آیه 156 سوره بقره

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<155 آیه 156 سوره بقره 157>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 2
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) گویند: ما به فرمان خدا آمده‌ایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد.

همان کسانی که چون بلا و آسیبی به آنان رسد گویند: ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او بازمی گردیم.

[همان‌] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد، مى‌گويند: «ما از آنِ خدا هستيم، و به سوى او باز مى‌گرديم.»

كسانى كه چون مصيبتى به آنها رسيد گفتند: ما از آن خدا هستيم و به او باز مى‌گرديم.

آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمی‌گردیم!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

—those who, when an affliction visits them, say, ‘Indeed we belong to Allah and to Him do we indeed return.’

Who, when a misfortune befalls them, say: Surely we are Allah's and to Him we shall surely return.

Who say, when a misfortune striketh them: Lo! we are Allah's and lo! unto Him we are returning.

Who say, when afflicted with calamity: "To Allah We belong, and to Him is our return":-

معانی کلمات آیه

مصيبة: صوب در اصل به معنى نزول و قصد است، بلا و گرفتارى را از آن مصيبت گويند كه به انسان نازل مى شود و مى رسد (قاموس قرآن).[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«156» الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‌

(صابران) كسانى هستند كه هرگاه مصيبتى به آنها رسد، مى‌گويند: ما از آنِ خدا هستيم و به سوى او باز مى‌گرديم.

نکته ها

صابران، به جاى خود باختگى وپناهندگى به ديگران، تنها به خدا پناه مى‌برند. زيرا از ديد آنها، تمام جهان كلاس درس و ميدان آزمايش است كه بايد در آن رشد كنيم. دنيا جاى ماندن نيست، خوابگاه و عشرتكده نيست و شدايد و سختى‌هاى آن نيز نشانه‌ى بى‌مهرى خداوند نيست. ناگوارى‌ها براى آن است كه زير پاى ما داغ شود تا تندتر و سريعتر حركت كنيم، بنابراين در تلخى‌ها نيز شيرينى است. زيرا شكوفا شدن استعدادها، كاميابى از پاداش‌هاى الهى را بدنبال دارد.

مصيبت‌هايى كه از طرف اوست، تصرف مالك حقيقى و خداوند در مملوك خود است. اگر انسان بداند كه خداوند حكيم و رحيم است و او نيز بنده‌اى بوده كه قبلًا هيچ نبوده؛ «لَمْ يَكُ شَيْئاً» «1» و حتّى بعد از مراحلى هم چيز قابل ذكرى نبوده است؛ «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» «2» خواهد پذيرفت كه من بايد در اختيار او باشم. او مرا از جماد به نبات، و از نبات به حيوان و از مرتبه‌ى حيوانيّت به انسانيّت سوق داده و اين حوادث را براى رشد و ارتقاى من قرار داده‌

«1». مريم، 67.

«2». انسان، 1.

جلد 1 - صفحه 241

است. همانگونه كه ما دانه‌ى گندم را زير فشار، آرد مى‌كنيم و بعد نيز در آتش تنور، تبديل به نان مى‌كنيم تا مراحل وجودى او را بالا بريم.

شعار صابران‌ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» است. در حديث مى‌خوانيم: هرگاه با مصيبتى مواجه شديد، جمله‌ى‌ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» را بگوييد. «1» گفتن‌ «إِنَّا لِلَّهِ» و ياد خدا به هنگام ناگوارى‌ها، آثار فراوان دارد:

الف: انسان را از كلام كفر آميز و شكايت باز مى‌دارد.

ب: موجب تسليت و دلدارى و تلقين به انسان است.

ج: مانع وسوسه‌هاى شيطانى است.

د: اظهار عقايد حقّ است.

ه: براى ديگران درس و الگو شدن است.

مردم در برابر مشكلات و مصايب چند دسته‌اند:

الف: گروهى جيغ و داد مى‌كنند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» «2»

ب: گروهى بردبار و صبور هستند. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ»

ج: گروهى علاوه بر صبر، شكرگزارند. «اللهم لك الحمد حمد الشاكرين لك على مصابهم» «3»

اين برخوردها، نشانه‌ى معرفت هر كس نسبت به فلسفه‌ى مصايب و سختى‌هاست. همان گونه كه كودك، از خوردن پياز تند، بى‌تابى مى‌كند و نوجوان تحمّل مى‌كند، ولى بزرگسال پول مى‌دهد تا پياز خريده و بخورد.

پیام ها

1- ريشه‌ى صبر، ايمان به خداوند، معاد واميد به دريافت پاداش است. «الصَّابِرِينَ الَّذِينَ ... قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»

«1». درّالمنثور، ج 1، ص 377.

«2». معارج، 20.

«3». فقره آخر زيارت عاشورا.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 242

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ (156)

الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ: آنانكه هر گاه برسد ايشان را مصيبتى و بليتى و اذيتى و مكروهى، توطين و سكون نفس خود بر آن نهند و بردبارى كنند به جهت احتساب اجر و ثواب الهى. قالُوا إِنَّا لِلَّهِ‌: گويند بر وجه اعتراف به انقياد حكم قضا و تسليم و رضا بدرستى كه ما مملوك و مخلوق او هستيم، اين اقرار است به عبوديت، پس هر چه از مولى به بنده رسد جز رضا و تسليم چاره‌اى نباشد. وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‌: و بدرستى كه ما بسوى مجازات سبحانى بازگشت كنندگانيم. اين اقرار است به معاد و قيامت كه‌

«1» منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 343.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 296

روز جزاى اعمال است مؤمن و مطيع را ثواب، كافر و عاصى را به عدل عقاب خواهد بود. و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: گفتن «انا لله» اقرار است از ما بر نفوس خود به ملكيت، و «انا اليه راجعون» اقرار است از ما بر نفوس به هلاك شدن.

تبصره: ثواب كلمه استرجاع بسيار است. از جمله در كتاب خصال و عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده از حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چهار خصلت است هر كه دارا باشد در نور اعظم الهى باشد: 1- شهادت به يگانگى خدا و شهادت به اينكه من رسول خدايم باشم. 2- هر كه برسد او را مصيبتى گويد: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‌. 3- هر كه او را خيرى برسد بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ*. 4- هر كه او را گناهى صادر شود گويد: استغفر اللّه و اتوب اليه. «1» تتمه: در منهج- مردى از اصحاب كه هميشه ملازم حضرت بود، پسرش فوت شد. بسيار گريه مى‌نمود، حضرت فرمود: اى فلان بهشت را هشت در، و جهنم را هفت در است، راضى نيستى به هر درى از بهشت كه داخل شوى پسر خود را بينى، ايستاده گويد: اى پدر من بى‌تو داخل بهشت نشوم.

آن مرد خوشحال شد. اصحاب عرض كردند: اين كرامت مخصوص به او است يا هر كه مصيبت فرزند ديده باشد؟ حضرت فرمود: اين كرامت شامل همه اهل ايمان خواهد بود وقتى كه صبر كنند. «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ (156)

ترجمه‌

آنانكه چون رسيد ايشان را مصيبتى گويند همانا ما مملوك خدائيم و همانا بسوى او بازگشت كنندگانيم..

تفسير

در نهج البلاغه است كه همانا گفتن ما انا للّه را اقرار است از ما بمملوكيت و قول ما انا اليه راجعون اقرار است از ما بر هلاكت و در مجمع از پيغمبر (ص) روايت نموده كه كسى كه استرجاع نمايد يعنى ايندو جمله را بگويد در وقت ورود مصيبت خداوند جبران ميفرمايد مصيبت او را و نيكو ميگرداند عاقبت او را و عطا ميكند باو خلف صالحى كه موجب خوشنودى او شود و نيز كسى كه مصيبتى بر او وارد شود و چندى بگذرد چون استرجاع نمايد خداوند مانند اجر آن مصيبت را در اول ورود باو عطا خواهد فرمود و در كافى از امام باقر (ع) نقل نموده كه نيست بنده كه وارد شود بر او مصيبتى و استرجاع نمايد در وقت تذكر آن و صبر كند مگر آنكه خداوند مى‌آمرزد تمام گناهان گذشته او را و چون چندى بگذرد و متذكر شود و استرجاع نمايد خداوند مى‌آمرزد گناهان او را كه در خلال ايندو قول واقع شده است و در خصال و عياشى از پيغمبر (ص) روايت نموده است كه چهار خصلت است كسانى كه دارا باشند در نور اعظم الهى جاى دارند كسى كه افتخار نمايد بشهادت بر وحدانيت خدا و رسالت من‌

جلد 1 صفحه 200

و كسى كه بگويد در وقت ورود مصيبتى بر او انا اللّه و انا اليه راجعون و كسى كه چون خيرى باو برسد بگويد الحمد للّه و كسى كه چون گناهى از او سر زند بگويد استغفر اللّه و اتوب اليه.

بيان و موعظه بدانكه تمام موجودات عوالم هستى ملك طلق حضرت احديت است نه مانند ملكيّت املاك براى ما كه اضافه و نحو اختصاص و شبه تسلطى بيش نيست بلكه ملكيّت حقه حقيقيه است زيرا موجودات از قبل ذات خود هيچ ندارند هر چه دارند از قبل وجود مطلق و علت هستى خود دارند كه گفته‌اند

ما عدمهائيم هستى‌ها نما

تو وجود مطلق و هستى ما

بنابراين هر چه در ما است و از ماست مانند جان و تن و مال و جلال و جمال و كمال و فرزند و عيال همه عاريه و وديعه الهى است كه به ما برسم امانت سپرده شده است و كسى كه اين معنى را بداند نبايد از مصيبتى متأثر شود زيرا كه قبيح است كسى كه چندين امانت بشخص سپرده باشد وقتى بخواهد يكى از آنها را استرداد نمايد انسان ملول شود چه رسد بآنكه بخواهد طعنى وارد نمايد يا شكايتى كند يا سوء ادبى از او سرزند و چون مصيبتى بشخص وارد شود و ايندو جمله را از صميم قلب بگويد و متوجه معنى آن باشد البته صبر بر آن برايش سهل خواهد شد و اين اجر دنيوى او است علاوه بر اجوريكه در روايات سابقه بيان شد و چنين شخصى با كمال خوشى و راحتى در دنيا زندگى ميكند ولى اگر بخواهد خود را مالك چيزى بداند و علاقه و دلبستگى بآن پيدا كند علاوه بر آنكه در جهل مركب است دنيا براى او تنگ خواهد شد زيرا خداوند اختيار مملكت خود را بدست كسى نميدهد و بهواى نفس و دلخواه كسى از مال و عيال خود صرف نظر نميكند و صلاح جامعه را از دست نميدهد كليّه اموال مال خدا و تمامى بندگان عيال خدا و هيچ مؤثرى در وجود جز او نيست پس هر چه جوش و خروش نمائى از دستت رفته و بخودت آزار وارد نمودى و اوقات عزيزت را تلخ كردى (شاد بايد زيستن ناشاد بايد زيستن) چاره جز تسليم و رضا نيست و در حكمت الهى ببراهين قطعيه عقليّه و نقليه از معادن وحى و كتب سماوى ثابت و محقق شده است كه تمام موجودات فانى مى- شوند و جز وجه الهى باقى نمى‌ماند مرحوم صدر المتالهين در كتاب اسفار بعد از

جلد 1 صفحه 201

تمهيد ده مقدمه اثبات نموده است حشر و رجوع تمام كائنات را از انسان و شيطان و حيوان و نبات و جماد باصل وجود خود كه وجه الهى است و از براى هر يك به آيه استدلال نموده و از براى همه بآياتى كه انشاء اللّه تعالى در ضمن تفسير آنها معلوم خواهد شد بنابراين تمام موجودات عقلا و نقلا رجوع حقيقى و بازگشت واقعى باصل خود مى‌نمايند و كسى در اين عاريت سراى باقى نخواهد ماند و همه قافله پيش و پسند كه بايد بسر منزل اصلى برسند و هر كس زودتر حركت كند زودتر بمقصد خواهد رسيد و ديگران نبايد براى او نگران باشند بلكه بايد فكر كار خودشان باشند و براى اين سفر پر خطر تهيه زاد و راحله نمايند كه عقب نمانند و بمقصود اصلى برسند عزيزم فكر تعمير منزل باش چرا بمعبر ميپردازى آنهم راه رو مشترك كه اختيارش بدست تو نيست شعر

دنيى آنقدر ندارد كه بر او رشك برند

يا وجود و عدمش را غم بيهوده خورند

نظر آنانكه نكردند بدين مشتى خاك‌

الحق انصاف توان داد كه صاحب نظرند

اين سرائيست كه البته خلل خواهد يافت‌

خنك آنقوم كه در بند سراى ديگرند

لذت مال دنيا بحسرت گذاردن و رفتنش نمى‌ارزد عزت حكومت با ذلت معزولى برابرى ندارد قسمت عمده تلخى جاندادن همان قطع علائق دنيوى است بيا قبلا اين زحمت را بخود هموار كن تا در دنيا راحت و شيرين‌كام باشى و در موقع رفتن آسوده و فارغ البال مال دنيا خوب است براى صرف در محل خوب ولى علاقه بآن خوب نيست چنانچه از سيره مرضيّه بزرگان دين بدست ميآيد كه مال دنيا را براى صرف در تعمير آخرت ميخواستند و دلبستگى بآن نداشتند و اينكه بعضى از علما رجوع بخداوند را برجوع بحكم و امر و جزا و پاداش عمل تفسير نموده‌اند براى توافق با افهام عامه است و الا تحقيق و ظاهر آيه شريفه همانست كه عرض شد و مئال فرمايش ايشان هم بهمين معنى است و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِين‌َ إِذا أَصابَتهُم‌ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّه‌ِ وَ إِنّا إِلَيه‌ِ راجِعُون‌َ (156)

(كساني‌ ‌که‌ ‌هر‌ گاه‌ مصيبتي‌ بآنان‌ ميرسد ميگويند همانا ‌ما ‌براي‌ ‌خدا‌ و مملوك‌ ‌خدا‌ هستيم‌ و بسوي‌ ‌او‌ بازگشت‌ ميكنيم‌) «‌الّذين‌» كلمه‌ موصول‌ صفت‌ ‌است‌ ‌براي‌ صابرين‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ ذكر شد و اصابت‌ بمعني‌ اصطكاك‌ و برخورد دو چيز ‌با‌ يكديگر ‌است‌ و مصيبت‌ ‌در‌ اصطلاح‌ عرف‌ بلائي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ انسان‌ وارد ميگردد ‌اگر‌ چه‌ بحسب‌ معني‌ اولي‌ مطلق‌ شيئي‌ اصابت‌ كننده‌ ‌است‌ ولي‌ بحسب‌ استعمال‌ مكروهي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ انسان‌ اصابت‌ نمايد و مراد ‌از‌ مصيبت‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ مصائب‌ پنجگانه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ بيان‌ شد و كانه‌ خداوند مردم‌ ‌را‌ نسبت‌ ‌به‌ برخورد ‌با‌ مصائب‌ دو دسته‌ فرموده‌:

دسته‌ اول‌ ‌که‌ مورد بشارت‌ و مشمول‌ صلوات‌ و رحمت‌ پروردگارند صابرين‌ ميباشند ‌که‌ وقتي‌ مصيبتي‌ ‌بر‌ آنان‌ وارد ميشود كلمه‌ استرجاع‌ ميگويند، و دسته‌ ديگر ‌که‌ ‌از‌ مفهوم‌ ‌آيه‌ معلوم‌ مي‌گردد كساني‌ هستند ‌که‌ ‌در‌ برخورد ‌با‌ مصائب‌ بي‌صبري‌ و بي‌تابي‌ نموده‌ و بكلمات‌ نابجا و ناروا و كفر آميز ‌که‌ كاشف‌ ‌از‌ ضعف‌ ايمان‌ ‌ يا ‌ عدم‌ آنست‌ لب‌ گشوده‌ و البته‌ اينان‌ ‌از‌ مورد بشارت‌ ‌آيه‌ بيرونند.

إِنّا لِلّه‌ِ وَ إِنّا إِلَيه‌ِ راجِعُون‌َ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌در‌ اصطلاح‌ كلمه استرجاع‌ ناميده‌ ‌شده‌ و مستحب‌ّ ‌است‌ ‌که‌ انسان‌ هنگام‌ ورود مصيبتي‌ بآن‌ تكلم‌ كند و معلوم‌ ‌است‌ ‌که‌ مقصود تلقين‌ معني‌ ‌آن‌ بنفس‌ و تحقق‌ بحقيقت‌ آنست‌ و معني‌ ‌اينکه‌ كلمه‌ چنانچه‌ مستفاد ‌از‌ اخبار ‌است‌ اينست‌ ‌که‌ انسان‌ اقرار و اعتراف‌ كند ‌به‌ اينكه‌ مملوك‌ پروردگار ‌است‌ و بداند ‌که‌ اختيار ملك‌ ‌با‌ مالك‌ ‌است‌ و ‌هر‌ گونه‌ تصرفي‌ بخواهد ميكند ‌که‌ ‌اينکه‌ قسمت‌ مفاد جمله‌ اول‌ ‌است‌ و مفاد جمله‌ دوم‌ اشاره‌ بعدم‌ بقاء دنياست‌ ‌که‌ انسان‌ بداند ‌اينکه‌ دار دار ممر ‌است‌ و آنچه‌ بحسب‌ ظاهر ‌هم‌ مالك‌ ‌است‌ بالاخره‌ ‌از‌ ‌او‌ سلب‌ خواهد شد و همه‌ و همه‌ بسوي‌ مالك‌ حقيقي‌ ‌که‌ خداوند ‌است‌ بازگشت‌

جلد 2 - صفحه 260

خواهند نمود چنانچه‌ ‌از‌ كافي‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرمود:

اما قولك‌ انّا للّه‌ اقرار منك‌ بالملك‌ و اما قولك‌ انا اليه‌ راجعون‌ اقرار منك‌ بالهلاك‌

«

» و نيز ‌از‌ خصايص‌ سيد رضي‌ ره‌ ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ روايت‌ ‌شده‌ «

1» ان‌ّ قولنا انا للّه‌ اقرار منا بالملك‌ و قولنا انا اليه‌ راجعون‌ اقرار منا بالهلاك‌»«

و ‌از‌ ‌اينکه‌ كلمه‌ ‌از‌ دو جهت‌ لزوم‌ صبر ‌بر‌ مصائب‌ استفاده‌ ميشود: اول‌ اينكه‌ بليات‌ و مصائبي‌ ‌که‌ ‌از‌ جانب‌ حق‌ وارد ميشود تصرف‌ مالك‌ الملوك‌ و صاحب‌ اختيار حقيقي‌ ‌در‌ مملوك‌ ‌خود‌ ‌است‌ و مملوك‌ ‌را‌ نميرسد ‌که‌ اعتراض‌ ‌ يا ‌ اظهار نظر ‌ يا ‌ حكم‌ ‌بر‌ خلاف‌ كند:

عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي‌ شَي‌ءٍ«2» دوم‌ اينكه‌ ثبات‌ و بقايي‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ دنيا و ‌ما يملك‌ ‌آن‌ و نعم‌ و بليات‌ ‌آن‌ نيست‌ و بسرعت‌ ‌هر‌ چه‌ تمامتر همه‌ زائل‌ و فاني‌ ميگردد بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ زوال‌ نعمتي‌ و اصابه‌ مصيبت‌ تحمّل‌ ‌آن‌ آسان‌ ميگردد.

عرفاء و برخي‌ ‌از‌ حكماء ‌که‌ قائل‌ بوحدت‌ وجودند ‌اينکه‌ جمله‌ ‌از‌ ‌آيه‌ ‌را‌ چنين‌ تفسير ميكنند ‌که‌ ‌ما ‌از‌ وجود حق‌ منشعب‌ شده‌ايم‌ و گرفتار ماهيت‌ گرديده‌ و ‌پس‌ ‌از‌ القاء ماهيت‌ بهمان‌ وجود ملصق‌ ميشويم‌ چنانچه‌ مولوي‌ گويد:

چون‌ ‌که‌ بي‌رنگي‌ اسير رنگ‌ شد«3»

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 156)- این آیه صابران را معرفی کرده می‌گوید: «آنها کسانی هستند که هر گاه مصیبتی به آنها رسد می‌گویند ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می‌گردیم» (الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ).

توجه به این واقعیت که همه از او هستیم این درس را به ما می‌دهد که از زوال نعمتها هرگز ناراحت نشویم، چرا که همه این مواهب بلکه خود ما تعلق به او داریم، یک روز می‌بخشد و روز دیگر از ما باز می‌گیرد و هر دو صلاح ما است.

و توجه به این واقعیت که ما همه به سوی او باز می‌گردیم به ما اعلام می‌کند که اینجا سرای جاویدان نیست، زوال نعمتها و کمبود مواهب و یا کثرت و وفور آنها همه زود گذر است، و همه اینها وسیله‌ای است برای پیمودن مراحل تکامل، توجه به این دو اصل اساسی اثر عمیقی در ایجاد روح استقامت و صبر دارد.

بدیهی است منظور از گفتن جمله إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ تنها ذکر زبانی آن نیست، بلکه توجه به حقیقت و روح آن است که یک دنیا توحید و ایمان در عمق آن نهفته است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع