آخر الزمان

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


دوره پایانی دنیا

ترکیب آخرالزمان در لغت

آخر به بخش پایانی هر مجموعه گفته،[۱] و زمان در لغت بر وقت کم یا زیاد اطلاق می‌شود.[۲] و مقصود از آن در این‌جا روزگار و عمر جهان است. «آخرالزمان» ترکیبی اضافی و به معنای بخش پایانی حیات دنیا است.

ترکیب آخرالزمان در قرآن

واژه آخرالزمان در قرآن بکار نرفته؛ اما مطالب گوناگونی درباره این موضوع از آیات قابل استفاده است. قرآن به طور کلی جهانیان را به دو بخش پیشینیان (الأَوّلینَ، المُستَقدِمینَ) و پسینیان (الأَخِرینَ، المُستَخِرینَ) قسمت کرده است. (سوره واقعه/56‌، 13 و 39 و 49؛ سوره حجر/15، 24)

افزون بر آن آیاتی در قرآن از میراث‌بری زمین به وسیله صالحان و مستضعفان، پیروزی نهایی حق بر باطل و گسترش اسلام در سرتاسر جهان سخن می‌گوید که پس از وقوع بلاها و فتنه‌های بسیار محقق می‌شود. (سوره اعراف/7، 128؛ سوره نور/24، 55‌؛ سوره قصص/28، 5‌؛ سوره فتح/48، 28 و...)

این آیات با دوره پایانی دنیا ارتباط دارند[۳] و برخی از نشانه‌های قیامت که از آن به «اَشْراط الساعة» تعبیر شده (سوره محمد/47، 18) نیز در این بخش واقعند.

در روایات و تفاسیر، بسیاری از نشانه‌های آخرالزمان از اشراط‌الساعة نیز شمرده شده است؛[۴] از این رو برای جدایی این دو موضوع مقاله آخرالزمان به حوادث و تحولات اجتماعی در واپسین دوره حیات بشری اختصاص یافته که معمولاً در کتاب‌هایی تحت عنوان الْمَلاحِمُ والْفِتَن[۵] و کتاب‌های مربوط به غیبت امام زمان[۶] عجل الله تعالی فرجه الشریف بررسی می‌شوند و اشراط‌الساعة به حوادث طبیعی و دگرگونی‌های کیهانی در آستانه قیامت، مانند: طلوع خورشید از مغرب، پوشیده شدن آسمان از دود، تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان، متلاشی شدن کوه‌ها و... محدود شده‌ است.[۷]

تعبیر الیوم الأخر

تعبیر «الیوم‌الأخر» که در قرآن فراوان بکار رفته، با جهان آخرت مرادف و ناظر به این واقعیت است که زندگانی آن جهان، در پی حیات دنیایی سرانجامِ نهایی آن است.[۸] در نتیجه، این اصطلاح نیز به بحث «آخرالزمان» مربوط نمی‌شود. از آن‌جا که مفهوم «آخر» نسبی است و در تاریخ انقراض دنیا اختلاف فراوانی وجود دارد[۹] و قرآن نیز از تعیین وقتی مشخص برای آن پرهیز کرده (سوره لقمان/31، 34؛ سوره احزاب/33، 63 و سوره زخرف/43، 85) محدوده آخرالزمان به دقت قابل اندازه‌گیری نیست؛ با این حال با استفاده از روایات[۱۰] می‌توان بعثت پیامبر خاتم را سرآغاز دوره «آخرالزمان» دانست؛[۱۱] البته در بیشتر روایات، آخرالزمان به دوره پایانی که با ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مقارن است، اطلاق شده است.

آخرالزمان در مکاتب بشری

بشر به مقتضای حبّ ذات و طبیعت جستجوگر خود، همواره به سرانجام دنیا می‌اندیشیده است.[۱۲] همه ادیان الهی و بیشتر مکاتب بشری، درباره پایان تاریخ اظهارنظر کرده‌اند.[۱۳] در همه پیش‌گویی‌های مربوط به آخرالزمان، خبرهای وحشتناک و نگران‌کننده‌ای وجود دارد؛[۱۴] ولی اغلب بر این امر اتفاق نظر است که پایان کار بشر، روشن و سعادت‌آمیز است.[۱۵]

در تمام فرقه‌ها و مذاهب اسلامی، کم و بیش سرانجام سعادت‌مند بشر پیش‌بینی شده است.[۱۶] در متون زرتشتی (از آیین‌های باستان) به صراحت از دوره طلایی بشر در پایان جهان یاد شده که به آشوب‌ها و بلاهای بسیار مسبوق خواهد بود و با ظهور واپسین منجی (سوشیانس) محقّق می‌شود.[۱۷]

در آیین هندوان نیز هر دوره انسانی به چهار قسمت تقسیم شده که قسمت چهارم آن مظهر غروب و افول تدریجی معنویت اولیه است و از آن، به عصر ظلمت (Kali Yuga) تعبیر می‌شود؛ سپس منجی بشر ظاهر و با فروپاشی جوامع انسانی و از بین رفتن شرارت‌ها، دوره‌ای نو آغاز می‌گردد.[۱۸] در متون بودایی نیز از این دوره، سخن به میان آمده است.[۱۹]

در ادیان ابراهیمی، بیش از آیین‌ها و مکاتب دیگر بر دوره طلایی بشر در پایان تاریخ، تأکید شده است. در عهد عتیق، برقراری سعادت و عدالت در سرتاسر جهان پیش‌بینی شده که به وسیله «مشیح» محقّق می‌شود.[۲۰]

در عهد جدید نیز به این مطلب پرداخته شده[۲۱] و مکاشفه یوحنا به طور کامل به حوادث ناگوار آخرالزمان، اختصاص یافته و در پایان آن به برقراری صلح و آرامش جهان تحت حاکمیت مؤمنان اشاره شده است.[۲۲] در میان مکاتب بشری، پیش‌بینی «مارکس» از مدینه کمونیستی همراه با کمون نهایی ایجاد شده، تصویری از جامعه بی‌طبقه و بی‌نیاز از دولت را ارائه می‌دهد.[۲۳] پیش‌بینی‌های «رنه‌گنون» (عبدالواحد یحیی) از افول و فروپاشی تمدّن مادی غرب و ظهور مجدد حق و حقیقت که با نظر به داده‌های آیین‌های باستان و ادیان ابراهیمی ارائه شده، خبر می‌دهد.[۲۴]

نظریه پایان تاریخ «فوکویاما» پیروزی نهایی نظام غربی و حاکمیت ابدی آن بر سرتاسر جهان را پیش‌بینی کرده است[۲۵] و نظریه «برخورد تمدن‌ها» از «هانتنگتون» جنگ جهانی تمدن‌ها و نظم جهانی‌ نوی بر اساس مرزهای تمدنی را در پایان این دوره از جهان، پیش‌بینی می‌کند.[۲۶]

دیدگاه کلی قرآن درباره پایان تاریخ

دیدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، دیدگاهی خوش بینانه بوده، پایان دنیا پایانی روشن و سعادت آمیز دانسته شده است. سرانجامِ سعادت‌مند جهان، همان تحقق کامل غرض از آفرینش انسان‌ها است که چیزی جز عبادت خداوند نخواهد بود: «و‌مَا خَلَقتُ الجِنَّ والإِنسَ إِلاَّ لِیَعبدونَ». (سوره ذاریات/51‌، 56)

عبودیت الهی در سطوح گوناگون فردی و اجتماعی آن، بر اساس برنامه‌ریزی خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و غالب انسان‌ها از آن بهره‌مند می‌شوند: «وَعدَاللّهُ‌ الَّذینَ ءَامَنوا مِنکُم و عَمِلواالصَّلِحتِ لَیَستخلِفنَّهُم فِی‌الأَرضِ... ولَیُمَکِّننَّ لَهُم دِینَهُم الَّذِی ارتَضی لَهُم ولَیُبدِّلنَّهُم مِن بَعدِ خَوفهِم‌أَمناً یَعبُدونَنِی لاَیُشرِکونَ بِی شَیئاً». (سوره نور/24، 55)، «هُو الَّذِی أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقّ لِیُظهِرَهُ عَلَی‌الدِّینِ کُلِّهِ». (سوره توبه/9، 33؛ سوره فتح/48، 28 و سوره صف/61‌، 9).[۲۷]

آیات ناظر به آینده جوامع انسانی، بر عنصر خوش‌بینی در جریان کلی نظام طبیعت و طرد عنصر بدبینی درباره پایان کار بشر تأکید ورزیده به نوعی فلسفه تاریخ بر اساس سیر صعودی و تکاملی آن اشاره دارد.[۲۸] از نگاه اسلام، دین با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف در کامل‌ترین شکل خود به بشر عرضه شده: «اَلیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم و أَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی و رَضیتُ لَکُم الإِسلمَ دِیناً». (سوره مائده/5‌، 3) و همواره با انتقال از جامعه‌ای به جامعه دیگر شکوفاتر می‌گردد: «مَنْ یَرتدَّ مِنکُم عَن دِینِه فَسوفَ یأتِی اللّهُ بِقَوم یُحِبُّهم و یُحِبّونَه». (سوره مائده/5‌، 54)[۲۹]

خداوند از پیامبران گذشته پیمان گرفته‌ که‌ به‌ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله ایمان‌آورده، به‌ او یاری رسانند (سوره آل عمران/3،81) بنابراین تمام نبوت‌ها و شرایع پیشین، مقدمه و پیش درآمد شریعت ختمیّه‌اند.[۳۰]

از ظاهر برخی آیات، چون «والسَّبقونَ السَّبقونَ × أُولئِکَ المُقرَّبونَ... × ثُلَّةٌ مِن الأَوَّلینَ × وَ قَلیلٌ مِن الأَخِرین» (سوره واقعه/56‌، 10‌‌13 و 14) و نیز بعضی روایات[۳۱] برمی آید که پیشینیان از مردم آخرالزمان، فضیلت و مرتبه بالاتری داشته‌اند؛[۳۲] امّا اهل تفسیر سبقت گرفتگان را پیامبران و اصحابشان دانسته و سبقت را فضیلتی برای اقوام گذشته نشمرده‌اند؛ زیرا طبیعی است که اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به تمام پیامبران دیگر و اصحابشان بسیار کم‌تر باشند؛[۳۳] البته روایاتی نیز حاکی از نسخ آیه مزبور نقل شده[۳۴] که درست به نظر نمی‌رسد؛[۳۵] و به دلیل سطح بالای معرفت مردم آخرالزمان معجزات حسی اقوام گذشته، جای خود را در اسلام به معجزه عقلی و علمی (قرآن) داده[۳۶] و وحی قرآنی با سخن از قرائت و علم و قلم، آغاز می‌شود: «اِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ × خَلَقَ الإِنسنَ مِن عَلَق × اِقرَأ و رَبُّکَ الأَکرَمُ × الَّذِی عَلَّمَ بِالقَلمِ × عَلَّمَ الإِنسنَ ما لَم یَعلَم». (سوره علق/96، 1‌‌5)

و قرآن از دوره ماقبل اسلام به عنوان عصر جاهلیت در مقابل عصر علم و خرد یاد می‌کند: «الجَهِلیَّةِ الأُولَی»[۳۷] (سوره احزاب/33، 33) از این رو طبق روایات، سوره توحید و شش آیه آغازین سوره حدید، برای اقوامی در آخرالزمان نازل شده که در کاوش‌های دینی از اقوام پیشین ژرف‌اندیش‌تر و دقیق‌ترند.[۳۸] در روایات متعدد دیگر نیز دوره آخرالزمان و مردم آن به رغم وقوع فتنه‌ها و آشوب‌های بسیار بهترین زمان و بهترین مردم شناسانده شده‌اند؛[۳۹]

بنابراین میان دیدگاه خوشبینانه اسلام درباره پایان تاریخ و ظهور آفت‌های اجتماعی بسیار در آن دوره هیچگونه تنافی وجود ندارد. برخی از پیامبران نیز به دلیل فضیلت مردم آخرالزمان، از خداوند خواسته‌اند که نام و راهشان در میان آنان جاوید بماند. (سوره شعراء/26، 84)[۴۰]

قرآن، امت پیامبر را معتدل‌ترین و در نتیجه کامل‌ترین: «و‌کَذلِکَ جَعلنکُم أُمَّةً وَسَطاً» (سوره بقره/2، 143)[۴۱] و بهترین امّت: «خَیرَ أُمَّة اُخرِجَت لِلنَّاسِ» (سوره آل عمران/3، 110) معرفی می‌کند.[۴۲]

بر همین اساس، خوارق عادت در آخرالزمان به کمترین میزان رسیده خداوند از طریق سنتهای طبیعی تاریخ، جوامع بشری را با آزمایش‌های مختلف به حدی از بلوغ، شعور و تجربه می‌رساند که زمینه حکومت جهانی صالحان مهیا شده[۴۳] و بر اساس سنت همیشگی خویش، مؤمنان را بر همه موانع چیره ساخته به فتح و پیروزی پایدار می‌رساند: «إِنَّهُم لَهمُ المَنصُورونَ × و إِنَّ جُندَنا لَهُم الغَلِبون». (سوره صافات/37، 172 و 173)[۴۴] از مجموعه مباحث گذشته می‌توان نتیجه گرفت که دوره اسلامی، همان دوره آخرالزمان است که تحقق کامل دیدگاه مثبت اسلام درباره پایان تاریخ، در عصر ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به وقوع خواهد پیوست.

نشانه‌ها و رخدادهای مهم آخرالزمان

ختم نبوت و نزول واپسین شریعت که با ظهور پیامبر اسلام تحقق یافت، نخستین نشانه پایان تاریخ به شمار می‌رود؛[۴۵] لذا مفسران، مقصود از نشانه‌های قیامت‌ را در آیه ذیل، بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته‌اند که نسبت به عمر جهان، فاصله بسیار کمی تا قیامت دارد:[۴۶] «فَهَل یَنظُرونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَن تَأتِیَهُم بَغتَهً فَقَد جَاءَ أَشراطُها». (سوره محمد/47، 18) در آخرالزمان وقایع فراوان دیگری نیز پیش‌بینی شده که بیشتر به دوره پایانی آن (مقارن با ظهور مهدی) مربوط می‌شود.

بحران معنویّت

پیش از ظهور امام‌ زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جوّ حاکم بر جهان؛ جوّ ستم، گناه و فساد خواهد بود. «اِقتَربَ لِلنَّاسِ حِسابُهُم و‌هُم فِی غَفلَة مُعرِضون». (سوره انبیاء/21، 1) در این آیه، مردم آخرالزمان به غفلت و اعراض از خداوند متّصف شده‌اند.[۴۷]

در روایات نیز منظور از‌ اشراط الساعة که در آیه 18 سوره محمد/47 به‌ آن اشاره شده، رواج بیش از حد کفر، فسق‌ و‌ ظلم دانسته و موارد متعددی از آن بر‌شمرده شده است.[۴۸]

وقوع اختلاف‌ها و درگیری‌های بسیار

یکی از نشانه‌های آخرالزمان، اختلاف‌ها و درگیری‌های فراوان میان گروه‌های گوناگون است: «فَاختَلفَ الأَحزابُ مِن بَینهِم فَویلٌ لِلَّذینَ کَفَروا‌مِن مَشهَدِ یَوم عَظِیم». (سوره مریم/19، 37) روایات این آیه را به ظهور فرقه‌های مختلف در‌ جهان اسلام مربوط دانسته‌اند که در آخرالزمان پدید آمده، موجب اختلاف‌های بسیار خواهند‌ شد.[۴۹]

آیه «یَلبِسَکُم شِیَعًا و یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعض» ‌(سوره انعام/6‌، 65) نیز به وقوع اختلاف‌ها و قتل و کشتار در آخرالزمان تفسیر شده است.[۵۰] بر‌ اساس روایتی، آیه «ولَنبلونَّکم بشیء مِن الخَوف و الجُوع و نَقص من الأَمولِ والأَنفُس...» (سوره بقره/2، 155) به ترس و ناامنی، گرسنگی و قحطی و فقر و کشتار در آخرالزمان اشاره دارد.[۵۱]

ظهور دجّال

در هر سه دین آسمانی یهود، مسیحیت و اسلام ظهور فاسدترین و مخرب‌ترین جریان منحط در طول تاریخ، پیش بینی و از خطر آن پرهیز داده شده است.[۵۲]

دجّال که تجسّم کفر، فریب و گمراهی است. در آخرالزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خویش می‌خواند. برخی از مفسّران، تفسیر آیه «لَخلقُ السّموت والأرض أکبر من خلق النّاس» (سوره غافر/40، 57) را به ظهور دجال ناظر دانسته‌اند که در دید مردم، عظیم‌ترین موجود جلوه می‌کند؛[۵۳] در حالی که خداوند او را از بسیاری مخلوقات دیگر کوچک‌تر می‌شمارد.[۵۴] سرانجام این پدیده به دست حضرت عیسی علیه السلام محو و نابود خواهد شد.[۵۵]




وقوع مصائب

برخی از آیات عذاب بر کافران و گنه‌کاران آخرالزمان که نزول عذاب را انکار می‌کنند؛ تطبیق داده شده است:«إن أتکُم عَذابُهُ بَیَتاً أَو نَهاراً مَا ذَا یَستَعجِلُ مِنهُ المُجرِمونَ». (یونس/10،50) «فَإِذا نَزلَ بِسَاحَتهِم فَساءَ صَباحُ المُنذرین». (صافات/37،177)[۵۶] با استفاده از آیه 65 انعام/6 برخی از این عذاب‌ها بدین شرح گزارش شده‌اند:صدایی هراسناک و دود در آسمان و حاکمان ستمگر «قُل هُو القادِرُ عَلی أَن یَبعَثَ عَلیکُم عَذاباً مِن فَوقِکُم»، فرو رفتن برخی انسان‌ها در زمین «أَو مِن تَحتِ أَرجُلِکُم» اختلافات بسیار در دین، «أَو یَلبِسَکُم شِیَعاً» قتل و کشتار «و‌یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعض». در این دوره زمانی،[۵۷] ترس و ناامنی، گرسنگی* و قحطی و فقر و کشتار نیز بسیار رخ خواهد داد:«وَ لَنبلُونَّکُم بِشَیء مِنَ الْخَوفِ والْجُوعِ و نَقص مِن الأَمولِ وَالأَنفُس...‌.» [۵۸]

‌خروج سفیانی

بیش‌تر مفسّران، از ظهور لشکری طغیان‌گر که آخرالزمان در کشورهای اسلامی به ستم و تعدّی پرداخته، سرانجام در صحرایی بیرون از مکّه، گرفتار عذاب الهی می‌شوند، خبر داده و آیه «ولَو تَری إِذ فَزِعُوا فَلاَ فَوتَ و أُخِذوا مِن مَکان قَرِیب» (سبأ/34،51) را درباره آن لشکر دانسته‌اند. در روایات شیعه و سنّی، نام رهبر این لشکریان، سفیانی ذکر شده است.[۵۹] آیه «أَفأَمِنَ الَّذینَ مَکَروا السَّیَِّاتِ أَن یَخسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ...‌.» (نحل/16، 45) نیز که توطئه‌گران را به فرو رفتن در زمین تهدید می‌کند، بر لشکر سفیانی تطبیق داده شده است.[۶۰] آیه «...ءَامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلی أَدبارِهَا» (نساء/4، 47) نیز درباره بازماندگان لشکر سفیانی تأویل شده که صورت‌هایشان معکوس گشته، پشت سرشان قرار می‌گیرد.[۶۱]

ندای آسمانی

بنابر روایات شیعه، جبرئیل نخستین کسی است که با امام‌زمان(عج) بیعت و با صدایی بلند به گونه‌ای که به گوش همه جهانیان برسد، این آیه را تلاوت می‌کند:«أَتی أَمرُ اللّهِ فَلاَ تَستَعجِلُوهُ= فرمان خدا رسید؛ پس دیگر شتاب مکنید». (نحل/16، 1)[۶۲] آیه «وَاستَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَکان قَریب * یَومَ یَسمَعونَ الصَّیحَةَ بِالحَقِّ ذلِکَ یَومُ الخُروجِ» (ق/50‌،41و42) نیز درباره این حادثه، تأویل شده است.[۶۳]

ظهور منجی بزرگ بشر

مهم‌ترین رخ‌داد آخرالزمان، ظهور دوازدهمین امام شیعیان برای رهایی انسان‌ها است:«جَاءَالحَقُّ و زَهقَ البطِلُ إِنَّ البطِلَ کانَ زَهوقًا.» (اسراء/17، 81) این آیه که از پیروزی چشم‌گیر حق بر باطل سخن می‌گوید، در روایات به ظهور مهدی(عج) تأویل شده است.[۶۴] آیه 148 بقره/2 (أَینَ ماتَکونُوا یَأتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا) نیز بر یاران نخستین مهدی(عج) که خداوند آنان را گرداگرد حضرت حاضر می‌سازد، تطبیق داده شده‌است[۶۵]. آیه «فَإِن یَکفُربِها هؤُلاَءِ فَقَد وَکَّلنا بِها قَومًا لَیسوا بِها بِکفرین» [۶۶] (انعام/6‌،89) نیز چنین است.

نزول عیسی(علیه السلام)

یکی از رخ‌دادهای آخرالزمان، فرود آمدن عیسی(علیه السلام)از آسمان است:«و‌إِنَّه لَعِلمٌ لِلسَّاعَةِ فَلاتَمتَرُنَّ بِها» (زخرف/43، 61)، «وإِن مِن أَهلِ الکِتبِ إِلاَّ لَیُؤمِنَنَّ بِه قَبلَ مَوتِهِ.» (نساء/4، 159) مفسّران با استفاده از این آیات، ظهور دوباره عیسی(علیه السلام)در آخرالزمان را پیش‌بینی کرده‌اند[۶۷] و در روایات نیز تصریح شده که وی در بیت‌المقدّس به نماز جماعت امام‌زمان(عج) اقتدا و در جنگ‌های ایشان نیز شرکت خواهد کرد.[۶۸] براساس این تفسیر، فرود آمدن عیسی(علیه السلام)از آسمان، یکی از نشانه‌های نزدیکی قیامت شمرده شده و از ایمان آوردن همه اهل کتاب به حضرت عیسی(علیه السلام)در آخرالزمان که یکی از فرماندهان امام‌زمان به شمار می‌رود، خبر داده شده است.

خروج جنبنده‌ای از زمین

قرآن با رمز و ابهام از خروج جنبده‌ای حکایت می‌کند که هنگام روی‌گردانی مردم از معنویّت، از زمین خارج شده، با مردم سخن می‌گوید.[۶۹]«و‌إِذا وَقعَ القَولُ عَلَیهِم أَخرَجنا لَهُم دابَّةً مِنَ الأَرضِ تُکَلِّمُهُم أَنَّ النَّاسَ کَانوا بَِایتِنا لاَیُوقِنون». (نمل/27، 82) در تفاسیر، مطالب بسیاری درباره این موجود شگفت بیان شده[۷۰] که تا حدّ بسیاری غیر واقعی و بی‌اساس به نظر می‌رسد[۷۱] و در ظاهر برگرفته از منابع اسرائیلی است.[۷۲]

هجوم یأجوج و مأجوج

قومی وحشی و فاسد با تخریب سدّ ذوالقرنین، در اندک زمانی سرتاسر جهان را پر از ظلم و فساد خواهد کرد تا آن که بنابر روایات، در عصر ظهور مهدی، به طور کلّی از بین خواهد رفت.[۷۳]«حَتَّی إِذا فُتِحَت یَأجوجُ و مَأجوجُ و هُم مِن کُلِّ حَدَب یَنسِلون.» (انبیاء/21،96) برخی، یأجوج و مأجوج را یکی از نژادهای انسانی، با صفات ظاهری خاص یا موجوداتی خارق‌العاده دانسته‌اند که از پشت مانعی مادّی خارج شده، به کشتار مردم و تخریب منابع طبیعی خواهند پرداخت.[۷۴] برخی دیگر نیز آنان را نمادی از یک تمدّن مادّی مخرّب شمرده‌اند که سدّ معنویِ ساخته شده به دست پیامبران را منهدم و حیات طبیعی و معنوی را بر کره زمین تهدید خواهد کرد؛[۷۵] در هر حال، بیش‌تر مفسّران با استناد به آیه «وَ تَرَکنَا بَعضَهُم یومَئِذ یَموجُ فِی بَعض و نُفِخَ فِی‌الصُّورِ فَجَمَعنهم جَمعًا» (کهف/18، 99) که بنابر قول مشهور، به هجوم آنان اشاره داشته و بی‌درنگ از قیامت سخن به میان آورده، آن را از نشانه‌های متّصل به قیامت شمرده‌اند و سخن از بازگشت برخی اقوام گذشته را هنگام خروج یأجوج و مأجوج مربوط به قیامت دانسته‌اند:[۷۶]«و‌حَرَامٌ عَلی قَریَة أَهلَکنها أَنَّهُم لاَیَرجِعونَ * حَتَّی إِذا فُتِحَت یَأجوجُ و...‌.» (انبیاء/21، 95 و 96) برخی دیگر، این حادثه را به استناد روایات بسیار، به دوران ظهور مربوط دانسته[۷۷] و اشاره به بازگشت برخی اقوام را به مسأله «رجعت» ارتباط داده‌اند.[۷۸]

رجعت

در آخرالزمان برخی از نیکوکاران و بدکاران زمان‌های گذشته، دوباره زنده می‌شوند. «وَ یَومَ نَحشُرُ مِن کُلِّ أُمَّة فَوجاً مِمَّن یُکَذِّبُ بَِایتِنا.» (نمل/27، 83) این آیه فقط به برانگیخته شدن عدّه‌ای از مکذّبان و نه همه آن‌ها اشاره کرده؛ بدین جهت، روایات و مفسّران شیعه، میان مصداق این آیه و قیامت، تفاوت قائل شده و آیه را به آخرالزمان مربوط دانسته‌اند که عدّه‌ای از نیکوکاران و بدکاران اعصار گذشته، زنده شده، هر یک نتیجه دنیایی اعمال خویش را خواهد دید.[۷۹] مرگ و زندگی دوباره:«رَبَّنا أَمَتَّنا اثنَتَینِ و أَحیَیتَنَا اثنَتَینِ» (غافر/40، 11)،[۸۰] عذاب پیش از عذاب بزرگ:«و‌لَنُذیقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الأَدنَی دُونَ العَذابِ الأَکبَر» (سجده/32، 21)،[۸۱] ظهور بندگان پیکارجو پیش از قیامت:«فَإِذا جاءَ وَعدُ أُولهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِباداً لَنا أُولِی بَأس شَدید» (اسراء/17،5)،[۸۲] میثاق پیامبران با خداوند برای ایمان آوردن و یاری رساندن به پیامبراسلام:«و‌إِذ أَخَذَ اللّهُ مِیثقَ النَّبِیّینَ... لَتُؤمِنُنَّ بِه و لَتَنصُرنَّهُ» (آل‌عمران/3،81)[۸۳] و منّت الهی بر مستضعفان تاریخ:«و‌نُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ و نَجعلَهُم أَئِمَّةً و نَجعَلَهُم الورِثین.» (قصص/28،5)[۸۴] همگی به رجعت، تفسیر و تأویل شده‌اند؛ با این حال در تفسیر آیات پیشین، آرای دیگری نیز گفته شده است.[۸۵]

صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان

پس از پیروزی حضرت مهدی(عج) و یارانش، آرامش و معنویّت بر جهان حاکم خواهد شد:«وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ ءَامَنوا... وَ لَیُبدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً...‌.» (نور/24، 55)، «إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ یُورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ و العقِبَةُ لِلمُتَّقین» (اعراف/7،128)، «و‌قتِلوهُم حَتَّی لاَتَکونَ فِتنةٌ و یَکونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه» (انفال/8‌،‌39)،«لِیُحِقَّ الحَقَّ و یُبطِلَ البطِلَ.» (انفال/8‌، 8) این آیات و آیات دیگر که از میراث‌بری صالحان و مستضعفان و جانشینی آنان در زمین یاد می‌کند (انبیاء/21،105 و اعراف/7، 137 و قصص/28، 5) همگی بیان‌گر این واقعیّتند که سرنوشت این جهان، پس از جهادی الهی به امامت امام‌زمان(عج) سرانجام به دست مؤمنان افتاده و جهانیان همگی در سایه حکومت حضرت در صلح و معنویّت به سرخواهند برد.[۸۶] افزون بر این، تحقّق کامل آیات«وَ لَه أَسلَمَ مَن فِی‌السَّموتِ و الأَرضِ» (آل‌عمران/3، 83) و «یُحیِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» (حدید/57‌،17) و «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفروا مِن دِینِکُم فَلاتَخشَوهُم وَ اخشَون» (مائده/5‌، 3) و «یَومئذ یَفرُح‌المؤمِنونَ * بِنَصرِاللّهِ...» (روم/30، 4‌و 5) نیز در این دوره زمانی دانسته شده است.[۸۷] در آن هنگام، همه نعمت‌های آسمان و زمین بر آن‌ها نازل و از آسایش و سعادت کامل بهره‌مند خواهند شد:«لَفَتحنَا عَلیهِم بَرکت مِنَ السَّماءِ والأَرضِ...‌.» (اعراف/7، 96)[۸۸] چون این مردم در سایه حکومت حضرت مهدی به بالاترین حدّ رشد و بلوغ می‌رسند، بدین ترتیب، خلافت انسان بر زمین به کامل‌ترین حدّ خود خواهد رسید؛ در عین حال، وجود مقدّس امام معصوم (امام مهدی یا امامان دیگر هنگام رجعت) تا قیامت در دنیا حضور داشته، جامعه انسانی هیچ‌گاه از حضورشان بی‌نیاز‌نمی‌شود.[۸۹]


پانویس

  1. الکلّیات، ج‌1، ص‌83‌.
  2. لسان‌العرب، ج6، ص86، «زمن».
  3. قیام و انقلاب مهدی، ص‌5 و 6‌.
  4. روح‌المعانی، مج14، ج26، ص‌80-82‌؛ نمونه، ج21، ص‌449-451.
  5. الفتن والملاحم فی‌آخرالزمان، ابن‌کثیر؛ الملاحم والفتن، ابن‌طاووس.
  6. الغیبه، طوسی.
  7. الکشّاف الموضوعی، ج1، ص‌97-102.
  8. التحقیق، ج‌1، ص‌46، «أخر».
  9. هزاره گرایی، ص‌21.
  10. بحارالانوار، ج‌40، ص‌177؛ ج‌2، ص‌87‌؛ ج‌9، ص‌319؛ ج‌12، ص‌282؛ ج‌14، ص‌83 و 84‌؛ ج‌15، ص‌203؛ ج‌16، ص‌18 21؛ ج‌20، ص‌222؛ ج‌21، ص‌317 و 351.
  11. التحریر والتنویر، ج‌26، ص‌104.
  12. تاریخ ابن‌خلدون، ج‌1، ص‌303.
  13. نجات بخشی در ادیان، ص‌13 و 14؛ علی و پایان تاریخ، ص15-25.
  14. هزاره گرایی، ص‌25.
  15. نجات‌بخشی در ادیان، ص‌13 و 14.
  16. قیام و انقلاب مهدی، ص‌5‌.
  17. اوستا، گاهان، یسنه 46، ب‌3 و یَشتها، اردیبهشت، ب‌10-17 و فروردین، ب‌129؛ نجات‌بخشی در ادیان، ص‌3-71.
  18. بحران دنیای متجدّد، ص‌1 و اوپانیشاد، ص‌772-774 و 737.
  19. بودا، ص‌518 و 519‌؛ علی و پایان تاریخ، ص‌23.
  20. کتاب مقدّس، اشعیاء 11 و 12، یوئیل 3 و 4، زکریا 9، دانیال 2:44، و‌7:13 و 27.
  21. کتاب مقدّس، متی 24:15-44، و‌رسل 2:17-21.
  22. کتاب مقدس، مکاشفه یوحنا 4-22؛ نجات بخشی در ادیان، ص‌113-133.
  23. مارکس و مارکسیسم، ص‌91-94.
  24. بحران دنیای متجدّد، ص‌2، 20، 55‌، 105، 154 و 186؛ علائم آخرالزمان، ص‌188-199، 200 و 318.
  25. «پایان تاریخ و آخرین انسانها» مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ص‌22.
  26. برخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی، ص‌485 و 516‌.
  27. تاریخ الغیبة الکبری، ص‌233-239؛ تاریخ ما بعدالظهور، ص‌33.
  28. قیام و انقلاب مهدی، ص‌6 و 14.
  29. فلسفه تاریخ، ص‌247‌‌-251.
  30. نهج البلاغه، ص‌20؛ خاتمیّت، ص‌21.
  31. صحیح بخاری، ج‌4، ص‌228 و 229.
  32. بیضاوی، ج‌5‌، ص‌284؛ من وحی القرآن، ج‌21، ص‌329.
  33. نهج البیان، ج‌5‌، ص‌135؛ نمونه، ج‌23، ص‌207.
  34. الدرّالمنثور، ج‌8‌، ص‌8‌.
  35. الکشاف، ج‌4، ص‌459.
  36. الاتقان، ج‌2، ص‌252.
  37. خاتمیت، ص‌36‌‌-39.
  38. الکافی، ج‌1، ص‌91.
  39. بحارالأنوار، ج‌52‌، ص‌124 و 125؛ کتاب الغیبه، نعمانی، ص206.
  40. البرهان، ج‌4، ص‌174.
  41. خاتمیت، ص‌19.
  42. نمونه، ج‌23، ص‌208.
  43. تاریخ الغیبه الکبری، ص‌242‌‌-244.
  44. فی ظلال، ج‌5‌، ص‌3002.
  45. الفرقان، ج‌26 و 27، ص‌109.
  46. مجمع البیان، ج‌9، ص‌154؛ قرطبی، ج‌16، ص‌159.
  47. التفسیر الکبیر، ج‌22، ص‌140؛ التحریروالتنویر، ج‌17، ص‌9.
  48. قمی، ج‌2، ص‌279-282؛ نورالثقلین، ج‌5‌، ص‌37.
  49. عیّاشی، ج‌1، ص‌64‌؛ البرهان، ج‌3، ص‌712.
  50. قمی، ج‌1، ص‌232.
  51. نورالثقلین، ج‌1، ص‌142.
  52. کتاب مقدّس، عهد قدیم، زکریا 9: 6 و 7 و دانیال 7: 19-27 و عهد جدید، متّی 24: 15-25 و نامه اول یوحنا 4: 1-6 و مکاشفه یوحنا 13: 11-17؛ سفینة‌البحار، ج‌2، ص‌162 و 163.
  53. تاریخ ما بعدالظهور، ص139-142؛ علائم آخرالزمان، ص‌303 -316.
  54. کشف‌الأسرار، ج‌8‌، ص‌482-484.
  55. همان، ج2، ص141-143؛ الدرّالمنثور، ج5‌، ص674 و 675‌.
  56. بحارالانوار، ج‌9، ص‌213 و 232، ج‌52‌، ص‌185؛ ج‌53‌، ص56‌.
  57. قمی، ج‌1، ص‌232.
  58. نورالثقلین، ج‌1، ص‌142.
  59. جامع‌البیان، مج‌12، ج‌22، ص‌129؛ الدرّالمنثور، ج‌6‌، ص‌712 714؛ عیّاشی، ج‌2، ص‌57‌.
  60. البرهان، ج‌1، ص‌352 و 354.
  61. همان.
  62. عیّاشی، ج‌2، ص‌254.
  63. نورالثقلین، ج‌5‌، ص‌118 و 119.
  64. البرهان، ج‌3، ص‌576‌.
  65. مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌426؛ البرهان، ج‌1، ص‌347 355.
  66. البرهان، ج‌2، ص‌448.
  67. جامع‌البیان، مج‌3، ج‌3، ص‌394 396؛ مج 4، ج‌6‌، ص‌25 30؛ مج13، ج25، ص115 و 116؛ کشف‌الأسرار، ج‌9، ص‌74 و ج‌2، ص‌143؛ ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌589 و 590‌.
  68. مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌211؛ نورالثقلین، ج‌1، ص‌571‌؛ روح‌المعانی، ج‌14، ص‌147.
  69. المیزان، ج‌15، ص‌396.
  70. جامع‌البیان، مج11، ج20، ص1820؛ کشف‌الأسرار، ج7، ص256258؛ قرطبی، ج‌13، ص‌156 158.
  71. المیزان، ج‌15، ص‌396.
  72. کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنا 13.
  73. جامع‌البیان، مج‌10، ج‌17، ص‌115 121؛ تاریخ مابعدالظهور، ص‌146 150.
  74. کشف‌الاسرار، ج5‌، ص743 746؛ الدرّالمنثور، ج‌5‌، ص674677‌؛ المیزان، ج‌13، ص‌336 398.
  75. تاریخ ما بعد الظهور، ص‌151؛ علائم آخرالزمان، ص‌200 202؛ الفرقان، ج‌15 و 16، ص‌213 223.
  76. مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌102؛ کشف‌الأسرار، ج‌6‌، ص‌306 و 307؛ المیزان، ج‌14، ص‌326.
  77. الفرقان، ج‌16 و 17، ص‌362 365.
  78. تاریخ ما بعدالظهور، ص‌150؛ الفرقان، ج‌16 و 17، ص‌362 365.
  79. مجمع‌البیان، ج 7، ص 366؛ البرهان، ج 4، ص 228 231؛ المیزان، ج 15، ص 397 و 398.
  80. بحارالأنوار، ج‌53‌، ص‌56‌.
  81. همان.
  82. نورالثقلین، ج‌3، ص‌138 140.
  83. عیّاشی، ج‌1، ص‌181.
  84. نورالثقلین، ج‌4، ص‌107.
  85. تاریخ ما بعدالظهور، ص‌632 639‌، 647‌.
  86. مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌106؛ عیّاشی، ج‌1، ص‌183 و ج‌2، ص‌50 و 56 61‌؛ نورالثقلین، ج‌2، ص‌57‌.
  87. عیّاشی، ج‌1، ص‌183 و 292؛ نورالثقلین، ج‌5‌، ص‌242 و 243؛ البرهان، ج‌4، ص‌336.
  88. نورالثقلین، ج‌2، ص‌52‌.
  89. الایقاظ من‌الهجعه، ص‌392 405؛ علیوپایان تاریخ، ص‌82 92.

منابع