آیه 66 سوره حجر

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۹ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۳ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَٰلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰؤُلَاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<65 آیه 66 سوره حجر 67>>
سوره : سوره حجر (15)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و بر او این فرمان را وحی کردیم که قومت تا آخرین افراد، صبحگاه هلاک می‌شوند.

ما [کیفیت] این حادثه [بزرگ] را به او وحی کردیم که هنگامی که مجرمان وارد صبح شوند، بنیادشان برکنده خواهد شد.

و او را از اين امر آگاه كرديم كه ريشه آن گروه صبحگاهان بريده خواهد شد.

و براى او حادثه را حكايت كرديم كه چون صبح فرارسد ريشه آنها بركنده شود.

و ما به لوط این موضوع را وحی فرستادیم که صبحگاهان، همه آنها ریشه‌کن خواهند شد.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We apprised him of the matter that these will be rooted out by dawn.

And We revealed to him this decree, that the roots of these shall be cut off in the morning.

And We made plain the case to him, that the root of them (who did wrong) was to be cut at early morn.

And We made known this decree to him, that the last remnants of those (sinners) should be cut off by the morning.

معانی کلمات آیه

«دابر»: آخر و ريشه.

قضينا: قضاء فيصله دادن به امر، قولى باشد يا فعلى، از خدا باشد يا از بشر و نيز به معنى صنع، حتم و بيان آيد. آن در آيه، به معنى اعلام و خبر دادن است.‏ قَضَيْنا إِلَيْهِ‏: به او اعلام كردم و خبر داديم.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ «63»

(فرشتگان) گفتند: در واقع ما آنچه را (از نزول عذاب كه) درباره‌اش ترديد داشتند، براى تو آورده‌ايم

وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ «64»

و ما به حقّ نزد تو آمده‌ايم و قطعاً ما راستگويانيم.

فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ «65»

پس خاندانت را پاسى از شب (گذشته) حركت بده و خودت از پشت سرشان برو و هيچ‌يك از شما (به پشت سرش) توجّه نكند به آنجا كه مأمور شده‌ايد برويد.

وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ «66»

وبه لوط اين امر حتمى را رسانديم كه ريشه و بن اين گروهِ (تبهكار)، صبحگاهان قطع شده است.

نکته ها

قرآن بارها مطرح كرده كه كفّار، تعجيل قهر و عذاب الهى را از انبيا درخواست مى‌كردند و

جلد 4 - صفحه 470

مى‌گفتند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» «1» و تمام هشدارها را شوخى گرفته و در مورد قهر خداوند چه در دنيا و چه در آخرت ترديد داشتند، خداوند در اين آيات بيان مى‌كند كه قهر مورد ترديد كفّار قطعاً خواهد آمد.

«قطع» جمع «قطعه» به قسمت عمده‌ى شب كه گذشته باشد، گفته مى‌شود.

پیام ها

1- هشدارها وتهديدهاى الهى را شوخى نگيريد. «جِئْناكَ»

2- كيفرهاى الهى بر اساس عدل و حقّ و استحقاق مجرمان است. «بِالْحَقِّ»

3- از غفلت كفّار براى نجات مؤمنان استفاده كنيد. «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ»

4- حركت انبيا، زير نظر وفرمان خداوند است. «تُؤْمَرُونَ»

5- در حوادث مهم لطف خدا لحظه به لحظه امداد مى‌كند. (هجرت در چه زمانى: «بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» با چه افرادى: «بِأَهْلِكَ» با چه روشى: «لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ» وبه چه مقصدى: «حَيْثُ تُؤْمَرُونَ»

6- خداوند انبيا را قبل از هلاكت كفّار آگاه مى‌كند. «وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ»

7- خداوند قادر است در لحظه‌اى نسل و گروهى را نابود سازد. «دابِرَ»


«1». اعراف، 70.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66)

وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ: و وحى نموديم به سوى لوط عليه السّلام و خبر داديم او را آنچه نازل مى‌شود به قوم از عذاب. أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ‌:

بدرستى كه دنباله اين جماعت بريده شده و بركنده است، يعنى هلاك شونده‌اند از آخرشان، تا آنكه باقى نماند هيچ كس از آنان. مُصْبِحِينَ‌: وقت داخل شدن ايشان در صبح، و اين وقت تعيين هلاكشان باشد چنانكه در آيه‌

جلد 7 - صفحه 127

ديگر فرمود: (إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ) «1». حاصل آنكه: وقت صباح، عذاب استيصال سبحانى نازل، و تمام ايشان را فرا گيرد، و عقب و اثر و نسلى از آنها باقى نگذارد، و بنيادشان را ريشه‌كن نمايد.

تنبيه: آيات شريفه را نيز دو اشارت است:

1- قوله‌ (وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ) اگرچه خطاب در مورد خاصى است، لكن چون الفاظ قرآنى، عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب، پس بنابراين مى‌توان گفت كه بنده بايد در انجام وظائف طاعت حق، به كار خود مشغول، و ابدا توجه و التفاتى به غير نداشته باشد، بلكه تمام نظرياتش رضاى مولاى حقيقى باشد.

2- قوله‌ (أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ) آگاهى است مخالفان حق را كه انهماك و فرو رفتن در سركشى و نافرمانى اوامر الهى و انكار اخبار آسمانى تيشه به ريشه خود زدن، و اساس خاندان را از بيخ و بن بركندن است؛ با سطوت قهارى، كجا قدرت برابرى؟ و با غضب سبحانى، كه را ياراى توانائى؟


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)

وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70)

قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71) لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)

ترجمه‌

پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان‌

گفت همانا شمائيد گروهى ناشناخته شدگان‌

گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند

و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم‌

پس بيرون‌

جلد 3 صفحه 259

بر خانواده خود را در پاره‌اى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد

و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند

و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر

گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا

و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا

گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم‌

گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان‌

بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند.

تفسير

شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّه‌اى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمده‌ايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانه‌ات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفته‌اند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر

جلد 3 صفحه 260

مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتاده‌ايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قَضَينا إِلَيه‌ِ ذلِك‌َ الأَمرَ أَن‌َّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقطُوع‌ٌ مُصبِحِين‌َ (66)

و گذارش‌ داديم‌ بحضرت‌ لوط ‌اينکه‌ هلاكت‌ قوم‌ ‌را‌ ‌که‌ ريشه‌ ‌آنها‌ كنده‌ ميشود صبح‌گاه‌ ‌که‌ صبح‌ ميكنند گويا حضرت‌ لوط ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ معلوم‌ شد ‌که‌ اينها ‌براي‌ هلاكت‌ قوم‌ آمدند تقاضا كرد ‌که‌ تعجيل‌ كنند ‌در‌ اهلاك‌ قوم‌ بخلاف‌ ابراهيم‌ ‌که‌ تقاضاي‌ عفو نمود ‌که‌ ميفرمايد:

يُجادِلُنا فِي‌ قَوم‌ِ لُوطٍ هود ‌آيه‌ 77.

وَ قَضَينا إِلَيه‌ِ ‌يعني‌ گفتند ‌که‌ همين‌ اول‌ صبح‌ عملي‌ ميشود خيالت‌ راحت‌ ‌باشد‌، چنانچه‌ ‌در‌ سوره هود ‌آيه‌ 83 ميفرمايد: إِن‌َّ مَوعِدَهُم‌ُ الصُّبح‌ُ أَ لَيس‌َ الصُّبح‌ُ بِقَرِيب‌ٍ.

(ذلِك‌َ الأَمرَ) هلاكت‌ قوم‌ ‌را‌ (أَن‌َّ دابِرَ هؤُلاءِ) هفت‌ شهر لوط رجالا و نساء ‌با‌ جميع‌ اموال‌ و زخارف‌ و حيوانات‌ ‌آنها‌ (مَقطُوع‌ٌ مُصبِحِين‌َ) قطع‌ دابر بكلي‌ ‌از‌ ‌بين‌ رفتنست‌ و ريشه‌ كن‌ شدن‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 66)- سپس لحن کلام تغییر می‌یابد و خداوند می‌فرماید: «ما به لوط چگونگی این امر را وحی فرستادیم که به هنگام طلوع صبح همگی ریشه کن خواهند شد، به گونه‌ای که حتی یک نفر از آنها باقی نماند» (وَ قَضَیْنا إِلَیْهِ ذلِکَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع