آیه 7 سوره قمر

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۴۳ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ

مشاهده آیه در سوره


<<6 آیه 7 سوره قمر 8>>
سوره : سوره قمر (54)
جزء : 27
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

که (از هول آن) کافران به خواری چشم بر هم نهند و سر از قبرها بر آورده مانند ملخ به عرصه محشر منتشر شوند.

در حالی که دیدگانشان [از شدت ترس] فرو افتاده، هم چون ملخ های پراکنده از گورها بیرون آیند.

در حالى كه ديدگان خود را فروهشته‌اند، چون ملخهاى پراكنده از گورها[ى خود] برمى‌آيند.

نشان ذلت در چشمانشان آشكار است. چون ملخهاى پراكنده از قبرها بيرون مى‌آيند.

آنان در حالی که چشمهایشان از شدّت وحشت به زیر افتاده، همچون ملخهای پراکنده از قبرها خارج می‌شوند،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

they will emerge from the graves as if they were scattered locusts with a humbled look [in their eyes],

Their eyes cast down, going forth from their graves as if they were scattered locusts,

With downcast eyes, they come forth from the graves as they were locusts spread abroad,

They will come forth,- their eyes humbled - from (their) graves, (torpid) like locusts scattered abroad,

معانی کلمات آیه

  • خشعا: جمع خاشع. خشوع به معنى تذلل و تواضع است خواه قلبى باشد يا ظاهرى، اكثر استعمال آن در جوارح است در آيه به معنى تذلل و پائين آوردن سر از روى ذلت است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7»

آنان در حالى كه چشم‌هايشان (از ترس و وحشت) فرو افتاده، همچون ملخ‌هاى پراكنده، از قبرها خارج مى‌شوند.

نکته ها

«اجداث» جمع «جدث» به معناى قبر است.

فروافتادن چشم يا از شدّت ترس است و يا شدّتِ شرمسارى كه موجب ذلّت و خوارى مى‌شود.

تشبيه مجرمان در قيامت به ملخ‌هاى پراكنده، بيانگر سردرگمى و حيرت‌زدگى آنان به هنگام خروج از قبرهاست.

جلد 9 - صفحه 348

پیام ها

1- حالات روحى وروانى انسان در جسم و ظاهر او أثر مى‌گذارد. «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ»

2- معاد، جسمانى است. «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ»

3- از شيوه‌هاى تربيت، استفاده از مثال و تمثيل است. «كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ» بهترينِ مثال‌ها، ملموس‌ترين آن‌هاست‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7»

جلد 12 - صفحه 372

خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ‌: در حالتى كه ذليل باشند چشمهاى ايشان و در پيش افكنده از هول و هيبت آن، يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ‌: بيرون آيند از قبرها، يعنى در وقت بيرون آمدن از قبرها سر در پيش افكنده ترسان و هراسان باشند، كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ: گوئيا ايشان ملخ‌هاى پراكنده‌اند.

لطيفه: يكى از محسنات بديعيه، تشبيه است كه وجه شبهى در مشبه و مشبه به باشد تا اشتراك معنوى محقق آيد، مانند اين آيه شريفه: خداى تعالى در بيان حشر خلايق فرمايد: مردم برمى‌خيزند از قبرها مانند ملخهاى منتشر و پراكنده كه در اين تشبيه شش جهت ملحوظ شده: 1- در آن فضاى هوا پوشيده گردد. 2- حركت مى‌كنند لكن سرگردانند. 3- جمعند اما مفرقند. 4- آنكه عدد آنها احصا نشود. 5- آنكه ندانند كجا روند. 6- توجه و التفات به يكديگر اصلا ندارند؛ همينطور مردم از قبرها مبعوث گردند و اله و متحير، جمع و مفرق، عدد آنها احصا نشود، ندانند كجا روند، فضاى قيامت را پر كرده، و توجه به يكديگر هيچ ندارند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ «1» وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «2» وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3» وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ «4»

حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ «5» فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى‌ شَيْ‌ءٍ نُكُرٍ «6» خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7» مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ «8» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9»

فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «10»

ترجمه‌

نزديك شد قيامت و شكافته شد ماه‌

و اگر ببينند نشانه‌اى از قدرت و معجزيرا روى ميگردانند و ميگويند جادوئى است پى در پى و بادوام‌

و تكذيب كردند و پيروى نمودند ميلهاى نفسانى خود را و هر امرى بجاى خود قرارگيرنده است‌

و بتحقيق آمد آنها را از خبرها آنچه كه در آن باز داشتن از معاصى است‌

حكمتى است تامّ و تمام پس بى‌نياز ننمودند بيم‌دهندگان‌

پس روى بگردان از آنها روزى كه بخواند خواننده بسوى چيزى زشت و ناخوش‌

با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان بيرون مى‌آيند از قبرها گوئيا آنان ملخ پراكنده‌اند

با آنكه نگران يا گردن كشيده شتابندگانند بسوى خواننده ميگويند كافران اين روزى است دشوار

تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح پس تكذيب كردند بنده ما را و گفتند ديوانه‌ايست و باز داشته شد از تبليغ‌

پس خواند پروردگارش را كه همانا من مقهور شدم پس انتقام بكش از آنها براى من.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه خبر داده است از وقوع دو امر بزرگ يكى نزديك شدن قيامت بآمدن پيغمبر آخر الزّمان و ختم دائره رسالت و ديگر انشقاق و دو پاره شدن ماه بمعجز آن حضرت كه دعوى تواتر اخبار و اجماع مسلمانان بر آن شده و اجمال قضيه كه قدر مشترك بين روايات است‌

جلد 5 صفحه 99

آنست كه كفّار قريش از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا نمودند كه ماه را براى آنها دو نيمه نمايد تا ايمان بياورند و حضرت قبول فرمود و در شب چهاردهم ماهى در حضور همه آنرا دو پاره فرمود بامر مبارك و همه مشاهده كردند در مكّه معظمه و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها شهادت گرفت و سجده شكر فرمود و ماه را بصورت اول عودت داد. و فرداى آنشب از مسافرين سؤال نمودند و آنها هم تصديق كردند كه آنرا بين راه ديديم و با وجود اين گفتند محمّد پى در پى جادو ميكند يا سحرش قوى و مستحكم است يا دوام و استمرار دارد چون در بعضى از روايات ذكر شده كه بقدر ما بين عصر تا شب بحال انشقاق باقى بود و آنها ميديدند و شبهاتى كه در اين باب شده يا ناشى از قصور در اعتقاد بعموم قدرت الهى است كه در علوم عقليّه اثبات شده و دلالت ادلّه شرعيّه بر آن واضح است يا از توهّم عدم تغيير در اوضاع افلاك است كه بردّ شمس و تناثر نجوم و حدوث شفق و امثال اينها براى عظمت مقام يا مصيبت اولياء خدا در مواقع لازم و مناسب مسلّم و محسوس شده و والد ماجد ما در شفاء الصدور ضمن اثبات تأثير مصيبت امام مظلوم در آسمانها بما لا مزيد عليه آنرا ثابت فرموده است يا از استبعاد عدم رؤيت آن در غير عربستان و عدم نقل آن در صورت رؤيت است كه جواب گفته‌اند در اين قبيل امور كه عامّه از آن غفلت دارند خصوصا در وقتى كه مردم نوعا خوابند و احتمال وجود موانعى در آفاق از ابر و غيره ميرود بكلّى بيوجه است و بنظر حقير اگر گفته شود انشقاق در قمر مرئى و موجود در باصره شده نه در قمر موجود در فلك تمام شبهات و استبعادات رفع ميشود و مانعى هم ندارد چون اعجاز نبى صلى اللّه عليه و آله و سلّم بآن ثابت و الزام متقاضى بآن حاصل خواهد شد و احتياجى بتصرّف در اوضاع علوى نخواهد داشت چنانچه گفته‌اند فرقى نيست در اثبات اعجاز پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بتسبيح سنگ ريزه در دست مبارك بين گويا كردن آنها يا شنواندن تسبيح آنها را بقوم در هر حال اينقضيّه از مسلّمات تاريخى و دينى است اگر چه در تفسير آيه شريفه بعضى گفته‌اند مراد انشقاق قمر در قيامت است كه براى تحقق وقوع از آن بماضى تعبير شده و اين معنى مخالف با ظاهر اين آيه و آيه بعد است چون ظاهر از آيه معجزه است كه حمل بر سحر ميشود نه‌

جلد 5 صفحه 100

علامت قيامت چون آن وقت احتياجى بمعجزه نيست و آيه حمل بر سحر نميشود و اگر مراد از كلمه آيه معجزه ديگرى باشد ارتباط بين دو آيه از بين ميرود و سياق كلام مخالف با آنست در هر صورت تكذيب نمودند پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را و پيروى كردند از هواى نفس خودشان غافل از آنكه هر امر بجاى خود ثابت و محفوظ و مستقرّ است تا به نتيجه دنيوى و پاداش اخروى خود برسد و در قضاياى امم سابقه كه براى آنها در قرآن ذكر شده موجبات بازداشتن از كفر و اتّعاظ بعمل آمده و معارف حقّه بپايان رسيده ولى افسوس كه بيم دادن بيم‌دهندگان براى آنها ثمرى نبخشيده بر سيه دل چه سود خواندن پند- نرود ميخ آهنين بر سنگ پس خدا به پيغمبر خود فرموده آنها را بحال خودشان واگذار تا روز كه اسرافيل بنفخه دوم صور آنها را دعوت نمايد بامريكه در نظر آنها منكر و ناپسند است كه اهوال قيامت و عذاب دوزخ باشد و با حال انكسار و ذلّت بطوريكه از ترس چشمهاشان بزير افكنده شده آنروز بيرون آيند از قبرها و مانند ملخ پراكنده در صحراى محشر گردند و مضطرب و پريشان باشند و با سرعت و شتاب در حركت و گردن كشيده داعى حق را اجابت نمايند و با خود گويند چه روز سختى است امروز و پيش از اين كفّار مكّه كه پيغمبر آخر الزّمان را تكذيب نموده مجنون و ساحر خواندند قوم نوح عليه السّلام هم آنحضرت را تكذيب نمودند و نسبت جنون باو دادند و ممنوع از دعوتش كردند و او نهصد و پنجاه سال بر آزار آنها صبر نمود تا از ايمان آنها مأيوس شد و ميخواستند او را سنگسار نمايند پس خواند پروردگار خود را براى آنكه انتقام او را از آنها بكشد و خدا كشيد چنانچه در آيات آتيه بيايد انشاء اللّه تعالى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


خُشَّعاً أَبصارُهُم‌ يَخرُجُون‌َ مِن‌َ الأَجداث‌ِ كَأَنَّهُم‌ جَرادٌ مُنتَشِرٌ «7»

چشم‌هاي‌ ‌آنها‌ ‌به‌ زير افتاده‌ طاقت‌ مشاهده احوال‌ قيامت‌ ‌را‌ ندارند بيرون‌ مي‌شوند ‌از‌ قبرها مثل‌ اينكه‌ ‌آنها‌ ملخ‌ پراكنده صحراي‌ محشر هستند.

خُشَّعاً أَبصارُهُم‌ چون‌ مشاهده‌ مي‌كنند عذاب‌ و سختي‌هاي‌ صحراي‌ محشر ‌را‌ ‌به‌ ذلت‌ و خواري‌ و خفّت‌ مي‌افتند و آثار ذلت‌ و خفّت‌ ‌در‌ چشم‌ ‌آنها‌ ظاهر مي‌شود چنانچه‌ آثار عزّت‌ و فرح‌ ‌هم‌ ‌در‌ چشم‌ ظاهر مي‌شود لذا چشمهاي‌ ‌آنها‌ خاشع‌ و خاضع‌ مي‌شود.

يَخرُجُون‌َ مِن‌َ الأَجداث‌ِ نفخه ثانيه‌ يك‌ مرتبه‌ تمام‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌تا‌ آخر دنيا ‌از‌ قبر بيرون‌ مي‌آيند و احوال‌ قيامت‌ ‌را‌ مشاهده‌ مي‌كنند چنانچه‌ مي‌فرمايد: ثُم‌َّ نُفِخ‌َ فِيه‌ِ أُخري‌ فَإِذا هُم‌ قِيام‌ٌ يَنظُرُون‌َ زمر آيه 68.

كَأَنَّهُم‌ جَرادٌ مُنتَشِرٌ تشبيه‌ ‌به‌ ملخ‌ يكي‌ ‌براي‌ كثرت‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ما ‌در‌ زبان‌ ‌خود‌ مي‌گوئيم‌ مثل‌ مور و ملخ‌ و يكي‌ ‌در‌ يك‌ جهت‌ سير نمي‌كنند بهم‌ مي‌ريزند و

جلد 16 - صفحه 350

‌از‌ ‌هر‌ طرفي‌ فرار مي‌كنند و راه‌ نجاتي‌ ندارند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 7)- در این آیه به توضیح بیشتری در همین زمینه پرداخته می‌گوید:

«آنان در حالی که چشمهایشان از شدت وحشت به زیر افتاده، همچون ملخهای پراکنده از قبرها خارج می‌شوند»! (خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ).

نسبت «خشوع» به «چشمها» به خاطر آن است که صحنه آن قدر هولناک است که تاب تماشای آن را ندارند، لذا چشم از آن برمی‌گیرند و به زیر می‌اندازند.

و تشبیه به «ملخهای پراکنده» به تناسب این است که توده ملخها برخلاف بسیاری از پرندگانی که به هنگام حرکت دسته جمعی با نظم و ترتیب خاصی حرکت می‌کنند هرگز نظم و ترتیبی ندارند، به علاوه آنها همچون ملخها در آن روز موجوداتی ضعیف و ناتوانند و چنان وحشت زده می‌شوند که مانند مستها بی‌توجه به هر طرف رو می‌آورند و به یکدیگر می‌خورند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص433

منابع