آیه 103 سوره آل عمران

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۱۰۳ آل عمران)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<102 آیه 103 سوره آل عمران 104>>
سوره : سوره آل عمران (3)
جزء : 4
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و همگی به رشته (دین) خدا چنگ زده و به راههای متفرّق نروید، و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف و نعمت خدا همه برادر دینی یکدیگر شدید، و در پرتگاه آتش بودید، خدا شما را نجات داد. بدین گونه خدا آیاتش را برای (راهنمایی) شما بیان می‌کند، باشد که هدایت شوید.

و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می سازد تا هدایت شوید.

و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد؛ و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد: آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد؛ و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد. اين گونه، خداوند نشانه‌هاى خود را براى شما روشن مى‌كند، باشد كه شما راه يابيد.

و همگان دست در ريسمان خدا زنيد و پراكنده مشويد و از نعمتى كه خدا بر شما ارزانى داشته است ياد كنيد: آن هنگام كه دشمن يكديگر بوديد و او دلهايتان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شديد. و بر لبه پرتگاهى از آتش بوديد، خدا شما را از آن برهانيد. خدا آيات خود را براى شما اينچنين بيان مى‌كند، شايد هدايت يابيد.

و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره‌ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Hold fast, all together, to Allah’s cord, and do not be divided [into sects]. Remember Allah’s blessing upon you when you were enemies, then He brought your hearts together, so you became brothers with His blessing. And you were on the brink of a pit of Fire, whereat He saved you from it. Thus does Allah clarify His signs for you so that you may be guided.

And hold fast by the covenant of Allah all together and be not disunited, and remember the favor of Allah on you when you were enemies, then He united your hearts so by His favor you became brethren; and you were on the brink of a pit of fire, then He saved you from it, thus does Allah make clear to you His communications that you may follow the right way.

And hold fast, all of you together, to the cable of Allah, and do not separate. And remember Allah's favour unto you: How ye were enemies and He made friendship between your hearts so that ye became as brothers by His grace; and (how) ye were upon the brink of an abyss of fire, and He did save you from it. Thus Allah maketh clear His revelations unto you, that haply ye may be guided,

And hold fast, all together, by the rope which Allah (stretches out for you), and be not divided among yourselves; and remember with gratitude Allah's favour on you; for ye were enemies and He joined your hearts in love, so that by His Grace, ye became brethren; and ye were on the brink of the pit of Fire, and He saved you from it. Thus doth Allah make His Signs clear to you: That ye may be guided.

معانی کلمات آیه

اعتصموا: اعتصام: چنگ زدن است.

حبل: ريسمان. مراد از آن در اينجا دين خداست.

الف: تأليف به معنى الفت دادن، جمع كردن و مأنوس نمودن است.

شفا: كنار و حاشيه. (و بكسر- ش) به معنى صحت و سلامتى است.

حفرة: حفر: كندن. حفرة: گودال.

انقذكم: نقذ به معنى نجات دادن است، انقاذ و استنقاذ نيز به همان معنى هستند.[۱]

نزول

محل نزول:

اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۲]

شأن نزول:

اين آيه درباره دو طايفه اوس و خزرج نازل شده كه صد سال در ميان آن‌ها نزاع و كشمكش بوده و نسل بعد نسل در اوقات شب و روز ميان آنها جدال و نزاع برقرار بود تا اين كه خداوند پيامبر اسلام را به ظهور رسانيد و آنان، بدين اسلام گرويدند و از بركت آن، كينه و دشمنى از ميان آنان رخت بربست و با هم برادر شدند[۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«103» وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى‌ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ‌

وهمگى به ريسمان خدا چنگ زنيد وپراكنده نشويد ونعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاه كه دشمنان يكديگر بوديد، پس خداوند ميان دلهايتان الفت انداخت ودر سايه نعمت او برادران يكديگر شديد، و بر لب پرتگاهى از آتش بوديد، پس شما را از آن نجات داد. اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مى‌كند، شايد هدايت شويد.

نکته ها

حضرت علىّ عليه السلام مى‌فرمايد: قرآن، حبل اللّه است. «1» واز امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «نحن حبل اللّه» «2» ما اهل‌بيت، حبل اللّه هستيم. و در روايت ديگرى آمده است:

علىّ‌بن ابى‌طالب عليهما السلام حبل اللّه است. «3»

ايجاد الفت ميان دلها تنها به دست خداست. «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ» قرآن خطاب به پيامبر مى‌فرمايد: «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» «4» اگر همه‌ى سرمايه‌هاى زمين را خرج كنى نمى‌توانى بدون خواست او بين دلها ايجاد الفت نمايى.

تفرقه، در رديف عذاب‌ها و مجازات‌هاى الهى است. همچنين در اسلام دروغ گفتن براى ايجاد وحدت، جايز و راست گفتنِ تفرقه‌انگيز، حرام است.

پیام ها

1- وحدت و دورى از تفرقه، يك وظيفه‌ى الهى است. «وَ اعْتَصِمُوا»

«1». نهج‌البلاغه، خطبه 176.

«2». تفسير مجمع‌البيان.

«3». تفسير نورالثقلين.

«4». انفال، 63.

جلد 1 - صفحه 577

2- محور وحدت بايد دين خدا باشد، نه نژاد، زبان، ملّيت و .... «بِحَبْلِ اللَّهِ»

3- از بركات و خدمات اسلام غافل نشويد. «إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ»

4- وحدت، عامل اخوّت است. «فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً»

5- اتّحاد، از نعمت‌هاى بزرگ الهى است. «فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ»

6- تفرقه و عدوات، پرتگاه و گودال آتش است. «شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ»

7- نعمت‌هاى خداوند، آيات او هستند. «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ ... يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ»

8- يادآورى نعمت‌هاى الهى عامل عشق و زمينه‌ساز هدايت است. «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ ... لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى‌ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (103)

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً: و تمسك نمائيد و چنگ زنيد به دين خدا كه ريسمانى است متين و محكم، در حالتى كه مجتمع باشيد.

نكته: حبل در لغت، به معنى ريسمان، و در اصطلاح اهل معانى، بيان «استعاره» است به جهت آنكه تمسّك به آن، موجب نجات است از چاه ضلالت، چنانچه تمسّك به ريسمان، سبب سلامتى از چاه هلاكت است و وثوق و اعتماد بر آن (ترشيح مجاز) است براى اعتصام.

بيان: مفسّرين را در آيه شريفه اقوالى است نسبت به حبل اللّه:

1- مراد دين الهى، كه اسلام است.

2- قرآن، چنانچه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ذيل خطبه‌اى فرمايد: و عليكم بكتاب اللّه فانّه الحبل المتين و النّور المبين و الشّفاء النّافع و الرّىّ النّاقع و العصمة للمتمسّك و النّجاة للمتعلّق (الخ) «1». و بر شما باد عمل كردن به كتاب خدا كه قرآن است. پس بدرستى كه قرآن، ريسمانى است محكم و استوار، و نورى است به غايت آشكار، و شفا دهنده ايست با فايده از مرض روحى و جسمى، و سيراب كننده‌اى است تشنگى نشاننده، و نگاهدارنده‌اى است براى تمسك كننده.

«1» نهج البلاغه، خطبه 154.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 195

و نيز در عيون اخبار الرضا- صدوق رحمة اللّه از حضرت رضا عليه السّلام مروى است كه فرمايد: هو حبل اللّه المتين و عروته الوثقى و طريقته المثلى المؤدّى الى الجنّة و المنجى من النّار (الخ) «1». قرآن ريسمان محكم خدا است و دست آويز مستحكم او است، كه تمسك و توسل، به قرآن، سبب نجات از تمام آفات روحانى و جسمانى و دنيوى و اخروى است. و مشتمل است شريعت خدا را كه افضل از جميع شرايع است، مى‌كشاند پيروان خود را به بهشت و نجات دهنده است از آتش جهنم.

3- مراد، حضرت رسالت است صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، يعنى همه اجتماع كنيد در تمسك به متابعت آن حضرت تا سعادت را دريافته باشيد.

4- مراد، تمسك به ولايت ائمه معصومين عليهم السّلام:

1- ابو سعيد خدرى از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده: ايّها النّاس قد تركت فيكم الثّقلين ان اخذتم بهما لن تضلّوا بعدى، احدهما اكبر من الاخر كتاب اللّه حبل ممدود من السّماء الى الارض و عترتى اهل بيتى، الا و انّهما لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض‌ «2». اى گروه مردمان، به تحقيق گذاردم در ميان شما دو ريسمان، اگر بگيريد هر دو را به تمسك، هرگز گمراه نشويد بعد از من: يكى از آن دو اكبر است از ديگرى. كتاب خدا ريسمانى است ممدود از آسمان به زمين، و ديگر عترت من اهل بيت من. آگاه باشيد بدرستى كه اين دو هرگز جدا نشوند از هم تا وارد شوند در حوض كوثر بر من.

2- ابن عباس روايت نموده كه خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوديم. اعرابى آمد، گفت: شنيدم فرمودى: و اعتصموا بحبل اللّه، پس چيست حبل اللّه كه ما تمسك جوئيم؟ حضرت دست به شانه على عليه السّلام‌

«1» عيون اخبار الرضا جزء دوّم، باب 34- بحار الانوار، جلد 92، صفحه 14، حديث 6.

«2» در باره حديث ثقلين و صحّت و اعتبار آن به كتاب شريف احقاق الحق، جلد 9، صفحه 309 تا 375- بحار الانوار علامه مجلسى جلد 23، الغدير علامه امينى، عبقات الانوار مير حامد حسين هندى مجلد حديث الثقلين و غاية المرام بحرانى رجوع فرمائيد.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 196

زد فرمود: تمسك به اين نمائيد، او است حبل المتين. «1» 3- در امالى- صدوق رضوان الله عليه و تفسير ثعلبى از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: نحن حبل اللّه الّذى قال اللّه و اعتصموا بحبل اللّه جميعا. «2» وَ لا تَفَرَّقُوا: و دسته دسته نشويد و متفرق مشويد از طريق حق به وقوع خلاف ميان شما مانند اهل كتاب، بلكه متفق الكلمه و مجتمعا اقدام نمائيد بر ايمان و ثبات در طاعت الهى و ترك عصيان. 1- و متفرق نشويد از هم مثل تفرق شما در جاهليت كه محاربه و مقاتله مى‌نموديد با يكديگر. 2- ذكر چيزى نكنيد كه موجب تفرق و سبب زوال محبت و الفت شما شود. 3- مراد تفرقه در ولايت است، چنانچه انس بن مالك روايت نموده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود: بنى اسرائيل هفتاد و يك فرقه شدند كه يكى از آنها نجات يافته و هفتاد فرقه ديگر در دوزخ هستند، امّت عيسى بعد از او هفتاد و دو فرقه شدند كه يك فرقه ناجى و بقيّه در جهنم مى‌باشند؛ و امّت من هفتاد و سه فرقه، و همه به جهنم روند، مگر يك فرقه، عرض كردند كدام فرقه؟ دست به شانه حضرت على عليه السّلام گذاشت، فرمود: اين شخص و اولاد و اتباع او؛ بعد آيه شريفه تلاوت فرمود: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا. «3» 4- تفسير برهان- على بن ابراهيم قمى رضوان اللّه عليه از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده در آيه‌ وَ لا تَفَرَّقُوا قال:

انّ اللّه تبارك و تعالى علم انّهم سيفترقون بعد نبيّهم و يختلفون فنهاهم عن التّفرّق كما نهى من كان قبلهم فامرهم ان يجتمعوا على ولاية ال محمّد عليهم السّلام و لا يتفرّقوا. «4» فرمود: بدرستى كه خداوند تبارك و تعالى دانا بود كه ايشان بزودى‌

«1» بحار الانوار، جلد 36، صفحه 15 تا 21.

«2» تفسير برهان، جلد اول، صفحه 307، حديث 9.

«3» روايات مربوط به افتراق امّت در كتاب شريف بحار الانوار، مجلد هشتم (طبع قديم) باب النوادر ثبت شده است.

«4» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 307، حديث 10.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 197

تفرقه شوند بعد از پيغمبرشان و اختلاف كنند. پس نهى فرمود آنها را از تفرق، چنانچه نهى نمود كسانى كه پيش از ايشان بودند. پس امر فرمود كه مجتمع شويد بر ولايت آل محمد عليهم السّلام و متفرق نشويد.

وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ‌: و ياد بياوريد نعمتهاى خدا را كه بر شما لطف فرموده، و از جمله آن هدايت و توفيق و تمسك به دين اسلام است كه در نتيجه، زوال غل و غش، و ايجاد الفت گردد، چنانچه فرمايد: إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً: وقتى كه بوديد شما دشمنان يكديگر در زمان جاهليت، فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ‌: پس تأليف فرمود خدا ميان قلبهاى شما محبت را بواسطه بركت كلمه توحيد و اسلام، و رفع تنازع نمود از ميان شما به ميمنت حضرت سيد الانام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً: پس گشتيد به رحمت الهى برادران يكديگر، يعنى برادران دينى يكديگر شديد و منتظم و مرتبط به هم، به سبب يك خدا و يك پيغمبر و يك كتاب و يك شريعت، وَ كُنْتُمْ عَلى‌ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ: و بوديد شما به واسطه ضلالت و جهالت بر كنار گودالهاى آتش، يعنى مشرف بر وقوع در آتش جهنم به جهت كفر، زيرا اگر در حال كفر مرگ به شما مى‌رسيد، هر آينه در جهنم مخلّد بوديد به عذاب. فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها:

پس نجات داد شما را خداوند از آن حفره‌هاى آتش به بركت اسلام و ايمان، كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ‌: همچنين بيان فرمايد خدا براى شما دلايل وحدانيت خود را و مبين و آشكارا فرمايد حجج بيّنه دين حق را، لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ‌: براى اينكه هدايت يابيد و قبول نمائيد دين حق را.

نكته: اين كلام در معنى تعليل است، يعنى به جهت اراده ثبات شما بر هدايت و ازدياد لطف بر شما، اين آيات را نازل فرمود.

تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به عموم مسلمانان در هر عصر و زمان، در اعتصام به حبل الهى به هيئت اجتماعى، و تحذير است از تفرقه و اختلاف، و تذكّر به رفع عداوت و خصومت از ميان آنان به بركت اسلام، و ايجاد اتحاد و اخوت به سبب كلمه توحيد و ايمان؛ پس نعمت عظيمى را خداوند منّان به‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 198

لطف و مرحمت خود به مسلمانان عطا فرموده كه بايد خيلى حق شناسى و قدردانى نمود. بنابراين شايسته و سزاوار نيست كه پس از اتحاد و الفت، موجبات افتراق و اختلاف به جهت اغراض شخصيه فراهم، و اخوّت به خصومت مبدل شود. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه در ذيل خطبه‌اى در مذمت اختلاف فرمايد:

الههم واحد و نبيّهم واحد و كتابهم واحد أ فامرهم اللّه سبحانه باختلاف فاطاعوه ام نهاهم عنه فعصوه؟ ام انزل اللّه دينا ناقصا فاستعان بهم على اتمامه؟ «1» (الخطبه).

و حال آنكه خداى ايشان يكى است و پيغمبرشان يكى است و كتاب ايشان يكى است (اين كلام صريح است بر آنكه قول حق يكى و اهل حق يكى است) آيا پس امر فرموده است خداى سبحان ايشان را به اختلاف، پس اطاعت خدا نموده‌اند در آن حكم يا نهى فرموده آنها را از اختلاف، پس نافرمانى كرده‌اند. يا نازل فرموده خدا دينى كه ناتمام است، پس يارى خواسته به ايشان بر تمام گردانيدن آن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى‌ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (103)

ترجمه‌

و متمسك شويد بريسمان محكم خدا همگى و متفرق مشويد و ياد كنيد نعمت خدا را بر شما در وقتى كه بوديد دشمنان پس الفت داد ميان دلهاى شما پس گرديديد به نعمت خدا برادران و بوديد در لب گودى از آتش پس نجات داد شما را از آن اينچنين بيان مى‌كند خداوند براى شما آيات خود را باشد كه شما هدايت شويد.

تفسير

بعضى گفته‌اند مراد از حبل در اين آيه شريفه دين اسلام است يا كتاب خدا براى آنكه فرموده‌اند قرآن حبل اللّه المتين است و تشبيه شده است دين يا قرآن بريسمانى محكمى كه اگر كسى چنگ بر او زند از خطر پرت شدن و هلاكت مأمون خواهد شد و قمى فرموده حبل توحيد و ولايت است و عياشى از امام باقر (ع) نقل نموده كه آل محمد آنها ريسمان محكم الهى هستند كه خداوند فرموده اعتصام بجوئيد بآن در اين آيه شريفه و از حضرت كاظم (ع) روايت شده است كه على ابن أبي طالب حبل اللّه المتين است و در امالى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه مائيم آن حبل و در معانى از حضرت سجاد (ع) نقل نموده كه امام از ما نمى‌باشد مگر معصوم و عصمت امر ظاهرى نيست تا شناخته شود و براى اين است كه امام بايد منصوص باشد پس از آنحضرت سؤال نمودند كه معنى معصوم چيست فرمود او است معتصم بحبل اللّه و حبل اللّه قرآن است و قرآن هدايت مى‌كند بامام و اين است معنى قول خداوند كه فرموده همانا اين قرآن هدايت ميكند بآنچه آن قويم‌تر است بنظر حقير خلاصه روايت آنستكه قرآن بدون معصوم حل نميشود و معصوم آنستكه در تمسك بقرآن خطا نميكند و هر دو لازم و ملزوم يكديگرند و واضح است كه ما بين روايات اختلافى نيست چون همه آنها وسايل نجات از مهالك دنيوى و اخروى هستند و مبين كل روايت‌

جلد 1 صفحه 468

مشهور بين عامه و خاصه است كه پيغمبر فرمود دو ريسمان بين شما و خدا كشيده شده است كه يكسر آن دو در دست شما است و يك سر آن در دست خدا است و هرگز از يكديگر جدا نميشوند و آن دو كتاب خدا و عترت من ميباشند و مؤيد اين روايت آنستكه خداوند بعد از امر بتمسك بحبل اللّه فرمود است همگى متمسك شويد و متفرق مشويد گويا نهى فرموده از جدائى انداختن بين كتاب و عترت و قمى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه خداوند تبارك و تعالى ميدانست كه آنها متفرق ميشوند بعد از پيغمبرشان و اختلاف مى‌كنند پس نهى فرمود آنها را از تفرق چنانچه نهى فرمود كسانى را كه پيش از آنها بودند پس امر فرمود آنها را كه اجتماع نمايند بر ولايت آل محمد (ص) و متفرق نشوند و نيز از روايات مشهوره بين فريقين است كه پيغمبر فرمود امت حضرت موسى هفتاد و يك فرقه شدند بعد از او و امت حضرت عيسى هفتاد و دو فرقه و امت من هفتاد و سه فرقه خواهند شد يك فرقه آنها در بهشت و بقيه فرق در جهنم خواهند بود و از اين روايات و روايت مشهور و مسلم ديگر كه پيغمبر فرمود مثل اهل بيت من مثل كشتى نوح است كه هر كس متوسل بآن شد نجات يافت و هر كس تخلف از آن نمود غرق گشت ثابت ميشود كه فرقه ناجيه شيعه دوازده امامى هستند زيرا كه آنها آنانند كه بين كتاب و عترت جدائى نينداختند و متمسك بحبل ولايت و كتاب شدند و در كشتى نوح نشستند و از طوفان دنيا و آخرت نجات يافتند و تمام عترت طاهره را بقدرى احترام كردند كه مورد طعن سايرين شدند و نيز از روايات مسلمه بين فريقين است كه پيغمبر فرمود كه حق با على است و على با حق است و از حق نميشود گذشت كه اين روايت بقدرى حق را واضح ميكند كه محتاج به بيان نيست الحمد للّه على وضوح الحق بوضوح حق على و على وضوح حق على بوضوح الحق و بيان اهله و بعضى گفته‌اند مراد نهى از مطلق تفرق و اختلاف كلمه و ترك الفت است و انصافا اين معنى هم بد نيست كه در هر حال بايد مسلمين از اتحاد با يكديگر لااقل در توحيد و رسالت و معاد دست برندارند و هر وقت اختلاف موجب فتور و تزلزلى در اين سه اصل اصيل شود با يكديگر برادر و متحد باشند در دفع اعداء نهايت آنكه بهتر آن بود كه همه متوجه بنقطه حق باشند حال كه نشدند نبايد ما هم لجاج كنيم و اساس اسلام را بباد دهيم بلكه بايد هر قدر ممكن است از اين‌

جلد 1 صفحه 469

اصول حفظ نمائيم و سكوت ائمه اطهار و اغماض از حق خودشان و آنهمه تحمل مصائب و ناملايمات براى اين مقصود بوده و مؤيد اين معنى است آنكه فرموده و ياد كنيد نعمت اسلام و امنيت را چون بوديد شما در زمان جاهليت دشمنان يكديگر پس خداوند ببركت دين اسلام تأليف قلوب شما را نمود پس صبح گرديد در صورتى كه نعمت الهى شامل حال شما شده بود و برادر و دوست و مهربان با يكديگر شديد گفته‌اند اوس و خزرج دو برادر بودند ما بين اولاد آنها يكصد و بيست سال عداوت بود و مرتبا جنگ مى‌كردند تا آنكه هر دو قبيله مسلمان شدند و آن عناد مبدل به الفت شد بعلاوه مشهور است كه پيغمبر (ص) بين هر دو نفر از اصحاب عقد اخوت بست و در اين موقع تناسب روحى اصحاب را با يكديگر بطورى ملاحظه فرمود كه عقل مبهوت ميشود و تا آخرت با هم مؤتلف بودند و براى امير المؤمنين برادرى تعيين نفرمود و آنحضرت از اين معنى نگران شد و بپيغمبر عرض كرد پيغمبر (ص) جواب فرمود من تو را براى خودم ذخيره نمودم و ما بين خود و آنحضرت عقد اخوت بست و برادرى او با سيد كاينات كه دلالت داشت بر آنكه كسى جز خاتم النبيين (ص) لياقت برابرى با او را ندارد موجب مزيد حسد و عناد حسودان و منافقين گشت و تكميل منزلت هرون از موسى گرديد و شما در شرف فرو رفتن بجهنم بوديد براى آنكه كافر بوديد و اگر ميمرديد بحال كفر در آتش جهنم مى‌افتاديد پس انقاذ و دست‌گيرى كرد از شما و نجات داد شما را و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه نجات داد آنها را بمحمد (ص) و مانند اين بيان واضح بيان ميفرمايد خداوند آيات داله بر توحيد و قدرت و عظمت خود را تا شما هدايت شويد بخير و صلاح خودتان و ثابت باشيد در دين حق و ولايت ائمه اطهار و اسباب نفاق و اختلاف را از خود دور نمائيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ اعتَصِمُوا بِحَبل‌ِ اللّه‌ِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذكُرُوا نِعمَت‌َ اللّه‌ِ عَلَيكُم‌ إِذ كُنتُم‌ أَعداءً فَأَلَّف‌َ بَين‌َ قُلُوبِكُم‌ فَأَصبَحتُم‌ بِنِعمَتِه‌ِ إِخواناً وَ كُنتُم‌ عَلي‌ شَفا حُفرَةٍ مِن‌َ النّارِ فَأَنقَذَكُم‌ مِنها كَذلِك‌َ يُبَيِّن‌ُ اللّه‌ُ لَكُم‌ آياتِه‌ِ لَعَلَّكُم‌ تَهتَدُون‌َ (103)

و چنگ‌ بزنيد بريسمان‌ ‌خدا‌ جميع‌ شماها مؤمنين‌ و متفرق‌ نشويد و ياد كنيد نعمت‌ خداوند ‌را‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌با‌ يك‌ ديگر عداوت‌ ميورزيديد و دشمن‌ يكديگر بوديد خداوند ميان‌ ‌شما‌ الفت‌ و محبت‌ انداخت‌ ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ ‌با‌ يكديگر برادر شديد و بوديد نزديك‌ پرتگاه‌ آتش‌ خداوند ‌شما‌ ‌را‌ نجات‌ بخشيد و بسعادت‌ رسانيد ‌اينکه‌ نحو خداوند آيات‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ظاهر ميفرمايد ‌باشد‌ ‌که‌ هدايت‌ شويد.

وَ اعتَصِمُوا بِحَبل‌ِ اللّه‌ِ جَمِيعاً حبل‌ الهي‌ راهيست‌ ‌که‌ انسان‌ ‌را‌ بخدا نزديك‌ ميكند و موجب‌ قرب‌ برحمت‌ حق‌ ميشود چه‌ ‌از‌ عقائد حقه‌ و چه‌ ‌از‌ اخلاق‌ حميده‌ و چه‌ ‌از‌ اعمال‌ صالحه‌، و ‌در‌ بعضي‌ اخبار تفسير كردند حبل‌ اللّه‌ ‌را‌ بقرآن‌، و ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ اخبار تفسير ‌شده‌ بامير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ حبل‌ اللّه‌ المتين‌ ‌است‌، و ‌در‌ بعضي‌ ‌از‌ اخبار بائمه‌ طاهرين‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌، و معلوم‌ ‌است‌ تمام‌ اينها مصاديق‌ اتم‌ ‌است‌ و نيز معلوم‌ ‌است‌ ولايت‌ روح‌ ايمان‌ ‌است‌ و بدون‌ ولايت‌ اسلام‌ جسد بي‌روح‌ ‌است‌.

و لفظ جميعا دلالت‌ دارد ‌بر‌ اتفاق‌ كلمه‌ ‌که‌ يك‌ دله‌ و يك‌ جهت‌ ‌در‌ جميع‌ امور ديني‌ ‌با‌ ‌هم‌ باشيد و اختلاف‌ نكنيد.

وَ لا تَفَرَّقُوا و ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مرويست‌ ‌که‌ فرمود

(ستفرق‌ امّتي‌

جلد 4 - صفحه 304

‌علي‌ ثلاث‌ و سبعين‌ فرقة كلّها ‌في‌ النار الّا واحدة)

و طلوع‌ تفرقه‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحلت‌ حضرت‌ رسالت‌ بوده‌ ‌در‌ موضوع‌ خلافت‌ و غروب‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌از‌ ظهور حضرت‌ بقيّة اللّه‌ عجل‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فرجه‌ ‌است‌.

وَ اذكُرُوا نِعمَةَ اللّه‌ِ عَلَيكُم‌ ذكر نعمة باداء شكر نعمت‌ ‌است‌، و مراتب‌ شكر بسيار ‌است‌ و يكي‌ ‌از‌ مراتب‌ ‌آن‌ صرف‌ ‌در‌ آنچه‌ مقصود و منظور الهي‌ ‌است‌، و مراد ‌از‌ ‌اينکه‌ نعمة همان‌ تأليف‌ قلوب‌ ‌است‌ و عدم‌ اختلاف‌ بقرينه‌ إِذ كُنتُم‌ أَعداءً و عداوت‌ اوس‌ و خزرج‌ و عداوت‌ قبائل‌ مشركين‌ ‌با‌ يكديگر و اهل‌ مكه‌ ‌با‌ اهل‌ مدينه‌ و خونريزي‌ها ‌که‌ ‌در‌ ميانه‌ ‌آنها‌ ‌بود‌.

فَأَلَّف‌َ بَين‌َ قُلُوبِكُم‌ يكي‌ ‌از‌ معجزات‌ بزرگ‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ همين‌ تأليف‌ قلوب‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌از‌ تحت‌ قدرت‌ بشر خارج‌ ‌بود‌ چنانچه‌ ميفرمايد لَو أَنفَقت‌َ ما فِي‌ الأَرض‌ِ جَمِيعاً ما أَلَّفت‌َ بَين‌َ قُلُوبِهِم‌ وَ لكِن‌َّ اللّه‌َ أَلَّف‌َ بَينَهُم‌ انفال‌ ‌آيه‌ 64 فَأَصبَحتُم‌ بِنِعمَتِه‌ِ إِخواناً اصباح‌ بمعني‌ شب‌ ‌را‌ بروز آوردن‌ ‌است‌ كنايه‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌از‌ شب‌ تاريك‌ ظلماني‌ عناد و خونريزي‌ نجات‌ و بصبح‌ روشن‌ محبت‌ و الفت‌ و وداد رسيديد و سبب‌ ‌آن‌ نعمت‌ و تفضل‌ خداوند و عناية پروردگار ‌بود‌.

و تعبير باخوان‌ بمعني‌ برادري‌ اشاره‌ باينست‌ ‌که‌ ديگر ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ عرض‌ ‌خود‌ مي‌بيند و تعبير نفرمود بپدر و فرزند ‌که‌ يكي‌ ‌بر‌ يكي‌ برتري‌ داشته‌ ‌باشد‌ برادري‌ برابري‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد إِنَّمَا المُؤمِنُون‌َ إِخوَةٌ حجرات‌ ‌آيه‌ 10.

و ‌در‌ حديث‌ نبوي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ سلّم‌ ‌در‌ وسائل‌ ‌از‌ گنج‌ كراجكي‌ ‌در‌ باب‌ حقوق‌ مؤمن‌ ميفرمايد

(للمؤمن‌ ‌علي‌ اخيه‌ ثلاثون‌ حقا)

‌تا‌ آنجايي‌ ‌که‌ ميفرمايد

(يحب‌ ‌له‌ ‌ما يحب‌ّ لنفسه‌ و يكره‌ ‌له‌ ‌ما يكره‌ لنفسه‌).

و ‌در‌ حديث‌ ديگر ميفرمايد

(المؤمن‌ اخو المؤمن‌)

چنانچه‌ دين‌ ‌را‌ ‌هم‌ تعبير باخ‌ كرده‌اند ميفرمايد

(اخوك‌ دينك‌ فاحتط لدينك‌ ‌ما شئت‌)

فرائد شيخ‌.

جلد 4 - صفحه 305

و همين‌ نحو ‌که‌ برادر باعث‌ قوّت‌ قلب‌ و ظهر برادر ‌است‌ مؤمنين‌ ‌هم‌ باعث‌ تقويت‌ يكديگر باشند ‌که‌ ‌اگر‌ اتفاق‌ و اتحاد و الفت‌ و محبت‌ داشته‌ باشند هيچ‌ قوّة و نيرويي‌ نميتواند ‌با‌ ‌آنها‌ مقاومت‌ كند و ‌اگر‌ تفرقه‌ و دوئيّت‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ ايجاد شد ‌هر‌ ضعيفي‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ چيره‌ خواهد شد.

وَ كُنتُم‌ عَلي‌ شَفا حُفرَةٍ مِن‌َ النّارِ ‌اگر‌ برخورد كنيد بزمان‌ جاهليت‌ ‌که‌ دستگاه‌ شرك‌ سر ‌تا‌ سر دنيا ‌را‌ احاطه‌ كرده‌ ‌بود‌، بت‌ پرستي‌، آفتاب‌ و ماه‌ و ستاره‌ و آتش‌ و گاو ميپرستيدند و اخلاق‌ رذيله‌ ‌از‌ كبر و نخوت‌ و حسد و عناد و عصبيت‌ و ‌غير‌ اينها ‌در‌ ‌آنها‌ چه‌ اندازه‌ رسوخ‌ كرده‌ ‌بود‌ و اعمال‌ قبيحه‌ ‌از‌ زنا و شرب‌ و منهيات‌ چه‌ رواجي‌ داشت‌ و خداوند ببركت‌ دين‌ اسلام‌ تمام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نابود فرمود و توحيد و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ حسنه‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آنها‌ شايع‌ فرمود.

فَأَنقَذَكُم‌ مِنها بادلّه‌ واضحه‌ و معجزات‌ باهره‌ و مواعظ شافيه‌ و بيانات‌ وافيه‌ تمام‌ كثافات‌ و پليديها ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ برد.

كَذلِك‌َ يُبَيِّن‌ُ اللّه‌ُ لَكُم‌ آياتِه‌ِ ‌که‌ تمام‌ وسائل‌ هدايت‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ فراهم‌ فرموده‌.

لَعَلَّكُم‌ تَهتَدُون‌َ تعبير بلعل‌ّ نه‌ ‌براي‌ ترديد ‌است‌ بلكه‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ اينهمه‌ آيات‌ و معجزات‌ و تفضلات‌ علة تامه‌ ‌براي‌ هدايت‌ ‌شما‌ نيست‌ بلكه‌ اتمام‌ حجة ‌است‌ و هدايت‌ ‌شما‌ مشروط بيك‌ شرط ‌است‌ ‌از‌ طرف‌ ‌شما‌ و ‌آن‌ قابليت‌ محل‌ ‌است‌ و الّا

(‌بر‌ سيه‌ دل‌ چه‌ سود خواندن‌ وعظ

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 103)- دعوت به سوی اتحاد! در این آیه بحث نهایی که همان «مسأله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه» باشد مطرح شده، می‌فرماید: «و همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید، و از هم پراکنده نشوید» (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا).

در باره «بِحَبْلِ اللَّهِ» (ریسمان الهی) مفسران احتمالات مختلفی ذکر کرده‌اند و در روایات اسلامی نیز تعبیرات گوناگونی دیده می‌شود ولی هیچ کدام با یکدیگر اختلاف ندارند زیرا منظور از «ریسمان الهی» هر گونه وسیله ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه این وسیله اسلام باشد، یا قرآن، یا پیامبر و اهل بیت او.

سپس قرآن به نعمت بزرگ اتحاد و برادری اشاره کرده و مسلمانان را به تفکر در وضع اندوهبار گذشته، و مقایسه آن «پراکندگی» با این «وحدت» دعوت می‌کند، می‌گوید: «و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دلهای شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید» (وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً).

در اینجا مسأله تألیف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده می‌گوید: «خدا در میان دلهای شما الفت ایجاد کرد» با این تعبیر، اشاره به یک معجزه اجتماعی اسلام نموده، زیرا اگر سابقه دشمنی و عداوت پیشین عرب را درست بررسی کنیم

ج1، ص316

خواهیم دید که چگونه یک موضوع جزئی و ساده کافی بود آتش جنگ خونین در میان آنها بیفروزد و ثابت می‌گردد که از طرق عادی امکان پذیر نبود که از چنان ملت پراکنده و نادان و بی‌خبر، ملتی واحد و متحد و برادر بسازند.

اهمیت وحدت و برادری در میان قبایل کینه‌توز عرب حتی از نظر دانشمندان و مورّخان غیر مسلمان مخفی نمانده و همگی با اعجاب فراوان از آن یاد کرده‌اند! سپس قرآن می‌افزاید: «شما در گذشته در لبه گودالی از آتش بودید که هر آن ممکن بود در آن سقوط کنید و همه چیز شما خاکستر گردد» (وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها).

اما خداوند شما را نجات داد و از این پرتگاه به نقطه امن و امانی که همان نقطه «برادری و محبت» بود رهنمون ساخت.

«نار» (آتش) در آیه فوق کنایه از جنگها و نزاعهایی بوده که هر لحظه در دوران جاهلیت به بهانه‌ای در میان اعراب شعله‌ور می‌شد.

در پایان آیه برای تأکید بیشتر می‌گوید: «خداوند این چنین آیات خود را بر شما روشن می‌سازد شاید قبول هدایت کنید» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).

بنابر این، هدف نهایی هدایت و نجات شماست، پس باید به آنچه گفته شد اهمیت فراوان دهید.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌2، ص 693.
  3. تفاسير على بن ابراهيم و برهان از خاصه.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 138.

منابع