آیه 51 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 51 قصص)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<50 آیه 51 سوره قصص 52>>
سوره : سوره قصص (28)
جزء : 20
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و همانا ما برای (هدایت) این مردم (آیات قرآن را) سخن پیوسته (یعنی مرتب و مربوط به سعادت دنیا و آخرت خلق) آوردیم تا مگر متذکر (حقایق آن) شوند.

ما این قرآن را برای آنان پی در پی و به هم پیوسته [به صورت سوره ای پس از سوره ای و آیه ای بعد از آیه ای] آوردیم تا متذکّر و هوشیار [حقایق] شوند.

و به راستى، اين گفتار را براى آنان پى در پى و به هم پيوسته نازل ساختيم، اميد كه آنان پند پذيرند.

برايشان سخن در سخن پيوستيم، باشد كه پندپذير گردند.

ما آیات قرآن را یکی پس از دیگری برای آنان آوردیم شاید متذکّر شوند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Certainly We have carried on this discourse for them so that they may take admonition.

And certainly We have made the word to reach them so that they may be mindful.

And now verily We have caused the Word to reach them, that haply they may give heed.

Now have We caused the Word to reach them themselves, in order that they may receive admonition.

معانی کلمات آیه

  • وصلنا: وصول: رسيدن و متصل شدن. وصل: متصل كردن و جمع كردن توصيل براى كثرت است «وصلنا القول» يعنى سخنان را پى در پى گفتيم.[۱]

نزول

شأن نزول آیات 51 تا 55:

«شیخ طوسى» گویند: قتاده گوید: این آیات درباره عبدالله بن سلام و تمیم الدّارى و جارود العبدى و سلمان فارسى نازل گردیده، هنگامى که مسلمان شده بودند. دیگرى گوید: این آیات درباره چهل نفر از اهل انجیل نازل شده که قبل از بعثت رسول خدا اسلام آورده بودند که سى و دو نفر آن‌ها از اهل حبشه بوده که هنگامى که جعفر بن ابى‌طالب وارد حبشه شده بود، اسلام خود را آشکار ساختند و هشت نفر آن‌ها از اهل شام که عبارت بودند از: بحیرا، ابرهة، اشرف، عامر، ایمن، ادریس، نافع و از مملکت مزبور آمده بودند.

قتاده گوید: خداوند به آنان دو بار اجر داده، یکبار به خاطر ایمان آوردن به کتاب اول (انجیل) و یکبار به خاطر ایمان آوردن به کتاب ثانى (قرآن).[۲][۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ «51»

وما پيوسته براى آنان سخن گفتيم (و آيات قرآن را برايشان نازل كرديم) شايد كه پندگيرند ومتذكّر شوند.

الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ «52»

(برخى از) آنان كه پيش از اين (قرآن) كتابشان داديم، همان‌ها به آن (قرآن) ايمان مى‌آورند.

نکته ها

كلمه‌ «وَصَّلْنا» از «وَ صَلِّ»، به معناى ارتباطدادن ومتّصل كردن است. مراد از اين اتّصال يا پى در پى بودن تذكّرات است و يا هماهنگى و هم‌سويى مطالبى كه ارائه مى‌شود.

از سنّت‌هاى خداوند، هدايت انسان‌هاست كه لحظه‌اى قطع نمى‌شود؛ «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‌» «1» و از طريق آيات الهى، انبيا واوصيا عليهم السلام و علماى دين، تداوم مى‌يابد؛ «وَصَّلْنا لَهُمُ» وچنانچه منطقه‌اى به اين هدايت الهى دسترسى نداشت، مى‌بايست گروهى از آن منطقه كوچ كرده و با تفقّه در دين، مردم را از آن بهره‌مند سازند. «2»

پیام ها

1- در تربيت بايد تذكّرات، تدريجى، گام به گام، مكرّر و متنوّع باشد. «وَصَّلْنا» (آرى با يك يا دو تذكّر مختصر نبايد انتظار اصلاح وتربيت داشت)

«1». ليل، 12.

«2». توبه، 122.

جلد 7 - صفحه 71

2- آيات قرآن داراى يك نوع همسويى و پيوستگى است. «وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ»

3- همه‌ى آيات الهى، كتب آسمانى و رهبران دينى، يك حرف و هدف را دنبال مى‌كنند. «وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ»

4- انسان، موجودى فراموشكار است و نياز به تذكّر دارد. «يَتَذَكَّرُونَ»

5- اهل‌كتاب واقعى، كسانى هستند كه با ديدن اسلام، ايمان مى‌آورند. الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ‌ ... بِهِ يُؤْمِنُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (51)

وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ‌: و هر آينه به تحقيق كه پيوند داديم و متصل گردانيديم براى ايشان سخن را، يعنى پيوسته فرستاديم قرآن را آيتى بعد از آيتى و سوره‌اى بعد از سوره‌اى براى تذكر و يادآورى ايشان، يا نظم قرآن را متتابع و پياپى يكديگر گردانيديم، يعنى از پى در آورديم دعوت را به حجت و مواعظ را به مواعيد و نصايح را به عبر و قصص را به امثال. لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ‌: شايد ايشان پند يابند و متّعظ شوند و در آيات آن تأمل نموده ايمان آورند و تصديق كنند و اطاعت نمايند.

تأويل آيه شريفه:

اما آيه اول: حضرت كاظم عليه السّلام به روايت كافى فرموده: يعنى:

كسى كه قرار داد دين خود را رأى خود، بدون آنكه متابعت نمايد امامى از ائمه هدى را «1». و حضرت صادق عليه السّلام به روايت بصائر همين قسم معنى‌

«1» اصول كافى، ج 1، كتاب الحجة، ص 374.

جلد 10 - صفحه 154

فرموده‌اند «1».

اما آيه دوم: على بن ابراهيم قمى روايت نموده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مراد از آيه‌ «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ» مراد وصل امامت است بعد از امام‌ «2». در كافى- از حضرت كاظم عليه السّلام روايت نموده فرمود:

يعنى امامى به سوى امامى‌ «3».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (51) الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ (52) وَ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ (53) أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (54) وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ (55)

ترجمه‌

و بتحقيق پى در پى آورديم براى آنان گفتار را باشد كه آنان پند گيرند

آنانكه داديم بايشان كتابرا پيش از آن ايشان بآن ايمان ميآورند

و چون خوانده شود بر ايشان گويند ايمان آورديم به آن كه آن حق است از پروردگار ما همانا ما بوديم پيش از آن منقادان‌

آنگروه داده شوند مزدشانرا دو بار بسبب آنكه صبر كردند و دفع ميكنند بسبب خوبى بدى را و از آنچه روزى داديم ايشانرا انفاق ميكنند

و چون شنوند سخن بيهوده را روى گردانند از آن و گويند براى ما است كردارهاى ما و براى شما است كردارهاتان سلام بر شما نمى‌خواهيم نادانانرا.

تفسير

خداوند متعال براى تذكّر و تنبّه و ارشاد عباد آيات قرآن مجيد را بتعاقب و تدريج لدى الاقتضاء نازل فرمود و متّصل نمود دعوت را به حجّت و امر و نهى را بوعد و وعيد و موعظه و نصيحت را بموجبات تنبّه و عبرت براى تذكّر و اعتبار آنان و با اينهمه مراعات حسن نظم و ترتيب در انزال قرآن از طرف خداوند منّان قلوب مشركين مكّه بايمان معطوف نشد ولى از اهل كتاب آنانكه در كتب سماوى اوصاف پيغمبر خاتم و احوالش را يافته بودند قبل از بعثت او و نزول كتابش باو و قرآن ايمان مى‌آوردند و چون پيغمبر خاتم يا بعضى از اهل ايمان مانند جعفر بن أبي طالب عليه السّلام آيات قرآن را براى ايشان تلاوت مينمودند ميگفتند ايمان آورديم بآن و تصديق نموديم كه آن حقّ است و از جانب خدا نازل شده و ما از پيش مؤمن بمحمّد صلى اللّه عليه و اله و قرآن و مسلمان بوده و هستيم مانند سلمان فارسى و عبد اللّه سلام و كسانيكه در حبشه بتلاوت قرآن جعفر طيّار باين‌

جلد 4 صفحه 197

افتخار نائل شدند و با آنحضرت بمدينه هجرت نمودند اينجماعت دو مرتبه اجر بردند يكى اجر بر ايمان قبلى و صبر بر تقيّه از كفّار و كتمان امر قلبى از ترس ايذاء و آزار و ديگر اجر بر ايمان رسمى و آشكار بعد از رفع تسلّط آنها بفضل پروردگار و اين اشخاص دفع ميكنند بحسن سلوك و مداراى با كفار بدى و شرّ آنها را از خودشان و از آنچه خداوند بايشان كرم فرموده در راه خير صرف مينمايند و چون گفتار ناهنجار و سخن بيهوده و طعن در عقيده و عمل خودشان را از كفّار بشنوند اعتنا نكنند و از جواب آن صرف نظر نمايند و بگويند عقائد و اعمال ما نفع و ضررش براى ما است بشما ربطى ندارد و عقايد و اعمال شما براى خودتان است و مربوط بما نيست از طرف ما بشما آزارى نميرسد خدا حافظ ما طالب معاشرت با مردم نادان نيستيم و از آنها كناره‌گيرى نمايند و اين سلام را سلام توديع گويند كه بجاى خدا حافظ است در كافى از امام كاظم عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده هر يك بعبارتى كه از آن استفاده ميشود مراد از توصيل قول وصل نمودن امام بامام و نصب هر يك بعد از ديگرى است و مستفاد از بعضى روايات مفسّره اين آيات از امام صادق عليه السّلام آنستكه مراد از موصوفين بصفات مذكوره در كلام الهى ائمه اطهار و شيعيان اخيار ايشانند كه با داشتن ايمان كامل صبر نمودند بر تقيّه از مخالفين و مأجور شدند باجر آن بعد از اجر ايمان و تلافى نمودند بديهاى مردم را بايشان بخوبى نمودن بآنها و مستفاد از حديث نبوى آنستكه اگر از كسى سيّئه و گناهى صادر شود و بعدا ثوابى نمايد و حسنه‌ئى بجا آورد آن سيّئه را محومى نمايد و معلوم است مراد بيان مصداق و توسعه مدلول است نه انحصار معنى بآن ذوات مقدّسه و نفوس شريفه و اللّه اعلم.

جلد 4 صفحه 198

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد وَصَّلنا لَهُم‌ُ القَول‌َ لَعَلَّهُم‌ يَتَذَكَّرُون‌َ (51)

و ‌هر‌ آينه‌ وصل‌ كرديم‌ ‌يعني‌ يكي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ديگري‌ بدون‌ فاصله‌ ‌که‌ هيچ‌ فترت‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ نباشد قول‌ ‌را‌ ‌از‌ بيان‌ هدايت‌ و ارشاد و دلالت‌ و بشارت‌ و انذار و احكام‌ ‌که‌ هيچ‌ گونه‌ فترت‌ نداشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌آنها‌ متذكر شوند.

اخبار بسياري‌ ‌از‌ كافي‌ كليني‌ و تفسير ‌علي‌ ‌بن‌ ابراهيم‌ و امالي‌ شيخ‌ طوسي‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ و حضرت‌ كاظم‌ ‌در‌ كلمه‌:

وَ لَقَد وَصَّلنا لَهُم‌ُ القَول‌َ سؤال‌ كردند فرمودند امام‌ ‌بعد‌ ‌از‌ امام‌ و مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ تفاسير ائمه‌ نوعا بيان‌ مصداق‌ ‌است‌ منافي‌ ‌با‌ عموم‌ آيات‌ ندارد و مراد اينست‌ ‌که‌ زمين‌ خالي‌ ‌از‌ حجت‌ نبوده‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ابو البشر ‌تا‌ فناء دنيا ‌يعني‌ ‌از‌ زماني‌ ‌که‌ انسان‌ بوجود آمد ‌تا‌ آخرين‌ فردي‌ ‌از‌ افراد انسان‌ ‌که‌ فاني‌ ميشود ‌که‌ ‌بر‌ طبقش‌ ادله‌ عقليه‌ و نقليه‌ كتابيه‌ و سنتيه‌ مكرر بيان‌ ‌شده‌.

سؤال‌: اينموضوع‌ مسلم‌ لكن‌ دسترسي‌ تمام‌ افراد بشر بدامن‌ حجت‌ ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زماني‌ بسيار صعب‌ و دشوار بلكه‌ محال‌ ‌بود‌ زيرا افراد بشر ‌در‌ عالم‌ منتشر و اكثر ‌آنها‌ دور دست‌ ‌از‌ حجت‌ و وسائل‌ تشرف‌ فراهم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نبود بعلاوه‌ ‌که‌ انبياء و ائمه‌ غالبا ‌در‌ فشار كفار و ظلمه‌ بودند و ‌آنها‌ مانع‌ ‌از‌ تشرف‌ افراد خدمت‌ ‌آنها‌ ميشدند و بالاخص‌ ‌در‌ دوره‌ غيبت‌ ‌که‌ ‌بر‌ احدي‌ ممكن‌ نيست‌ تشرف‌ پيدا كند

جلد 14 - صفحه 251

‌پس‌ حجت‌ ‌بر‌ همه‌ تمام‌ نيست‌.

جواب‌: اما ‌در‌ ادوار قبل‌ ‌از‌ اسلام‌ انبياء جزء و اوصياء انبياء بودند ‌در‌ ‌هر‌ نقطه‌ ‌از‌ نقاط و ‌در‌ دوره‌ ائمه‌ (ع‌) ثقات‌ ‌از‌ روات‌ و اصحاب‌ ‌را‌ بعنوان‌ وكالت‌ ‌در‌ اطراف‌ ارسال‌ ميداشتند و ‌در‌ دوره‌ غيبت‌ علماء بعنوان‌ نيابت‌ عامه‌ ‌در‌ جميع‌ اطراف‌ منتشر هستند ‌که‌ ‌اگر‌ كسي‌ بخواهد هدايت‌ شود دست‌رسي‌ دارد، لذا ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ فرمود

«علماء امتي‌ كأنبياء بني‌ اسرائيل‌»

و ‌بر‌ فرض‌ ‌اگر‌ مركزي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ دسترسي‌ باحكام‌ دين‌ نداشته‌ باشند حرام‌ ‌است‌ ‌در‌ همچه‌ مراكزي‌ توقف‌ كرد و واجب‌ ‌است‌ هجرت‌ كنند و ‌بر‌ فرض‌ ‌اگر‌ كسي‌ متمكن‌ ‌از‌ هجرت‌ نباشد جاهل‌ قاصر محسوب‌ ميشود و ‌از‌ عذاب‌ مصون‌ ميگردد و ‌لو‌ ‌از‌ فيوضات‌ ‌هم‌ محروم‌ ‌باشد‌ لَعَلَّهُم‌ يَتَذَكَّرُون‌َ ولي‌ كي‌ و كجا

«‌ما اكثر العبر و اقل‌ الاعتبار».

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

آیه 51

شأن نزول

در مورد نزول این آیه و چهار آیه بعد از آن روایات گوناگونی نقل شده که قدر مشترک همه آنها ایمان آوردن گروهی از علمای یهود و نصاری و افراد پاکدل به آیات قرآن و پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و سلّم است.

از جمله: از «سعید بن جبیر» نقل شده که: این آیات در باره هفتاد نفر از کشیشهای مسیحی نازل شده که «نجاشی» آنها را برای تحقیق از «حبشه» به «مکّه» فرستاد، هنگامی که پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و سلّم سوره یس را برای آنها تلاوت کرد اشک شوق ریختند و اسلام آوردند.

تفسیر:

حق طلبان اهل کتاب به قرآن تو ایمان می‌آورند! از آنجا که در آیات گذشته سخن از بهانه‌هایی بود که مشرکان برای عدم تسلیم در مقابل حقایق قرآن مطرح می‌کردند، در اینجا از دلهای آماده‌ای سخن می‌گوید که با شنیدن این آیات، حق را پیدا کرده و به آن سخت وفادار ماندند، و جان و دل تسلیم آن شدند، در حالی که قلبهای تاریک جاهلان متعصب کمترین اثری از خود نشان نداد! می‌فرماید: «و ما آیات قرآن را یکی بعد از دیگری برای آنها آوردیم شاید متذکر شوند» وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏8، ص: 57
  2. صاحب مجمع البیان از میان اهل شام که به پیامبر ایمان آورده بودند، تمیم را اضافه نموده است.
  3. طبرى و طبرانى در تفاسیر خود از رفاعة القرظى روایت نموده اند که آیه 51 درباره ده نفر نازل شده که من یکى از آن‌ها مى باشم و نیز طبرى از على بن رفاعة نقل نماید که ده طائفه از اهل کتاب که از آن جمله رفاعة بوده به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ایمان آورده بودند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و آیه 52 درباره آن‌ها نازل شده است، چنان که در آیه 28 سوره حدید نیز نظیر این شأن و نزول موجود است.

منابع