آیه 37 سوره نور

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ

مشاهده آیه در سوره


<<36 آیه 37 سوره نور 38>>
سوره : سوره نور (24)
جزء : 18
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

پاکمردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و دادن زکات غافل نگرداند و از روزی که دل و دیده‌ها در آن روز حیران و مضطرب است ترسان و هراسانند.

مردانی که تجارت و داد و ستد آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات باز نمی دارد، [و] پیوسته از روزی که دل ها و دیده ها در آن زیر و رو می شود، می ترسند.

مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى‌دارد، و از روزى كه دلها و ديده‌ها در آن زيرورو مى‌شود مى‌هراسند.

مردانى كه هيچ تجارت و خريد و فروختى از ياد خدا و نمازگزاردن و زكات دادن بازشان ندارد، از روزى كه دلها و ديدگان دگرگون مى‌شوند هراسناكند.

مردانی که نه تجارت و نه معامله‌ای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی‌کند؛ آنها از روزی می‌ترسند که در آن، دلها و چشمها زیر و رو می‌شود.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

by men whom neither trade nor bargaining distracts from the remembrance of Allah and the maintenance of prayer and the giving of zakat. They are fearful of a day wherein the hearts and the sights will be transformed,

Men whom neither merchandise nor selling diverts from the remembrance of Allah and the keeping up of prayer and the giving of poor-rate; they fear a day in which the hearts and eyes shall turn about;

Men whom neither merchandise nor sale beguileth from remembrance of Allah and constancy in prayer and paying to the poor their due; who fear a day when hearts and eyeballs will be overturned;

By men whom neither traffic nor merchandise can divert from the Remembrance of Allah, nor from regular Prayer, nor from the practice of regular Charity: Their (only) fear is for the Day when hearts and eyes will be transformed (in a world wholly new),-

معانی کلمات آیه

  • تلهيهم: لهو: مشغول شدن و چيزى كه مشغول مى‏‌كند. الهاء: مشغول كردن «لا تلهيهم»: مشغول نمى‌‏كند آنها را.
  • تتقلب: قلب: گرديدن و گردانيدن شي‏ء «تتقلب»: مى‌‏گردد و متحول مى‌‏شود.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ «37»

مردانى كه هيچ تجارت و معامله‌اى، آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زكات، به خود مشغول نمى‌سازد، آنها از روزى كه در آن، دلها و چشم‌ها دگرگون مى‌شود، بيمناكند.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «رِجالٌ» در اين آيه شامل همه‌ى بندگان خدا مى‌شود، چه مرد و چه زن.

«تجارت»، داد و ستد دايمى براى به دست آوردن سود است، ولى‌ «بَيْعٌ» خريد و فروش مقطعى براى رفع نيازهاى زندگى است. «1»

در حديث مى‌خوانيم: مراد از كسانى كه در اين آيه از آنها ياد شده است، تجارى هستند كه با شنيدن صداى اذان، تجارت را رها مى‌كنند و به سوى نماز مى‌روند. «2»

تجارت، تنها عاملى نيست كه انسان را سرگرم مى‌كند و از ياد خدا باز مى‌دارد، عوامل ديگرى نيز در قرآن كريم ذكر شده است، از جمله: تكاثر، آرزو، فرزند و دوست بد.

پیام ها

1- كسانى كه تجارت آنان را غافل نكند، مردان بزرگى هستند. ( «رِجالٌ» با تنوين آمده كه علامت بزرگى و عظمت است)

2- اگر ايمان و اراده‌ى قوى باشد، ابزار و وسائل اثرى ندارند. «لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ»

3- بازار اسلامى، هنگام نماز بايد تعطيل شود. «لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ»

4- حتّى كارهاى حلال و مباح نبايد انسان را از ياد خدا غافل كند، چه رسد به كارهاى مكروه و حرام. «لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ»

5- ترك تجارت، ارزش نيست، بلكه تجارت همراه با ياد خدا و نماز و زكات‌

«1». تفسير الميزان.

«2». تفسير نورالثقلين.

جلد 6 - صفحه 192

ارزش است. لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ ... عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ... (مردان خدا براى زندگى دنيوى تلاش مى‌كنند، ولى از آخرت غافل نيستند.)

6- ايمان به آخرت، دنيا را نزد انسان كوچك مى‌كند. لا تُلْهِيهِمْ‌ ... يَخافُونَ يَوْماً

7- با اين كه نماز ذكر خداست، ولى به خاطر اهميّت، جداگانه مطرح شده است.

«ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ»

8- نماز و زكات، در كنار يكديگرند و كسانى استحقاق ستايش دارند كه اهل هر دو باشند. «إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ»

9- دنيا، شما را از آخرت غافل نكند. «يَخافُونَ يَوْماً»

10- صحنه‌هاى قيامت، چشم‌ها را خاشع و دلها را منقلب مى‌سازد. «تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37)

رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ: تسبيح كنند در آن مساجد مردانى كه از غايت استغراق در عبادت و اجتهاد در طاعت و انقياد امر الهى تجارتى، يعنى خريدن متاعى كه در آن توقع فايده باشد، وَ لا بَيْعٌ‌: و نه فروختن آن. حاصل آنكه: داد و ستد و خريد و فروش، ايشان را مانع نشود و باز ندارد، عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ‌: از ياد كردن خدا، وَ إِقامِ الصَّلاةِ: و بپاداشتن و بجا آوردن نماز واجب و مستحب به شرايط و آداب مقرره، وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ: و از دادن زكات واجبه و مستحبه. و در آيه شريفه اشاره است به آنكه جماعت مذكوره تجار بوده‌اند، و محققان بر آنند كه چون بيع و شرا كه اعظم اشغال دنيوى است ايشان را از ذكر خدا و نماز و زكات باز ندارد، باقى كارها به طريق اولى باز ندارد.

ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام در اين آيه فرمود: انّهم كانوا

«1». تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 104، چاپ كتابفروشى علّامه قم.

جلد 9 - صفحه 255

اصحاب تجارة فاذا حضرت الصلاة تركوا التّجارة و انطلقوا الى الصلاة و هم اعظم اجرا ممّن لا يتجر: آنها تجارى بودند كه چون وقت نماز مى‌رسيد ترك مى‌كردند تجارت را و متوجه نماز مى‌شدند، و اجر ايشان نزد خدا اعظمترين اجرهاست. «1» وصف ديگرشان اينست كه با وجود مبادرت در طاعت و عبادت و توجه به خداى تعالى، يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ‌: مى‌ترسند روزى را كه بگردد در آن روز دلها، يعنى از هول و فزع آن متحير و مدهوش گشته، از صفت آرامش به اضطراب منقلب و متغير شود. يا منقلب گردد ميان توقع نجات و ترس هلاك، وَ الْأَبْصارُ: و بگردد ديده‌ها و باز ماند، يا از خوف گردش نكند تا ببيند كه نامه او از كجا آيد. 2- آنكه احوال قلبها و چشمها به اين وجه منقلب شود كه دانا به چيزى گردد كه دانا نباشد، و ببيند چيزى را كه هرگز نديده باشد. 3- منقلب شود قلبها به رسيدن به حنجره و چشمها به كورى، بعد از بينائى. 4- منقلب شود دلها از شك به يقين و ايمان، و ديده‌ها از گمراهى و كج‌بينى، به رشد؛ پس هر كه در دنيا شاك و متردد بود در حقانيت دين اسلام و قرآن، در آخرت حقيت آن بر او ظاهر شود، و هر كه عالم بوده بصيرت و علم او بيشتر گردد.

تنبيه: آيه شريفه مدح فرمايد شهامت و مردانگى جماعتى را كه با وجود اشتغال به تجارت، به ياد خدا هستند به مرتبه‌اى كه چون وقت نماز درآيد دست از رنج و فايده بردارند و به وظايف بندگى و عبادت اقدام نمايند؛ و البته اين دستور كلى و سرمشق بزرگى است براى متدينين كه در تقارن امر آخرتى و دنيائى، جانب آخرت را ترجيح دهند و به سبب اشتغال به امور دنيوى، از درك فيوضات ربانى باز نمانند.

در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: ايشان تجارى هستند كه مشغول نسازد ايشان را خريد و فروش از ياد خدا هرگاه داخل شود وقت نماز، ادا كنند بدرگاه خدا حق او را در آن وقت. «2»

«1». تفسير الصّافى، ج 3، ص 437، چاپ سعيد مشهد.

«2». تفسير الصافى، ج 3، ص 437، چاپ سعيد مشهد، به نقل از كافى.

جلد 9 - صفحه 256


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‌ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ (35) فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (36) رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37) لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (38)

ترجمه‌

خدا نور آسمانها و زمين است مثل نورش چون چراغدانى است كه در آن باشد چراغى كه آن چراغ باشد در آبگينه‌ئى كه آن آبگينه گوئى باشد ستاره‌ئى درخشان كه برافروخته ميشود از درخت با بركت زيتون كه نه شرقى است و نه غربى نزديك باشد روغنش كه روشنائى بخشد و اگر چه نرسيده باشد بآن آتشى نورى است بر نور هدايت ميكند خدا بنورش هر كه را بخواهد و ميزند خدا مثلها را براى مردمان و خدا بهمه چيز دانا است‌

در خانه‌هائى كه اذن داد خدا كه بلند مرتبه شود و ذكر شود در آنها نامش تسبيح ميكنند مرا و را در آنها در بامدادان و شامگاهان‌

مردانى كه باز نميدارد ايشانرا تجارتى و نه خريد و فروشى از ذكر خدا و بر پاداشتن نماز و دادن زكوة بيم دارند از روزى كه برميگردد در آن دلها و ديده‌ها

تا جزا دهد ايشانرا خدا بهترين جزاى كارى كه كردند و زياده دهد ايشانرا از كرم خود و خدا روزى ميدهد هر كه را ميخواهد بدون حساب.

تفسير

نور حقيقتى است كه بخودى خود ظاهر و آشكار است و اشياء را هم ظاهر و آشكار ميكند خداوند هم بخودى خود ظاهر و هويدا است و مخلوقات را از ظلمت عدم بايجاد پيدا و آشكار ميفرمايد و نور هادى و راهنماى خلق است بمقاصد و مصالحشان خدا هم هادى و راهنماى خلق است بمقاصد و مصالحشان پس ميتوان گفت خدا نور آسمانها و زمين است يعنى آفريننده آنها است و هدايت كننده اهل آنها و رساننده آنها بكمالات لايقه بخودشان و چون نور الهى در نهايت روشنى و ضياء و جلوه و صفاء است كه نميشود بيان نمود و عقول خلق از ادراك آن قاصر است بايد براى تصوّر و تمثّل آن در انظار بيك مثال حسّى‌

جلد 4 صفحه 30

تنزّل نمود و بآن تمسك جست لذا گفته ميشود مثل نور خدا مثل جاى چراغى است كه در ديوارى باشد با آنكه يك طرف آن باز و سه طرف ديگر مسدود باشد و در آن چراغ پر نورى باشد كه آنچراغ در وسط حبابى از آبگينه مصفّا قرار گرفته و چون نور اين چراغ متفرق باطراف نميشود و متوجه بيك جانب است و تلألؤ و صفاى حباب بر روشنى و ضياء آن مى‌افزايد آن حباب از دور در نظر شخص مانند ستاره درخشانى جلوه‌گر است و آن چراغ افروخته ميشود از روغنى كه بدست ميآيد از درخت با بركت زيتون كه آندرخت نه در بلاد شرقيه است و نه در بلاد غربيه بلكه در شام است كه از بلاد متوسطه است و آفتاب خورش زياد است لذا روغنش بقدرى صاف و روشن است كه نزديك شده خودش روشنى دهد اگر چه آتش بآن نرسد و معلوم است چنين چراغى از چنين روغنى در چنين جا چراغى با چنين حبابى چه قدر نورانى است و هر يك از اين انوار بر نور ديگر افزوده و نور على نور شده و خدا باين نور خود هر كسرا بخواهد هدايت و راهنمائى ميفرمايد و بموجبات سعادت ابدى و نعيم سرمدى ميرساند و خداوند براى نزديك نمودن حقائق بافهام عامّه از اين قبيل امثله حسّيّه ذكر ميفرمايد با آنكه مقام مقدّسش اجلّ از امثال است و خدا بهر معقول و هر محسوسى دانا است و اگر بخواهيم از اين معنى ترقى نمائيم و بگوئيم چگونه ممكن است براى نور خدا مثل زد با آنكه خودش فرموده براى خدا مثل نزنيد بايد گفت اين مثلى است كه خدا براى هدايت خود در قلب مؤمن زده كه باطن او مشكوة و دل او حباب يا قنديل و معارف حقّه‌اى كه در آن است چراغ پر نور است و خود او شجره مباركه است كه در مكان مرتفعى جاى دارد و هميشه از پرتو آفتاب استفاده ميكند و مشرق و مغربى ندارد و نورى كه در قلب او است نزديك است روشنى دهد اگر چه او سخنى نگويد و نور على نور سنن و فرائضى است كه پى در پى از او ظاهر ميگردد و خدا هر كس را بخواهد بآنها هدايت ميكند چنانچه قمى ره اين معانى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در خاتمه حديث آنحضرت فرموده پس اين مثلى است كه خدا براى مؤمن زده و او گردش ميكند در پنج نور محل دخولش‌

جلد 4 صفحه 31

نور و محل خروجش نور و علمش نور و كلامش نور و مصيرش در روز قيامت نور است بسوى بهشت و اگر بخواهيم از اين مثل هم ترقى نمائيم و پا بالاتر بگذاريم بايد بگوئيم خدا هادى اهل آسمانها و زمين است و مثل هدايت خدا كه وجود مبارك حضرت ختمى مرتبت است مثل مشكوتى است كه در آن مصباح است چون در سينه مبارك او كه بمنزله مشكوة است نور علم و نبوت كه مصباح هدايت است جاى گرفته و آن نور منتقل بامير المؤمنين عليه السّلام شده پس مصباح در زجاجه است كه وجود مبارك آنحضرت باشد و او ستاره درخشان علم و معرفت است از شجره مباركه حضرت ابراهيم خليل كه نه بمشرق نماز خوانده مانند نصارى و نه بمغرب مانند يهود و اولاد اطهار او چكيده از آن شجره طيبه‌اند مانند زيت مصفّى كه از درخت زيتون بدست ميآيد و سخنان ايشان مانند سخنان انبياء است اگر چه از جانب خدا فرشته بر آنها نازل نشود و نور على نور وجود امامى است بعد از امامى چنانچه از احاديث كثيره مفسره استفاده ميشود و بآيه شريفه انّ اللّه اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و قول خداوند رحمة اللّه و بركاته عليكم اهل البيت انّه حميد مجيد و آنكه فرموده ما كان ابراهيم يهوديّا و لا نصرانيّا تمسك فرموده‌اند و اينكه خداوند نور خود يا نور پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و مؤمن را بچنين چراغى تشبيه فرموده و بآفتاب و ماه كه نورانى‌ترند تشبيه نفرموده اولا براى آنستكه تشبيه بآفتاب و ماه شايع است و تشبيه بايد نادر باشد تا حسن پيدا كند ثانيا براى آنكه مقصود تشبيه مركّب است كه چند چيز بچند چيز تشبيه شود تا بر حسن آن افزوده گردد ثالثا براى آنكه مصوّر شود وجود نور علم در فضاى تاريك جهل و مشعل هدايت نبوى در جزيرة العرب كه ظلمت جهل و جهالت سراسر آن را گرفته بود و ساير محسّنات بذوق خوانندگان واگذار ميشود و اين نور هدايت الهى كه مصباح منير در مشكوة ضمير اولياء است جاى دارد در خانه‌هائى كه خدا اجازه و اعلام فرموده كه بلند مرتبه و رفيع باشد و ذكر شود در آنها نام خدا خواه خانه‌هاى انبياء و ائمه و حكما باشد كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده خواه مسجد الحرام و مسجد النبى و مسجد كوفه و بيت المقدس باشد كه گفته‌اند خواه تمام مساجد تسبيح‌

جلد 4 صفحه 32

و تقديس ميكنند و نماز ميخوانند براى خدا در آن امكنه شريفه در بامدادان و شبانگاهان يا در شبانه روز مردان الهى‌ء كه باز نميدارد و مشغول نميكند ايشان را مشاغل دنيوى از قبيل كسب و تجارت و خريد و فروش از ياد خدا و بپا داشتن نماز و دادن زكات اعمّ از واجب و مستحب و با تمام اين اعمال حسنه باز ميترسند از روزى كه در آن روز دلها زير و رو شود و چشمها بگردش آيد از تشويش و اضطراب و هول و هراس كه آيا جهنمى ميشوند يا بهشتى و اين اعمالشان براى آنستكه خداوند جزا دهد آنها را نيكوترين جزائى كه در خور عملشان باشد بلكه بفضل و كرم خود زياده فرمايد بر مقداريكه منتظر و اميدوار بودند و البته بغرض و مقصود خودشان خواهند رسيد چون خدا بهر كس بخواهد بدهد بى حساب ميدهد در دنيا و آخرت از هر قبيل روزى و نعمتى نهايت آنكه از مقدار استحقاق و وعده‌ئى كه فرموده بر هر عملى كمتر نخواهد داد ولى زيادتر مقتضاى قدرت و وسعت و رحمت او است كه بى پايان است و در روايات متعدده آنمردان الهى موصوف، بكسبه و تجارى تفسير شده كه در مواقيت نماز دست از كسب و تجارت بر ميدارند و بنماز ميروند و در يك روايت تصريح شده با فضيلت آنها از كسانيكه تجارت و كسب ندارند و بنماز حاضر ميشوند و بعضى يسبّح بصيغه مجهول قرائت نموده‌اند و بنابراين رجال فاعل فعل محذوف است كه يسبّح بصيغه معلوم باشد براى دلالت فعل مذكور بر آن و ظاهرا اين تكلف را براى تكميل اوصاف بيوت مرتكب شده‌اند تا مشعر بعلت ارتفاع آنها باذن الهى باشد و بنظر حقير بنابراين قرائت محتمل است رجال خبر مبتداء محذوف باشد بقرينه بيوت و تقدير كلام چنين باشد كه آن بيوت مردانى هستند باين اوصاف چنانچه در كافى از ابو حمزه ثمالى ره نقل نموده كه قتادة بن دعامه فقيه اهل بصره در حضور امام باقر عليه السّلام نشسته بود و مى‌شنيد بيانات شريفه را و عرضه داشت و اللّه من در حضور فقهاء بسى نشسته‌ام در برابر كسى مضطرب و پريشان نشدم چنانچه در برابر شما شدم حضرت فرمود آيا ميدانى كجا نشسته‌اى در برابر بيوتى كه خدا اعلام نموده كه رفيع باشد تو آنجائى و ما آنهائيم قتاده عرضه داشت و اللّه راست فرمودى فدايت شوم و اللّه‌

جلد 4 صفحه 33

آن بيوت از سنگ و گل نباشد ولى انصاف آنستكه اين معنى خلاف ظاهر آيه و روايات مفسّره است غير از اين روايت كه ممكن است حمل شود بر آنكه مراد در برابر صاحبان بيوت بوده و قتاده متوجه نشده و تصور نموده امام عليه السّلام ميخواهد بفرمايد مراد از بيوت مائيم لذا گفته آن از سنگ و گل نباشد و امام عليه السّلام هم لازم يا صلاح ندانسته او را متنبه فرمايد در هر حال قدر متيقن دخول بيت على و فاطمه عليهما السلام در اين بيوت است چون در روايات عديده از طرق خاصه و عامه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه فرمود خانه على و فاطمه از افضل آن بيوت است و كلمه اقام در اقام الصلوة اقامه بوده و بملاحظه عوض بودن هاء از واو در اقوام و عوض بودن مضاف اليه از آن باضافه ساقط شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


رِجال‌ٌ لا تُلهِيهِم‌ تِجارَةٌ وَ لا بَيع‌ٌ عَن‌ ذِكرِ اللّه‌ِ وَ إِقام‌ِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُون‌َ يَوماً تَتَقَلَّب‌ُ فِيه‌ِ القُلُوب‌ُ وَ الأَبصارُ (37)

مرداني‌ ‌که‌ باز نمي‌دارد و منصرف‌ نمي‌كند تجارت‌ و كسب‌ و خريد و فروش‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ ذكر ‌خدا‌ و برپا داشتن‌ نماز و اداء زكاة مي‌ترسند روزي‌ ‌را‌ ‌که‌ زير و بالا مي‌رود قلب‌ها و جسم‌ها.

(رِجال‌ٌ) ‌يعني‌ ‌در‌ ‌آن‌ بيوت‌ رجالي‌ هستند ‌که‌ ائمه هدي‌ باشند ‌که‌ آني‌ ‌از‌ ذكر ‌خدا‌ غافل‌ نمي‌شوند.

(لا تُلهِيهِم‌) باز نمي‌دارد و مشغول‌ نميكند و جلوگيري‌ نمي‌كند.

(تِجارَةٌ وَ لا بَيع‌ٌ) ‌از‌ باب‌ مثال‌ ‌است‌ و مراد اشتغالات‌ دنيويست‌.

(عَن‌ ذِكرِ اللّه‌ِ) دائما متوجه‌ ‌به‌ ‌خدا‌ هستند و آني‌ غفلت‌ ندارند و كوتاهي‌ ‌در‌

جلد 13 - صفحه 534

عبادت‌ نمي‌كنند و ‌اينکه‌ خاص‌ معصومين‌ ‌است‌ و ‌غير‌ ‌آنها‌ خالي‌ ‌از‌ غفلت‌ نيستند و ‌اينکه‌ ‌هم‌ يك‌ قرينه‌ ‌است‌ ‌که‌ مراد ‌از‌ رجال‌ ‌اينکه‌ خانواده‌ هستند.

(وَ إِقام‌ِ الصَّلاةِ) ‌يعني‌ امور دنيوي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ باز نمي‌دارد ‌از‌ اقامه نماز، ‌غير‌ ‌از‌ نمازهاي‌ واجب‌ و نوافل‌ بسا ‌در‌ يك‌ شب‌ هزار ركعت‌ نماز مي‌كردند چنانچه‌ ‌در‌ حق‌ امير المؤمنين‌ و حضرت‌ زين‌ العابدين‌ و حضرت‌ رضا ‌در‌ مسافرت‌ ‌به‌ خراسان‌ اخبار داريم‌.

(وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ) چه‌ اندازه‌ شب‌ها ‌در‌ خانه فقراء طعام‌ مي‌بردند ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌من‌ قناعت‌ كنم‌ ‌که‌ سير ‌به‌ خوابم‌ و يك‌ گرسنه‌ ‌در‌ كوفه‌ ‌باشد‌، حضرت‌ سيد الشهداء گرده مباركش‌ مجروح‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌از‌ همياني‌ ‌که‌ بدوش‌ مي‌كشيد درب‌ خانه فقراء. زين‌ العابدين‌ چهل‌ درب‌ خانه‌ ‌را‌ طعام‌ مي‌برد ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ صاحب‌ جوال‌ ميگفتند بعلاوه‌ بذلهايي‌ ‌که‌ ‌به‌ ارباب‌ حاجات‌ داشتند بسا چهار هزار دينار و ساير احسانات‌ ‌آنها‌.

(يَخافُون‌َ يَوماً تَتَقَلَّب‌ُ فِيه‌ِ القُلُوب‌ُ وَ الأَبصارُ) ‌از‌ خوف‌ الهي‌ ‌آن‌ قدر ميگريستند ‌تا‌ ضعف‌ مي‌كردند ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ مثل‌ چوب‌ خشك‌ روي‌ زمين‌ مي‌افتاد، زين‌ العابدين‌ ‌را‌ تاج‌ البكّائين‌ گفتند:

‌اگر‌ مراجعه‌ كنيد حالات‌ ‌اينکه‌ خاندان‌ ‌را‌ يك‌ ‌به‌ يك‌ مي‌فهميد چه‌ اندازه‌ خوف‌ داشتند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 37)- «مردانی که نه تجارت آنها را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و ادای زکات باز می‌دارد و نه خرید و فروش» (رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ).

«آنها از روزی می‌ترسند که دلها و دیده‌ها در آن دگرگون و زیر و رو می‌شود» (یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ).

این ویژگیها نشان می‌دهد که این بیوت همان مراکزی است که: به فرمان پروردگار استحکام یافته و مرکز یاد خداست و حقایق اسلام و احکام خدا از آن نشر می‌یابد، و در این معنی وسیع و گسترده، مساجد، خانه‌های انبیاء و اولیا، مخصوصا خانه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و خانه علی علیه السّلام جمع است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص220

منابع