آیه 7 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۗ وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ

مشاهده آیه در سوره


<<6 آیه 7 سوره هود 8>>
سوره : سوره هود (11)
جزء : 12
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و اوست خدایی که آسمانها و زمین را در فاصله شش روز آفرید و عرش با عظمت او (شاید یک معنی عرش که روح و حقیقت انسان است اینجا مراد باشد) بر آب قرار داشت (شاید مراد از آب علم باشد) تا شما را بیازماید که عمل کدام یک از شما نیکوتر است. و محققا اگر به این مردم بگویی که پس از مرگ زنده خواهید شد، همانا کافران خواهند گفت که این سخن را هرگز حقیقتی جز سحر آشکار نیست.

و او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، در حالی که تخت فرمانروایی اش بر آب [که زیربنای حیات است] قرار داشت، تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید؟ و اگر بگویی: [ای مردم!] شما یقیناً پس از مرگ برانگیخته می شوید، بی تردید کافران می گویند: این سخنان جز جادویی آشکار نیست.

و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كدام‌يك نيكوكارتريد! و اگر بگويى: «شما پس از مرگ برانگيخته خواهيد شد» قطعاً كسانى كه كافر شده‌اند خواهند گفت: «اين [ادّعا] جز سحرى آشكار نيست.»

اوست كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر روى آب بود. تا بيازمايد كدام يك از شما به عمل نيكوتر است. و اگر بگويى كه بعد از مرگ زنده مى‌شويد، كافران گويند كه اين جز جادويى آشكار نيست.

او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران‌] آفرید؛ و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت؛ (بخاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدامیک عملتان بهتر است! و اگر (به آنها) بگویی: «شما بعد از مرگ، برانگیخته می‌شوید! «، مسلّماً» کافران می‌گویند: «این سحری آشکار است!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

It is He who created the heavens and the earth in six days—and His Throne was [then] upon the waters—that He may test you [to see] which of you is best in conduct. Yet if you say, ‘You will indeed be raised up after death,’ the faithless will surely say, ‘This is nothing but plain magic.’

And He it is Who created the heavens and the earth in six periods-- and His dominion (extends) on the water-- that He might manifest to you, which of you is best in action, and if you say, surely you shall be raised up after death, those who disbelieve would certainly say: This is nothing but clear magic.

And He it is Who created the heavens and the earth in six Days - and His Throne was upon the water - that He might try you, which of you is best in conduct. Yet if thou (O Muhammad) sayest: Lo! ye will be raised again after death! those who disbelieve will surely say: This is naught but mere magic.

He it is Who created the heavens and the earth in six Days - and His Throne was over the waters - that He might try you, which of you is best in conduct. But if thou wert to say to them, "Ye shall indeed be raised up after death", the Unbelievers would be sure to say, "This is nothing but obvious sorcery!"

معانی کلمات آیه

عرشه: عرش: تخت حكومت. به معنى حكومت نيز آيد . «ثل عرشه»: حكومت او زايل شد. ايضا به معنى سقف آيد . «العرش: سرير الملك و عرش البيت سقفه» . مراد از آيه ، شايد حكومت باشد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «7»

او كسى است كه آسمان‌ها و زمين را در شش روز (دوران) آفريد و عرش (حكومت) او بر آب قرار داشت، تا شما را بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتريد و اگر بگويى كه شما پس از مرگ زنده خواهيد شد، همانا كفّار خواهند گفت: اين نيست مگر سحرى آشكار.

نکته ها

مراد از شش روز در آيه، شش مرحله و دوران است. زيرا در ابتداى آفرينش، خورشيدى نبود تا شب و روزى باشد.

كلمه‌ى «عرش» به سقف و مكان مسقّف و داربست و همچنين به تختِ بلند و بزرگ پادشاهان اطلاق مى‌شود و گاهى به عنوان كنايه از قدرت بكار رفته است. مثلًا مى‌گويند:

فلانى بر تخت نشست، يا آنكه فلانى را از تخت پائين كشيدند، يعنى قدرتش از بين رفت.

سؤال: اين آيه، هدف خلقت را آزمايش انسان مى‌داند، «لِيَبْلُوَكُمْ» ولى آيات ديگر امور ديگرى را بيان كرده‌اند، چگونه است؟

پاسخ: هدف‌ها در طول يكديگر و به صورت مرحله‌اى است، چنانكه شخمِ زمين براى كشت است و كشت براى گندم و گندم براى نان و نان براى انسان. آيات قرآن نيز مراحلى را براى هدف خلقت انسان بيان كرده است:

الف: آفرينش براى آزمايش است. «لِيَبْلُوَكُمْ»

ب: آزمايش، براى جدا كردن خوبان از بدان است. «لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» «1»

ج: جدا كردن خوبان از بدان، براى جزا و كيفرِ متناسب است. «لِتُجْزى‌ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ» «2»


«1». انفال، 37.

«2». جاثيه، 22.

جلد 4 - صفحه 24

د: جزا و كيفرِ متناسب، براى عمل به وعده بوده است. «وَعْداً عَلَيْنا» «1»

حضرت على عليه السلام فرمود: آزمايش خداوند براى دانستن نيست، بلكه آزمايش او براى بروز عكس‌العمل از انسان است، تا اگر عملش خوب بود، پاداش گيرد و اگر بد بود، كيفر بيند. «2»

در روايات، «أَحْسَنُ عَمَلًا» به «احسن عقلا و اورع عن محارم اللّه و اسرع فى طاعة اللّه» «3» و در بعضى روايات به «ازهد فى الدنيا» «4» تفسير شده است، چنانكه امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: حُسن عمل، يعنى عملِ همراه علم، اخلاص و تقوى، نه عمل زياد. «5»

پیام ها

1- جهان، براى انسان آفريده شده است. خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‌ ... لِيَبْلُوَكُمْ‌

2- گرچه قدرت الهى مى‌تواند همه چيز را در يك لحظه بيافريند، ولى حكمت الهى اقتضا مى‌كند كه آفرينش تدريجى باشد. خَلَقَ‌ ... فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ‌

3- سرچشمه‌ى مادّى آسمان‌ها وزمين، آب ويا موادّ مذابّ بوده است. «كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ»

4- آب، قبل از آسمان‌ها و زمين وجود داشته است. «كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ»

5- هدف از آفرينش همه‌ى موجودات، رشد معنوى واختيارى انسان بوده است.

خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‌ ... لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا

6- كيفيّت عمل مهم است، نه كميّت آن. «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»

7- آسمان و زمين براى كار نيك آفريده شده، نه براى كاميابى و لذّت‌طلبى و غافل بودن. «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»

8- منكرين معاد، برهان ندارند و فقط تهمت مى‌زنند. «إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ»


«1». انبياء، 104.

«2». نهج‌البلاغه، خطبه 144.

«3». تفسير مجمع‌البيان.

«4». بحار، ج 74، ص 93.

«5». تفسير كنزالدقائق.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 25

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ «7»

چون حق تعالى اثبات فرمود احاطه علميه ازليه را به معلومات، سپس بيان قدرت مطلقه را مى‌فرمايد: وَ هُوَ الَّذِي‌: و خداى تعالى آن ذاتى است كه به قدرت كامله، خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‌: ايجاد فرمود آسمانها و زمين‌ها و آنچه در آنهاست از مخلوقات، فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ‌: در مقدار زمان شش روز، با قدرت بر ايجاد آنها به مقدار چشم بهم زدنى، بلكه كمتر از آن. و وجه در خلقت بدين مدت ممكن است بيان باشد كه امور جاريه در تدبير بر منهاج حكمت ايجاد شود بر وفق ترتيب به جهت مصلحتى كه در بر دارد؛ و يا اعلام مكلفين است كه تأنى در كارها پسنديده باشد نه تعجيل و شتاب‌زدگى؛ يا تنبيه بر حدوث آنها و استدلال به وجود صانع حكيم و خالق قديم.

وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ: و بود عرش الهى بر آب پيش از خلق آسمان و زمين. و اين دالست بر آنكه عرش و آب قبل از آسمان و زمين موجود و آب به‌

«1» تفسير عياشى ج 2 ص 139.

جلد 6 - صفحه 23

قدرت كامله الهيه قرار داشت. و در اين قرار بدون مقر، اعظم اعتبار و عبرتى است براى اهل انكار و عناد. حق تعالى ايجاد مخلوق و تدبير امور فرمود، لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا: تا معامله نمايد با شما معامله آزمايش كننده از جهت عمل نيكو و پسنديده. يعنى جزا و پاداش بر وفق اعمال مكلفين باشد نه بر طبق علم الهى، پيش از وقوع معلوم در خارج. حاصل آنكه اگرچه علم ازلى احاطه دارد به تمام افعال بندگان از كلى و جزئى، ظاهرى و باطنى، لكن جزا و سزا تابع بجا آوردن آنهاست كار نيك يا بد را در دنيا، و اختيار «عمل احسن» را بر حسن. يا كيست پرهيزگارتر، يا كيست باورع‌تر، يا كيست فرمانبردارتر.

تفسير برهان: ابن بابويه به اسناد خود از حضرت صادق عليه السّلام: قول اللّه عزّ و جلّ: ليبلوكم ايّكم احسن عملا قال قال ليس يعنى اكثر عملا و لكن اصوبكم عملا و انّما الاصابة خشية اللّه و النيّة الصّادقة. ثمّ قال عليه السّلام: الابقاء على العمل حتّى يخلص اشدّ من العمل، و العمل الخالص الّذى لا تريد ان يحمدك عليه احد الّا اللّه عزّ و جلّ، و النّيّة افضل من العمل الّا انّ النّيّة هى العمل ثمّ تلا قوله عزّ و جلّ: قل كلّ يعمل على شاكلته، يعنى على نيّته ... «1» فرمايد: نيست معنى آنكه: اكثر باشد از حيث عمل، و لكن مراد: اصوب باشد به عمل؛ و اصابه خشيت الهى و نيت صادقه است. بعد فرمود ابقاى بر عمل تا آنكه خالص باشد، شديدتر است از عمل. و عمل خالص آن است كه نخواسته باشى ستايش هيچكس را بر آن الّا خداى عزّ و جلّ. و نيت افضل از عمل باشد الّا آنكه نيت او عمل است. بعد تلاوت فرمود: «قل كلّ يعمل على شاكلته» يعنى: هر كسى عمل مى‌كند بر نيت خود.

تتمه: ابن بابويه به اسناد خود از ابى الصلت عبد السلام بن صالح هروى: كه مأمون سؤال نمود حضرت رضا عليه السّلام را از اين آيه شريفه. حضرت فرمود:

خداوند متعال خلق فرمود عرش و آب و ملائكه را پيش از خلق آسمان و زمين. و ملائكه استدلال مى‌نمودند به ايجاد خود و عرش و آب بر وجود ذات خداوند

«1» تفسير برهان ج 2 ص 207.

جلد 6 - صفحه 24

عز و جل. پس قرار داد عرش را بر آب تا ظاهر گرداند قدرت مطلقه را بر ملائكه تا بدانند كه ذات احديت بر هر چيزى قادر است. پس رفع عرش نمود آن را فوق آسمانهاى هفتگانه. و خلق فرمود آسمانها و زمينها را در شش روز و حال آنكه قدرت داشت بر ايجاد آنها به يك چشم بهم زدن، و لكن بيافريد در شش روز تا ظاهر فرمايد بر ملائكه خلق آنها را به تدريج؛ و استدلال نمايند بر حدوث حادثات بر وجود حق تعالى مرتبه‌اى بعد از مرتبه‌اى. و ايجاد عرش را نفرمود به جهت احتياج، زيرا ذات سبحانى بى‌نياز است از عرش و جميع خلق. و وصف نشود به بودن بر عرش، زيرا منزه از جسم و جسميت و متعالى است از صفات خلق. و اما قوله تعالى: «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»، خداوند عز و جل خلق فرمود بندگان را به جهت آنكه آزمايش نمايد ايشان را به تكليف طاعت و عبادت خود نه بر سبيل امتحان و تجربه. زيرا حضرت سبحانى هميشه عالم است به تمام اشياء.

مأمون عرض كرد گشايش نمودى مرا، خداى تعالى گشايش فرمايد براى تو. «1» وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ‌: و اگر هر آينه بگوئى اى پيغمبر به ايشان كه: مبعوث مى‌شويد شما بعد از مردن، براى حساب و جزا و پاداش اعمال. لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا: هر آينه مى‌گويند آنان كه كافر شدند: إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ‌: نيست اين قول مگر سحرى آشكارا. و بنا به قرائت «ساحرا» اشاره به رسول باشد.

تنبيه: چون حق تعالى بيان فرمود كه خلق عالم و عالميان براى ابتلا و امتحان مكلفين است، هر آينه اين مطلب ثابت نمايد قطع به حصول حشر و نشر را. زيرا ابتلا و امتحان موجب شود تخصيص نيكوكار را به ثواب و بدكار را به عقاب. و اين تمام نشود مگر به اقرار به معاد و قيامت و حشر. و لكن كفار به سبب لجاج و عناد عقل خود را كارفرما نداشته، انكار را بر اقرار اختيار كردند. و حال آنكه‌

«1» عيون الاخبار الرضا عليه السّلام ج 1 ص 134.

جلد 6 - صفحه 25

شخص عاقل به تأمل در بدو خلقت، هر آينه دريابد كه ذات قاهر قادرى كه اعطاء وجود فرموده در مرتبه اولى كه ابدا اثرى از او ظاهر نبود، البته قادر خواهد بود در مرحله ثانيه كه نحوه‌اى از وجود را دارا است، او را حشر و نشر فرمايد.

و هيچ استبعادى نيست، و لذا در آيه ديگر برهان بعث بعد از موت را، بدو خلقت قرار دهد: «وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا* أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً» «1» يعنى: و ميگويد انسان منكر قيامت در مقام استبعاد و استنكاف: آيا وقتى كه بميرم هر آينه زنده بيرون آيم از قبر و مبعوث شوم؟

حضرت احديت در جواب فرمايد: آيا انديشه و فكر نمى‌كند و ياد نياورد انسان منكر معاد كه به تحقيق ما ايجاد فرموديم او را پيش از اين به قدرت كامله، و حال آنكه هيچ يك از اقسام وجود را دارا نبود، بلكه به مرحله امكان بود.

بيان: آنچه متصف به سحر شود، فعل مخصوص باشد نه قول. و آيه شريفه نسبت خبر را به قول فرموده. بنابراين معنى آيه به يكى از چند وجه باشد:

1- آن كه اين قول بعث بعد از موت حيله و ساختگى شماست براى منع مردم از لذات دنيا و منقاد شدن به پيروى و متابعت شما.

2- آن كه مراد از سحر امر باطل باشد به جهت فرمايش الهى حكايت از موسى: «ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ» پس معنى آن كه اين قول نيست، مگر امر باطلى آشكارا.

3- قرآن مجيد حاكم است به تحقّق و وقوع بعث بعد از موت و معاندين طعن در قرآن زدند به اين كه سحر مى‌باشد. و انكار و طعن در قرآن ملازم با طعن و انكار در معاد خواهد بود، همچنين به عكس.

4- در قرائت حمزه و كسائى: «ان هذا الّا ساحر مبين»، و بنابراين جسارت به مقام محترم حضرت نبوى صلى اللّه عليه و آله مى‌باشد.

«1» سوره مريم آيات 66 و 67.

جلد 6 - صفحه 26


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ «6» وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ «7» وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «8»

ترجمه‌

و نيست هيچ جنبنده‌اى در زمين مگر بر خدا است روزيش و ميداند قرارگاهش را و امانتگاهش را همگى باشد در كتابى آشكار

و او است آنكه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز و بود تخت سلطنتش بر آب تا بيازمايد شما را كه كدامتان نيكوتريد در كردار و اگر بگوئى كه همانا شما باشيد برانگيخته شدگان پس از مرگ هر آينه گويند آنانكه كافر شدند نيست اين مگر جادوئى آشكار

و هر آينه اگر تأخير اندازيم از آنها عذاب را تا چندى شمرده شده هر آينه گويند چه بازداشت آنرا آگاه باشيد روز كه بيايد آنها را نيست بر گردانيده شده از آنها و لازم شود به آنها آنچه بودند كه بآن استهزاء مينمودند..

جلد 3 صفحه 60

تفسير

خداوند ضامن روزى هر جنبنده و ذير وحى است اگر چه كرمى باشد كه در وسط سنگى در قعر در قعر دريا متحرك باشد خداوند روزى او را به او خواهد رسانيد نهايت آنكه سعى و طلب با بندگان است مگر كسانيكه طالب علوم دينيّه باشند كه احتياج به سعى و طلب هم ندارند چون بر حسب روايت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خداوند خود كفيل رزق آنها است چنانچه سابقا هم بيان شد كه ضامن با كفيل فرق دارد ولى مشروط به خلوص نيّت و قصد قربت است. و ميداند خدا مقرّ و مسكن آنها را كه فعلا در آن قرار دارند و جايگاه آنها را كه قبلا در آنجا بودند و منتقل بجاى ديگر شدند مانند اصلاب پدران و ارحام مادران و تخم در حيوانات بلكه نباتات يا مراد آنستكه ميداند جايگاه دائمى و موقتى آنها را كه مبدء و معاد و مراحل متوسطه بين آن دو باشد خلاصه آنكه ميداند در كجا بايد زيست كنند و از كجا حركت نمايند و تمام حقايق اين جنبندگان و روزيهاشان و جاى اقامت و رحيلشان در لوح محفوظ كه دفتر ثبت الهى است مرقوم و مضبوط است در نهج البلاغه امام عليه السّلام ميفرمايد كه قسمت فرمود روزى بندگان را و ضبط نمود آثار و اعمال و شماره نفسها و حركات چشمها و مكنونات قلبيّه آنها را و محلّ قرار و جاى رحيلشان را از ارحام مادران و اصلاب پدران تا منتهاى سير و نهايت مسيرشان و بيان خلق آسمانها و زمين در شش روز و مراد از عرش در سوره اعراف ذيل آيه انّ ربّكم اللّه و در سوره بقره ذيل آية الكرسى با تحقيقات لازمه گذشت و تكرار نميشود و مراد از بودن عرش بر آب ظاهرا بودن آب است مقرّ سلطنت الهيّه در بد و خلقت قبل از پيدايش آسمانها و زمين چنانچه قمّى ره فرموده كه اين در بدو خلقت بود و آب بر هوا مستقرّ بود و هوا محدود نبود و خلق ديگرى غير از آن دو وجود نداشت و در توحيد و كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از آنحضرت پرسيدند كه مراد از بودن عرش بر آب چيست فرمود مردم چه ميگويند عرض شد ميگويند عرش روى آب بود و خدا روى عرش فرمود دروغ گفتند كسانيكه اين گمان را نمودند خدا محمول نميشود و بصفات خلق متّصف نميگردد و بنابراين لازم ميآيد آنچه حمل نموده است خدا را اقوى از او باشد پس از اين فرمود حمل نمود دين و علم خداوند را آب قبل از آنكه بوده باشد آسمان و زمين و جنّ و انس و آفتاب و ماه و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل‌

جلد 3 صفحه 61

نموده كه خداوند تمام موجودات را بعلم خود آفريد بيسابقه مثالى و آسمانها و زمين را چنانچه فرموده است و بود عرش او بر آب و ظاهر اين روايات آنستكه در بدو خلقت مورد حكم و متعلّق علم الهى آب بوده كه مايه حيات موجودات است و بنابراين ممكن است مراد از آب مايه حيات اجسام باشد كه ارواح آنها است و تقدّم عالم ارواح بر عالم اجسام مدلّل بعقل و مؤيّد بنقل است و روح كلّ مقرّ سلطنت الهيّه بوده و هست و خواهد بود و اللّه اعلم. و غرض و مقصود از خلقت آسمانها و زمين آن بود كه مسكن بندگان و مقرّ عبّاد و اهل معرفت شود و متنعّم شوند در آن به انواع نعمت و مكلّف گردند بتكاليفى كه در نتيجه عمل بآنها مستحقّ اجر و ثواب شوند مانند كسيكه خواسته باشد جمعى را آزمايش كند و هر كسيرا بفراخور حال و رفتارش اجر و مزد دهد و آزمايش الهى چنانچه مكرّر بيان شده است براى حصول علم نيست بلكه براى ظهور امر است بر عالميان كه بدانند خداوند هر موجودى را بكمال لايق خود ميرساند و هر عملى را بميزان قدر و قابليّت آن جزا و ثواب عنايت خواهد فرمود و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد از عمل احسن كار بيشتر نيست بلكه مراد كار بهتر است و بهتر بودن به ترس از خدا و نيّت صادقه است. و با آنكه غرض از خلقت دنيا بدون دار جزا تمام نميشود اگر اخبار كند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمنكرين معاد از بعث و حشر خلق در روز قيامت و اثبات فرمايد صدق گفتار خود را به اعجاز قرآن خواهند گفت اين كتاب سحر واضحى است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه گويند اين اخبار گول زدن واضحى است عارى از حقيقت مانند سحر و شعبده و اين نهايت حمق است كه كسى تصوّر نكند اگر آخرت و دار جزا و بقائى نباشد خلقت دنيا و ما فيها عبث و لغو خواهد بود و اگر خداوند مهلت دهد و تأخير اندازد عذاب را از آنها تا چند زمانى شمرده شده كه كنايه از كمى آن مدّت است ميگويند از روى استهزاء چه موجب شد كه عذاب تأخير افتاد با آنكه در وقت مقدّر كه ميرسد بآنها نميتوانند از خود دفع نمايند و سزاوار شد بآنها آن عذابى كه بآن استهزاء مينمودند. گفته‌اند چون مستقبل محقّق الوقوع بمنزله ماضى است بلفظ حاق كه دلالت بر ماضى دارد تعبير شده ولى مراد مستقبل است و بنظر حقير اين در صورتى است كه حاق بمعناى احاط و نزل باشد ولى اگر بمعناى وجب و لزم باشد احتياج به اين توجيه ندارد و حاصل معنى آنستكه‌

جلد 3 صفحه 62

آنها به اين استهزاء مستحقّ عذاب شدند با آنكه اگر مراد احاطه هم باشد ميتوان گفت عذاب در دنيا بآنها احاطه دارد و در آخرت در آن واقع خواهند شد در هر حال قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده كه مراد از امّت معدوده وقت است و نيز از آنحضرت نقل نموده كه مراد از آن اصحاب امام زمانند و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد آنحضرت و اصحاب اويند كه عدد آنها مطابق با اصحاب بدر است و در كافى و مجمع نيز قريب باين معنى نقل شده با تأكيدات بليغه در روايات نسبت بوقوع اين امر و اصحاب بدر سيصد و سيزده نفر بودند و بنابراين مراد آنستكه اگر تأخير در عذاب آنها روى دهد تا رجعت و زمان ظهور امام عصر بطور استهزاء ميگويند پس چرا امام عصر ظاهر نميشود و ممكن است حمل شود روايت اولى بر معنى ظاهرى و بقيّه روايات بر معنى باطنى و بعضى گفته‌اند مراد تكميل عدّه كفّار و اصرار آنها بكفر است يعنى بايد عدد و استحقاق آنان برسد بحدّيكه حكمت مقتضى نزول عذاب شود و اين معنى بعيد است از ذهن اگر چه قريب است به لفظ امّت و معنى اوّل قريب است به ذهن و بعيد است از لفظ امّت و معنى دوم قريب است از هر دو جهت و خير الامور اوسطها و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ هُوَ الَّذِي‌ خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ فِي‌ سِتَّةِ أَيّام‌ٍ وَ كان‌َ عَرشُه‌ُ عَلَي‌ الماءِ لِيَبلُوَكُم‌ أَيُّكُم‌ أَحسَن‌ُ عَمَلاً وَ لَئِن‌ قُلت‌َ إِنَّكُم‌ مَبعُوثُون‌َ مِن‌ بَعدِ المَوت‌ِ لَيَقُولَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا إِن‌ هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِين‌ٌ «7»

و اوست‌ ‌آن‌ خدايي‌ ‌که‌ خلق‌ فرمود آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌در‌ مدّت‌ شش‌ روز و ‌بود‌ عرش‌ ‌او‌ ‌بر‌ آب‌ ‌تا‌ اينكه‌ ‌شما‌ ‌را‌ اختبار و امتحان‌ كند ‌که‌ كدام‌ يك‌ ‌از‌ ‌شما‌

جلد 11 - صفحه 11

نيكوتر ‌است‌ عمل‌ ‌او‌ و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ باين‌ كفار بگويي‌ ‌که‌ محققا ‌شما‌ ‌بر‌ انگيخته‌ ميشويد ‌از‌ ‌بعد‌ ‌از‌ مرگ‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگويند كساني‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر سحر آشكارا.

وَ هُوَ الَّذِي‌ خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ فِي‌ سِتَّةِ أَيّام‌ٍ اولا مراد اينست‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مقدار مدت‌ داشته‌ و الّا قبل‌ ‌از‌ خلقت‌ آسمانها و زمينها روز و شبي‌ و زماني‌ نبود.

و ثانيا خداوند متعال‌ قدرت‌ داشت‌ ‌که‌ طرفة العين‌ بلكه‌ ‌آن‌ واحد ايجاد فرمايد لكن‌ (الامور مرهونة باوقاتها) موافق‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌در‌ موقع‌ ‌خود‌ ايجاد ميفرمايد مثل‌ اينكه‌ كسي‌ بگويد خداوند قدرت‌ دارد انسان‌ ‌را‌ طرفة العين‌ ايجاد كند چنانچه‌ ‌در‌ قيامت‌ تمام‌ افراد ‌را‌ طرفة العين‌ ايجاد ميكند وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا كَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ نحل‌ ‌آيه‌ 79، ‌پس‌ چرا بايد نه‌ ماه‌ ‌در‌ رحم‌ مراتبي‌ ‌را‌ طي‌ كنم‌ البته‌ تمام‌ موافق‌ حكمت‌ و مصلحت‌ بموقع‌ ‌خود‌ ايجاد ميفرمايد وَ كان‌َ عَرشُه‌ُ عَلَي‌ الماءِ ‌در‌ مقام‌ ‌خود‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ نصوص‌ و ظواهر قرآن‌ حجت‌ ‌است‌ مشروط ‌بر‌ اينكه‌ ‌در‌ باب‌ ظواهر قرينه‌ ‌بر‌ خلاف‌ نباشد چه‌ متصله‌ و چه‌ منفصله‌ غاية الامر قرينه‌ متصله‌ مانع‌ ‌از‌ انعقاد ظهور ميشود و منفصله‌ صرف‌ ظهور ميكند و قرائن‌ عقليه‌ ‌در‌ حكم‌ متصله‌ ‌است‌، بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ مي‌گوييم‌ مراد عرش‌ احاطه‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ الرَّحمن‌ُ عَلَي‌ العَرش‌ِ استَوي‌ گفته‌ايم‌ و مراد ‌از‌ ماء، ماء وجود ‌است‌ ‌که‌ خداوند بقدرت‌ كامله‌ ‌خود‌ عرشي‌ ‌که‌ فوق‌ كرسي‌ و محيط بجميع‌ عوالم‌ جسماني‌ سماوي‌ و ارضي‌ ‌است‌ بسته‌ بايجاد حق‌ ‌است‌ ‌که‌ حادث‌ و مسبوق‌ بعدم‌ بوده‌ لباس‌ وجود پوشيده‌ بايجاد حق‌ ‌که‌ ‌در‌ لسان‌ حكماء تعبير بوجود منبسط ميكنند ‌که‌ ماهيات‌ بايجاد حق‌ موجود ميشوند و ايجاد بنفسه‌ موجود ميشود زيرا تسلسل‌ لازم‌ ميآيد، و بلسان‌ اخبار بمشيت‌ تعبير ‌شده‌ ‌که‌ گفتند (خلقت‌ الاشياء بالمشية و خلقت‌ المشية بنفسها) و مراد ‌از‌ عرش‌ و كرسي‌ و سماوات‌ سبعه‌ طبقات‌

جلد 11 - صفحه 12

‌اينکه‌ فضاء وسيع‌ ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ ‌اينکه‌ كرات‌ جويه‌ ‌در‌ طبقه‌ اولي‌ ‌است‌ بدليل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِزِينَةٍ الكَواكِب‌ِ و الصافات‌ ‌آيه‌ 6.

لِيَبلُوَكُم‌ أَيُّكُم‌ أَحسَن‌ُ عَمَلًا ‌از‌ آيات‌ و اخبار بسياري‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ تمام‌ ‌اينکه‌ مخلوقات‌ ‌براي‌ انسان‌ خلق‌ ‌شده‌ و انسان‌ ‌را‌ خلق‌ فرمود ‌براي‌ اينكه‌ ‌آن‌ روح‌ مجرد ملكوتي‌ تعلق‌ گيرد باين‌ بدن‌ جسماني‌ ناسوتي‌ ‌تا‌ بتوسط ‌او‌ بتواند تحصيل‌ كمالات‌ كند و مقامات‌ و درجات‌ عالي‌ ‌را‌ طي‌ كند ‌تا‌ مقام‌ قرب‌ پيدا كند و قابليت‌ فيوضات‌ الهيه‌ ‌را‌ ادراك‌ كند ‌تا‌ ‌در‌ عالم‌ آخرت‌ رستگار گردد و بهمين‌ مناسبت‌ فرمود وَ لَئِن‌ قُلت‌َ إِنَّكُم‌ مَبعُوثُون‌َ مِن‌ بَعدِ المَوت‌ِ ‌که‌ بايد بآن‌ مقام‌ نائل‌ شويد لكن‌ كافر منكر بعث‌ و نشور لَيَقُولَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا ‌که‌ تمام‌ ‌اينکه‌ امور ‌را‌ موهوم‌ ميدانند و ميگويند إِن‌ هذا إِلّا سِحرٌ مُبِين‌ٌ تمام‌ دستگاه‌ دين‌ ‌را‌ افسانه‌ ميپندارند و سحر ميخوانند و موهوم‌ ميشمارند خذلهم‌ اللّه‌ ‌تعالي‌.

[تنبيه‌] اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ ‌از‌ ائمه‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ سؤال‌ ميكردند ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌

(و ‌کان‌ عرشه‌ ‌علي‌ الماء)

و ائمه‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ بقدر فهم‌ سائل‌ جواب‌ ميدادند ‌که‌ تمام‌ ‌اينکه‌ اخبار دلالت‌ ميكند ‌که‌ مراد ‌از‌ عرش‌ تخت‌ سلطنتي‌ نيست‌ و مراد ‌از‌ ماء جسم‌ آب‌ سيال‌ بالطبع‌ نيست‌، و ‌از‌ خبري‌ ‌که‌ ‌محمّد‌ ‌إبن‌ يعقوب‌ و ‌إبن‌ بابويه‌ سند متصل‌ ‌از‌ داود رقّي‌ روايت‌ كرده‌اند ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ حمل‌ ‌بر‌ علم‌ و دين‌ فرموده‌ و ردّ فرموده‌ قول‌ مجسمه‌ ‌را‌ ‌از‌ مخالفين‌ ‌به‌ اينكه‌ لازم‌ ميآيد خداوند محمول‌ ‌باشد‌ و متصف‌ بصفت‌ مخلوقين‌ و اينكه‌ حامل‌ اقوي‌ ‌از‌ محمول‌ ‌باشد‌ شاهد قوي‌ ‌است‌ ‌بر‌ آنچه‌ عرض‌ شد، و مخفي‌ نباشد ‌که‌ وجود منبسط باصطلاح‌ حكماء و مشيئت‌ بلسان‌ آيات‌ و اخبار فعل‌ بمعني‌ مصدري‌ ‌است‌ و ساير مخلوقات‌ فعل‌ بمعني‌ اسم‌ مصدري‌ ميباشند

13

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 7)- هدف آفرینش: در این آیه از سه نکته اساسی بحث شده است:

نخست از آفرینش جهان هستی و مخصوصا آغاز آفرینش که نشانه قدرت پروردگار و دلیل عظمت او است، می‌فرماید: «او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید» (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ).

منظور از «روز» دوران است، خواه این دوران کوتاه باشد و خواه بسیار طولانی و حتی به مقدار میلیاردها سال- و چون در ذیل آیه 54 سوره اعراف شرح آن گذشت نیازی به تکرار نیست.

سپس اضافه می‌کند: «و عرش او (خداوند) بر آب قرار داشت» (وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ).

ج2، ص327

در آغاز آفرینش، جهان هستی به صورت مواد مذاب (یا گازهای فوق العاده فشرده که شکل مواد مذاب و مایع را داشت) بود.

سپس در این توده آبگونه حرکات شدید و انفجارات عظیمی رخ داد، و قسمتهایی از سطح آن پی‌درپی به خارج پرتاب شد، این اتصال و به هم پیوستگی به انفصال و جدایی گرایید، و کواکب و سیارات و منظومه‌ها یکی بعد از دیگری تشکیل یافتند.

بنابراین، جهان هستی و پایه تخت قدرت خدا نخست بر این ماده عظیم آبگونه قرار داشت.

دومین مطلبی که در این آیه به آن اشاره شده هدف آفرینش جهان هستی است، همان هدفی که قسمت عمده‌اش به «گل سر سبد این جهان» یعنی «انسان» باز می‌گردد، انسانی که باید در مسیر تعلیم و تربیت قرار گیرد و راه تکامل را بپوید و هر لحظه به خدا نزدیکتر شود، می‌فرماید: این آفرینش با عظمت را «به این خاطر قرار داد که شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل می‌کنید» (لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا).

سومین مطلبی که در این آیه به آن اشاره شده مسأله «معاد» است که پیوند ناگسستنی با مسأله آفرینش جهان و هدف خلقت دارد.

لذا می‌گوید: «اگر به آنها بگویی شما بعد از مرگ برانگیخته می‌شوید کافران از روی تعجب می‌گویند: (این باورکردنی نیست، این حقیقت و واقعیت ندارد، بلکه) این تنها یک سحر آشکار است» (وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع