آیه 46 سوره اسراء

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 46 اسراء)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا ۚ وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا

مشاهده آیه در سوره


<<45 آیه 46 سوره اسراء 47>>
سوره : سوره اسراء (17)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و ما بر دلهای تیره آن کافران پرده‌ای افکندیم که قرآن را فهم نکنند و در گوشهایشان هم سنگینی نهادیم، و چون تو در قرآن خدایت را به وحدانیت و یگانگی یاد کنی آنان روی گردانیده و به پشت گریزان می‌شوند.

و بر دل هایشان پوشش هایی می گذاریم تا آن را نفهمند و در گوش هایشان سنگینی می نهیم [تا آن را از روی حقیقت نشنوند]؛ و چون پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد کنی با حالت رمیدگی از تو روی می گردانند.

و بر دلهايشان پوششها مى‌نهيم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى [قرار مى‌دهيم‌] و چون در قرآن پروردگار خود را به يگانگى ياد كنى با نفرت پشت مى‌كنند.

و بر دلهاشان پرده افكنيم تا آن را درنيابند، و گوشهاشان سنگين كنيم. و چون پروردگارت را در قرآن به يكتايى ياد كنى، بازمى‌گردند و مى‌رمند.

و بر دلهایشان پوششهایی، تا آن را نفهمند؛ و در گوشهایشان سنگینی؛ و هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می‌کنی، آنها پشت می‌کنند و از تو روی بر می‌گردانند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

and We cast veils on their hearts, lest they should understand it, and a deafness into their ears. When you mention your Lord alone in the Quran, they turn their backs in aversion.

And We have placed coverings on their hearts and a heaviness in their ears lest they understand it, and when you mention your Lord alone in the Quran they turn their backs in aversion.

And We place upon their hearts veils lest they should understand it, and in their ears a deafness; and when thou makest mention of thy Lord alone in the Qur'an, they turn their backs in aversion.

And We put coverings over their hearts (and minds) lest they should understand the Qur'an, and deafness into their ears: when thou dost commemorate thy Lord and Him alone in the Qur'an, they turn on their backs, fleeing (from the Truth).

معانی کلمات آیه

اكنة: كن (به فتح اول): پوشاندن و محفوظ داشتن؛ كنّ به كسر اوّل: غلاف يا ظرفى است كه چيزى در آن پوشانده شود، جمع آن اكنّه و اكنان است يعنى غلافها و مخفى گاهها.

وقرا: وقر (بر وزن عقل) ثقل سامعه. منظور از آن بى‏ اعتنايى و ثقل معنوى است.[۱]

نزول

منصور بن حازم از امام صادق علیه‌السلام روایت کند که پیامبر هنگامى که به نماز مى ایستاد، بسم اللّه الرّحمن الرّحیم را بلند ادا می‌نمود. منافقین که پشت سر او به نماز مى ایستادند. وقتى که صداى بلند پیامبر را به بسم اللّه مى شنیدند از صفوف جماعت خارج می‌شدند تا پیامبر سوره را به پایان برساند سپس به صف جماعت برمى گشتند و به یکدیگر مى گفتند چون محمد خداى خود را دوست می‌دارد، نام او را به صداى بلند می‌خواند، سپس این آیه نازل گردید[۲].[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى‌ أَدْبارِهِمْ نُفُوراً «46»

و بر دلهاى آنان (كفّار) پوشش‌هايى قرار داديم تا آن را نفهمند ودر گوشهايشان سنگينى (تا حقّ را نشنوند). و چون پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد كنى، آنان پشت كرده و گريزان مى‌شوند.

نکته ها

«أَكِنَّةً» جمع «كنان»، يا «كنّ»، به معناى وسيله‌ى پوشاندن است. «وقر»، به معناى سنگينى در گوش است. شبيه اين آيه در سوره‌هاى ديگر «1» هم آمده است.

بيش از هزار بار در قرآن، از توحيد ياد شده است، ولى متأسّفانه كوردلان از شنيدن آيات توحيد و بهره‌گيرى از آنها محروم و ناراحتند، امّا از شنيدن سخن شرك و ياوه خرسند مى‌شوند. «وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» «2» امروز نيز هرگاه بحث از توحيد مى‌شود، بعضى متنفّرند، ولى سخن شرقى‌ها وغربى‌ها برايشان جاذبه دارد.

قرآن چنين گروه‌هاى گريزان از حقّ را به الاغ‌هايى تشبيه كرده كه از شيران رم مى‌كنند. «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ» «3»


«1». فصّلت، 44؛ انعام، 25؛ كهف، 57.

«2» زمر 45.

«3» مدثر 50.

جلد 5 - صفحه 70

پیام ها

1- روحِ بسته و دلِ مرده، معارف ناب قرآن را نمى‌پذيرد. «أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ»

2- شنيدن و فهميدن ساده، غير از فهم عميق و لذّت بردن از آن است. «يَفْقَهُوهُ»

3- محروم ماندن از درك معنويّات، نوعى قهر الهى است. «جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ»

4- ياد غير خدا كفر است، ياد خدا و غير خدا شرك، وتنها ياد خداى يكتا توحيد است. ذَكَرْتَ‌ ... وَحْدَهُ‌

5- توحيد در ربوبيّت، سخت‌ترين چيز براى مشركان است. ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى‌ أَدْبارِهِمْ نُفُوراً (46)

وَ جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً: و قرار داديم بر دلهاى كفار و منافقين به سبب تمادى در كفر و طغيان، پوششى، أَنْ يَفْقَهُوهُ‌: از اينكه بفهمند قرآن را. وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً: و در گوشهاى آنها سنگينى از آنكه بشنوند قرآن را.

بيان: چند وجه در اين آيه مى‌باشد:

1- قاضى ابو عاصم عامرى نقل نموده‌ «1» كه حضرت در شب قرائت نماز را بلند مى‌فرمود با اميد آنكه كسى آن را بشنود و بتدبر در معانى آن ايمان آرد.

مشركين چون مى‌شنيدند، اذيت، و حضرت را منع مى‌كردند از جهر خواندن.

خداى تعالى بدين سبب خواب را بر آنها مسلط و در قلبهاى آنها پوششى مقرر تا نفهمند و نشنوند آنرا، و اين قسمت بعد از اتمام حجت و تبليغ و قطع عذر آنها بود.

وجه 2- چون اين كفار در كفر و عناد و لجاج به مرتبه‌اى رسيده بودند كه ابدا فهم در آيات الهى و استماع كلمات سبحانى نمى‌نمودند، مانند كسى شده‌اند كه در قلبش پرده‌اى و در گوشش سنگينى باشد.

وجه 3- تشبيه شده كفرى كه در قلوب كفار است به پوشش مجازا، و

«1» مجمع البيان جلد 3، صفحه 418.

جلد 7 - صفحه 387

اعراض آنها از تفهم قرآن بثقالت توسعا، زيرا چنانچه با كفر و اعراض، ايمان حاصل نشود، همچنين با پرده قلبى و ثقالت گوشى تصديق واقع نگردد.

وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ‌: و چون ياد كنى پروردگار خود را. فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ‌: در قرآن به يگانگى و وحدانيت و ابطال شرك و دوئيت. وَلَّوْا عَلى‌ أَدْبارِهِمْ نُفُوراً: اعراض كنند به پشت گردانيدن به حالت گريزان و فرار از شنيدن توحيد.

در كافى شريف‌ «1»- از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وقتى داخل منزل، و قريش خدمت آن حضرت جمع مى‌شدند، حضرت صداى خود را به بسم اللّه الرحمن الرحيم بلند مى‌فرمود، قريش فرار مى‌نمودند. حق تعالى اين آيه نازل فرمود.

تفسير على بن ابراهيم‌ «2»- حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرائت نماز را بلند مى‌خواند، و قريش بواسطه حسن صوت آن حضرت، استماع مى‌نمودند. وقتى قرائت بسم اللّه مى‌فرمود فرار مى‌كردند.

ابن عباس گويد: «3» مراد شياطين هستند. چنانچه مضمون روايت است كه كلمه توحيد، شيطان را دور كند.

بنابراين آيه شريفه عام باشد نسبت به شياطين انسى و جنى، كه هر دو از كلمه توحيد دور شوند. منتها، كلمه توحيد شياطين جنى را دور كند، لكن شياطين انسى خود فرار نمايند، و نهايت شقاوت است نفرت از توحيد و حق، و مسلم است دوام چنين امرى سر انجام بدى خواهد داشت. نعوذ باللّه من سوء الخاتمه.

«1» روضه كافى، جلد 8، صفحه 266، حديث 387.

«2» تفسير قمى جلد 2، صفحه 19.

«3» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 418.

جلد 7 - صفحه 388


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً (45) وَ جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى‌ أَدْبارِهِمْ نُفُوراً (46) نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوى‌ إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (47) انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (48)

ترجمه‌

و چون بخوانى قرآن را قرار دهيم ميان تو و ميان آنانكه ايمان نميآورند بروز باز پسين حجابى پوشيده‌

و قرار دهيم بر دلهاشان پوششها كه مبادا بفهمند آنرا و در گوشهاشان سنگينى و چون ياد كنى پروردگار خود را در قرآن يكتا بر گردند به پشتهاشان رمندگان‌

ما داناتريم براهى كه گوش ميدهند بآن راه هنگاميكه گوش ميدهند بجانب تو و هنگاميكه آنها راز گويانند آنگاه كه گويند ستمكاران پيروى نميكنيد مگر مرديرا سحر كرده شده‌

بنگر چگونه زدند براى تو مثلها را پس گمراه شدند پس نميتوانند يافت راهى.

تفسير

گفته‌اند وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرائت قرآن ميفرمود و نماز ميخواند در حول كعبه معظمه جمعى از اهل شرك از قبيل ابو سفيان و ابو جهل و نضر بن حرث و امّ جميل زن ابو لهب آنحضرت را اذيّت و آزار مينمودند و سنگ ميزدند لذا خداوند

جلد 3 صفحه 364

حجابى قرار داد بين آنحضرت و آنها كه نه او را مى‌ديدند و نه حجاب را پس آن حجاب هم ساتر بود و هم مستور و بنابراين حاجت نيست كه گفته شود اسم مفعول بمعناى فاعل و داراى ستر است چنانچه گفته شده است و اين از قدرت خداوند عجيب نيست كه مستبعد باشد و بعضى گفته‌اند اين در شب بوده كه صداى حضرت را مى‌شنيدند و نميتوانستند او را پيدا كنند و بعضى حجاب را معنوى و كنايه از بعد آنها از مقام فهم و استماع آيات الهى دانسته‌اند كه عبارت از خذلان و منسوب بخداوند است چنانچه فرموده و قرار داديم بر دلهاشان پوششها كه مانع شود از فهم معانى قرآن و در كوشهاشان سنگينى كه باز دارد آنها را از شنيدن صوت آن بسمع قبول در نتيجه تعصّب و عناد و ترك تفكّر و تدبر خودشان كه مستحق اين عقوبت شدند و شهادت ميدهد باين كورى و كرى باطنى حقيقى ناشى از سوء سريرت و خبث طينت آنها كه چون نام خداوند را پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن بتنهائى بدون انضمام با سامى معبودهاى باطلشان ميبرد بر ميگردند به پشتهاشان از روى تنفر با آنكه رمندگان باشند چون نفور جمع نافر است و حال از فاعل ولّوا و بعضى آنرا مصدر دانسته‌اند بر خلاف متعارف و گفته‌اند معناى كلام آنستكه نفرت ميكنند نفرت كردنى و اين كاشف از كمال عناد و تنفر آنها از طريق رشاد است و از چند روايت از امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود كه اين تنفر و فرار از اهل شرك و نفاق در وقتى بروز مينمود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جهر ببسم اللّه الرّحمن الرّحيم ميفرمود در نماز و غيره در هر حال خداوند داناتر است از هركس حتى از خود كفّار كه بچه سبب و غرض گوش ميدهند بقرآن از لهو و استهزاء و غيرها در وقتى كه گوش ميدهند بقرائت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در وقتى كه زير گوشى سخن ميگويند با يكديگر هنگاميكه ميگويند متابعت نميكنيد شما مگر مرديرا كه سحر كرده و ديوانه شده و بسى جاى تعجّب است از حال كسانيكه شخص اوّل عالم امكان و عقل كلّ را مسحور و ساحر و كاهن و شاعر و ديوانه خوانند و باينها تشبيه نمايند و براى او اين مثلها را بزنند پس گمراه شوند از دين حقّ و نتوانند راهى بآن براى خودشان تهيه نمايند و بعضى مسحور را بمعناى ساحر دانسته‌اند و اين بعيد است بحسب لفظ و قريب است بحسب معنى و نجوى ظاهرا اسم مصدر است و بر متلبّس اطلاق ميشود خواه مفرد باشد خواه جمع.

جلد 3 صفحه 365

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ جَعَلنا عَلي‌ قُلُوبِهِم‌ أَكِنَّةً أَن‌ يَفقَهُوه‌ُ وَ فِي‌ آذانِهِم‌ وَقراً وَ إِذا ذَكَرت‌َ رَبَّك‌َ فِي‌ القُرآن‌ِ وَحدَه‌ُ وَلَّوا عَلي‌ أَدبارِهِم‌ نُفُوراً (46)

و قرار داديم‌ روي‌ قلب‌هاي‌ ‌آنها‌ پوشش‌هايي‌ ‌که‌ درك‌ نمي‌كنند و نمي‌فهمند و ‌در‌ گوش‌هاي‌ ‌آنها‌ پنبه‌ غفلت‌ ‌که‌ گوش‌ فرا نميدهند و تعقل‌ نمي‌كنند بالجمله‌ مفاد ‌اينکه‌ دو ‌آيه‌ شريفه‌ اينكه‌ اشخاصي‌ ‌که‌ قابل‌ هدايت‌ نيستند گوش‌ و چشم‌ و قلب‌ ‌آنها‌ باطنيه‌ و ظاهريه‌ بسته‌ ‌شده‌.

اما قلب‌ ‌آنها‌ پوشش‌ قساوت‌ و سياهي‌ كفر و عناد روي‌ ‌آن‌ ‌را‌ گرفته‌ نميفهمند ‌که‌ مفاد وَ جَعَلنا عَلي‌ قُلُوبِهِم‌ أَكِنَّةً ‌است‌ و اما گوش‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كبر و نخوت‌ و عناد و عصبيت‌ كر كرده‌ گوششان‌ بدهكار ‌اينکه‌ فرمايشات‌ نيست‌ ‌که‌ مفاد وَ فِي‌ آذانِهِم‌ وَقراً ‌است‌.

و اما چشم‌ ‌آنها‌ بسا خداوند ‌رسول‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ نظر ‌آنها‌ حفظ مي‌كند چنانچه‌ ‌در‌ موقع‌ هجرة حضرت‌ خاك‌ پاشيد بصورت‌ ‌آنها‌ و فرمود شاهت‌ الوجوه‌ حضرت‌ ‌را‌ نديدند و چشم‌ قلب‌ كور مي‌شود حق‌ ‌را‌ مشاهده‌ نمي‌كند چنانچه‌ ميفرمايد وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّم‌َ كَثِيراً مِن‌َ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ لَهُم‌ قُلُوب‌ٌ لا يَفقَهُون‌َ بِها وَ لَهُم‌ أَعيُن‌ٌ لا يُبصِرُون‌َ بِها وَ لَهُم‌ آذان‌ٌ لا يَسمَعُون‌َ بِها أُولئِك‌َ كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ أُولئِك‌َ هُم‌ُ الغافِلُون‌َ اعراف‌ ‌آيه‌ 178.

زيرا انعام‌ و ساير حيوانات‌ و نباتات‌ و جمادات‌ مكرر گفته‌ ‌شده‌ ‌که‌ داراي‌ شعور و معرفت‌ بوحدانيت‌ حقه‌ و نبوت‌ انبياء و امامت‌ ائمه‌ هدي‌ دارند ‌در‌ حد ‌خود‌ و ‌از‌ ذكر ‌خدا‌ غافل‌ نيستند ولي‌ اينها چنان‌ غفلت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ گرفته‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌هم‌ فراموش‌ كردند.

جلد 12 - صفحه 263

وَ إِذا ذَكَرت‌َ رَبَّك‌َ فِي‌ القُرآن‌ِ وَحدَه‌ُ وَلَّوا عَلي‌ أَدبارِهِم‌ نُفُوراً ‌در‌ زماني‌ ‌که‌ ياد كردي‌ پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد بوحدانيت‌ و يگانگي‌ پشت‌ كردند و رفتند و متنفر شدند وَ إِذا ذَكَرت‌َ رَبَّك‌َ فِي‌ القُرآن‌ِ وَحدَه‌ُ ذكر توحيد ‌در‌ قرآن‌ مجيد شايد متجاوز ‌از‌ هزار موضع‌ ‌شده‌ بلكه‌ تمام‌ قرآن‌ بدلالت‌ مطابقي‌ ‌ يا ‌ التزامي‌ ‌ يا ‌ اقتضايي‌ دلالت‌ ‌بر‌ وحدانيت‌ حق‌ دارد بلكه‌ تمام‌ موجودات‌ امكان‌ دلالت‌ دارد (دل‌ ‌هر‌ ذره‌ ‌را‌ ‌که‌ بشكافي‌ وحده‌ ‌لا‌ شريك‌ ‌له‌ گويد) و اولين‌ دعوت‌ تمام‌ انبيا دعوت‌ بتوحيد ‌است‌ و حضرت‌ رسالت‌ اولين‌ دعوتش‌ ميفرمود

قولوا ‌لا‌ اله‌ الا اللّه‌ تفلحوا

و مخالف‌ ‌با‌ توحيد فقط مشركين‌ و كفار و بعض‌ فرق‌ مسلمين‌ هستند ‌ يا ‌ مشرك‌ هستند ‌ يا ‌ توحيد صفاتي‌ ‌ يا ‌ افعالي‌ ‌ يا ‌ نظري‌ ‌را‌ مخالف‌ هستند و اينها ‌يعني‌ مشركين‌ موقعي‌ ‌که‌ آيات‌ توحيد ‌بر‌ ‌آنها‌ قرائت‌ ميشد وَلَّوا عَلي‌ أَدبارِهِم‌ پشت‌ ميكردند و فرار ميكردند چون‌ بطلان‌ آلهه‌ ‌آنها‌ ميشد نفورا و تنفر ‌آنها‌ و اذيتهاي‌ ‌آنها‌ بحضرت‌ رسالت‌ بلكه‌ بساير انبياء سببش‌ همين‌ كلمه‌ ‌بود‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 46)- این آیه اضافه می‌کند: «بر دلهایشان پوششهایی و در گوشهایشان سنگینی» قرار دادیم (وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً).

و لذا «هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می‌کنی آنها پشت می‌کنند و رو بر می‌گردانند» (وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی أَدْبارِهِمْ نُفُوراً).

راستی چه عجیب است فرار از حق، فرار از سعادت و نجات، و فرار از خوشبختی و پیروزی و فهم و شعور.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. تفاسیر عیاشى و برهان.
  3. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 500.

منابع