آیه 25 سوره توبه

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 25 توبه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<24 آیه 25 سوره توبه 26>>
سوره : سوره توبه (9)
جزء : 10
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

همانا خدا شما مسلمین را در مواقعی بسیار یاری کرد و نیز در جنگ حنین که فریفته و مغرور بسیاری لشکر اسلام شدید و آن لشکر زیاد اصلا به کار شما نیامد و زمین بدان فراخی بر شما تنگ شد تا آنکه همه رو به فرار نهادید.

بی تردید خدا شما را در جبهه های زیاد و عرصه های بسیار یاری کرد و [به ویژه] روز [نبرد] حنین، آن زمان که فزونی افرادتان شما را مغرور و شگفت زده کرد، ولی [فزونی عدد] چیزی از خطر را از شما برطرف نکرد، و زمین با همه وسعت و فراخی اش بر شما تنگ شد، سپس پشت به دشمن از عرصه نبرد گریختید.

قطعاً خداوند شما را در مواضع بسيارى يارى كرده است، و [نيز] در روز «حنين»؛ آن هنگام كه شمار زيادتان شما را به شگفت آورده بود، ولى به هيچ وجه از شما دفع [خطر] نكرد، و زمين با همه فراخى بر شما تنگ گرديد، سپس در حالى كه پشت [به دشمن‌] كرده بوديد برگشتيد.

خدا شما را در بسيارى از جايها يارى كرد. و نيز در روز حنين، آنگاه كه انبوهى لشكرتان شما را به شگفت آورده بود ولى براى شما سودى نداشت و زمين با همه فراخيش بر شما تنگ شد و بازگشتيد و به دشمن پشت كرديد.

خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید)؛ و در روز حنین (نیز یاری نمود)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیّت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده؛ سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Allah has certainly helped you in many situations, and on the day of Hunayn, when your great number impressed you, but it did not avail you in any way, and the earth became narrow for you in spite of its expanse, whereupon you turned your backs [to flee].

Certainly Allah helped you in many battlefields and on the day of Hunain, when your great numbers made you vain, but they availed you nothing and the earth became strait to you notwithstanding its spaciousness, then you turned back retreating.

Allah hath given you victory on many fields and on the day of Huneyn, when ye exulted in your multitude but it availed you naught, and the earth, vast as it is, was straitened for you; then ye turned back in flight;

Assuredly Allah did help you in many battle-fields and on the day of Hunain: Behold! your great numbers elated you, but they availed you naught: the land, for all that it is wide, did constrain you, and ye turned back in retreat.

معانی کلمات آیه

مواطن: وطن(بر وزن عقل)، اقامت و(بر وزن عمل)، محل اقامت و هر مكانى كه انسان براى كارى در آن مانده است. موطن به معنى وطن و موقف جنگ است و جمع آن، مواطن است.

فلم تغن: غنى: كفايت و بى نيازى‏. فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ :‏ كفايت نكرد از شما.

حنين: بيابانى است ميان مكه و طائف كه جنگ معروف حنين در آن واقع شد، و آن بر وزن حسين است.

ضاقت: ضيق: تنگى. خواه تنگى مادى باشد يا تنگى سينه.

رحبت: رحب: وسعت و فراخى. به سعه صدر نيز اطلاق مى ‏شود.

مدبرين: دبر (بر وزن عنق)، عقب و پشت. مدبر: پشت كننده‏. وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ : پشت كنندگان بر گشتيد.[۱]

نزول

ربیع بن انس گوید: مردى در جنگ حنین گفت: ما هرگز به خاطر کمى افراد خود بر دشمن غلبه نخواهیم کرد در صورتى که عده مسلمین دوازده هزار نفر بودند. این سخن بر رسول خدا صلى الله علیه و آله گران آمد و این آیه نازل گردید.[۲]

شیخ بزرگوار ما درباره این آیه بدون عنوان شأن و نزول چنین گوید: با وجود بر این که لشکر مسلمین در آن جنگ دوازده هزار نفر بودند، از ترس فرار کردند و مى پنداشتند که به خاطر کم بودن لشکر شکست خواهند خورد ولذا بعد از فرارکردن آن‌ها فقط نه نفر از بنى‌هاشم و نیز ایمن بن ام‌ایمن و عباس بن عبدالمطلب و ابوسفیان بن حرب بن عبدالمطلب و على بن ابى‌طالب علیه‌السلام با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم باقى مانده بودند. در اینجا پیامبر با دست خود کمى از سنگ‌ریزه برداشت و به طرف مشرکین انداخت و فرمود زشت باد روى مشرکین، فرار کنید، سپس مشرکین فرار کردند.[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ «25»

همانا خداوند در مواضع بسيارى شما را يارى كرده است و در روز حُنين (نيز شما را يارى كرد،) آنگاه كه فراوانى لشگرتان شما را به غرور و اعجاب واداشت، ولى اين فزونىِ نفرات هيچ سودى براى شما نداشت و زمين با همه‌ى گستردگى‌اش بر شما تنگ آمد، پس شما پشت به دشمن فرار كرديد.

نکته ها

در آيات قبل، تشويق به جهاد و هشدار نسبت به وابستگى‌ها بود، در اين آيه الطاف و امدادهاى الهى را بازگو مى‌كند تا انگيزه‌ى جهاد تقويت شود.

مجموع جنگ‌ها و سراياى پيامبر صلى الله عليه و آله، كه در اين آيه با تعبير «مَواطِنَ كَثِيرَةٍ» آمده، هشتاد

جلد 3 - صفحه 400

مورد بوده است. «1»

نقل شده است كه «متوكّل عباسى» مريض شد و نذر كرد كه اگر شفا يافت، «دراهم كثيرة» بدهد. پس از بهبودى، بحث شد كه دراهم كثيرة چقدر مى‌باشد؟ از امام‌هادى عليه السلام پرسيدند، آن حضرت با استناد به اين آيه فرمودند: بايد هشتاد درهم بدهد. «2»

سيماى جنگ حُنين‌:

جنگ حُنين در منطقه‌اى نزديك طائف، ميان مسلمانان و قبيله‌ى «هوازن» درگرفت و به همين سبب به آن جنگ هوازن هم مى‌گويند.

در سال هشتم هجرى پيامبر صلى الله عليه و آله براى مقابله با توطئه و تهاجم هوازن، به آن منطقه لشكركشى كرد. سپاه ده هزار نفرى اسلام كه مكّه را فتح كرده بود، به همراه دو هزار نفر از تازه مسلمانان، به آن سوى عزيمت كردند.

جنگ و درگيرى پس از نماز صبح بود و مسلمانان كه از حمله‌ى قبايل هوازن غافلگير شده بودند، اغلب پا به فرار گذاشتند و نظام سپاه اسلام در هم ريخت، ولى با مقاومت سرسختانه‌ى گروهى، سرانجام فراريان به فراخوانى پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشتند و مجدّداً حمله آغاز شد و با كشته شدنِ صد نفر از مشركان و تسليم شدن بقيّه و به دست آمدن غنايم بسيار، جنگ حُنين با يارى خداوند به سود مسلمانان خاتمه يافت. درباره‌ى تعداد اسرا و ميزان غنايم و كيفيّتِ تقسيم آنها و مسائلى كه پيش آمد و نتايج اين نبرد، حرف‌هاى گفتنى بسيار است كه بايد به كتب تاريخ و مغازى مراجعه كرد.

پیام ها

1- عامل اصلى پيروزى جنگ‌ها در صدر اسلام، نصرت و امداد الهى بود. لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ‌ ...

2- ياد الطاف الهى، از عوامل تقويت روحيّه و ايمان است. «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ»

3- جنگ حُنين بسيار مهم بود. («مَواطِنَ كَثِيرَةٍ» شامل جنك حُنين نيز مى‌شود، ولى‌


«1». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 7، ص 464.

«2». تفسير اطيب‌البيان.

جلد 3 - صفحه 401

به خاطر اهميّت آن جداگانه نيز نام برده شده است) «مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ»

4- گاهى كثرت جمعيّت و امكانات مادّى، سبب غرور و غفلت و قهراً سبب شكست مى‌شود. «أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ»

5- به امدادهاى الهى در همه حال نياز است، چه در حال ضعف و چه در حال قدرت. در جنگ بدر با مسلمانانِ اندك، از نصرت الهى برخوردار شدند و در جنگ حُنين با تعداد زياد، باز هم نصرت الهى به يارى آمد. لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ‌ ... وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ‌

6- بدون اراده‌ى الهى، اسباب مادّى بى‌اثر است. «فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ»

7- براى ايجاد روحيّه‌ى تعبّد و تواضع، گاهى بايد نقاط ضعف را به رخ كشيد، تا غرورهاى بيجا بشكند. «ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ «25»

«1» جامع الاخبار فصل 88 ص 151.

ج5، ص 51

بعد از آن احوال نصرت خود را تذكر فرمايد:

لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ: هر آينه بتحقيق يارى فرمود حق تعالى شما را اى مؤمنان در مواقع بسيار حرب و معارك كارزار مانند جنگ بدر، احزاب، خيبر، صلح حديبيه، فتح مكه، حرب با بنو قريظه و بنو نضير. در منهج‌ «1»:

از صادقين عليهما السلام مروى است كه مواطن حرب حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هشتاد موطن بوده. در مدينة المعاجز: متوكل را مرضى طارى شد، نذر كرد مال كثيرى تصدق كند. چون شفا يافت، علما را از قدر مال كثير پرسيد.

مختلف الاقوال شدند، هر يك چيزى گفتند. پس امر نمود اين مسئله را از ابى الحسن على بن محمد الجواد عليه السلام سؤال كنند، و آن حضرت در خانه متوكل محبوس بود. بعد از عرض مسئله فرمود: هشتاد درهم تصدق نما. علت آن پرسيدند، فرمود: لقوله تعالى‌ «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ» و مواطن حرب حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هشتاد بوده.

وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ‌: و در موطن روز «حنين» كه وادى است ميان مكه و طائف كه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در آن موضع با لشكر هوازن و ثقيف محاربه فرمود. چون بعد از فتح مكه در آخر ماه رمضان يا سال هشتم هجرت، اين دو قبيله متفق شده قصد مسلمانان كردند، خبر به حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيده با دوازده يا شانزده هزار نفر متوجه آنها شد، و دو هزار از جمله طلقا بودند و لشكر مشركان چهار هزار. ابو بكر چون كثرت لشكر مسلمانان و قلت كفار را ديد گفت: ما مغلوب نخواهيم شد. اين سخن به سمع مبارك حضرت، و نپسنديد، و به سبب اين عجب و چشم زخم او، در اول حال شكست‌

«1» منهج ج 4 ص 246.

ج5، ص 52

به لشكر اسلام وارد آمد. پس حق تعالى اين را تذكار فرمايد كه شما را نصرت نمود روز حنين. إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ‌: وقتى كه به عجب آورد شما را بسيارى لشكر شما. فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً: پس رفع نكرد از شما آن كثرت شما چيزى را از صولت دشمن. وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ‌: و تنگ شد بر شما زمين آن وادى. بِما رَحُبَتْ‌: با فراخى و وسعتى كه داشت، يعنى در آن زمين با وسعت، مصير و مرجعى نداشتند كه به آن ملتجى شده، نفوس شما از شدت رعب و خوف دشمن مطمئن شود. ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ‌: پس پشت نموديد بر دشمن و برگشتيد در حالى كه هزيمت و فرار كنندگان بوديد.

منهج‌ «1»: چون لشگر كفر و ايمان به هم آميختند مسلمانان بر مشركان غلبه نموده كفار را پراكنده و به غنيمت گرفتن مشغول شدند. مشركان عرق حميت جاهليت به حركت آمده، يكديگر را آواز دادند «يا حمامة السوء» كجا فرار مى‌كنيد زنان و فرزندان در دست اينها رها كرده‌ايد. پس متفق شده، به يك مرتبه برگشته، حمله نمودند. مسلمانان به سبب اشتغال به غنيمت، غافل و مضطرب شده، شكست عظيم بر آنها وارد، و همه منهزم شدند، و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كسى نماند مگر نه نفر از بنى هاشم: حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و عباس بن عبد المطلب و هفت نفر ديگر.

حضرت امير عليه السّلام جلو حضرت، «علم» را به دست و قتال مى‌نمود، و باقى در اطراف پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، و حضرت آن روز بر استر سوار. چون دوستان فرار كردند، دشمنان به طرف آن سرور حمله آورده، و حضرت استر را نهيب، و به دشمن حمله نمود مى‌فرمود:

«انا النّبىّ لا كذب‌

انا ابن عبد المطلب»

عباس با ابو سفيان بن حارث، ركاب و لجام حضرت را گرفته، نمى‌گذاشتند حضرت ميان دشمنان رود. و اين صورت دال بر كمال شجاعت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله است كه با آن كيفيت و ازدحام دشمن، به تنهائى در معركه‌

«1» منهج ج 4 ص 247.

ج5، ص 53

حرب متوجه حرب كفار شد. چون عباس حضرت را مانع شد، حضرت فرمود:

پس اصحاب را ندا كن. عباس ندا نمود: يا معاشر المهاجرين و الانصار يا اهل بيعة الشّجرة يا اصحاب سورة البقرة الى اين تفرّون؟ اذكروا العهد الّذى عاهدتم على رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله). مردمان به نداى عباس برگشته به ملازمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، و ثانيا مشغول حرب، و كفار را منهزم ساختند، و ذلك قوله.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ «25» ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى‌ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ «26» ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «27»

ترجمه‌

بتحقيق نصرت داد شما را خدا در مواقف بسيارى و روز جنگ حنين وقتى كه بشگفت آورد شما را بسيارى خودتان پس كفايت نكرد از شما چيزيرا و تنگ شد بر شما زمين با وسعت آن پس برگشتيد پشت كنندگان‌

پس فرستاد خدا آرامش را از جانب خود بر پيغمبرش و بر اهل ايمان و فرستاد لشگرهائى را كه نميديديد آنها را و عذاب فرمود آنان را كه كافر شدند و اين است پاداش كافران‌

پس قبول مى‌كند توبه را خدا بعد از اين از هر كه بخواهد و خدا آمرزنده مهربان است.

تفسير

خداوند مسلمانان را ظفر داد بر كفار در مواقف و مواضع و ميدان‌هاى جنگ بسيارى كه در كافى و عياشى و قمى از امام هادى (ع) نقل نموده كه هشتاد موطن بوده است. و يكى از آنها حنين بود كه نام واديى است بين مكه و طائف و در جوامع نقل نموده كه وقتى دو لشگر با هم تلاقى نمودند يكنفر از مسلمانان گفت ما در اين جنگ براى كمى لشگر مغلوب نمى‌شويم و پيغمبر (ص) از اين سخن بدش آمد و بعضى گفته‌اند گوينده أبو بكر بود و عياشى در اين مقام از امام صادق (ع) نقل نموده كه گفت ابو فلان در هر حال خداوند فرموده اثر اين كلام آن شد كه زيادى لشگر بهيچ وجه براى آنها مفيد نشد و بى‌نياز نكرد ايشانرا بهيچ مقدار از بى‌نيازى و زمين با وسعت بر آنها تنگ شد بطوريكه مفرّى براى خودشان پيدا نمى‌كردند كه آرامشى براى آنها حاصل شود از شدّت ترس و ناچار پشت بلشكر نموده منهزم و متفرق شدند پس خداوند نازل فرمود از خزانه رحمت خود اطمينان و آرامش و سكينه و وقار و قوّت قلب و ثبات قدم را بر رسول اكرم و امير مكرّم و چند نفر از اعيان بنى هاشم و نيز نازل فرمود ملائكه را بكمك مسلمانان كه كفار را مى‌كشتند و مسلمانان آنها را نميديدند تا كفار معذب شدند بقتل چنانچه قمى ره از حضرت باقر (ع) نقل نموده يا بقتل و اسر و سلب اموال و اولاد چنانچه در مجمع ذكر فرموده و آنكه ملائكه در اين جنگ كشتار ننمودند فقط تقويت قلوب و تشجيع از مسلمانان ميكردند و كشتار ملائكه منحصر بجنگ بدر بوده است پس خداوند موفق‌

جلد 2 صفحه 569

فرمود بعضى از كفار را بقبول اسلام و پذيرفت توبه آنها را و پيغمبر (ص) اهل و اولاد آنها را كه اسير شده بودند بايشان مسترد فرمود با تحصيل رضاى مسلمانانيكه آنها را اسير نموده بودند و قمى ره فرموده كه چون پيغمبر (ص) عازم فتح مكه شد اظهار فرمود كه بعد از فتح مكه بايد با اعراب هوازن جنگ كنيم و چون اين خبر بآنها رسيد مهيّاى جنگ شدند و استعداد كاملى تهيّه كردند و مالك بن عوف نضرى را بر خودشان امير نمودند و از ديارشان حركت كردند و اموال و زنان و اطفالشان را همراه آوردند تا باوطاس كه نام واديى است در آن ديار رسيدند و اينخبر بسمع مبارك پيغمبر (ص) رسيد آنحضرت هم قبائل را جمع فرمود و ترغيب بجهاد نمود و وعده نصرت بآنها داد و آنكه خداوند اموال و زنان و اولاد آنها را بغنيمت نصيب شما خواهد فرمود و مردم رغبت نمودند و هر قبيله با رايت خود حركت كرد و لواء بزرگ را براى امير المؤمنين (ع) بست و بدست آنحضرت داد و هر قبيله كه وارد مكه ميشدند امر فرمود كه بارايت خود خارج شوند تا دوازده هزار نفر از شهر مكه خارج شدند كه ده هزار نفر از آنها با آن حضرت بودند در موقع ورود به مكه و چون دو لشگر نزديك بيكديگر شدند مالك بن عوف امر نمود هر مردى اهل و مالش را در پشت سر خود بياورد و غلاف شمشيرها را بشكنند و در اطراف و اكناف وادى متفرق و مخفى شوند و هنوز هوا روشن نشده يكمرتبه حمله كنند و كار خصم را تمام نمايند و گفت محمّد هنوز با كسانيكه قانون جنگ را بدانند طرف نشده و چون پيغمبر (ص) از نماز صبح فارغ شد سرازير در وادى گرديد و حنين واديى است كه سرازيرى بسيارى دارد و قبيله بنو سليم مقدّمه لشگر اسلام بودند ناگاه از اطراف و جوانب لشگرهاى هوازن بر آنها حمله نمودند و بنو سليم منهزم شدند و به تبع آنها ساير لشگر اسلام فرار نمودند و كسى باقى نماند مگر امير المؤمنين (ع) با عدّه كمى و فراريان بر پيغمبر اكرم (ص) مرور مى‌نمودند و اعتنا نمى‌كردند و عباس زمام بغله پيغمبر (ص) را بدست داشت و در طرف راست آنحضرت بود ابو سفيان بن حارث بن عبد المطلب در طرف چپ او بود پس پيغمبر روى بفراريان نمود و فرمود اى جماعت انصار بكجا ميرويد بيائيد بسوى من من پيغمبر خدايم هيچ كس اعتنا بآنحضرت نمى‌كرد و نسيبه مازنيّه دختر كعب بر روى فراريان خاك ميپاشيد و مى‌گفت كجا فرار مى‌كنيد از خدا و پيغمبرش و عمر بر او مرور نمود نسيبه باو گفت واى بر تو اين چه كار است ميكنى جواب داد اين امر

جلد 2 صفحه 570

خدا است و چون پيغمبر (ص) حال را بدينمنوال ديد ركاب بر بغله خود زد و بجانب امير المؤمنين (ع) شتافت با شمشير كشيده و بعباس امر فرمود كه برود بالاى پشته و فرياد كند اى اصحاب بقره و اى اصحاب شجره كجا فرار مى‌كنيد پيغمبر اينجا است و دست مبارك را بدعا بلند فرمود و ايندعا را نمود اللّهم لك الحمد و اليك المشتكى و انت المستعان پس جبرئيل نازل شد و عرض كرد دعا كردى بدعائى كه موسى (ع) نمود وقتى خدا شكافت براى او دريا را و نجات داد او را از دست فرعون پس پيغمبر (ص) بابو سفيان بن حارث فرمود كفى سنگ ريزه براى من بياور و او آورد و حضرت آنرا بجانب كفار پاشيد و فرمود زشت باد روى‌هاشان پس روى بآسمان فرمود و عرض كرد خدايا اگر اين جماعت هلاك شوند كسى نيست كه تو را عبادت كند و اگر بخواهى كسى عبادت تو را نكند نميكند و چون انصار صداى عباس را شنيدند متوجه شدند و غلاف شمشيرهاشان را شكستند و لبّيك گويان بر پيغمبر (ص) مرور نمودند و ملحق برايت اسلام شدند و پيغمبر (ص) فرمود الآن تنور جنگ گرم شد و خدا ظفر داد ما را و هوازن منهزم شدند و مسلمانان اموال و زنان و اولاد آنها را بغنيمت بردند و اين مراد خداوند است از قولش لقد نصركم اللّه فى مواطن كثيرة و يوم حنين و بعد از جنگ مردى موسوم به شجرة بن ربيعه از طائفه بنى نضر كه در دست مسلمانان اسير بود گفت كجا رفتند آن مردان سفيدپوشى كه سوار بر اسبان ابلق بودند و كشتند ما را و شما در ميان آنها مانند خالى بنظر ما مى‌آمديد گفتند آنها ملائكه بودند و از امام صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) در آنروز چهل نفر را كشته بود و خداوند هر كس از فراريان را كه خواسته باشد موفق به توبه مى‌فرمايد و مى‌پذيرد توبه آنها را و همچنين است حال ساير گناهكاران در قابليت توفيق و رحمت و مغفرت الهى تعالى شانه و اينكه پيغمبر (ص) از قول منسوب به أبو بكر بدش آمد براى آن بود كه مؤمن بايد در هر حال اميدوار بلطف خدا باشد و بوجود وسائل ظاهرى براى نيل بمقصود خوشوقت و مطمئن نگردد و از فقدانش مأيوس و محزون نشود لذا پيغمبر (ص) در غار هم باو فرمود محزون نباش خدا با ما است.

جلد 2 صفحه 571

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَقَد نَصَرَكُم‌ُ اللّه‌ُ فِي‌ مَواطِن‌َ كَثِيرَةٍ وَ يَوم‌َ حُنَين‌ٍ إِذ أَعجَبَتكُم‌ كَثرَتُكُم‌ فَلَم‌ تُغن‌ِ عَنكُم‌ شَيئاً وَ ضاقَت‌ عَلَيكُم‌ُ الأَرض‌ُ بِما رَحُبَت‌ ثُم‌َّ وَلَّيتُم‌ مُدبِرِين‌َ «25»

‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ نصرت‌ فرمود ‌شما‌ مسلمين‌ ‌را‌ ‌در‌ موارد و مواطن‌ بسياري‌ و ‌در‌ روز حنين‌ زماني‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ بعجب‌ ‌در‌ آورد كثرت‌ جمعيت‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌اينکه‌ كثرت‌ جمعيت‌ بي‌نياز نكرد ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ شيئي‌ ‌را‌ و تنگ‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ زمين‌ ‌با‌ ‌آن‌

جلد 8 - صفحه 200

وسعتي‌ ‌که‌ داشت‌ ‌پس‌ ‌شما‌ پشت‌ كرديد بفرار ‌از‌ جنگ‌.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ مشتمل‌ ‌بر‌ جملاتي‌ ‌است‌ بضميمه‌ ‌آيه‌ ‌بعد‌ جمله‌ اولي‌‌-‌ لَقَد نَصَرَكُم‌ُ اللّه‌ُ فِي‌ مَواطِن‌َ كَثِيرَةٍ ‌در‌ اخبار بسيار ‌از‌ حضرت‌ هادي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مواطن‌ هشتاد موطن‌ بوده‌ و مواطن‌ بمعني‌ امكنه‌ ‌است‌ و لذا مكان‌ سكونت‌ ‌را‌ وطن‌ ميگويند و جمع‌ وطن‌ اوطان‌ ‌است‌ و جمع‌ موطن‌ مواطن‌ و ‌غير‌ منصرف‌ ‌است‌، و شرح‌ ‌اينکه‌ اخبار اينست‌ ‌که‌ متوكل‌ مريض‌ شد ‌با‌ سم‌ّ ‌ يا ‌ علت‌ ديگر و نذر كرد ‌که‌ ‌اگر‌ شفاء پيدا كرد دنانير ‌ يا ‌ دراهم‌ كثير تصدق‌ دهد ‌پس‌ ‌از‌ شفاء فرستاد نزد علماء ‌که‌ چه‌ اندازه‌ صدقه‌ دهد اينها اختلاف‌ كردند ‌از‌ ده‌ هزار و صد هزار و هزار هزار ‌براي‌ ‌او‌ بسيار گران‌ آمد فرستاد نزد حضرت‌ هادي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ فرمودند هشتاد، علت‌ ‌آن‌ ‌را‌ سؤال‌ كردند حضرت‌ باين‌ ‌آيه‌ تمسك‌ فرمود ‌که‌ مواطن‌ كثيره‌ هشتاد موطن‌ بوده‌، و اخبار ديگري‌ ‌هم‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر و حضرت‌ صادق‌ عليهما ‌السلام‌ ‌بر‌ طبق‌ ‌اينکه‌ داريم‌.

جمله‌ ثانيه‌‌-‌ وَ يَوم‌َ حُنَين‌ٍ حنين‌ مركزي‌ ‌بود‌ ‌بين‌ مكه‌ و مدينه‌ و بسيار پستي‌ و بلندي‌ داشت‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌پس‌ ‌از‌ فتح‌ مكه‌ ‌در‌ سال‌ هفتم‌ هجرت‌ مأمور شدند بجنگ‌ ‌با‌ اهل‌ هوازن‌ و ثقيف‌ و جمعيت‌ مسلمين‌ دوازده‌ هزار بودند خبر باهل‌ هوازن‌ رسيد ‌آنها‌ ‌با‌ زنها و اطفال‌ و اموال‌ ‌خود‌ حركت‌ كردند ‌که‌ مزيد ‌بر‌ جديت‌ ‌آنها‌ شود و ‌در‌ ‌اينکه‌ گودالها كمين‌ كردند قشون‌ اسلام‌ ‌که‌ رسيد يك‌ مرتبه‌ حمله‌ كردند.

جمله‌ ثالثه‌‌-‌ إِذ أَعجَبَتكُم‌ كَثرَتُكُم‌ گفتند قشون‌ اسلام‌ ‌که‌ عده‌ ‌ما دوازده‌ هزار ‌است‌ و ‌ما ‌در‌ جنگهاي‌ سابق‌ ‌با‌ عدّه‌ قليل‌ فتح‌ كرديم‌ فعلا ‌که‌ عدّه‌ ‌ما بسيار ‌است‌ البته‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تفوّق‌ پيدا ميكنيم‌.

جمله‌ رابعه‌‌-‌ فَلَم‌ تُغن‌ِ عَنكُم‌ شَيئاً وَ ضاقَت‌ عَلَيكُم‌ُ الأَرض‌ُ بِما رَحُبَت‌ ثُم‌َّ وَلَّيتُم‌

جلد 8 - صفحه 201

مُدبِرِين‌َ ‌اينکه‌ كثرت‌ جمعيت‌ بقدر خردلي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ تأثير نداشت‌ و ‌اينکه‌ بيابان‌ وسيع‌ ‌بر‌ ‌شما‌ تنگ‌ شد و تشتت‌ پيدا كرديد و فرار نموديد فقط پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و جمع‌ قليلي‌ ‌از‌ مسلمين‌ باقي‌ ماندند و ‌با‌ ‌آنها‌ مقاتله‌ ميكردند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 25)- انبوه جمعیت به تنهایی کاری نمی‌کند: در آیات گذشته دیدیم که خداوند مسلمانان را دعوت به فداکاری همه جانبه در مسیر جهاد و برانداختن ریشه شرک و بت پرستی می‌کند، و به آنها که عشق زن و فرزند، اقوام و خویشاوندان، و مال و ثروت آن چنان روحشان را فراگرفته که حاضر به فداکاری و جهاد نیستند، شدیدا اخطار می‌کند.

به دنبال آن به مسأله مهمی اشاره می‌کند که هر رهبری در لحظات حساس باید پیروان خود را به آن متوجه سازد، و آن این که: اگر عشق مال و فرزند گروهی از افراد ضعیف الایمان را از جهاد بزرگی که با مشرکان در پیش داشتند باز دارد، نباید گروه مؤمنان راستین از این موضوع نگرانی به خود راه دهند، برای این که خداوند نه در آن روزهایی که نفراتشان کم بود (مانند میدان جنگ بدر) آنها را تنها گذارد، و نه در آن روز که جمعیتشان چشم پر کن بود (مانند میدان جنگ حنین)، انبوه جمعیت دردی را از آنها دوا کرد، بلکه در هر حال یاری خدا و مددهای او بود که باعث پیروزیشان شد.

ج2، ص190

لذا نخست می‌گوید: «خداوند شما را در میدانهای بسیاری یاری کرد» (لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ).

عدد میدانهای نبرد اسلام و کفر در زمان پیامبر به هشتاد می‌رسد.

سپس اضافه می‌کند: «و در روز حنین شما را یاری نمود، در آن روز که فزونی جمعیتتان مایه اعجاب شما بود ولی هیچ مشکلی را برای شما حل نکرد» (وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً).

تعداد لشکر اسلام را در این جنگ دوازده هزار نفر نوشته‌اند که در هیچ یک از جنگهای اسلامی تا آن روز این عدد سابقه نداشت، آن چنانکه بعضی از مسلمانان مغرورانه گفتند: «لن نغلب الیوم» هیچ گاه با این همه جمعیت امروز شکست نخواهیم خورد! اما این انبوه جمعیت که گروهی از آنها از افراد تازه مسلمان و ساخته نشده بودند، موجب فرار لشکر و شکست ابتدایی شدند.

این شکست ابتدایی چنان بود که قرآن اضافه می‌کند: «و زمین با آن همه وسعتش بر شما تنگ شد» (وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ).

«سپس پشت به دشمن کرده و فرار نمودید» (ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. کتاب دلائل از بیهقى.
  3. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص407.

منابع