آیه 1 سوره طلاق

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 1 طلاق)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ ۖ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ ۚ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ۚ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 1 سوره طلاق 2>>
سوره : سوره طلاق (65)
جزء : 28
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

الا ای پیغمبر گرامی (امت را بگو) هر گاه زنان را طلاق دهید به وقت عدّه آنها (یعنی در زمان پاکی از خون حیض که در آن پاکی هم نزدیکی با آنها نکرده‌اید) طلاق دهید و زمان عدّه را (مدت سه پاکی) بشمارید، و از خدا که آفریننده شماست بترسید. و آن زنان را (تا در عدّه‌اند) از خانه بیرون مکنید و آنان نیز (بدون ضرورت) بیرون نروند مگر آنکه کار زشتی آشکار مرتکب شوند. و این احکام حدود شرع خداست و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده است. تو ندانی شاید خدا (پس از طلاق) کاری از نو پدید آرد (یعنی میل رجوع در شما حادث گرداند).

ای پیامبر! زمانی که خواستید زنان را طلاق دهید، آنان را در زمان عدّه [آن زمانی که از عادت پاک شده و با همسر آمیزش نکرده باشند] طلاق دهید و حساب عدّه را نگه دارید، و از خدا پروردگارتان پروا کنید، و آنان را [در مدتی که عدّه خود را می گذرانند] از خانه هایشان بیرون مکنید، و آنان هم [در مدت عدّه] بیرون نروند مگر اینکه مرتکب عمل زشت آشکاری شوند [که در آن صورت بیرون کردنشان از خانه بی مانع است]. این حدود خداست؛ و هر که از حدود تجاوز کند، یقیناً به خودش ستم ورزیده است. تو نمی دانی شاید خدا پس از این [در عده طلاق،] کاری پدید آورد [تا وسیله صلح و سازشی میان آنان شود.]

اى پيامبر، چون زنان را طلاق گوييد، در [زمان‌بندى‌] عدّه آنان طلاقشان گوييد و حساب آن عدّه را نگه داريد، و از خدا، پروردگارتان بترسيد. آنان را از خانه‌هايشان بيرون مكنيد، و بيرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند. اين است احكام الهى. و هر كس از مقررات خدا [پاى‌] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم كرده است. نمى‌دانى، شايد خدا پس از اين، پيشامدى پديد آورد.

اى پيامبر، اگر زنان را طلاق مى‌دهيد به وقت عده طلاقشان دهيد. و شمار عده را نگه داريد. و از خداى يكتا پروردگارتان بترسيد. و آنان را از خانه‌هايشان بيرون مكنيد. و از خانه بيرون نروند مگر آنكه به آشكارا مرتكب كارى زشت شوند. اينها احكام خداوند است، و هر كه از آن تجاوز كند به خود ستم كرده است. تو چه دانى، شايد خدا از اين پس امرى تازه پديد آورد.

ای پیامبر! هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید، در زمان عدّه، آنها را طلاق گویید [= زمانی که از عادت ماهانه پاک شده و با همسرشان نزدیکی نکرده باشند]، و حساب عدّه را نگه دارید؛ و از خدایی که پروردگار شماست بپرهیزید؛ نه شما آنها را از خانه‌هایشان بیرون کنید و نه آنها (در دوران عدّه) بیرون روند، مگر آنکه کار زشت آشکاری انجام دهند؛ این حدود خداست، و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده؛ تو نمی‌دانی شاید خداوند بعد از این، وضع تازه (و وسیله اصلاحی) فراهم کند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

O Prophet! When you divorce women, divorce them at [the conclusion of] their term and calculate the term, and be wary of Allah, your Lord. Do not turn them out from their homes, nor shall they go out, unless they commit a gross indecency. These are Allah’s bounds, and whoever transgresses the bounds of Allah certainly wrongs himself. You never know maybe Allah will bring off something new later on.

O Prophet! when you divorce women, divorce them for~ their prescribed time, and calculate the number of the days prescribed, and be careful of (your duty to) Allah, your Lord. Do not drive them out of their houses, nor should they themselves go forth, unless they commit an open indecency; and these are the limits of Allah, and whoever goes beyond the limits of Allah, he indeed does injustice to his own soul. You do not know that Allah may after that bring about reunion.

O Prophet! When ye (men) put away women, put them away for their (legal) period and reckon the period, and keep your duty to Allah, your Lord. Expel them not from their houses nor let them go forth unless they commit open immorality. Such are the limits (imposed by) Allah; and whoso transgresseth Allah's limits, he verily wrongeth his soul. Thou knowest not: it may be that Allah will afterward bring some new thing to pass.

O Prophet! When ye do divorce women, divorce them at their prescribed periods, and count (accurately), their prescribed periods: And fear Allah your Lord: and turn them not out of their houses, nor shall they (themselves) leave, except in case they are guilty of some open lewdness, those are limits set by Allah: and any who transgresses the limits of Allah, does verily wrong his (own) soul: thou knowest not if perchance Allah will bring about thereafter some new situation.

معانی کلمات آیه

  • طلقتم: طلاق: جدايى. در اقرب الموارد گويد: «طلقت المرأة من زوجها: بانت» و نيز به معنى طلاق دادن (كنار كردن زوجه) آيد، در جوامع الجامع فرموده طلاق به معنى تطبيق است مثل كلام به معنى تكليم، در قرآن به معنى دوم به كار رفته است.
  • عده: عدّ: شمردن: عدّه: شى‏ء معدود، مراد از آن مدت معدودى است كه زن ممنوع از ازدواج در آنست.
  • فاحشة: فحشاء و فاحشه: كار بسيار قبيح.
  • حدود: مرزها. راغب گويد: حد واسطه است ميان دو چيز كه از اختلاط آنها مانع است.[۱]

نزول

از طریق قتادة از انس[۲] و نیز از طریق مرسل از قتادة[۳] و همچنین از طریق مرسل از ابن سیرین[۴] روایت و نقل شده که پیامبر حفصه را طلاق گفته بود سپس این آیه نازل گردید و به رسول خدا صلى الله علیه و آله توصیه کرده بودند که به حفصه رجوع نماید زیرا مى گفتند که او زنى است که نماز و روزه را زیاد مراعات می‌کند.

و نیز مقاتل گوید: که این آیه درباره زنان عبدالله بن عمرو بن العاص و طفیل بن الحرث و عمرو بن سعید بن العاص نازل شده است.[۵] سدى گوید: درباره عبدالله بن عمر نازل شده زیرا در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله زن خویش را که حائض بود، در حال حیض طلاق گفته بود سپس از پدرش سؤال کرد و پدرش به رسول خدا صلی الله علیه و آله مراجعه نموده بود.

پیامبر فرمود: چنین طلاقى درست نیست و باید به او مراجعه کند و هر وقتى که از حیض پاک شود، در صورتى که بخواهد مى تواند طلاق گوید.[۶]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


سیمای سوره طلاق‌

سوره طلاق دوازده آيه دارد و در مدينه نازل شده است.

هفت آيه نخستين اين سوره، پيرامون موضوع طلاق و احكام و مسائل مربوط به آن است و به همين جهت نيز، «طلاق» نام گذارى شده است.

بخش دوم سوره، عاقبت دو گروه را بيان مى‌دارد نخست كسانى‌كه از فرمان خدا سرپيچى كرده و به كيفر شديد رسيده‌اند، دوم كسانى‌كه با عمل صالح و پيروى ازپيامبران، مشمول هدايت‌هاى ويژه الهى ونعمت‌هاى بهشتى گرديده‌اند.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً «1»

اى پيامبر! هرگاه خواستيد زنان را طلاق دهيد، پس در زمان عِدّه، آنان را طلاق دهيد [/ زمانى كه از عادت ماهانه پاك شده و هنوز با شوهر همبستر نشده‌اند] و حساب (ايّام) عدّه را نگه داريد و از خدايى كه پروردگار شماست پروا كنيد. (در ايّام عدّه،) نه شما آنان را از خانه بيرون كنيد و نه آنان بيرون روند، مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شوند (كه در اين صورت اخراجشان مجاز است). اين دستورات، حدود خداست و هركس از حدود الهى تجاوز كند، به خويش ستم كرده است. تو نمى‌دانى، شايد خداوند بعد از اين، امر تازه‌اى پديد آورد.

جلد 10 - صفحه 95

نکته ها

«أَحْصُوا» از «احصاء» به معناى شمارش و اصل آن، «حِصى» به معناى سنگريزه است، زيرا در قديم با ريگ و سنگريزه، حساب را نگه مى‌داشتند. «1»

مراد از «بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ»، زنا دادن يا آزار اهل خانه است كه مجوّز اخراج همسر مطلّقه از خانه مى‌شود. «2»

از زمانى كه مرد همسرش را طلاق مى‌دهد، زن بايد تا سه بار عادت ماهيانه و پاك شدن از آن صبر كند و سپس اگر خواست شوهر ديگرى اختيار كند. به اين فاصله زمانى، «عده» مى‌گويند و زن بايد خود حساب آن را داشته باشد. در دوره عدّه، مرد وظيفه دارد نفقه همسر مطلقه را پرداخت كند و نمى‌تواند او را در طلاق رجعى از منزل خارج كند. البتّه در اين صورت، زن نيز نمى‌تواند بدون اجازه مرد از منزل خارج شود.

در دوران عدّه، مرد حق دارد به همسر خود رجوع كند و زندگى را دوباره از سرگيرند، بدون آنكه نياز به اجراى عقد مجدّد باشد. شايد يكى از فلسفه‌هاى قراردادن عدّه و اين فاصله سه ماهه براى زن، آن هم در خانه شوهر، همين امكان بازگشت باشد تا جدايى به آسانى و شتاب‌زده محقّق نشود. «لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً»

اسلام براى جلوگيرى از طلاق بى مورد، محدوديت‌هايى را وضع كرده است. از جمله آن كه رجوع به همسر بعد از سه بار طلاق، ديگر حرام ابدى مى‌شود و نمى‌توانند رجوع كنند، پس از آن تنها با وجود محلّل مى‌تواند دوباره او را به عقد خود درآورد. در حديث مى‌خوانيم كه امام رضا عليه السلام در مورد دليل نياز به محلّل فرمودند: تا مردم، طلاق را سبك و ساده نپندارند: «لئلا يوقع النّاس الاستخفاف بالطّلاق» «3»

قرآن مى‌فرمايد: «فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ» يا با خوبى همسرتان را نگاه داريد، «أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ» يا با نيكى از هم جدا شويد و هيچ‌كس حق ندارد زن را با بدرفتارى نگاه دارد كه در اين صورت حاكم اسلامى از زن حمايت مى‌كند.

«1». تفسير روح المعانى.

«2». تفسير نورالثقلين.

«3». عيون‌الاخبار، ج 2، ص 85.

جلد 10 - صفحه 96

نگاهى به مسئله طلاق‌

در اسلام، مبغوض‌ترين حلال‌ها، طلاق است. «1» پيامبر گرامى اسلام مى‌فرمايد: ازدواج كنيد و طلاق ندهيد كه با طلاق، عرش خدا به لرزه در مى‌آيد: «تزوّجوا و لا تطلّقوا فانّ الطلاق يهتزّ منه العرش» «2» البته طلاق يك راه حلّ و گاهى ضرورت است.

در مورد چگونگى طلاق چند نظريه وجود دارد:

الف) طلاق، بايد به راحتى قابل انجام و بدون هيچ قيدى باشد كه اين امر مورد سوء استفاده افراد هوسباز و عيّاش قرار مى‌گيرد، و زن را فقط براى هوس‌هاى زود گذر خود مى‌خواهند.

ب) طلاق بايد به كلّى ممنوع باشد كه كليسا طرفدار اين نظريه است. در حالى كه ممنوعيّت طلاق سبب مى‌شود تا مردان و زنانى كه با هم توافق ندارند، تا پايان عمر بسوزند و بسازند و يا مخفيانه همسر ديگرى اختيار كنند.

ج) طلاق بايد به دست زن باشد. در اين فرض آمار طلاق بالا مى‌رود، زيرا زنان عاطفى‌تر و زود رنج‌ترند و در برخورد با مشكلات زندگى، اقدام به طلاق مى‌كنند و زندگى‌هاى بسيارى به اندك رنجى از هم متلاشى مى‌گردد.

د) طلاق بايد به دست مرد باشد، امّا در چارچوب قانون و با نظارت كامل حاكم اسلامى كه مسئول جلوگيرى از ظلم وبرقرارى عدالت است. البتّه در مواردى كه زن متقاضى طلاق است، حاكم اسلامى به تقاضاى او رسيدگى كرده و در صورت لزوم، حكم به طلاق و جدايى مى‌دهد.

در اسلام، طلاق بايد تابع شرايط و قوانين خاص باشد و به مسائل اخلاقى پاى بند باشد. همان گونه كه جنگ با دشمن نيز شرايط دارد و حق نداريد آب آشاميدنى را مسموم و درختان را نابود سازيد و يا به كودكان و زنان و سالمندان و اسرا ظلم نماييد.

«1»

. وسايل الشيعه، ج 15، ص 266.

«2». وسايل الشيعه، ج 15، ص 268.

جلد 10 - صفحه 97

عوامل و زمينه‌هاى اختلاف و جدايى‌

1. بداخلاقى‌

از مهم‌ترين عوامل طلاق، بد اخلاقى زن و شوهر نسبت به يكديگر است. در روايت مى‌خوانيم كه حضرت على عليه السلام فرمود: هر كس بد اخلاق باشد، خانواده‌اش آزرده خواهند شد.

«من ساء خلقه ملّهُ اهله» «1»

2. هوس رانى‌

اسلام، به زنان و مردان سفارش مى‌كند كه از چشم چرانى و نگاه به نامحرم به قصد لذت خوددارى كنند و علاوه بر آن به زنان توصيه مى‌كند كه خود را از نامحرمان بپوشانند و در اجتماع به جلوه‌گرى و دلربايى نپردازند.

امام صادق عليه السلام فرمود: چه بسا نگاهى كوتاه كه حسرت و پشيمانى طولانى را به دنبال دارد. «كم من نظرةٍ اورثت حسرةً طويلة» «2»

و در حديث ديگرى فرمودند: نسبت به زنان مردم عفاف داشته باشيد تا عفت زنان شما حفظ شود. «عفّوا عن نساء الناس يعفّ عن نساءكم» «3»

در روايات آمده است كه در زمان حضرت داود عليه السلام، مردى با زنى رابطه نامشروع داشت.

خداوند به آن زن الهام كرد كه به مرد بگويد: هر وقت متعرّض زنى شوى، مردى هم متعرّض زن تو خواهد شد. هنگامى كه آن مرد به خانه بازگشت، غريبه‌اى را نزد همسر خود يافت. او را دستگير و نزد حضرت داود آورد و شكايت كرد. خداوند به حضرت داود وحى كرد كه به او بگو:

از هر دست بدهى، از همان دست مى‌گيرى. «4»

3. بى‌توجّهى زن و مرد به نيازهاى يكديگر

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌فرمايند: در پيشگاه خداوند متعال نشستن مرد نزد همسرش، از اعتكاف در مسجد من محبوب‌تر است. «جلوس المرء عند عياله احبُّ الى اللّه تعالى من‌

«1». ميزان الحكمة، حديث 5103.

«2». كافى، ج 5، ص 559.

«3». امالى شيخ صدوق، ص 238.

«4». من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 22.

جلد 10 - صفحه 98

الاعتكاف فى مسجدى هذا» «1»

امام صادق عليه السلام فرمود: سزاوار نيست كه زن رسيدگى به خود نكند و از آراستگى و زيبائى كه سبب شيرين شدن زندگى خانوادگى است دست بردارد. «لاينبغى للمرئة ان تعطّل نفسها» «2»

حسن بن جهم مى‌گويد: امام كاظم عليه السلام را در حالى كه موهاى خود را رنگ كرده بود مشاهده كردم. امام عليه السلام كه تعجّب مرا ديدند فرمودند: آراستگى شوهر بر عفّت زنان مى‌افزايد و زنانى عفت را كنار مى‌گذارند كه شوهرانشان آراستگى ظاهر را ترك مى‌كنند. «ان التهيئة ممّا يزيد فى عفّة النّساء و لقد ترك النّساء العفة لترك ازواجهن التهيئة»، سپس فرمودند: همان گونه كه شما نمى‌پسنديد همسرانتان را بدون آراستگى ببينيد، آنان نيز همين گونه‌اند. «3»

راه‌هاى حلّ اختلاف پيش از طلاق‌

1. دادگاه خانوادگى‌

اسلام سفارش نموده است كه در موارد اختلاف بين زن و شوهر، افراد دلسوزى از هر دو طرف به عنوان حَكَم انتخاب شوند و مورد اختلاف را بررسى و آن را رفع نمايند.

در اين شيوه، اختلافات پيش آمده در همان مراحل اوّليه حل مى‌شوند و كار زوجين به طلاق و دادگاه كشيده نخواهد شد. «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها ...» «4»

2. حضور دو شاهد عادل‌

بر اساس احكام اسلام، براى انجام طلاق بايستى دو شاهد عادل حضور يابند و طلاق را گواهى نمايند كه اين امر، مانعى بر سر راه طلاق خواهد بود زيرا:

اوّلًا: كراهت و قبح طلاق در جامعه سبب مى‌شود كه افراد معمولًا از اين كه شاهد و گواه بر طلاق و از هم پاشيدن خانواده‌اى باشند، خوددارى كنند.

«1». ميزان الحكمة، حديث 7884.

«2». مجموعه ورّام، ج 2، ص 121.

«3». كافى، ج 5، ص 567.

«4». نساء، 35.

جلد 10 - صفحه 99

ثانياً: افرادى كه به عنوان شاهد و گواه دعوت مى‌شوند، سعى در برقرارى آشتى و صلح بين زوجين دارند.

3. قرار دادن عدّه‌

عدّه در واقع تأخير از زمان تصميم تا اقدام است. اسلام به مردان دستور مى‌دهد كه همسران مطلّقه خود را تا پايان زمان عدّه در خانه نگاهدارى كنند و هزينه‌هاى آنان، اعم از خوراك و پوشاك را بر عهده گيرند. طبيعى است كه معاشرت و مصاحبت مرد با همسر مطلّقه در طىّ اين مدّت سبب مى‌گردد كه هيجان آنها فروكش نموده و با فرصت و دقّت بيشترى به پيامدهاى طلاق بينديشند و چه بسا در اين مدّت زوجين زندگى مشترك را دوباره از سر گيرند.

امام باقر عليه السلام مى‌فرمايد: زن طلاق داده شده كه در خانه شوهر است، خود را آرايش كند و عطر بزند و لباس‌هايى كه مرد دوست دارد بپوشد، تا با عقل و درايت بيشترى تصميم بگيرند و دوباره به همسرش رجوع كند و زندگى را از سر بگيرند. «المطلقة تكتحل و تختضب و تطيب و تلبس ما شانت من الثياب، لان اللّه عزّ و جلّ يقول لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك امراً لعلّها ان تقع فى نفسه فيراجعها» «1»

فلسفه عدّه طلاق‌

شكى نيست كه تمام احكام الهى داراى حكمت و مصلحتى است كه با انجام و ترك آن عمل مى‌توان به آن رسيد يا از مفاسدى جلوگيرى كرد، گرچه همه آن را ندانيم. از جمله دستور به عدّه نگه داشتن زن به هنگام طلاق است كه با كمى تفكّر مى‌توان حكمت‌هايى براى آن بيان كرد:

1. حفظ حريم زوجيّت. اسلام ازدواج را امرى مقدس مى‌داند و براى آن حريم و شعاعى قائل است و نگاهداشتن عدّه سبب حفظ اين حريم خواهد بود.

2. نَسب فرزندان. عدّه نگاهداشتن سبب مى‌شود تا از اختلاط نطفه شوهران مختلف جلوگيرى شود و نسبت فرزند به پدر خود كه سرچشمه حقوق فراوانى است، حفظ گردد.

«1». تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 352.

جلد 10 - صفحه 100

3. مهلتى براى بازگشت دوباره به زندگى.

علاوه بر آنكه رجوع مرد به همسرى كه طلاق داده، مزايايى بر ازدواج مجدّد دارد از جمله:

الف) زندگى با همسر جديد نياز به تجربه جديد دارد، ولى زندگى با همسر سابقش، زندگى همراه با تجربه است.

ب) رفتن به سراغ همسر جديد، هزينه‌هاى جديدى را بر عهده مرد قرار مى‌دهد.

ج) گاهى بازگشت به زندگى قبلى، موقعيّت اجتماعى زن و مرد را در جامعه حفظ مى‌كند و كدورت‌هايى را كه در اثر طلاق بوجود مى‌آيد، برطرف مى‌كند.

د) فرزندانى كه كانون گرم خانوادگى آن‌ها در اثر طلاق متلاشى شده بود، دوباره به آغوش خانواده باز مى‌گردند و لطمه‌ى روحى كه در اثر طلاق خورده‌اند، جبران مى‌شود.

ه) گاهى بازگشت به زندگى، روحيه گذشت و صبر و ايثار را در زندگى شكوفا مى‌كند.

پیام ها

1- مخاطب قراردادن پيامبر، در ابلاغ دستورات كلى كه عموم مردم مخاطب آن هستند، هم نشانه احترام به آن پيامبر است و هم لزوم نظارت آن حضرت بر حسن اجراى حدود الهى. «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ»

2- براى بيان اهميّت دستور و ايجاد انگيزه در سايرين، شخص اوّل را مورد خطاب قرار دهيد. «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ»

3- عقد ازدواج زمان خاصى ندارد ولى طلاق بايد در زمانى باشد كه شروع عدّه ممكن باشد، يعنى زن در عادت ماهانه نباشد و مرد نيز در پاكى پس از عادت، با همسرش آميزش نكرده باشد. «فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»

4- طلاق به دست مرد است. «طَلَّقْتُمُ‌، فَطَلِّقُوهُنَّ»

5- براى حفظ نظام خانواده، قانون طلاق همراه با شرايطى سرعت گير قرار داده شده است. «فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»

6- زمان بندى در احكام الهى را با دقّت مراعات كنيم. «أَحْصُوا الْعِدَّةَ»

7- جدايى و طلاق نبايد همراه با گناه باشد. «طَلَّقْتُمُ‌ ... اتَّقُوا اللَّهَ»

جلد 10 - صفحه 101

8- رعايت تقوا در امر طلاق و خصوصاً عدّه آن، از سوى مرد و زن لازم است. «أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ»

9- ربوبيّت الهى، مقتضاى پروا و تقواست. «اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ»

10- زن طلاق داده شده تا زمانى كه در حال عدّه است، گويا در منزل خودش ساكن است و حق سكونت از او سلب نمى‌شود. «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ»

11- طلاق نبايد همراه با اهانت و تحقير زن باشد. «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ»

12- راه‌هاى منّت گذاردن و منّت كشيدن را مسدود كنيد. براى اين كه شوهر منّت نگذارد و زن منّت نكشد، خدا مى‌فرمايد: خانه خودش است. «مِنْ بُيُوتِهِنَّ»

13- زنان، طلاق را پايان كار نبينند و در خانه بمانند، شايد كه مرد منصرف شود و دوباره به آنان رجوع كند. «لا يَخْرُجْنَ»

14- خراب كردن پل‌هاى پشت سر و بستن راه‌هاى آشتى ظلم به خود است. «لا تُخْرِجُوهُنَ‌ ... لا يَخْرُجْنَ‌ ... فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ»

15- گنهكار بى حيا كه حريم‌ها را شكسته، حرمت ندارد و مستحق تحقير است. «لا تُخْرِجُوهُنَ‌ ... إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ»

16- سوء استفاده از قانون ممنوع. (زن نمى‌تواند از حق مسكن خود سوء استفاده كند و براى انتقام گرفتن از شوهر، خانه را تبديل به محيطى براى فحشا و منكر نمايد). «إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ»

17- اخراج زن از منزل، به شرطى است كه فحشاى او روشن و ثابت شده باشد و سوء ظن كافى نيست. «إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ»

18- مردان نبايد به خاطر تأمين نفقه و مسكن، منّتى بر همسران مطلقه خود داشته باشند، زيرا اين حكم خداست. «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ»

19- زنان نبايد به خاطر محدود شدن در خانه نگران شوند، زيرا اين محدوديّت را خداوند حكيم مقرر فرموده است. «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ»

20- ناديده گرفتن دستورات خداوند و شكستن حدود الهى، ظلم به خويش‌

جلد 10 - صفحه 102

است، نه خداوند. «وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ»

21- ما بر اساس اطلاعات و شناخت خود، تصميم مى‌گيريم و از آينده بى‌خبريم، با توكل بر خداوند، به آينده اميدوار باشيم. لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ‌ ...

22- در اسلام يأس ممنوع است و انسان مسلمان بايد به آينده خوش بين باشد. «لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً» (هنگام طلاق كه طرفين نگرانند، نياز به دلدارى و تسلّى دارند)

23- حوادث تلخ را به فال نيك بگيريم. طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ... لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً

24- تقوا و حدود الهى را مراعات كنيد، آينده را هم به خدا بسپاريد. اتَّقُوا اللَّهَ‌ ... تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ‌ ... لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً

25- همواره لطف الهى را منحصر در وضع موجود نبينيد، چه بسا جدايى‌ها كه عامل رسيدن به وضع مطلوب‌تر مى‌شود. «لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً «1»

جلد 13 - صفحه 206

شأن نزول: عبد اللّه عمر، زوجه خود را در حال حيض طلاق داد، حضرت فرمود: رجوع كن تا پاك شود. آيه نازل شد:

يا أَيُّهَا النَّبِيُ‌: اى پيغمبر عالى مقدار، إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ: زمانى كه طلاق دهيد تو و امت تو زنان مدخوله را كه صغيره و يائسه و حامله نباشد، فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَ‌: پس طلاق دهيد در وقت عده ايشان، كه آن طهرى است كه با ايشان نزديكى نكرده باشيد در آن، كه يكى از شرايط صحت طلاق وقوع آنست در طهر غير مواقعه. (اقسام طلاق و احكام و شرايط و مسائل آن رجوع به كتب فقهيه و مسائل عمليه است). وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ: و شماره كنيد عده زنان را، يعنى ضبط كنيد و آن را كامل سازيد تا به سه طهر، زيرا آنها از ضبط شماره آن غافلند به جهت كثرت نسيان و نقصان عقول ايشان. يا بشماريد اوقات طهر را كه وقت وقوع طلاق است. وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ‌: و بترسيد از خدا كه پروردگار شماست در ضبط آن، پس سستى در آن مكنيد. يا تطويل منمائيد به اينكه رجوع كنيد باز طلاق گوئيد، باز رجوع نمائيد به جهت اذيت زنان.

لا تُخْرِجُوهُنَ‌: از خدا بترسيد و بيرون مكنيد زنان مطلقه را، مِنْ بُيُوتِهِنَ‌: از خانه‌هاى ايشان كه در وقت زناشوئى هر دو در آنجا بودند تا وقتى كه عده آنها منقضى شود (مراد خانه‌هاى شوهران است). وَ لا يَخْرُجْنَ‌: و بايد كه زنان نيز بيرون نروند از آنجا بدون اذن شما، إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ‌: (مستثنى از اول) يعنى ايشان را بيرون مكنيد مگر آنكه بيايند، بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ: به عمل زشت آشكار او هويدا. مراد معصيتى است كه حد داشته باشد (تفصيل رجوع به رسائل عمليه است). وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ‌: اين حكمها كه مذكور شد، حدهائى است كه خدا مقرر فرموده براى مصالح بندگان، وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ‌: و هر كه تجاوز كند از حدود الهى و خلاف آن نمايد، فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ‌: پس بدرستى كه ستم نموده است بر نفس خود، و خود را به سبب آن مستحق عقوبت ساخته، و از مثوبات‌

جلد 13 - صفحه 207

ابديه محروم ساخته. لا تَدْرِي‌: نمى‌دانى تو اى طلاق دهنده، يا اى پيغمبر برگزيده، يا نمى‌داند هيچ نفسى، لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ‌: شايد خداى تعالى گرداند، بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً: بعد از اين طلاق كارى را به اين وجه كه مرد را پشيمان كند و دوستى زن به دل او اندازد، تا رجوع كند در اثناى عده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً «1» فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «2» وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْراً «3» وَ اللاَّئِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئِي لَمْ يَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً «4»

ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً «5»

ترجمه‌

اى پيغمبر وقتى خواستيد طلاق دهيد زنان را پس طلاق دهيد آنانرا در وقت پاكيشان و شماره كنيد وقت پاكيشان را و بترسيد از خدا پروردگارتان بيرون نكنيد آنانرا از خانه‌هاشان و نبايد خارج شوند مگر آنكه بكنند كار زشت آشكارى و اينها مقررّات خدا است و كسيكه تجاوز كند از مقرّرات خدا پس بتحقيق ستم كرده است بخودش نميدانى شايد خدا پديد آورد بعد از اين كارى را

پس وقتى نزديك شد برسند بمدّتشان پس نگاه داريدشان بخوبى يا جدا شويد از آنان بخوبى و گواه گيريد دو عادل را از خودتان و بپا داريد شهادت را براى خدا اينست كه پند داده ميشود بآن هر كه ايمان ميآورد بخدا و روز قيامت و هر كه بترسد از خدا قرار ميدهد براى او راه بيرون شدن از شدائد را

و روزى‌

جلد 5 صفحه 221

ميدهد او را از جائى كه گمان نميبرد و هر كه توكل كند بر خدا پس او كفايت كننده است او را همانا خدا باتمام رساننده است فرمان خود را بتحقيق قرار داده است خدا براى هر چيزى اندازه‌اى را

و زنانى كه نااميد شده‌اند از حيض از زنان شما اگر شك داشتيد پس عدّه آنان سه ماه است و زنانى كه حائض نشده‌اند و زنان حامله مدّتشان آنست كه وضع كنند حمل خودشان را و هر كس بترسد از خدا قرار ميدهد براى او انجام كارش را بآسانى‌

اين حكم خدا است فرو فرستاد آنرا بسوى شما و هر كس بترسد از خدا ميپوشاند از او بديهايش را و بزرگ ميدارد براى او مزد را.

تفسير

خداوند متعال در اينسوره شريفه خطاب به پيغمبر خود كه ولى امّت است فرموده براى بيان احكام طلاق دادن مردان زنان خود را باين تقريب كه چون خواستيد زنان خود را طلاق دهيد پس طلاق دهيد آنانرا در وقت پاك بودنشان از حيض چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه عدّه پاك بودن از حيض است و مسلّم است بر حسب روايات ائمه اطهار و اقوال علماء اماميّه كه بايد در آن پاكى مرد با زن نزديكى نكرده باشد و اين شرط صحّت طلاق است و بنابراين لام در لعدّتهنّ بمعناى فى است و محتمل است بمعناى اصلى خود باقى باشد و مراد آن باشد كه بگذاريد طلاق زنان را براى وقت عدّه آنها كه طهر است تا تكميل شود بآن طهر عدّه آنها كه سه طهر است چون بعد از طلاق عدّه زن بمعناى مدّت كناره گيرى او از مرد براى بيرون رفتن از تبعات ازدواج سابق خود و جواز ازدواج لاحق شروع ميشود و آن اقسام و احكام خاصّى دارد كه در كتب فقهيّه ذكر شده و خداوند فرموده كه شماره و ضبط نمائيد مدّت پاك بودن آنها را تا سه پاكى كه متخلّل بدو حيض باشد و پاكى اوّل كه طلاق در آن واقع شده از آن سه محسوب است و از خدا بترسيد و كم و زياد نكنيد مدّت آنرا بأغراض شخصى چون وضع اينعدّه براى ترتيب آثار آن از وجوب نفقه و كسوه بر زوج و جواز رجوع و حرمت ازدواج با غير بر زن و امثال اينها است و از آن جمله است آنچه خدا اينجا فرموده كه آنها را از خانه‌هاشان بيرون نكنيد و بايد آنها هم بيرون نروند از خانه‌هاشان‌

جلد 5 صفحه 222

مگر با اجازه شوهر ولى در صورتى كه اعمال ناشايسته قبيحى از آنها ظاهر شد از قبيل زنا و مساحقه با زنان و بد سرى و آزار اهل و اولاد مرد جائز است كه او را از خانه خود بيرون نمايد بر حسب روايات معتبره از ائمه اطهار آنچه ذكر شد حدود و موازين و مقرّرات و احكام الهيّه است كه نبايد از آن تعدّى و تجاوز شود و كسيكه تعدّى نمايد بخود ستم نموده كه مصالح دنيوى اين احكام از او فوت شده و بعذاب اخروى گرفتار گرديده است و اخيرا فرموده اى طلاق دهنده نميدانى تو شايد دو مرتبه خداوند محبّت آنزن مطلّقه را بدل تو بيندازد و بخواهى باو رجوع نمائى در عدّه يا بعد از انقضاء آن او را تزويج نمائى چنانچه مستفاد از روايات ائمه اطهار است و گفته‌اند اين دليل است بر وجوب تفريق بين طلقات ثلاث در سه طلاقه شدن زن و الا باز مرد ميتواند آنزن را بحباله نكاح خود در آورد و محتاج بمحلّل نيست و همچنين اگر بيك لفظ اراده سه طلاق كرده باشد مثلا بزن خود گفته باشد انت طالق ثلاثا كه از اهل سنّت قائل بآن شده‌اند اين طلاق رجعى است كه در آن مرد حق رجوع بزن دارد ماداميكه در عدّه است و زن در حكم زوجه است چنانچه فقهاء فرموده‌اند اگر چه بعيد نيست گفته شود در حقيقت زوجه است و تأثير طلاق در افتراق موقوف بتماميّت عدّه ميباشد و در مقابل آن طلاق بائن است كه مرد در آن حقّ رجوع ندارد مانند طلاق يائسه و صغيره و غير مدخوله و سه طلاقه و خلع و مبارات و تفاصيل اين اقسام و احكام آن موكول بكتب فقهيّه است و چون نزديك شد كه بپايان رسانند زنان مدّت عدّه خودشان را در اين طلاق يا بپايان رساندند در آخرين وقت عدّه يا قبل از آن بايد مرد تصميم خود را نسبت بزن اتّخاذ نمايد بآنكه رجوع نموده و بموازين شرعيّه از او نگهدارى كند يا صبر كند عدّه‌اش تمام شود و حقوق واجبه و مستحبّه او را بپردازد و بگذارد برود شوهر كند و واجب است دو نفر شاهد عادل را از مسلمانان گواه بر طلاق قرار دهد كه صيغه را بشنوند و در موقع لزوم آندو بايد اداء شهادت خود را بنمايند اين احكام و مقرّرات كه خداوند براى طلاق دادن مسلمانان زنان خودشان را وضع فرموده مواعظ و نصايحى است براى آنها كه عمل بآن در دنيا و عقبى براى آنان‌

جلد 5 صفحه 223

مفيد و موجب اجر است و كسيكه از خدا بترسد و از موازين شرعيّه در امور خود تجاوز ننمايد خدا او را از تمام مشكلات دنيا و شدائد آخرت و شبهات دينى بيرون ميآورد و روزى او را از جائيكه اميد بآن نداشته باشد ميرساند چنانچه در روايات معتبره از معصومين عليهم السلام ذكر شده و كسيكه توكّل بخدا نمايد در امور خود يعنى مأيوس از خلق و اميدوار بخدا باشد و راضى بقضاى او و تسليم امر او و واگذارد كار خود را باو نه به اين معنى كه دنبال كار نرود بلكه بايد برود ولى بداند كه جز خداوند كسى كار او را بخوبى بانجام نميرساند و چون چنين باشد خداوند تمام مهمّات او را كفايت كند چون خدا تمام ارادات خود را بپايان ميرساند و كسى نتواند از نفوذ اراده او بغايت مراد ممانعت نمايد بهيچ وجه و بهيچ قدر زيرا كه خداوند براى هر چيز و هر امر قدر و مقدارى قرار داده كه كم و زياد نخواهد شد و كوشش بنده براى تغيير آن مقدور و مؤثر نيست و چون خداوند حكم عدّه زنان آزادى را كه حيض مى‌بينند در سوره بقره بآيه شريفه و المطلّقات يتربّصن بأنفسهنّ ثلاثة قروء بيان فرموده بود و در اين سوره هم به بيانيكه گذشت اشاره بآنشده بود گفته‌اند بخواهش اصحاب بيان فرموده است حكم زنانى را كه حيض نمى‌بينند باين تقريب كه زنانى كه حيض نميبينند يا زنانى هستند كه قرشيّه‌اند و به شصت سال رسيده‌اند يا غير قرشيّه و به پنجاه سال رسيده‌اند يا هنوز بنه سال نرسيده‌اند كه عدّه ندارند و حال آنها معلوم است يا زنانى هستند كه بر حسب سنّ بايد حيض ببينند و نمى‌بينند و اينها دو دسته‌اند يا حيض آنها بند آمده و نااميد شده‌اند از آن ولى معلوم نيست براى كثرت سنّ است يا عارضه مزاجى و يا هنوز حيض نديده‌اند اگر چه از نه سال متجاوز شده‌اند ايندو دسته كه يكى بعنوان يأس و ارتياب معرّفى شده و ديگر بعنوان حيض نديدن هر دو بايد سه ماه هلالى بعد از طلاق عدّه نگهدارند و اين منافات ندارد با اشتراط صحّت طلاق بكناره‌گيرى مرد از آنزن سه ماه كه در كتب فقهيّه معنون است چون آن قبل از طلاق است و اين بعد از آن و اين عدّه است و آنرا تربّص ناميده‌اند و زنان آبستن عدّه آنها بوضع حملشان منقضى ميشود اگر بعد از طلاق و قبل از وضع حمل شوهر او نمرده باشد و الا بايد

جلد 5 صفحه 224

منتظر انقضاء عده وفات هم بشود چنانچه زن آبستن شوهر مرده هم بايد هر دو ملاحظه را بنمايد چون خداوند اينجا متعرّض عدّه طلاق است نه غير آن و انصاف آنستكه در ضمن تفسير نميتوان بيان اين احكام را نمود چون خصوصيّات و شرائط آن بقدرى است كه ذكرش از وظيفه مفسّر خارج است و هر كس تقوى و پرهيزكارى را شعار خود نمايد در كلّيه امور كه از آن جمله مراعات اين احكام است خداوند امور دنيا و آخرت او را آسان خواهد فرمود و اين مراعات كفّاره گناهانى كه احيانا از او سر زده خواهد شد بعلاوه اجر بزرگ او در آخرت است كه خداوند كاملا باو عنايت ميفرمايد و خداوند در اين آيات احكام خود را مؤكّد بأنواع تأكيدات بليغه فرموده و از آن جمله سه مرتبه امر بتقوى است با ذكر اثر خاصّى براى هر يك و اين كاشف از كمال اهتمام بامر فروج و حفظ انساب و مراعات عدالت در عشرت با زنان است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

يا أَيُّهَا النَّبِي‌ُّ إِذا طَلَّقتُم‌ُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُن‌َّ لِعِدَّتِهِن‌َّ وَ أَحصُوا العِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللّه‌َ رَبَّكُم‌ لا تُخرِجُوهُن‌َّ مِن‌ بُيُوتِهِن‌َّ وَ لا يَخرُجن‌َ إِلاّ أَن‌ يَأتِين‌َ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلك‌َ حُدُودُ اللّه‌ِ وَ مَن‌ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّه‌ِ فَقَد ظَلَم‌َ نَفسَه‌ُ لا تَدرِي‌ لَعَل‌َّ اللّه‌َ يُحدِث‌ُ بَعدَ ذلِك‌َ أَمراً «1»

اي‌ پيغمبر اكرم‌ زماني‌ ‌که‌ طلاق‌ داديد زنها ‌را‌ ‌پس‌ طلاق‌ دهيد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ عده ‌آنها‌

جلد 17 - صفحه 50

و شماره‌ كنيد عده‌ ‌را‌ و پرهيز كنيد خداي‌ متعال‌ پروردگار ‌شما‌ ‌است‌ خارج‌ نكنيد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ بيوت‌ ‌آنها‌ و ‌آنها‌ ‌هم‌ خارج‌ نشوند مگر اينكه‌ بيايند بفاحشه آشكار و ‌اينکه‌ ‌است‌ حدود خداوند و كسي‌ ‌که‌ تجاوز كند حدود خداي‌ متعال‌ ‌را‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ بنفس‌ ‌خود‌ ظلم‌ كرده‌ نميداني‌ شايد خداي‌ متعال‌ حادث‌ فرمايد امري‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌.

اقول‌: مسائل‌ باب‌ طلاق‌ بسيار ‌است‌ يك‌ كتاب‌ ‌در‌ فقه‌ كتاب‌ طلاق‌ ‌است‌ اولا طلاق‌ ‌از‌ ايقاعات‌ ‌است‌ نه‌ ‌از‌ عقود و بيد زوج‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد:

«الطلاق‌ بيد ‌من‌ اخذ بالساق‌»

خواه‌ زوجه‌ رضايت‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ نداشته‌ ‌باشد‌، قبول‌ زوجه‌ شرط نيست‌ مثل‌ نكاح‌ نيست‌ ‌که‌ طرفيني‌ ‌باشد‌، و ثانيا اصل‌ طلاق‌ مذموم‌ ‌است‌ و ‌از‌ امير المؤمنين‌ (ع‌) ‌از‌ پيغمبر (ص‌) ‌که‌ فرمود:

(تزوجوا و ‌لا‌ تطلقوا فان‌ الطلاق‌ يهتز ‌منه‌ العرش‌)

و نيز ‌از‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌است‌ فرمود:

(ايما امرأة سألت‌ زوجها الطلاق‌ ‌في‌ ‌غير‌ ‌ما بها بأس‌ فحرام‌ عليها رائحة الجنة)

و نيز ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌است‌:

(‌لا‌ تطلقوا النساء الا ‌من‌ ريبة فان‌ اللّه‌ ‌لا‌ يحب‌ الذواقين‌ و الذواقات‌)

و ‌غير‌ اينها لكن‌ سند ‌اينکه‌ اخبار ‌در‌ نزد علماء شيعه‌ اعتبار ندارد لذا حكم‌ بكراهت‌ فرموده‌اند.

و ثالثا شرط طلاق‌ حضور عدلين‌ ‌است‌ و بايد ‌در‌ طهر ‌غير‌ مواقعه‌ ‌باشد‌، و صيغ‌ مخصوصه‌ دارد مثل‌ انت‌ طالق‌ ‌ يا ‌ هي‌ طالق‌ ‌ يا ‌ ‌هذه‌ طالق‌ و امثال‌ اينها. و رابعا طلاق‌ اقسام‌ زيادي‌ دارد، طلاق‌ ‌غير‌ مدخوله‌ عده‌ ندارد، طلاق‌ يائسه‌ ‌اگر‌ ‌در‌ سن‌ ‌من‌ تحيض‌ ‌باشد‌ سه‌ ماه‌ و ‌اگر‌ بحد يأس‌ رسيده‌ عده‌ ندارد، طلاق‌ مدخوله‌ سه‌ قرء ‌که‌ سه‌ مرتبه‌ حيض‌ شود و طاهر گردد ‌که‌ سه‌ طهر لازم‌ ‌است‌، طلاق‌ حامل‌ وضع‌ حمل‌ ‌است‌.

و بالجمله‌ احكام‌ طلاق‌ بسيار ‌است‌ بايد ‌در‌ فقه‌ بيان‌ شود ‌ما بايد بشرح‌ تفسير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ بپردازيم‌.

يا أَيُّهَا النَّبِي‌ُّ إِذا طَلَّقتُم‌ُ النِّساءَ خطاب‌ ‌به‌ پيغمبر ‌است‌ لكن‌ بقرينه طلقتم‌ و جملات‌ ‌بعد‌ بجميع‌ امت‌ ‌است‌، بعض‌ مفسرين‌ گفتند بتقدير قل‌ ‌است‌ ‌يعني‌ قل‌ للمؤمنين‌ بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ تفسير پيغمبر خارج‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ حكم‌ ‌است‌ لكن‌ حكم‌ عام‌ ‌است‌ و ‌لو‌ خطاب‌ بيك‌ نفر ‌باشد‌ مثل‌: أَقِم‌ِ الصَّلاةَ لِدُلُوك‌ِ الشَّمس‌ِ إِلي‌ غَسَق‌ِ اللَّيل‌ِ وَ قُرآن‌َ الفَجرِ ... الآيه‌

جلد 17 - صفحه 51

الاسراء آيه 78، و ‌از‌ پيغمبر ‌است‌ ‌که‌ فرمود:

(حكمي‌ ‌علي‌ الواحد حكمي‌ ‌علي‌ الجماعة).

إِذا طَلَّقتُم‌ُ النِّساءَ ‌يعني‌ اذا اردتم‌ طلاق‌ النساء.

فَطَلِّقُوهُن‌َّ لِعِدَّتِهِن‌َّ ‌يعني‌ طلاق‌ بايد ‌در‌ طهر ‌غير‌ مواقعه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ طلاق‌ دوم‌ ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ طلاق‌ ‌در‌ حال‌ حيض‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ طهر ‌که‌ مواقعه‌ ‌شده‌ باطل‌ ‌است‌ و تعبير بطلاق‌ ‌علي‌ العدة ميكنند ‌لا‌ لعدة وَ أَحصُوا العِدَّةَ ‌که‌ حسابش‌ ‌را‌ داشته‌ باشيد و گفتيم‌ عده‌ها مختلف‌ ميشود.

وَ اتَّقُوا اللّه‌َ رَبَّكُم‌ ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ دستور شرع‌ ‌در‌ امر طلاق‌ رفتار نكنيد چنانچه‌ امروز رفتار ميشود.

لا تُخرِجُوهُن‌َّ مِن‌ بُيُوتِهِن‌َّ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ ‌در‌ عده‌ هستند حكم‌ زوجيت‌ دارند و لذا زوج‌ ميتواند رجوع‌ كند و همچنين‌ ‌در‌ طلاق‌ خلع‌ ‌اگر‌ زوجه‌ رجوع‌ ببذل‌ كرد زوج‌ نيز ميتواند رجوع‌ كند، و ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ ميتواند بعقد جديد ازدواج‌ كند مگر سه‌ طلاقه‌ شود ‌که‌ محلل‌ لازم‌ دارد ‌که‌ ‌با‌ ديگري‌ ازدواج‌ كند و مواقعه‌ كند و طلاق‌ دهد و عده ‌او‌ منقضي‌ شود زوج‌ اول‌ ميتواند بعقد جديد ازدواج‌ كند، ‌پس‌ ‌در‌ زمان‌ عده‌ نفقه‌ واجب‌ ‌است‌، و ‌اگر‌ احد زوجين‌ وفات‌ كردند ميراث‌ يكديگر ‌را‌ ميبرند، و نبايد ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ زمان‌ عده‌ اخراج‌ كرد ‌از‌ منزل‌ و همچنين‌.

وَ لا يَخرُجن‌َ ‌بر‌ زن‌ ‌هم‌ حرام‌ ‌است‌ ‌از‌ خانه شوهر خارج‌ شود ‌تا‌ ‌در‌ عده‌ هست‌.

إِلّا أَن‌ يَأتِين‌َ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ استثناء بجمله‌ اول‌ ‌است‌ ‌که‌ لا تُخرِجُوهُن‌َّ ‌باشد‌ و ‌در‌ معني‌ فاحشه‌ اخبار مختلف‌ ‌است‌ ‌در‌ بعضي‌ بزنا تعبير كردند ‌که‌ موجب‌ حد ‌است‌ و حد ‌او‌ ‌هم‌ قتل‌ ‌است‌ چون‌ زنا محصنه‌ ‌است‌، و بعض‌ اخبار تفسير بمساحقه‌ كردند ‌که‌ حدش‌ جلد ‌است‌، و بعض‌ اخبار تفسير بسوء خلق‌ و اذيت‌ باهل‌ خانه‌ ‌باشد‌ و ميتوان‌ ‌گفت‌ ‌که‌ تمام‌ ‌آنها‌ مصاديق‌ فاحشه‌ ‌باشد‌ لكن‌ بايد مبينه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ نزد حاكم‌ شرع‌ باقامه شهود ‌ يا ‌ اقرار طرف‌ ‌ يا ‌ لعان‌ ثابت‌ شود.

وَ تِلك‌َ حُدُودُ اللّه‌ِ حد بمعني‌ اندازه‌ ‌است‌ ‌که‌ نبايد ‌از‌ ‌آن‌ تجاوز كرد و زيادتي‌

جلد 17 - صفحه 52

‌بر‌ ‌او‌ افزود و نبايد كوتاهي‌ كرد و نقصان‌ نمود، تمام‌ احكام‌ الهي‌ و دستورات‌ ‌او‌ محدود ‌است‌ ‌حتي‌ مثل‌ عبادات‌ مثلا نماز چهار ركعت‌ نه‌ پنج‌ بايد كرد و نه‌ سه‌، ‌در‌ ‌هر‌ ركعتي‌ يك‌ ركوع‌ دو سجده‌ نه‌ بيش‌ نه‌ كم‌، و هكذا صوم‌ ‌از‌ طلوع‌ فجر ‌تا‌ مغرب‌ شرعي‌ مازادش‌ و نقصانش‌ بقصد صوم‌ بدعت‌ ‌است‌ و ‌غير‌ اينها.

وَ مَن‌ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّه‌ِ فَقَد ظَلَم‌َ نَفسَه‌ُ ‌ يا ‌ موجب‌ كفر و ارتداد ميشود ‌ يا ‌ فسق‌ و فجور، و بالجملة استحقاق‌ عذاب‌ دارد بخود ظلم‌ كرده‌.

لا تَدرِي‌ لَعَل‌َّ اللّه‌َ يُحدِث‌ُ بَعدَ ذلِك‌َ أَمراً ‌که‌ خداوند القاء محبت‌ كند ‌در‌ قلوب‌ طرفين‌ ‌ يا ‌ رجوع‌ كند ‌در‌ عده‌ ‌ يا ‌ ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ عقد جديد كند ‌در‌ طلقه اولي‌ و ثانيه‌ و اما ‌در‌ ثالثه‌ ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ احتياج‌ ‌به‌ محلل‌ دارد چنانچه‌ ذكر شد.

(تنبيه‌): بعض‌ امور ‌است‌ ‌که‌ موجب‌ فسخ‌ نكاح‌ ميشود و احتياج‌ بطلاق‌ ندارد مثل‌ موت‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده وفات‌ ميتواند بغير ازدواج‌ كند مگر زوجات‌ نبي‌ (ص‌)، و مثل‌ ارتداد ‌که‌ ديگر ‌بر‌ ‌هم‌ حرام‌ ميشوند و نكاح‌ فسخ‌ ميشود و مثل‌ بعض‌ عيوب‌ مثل‌ جنون‌ جذام‌ برص‌ عمي‌ قرن‌ عنين‌ و ‌غير‌ اينها و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ‌در‌ قصه يوسف‌ و زليخا گفتند: حضرت‌ يوسف‌ ميتوانست‌ نزد زليخا رود بنحو مشروع‌ زيرا عزيز عنين‌ ‌بود‌ زليخا فسخ‌ ميكرد و ‌غير‌ مدخوله‌ ‌بود‌ عده‌ نداشت‌ و يوسف‌ ‌او‌ ‌را‌ تزويج‌ ميكرد لكن‌ بد نامي‌ داشت‌، و بعض‌ امور باعث‌ عدم‌ جواز نكاح‌ ميشود مثل‌ نكاح‌ مسلم‌ ‌با‌ كافره‌ ‌ يا ‌ بالعكس‌، و مثل‌ وطي‌ غلام‌ ‌که‌ حرام‌ ميشود ‌بر‌ واطي‌ مادر و خواهر و دختر موطوء، و مثل‌ ارضاع‌ جده‌ فرزند دختر ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌آن‌ دختر ‌بر‌ شوهرش‌ حرام‌ ميشود و موارد ديگر و تفصيل‌ ‌اينکه‌ احكام‌ ‌در‌ كتب‌ فقهيه‌ و رسائل‌ عمليه‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 1)- شرایط طلاق و جدائی: در نخستین آیه روی سخن را به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله به عنوان پیشوای بزرگ مسلمانان کرده سپس یک حکم عمومی را با صیغه جمع بیان می‌کند، می‌فرماید: «ای پیامبر! هر زمان خواستید

ج5، ص210

زنان را طلاق دهید در زمان عدّه آنها را طلاق گویید» (یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن).

یعنی، صیغه طلاق در زمانی اجرا شود که زن از عادت ماهیانه پاک شده، و با همسرش نزدیکی نکرده باشد.

و این نخستین شرط طلاق است.

سپس به دومین حکم که مسأله نگهداشتن حساب عدّه است پرداخته، می‌فرماید: «و حساب عدّه را نگه دارید» (و احصوا العدة).

دقیقا ملاحظه کنید که سه بار زن، ایّام پاکی خود را به پایان رساند و عادت ماهیانه ببیند، هنگامی که سومین دوران پاکی پایان یافت، و وارد عادت ماهیانه سوّم شد، ایّام عدّه سر آمده و پایان یافته است.

قابل توجه این که: مخاطب به نگهداری حساب عدّه، مردان هستند، این به خاطر آن است که مسأله «حقّ نفقه و مسکن» بر عهده آنهاست، و همچنین «حق رجوع» نیز از آن آنان است، و گر نه زنان نیز موظفند که برای روشن شدن تکلیفشان حساب عدّه را دقیقا نگه دارند.

بعد از این دستور، همه مردم را به تقوا و پرهیزکاری دعوت کرده، می‌فرماید:

«و از خدائی که پروردگار شماست بپرهیزید» (و اتقوا الله ربکم).

او پروردگار و مربی شماست، و دستوراتش، ضامن سعادت شما می‌باشد، بنابر این فرمانهای او را به کار بندید و از عصیان و نافرمانیش بپرهیزید.

بعد به «سومین» و «چهارمین» حکم- که یکی مربوط به شوهران و دیگری مربوط به زنان است- پرداخته، می‌فرماید: «نه شما آنها را از خانه‌هایشان، بیرون کنید و نه آنها (در دوران عدّه) بیرون روند» (لا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن).

گرچه بسیاری از بی‌خبران، این حکم اسلامی را به هنگام طلاق اصلا اجرا نمی‌کنند، و به محض جاری شدن صیغه طلاق، هم مرد به خود اجازه می‌دهد که زن را بیرون کند، و هم زن خود را آزاد می‌پندارد که از خانه شوهر خارج شود و به

ج5، ص211

خانه بستگان بازگردد، ولی این حکم اسلامی فلسفه بسیار مهمی دارد، زیرا علاوه بر حفظ احترام زن، غالبا زمینه را برای بازگشت شوهر از طلاق، و تحکیم پیوند زناشوئی، فراهم می‌سازد.

پشت پا زدن به این حکم مهم اسلامی که در متن قرآن مجید آمده است سبب می‌شود بسیاری از طلاقها به جدائی دائم منتهی شود، در حالی که اگر این حکم اجرا می‌شد، غالبا به آشتی و بازگشت مجدّد منتهی می‌گشت.

ولی از آنجا که گاهی شرائطی فراهم می‌شود که نگهداری زن بعد از طلاق در خانه طاقت‌فرساست، به دنبال آن پنجمین حکم را به صورت استثناء اضافه کرده، می‌گوید: «مگر این که کار زشت آشکاری انجام دهند» (الا ان یأتین بفاحشة مبینة).

مثلا آنقدر ناسازگاری، بدخلقی، و بد زبانی با همسر و کسان او کند که ادامه حضور او در منزل، باعث مشکلات بیشتر گردد.

به دنبال بیان این احکام به عنوان تأکید می‌افزاید: «اینها حدود و مرزهای الهی است و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده» (و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه).

چرا که این قوانین و مقررات الهی ضامن مصالح خود مکلفین است.

در پایان آیه ضمن اشاره لطیفی به فلسفه عدّه، و عدم خروج زنان از خانه و اقامتگاه اصلی، می‌فرماید: «تو نمی‌دانی شاید خداوند بعد از این، وضع تازه (و وسیله اصلاحی) فراهم کند» (لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امرا).

با گذشتن زمان، طوفان خشم و غضب که غالبا موجب تصمیمهای ناگهانی در امر طلاق و جدائی می‌شود فرو می‌نشیند، و حضور دائمی زن در خانه در کنار مرد در مدّت عدّه، و یادآوری عواقب شوم طلاق، مخصوصا در آنجا که پای فرزندانی در کار است، و اظهار محبت هر یک نسبت به دیگری، زمینه‌ساز رجوع می‌گردد.

در حدیثی از امام باقر علیه السّلام می‌خوانیم: «زن مطلّقه در دوران عدّه‌اش می‌تواند آرایش کند، سرمه در چشم نماید، و موهای خود را رنگین، و خود را معطر،

ج5، ص212

و هر لباسی که مورد علاقه اوست بپوشد، زیرا خداوند می‌فرماید: شاید خدا بعد از این ماجرا وضع تازه‌ای فراهم سازد، و ممکن است از همین راه زن بار دیگر قلب مرد را تسخیر کرده و مرد رجوع کند».

طلاق منفورترین حلالها

اصل مسأله طلاق یک ضرورت است، اما ضرورتی که باید به حد اقل ممکن تقلیل یابد، و تا آنجا که راهی برای ادامه زوجیت است کسی سراغ آن نرود.

به همین دلیل در روایات اسلامی، شدیدا از طلاق مذمت گردیده، در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم: «چیزی از امور حلال، در پیشگاه خدا مبغوضتر از طلاق نیست».

چرا که طلاق مشکلات زیادی برای خانواده‌ها، زنان و مردان و مخصوصا فرزندان به وجود می‌آورد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص204
  2. تفسیر ابن ابى حاتم و کشف الاسرار.
  3. طبرى صاحب جامع البیان.
  4. تفسیر ابن المنذر.
  5. تفسیر ابن ابى حاتم.
  6. تفسیر کشف الاسرار.

منابع

عکس نوشته ها

طرح از موسسه اهل بیت علیهم السلام - (سایر عکس نوشته های این موسسه)