهمانهايم ننمائيد يا نزد آنها شرمنده نسازيد چون صيغه لا تخزون اگر مأخوذ از خزى باشد بمعنى فضاحت و رسوائى است و اگر مأخوذ از خزاية باشد بمعنى شرم و حيا است و پس از اين تمنّا باز از بيچارگى بخود آنها متوسل شد باين بيان كه آيا يكنفر مرد صالح با رشد و كفايت و قابليّتى در ميان شما نيست كه از حقّ من دفاع نمايد و آنها در جواب گفتند تو ميدانى ما بدختران تو كارى نداريم و مقصود ما پسر است و حضرت آرزو فرمود كه قوّه‌اى داشته باشد و از آنها دفاع نمايد شخصا يا پناه و ملجأ و ملاذى براى او باشد كه بآن وسيله ايمن از شرّ آنها شود در اين هنگام ملائكه عرضه داشتند ما رسولان پروردگار توايم و براى نزول عذاب بر اينها آمده‌ايم مطمئن باش هرگز اينها دست بر تو پيدا نمى‌كنند شبانه خانواده خود را در تاريكى از اين آبادى خارج نما و كسى از شما باقى نماند چون اين زمين بايد واژگون شود و اهلش فانى گردند يا كسى از شما پشت سر خود را نگاه نكند مبادا عذاب را مشاهده كند و بحال آنها رقت نمايد مگر زوجه تو كه چون از جنس آنها است بايد باقى بماند و با عذاب آنها شريك باشد و بنابر احتمال اوّل لا يلتفت بمعناى‌

جلد 3 صفحه 100

لا يتخلف است و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه نبايد كسى از شما متوجّه بحال آنها شود و ترحّم نمايد چون بعمل خودشان مستحقّ اين عقوبت شده‌اند در اين موقع حضرت لوط از ملائكه سؤال نمود كه موعد هلاك آنها چه وقت است گفتند صبح حضرت فرمود خوب است زودتر باشد چون خيلى از عمليّات آنها متأثر شده بود گفتند آيا نيست صبح نزديك و چون موعد مقرّر رسيد جبرئيل بال خود را بزير آنزمين برد و بلند نمود بجانب آسمان و وارونه نمود و در اين حال باران سجيل هم باريدن گرفت كه كسانيكه در اطراف و جوانب آن اراضى بودند از آنها هم هلاك شدند و آنسنگ سجّيل از ستم‌كاران اين امّت عموما و اهل عمل لواط خصوصا دور نيست بلكه نزديك است چنانچه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه مراد ظالمين اين امّتند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد ستم كاران اين امّتند اگر اهل عمل قوم لوط باشند و در چند روايت از حضرت صادق عليه السّلام اين معنى تأكيد شده نسبت بكسانيكه اصرار باين عمل دارند كه بايد حتما معذّب باين عذاب شوند و كسى نه بيند آنانرا و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام بعد از نقل ورود آن چهار ملك بر حضرت ابراهيم عليه السّلام و شمّه‌اى از قضاياى مشروحه در آيات سابقه در ذيل آنقصه نقل نموده كه حضرت ابراهيم عليه السّلام از آنها سؤال نمود براى چه آمديد گفتند براى هلاك قوم لوط فرمود اگر در ميان آنها يكصد نفر مؤمن باشد آنها را هلاك ميكنيد جبرئيل عرض كرد خير فرمود اگر پنجاه نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر سى نفر باشند عرض كرد خير فرمود اگر بيست مؤمن باشد عرض كرد خير فرمود اگر ده نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر پنج نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر يكنفر باشد عرض كرد خير فرمود لوط در ميان آنها است جبرئيل عرض كرد ما ميدانيم چند نفر مؤمن در ميان آنها هستند لوط و خانواده او را نجات ميدهيم مگر زنش را كه بايد بماند و معذّب شود و اين مجادله حضرت ابراهيم با ملائكه بود كه در آن آيات اشاره شد و آنها نزد لوط آمدند در حاليكه او در كنار مزرعه خود كه نزديك شهر بود واقف بود سلام كردند و جواب شنيدند و حضرت از هيئت آنها خوشش آمد و تعارف بمنزل نمود ولى بعد از قبول آنها پشيمان شد و با خود گفت اگر قوم متعرّض ايشان شوند چه خواهم كرد لذا بآنها

جلد 3 صفحه 101

فرمود در ميان مردمان شرورى خواهيد آمد جبرئيل برفقاى خود گفت تعجيل در هلاكت قوم نكنيم تا لوط سه مرتبه شهادت ببدى آنها بدهد اين يكمرتبه قدرى كه راه رفتند لوط رو بآنها نمود و گفت شما نزد كسانيكه از اشرارند ميرويد جبرئيل گفت ايندو مرتبه باز رفتند تا بآبادى رسيدند و لوط همان مقاله را تكرار نمود و جبرئيل گفت اين سه مرتبه بعد داخل منزل شدند زن لوط جوانهاى خوش صورتى را ديد بالاى بام رفت و دست بر دست زد قوم نشنيدند لذا دود كرد و چون قوم دود را ديدند رو بخانه لوط آوردند و زن او آنها را استقبال نمود و قضاياى مشروحه در بيان اين آيات كه قبلا ذكر شد روى داد و آنها در اثر اشاره جبرئيل بانگشت كور شدند و لوط و اهلش جز زن نا اهلش شبانه از شهر بيرون رفتند و عذاب بكيفيّت مرقومه نازل گرديد و در چند روايت تصريح شده كه دعوت حضرت لوط آنها را بدخترهايش از راه حلال بود نه حرام و معلوم است كه آنهم از باب اضطرار و اسكات آنها بوده است چنانچه اشاره شد و شمّه‌اى از اين قصّه در سوره اعراف گذشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا يا لُوطُ إِنّا رُسُل‌ُ رَبِّك‌َ لَن‌ يَصِلُوا إِلَيك‌َ فَأَسرِ بِأَهلِك‌َ بِقِطع‌ٍ مِن‌َ اللَّيل‌ِ وَ لا يَلتَفِت‌ مِنكُم‌ أَحَدٌ إِلاَّ امرَأَتَك‌َ إِنَّه‌ُ مُصِيبُها ما أَصابَهُم‌ إِن‌َّ مَوعِدَهُم‌ُ الصُّبح‌ُ أَ لَيس‌َ الصُّبح‌ُ بِقَرِيب‌ٍ (81)

گفتند ملائكه‌ بحضرت‌ لوط ‌ما فرستادگان‌ پروردگار تو هستيم‌ ‌اينکه‌ قوم‌ هرگز بتو آسيبي‌ نميتوانند رساند ‌پس‌ شبانه‌ اهل‌ ‌خود‌ ‌را‌ بردار و ‌از‌ ميان‌ قوم‌ بيرون‌ رو و احدي‌ ‌از‌ قوم‌ مطّلع‌ ‌از‌ خروج‌ ‌شما‌ نشود مگر زن‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ همراه‌ مبر ‌که‌ آنهم‌ اصابه‌ ميكند عذابي‌ ‌را‌ ‌که‌ قوم‌ اصابه‌ ميكنند محقق‌ وعده‌ عذاب‌ ‌آنها‌ صبح‌ ‌است‌ آيا صبح‌ نزديك‌ نيست‌.

قالُوا يا لُوطُ نظر ‌به‌ اينكه‌ يكي‌ ‌از‌ طرق‌ وحي‌ ارسال‌ ملائكه‌ ‌است‌ بصورت‌ بشريت‌ مثل‌ اينكه‌ جبرئيل‌ بصورت‌ دحيه‌ كلبي‌ ‌بر‌ پيغمبر نازل‌ شد چنانچه‌ ميفرمايد وَ ما كان‌َ لِبَشَرٍ أَن‌ يُكَلِّمَه‌ُ اللّه‌ُ إِلّا وَحياً أَو مِن‌ وَراءِ حِجاب‌ٍ أَو يُرسِل‌َ رَسُولًا فَيُوحِي‌َ بِإِذنِه‌ِ شوري‌ ‌آيه‌ 50، ‌اينکه‌ ملائكه‌ بصورت‌ بشريت‌ آمدند و حضرت‌ لوط متوجه‌ نشد ‌که‌ اينها ملك‌ هستند اينها گفتند إِنّا رُسُل‌ُ رَبِّك‌َ غاية الامر رسل‌ پروردگار ‌اگر‌ ‌براي‌ امّت‌ ‌باشد‌ بايد بشر ‌باشد‌ و ‌از‌ جنس‌ همان‌ امت‌ ‌باشد‌ حسب‌ و نسبش‌ معلوم‌ ‌باشد‌ و ‌اگر‌ ‌بر‌ شخص‌ نبي‌ ‌باشد‌ بايد ‌از‌ جنس‌ ملك‌ ‌باشد‌ بهر صورتي‌ ‌که‌ حكمت‌ اقتضا كند.

لَن‌ يَصِلُوا إِلَيك‌َ مضطرب‌ مباش‌ وحشت‌ نكن‌ اينها نميتوانند بتو اذيتي‌ كنند و آسيبي‌ رسانند ‌ما جلوگير ‌آنها‌ هستيم‌.

فَأَسرِ بِأَهلِك‌َ بِقِطع‌ٍ مِن‌َ اللَّيل‌ِ موقعي‌ ‌که‌ تمام‌ بخواب‌ رفته‌ باشند كسي‌ ‌شما‌ ‌را‌ نبيند، و ‌در‌ اخبار دارد فقط دو دختر داشت‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌خود‌ برد، و ‌در‌ قرآن‌ كريم‌

جلد 11 - صفحه 100

‌هم‌ دارد فَما وَجَدنا فِيها غَيرَ بَيت‌ٍ مِن‌َ المُسلِمِين‌َ و الذاريات‌ ‌آيه‌ 36. ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ مدت‌ مديد احدي‌ ايمان‌ نياورده‌ ‌بود‌.

بايد علماء و وعاظ چندان‌ نادلگران‌ نباشند ‌از‌ اوضاع‌ امروزه‌ ‌که‌ نوع‌ مردم‌ فرمايشات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نميشنوند بلكه‌ ‌از‌ ‌آنها‌ معرضند ‌که‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود ‌در‌ آخر الزمان‌

يفرّون‌ ‌من‌ العلماء ‌کما‌ يفر الغنم‌ ‌من‌ الذئب‌

و ‌از‌ مزخرفات‌ و كفريات‌ ‌اينکه‌ تورات‌ رائج‌ دست‌ يهود ‌که‌ بسيار مورد تعجب‌ ‌است‌ دارد ‌که‌ دو دختر لوط ‌پس‌ ‌از‌ آني‌ ‌که‌ تمام‌ قوم‌ هلاك‌ شدند شهوت‌ بآنها غلبه‌ كرد و ديدند ديگر مردي‌ نيست‌ شراب‌ بلوط دادند و نزد ‌او‌ رفتند و ‌از‌ نسل‌ ‌اينکه‌ دو دختر هفتاد پيغمبر بوجود آمد وَ لا يَلتَفِت‌ مِنكُم‌ أَحَدٌ بنحو مخفيانه‌ برويد ‌که‌ احدي‌ ‌شما‌ ‌را‌ نبيند و مطلع‌ نشود إِلَّا امرَأَتَك‌َ متعلق‌ باسر باهلك‌ ‌است‌ ‌يعني‌ امرأه‌ ‌خود‌ ‌را‌ همراه‌ نبر، نه‌ متعلق‌ ‌به‌ و ‌لا‌ يلتفت‌ ‌که‌ معني‌ ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌او‌ مانعي‌ ندارد ملتفت‌ شود بخصوص‌ بقرينه‌ إِنَّه‌ُ مُصِيبُها ما أَصابَهُم‌ مخصوصا ‌در‌ خبر دارد ‌که‌ موقعي‌ ‌که‌ حجاره‌ ‌بر‌ قوم‌ باريد حجاره‌ عظيمي‌ ‌بر‌ سر امرأه‌ لوط آمد و هلاك‌ شد.

إِن‌َّ مَوعِدَهُم‌ُ الصُّبح‌ُ مثل‌ اينكه‌ لوط تقاضا كرد ‌که‌ بفوريت‌ اقدام‌ كنيد اينها گفتند موقع‌ نزول‌ عذاب‌ صبح‌ ‌است‌، و ظاهرا سر تأخير ‌تا‌ صبح‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ بوده‌ ‌که‌ حضرت‌ لوط ‌از‌ ‌آن‌ محل‌ خارج‌ شود چون‌ هفت‌ قريه‌ ‌بود‌ و البته‌ پياده‌ ‌بود‌ ‌تا‌ خارج‌ شود و تأخير ‌تا‌ صبح‌ چند ساعتي‌ بيش‌ نيست‌ لذا گفتند أَ لَيس‌َ الصُّبح‌ُ بِقَرِيب‌ٍ

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 81)- پایان زندگی این گروه ستمکار: سر انجام هنگامی که رسولان پروردگار نگرانی شدید لوط را مشاهده کردند که در چه عذاب و شکنجه روحی گرفتار است، پرده از روی اسرار کار خود برداشتند و به او «گفتند: ای لوط ما فرستادگان پروردگار توایم (نگران مباش، و بدان که) آنها هرگز دسترسی به تو پیدا

ج2، ص366

نخواهند کرد»! (قالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ).

این آگاهی لوط از وضع میهمانان و مأموریتشان همچون آب سردی بود که بر قلب سوخته این پیامبر بزرگ ریخته شد و فهمید دوران اندوه و غم در شرف پایان است و زمان شادی و نجات از چنگال این قوم ننگین حیوان صفت فرا رسیده است! میهمانان بلافاصله این دستور را به لوط دادند که: «تو همین امشب در دل تاریکی خانواده‌ات را با خود بردار و از این سرزمین بیرون شو» (فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ).

ولی مواظب باشید که «هیچ یک از شما به پشت سرش نگاه نکند» (وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ).

«تنها کسی که از این دستور تخلف خواهد کرد و به همان بلایی که به قوم گناهکار می‌رسد گرفتار خواهد شد همسر معصیت کار توست» (إِلَّا امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ).

سر انجام آخرین سخن را به لوط گفتند که: «لحظه نزول عذاب و میعاد آنها صبح است» و با نخستین شعاع صبحگاهی زندگی این قوم غروب خواهد کرد (إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ).

اکنون برخیزید و هر چه زودتر شهر را ترک گویید «مگر صبح نزدیک نیست» (أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع