آیه 14 سوره نور

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۳۰ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<13 آیه 14 سوره نور 15>>
سوره : سوره نور (24)
جزء : 18
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و عقبی شامل حال شما (مؤمنان) نبود به مجرّد خوض در این‌گونه سخنان (نفاق انگیز) به شما عذابی بزرگ می‌رسید.

و اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت بر شما نبود، به یقین به خاطر آن تهمت بزرگی که در آن وارد شدید، عذابی بزرگ به شما می رسید.

و اگر فضل خدا و رحمتش در دنيا و آخرت بر شما نبود، قطعاً به [سزاى‌] آنچه در آن به دخالت پرداختيد، به شما عذابى بزرگ مى‌رسيد.

اگر فضل و رحمت خدا در دنيا و آخرت ارزانيتان نمى‌بود، به سزاى آن سخنان كه مى‌گفتيد شما را عذابى بزرگ درمى‌رسيد.

و اگر فضل و رحمت الهی در دنیا و آخرت شامل شما نمی‌شد، بخاطر این گناهی که کردید عذاب سختی به شما می‌رسید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Were it not for Allah’s grace and His mercy upon you in this world and the Hereafter, there would have befallen you a great punishment for what you ventured into,

And were it not for Allah's grace upon you and His mercy in this world and the hereafter, a grievous chastisement would certainly have touched you on account of the discourse which you entered into.

Had it not been for the grace of Allah and His mercy unto you in the world and the Hereafter an awful doom had overtaken you for that whereof ye murmured.

Were it not for the grace and mercy of Allah on you, in this world and the Hereafter, a grievous penalty would have seized you in that ye rushed glibly into this affair.

معانی کلمات آیه

  • افضتم: افاضه: وارد شدن اصل فيض به معنى جارى شدن است در مجمع فرموده: «افضتم اى خضتم».[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِيما أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذابٌ عَظِيمٌ «14»

و اگر فضل و رحمت الهى در دنيا و آخرت بر شما نبود، به سزاى آن سخنان كه گفتيد، قطعاً عذابى بزرگ به شما مى‌رسيد.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «أَفَضْتُمْ» از «أفاضة» در موردى به كار مى‌رود كه در مسئله‌اى بسيار گفتگو شود و همه را به خود مشغول سازد و اين نشان مى‌دهد كه تهمت به همسر پيامبر مسئله‌ى روز شده و همه به آن مشغول بودند.

پیام ها

1- امّت اسلامى تحت حمايت و لطف خداست. وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ‌ ...

2- رحمت ولطف خدا، از فضل اوست نه استحقاق ما. «فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ»

3- شايعات به منزله‌ى گردابى است كه برخى در آن غرق مى‌شوند. «أَفَضْتُمْ فِيهِ» 4- عموم مردم، در معرض پذيرش شايعات و تهمت‌ها و نزول بلايا هستند. وَ لَوْ لا ... لَمَسَّكُمْ فِيما أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذابٌ عَظِيمٌ‌

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 156

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِيما أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذابٌ عَظِيمٌ «14»

نوع سوم از زواجر:

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ‌: و اگر نبود فضل خدا بر شما، وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ: و بخشايش سبحانى بر شما در دنيا و آخرت به اينكه مهلت دهد شما را براى اينكه توبه كنيد و تعجيل در عقوبت نفرمايد در دنيا و مناقشه در حساب نفرمايد در آخرت، لَمَسَّكُمْ فِيما أَفَضْتُمْ فِيهِ‌: هر آينه برسيدى شما را در آن چيزى كه خوض نموديد در آن از دروغ و نسبت ناشايسته، عَذابٌ عَظِيمٌ‌:

عذابى بزرگ كه انقطاع و انتهائى براى آن نخواهد بود در دنيا يا در آخرت يا هم در دنيا و هم در آخرت.

تنبيه: اين مطلب محقق است كه مخالفت و سرپيچى از فرمان الهى، مستوجب و مستحق گرداند بنده را عقوبت سبحانى، لكن خداوند منان از راه لطف و فضل و رحمت واسعه بر بندگان، امهال فرمايد ايشان را زمان بسيارى و تعجيل نفرمايد در عقوبت، كه شايد متنبه شوند و توبه و بازگشت نمايند؛ و اگر انعام و افضال و احسان الهى نبودى، هر آينه در اولين مرحله مخالفت، عذاب نازل شدى. بنابراين بنده نبايد به سبب امهال سبحانى مغرور و غافل گردد، چه بسا عاقبتى وخيم خواهد داشت.

ارشاد ديلمى- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مروى است كه فرمود:

لا يغرّنّكم من ربّكم طول النّسية و تمادى الامهال و حسن التّقاضى فانّ اخذه اليم و عذابه شديد: مغرور نكند شما را از پروردگار شما درازى ترك و بسيارى مهلت دادن و نيكوئى، بدرستى كه فرا گرفتن غضب الهى دردناك، و عذاب سبحانى شديد است.

جلد 9 - صفحه 209


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِيمٌ «11» لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِينٌ «12» لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ «13» وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِيما أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذابٌ عَظِيمٌ «14» إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ «15»

جلد 4 صفحه 10

ترجمه‌

همانا آنانكه آوردند دروغ بزرگ را جماعتى هستند از شما مپنداريد آنرا شرّ براى خودتان بلكه آن خير است براى شما از براى هر مردى است از آنها آنچه كسب كرد از بدى و آنكه متصدى شد معظم آنرا از آنها براى او است عذابى بزرگ‌

چرا هنگاميكه شنيديد آنرا گمان نبردند مؤمنون و مؤمنات بخودشان خير را و نگفتند اين دروغ بزرگيست آشكار

چرا نياوردند بر آن چهار گواه پس چون نياوردند گواهان را پس آنگروه نزد خدا آنانند دروغگويان‌

و اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمت او در دنيا و آخرت هر آينه رسيده بود بشما در آنچه بحث كرديد در آن عذابى بزرگ‌

هنگاميكه فرا ميگرفتيد آنرا بزبانهاتان و ميگفتيد بدهانهاتان چيزيرا كه نيست براى شما بآن دانشى و ميپنداريد آنرا سهل و آن نزد خدا بزرگ است.

تفسير

در شأن نزول اين آيات بين عامه و خاصه اختلاف شده آنها بر طبق روايتى كه از عايشه نقل شده گفته‌اند در برائت او از تهمت چند نفر از دشمنان پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و اجمال آن روايت كه زهرى از عايشه نقل نموده آنستكه گفته در يكى از جنگ‌ها كه من با پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و سلّم بودم در مراجعت نزديك بمدينه در منزلى فرود آمديم و چون امر بر حيل صادر شد من براى قضاى حاجت از اردو دور شدم و چون برگشتم ديدم گردن بنديكه از جزع يمانى داشتم پاره شده و دانه‌هايش ريخته لذا برگشتم و سرگرم بجستجوى آن شدم تا آنكه اصحاب بگمان آنكه من در هودجم آنرا بر شتر نهادند و چون من كوچك اندام و سبك بودم متوجه نشدند و رفتند و چون من آمدم ديدم همه رفته‌اند بجاى خود نشستم و صفوان بن معطل كه يكى از اصحاب بود و معمولا بعد از حركت اردو توقف ميكرد براى آنكه اگر چيزى از كسى جامانده باشد بصاحبش برساند متوجه من شد و من قضيه را باو گفتم و او شترش را خواباند و من سوار شدم پس شتر را راند تا مرا به اردو رساند و مردم چون بمنزل رسيدند و مرا در هودج نديدند بگفتگوى من مشغول شدند و چون من با صفوان رسيديم حرفها شروع شد تا ما وارد مدينه‌

جلد 4 صفحه 11

شديم و من مريض شدم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم اظهار لطفى بمن نشد و مرضم شدت كرد و با اجازه آنحضرت بخانه پدرم رفتم و هميشه گريه ميكردم و مادرم مرا تسليت ميداد تا آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم چون با على بن أبي طالب و با اسامة بن زيد در باب طلاق من مشورت نموده بود و اسامه گفته بود ما از او جز خوبى نديده و نشنيده‌ايم و على عليه السّلام گفته بود خدا بشما تنگ نگرفته و زن براى شما بسيار است ولى اگر از بريره كنيز او تحقيق كنيد راست ميگويد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم از بريره تحقيق فرموده بود و او جدا مرا تبرئه نموده بود روزى بعيادت من آمد و در كنار بسترم نشست و بمن فرمود در باره تو حرفهائى بمن رسيده اگر دروغ باشد خدا پاكدامنى تو را آشكار كند و اگر راست باشد توبه و استغفار كن كه خدا توبه بندگانش را قبول خواهد كرد و من در جواب چيزى نگفتم و گريه كردم و يقين داشتم كه خدا مرا تبرئه خواهد فرمود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم از جايش برنخاست تا آثار وحى در او ظاهر گرديد و پدر و مادرم ميترسيدند مبادا گناه من بآنحضرت وحى شود و من باكى نداشتم تا حال پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بجا آمد و بمن مژده داد كه خدا تو را تبرئه نمود و ده آيه در برائت من نازل شد كه اولش انّ الذين جاءوا بالافك است پس آنحضرت به منبر رفت و آيات را براى مردم تلاوت فرمود و عبد اللّه بن ابى و حسّان بن ثابت و مسطح بن اثاثه و حمنه بنت جحش را كه بمن نسبت بد داده بودند حدّ زد و چون در اين روايت كه مدرك اهل سنت است جملاتى از عايشه نقل شده بود كه مناسب با مقام خانواده نبوّت نبود و معلوم بود فقط عايشه آنرا براى اثبات جمال و جلال خود ذكر كرده حقير از نقل تفصيلى آن صرف نظر نمودم و اما روايات خاصه بنقل قمى ره دلالت دارد بر آنكه اين آيات در برائت ماريه قبطيه از تهمت عايشه و موافقان با او از قبيل حفصه و پدرانشان نازل شده چون از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه وقتى ابراهيم پسر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم از دنيا رفت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم خيلى محزون شد پس عايشه باو گفت چرا اين قدر محزونى نبود او مگر پسر جريح پس پيغمبر امير المؤمنين عليه السّلام را مأمور بقتل او فرمود و آنحضرت شمشيرش را برداشت و رفت و جريح قبطى در باغى بود حضرت در باغ را زد جريح آمد در باغ را باز كند متوجه شد كه على عليه السّلام غضبناك است در را

جلد 4 صفحه 12

باز نكرد و فرار كرد و امير المؤمنين عليه السّلام از ديوار بالا آمد و پريد و او را تعقيب نمود و او از ترس درخت خرمائى را گرفت و بالا رفت و امير المؤمنين عليه السّلام هم دنبال او بالا رفت و چون باو نزديك شد او خود را از درخت بزمين انداخت و عورتش نمايان شد و معلوم شد چيزيكه همه دارند او ندارد و على عليه السّلام منصرف از قتل او شد و خدمت پيغمبر رسيد و عرض كرد يا رسول اللّه مرا مأمور بامرى فرمودى كه نميدانم اجرا نمايم يا مكث كنم و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود مكث كن و او قضيه را معروض داشت و حضرت حمد فرمود كه خداوند اهل بيت او را از كار بد محفوظ داشته و از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه پرسيدند از آنحضرت كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم ميدانست عايشه دروغ گفته يا نميدانست و خدا دفع نمود از آن قبطى كشته شدن را بدرنگ نمودن امير المؤمنين عليه السّلام فرمود و اللّه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم ميدانست و بعث فرمود امير المؤمنين را براى آنكه شايد عايشه حاضر بكشته شدن مرد مسلمانى بيگناه نشود و از قولش برگردد ولى او برنگشت و اهميتى نداد و امير المؤمنين عليه السّلام هم ميدانست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم چرا اين امر را فرموده و اگر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم جدا فرموده بود تا او را نميكشت مراجعت نميكرد حقير عرض ميكنم و اينكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عايشه را حد نزد شايد براى آن بوده كه حرّه را براى تهمت بكنيز حد نميزنند و شايد براى آن بوده كه ماريه قبطيه بملاحظه خانمها و كسانشان از حق خودش صرف نظر نموده بود در هر حال خداوند فرموده همانا آنكسانى كه تهمت زدند جماعتى از شما مسلمانانند گمان نكنيد شما تهمت زده شدگان كه آن تهمت مضر بحال شما است بلكه آن نافع است براى شما چون در مقابل آن بأجر اخروى ميرسيد و در دنيا هم نوعا تبرئه ميشويد ولى از براى هر يك از تهمت زنندگان گناهى است كه كسب كرده بمقدار تهمت در بزرگى و كوچكى و سعى در انتشار آن و آن جماعت بروايت عايشه همان چهار نفرند كه ذيلا ذكر شد و آن كسيكه موجب شهرت قضيه و بزرگ شدن واقعه در السنه و افواه شد ظاهرا همان عبد اللّه بن ابى بوده كه رئيس معروفين بنفاق و عداوت با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بود و بنا بروايت قمى ره آن جماعت عايشه و همراهان اويند كه ذكر شد و متصدى معظم گناه آن تهمت خود او است كه مبتكر و پيش‌

جلد 4 صفحه 13

قدم شد چون كبر بكسر و ضم بمعناى معظم چيز و بزرگى و گناه بزرگ است و اينجا بضم نيز قرائت شده و معلوم است كه مرتكب گناه بزرگ مستحق عذاب بزرگ است چرا هنگاميكه شنيديد شما مسلمانان آن تهمت را نبايد گمان ببرند اهل ايمان شما از مرد و زن بكسانيكه بمنزله خودشانند گمان خوب را با آنكه اهل ايمان تمامى مانند نفس واحده‌اند و بايد از يكديگر دفاع كنند چنانچه از جان خودشان دفاع ميكنند و بايد گمان بد بيكديگر نبرند و عمل آنها را حمل براه خوبش كنند و چرا نبايد بگويند اين نسبت بهتان آشكارى است مانند كسيكه يقين دارد دروغ بودن آنرا و چرا تهمت زنندگان نياوردند براى اثبات ادعاء خود چهار شاهد عادل كه شهادت بدهند بر واقعه كالميل فى المكحله پس وقتى نياوردند و نتوانستند ثابت كنند آنها در حكم دروغگو هستند نزد خدا باين جهت بايد حدّ قذف بخورند و اثرى بر ادعاء آنها مترتب نميشود و اگر تفضل الهى و بخشش خداوند بر شما دروغگويان نبود در دنيا بمهلت دادن براى توبه و بهره‌مند شدن از نعم دنيوى و در آخرت بعفو و مغفرت بفوريّت براى اين سخنان ناهنجارتان بعذاب بزرگى مبتلا ميشديد كه اين ملامت و خطابات عتاب آميز و تازيانه خوردن در مقابل آن چيزى نبود و آنوقتى بود كه تلقّى بقبول ميكرديد آن دروغ بزرگ را و از زبان يكديگر ميگرفتيد و ميگفتيد بدهانهاى خودتان براى يكديگر بطور مسلّم چيزيرا كه بهيچ وجه علم بآن نداشتيد و گمان ميكرديد كه بهتان زدن بمردم كار سهلى است با آنكه آن در نزد خدا گناه بسيار بزرگى است و در اين آيه خداوند سه گناه را براى آنها اثبات فرموده كه آن موجب عذاب بزرگ است يكى آنكه بمجرد شنيدن تلقى بقبول نمودند و بدون مجوّز خبر را از گوينده اخذ كردند ديگر آنكه آنرا براى يكديگر نقل نمودند و اشاعه دادند با آنكه علم بصحت آن نداشتند و ميدانستند در نقل آن هتك حرمت پيغمبر است سوم آنكه در امر دين سهل انگارى كردند و چنين گناه بزرگى را سبك شمردند و بسهولت مرتكب شدند با آنكه بعضى از آنها از اصحاب بدر بودند كه مقامشان در نزد عامه بسيار ارجمند است و بالاتر از همه آنستكه بايد بدانند بعقل خودشان كه ممكن نيست خدا راضى شود و بگذارد

جلد 4 صفحه 14

از حرم پيغمبر چنين خطائى كه موجب هتك حرمت و توهين پيغمبر است صادر شود چون اين عمل غير از كفر است كه ميشود زن پيغمبر كافره باشد چنانچه امير المؤمنين عليه السّلام و عمر بعد از مشورت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با آن دو در اين موضوع بنقل اهل سنت گفته بودند اين امر ممتنع است از همسر پيغمبر صادر شود و عنايت الهى بآنحضرت بيش از اينها است كه باين كثافات ملوّث و آلوده گردد و باين جهت خدا فرموده چرا نگفتند يا چرا نبايد بگويند اين بهتان بزرگى است و الابصرف شنيدن خبرى نميشود گوينده آنرا متهم بدروغ نمود بلى اين نسبت خبرى است كه گوينده آنرا بايد تكذيب كرد براى حفظ عرض منسوب اليه بحسب حرمت او و انصاف آنستكه تحقيق اين امور مجال وسيعى لازم دارد كه مقام مقتضى آن نيست و چون در صدر اسلام اين قبيل ياوه گوئيها رواج داشته چنانچه فعلا هم دارد خداوند خواسته باين تهديدات و تأكيدات قفل بدهانها بزند و مسلمانان را ادب فرمايد كه بى جهت متعرض عرض و ناموس يكديگر نشوند و اگر بآنها حد قذف هم جارى شده باشد عمده بملاحظه اين سياست است و ظاهرا آنچه در اين باب در تفاسير و تواريخ ذكر شده مستند بخبر خود عايشه است چنانچه يكى از اهل تحقيق براى حقير نقل نمود و قرائن صدق آنرا يافتم و روايت قمى ره هم خالى از تشويش نيست چون خودش در سوره حجرات اين روايت را در مورد ديگر ذكر نموده و با ظواهر اين آيات چندان وفق ندارد اگر چه حقير تا اندازه‌اى وفق دادم و اللّه اعلم بالصواب.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو لا فَضل‌ُ اللّه‌ِ عَلَيكُم‌ وَ رَحمَتُه‌ُ فِي‌ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ لَمَسَّكُم‌ فِيما أَفَضتُم‌ فِيه‌ِ عَذاب‌ٌ عَظِيم‌ٌ «14»

و ‌اگر‌ نبود فضل‌ خداوند ‌بر‌ ‌شما‌ و رحمت‌ ‌او‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ ‌هر‌ آينه‌

جلد 13 - صفحه 502

مس‌ ميكرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ آنچه‌ گرفتيد ‌از‌ دهان‌ ‌اينکه‌ هايي‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ نسبت‌ ناروا ‌را‌ دادند و ‌در‌ مجالس‌ ‌خود‌ منتشر كرديد عذاب‌ عظيمي‌.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ راجع‌ بمؤمنين‌ و مؤمنات‌ ‌است‌ ‌که‌ باور كردند نسبت‌ عايشه‌ و شهادت‌ شيخين‌ ‌را‌ ‌در‌ مجالس‌ و محافل‌ ‌خود‌ بازگو مي‌كردند ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ يك‌ معصيت‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ مجرد يك‌ نسبت‌ بدون‌ مدرك‌ و شاهدي‌ قبول‌ كنند آنهم‌ نسبت‌ بيك‌ چنين‌ موردي‌ ‌که‌ همين‌ اشاعه‌ استحقاق‌ عذاب‌ عظيم‌ دارد فقط مانع‌ ‌از‌ نزول‌ عذاب‌ تفضلات‌ الهي‌ و رحمت‌ پروردگاريست‌ ‌آن‌ ‌هم‌ ‌از‌ روي‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ عذاب‌ نازل‌ ميشد و ‌اينکه‌ جماعت‌ هلاك‌ مي‌شدند عظمت‌ اسلام‌ ‌از‌ دست‌ مي‌رفت‌ و كفار و مشركين‌ تسلط پيدا ميكردند لذا ميفرمايد:

(وَ لَو لا فَضل‌ُ اللّه‌ِ عَلَيكُم‌) تفضل‌ ‌در‌ موقعي‌ ‌که‌ بنده‌ استحقاق‌ عذاب‌ داشته‌ ‌باشد‌ خداوند ‌به‌ فضل‌ و كرمش‌ عفو ميفرمايد.

(وَ رَحمَتُه‌ُ) ‌که‌ مشمول‌ نعمتهاي‌ ‌خود‌ نمايد.

(فِي‌ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ) اما ‌در‌ دنيا مبتلا، ببليات‌ نفرمايد و ‌در‌ آخرت‌ بعذاب‌ گرفتار نكند ‌اگر‌ ‌اينکه‌ دو چيز نبود.

(لَمَسَّكُم‌) بشما مؤمنين‌ اصابت‌ ميكرد.

(فِيما أَفَضتُم‌) ‌در‌ ‌اينکه‌ معصيت‌ بزرگ‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ افك‌ ‌را‌ اشاعه‌ داديد.

(عَذاب‌ٌ عَظِيم‌ٌ) ‌هم‌ ‌در‌ دنيا و ‌هم‌ ‌در‌ آخرت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 14)- سر انجام تمام این سرزنشها را جمع بندی کرده، می‌گوید: «و اگر فضل و رحمت الهی در دنیا و آخرت شامل حال شما نمی‌شد به خاطر این گناهی که در آن وارد شدید عذاب سختی دامانتان را می‌گرفت» (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِیما أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذابٌ عَظِیمٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص189

منابع