مختصر نویسی متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

آخوند خراسانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
آخوند خراسانی(1329 -1255 ق) فقیه اصولی و از مجتهدان بزرگ شیعه است.  او از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در نجف بوده و آثار فراوانی از جمله «کفایه الاصول» از او به جا مانده است. او از جمله علمایی بود که از مشروطیت حمایت کرد.  
+
آخوند خراسانی(1329 -1255 ق) فقیه اصولی و از مجتهدان بزرگ شیعه است.  او از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در نجف بوده و آثار فراوانی از جمله «[[کفایه الاصول]]» از او به جا مانده است. او از جمله علمایی بود که از مشروطیت حمایت کرد.  
 
==ولادت و نسب و خانواده آخوند خراسانی==
 
==ولادت و نسب و خانواده آخوند خراسانی==
 
محمد کاظم بن حسین (آخوند خراسانی)  در سال 1255 ه . ق (1217 ه . ش) در مشهد به دنیا آمد.  پدرش مولی حسین هروی تاجر معروف ابریشم در مشهد و هرات بود و  به دانش و دین داری اهمیت فراوان می داد. محمد کاظم فرزند چهارم مولی حسین بود.   
 
محمد کاظم بن حسین (آخوند خراسانی)  در سال 1255 ه . ق (1217 ه . ش) در مشهد به دنیا آمد.  پدرش مولی حسین هروی تاجر معروف ابریشم در مشهد و هرات بود و  به دانش و دین داری اهمیت فراوان می داد. محمد کاظم فرزند چهارم مولی حسین بود.   

نسخهٔ ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۵۳

آخوند خراسانی(1329 -1255 ق) فقیه اصولی و از مجتهدان بزرگ شیعه است. او از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در نجف بوده و آثار فراوانی از جمله «کفایه الاصول» از او به جا مانده است. او از جمله علمایی بود که از مشروطیت حمایت کرد.

ولادت و نسب و خانواده آخوند خراسانی

محمد کاظم بن حسین (آخوند خراسانی) در سال 1255 ه . ق (1217 ه . ش) در مشهد به دنیا آمد. پدرش مولی حسین هروی تاجر معروف ابریشم در مشهد و هرات بود و به دانش و دین داری اهمیت فراوان می داد. محمد کاظم فرزند چهارم مولی حسین بود. محمد کاظم در هجده سالگی در مشهد ازدواج کرد. دو فرزندی که حاصل این ازدواج بود یکی در کودکی در گذشت و دیگری مرده به دنیا آمد.همسر ایشان نیز پس از مدتی در نجف گذشت. آخوند مدتی را به تنهایی در حجره زندگی کرد و سپس با علویه ای تبریزی ساکن نجف ازدواج کرد که ثمره این ازدواج، سه پسر بود. پس از درگذشت همسر دوم، با زنی ایرانی ساکن بغداد ازدواج کرد و از او صاحب دو پسر و یک دختر شد. این زن نیز در سال 1322 ه . ق از دنیا رفت. آخرین ازدواج آخوند با زنی اصفهانی ساکن نجف بود. از این ازدواج، فرزندی به دنیا نیامد.

زندگی علمی آخوند خراسانی

او 11 ساله بود که در مدرسه علمیه سلیمانیه مشهد مشغول تحصیل علوم حوزوی و معارف شیعی شد. در طی یازده سال تحصیل در مشهد درس های مقدماتی و متوسطه علوم اسلامی، اعم از ادبیات عرب، منطق و مقداری از اصول و فقه را اموخت و سپس مدت کوتاهی به سبزوار رفت و از مجلس درس حکمت و فلسفه ملا هادی سبزواری بهره برد. آخوند خراسانی سپس عازم نجف شد. در راه به دلیل تمام شدن توشه سفر مدت سیزده ماه و بیست روز در تهران در یکی از حجره های مدرسه صدر ماند و در این مدت از جلسه درس میرزا ابوالحسن جلوه و مولی حسین خویی بهره برد. با فراهم شدن مقدمات سفر راهی نجف شد و در روز اول ماه ذیحجه 1279 ه .ق وارد نجف شد. او در نجف از درس بزرگانی مانند شیخ انصاری، سید علی شوشتری، میرزا محمد حسن شیرازی (صاحب فتوای تحریم تنباکو) بهره برد. او در امر تحصیل بسیار کوشا بود. و همین تلاش و پشتکار در کنار نبوغ و تیزبینی و بهره گیری از اساتید طراز اول او را به یکی از علمای برجسته شیعه تبدیل کرد. آخوند خراسانی در 35 سالگی بر کرسی درس خارج تکیه زد و به مدت 39 سال، خارج فقه و اصول تدریس کرد. ایشان حوزه درسی پر رونقی _ به ویژه در اصول فقه _ در نجف به وجود آورده بود. او صبح ها در مسجد هندی به زبان فارسی درس فقه را تقریر می کرد و شب ها نیز پس از نماز عشاء، در مسجد طوسی به زبان عربی به تدریس اصول می پرداخت. پس از درس اصول، مجلس فتوایی در منزل او برپا می شد. این مجلس که از زبده ترین شاگردان و اصحاب وی تشکیل می شد، با هدف پاسخ گویی به مسائلی بود که مقلدان آخوند از گوشه و کنار عالم تشیع از وی می پرسیدند. آخوند در دوران میان سالی، تدریس فلسفه را ترک کرد و درس فقه دوم خود را به هنگام عصر، در خانه خود برای شاگردان برگزیده اش که شمارشان را از سیصد تا چهار صد تن آورده اند، القا می کرد.

دشواری های تحصیل

آخوند در زمان تحصیل در نجف با فقر شدیدی مواجه بود و با کمال قناعت زندگی میکرد و در عین حال به هیچ وجه گلایه نمیکرد. او سال ها نه گوشت خورد و نه آرزوی خوردن آن را داشت. پولی را که برای خرید یک شمع به او داده می شد، به فقیرتر از خود می داد و خود در تاریکی به بسر می برد. شب ها از نور چراغ دست شویی مدرسه برای مطالعه بهره می برد. خوابش بسیار کم بود و به شش ساعت نمی رسید. بیشتر شب ها بیدار بود و به مطالعه می پرداخت. او امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در زندگی اش الگو قرار داده بود. زمانی که در محضر سید علی شوشتری بود، تنها یک پیراهن داشت. در یک شب زمستانی، آن پیراهن را شسته و صبحگاه که برای شرکت در درس رهسپار شد، هنوز پیراهن خشک نشده بود. بر او گران آمد که به سبب نداشتن پیراهنی دیگر، حتی از یک جلسه درس سید هم محروم شود. ازاین رو، بدون پیراهن، قبا را بر تن می کند و عبا را چنان بر خود می پیچید که کسی متوجه نبودن پیراهن بر تن او نشود. با این حال، او که اشکال کننده اصلی بحث سید بود، در هنگام بحث، از نداشتن پیراهن غافل می شود و با سید گرم بحث می گردد و ناگاه، دست بی آستین او، رازش را آشکار می کند. پس از درس و مباحثه، ظهر هنگام که به خانه می آید، می بیند آن سید بزرگوار چند پیراهن خود را برای او فرستاده است. او با نداری و فقر به نبردی تن به تن برخاسته بود تا با زدودن آن، به مقصودش در علم آموزی برسد. گرچه ضربه های فقر و غربت، سخت بود، ولی آخوند را از تحصیل علم باز نداشت. سرانجام این عالم الهی، پس از سپری کردن مقدمات طاقت

شاگردان

نام برخی از شاگردان ایشان به قرار زیر است:

  • شیخ عبداللّه گلپایگانی (1285 _ 1355): فقیه چیره دست و محقق توانا که بحث استاد را برای شاگردانش بیان می کرد؛
  • میرزاحسین نائینی (1277 _ 1355): مجتهد و محقق توانا در علم فقه و اصول؛
  • سید ابوالحسن اصفهانی (1284 _ 1360): از مراجع بزرگ تقلید شیعه؛
  • شیخ محمد باقر گلپایگانی (1332): از عالمان پرهیزگار زمان خود؛
  • شیخ آقا ضیاء الدین عراقی (اراکی) (1278 _ 1361): از مجتهدان اصولی و محققان برجسته؛
  • شیخ محمد حسین اصفهانی (کمپانی) (1296 _ 1361): از مجتهدان و فیلسوفان بنام؛
  • شیخ عبدالکریم حایری یزدی (1276 _ 1355): فقیه و مرجع تقلید بزرگ شیعه و مؤسس حوزه علمیه قم؛
  • میرزا موسی سبزواری پدر میرزا حسین فقیه سبزواری
  • حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی (1292 _ 1380): مرجع تقلید عام شیعه در روزگار خود؛
  • حاج آقا حسین طباطبایی قمی (1282 _ 1366): از مراجع بزرگ تقلید و مبارز خستگی ناپذیر در ماجرای کشف حجاب؛
  • شیخ عبدالحسین رشتی (1292 _ 1373): از فقیهان و فیلسوفان برجسته ای که در دوران زندگی آخوند، شرح کفایه نوشت؛
  • شیخ محمد حسن آقا بزرگ تهرانی (1) (1293 _ 1389): مجتهد، محدّث و نویسنده کتاب هایی مانند الذریعه الی تصانیف الشیعه و الطبقات و نقباء البشر.

آثار و تالیفات

از تالیفات او می‌توان كتب زیر را نام برد:

  1. كتاب الاجاره
  2. الاجتهاد والتقلید
  3. التكلمه للتبصره
  4. حاشیه بر اسفار ملاصدرا
  5. حاشیه بر رسائل شیخ مرتضی انصاری
  6. حاشیه بر مكاسب شیخ
  7. القضا والشهادات
  8. كفایه الاصول در دو جلد
  9. درر الفوائد فی الحاشیه علی الفرائد
  10. فوائد الاصول

و مشهورتر از همه تالیفات او، این كتاب آخری است كه در تمام اقطار در نهایت اشتهار می‌باشد. دانشمندان حاشیه‌ها و تعلیقه‌های متعددی بر آن افزوده‌اند كه از مشهورترین آنها، حاشیه شیخ محمدحسین اصفهانی، شیخ محمدعلی قمی، شیخ ‌عبدالحسین آل شیخ و میرزا ابوالحسن مشكینی است كه هر كدام در كشف معضلات و ابراز حقایق آن كتاب، تلاش فراوانی نموده‌اند كه در روشنگری مطالب آن كتاب مفید می‌باشد و تاسیس چند مدرسه علمیه را در نجف اشرف، در سری كارهای علمی‌ و تربیت علما او می‌توان ذكر كرد.

در عرصه سیاست

دوران حیات آخوند خراسانی همزمان بود با حکومت شاهان قاجار. در این دوران اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران به شدت نا به سامان بود که منجر به آغاز انقلاب مشروطیت شد. اصطلاح مشروطه از واژه «شرط» گرفته شده و مفهوم سیاسی آن، برگرفته از قانون و مجلس است؛ یعنی حکومتی که مشروط به مجلس و ملتزم به اجرای قوانین مصوب در آن باشد و به جای اراده شخص، قانون حاکم شود و دولت تنها اجراکننده قوانین باشد. آخوند خراسانی از جمله علمایی بود که فعالانه وارد عرصه شد و به جریان مشروطه خواهی کمک کرد. ایشان شرکت در این جنبش را بر همه مسلمانان واجب کرد و تأثیری انکار ناپذیر در تقویت جایگاه مشروطه خواهان و تأیید و تثبیت مشروطیت در ایران داشت. وی هیچ گاه از موضع خود عقب نشینی نکرد. با تلاش ها و پی گیری های آخوند خراسانی و دو دستیار فقیه او، سلطنت استبدادی در تاریخ 14 جمادی الثانی 1324 ه . ق (چهاردهم مرداد 1285 ه . ش) با فرمان و امضای مظفرالدین شاه به نظام مشروطه تبدیل شد. و با انجام انتخابات و تعیین نمایندگان در 18 شعبان 1324 ه . ق، مجلس شورا افتتاح گردید و قانون اساسی که در پنجاه و یک اصل و هفتاد و یک متمم، تدوین شده بود، در 29 شعبان 1325 ه . ق، به امضای محمدعلی شاه رسید.

پس از مظفرالدین شاه محمد علی شاه بر سر کار آمد. او در آغاز وانمود می کرد با مشروطه موافق است، اما پس از ترور (ساختگی و) نافرجام خود و با پشتیبانی و تشویق روسیه، بهانه ای برای سرکوب مشروطه خواهان به دست آورد. ازاین رو، با به توپ بستن مجلس و انحلال آن و دستگیری شماری از آزادی خواهان و تبعید علما، تمام تلاش خود را در مبارزه با نهضت مشروطیت به کار بست و در نتیجه، با حمایت بیگانگان و غفلت بسیاری از مشروطه خواهان، بار دیگر استبداد بر مملکت حاکم شد. آخوند خراسانی در نتیجه این عملکردهای استبدادی محمد علی شاه، سران قبایل ایران را به پشتیبانی از مشروطه فرا خواندند. آنان با صدور حکم صلاحیت نداشتن محمدعلی شاه و خلع او و فتوای حرمت همکاری با رژیم استبدادی، اعلان جهاد کردند و مردم را به قیام فرا خواندند. با همین فتوا، قیام مسلحانه همگانی بر ضد محمد علی شاه آغاز شد و به دگرگونی رژیم و راه اندازی دوباره مجلس شورا انجامید. در انقلاب مشروطیت جریان روشنفکری و ضد دین نیز حضور داشتند که قصد داشتند انقلاب را از هر گونه مظاهر دینداری تهی سازند. آخوند خراسانی علاوه بر مبارزه با استبداد شاهنشاهی مبارزه با این عناصر را نیز در دستور کارش قرار داده بود. او به درستی می اندیشید که بانفوذ پدیده روشن فکری و اندیشه های آزادی خواهانه غربی، انقلاب مشروطه دیر یا زود با تمام عناصر غربی و ضد دینی آن درایران به پیروزی خواهد رسید و در آن صورت، اثری از دیانت و فرهنگ ایرانی در این مرز و بوم نخواهد ماند آخوند خراسانی به پیشنهاد شیخ فضل اللّه نوری و با توجه به منطبق نمودن مصوبه های مجلس با احکام مذهب تشیع، حضور و نظارت پنج فقیه جامع الشرایط در هر دوره قانون گذاری در مجلس، به تعیین مرجع تقلید وقت را لازم دانست و برای نخستین بار پنج تن از فقیهان بنام آن عصر از جمله سیدحسن مدرس را تعیین کرد و به مجلس فرستاد. با وجود تلاشهای آخوند روشن فکران پس از فتح تهران، مشروطه خواهان واقعی راخلع سلاح کردند و به ترور و اعدام عالمان دین از جمله شیخ فضل الله نوری پرداختند. سرانجام مشروطه به کج راهه و انحراف کشیده شد و با مسکوت گذاشتن حضور پنج فقیه برای نظارت بر قوانین مصوب مجلس و روی کار آمدن رضا خان میرپنج در کودتای 1299 ه . ش (1338 ه . ق) به شکست انجامید.

ویژگی های اخلاقی

آخوند خراسانی از ابتدای جوانی در سلوک روحانی و تهذیب نفس جدیت داشت. او هنگام در اغاز تحصیل در نجف اشرف از خود را تحت تربیت معنوی استاد بزرگ اخلاق، سید علی شوشتری قرار داد.

مقام عرفانی

سید سعید حبوّبی یکی از شاگردان برجسته آخوند ملا حسینعلی همدانی نقل کرده که روزی در وادی السلام (نجف) نشسته و در حال تفکر و مراقبت بودم. ناگاه به ذهن من خطور کرد که آنچه را من با مجاهدت نفس به دست آورده ام، آخوند خراسانی با تمام عظمتش به دست نیاورده و مراحلی را که من در سیر روحی پیموده ام او نپیموده است. ناگهان مکاشفه ای برایم رخ داد. مرا در عوالمی سیر دادند که تا آن لحظه بدان راه نیافته بودم. شخصی را پیشاپیش خود با فاصله ای دور در حال سیر می دیدم و هرچه می کوشیدم نمی توانستم فاصله را کم کنم. از کسی که در کنارم بود، پرسیدم او کیست که هر چه می کوشم، نمی توانم خود را به او برسانم. گفت: او آخوند خراسانی است. میان تو و او فاصله بسیار است و تو به او نخواهی رسید.

عبادت

آخوند هنگام صبح و مغرب و عشا، نماز خود را به جماعت در صحن علوی برگزار می کرد و در ماه مبارک رمضان، نماز ظهر را نیز در آنجا بر پا می داشت و نافله های شبانه روزی او فراموش نمی شد یکی از همسایگان او نقل می کند که آخوند سوز و گدازی در سجده هایش داشت که هر سنگدلی را دگرگون می کرد

اخلاص

آخوند برای تشرف حرم علوی مقیّد بود، ولی زیارت را به کوتاهی انجام می داد. روزی یکی از اصحابش گفت: «شما حضور در حرم را کمی طولانی تر کنید؛ هرچند کار هم نداشته باشید تا همه زائران متوجه آداب زیارت شما بشوند. فی الجمله، خود را داشته باشید». ناگهان آخوند برآشفت و دست به محاسن گرفت و گفت: «یعنی می گویید در این آخر عمر، با ریش سفید به خداوند شرک بورزم و خودنمایی کنم؟»

خدمت به خلق

آخوند در تشییع جنازه ها شرکت می جست و در مجالس فاتحه حاضر می شد و به عیادت مریضان می رفت؛ امور حسبیه را به دست می گرفت و گرفتاری نوعی و شخصی مسلمان ها را برآورده می کرد و همه گرفتاران از نزد او خشنود و حاجت روا برمی گشتند. ماهی شش صد تومان نقد به نیازمندان می داد. چه بسیار خانواده های محترم که نیاز ضروری هرماهه آن ها با توجه او فراهم می شد. هرگاه به زیارت کربلا می رفت، دست کم صد و پنجاه تا دویست لیره به فقیران و طلبه های آنجا می داد و اگر این مقدار _ هرچند به قرض کردن _ ممکن نمی شد، به کربلا نمی رفت. ازاین رو، درسال های پایانی عمرشان، در طول سال یک یا دو مرتبه بیشر به کربلا مشرف نمی شد. هفت صد نفر از فقیران، ناتوانان و طلبه ها را همیشه نان می داد. یک دکان نانوایی ویژه خود داشت که ماهی سی صد تومان، پول نان می داد. گاهی که چند ماه در پرداخت پول تأخیر می شد، نانوا دیگر نان نمی داد. اگر کسی که از ماجرا خبر نداشت، خدمتش عرض می کرد که سفارش مرا به نانوا بکنید، با تبسم می فرمود اگر سفارش من کارگر بود، سفارش همه را می کردم، ولی اثر ندارد. بارها می فرمود وقتی می بینم نان این ها قطع شده است، خجالت می کشم. ازاین رو، هر طور شده بود، مشکل نان را برطرف می کرد. پول هایی که هر روز برای برطرف کردن گرفتاری فقیران نجف و زائران صرف می شد، تحت قانون و ضابطه ای نبود. همیشه در خانه او باز و بیرون آن پر از گرفتاران بود. از در منزل ایشان تا کفش کن حرم مطهر، صد قدم بیشتر نبود. در این راه، روزی چهار _ پنج تومان به فقیران و گرفتاران می داد و اگر طلبه ای اظهار پریشانی می کرد، دست به جیب می کرد و یک مشت پول می داد؛ بدون آنکه مقدار آن را بداند وقتی آب نجف قطع می شد و قنات هم قابل تعمیر نبود و مردم به ناچار آب شور می آشامیدند، آخوند که می توانست تمام سال آب کوفه بیاشامد، خود مانند فقیران آب شور می آشامید و هم چنین روزی پانزده تا بیست بار آب کوفه برای طلبه ها می فرستاد و به مردم نیز پول تهیه آب می داد. مردم به خانه او هجوم می آوردند و او پول یک بار آب به آنان می داد. گاهی دویست بار آب از سقاها می خرید و خودش آستین بالا زده و با مهربانی میان مردم تقسیم می کرد و گاه در اثر ازدحام، آسیب بدنی نیز می دید. در طول مرجعیّتش برای بسیاری از طلبه های فقیر، خانه خرید، ولی برای هیچ یک از فرزندانش _ با وجود فضل و کمالشان _ خانه ای نخرید.

وفات

ملا محمد کاظم خراسانی در 20 ذی الحجه سال 1329 هـ.ق، پس از عمری تلاش و كوشش در راه خدا به لقاءالله پیوست رحمت و پیکر مطهرش در حرم علوی مدفون شد [۱]

پانویس

منابع