آیه 17 سوره احقاف

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۱۷ احقاف)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<16 آیه 17 سوره احقاف 18>>
سوره : سوره احقاف (46)
جزء : 26
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و (چقدر ناخلف است) فرزندی که پدر و مادر را گفت: افّ بر شما باد، آیا به من وعده می‌دهید که پس از مرگ مرا زنده کرده و از قبر بیرون می‌آرند در صورتی که پیش از من گروه و طوایف بسیاری رفتند (و یکی باز نیامد)؟ آن گاه پدر و مادر به خداست غاثه کنند (که پروردگارا، تو فرزند ما را هدایت کن و به او گویند) که وای بر تو، ایمان بیار، البته وعده خدا بر حق و حقیقت است، باز (آن نا اهل فرزند) گوید: این سخنان جز افسانه و اوهام پیشینیان نیست.

و کسی که به پدر و مادرش گفت: اُف بر شما! [من از شما متنفر و دلتنگم]، آیا به من وعده می دهید که [پس از مرگ] زنده خواهم شد، در حالی که پیش از من اقوام بسیاری در گذشتند، [و هیچ کدام از آنان زنده نشدند]. و آن دو همواره [برای بازگشت فرزندشان] از خدا یاری می خواهند [و به فرزندشان می گویند:] وای بر تو ایمان بیاور، بی تردید وعده خدا [درباره سعادت و رستگاری مؤمنان در قیامت و شقاوت و بدبختی کافران] حق است. [ولی او در پاسخشان] می گوید: این [وعده ها] جز افسانه های گذشتگان نیست!!

و آن كس كه به پدر و مادر خود گويد: «اف بر شما، آيا به من وعده مى‌دهيد كه زنده خواهم شد و حال آنكه پيش از من نسلها سپرى [و نابود] شدند.» و آن دو به [درگاه‌] خدا زارى مى‌كنند: «واى بر تو، ايمان بياور. وعده [و تهديد] خدا حق است.» و[لى پسر] پاسخ مى‌دهد: «اينها جز افسانه‌هاى گذشتگان نيست.»

و آن كه به پدر و مادرش گفت: اف بر شما، آيا به من وعده مى‌دهيد كه از گورم برخيزانند و حال آنكه مردمى پيش از من بوده‌اند كه برنخاسته‌اند؟ و آن دو به درگاه خدا استغاثه مى‌كنند و گويند: واى بر تو ايمان بياور كه وعده خدا حق است. مى‌گويد: اينها چيزى جز همان افسانه پيشينيان نيست.

و کسی که به پدر و مادرش می‌گوید: «اف بر شما! آیا به من وعده می‌دهید که من روز قیامت مبعوث می‌شوم؟! در حالی که پیش از من اقوام زیادی بودند (و هرگز مبعوث نشدند)! و آن دو پیوسته فریاد می‌کشند و خدا را به یاری می‌طلبند که: وای بر تو، ایمان بیاور که وعده خدا حق است امّا او پیوسته می‌گوید:» اینها چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

As for him who says to his parents, ‘Fie on you! Do you promise me that I shall be raised [from the dead] when generations have passed away before me?’ And they invoke Allah’s help [and say]: ‘Woe to you! Believe! Indeed Allah’s promise is true.’ But he says, ‘These are nothing but myths of the ancients.’

And he who says to his parents: Fie on you! do you threaten me that I shall be brought forth when generations have already passed away before me? And they both call for Allah's aid: Woe to you! believe, surely the promise of Allah is true. But he says: This is nothing but stories of the ancients.

And whoso saith unto his parents: Fie upon you both! Do ye threaten me that I shall be brought forth (again) when generations before me have passed away? And they twain cry unto Allah for help (and say): Woe unto thee! Believe! Lo! the promise of Allah is true. But he saith: This is naught save fables of the men of old:

But (there is one) who says to his parents, "Fie on you! Do ye hold out the promise to me that I shall be raised up, even though generations have passed before me (without rising again)?" And they two seek Allah's aid, (and rebuke the son): "Woe to thee! Have faith! for the promise of Allah is true." But he says, "This is nothing but tales of the ancients!"

معانی کلمات آیه

  • اف: كلمه‌‏ايست حكايت از ناراحتى و دلتنگى دارد.
  • قرون: اقوام و مردمان. مفرد آن قرن است، راغب گويد: «القرن: القوم المقترنون في زمن واحد».
  • اساطير: افسانه‏‌ها. سطر به معنى نوشتن، اساطير نوشته‌‏هاى باطل و حكايتهاى دروغ است. واحد اساطير اسطوره است مثل احاديث و احدوثه، آن را جمع الجمع نيز گفته‏‌اند.[۱]

نزول

«شیخ طوسى» گویند: عده اى گویند: این آیه درباره عبدالرحمن بن ابى‌بکر پیش از آن که مسلمان بشود، نازل شده است.[۲][۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «17»

تفسير نور، ج 9، ص: 37

و آنكه به والدين خود گفت: افّ بر شما! آيا به من وعده مى دهيد كه (پس از مرگ از گور) خارج گردم، در حالى كه نسل هاى بسيارى پيش از من گذشته اند (و هرگز زنده نشده اند)؟ ولى والدين او، خدا را به فريادرسى مى خوانند (و به او مى گويند:) واى بر تو! ايمان بياور! قطعاً وعده خداوند حق است، امّا او مى گفت: اين (وعده ها) جز افسانه پيشينيان نيست.

أُولئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ «18»

آنان كسانى هستند كه در ميان اقوام كافرى از جن و انس كه پيش از آنان بودند، عذاب خدا بر آنان قطعى شده است، حتماً آنان زيانكارانند.

نكته ها

«أُفٍّ» به معناى اعلام بى زارى و ابراز ناخشنودى و نوعى توهين و تحقير و بى ادبى است.

در آيه قبل، آثار احسان به والدين و ايمان به خدا و شكر نعمت هاى الهى كه همان بهشت جاودان است، مطرح شد، در اين آيه چهره ى فرزند نااهل و سرانجام شوم و خسارت بار او ترسيم مى شود تا شيوه سخن و رفتار و عاقبت دو نوع فرزند، با يكديگر مقايسه شود.

مقصود از حشر مردم در جهان آخرت، محشور شدن همه مردم در يك زمان و مكان است، نه آنكه هر چند صباحى گروهى از مردگان در اين دنيا زنده شوند كه اين فرزند نااهل به والدين خود مى گويد: چرا گروه هاى قبلى زنده نشده اند؟

كسى كه ايمان به معاد ندارد، هستى و استعدادها و نعمت هاى خود را با بهاى ناچيز و اهداف زود گذر معامله مى كند و در قيامت دست خالى مانده و سرمايه اش هدر رفته و اهل حسرت و خسارت است.

پيام ها

1- فرزند نااهل به والدين خود بدگويى و بى ادبى مى كند: «أُفٍّ لَكُما» ولى والدين

تفسير نور، ج 9، ص: 38

با ايمان و دلسوز، براى هدايت فرزند خود، هم از خدا استمداد مى كنند و هم او را به خوبى ها امر و از بدى ها نهى مى كنند. «يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ»

2- معمولًا منكر معاد، نه استدلال دارد نه ادب. «أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي»

3- فرزند، آزاد و مستقل و مسئول اعمال خويش است. أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ ... وَيْلَكَ آمِنْ

4- والدين در قبال ارشاد و هدايت فرزندان خود مسئول هستند، گرچه پاسخ مثبت نگيرند. أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ ... وَيْلَكَ آمِنْ

5- والدين، در كنار رشد و تغذيه جسمى فرزند، مسئول رشد معنوى او نيز هستند. حَمَلَتْهُ ... بَلَغَ أَشُدَّهُ ... هُما يَسْتَغِيثانِ ... وَيْلَكَ آمِنْ

6- والدين، با يادآورى معاد و عاقبت انديشى، فرزندان خود را تربيت كنند. «آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»

7- ايمان نداشتن به معاد، سبب بى تعهدى فرزند حتّى در برابر والدين مى شود. أُفٍّ لَكُما ... ما هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ

8- منكران معاد، مؤمنان را مرتجع و متحجّر مى دانند و خود را نوانديش. «ما هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»

9- كفر به معاد و بدگويى و بى ادبى گستاخى در برابر والدين، عذاب قطعى را به دنبال دارد. قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍ ... أُولئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ

10- لجاجت فرزندان در كفر، مانع استجابت دعاى والدين در حق آنان مى شود. وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ ... حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ

11- سنّت خداوند نسبت به همه منحرفان يكسان است. «حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ»

12- كفر و انكار معاد، در ميان جن و انس سابقه طولانى دارد. «أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»

13- جن نيز موجودى مثل انسان؛ داراى تكليف، تمدّن، مرگ و مير، حساب و

تفسير نور، ج 9، ص: 39

كتاب و دريافت كيفر و پاداش است. أُمَمٍ ... مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ

14- انكار معاد وانحراف فكرى، خسارت سنگين در پى دارد. «إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ»

15- گستاخى در برابر والدين، حتّى با گفتن كوچكترين حرفى، جرمى بزرگ و مورد نكوهش قرآن و مايه ى خسارت انسان است. أُفٍّ لَكُما ... كانُوا خاسِرِينَ

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «17»

بعد از آن در باره انسان حق ناشناس فرمايد:

وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ‌: و آن كسى كه گفت مر پدر و مادر خود را، يعنى آن كافرى كه وقتى پدر و مادر او را ترغيب به ايمان و معتقدات حقه نمايند از قبيل حشر و نشر، در جواب گويد: أُفٍّ لَكُما: دلتنگى و كراهت باد شما را، أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ‌: آيا مى‌ترسانيد مرا آنكه بيرون آورده شوم از قبر يعنى مرا زنده نمايند و از آنجا بيرون آرند، وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي‌: و حال آنكه گذشته باشد قرنهاى بسيار پيش از من و يكى باز نيامده و زنده نشده، يعنى چون هيچكس را تا حال زنده نساختند پس مرا چگونه باز آرند. يا قرون بسيار پيش از من منكر حشر و نشر بوده‌اند پس من چگونه تصديق كنم. وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ‌:

و پدر و مادر استغاثه نمايند از خدا تا ايمان را به فرزندانشان نمايد، يا از خدا فرياد رسى خواهند از او و از گفتار او و گويند به او لازم حال تو گرداند خدا، وَيْلَكَ آمِنْ‌: هلاكت تو را، ايمان بياور به قيامت و احوال آن، إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‌: بدرستى كه وعده خدا در باب بعث و حشر حق و درست باشد و البته واقع خواهد شد. فَيَقُولُ ما هذا: پس گويد آن كافر نيست اينكه وعده مى‌دهيد و به آن مى‌خوانيد، إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ‌: مگر افسانه‌هاى پيشينيان و اباطيل ايشان كه در دفاتر نوشته‌اند و آن را اصلى نباشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أُولئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ فِي أَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ «16» وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «17» أُولئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ «18» وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «19» وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ فِي حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ «20»

ترجمه‌

آنگروه آنانند كه ميپذيريم از ايشان بهترين آنچه را بجا آوردند و در ميگذريم از بديهاى ايشان در زمره اهل بهشت بوعده راستى كه بودند بآن وعده داده ميشدند

و آن كه گفت به پدر و مادرش افّ بر شما آيا وعده ميدهيد مرا كه بيرون آورده ميشوم با آنكه گذشته است قرنها پيش از من و آن دو بفرياد رسى ميطلبيدند خدا را واى بر تو ايمان آور پس مى‌گفت نيست اين مگر افسانه‌هاى پيشينيان‌

آنگروهند آنانكه سزاوار شد بر آنها وعده عذاب در امّتهائى كه گذشتند پيش از آنها از جن و انس همانا آنها بودند زيانكاران‌

و براى هر يك درجه و مرتبه‌ها است از آنچه كردند و تا تمام دهد بآنان جزاى كردارهاشان را و آنها ستم كرده نميشوند

و روز كه عرضه كرده شوند آنانكه كافر شدند بر آتش برديد

جلد 4 صفحه 652

لذّت‌هاى خود را در زندگانى دنياتان و بهره برديد بآن پس امروز جزا داده ميشويد عذاب خوارى را بسبب آنكه بوديد كه تكبر و سركشى مينموديد در زمين بنا حقّ و بسبب آنكه بوديد كه نافرمانى ميكرديد.

تفسير

خداوند متعال بكسانيكه مانند انسان مذكور در آيات سابقه باشند وعده فرموده كه اعمال حسنه آنها را اعمّ از واجب و مستحب قبول فرمايد و از گناهان آنها بگذرد و در زمره اهل بهشت قرار دهد وعده راست درستى كه در دنيا بآنها داده ميشد بلسان انبياء و اولياء و بنابر اين وعد الصّدق منصوب بمصدريّت فعل محذوف است و در مقابل چنين انسان شاكر ذاكر تائب مخلص انسان ديگرى است كه گفت يا ميگويد بپدر و مادر خود اف بر شما و آن كلمه‌ئى است كه در لسان عرب براى اظهار خشم و نفرت از كسى يا چيزى گفته ميشود آيا شما وعده ميدهيد بمن كه روزى از قبر بيرون ميآيم و بجزاى اعمالم ميرسم با آنكه قرنها و سالهاى دراز گذشته پيش از وجود من و يكنفر سر از قبر بيرون نياورده بگويد با من چه كرده‌اند و پدر و مادر او استغاثه و زارى بدرگاه خدا ميكنند و باو ميگويند واى بر تو ايمان بياور بروز جزا وعده خدا حقّ و محقّق است كتب سماوى و لسان انبياء و اولياء بآن گويا شده و او ميگويد نيست اين گفتارها مگر مانند حكايات دروغى كه از پيشينيان نقل ميكنند در كتب قصه و افسانه كه قابل اعتماد و اعتناء نيست و خداوند در باره اين قبيل اشخاص فرموده كه مستحق عذاب الهى شدند در زمره كفّار امم سابقه از جن و انس كه زيانكار بودند و در آيه قبل قمّى ره فرموده در باره عبد الرّحمن بن ابى بكر نازل شده و در مجمع اين قول را از جمعى از مفسّرين نقل نموده و نسبت ببعضى داده كه آنرا عامّ دانسته‌اند نسبت بهر كافريكه عاقّ والدين باشد و اين آيه را شاهد بر مدّعاى خود قرار داده‌اند و گفته‌اند جنّ هم ميميمرد و از براى هر يك از دو دسته سعداء و اشقياء كه در آيات سابقه و اين آيات مذكور شدند درجات و دركاتى است از بهشت و جهنّم كه حاصل شده است براى آنها در نتيجه اعمالشان در دنيا از اعلى علّيّين جنان تا اسفل السّافلين نيران بحسب مراتب استحقاقشان و اطلاق درجات بر دركات يا بمراعات عموم اصلى لفظ است اگر چه غلبه در مثوبات پيدا كرده يا باعتبار تغليب كه آنهم معمول به‌

جلد 4 صفحه 653

است و اين براى آنستكه خداوند هر كس را بجزاى كامل اعمالش برساند و ذرّه‌اى از ميزان استحقاق كسى در ثواب كاسته نشود و در عقاب افزوده نگردد چون خداوند عادل است و ظالم نيست و روز كه كفّار را بر آتش جهنّم عرضه دارند چون بزبانه كشيدن سوى آنها طلب مينمايد آنانرا يا آتش را بر آنها عرضه دارند براى آنكه مطّلع از اهوال آن شوند بآنها گفته شود برديد لذّتهاى خوب خوش خودتان را در زندگانى دنياتان يا صرف نموديد نعمتهاى پاكيزه خودتان را كه خدا بشما داده بود در شهوت رانى و بوالهوسى و منغمر شديد در آنها و بهره‌مند گشتيد از آنها كاملا در دنيا و ديگر لذّت و خوشى براى شما باقى نمانده پس امروز با كمال خفّت و خوارى جزاى شما عذاب جهنّم است براى آنكه در دنيا تكبّر و سركشى نموديد از قبول حكم حق بناحق و تمرّد نموديد از فرمان خدا و پيغمبر او و آيه مشعر است بر آنكه هر قدر در دنيا انسان لذّت ببرد و عيش كند از مقامات آخرت او كاسته ميشود و در بعضى از روايات كه در آنها ترغيب به زهد در دنيا شده باين آيه استشهاد شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ الَّذِي‌ قال‌َ لِوالِدَيه‌ِ أُف‌ٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي‌ أَن‌ أُخرَج‌َ وَ قَد خَلَت‌ِ القُرُون‌ُ مِن‌ قَبلِي‌ وَ هُما يَستَغِيثان‌ِ اللّه‌َ وَيلَك‌َ آمِن‌ إِن‌َّ وَعدَ اللّه‌ِ حَق‌ٌّ فَيَقُول‌ُ ما هذا إِلاّ أَساطِيرُ الأَوَّلِين‌َ «17»

و كسي‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ‌براي‌ والدين‌ ‌خود‌ اف‌ ‌بر‌ ‌شما‌ آيا بمن‌ وعده‌ ميدهيد ‌که‌ ‌من‌ ‌پس‌ ‌از‌ مردن‌ بيرون‌ ميآيم‌ ‌براي‌ بعث‌ و زنده‌ مي‌شوم‌ و حال‌ آنكه‌ قروني‌ گذشت‌ پيش‌ ‌از‌ ‌من‌ و هيچكدام‌ زنده‌ نشدند و ‌از‌ قبور ‌خود‌ بيرون‌ نيامدند، و پدر و مادر ‌او‌ استغاثه‌ ميكردند خداوند ‌را‌ و ميگفتند واي‌ برتر ايمان‌ بياور ‌به‌ پيغمبر و قرآن‌ و بعث‌ روز قيامت‌ وعده ‌خدا‌ حق‌ ‌است‌ تخلف‌ پذير نيست‌ ‌پس‌ ميگويد بآنها ‌که‌ ‌اينکه‌ وعده‌ها نيست‌ مگر حرفها و كتاب‌ها و نوشتجات‌ پيشينيان‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ حرف‌ها زده‌ ‌شده‌.

تنبيه‌: ‌اينکه‌ بحث‌ ‌اينکه‌ فرزند كافر ‌با‌ پدر و مادر مؤمن‌ ‌خود‌ امروز بسيار رواج‌ دارد، ‌هر‌ چه‌ پدر و مادر باين‌ جوان‌هاي‌ امروز پسران‌ و دختران‌ ميگويند: نماز بخوانيد، بي‌حجاب‌ نباشيد، ‌در‌ فسق‌ و فجور و بي‌حيايي‌ و بي‌عفتي‌ فرو نرويد، ‌از‌ ‌خدا‌ بترسيد، بوظايف‌ دين‌ عمل‌ كنيد ‌در‌ جواب‌ ‌آنها‌ ميگويند: ‌شما‌ امّل‌ و كهنه‌ پرست‌ هستيد آب‌ و هواي‌ امروز و مد امروزه‌ ‌را‌ خبر نداريد همچو اقتضايي‌ ندارد ‌اينکه‌ حرف‌ها تمام‌ بي‌مغز ‌است‌ و هيچ‌ جا خبري‌ نيست‌ بگذاريم‌ و بگذريم‌.

وَ الَّذِي‌ قال‌َ لِوالِدَيه‌ِ فرزند كافر ‌به‌ پدر و مادر مؤمن‌ ميگويد أُف‌ٍّ لَكُما اف‌ كلمه انزجار ‌است‌ ‌يعني‌ ‌من‌ ‌از‌ ‌شما‌ منزجر هستم‌ بدا بحال‌ ‌شما‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كلمه‌ علاوه‌ ‌بر‌ كفر عاق‌ والدين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ خبر دارد: بوي‌ بهشت‌ بمشامش‌ نميرسد ‌با‌ اينكه‌ پانصد سال‌ راه‌ بوي‌ بهشت‌ ميآيد.

أَ تَعِدانِنِي‌ بمن‌ وعده‌ ميدهيد و مرا ميترسانيد أَن‌ أُخرَج‌َ ‌که‌ ‌من‌ زنده‌ ميشوم‌ و بعذاب‌ الهي‌ ابد الاباد معذب‌ ‌در‌ جهنم‌ ميشوم‌ و ‌از‌ قبر بيرون‌ ميآيم‌.

وَ قَد خَلَت‌ِ القُرُون‌ُ مِن‌ قَبلِي‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌تا‌ ‌اينکه‌ زمان‌ چندين‌ هزار ميليون‌ مردند و هيچكدام‌ زنده‌ نشدند و بيرون‌ ‌از‌ قبر نيامدند.

جلد 16 - صفحه 148

وَ هُما يَستَغِيثان‌ِ اللّه‌َ و ‌اينکه‌ پدر و مادر مؤمن‌ استغاثه‌ مي‌كنند و ‌هر‌ چه‌ ناله‌ و فرياد ميزنند و باو ميگويند:

وَيلَك‌َ آمِن‌ واي‌ ‌بر‌ تو ايمان‌ بياور بفرمايشات‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و قرآن‌ و دست‌ ‌از‌ كفر بردار.

إِن‌َّ وَعدَ اللّه‌ِ حَق‌ٌّ اينها دروغ‌ نيست‌ وعده‌ الهي‌ ‌است‌ تخلف‌ ندارد ‌پس‌ ‌در‌ جواب‌ اينها فَيَقُول‌ُ ميگويد: تمام‌ ‌اينکه‌ وعده‌ها كذب‌ و بي‌مغز ‌است‌ هيچ‌ حقيقتي‌ ندارد.

ما هذا إِلّا أَساطِيرُ الأَوَّلِين‌َ پيشينيان‌ نوشتند مثل‌ قصه رستم‌ و حسين‌ كرد ‌است‌ بهم‌ بافته‌ و نوشته‌ و ميگويند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 17)- پایمال کنندگان حقوق پدر و مادر: در آیات قبل سخن از مؤمنانی در میان بود که در پرتو ایمان و عمل صالح و شکر نعمتهای حق، و توجه به

ج4، ص430

حقوق پدر و مادر و فرزندان، به مقام قرب الهی راه می‌یابند، و مشمول الطاف خاص او می‌شوند. در اینجا سخن از کسانی است که در نقطه مقابل آنها قرار دارند، افرادی بی‌ایمان و حق نشناس و عاق پدر و مادر.

می‌فرماید: «و آن کسی که به پدر و مادرش می‌گوید: اف بر شما! آیا به من وعده می‌دهید که من (روز قیامت) مبعوث می‌شوم؟ در حالی که قبل از من اقوام زیادی بودند» و مردند و هرگز مبعوث نشدند! (وَ الَّذِی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُما أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی).

اما پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند خیره‌سر تسلیم نمی‌شدند «آنها فریاد می‌کشند و خدا را به یاری می‌طلبند که وای بر تو (ای فرزند!) ایمان بیاور که وعده خدا حق است» (وَ هُما یَسْتَغِیثانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).

اما او همچنان به لجاجت و خیره سری خود ادامه می‌دهد، و با تکبر و بی‌اعتنائی «می‌گوید: اینها چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست»! (فَیَقُولُ ما هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).

این که می‌گویید معاد و حساب و کتابی در کار است از خرافات و داستانهای دروغین اقوام گذشته است، و من هرگز در برابر آن تسلیم نخواهم شد.

آری! پدر و مادر دلسوز او هر چه تلاش و کوشش می‌کنند تا این فرزند دلبند گرفتار عذاب دردناک الهی نشود او همچنان در کفر خود پا فشاری می‌کند و سر انجام ناچار او را رها می‌کنند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص143
  2. در تفسیر على بن ابراهیم از عباس بن محمد او از حسن بن سهل و او بعد از چند سند مرفوعا از جابر بن زید و او از جابر بن عبدالله نقل نماید که گفت: خداوند بعد از مدح حسین بن على در آیه 15 به ذکر مذمت از عبدالرحمن بن ابى‌بکر در این آیه پرداخت و نیز صاحب کشف البیان بعد از ذکر شأن و نزول براى عبدالرحمن بن ابى‌بکر چنین افزاید که گویند: این آیه درباره ابوبکر قبل از مسلمان شدن او نازل شده است و نیز صاحب مجمع البیان و صاحب کشف الاسرار از ابن عباس و ابوالعالیة و سدى و مجاهد نقل نماید که این آیه درباره عبدالرحمن بن ابى‌بکر نازل شده که پدر و مادرش گفته بودند، مسلمان شود. او امتناع می‌کرد و مى گفت: شما عبدالله بن جدعان و مشایخ قریش را که مرده اند، زنده کنید تا از آن‌ها سؤال کنم که شما چه مى گوئید، حسن بصرى و زجاج و قتاده گویند: این آیه از براى هر کافرى که مورد عاق پدر و مادر خویش قرار بگیرد، عمومیت خواهد داشت.
  3. در تفسیر ابن ابى حاتم حدیث عبدالرحمن بن ابى‌بکر از سدى نیز روایت شده است، و نظیر این شأن و نزول در آیه 17 سوره انعام نیز موجود است.

منابع