مستنصر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ابوجعفر منصور بن ظاهر، ملقب به مستنصر بالله، سی و ششمین خلیفه عباسی از میان ۳۷ خلیفه طول دوران خلافت عباسی است.[۱] پس از آنکه خلیفه «علی الظاهر» در روز جمعه ۱۳ رجب سال ۶۲۳ ه‍ـ.ق چشم از جهان فروبست، مستنصر بالله در همان روز بر تخت خلافت عباسی تکیه زد.

شخصیت مستنصر بالله

«ظاهر» پدر مستنصر بالله در جود و حسن سیره و احسان بر رعیت شهره بود. مستنصر نیز پس از رسیدن به خلافت سیره پدر را ادامه داد.[۲] او دارای رفتاری مناسب با رعیت و بخشیدگی بسیار نسبت به زیردستان بود.[۳] پس از آنکه مستنصر به خلافت می‌رسد، مردم را بر عدالت وعده می‌دهد و در واقع خود را حاکمی عادل برای مردم تلقی می‌کند. او توانست در ۱۷ سال حکومت خود رفتاری مناسب با رعیت و مردم و توجه به پیشرفت و تمدن را برای مردم به اجرا بگذارد.

توجه به مباحث فرهنگی و اجتماعی

مستنصر بالله دارای ویژگی خاصی بود و آن توجه ویژه او به مباحث علمی و فرهنگی بود. توجه به مسایل علمی و به خصوص به علمایی مانند سید بن طاووس، سید رضی و سید مرتضی از عالمان شیعی و هم‌چنین تأسیس مدرسه بسیار مهم در بغداد بنام مدرسه مستنصریه کاملاً بر این امر گواه است که او در راه شکوفایی مباحث علمی توجه ویژه داشت.

مدرسه مستنصریه که توسط وی بنا شد دارای ویژگی مهم و البته برتر نسبت به نظامیه بود؛ هر چند اصل بنای در این مدرسه را می‌توان نوعی الگوپذیری نسبت به نظامیه دانست. در نظامیه‌ها فقط مذهب شافعی مورد توجه قرار می‌گرفت ولی در این مدرسه بنا به قول ابن کثیر در البدایه والنهایه ۴ فرقه اهل تسنن اجازه تحصیل و تدریس و آموزش داشتند. عمر این مدرسه هر چند کوتاه بود و حدود ۲۵ سال دوام یافت اما در همین زمان محدود توانست در کنار نظامیه‌ها رقیب جدی آن باشد.

توجه به مسایل اجتماعی و تمدنی از جمله دیگر ویژگی‌های مستنصر در طول حکومت خود بود. تجدید بنا، تعمیرات و ساخت و سازهای متعدد در حوزه فعالیت‌ تمدنی او نقش بسزایی ایفا می‌کند. از جمله فعالیت‌های او در راستای محکم پایه‌های اجتماعی توجه به عدالت اجتماعی بود. او پس از رسیدن به حکومت، فرمانی را صادر کرد مبنی بر آنکه: همه مردم از عدالت برخوردار خواهند بود. هر کس نیازی دارد یا ستمی به او رسیده گزارش دهد تا نیازش برآورده شود و یا از او رفع ستم گردد.[۴]

اوضاع سیاسی عصر مستنصر بالله

حکومت عباسی نزدیک به ۵۲۴ سال (از سال ۱۳۲–۶۵۶) ادامه یافت. حکومت ایشان با ابوالعباس سفّاح آغاز شد و با مرگ مستعصم به پایان رسید. این فاصله زمانی به لحاظ نیروی حکومتی یکسان نبود. مورخان حکومت عباسی را بر اساس نیروهای خلافت و تحول اوضاع سیاسی و شکوفایی فرهنگی و فکری به ۴ عصر تقسیم کرده‌اند.[۵]

  • عصر اول: دوران نیرومندی و گسترش و شکوفایی ۱۳۲-۲۳۲ق
  • عصر دوم: دوران نفوذ عنصر ترک ۲۳۲-۳۳۴ق
  • عصر سوم: دوران نفوذ عنصر ایرانی آل بویه ۳۳۴–۴۴۷ق
  • عصر چهارم: دوران نفوذ عنصر سلجوقیان ترک ۴۴۷–۶۵۶

مستنصر عباسی در زمانی به قدرت رسید که از لحاظ تقسیم بندی فوق دوران چهارم خلافت عباسی محسوب می‌شود. این دوران از زمان خلافت قائم آغاز و با مرگ مسعتصم به پایان می‌رسد. این دوره دارای ویژگی‌ خاص است. در حین دوران قدرت بدست سلاجقه ترک می‌افتد.

توانایی خلفا هر چند در این دوران رو به ضعف و سستی گرایید اما در بخشی از این دوران یعنی از زمان «مسترشد» مقداری از نفوذ واقعی خلیفه بازپس گرفته می‌شود؛ و از دوران «مکتفی» استقلال در حکومت بغداد و شهرهای تابعه ایجاد می‌شود و از زمان ناصر تقریباً خلیفه قدرت واقعی خود را بدست آورده و به مدت ۶۶ سال، تسلیم هیچ قدرتی نگردید؛ تا آن که مغول حرکت خود را آغاز نمود و به سمت غرب حرکت کرد و سرزمین‌ها و شهرها را اشغال نمود و نابود کرد و سرانجام به بغداد رسید و خلافت عباسی را سرنگون کرد. حکومت مستنصر بالله نیز نتوانست در مقابل نفوذ عنصر ترک دوام آورد.

مرگ مستنصر بالله

و سرانجام عمر مستنصر و خلافت وی نیز به پایان رسید. و او در روز جمعه ۱۰ جمادی الثانی سال ۶۴۰ ق در سن ۵۱ سال و ۴ ماه و ۷ روز چشم از جهان فروبست. او توانست مدت ۱۶ سال و ۱۰ ماه و ۲۷ روز خلافت عباسی را بدست گیرد.[۶]

پانویس

  1. به نقل از کتاب دولت عباسیان، سهیل طقوش (ویرایش قدم) ترجمه حجت‌الله جودکی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه چاپ دوم، ۱۳۸۳.
  2. «البدایه والنهایه»، ابن کثیر، ج۱۳، ص۱۱۲. بیروت–دارالفکر، ۱۴۰۷–۱۹۸۶.
  3. همان، ج۱۳، ص۱۱۴.
  4. الکامل ابن اثیر، ج۱۲، ص۴۵۸.
  5. دولت عباسیان، سهیل صقوش، همان، ص۲۷.
  6. ابن کثیر، همان، جلد۱۳، ف ص۱۲۹.


منبع


خلفای بنی عباس
سفاح (132-136) • منصور (136-158) • مهدى (158-169) • هادى (169-170) • هارون الرشید (170-193) • امین (193-198) • مأمون (198-218) • معتصم (218-227) • واثق (227-232) • متوکل (232-247) • منتصر (247-248) • مستعین (248-251) • معتز (251-255) • مهتدى (255-256) • معتمد (256-279) • معتضد (279-289) • مكتفى (289-295) • مقتدر (295-320) • قاهر (320-322) • راضی (322-329) • متقی (329-333) • مستكفى (333-334) • مطیع (334-363) • طایع (363-381) • قادر (381-422) • قائم (422-467) • مقتدی (467-487) • مستظهر (487-512) • مسترشد (512-529) • راشد (529-530) • مقتفى (530-555) • مستنجد (555-566) • مستضىء (566-575) • ناصر (575-622) • ظاهر (622-623) • مستنصر (623-640) • مستعصم (640-656)