https://wiki.ahlolbait.com/api.php?action=feedcontributions&user=Akbari&feedformat=atomدانشنامهی اسلامی - مشارکتهای کاربر [fa]2024-03-28T09:11:26Zمشارکتهای کاربرMediaWiki 1.32.0https://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_58_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%82%D8%A7%D9%86&diff=134716آیه 58 سوره فرقان2021-06-28T11:20:46Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا|سوره=25|آیه =58}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 58 <br />
|شماره بعدی = 59<br />
|شماره قبلی = 57<br />
|سوره= فرقان<br />
|شماره سوره= 25<br />
|جزء= 19<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
و تو بر خدای زنده ابدی که هرگز نمیرد توکل کن و به ستایش ذات او وی را تسبیح و تنزیه گو، و هم او که به گناه بندگانش کاملا آگاه است کفایت است (هر که را بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد مؤاخذه میکند).<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
و بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد توکل کن، و او را همراه با ستایش تسبیح گوی، و کافی است که او به گناهان بندگانش آگاه باشد.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
و بر آن زنده كه نمىميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى؛ و همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاه است.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
و بر آن زندهاى كه نمىميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى و او خود براى آگاهى از گناهان بندگانش كافى است.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
و توکّل کن بر آن زندهای که هرگز نمیمیرد؛ و تسبیح و حمد او را بجا آور؛ و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|Put your trust in the Living One who does not die, and celebrate His praise. He suffices as one all-aware of the sins of His servants.}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|And rely on the Ever-living Who dies not, and celebrate His praise; and Sufficient is He as being aware of the faults of His servants,}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|And trust thou in the Living One Who dieth not, and hymn His praise. He sufficeth as the Knower of His bondmen's sins,}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|And put thy trust in Him Who lives and dies not; and celebrate his praise; and enough is He to be acquainted with the faults of His servants;-}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«کَفی بِهِ»: او کافی و بسنده است.<br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً «58»<br />
<br />
و بر (خداى) زندهاى كه هرگز نمىميرد توكّل كن و به ستايش او تسبيحگوى همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاهى دقيق دارد.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
واژهى «تَوَكَّلْ» با مشتقّاتش هفتاد بار در قرآن آمده است. توكّل به معناى تكيه كردن بر خدا و وكيل گرفتن او در كارها است.<br />
<br />
در آيهى قبل به پيامبر فرمود: به مردم بگو: من مزدى از شما نمىخواهم، گويا در اين آيه مىفرمايد: رهبران دينى كه به مال مردم چشمداشتى ندارند، براى زندگى خود بايد تنها به خداوند توكّل نمايند.<br />
<br />
توكّل بر خداوند به معناى رها كردن تلاش و كوشش نيست. چنانكه مولوى مىگويد:<br />
<br />
گفت پيغمبر به آواز بلند<br />
<br />
با توكّل زانوى اشتر ببند<br />
<br />
رمز الكاسب حبيب اللّه شنو<br />
<br />
از توكّل در سبب كاهل مشو<br />
<br />
رو توكّل كن تو با كسب اى عمو<br />
<br />
جهد مىكن كسب مىكن مو به مو<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- تكيهى فانى بر فانى لغو است. «تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ»<br />
<br />
2- تكيهى ضعيف بر ضعيف لغو است. تَوَكَّلْ عَلَى ... الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ<br />
<br />
3- تكيهى جاهل بر جاهل لغو است. تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي ... خَبِيراً<br />
<br />
4- انبيا نيز به موعظه و تذكر الهى نياز دارند. «وَ تَوَكَّلْ»<br />
<br />
5- حيات ابدى مخصوص خداست. «الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ»<br />
<br />
6- خدايى را وكيل بگير كه براى هميشه زنده است و اگر امروز به دشمن مهلت داد تا شايد از كارشكنى و كفر دست بردارد، فردا فرصت و مهلت دارد تا از او انتقام گيرد. «لا يَمُوتُ»<br />
<br />
جلد 6 - صفحه 274<br />
<br />
7- توكّل قلبى بايد با تسبيح و حمد عملى همراه باشد. «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ»<br />
<br />
8- خداوند به كارهاى جزئى مردم علم دقيق دارد. «بِذُنُوبِ عِبادِهِ»<br />
<br />
9- گناهكاران نيز بندگان خدا هستند. «بِذُنُوبِ عِبادِهِ»<br />
<br />
10- ايمان انسان به اين كه خداوند بر گناهانش آگاه است، بهترين اهرم براى پيدايش تقواست. «بِذُنُوبِ عِبادِهِ»<br />
<br />
11- آگاهى خداوند بر گناهان مردم، علاوه بر اينكه تهديدى براى كفّار است، براى پيامبر نيز تسلّى و دلدارى مىباشد كه نگران نباش، ما از كارشكنىهاى آنان آگاهيم و به حساب كفّار لجوج مىرسيم. «وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً (58)<br />
<br />
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 411، چاپ كتابفروشى اسلاميّه به نقل از انوار.<br />
<br />
جلد 9 - صفحه 361<br />
<br />
وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ: و توكل نما در استكفاى شرور مشركان و دفع جور آنان، بر زندهاى كه هرگز نميرد، زيرا متوكل بر زندگان ديگر، به مردن ايشان ضايع و بىبهره مىماند. وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ: و به پاكى و پاكيزگى ياد كن خدا را از صفات نقصان در حالتى كه آن تسبيح و تنزيه مقترن باشد به ثنا و ستايش بر او به اوصاف كمال مانند «الحمد للّه رب العالمين و الحمد للّه كما هو اهله و مستحقه و الحمد للّه على نعمائه» و غير آن. نزد بعضى معنى آنكه خداى را پرستش كن و نمازگزار به جهت سپاسدارى نعمتهاى او، وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً: و كافى است خدا به گناهان مخفى و آشكار بندگان خود در حالتى كه دانا و مطلع است بر آن، يعنى عالم است بر احوال آنها و كافى در جزاى كردارشان، پس ايشان را بر آن جزا و سزا خواهد داد و تو را بر ايمان نياوردن آنها مؤاخذه نخواهد فرمود و شر آنها را از تو كفايت مىنمايد. «1» تبصره: زمخشرى در كشّاف گفته: خداى تعالى در اين آيه حبيب خود را امر فرموده به آنكه اعتماد و توثيق بر او كند و امر خود را بر او واگذارد در استكفاى شرور ايشان با تمسك به اساس التجا و قاعده توكل كه آن طاعت و عبادت او و تسبيح و تحميد او، و او را آشنا ساخته كه زنده است و موت بر ذات او روا نباشد و حق است بر آنكه توكل بر او نمايند و اتكال و اعتماد نكنند بر غير او از موجودات و زندگانى كه موت و فنا لازم آنهاست. نقل شده يكى از سلف اين آيه شريفه تلاوت نمود و گفت: «لا يصح لذى عقل ان يثق بعدها بمخلوق» روا نباشد بر هيچ عاقلى كه بعد از اين آيه اعتماد به مخلوقى نمايد. «2» تتمه: محقق طوسى رحمه اللّه فرمايد: مراد به توكل اينست كه واگذارد بنده تمام آنچه صادر مىشود از او و وارد مىشود بر او، به سوى خداى تعالى به جهت<br />
<br />
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 411، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.<br />
<br />
«2». تفسير كشّاف زمخشرى، ج 3، ص 102، چاپ اول 1354، انتشارات مصطفى محمّد (ص)<br />
<br />
جلد 9 - صفحه 362<br />
<br />
علم او به اينكه ذات سبحانى اقوى و اقدر است و بجا مىآورد آنچه قادر است بر آن بر وجه احسن و اكمل و اتم، پس راضى شود به آن؛ و او با وجود بر اين، سعى و جهد كند در آنچه واگذاشته به خدا و مهيا نمايد نفس خود و قدرت خود و عمل خود را از اسباب و شروطى كه منوط به آن است به جهت تعلق قدرت و اراده حق تعالى به آن بجاآورد بالنسبه به سوى او؛ و از اين معنى ظاهر شود فرمايش: لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين.<br />
<br />
در ارشاد القلوب- از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه فرمود: انّ النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله سئل ربّه سبحانه ليلة المعراج فقال يا ربّ اىّ الاعمال افضل فقال اللّه عزّ و جلّ ليس شىء عندى افضل من التّوكّل علىّ و الرّضا بما قسمت:<br />
<br />
بدرستى كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سؤال نمود پروردگار خود را شب معراج: پروردگارا، كدام اعمال افضل است؟ پس فرمود خداوند عزّ و جلّ:<br />
<br />
نيست چيزى نزد من افضل از توكل بر من، و راضى بودن به آنچه قسمت فرمودم. «1» در كافى- حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بدرستى كه بىنيازى و عزت، جولان نمايند؛ پس زمانى كه ظفر يابند، به محل توكل وطن كنند. «2» بيان: در اين فرمايش استعاره تمثيليه است براى بيان اينكه غنا و عزّ، ملازمند توكل را، زيرا متوكل اعتماد نمايد بر خدا و ملتجى نشود به مخلوق، پس نجات يابد از ذلت طلب و مستغنى شود از ايشان؛ زيرا غنا، غناى نفس است نه غناى به مال، با اينكه خداوند سبحان بىنياز فرمايد او را از توسل به ايشان به هر حال.<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً (51) فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً (52) وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53) وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً (54) وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً (55)<br />
<br />
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (56) قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً (57) وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً (58) الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً (59) وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً (60)<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
و اگر خواسته بوديم هر آينه برانگيخته بوديم در هر بلدى بيم دهندهئى را<br />
<br />
پس اطاعت مكن كافران را و جهاد كن با ايشان جهادى بزرگ<br />
<br />
و او است آنكه روان ساخت و واگذارد دو دريا را اين شيرين است و گوارا و اين شور است و تلخ و قرار داد ميانشان حايلى و ممانعتى سخت<br />
<br />
و او است آنكه آفريد از آب انسانى را پس قرار داد او را داراى نسب و سبب و باشد پروردگار تو توانا<br />
<br />
و ميپرستند غير از خدا آنچه را كه نه نفع ميرساند بآنها و نه ضرر ميرساند آنها را و باشد كافر بر پروردگارش پشتيبان شيطان<br />
<br />
و نفرستاديم تو را مگر مژده دهنده و بيم دهنده<br />
<br />
بگو نميخواهم از شما بر آن مزدى مگر كار آنكه خواست فراگيرد بسوى پروردگارش راهى<br />
<br />
و اعتماد كن بر خداى زنده كه نمىميرد و تسبيح گوى او را بستايشش و بس است او كه باشد بگناهان بندگانش آگاه<br />
<br />
آنكه آفريد آسمانها و زمين را و آنچه ميان آن دو است در شش روز پس مستولى شد بر عرش، خداى بخشنده است پس بپرس آنرا از آگاهى<br />
<br />
و چون گفته شود بآنها كه سجده كنيد مر خداى بخشنده را گويند و چيست بخشنده آيا سجده كنيم براى آنچه امر ميكنى ما را و افزايد آنها را دورى.<br />
<br />
جلد 4 صفحه 83<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال براى تعظيم شأن و تجليل امر و تقويت خاطر شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت فرموده اگر ميخواستيم ما در هر شهر و بلدى پيغمبرى براى انذار مردم مبعوث كنيم مىتوانستيم و كار تو سبك ميشد ولى مقام تو اجلّ از آنستكه در عرض تو پيغمبرى باشد يا بعد از تو پيغمبرى بيايد و چون ما اين فضيلت را مخصوص بتو نموديم تو هم در مقابل بايد گوش بسخنان ياوه و توقعات بيجاى كفار ندهى و با آنها مداهنه ننمائى و جهاد نمائى بترك اطاعت آنها يا بقرآنى كه معجز بيان است با آنان جهاد بزرگيكه آن ببرهان و بيان است نه سيف و سنان و براى بيان شمّهئى از قدرت خود فرموده و او است خداوندى كه دو مجمع آب زياد را كه دريا گويند سر داده و بحال خودشان واگذاشته مانند دابّهئى كه صاحبش آن را سر دهد بصحرا براى چريدن و در عين حال بيد قدرت ميان آن دو آب زياد حاجب و مانعى قرار داده كه مخلوط با يكديگر نشوند گويا بزبان حال هريك از آن دو آب با ديگرى ميگويد حرام است و ممنوع كه با من مخلوط شوى بتقريبى كه در اوائل سوره از بيان حجرا محجورا گذشت و اين دو آب بقدرى با هم اختلاف دارند كه هر كس به بيند ميگويد اين بسيار گوارا و اين بسيار شور يا آن گوارا و خنك و اين شور و گرم يا آن گوارا و شيرين و اين شور و تلخ است بحسب اختلاف اهل لغت در معناى فرات و اجاج و اين در رودهاى بزرگيكه داراى آب گوارا است و وارد دريا ميشود تا مدتى محسوس است خصوصا در رود نيل و دجله كه گفتهاند تا فرسخها باين حال باقى است حتى در رود هر از كه وارد درياى مازندران ميشود احساس شده و معلوم است كه اين بقدرتى است كه خداوند به آب در جريان داده كه خود را حفظ مينمايد و قمى ره فرموده خدا ميفرمايد حرام و محرّم است كه تغيير دهد يكى از آن دو طعم ديگرى را و از اين قبيل است آب دو چشمه مجاور هم در لاريجان كه حقير آن را مشاهده نمودم يكى آب جوش و ديگر بسيار خنك كه هر دو وارد در يك حوض ميشود تا ملائم شود و بتوان در آن فرو رفت و بالاتر از همه آب دهان و بينى و چشم است كه هر سه در روى انسان جريان پيدا ميكند از يك چشمه سرو با هم در صفات اختلاف فاحش دارند و اين از عجائب<br />
<br />
جلد 4 صفحه 84<br />
<br />
خلقت است كه براى كثرت مشاهده آن عظمت قدرتش از نظر محو شده و او است آن خداوندى كه آفريد انسان را از آبى كه مخمّر شد بآن طينت آدم عليه السّلام و قابل شد از براى قبول اشكال و نطفه كه آن آبى بود در اصلاب آباء و ارحام امّهات و پس از انقلاباتى بشر شد پس قرار داد خداوند او را صاحب اولاد ذكور كه نسب بآن معلوم ميشود و صاحب اولاد اناث كه مصاهرت بآن حاصل مىگردد يا پيوند داد بشر را با يكديگر بدو نوع نسبت يكى نسبى كه حاصل ميشود از رحميّت مانند پدر و مادر با اولاد و برادر و خواهر با يكديگر و ساير ارحام و ديگر سببى كه بمصاهرت و ازدواج حاصل ميگردد مانند زن و شوهر و داماد و عروس و برادر زن و شوهر و خواهر زن و شوهر و پدر و مادر زن و شوهر و امثال اينها عموما يا خصوص محارم از آنها باختلاف تفاسير و بيانات اهل لغت و قدرت خداوند ظاهر ميشود در خلق چنين موجود مركب از اعضاء مختلفه و طبايع متباعده و حواس متغايره از مادّه واحده و تنوّع آن بدو نوع متقابل از پيوند يكى ذاتى و ديگر عرضى با اشتراك آن دو در محرميّت يا ساير خواص و آثار در كافى از امام باقر عليه السّلام و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود خداوند تبارك و تعالى خلق فرمود آدم عليه السّلام را از آب گوارا و خلق فرمود از جنس او زوجه او را و درست نمود زوجهاش را از دنده زيرينش پس جارى ميشود باين دنده ميان زن و مرد سبب و نسب و بعد تزويج نمود آنزن را بآنمرد و جارى نمود ميان آن دو باين سبب مصاهرت را و اين است مراد از قول خداوند نسبا و صهرا پس نسب بسبب مردان حاصل ميشود و مصاهرت بسبب زنان و تحقيقاتى راجع بخلقت حوّا از دنده آدم عليه السّلام در اول سوره نساء گذشت و در امالى صدوق ره از انس بن مالك نقل نموده كه پرسيدم از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه آيا على عليه السّلام برادر تو است فرمود بلى عرض كردم بيان فرما چگونه او برادر تو است فرمود خداوند خلق فرمود آبى در زير عرش پيش از خلقت آدم به سه هزار سال و جاى داد آنرا در علم پنهان خود و چون خلق فرمود آدم را جارى نمود آن آبرا يو صلب آدم پس منتقل نمود آنرا بصلب شيث و هميشه آن آب منتقل ميشد از پشتى بپشتى تا جاى گرفت در پشت عبد المطلب پس خداوند آنرا دو قسمت نمود نصف آن<br />
<br />
جلد 4 صفحه 85<br />
<br />
در عبد اللّه و نصف در ابو طالب جاى گزين شد پس من از نصف آن آب و على از نصف ديگر است و على برادر من است در دنيا و آخرت پس اين آيه را تلاوت فرمود و خلاصه اين معنى را در روضة الواعظين نيز از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل نموده و مستفاد از روايات متعدده آنستكه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و بيان قرابت نسبى و سببى او با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و صهر از القاب آنحضرت است و بايد حمل بر مراد باطنى شود و اهل شرك پرستش ميكنند جز خداوند مخلوقى را كه نفع و ضرر آنها در تحت قدرت و اختيار آن نيست و كافر در برابر پروردگارش پشتيبان و كمك شيطان بوده و هست در عداوت و شرك يا كافر از نظر خداوند دور افتاده و پشت سر افكنده شده بوده و هست چنانچه فرمودهاند و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه جنس كافر در برابر خداوند پشتيبان و كمك كافر بوده و هست و حاصل آنستكه اين جنس با يكديگر در مخالفت خداوند كمك ميكنند يا مراد آن باشد كه كافر بر خداوندش چيره و جسور بوده و خواهد بود كه احسن معانى است يا مراد آن باشد كه عبادت ميكنند بتى را كه نميتواند نفع و ضررى بآنها برساند و چنين كافر بر معبود خود غالب و نيرومند بوده و هست و مستفاد از بعضى روايات معتبره آنستكه مراد از كافر در اين آيه دومى است و مراد از رب صاحب اختيار و ولى است مانند قول خداوند اذكرنى عند ربّك و مراد از ولىّ امير المؤمنين عليه السّلام است كه صاحب اختيار دومى بوده و او پشتيبان دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام بود يا در ظاهر با آنحضرت كمك ميكرد و اينمعنى در باطن قرآن است و نفرستاده است خداوند پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله را مگر براى بشارت دادن اهل ايمان را ببهشت و ترساندن اهل عصيان را از جهنم و دستور فرموده بآن حضرت كه بفرمايد بآن مردم من مزدى از شما بر اداء رسالت كه مستفاد از ارسال بشير و نذير است نميخواهم مگر اطاعت خدا و عمل كسيكه بخواهد راهى بسوى خدا پيدا كند همين كافى است براى من چون ثواب هدايت نمودن يكنفر بنده در نزد خدا بيشتر از دنيا و ما فيها است براى آنكه كسيكه ميخواهد مردم را هدايت و ارشاد بحق و حقيقت نمايد بايد بى طمعى و استغناء مادّى خود را بمردم بفهماند تا سخنان او در قلوب آنها جاى گير شود و آنرا<br />
<br />
جلد 4 صفحه 86<br />
<br />
حمل بر طمع بمال خودشان ننمايند و اين سيره مرضيّه همه انبياء بوده و مبلّغين اسلام هم بايد بر آن مشى نمايند و الا بياناتشان چندان موثر نخواهد شد و بنابر اين كلمه مضاف بمن شاء كه اطاعت يا عمل است محذوف شده است و گفته شده استثناء منقطع است چون اطاعت و عمل از جنس اجر نيست و بنظر حقير چون در عالم بالا قيمتى است بالاترين اجور است و نيز فرموده توكل كن بخدا و نترس از اشرار و بى نياز باش از كمك مالى و حالى بندگانيكه دوام و ثباتى براى آنها نيست آنخداوندى كه زنده و پاينده است و نمرده و نميميرد تو را بمقصد و مقصود خواهد رساند و شرّ آنها را از تو دفع خواهد فرمود و تنزيه نما او را از آنچه لايق شأن او نيست باثبات اوصاف كمال و جمال و حمد و ثناء و شكر بر نعم سابقه موجوده و لاحقه موعوده و كافى است خدا كه با خبر و مطلع از گناهان بندگانش باشد از كفر و شرك و ساير معاصى پنهان و آشكار و از گناهان آنان گردى بدامن مقدّس تو و كبريائى او نخواهد نشست آنخداوندى كه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز پس مستولى شد بر عرش و تفصيل آن در سوره اعراف گذشت و ذكرش در اين مقام شايد بمناسبت سبق امر بتوكل و تسبيح باشد كه چنين خالق قادر محيط متصرّفى لايق اتّكال و تسبيح و حمد و ثناء است و اشاره بآنكه امور بتأنّى و تدريج بايد انجام بگيرد خداوند با كمال قدرت در خلقت بتأنّى و تدريج اقدام فرموده پيغمبر هم بايد اسلام را بتأنّى و تدريج رواج دهد كه آنخدا رحمن يعنى بخشنده و مهربان است و بنابر اين الرّحمن خبر مبتداء محذوف و از اسما الحسنى است و ميشود خبر الذى باشد يعنى آنكه آسمانها و زمين را آفريد رحمن است و در مجمع نقل نموده كه يهود حكايت ميكردند از ابتداء خلقت بخلاف قرآن لذا خداوند فرموده براى محكوميّت آنها بپرس از آنچه ذكر شد در امر خلقت از شخص خبيرى كه مورد قبول آنها باشد و سؤال چنانچه متعدى بعن ميشود براى آنكه متضمّن معناى تفتيش است متعدى بباء هم ميشود براى آنكه متضمّن معناى اعتنا است و ممكن است كلمه به صله خبيرا باشد و مسئول عنه مقدر يعنى پس بپرس از خبير بآن امر كيفيت آنرا و بعضى گفتهاند جمعى از كفار منكر بودند كه<br />
<br />
جلد 4 صفحه 87<br />
<br />
اسم رحمن بر خدا اطلاق شود لذا خدا فرموده از خبيرى كه مطلع از كتب سماوى باشد بپرس تا او تصديق كند كه چنين اسمى براى خدا در آن كتب ذكر شده و بنابر اين ضمير در كلمه به برحمن عود ميكند و معانى ديگرى هم ذكر نمودهاند كه بنظر حقير حسنى ندارد و آنچه ظاهر و مستحسن و خالى از خلل است آنستكه گفته شود چون خداوند در آيه قبل فرموده بود كه خدا به گناهان بندگان خبير است و در اين آيه فرموده نام او رحمن است كه دلالت بر نهايت رحمت دارد ميفرمايد پس سؤال كن و بخواه حوائج خود را بوسيله نام رحمن از خداوند خبير و آگاهى كه ذكر شد و آگاهى او فوق هر آگاهى است و بنابر اين ضمير در به بأقرب مراجع خود عود نموده و باء در معناى حقيقى خود استعمال شده و مناسبت اطراف كلام و جهات مقام محفوظ است ولى نميدانم چرا آقايان از اين معناى واضح صرف نظر نموده و خود را بتكلف انداختهاند و گفتهاند رحمن نامى است از خداوند كه در كتب سماوى ذكر شده ولى مشركين عرب منكر اطلاق آن بر خدا بودند لذا وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها ميفرمود سجده كنيد براى رحمن ميگفتند رحمن چيست ما او را نميشناسيم آيا هر چه تو امر ميكنى ما را براى او سجده كنيم بدون معرفت باو يا هر چه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم امر ميكند ما را براى او سجده كنيم چون يأمرنا بياء نيز قرائت شده و اين امر موجب مزيد تباعد و تنفّر آنها از سجود و ايمان و ازدياد كفر و طغيانشان ميشد و قمى ره فرموده جواب آنها الرّحمن خلق الانسان علّمه البيان است.<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ تَوَكَّل عَلَي الحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّح بِحَمدِهِ وَ كَفي بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً (58)<br />
<br />
و توكل كن بر خداوندي که حي است به حياة ذاتي آن خدايي که موت و فناء ندارد و تسبيح او كن و حمد او را بجا آور و كفايت ميكند به او بگناهان بندگانش با خبر بودن. (وَ تَوَكَّل) توكل از شئون توحيد افعاليست و مراتب توحيد افعالي چهار است.<br />
<br />
اول: توحيد منافقين که به زبان ميگويند که تمام امور به يد قدرت الهيست ولي قلبا منوط به اسباب و پيش آمد و شانس و قوة و قدرت خود ميدانند:<br />
<br />
دوم: توحيد عوام که قلبا هم معتقد هست لكن رسوخ در قلب نكرده و نظر به اسباب دارد.<br />
<br />
سوم: توحيد خواص که رسوخ در قلب هم كرده و اسباب را هم تحت قدرت او ميدانند و او را مسبب الاسباب معتقد هستند و توكل در اينکه مرتبه حاصل ميشود.<br />
<br />
چهارم: توحيد خاص الخاص که ابدا اسباب را نميبيند و تمام نظرش به خداوند متعال است و بود و نبود اسباب در نظرش مساويست.<br />
<br />
(عَلَي الحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ) که يكي از صفات ثبوتيه ذاتيه که عين ذات است حي است که عين وجود صرف است ازلا و ابدا.<br />
<br />
(وَ سَبِّح) تسبيح حق تنزيه اوست از هر عيب و نقص و احتياج ذاتا و صفتا و فعلا.<br />
<br />
(بِحَمدِهِ) اي مع حمده و حمد او اينكه داراي جميع صفات كمال و افعالش مطابق حكمت و مصلحت و عدل است فعل قبيح و لغو و ظلم از او صادر نميشود تمام درست و بجا و بموقع است.<br />
<br />
جلد 13 - صفحه 645<br />
<br />
(هر چه آن خسرو كند شيرين بود) چه افعال تكوينيّه و چه تشريعيه.<br />
<br />
(وَ كَفي بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً) عالم السر و الخفيات است. (وَ ما يَعزُبُ عَن رَبِّكَ مِن مِثقالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصغَرَ مِن ذلِكَ وَ لا أَكبَرَ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ) يونس آيه 62.<br />
<br />
(عالِمِ الغَيبِ لا يَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الأَرضِ وَ لا أَصغَرُ مِن ذلِكَ وَ لا أَكبَرُ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ).<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 58)- این آیه تکیهگاه اصلی پیامبر را روشن میسازد، میفرماید:<br />
<br />
«و توکل بر خداوندی کن که زنده است و هرگز نمیمیرد» (وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ).<br />
<br />
با داشتن این تکیهگاه و پناهگاه نه نیازی به اجر و پاداش آنها داری، و نه وحشتی از ضرر و زیان و توطئه آنان.<br />
<br />
و اکنون که چنین است «تسبیح و حمد او به جا آور» از نقصها منزه بشمر، و در برابر همه کمالات او را ستایش کن (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ).<br />
<br />
سپس اضافه میکند: از کار شکنی و توطئههای دشمنان نگران مباش «همین بس که خداوند از گناهان بندگانش آگاه است» و به موقع حساب آنها را میرسد (وَ کَفی بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً).<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 58 سوره فرقان (1).jpg<br />
پرونده:آیه 58 سوره فرقان (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/235-copy.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۳٬۲۸۵ در ۳٬۲۸۵)]<br />
پرونده:آیه 58 سوره فرقان (2)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/37-2.jpgپوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۳٬۵۰۸ در ۳٬۵۰۸)]<br />
</gallery><br />
<br />
[[رده:آیات سوره فرقان]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_58_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%82%D8%A7%D9%86_(2)-2.jpg&diff=134713پرونده:آیه 58 سوره فرقان (2)-2.jpg2021-06-28T11:03:19Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>==عنوان==<br />
توکل<br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 58 سوره فرقان===<br />
{{قرآن در قاب|وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا|ترجمه=و تو بر خدای زنده ابدی که هرگز نمیرد توکل کن و به ستایش ذات او وی را تسبیح و تنزیه گو، و هم او که به گناه بندگانش کاملا آگاه است کفایت است (هر که را بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد مؤاخذه میکند).|سوره=25|آیه=58}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
توکل<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 58 سوره فرقان (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_58_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%82%D8%A7%D9%86_(2)-2.jpg&diff=134711پرونده:آیه 58 سوره فرقان (2)-2.jpg2021-06-28T10:07:18Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 58 سوره فرقان (2)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 58 سوره فرقان / وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_58_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%82%D8%A7%D9%86_(2)-2.jpg&diff=134709پرونده:آیه 58 سوره فرقان (2)-2.jpg2021-06-28T09:58:44Z<p>Akbari: آیه 58 سوره فرقان / وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 58 سوره فرقان / وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_58_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%82%D8%A7%D9%86&diff=134692آیه 58 سوره فرقان2021-06-28T07:00:52Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا|سوره=25|آیه =58}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 58 <br />
|شماره بعدی = 59<br />
|شماره قبلی = 57<br />
|سوره= فرقان<br />
|شماره سوره= 25<br />
|جزء= 19<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
و تو بر خدای زنده ابدی که هرگز نمیرد توکل کن و به ستایش ذات او وی را تسبیح و تنزیه گو، و هم او که به گناه بندگانش کاملا آگاه است کفایت است (هر که را بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد مؤاخذه میکند).<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
و بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد توکل کن، و او را همراه با ستایش تسبیح گوی، و کافی است که او به گناهان بندگانش آگاه باشد.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
و بر آن زنده كه نمىميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى؛ و همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاه است.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
و بر آن زندهاى كه نمىميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى و او خود براى آگاهى از گناهان بندگانش كافى است.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
و توکّل کن بر آن زندهای که هرگز نمیمیرد؛ و تسبیح و حمد او را بجا آور؛ و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|Put your trust in the Living One who does not die, and celebrate His praise. He suffices as one all-aware of the sins of His servants.}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|And rely on the Ever-living Who dies not, and celebrate His praise; and Sufficient is He as being aware of the faults of His servants,}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|And trust thou in the Living One Who dieth not, and hymn His praise. He sufficeth as the Knower of His bondmen's sins,}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|And put thy trust in Him Who lives and dies not; and celebrate his praise; and enough is He to be acquainted with the faults of His servants;-}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«کَفی بِهِ»: او کافی و بسنده است.<br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً «58»<br />
<br />
و بر (خداى) زندهاى كه هرگز نمىميرد توكّل كن و به ستايش او تسبيحگوى همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاهى دقيق دارد.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
واژهى «تَوَكَّلْ» با مشتقّاتش هفتاد بار در قرآن آمده است. توكّل به معناى تكيه كردن بر خدا و وكيل گرفتن او در كارها است.<br />
<br />
در آيهى قبل به پيامبر فرمود: به مردم بگو: من مزدى از شما نمىخواهم، گويا در اين آيه مىفرمايد: رهبران دينى كه به مال مردم چشمداشتى ندارند، براى زندگى خود بايد تنها به خداوند توكّل نمايند.<br />
<br />
توكّل بر خداوند به معناى رها كردن تلاش و كوشش نيست. چنانكه مولوى مىگويد:<br />
<br />
گفت پيغمبر به آواز بلند<br />
<br />
با توكّل زانوى اشتر ببند<br />
<br />
رمز الكاسب حبيب اللّه شنو<br />
<br />
از توكّل در سبب كاهل مشو<br />
<br />
رو توكّل كن تو با كسب اى عمو<br />
<br />
جهد مىكن كسب مىكن مو به مو<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- تكيهى فانى بر فانى لغو است. «تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ»<br />
<br />
2- تكيهى ضعيف بر ضعيف لغو است. تَوَكَّلْ عَلَى ... الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ<br />
<br />
3- تكيهى جاهل بر جاهل لغو است. تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي ... خَبِيراً<br />
<br />
4- انبيا نيز به موعظه و تذكر الهى نياز دارند. «وَ تَوَكَّلْ»<br />
<br />
5- حيات ابدى مخصوص خداست. «الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ»<br />
<br />
6- خدايى را وكيل بگير كه براى هميشه زنده است و اگر امروز به دشمن مهلت داد تا شايد از كارشكنى و كفر دست بردارد، فردا فرصت و مهلت دارد تا از او انتقام گيرد. «لا يَمُوتُ»<br />
<br />
جلد 6 - صفحه 274<br />
<br />
7- توكّل قلبى بايد با تسبيح و حمد عملى همراه باشد. «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ»<br />
<br />
8- خداوند به كارهاى جزئى مردم علم دقيق دارد. «بِذُنُوبِ عِبادِهِ»<br />
<br />
9- گناهكاران نيز بندگان خدا هستند. «بِذُنُوبِ عِبادِهِ»<br />
<br />
10- ايمان انسان به اين كه خداوند بر گناهانش آگاه است، بهترين اهرم براى پيدايش تقواست. «بِذُنُوبِ عِبادِهِ»<br />
<br />
11- آگاهى خداوند بر گناهان مردم، علاوه بر اينكه تهديدى براى كفّار است، براى پيامبر نيز تسلّى و دلدارى مىباشد كه نگران نباش، ما از كارشكنىهاى آنان آگاهيم و به حساب كفّار لجوج مىرسيم. «وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً (58)<br />
<br />
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 411، چاپ كتابفروشى اسلاميّه به نقل از انوار.<br />
<br />
جلد 9 - صفحه 361<br />
<br />
وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ: و توكل نما در استكفاى شرور مشركان و دفع جور آنان، بر زندهاى كه هرگز نميرد، زيرا متوكل بر زندگان ديگر، به مردن ايشان ضايع و بىبهره مىماند. وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ: و به پاكى و پاكيزگى ياد كن خدا را از صفات نقصان در حالتى كه آن تسبيح و تنزيه مقترن باشد به ثنا و ستايش بر او به اوصاف كمال مانند «الحمد للّه رب العالمين و الحمد للّه كما هو اهله و مستحقه و الحمد للّه على نعمائه» و غير آن. نزد بعضى معنى آنكه خداى را پرستش كن و نمازگزار به جهت سپاسدارى نعمتهاى او، وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً: و كافى است خدا به گناهان مخفى و آشكار بندگان خود در حالتى كه دانا و مطلع است بر آن، يعنى عالم است بر احوال آنها و كافى در جزاى كردارشان، پس ايشان را بر آن جزا و سزا خواهد داد و تو را بر ايمان نياوردن آنها مؤاخذه نخواهد فرمود و شر آنها را از تو كفايت مىنمايد. «1» تبصره: زمخشرى در كشّاف گفته: خداى تعالى در اين آيه حبيب خود را امر فرموده به آنكه اعتماد و توثيق بر او كند و امر خود را بر او واگذارد در استكفاى شرور ايشان با تمسك به اساس التجا و قاعده توكل كه آن طاعت و عبادت او و تسبيح و تحميد او، و او را آشنا ساخته كه زنده است و موت بر ذات او روا نباشد و حق است بر آنكه توكل بر او نمايند و اتكال و اعتماد نكنند بر غير او از موجودات و زندگانى كه موت و فنا لازم آنهاست. نقل شده يكى از سلف اين آيه شريفه تلاوت نمود و گفت: «لا يصح لذى عقل ان يثق بعدها بمخلوق» روا نباشد بر هيچ عاقلى كه بعد از اين آيه اعتماد به مخلوقى نمايد. «2» تتمه: محقق طوسى رحمه اللّه فرمايد: مراد به توكل اينست كه واگذارد بنده تمام آنچه صادر مىشود از او و وارد مىشود بر او، به سوى خداى تعالى به جهت<br />
<br />
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 411، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.<br />
<br />
«2». تفسير كشّاف زمخشرى، ج 3، ص 102، چاپ اول 1354، انتشارات مصطفى محمّد (ص)<br />
<br />
جلد 9 - صفحه 362<br />
<br />
علم او به اينكه ذات سبحانى اقوى و اقدر است و بجا مىآورد آنچه قادر است بر آن بر وجه احسن و اكمل و اتم، پس راضى شود به آن؛ و او با وجود بر اين، سعى و جهد كند در آنچه واگذاشته به خدا و مهيا نمايد نفس خود و قدرت خود و عمل خود را از اسباب و شروطى كه منوط به آن است به جهت تعلق قدرت و اراده حق تعالى به آن بجاآورد بالنسبه به سوى او؛ و از اين معنى ظاهر شود فرمايش: لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين.<br />
<br />
در ارشاد القلوب- از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه فرمود: انّ النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله سئل ربّه سبحانه ليلة المعراج فقال يا ربّ اىّ الاعمال افضل فقال اللّه عزّ و جلّ ليس شىء عندى افضل من التّوكّل علىّ و الرّضا بما قسمت:<br />
<br />
بدرستى كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سؤال نمود پروردگار خود را شب معراج: پروردگارا، كدام اعمال افضل است؟ پس فرمود خداوند عزّ و جلّ:<br />
<br />
نيست چيزى نزد من افضل از توكل بر من، و راضى بودن به آنچه قسمت فرمودم. «1» در كافى- حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بدرستى كه بىنيازى و عزت، جولان نمايند؛ پس زمانى كه ظفر يابند، به محل توكل وطن كنند. «2» بيان: در اين فرمايش استعاره تمثيليه است براى بيان اينكه غنا و عزّ، ملازمند توكل را، زيرا متوكل اعتماد نمايد بر خدا و ملتجى نشود به مخلوق، پس نجات يابد از ذلت طلب و مستغنى شود از ايشان؛ زيرا غنا، غناى نفس است نه غناى به مال، با اينكه خداوند سبحان بىنياز فرمايد او را از توسل به ايشان به هر حال.<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً (51) فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً (52) وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53) وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً (54) وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً (55)<br />
<br />
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (56) قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً (57) وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً (58) الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً (59) وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً (60)<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
و اگر خواسته بوديم هر آينه برانگيخته بوديم در هر بلدى بيم دهندهئى را<br />
<br />
پس اطاعت مكن كافران را و جهاد كن با ايشان جهادى بزرگ<br />
<br />
و او است آنكه روان ساخت و واگذارد دو دريا را اين شيرين است و گوارا و اين شور است و تلخ و قرار داد ميانشان حايلى و ممانعتى سخت<br />
<br />
و او است آنكه آفريد از آب انسانى را پس قرار داد او را داراى نسب و سبب و باشد پروردگار تو توانا<br />
<br />
و ميپرستند غير از خدا آنچه را كه نه نفع ميرساند بآنها و نه ضرر ميرساند آنها را و باشد كافر بر پروردگارش پشتيبان شيطان<br />
<br />
و نفرستاديم تو را مگر مژده دهنده و بيم دهنده<br />
<br />
بگو نميخواهم از شما بر آن مزدى مگر كار آنكه خواست فراگيرد بسوى پروردگارش راهى<br />
<br />
و اعتماد كن بر خداى زنده كه نمىميرد و تسبيح گوى او را بستايشش و بس است او كه باشد بگناهان بندگانش آگاه<br />
<br />
آنكه آفريد آسمانها و زمين را و آنچه ميان آن دو است در شش روز پس مستولى شد بر عرش، خداى بخشنده است پس بپرس آنرا از آگاهى<br />
<br />
و چون گفته شود بآنها كه سجده كنيد مر خداى بخشنده را گويند و چيست بخشنده آيا سجده كنيم براى آنچه امر ميكنى ما را و افزايد آنها را دورى.<br />
<br />
جلد 4 صفحه 83<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال براى تعظيم شأن و تجليل امر و تقويت خاطر شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت فرموده اگر ميخواستيم ما در هر شهر و بلدى پيغمبرى براى انذار مردم مبعوث كنيم مىتوانستيم و كار تو سبك ميشد ولى مقام تو اجلّ از آنستكه در عرض تو پيغمبرى باشد يا بعد از تو پيغمبرى بيايد و چون ما اين فضيلت را مخصوص بتو نموديم تو هم در مقابل بايد گوش بسخنان ياوه و توقعات بيجاى كفار ندهى و با آنها مداهنه ننمائى و جهاد نمائى بترك اطاعت آنها يا بقرآنى كه معجز بيان است با آنان جهاد بزرگيكه آن ببرهان و بيان است نه سيف و سنان و براى بيان شمّهئى از قدرت خود فرموده و او است خداوندى كه دو مجمع آب زياد را كه دريا گويند سر داده و بحال خودشان واگذاشته مانند دابّهئى كه صاحبش آن را سر دهد بصحرا براى چريدن و در عين حال بيد قدرت ميان آن دو آب زياد حاجب و مانعى قرار داده كه مخلوط با يكديگر نشوند گويا بزبان حال هريك از آن دو آب با ديگرى ميگويد حرام است و ممنوع كه با من مخلوط شوى بتقريبى كه در اوائل سوره از بيان حجرا محجورا گذشت و اين دو آب بقدرى با هم اختلاف دارند كه هر كس به بيند ميگويد اين بسيار گوارا و اين بسيار شور يا آن گوارا و خنك و اين شور و گرم يا آن گوارا و شيرين و اين شور و تلخ است بحسب اختلاف اهل لغت در معناى فرات و اجاج و اين در رودهاى بزرگيكه داراى آب گوارا است و وارد دريا ميشود تا مدتى محسوس است خصوصا در رود نيل و دجله كه گفتهاند تا فرسخها باين حال باقى است حتى در رود هر از كه وارد درياى مازندران ميشود احساس شده و معلوم است كه اين بقدرتى است كه خداوند به آب در جريان داده كه خود را حفظ مينمايد و قمى ره فرموده خدا ميفرمايد حرام و محرّم است كه تغيير دهد يكى از آن دو طعم ديگرى را و از اين قبيل است آب دو چشمه مجاور هم در لاريجان كه حقير آن را مشاهده نمودم يكى آب جوش و ديگر بسيار خنك كه هر دو وارد در يك حوض ميشود تا ملائم شود و بتوان در آن فرو رفت و بالاتر از همه آب دهان و بينى و چشم است كه هر سه در روى انسان جريان پيدا ميكند از يك چشمه سرو با هم در صفات اختلاف فاحش دارند و اين از عجائب<br />
<br />
جلد 4 صفحه 84<br />
<br />
خلقت است كه براى كثرت مشاهده آن عظمت قدرتش از نظر محو شده و او است آن خداوندى كه آفريد انسان را از آبى كه مخمّر شد بآن طينت آدم عليه السّلام و قابل شد از براى قبول اشكال و نطفه كه آن آبى بود در اصلاب آباء و ارحام امّهات و پس از انقلاباتى بشر شد پس قرار داد خداوند او را صاحب اولاد ذكور كه نسب بآن معلوم ميشود و صاحب اولاد اناث كه مصاهرت بآن حاصل مىگردد يا پيوند داد بشر را با يكديگر بدو نوع نسبت يكى نسبى كه حاصل ميشود از رحميّت مانند پدر و مادر با اولاد و برادر و خواهر با يكديگر و ساير ارحام و ديگر سببى كه بمصاهرت و ازدواج حاصل ميگردد مانند زن و شوهر و داماد و عروس و برادر زن و شوهر و خواهر زن و شوهر و پدر و مادر زن و شوهر و امثال اينها عموما يا خصوص محارم از آنها باختلاف تفاسير و بيانات اهل لغت و قدرت خداوند ظاهر ميشود در خلق چنين موجود مركب از اعضاء مختلفه و طبايع متباعده و حواس متغايره از مادّه واحده و تنوّع آن بدو نوع متقابل از پيوند يكى ذاتى و ديگر عرضى با اشتراك آن دو در محرميّت يا ساير خواص و آثار در كافى از امام باقر عليه السّلام و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود خداوند تبارك و تعالى خلق فرمود آدم عليه السّلام را از آب گوارا و خلق فرمود از جنس او زوجه او را و درست نمود زوجهاش را از دنده زيرينش پس جارى ميشود باين دنده ميان زن و مرد سبب و نسب و بعد تزويج نمود آنزن را بآنمرد و جارى نمود ميان آن دو باين سبب مصاهرت را و اين است مراد از قول خداوند نسبا و صهرا پس نسب بسبب مردان حاصل ميشود و مصاهرت بسبب زنان و تحقيقاتى راجع بخلقت حوّا از دنده آدم عليه السّلام در اول سوره نساء گذشت و در امالى صدوق ره از انس بن مالك نقل نموده كه پرسيدم از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه آيا على عليه السّلام برادر تو است فرمود بلى عرض كردم بيان فرما چگونه او برادر تو است فرمود خداوند خلق فرمود آبى در زير عرش پيش از خلقت آدم به سه هزار سال و جاى داد آنرا در علم پنهان خود و چون خلق فرمود آدم را جارى نمود آن آبرا يو صلب آدم پس منتقل نمود آنرا بصلب شيث و هميشه آن آب منتقل ميشد از پشتى بپشتى تا جاى گرفت در پشت عبد المطلب پس خداوند آنرا دو قسمت نمود نصف آن<br />
<br />
جلد 4 صفحه 85<br />
<br />
در عبد اللّه و نصف در ابو طالب جاى گزين شد پس من از نصف آن آب و على از نصف ديگر است و على برادر من است در دنيا و آخرت پس اين آيه را تلاوت فرمود و خلاصه اين معنى را در روضة الواعظين نيز از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل نموده و مستفاد از روايات متعدده آنستكه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و بيان قرابت نسبى و سببى او با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و صهر از القاب آنحضرت است و بايد حمل بر مراد باطنى شود و اهل شرك پرستش ميكنند جز خداوند مخلوقى را كه نفع و ضرر آنها در تحت قدرت و اختيار آن نيست و كافر در برابر پروردگارش پشتيبان و كمك شيطان بوده و هست در عداوت و شرك يا كافر از نظر خداوند دور افتاده و پشت سر افكنده شده بوده و هست چنانچه فرمودهاند و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه جنس كافر در برابر خداوند پشتيبان و كمك كافر بوده و هست و حاصل آنستكه اين جنس با يكديگر در مخالفت خداوند كمك ميكنند يا مراد آن باشد كه كافر بر خداوندش چيره و جسور بوده و خواهد بود كه احسن معانى است يا مراد آن باشد كه عبادت ميكنند بتى را كه نميتواند نفع و ضررى بآنها برساند و چنين كافر بر معبود خود غالب و نيرومند بوده و هست و مستفاد از بعضى روايات معتبره آنستكه مراد از كافر در اين آيه دومى است و مراد از رب صاحب اختيار و ولى است مانند قول خداوند اذكرنى عند ربّك و مراد از ولىّ امير المؤمنين عليه السّلام است كه صاحب اختيار دومى بوده و او پشتيبان دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام بود يا در ظاهر با آنحضرت كمك ميكرد و اينمعنى در باطن قرآن است و نفرستاده است خداوند پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله را مگر براى بشارت دادن اهل ايمان را ببهشت و ترساندن اهل عصيان را از جهنم و دستور فرموده بآن حضرت كه بفرمايد بآن مردم من مزدى از شما بر اداء رسالت كه مستفاد از ارسال بشير و نذير است نميخواهم مگر اطاعت خدا و عمل كسيكه بخواهد راهى بسوى خدا پيدا كند همين كافى است براى من چون ثواب هدايت نمودن يكنفر بنده در نزد خدا بيشتر از دنيا و ما فيها است براى آنكه كسيكه ميخواهد مردم را هدايت و ارشاد بحق و حقيقت نمايد بايد بى طمعى و استغناء مادّى خود را بمردم بفهماند تا سخنان او در قلوب آنها جاى گير شود و آنرا<br />
<br />
جلد 4 صفحه 86<br />
<br />
حمل بر طمع بمال خودشان ننمايند و اين سيره مرضيّه همه انبياء بوده و مبلّغين اسلام هم بايد بر آن مشى نمايند و الا بياناتشان چندان موثر نخواهد شد و بنابر اين كلمه مضاف بمن شاء كه اطاعت يا عمل است محذوف شده است و گفته شده استثناء منقطع است چون اطاعت و عمل از جنس اجر نيست و بنظر حقير چون در عالم بالا قيمتى است بالاترين اجور است و نيز فرموده توكل كن بخدا و نترس از اشرار و بى نياز باش از كمك مالى و حالى بندگانيكه دوام و ثباتى براى آنها نيست آنخداوندى كه زنده و پاينده است و نمرده و نميميرد تو را بمقصد و مقصود خواهد رساند و شرّ آنها را از تو دفع خواهد فرمود و تنزيه نما او را از آنچه لايق شأن او نيست باثبات اوصاف كمال و جمال و حمد و ثناء و شكر بر نعم سابقه موجوده و لاحقه موعوده و كافى است خدا كه با خبر و مطلع از گناهان بندگانش باشد از كفر و شرك و ساير معاصى پنهان و آشكار و از گناهان آنان گردى بدامن مقدّس تو و كبريائى او نخواهد نشست آنخداوندى كه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز پس مستولى شد بر عرش و تفصيل آن در سوره اعراف گذشت و ذكرش در اين مقام شايد بمناسبت سبق امر بتوكل و تسبيح باشد كه چنين خالق قادر محيط متصرّفى لايق اتّكال و تسبيح و حمد و ثناء است و اشاره بآنكه امور بتأنّى و تدريج بايد انجام بگيرد خداوند با كمال قدرت در خلقت بتأنّى و تدريج اقدام فرموده پيغمبر هم بايد اسلام را بتأنّى و تدريج رواج دهد كه آنخدا رحمن يعنى بخشنده و مهربان است و بنابر اين الرّحمن خبر مبتداء محذوف و از اسما الحسنى است و ميشود خبر الذى باشد يعنى آنكه آسمانها و زمين را آفريد رحمن است و در مجمع نقل نموده كه يهود حكايت ميكردند از ابتداء خلقت بخلاف قرآن لذا خداوند فرموده براى محكوميّت آنها بپرس از آنچه ذكر شد در امر خلقت از شخص خبيرى كه مورد قبول آنها باشد و سؤال چنانچه متعدى بعن ميشود براى آنكه متضمّن معناى تفتيش است متعدى بباء هم ميشود براى آنكه متضمّن معناى اعتنا است و ممكن است كلمه به صله خبيرا باشد و مسئول عنه مقدر يعنى پس بپرس از خبير بآن امر كيفيت آنرا و بعضى گفتهاند جمعى از كفار منكر بودند كه<br />
<br />
جلد 4 صفحه 87<br />
<br />
اسم رحمن بر خدا اطلاق شود لذا خدا فرموده از خبيرى كه مطلع از كتب سماوى باشد بپرس تا او تصديق كند كه چنين اسمى براى خدا در آن كتب ذكر شده و بنابر اين ضمير در كلمه به برحمن عود ميكند و معانى ديگرى هم ذكر نمودهاند كه بنظر حقير حسنى ندارد و آنچه ظاهر و مستحسن و خالى از خلل است آنستكه گفته شود چون خداوند در آيه قبل فرموده بود كه خدا به گناهان بندگان خبير است و در اين آيه فرموده نام او رحمن است كه دلالت بر نهايت رحمت دارد ميفرمايد پس سؤال كن و بخواه حوائج خود را بوسيله نام رحمن از خداوند خبير و آگاهى كه ذكر شد و آگاهى او فوق هر آگاهى است و بنابر اين ضمير در به بأقرب مراجع خود عود نموده و باء در معناى حقيقى خود استعمال شده و مناسبت اطراف كلام و جهات مقام محفوظ است ولى نميدانم چرا آقايان از اين معناى واضح صرف نظر نموده و خود را بتكلف انداختهاند و گفتهاند رحمن نامى است از خداوند كه در كتب سماوى ذكر شده ولى مشركين عرب منكر اطلاق آن بر خدا بودند لذا وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها ميفرمود سجده كنيد براى رحمن ميگفتند رحمن چيست ما او را نميشناسيم آيا هر چه تو امر ميكنى ما را براى او سجده كنيم بدون معرفت باو يا هر چه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم امر ميكند ما را براى او سجده كنيم چون يأمرنا بياء نيز قرائت شده و اين امر موجب مزيد تباعد و تنفّر آنها از سجود و ايمان و ازدياد كفر و طغيانشان ميشد و قمى ره فرموده جواب آنها الرّحمن خلق الانسان علّمه البيان است.<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ تَوَكَّل عَلَي الحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّح بِحَمدِهِ وَ كَفي بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً (58)<br />
<br />
و توكل كن بر خداوندي که حي است به حياة ذاتي آن خدايي که موت و فناء ندارد و تسبيح او كن و حمد او را بجا آور و كفايت ميكند به او بگناهان بندگانش با خبر بودن. (وَ تَوَكَّل) توكل از شئون توحيد افعاليست و مراتب توحيد افعالي چهار است.<br />
<br />
اول: توحيد منافقين که به زبان ميگويند که تمام امور به يد قدرت الهيست ولي قلبا منوط به اسباب و پيش آمد و شانس و قوة و قدرت خود ميدانند:<br />
<br />
دوم: توحيد عوام که قلبا هم معتقد هست لكن رسوخ در قلب نكرده و نظر به اسباب دارد.<br />
<br />
سوم: توحيد خواص که رسوخ در قلب هم كرده و اسباب را هم تحت قدرت او ميدانند و او را مسبب الاسباب معتقد هستند و توكل در اينکه مرتبه حاصل ميشود.<br />
<br />
چهارم: توحيد خاص الخاص که ابدا اسباب را نميبيند و تمام نظرش به خداوند متعال است و بود و نبود اسباب در نظرش مساويست.<br />
<br />
(عَلَي الحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ) که يكي از صفات ثبوتيه ذاتيه که عين ذات است حي است که عين وجود صرف است ازلا و ابدا.<br />
<br />
(وَ سَبِّح) تسبيح حق تنزيه اوست از هر عيب و نقص و احتياج ذاتا و صفتا و فعلا.<br />
<br />
(بِحَمدِهِ) اي مع حمده و حمد او اينكه داراي جميع صفات كمال و افعالش مطابق حكمت و مصلحت و عدل است فعل قبيح و لغو و ظلم از او صادر نميشود تمام درست و بجا و بموقع است.<br />
<br />
جلد 13 - صفحه 645<br />
<br />
(هر چه آن خسرو كند شيرين بود) چه افعال تكوينيّه و چه تشريعيه.<br />
<br />
(وَ كَفي بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً) عالم السر و الخفيات است. (وَ ما يَعزُبُ عَن رَبِّكَ مِن مِثقالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصغَرَ مِن ذلِكَ وَ لا أَكبَرَ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ) يونس آيه 62.<br />
<br />
(عالِمِ الغَيبِ لا يَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الأَرضِ وَ لا أَصغَرُ مِن ذلِكَ وَ لا أَكبَرُ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ).<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 58)- این آیه تکیهگاه اصلی پیامبر را روشن میسازد، میفرماید:<br />
<br />
«و توکل بر خداوندی کن که زنده است و هرگز نمیمیرد» (وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ).<br />
<br />
با داشتن این تکیهگاه و پناهگاه نه نیازی به اجر و پاداش آنها داری، و نه وحشتی از ضرر و زیان و توطئه آنان.<br />
<br />
و اکنون که چنین است «تسبیح و حمد او به جا آور» از نقصها منزه بشمر، و در برابر همه کمالات او را ستایش کن (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ).<br />
<br />
سپس اضافه میکند: از کار شکنی و توطئههای دشمنان نگران مباش «همین بس که خداوند از گناهان بندگانش آگاه است» و به موقع حساب آنها را میرسد (وَ کَفی بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً).<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=25 |آیه=58}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 58 سوره فرقان (1).jpg<br />
پرونده:آیه 58 سوره فرقان (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/235-copy.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۳٬۲۸۵ در ۳٬۲۸۵)]<br />
</gallery><br />
<br />
[[رده:آیات سوره فرقان]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_58_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%82%D8%A7%D9%86_(1)-2.jpg&diff=134691پرونده:آیه 58 سوره فرقان (1)-2.jpg2021-06-28T06:56:48Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>==عنوان==<br />
توکل<br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 58 سوره فرقان===<br />
{{قرآن در قاب|وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ|ترجمه=و تو بر خدای زنده ابدی که هرگز نمیرد توکل کن.|سوره=25|آیه=58}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
توکل<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 58 سوره فرقان (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_58_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%82%D8%A7%D9%86_(1)-2.jpg&diff=134687پرونده:آیه 58 سوره فرقان (1)-2.jpg2021-06-28T06:32:16Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 58 سوره فرقان (1)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 58 سوره فرقان / وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_58_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%82%D8%A7%D9%86_(1)-2.jpg&diff=134686پرونده:آیه 58 سوره فرقان (1)-2.jpg2021-06-28T06:24:31Z<p>Akbari: آیه 58 سوره فرقان / وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 58 سوره فرقان / وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_62_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%86%D9%85%D9%84&diff=134654آیه 62 سوره نمل2021-06-27T07:08:27Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ|سوره=27|آیه =62}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 62 <br />
|شماره بعدی = 63<br />
|شماره قبلی = 61<br />
|سوره= نمل<br />
|شماره سوره= 27<br />
|جزء= 20<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
یا آن کس که دعای بیچاره مضطر را به اجابت میرساند و رنج و غم آنان را بر طرف میسازد و شما (مسلمین) را جانشینان اهل زمین قرار میدهد؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی هست؟ (هرگز نیست لیکن) اندکی متذکر (این حقیقت) هستند.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
[آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند] یا آنکه وقتی درمانده ای او را بخواند اجابت می کند و آسیب و گرفتاریش را دفع می نماید، و شما را جانشینان [دیگران در روی] زمین قرار می دهد؟ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد؟!] اندکی متذکّر و هوشیار می شوند.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
يا [كيست] آن كس كه درمانده را -چون وى را بخواند- اجابت مىكند، و گرفتارى را برطرف مىگرداند، و شما را جانشينان اين زمين قرار مىدهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مىپذيريد.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
يا آن كه درمانده را چون بخواندش پاسخ مىدهد و رنج از او دور مىكند و شما را در زمين جانشين پيشينيان مىسازد. آيا با وجود اللّه خداى ديگرى هست؟ چه اندك پند مىگيريد.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد، و شما را خلفای زمین قرارمیدهد؛ آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکّر میشوید!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|Is He who answers the call of the distressed [person] when he invokes Him and removes his distress, and makes you successors on the earth...? What! Is there a god besides Allah? Little is the admonition that you take.}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|Or, Who answers the distressed one when he calls upon Him and removes the evil, and He will make you successors in the earth. Is there a god with Allah? Little is it that you mind!}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|Is not He (best) Who answereth the wronged one when he crieth unto Him and removeth the evil, and hath made you viceroys of the earth? Is there any Allah beside Allah? Little do they reflect!}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|Or, Who listens to the (soul) distressed when it calls on Him, and Who relieves its suffering, and makes you (mankind) inheritors of the earth? (Can there be another) god besides Allah? Little it is that ye heed!}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
*'''مضطر''': ناچار. لاعلاج. كسى كه اضطرار و ناچارى او را گرفته است.<br />
*'''يكشف''': كشف: زايل كردن و از بين بردن: به معنى اظهار نيز آيد: «كشف اللَّه غمه: ازاله كشف الشيء: اظهره».<br />
*'''السوء''': بفتح اول مصدر است به معنى بدى و بضم اول اسم است به معنى بد و ناگوار و بلا.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص476</ref><br />
<br />
==نزول==<br />
<br />
محمد بن العباس از ابراهیم بن عبدالحمید او از محمد بن مسلم و او از [[امام باقر]] علیهالسلام نقل کند که این آیه درباره امام قائم علیهالسلام نازل شده که هنگامى که ظهور نماید در مقام ابراهیم میان [[مسجدالحرام]] [[نماز]] میگذارد و بسوى خداى خود تضرع و زارى کند.<ref> البرهان فی تفسیر القرآن.</ref><br />
<br />
و نیز از [[امام صادق]] علیهالسلام روایت شده که فرمود این آیه درباره قائم آل محمّد علیهالسلام نازل شده است و نیز فرمود: به خدا سوگند اوست که با حالت اضطرار و خضوع و خشوع در مقام ابراهیم دو رکعت [[نماز]] میگذارد و خداى خود را میخواند و خداوند هم دعاى او را مستجاب نموده و سوء و بدى را از او دور نماید و وى را جانشین خود در روى زمین قرار دهد.<ref> تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.</ref><br />
<br />
و نیز [[امام باقر]] علیهالسلام فرماید: به خدا قسم مانند آنست که مى بینم کسى که این آیه براى او نازل گردیده ظهور نماید و به حجرالاسود خانه کعبه تکیه کند و حمد و ستایش پروردگار نماید. سپس گوید اى گروه مردم اگر هر کسى بخواهد با من درباره پروردگار محاجّه کند و پرسشى نماید من برتر و اولى از مردم نسبت به پروردگار هستم و پاسخ او را خواهم گفت و نیز هر کسى با من درباره [[حضرت آدم|آدم]] و [[حضرت نوح|نوح]]] و [[حضرت عیسی|عیسى]] و [[حضرت موسی|موسى]] محاجّه نماید و سؤالى کند من از تمام مردم نسبت به آنان اولى و برتر مى باشم و جواب او را خواهم داد و نیز هر کسى بخواهد با من درباره محمد [[پیامبر اسلام]] و کتاب آسمانى او [[قرآن]] محاجّه کرده و پرسشى بنماید من از همه مردم نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و قرآن برتر و اولى هستم و پاسخ او را خواهم گفت، سپس امام فرمود: به خدا قسم اوست مضطرّى که گوید، «امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض»، بنابراین آیه مزبور درباره او نازل گردیده است.<ref> تفاسیر محمد بن ابراهیم النعمانى و برهان.</ref><br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ «61»<br />
<br />
كيست كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن، رودها قرار داد، و براى آن، كوهها را (مانند لنگر) ثابت و پابرجا قرار داد و ميان دو دريا (شور و شيرين) مانعى قرار داد (كه مخلوط نشوند). آيا معبودى با خداست؟ (نه) بلكه اكثر آنان نمىدانند.<br />
<br />
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ «62»<br />
<br />
كيست كه هرگاه درماندهاى او را بخواند، اجابت نمايد و بدى و ناخوشى را برطرف كند، و شما را جانشينان (خود در) زمين قرار دهد؟ آيا با خداوند معبودى است؟ چه كم پند مىپذيريد.<br />
<br />
«1». واقعه، 64.<br />
<br />
جلد 6 - صفحه 443<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
در روايات و تفاسير نديدم كه دربارهى تلاوت آيهى 62 براى استجابت دعا نقشى باشد، لكن مردم به خاطر تناسب محتواى آيه تبّركاً آن را مىخوانند و مانعى ندارد.<br />
<br />
مناجات با خداى سبحان و راز ونياز با او كارى پسنديده و لازم است، دعا به درگاه او و درخواست حل مشكلات خصوصاً هنگام درماندگى، براى همگان ضرورى است.<br />
<br />
اين نياز مريمى بوده است و درد<br />
<br />
كان چنان طفلى سخن آغاز كرد<br />
<br />
هر كجا دردى دوا آن جا بود<br />
<br />
هر كجا فقرى نوا آن جا بود<br />
<br />
هر كجا مشكل جواب آن جا رود<br />
<br />
هر كجا پستى است آب آن جا رود<br />
<br />
پيش حقّ يك ناله از روى نياز<br />
<br />
به كه عمرى در سجود و در نماز<br />
<br />
زور را بگذار زارى را بگير<br />
<br />
رحم سوى زارى آيد اى فقير «1»<br />
<br />
در روايات مىخوانيم: نمونهى مضطرّ واقعى، امام زمان (عجّلاللّه تعالى فرجه الشريف) است و بدترين سوء «وَ يَكْشِفُ السُّوءَ»، سلطهى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف مىشود و نمونهى «يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ» حكومت صالحان در آن زمان است. «2»<br />
<br />
هر جا كه دعاى ما مستجاب نشود، دليلى دارد، همچون:<br />
<br />
الف: دعاى ما، طلبِ خير نبوده وما گمان مىكرديم خير است. (زيرا دعا، يعنى طلبِ خير)<br />
<br />
ب: نحوهى درخواست، جدّى و همراه با درماندگى نبوده است.<br />
<br />
ج: در دعا اخلاص نداشتهايم، يعنى اگر به درگاه خداوند رو كردهايم، به ديگران نيز چشم اميد داشتهايم.<br />
<br />
البتّه گاهى به جاى استجابتِ آنچه مىخواهيم، خداوند حكيم مشابه آن را به ما مىدهد و گاهى به جاى خواستهى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست، خداوند بلائى از ما دور مىكند و گاهى به جاى برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران مىكند و گاهى به جاى لطف به ما، به نسل ما لطف مىكند كه همهى اين مطالب در روايات آمده است.<br />
<br />
«1». مولوى.<br />
<br />
«2». تفسير نورالثقلين.<br />
<br />
جلد 6 - صفحه 444<br />
<br />
اجابتِ مضطرّ، كارى الهى است ولى سنّت الهى را تغيير نمىدهد. مثلًا سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوى بايد از دنيا بروند و همهى انسانها در لحظهى احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، بايد قانون مرگ را لغو كند.<br />
<br />
ريشهى ايمان به خدا<br />
<br />
ريشهى ايمان به خدا، عقل و فطرت است؛ لكن مادّيون مىگويند: ريشهى ايمان به خدا ترس است. يعنى انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مىبيند، هنگام بروز حادثهاى تلخ، قدرتى را در ذهن خود تصوّر مىكند و به آن پناه مىبرد.<br />
<br />
مادّيون با اين محاسبه، ايمان را زاييدهى ترس مىدانند؛ امّا اشتباه آنان اين است كه تفاوت رفتن به سوى خدا را با اصل ايمان به خدا نمىفهمند. مثلًا ما هنگام ديدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ مىرويم. امّا آيا مىتوان گفت: پيدايش سنگ به خاطر سگ است؟<br />
<br />
همچنين ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مىرويم، آيا مىتوان گفت: اصل ايمان به خدا زاييدهى ترس است؟<br />
<br />
علاوه بر آنكه اگر سرچشمهى ايمان ترس باشد، بايد هر كس ترسوتر است، مؤمنتر باشد.<br />
<br />
در حالى كه مؤمنان واقعى، شجاعترين افراد زمان خود بودهاند و بايد انسان در لحظاتى كه احساس ترس ندارد، ايمانى هم نداشته باشد، در حالى كه ما در لحظههايى كه ترس نداريم خدا را به دليل عقل و فطرت قبول داريم. در حقيقت ترس و اضطرار، پردهى غفلت را كنار مىزند و مارا متوجّه خدا مىكند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپيما يا كشتى نشسته باشند و خبر سقوط يا غرق شدن را بشنوند و يقين كنند كه هيچ قدرتى به فريادشان نمىرسد؛ از عمق جان به يك قدرت نجاتبخش اميد دارند. آنها در آن هنگام به يك نقطه و به يك قدرت غيبى دل مىبندند كه آن نقطه، همان خداى متعال است.<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- از راههاى شناخت خدا و يكتايى او، توجّه به يك قدرت نجاتبخش و بريدن از قدرتها ووسايل ديگر در هنگام اضطرار است. «أَمَّنْ يُجِيبُ»<br />
<br />
جلد 6 - صفحه 445<br />
<br />
2- شرط استجابت دعا، قطع اميد از ديگران واخلاص در دعاست. «يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ»<br />
<br />
3- آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتى مىخواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولى دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. «إِذا دَعاهُ»<br />
<br />
4- انسان بر طبيعت حكومت دارد. «يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»<br />
<br />
5- آيا در حال اضطرار، به قدرتهاى مادّى توجّه مىكنيد؟! «أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (62)<br />
<br />
نوع سوم- آنچه متعلق است احتياج خلق به او سبحانه:<br />
<br />
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ: آيا كيست كه اجابت كند بيچاره را؟ يعنى نيست در عالم وجود كسى كه فرومانده و بيچاره را كه او را هيچ وسيله و حيله نباشد، إِذا دَعاهُ: وقتى كه بخواند او را به حقيقت، مگر ذات يگانه حق تعالى؛ و رأس مضطرين كسى است كه در گناه متوغل شده باشد كه او را هيچ وسيله نجات نيست مگر غفران خداوند سبحان. بعضى گفتهاند؟ «مضطرّ» كسى است كه دل از هستى خود برداشته مانند غريق دريا، گمشده صحرا و يا بيمار نااميد از سلامتى.<br />
<br />
شيخ داود يمانى به عيادت بيمارى رفته بود، بيمار گفت: اى شيخ دعا كن<br />
<br />
جلد 10 - صفحه 69<br />
<br />
براى شفاى من. گفت: تو دعا كن كه مضطرى و اجابت به دعاى مضطر بسته است، زيرا احتياج او بيشتر باشد و حق تعالى نيز بيچارگان را دوست مىدارد، پس حق تعالى ذاتى است كه اگر نيازمند بيچاره دعا كند اجابت فرمايد.<br />
<br />
وَ يَكْشِفُ السُّوءَ: و برمىدارد بدى را، يعنى دفع مىكند از او آنچه او را بد آيد. اما اجابت حق تعالى به شروط مصلحت آنست. وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ:<br />
<br />
و كيست كه مىگرداند شما را جانشينان پيشينيان در زمين و زمين را بعد از ايشان به تصرف شما درآورد. أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ: آيا خداى ديگرى هست با خداى به حق كه در اين نعم خاصه و عامه او را اعانت كند، يعنى نيست و نشايد ديگر. قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ: كم مىباشند كسانى كه پند يابند، يا اندك هستند كسانى كه ياد كنند خدا را، يا نعم او را كم متذكر شوند. حفص و كسائى به «تاء» و تخفيف ذال قرائت نموده، يعنى اندكى متعظ مىشويد و ياد خدا مىكنيد و متذكر نعم او گرديد.<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (62) أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (63) أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (64) قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ (65) بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ (66)<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
آيا كيست كه اجابت ميكند مضطر را چون بخواند او را و برميدارد بدى را و ميگرداند شما را جانشينان در زمين آيا خدائى با خدا است اندكى متذكر ميشويد<br />
<br />
آيا كيست كه راه مينمايد شما را در تاريكيهاى بيابان و دريا و آنكه ميفرستد بادها را ببشارت پيشاپيش رحمتش آيا خدائى با خدا است برتر آمد خدا از آنچه شريك ميدانند<br />
<br />
آيا كيست كه نخست ميآفريند خلق را پس اعاده ميدهد آنرا و كيست كه روزى ميدهد شما را از آسمان و زمين آيا معبودى است با خدا بگو بياوريد دليلتان را اگر هستيد راستگويان<br />
<br />
بگو نميداند هر كه در آسمانها و زمين است غيب را مگر خدا و نميدانند چه وقت برانگيخته ميشوند<br />
<br />
بلكه بكمال رسد علمشان در آخرت بلكه آنها در شك ميباشند از آن بلكه آنها<br />
<br />
جلد 4 صفحه 160<br />
<br />
از آن كورانند.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند منّان بعد از بيان نعم بى پايان خود اشاره بدليل توحيد ارتكازى عمومى فرموده باين تقريب كه هر كس هر دينى دارد وقتى بيچاره و درمانده و مضطر و از همه جا رانده شد قهرا متوسل بيك مبدء غيبى ميشود و ميبينيم رفع گرفتارى و دفع همّ و غم و كشف كر به از او ميشود و بدى حالش مبدل بخوبى ميگردد آيا كيست آن قادر توانائى كه در اين قبيل مواقع دستگيرى كند از بنده جز خداى يگانه كه بندگان خود را وارث زمين و جانشين امم ماضيه قرار داده و نميخواهد آنها را بيچاره و درمانده به بيند با آنكه متوجه باو شدهاند و از غير او نااميد و باو اميدوارند آيا غير از او خدائى هست كه چنين قدرتى داشته باشد و با اين وضوح امر بعد از رفع گرفتارى باز شما مردم كمى متذكر مىشويد كه چنين خداى مهربانى داريد و كمى شكرگزارى ميكنيد از نعم بىپايان حق و بعضى يذّكّرون بيا و تشديد ذال قرائت نمودهاند يعنى با وجود اين مشركين كمى متذكر ميشوند و در هر حال لفظ ما زائده است و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه در شأن قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و او است بخدا آن مضطرى كه وقتى نماز بخواند در مقام دو ركعت و بخواهد از خدا اجابت ميكند و بر طرف ميفرمايد بدى را و قرار ميدهد او را خليفه در زمين و در روايتى ديگر ذكر شده كه اول كسيكه با او بيعت مىكند جبرئيل عليه السّلام است و پس از او سيصد و سيزده مرد و ظاهرا مراد بيان فرد اجلى باشد از مضطر و خليفه خدا در زمين و اجابت دعا و نيز بتجربه قطعيه رسيده كه در بيابان و دريا گاه ميشود كه بسبب تاريكى و غيره مردم راه را گم ميكنند ناگاه از غيب وسيلهاى براى ارائه طريق ميرسد كه انسان مبهوت ميشود اين كه بود و چه بود و از كجا آمد و بكجا رفت و قبل از نزول باران گاهى بادهائى ميوزد كه از آن فهميده ميشود كه باران ميآيد در صورتى كه مردم محتاج باشند بخبر داشتن حتى حيوانات هم با خبر ميشوند و تدارك نزول آنرا مينمايند آيا كيست كه اين عنايات را به بندگان خود دارد جز خداى مهربان يگانه آيا بتهاى بى شعور چنين قدرتى و محبّتى دارند واضح است كه خداوند منزّه است از اين قبيل شركاء و احتياج بكمك كسى ندارد چه رسد<br />
<br />
جلد 4 صفحه 161<br />
<br />
باين ناكسان و نيز روزى شما بندگان كه بأسباب آسمانى و زمينى براى شما فراهم ميشود و معلوم است كه همه آنها وسائل يك اداره هستند آيا كيست مدير اين اداره غير از خداى يگانه كه شما را بدوا خلق فرموده و روزى شما را بعهده گرفته و بعدا ميميراند و باز در آخرت اعاده ميدهد براى تكميل نعمت آيا بتهاى فاقد همه چيز اين اسباب را تهيه نموده و مينمايند يا قدرت بر ايجاد و افناء و اعاده دارند اگر دليلى بر ادّعاء خودتان داريد كه اين جمادات توانائى بر اين امور دارند يا ميتوانند دخالتى داشته باشند بياوريد چون ادعاء بى دليل بهيچ وجه مسموع و مورد قبول عقلاء نيست و نخواهد بود و براى افاده اختصاص كمال علم بذات احديّت و جواب سؤال كفار از وقت اعاده خلق به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه بفرمايد هيچ كس در آسمان و زمين علم غيب ندارد و از آتيه خبردار نيست جز خدا و مردم نميدانند چه وقت مبعوث ميشوند براى مجازات اعمالشان بلكه بتدريج تدارك و تكميل ميشود علم آنها تا روز قيامت كه مشهود ميگردد اوضاع آنعالم و خصوصيّات آن نشئه و ديگر براى احدى شبههئى از هيچ جهت در آن باقى نميماند بلكه فعلا در شك و حيرتند از وقت و كيفيّت و احوال آن بلكه بكلّى منكر و كور از ديده بصير تند خلاصه آنكه مردم تا در دنيا هستند بعضى عالمند ولى بأدلّه و امارات كه بايد بتدريج بدرجه كمال برسند و بعضى متحيّر و شك زده و سر گردانند و بعضى بكلى جاهل و غافل و نادانند كه تصوّر ميكنند اصلا آخرتى نيست دسته اول ناجى و دو دسته ديگر هالكند ولى دسته اخيره اسوء حالا ميباشند كه بجهل مركّب گرفتار هستند و كلمه ادّارك تدارك بوده تاء در دال ادغام شده و همزه زياد گشته و بعضى بدون الف با تخفيف دال و تشديد آن قرائت نمودهاند و قمى ره در تفسير اين جمله فرموده مراد آنستكه عالم شدند چيزيرا كه جاهل بودند در دنيا و معلوم است كه مراد از لفظ ماضى مستقبل است و در نهج البلاغه است كه روزى امير المؤمنين عليه السّلام از بعضى امور آينده خبر داد كسى عرض كرد يا امير المؤمنين خدا بتو علم غيب عطا فرموده حضرت خنديد و فرمود اين علم غيب نيست اين علمى است كه از عالمى آموخته شده جز اين نيست كه علم غيب علم بوقت قيامت است و آنچه خداوند در آيه انّ اللّه عنده علم السّاعه تا<br />
<br />
جلد 4 صفحه 162<br />
<br />
آخر شمرده است و غير آنها را خدا به پيغمبرش آموخته و او بمن و دعا فرموده كه در سينه من بماند و فراموش نشود و تكميل مراتب علم از ادراك بشهود و از آن بتحقّق سابقا ممثّل و مصوّر شده است.<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
أَمَّن يُجِيبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكشِفُ السُّوءَ وَ يَجعَلُكُم خُلَفاءَ الأَرضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (62)<br />
<br />
آيا كسي که اجابت ميفرمايد مضطر را زماني که بخواند او را و برطرف ميكند بدي را و قرار ميدهد شما را جانشينان روي زمين آيا الهي هست با خداوند تعالي بسيار كمي متذكر ميشويد.<br />
<br />
مضطر كسي را گويند که در شكنجه و بلائي گرفتار شود و دستش از همه جا كوتاه گردد و مأيوس از كليه اسباب باشد و اميدي بجايي نداشته باشد مثل مريضي که از معالجه مأيوس شود يا مظلومي که گرفتار ظالم گردد يا محبوسي که در حبس دوچار شود يا خائفي که ايمن نباشد يا بيچارهاي که راه چاره نداشته باشد و اشباه اينها اگر در حال اضطرار متوجه شود بخداوند متعال سريعا نجات پيدا ميكند خداوند دادرس درماندگان است فريادرس گرفتاران است چاره ساز بيچارگان است.<br />
<br />
اخبار بسياري داريم در كساني که دعاء آنها مستجاب ميشود و از جمله آنها مريض و مظلوم است در كافي از حضرت صادق (ع) فرمود<br />
<br />
«ثلاثة دعوتهم مستجابه»<br />
<br />
و يكي از آنها را ميفرمايد<br />
<br />
«و المريض»<br />
<br />
و از حضرت باقر نقل ميفرمايد<br />
<br />
«خمس دعوات لا تحجبن عن الرب»<br />
<br />
و يكي از آنها را ميفرمايد<br />
<br />
«و دعوة المظلوم يقول اللّه لانتقمن لك و لو بعد حين».<br />
<br />
و از پيغمبر (ص) است فرمود<br />
<br />
«اياكم و دعوة المظلوم فانها ترفع فوق السحاب»<br />
<br />
و از حضرت صادق است فرمود:<br />
<br />
«اتقوا الظلم فان دعوة المظلوم تصعد الي السماء»<br />
<br />
و از حضرت رسالت است فرمود<br />
<br />
«اربعة لا ترد لهم دعوة الوالد لولده و المظلوم علي من ظلمه و المعتمر حتي يرجع و الصائم حتي يفطر»<br />
<br />
و غير اينها و سر اينکه اينست که عمده چيزي که در دعاء مدخليت دارد توجه است و تا انسان دستش از همه جا كوتاه نشود و اميدش قطع نشود توجه تام پيدا نميكند و اخبار بسياري داريم که مضطر در اينکه آيه را تفسير كردند بحضرت بقية اللّه و گفتهايم مكرر که تفاسير ائمه (ع) بيان مصداق اتم است و حضرت قائم (عج) از تمام انبياء و ائمه اطهار اضطرارش بيشتر است در پرده غيبت مشاهده اعمال و كردار و ظلمها و كفريات و تعديات که هر كدام بمنزله تيريست بقلب مطهر او اجازه<br />
<br />
جلد 14 - صفحه 168<br />
<br />
خروج هم ندارد لذا گفتند مهمترين دعاها در دوره غيبت دعا در تعجيل فرج است.<br />
<br />
مسئله. اينکه ختمي که مرسوم است دوازده هزار مرتبه اينکه آيه را بخوانند يا كمتر ما مدركي در اخبار پيدا نكرديم.<br />
<br />
(أَمَّن يُجِيبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ) خداوند دعوات مؤمنين را اجابت ميفرمايد إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ بقره آيه 186 چه خصوصيت دارد ذكر مضطر! خصوصيت آن سرعت در اجابت است.<br />
<br />
(وَ يَكشِفُ السُّوءَ) عموم دارد جميع انحاء سوء را شامل ميشود خدا بر طرف ميفرمايد- حتي گنهكار و لو معاصي او از قطرات باران و برگ درختان و ستارگان آسمان بيشتر باشد توبه و طلب مغفرت كند بيامرزد.<br />
<br />
(وَ يَجعَلُكُم خُلَفاءَ الأَرضِ) در اينکه جمله خطاب به مؤمنين است و اشاره بظهور حضرت بقية اللّه و رجعت ائمه است که مؤمنين جايگير كفار و ضالين و فساق و فجار و ظلمه ميشوند.<br />
<br />
(أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ) شما مؤمنين كمي متذكر ميشويد بايد هميشه فرج مؤمنين و دفع شر اشرار را بخواهيد.<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 62)- در سومین سؤال، از این سؤالات پنجگانه که مجموعهای از یک باز پرسی و محاکمه معنوی را تشکیل میدهد، سخن از حل مشکلات، و شکستن بن بستها و اجابت دعاهاست.<br />
<br />
میگوید: آیا معبودهای بیارزش شما بهترند «یا کسی که دعای مضطر و درمانده را هنگامی که او را بخواند به اجابت میرساند و گرفتاری و بلا را بر طرف میکند»؟! (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ).<br />
<br />
آری! در آن هنگام که تمام درهای عالم اسباب به روی انسان بسته میشود و از هر نظر درمانده و مضطر میگردد، تنها کسی که میتواند قفل مشکلات را بگشاید نور امید در دلها بپاشد ذات پاک اوست و نه غیر او.<br />
<br />
از آنجا که این واقعیت به عنوان یک احساس فطری در درون جان همه انسانهاست، بت پرستان نیز به هنگامی که در میان امواج خروشان دریا گرفتار میشوند تمام معبودهای خود را فراموش کرده، دست به دامن لطف «اللّه» میزنند همان گونه که قرآن میگوید: «هنگامی که سوار کشتی میشوند خدا را میخوانند در حالی که پرستش را مخصوص او میدانند». (عنکبوت/ 65) سپس میافزاید: نه تنها مشکلات و ناراحتیها را بر طرف میسازد بلکه «شما را خلفای زمین قرار میدهد» (وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ).<br />
<br />
«آیا (با این همه) معبودی با خداست»؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ).<br />
<br />
«ولی شما کمتر متذکر میشوید» (قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ). و از این دلائل روشن پند و اندرز نمیگیرید.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=27 |آیه=62}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=27 |آیه=62}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=27 |آیه=62}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=27 |آیه=62}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=27 |آیه=62}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=27 |آیه=62}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=27 |آیه=62}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=27 |آیه=62}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=27 |آیه=62}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
* محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه.<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 62 سوره نمل (1).jpg<br />
پرونده:آیه 62 سوره نمل (2).jpg<br />
پرونده:آیه 62 سوره نمل (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/07-7.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۲٬۴۷۷ در ۲٬۴۷۷)]<br />
</gallery><br />
[[رده:آیات سوره نمل]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]<br />
[[رده:آیات دارای شان نزول]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_62_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%86%D9%85%D9%84_(1)-2.jpg&diff=134652پرونده:آیه 62 سوره نمل (1)-2.jpg2021-06-27T06:21:40Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>==عنوان==<br />
دعای بیچاره مضطر <br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 62 سوره نمل===<br />
{{قرآن در قاب|أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ|ترجمه=یا آن کس که دعای بیچاره مضطر را به اجابت میرساند و رنج و غم آنان را بر طرف میسازد و شما (مسلمین) را جانشینان اهل زمین قرار میدهد؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی هست؟ (هرگز نیست لیکن) اندکی متذکر (این حقیقت) هستند.|سوره=27|آیه=62}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
اجابت دعا<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 62 سوره نمل (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_62_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%86%D9%85%D9%84_(1)-2.jpg&diff=134651پرونده:آیه 62 سوره نمل (1)-2.jpg2021-06-27T06:03:24Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 62 سوره نمل (1)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 62 سوره نمل / أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_62_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%86%D9%85%D9%84_(1)-2.jpg&diff=134650پرونده:آیه 62 سوره نمل (1)-2.jpg2021-06-27T05:59:50Z<p>Akbari: آیه 62 سوره نمل / أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ الل...</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 62 سوره نمل / أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_5_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%B5%D8%B5&diff=134635آیه 5 سوره قصص2021-06-26T11:10:52Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ|سوره=28|آیه =5}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 5 <br />
|شماره بعدی = 6<br />
|شماره قبلی = 4<br />
|سوره= قصص<br />
|شماره سوره= 28<br />
|جزء= 20<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
و ما اراده داشتیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل کرده شده در آن سرزمین منّت گذارده و آنها را پیشوایان (خلق) قرار دهیم و وارث (ملک و جاه فرعونیان) گردانیم.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
و ما می خواستیم به آنان که در آن سرزمین به ناتوانی و زبونی گرفته شده بودند، نعمت های با ارزش دهیم، و آنان را پیشوایان مردم و وارثان [اموال، ثروت ها و سرزمین های فرعونیان] گردانیم.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم، و ايشان را وارث [زمين] كنيم،<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
و ما بر آن هستيم كه بر مستضعفان روى زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|And We desired to show favour to those who were abased in the land, and to make them imams, and to make them the heirs,}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|And We desired to bestow a favor upon those who were deemed weak in the land, and to make them the Imams, and to make them the heirs,}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|And We desired to show favour unto those who were oppressed in the earth, and to make them examples and to make them the inheritors,}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|And We wished to be Gracious to those who were being depressed in the land, to make them leaders (in Faith) and make them heirs,}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
*'''نمن''': من در اصل به معنى قطع است. نعمت را منت گويند كه شخص را از گرفتارى قطع مىكند: «المن: القطع»- «ان نمن»: اينكه نعمت بدهيم.<ref> تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج8، ص: 8</ref><br />
<br />
==نزول==<br />
<br />
«[[شیخ طوسى]]» گویند: عده اى از اصحاب ما چنین روایت کرده اند که این آیه در شأن مهدى موعود امام قائم علیهالسلام نازل گردیده است که خداوند بر او منت نهاده پس از استضعاف، ایشان را امام روى زمین گرداند و وارث چیزهائى بنماید که در دست ستمکاران بوده است.<ref> شیخ بزرگوار در تفسیر آیه 6 همین سوره چنین گوید: کسانى که شأن و نزول آیه 5 را درباره مهدى موعود امام قائم علیهالسلام گفته اند، فرعون و هامان آن آیه را تعبیر به فرعون و هامان این امت نموده و ضمیر (منهم) در آیه را کنایه از انصار و یاران مهدى موعود قرار داده اند و نیز گوید: چنین تأویلى اولى و بهتر است زیرا فعل (نرى) به لفظ استقبال آمده یعنى موضوعى است که براى بعد آن را نمایانده و آشکار سازیم، - صاحب تفسیر روض الجنان درباره شأن و نزول این آیه براى مهدى - موعود گوید: چنین عقیده اى اولى و احسن است از لحاظ این که موافق با ظاهر بوده و مى باشد آن هم از چند وجه: اول آن که الف و لام در ارض تعریف جنس بوده و آن را حمل بر عموم کردن بهتر است، دوم آن که لفظ امام درباره مهدى موعود حقیقت بوده و درباره بنى اسرائیل مجاز مى باشد، سوم آن که براى وارث بودن، وجود مهدى موعود لایق تر است زیرا آخرین امام از ائمه بوده و وارث همه گذشتگان است و دولت او به دامنه قیامت متصل مى باشد و مانند همین آیه است. آیه 105 [[سوره انبیاء]] آنجا که فرماید: «وَلَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ».</ref><br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ «5»<br />
<br />
و ما اراده كردهايم بر كسانى كه در زمين به ضعف و زبونى كشيده شدند، منّت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان (روى زمين) قرار دهيم.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
كلمهى «منت» در اينجا به معناى نعمت بزرگ و با ارزش است، نه منّت زبانى كه بازگو كردن نعمت به قصد تحقير ديگران باشد و مسلّماً كار زشت و ناپسندى است.<br />
<br />
جلد 7 - صفحه 17<br />
<br />
شكّى نيست كه هرگاه ارادهى الهى بر تحقّق امرى تعلّق گيرد، آن مسئله قطعاً عملى خواهد شد و هيچ مانعى نمىتواند سدّ راه آن گردد، قرآن مىفرمايد: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» «1» همانا فرمان اوست كه هرگاه چيزى را اراده كند كه باشد، پس آن چيز خواهد بود و محقّق خواهد شد.<br />
<br />
با اينكه همه نعمتها از جانب خداوند است وبندگان در هر نعمتى رهين منّت او هستند، ليكن او در خصوص چند نعمت، تعبير به منّت فرموده كه طبعاً از اهميّت بالاى آنها حكايت دارد، از جمله:<br />
<br />
الف: نعمت اسلام. «كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ» «2»<br />
<br />
ب: نعمت نبوّت. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا» «3»<br />
<br />
ج: نعمت هدايت. «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ» «4»<br />
<br />
د: نعمت حاكميّت مؤمنان. وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ ...<br />
<br />
در روايات بسيار، حضرت مهدى عليه السلام وحكومت آن بزرگوار در آخرالزمان مصداق اتمّ اين آيه معرّفى شده است. «5»<br />
<br />
مسئله حاكميّت مستضعفان بر زمين، با عبارات و بيانهاى مختلفى در قرآن آمده است:<br />
<br />
الف: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» «6» خداوند به كسانى كه ايمان آورده و كار شايسته انجام دادهاند، وعدهى خلافت در زمينرا داده است.<br />
<br />
ب: وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا ... ثُمَّ جَعَلْناكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ «7» بعد از آنكه اقوام ستمگر پيشين را هلاك كرديم ... شما را جانشينان زمين قرار داديم.<br />
<br />
ج: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» «8» بندگان صالح، وارث زمين مىشوند.<br />
<br />
د: «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا» «9» ما مستضعفان را وارث شرق و غرب زمين گردانديم.<br />
<br />
«1». يس، 82.<br />
<br />
«2». نساء، 94.<br />
<br />
«3». آلعمران، 164.<br />
<br />
«4». حجرات، 17.<br />
<br />
«5». تفسير كنزالدقايق.<br />
<br />
«6». نور، 55.<br />
<br />
«7». يونس، 13 و 14.<br />
<br />
«8». انبياء، 105.<br />
<br />
«9». اعراف، 137.<br />
<br />
جلد 7 - صفحه 18<br />
<br />
ه: «لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ. وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ» «1» ما ستمگران را نابود وبعد از آن شما را ساكن زمين مىگردانيم.<br />
<br />
مراد از مستضعفان در اين آيه، با توجّه به مجهول بودن فعل «اسْتُضْعِفُوا»، كسانى هستند كه خود در اين امر نقش نداشته و استكبار آنها را به استضعاف كشيده باشد.<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- حكومت جهانى مستضعفان و حمايت از مظلومان تاريخ، اراده وخواست الهى است. «نُرِيدُ»<br />
<br />
2- در حكومت خودكامه طاغوتى، نيروهاى كارآمد به ضعف كشانده مىشوند.<br />
<br />
«اسْتُضْعِفُوا»<br />
<br />
3- آينده از آنِ مستضعفان است. نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ...<br />
<br />
4- امامت، همچون بعثت، نعمت ويژهاى است كه خداوند بر مردم منّت مىنهد.<br />
<br />
در مورد بعثت پيامبر مىفرمايد: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا» «2» در اينجا مىفرمايد: نَمُنَ ... نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ «5»<br />
<br />
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَ: و اراده فرموديم اينكه منت گذاريم، عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ: بر آنانكه زبون و بيچاره شده بودند در زمين مصر و نواحى آن كه بنى اسرائيل باشند، و برهانيم ايشان را از بلا و شدت فرعون. وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً: و<br />
<br />
«1» كشاف، ج 3، ص 157- 156.<br />
<br />
جلد 10 - صفحه 101<br />
<br />
گردانيديم ايشان را پيشوايان در امر دين و داعيان مردمان به خير و صلاح تا به ايشان اقتدا كنند در خيرات و مبرات. بعضى، تفسير (ائمه) به ولاة و ملوك نموده لقوله (وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً) يعنى ايشان را پادشاه قرار داديم. وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ: و قرار داديم ايشان را وارثان مال و امتعه و املاك فرعونيان.<br />
<br />
تنبيه: اين مطلب مسلم است ملكى كه خداى تعالى عطا فرمايد، مراد ملكى است كه لازم الاتباع باشد در امور دين و دنيا، نه ملك كفر؛ زيرا آن مستلزم عدوان و ظلم است چنانكه آيات شريفه دالّ بر اين است از جمله قوله تعالى: (فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً) «1» پس بنابراين ائمه هر آينه ملوك دنيا هستند، پيشوا و مقدمند در امور دين و دنيا، و مردم مأمورند به اطاعت آنان و احاديث بسيار وارد است از جمله:<br />
<br />
1- على بن ابراهيم قمى «رحمه اللّه» فرمايد: خداوند اخبار فرمود پيغمبر خود را به آنچه رسيده موسى و اصحابش را از فرعونيان از قتل و ظلم براى اينكه تسليتى باشد در مصائبى كه از امّت بر اهل بيتش وارد آيد، پس بشارت داد آن حضرت را بعد از تعزيت به آنكه تفضل فرمايد بر ايشان و قرار دهد ايشان را خلفاء در زمين و ائمّه بر امّت، و برگرداند ايشان را به دنيا با دشمنان ايشان تا دادخواهى شود «2».<br />
<br />
2- در كافى- از ابى الصباح كنانى مروى است كه نظر فرمود حضرت باقر عليه السّلام به حضرت صادق عليه السّلام فرمود: آيا ديدى اين شخص را، اينست از كسانى كه خداى تعالى فرموده (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا) «3».<br />
<br />
3- ابن بابويه (رحمه اللّه) روايت نموده از حضرت صادق عليه السّلام كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله نظر فرمود به سوى على و حسن و حسين عليهم السّلام، پس گريه نمود و فرمود: شمائيد مستضعفون بعد از من. پس به حضرت صادق عليه السّلام عرض شد: چه معنى دارد اين يابن رسول اللّه؟ فرمود:<br />
<br />
«1» سوره نساء آيه 54.<br />
<br />
«2» تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 133.<br />
<br />
«3» اصول كافى، ج 1، كتاب الحجة، باب الاشارة و النص على ابى عبد اللّه الصّادق عليه السّلام، روايت 1، ص 306- بحار الانوار ج 24 ص 167 و 173 بنقل از مجمع البيان و مناقب.<br />
<br />
جلد 10 - صفحه 102<br />
<br />
معنى آن آنست كه شمائيد ائمه بعد از من، بدرستى كه خداوند فرموده (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا ...) بعد فرمود: اين آيه جارى است در حق ما تا روز قيامت «1».<br />
<br />
4- در جوامع- از حضرت زين العابدين عليه السّلام مروى است كه فرمود:<br />
<br />
قسم به آن خدائى كه حضرت محمّد را به حق به خلق مبعوث ساخته بشير و نذير، بدرستى كه نيكوكاران از ما كه اهل بيتيم و شيعيان ايشان، به منزله موسى و شيعيان اويند، و دشمنان ما و اتباع آنها به مثابه فرعون و اتباع اويند «2».<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ<br />
<br />
طسم «1» تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ «2» نَتْلُوا عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «3» إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ «4»<br />
<br />
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ «5» وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ «6»<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
اين آيتهاى كتاب آشكار كننده است<br />
<br />
ميخوانيم بر تو از خبر موسى و فرعون بدرستى و راستى براى گروهى كه ميگروند<br />
<br />
همانا فرعون برترى جست در زمين و قرار داد اهل آنرا گروه گروه ناتوان ميساخت جمعى از آنها را ميكشت پسرانشان را و زنده ميگذاشت زنانشان را همانا او بود از تباهكاران<br />
<br />
و ميخواستيم منّت بگذاريم بر آنان كه ناتوان كرده شده بودند در زمين و بگردانيمشان پيشوايان و بگردانيمشان وارثان<br />
<br />
و متمكّن كنيم مر ايشانرا در زمين و بنمايانيم فرعون و هامان و لشگريان آن دو را از ايشان آنچه را بودند كه بيم ميداشتند.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
شرح طسم در سور سابقه گذشت و اين سوره مشتمل بر آياتى است از قرآن كه كتابى واضح و آشكار كننده حقايق است ميخوانيم بر تو اى پيغمبر خاتم بعضى از حكايت موسى و فرعون عصر او را بحق و حقيقت و تحقيق براى انتفاع و تنبّه و تذكر گروهى كه ايمان ميآورند نه معاندين و جاحدين كه از آن بهرهمند نخواهند شد همانا فرعون علوّ و برترى جست و سركشى نمود از<br />
<br />
جلد 4 صفحه 172<br />
<br />
اوامر الهى در زمين مصر و قرار داد اهل آنرا فرقه فرقه و عدالت اجتماعى را رعايت ننمود بعضى را كه قبطى بودند تقويت كرد و بعضى را كه سبطى بودند تضعيف نمود و آنها بنى اسرائيل بودند اسباط حضرت يعقوب كه پسران ايشانرا سر ميبريد و زنانشان را استخدام مينمود و از مفسدين معروف در عالم بود او ميخواست آنها ذليل باشند ولى ما ميخواستيم كه منّت نهيم بر آنانكه او ضعيفشان كرده بود در زمين و قرار دهيم ايشانرا پيشوايان و پادشاهان و وارثان تاج و تخت و ملك و مال قبطيان كه او تقويت ميكرد آنها را و ميخواستيم كه متمكّن و مقتدر و آماده و مهيّا كنيم براى بنى اسرائيل وسائل عزت و عظمت را در زمين و ارائه دهيم بفرعون و هامان و قبطيان از ضرب دست بنى اسرائيل زوال ملك و مال و عزت و عظمت آنها را كه از آن ميترسيدند و مرتكب جرم و جنايت مىشدند چون كاهنى بفرعون گفته بود از بنى اسرائيل پسرى متولد ميشود كه سلطنت تو بدست او زوال خواهد يافت و آن احمق تصور ميكرد بتدبير ميتواند از تقدير جلوگيرى نمايد و بعضى يرى بياء و رفع اسماء ثلاثه بعد از آن قرائت نمودهاند و در روايات متعدّده از اهل بيت عصمت و طهارت منّت و تفضّل الهى بر كسانيكه ضعيف كرده شدند در زمين با قضاياى ظهور حضرت حجت و رجعت ائمه اطهار و غلبه ايشان بر دشمنان تطبيق شده و قمى ره فرموده خداوند خبر داده به پيغمبر خود از مصائب حضرت موسى براى تسليت خاطر آنحضرت از مصائب وارده بر او در اهل بيتش از امّت و بشارت داده كه خداوند بعدا تفضل خواهد فرمود برايشان و وارث زمين و پيشوايان اين امت قرار خواهد داد ايشانرا در رجعت بدنيا با دشمنانشان تا بسزاى ظلم و تعدّى خودشان برسند بدست ايشان و دوستانشان و اللّه اعلم و مؤيد اين روايات آنستكه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بصحت پيوسته كه آنچه در بنى اسرائيل واقع شده بدون كم و زياد در اين امت بوقوع خواهد پيوست و در جوامع از امام سجاد عليه السّلام نقل نموده كه قسم بخداوندى كه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را مبعوث فرمود بحق كه بشير و نذير باشد همانا خوبان ما اهل بيت و شيعيان ايشان بمنزله موسى عليه السّلام و شيعيان اويند و همانا دشمنان ما و شيعيان آنها بمنزله فرعون و شيعيان اويند.<br />
<br />
جلد 4 صفحه 173<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ نُرِيدُ أَن نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ استُضعِفُوا فِي الأَرضِ وَ نَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثِينَ «5»<br />
<br />
و ما اراده كرديم اينكه منت بگذاريم بر كساني که آنها را ضعيف كردند در زمين و آنها را پيشوايان قرار دهيم و قرار دهيم آنها را وارث ديگران.<br />
<br />
جلد 14 - صفحه 205<br />
<br />
وَ نُرِيدُ اراده، علم بصلاح است و حكمت علم بصالح و مفاسد است و از شئون علم است و از صفات ذات بخلاف مشيئة که از صفات فعل است که ايجاد است بر وفق صلاح.<br />
<br />
أَن نَمُنَّ تمام نعمتها و تفضلات الهي از روي منت است بايد بنده هميشه ممنون نعمتهاي الهي باشد زيرا احدي طلب ندارد خداوند برايگان تفضل ميفرمايد فقط قابليت تفضل ميخواهد در محل غير قابل تفضل نميفرمايد چون قبيح است و محال است از او سر زند.<br />
<br />
عَلَي الَّذِينَ استُضعِفُوا فِي الأَرضِ که بني اسرائيل باشند که در آيه قبل فرمود:<br />
<br />
«يَستَضعِفُ طائِفَةً مِنهُم».<br />
<br />
وَ نَجعَلَهُم أَئِمَّةً انبياء بني اسرائيل از زمان موسي تا عيسي عليهم السلام و چهار عنوان داريم که منطبق بر انبياء و اوصياء انبياء ميشود: امام ولي حجة خليفه وَ جَعَلناهُم أَئِمَّةً يَهدُونَ بِأَمرِنا وَ أَوحَينا إِلَيهِم فِعلَ الخَيراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ (انبياء آيه 73) إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعُونَ (مائده آيه 55) رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ لِئَلّا يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَي اللّهِ حُجَّةٌ بَعدَ الرُّسُلِ (نساء آيه 165) قُل فَلِلّهِ الحُجَّةُ البالِغَةُ (انعام آيه 149) إِنِّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَلِيفَةً (بقره آيه 30) امام يعني پيشوا که بايد ديگران باو اقتداء كنند و متابعت كنند مثل امام جماعت که مأمومين اقتداء ميكنند و در افعال متابعت مينمايند و كفار و مشركين هم امامي دارند که متابعت آنها را ميكنند چنانچه ميفرمايد: وَ جَعَلناهُم أَئِمَّةً يَدعُونَ إِلَي النّارِ وَ يَومَ القِيامَةِ لا يُنصَرُونَ (همين سوره آيه 41) ولي بمعني صاحب اختيار است و آنهم منوط است بجعل الهي و چهار قسم ولي داريم. ولاية كليه مطلقه، كليه مقيده، جزئيه مطلقه، جزئيه مقيده، كليه مطلقه خاص انبياء نسبت بامت و ائمه عليهم السلام است نسبت برعيت كليه مقيده مجعول بر مجتهد جامع الشرائط و نواب انبياء و ائمه، جزئيه مطلقه ولايت اب و جد نسبت بصغير و مجنون و سفيه، جزئيه مقيده قيم مجعول از قبل جد و اب يا از قبل مجتهد علي الصغار و المجانين و السفهاء، حجة بمعني دليل و برهان و قطع عذر طرف که انبياء پس<br />
<br />
جلد 14 - صفحه 206<br />
<br />
از اقامه معجزه و ائمه بعد از ثبوت امامت حجة اللّه هستند بر خلق حتي علماء حجة الاسلام هستند. خليفه جانشين خدا در وجوب متابعت و حرمت مخالفت<br />
<br />
«من اطاعكم فقد اطاع اللّه و من عصاكم فقد عصي اللّه».<br />
<br />
وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثِينَ که فرعون و فرعونيان غرق شوند و منازل و جواهرات و اندوختههاي آنها و رياست و سلطنت نصيب بني اسرائيل شود.<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 5)- در این آیه و آیه بعد خداوند پرده از روی اراده و مشیت خود در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را در این زمینه بیان میکند که با هم پیوند و ارتباط نزدیک دارند.<br />
<br />
1- «ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم» و آنها را مشمول مواهب خود نماییم (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ).<br />
<br />
2- «و (ما میخواهیم) آنها را پیشوایان قرار دهیم» (وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً).<br />
<br />
3- «و آنها را وارثان (حکومت جباران) قرار دهیم» (وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ).<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=28 |آیه=5}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=28 |آیه=5}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=28 |آیه=5}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=28 |آیه=5}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=28 |آیه=5}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=28 |آیه=5}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=28 |آیه=5}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=28 |آیه=5}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=28 |آیه=5}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
* محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه.<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 5 سوره قصص (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/14-12.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۲٬۴۷۷ در ۲٬۴۷۷)]<br />
</gallery><br />
<br />
<br />
[[رده:آیات سوره قصص]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]<br />
[[رده:آیات دارای شان نزول]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_5_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%B5%D8%B5_(1)-2.jpg&diff=134633پرونده:آیه 5 سوره قصص (1)-2.jpg2021-06-26T10:27:54Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 5 سوره قصص / وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ<br />
==عنوان==<br />
منت خداوند <br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 5 سوره قصص===<br />
{{قرآن در قاب|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ|ترجمه=و ما اراده داشتیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل کرده شده در آن سرزمین منّت گذارده و آنها را پیشوایان (خلق) قرار دهیم و وارث (ملک و جاه فرعونیان) گردانیم.|سوره=28|آیه=5}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
وارثان زمین<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 5 سوره قصص (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_5_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%B5%D8%B5_(1)-2.jpg&diff=134632پرونده:آیه 5 سوره قصص (1)-2.jpg2021-06-26T10:09:37Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 5 سوره قصص (1)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 5 سوره قصص / وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_5_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%B5%D8%B5_(1)-2.jpg&diff=134631پرونده:آیه 5 سوره قصص (1)-2.jpg2021-06-26T10:06:02Z<p>Akbari: آیه 5 سوره قصص / وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِي...</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 5 سوره قصص / وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_77_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%B5%D8%B5&diff=134625آیه 77 سوره قصص2021-06-26T07:24:59Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا ۖ وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ|سوره=28|آیه =77}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 77 <br />
|شماره بعدی = 78<br />
|شماره قبلی = 76<br />
|سوره= قصص<br />
|شماره سوره= 28<br />
|جزء= 20<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
و به هر چیزی که خدا به تو عطا کرده بکوش تا (ثواب و سعادت) دار آخرت تحصیل کنی و لیکن بهرهات را هم از (لذّات و نعم حلال) دنیا فراموش مکن و (تا توانی به خلق) نیکی کن چنانکه خدا به تو نیکویی و احسان کرده و هرگز در روی زمین فتنه و فساد برمینگیز، که خدا مفسدان را ابدا دوست نمیدارد.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
در آنچه خدا به تو عطا کرده است سرای آخرت را بجوی، و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و نیکی کن همان گونه که خدا به تو نیکی کرده است، و در زمین خواهان فساد مباش، بی تردید خدا مفسدان را دوست ندارد.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن، و همچنانكه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن و در زمين فساد مجوى كه خدا فسادگران را دوست نمىدارد.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
در آنچه خدايت ارزانى داشته، سراى آخرت را بجوى و بهره خويش را از دنيا فراموش مكن. و همچنان كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن و در زمين از پى فساد مرو كه خدا فسادكنندگان را دوست ندارد.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|Seek the abode of the Hereafter by means of what Allah has given you, while not forgetting your share of this world. Be good [to others] just as Allah has been good to you, and do not try to cause corruption in the land. Indeed Allah does not like the agents of corruption.’}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|And seek by means of what Allah has given you the future abode, and do not neglect your portion of this world, and do good (to others) as Allah has done good to you, and do not seek to make mischief in the land, surely Allah does not love the mischief-makers.}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|But seek the abode of the Hereafter in that which Allah hath given thee and neglect not thy portion of the world, and be thou kind even as Allah hath been kind to thee, and seek not corruption in the earth; lo! Allah loveth not corrupters,}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|"But seek, with the (wealth) which Allah has bestowed on thee, the Home of the Hereafter, nor forget thy portion in this world: but do thou good, as Allah has been good to thee, and seek not (occasions for) mischief in the land: for Allah loves not those who do mischief."}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«إِبْتَغِ»: بطلب. بجوی. «وَابْتَغِ فِیمَا»: مراد این است که نعمت دنیا باید وسیله باشد؛ نه هدف. به عبارت دیگر ثروت دنیا را باید در راه فراچنگ آوردن بهشت خدا به کار انداخت.<br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ «77»<br />
<br />
و (اى قارون!) در آنچه خداوند به تو داده است، سراى آخرت را جستجو نما و (در عين حال) بهرهات را نيز از اين دنيا فراموش مكن و همانگونه كه خداوند به تو احسان كرده است، تو نيز (از اين ثروت به ديگران) احسان نما وبدنبال فساد در زمين مباش كه خداوند، فسادگران را دوست نمىدارد.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
حضرت على عليه السلام در تفسير جملهى «لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» فرمود: «يعنى از سلامتى، قوّت، فراغت، جوانى و شادابى خود براى آخرت استفاده كن». «1»<br />
<br />
در اين آيه به چند دستور و رهنمود تربيتى اشاره شده است:<br />
<br />
الف: توجّه داشتن به آخرت، همراه با بهرهمندى از دنيا.<br />
<br />
ب: احسان به ديگران با توجّه به الطاف خداوند به انسان.<br />
<br />
«1». تفسير نورالثقلين.<br />
<br />
جلد 7 - صفحه 94<br />
<br />
ج: دورى از فساد با توجّه به «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- دنيا مزرعهى آخرت است. «وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ» (به قارون گفته شد: از اين امكانات سراى آخرت را دنبال كن.)<br />
<br />
2- دارايى ثروتمندان، از آنِ خداست. «آتاكَ اللَّهُ»<br />
<br />
3- آخرت را بايد با جديّت دنبال نمود، هر چند دنيا را نيز نبايد فراموش كرد.<br />
<br />
«ابْتَغِ- لا تَنْسَ»<br />
<br />
4- مال و ثروت مىتواند وسيلهى سعادت اخروى گردد. «وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ»<br />
<br />
5- موعظهى ثروتمندان، كار پسنديدهاى است. وَ ابْتَغِ ...<br />
<br />
6- هركس به سهم و نصيب خود اكتفا كند وباقى را صرف آخرت نمايد. وَ ابْتَغِ ...<br />
<br />
وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ ...<br />
<br />
7- در موعظه، به نيازهاى طبيعى هم توجّه داشته باشيم. «لا تَنْسَ نَصِيبَكَ»<br />
<br />
8- ثروت بىحدّ، بهرهمندى بىحساب رابدنبال ندارد. نصيب هركس محدود و مشخّص است. «نَصِيبَكَ»<br />
<br />
9- آخرتطلبى از طريق احسان به ديگران است. وَ ابْتَغِ ... وَ أَحْسِنْ<br />
<br />
10- براى دعوت ديگران به احسان، يادآورى احسان الهى در حقّ آنان كارساز است. «أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ»<br />
<br />
11- سرمايهداران بىايمان، در معرض فساد هستند. «لا تَبْغِ الْفَسادَ»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (77)<br />
<br />
بقيه كلام مؤمنان:<br />
<br />
وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ: و طلب كن و بدست آور در آنچه عطا فرموده است تو را خدا از غنا و دولت دنيا، الدَّارَ الْآخِرَةَ: سراى ديگر را، يعنى صرف كن در راه آخرت اموال خود را و آن را وسيله حصول ثواب آن جهان گردان، زيرا مقصود از ماليه دنيا اينست كه به آن متوسل شود براى وصول به درجات اخروى. وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا: و فراموش مكن بهره خود را از مال دنيا كه آن تحصيل آخرت است به آن در صرف خيرات و مبرّات. يا فراموش مكن نصيب خود را در وقت رحلت از اين جهان كه كفنى بيش نخواهد بود، پس از آن حال بيانديش و به مال و منال غره مشو.<br />
<br />
در معانى الاخبار از حضرت صادق عليه السّلام از پدر بزرگوارش از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اى لا تنس صحّتك و قوّتك و فراغك و شبابك و نشاطك ان تطلب بها الاخرة فراموش مكن صحت خود را و قوت خود را و فراغت<br />
<br />
جلد 10 - صفحه 180<br />
<br />
خود را و جوانى خود را از اينكه طلب كنى به هر يك از اينها آخرت را «1».<br />
<br />
وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ: و نيكوئى كن به خود و بندگان خدا همچنانكه نيكوئى نموده است خدا به تو از اعطاى نعم. از حسن نقل است كه قارون بخيل بود به حدى كه اصلا از متاع دنيا و زخارفى كه در دست او بود متمتع نمىشد. قوم به او گفتند كه در خوردن و آشاميدن و پوشش و نكاح از آن بهرهور شو كه بر تو محظور نيست «2». وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ: و طلب مكن فساد در زمين را از ظلم و تعدى و نخوت و غرور و ساير معاصى، إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ: بدرستى كه خداى تعالى دوست نمىدارد فساد كنندگان در دنيا را.<br />
<br />
تبصره: آيه شريفه دستور اخلاقى است براى عموم به پنج كلمه جامعه:<br />
<br />
1- نهى از فرح و بطر و انهماك در تلذذ به حطام دنيا به حدى كه غافل سازد شخص را از تهيه زاد و توشه آخرت به اعمال صالحه.<br />
<br />
2- صرف مال در خيرات و مبرات و موجبات سعادت و رضايت حضرت سبحان.<br />
<br />
3- امر به طلب كردن حظّ نفس كه نصيب انسانى است از دنيا براى عقبى كه از جوانى قبل از پيرى، و از صحت قبل از ناخوشى، و از قوت قبل از ناتوانى، و از فراغت قبل از گرفتارى، و از حيات قبل از موت.<br />
<br />
4- امر به مطلق احسان كه داخل است در آن اعانت به مال و جاه و دست و زبان و طلاقت وجه و حسن لقا و بشاشت وجه و تلطف و ترحم.<br />
<br />
5- نهى از فساد در زمين به اتيان محرمات و ارتكاب معاصى از ظلم و فسق، زيرا هر معصيتى اثر وضعى دارد در عالم و شآمت آن رخنه در نظام اتمّ، و موجب افساد خواهد بود؛ چنانچه فرمايشات ائمه هدى و عالمان به حقايق اشياء اين مطلب را واضح و مبرهن سازد. از جمله ابن بابويه (رحمه اللّه) به اسناد خود روايت<br />
<br />
«1» معانى الاخبار صدوق (چ حيدرى، 1379 هجرى)، ص 325 و مجمع البيان ج 4، ص 266 و تفسير برهان ج 3 ص 237.<br />
<br />
«2» تفسير منهج الصادقين، چاپ اسلاميه، ج 7، ص 127.<br />
<br />
جلد 10 - صفحه 181<br />
<br />
نموده از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود:<br />
<br />
إنّ سليمان بن داود خرج ذات يوم مع اصحابه ليستسقى فوجد نملة قد رفعت قائمة من قوائمها الى السّماء و هى تقول: اللّهمّ انّا خلق من خلقك لا غنا بنا عن رزقك فلا تهلكنا بذنوب بنى ادم. فقال سليمان لأصحابه ارجعوا فقد سقيتم بغيركم.<br />
<br />
بدرستى كه حضرت سليمان بن داود بيرون رفت روزى با اصحاب خود براى طلب باران، پس يافت مورچهاى را كه بتحقيق بلند نموده قائمهاى از قوائم خود را به آسمان و گويد: بار خدايا ما مخلوقى هستيم از مخلوقات تو، بىنياز نيستيم ما از روزى تو، پس هلاك مكن ما را به گناه بنى آدم؛ پس سليمان فرمود: برگرديد كه به تحقيق سيراب شديد به غير خود «1».<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (76) وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (77) قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (78)<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
همانا قارون بود از قوم موسى پس ستم كرد بر آنان و داديم او را از گنجها مقدارى كه همانا كليدهايش گرانى ميكرد بگروهى صاحبان قوّت هنگاميكه گفتند باو قومش شاد مباش همانا خداوند دوست ندارد بسيار شادمانان را<br />
<br />
و طلب كن به آنچه داد تو را خدا سراى آخرت را و فراموش مكن بهرهات را از دنيا و نيكى كن همچنانكه نيكى كرد خدا بتو و مخواه فساد را در زمين همانا خدا دوست نميدارد فساد كنندگانرا<br />
<br />
گفت جز اين نيست كه داده شدم آنرا براى دانشى كه نزد من است آيا ندانست كه خدا بتحقيق هلاك كرد پيش از او از اهل اعصار گذشته كسيرا كه شديدتر بود از او از حيث قوّت و زيادتر بود از جهت ثروت و پرسيده نميشوند از گناهانشان گناهكاران.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال براى بيان بىاعتبارى مال دنيا و سوء عاقبت مغرورين<br />
<br />
جلد 4 صفحه 206<br />
<br />
بآن شمّهاى از احوال قارون را كه پسر خاله حضرت موسى بروايت مجمع از امام صادق عليه السّلام بوده ذكر فرموده كه بر بنى اسرائيل بزرگ منشى و تكبر و تفرعن بنا حق مينمود و حق آنها را ادا نميكرد و خداوند بقدرى مال و ثروت باو عنايت فرموده بود كه صندوقهاى اموالش سنگينى مينمود در وقت حمل و نقل بر جماعتى از مردم نيرومند و قمى ره فرموده از ده نفر تا نوزده نفر كليدهاى خزانههاى او را حمل مينمودند و اينمعنى بالغت موافقتر است ولى در مجمع نسبت بأكثر مفسرين داده كه مراد از مفاتح اينجا خزائن است چنانچه در قول خداوند و عنده مفاتح الغيب به اين معنى استعمال شده و آن با اعتبار موافقتر است چون كليد مخزنها اين قدر باشد مستبعد است در هر حال گفتهاند او پسر عموى حضرت موسى يصهر بن فاهت بن لاوى و از مؤمنين بآنحضرت بود و اين منافات با روايت مجمع ندارد چون ميشود هر دو نسبت را داشته باشد و قوم او را ملامت نمودند كه اينقدر سرگرم و دلخوش بزخارف دنيا نباش خداوند اين نوع دلخوشى و مسرّت را دوست ندارد در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند بموسى عليه السّلام وحى فرمود كه خوشحال مباش بزيادى مال و وامگذار ياد مرا در هر حال همانا زيادى مال موجب فراموشى گناهان شود و ترك ياد من سبب قساوت قلب گردد و در توحيد از آن حضرت نقل نموده كه اگر عقوبت از خداى تعالى حق باشد پس خوشحالى براى چيست و نيز او را نصيحت نمودند كه مال دنيا براى صرف در تحصيل عقبى خوب است حال كه خدا بتو ثروت و مكنت عنايت فرموده آنرا در طلب رضاى خدا و بدست آوردن اجر اخروى صرف كن و بهره خود را از دنيا كه مزرعه آخرت است از دست مده يا بقدر لازم براى توسعه بر خود و اهل و عيالت خرج كن و ما بقى را در راه خدا انفاق نما و نيكى كن به بندگان خدا چنانچه خداوند بتو نيكى كرد و مال داد يا شكر خدا را بجا آور چنانچه او بتو نعمت داد و اين ثروت و مكنت را وسيله فتنه و فساد در زمين قرار مده چون خداوند اهل فتنه و فساد را دوست ندارد در معانى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فراموش نكن صحت و قوّت و فراغت و جوانى و نشاط خود را كه طلب نمائى بآنها آخرت را و اين مؤيد معناى اول است كه براى و لا تنس نصيبك من الدّنيا ذكر شد و در مجمع آنرا باكثر مفسرين نسبت<br />
<br />
جلد 4 صفحه 207<br />
<br />
داده و فرموده حقيقت نصيب انسان از دنيا آنستكه صرف در تحصيل آخرت شود چون آن باقى و باقى فانى است و در مصباح الشريعه از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه بزرگترين فساد آنستكه بنده راضى شود بغفلت از ياد خدا و اين فساد متولد ميشود از درازى آرزو و حرص و تكبر چنانچه خداوند خبر داده در قصه قارون در قول خود و لا تبغ الفساد فى الارض انّ اللّه لا يحبّ المفسدين كه اين صفات در او بود و اصل آنها حب دنيا و جاه و مال آن و متابعت هواى نفس و شهوات آن و گامهاى شياطين است و قارون در جواب آنها گفت اين اموال را من براى علم و دانشى كه دارم پيدا كردم كه شما آنعلم را نداريد و نميتوانيد پيدا كنيد چون گفتهاند او از تمام بنى اسرائيل بصيرتر بود بطرق كسب و تجارت و زراعت و قمى ره فرموده او كيمياگر بود و بعضى گفتهاند مرادش آن بود كه خداوند اين مال را براى مزيّت علمى و فضلى من بر شما بمن عطا فرموده و بشما نداده و من مستحق آن بودم نه شما و در هر حال جوابى خارج از رسم ادب بنده در پيشگاه مولى داد لذا خداوند براى توبيخ و ملامت او فرموده آيا قارون با اينكه ادعاى علم و دانش داشت ندانست كه خداوند اهل اعصار سابقه بر او را بعذاب خود هلاك فرمود با آنكه بمراتب قوّت و قدرت و ثروت و مكنتشان بيش از او بود پس نبايد بتوانائى و توانگرى مغرور و مأمون از مكر خدا شد و در وقت نزول عذاب كسى از گناهكاران نميپرسد گناه شما چه بود كه بعذاب الهى گرفتار شديد تا آنها عذرخواهى نمايند يا در قيامت بدون سؤال و حساب بجهنم ميروند چون بسيماشان شناخته و بدوزخ كشيده ميشوند و قمى ره فرموده مراد آنستكه سؤال كرده نميشوند مجرمين قبلى از گناهان حاضرين كه فعلا معذب شدهاند و اللّه اعلم بمراده.<br />
<br />
جلد 4 صفحه 208<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ ابتَغِ فِيما آتاكَ اللّهُ الدّارَ الآخِرَةَ وَ لا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنيا وَ أَحسِن كَما أَحسَنَ اللّهُ إِلَيكَ وَ لا تَبغِ الفَسادَ فِي الأَرضِ إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ المُفسِدِينَ (77)<br />
<br />
و طلب كن در آنچه خداوند بتو داده دار آخرت را و فراموش مكن نصيب خود را از دنيا و احسان كن همان نحوي که خداوند بتو احسان فرموده و طلب نكن فساد در روي زمين را محققا خدا فساد كنندگان را دوست نميدارد.<br />
<br />
مال دنيا اگر از ممر حلال بدست آيد و صرف آخرت كنند بهترين مالها است، دارد در خبر که جماعتي از فقراء مشرف شدند خدمت حضرت رسول و عرض كردند بسياري از عبادات را اغنياء دارند که ما از آنها محروم هستيم از عبادات ماليه مثل زكاة، خمس، حج، صله ارحام، دستگيري از فقراء صرف جهاد في سبيل اللّه، احسان به بندگان و امثال اينها جامعش صرف دين، بناي مساجد، مدارس اصلاح طرقات و غير اينها و ما فقراء محروم هستيم از اينکه فيوضات حضرت اذكاري تعليم آنها كرد که اينکه نوع مثوبات را درك كنند اغنياء فهميدند آن اذكار را هم عمل كردند فقراء آمدند که اغنياء هر دو قسمت را درك كردند حضرت فرمود:<br />
<br />
«ذلِكَ الفَضلُ مِنَ اللّهِ» لذا بقارون گفتند:<br />
<br />
وَ ابتَغِ فِيما آتاكَ اللّهُ الدّارَ الآخِرَةَ صرف دين كن و مبادا صرف معصيت يا جمع آوري آنها كني که جز وبال و مسئوليت براي تو باقي نميماند.<br />
<br />
وَ لا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنيا اينکه موهبتي که خدا بتو عنايت كرده در دنيا بهرهبرداري<br />
<br />
جلد 14 - صفحه 277<br />
<br />
كن و براي آخرت خود قرار ده و فراموش مكن آنچه صرف آخرت كردي براي تو ميماند و آنچه گذاردي از دست ميرود.<br />
<br />
وَ أَحسِن كَما أَحسَنَ اللّهُ إِلَيكَ شكر هر نعمتي صرف آن نعمت است در مرضي الهي بتو احسان فرموده تو هم به بندگان او احسان كن.<br />
<br />
وَ لا تَبغِ الفَسادَ فِي الأَرضِ مبادا صرف معاصي و اموري كني که موجب غضب الهي باشد و فساد در روي زمين.<br />
<br />
إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ المُفسِدِينَ و كسي را که مورد حب الهي نباشد مشمول رحمت نخواهد شد و مثواي او جهنم است.<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 77)- بعد از این نصیحت، چهار اندرز پرمایه و سرنوشت ساز دیگر به او میدهند که مجموعا یک حلقه پنجگانه کامل را تشکیل میدهد.<br />
<br />
نخست میگویند: «در آنچه خدا به تو داده است سرای آخرت را جستجو کن، وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ.<br />
<br />
اشاره به این که مال و ثروت بر خلاف پندار بعضی از کجاندیشان، چیز بدی نیست، مهم آن است که ببینیم در چه مسیری بهکار میافتد. و قارون کسی بود که با داشتن آن اموال عظیم، قدرت کارهای خیر اجتماعی فراوان داشت ولی چه سود که غرورش اجازة دیدن حقایق را به او نداد.<br />
<br />
در نصیحت دوم افزودند: «و سهم و بهرهات را از دنیا فراموش مکن» وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا.<br />
<br />
این یک واقعیت است که هر انسان سهم و نصیب محدودی از دنیا دارد، یعنی اموالی که جذب بدن او، یا صرف لباس و مسکن او میشود مقدار معینی است، و مازاد بر آن به هیچ وجه قابل جذب نیست.<br />
<br />
مگر یک نفر چقدر میتواند غذا بخورد؟ چه اندازه لباس بپوشد؟ چند مسکن و چند مرکب میتواند داشته باشد؟ و به هنگام مردن چند کفن با خود میتواند ببرد؟ پس بقیه خواه و ناخواه سهم دیگران است و انسان امانتدار آنها! و چه زیبا فرمود: امیر مؤمنان علی علیه السّلام: «ای فرزند آدم! هر چه بیش از مقدار خوراکت به دست میآوری خزانهدار دیگران در مورد آن خواهی بود»! سومین اندرز این که: «همانگونه که خدا به تو نیکی کرده است تو هم نیکی کن» وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ.<br />
<br />
و به تعبیر دیگر همانگونه که خدا به تو بخشیده است به دیگران ببخش.<br />
<br />
بالاخره چهارمین اندرز این کمه: نکند که این امکانات مادی تو را بفریبد و آن را در راه فساد و افساد بهکار گیری! «هرگز فساد در زمین مکن که خدا مفسدان را دوست ندارد» وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ.<br />
<br />
این نیز یک واقعیت است که بسیاری از ثروتمندان ب ایمان گاه بر اثر جنون <br />
<br />
ج3، ص479<br />
<br />
افزونطلبی و گاه برای برتریجویی دست به فساد میزنند جامعه را به محرومیت و فقر میکشانند همهچیز را در انحصار خود میگیرند.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=28 |آیه=77}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=28 |آیه=77}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=28 |آیه=77}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=28 |آیه=77}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=28 |آیه=77}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=28 |آیه=77}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=28 |آیه=77}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=28 |آیه=77}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=28 |آیه=77}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 77 سوره قصص (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/14-copy-10.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۳٬۰۰۸ در ۳٬۰۰۸)]<br />
</gallery><br />
[[رده:آیات سوره قصص]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_77_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%B5%D8%B5_(1)-2.jpg&diff=134620پرونده:آیه 77 سوره قصص (1)-2.jpg2021-06-26T06:52:55Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 77 سوره قصص / وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ<br />
==عنوان==<br />
نیکی <br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 77 سوره قصص===<br />
{{قرآن در قاب|وَأَحْسِنْ كَمَاأَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ|ترجمه=(تا توانی به خلق)نیکی کن چنانکه خدا به تو نیکویی و احسان کرده.|سوره=28|آیه=77}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
نیکی<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 77 سوره قصص (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_77_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%B5%D8%B5_(1)-2.jpg&diff=134613پرونده:آیه 77 سوره قصص (1)-2.jpg2021-06-26T06:27:42Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 77 سوره قصص (1)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 77 سوره قصص / وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_77_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%B5%D8%B5_(1)-2.jpg&diff=134610پرونده:آیه 77 سوره قصص (1)-2.jpg2021-06-26T06:04:05Z<p>Akbari: آیه 77 سوره قصص / وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 77 سوره قصص / وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_21_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B1%D9%88%D9%85&diff=134573آیه 21 سوره روم2021-06-24T07:19:11Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ|سوره=30|آیه =21}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 21 <br />
|شماره بعدی = 22<br />
|شماره قبلی = 20<br />
|سوره= روم<br />
|شماره سوره= 30<br />
|جزء= 21<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
و باز یکی از آیات (لطف) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر نیز برای مردم بافکرت ادلهای (از علم و حکمت حق) آشکار است.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
و از نشانه های [قدرت و ربوبیت] او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ یقیناً در این [کار شگفت انگیز] نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند،<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
و از نشانههاى او اينكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين [نعمت] براى مردمى كه مىانديشند قطعاً نشانههايى است.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
و از نشانههاى قدرت اوست كه برايتان از جنس خودتان همسرانى آفريد. تا به ايشان آرامش يابيد، و ميان شما دوستى و مهربانى نهاد. در اين عبرتهايى است براى مردمى كه تفكر مىكنند.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|And of His signs is that He created for you mates from your own selves that you may take comfort in them, and He ordained affection and mercy between you. There are indeed signs in that for a people who reflect.}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|And one of His signs is that He created mates for you from yourselves that you may find rest in them, and He put between you love and compassion; most surely there are signs in this for a people who reflect.}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|And of His signs is this: He created for you helpmeets from yourselves that ye might find rest in them, and He ordained between you love and mercy. Lo! herein indeed are portents for folk who reflect.}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|And among His Signs is this, that He created for you mates from among yourselves, that ye may dwell in tranquillity with them, and He has put love and mercy between your (hearts): verily in that are Signs for those who reflect.}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
*'''تسكنوا''': سكون: آرام گرفتن بعد از حركت. به معنى آرامش باطن و الفت گرفتن نيز آمده است در لغت آمده: «سكن اليه: ارتاح» منظور از آن در آيه همين است.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 188</ref><br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
تفسير نور(10جلدى) ج7 188 سوره الروم، آيه 21 ..... ص : 188<br />
<br />
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «21»<br />
<br />
و از نشانههاى او آن است كه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و ميان شما و همسرانتان علاقهى شديد و رحمت قرار داد؛ بى شك در اين (نعمت الهى،) براى گروهى كه مىانديشند نشانههاى قطعى است.<br />
<br />
جلد 7 - صفحه 189<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
ياد خداوند مايهى آرامش دل و روح است، «بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1» و همسر مايهى آرامش جسم و روان. «أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» «2»<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- آفرينش، هدفدار است. «خَلَقَ لَكُمْ»<br />
<br />
2- زن و مرد از يك جنس هستند. (بر خلاف پارهاى عقايد خرافى و تحقيرآميز كه زن را موجودى پستتر يا از جنس ديگر مىپندارند.) «مِنْ أَنْفُسِكُمْ»<br />
<br />
3- همسر بايد عامل آرامش باشد نه مايهى تشنّج و اضطراب. «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها»<br />
<br />
4- هدف از ازدواج، تنها ارضاى غريزهى جنسى نيست، بلكه رسيدن به يك آرامش جسمى و روانى است. «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها»<br />
<br />
5- نقش همسر، آرام بخشى است. «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها»<br />
<br />
6- محبّت، هديهاى الهى است كه با مال و مقام و زيبايى به دست نمىآيد. «جَعَلَ» (مودّت و رحمت، هديهى خدا به عروس و داماد است.)<br />
<br />
7- هر كس با هر عملى كه آرامش و مودّت و رحمت خانواده را خدشهدار كند، از مدار الهى خارج و در خطّ شيطان است. جَعَلَ بَيْنَكُمْ ...<br />
<br />
8- رابطهى زن و مرد، بايد بر اساس مودّت و رحمت باشد. «مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» (مودّت و رحمت، عامل بقا و تداوم آرامش در زندگى مشترك است.)<br />
<br />
9- مودّت و رحمت، هر دو با هم كارساز است. (مودّت بدون رحمت و خدمت، به سردى كشيده مىشود و رحمت بدون مودّت نيز دوام ندارد.) «مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»<br />
<br />
10- تنها اهل فكر مىتوانند به نقش سازندهى ازدواج پى ببرند. «لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»<br />
<br />
«1». رعد، 28.<br />
<br />
«2». روم، 21.<br />
<br />
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 190<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «21»<br />
<br />
2- وَ مِنْ آياتِهِ: و از جمله علامات دالّه بر قدرت باهره او، أَنْ خَلَقَ لَكُمْ:<br />
<br />
اين است كه آفريد براى شما، مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً: از نفسهاى شما، يعنى از جنس شما و از شكل شما زنان، لِتَسْكُنُوا إِلَيْها: تا آرام گيريد و ميل كنيد به ايشان به حسب جنسيت، زيرا جنسيت سبب تضامّ «1» و ملايمت و أنسيت است، و عدم جنسيت واسطه تضاد و مخالفت و منافرت باشد. نزد قتاده مراد حوا است كه از ضلع آدم عليه السّلام خلق شده، و خلق نساء بعد از آن از اصلاب و نطف رجال. وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً: و قرار داد ميان شما و ازواج شما و ميان افراد جنس شما بعد از آنكه سابقه معرفت نبود ميان شما دوستى و مهربانى، يا بواسطه ازدواج تا موجب انتظام امر معاش باشد، زيرا تعيّش انسان موقوف است بر تعارف و مودّت و رحمت.<br />
<br />
در منهج- مروى است كه شخصى خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله آمد عرض كرد: يا رسول اللّه مرا از كارى تعجب مىآيد و آن اينست كه مردى و زنى هرگز يكديگر را نديده باشند، چون ميان ايشان مناكحه واقع شود و يك روز با هم صحبت كنند، بحيثيتى مودت ميان آنها پيدا شود كه از آن عظيمتر نباشد؟ حضرت فرمود: اين از جانب حق تعالى است حيث قال: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً» «2» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ: بدرستى كه در آفريدن ازواج مشاكل و مشابه مردان در بشريت هر آينه نشانههاى قدرت الهى است، لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ: مر گروهى را<br />
<br />
«1» تضامّ، از ماده «ضمّ» يعنى اجتماع.<br />
<br />
«2» منهج الصادقين (چ سوم اسلاميه 1346 ش) ج 7 ص 196.<br />
<br />
جلد 10 - صفحه 283<br />
<br />
كه تفكر كنند و به تأمل دريابند آثار قدرت باهره الهيه را در خلقت ازواج براى انسانى: 1- قرار دادن زوج از جنس انسانى. 2- سكونت و آرامش كه نتيجه جنسيت است. 3- ايجاد مودت و دوستى ما بين دو نفر اجنبى به سبب زوجيت. 4- احداث رحمتى ما بين آن دو كه نسبت به هم منظور دارند، چه بسا ما بين دو رحم و خويش چنين تراحمى موجود نباشد.<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ «20» وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «21» وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ «22» وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ «23» وَ مِنْ آياتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ «24»<br />
<br />
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذا دَعاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ «25»<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
و از نشانههاى او است آنكه آفريد شما را از خاك پس آنگاه شما آدميانى گرديد كه پراكنده شويد<br />
<br />
و از نشانههاى او است آنكه آفريد براى شما از خودتان جفتهائى تا آرام گيريد و ميل كنيد بآنها و قرار داد ميانتان دوستى و مهربانى همانا در اين هر آينه نشانهها است براى گروهى كه تفكر ميكنند<br />
<br />
و از نشانههاى او است آفريدن آسمانها و زمين و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شما همانا در اين هر آينه نشانهها است براى دانايان<br />
<br />
و از نشانههاى او است خواب شما بشب و روز و طلب كردن شما از فضلش همانا در اين هر آينه آيتها است براى گروهى كه ميشنوند<br />
<br />
و از نشانههاى او است كه مينماياند بشما برق را براى ترس و اميد و فرو ميفرستد از آسمان آب را پس زنده ميگرداند بآن زمين را بعد از مردنش همانا در اين هر آينه نشانهها است براى گروهى كه تعقل ميكنند<br />
<br />
و از نشانههاى او است آنكه برپا ميباشد آسمان و زمين به امرش پس چون بخواند شما را خواندنى از زمين آنگاه شما بيرون مىآئيد.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال در اين آيات شريفه بعلائم و آيات قدرت و رحمت و حكمت خود اشاره فرموده براى تحكيم مبانى معاد كه قبلا گوشزد شده بود و بعدا هم اثبات خواهد شد باين تقريب كه از جمله آيات و علائم قدرت خداوند آنستكه خلق كرد شما را از خاك در بدو امر كه پدر و مادر تمام شما را از خاك آفريد و شما از آن دو بوجود آمديد و بعد از آن از نطفه كه آن از مأكولات زمين كه خاك است پيدا ميشود پس شما بنى آدم زياد شديد و در زمين پراكنده گشتيد و بتمام معنى از خاكيد و چگونه تصوّر ميشود كه بعد از مردن و خاك شدن خداوند نتواند شما را از خاك بيرون آورد و مجتمع فرمايد و از جمله علائم و آيات رحمت او آنستكه از جنس شما براى شما جفتها و زنانى خلق فرمود كه شما با آنها الفت گيريد و مأنوس شويد و ميل كنيد بسوى آنها و عجب در آنستكه بعد از اجرا صيغه ازدواج فورا دوستى و مهربانى ميان شما ايجاد فرمايد بطوريكه هر يك نفع<br />
<br />
جلد 4 صفحه 251<br />
<br />
ديگرى را بيش از هر كس طالب و هر يك از ضرر ديگرى بيش از هر كس گريزانيد و هر كس اندك تفكر و تأمّلى نمايد مىيابد كه اين دوستى و مهربانى كه سابقه نداشته از مبدء رأفت و رحمت بآنها افاضه شده و از لطف و رحمت خدا بر بندگان است كه وسائل آرامش و آسايش و دلخوشى و سرگرمى و انتظام امور و انتشار نسل آنها را در زمين تا يوم النّشور فراهم فرموده و اينها همه آيات الهى است كه مشهود بندگان ميگردد و از آنها غفلت دارند و يكى از آثار و علائم قدرت و حكمت خداوند آنستكه آسمانها و زمين و آنچه را در آنها است از موجودات سماويّه و ارضيّه خلق فرموده و زبانها و رنگهاى بنى آدم را كه همه از خاك و از يك پدر و مادر بوجود آمدهاند بطورى مختلف فرموده كه گفتار و رخسار دو نفر مثل هم نيست كه نتوان تشخيص داد و هر قدر شبيه بيكديگر باشند باز ممتاز و شناخته ميشوند با آنكه عمل طبيعت بيك منوال است ولى خداوند حكيم چنين اراده فرموده كه مردم مشتبه بيكديگر نشوند و نظم عالم مختل نگردد و بعضى اختلاف زبان را باختلاف لغات از قبيل فارسى و عربى و تركى و اختلاف الوان را بسياهى و سفيدى و سرخى و زردى و ما بين اينها كه تمام آنها بامر و صنع خداوند است تفسير فرمودهاند و علماء و دانشمندان ميدانند كه خلقت آسمانها و زمين و خورشيد و ماه و اينهمه ستارگان ثوابت و سيّارات كه با نظم و ترتيب محيّر العقولى در گردشند و اختلاف السنه و الوان كه متضمّن حكم و مصالح بى پايانست از غير خداوند عالم قدير حكيم ممكن نيست ولى نادانان نميدانند و همه را طبيعى مىپندارند و از درك حقايق گريزانند و عالمين بفتح لام نيز قرائت شده است و يكى از علائم حكمت و رحمت خداوند آنستكه شب را براى آسايش و استراحت مردم ايجاد فرموده و روز را براى تحصيل معاش و طلب روزى بفضل الهى پس خواب مردم و طلب روزى آنها در شب و روز از آيات رحمت و حكمت او است كه هر يك مناسب با وقتى است كه براى آن مقرّر فرموده و اينكه نفرموده منامكم باللّيل و ابتغاءكم من فضله فى النّهار براى اشاره بآنستكه هر يك از نوم و ابتغاء اگر چه در اصل براى وقت مناسب خود وضع شدهاند ولى اگر احيانا خواب در شب كم شود در روز مانعى از جبران آن نيست و نيز اگر طلب روزى در روز وافى<br />
<br />
جلد 4 صفحه 252<br />
<br />
يا ممكن نشود در شب اشتغال بآن سزاوار است چون دو وقت براى دو كار در وسط آندو تعيين شده كه دلالت بر صلاحيّت آن دو وقت براى آن دو كار دارد و كسانيكه گوش شنوا دارند و حاضرند براى قبول آيات حقّ و امارات حقيقت ميدانند كه اين اختلاف روز و شب و صلاحيّت آن دو و اصليّت هر يك براى كارى و امثال اين معانى دلالت بر وجود خداى رحيم حكيم دارد ولى كسانيكه استنكاف از قبول حقّ دارند و گريزان از درك حقائقند اينها را حمل بر امور طبيعى و اتّفاقى ميكنند و متنبّه و متذكّر نميشوند كه افعال مناسب با حكمت و رحمت از غير حكيم رحيم صادر نميگردد و يكى از آيات و علائم حكمت و رحمت الهى بر بندگان آنستكه آن خداوند مينماياند چون در اصل انّه يريكم بوده و انّه براى اختصار حذف شده يعنى ارائه ميدهد و مىنماياند بشما برق را قبل از نزول باران غالبا و بدون آن احيانا براى ايجاد خوف و رجاء در بندگان كه بترسند از نزول صاعقه خصوصا در سفر و اميدوار شوند بباران رحمت مخصوصا در حضر يا بترسند از تخلّف آن از باران و اميدوار باشند بتعقّب آن بآن چون خوب است بندگان از طرف پروردگارشان در حال خوف و رجاء باشند و باران رحمت خود را از آسمان نازل ميفرمايد و تمام اراضى مرده و خشك شده و بى گياه مانده را زنده و سبز و خرّم ميفرمايد براى تفرّج و تفريح و ارتزاق بندگان ولى ادراك تمام اين معانى و آنكه بر طبق حكمت و مصلحت است و بايد از حكيم عليم صادر شود موقوف بتعقّل و تفكّر است و الّا ممكن است حمل بر امور طبيعى شود و يكى از آيات قدرت خداوند قيام و قرار و پديدار و پايدار شدن آسمانها و زمين است بفرمان و اراده و اختيار او پس هر وقت بخواند مردم را خواندنى بنحو مخصوص در پيشگاه خود براى حساب اعمال و جزاى افعال همه فورا داعى حقّ را لبّيك گويان از قبرها بيرون آيند و در محكمه عدل الهى حاضر شوند و كيفيّت دعوت و اجابت در سوره بقره ذيل آيه فقلنا اضربوه ببعضها تحت عنوان تبيين سماوى گذشت و بعضى دعوت را بنفخ دوم در صور دانستهاند و بعضى آنرا بگفتن اسرافيل اجيبوا داعى اللّه تفسير فرمودهاند.<br />
<br />
جلد 4 صفحه 253<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ مِن آياتِهِ أَن خَلَقَ لَكُم مِن أَنفُسِكُم أَزواجاً لِتَسكُنُوا إِلَيها وَ جَعَلَ بَينَكُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَومٍ يَتَفَكَّرُونَ «21»<br />
<br />
و از جمله آيات قدرت الهي اينكه خلق فرمود از نفوس شما ازواج و زنهايي که آرام گيريد و سكونت نفس پيدا كنيد به آنها و بين شما و ازواج شما قرار داد و جعل فرمود دوستي و رحمت به يكديگر.<br />
<br />
بدرستي که در اينکه، آيات بسياري است از براي قومي که تفكر كنند.<br />
<br />
وَ مِن آياتِهِ بيان يك قسمت از آيات الهي.<br />
<br />
أَن خَلَقَ لَكُم مِن أَنفُسِكُم أَزواجاً اولا خلقت حوا از فاضل طينت آدم بوده و ثانيا نساء از نطفه رجال. چه قدرت نمايي که يك نطفه بسا ذكور و بسا اناث ميآورد که در بسياري از خصوصيات تفارق دارند، از حيث عورت و رحم و مشيمة و ثدي و قوه و ضعف، و ثالثا متشاكل يكديگر و از يك جنس بودند، يك زبان و يك قوي.<br />
<br />
لِتَسكُنُوا إِلَيها زوج و زوجه، انس به يكديگر و الفت بين اينکه دو و سكون و اطمينان بين آنها با اينكه هيچگونه انتساب رحمي يا شغلي يا معاشرتي بين آنها نبوده، بلكه بسا از يك شهر و يك محله و يك مملكت هم نيستند.<br />
<br />
وَ جَعَلَ بَينَكُم بين زوج و زوجه دوستي و وداد و علاقه و دلبستگي.<br />
<br />
مَوَدَّةً وَ رَحمَةً احسان به يكديگر، خدمت به يكديگر، دلسوز يكديگر حتي بسا بر خود مقدم ميدارد: هُنَّ لِباسٌ لَكُم وَ أَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ (سوره بقره آيه 187).<br />
<br />
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَومٍ يَتَفَكَّرُونَ انسان بالاترين عباداتش تفكر در آثار قدرت الهي و در عواقب امور و در پيشامدهاي عالم آخرت است که فرمود:<br />
<br />
«تفكر ساعة خير من عبادة ستين سنة»<br />
<br />
و در بعضي اخبار<br />
<br />
«سبعين سنة».<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 21)- این آیه نیز بخش دیگری از آیات انفسی را که در مرحله بعد از آفرینش انسان قرار دارد مطرح کرده، میفرماید: «و از نشانههای او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش یابید» (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها).<br />
<br />
و از آنجا که ادامه این پیوند در میان همسران، نیاز به یک جاذبه و کشش قلبی و روحانی دارد به دنبال آن اضافه میکند: «و در میان شما مودّت و رحمت قرار داد» (وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً).<br />
<br />
و در پایان آیه برای تأکید بیشتر میفرماید: «در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).<br />
<br />
و از اینجا میتوان نتیجه گرفت آنها که پشت پا به این سنت الهی میزنند وجود ناقصی دارند، چرا که یک مرحله تکاملی آنها متوقف شده مگر آن که به راستی شرایط خاص و ضرورتی ایجاب تجرّد کند.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=30 |آیه=21}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=30 |آیه=21}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=30 |آیه=21}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=30 |آیه=21}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=30 |آیه=21}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=30 |آیه=21}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=30 |آیه=21}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=30 |آیه=21}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=30 |آیه=21}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 21 سوره روم (1).jpg<br />
پرونده:آیه 21 سوره روم (2).jpg<br />
پرونده:آیه 21 سوره روم (3).jpg<br />
پرونده:آیه 21 سوره روم (4).jpg<br />
پرونده:آیه 21 سوره روم (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۲٬۴۸۰ در ۳٬۵۰۸)]<br />
</gallery><br />
<br />
[[رده:آیات سوره روم]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_21_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B1%D9%88%D9%85_(1)-2.jpg&diff=134568پرونده:آیه 21 سوره روم (1)-2.jpg2021-06-24T06:40:44Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>==عنوان==<br />
همسران <br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 21 سوره روم===<br />
{{قرآن در قاب|وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ|ترجمه=و باز یکی از آیات (لطف) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر نیز برای مردم بافکرت ادلهای (از علم و حکمت حق) آشکار است.|سوره=30|آیه=21}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
ازدواج<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 21 سوره روم (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_21_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B1%D9%88%D9%85_(1)-2.jpg&diff=134566پرونده:آیه 21 سوره روم (1)-2.jpg2021-06-24T06:31:40Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 21 سوره روم (1)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 21 سوره روم / وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_21_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B1%D9%88%D9%85_(1)-2.jpg&diff=134565پرونده:آیه 21 سوره روم (1)-2.jpg2021-06-24T06:30:56Z<p>Akbari: آیه 21 سوره روم / وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً و...</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 21 سوره روم / وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_70_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D8%A8&diff=134486آیه 70 سوره احزاب2021-06-22T10:59:44Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا|سوره=33|آیه =70}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 70 <br />
|شماره بعدی = 71<br />
|شماره قبلی = 69<br />
|سوره= احزاب<br />
|شماره سوره= 33<br />
|جزء= 22<br />
|نزول = مدینه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
ای اهل ایمان، متّقی و خدا ترس باشید و همیشه به حقّ و صواب سخن گویید.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
ای اهل ایمان! از خدا پروا کنید و سخن درست و استوار گویید.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا داريد و سخنى استوار گوييد.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا بترسيد و سخن درست بگوييد.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید...<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|O you who have faith! Be wary of Allah, and speak upright words.}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|O you who believe! be careful of (your duty to) Allah and speak the right word,}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|O ye who believe! Guard your duty to Allah, and speak words straight to the point;}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|O ye who believe! Fear Allah, and (always) say a word directed to the Right:}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
*'''سديد''': سد: بستن و اصلاح كردن «سد الثلمة: اصلحها و وثّقها» قول سديد: سخن صواب و محكم كه باطل را در آن راهى نيست.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 397</ref><br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً «70»<br />
<br />
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! تقواى الهى پيشه كنيد و سخن (حقّ و) استوار گوييد.<br />
<br />
يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً «71»<br />
<br />
تا خداوند كارهاى شما را اصلاح كند و گناهانتان را بيامرزد؛ و هر كس خدا و رسولش را اطاعت كند، بدون شكّ به رستگارى بزرگى دست يافته است.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
«قول سديد» سخنى است كه در آن سستى و لغو و دروغ و نفاق نباشد. سخنى كه همچون سدّى محكم، جلو شكّ و شبهه و فساد را بگيرد.<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- لازمهى ايمان، داشتن تقواست، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» و لازمهى تقوا سخن استوار است. «اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً»<br />
<br />
2- انسان مؤمن شايستگى تقوا و قول سديد را دارد. «الَّذِينَ آمَنُوا- اتَّقُوا*- قُولُوا»<br />
<br />
جلد 7 - صفحه 410<br />
<br />
3- نشانهى ايمان، هم ظاهرى است، «قَوْلًا سَدِيداً» و هم باطنى. «اتَّقُوا اللَّهَ»<br />
<br />
4- سخن سديد تنها به الفاظ آن نيست، بلكه به محتواى آن است، در واقع اين فكر و انديشه است كه بايد محكم و استوار باشد. «قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً»<br />
<br />
5- هر شنيدهاى قابل بازگو كردن نيست. «قَوْلًا سَدِيداً»<br />
<br />
6- اگر انسان در رفتار و كردار تقوا را مراعات كند، باقى مسائل را خداوند حل مىكند. «يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ» (نظير آيه 31 سوره نساء كه مىفرمايد:<br />
<br />
«إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»، اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مىشويد دورى كنيد، گناهان كوچك شما را مىپوشانيم.)<br />
<br />
7- كليد رستگارى، پيروى از خدا و رسول است. «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً (70)<br />
<br />
بعد از نهى از ايذاى انبياء، امر فرمايد به كمال ايمان از تقوى و گفتار صواب:<br />
<br />
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى كسانى كه ايمان آورديد، اتَّقُوا اللَّهَ: بترسيد و بيانديشيد خدا را از معاصى خصوصا ايذاى حضرت پيغمبر، وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً:<br />
<br />
و بگوئيد سخنى استوار كه مستلزم حق است، يعنى گفتار راست و درست در باره مؤمنان. مراد قول «سديد» سخنى است كه صدق باشد نه كذب، صواب باشد نه خطا، جدّ باشد نه هزل، خالص باشد نه مشوب، به يك كلمه جامعه هر چهار مرتبه را اشاره فرموده.<br />
<br />
جلد 10 - صفحه 497<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً (70) يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً (71) إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72) لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (73)<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
اى كسانيكه ايمان آورديد بپرهيزيد از خدا و بگوئيد گفتارى استوار<br />
<br />
اصلاح ميكند براى شما كردارهاتانرا و ميآمرزد براى شما گناهانتان را و هر كه اطاعت كند خدا و پيغمبرش را پس بتحقيق كامياب شود كامياب شدنى<br />
<br />
جلد 4 صفحه 344<br />
<br />
بزرگ<br />
<br />
همانا ما عرضه داشتيم امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها پس امتناع كردند كه بردارندش و ترسيدند از آن و برداشت آنرا انسان همانا او بوده است بسيار ستمكار نادان<br />
<br />
تا عذاب كند خدا مردان منافق و زنان منافق را و مردان شرك آورنده و زنان شرك آورنده را و در گذرد از مردان با ايمان و زنان با ايمان و بوده است خدا آمرزنده و مهربان.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند منّان در تعقيب منع از اقوال ناروا امر فرموده است اهل ايمانرا بگفتن سخن راست درست متين محكم و آن ممكن نيست مگر بآنكه انسان هر سخنى را كه ميخواهد ادا كند قبلا تأمّل در آن نمايد اگر راست و درست و مطابق عقل و شرع و صلاح خودش و مخاطب بود بگويد و الّا خوددارى كند از سخنان بزرگمهر حكيم است كه انديشه كردن كه چه گويم به از پشيمانى بردن كه چرا گفتم و چون شخص خودش را وادار باين ملاحظه نمود خداوند هم با او كمك ميكند و هميشه سخن راست درست متين استوار بزبان او جارى مينمايد و اعمالش را هم اصلاح و مطابق اقوالش ميفرمايد و گناهان سابقش را ميآمرزد و توفيق اطاعت خدا و پيغمبر و امام و نوّابش را باو عنايت ميفرمايد و برستگارى و سعادت در دنيا و آخرت فائز ميشود كه كاميابى بزرگ هميشگى در آن است و چون قول سديد از كسى صادر نشود مگر بكمك عقل خداوند اشاره بمقام آن فرموده ميفرمايد ما در عالم علم خود بذوات اشياء نظر نموديم و عرضه داشتيم بر تمام موجودات آسمانها و زمين و بزرگترين اجزاء آن در انظار كه كوهها است جوهر عقل را و سنجيديم قابليّت و استعداد آنها را براى قبول آن پس اباء و امتناع نمودند بلسان حال از تحمّل آن بار و ترسيدند از لازمه آن كه تكليف و عقاب بر ترك آنست پس تحمّل و قبول نمود آنرا انسان چون بالطّبع ستمكار بود و بالذّات نادان و محتاج بآن و قابل بود كه قبول نمايد آنرا و برساند خود را بأعلى درجه كمال و در ما هم بخل وجود نداشت لذا آنرا باو عطا نموديم و براى وجود آن در او تكليف نموديم و بثواب و عقاب رسانديم او را و شخص اوّل آنها ابو البشر چون ديد شخصيّت و نورانيّت خمسه طيّبه را در اعلى مراتب جوهر عقل مجرّد حسد برد زوجهاش و او بمقام حضرت زهرا و پدر و شوهر و دو فرزندش و از بهشت خارج شدند و<br />
<br />
جلد 4 صفحه 345<br />
<br />
با آنكه در حقيقت مقام مقدّس آنذوات مقدّسه از آن جوهر نفيس عقلانى كه نور محض و عقل مجرّد و حقيقت محمّديّه صلوات اللّه عليهم اجمعين و ولايت كلّيّه الهيّه است مختصّ بود بايشان و آن امانت خدا بود در نزد انبياء و اولياء و نبايد كسى نزديك بآن شود و آرزوى او را نمايد و همه ميترسيدند از پرواز بجانب آن چه رسد بدراز نمودن دست تعدّى بآن اخيرا يكنفر اوّل ظالم ابو الشّر جاهل از اين امّت آنرا غصب نمود پس صحيح است گفته شود امانت الهى عقل است كه آسمانها و زمين و كوهها استعداد تحمّل آنرا نداشتهاند و خدا آنرا بانسان عنايت فرموده كه آنرا باطاعت تكميل نمايد و بتعدّى و تجاوز از حكم آن و پيروى از هوى و هوس جهالت و نادانى و ستم بر خويش و خلق ننمايد و آن طائر قدسى را ضعيف نكند و از قفس تن پرواز ندهد و درست است كه گفته شود تكليف است كه از لوازم و توابع عقل است و تعديل قوّه غضبيّه كه موجب ستمكارى است و قوّه شهويّه كه منشأ جهالت و نادانى است از فوائد آنست و بايد گفت بر حسب اخبار ولايت خاندان عصمت و طهارت است كه مرتبه اعلى و درجه اقصى از آن حقيقت مجرّد نورانى است كه دست كسى بآن نميرسد منقار بند كرده ز سستى هزار جاى تا اوّلين دريچه او طائر قياس و اين بيان بنظر حقير وجه جمع عقلى و عرفى در معناى ظاهر و اقوال قويّه و روايات معتبره مفسّره اين آيه است لذا بتعرّض اقوال و اخبار پرداخته نميشود و نتيجه افاضه اين جوهر مجرّد بخلق از خدا آنستكه عذاب ميكند اهل نفاق و شقاق را چون حجّت بر آنها تمام شده و ميپذيرد رجوع اهل ايمان را بحق بعد از اعمال ناحقّ و ناروا احيانا چون از لوازم طبع و ذات آنها است و ثواب ميدهد چون آمرزنده و مهربان است و كسيكه اين سوره را زياد قرائت نمايد در جوار محمّد و آل او جاى خواهد گرفت انشاء اللّه تعالى.<br />
<br />
جلد 4 صفحه 346<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَولاً سَدِيداً (70)<br />
<br />
اي كساني که ايمان آوردهايد بپرهيزيد از مخالفت خدا و بگوئيد قول محكم با مغز.<br />
<br />
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ تقوي از ترك واجبات و فعل محرمات و مراتب تقوي را مكرر بيان كردهايم، تقوي از عقائد فاسده و مذاهب باطله، تقوي از ترك فرائض مثل نماز، زكاة، حج، جهاد صوم، امر بمعروف نهي از منكر، تقوي از معاصي كبار، که در قرآن و اخبار معتبره وعده آتش و عذاب داده شده يا اكبر از بعضي كبائر شمرده شده يا در نظر متشرعه بزرگ دانسته شده يا اصرار بر صغائر نموده، و تقوي از اخلاق رذيله و صفات خبيثه و ملكات قبيحه، و تقوي از كليه معاصي و تقوي از مباحات زائد بر مقدار ضرورت و لزوم تقوي از توجه بغير خدا در امور.<br />
<br />
وَ قُولُوا قَولًا سَدِيداً كلمات حكمت آميز، سؤال از وظائف و تكاليف مواعظ نصايح اصلاح ذات البين امر بمعروف نهي از منكر تلاوت قرآن ذكر ادعيه وارده بالجمله كلمات خدا پسند.<br />
<br />
536<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 70)- سخن حق بگویید تا اعمالتان اصلاح شود: این آیه به دنبال بحثهایی که در باره شایعه پراکنان و موذیان بدزبان گذشت دستوری صادر میکند که در حقیقت درمان این درد بزرگ اجتماعی است، میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه کنید، و سخن حق بگویید ...» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً).<br />
<br />
«قول سدید» سخنی است که همچون یک سد محکم جلو امواج فساد و باطل را میگیرد.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=33 |آیه=70}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=33 |آیه=70}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=33 |آیه=70}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=33 |آیه=70}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=33 |آیه=70}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=33 |آیه=70}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=33 |آیه=70}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=33 |آیه=70}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=33 |آیه=70}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 70 سوره احزاب (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/%D8%A2%DB%8C%D9%87-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-5.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۳٬۳۰۸ در ۳٬۳۰۸)]<br />
</gallery><br />
<br />
[[رده:آیات سوره احزاب]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_70_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D8%A8_(1)-2.jpg&diff=134484پرونده:آیه 70 سوره احزاب (1)-2.jpg2021-06-22T10:26:16Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>==عنوان==<br />
تقوا و سخن حق<br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 70 سوره احزاب===<br />
{{قرآن در قاب|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا|ترجمه=ای اهل ایمان، متّقی و خدا ترس باشید و همیشه به حقّ و صواب سخن گویید.|سوره=33|آیه=70}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
تقوا<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 70 سوره احزاب (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_70_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D8%A8_(1)-2.jpg&diff=134483پرونده:آیه 70 سوره احزاب (1)-2.jpg2021-06-22T10:21:43Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 70 سوره احزاب (1)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 70 سوره احزاب / يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_70_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D8%A8_(1)-2.jpg&diff=134480پرونده:آیه 70 سوره احزاب (1)-2.jpg2021-06-22T10:19:40Z<p>Akbari: آیه 70 سوره احزاب / يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 70 سوره احزاب / يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_15_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D8%B1&diff=134475آیه 15 سوره فاطر2021-06-22T08:05:25Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|۞ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ|سوره=35|آیه =15}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 15 <br />
|شماره بعدی = 16<br />
|شماره قبلی = 14<br />
|سوره= فاطر<br />
|شماره سوره= 35<br />
|جزء= 22<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
ای مردم، شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بینیاز و غنیّ بالذّات و ستوده صفات است.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
ای مردم! شمایید نیازمندان به خدا، و فقط خدا بی نیاز و ستوده است.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بىنياز ستوده است.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
اى مردم، همه شما به خدا نيازمنديد. اوست بىنياز و ستودنى.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بینیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|O mankind! You are the ones who stand in need of Allah, and Allah—He is the All-sufficient, the All-laudable.}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|O men! you are they who stand in need of Allah, and Allah is He Who is the Self-sufficient, the Praised One.}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|O mankind! Ye are the poor in your relation to Allah. And Allah! He is the Absolute, the Owner of Praise.}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|O ye men! It is ye that have need of Allah: but Allah is the One Free of all wants, worthy of all praise.}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«الْحَمِیدُ»: شایسته سپاس و ستایش در همه حال. ذاتاً ستوده.<br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15»<br />
<br />
اى مردم! اين شماييد كه به خداوند نياز داريد و (تنها) خداوند، بىنياز و ستوده است.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
دعوت خدا از مردم، نشانهى نياز او به مردم نيست. همان گونه كه اگر گفتيم مردم خانههاى خود را رو به خورشيد بسازند، اين دعوت نشانهى نياز خورشيد به ما نيست، بلكه نشانهى نياز ما به نور است. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ»<br />
<br />
يكى از راههاى مبارزه با غرور و تكبّر، دعوت انسان به درگاه خداست تا انسان به ضعف و جهل و فقر و نياز خود پى ببرد. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- هيچ كس از خدا بى نياز نيست. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»<br />
<br />
2- همهى موجودات فقيرند، ليكن چون انسان ادّعا و سركشى مىكند بايد مهار شود. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»<br />
<br />
3- نقش واسطهها و وسايل و علل را قبول داريم، امّا تمام اسباب و علل نيز در تأثيرگذارى به او محتاجند. «هُوَ الْغَنِيُّ»<br />
<br />
4- غنّى واقعى و مطلق و كامل، تنها اوست. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ»<br />
<br />
5- معمولًا اغنيا، محبوب نيستند و در تيررس جسارتها، حسادتها، رقابتها و سرقتها هستند امّا خداوند، غنى حميد است. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»<br />
<br />
6- خداوند غناى خود را در راه رفع نياز و نفع مخلوقات به كار مىبرد و لذا مورد ستايش است. «الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»<br />
<br />
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 487<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15»<br />
<br />
بعد از آن بيان غناى ذاتى خود را فرمايد:<br />
<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ: اى گروه مردمان در هر عصر و زمان، أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ: شما محتاجانيد به خدا در وجود و بقا و رزق و غفران و حفظ و رضوان و تمام شئون حيات محتاج به او هستيد، زيرا فقر ذاتى داريد و از خود هيچ نداريد، و هستى شما از الطاف خاصه الهى است و بايد آنا فآنا افاضه فيض از فيّاض على الاطلاق بشود تا بقا و دوام و ثبات يابيد. وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُ: و خدا اوست بىنياز است و به غناى مطلق خود، منعم بر جميع موجودات. الْحَمِيدُ: ستوده شده بر نعمت علم و فضل شامل كه تابع غناى مطلق است.<br />
<br />
نكته:<br />
<br />
ذكر «حميد» بعد از «غنا» جهت دلالت است بر آنكه حق تعالى غنى است؛ به غناى ذاتى خود نفع رساننده به خلقان به انعام و افضال و احسان، و بدين جهت مستحق حمد باشد بر السنه بندگان؛ بلكه چون ذات سبحانى مستجمع تمام صفات كماليه و منزه از كليّه نقايص و سزاوار پرستش و ستايش<br />
<br />
«1» سوره يونس، آيه 28.<br />
<br />
جلد 11 - صفحه 25<br />
<br />
باشد ذاتا، اگرچه حمد كنندهاى نباشد.<br />
<br />
كاشفى- بيان نموده كه ماهيات ممكنه در وجود محتاجند به فاعل، و «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» اشاره به آنست. و حق تعالى به حسب كمال ذاتى، از وجود عالم و عالميان مستغنى باشد، و «اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ» عبارت از آنست. و چون ظهور كمال غنا موقوف است بر وجود اعيان ممكنات، پس در ايجاد آن كه نعمتى كبرى است مستحق حمد و ثناى كلى باشد، و كلمه «الْحَمِيدُ» اشاره به آنست. «1»<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15» إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ «16» وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ «17» وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «18» وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ «19»<br />
<br />
وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ «20» وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ «21» وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ «22» إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ «23» إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»<br />
<br />
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ «25» ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «26»<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
اى مردمان شما محتاجان بسوى خدائيد و خداوند او بىنياز ستوده است<br />
<br />
اگر بخواهد ميبرد شما را و ميآورد خلقى نو پديد<br />
<br />
و نيست اين بر خدا دشوار<br />
<br />
و برنميدارد شخص گناهكارى گناه ديگرى را و اگر بخواند شخص گرانبار براى برداشتن بارش برداشته نشود از آن چيزى اگر چه باشد صاحب قرابت جز اين نيست كه بيم ميدهى آنانرا كه ميترسند از پروردگارشان با پنهان بودن و برپا دارند نماز را و هر كه پاكيزه شد پس جز اين نيست كه پاكيزه ميشود براى خودش و بسوى خدا است بازگشت<br />
<br />
و يكسان نيستند نابينا و بينا<br />
<br />
و نه تاريكيها و نه روشنائى<br />
<br />
و نه سايه خنك و نه باد بسيار گرم<br />
<br />
و يكسان نيستند زندگان و نه مردگان همانا خدا مىشنواند آنانرا كه ميخواهد و نيستى تو شنواننده آنها را كه در قبرهايند<br />
<br />
نيستى تو مگر بيمدهنده<br />
<br />
همانا ما فرستاديم تو را بدين حقّ با آنكه مژده دهنده و بيم دهندهاى و نيست هيچ جماعتى مگر آنكه گذشت در ميان آنها بيمدهندهئى<br />
<br />
اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها آمد آنها را پيغمبرانشان با دليلهاى روشن و با صحف آسمانى و با كتاب روشنكننده<br />
<br />
پس گرفتم آنانرا كه كافر شدند پس چگونه بود ناپسند داشتن من.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال بعد از بيان بىفائده بودن عبادت بتها بيان فرموده احتياج مردم را در وجود و بقاء و خوراك و پوشاك و سعادت در دنيا و آخرت و همه<br />
<br />
جلد 4 صفحه 383<br />
<br />
چيز بخدا و بىنياز بودن خود را از هر جهت از آنها و استحقاق او براى ستايش و پرستش تا كسى تصوّر نكند كه منع او از عبادت بتها و بعث آنها بر عبادت و اطاعت خود براى نفعى است كه از اعمال آنها باو ميرسد و بدانند براى مصلحت خودشان است و اگر خدا بخواهد ميتواند همه مردم را در يك آن نيست و نابود كند و مردم ديگرى را بوجود آورد كه فقط عبادت و اطاعت او را نمايند و اين براى خدا مشكل نيست بلكه خيلى آسان است و پس از آن بيان فرموده است عدالت خود را باين تقريب كه برنميدارد هيچ نفس گناهكارى گناه ديگرى را اگرچه موجب گمراهى او شده باشد چون در اينصورت خودش گناه كرده كه موجب گمراهى غير شده مربوط بگناه غير نيست آن بجاى خود محفوظ است و اگر بخواند نفسيكه سنگين شده از بار گناه كسيرا براى برداشتن قدرى از بار گناه خود بعنوان كمك نمودن برداشته نشود بوسيله آنكس از أنبار چيزى اگرچه آنكس از اقارب و ارحام خواننده باشد و خطاب فرموده به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه از ايمان نياوردن اينقوم عنود ملول مباش چون انذار و تخويف تو از معاصى فقط در كسانى مؤثّر است كه از خداى پنهان از انظار ميترسند و نمازى كه اهمّ عبادات است بجا ميآورند نه كسانيكه اصلا اعتقاد بمبدء و معاد ندارند و كسيكه عبادت و اطاعت خدا را كه موجب تزكيه و تطهير نفس از پليديهاى معاصى است بنمايد بر نفع خود كار كرده و بازگشت همه بمحضر عدل الهى است و جزاى اعمال بد و خوب را كاملا بصاحبانش ميرساند و مساوى نيست كافر كه كور است با مؤمن كه بينا است و باطل كه ظلمات عقائد فاسده و آراء گوناگون كاسده است با حق كه يكى است و نور و روشنائى است و بهشت كه مانند سايه معتدل است با جهنّم كه مانند باد گرم سوزان است و كلمه لا فيضى ره فرموده براى تأكيد نفى استواء است و تكرار آن در دو طرف براى زيادتى تأكيد است و بنظر حقير كلمه لا در صدر دو جمله اخيره براى نفى استواء است كه معمولا در كلام عرب بعد از حرف عطف آورده ميشود و ميگويند براى تأكيد معناى نفى است و تكرار آن در وسط براى اشاره ببودن حق و بهشت از لوازم و توابع ايمان و بودن باطل و جهنم از لوازم و توابع كفر است چون گوينده چنانچه دو جمله اخيره را بر اولى عطف نموده مفردات آندو را هم عطف بما سبق<br />
<br />
جلد 4 صفحه 384<br />
<br />
كرده است و اين نكته دقيقى است كه بايد بذوق ادراك شود و براى اين است كه لا در وسط جمله اولى آورده نشده اگر چه محتمل است براى قرب بنفى محتاج بتأكيد نشده باشد و بعدا فعل را مكرّر فرموده براى عدول بمثال ديگرى براى مؤمن و كافر و فرموده و مساوى نيستند اهل ايمان كه زنده دلانند بعلم و معرفت با كفاريكه مانند مردگانند در بىادراكى و بىحسّى و براى تأكيد اينمعنى فرموده كه تو نميتوانى بحول و قوّه خودت مطلب حقّى را بمردگانى كه در قبرستان جاى دارند بفهمانى مگر آنكه خدا بخواهد و خدا نخواسته جز آنكه ابلاغ نمائى تو بآنها وعده عذاب الهى را براى اتمام حجّت چون اگر خدا خواسته بود زنگ غفلت را از دل آنها ميزدود و توفيق تحصيل علم و معرفت بآنها عطا ميفرمود كه اصرار بر كفر نداشته باشند و براى دفع توهّم اختصاص منصب نبوّت بانذار و تصريح بآنكه حصر اضافى بوده در مقابل اسماع كه بمعناى افهام ميباشد فرموده است ما تو را فرستاديم براى نشر دين حقّ اسلام كه بشارت دهى مردم را ببهشت در صورت ايمان و بترسانى از جهنّم در صورت كفر و هيچ يك از امم سابقه و اهل اعصار گذشته نبودند مگر آنكه آمد و گذشت در ميان آنها پيغمبرى يا امامى كه بيم ميداد آنها را از خدا و اين دليل است بر آنكه در هيچ عصر و زمان زمين خالى از حجّت نبوده و نخواهد بود چنانچه اماميّه قائلند و قمّى ره نقل فرموده و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از دنيا نرفت مگر آنكه مبعوث فرمود براى مردم نذيرى و كسيكه منكر اين معنى شود لازمهاش آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم تضييع نموده باشد امّت خود را كه در اصلاب مردانند گفته شد قرآن كفايت آنها را نميكند فرمود چرا اگر يافت شود براى آن مفسّرى گفته شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تفسير نفرموده است آنرا فرمود چرا تفسير فرمود آنرا براى يكمرد و تفسير فرمود شأن او را براى امّت و او على ابن ابى طالب عليه السّلام بود و از اينجا معلوم ميشود كه تفسير قرآن مخصوص بخاندان عصمت و طهارت است و هر چه از غير ايشان صادر شود خالى از اعتبار بلكه باطل است چنانچه در روايات معتبره تصريح بآن شده و در خاتمه براى تسليت خاطر پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرموده كه تكذيب كفّار اختصاص بتو ندارد اگر اينها تو را تكذيب ميكنند ملول مباش پيشينيان اينها هم پيغمبران خودشان را كه با معجزات<br />
<br />
جلد 4 صفحه 385<br />
<br />
و نوشتههاى آسمانى در الواح و كتاب مبيّن حلال و حرام آمدند نزد آنها تكذيب نمودند و من آنها را بجرمشان گرفتم و بعذابهاى گوناگون نابود نمودم و براى تو نقل كردم شرح حالشانرا پس آيا چگونه بود نمايش خشم و انكار من گفتار و كردار آنها را و در مجمع فرموده زبور ثابتتر است در كتابت از كتاب چون آن كنده شده است مانند كندن سنگ و محتمل است زبر بر دفاتر كوچكتر از كتاب اطلاق شود لذا بعد از آن كتاب منير كه بمعناى مبيّن و مفصّل حقايق است ذكر شده و ممكن است زبر اشاره بصحف ابراهيم و زبور داود عليهما السلام باشد و كتاب منير اشاره بتورية و انجيل و اللّه اعلم<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَي اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ «15»<br />
<br />
اي گروه ناس شما محتاج و فقير الي اللّه هستيد و خداوند متعال غني بالذات است و خردلي احتياج در ساحت قدسش روا نيست و حميد است ذاتا و صفة و افعالا بلكه حمد مختص باو است.<br />
<br />
أنکهيا أَيُّهَا النّاسُ خطاب بجميع افراد بشر است از سلاطين و متمكنين و متمولين تا گداي سر راه.<br />
<br />
أنکهأَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَي اللّهِ جميع ممكنات احتياج بواجب الوجود دارند که گفتند: الممكن في حد ذاته ان يکون ليس و له من علته ان يکون أيس در ايجاد و ابقاء و لكن در جميع ممكنات انسان احتياج او بيشتر و بالاتر است يك قسمت احتياجاتش وجود او بسته به وجود آباء و امهات از آدم و حوا و ما دونهما و به خورشيد و ماه و آسمان و زمين و آبها و فواكه و حبوب و بقول و آنچه از آسمان نازل شود و آنچه از زمين خارج شود و احتياج به همنوع خود دارد که گفتند الانسان مدني بالطبع اجتماعيست تاجر كاسب صانع ميخواهد نانوا، قصاب بقال، عطار، بناء، نجار و هكذا چه بسيار يك شهر و يك مملكت كافي بر رفع احتياجات او نيست احتياج به ممالك ديگر هم دارد احتياج بجميع اعضاء بدن و كارخانههايي در داخل بدن هستند که اگر يك جزء از آنها تعطيل شد و از بين رفت انسان را بيچاره ميكند به بسياري از حيوانات و معادن و فلزات محتاج است و در امر دين محتاج بارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام و هدايت حق و توفيق و تأييد و سعادت و دار خلود و هزار نوع ديگر و بالجمله:<br />
<br />
سيه رويي ز ممكن در دو عالم || نشد هرگز جدا و اللّه اعلم<br />
<br />
جلد 15 - صفحه 18<br />
<br />
و آنچه انسان در دست دارد عاريت است يك روز ميدهند و يك روز ميگيرند<br />
<br />
اينکه جان عاريت که بحافظ سپرده دوست || روزي رخش به بينم و تسليم وي كنم<br />
<br />
الآن که مشغول نوشتن اينکه جمله بودم خبر رسيد که حضرت امام جمعه رحلت فرمودند ديشب بسكته که عارض شده چه بايد كرد!<br />
<br />
أنکهوَ اللّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ گفتيم از براي غني دو معني است يكي بمعني عدم احتياج چون احتياج از لوازم امكان است ساحت قدس واجب الوجود عري و بريست از جميع احتياجات و باين معني سلب جميع عيوب و نواقص که تعبير بصفات سلبيه ميكنيم ميشود و ديگر بمعني داراييست تمام عوالم امكاني در تحت قدرت او است و مالك الملك تمام آنها است حتي صفات ذاتيه منتزع از ذات است صفات زائده بر ذات نيست که احتياج بآنها داشته باشد:<br />
<br />
نه مركب بود و جسم نه مرئي نه محل || بي شريك است و معاني تو غني دان خالق<br />
<br />
و معناي حميد اينست که ذاتا و صفة و افعالا تمام پسنديده و صحيح و بجا و بموقعست<br />
<br />
اي همه هستي ز تو پيدا شده || خاك ضعيف از تو توانا شده<br />
<br />
هستي تو هستي پيوند نه || تو بكس و كس بتو مانند نه<br />
<br />
زيرنشين علمت كائنات || ما به تو قائم چه تو قائم بذات<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
(آیه 15)- در تعقیب دعوت مؤکدی که در آیات گذشته به سوی توحید و مبارزه با هر گونه شرک و بت پرستی آمده بود ممکن است این توهّم برای بعضی پیش آید که خداوند چه نیازی به پرستش ما دارد؟<br />
<br />
در این آیه میفرماید: «ای مردم! شما نیازمند به خدا هستید و خداوند از هر نظر بینیاز و شایسته حمد و ستایش است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).<br />
<br />
آری! بینیاز حقیقی و قائم بالذات در تمام عالم هستی یکی است و او خدا است، همه انسانها بلکه همه موجودات سر تا پا نیازمند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل که اگر لحظهای ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ.<br />
<br />
این ما هستیم که از طریق عبادت و اطاعت او، راه تکامل را میپیماییم و به آن مبدأ بیپایان فیض در پرتو عبودیتش لحظه به لحظه نزدیکتر میشویم.<br />
<br />
بنابر این او هم «غنی» است و هم «حمید» یعنی در عین بینیازی آنقدر بخشنده و مهربان است که شایسته هر گونه حمد و سپاسگزاری است.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 15 سوره فاطر (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/49-copy-6.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۲٬۸۲۷ در ۲٬۸۲۷)]<br />
پرونده:Quran 35-15.jpg|400px|thumb|center|طرح از موسسه اهل بیت علیهم السلام ([http://ahlolbait.com/files/1001/download/ayegraphy95p.jpg دانلود کیفیت بالا])<br />
</gallery><br />
[[رده:آیات سوره فاطر]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_15_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D8%B1&diff=134474آیه 15 سوره فاطر2021-06-22T08:04:57Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|۞ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ|سوره=35|آیه =15}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 15 <br />
|شماره بعدی = 16<br />
|شماره قبلی = 14<br />
|سوره= فاطر<br />
|شماره سوره= 35<br />
|جزء= 22<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
ای مردم، شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بینیاز و غنیّ بالذّات و ستوده صفات است.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
ای مردم! شمایید نیازمندان به خدا، و فقط خدا بی نیاز و ستوده است.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بىنياز ستوده است.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
اى مردم، همه شما به خدا نيازمنديد. اوست بىنياز و ستودنى.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بینیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|O mankind! You are the ones who stand in need of Allah, and Allah—He is the All-sufficient, the All-laudable.}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|O men! you are they who stand in need of Allah, and Allah is He Who is the Self-sufficient, the Praised One.}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|O mankind! Ye are the poor in your relation to Allah. And Allah! He is the Absolute, the Owner of Praise.}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|O ye men! It is ye that have need of Allah: but Allah is the One Free of all wants, worthy of all praise.}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«الْحَمِیدُ»: شایسته سپاس و ستایش در همه حال. ذاتاً ستوده.<br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15»<br />
<br />
اى مردم! اين شماييد كه به خداوند نياز داريد و (تنها) خداوند، بىنياز و ستوده است.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
دعوت خدا از مردم، نشانهى نياز او به مردم نيست. همان گونه كه اگر گفتيم مردم خانههاى خود را رو به خورشيد بسازند، اين دعوت نشانهى نياز خورشيد به ما نيست، بلكه نشانهى نياز ما به نور است. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ»<br />
<br />
يكى از راههاى مبارزه با غرور و تكبّر، دعوت انسان به درگاه خداست تا انسان به ضعف و جهل و فقر و نياز خود پى ببرد. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- هيچ كس از خدا بى نياز نيست. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»<br />
<br />
2- همهى موجودات فقيرند، ليكن چون انسان ادّعا و سركشى مىكند بايد مهار شود. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»<br />
<br />
3- نقش واسطهها و وسايل و علل را قبول داريم، امّا تمام اسباب و علل نيز در تأثيرگذارى به او محتاجند. «هُوَ الْغَنِيُّ»<br />
<br />
4- غنّى واقعى و مطلق و كامل، تنها اوست. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ»<br />
<br />
5- معمولًا اغنيا، محبوب نيستند و در تيررس جسارتها، حسادتها، رقابتها و سرقتها هستند امّا خداوند، غنى حميد است. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»<br />
<br />
6- خداوند غناى خود را در راه رفع نياز و نفع مخلوقات به كار مىبرد و لذا مورد ستايش است. «الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»<br />
<br />
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 487<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15»<br />
<br />
بعد از آن بيان غناى ذاتى خود را فرمايد:<br />
<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ: اى گروه مردمان در هر عصر و زمان، أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ: شما محتاجانيد به خدا در وجود و بقا و رزق و غفران و حفظ و رضوان و تمام شئون حيات محتاج به او هستيد، زيرا فقر ذاتى داريد و از خود هيچ نداريد، و هستى شما از الطاف خاصه الهى است و بايد آنا فآنا افاضه فيض از فيّاض على الاطلاق بشود تا بقا و دوام و ثبات يابيد. وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُ: و خدا اوست بىنياز است و به غناى مطلق خود، منعم بر جميع موجودات. الْحَمِيدُ: ستوده شده بر نعمت علم و فضل شامل كه تابع غناى مطلق است.<br />
<br />
نكته:<br />
<br />
ذكر «حميد» بعد از «غنا» جهت دلالت است بر آنكه حق تعالى غنى است؛ به غناى ذاتى خود نفع رساننده به خلقان به انعام و افضال و احسان، و بدين جهت مستحق حمد باشد بر السنه بندگان؛ بلكه چون ذات سبحانى مستجمع تمام صفات كماليه و منزه از كليّه نقايص و سزاوار پرستش و ستايش<br />
<br />
«1» سوره يونس، آيه 28.<br />
<br />
جلد 11 - صفحه 25<br />
<br />
باشد ذاتا، اگرچه حمد كنندهاى نباشد.<br />
<br />
كاشفى- بيان نموده كه ماهيات ممكنه در وجود محتاجند به فاعل، و «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» اشاره به آنست. و حق تعالى به حسب كمال ذاتى، از وجود عالم و عالميان مستغنى باشد، و «اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ» عبارت از آنست. و چون ظهور كمال غنا موقوف است بر وجود اعيان ممكنات، پس در ايجاد آن كه نعمتى كبرى است مستحق حمد و ثناى كلى باشد، و كلمه «الْحَمِيدُ» اشاره به آنست. «1»<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15» إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ «16» وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ «17» وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «18» وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ «19»<br />
<br />
وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ «20» وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ «21» وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ «22» إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ «23» إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»<br />
<br />
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ «25» ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «26»<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
اى مردمان شما محتاجان بسوى خدائيد و خداوند او بىنياز ستوده است<br />
<br />
اگر بخواهد ميبرد شما را و ميآورد خلقى نو پديد<br />
<br />
و نيست اين بر خدا دشوار<br />
<br />
و برنميدارد شخص گناهكارى گناه ديگرى را و اگر بخواند شخص گرانبار براى برداشتن بارش برداشته نشود از آن چيزى اگر چه باشد صاحب قرابت جز اين نيست كه بيم ميدهى آنانرا كه ميترسند از پروردگارشان با پنهان بودن و برپا دارند نماز را و هر كه پاكيزه شد پس جز اين نيست كه پاكيزه ميشود براى خودش و بسوى خدا است بازگشت<br />
<br />
و يكسان نيستند نابينا و بينا<br />
<br />
و نه تاريكيها و نه روشنائى<br />
<br />
و نه سايه خنك و نه باد بسيار گرم<br />
<br />
و يكسان نيستند زندگان و نه مردگان همانا خدا مىشنواند آنانرا كه ميخواهد و نيستى تو شنواننده آنها را كه در قبرهايند<br />
<br />
نيستى تو مگر بيمدهنده<br />
<br />
همانا ما فرستاديم تو را بدين حقّ با آنكه مژده دهنده و بيم دهندهاى و نيست هيچ جماعتى مگر آنكه گذشت در ميان آنها بيمدهندهئى<br />
<br />
اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها آمد آنها را پيغمبرانشان با دليلهاى روشن و با صحف آسمانى و با كتاب روشنكننده<br />
<br />
پس گرفتم آنانرا كه كافر شدند پس چگونه بود ناپسند داشتن من.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال بعد از بيان بىفائده بودن عبادت بتها بيان فرموده احتياج مردم را در وجود و بقاء و خوراك و پوشاك و سعادت در دنيا و آخرت و همه<br />
<br />
جلد 4 صفحه 383<br />
<br />
چيز بخدا و بىنياز بودن خود را از هر جهت از آنها و استحقاق او براى ستايش و پرستش تا كسى تصوّر نكند كه منع او از عبادت بتها و بعث آنها بر عبادت و اطاعت خود براى نفعى است كه از اعمال آنها باو ميرسد و بدانند براى مصلحت خودشان است و اگر خدا بخواهد ميتواند همه مردم را در يك آن نيست و نابود كند و مردم ديگرى را بوجود آورد كه فقط عبادت و اطاعت او را نمايند و اين براى خدا مشكل نيست بلكه خيلى آسان است و پس از آن بيان فرموده است عدالت خود را باين تقريب كه برنميدارد هيچ نفس گناهكارى گناه ديگرى را اگرچه موجب گمراهى او شده باشد چون در اينصورت خودش گناه كرده كه موجب گمراهى غير شده مربوط بگناه غير نيست آن بجاى خود محفوظ است و اگر بخواند نفسيكه سنگين شده از بار گناه كسيرا براى برداشتن قدرى از بار گناه خود بعنوان كمك نمودن برداشته نشود بوسيله آنكس از أنبار چيزى اگرچه آنكس از اقارب و ارحام خواننده باشد و خطاب فرموده به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه از ايمان نياوردن اينقوم عنود ملول مباش چون انذار و تخويف تو از معاصى فقط در كسانى مؤثّر است كه از خداى پنهان از انظار ميترسند و نمازى كه اهمّ عبادات است بجا ميآورند نه كسانيكه اصلا اعتقاد بمبدء و معاد ندارند و كسيكه عبادت و اطاعت خدا را كه موجب تزكيه و تطهير نفس از پليديهاى معاصى است بنمايد بر نفع خود كار كرده و بازگشت همه بمحضر عدل الهى است و جزاى اعمال بد و خوب را كاملا بصاحبانش ميرساند و مساوى نيست كافر كه كور است با مؤمن كه بينا است و باطل كه ظلمات عقائد فاسده و آراء گوناگون كاسده است با حق كه يكى است و نور و روشنائى است و بهشت كه مانند سايه معتدل است با جهنّم كه مانند باد گرم سوزان است و كلمه لا فيضى ره فرموده براى تأكيد نفى استواء است و تكرار آن در دو طرف براى زيادتى تأكيد است و بنظر حقير كلمه لا در صدر دو جمله اخيره براى نفى استواء است كه معمولا در كلام عرب بعد از حرف عطف آورده ميشود و ميگويند براى تأكيد معناى نفى است و تكرار آن در وسط براى اشاره ببودن حق و بهشت از لوازم و توابع ايمان و بودن باطل و جهنم از لوازم و توابع كفر است چون گوينده چنانچه دو جمله اخيره را بر اولى عطف نموده مفردات آندو را هم عطف بما سبق<br />
<br />
جلد 4 صفحه 384<br />
<br />
كرده است و اين نكته دقيقى است كه بايد بذوق ادراك شود و براى اين است كه لا در وسط جمله اولى آورده نشده اگر چه محتمل است براى قرب بنفى محتاج بتأكيد نشده باشد و بعدا فعل را مكرّر فرموده براى عدول بمثال ديگرى براى مؤمن و كافر و فرموده و مساوى نيستند اهل ايمان كه زنده دلانند بعلم و معرفت با كفاريكه مانند مردگانند در بىادراكى و بىحسّى و براى تأكيد اينمعنى فرموده كه تو نميتوانى بحول و قوّه خودت مطلب حقّى را بمردگانى كه در قبرستان جاى دارند بفهمانى مگر آنكه خدا بخواهد و خدا نخواسته جز آنكه ابلاغ نمائى تو بآنها وعده عذاب الهى را براى اتمام حجّت چون اگر خدا خواسته بود زنگ غفلت را از دل آنها ميزدود و توفيق تحصيل علم و معرفت بآنها عطا ميفرمود كه اصرار بر كفر نداشته باشند و براى دفع توهّم اختصاص منصب نبوّت بانذار و تصريح بآنكه حصر اضافى بوده در مقابل اسماع كه بمعناى افهام ميباشد فرموده است ما تو را فرستاديم براى نشر دين حقّ اسلام كه بشارت دهى مردم را ببهشت در صورت ايمان و بترسانى از جهنّم در صورت كفر و هيچ يك از امم سابقه و اهل اعصار گذشته نبودند مگر آنكه آمد و گذشت در ميان آنها پيغمبرى يا امامى كه بيم ميداد آنها را از خدا و اين دليل است بر آنكه در هيچ عصر و زمان زمين خالى از حجّت نبوده و نخواهد بود چنانچه اماميّه قائلند و قمّى ره نقل فرموده و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از دنيا نرفت مگر آنكه مبعوث فرمود براى مردم نذيرى و كسيكه منكر اين معنى شود لازمهاش آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم تضييع نموده باشد امّت خود را كه در اصلاب مردانند گفته شد قرآن كفايت آنها را نميكند فرمود چرا اگر يافت شود براى آن مفسّرى گفته شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تفسير نفرموده است آنرا فرمود چرا تفسير فرمود آنرا براى يكمرد و تفسير فرمود شأن او را براى امّت و او على ابن ابى طالب عليه السّلام بود و از اينجا معلوم ميشود كه تفسير قرآن مخصوص بخاندان عصمت و طهارت است و هر چه از غير ايشان صادر شود خالى از اعتبار بلكه باطل است چنانچه در روايات معتبره تصريح بآن شده و در خاتمه براى تسليت خاطر پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرموده كه تكذيب كفّار اختصاص بتو ندارد اگر اينها تو را تكذيب ميكنند ملول مباش پيشينيان اينها هم پيغمبران خودشان را كه با معجزات<br />
<br />
جلد 4 صفحه 385<br />
<br />
و نوشتههاى آسمانى در الواح و كتاب مبيّن حلال و حرام آمدند نزد آنها تكذيب نمودند و من آنها را بجرمشان گرفتم و بعذابهاى گوناگون نابود نمودم و براى تو نقل كردم شرح حالشانرا پس آيا چگونه بود نمايش خشم و انكار من گفتار و كردار آنها را و در مجمع فرموده زبور ثابتتر است در كتابت از كتاب چون آن كنده شده است مانند كندن سنگ و محتمل است زبر بر دفاتر كوچكتر از كتاب اطلاق شود لذا بعد از آن كتاب منير كه بمعناى مبيّن و مفصّل حقايق است ذكر شده و ممكن است زبر اشاره بصحف ابراهيم و زبور داود عليهما السلام باشد و كتاب منير اشاره بتورية و انجيل و اللّه اعلم<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَي اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ «15»<br />
<br />
اي گروه ناس شما محتاج و فقير الي اللّه هستيد و خداوند متعال غني بالذات است و خردلي احتياج در ساحت قدسش روا نيست و حميد است ذاتا و صفة و افعالا بلكه حمد مختص باو است.<br />
<br />
أنکهيا أَيُّهَا النّاسُ خطاب بجميع افراد بشر است از سلاطين و متمكنين و متمولين تا گداي سر راه.<br />
<br />
أنکهأَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَي اللّهِ جميع ممكنات احتياج بواجب الوجود دارند که گفتند: الممكن في حد ذاته ان يکون ليس و له من علته ان يکون أيس در ايجاد و ابقاء و لكن در جميع ممكنات انسان احتياج او بيشتر و بالاتر است يك قسمت احتياجاتش وجود او بسته به وجود آباء و امهات از آدم و حوا و ما دونهما و به خورشيد و ماه و آسمان و زمين و آبها و فواكه و حبوب و بقول و آنچه از آسمان نازل شود و آنچه از زمين خارج شود و احتياج به همنوع خود دارد که گفتند الانسان مدني بالطبع اجتماعيست تاجر كاسب صانع ميخواهد نانوا، قصاب بقال، عطار، بناء، نجار و هكذا چه بسيار يك شهر و يك مملكت كافي بر رفع احتياجات او نيست احتياج به ممالك ديگر هم دارد احتياج بجميع اعضاء بدن و كارخانههايي در داخل بدن هستند که اگر يك جزء از آنها تعطيل شد و از بين رفت انسان را بيچاره ميكند به بسياري از حيوانات و معادن و فلزات محتاج است و در امر دين محتاج بارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام و هدايت حق و توفيق و تأييد و سعادت و دار خلود و هزار نوع ديگر و بالجمله:<br />
<br />
سيه رويي ز ممكن در دو عالم || نشد هرگز جدا و اللّه اعلم<br />
<br />
جلد 15 - صفحه 18<br />
<br />
و آنچه انسان در دست دارد عاريت است يك روز ميدهند و يك روز ميگيرند<br />
<br />
اينکه جان عاريت که بحافظ سپرده دوست || روزي رخش به بينم و تسليم وي كنم<br />
<br />
الآن که مشغول نوشتن اينکه جمله بودم خبر رسيد که حضرت امام جمعه رحلت فرمودند ديشب بسكته که عارض شده چه بايد كرد!<br />
<br />
أنکهوَ اللّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ گفتيم از براي غني دو معني است يكي بمعني عدم احتياج چون احتياج از لوازم امكان است ساحت قدس واجب الوجود عري و بريست از جميع احتياجات و باين معني سلب جميع عيوب و نواقص که تعبير بصفات سلبيه ميكنيم ميشود و ديگر بمعني داراييست تمام عوالم امكاني در تحت قدرت او است و مالك الملك تمام آنها است حتي صفات ذاتيه منتزع از ذات است صفات زائده بر ذات نيست که احتياج بآنها داشته باشد:<br />
<br />
نه مركب بود و جسم نه مرئي نه محل || بي شريك است و معاني تو غني دان خالق<br />
<br />
و معناي حميد اينست که ذاتا و صفة و افعالا تمام پسنديده و صحيح و بجا و بموقعست<br />
<br />
اي همه هستي ز تو پيدا شده || خاك ضعيف از تو توانا شده<br />
<br />
هستي تو هستي پيوند نه || تو بكس و كس بتو مانند نه<br />
<br />
زيرنشين علمت كائنات || ما به تو قائم چه تو قائم بذات<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
(آیه 15)- در تعقیب دعوت مؤکدی که در آیات گذشته به سوی توحید و مبارزه با هر گونه شرک و بت پرستی آمده بود ممکن است این توهّم برای بعضی پیش آید که خداوند چه نیازی به پرستش ما دارد؟<br />
<br />
در این آیه میفرماید: «ای مردم! شما نیازمند به خدا هستید و خداوند از هر نظر بینیاز و شایسته حمد و ستایش است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).<br />
<br />
آری! بینیاز حقیقی و قائم بالذات در تمام عالم هستی یکی است و او خدا است، همه انسانها بلکه همه موجودات سر تا پا نیازمند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل که اگر لحظهای ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ.<br />
<br />
این ما هستیم که از طریق عبادت و اطاعت او، راه تکامل را میپیماییم و به آن مبدأ بیپایان فیض در پرتو عبودیتش لحظه به لحظه نزدیکتر میشویم.<br />
<br />
بنابر این او هم «غنی» است و هم «حمید» یعنی در عین بینیازی آنقدر بخشنده و مهربان است که شایسته هر گونه حمد و سپاسگزاری است.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 15 سوره فاطر (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/49-copy-6.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۲٬۸۲۷ در ۲٬۸۲۷)]<br />
پرونده:Quran 35-15.jpg|400px|thumb|center|طرح از موسسه اهل بیت علیهم السلام ([http://ahlolbait.com/files/1001/download/ayegraphy95p.jpg دانلود کیفیت بالا])<br />
[[رده:آیات سوره فاطر]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_15_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D8%B1&diff=134473آیه 15 سوره فاطر2021-06-22T08:03:34Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|۞ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ|سوره=35|آیه =15}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 15 <br />
|شماره بعدی = 16<br />
|شماره قبلی = 14<br />
|سوره= فاطر<br />
|شماره سوره= 35<br />
|جزء= 22<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
ای مردم، شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بینیاز و غنیّ بالذّات و ستوده صفات است.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
ای مردم! شمایید نیازمندان به خدا، و فقط خدا بی نیاز و ستوده است.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بىنياز ستوده است.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
اى مردم، همه شما به خدا نيازمنديد. اوست بىنياز و ستودنى.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بینیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|O mankind! You are the ones who stand in need of Allah, and Allah—He is the All-sufficient, the All-laudable.}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|O men! you are they who stand in need of Allah, and Allah is He Who is the Self-sufficient, the Praised One.}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|O mankind! Ye are the poor in your relation to Allah. And Allah! He is the Absolute, the Owner of Praise.}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|O ye men! It is ye that have need of Allah: but Allah is the One Free of all wants, worthy of all praise.}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«الْحَمِیدُ»: شایسته سپاس و ستایش در همه حال. ذاتاً ستوده.<br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15»<br />
<br />
اى مردم! اين شماييد كه به خداوند نياز داريد و (تنها) خداوند، بىنياز و ستوده است.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
دعوت خدا از مردم، نشانهى نياز او به مردم نيست. همان گونه كه اگر گفتيم مردم خانههاى خود را رو به خورشيد بسازند، اين دعوت نشانهى نياز خورشيد به ما نيست، بلكه نشانهى نياز ما به نور است. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ»<br />
<br />
يكى از راههاى مبارزه با غرور و تكبّر، دعوت انسان به درگاه خداست تا انسان به ضعف و جهل و فقر و نياز خود پى ببرد. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- هيچ كس از خدا بى نياز نيست. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»<br />
<br />
2- همهى موجودات فقيرند، ليكن چون انسان ادّعا و سركشى مىكند بايد مهار شود. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»<br />
<br />
3- نقش واسطهها و وسايل و علل را قبول داريم، امّا تمام اسباب و علل نيز در تأثيرگذارى به او محتاجند. «هُوَ الْغَنِيُّ»<br />
<br />
4- غنّى واقعى و مطلق و كامل، تنها اوست. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ»<br />
<br />
5- معمولًا اغنيا، محبوب نيستند و در تيررس جسارتها، حسادتها، رقابتها و سرقتها هستند امّا خداوند، غنى حميد است. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»<br />
<br />
6- خداوند غناى خود را در راه رفع نياز و نفع مخلوقات به كار مىبرد و لذا مورد ستايش است. «الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»<br />
<br />
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 487<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15»<br />
<br />
بعد از آن بيان غناى ذاتى خود را فرمايد:<br />
<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ: اى گروه مردمان در هر عصر و زمان، أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ: شما محتاجانيد به خدا در وجود و بقا و رزق و غفران و حفظ و رضوان و تمام شئون حيات محتاج به او هستيد، زيرا فقر ذاتى داريد و از خود هيچ نداريد، و هستى شما از الطاف خاصه الهى است و بايد آنا فآنا افاضه فيض از فيّاض على الاطلاق بشود تا بقا و دوام و ثبات يابيد. وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُ: و خدا اوست بىنياز است و به غناى مطلق خود، منعم بر جميع موجودات. الْحَمِيدُ: ستوده شده بر نعمت علم و فضل شامل كه تابع غناى مطلق است.<br />
<br />
نكته:<br />
<br />
ذكر «حميد» بعد از «غنا» جهت دلالت است بر آنكه حق تعالى غنى است؛ به غناى ذاتى خود نفع رساننده به خلقان به انعام و افضال و احسان، و بدين جهت مستحق حمد باشد بر السنه بندگان؛ بلكه چون ذات سبحانى مستجمع تمام صفات كماليه و منزه از كليّه نقايص و سزاوار پرستش و ستايش<br />
<br />
«1» سوره يونس، آيه 28.<br />
<br />
جلد 11 - صفحه 25<br />
<br />
باشد ذاتا، اگرچه حمد كنندهاى نباشد.<br />
<br />
كاشفى- بيان نموده كه ماهيات ممكنه در وجود محتاجند به فاعل، و «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» اشاره به آنست. و حق تعالى به حسب كمال ذاتى، از وجود عالم و عالميان مستغنى باشد، و «اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ» عبارت از آنست. و چون ظهور كمال غنا موقوف است بر وجود اعيان ممكنات، پس در ايجاد آن كه نعمتى كبرى است مستحق حمد و ثناى كلى باشد، و كلمه «الْحَمِيدُ» اشاره به آنست. «1»<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15» إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ «16» وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ «17» وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «18» وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ «19»<br />
<br />
وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ «20» وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ «21» وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ «22» إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ «23» إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»<br />
<br />
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ «25» ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «26»<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
اى مردمان شما محتاجان بسوى خدائيد و خداوند او بىنياز ستوده است<br />
<br />
اگر بخواهد ميبرد شما را و ميآورد خلقى نو پديد<br />
<br />
و نيست اين بر خدا دشوار<br />
<br />
و برنميدارد شخص گناهكارى گناه ديگرى را و اگر بخواند شخص گرانبار براى برداشتن بارش برداشته نشود از آن چيزى اگر چه باشد صاحب قرابت جز اين نيست كه بيم ميدهى آنانرا كه ميترسند از پروردگارشان با پنهان بودن و برپا دارند نماز را و هر كه پاكيزه شد پس جز اين نيست كه پاكيزه ميشود براى خودش و بسوى خدا است بازگشت<br />
<br />
و يكسان نيستند نابينا و بينا<br />
<br />
و نه تاريكيها و نه روشنائى<br />
<br />
و نه سايه خنك و نه باد بسيار گرم<br />
<br />
و يكسان نيستند زندگان و نه مردگان همانا خدا مىشنواند آنانرا كه ميخواهد و نيستى تو شنواننده آنها را كه در قبرهايند<br />
<br />
نيستى تو مگر بيمدهنده<br />
<br />
همانا ما فرستاديم تو را بدين حقّ با آنكه مژده دهنده و بيم دهندهاى و نيست هيچ جماعتى مگر آنكه گذشت در ميان آنها بيمدهندهئى<br />
<br />
اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها آمد آنها را پيغمبرانشان با دليلهاى روشن و با صحف آسمانى و با كتاب روشنكننده<br />
<br />
پس گرفتم آنانرا كه كافر شدند پس چگونه بود ناپسند داشتن من.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال بعد از بيان بىفائده بودن عبادت بتها بيان فرموده احتياج مردم را در وجود و بقاء و خوراك و پوشاك و سعادت در دنيا و آخرت و همه<br />
<br />
جلد 4 صفحه 383<br />
<br />
چيز بخدا و بىنياز بودن خود را از هر جهت از آنها و استحقاق او براى ستايش و پرستش تا كسى تصوّر نكند كه منع او از عبادت بتها و بعث آنها بر عبادت و اطاعت خود براى نفعى است كه از اعمال آنها باو ميرسد و بدانند براى مصلحت خودشان است و اگر خدا بخواهد ميتواند همه مردم را در يك آن نيست و نابود كند و مردم ديگرى را بوجود آورد كه فقط عبادت و اطاعت او را نمايند و اين براى خدا مشكل نيست بلكه خيلى آسان است و پس از آن بيان فرموده است عدالت خود را باين تقريب كه برنميدارد هيچ نفس گناهكارى گناه ديگرى را اگرچه موجب گمراهى او شده باشد چون در اينصورت خودش گناه كرده كه موجب گمراهى غير شده مربوط بگناه غير نيست آن بجاى خود محفوظ است و اگر بخواند نفسيكه سنگين شده از بار گناه كسيرا براى برداشتن قدرى از بار گناه خود بعنوان كمك نمودن برداشته نشود بوسيله آنكس از أنبار چيزى اگرچه آنكس از اقارب و ارحام خواننده باشد و خطاب فرموده به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه از ايمان نياوردن اينقوم عنود ملول مباش چون انذار و تخويف تو از معاصى فقط در كسانى مؤثّر است كه از خداى پنهان از انظار ميترسند و نمازى كه اهمّ عبادات است بجا ميآورند نه كسانيكه اصلا اعتقاد بمبدء و معاد ندارند و كسيكه عبادت و اطاعت خدا را كه موجب تزكيه و تطهير نفس از پليديهاى معاصى است بنمايد بر نفع خود كار كرده و بازگشت همه بمحضر عدل الهى است و جزاى اعمال بد و خوب را كاملا بصاحبانش ميرساند و مساوى نيست كافر كه كور است با مؤمن كه بينا است و باطل كه ظلمات عقائد فاسده و آراء گوناگون كاسده است با حق كه يكى است و نور و روشنائى است و بهشت كه مانند سايه معتدل است با جهنّم كه مانند باد گرم سوزان است و كلمه لا فيضى ره فرموده براى تأكيد نفى استواء است و تكرار آن در دو طرف براى زيادتى تأكيد است و بنظر حقير كلمه لا در صدر دو جمله اخيره براى نفى استواء است كه معمولا در كلام عرب بعد از حرف عطف آورده ميشود و ميگويند براى تأكيد معناى نفى است و تكرار آن در وسط براى اشاره ببودن حق و بهشت از لوازم و توابع ايمان و بودن باطل و جهنم از لوازم و توابع كفر است چون گوينده چنانچه دو جمله اخيره را بر اولى عطف نموده مفردات آندو را هم عطف بما سبق<br />
<br />
جلد 4 صفحه 384<br />
<br />
كرده است و اين نكته دقيقى است كه بايد بذوق ادراك شود و براى اين است كه لا در وسط جمله اولى آورده نشده اگر چه محتمل است براى قرب بنفى محتاج بتأكيد نشده باشد و بعدا فعل را مكرّر فرموده براى عدول بمثال ديگرى براى مؤمن و كافر و فرموده و مساوى نيستند اهل ايمان كه زنده دلانند بعلم و معرفت با كفاريكه مانند مردگانند در بىادراكى و بىحسّى و براى تأكيد اينمعنى فرموده كه تو نميتوانى بحول و قوّه خودت مطلب حقّى را بمردگانى كه در قبرستان جاى دارند بفهمانى مگر آنكه خدا بخواهد و خدا نخواسته جز آنكه ابلاغ نمائى تو بآنها وعده عذاب الهى را براى اتمام حجّت چون اگر خدا خواسته بود زنگ غفلت را از دل آنها ميزدود و توفيق تحصيل علم و معرفت بآنها عطا ميفرمود كه اصرار بر كفر نداشته باشند و براى دفع توهّم اختصاص منصب نبوّت بانذار و تصريح بآنكه حصر اضافى بوده در مقابل اسماع كه بمعناى افهام ميباشد فرموده است ما تو را فرستاديم براى نشر دين حقّ اسلام كه بشارت دهى مردم را ببهشت در صورت ايمان و بترسانى از جهنّم در صورت كفر و هيچ يك از امم سابقه و اهل اعصار گذشته نبودند مگر آنكه آمد و گذشت در ميان آنها پيغمبرى يا امامى كه بيم ميداد آنها را از خدا و اين دليل است بر آنكه در هيچ عصر و زمان زمين خالى از حجّت نبوده و نخواهد بود چنانچه اماميّه قائلند و قمّى ره نقل فرموده و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از دنيا نرفت مگر آنكه مبعوث فرمود براى مردم نذيرى و كسيكه منكر اين معنى شود لازمهاش آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم تضييع نموده باشد امّت خود را كه در اصلاب مردانند گفته شد قرآن كفايت آنها را نميكند فرمود چرا اگر يافت شود براى آن مفسّرى گفته شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تفسير نفرموده است آنرا فرمود چرا تفسير فرمود آنرا براى يكمرد و تفسير فرمود شأن او را براى امّت و او على ابن ابى طالب عليه السّلام بود و از اينجا معلوم ميشود كه تفسير قرآن مخصوص بخاندان عصمت و طهارت است و هر چه از غير ايشان صادر شود خالى از اعتبار بلكه باطل است چنانچه در روايات معتبره تصريح بآن شده و در خاتمه براى تسليت خاطر پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرموده كه تكذيب كفّار اختصاص بتو ندارد اگر اينها تو را تكذيب ميكنند ملول مباش پيشينيان اينها هم پيغمبران خودشان را كه با معجزات<br />
<br />
جلد 4 صفحه 385<br />
<br />
و نوشتههاى آسمانى در الواح و كتاب مبيّن حلال و حرام آمدند نزد آنها تكذيب نمودند و من آنها را بجرمشان گرفتم و بعذابهاى گوناگون نابود نمودم و براى تو نقل كردم شرح حالشانرا پس آيا چگونه بود نمايش خشم و انكار من گفتار و كردار آنها را و در مجمع فرموده زبور ثابتتر است در كتابت از كتاب چون آن كنده شده است مانند كندن سنگ و محتمل است زبر بر دفاتر كوچكتر از كتاب اطلاق شود لذا بعد از آن كتاب منير كه بمعناى مبيّن و مفصّل حقايق است ذكر شده و ممكن است زبر اشاره بصحف ابراهيم و زبور داود عليهما السلام باشد و كتاب منير اشاره بتورية و انجيل و اللّه اعلم<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَي اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ «15»<br />
<br />
اي گروه ناس شما محتاج و فقير الي اللّه هستيد و خداوند متعال غني بالذات است و خردلي احتياج در ساحت قدسش روا نيست و حميد است ذاتا و صفة و افعالا بلكه حمد مختص باو است.<br />
<br />
أنکهيا أَيُّهَا النّاسُ خطاب بجميع افراد بشر است از سلاطين و متمكنين و متمولين تا گداي سر راه.<br />
<br />
أنکهأَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَي اللّهِ جميع ممكنات احتياج بواجب الوجود دارند که گفتند: الممكن في حد ذاته ان يکون ليس و له من علته ان يکون أيس در ايجاد و ابقاء و لكن در جميع ممكنات انسان احتياج او بيشتر و بالاتر است يك قسمت احتياجاتش وجود او بسته به وجود آباء و امهات از آدم و حوا و ما دونهما و به خورشيد و ماه و آسمان و زمين و آبها و فواكه و حبوب و بقول و آنچه از آسمان نازل شود و آنچه از زمين خارج شود و احتياج به همنوع خود دارد که گفتند الانسان مدني بالطبع اجتماعيست تاجر كاسب صانع ميخواهد نانوا، قصاب بقال، عطار، بناء، نجار و هكذا چه بسيار يك شهر و يك مملكت كافي بر رفع احتياجات او نيست احتياج به ممالك ديگر هم دارد احتياج بجميع اعضاء بدن و كارخانههايي در داخل بدن هستند که اگر يك جزء از آنها تعطيل شد و از بين رفت انسان را بيچاره ميكند به بسياري از حيوانات و معادن و فلزات محتاج است و در امر دين محتاج بارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام و هدايت حق و توفيق و تأييد و سعادت و دار خلود و هزار نوع ديگر و بالجمله:<br />
<br />
سيه رويي ز ممكن در دو عالم || نشد هرگز جدا و اللّه اعلم<br />
<br />
جلد 15 - صفحه 18<br />
<br />
و آنچه انسان در دست دارد عاريت است يك روز ميدهند و يك روز ميگيرند<br />
<br />
اينکه جان عاريت که بحافظ سپرده دوست || روزي رخش به بينم و تسليم وي كنم<br />
<br />
الآن که مشغول نوشتن اينکه جمله بودم خبر رسيد که حضرت امام جمعه رحلت فرمودند ديشب بسكته که عارض شده چه بايد كرد!<br />
<br />
أنکهوَ اللّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ گفتيم از براي غني دو معني است يكي بمعني عدم احتياج چون احتياج از لوازم امكان است ساحت قدس واجب الوجود عري و بريست از جميع احتياجات و باين معني سلب جميع عيوب و نواقص که تعبير بصفات سلبيه ميكنيم ميشود و ديگر بمعني داراييست تمام عوالم امكاني در تحت قدرت او است و مالك الملك تمام آنها است حتي صفات ذاتيه منتزع از ذات است صفات زائده بر ذات نيست که احتياج بآنها داشته باشد:<br />
<br />
نه مركب بود و جسم نه مرئي نه محل || بي شريك است و معاني تو غني دان خالق<br />
<br />
و معناي حميد اينست که ذاتا و صفة و افعالا تمام پسنديده و صحيح و بجا و بموقعست<br />
<br />
اي همه هستي ز تو پيدا شده || خاك ضعيف از تو توانا شده<br />
<br />
هستي تو هستي پيوند نه || تو بكس و كس بتو مانند نه<br />
<br />
زيرنشين علمت كائنات || ما به تو قائم چه تو قائم بذات<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
(آیه 15)- در تعقیب دعوت مؤکدی که در آیات گذشته به سوی توحید و مبارزه با هر گونه شرک و بت پرستی آمده بود ممکن است این توهّم برای بعضی پیش آید که خداوند چه نیازی به پرستش ما دارد؟<br />
<br />
در این آیه میفرماید: «ای مردم! شما نیازمند به خدا هستید و خداوند از هر نظر بینیاز و شایسته حمد و ستایش است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).<br />
<br />
آری! بینیاز حقیقی و قائم بالذات در تمام عالم هستی یکی است و او خدا است، همه انسانها بلکه همه موجودات سر تا پا نیازمند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل که اگر لحظهای ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ.<br />
<br />
این ما هستیم که از طریق عبادت و اطاعت او، راه تکامل را میپیماییم و به آن مبدأ بیپایان فیض در پرتو عبودیتش لحظه به لحظه نزدیکتر میشویم.<br />
<br />
بنابر این او هم «غنی» است و هم «حمید» یعنی در عین بینیازی آنقدر بخشنده و مهربان است که شایسته هر گونه حمد و سپاسگزاری است.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 15 سوره فاطر (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/49-copy-6.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۲٬۸۲۷ در ۲٬۸۲۷)]<br />
پرونده:Quran 35-15.jpg|400px|thumb|center|طرح از موسسه اهل بیت علیهم السلام ([http://ahlolbait.com/files/1001/download/ayegraphy95p.jpg دانلود کیفیت بالا]<br />
[[رده:آیات سوره فاطر]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_15_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D8%B1&diff=134472آیه 15 سوره فاطر2021-06-22T08:02:42Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|۞ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ|سوره=35|آیه =15}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 15 <br />
|شماره بعدی = 16<br />
|شماره قبلی = 14<br />
|سوره= فاطر<br />
|شماره سوره= 35<br />
|جزء= 22<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
ای مردم، شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بینیاز و غنیّ بالذّات و ستوده صفات است.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
ای مردم! شمایید نیازمندان به خدا، و فقط خدا بی نیاز و ستوده است.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بىنياز ستوده است.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
اى مردم، همه شما به خدا نيازمنديد. اوست بىنياز و ستودنى.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بینیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|O mankind! You are the ones who stand in need of Allah, and Allah—He is the All-sufficient, the All-laudable.}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|O men! you are they who stand in need of Allah, and Allah is He Who is the Self-sufficient, the Praised One.}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|O mankind! Ye are the poor in your relation to Allah. And Allah! He is the Absolute, the Owner of Praise.}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|O ye men! It is ye that have need of Allah: but Allah is the One Free of all wants, worthy of all praise.}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«الْحَمِیدُ»: شایسته سپاس و ستایش در همه حال. ذاتاً ستوده.<br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15»<br />
<br />
اى مردم! اين شماييد كه به خداوند نياز داريد و (تنها) خداوند، بىنياز و ستوده است.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
دعوت خدا از مردم، نشانهى نياز او به مردم نيست. همان گونه كه اگر گفتيم مردم خانههاى خود را رو به خورشيد بسازند، اين دعوت نشانهى نياز خورشيد به ما نيست، بلكه نشانهى نياز ما به نور است. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ»<br />
<br />
يكى از راههاى مبارزه با غرور و تكبّر، دعوت انسان به درگاه خداست تا انسان به ضعف و جهل و فقر و نياز خود پى ببرد. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- هيچ كس از خدا بى نياز نيست. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»<br />
<br />
2- همهى موجودات فقيرند، ليكن چون انسان ادّعا و سركشى مىكند بايد مهار شود. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»<br />
<br />
3- نقش واسطهها و وسايل و علل را قبول داريم، امّا تمام اسباب و علل نيز در تأثيرگذارى به او محتاجند. «هُوَ الْغَنِيُّ»<br />
<br />
4- غنّى واقعى و مطلق و كامل، تنها اوست. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ»<br />
<br />
5- معمولًا اغنيا، محبوب نيستند و در تيررس جسارتها، حسادتها، رقابتها و سرقتها هستند امّا خداوند، غنى حميد است. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»<br />
<br />
6- خداوند غناى خود را در راه رفع نياز و نفع مخلوقات به كار مىبرد و لذا مورد ستايش است. «الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»<br />
<br />
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 487<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15»<br />
<br />
بعد از آن بيان غناى ذاتى خود را فرمايد:<br />
<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ: اى گروه مردمان در هر عصر و زمان، أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ: شما محتاجانيد به خدا در وجود و بقا و رزق و غفران و حفظ و رضوان و تمام شئون حيات محتاج به او هستيد، زيرا فقر ذاتى داريد و از خود هيچ نداريد، و هستى شما از الطاف خاصه الهى است و بايد آنا فآنا افاضه فيض از فيّاض على الاطلاق بشود تا بقا و دوام و ثبات يابيد. وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُ: و خدا اوست بىنياز است و به غناى مطلق خود، منعم بر جميع موجودات. الْحَمِيدُ: ستوده شده بر نعمت علم و فضل شامل كه تابع غناى مطلق است.<br />
<br />
نكته:<br />
<br />
ذكر «حميد» بعد از «غنا» جهت دلالت است بر آنكه حق تعالى غنى است؛ به غناى ذاتى خود نفع رساننده به خلقان به انعام و افضال و احسان، و بدين جهت مستحق حمد باشد بر السنه بندگان؛ بلكه چون ذات سبحانى مستجمع تمام صفات كماليه و منزه از كليّه نقايص و سزاوار پرستش و ستايش<br />
<br />
«1» سوره يونس، آيه 28.<br />
<br />
جلد 11 - صفحه 25<br />
<br />
باشد ذاتا، اگرچه حمد كنندهاى نباشد.<br />
<br />
كاشفى- بيان نموده كه ماهيات ممكنه در وجود محتاجند به فاعل، و «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» اشاره به آنست. و حق تعالى به حسب كمال ذاتى، از وجود عالم و عالميان مستغنى باشد، و «اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ» عبارت از آنست. و چون ظهور كمال غنا موقوف است بر وجود اعيان ممكنات، پس در ايجاد آن كه نعمتى كبرى است مستحق حمد و ثناى كلى باشد، و كلمه «الْحَمِيدُ» اشاره به آنست. «1»<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15» إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ «16» وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ «17» وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «18» وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ «19»<br />
<br />
وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ «20» وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ «21» وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ «22» إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ «23» إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»<br />
<br />
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ «25» ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «26»<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
اى مردمان شما محتاجان بسوى خدائيد و خداوند او بىنياز ستوده است<br />
<br />
اگر بخواهد ميبرد شما را و ميآورد خلقى نو پديد<br />
<br />
و نيست اين بر خدا دشوار<br />
<br />
و برنميدارد شخص گناهكارى گناه ديگرى را و اگر بخواند شخص گرانبار براى برداشتن بارش برداشته نشود از آن چيزى اگر چه باشد صاحب قرابت جز اين نيست كه بيم ميدهى آنانرا كه ميترسند از پروردگارشان با پنهان بودن و برپا دارند نماز را و هر كه پاكيزه شد پس جز اين نيست كه پاكيزه ميشود براى خودش و بسوى خدا است بازگشت<br />
<br />
و يكسان نيستند نابينا و بينا<br />
<br />
و نه تاريكيها و نه روشنائى<br />
<br />
و نه سايه خنك و نه باد بسيار گرم<br />
<br />
و يكسان نيستند زندگان و نه مردگان همانا خدا مىشنواند آنانرا كه ميخواهد و نيستى تو شنواننده آنها را كه در قبرهايند<br />
<br />
نيستى تو مگر بيمدهنده<br />
<br />
همانا ما فرستاديم تو را بدين حقّ با آنكه مژده دهنده و بيم دهندهاى و نيست هيچ جماعتى مگر آنكه گذشت در ميان آنها بيمدهندهئى<br />
<br />
اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها آمد آنها را پيغمبرانشان با دليلهاى روشن و با صحف آسمانى و با كتاب روشنكننده<br />
<br />
پس گرفتم آنانرا كه كافر شدند پس چگونه بود ناپسند داشتن من.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال بعد از بيان بىفائده بودن عبادت بتها بيان فرموده احتياج مردم را در وجود و بقاء و خوراك و پوشاك و سعادت در دنيا و آخرت و همه<br />
<br />
جلد 4 صفحه 383<br />
<br />
چيز بخدا و بىنياز بودن خود را از هر جهت از آنها و استحقاق او براى ستايش و پرستش تا كسى تصوّر نكند كه منع او از عبادت بتها و بعث آنها بر عبادت و اطاعت خود براى نفعى است كه از اعمال آنها باو ميرسد و بدانند براى مصلحت خودشان است و اگر خدا بخواهد ميتواند همه مردم را در يك آن نيست و نابود كند و مردم ديگرى را بوجود آورد كه فقط عبادت و اطاعت او را نمايند و اين براى خدا مشكل نيست بلكه خيلى آسان است و پس از آن بيان فرموده است عدالت خود را باين تقريب كه برنميدارد هيچ نفس گناهكارى گناه ديگرى را اگرچه موجب گمراهى او شده باشد چون در اينصورت خودش گناه كرده كه موجب گمراهى غير شده مربوط بگناه غير نيست آن بجاى خود محفوظ است و اگر بخواند نفسيكه سنگين شده از بار گناه كسيرا براى برداشتن قدرى از بار گناه خود بعنوان كمك نمودن برداشته نشود بوسيله آنكس از أنبار چيزى اگرچه آنكس از اقارب و ارحام خواننده باشد و خطاب فرموده به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه از ايمان نياوردن اينقوم عنود ملول مباش چون انذار و تخويف تو از معاصى فقط در كسانى مؤثّر است كه از خداى پنهان از انظار ميترسند و نمازى كه اهمّ عبادات است بجا ميآورند نه كسانيكه اصلا اعتقاد بمبدء و معاد ندارند و كسيكه عبادت و اطاعت خدا را كه موجب تزكيه و تطهير نفس از پليديهاى معاصى است بنمايد بر نفع خود كار كرده و بازگشت همه بمحضر عدل الهى است و جزاى اعمال بد و خوب را كاملا بصاحبانش ميرساند و مساوى نيست كافر كه كور است با مؤمن كه بينا است و باطل كه ظلمات عقائد فاسده و آراء گوناگون كاسده است با حق كه يكى است و نور و روشنائى است و بهشت كه مانند سايه معتدل است با جهنّم كه مانند باد گرم سوزان است و كلمه لا فيضى ره فرموده براى تأكيد نفى استواء است و تكرار آن در دو طرف براى زيادتى تأكيد است و بنظر حقير كلمه لا در صدر دو جمله اخيره براى نفى استواء است كه معمولا در كلام عرب بعد از حرف عطف آورده ميشود و ميگويند براى تأكيد معناى نفى است و تكرار آن در وسط براى اشاره ببودن حق و بهشت از لوازم و توابع ايمان و بودن باطل و جهنم از لوازم و توابع كفر است چون گوينده چنانچه دو جمله اخيره را بر اولى عطف نموده مفردات آندو را هم عطف بما سبق<br />
<br />
جلد 4 صفحه 384<br />
<br />
كرده است و اين نكته دقيقى است كه بايد بذوق ادراك شود و براى اين است كه لا در وسط جمله اولى آورده نشده اگر چه محتمل است براى قرب بنفى محتاج بتأكيد نشده باشد و بعدا فعل را مكرّر فرموده براى عدول بمثال ديگرى براى مؤمن و كافر و فرموده و مساوى نيستند اهل ايمان كه زنده دلانند بعلم و معرفت با كفاريكه مانند مردگانند در بىادراكى و بىحسّى و براى تأكيد اينمعنى فرموده كه تو نميتوانى بحول و قوّه خودت مطلب حقّى را بمردگانى كه در قبرستان جاى دارند بفهمانى مگر آنكه خدا بخواهد و خدا نخواسته جز آنكه ابلاغ نمائى تو بآنها وعده عذاب الهى را براى اتمام حجّت چون اگر خدا خواسته بود زنگ غفلت را از دل آنها ميزدود و توفيق تحصيل علم و معرفت بآنها عطا ميفرمود كه اصرار بر كفر نداشته باشند و براى دفع توهّم اختصاص منصب نبوّت بانذار و تصريح بآنكه حصر اضافى بوده در مقابل اسماع كه بمعناى افهام ميباشد فرموده است ما تو را فرستاديم براى نشر دين حقّ اسلام كه بشارت دهى مردم را ببهشت در صورت ايمان و بترسانى از جهنّم در صورت كفر و هيچ يك از امم سابقه و اهل اعصار گذشته نبودند مگر آنكه آمد و گذشت در ميان آنها پيغمبرى يا امامى كه بيم ميداد آنها را از خدا و اين دليل است بر آنكه در هيچ عصر و زمان زمين خالى از حجّت نبوده و نخواهد بود چنانچه اماميّه قائلند و قمّى ره نقل فرموده و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از دنيا نرفت مگر آنكه مبعوث فرمود براى مردم نذيرى و كسيكه منكر اين معنى شود لازمهاش آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم تضييع نموده باشد امّت خود را كه در اصلاب مردانند گفته شد قرآن كفايت آنها را نميكند فرمود چرا اگر يافت شود براى آن مفسّرى گفته شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تفسير نفرموده است آنرا فرمود چرا تفسير فرمود آنرا براى يكمرد و تفسير فرمود شأن او را براى امّت و او على ابن ابى طالب عليه السّلام بود و از اينجا معلوم ميشود كه تفسير قرآن مخصوص بخاندان عصمت و طهارت است و هر چه از غير ايشان صادر شود خالى از اعتبار بلكه باطل است چنانچه در روايات معتبره تصريح بآن شده و در خاتمه براى تسليت خاطر پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرموده كه تكذيب كفّار اختصاص بتو ندارد اگر اينها تو را تكذيب ميكنند ملول مباش پيشينيان اينها هم پيغمبران خودشان را كه با معجزات<br />
<br />
جلد 4 صفحه 385<br />
<br />
و نوشتههاى آسمانى در الواح و كتاب مبيّن حلال و حرام آمدند نزد آنها تكذيب نمودند و من آنها را بجرمشان گرفتم و بعذابهاى گوناگون نابود نمودم و براى تو نقل كردم شرح حالشانرا پس آيا چگونه بود نمايش خشم و انكار من گفتار و كردار آنها را و در مجمع فرموده زبور ثابتتر است در كتابت از كتاب چون آن كنده شده است مانند كندن سنگ و محتمل است زبر بر دفاتر كوچكتر از كتاب اطلاق شود لذا بعد از آن كتاب منير كه بمعناى مبيّن و مفصّل حقايق است ذكر شده و ممكن است زبر اشاره بصحف ابراهيم و زبور داود عليهما السلام باشد و كتاب منير اشاره بتورية و انجيل و اللّه اعلم<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
يا أَيُّهَا النّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَي اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ «15»<br />
<br />
اي گروه ناس شما محتاج و فقير الي اللّه هستيد و خداوند متعال غني بالذات است و خردلي احتياج در ساحت قدسش روا نيست و حميد است ذاتا و صفة و افعالا بلكه حمد مختص باو است.<br />
<br />
أنکهيا أَيُّهَا النّاسُ خطاب بجميع افراد بشر است از سلاطين و متمكنين و متمولين تا گداي سر راه.<br />
<br />
أنکهأَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَي اللّهِ جميع ممكنات احتياج بواجب الوجود دارند که گفتند: الممكن في حد ذاته ان يکون ليس و له من علته ان يکون أيس در ايجاد و ابقاء و لكن در جميع ممكنات انسان احتياج او بيشتر و بالاتر است يك قسمت احتياجاتش وجود او بسته به وجود آباء و امهات از آدم و حوا و ما دونهما و به خورشيد و ماه و آسمان و زمين و آبها و فواكه و حبوب و بقول و آنچه از آسمان نازل شود و آنچه از زمين خارج شود و احتياج به همنوع خود دارد که گفتند الانسان مدني بالطبع اجتماعيست تاجر كاسب صانع ميخواهد نانوا، قصاب بقال، عطار، بناء، نجار و هكذا چه بسيار يك شهر و يك مملكت كافي بر رفع احتياجات او نيست احتياج به ممالك ديگر هم دارد احتياج بجميع اعضاء بدن و كارخانههايي در داخل بدن هستند که اگر يك جزء از آنها تعطيل شد و از بين رفت انسان را بيچاره ميكند به بسياري از حيوانات و معادن و فلزات محتاج است و در امر دين محتاج بارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام و هدايت حق و توفيق و تأييد و سعادت و دار خلود و هزار نوع ديگر و بالجمله:<br />
<br />
سيه رويي ز ممكن در دو عالم || نشد هرگز جدا و اللّه اعلم<br />
<br />
جلد 15 - صفحه 18<br />
<br />
و آنچه انسان در دست دارد عاريت است يك روز ميدهند و يك روز ميگيرند<br />
<br />
اينکه جان عاريت که بحافظ سپرده دوست || روزي رخش به بينم و تسليم وي كنم<br />
<br />
الآن که مشغول نوشتن اينکه جمله بودم خبر رسيد که حضرت امام جمعه رحلت فرمودند ديشب بسكته که عارض شده چه بايد كرد!<br />
<br />
أنکهوَ اللّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ گفتيم از براي غني دو معني است يكي بمعني عدم احتياج چون احتياج از لوازم امكان است ساحت قدس واجب الوجود عري و بريست از جميع احتياجات و باين معني سلب جميع عيوب و نواقص که تعبير بصفات سلبيه ميكنيم ميشود و ديگر بمعني داراييست تمام عوالم امكاني در تحت قدرت او است و مالك الملك تمام آنها است حتي صفات ذاتيه منتزع از ذات است صفات زائده بر ذات نيست که احتياج بآنها داشته باشد:<br />
<br />
نه مركب بود و جسم نه مرئي نه محل || بي شريك است و معاني تو غني دان خالق<br />
<br />
و معناي حميد اينست که ذاتا و صفة و افعالا تمام پسنديده و صحيح و بجا و بموقعست<br />
<br />
اي همه هستي ز تو پيدا شده || خاك ضعيف از تو توانا شده<br />
<br />
هستي تو هستي پيوند نه || تو بكس و كس بتو مانند نه<br />
<br />
زيرنشين علمت كائنات || ما به تو قائم چه تو قائم بذات<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
(آیه 15)- در تعقیب دعوت مؤکدی که در آیات گذشته به سوی توحید و مبارزه با هر گونه شرک و بت پرستی آمده بود ممکن است این توهّم برای بعضی پیش آید که خداوند چه نیازی به پرستش ما دارد؟<br />
<br />
در این آیه میفرماید: «ای مردم! شما نیازمند به خدا هستید و خداوند از هر نظر بینیاز و شایسته حمد و ستایش است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).<br />
<br />
آری! بینیاز حقیقی و قائم بالذات در تمام عالم هستی یکی است و او خدا است، همه انسانها بلکه همه موجودات سر تا پا نیازمند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل که اگر لحظهای ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ.<br />
<br />
این ما هستیم که از طریق عبادت و اطاعت او، راه تکامل را میپیماییم و به آن مبدأ بیپایان فیض در پرتو عبودیتش لحظه به لحظه نزدیکتر میشویم.<br />
<br />
بنابر این او هم «غنی» است و هم «حمید» یعنی در عین بینیازی آنقدر بخشنده و مهربان است که شایسته هر گونه حمد و سپاسگزاری است.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=35 |آیه=15}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
<br />
==عکس نوشته ها==<br />
<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 15 سوره فاطر (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/49-copy-6.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۲٬۸۲۷ در ۲٬۸۲۷)]<br />
پرونده:Quran 35-15.jpg|400px|thumb|center|طرح از موسسه اهل بیت علیهم السلام ([http://ahlolbait.com/files/1001/download/ayegraphy95p.jpg دانلود کیفیت بالا] - [[:رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت|سایر عکس نوشته های این موسسه]])<br />
[[رده:آیات سوره فاطر]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_15_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D8%B1_(1)-2.jpg&diff=134470پرونده:آیه 15 سوره فاطر (1)-2.jpg2021-06-22T07:50:09Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 15 سوره فاطر (1)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 15 سوره فاطر / يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_15_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D8%B1_(1)-2.jpg&diff=134466پرونده:آیه 15 سوره فاطر (1)-2.jpg2021-06-22T06:53:01Z<p>Akbari: آیه 15 سوره فاطر / يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 15 سوره فاطر / يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_100_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA&diff=134460آیه 100 سوره صافات2021-06-22T06:27:11Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ|سوره=37|آیه =100}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 100 <br />
|شماره بعدی = 101<br />
|شماره قبلی = 99<br />
|سوره= صافات<br />
|شماره سوره= 37<br />
|جزء= 23<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
بار الها، مرا فرزند صالحی که از بندگان شایسته تو باشد عطا فرما.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
پروردگارا! مرا فرزندی که از صالحان باشد عطا کن.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
«اى پروردگار من! مرا [فرزندى] از شايستگان بخش.»<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
اى پروردگار من، مرا فرزندى صالح عطا كن.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
پروردگارا! به من از صالحان [= فرزندان صالح] ببخش!»<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|‘My Lord! Give me [an heir], one of the righteous.’}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|My Lord! grant me of the doers of good deeds.}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|My Lord! Vouchsafe me of the righteous.}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|"O my Lord! Grant me a righteous (son)!"}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«الصَّالِحِینَ»: شایستگان.<br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ «99»<br />
<br />
و (ابراهيم) گفت: من به سوى پروردگارم رهسپارم، او مرا راهنمايى خواهد كرد.<br />
<br />
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ «100» فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ «101»<br />
<br />
پروردگارا! (فرزندى) از گروه صالحان به من ببخش. پس ما او را به نوجوانى بردبار مژده داديم.<br />
<br />
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ «102»<br />
<br />
پس چون نوجوان در كار و كوشش به پاى او رسيد، پدر گفت: اى فرزندم! همانا در خواب (چنين) مىبينم كه تو را ذبح مىكنم پس بنگر كه چه مىبينى و نظرت چيست؟ فرزند گفت: اى پدر! آن چه را مأمور شدهاى انجام ده كه به زودى اگر خدا بخواهد مرا از صبر كنندگان خواهى يافت.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: مراد حضرت ابراهيم از رفتن به سوى خدا، توجّه به خداوند از طريق عبادت و تلاش است. «1» آرى، ارزش هر حركت به مقصدى است كه به سوى آن انجام مىشود. «ذاهِبٌ إِلى رَبِّي»<br />
<br />
در سورهى شعراء آيه 83، حضرت ابراهيم از خداوند مىخواهد كه خودش به صالحان ملحق شود و در اين آيه فرزند صالح مىخواهد.<br />
<br />
در ميان تمام انبيا، تنها ابراهيم و اسماعيل به حلم توصيف شدهاند. «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ» «2»، «بِغُلامٍ حَلِيمٍ»<br />
<br />
«1». تفسير نورالثقلين.<br />
<br />
«2». توبه، 114.<br />
<br />
جلد 8 - صفحه 48<br />
<br />
در قرآن خوابهاى متعدّدى نقل شده كه تعبير شدن آنها در بيدارى، نشانهى استقلال روح و رابطهى آن با امور غيبى است، از جمله:<br />
<br />
الف) خواب حضرت يوسف كه يازده ستاره با ماه و خورشيد بر او سجده مىكنند.<br />
<br />
ب) خواب حاكم مصر كه هفت گاو لاغر، هفت گاو فربه را مىخورند.<br />
<br />
ج) خواب زندانيان مصر كه يوسف آن را برايشان تعبير كرد.<br />
<br />
د) خواب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه مسلمانان وارد مسجد الحرام مىشوند.<br />
<br />
ه) خواب حضرت ابراهيم كه فرزندش را ذبح مىكند.<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- مردان الهى به بن بست نمىرسند و با توكّل و توجّه به خداوند راه را پيدا مىكنند. «ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ»<br />
<br />
2- ربوبيّت خداوند سبب راه گشايى اوست. «رَبِّي سَيَهْدِينِ»<br />
<br />
3- در راه خدا گام برداريم و به الطاف او مطمئن باشيم. «سَيَهْدِينِ» (از تو حركت از خدا بركت)<br />
<br />
4- اولاد صالح، هبهى الهى و يكى از دعاهاى انبياست. «هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ»<br />
<br />
5- آن چه بايد در فرزند محور باشد، صالح بودن است نه امور ديكر. «هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ»<br />
<br />
6- فرزند صالح، بهترين ياور در مسير حركت خانواده به سوى خداست. ذاهِبٌ إِلى رَبِّي ... رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ<br />
<br />
7- از نشانههاى فرزند خوب، كمك به پدر در كار و تلاش است. «مَعَهُ السَّعْيَ»<br />
<br />
8- حساب خواب انبيا از خوابهاى ديگران جداست، به خصوص آن جا كه رؤيا تكرار شود. «أَرى فِي الْمَنامِ» (رؤياى انبيا، سيمايى از وحى است. در روايت نيز آمده است: «رؤيا الانبياء وحى» «1»)<br />
<br />
«1» تفسير برهان<br />
<br />
جلد 8 - صفحه 49<br />
<br />
9- در خانواده گفتگوى پدر با فرزندان، عاطفى و محترمانه باشد. «يا بُنَيَ، يا أَبَتِ»<br />
<br />
10- در راه خدا، بايد از همهى دلبستگىها حتى دلبستگى به فرزند دست كشيد.<br />
<br />
(فرزندى كه حدود يك قرن در انتظارش بوده و با دعا و تضّرع او را از خداوند گرفته است، اكنون كه رشد كرده و بازويى براى پدر پيرش شده است بايد با دست خودش او را ذبح كند) أَنِّي أَذْبَحُكَ ...<br />
<br />
11- براى رشد و شخصيّت دادن به فرزندان خود با آنان مشورت كنيد و از آنان نظر بخواهيد. «فَانْظُرْ ما ذا تَرى»<br />
<br />
12- نظرخواهى از مردم، براى دريافت ميزان آمادگى آنان، حتّى در كارهاى روشن و مسلّم مفيد است. (ابراهيم در مأموريّت خود شك نداشت امّا باز هم مسئله را با اسماعيل طرح كرد) «فَانْظُرْ ما ذا تَرى»<br />
<br />
13- مؤمن، تسليم خداست و در برابر دستورات او بهانه نمىگيرد. «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» در حالى كه اسماعيل مىتوانست به پدر بگويد:<br />
<br />
الف) اين خواب است نه بيدارى.<br />
<br />
ب) كشتن فرزند حرام است.<br />
<br />
ج) امر، دلالت بر فوريّت نمىكند، صبر كن.<br />
<br />
د) امر ارشادى است نه مولوى، توصيه است نه واجب.<br />
<br />
14- كوچكترها، بزرگترها را به انجام كارهاى الهى تشويق و دلگرم نمايند. «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ»<br />
<br />
15- براى انجام كارها، انگيزهها را بالا ببريم. (اسماعيل نمىگويد: «اذبحنى، اقتلنى» تا براى پدر سخت باشد، بلكه مىگويد: «افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» فرمان الهى است كه به تو ابلاغ شده انجام بده.)<br />
<br />
16- عمل به وظيفه، صبر و پايدارى مىخواهد و صبر را بايد از خداوند خواست.<br />
«سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»<br />
<br />
جلد 8 - صفحه 50<br />
<br />
17- صبر و شكيبايى از ويژگىهاى صالحان است. «الصَّالِحِينَ- مِنَ الصَّابِرِينَ»<br />
<br />
18- صبر اسماعيل همان وعده خداوند به حلم اوست. بِغُلامٍ حَلِيمٍ ... مِنَ الصَّابِرِينَ<br />
<br />
19- كمالات خود را از خدا بدانيم نه از خود. «إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»<br />
<br />
20- در كارها «ان شاءاللّه» بگوييم. «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (100)<br />
<br />
جلد 11 - صفحه 140<br />
<br />
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ: پروردگارا ببخش مرا فرزندى كه از جمله شايستگان تو باشد تا معين من شود بر دعوت و طاعت و مونس و قرين من باشد در غربت. حق تعالى دعاى او را اجابت فرمود:<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ (83) إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (84) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ (85) أَ إِفْكاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ (86) فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (87)<br />
<br />
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ (88) فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ (89) فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ (90) فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْكُلُونَ (91) ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ (92)<br />
<br />
فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ (93) فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ (94) قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ (95) وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (96) قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ (97)<br />
<br />
فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ (98) وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ (99) رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (100)<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
و همانا از پيروان او<br />
<br />
هر آينه ابراهيم است وقتى كه آمد پروردگارش را با دلى سالم<br />
<br />
چون گفت به پدرش و قومش كه چه چيز را ميپرستيد<br />
<br />
آيا بدروغ معبودهائى را غير از خداوند اختيار ميكنيد<br />
<br />
پس چيست گمان شما بپروردگار جهانيان<br />
<br />
پس نگريست نگريستنى در ستارگان<br />
<br />
پس گفت همانا من بيمارم<br />
<br />
پس روى گرداندند از او در حاليكه پشت كنندگان بودند<br />
<br />
پس مايل شد بسوى خدايانشان پس گفت آيا نميخوريد<br />
<br />
چيست شما را كه سخن نميگوئيد<br />
<br />
پس روى كرد بر آنها ميزد زدنى بقوّت تمام<br />
<br />
پس روى آوردند بسوى او با آنكه ميشتافتند<br />
<br />
گفت آيا ميپرستيد آنچه را كه ميتراشيد<br />
<br />
و خدا آفريد شما را و آنچه را كه ميسازيد<br />
<br />
گفتند بنا كنيد براى او بنائى پس بيفكنيد او را در آتش سوزان<br />
<br />
پس اراده كردند باو مكرى را پس گردانديم آنها را پستترين مردم<br />
<br />
و گفت همانا من روندهام بسوى پروردگارم زود باشد كه راه نمايد مرا<br />
<br />
پروردگارا ببخش بمن از شايستگان.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال عطف فرموده قصّه حضرت ابراهيم را بر قصّه حضرت نوح كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود و فرموده يكى از پيروان او در ايمان بخدا و توحيد او و اصول حقّه ابراهيم عليه السّلام بود و بعضى گفتهاند مراد بودن آنحضرت است از پيروان پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و از بعضى روايات كه در برهان نقل نموده استفاده ميشود كه مراد بودن او است از شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام و اين موقوف بر آنستكه ترتيب آيات معتبر نباشد چنانچه مكرر اشاره بآن شده است و الّا ظاهر آنستكه مرجع ضمير در شيعته نوح است كه در آيات سابقه ذكر شده است و خلاف آن بايد حمل بر تأويل شود كه نوح هم در عالم معنى از شيعيان پيغمبر خاتم و امير مؤمنان بوده چون انوار خمسه طيّبه مقدّم بودند در وجود بر تمام موجودات و همه از بركت وجود ايشان بمقامات عاليه خودشان رسيدند و اين پيروى در وقتى بود كه حاضر شد در پيشگاه احديّت براى عبادت و اطاعت با قلبى پاك از لوث معاصى و تزلزل و ريا و سالم از امراض و محبّت غير خدا چنانچه<br />
<br />
جلد 4 صفحه 438<br />
<br />
در سوره شعراء ذكر شد چون گفت به آزر كه عمو يا جدّ مادرى او بود و معمولا در كلام عرب پدر خوانده ميشوند و همچنين بساير اقوامش اين چه چيز است كه شما ميپرستيد آنرا آيا بدروغ آشكار بتهائى را كه خدايان خود دانستهايد ميخواهيد عبادت كنيد و از خداى واقعى چشم پوشاندهايد پس چه گمان بردهايد بپروردگار جهانيان تصوّر نمودهايد او هم مانند اينها كه تراشيديد بىادراك و شعور است يا اينها را شريك خود قرار داده در ستايش و پرستش يا شما را براى پرستش اينها عقاب نميكند يا از حال شما غافل است و از اعمال شما بىخبر با آنكه احاطه دارد علمش بتمام كلّيّات و جزئيّات عالم و اين سخنان را براى ملامت و نصيحت آنها ميفرمود تا شب عيدى كه معمولا اهل شهر براى تفريح روزش از بلد بيرون ميرفتند نظرى بآسمان و اوضاع كواكب فرمود و چون آنها بعلم نجوم و تأثير ستارهها در امور معتقد بودند فرمود من مريض خواهم شد براى آنكه او را با خودشان از شهر بيرون نبرند و چون مرض طاعون آنزمان زياد بود و از سرايت آن ميترسيدند از او اعراض نموده خودشان بيرون رفتند و حضرت ابراهيم بآرامى روى به بتخانه و بتها نمود ديد مردم براى تبرّك نزد بتها غذاهائى گذاردهاند بطور استهزاء و براى آنكه شايد كسى در اطراف باشد و سخن او را بشنود و متنبّه شود فرمود چرا غذا نميخوريد و چرا سخن نميگوئيد و جواب مرا نميدهيد پس ناگهان متفوّق بر بتها شد و با كمال قوّت كه از آن بيمين تعبير شده يا واقعا با قوّت دست راست زد و شكست آنها را و چون مردم از عيدگاه خودشان مراجعت نمودند و بتها را بآنحال ديدند بقرينه صحبتهاى سابق حضرت فهميدند كار او است و بسرعت روى باو آوردند و سخنانى ما بين آنها ردّ و بدل شد كه در سوره انبياء گذشت و بعدا حضرت آنها را نصيحت فرمود كه چرا چيزيرا كه خودتان با دست خود ميتراشيد پرستش ميكنيد با آنكه خداوند شما را و آنچه شما از آن بتها را درست ميكنيد خلق فرموده و بايد مخلوق خالق خود را عبادت كند نه مخلوق او و خود را چون شكر نعمت واجب و كفران آن قبيح است و قوم بعد از عجز از جواب آنحضرت با اكثريّت قريب باتفاق رأى دادند كه جاى وسيعى را محصور نمائيد و هيزم در آن جمع كنيد و آتش بزنيد و ابراهيم را در آن بيندازيد كه بسوزد<br />
<br />
جلد 4 صفحه 439<br />
<br />
و موجب عبرت خلق گردد كه ديگر كسى جرئت جسارت بخدايان ما پيدا نكند و بعقيده خودشان تدبيرى در دفع آنحضرت نمودند ولى خدا آنرا باطل نمود و آتش بر آنحضرت سرد و سلامت گرديد و آنها پست و ذليل و خوارتر از اوّل شدند و حضرت فائق و منصور و مشهور در عالم گشت و بسيارى باو ايمان آوردند و شرح اين وقايع در سوره انبيا و غيرها گذشته است و بعد از اين حضرت بكسان خود و اهل ايمان فرمود من عازم هجرت از اين بلدم بامر پروردگارم و بعدا خدا هدايت مينمايد مرا بمكانى كه صلاح دين و دنياى من در آن باشد و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد بيت المقدس بود و از امير المؤمنين عليه السّلام در توحيد نقل نموده كه مراد آنحضرت از رفتن بسوى خدا توجّه بعبادت و كوشش در آن و تقرّب بخداوند بود و اين تأويل كلام خدا است كه آن غير تنزيل است و بعد از انجام مأموريّت و استقرار در محلّى كه خداوند هدايت فرموده بود او را بآن از خدا خواست كه باو پسرى عطا فرمايد كه از شايستگان باشد براى وراثت علم و نبوّت كه مأنوس شود با او در غربت و كمك كند با او در دعوت و خداوند اجابت فرمود و از هاجر كه كنيز بود پسرى مانند حضرت اسمعيل عليه السّلام جدّ امجد خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله را باو مرحمت نمود چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى و در چند روايت از صادقين عليهما السلام تصريح شده بآنكه حضرت ابراهيم مريض نبود و دروغ هم نگفت و در يك روايت ذكر شده كه مقصود حضرت آن بود كه بعدا مريض ميشوم چون هر كس ميميرد مريض ميشود چنانچه خداوند به پيغمبر خود فرموده انّك ميّت يعنى بعدا خواهى مرد و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در ستارهها نظر فرمود و حساب كرد و بر واقعه كربلا مطّلع شد و از مصائب وارده بر حضرت سيّد الشهداء متأثر گرديد و فرمود من متألّم و دردمندم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل شده كه حضرت ابراهيم در سه مورد توريه نمود يعنى سخنى فرمود كه خلاف متظاهر از آنرا قصد نمود يكى آنجا كه فرمود بزرگ بتها آنها را شكسته كه در سوره انبياء گذشت و مراد از آن بيان شد ديگر آنجا كه ساره را كه زن او بود بخواهرى خود معرّفى فرمود و اراده نمود از آن خواهر دينى را سوّم اينجا است كه فرمود من مريضم و مراد از آن ذكر گرديد و اين هر سه مجادله در دين با كفّار بوده و اين دروغ نيست چون<br />
<br />
جلد 4 صفحه 440<br />
<br />
دروغ خلاف مراد واقعى است و اين خلاف چيزى است كه مخاطب از كلام ميفهمد و جائز است خصوصا در بعضى از مواقع لازمه كه بايد حتما بآن عمل نمود<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
رَبِّ هَب لِي مِنَ الصّالِحِينَ (100) فَبَشَّرناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (101)<br />
<br />
ابراهيم از هاجر اسمعيل را آورد ساره بسيار غمنده شد خداوند موقعي که ملائكه را فرستاد براي اهلاك قوم لوط آمدند نزد ابراهيم و بشارت اسحق را دادند که از ساره بوجود ميايد ساره بصورت زد که خداوند ميفرمايد وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ فَأَقبَلَتِ امرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّت وَجهَها وَ قالَت عَجُوزٌ عَقِيمٌ و الذاريات آيه 29 و نيز ميفرمايد وَ امرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَت فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ قالَت يا وَيلَتي أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعلِي شَيخاً إِنَّ هذا لَشَيءٌ عَجِيبٌ هود آيه 74 و 75.<br />
<br />
خداوند اسحق را عنايت فرمود که شرحش بيان شد و اسمعيل پنج سال بزرگتر از اسحق بود دارد يك روز اسحق در دامن ابراهيم نشسته بود اسمعيل وارد شد آمد دست اسحق را گرفت بلند كرد و خود در دامن ابراهيم نشست اينکه امر بر ساره خيلي ناگوار شد بابراهيم گفت اينکه اسمعيل را با مادرش ببر يك جايي که از من دور باشند و من آنها را نبينم طاقت نميآورم خطاب شد به ابراهيم که خواهش ساره را اجابت كن حضرت ابراهيم براي تشرف به بيت اللّه- الحرام اسمعيل و هاجر را آورد مكه و در زمين مكه جنب كعبه معظمه گذارد و رفت و چون مامور باعمال حج بود آمد براي اعمال حج و با اسمعيل مشغول اعمال حج شدند.<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 100)- و در اینجا نخستین تقاضایش از خدا که در آیات فوق منعکس است تقاضای فرزند صالح بود، فرزندی که بتواند خط رسالت او را تداوم بخشد، و برنامههای نیمه تمامش را به پایان برساند، اینجا بود که عرض کرد: «پروردگارا! به من از صالحان [فرزندان صالح] ببخش» (رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ).<br />
<br />
خداوند نیز این دعا را مستجاب کرد، و فرزندان صالحی همچون «اسماعیل» و «اسحاق» به او مرحمت فرمود.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 100 سوره صافات (1).jpg<br />
پرونده:آیه 100 سوره صافات (1)-2.jpg|[http://wiki.ahlolbait.com/images/archive/1/12/20210607065829%21%D8%A2%DB%8C%D9%87_83_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%A8%D9%82%D8%B1%D9%87_%283%29.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۳٬۱۱۳ در ۳٬۱۱۳ )]<br />
</gallery><br />
[[رده:آیات سوره صافات]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_100_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA&diff=134459آیه 100 سوره صافات2021-06-22T06:26:42Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ|سوره=37|آیه =100}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 100 <br />
|شماره بعدی = 101<br />
|شماره قبلی = 99<br />
|سوره= صافات<br />
|شماره سوره= 37<br />
|جزء= 23<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
بار الها، مرا فرزند صالحی که از بندگان شایسته تو باشد عطا فرما.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
پروردگارا! مرا فرزندی که از صالحان باشد عطا کن.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
«اى پروردگار من! مرا [فرزندى] از شايستگان بخش.»<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
اى پروردگار من، مرا فرزندى صالح عطا كن.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
پروردگارا! به من از صالحان [= فرزندان صالح] ببخش!»<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|‘My Lord! Give me [an heir], one of the righteous.’}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|My Lord! grant me of the doers of good deeds.}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|My Lord! Vouchsafe me of the righteous.}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|"O my Lord! Grant me a righteous (son)!"}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«الصَّالِحِینَ»: شایستگان.<br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ «99»<br />
<br />
و (ابراهيم) گفت: من به سوى پروردگارم رهسپارم، او مرا راهنمايى خواهد كرد.<br />
<br />
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ «100» فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ «101»<br />
<br />
پروردگارا! (فرزندى) از گروه صالحان به من ببخش. پس ما او را به نوجوانى بردبار مژده داديم.<br />
<br />
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ «102»<br />
<br />
پس چون نوجوان در كار و كوشش به پاى او رسيد، پدر گفت: اى فرزندم! همانا در خواب (چنين) مىبينم كه تو را ذبح مىكنم پس بنگر كه چه مىبينى و نظرت چيست؟ فرزند گفت: اى پدر! آن چه را مأمور شدهاى انجام ده كه به زودى اگر خدا بخواهد مرا از صبر كنندگان خواهى يافت.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: مراد حضرت ابراهيم از رفتن به سوى خدا، توجّه به خداوند از طريق عبادت و تلاش است. «1» آرى، ارزش هر حركت به مقصدى است كه به سوى آن انجام مىشود. «ذاهِبٌ إِلى رَبِّي»<br />
<br />
در سورهى شعراء آيه 83، حضرت ابراهيم از خداوند مىخواهد كه خودش به صالحان ملحق شود و در اين آيه فرزند صالح مىخواهد.<br />
<br />
در ميان تمام انبيا، تنها ابراهيم و اسماعيل به حلم توصيف شدهاند. «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ» «2»، «بِغُلامٍ حَلِيمٍ»<br />
<br />
«1». تفسير نورالثقلين.<br />
<br />
«2». توبه، 114.<br />
<br />
جلد 8 - صفحه 48<br />
<br />
در قرآن خوابهاى متعدّدى نقل شده كه تعبير شدن آنها در بيدارى، نشانهى استقلال روح و رابطهى آن با امور غيبى است، از جمله:<br />
<br />
الف) خواب حضرت يوسف كه يازده ستاره با ماه و خورشيد بر او سجده مىكنند.<br />
<br />
ب) خواب حاكم مصر كه هفت گاو لاغر، هفت گاو فربه را مىخورند.<br />
<br />
ج) خواب زندانيان مصر كه يوسف آن را برايشان تعبير كرد.<br />
<br />
د) خواب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه مسلمانان وارد مسجد الحرام مىشوند.<br />
<br />
ه) خواب حضرت ابراهيم كه فرزندش را ذبح مىكند.<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- مردان الهى به بن بست نمىرسند و با توكّل و توجّه به خداوند راه را پيدا مىكنند. «ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ»<br />
<br />
2- ربوبيّت خداوند سبب راه گشايى اوست. «رَبِّي سَيَهْدِينِ»<br />
<br />
3- در راه خدا گام برداريم و به الطاف او مطمئن باشيم. «سَيَهْدِينِ» (از تو حركت از خدا بركت)<br />
<br />
4- اولاد صالح، هبهى الهى و يكى از دعاهاى انبياست. «هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ»<br />
<br />
5- آن چه بايد در فرزند محور باشد، صالح بودن است نه امور ديكر. «هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ»<br />
<br />
6- فرزند صالح، بهترين ياور در مسير حركت خانواده به سوى خداست. ذاهِبٌ إِلى رَبِّي ... رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ<br />
<br />
7- از نشانههاى فرزند خوب، كمك به پدر در كار و تلاش است. «مَعَهُ السَّعْيَ»<br />
<br />
8- حساب خواب انبيا از خوابهاى ديگران جداست، به خصوص آن جا كه رؤيا تكرار شود. «أَرى فِي الْمَنامِ» (رؤياى انبيا، سيمايى از وحى است. در روايت نيز آمده است: «رؤيا الانبياء وحى» «1»)<br />
<br />
«1» تفسير برهان<br />
<br />
جلد 8 - صفحه 49<br />
<br />
9- در خانواده گفتگوى پدر با فرزندان، عاطفى و محترمانه باشد. «يا بُنَيَ، يا أَبَتِ»<br />
<br />
10- در راه خدا، بايد از همهى دلبستگىها حتى دلبستگى به فرزند دست كشيد.<br />
<br />
(فرزندى كه حدود يك قرن در انتظارش بوده و با دعا و تضّرع او را از خداوند گرفته است، اكنون كه رشد كرده و بازويى براى پدر پيرش شده است بايد با دست خودش او را ذبح كند) أَنِّي أَذْبَحُكَ ...<br />
<br />
11- براى رشد و شخصيّت دادن به فرزندان خود با آنان مشورت كنيد و از آنان نظر بخواهيد. «فَانْظُرْ ما ذا تَرى»<br />
<br />
12- نظرخواهى از مردم، براى دريافت ميزان آمادگى آنان، حتّى در كارهاى روشن و مسلّم مفيد است. (ابراهيم در مأموريّت خود شك نداشت امّا باز هم مسئله را با اسماعيل طرح كرد) «فَانْظُرْ ما ذا تَرى»<br />
<br />
13- مؤمن، تسليم خداست و در برابر دستورات او بهانه نمىگيرد. «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» در حالى كه اسماعيل مىتوانست به پدر بگويد:<br />
<br />
الف) اين خواب است نه بيدارى.<br />
<br />
ب) كشتن فرزند حرام است.<br />
<br />
ج) امر، دلالت بر فوريّت نمىكند، صبر كن.<br />
<br />
د) امر ارشادى است نه مولوى، توصيه است نه واجب.<br />
<br />
14- كوچكترها، بزرگترها را به انجام كارهاى الهى تشويق و دلگرم نمايند. «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ»<br />
<br />
15- براى انجام كارها، انگيزهها را بالا ببريم. (اسماعيل نمىگويد: «اذبحنى، اقتلنى» تا براى پدر سخت باشد، بلكه مىگويد: «افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» فرمان الهى است كه به تو ابلاغ شده انجام بده.)<br />
<br />
16- عمل به وظيفه، صبر و پايدارى مىخواهد و صبر را بايد از خداوند خواست.<br />
«سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»<br />
<br />
جلد 8 - صفحه 50<br />
<br />
17- صبر و شكيبايى از ويژگىهاى صالحان است. «الصَّالِحِينَ- مِنَ الصَّابِرِينَ»<br />
<br />
18- صبر اسماعيل همان وعده خداوند به حلم اوست. بِغُلامٍ حَلِيمٍ ... مِنَ الصَّابِرِينَ<br />
<br />
19- كمالات خود را از خدا بدانيم نه از خود. «إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»<br />
<br />
20- در كارها «ان شاءاللّه» بگوييم. «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (100)<br />
<br />
جلد 11 - صفحه 140<br />
<br />
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ: پروردگارا ببخش مرا فرزندى كه از جمله شايستگان تو باشد تا معين من شود بر دعوت و طاعت و مونس و قرين من باشد در غربت. حق تعالى دعاى او را اجابت فرمود:<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ (83) إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (84) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ (85) أَ إِفْكاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ (86) فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (87)<br />
<br />
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ (88) فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ (89) فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ (90) فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْكُلُونَ (91) ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ (92)<br />
<br />
فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ (93) فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ (94) قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ (95) وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (96) قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ (97)<br />
<br />
فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ (98) وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ (99) رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (100)<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
و همانا از پيروان او<br />
<br />
هر آينه ابراهيم است وقتى كه آمد پروردگارش را با دلى سالم<br />
<br />
چون گفت به پدرش و قومش كه چه چيز را ميپرستيد<br />
<br />
آيا بدروغ معبودهائى را غير از خداوند اختيار ميكنيد<br />
<br />
پس چيست گمان شما بپروردگار جهانيان<br />
<br />
پس نگريست نگريستنى در ستارگان<br />
<br />
پس گفت همانا من بيمارم<br />
<br />
پس روى گرداندند از او در حاليكه پشت كنندگان بودند<br />
<br />
پس مايل شد بسوى خدايانشان پس گفت آيا نميخوريد<br />
<br />
چيست شما را كه سخن نميگوئيد<br />
<br />
پس روى كرد بر آنها ميزد زدنى بقوّت تمام<br />
<br />
پس روى آوردند بسوى او با آنكه ميشتافتند<br />
<br />
گفت آيا ميپرستيد آنچه را كه ميتراشيد<br />
<br />
و خدا آفريد شما را و آنچه را كه ميسازيد<br />
<br />
گفتند بنا كنيد براى او بنائى پس بيفكنيد او را در آتش سوزان<br />
<br />
پس اراده كردند باو مكرى را پس گردانديم آنها را پستترين مردم<br />
<br />
و گفت همانا من روندهام بسوى پروردگارم زود باشد كه راه نمايد مرا<br />
<br />
پروردگارا ببخش بمن از شايستگان.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال عطف فرموده قصّه حضرت ابراهيم را بر قصّه حضرت نوح كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود و فرموده يكى از پيروان او در ايمان بخدا و توحيد او و اصول حقّه ابراهيم عليه السّلام بود و بعضى گفتهاند مراد بودن آنحضرت است از پيروان پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و از بعضى روايات كه در برهان نقل نموده استفاده ميشود كه مراد بودن او است از شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام و اين موقوف بر آنستكه ترتيب آيات معتبر نباشد چنانچه مكرر اشاره بآن شده است و الّا ظاهر آنستكه مرجع ضمير در شيعته نوح است كه در آيات سابقه ذكر شده است و خلاف آن بايد حمل بر تأويل شود كه نوح هم در عالم معنى از شيعيان پيغمبر خاتم و امير مؤمنان بوده چون انوار خمسه طيّبه مقدّم بودند در وجود بر تمام موجودات و همه از بركت وجود ايشان بمقامات عاليه خودشان رسيدند و اين پيروى در وقتى بود كه حاضر شد در پيشگاه احديّت براى عبادت و اطاعت با قلبى پاك از لوث معاصى و تزلزل و ريا و سالم از امراض و محبّت غير خدا چنانچه<br />
<br />
جلد 4 صفحه 438<br />
<br />
در سوره شعراء ذكر شد چون گفت به آزر كه عمو يا جدّ مادرى او بود و معمولا در كلام عرب پدر خوانده ميشوند و همچنين بساير اقوامش اين چه چيز است كه شما ميپرستيد آنرا آيا بدروغ آشكار بتهائى را كه خدايان خود دانستهايد ميخواهيد عبادت كنيد و از خداى واقعى چشم پوشاندهايد پس چه گمان بردهايد بپروردگار جهانيان تصوّر نمودهايد او هم مانند اينها كه تراشيديد بىادراك و شعور است يا اينها را شريك خود قرار داده در ستايش و پرستش يا شما را براى پرستش اينها عقاب نميكند يا از حال شما غافل است و از اعمال شما بىخبر با آنكه احاطه دارد علمش بتمام كلّيّات و جزئيّات عالم و اين سخنان را براى ملامت و نصيحت آنها ميفرمود تا شب عيدى كه معمولا اهل شهر براى تفريح روزش از بلد بيرون ميرفتند نظرى بآسمان و اوضاع كواكب فرمود و چون آنها بعلم نجوم و تأثير ستارهها در امور معتقد بودند فرمود من مريض خواهم شد براى آنكه او را با خودشان از شهر بيرون نبرند و چون مرض طاعون آنزمان زياد بود و از سرايت آن ميترسيدند از او اعراض نموده خودشان بيرون رفتند و حضرت ابراهيم بآرامى روى به بتخانه و بتها نمود ديد مردم براى تبرّك نزد بتها غذاهائى گذاردهاند بطور استهزاء و براى آنكه شايد كسى در اطراف باشد و سخن او را بشنود و متنبّه شود فرمود چرا غذا نميخوريد و چرا سخن نميگوئيد و جواب مرا نميدهيد پس ناگهان متفوّق بر بتها شد و با كمال قوّت كه از آن بيمين تعبير شده يا واقعا با قوّت دست راست زد و شكست آنها را و چون مردم از عيدگاه خودشان مراجعت نمودند و بتها را بآنحال ديدند بقرينه صحبتهاى سابق حضرت فهميدند كار او است و بسرعت روى باو آوردند و سخنانى ما بين آنها ردّ و بدل شد كه در سوره انبياء گذشت و بعدا حضرت آنها را نصيحت فرمود كه چرا چيزيرا كه خودتان با دست خود ميتراشيد پرستش ميكنيد با آنكه خداوند شما را و آنچه شما از آن بتها را درست ميكنيد خلق فرموده و بايد مخلوق خالق خود را عبادت كند نه مخلوق او و خود را چون شكر نعمت واجب و كفران آن قبيح است و قوم بعد از عجز از جواب آنحضرت با اكثريّت قريب باتفاق رأى دادند كه جاى وسيعى را محصور نمائيد و هيزم در آن جمع كنيد و آتش بزنيد و ابراهيم را در آن بيندازيد كه بسوزد<br />
<br />
جلد 4 صفحه 439<br />
<br />
و موجب عبرت خلق گردد كه ديگر كسى جرئت جسارت بخدايان ما پيدا نكند و بعقيده خودشان تدبيرى در دفع آنحضرت نمودند ولى خدا آنرا باطل نمود و آتش بر آنحضرت سرد و سلامت گرديد و آنها پست و ذليل و خوارتر از اوّل شدند و حضرت فائق و منصور و مشهور در عالم گشت و بسيارى باو ايمان آوردند و شرح اين وقايع در سوره انبيا و غيرها گذشته است و بعد از اين حضرت بكسان خود و اهل ايمان فرمود من عازم هجرت از اين بلدم بامر پروردگارم و بعدا خدا هدايت مينمايد مرا بمكانى كه صلاح دين و دنياى من در آن باشد و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد بيت المقدس بود و از امير المؤمنين عليه السّلام در توحيد نقل نموده كه مراد آنحضرت از رفتن بسوى خدا توجّه بعبادت و كوشش در آن و تقرّب بخداوند بود و اين تأويل كلام خدا است كه آن غير تنزيل است و بعد از انجام مأموريّت و استقرار در محلّى كه خداوند هدايت فرموده بود او را بآن از خدا خواست كه باو پسرى عطا فرمايد كه از شايستگان باشد براى وراثت علم و نبوّت كه مأنوس شود با او در غربت و كمك كند با او در دعوت و خداوند اجابت فرمود و از هاجر كه كنيز بود پسرى مانند حضرت اسمعيل عليه السّلام جدّ امجد خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله را باو مرحمت نمود چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى و در چند روايت از صادقين عليهما السلام تصريح شده بآنكه حضرت ابراهيم مريض نبود و دروغ هم نگفت و در يك روايت ذكر شده كه مقصود حضرت آن بود كه بعدا مريض ميشوم چون هر كس ميميرد مريض ميشود چنانچه خداوند به پيغمبر خود فرموده انّك ميّت يعنى بعدا خواهى مرد و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در ستارهها نظر فرمود و حساب كرد و بر واقعه كربلا مطّلع شد و از مصائب وارده بر حضرت سيّد الشهداء متأثر گرديد و فرمود من متألّم و دردمندم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل شده كه حضرت ابراهيم در سه مورد توريه نمود يعنى سخنى فرمود كه خلاف متظاهر از آنرا قصد نمود يكى آنجا كه فرمود بزرگ بتها آنها را شكسته كه در سوره انبياء گذشت و مراد از آن بيان شد ديگر آنجا كه ساره را كه زن او بود بخواهرى خود معرّفى فرمود و اراده نمود از آن خواهر دينى را سوّم اينجا است كه فرمود من مريضم و مراد از آن ذكر گرديد و اين هر سه مجادله در دين با كفّار بوده و اين دروغ نيست چون<br />
<br />
جلد 4 صفحه 440<br />
<br />
دروغ خلاف مراد واقعى است و اين خلاف چيزى است كه مخاطب از كلام ميفهمد و جائز است خصوصا در بعضى از مواقع لازمه كه بايد حتما بآن عمل نمود<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
رَبِّ هَب لِي مِنَ الصّالِحِينَ (100) فَبَشَّرناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (101)<br />
<br />
ابراهيم از هاجر اسمعيل را آورد ساره بسيار غمنده شد خداوند موقعي که ملائكه را فرستاد براي اهلاك قوم لوط آمدند نزد ابراهيم و بشارت اسحق را دادند که از ساره بوجود ميايد ساره بصورت زد که خداوند ميفرمايد وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ فَأَقبَلَتِ امرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّت وَجهَها وَ قالَت عَجُوزٌ عَقِيمٌ و الذاريات آيه 29 و نيز ميفرمايد وَ امرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَت فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ قالَت يا وَيلَتي أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعلِي شَيخاً إِنَّ هذا لَشَيءٌ عَجِيبٌ هود آيه 74 و 75.<br />
<br />
خداوند اسحق را عنايت فرمود که شرحش بيان شد و اسمعيل پنج سال بزرگتر از اسحق بود دارد يك روز اسحق در دامن ابراهيم نشسته بود اسمعيل وارد شد آمد دست اسحق را گرفت بلند كرد و خود در دامن ابراهيم نشست اينکه امر بر ساره خيلي ناگوار شد بابراهيم گفت اينکه اسمعيل را با مادرش ببر يك جايي که از من دور باشند و من آنها را نبينم طاقت نميآورم خطاب شد به ابراهيم که خواهش ساره را اجابت كن حضرت ابراهيم براي تشرف به بيت اللّه- الحرام اسمعيل و هاجر را آورد مكه و در زمين مكه جنب كعبه معظمه گذارد و رفت و چون مامور باعمال حج بود آمد براي اعمال حج و با اسمعيل مشغول اعمال حج شدند.<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 100)- و در اینجا نخستین تقاضایش از خدا که در آیات فوق منعکس است تقاضای فرزند صالح بود، فرزندی که بتواند خط رسالت او را تداوم بخشد، و برنامههای نیمه تمامش را به پایان برساند، اینجا بود که عرض کرد: «پروردگارا! به من از صالحان [فرزندان صالح] ببخش» (رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ).<br />
<br />
خداوند نیز این دعا را مستجاب کرد، و فرزندان صالحی همچون «اسماعیل» و «اسحاق» به او مرحمت فرمود.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=37 |آیه=100}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 100 سوره صافات (1).jpg<br />
پرونده:پرونده:آیه 100 سوره صافات (1)-2.jpg|[http://wiki.ahlolbait.com/images/archive/1/12/20210607065829%21%D8%A2%DB%8C%D9%87_83_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%A8%D9%82%D8%B1%D9%87_%283%29.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۳٬۱۱۳ در ۳٬۱۱۳ )]<br />
</gallery><br />
[[رده:آیات سوره صافات]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_100_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA_(1)-2.jpg&diff=134450پرونده:آیه 100 سوره صافات (1)-2.jpg2021-06-21T11:08:34Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>==عنوان==<br />
فرزند صالح <br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 100 سوره صافات===<br />
{{قرآن در قاب|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ|ترجمه=بار الها، مرا فرزند صالحی که از بندگان شایسته تو باشد عطا فرما.|سوره=37|آیه=100}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
فرزند<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 100 سوره صافات (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_100_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA_(1)-2.jpg&diff=134449پرونده:آیه 100 سوره صافات (1)-2.jpg2021-06-21T10:51:56Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 100 سوره صافات (1)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 100 سوره صافات / رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_100_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA_(1)-2.jpg&diff=134448پرونده:آیه 100 سوره صافات (1)-2.jpg2021-06-21T10:51:00Z<p>Akbari: آیه 100 سوره صافات / رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 100 سوره صافات / رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_6_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA&diff=134432آیه 6 سوره صافات2021-06-21T10:08:24Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ|سوره=37|آیه =6}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 6 <br />
|شماره بعدی = 7<br />
|شماره قبلی = 5<br />
|سوره= صافات<br />
|شماره سوره= 37<br />
|جزء= 23<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
ما نزدیکترین آسمان را به زیور انجم بیاراستیم.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
همانا ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان آراستیم،<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
ما آسمان اين دنيا را به زيور اختران آراستيم!<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
ما آسمان فرودين را به زينت ستارگان بياراستيم.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
ما آسمان نزدیک [= پایین] را با ستارگان آراستیم،<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|Indeed We have adorned the lowest heaven with the finery of the stars,}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|Surely We have adorned the nearest heaven with an adornment, the stars,}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|Lo! We have adorned the lowest heaven with an ornament, the planets;}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|We have indeed decked the lower heaven with beauty (in) the stars,-}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«الدُّنْیَا»: از لحاظ صرفی، اسم تفضیل و مؤنّث (أَدْنی) و به معنی نزدیکتر و نزدیکترین است. از لحاظ نحوی صفت (السَّمَآءُ) است. مراد نزدیکترین آسمان به ما ساکنان کره زمین است. ذکر این نکته خالی از فایده نیست که همه ستارگانی که فضای بالای سر ما را آراستهاند و با چشم خود آنها را میبینیم، از نظر قرآن آسمان اوّل ما است. «الْکَواکِبِ»: بدل (زِینَةٍ) است.<br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ «6» وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ «7»<br />
<br />
ما آسمان زيرين را به زيور ستارگان آراستيم. و (آن را) از هر شيطان متمرّد و سركشى محفوظ داشتيم.<br />
<br />
«1». مرسلات، 7.<br />
<br />
جلد 8 - صفحه 17<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
«مارِدٍ» به چيزى گفته مىشود كه هيچ خير و بركتى ندارد و خبيث است، مثلًا به درخت بىبرگ، شجر أمرد گفته مىشود.<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- تزئين آسمانها، پرتوى از ربوبيّت الهى است. رَبُّ السَّماواتِ ... إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ<br />
<br />
2- گرايش به زينت و زيبايى، از تمايلات فطرى انسان است و قرآن آن را مورد تأييد قرار داده است. «زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا»<br />
<br />
3- زينت و زيبايى يك اصل است. آفريدههاى الهى همه زيباست. «زَيَّنَّا السَّماءَ»<br />
<br />
4- در عالم بالا اسرارى است كه شياطين به فكر دستبرد زدن به آنها هستند، ولى قادر به انجام آن نيستند. «حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ»<br />
<br />
5- جنّ و شياطين جنّى قدرت دستيابى به غيب را دارند، امّا از آن منع شدهاند.<br />
<br />
«حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ «6»<br />
<br />
جلد 11 - صفحه 106<br />
<br />
بعد از آن به طريق التفات از غيبت به تكلم عدول فرمايد كه:<br />
<br />
إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا: بدرستى كه ما زينت داديم آسمان دنيا را كه نزديكتر است به كره زمين، بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ: به زينت ستارگان و آفريدن بر وجهى كه نقوش مايلند به جانب آن و مناظره كنند.<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ<br />
<br />
وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا «1» فَالزَّاجِراتِ زَجْراً «2» فَالتَّالِياتِ ذِكْراً «3» إِنَّ إِلهَكُمْ لَواحِدٌ «4»<br />
<br />
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ «5» إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ «6» وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ «7» لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ «8» دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ «9»<br />
<br />
إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ «10»<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
قسم به صفزدگان صف زدنى<br />
<br />
پس برانندگان راندنى<br />
<br />
پس بخوانندگان كتاب براى تذكّر<br />
<br />
همانا خداى شما يكى است<br />
<br />
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و پروردگار مشرقها<br />
<br />
همانا ما آراستيم آسمان نزديكتر را به آرايشى كه ستارهها است<br />
<br />
و براى نگهدارى از هر شيطان سركش<br />
<br />
نميتوانند گوش فرا دارند بسوى گروه بالاتر و انداخته ميشوند از هر سوئى<br />
<br />
براى راندن قهرى و براى آنها عذابى است دائم<br />
<br />
مگر آنكه بربايد ربودنى پس از پى درآيد او را شعله فروزانى.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
خداوند متعال قسم ياد نموده است براى تأكيد كلام و تسجيل مرام در مقابل اهل شرك بعد از اثبات توحيد بادلّه قطعيه سابقه بذوات مقدّسه انبياء و اولياء و ملائكه كه صفزنندگانند براى عبادت و اطاعت خدا و كسانيكه منع و زجر نمودند مردم را از گناه و معصيت او و آنانكه تلاوت نمودند كتاب خدايرا براى تذكّر چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه خدا و معبود حقيقى شما يك ذات بسيط مستجمع صفات كمال است كه پروردگار و خالق آسمانها و زمين و موجودات آن دو و ميان آن دو است و موجد مشارق و مغارب ستارهها و آفتاب است چون هر يك از<br />
<br />
جلد 4 صفحه 424<br />
<br />
سيّارات مشرق و مغربى دارند و آفتاب در ايّام سال هر روز از مشرقى طلوع و در مغربى غروب مينمايد كه با روز قبل خود تفاوت دارد و لذا روز بلند و كوتاه ميشود و اينكه بذكر مشارق اكتفا شده براى آنستكه مغربها بحسب مشرقها تفاوت پيدا ميكنند و ايجاد روشنى و اشراق براى اثبات قدرت و اظهار نعمت ابلغ و انسب است و خدا از جهت فوق مقدارى از فضا را كه نزديكتر است بزمين و مشاهده ميشود اجرام در آن زينت داده است بوجود اجسام روشنى كه از آنها تعبير بكوكب و ستاره ميشود و اينها سه نوعند ثوابت كه متحرّك نيستند يا حركت كمى دارند كه محسوس نيست و سيّارات كه دائما در حركتند و هر يك فلك مستقلّى با مدار مخصوصى دارند كه بايد در آن سير نمايند و شهب ثواقب كه اجرام درخشانى هستند مأمور براندن شياطين از آسمان وقتى كه آنها بآسمان صعود نمايند براى استراق سمع از كلام ملائكه فورا بفرمان خدا اين ستارهها كه شعلههاى فروزانى هستند و گفته شده اجزاء دهنيّهئى هستند كه با بخارات زمين بالا ميروند از جاى خود حركت نموده مانند تيرى كه از كمان بيرون آيد بجانب آنها پرتاب ميشوند و آنها را محترق يا مطرود ميگردانند و اين عمل در آسمان غالبا محسوس ميشود پس ستارهها علاوه بر فوائد و آثار بيشمارى كه در نظام عالم دارند دو ثمر محسوس هم از آنها جالب نظر است يكى زينت آسمان بطوريكه در شب بهترين مناظر است نهايت آنكه چون مكرّر ديده شده بنظر چندان جلوه نميكند ديگر حفظ آن است از مراوده شياطين متمرّد خبيث و استماع كلام ملائكه كه كارفرمايان در اوضاع عالم بدستور الهى ميباشند مگر گاهيكه استراق سمعى براى آنها حاصل شود و شهاب ثاقب شخص مسترق را نسوزاند و او فرار كند و بزمين برسد و بعضى از اخبار سماوى را درست يا نادرست بأمثال خود برساند كه گفتهاند مبناى كهانت در قديم اين بوده است و بعد از بعثت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله بكلّى ممنوع شدهاند و در هر حال براى آن شياطين عذاب دائمى در دنيا همان شهاب ثاقب است و در آخرت عذاب جهنّم كه در آن مخلّد خواهند بود و از بعضى از روايات معراجيّه كه در سوره بنى اسرائيل گذشت استفاده ميشود كه شهاب تاقب بامر ملائكه موكّل اين امر حركت ميكند و نام بزرگ آنها اسمعيل است و كلمه دحورا كه<br />
<br />
جلد 4 صفحه 425<br />
<br />
بمعناى راندن بعنف و قهر است يا مفعول مطلق براى فعل محذوف است يعنى رانده ميشوند راندنى يا مفعول له براى يقذفون چنانچه ترجمه شد و الّا من خطف الخطفة استثناء است از فاعل لا يسمعون يعنى گوش نميدهند سخنان جماعت بالا را مگر كسيكه ناگاه بجهد از جا و اختلاس نمايد اختلاس نمودنى بسرعت از نزديك آسمان امريرا كه در اينصورت تعقيب خواهد شد و بزينة الكواكب باضافه و نصب الكواكب نيز قرائت شده است و سماء الدّنيا باضافه هم از حفص نقل قرائت شده است و بنابراين مراد از دنيا زمين و موجودات آنند و بقرائت مشهور دنيا تأنيث أدنى است يعنى آسمان نزديكتر بزمين كه گفتهاند آسمان اوّل است و اشكال شده كه كواكب در آسمان هشتم مىباشند جواب گفتهاند اعتبار بمشاهده و زينت بودن است و بنابر آنكه مراد از آسمان جهت فوق باشد اشكالى نيست چنانچه بيان شد<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِزِينَةٍ الكَواكِبِ «6»<br />
<br />
محققا ما زينت دادهايم آسمان نزديك را بزينت ستارگان.<br />
<br />
سماء دنيا طبقه اول آسمانها است و از اينکه آيه شريفه استفاده ميشود که تمام اينکه كواكب و ستارگان در همان آسمان اول است و آن قدر وسيع است که تمام اينکه كرات جويه در اينکه طبقه است اما شش آسمان ديگر چه چيزها در آنها قرار داده جز خالق آنها نميداند مگر به وحي الهي و اخبار انبياء ثابت شود مثل بيت المعمور سجده ملائكه و سدرة المنتهي و جنّة المأوي و لوح و قلم و ملائكه<br />
<br />
جلد 15 - صفحه 119<br />
<br />
و امثال اينها و اينکه مخالف رأي حكماء قديم است که آسمان اول را فقط مركز قمر دانسته دوم عطارد سوم زهره چهارم شمس پنجم مريخ ششم مشتري هفتم زحل و بقيه كواكب را در آسمان هشتم که كرسي مينامند گفتند.<br />
<br />
إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِزِينَةٍ الكَواكِبِ اينکه زينت براي بشر است که در شبها مشاهده ميكنند و راه ميجويند بعلاوه فوائد زيادي که بر هر يك از آنهاست چنانچه ميفرمايد أَ لَم تَرَوا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُم ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرضِ لقمان آيه 19.<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 6)- پاسداری آسمان از نفوذ شیاطین! در آیات گذشته سخن از صفوف مختلف فرشتگان الهی بود و در اینجا از نقطه مقابل آنها، یعنی گروههای شیاطین و سرنوشت آنها، سخن میگوید، و میتواند مقدمهای باشد برای ابطال اعتقاد جمعی از مشرکان که شیاطین و جن را معبود خود قرار میدادند.<br />
<br />
نخست میگوید: «ما آسمان نزدیک [پائین] را با ستارگان آراستیم» (إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ).<br />
<br />
به راستی منظره ستارگان آسمان آنقدر زیباست که هرگز چشم از دیدن آن خسته نمیشود، بلکه خستگی را از تمام وجود انسان بیرون میکند هر چند این مسائل در عصر و زمان ما برای شهر نشینانی که در دود کارخانهها غوطهورند، و طبعا آسمانی تاریک و سیاه دارند چندان مفهوم نیست، ولی روستانشینان هنوز میتوانند ناظر این گفته قرآنی یعنی تزیین آسمان با ستارگان درخشان باشند.<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=37 |آیه=6}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=37 |آیه=6}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=37 |آیه=6}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=37 |آیه=6}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=37 |آیه=6}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=37 |آیه=6}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=37 |آیه=6}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=37 |آیه=6}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=37 |آیه=6}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 6 سوره صافات (1)-2.jpg<br />
</gallery><br />
[[رده:آیات سوره صافات]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_6_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA_(1)-2.jpg&diff=134428پرونده:آیه 6 سوره صافات (1)-2.jpg2021-06-21T07:34:54Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>==عنوان==<br />
زیور ستارگان <br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 6 سوره صافات===<br />
{{قرآن در قاب|إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ|ترجمه=ما نزدیکترین آسمان را به زیور انجم بیاراستیم.|سوره=37|آیه=6}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
ستارگان آسمان<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 6 سوره صافات (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_6_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA_(1)-2.jpg&diff=134424پرونده:آیه 6 سوره صافات (1)-2.jpg2021-06-21T06:45:16Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 6 سوره صافات (1)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 6 سوره صافات / إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_6_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA_(1)-2.jpg&diff=134423پرونده:آیه 6 سوره صافات (1)-2.jpg2021-06-21T06:44:27Z<p>Akbari: آیه 6 سوره صافات / إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 6 سوره صافات / إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_36_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B2%D9%85%D8%B1&diff=134374آیه 36 سوره زمر2021-06-20T08:05:04Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ|سوره=39|آیه =36}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 36 <br />
|شماره بعدی = 37<br />
|شماره قبلی = 35<br />
|سوره= زمر<br />
|شماره سوره= 39<br />
|جزء= 24<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
آیا خدای (مهربان) برای بندهاش کافی نیست؟ و مردم (مشرک) تو را از قدرت غیر خدا میترسانند! و هر که را خدا به گمراهی خود واگذارد دیگر او را هیچ راهنمایی نخواهد بود.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
آیا خدا برای بنده اش [در همه امور] کافی نیست؟ و مشرکان [به پندار خود] تو را از کسانی که غیر خدا هستند، می ترسانند و هر که را خدا به کیفر [کفر و عناد] ش گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود؛<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
آيا خدا كفايتكننده بندهاش نيست؟ و [كافران] تو را از آنها كه غير اويند مىترسانند و هر كه را خدا گمراه گرداند برايش راهبرى نيست.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
تو را به كسانى كه سواى خدا هستند، مىترسانند. آيا خدا براى نگهدارى بندهاش كافى نيست؟ و هر كس را كه خدا گمراه سازد هيچ راهنمايى نخواهد بود.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او میترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایتکنندهای ندارد!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|Does not Allah suffice [to defend] His servant? They would frighten you of others than Him. Yet whomever Allah leads astray, has no guide,}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|Is not Allah sufficient for His servant? And they seek to frighten you with those besides Him; and whomsoever Allah makes err, there is no guide for him.}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|Will not Allah defend His slave? Yet they would frighten thee with those beside Him. He whom Allah sendeth astray, for him there is no guide.}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|Is not Allah enough for his Servant? But they try to frighten thee with other (gods) besides Him! for such as Allah leaves to stray, there can be no guide.}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«کَافٍ»: کافی و بسنده.<br />
==نزول==<br />
<br />
معمر گوید: مردى به من گفت که مشرکین و کفار به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله گفتند: باید از طعن و شتم خدایان ما دست بردارى و در غیر این صورت ممکن است به تو از جانب ما صدمات و لطماتى وارد آید سپس این آیه نازل گردید.<ref> تفسیر عبدالرزاق.</ref><br />
<br />
مفسرین گویند: این آیه نازل گردید همچنانی که [[سوره فاتحه]] نیز دو بار نازل گردیده است، یکبار در [[مکه]] و بار دیگر در [[مدینه]]، این آیه نیز یکبار براى رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد.<br />
<br />
هنگامى که کفار مکه براى هلاک پیامبر کوشش نمودند و خواستند با مکر و حیله نیت پلید خود را اجرا نمایند و بار دیگر براى خالد بن ولید نازل گردید هنگامى که پیامبر او را مامور نموده بود که درختى را که کفار معبود خویش قرار داده و مى پرستیدند از بیخ و بن برکند مشرکین نزد خالد آمدند و او را از عاقبت اجراى این دستور ترسانیدند و به او گفتند: اگر این کار را انجام دهد لات و عزى او را دیوانه کند و نابود سازد. خالد بن ولید نیز ترسید و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و این آیه نازل گردید و خالد رفت و درخت مزبور را از بیخ و بن برکند.<ref> تفسیر کشف الاسرار.</ref><br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ «36»<br />
<br />
آيا خداوند براى بندهاش كافى نيست؟ و مردم تو را از غير خدا مىترسانند و هر كه را خدا گمراه كند پس هيچ راهنمايى براى او نخواهد بود.<br />
<br />
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 171<br />
<br />
وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ «37»<br />
<br />
و هر كه را خداوند هدايت كند، پس هيچ گمراه كنندهاى براى او نيست، آيا خداوند، نفوذناپذير و صاحب انتقام نيست.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
بت پرستان به پيامبر اسلام مىگفتند: اگر بتهاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مىرسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»<br />
<br />
قرآن، با تعبيرهاى گوناگونى مصونيّت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را از انواع توطئهها مطرح كرده است: نظير آيهى «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» «1» و «إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ» «2» چنانكه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد.<br />
<br />
وظيفهى ما در هر شرايطى بندگى خداست. در حديث مىخوانيم: «من أصبح و همومه هم واحد، كفاه الله هموم الدنيا و الآخرة» «3» كسى كه همهى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواستههاى دنيا و آخرتش را برآورده مىكند.<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»<br />
<br />
2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم.<br />
«أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ»<br />
<br />
3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ»<br />
<br />
4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يُضْلِلِ اللَّهُ- يَهْدِ اللَّهُ» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات<br />
<br />
«1». مائده، 67.<br />
<br />
«2». حجر، 95.<br />
<br />
«3». تفسير روح البيان.<br />
<br />
جلد 8 - صفحه 172<br />
<br />
ديگر مىخوانيم: «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ» «1» و «لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» «2»<br />
<br />
5- از كمى تعداد و امكانات نترسيد، از اين بترسيد كه از مدار بندگى خدا بيرون رويد، كه اگر بندهى او باشيد هيچ قدرتى شما را نمىشكند. «فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»<br />
<br />
6- انسان موجودى است كه در سنگدلى به جايى مىرسد كه هيچ راهنمايى در او مؤثّر نيست. «فَما لَهُ مِنْ هادٍ» و در ايمان به جايى مىرسد كه هيچ حادثهاى او را منحرف نمىكند. «فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»<br />
<br />
7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذِي انْتِقامٍ»<br />
<br />
8- حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذِي انْتِقامٍ»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (36)<br />
<br />
چون حضرت رسالت مذمت الهه نمود، كفار تخويف نمودند كه چنين مگو كه<br />
<br />
جلد 11 - صفحه 245<br />
<br />
بواسطه آن ضررى از جانب خدايان ما به تو رسد؛ آيه شريفه نازل شد:<br />
<br />
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ: آيا نيست خدا كفايت كننده بنده خود (استفهام تقريرى است)، يعنى البته خداى كفايت كننده است بنده خود را كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله است از جميع انواع ضرر، وَ يُخَوِّفُونَكَ: و مىترسانند تو را مشركان، بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ: به آنانكه مىپرستند غير خداى به حق و مىگويند بتان به تو ضرر خواهند رسانيد؛ و شبههاى نيست اسناد اضرار به جمادات، از فرط جهالت و غايت حماقت است، و حق تعالى حافظ بلاها و كافى مهمات است و كفايت شر كفار را خواهد كرد. وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ: و هر كه را تخليه فرمايد خدا و واگذارد او را در كفر به سبب انهماك او در گمراهى بسوء اختيار بنده، فَما لَهُ مِنْ هادٍ: پس نيست او راه نماينده كه او را به راه راست آورد.<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (36) وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ (37) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ (38) قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (39) مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ (40)<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
آيا نيست خدا كفايت كننده بندهاش را و ميترسانند تو را بآنانكه غير اويند و كسيرا كه گمراه كند خدا پس نيست براى او راهنمائى<br />
<br />
و كسيرا كه راهنمائى كند خدا پس نيست براى او گمراه كنندهئى آيا نيست خدا غالب صاحب انتقام<br />
<br />
و اگر بپرسى از آنها چه كس آفريد آسمانها و زمين را هر آينه خواهند گفت البته خدا بگو پس خبر دهيد از آنچه را كه ميخوانيد غير از خدا اگر بخواهد خدا براى من آسيب و ضررى آيا آنها برطرف كنندهاند ضرر او را يا اگر بخواهد او براى من نعمت و رحمتى آيا آنها بازدارندهاند رحمت او را بگو بس است مرا خدا بر او توكّل مينمايند توكّل كنندگان<br />
<br />
بگو اى قوم من كار<br />
<br />
جلد 4 صفحه 498<br />
<br />
كنيد با تمام تمكّنى كه داريد همانا من هم كار كنندهام پس زود باشد كه بدانيد<br />
<br />
كسيرا كه وارد ميشود باو عذابى كه خوار كند او را و نازل ميشود بر او عذابى كه دائم است.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
گفته شده است كه كفّار قريش به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عرضه داشتند كه ما ميترسيم از طرف خدايان ما بتو آسيبى برسد چون تو متعرّض آنها ميشوى و قمّى ره فرموده مراد آنستكه ميگويند بتو اى محمّد ما را از متابعت على معاف بدار و ميترسانند تو را از ملحق شدن خودشان بكفّار و در هر حال خداوند وعده داده است به پيغمبر خود كه كفايت و نگهدارى نمايد او و امير المؤمنين عليه السّلام را از شرّ دشمنان و براى آنكه خاطر آنحضرت ملول نباشد از بقاء آنها بر كفر فرموده كسيكه خدا مقدّر فرموده كه گمراه باشد و بحال خودش واگذار نموده كسى نميتواند هدايت نمايد او را پس هدايت كنندهاى براى او نيست و كسيكه خدا مقدّر فرموده كه هدايت شود و توفيق ايمان و عمل صالح باو عنايت فرموده كسى نميتواند او را گمراه نمايد پس گمراه كنندهاى براى او نيست آيا خداوند غالب و قادر و انتقام كشنده از ظالم نيست كه بتواند تلافى تعدّيات آنها را نسبت به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و وصىّ او بنمايد و انتقام مظلوم را از ظالم بكشد البتّه هست و خواهد كشيد و چون مشركين مكّه قبول داشتند كه خالق آسمانها و زمين خداى يگانه است و اگر او اراده نمايد وقوع امرى را كسى نميتواند مانع شود و عبادت بتها را وسيله تقرّب بخدا ميدانستند و آنها را شفعاء خودشان ميپنداشتند كه مكرّر ذكر شده خداوند ميفرمايد و اگر از آنها سؤال نمائى كه خالق آسمانها و زمين كيست ميگويند خدا است پس از آنها بپرس كه اگر خدا بخواهد بر من آسيبى وارد نمايد آيا بتها ميتوانند برطرف كنند آسيب او را يا اگر بخواهد از خود نفعى بمن برساند بتها ميتوانند جلوگيرى كنند منفعت او را لابد خواهند گفت خير آنها نميتوانند مانع از نفوذ اراده الهى شوند يا ساكت ميشوند و روايت شده كه ساكت شدند پس نازل شد بگو كافى است براى نگهدارى من از شرّ اشرار خداوندى كه واگذار ميكنند امور خود را باو آنانكه داراى اين صفت پسنديدهاند كه توكّل و اميدوارى بحفظ الهى باشد حال اى قريش كه از اقوام و خويشان منيد<br />
<br />
جلد 4 صفحه 499<br />
<br />
بكوشيد با تمام قواء موجوده خودتان براى نابود نمودن من و همراهانم من هم ميكوشم در حدّ وسع خودم براى هدايت شما پس چندى نميگذرد كه خواهيد دانست خدا كدام يك از ما و شما را بعذاب خوارى و ذلّت در دنيا و بعذاب ثابت هميشگى در آخرت گرفتار خواهد فرمود و چيزى نگذشت كه فتوحات اسلامى از جنگ بدر شروع شد و بفتح مكّه خوارى و ذلّت آنها بحدّ كمال رسيد ولى پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فتوّت و آقائى فرمود و همه را آزاد كرد و صدق وعده خداوند بر عالميان ظاهر گرديد و ارجاع ضمير مؤنث بمعبودهاى باطل شايد براى تحقير و توهين آنها باشد بر فرض تصوّر ادراك و قدرتى براى آنان و اللّه اعلم<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
أَ لَيسَ اللّهُ بِكافٍ عَبدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هادٍ (36)<br />
<br />
آيا نيست خداوند به اينكه بنده خود را كفالت و حفظ فرمايد از كليه شرور و آفات و اينکه مشركين و كفار و منافقين ميترسانند تو را که رسول محترم هستي بكساني که و چيزهايي که از غير خدا هستند و كسي را که خداوند او را گمراه دارد پس نيست از براي او هدايت كنندهاي.<br />
<br />
انسان اگر بوظائف ديني خود عمل كند و تقصيري از او سر نزند خداوند او را از كليه خطرات حفظ ميفرمايد و براي او كافيست که در كنف حفظ الهي باشد و تسليم مقدرات الهي باشد و لو تمام اهل دنيا در مقام اذيت و آزار او برآيند<br />
<br />
اگر تيغ عالم بجنبد زجا || نبرّد رگي تا نخواهد خدا<br />
<br />
أَ لَيسَ اللّهُ بِكافٍ عَبدَهُ كيست در مقابل قدرت الهي عرض اندام كند.<br />
<br />
وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ مشركين ميگفتند که اصنام ما و جمعيت مشركين<br />
<br />
جلد 15 - صفحه 314<br />
<br />
اگر دست از دعوت بتوحيد برنداري خواهند تو را بقتل رسانند و چندين مرتبه هم تصميم قتل او را گرفتند تا زمان هجرت و پس از هجرت هم چندين مرتبه در غزوات تصميم داشتند و خداوند نصرت فرمود و آنها را مخذول و منكوب كرد و هم چنين كفار يهود و نصاري و مهمترين منافقين اصحاب عقبه و مخصوصا در نصب امير المؤمنين که خداوند ميفرمايد بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ الي قوله وَ اللّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ.<br />
<br />
وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ اينکه هايي که از قابليت هدايت خارج شدند بواسطه سياهي دل و قساوت و عناد و عصبيت و هواهاي نفساني و كبر و نخوت و در ضلالت افتادند خداوند هم آنها را بخود واگذارد که معني يضلل اللّه است چنانچه گفته شد فَما لَهُ مِن هادٍ در چند آيه قبل بيان شد كسي که از قابليت افتاده احدي نميتواند او را هدايت كند زيرا تناقض لازم ميايد بواسطه اينكه اگر هدايت شد كشف ميشود که قابليت داشته چون شيئي که بمقام فعليت رسيد همين دليل است بر اينكه قابليت داشته و با فرض عدم قابليت تناقض لازم ميايد و جمع بين متناقضين وجود و عدم از محالات اوليه است.<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
اشاره<br />
<br />
(آیه 36-<br />
<br />
شأن نزول:<br />
<br />
نقل کردهاند که: بت پرستان مکه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را از خشم و غضب بتها بر حذر میداشتند، و میگفتند: از آنها بدگوئی مکن، و بر خلاف آنها اقدام منما که تو را دیوانه میکنند و آزار میرسانند! (آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت).<br />
<br />
تفسیر:<br />
<br />
«خدا» کافی است! به دنبال تهدیدهائی که خداوند در آیات گذشته نسبت به مشرکان بیان فرمود، و وعدههائی که به پیامبرش داده است در این آیه سخن از تهدیدهای کفار به میان میآورد و میگوید: «آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش (در برابر دشمنان) کافی نیست؟ اما آنها تو را از غیر او میترسانند» (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ).<br />
<br />
خداوندی که قدرتش برتر از همه قدرتهاست و از نیازها و مشکلات بندگانش به خوبی آگاه است و نسبت به آنها نهایت لطف و مرحمت را دارد چگونه ممکن است بندگان با ایمانش را در برابر طوفان حوادث و موج عداوت دشمنان تنها بگذارد؟ هنگامی که او پشتیبان بندهاش باشد،<br />
<br />
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرد رگی چون نخواهد خدای!<br />
<br />
و هنگامی که بخواهد کسی را یاری کند،<br />
<br />
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک<br />
<br />
ج4، ص228<br />
<br />
چه رسد به بتها که موجوداتی بیارزش و بیخاصیتند.<br />
<br />
این آیه نویدی است برای همه پویندگان راه حق و مؤمنان راستین مخصوصا در محیطهائی که در اقلیت قرار دارند و از هر سو مورد تهدیدند.<br />
<br />
در دنباله این آیه و آیه بعد اشاره به مسأله «هدایت» و «ضلالت» و تقسیم مردم به دو گروه «گمراه» و «هدایت یافته» و این که همه اینها از ناحیه خدا است میکند، تا روشن شود تمامی بندگان نیازمند درگاه اویند، و بیخواست او چیزی در عالم رخ نمیدهد، میفرماید: «و هر کس را خداوند گمراه کند هیچ هدایت کنندهای ندارد» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
* محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه.<br />
<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 36 سوره زمر (1).jpg<br />
پرونده:آیه 36 سوره زمر (2).jpg<br />
پرونده:آیه 36 سوره زمر (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/9-4.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۲٬۴۸۰ در ۲٬۴۸۰)]<br />
پرونده:آیه 36 سوره زمر (2)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/10-copy-13.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۳٬۱۸۹ در ۳٬۱۸۹)]<br />
</gallery><br />
<br />
[[رده:آیات سوره زمر]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]<br />
[[رده:آیات دارای شان نزول]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_36_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B2%D9%85%D8%B1_(2)-2.jpg&diff=134373پرونده:آیه 36 سوره زمر (2)-2.jpg2021-06-20T07:43:32Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>==عنوان==<br />
خدا کافی است<br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 36 سوره زمر===<br />
{{قرآن در قاب|أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ|ترجمه=آیا خدای (مهربان) برای بندهاش کافی نیست؟ |سوره=39|آیه=36}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 36 سوره زمر (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_36_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B2%D9%85%D8%B1_(2)-2.jpg&diff=134372پرونده:آیه 36 سوره زمر (2)-2.jpg2021-06-20T07:34:28Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 36 سوره زمر (2)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 36 سوره زمر / أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_36_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B2%D9%85%D8%B1_(2)-2.jpg&diff=134371پرونده:آیه 36 سوره زمر (2)-2.jpg2021-06-20T07:33:31Z<p>Akbari: آیه 36 سوره زمر / أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 36 سوره زمر / أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_36_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B2%D9%85%D8%B1&diff=134365آیه 36 سوره زمر2021-06-20T07:14:48Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ|سوره=39|آیه =36}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 36 <br />
|شماره بعدی = 37<br />
|شماره قبلی = 35<br />
|سوره= زمر<br />
|شماره سوره= 39<br />
|جزء= 24<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
آیا خدای (مهربان) برای بندهاش کافی نیست؟ و مردم (مشرک) تو را از قدرت غیر خدا میترسانند! و هر که را خدا به گمراهی خود واگذارد دیگر او را هیچ راهنمایی نخواهد بود.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
آیا خدا برای بنده اش [در همه امور] کافی نیست؟ و مشرکان [به پندار خود] تو را از کسانی که غیر خدا هستند، می ترسانند و هر که را خدا به کیفر [کفر و عناد] ش گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود؛<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
آيا خدا كفايتكننده بندهاش نيست؟ و [كافران] تو را از آنها كه غير اويند مىترسانند و هر كه را خدا گمراه گرداند برايش راهبرى نيست.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
تو را به كسانى كه سواى خدا هستند، مىترسانند. آيا خدا براى نگهدارى بندهاش كافى نيست؟ و هر كس را كه خدا گمراه سازد هيچ راهنمايى نخواهد بود.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او میترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایتکنندهای ندارد!<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|Does not Allah suffice [to defend] His servant? They would frighten you of others than Him. Yet whomever Allah leads astray, has no guide,}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|Is not Allah sufficient for His servant? And they seek to frighten you with those besides Him; and whomsoever Allah makes err, there is no guide for him.}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|Will not Allah defend His slave? Yet they would frighten thee with those beside Him. He whom Allah sendeth astray, for him there is no guide.}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|Is not Allah enough for his Servant? But they try to frighten thee with other (gods) besides Him! for such as Allah leaves to stray, there can be no guide.}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
«کَافٍ»: کافی و بسنده.<br />
==نزول==<br />
<br />
معمر گوید: مردى به من گفت که مشرکین و کفار به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله گفتند: باید از طعن و شتم خدایان ما دست بردارى و در غیر این صورت ممکن است به تو از جانب ما صدمات و لطماتى وارد آید سپس این آیه نازل گردید.<ref> تفسیر عبدالرزاق.</ref><br />
<br />
مفسرین گویند: این آیه نازل گردید همچنانی که [[سوره فاتحه]] نیز دو بار نازل گردیده است، یکبار در [[مکه]] و بار دیگر در [[مدینه]]، این آیه نیز یکبار براى رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد.<br />
<br />
هنگامى که کفار مکه براى هلاک پیامبر کوشش نمودند و خواستند با مکر و حیله نیت پلید خود را اجرا نمایند و بار دیگر براى خالد بن ولید نازل گردید هنگامى که پیامبر او را مامور نموده بود که درختى را که کفار معبود خویش قرار داده و مى پرستیدند از بیخ و بن برکند مشرکین نزد خالد آمدند و او را از عاقبت اجراى این دستور ترسانیدند و به او گفتند: اگر این کار را انجام دهد لات و عزى او را دیوانه کند و نابود سازد. خالد بن ولید نیز ترسید و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و این آیه نازل گردید و خالد رفت و درخت مزبور را از بیخ و بن برکند.<ref> تفسیر کشف الاسرار.</ref><br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ «36»<br />
<br />
آيا خداوند براى بندهاش كافى نيست؟ و مردم تو را از غير خدا مىترسانند و هر كه را خدا گمراه كند پس هيچ راهنمايى براى او نخواهد بود.<br />
<br />
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 171<br />
<br />
وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ «37»<br />
<br />
و هر كه را خداوند هدايت كند، پس هيچ گمراه كنندهاى براى او نيست، آيا خداوند، نفوذناپذير و صاحب انتقام نيست.<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
بت پرستان به پيامبر اسلام مىگفتند: اگر بتهاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مىرسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»<br />
<br />
قرآن، با تعبيرهاى گوناگونى مصونيّت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را از انواع توطئهها مطرح كرده است: نظير آيهى «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» «1» و «إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ» «2» چنانكه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد.<br />
<br />
وظيفهى ما در هر شرايطى بندگى خداست. در حديث مىخوانيم: «من أصبح و همومه هم واحد، كفاه الله هموم الدنيا و الآخرة» «3» كسى كه همهى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواستههاى دنيا و آخرتش را برآورده مىكند.<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»<br />
<br />
2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم.<br />
«أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ»<br />
<br />
3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ»<br />
<br />
4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يُضْلِلِ اللَّهُ- يَهْدِ اللَّهُ» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات<br />
<br />
«1». مائده، 67.<br />
<br />
«2». حجر، 95.<br />
<br />
«3». تفسير روح البيان.<br />
<br />
جلد 8 - صفحه 172<br />
<br />
ديگر مىخوانيم: «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ» «1» و «لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» «2»<br />
<br />
5- از كمى تعداد و امكانات نترسيد، از اين بترسيد كه از مدار بندگى خدا بيرون رويد، كه اگر بندهى او باشيد هيچ قدرتى شما را نمىشكند. «فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»<br />
<br />
6- انسان موجودى است كه در سنگدلى به جايى مىرسد كه هيچ راهنمايى در او مؤثّر نيست. «فَما لَهُ مِنْ هادٍ» و در ايمان به جايى مىرسد كه هيچ حادثهاى او را منحرف نمىكند. «فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»<br />
<br />
7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذِي انْتِقامٍ»<br />
<br />
8- حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذِي انْتِقامٍ»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (36)<br />
<br />
چون حضرت رسالت مذمت الهه نمود، كفار تخويف نمودند كه چنين مگو كه<br />
<br />
جلد 11 - صفحه 245<br />
<br />
بواسطه آن ضررى از جانب خدايان ما به تو رسد؛ آيه شريفه نازل شد:<br />
<br />
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ: آيا نيست خدا كفايت كننده بنده خود (استفهام تقريرى است)، يعنى البته خداى كفايت كننده است بنده خود را كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله است از جميع انواع ضرر، وَ يُخَوِّفُونَكَ: و مىترسانند تو را مشركان، بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ: به آنانكه مىپرستند غير خداى به حق و مىگويند بتان به تو ضرر خواهند رسانيد؛ و شبههاى نيست اسناد اضرار به جمادات، از فرط جهالت و غايت حماقت است، و حق تعالى حافظ بلاها و كافى مهمات است و كفايت شر كفار را خواهد كرد. وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ: و هر كه را تخليه فرمايد خدا و واگذارد او را در كفر به سبب انهماك او در گمراهى بسوء اختيار بنده، فَما لَهُ مِنْ هادٍ: پس نيست او راه نماينده كه او را به راه راست آورد.<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (36) وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ (37) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ (38) قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (39) مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ (40)<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
آيا نيست خدا كفايت كننده بندهاش را و ميترسانند تو را بآنانكه غير اويند و كسيرا كه گمراه كند خدا پس نيست براى او راهنمائى<br />
<br />
و كسيرا كه راهنمائى كند خدا پس نيست براى او گمراه كنندهئى آيا نيست خدا غالب صاحب انتقام<br />
<br />
و اگر بپرسى از آنها چه كس آفريد آسمانها و زمين را هر آينه خواهند گفت البته خدا بگو پس خبر دهيد از آنچه را كه ميخوانيد غير از خدا اگر بخواهد خدا براى من آسيب و ضررى آيا آنها برطرف كنندهاند ضرر او را يا اگر بخواهد او براى من نعمت و رحمتى آيا آنها بازدارندهاند رحمت او را بگو بس است مرا خدا بر او توكّل مينمايند توكّل كنندگان<br />
<br />
بگو اى قوم من كار<br />
<br />
جلد 4 صفحه 498<br />
<br />
كنيد با تمام تمكّنى كه داريد همانا من هم كار كنندهام پس زود باشد كه بدانيد<br />
<br />
كسيرا كه وارد ميشود باو عذابى كه خوار كند او را و نازل ميشود بر او عذابى كه دائم است.<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
گفته شده است كه كفّار قريش به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عرضه داشتند كه ما ميترسيم از طرف خدايان ما بتو آسيبى برسد چون تو متعرّض آنها ميشوى و قمّى ره فرموده مراد آنستكه ميگويند بتو اى محمّد ما را از متابعت على معاف بدار و ميترسانند تو را از ملحق شدن خودشان بكفّار و در هر حال خداوند وعده داده است به پيغمبر خود كه كفايت و نگهدارى نمايد او و امير المؤمنين عليه السّلام را از شرّ دشمنان و براى آنكه خاطر آنحضرت ملول نباشد از بقاء آنها بر كفر فرموده كسيكه خدا مقدّر فرموده كه گمراه باشد و بحال خودش واگذار نموده كسى نميتواند هدايت نمايد او را پس هدايت كنندهاى براى او نيست و كسيكه خدا مقدّر فرموده كه هدايت شود و توفيق ايمان و عمل صالح باو عنايت فرموده كسى نميتواند او را گمراه نمايد پس گمراه كنندهاى براى او نيست آيا خداوند غالب و قادر و انتقام كشنده از ظالم نيست كه بتواند تلافى تعدّيات آنها را نسبت به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و وصىّ او بنمايد و انتقام مظلوم را از ظالم بكشد البتّه هست و خواهد كشيد و چون مشركين مكّه قبول داشتند كه خالق آسمانها و زمين خداى يگانه است و اگر او اراده نمايد وقوع امرى را كسى نميتواند مانع شود و عبادت بتها را وسيله تقرّب بخدا ميدانستند و آنها را شفعاء خودشان ميپنداشتند كه مكرّر ذكر شده خداوند ميفرمايد و اگر از آنها سؤال نمائى كه خالق آسمانها و زمين كيست ميگويند خدا است پس از آنها بپرس كه اگر خدا بخواهد بر من آسيبى وارد نمايد آيا بتها ميتوانند برطرف كنند آسيب او را يا اگر بخواهد از خود نفعى بمن برساند بتها ميتوانند جلوگيرى كنند منفعت او را لابد خواهند گفت خير آنها نميتوانند مانع از نفوذ اراده الهى شوند يا ساكت ميشوند و روايت شده كه ساكت شدند پس نازل شد بگو كافى است براى نگهدارى من از شرّ اشرار خداوندى كه واگذار ميكنند امور خود را باو آنانكه داراى اين صفت پسنديدهاند كه توكّل و اميدوارى بحفظ الهى باشد حال اى قريش كه از اقوام و خويشان منيد<br />
<br />
جلد 4 صفحه 499<br />
<br />
بكوشيد با تمام قواء موجوده خودتان براى نابود نمودن من و همراهانم من هم ميكوشم در حدّ وسع خودم براى هدايت شما پس چندى نميگذرد كه خواهيد دانست خدا كدام يك از ما و شما را بعذاب خوارى و ذلّت در دنيا و بعذاب ثابت هميشگى در آخرت گرفتار خواهد فرمود و چيزى نگذشت كه فتوحات اسلامى از جنگ بدر شروع شد و بفتح مكّه خوارى و ذلّت آنها بحدّ كمال رسيد ولى پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فتوّت و آقائى فرمود و همه را آزاد كرد و صدق وعده خداوند بر عالميان ظاهر گرديد و ارجاع ضمير مؤنث بمعبودهاى باطل شايد براى تحقير و توهين آنها باشد بر فرض تصوّر ادراك و قدرتى براى آنان و اللّه اعلم<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
أَ لَيسَ اللّهُ بِكافٍ عَبدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هادٍ (36)<br />
<br />
آيا نيست خداوند به اينكه بنده خود را كفالت و حفظ فرمايد از كليه شرور و آفات و اينکه مشركين و كفار و منافقين ميترسانند تو را که رسول محترم هستي بكساني که و چيزهايي که از غير خدا هستند و كسي را که خداوند او را گمراه دارد پس نيست از براي او هدايت كنندهاي.<br />
<br />
انسان اگر بوظائف ديني خود عمل كند و تقصيري از او سر نزند خداوند او را از كليه خطرات حفظ ميفرمايد و براي او كافيست که در كنف حفظ الهي باشد و تسليم مقدرات الهي باشد و لو تمام اهل دنيا در مقام اذيت و آزار او برآيند<br />
<br />
اگر تيغ عالم بجنبد زجا || نبرّد رگي تا نخواهد خدا<br />
<br />
أَ لَيسَ اللّهُ بِكافٍ عَبدَهُ كيست در مقابل قدرت الهي عرض اندام كند.<br />
<br />
وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ مشركين ميگفتند که اصنام ما و جمعيت مشركين<br />
<br />
جلد 15 - صفحه 314<br />
<br />
اگر دست از دعوت بتوحيد برنداري خواهند تو را بقتل رسانند و چندين مرتبه هم تصميم قتل او را گرفتند تا زمان هجرت و پس از هجرت هم چندين مرتبه در غزوات تصميم داشتند و خداوند نصرت فرمود و آنها را مخذول و منكوب كرد و هم چنين كفار يهود و نصاري و مهمترين منافقين اصحاب عقبه و مخصوصا در نصب امير المؤمنين که خداوند ميفرمايد بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ الي قوله وَ اللّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ.<br />
<br />
وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ اينکه هايي که از قابليت هدايت خارج شدند بواسطه سياهي دل و قساوت و عناد و عصبيت و هواهاي نفساني و كبر و نخوت و در ضلالت افتادند خداوند هم آنها را بخود واگذارد که معني يضلل اللّه است چنانچه گفته شد فَما لَهُ مِن هادٍ در چند آيه قبل بيان شد كسي که از قابليت افتاده احدي نميتواند او را هدايت كند زيرا تناقض لازم ميايد بواسطه اينكه اگر هدايت شد كشف ميشود که قابليت داشته چون شيئي که بمقام فعليت رسيد همين دليل است بر اينكه قابليت داشته و با فرض عدم قابليت تناقض لازم ميايد و جمع بين متناقضين وجود و عدم از محالات اوليه است.<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
اشاره<br />
<br />
(آیه 36-<br />
<br />
شأن نزول:<br />
<br />
نقل کردهاند که: بت پرستان مکه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را از خشم و غضب بتها بر حذر میداشتند، و میگفتند: از آنها بدگوئی مکن، و بر خلاف آنها اقدام منما که تو را دیوانه میکنند و آزار میرسانند! (آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت).<br />
<br />
تفسیر:<br />
<br />
«خدا» کافی است! به دنبال تهدیدهائی که خداوند در آیات گذشته نسبت به مشرکان بیان فرمود، و وعدههائی که به پیامبرش داده است در این آیه سخن از تهدیدهای کفار به میان میآورد و میگوید: «آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش (در برابر دشمنان) کافی نیست؟ اما آنها تو را از غیر او میترسانند» (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ).<br />
<br />
خداوندی که قدرتش برتر از همه قدرتهاست و از نیازها و مشکلات بندگانش به خوبی آگاه است و نسبت به آنها نهایت لطف و مرحمت را دارد چگونه ممکن است بندگان با ایمانش را در برابر طوفان حوادث و موج عداوت دشمنان تنها بگذارد؟ هنگامی که او پشتیبان بندهاش باشد،<br />
<br />
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرد رگی چون نخواهد خدای!<br />
<br />
و هنگامی که بخواهد کسی را یاری کند،<br />
<br />
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک<br />
<br />
ج4، ص228<br />
<br />
چه رسد به بتها که موجوداتی بیارزش و بیخاصیتند.<br />
<br />
این آیه نویدی است برای همه پویندگان راه حق و مؤمنان راستین مخصوصا در محیطهائی که در اقلیت قرار دارند و از هر سو مورد تهدیدند.<br />
<br />
در دنباله این آیه و آیه بعد اشاره به مسأله «هدایت» و «ضلالت» و تقسیم مردم به دو گروه «گمراه» و «هدایت یافته» و این که همه اینها از ناحیه خدا است میکند، تا روشن شود تمامی بندگان نیازمند درگاه اویند، و بیخواست او چیزی در عالم رخ نمیدهد، میفرماید: «و هر کس را خداوند گمراه کند هیچ هدایت کنندهای ندارد» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=39 |آیه=36}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
* محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه.<br />
<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 36 سوره زمر (1).jpg<br />
پرونده:آیه 36 سوره زمر (2).jpg<br />
پرونده:آیه 36 سوره زمر (1)-2.jpg|[https://hadisgraph.com/wp-content/uploads/9-4.jpg دانلود پوستر تصویر در ابعاد بزرگ ( ۲٬۴۸۰ در ۲٬۴۸۰)]<br />
</gallery><br />
<br />
[[رده:آیات سوره زمر]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]<br />
[[رده:آیات دارای شان نزول]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_36_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B2%D9%85%D8%B1_(1)-2.jpg&diff=134360پرونده:آیه 36 سوره زمر (1)-2.jpg2021-06-20T05:43:25Z<p>Akbari: </p>
<hr />
<div>==عنوان==<br />
خداوند کافی است <br />
<br />
==متن عکس نوشته==<br />
===آیه 36 سوره زمر===<br />
{{قرآن در قاب|أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ|ترجمه=آیا خدای (مهربان) برای بندهاش کافی نیست؟|سوره=39|آیه=36}}<br />
<br />
== موضوع ==<br />
<br />
<br />
==تولید کننده==<br />
سایت حدیث گراف<br />
<br />
==نوع طرح==<br />
آیه گرافی<br />
<br />
<br />
== خلاصه ==<br />
عکس نوشته قرآنی با موضوع آیه 36 سوره زمر (آیه گرافی)<br />
<br />
<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی]]<br />
[[رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت]]</div>Akbarihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D9%87_36_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B2%D9%85%D8%B1_(1)-2.jpg&diff=134354پرونده:آیه 36 سوره زمر (1)-2.jpg2021-06-20T05:19:37Z<p>Akbari: Akbari نسخهٔ تازهای از پرونده:آیه 36 سوره زمر (1)-2.jpg را بارگذاری کرد</p>
<hr />
<div>== خلاصه ==<br />
آیه 36 سوره زمر / أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ</div>Akbari