https://wiki.ahlolbait.com/api.php?action=feedcontributions&user=%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85%DB%8C&feedformat=atomدانشنامهی اسلامی - مشارکتهای کاربر [fa]2024-03-29T13:44:09Zمشارکتهای کاربرMediaWiki 1.32.0https://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD_%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C&diff=43979مصباح یزدی2014-12-06T11:59:03Z<p>کریمی: صفحهای جدید حاوی 'محمد تقى مصباح يزدى در سال 1313 هجرى شمسى در شهر كويرى يزد ديده به جهان گشود. وى تح...' ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>محمد تقى مصباح يزدى در سال 1313 هجرى شمسى در شهر كويرى يزد ديده به جهان گشود. وى تحصيلات مقدماتى حوزوى را در يزد به پايان رساند و براى تحصيلات تكميلى علوم اسلامى عازم نجف شد; ولى به علت مشكلات فراوان مالى، بعد از يكسال براى ادامه تحصيل به قم هجرت كرد. از سال 1331 تا سال 1339 ه.ش در دروس امام راحل(قدس سره) شركت و در همين زمان، در درس تفسير قرآن، شفاى ابن سينا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبايى(رحمه الله)كسب فيض كرد. وى حدود پانزده سال در درس فقه آيت الله بهجت مدظلّه العالى شركت داشت. بعد از آن كه دوره درسى ايشان با حضرت امام به علت تبعيد حضرت امام قطع شد، معظّم له به تحقيق در مباحث اجتماعى اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حكومت اسلامى، پرداخت. وى در مقابله با رژيم معدوم پهلوى نيز حضورى فعّال داشت كه از آن جمله، همكارى با شهيد دكتر بهشتى، شهيد باهنر و حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجانى است و در اين بين، در انتشار دو نشريه با نام هاى "بعثت" و "انتقام" نقش داشت كه تمام امور انتشاراتى اثر دوم نيز به عهده معظّم له بود. سپس در اداره، مدرسه حقّانى به همراه آيت الله جنتى، شهيد بهشتى و شهيد قدوسى فعّاليّت داشت و حدود ده سال در آن مكان به تدريس فلسفه و علوم قرآنى پرداخت. از آن پس، قبل و بعد از انقلاب شكوه مند اسلامى با حمايت و ترغيب امام خمينى (قدس سره)، چندين دانشگاه، مدرسه و مؤسّسه را راه اندازى كرد كه از مهم ترين آنها مى توان از بخش آموزش در مؤسّسه در راه حق، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه و بنياد فرهنگى باقرالعلوم نام برد.<br />
<br />
<br />
ايشان هم اكنون رياست مؤسّسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله) را از جانب مقام معظّم رهبرى برعهده دارد. معظّم له در سال 1369 به عنوان نماينده مجلس خبرگان از استان خوزستان و اخيراً نيز از تهران به نمايندگى مجلس خبرگان برگزيده شده است. ايشان داراى تأليفات و آثار متعددى در زمينه هاى فلسفه اسلامى، الهيّات، اخلاق و عقايد مى باشد.</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=43975حسین مظاهری اصفهانی2014-12-06T09:18:47Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==تولد و دوران کودکی==<br />
<br />
مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی آقای حاج شیخ حسین مظاهری، در سال 1312 هجری شمسی در «تیران» یکی از شهرستانهای استان اصفهان و در خانوادهای مذهبی و روحانی و دوستدار خاندان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پا به عرضه وجود نهادند. تقید به [[شریعت]] و کوشش برای انجام واجبات و ترک محرمات الهی از ویژگیهای برجسته خانواده آیت الله العظمی مظاهری به ویژه والد ایشان، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسن مظاهری بود که این مسأله، سهم بسزایی در رشد و تعالی روحی ایشان و علاقهمندی معظمله در حوزه علمیه داشت.<br />
<br />
==دوران تحصیل==<br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری با پایان دادن به تحصیلات غیرحوزوی در سال 1326 هجری شمسی، برای تحصیل علوم دینی وارد [[حوزه علمیه]] اصفهان شدند. حوزه علمیه اصفهان در دورههای قبل به ویژه در عصر صفوی با ظهور عالمانی برجسته و سترگ و برپایی جلسات علمی درخشش فراوان داشت. <br />
<br />
در دورهای که آیت الله العظمی مظاهری به تحصیلات حوزوی روی آورده بود، حوزه اصفهان اگر چه درخشش پیشین را نداشت؛ اما همچنان از استادان بزرگ و حوزههای بحث و درس خالی نبود. معظمله در ابتدا به مدرسه مسجد سید اصفهان که مقبره مرحوم سید شفتی نیز در آنجاست، وارد شده و مشغول به تحصیل شدند. <br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری دروس دوره ادبیات و نیز بخشی از دوره سطح را در اصفهان در نزد استادان بزرگ آن دیار فراگرفته و در سال 1330 هجری شمسی به منظور تکمیل تحصیلات خود و بهرهمندی از محضر استادان [[حوزه علمیه قم]] به این حوزه سترگ پای نهادند و پس از پایان تحصیلات سطح عالیه در درس خارج [[فقه]] و [[اصول]] اعاظم حوزه علمیه قم شرکت جسته و در کنار آن به فراگیری دروس فلسفه همانند اسفار و شفا و نیز تفسیر و کلام پرداختند.<br />
<br />
معظمله در طی این سالها از تدریس دروس حوزوی نیز غافل نمانده و از آغاز تحصیل، دورس فراگرفته را تدریس میکردند. ایشان عوامل کامیابی خود در زمینههای علمی را انتخاب استادان و هم مباحثههای خوب، تلاش برای مانع نشدن امور دنیوی در تحصیل، منظم بودن و تقویت دروس پایه میدانند.<br />
<br />
==اساتید==<br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری، با ورود به حوزه علمیه اصفهان دروس ادبیات را خدمت دو عالم ادیب، مرحوم حاج آقا جمال خوانساری و حاج آقا احمد مقدس فراگرفته و دروس سطح را نزد حضرات آیات خادمی، فیاض، طیب، ادیب و مدرس و منظومه حاجی سبزواری را در محضر مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود مفید آموختند.<br />
<br />
با ورود به حوزه علمیه قم، کتاب مکاسب و کفایة الاصول را نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملی و مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی و مرحوم آیت الله مجاهدی و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری و مرحوم آیت الله سید محمدباقر سلطانی قدس سرهم خواندند و آنگاه پیش از هشت سال در دروس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی بروجردی و ده سال در دروس خارج فقه و اصول حضرت [[امام خمینی]] قدس سره و بیش از دوازده سال در دروس خارج فقه و اصول آیت الله العظمی محقق داماد حاضر گشتند. همچنین اسفار [[ملاصدرا]]، شفای بوعلی سینا و دروس تفسیری و اعتقادی را نزد [[علامه طباطبائی]] فراگرفتند.<br />
<br />
==فعالیتهای علمی و فرهنگی==<br />
<br />
حضرت آیت الله العظمی مظاهری در سالهای زندگی پربرکت خود خدمات علمی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی را به انجام رسانیدهاند که تا هم اکنون نیز ادامه دارد. از جمله خدمات معظمله که تحول بزرگی در حوزههای علمیه ایجاد کرد، اهتمام ویژه به درس اخلاق و پرورش روحیه معنوی فضلاء و طلاب جوان بود. <br />
<br />
ایشان پیش از انقلاب با اصرار و استقبال فضلاء و طلاب درس اخلاق خود را ابتدا در [[مدرسه فیضیه]] [[قم]] آغاز کردند. و اکنون متجاوز از چهل و پنج سال است که این دروس به طور مداوم تشکیل میگردد و از این رهگذر، شاگردان و طلاب فاضلی به مکتب شیعه تقدیم شده است.<br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری در امر سامان دادن به حوزههای علمیه نیز در پیش و پس از انقلاب خدمات شایانی داشتهاند. از جمله در پیش از انقلاب، به همراه بزرگانی چون آیت الله مصباح یزدی و آیت الله خرازی در تنظیم و تدوین برنامههای علمی و آموزشی موسسه در راه حق شرکت جستند که برکات بسیار عظیمی را به همراه داشت.<br />
<br />
در سال 1374 هجری شمسی نیز با هجرت ایشان از [[حوزه علمیه]] [[قم]] به شهر اصفهان، حوزه علمیه اصفهان استقلال یافت. در دوره حضور معظمله در اصفهان نیز خدمات فراوانی به آن حوزه کهن ارزانی گشته که از جمله میتوان به تاسیس «مرکز مدیریت حوزه علمیه اصفهان»، «مرکز آموزشهای تخصصی حوزه علمیه اصفهان»، «مرکز مشاوره حوزه علمیه اصفهان»، «مرکز خدمات حوزه علمیه اصفهان با بخشهای مختلف بیمه، مسکن، قرض الحسنه، دفتر تعاون و...»، «مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان» و نیز «مرکز رسیدگی به امور مساجد استان اصفهان» اشاره کرد.<br />
<br />
==تدريس و تأليف==<br />
<br />
آيت الله العظمي مظاهري ساليان بسياري در حوزههاي علميه علاوه بر دروس اخلاق به تدريس دروس مختلف فقهي، اصولي، فلسفي، اقتصادي و... پرداختهاند. ايشان چندين بار شرح منظومه، نهايةالحکمة و بخشهائي از اسفار اربعه را تدريس نموده و از سال 1356 تاکنون به تدريس دروس خارج فقه و اصول اشتغال داشتهاند. <br />
<br />
معظمله طي اين سالها بسياري از ابواب فقهي همانند طهارت، صلوة، صوم، [[خمس]]، [[زکات]]، [[حج]]، [[امر به معروف و نهي از منکر]]، بيع، اجاره، مضاربه، شرکت، ضمان، حواله، کفالت، صلح، حجر، قرض، فلس، قضا، شهادات، حدود و ديات، ولايت فقيه و... همچنين بيش از پنج دوره کامل مباحث علم اصول فقه و يک دوره مبحث قواعد فقهيه را در [[حوزه علميه]] قم و اصفهان تدريس فرمودهاند. معظمله در ضمن تدريس از تأليف و پژوهش نيز غافل نبوده و کتابهاي فراواني را به ميراث مکتوب شيعه افزودهاند. فهرست آثار و تأليفات منتشر شده آيت الله العظمي مظاهري، بدين شرح است:<br />
<br />
'''<I>قرآن کريم:</I>'''<br />
<br />
* 1- معارف اسلام در [[سوره يس]]؛<br />
<br />
* 2- [[معاد]] در [[قرآن]]؛<br />
<br />
<br />
'''<I>فقه:</I>'''<br />
<br />
* 3- الحاشية علي العروة الوثقي؛<br />
<br />
* 4- رساله توضيح المسائل ([[احکام]]، [[اخلاق]]، عقائد)؛<br />
<br />
* 5- فقه الولاية والحکومة الاسلاميه (تقريرات درس خارج فقه ولايت فقيه معظمله) 3 جلد؛<br />
<br />
* 6- مناسک [[حج]]؛<br />
<br />
* 7- احکام عمره مفرده؛<br />
<br />
* 8- استفتائات حج و عمره؛<br />
<br />
* 9- نکتههايي پيرامون ولايت فقيه و حکومت ديني؛<br />
<br />
* 10- 70 نکته فقهي و اخلاقي مورد احتياج در حج و عمره؛<br />
<br />
* 11- عصاره دين<br />
<br />
12- عوائد الاصول الصّغير<br />
<br />
<br />
'''<I>رجال:</I>'''<br />
<br />
* 11- «الثقاة الاخيار من رواة الاخبار»: اين کتاب که «موسوعه رجاليون ثقه» ميباشد، مشتمل بر يک مدخل و سه باب است. مدخل کتاب، شامل ده مقدمه اصلي است که در آن مباني رجالي حضرت آيت الله العظمي مظاهري مدظله العالي به قلم معظمله تحرير شده است. پس از آن، سه باب اصلي کتاب اختصاص به «اسماء، کنيه و القابِ» رجاليون ثقه دارد. در پايان کتاب نيز فهارس عامهاي مشتمل بر پانزده فهرست تنظيم شده است که امکان دسترسي خوانندگان و محققان را به مطالب گوناگون کتاب تسهيل مينمايد.<br />
<br />
<br />
'''<I>اعتقادات:</I>'''<br />
<br />
* 14- اليوم الآخر<br />
<br />
* 15- الامامة و الولاية في القرآن (با همکاري حضرات آيات:محمدي گيلاني، محمد يزدي، مصباح، موسوي)<br />
<br />
* 16- برنامه زندگي<br />
<br />
* 17- اسلام آيين رستگاري (شرح اصول و فروع دين اسلام)<br />
<br />
<br />
'''<I>اخلاق:</I>'''<br />
<br />
* 18- دراسات في الاخلاق و شئون الحکمة العلميّة<br />
<br />
* 19- عوامل کنترل غرائز در زندگي انسان<br />
<br />
* 20- جهاد با نفس (4 جلد)<br />
<br />
* 21- فرماندهي در اسلام<br />
<br />
* 22- اخلاق در خانه<br />
<br />
* 23- فضائل و رذائل اخلاقي<br />
<br />
* 24- تربيت فرزند در اسلام<br />
<br />
* 25- جبهه و جهاد اکبر<br />
<br />
* 26- خانواده در اسلام<br />
<br />
* 27- به سوي حق<br />
<br />
* 28- ويژگي هاي معلّم خوب<br />
<br />
* 29- در ساحل سپيده اخلاص<br />
<br />
* 30- اخلاق و خودسازي<br />
<br />
* 31- آفتاب پرهيزکاري<br />
<br />
* 32- اخلاقيات العلاقة الزوجيّة<br />
<br />
* 33- اخلاق و جوان (2 جلد)<br />
<br />
* 34- اخلاق در اداره<br />
<br />
* 35- کاوشي نو در اخلاق اسلامي (2 جلد)<br />
<br />
* 36- اخلاق و خودسازي در مکتب اهل بيت «عليهمالسّلام»<br />
<br />
* 37- حديث اهل نظر<br />
<br />
* 38- اخلاق در توحيد<br />
<br />
* 39- حريمهاي اخلاق در آئينه احکام<br />
<br />
* 40- راز عروج<br />
<br />
* 41- اخلاق فرماندهي<br />
<br />
* 42- اعتکاف، سلوک منتظران<br />
<br />
* 43- روزه، سلوک پرهيزکاران<br />
<br />
* 44- راهکارهاي عملي درمان وسواس<br />
<br />
* 45- حج، سلوک خداياجون<br />
<br />
* 46- مشق اخلاق(دفتر اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم)<br />
<br />
* 47- نماز، نجواي مؤمنان<br />
<br />
* 48 - دانش اخلاق اسلامي(4 جلد)<br />
<br />
* 49- محدودۀ پرواز انسان<br />
<br />
* 50- معاد، سرنوشت جاودانۀ انسان<br />
<br />
* 51- صبر، کيمياي سعادت انسان<br />
<br />
* 52- پرسش و پاسخ: سيماي زن در اسلام<br />
<br />
* 53- پرسش و پاسخ: ازدواج و خانواده<br />
<br />
* 54- پرسش و پاسخ: پرسشهاي جوانان<br />
<br />
<br />
'''<I>عرفان:</I>'''<br />
<br />
* 55- اسرار حج<br />
<br />
* 56- سير و سلوک؛ مقدّمه<br />
<br />
* 57- سير و سلوک؛ يقظه<br />
<br />
* 58- سير و سلوک؛ توبه<br />
<br />
[انتشار شرح ساير منازل سير و سلوک تا منزل هفتم در دست اقدام است.]<br />
<br />
<br />
'''<I>حديث:</I>'''<br />
<br />
* 59- شرح و تفسير دعاي کميل (3 جلد)<br />
<br />
* 60- شرح و تفسير دعاي سحر (2 جلد)<br />
<br />
* 61- شرح و تفسير مناجات شعبانيه (2 جلد)<br />
<br />
* 62- الحکومة الاسلامية في احاديث الشيعة الاماميّة (با همکاری حضرات آیات: خرازی، مصلحی، شهید سلطانی و استادی)<br />
<br />
<br />
'''<I>اقتصاد اسلامي:</I>'''<br />
<br />
* 63- احکام اقتصادي در مورد زمين<br />
<br />
* 64- مقايسه بين سيستم اقتصادي (3 جلد)<br />
<br />
* 65- التوازن الاسلامي بين الدنيا و الآخرة (با همکاري حضرات آيات: خرازي، مصلحي، شهيد سلطاني و استادي)<br />
<br />
<br />
'''<I>تاريخ و سيره:</I>'''<br />
<br />
* 66- زندگاني چهارده معصوم<br />
<br />
* 67- تجلّي حق (نگرشي اخلاقي بر فضائل و سيره پيامبر اکرم صلّياللهعليهوآله)<br />
<br />
* 68- مظهر حق (نگرشي اخلاقي بر فضائل و سيره اميرالمومنين عليهالسّلام)<br />
<br />
* 69- پرسش و پاسخ: سيره و فضائل حضرت زهراسلام الله علیها<br />
<br />
<br />
'''نرمافزارهاي منتشر شده'''<br />
<br />
<br />
'''<I>اخلاق:</I>'''<br />
* 1- نرم افزار خورشيد معرفت (حاوي 120 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّمله)<br />
<br />
* 2- نرم افزار صفاي دل، دفتر اوّل(حاوي 100 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّمله)<br />
<br />
* 3- نرم افزار صفاي دل، دفتر دوّم(حاوي 70 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّمله و متن برخي از کتب اخلاق)<br />
<br />
* 4- نرم افزار تهذيب نفس، شامل دروس اخلاق معظمله به صورت صوتي<br />
<br />
* 5- نرم افزار ازدواج و خانواده شامل سلسله مباحث اخلاقي معظمله در زمينه ازدواج و خانواده (حاوي120 سخنراني صوتي)<br />
<br />
* 6- عاشورا؛ معلّم اخلاق<br />
<br />
* 7- اخلاق از ديدگاه قرآن و عترت(تبيين فضائل و رذائل اخلاقي)<br />
<br />
* 8- ره توشه حج (بيانات اخلاقي پيرامون حج و عمره)<br />
<br />
* 9- عوامل سقوط انسان<br />
<br />
* 10- فضیلتهای فراموش شده<br />
<br />
* 11- حقالنّاس از ديگاه قرآن و عترت<br />
<br />
* 12- اخلاق کسب و کار<br />
<br />
<br />
'''<I>تاريخ و سيره:</I>'''<br />
<br />
* 13- نرم افزار تجلّي حقّ (حاوي 60 جلسه صوتي وتصويري از بيانات معظّمله پيرامون شخصيت و سيره پيامبراعظم«صلّياللهعليهوآله»)<br />
<br />
* 14- نرم افزار تجلي کوثر (بيانات معظّمله پيرامون شخصيت و سيره حضرت زهرا «سلاماللهعليها»)<br />
<br />
<br />
'''<I>تفسير قرآن کريم:</I>'''<br />
<br />
* 15- نرم افزار انسان در قرآن، شامل دروس تفسيري قرآن کريم معظّمله با موضوعات: هدف از خلقت، کرامت، سعادت و شقاوت و . . . ، به صورت صوتي<br />
<br />
* 16- تقسير اخلاقي قرآن کريم(جزء اول)<br />
<br />
* 17- تفسير اخلاقي سورۀ مبارکۀ لقمان<br />
<br />
<br />
'''<I>مهدويت:</I>'''<br />
<br />
* 18- نرم افزار مهر پنهان، شامل دفتر اول از سلسله مباحث مهدويت معظمله و به صورت صوتي<br />
<br />
* 19- نرم افزار مهر پنهان ، دفتر دوم (حاوی 41 جلسه صوت از مباحث مهدویت معظمله و متن برخی از کتب اخلاقي)<br />
<br />
<br />
'''<I>دروس خارج فقه:</I>'''<br />
<br />
* 20- رسالۀ توضيح المسائل<br />
<br />
* 21- نرم افزار کتاب الاجاره، صوت و متن 99 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 22- نرم افزار کتاب المضاربه، صوت و متن 59 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 23- نرم افزار کتاب الضّمان، صوت و متن42 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 24- نرم افزار کتاب الحواله، صوت و متن 21 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 25- نرم افزار کتاب الکفالة، صوت و متن 11 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 26- نرم افزار کتاب الصلح، صوت و متن 24 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 27- نرم افزار کتاب الحجر، صوت و متن 36 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 28- نرم افزار کتاب القرض، صوت و متن41جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 29- نرم افزار کتاب الفلس، صوت و متن 32 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 30- نرم افزار کتاب الشرکة، صوت و متن 13جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 31- نرم افزار کتاب القضاء، صوت و متن 147جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 32- نرم افزار کتاب الشّهادات، صوت و متن 86 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 33- نرم افزار کتاب الحدود و التّعزيرات، صوت و متن 117 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 34- نرم افزار کتاب القصاص، صوت و متن 88 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 35- نرم افزار کتاب الديات، صوت و متن 101 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 36- نرم افزار کتاب الطّهاره، صوت و متن 512 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 37- نرم افزار کتاب النّکاح، صوت و متن 244 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 38- نرم افزار کتاب الطّلاق به ضميمۀ مباحث خلع و مبارات، صوت و متن 81 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
<br />
'''<I>دروس خارج اصول:</I>'''<br />
<br />
* 39- نرم افزار اصول الفقه؛ دفتر اوّل: مباحث الفاظ (صوت و متن کامل 264 جلسه از دروس خارج اصول)<br />
<br />
* 40- نرم افزار اصول الفقه؛ دفتر دوّم: مباحث عقلیه (صوت و متن کامل 365 جلسه از دروس خارج)<br />
<br />
41- نرم افزار اصول الفقه؛ دفتر سوّم: قواعد فقهیّه (صوت و متن کامل 307 جلسه از دروس خارج اصول)<br />
<br />
<br />
همچنین آیت الله العظمی مظاهری مدظلهالعالي در زمینههای دیگر اسلامی نیز تحقیقات و کتب فراوانی نگاشتهاند که تاکنون به چاپ نرسیده است که از آن جمله میتوان به تقریرات [[فقه]] و [[اصول]] اساتیدشان، کتب و رسالههای متعدد فقهی و اصولی، کتاب ولایة الفقیه، دوره کامل اصول فقه، رسالة فی العرفان، رسالة فی المعاد، المالکیه فی الاسلام و... اشاره کرد.<br />
[[رده: علمای معاصر]]<br />
[[رده:مراجع تقلید]]<br />
[[رده:علمای اخلاق]]<br />
[[رده:فقیهان]]<br />
[[رده:رجالیون]]<br />
[[رده:مفسرین قرآن]]<br />
[[رده:اصولیون]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=43974حسین مظاهری اصفهانی2014-12-06T09:18:12Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==تولد و دوران کودکی==<br />
<br />
مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی آقای حاج شیخ حسین مظاهری، در سال 1312 هجری شمسی در «تیران» یکی از شهرستانهای استان اصفهان و در خانوادهای مذهبی و روحانی و دوستدار خاندان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پا به عرضه وجود نهادند. تقید به [[شریعت]] و کوشش برای انجام واجبات و ترک محرمات الهی از ویژگیهای برجسته خانواده آیت الله العظمی مظاهری به ویژه والد ایشان، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسن مظاهری بود که این مسأله، سهم بسزایی در رشد و تعالی روحی ایشان و علاقهمندی معظمله در حوزه علمیه داشت.<br />
<br />
==دوران تحصیل==<br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری با پایان دادن به تحصیلات غیرحوزوی در سال 1326 هجری شمسی، برای تحصیل علوم دینی وارد [[حوزه علمیه]] اصفهان شدند. حوزه علمیه اصفهان در دورههای قبل به ویژه در عصر صفوی با ظهور عالمانی برجسته و سترگ و برپایی جلسات علمی درخشش فراوان داشت. <br />
<br />
در دورهای که آیت الله العظمی مظاهری به تحصیلات حوزوی روی آورده بود، حوزه اصفهان اگر چه درخشش پیشین را نداشت؛ اما همچنان از استادان بزرگ و حوزههای بحث و درس خالی نبود. معظمله در ابتدا به مدرسه مسجد سید اصفهان که مقبره مرحوم سید شفتی نیز در آنجاست، وارد شده و مشغول به تحصیل شدند. <br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری دروس دوره ادبیات و نیز بخشی از دوره سطح را در اصفهان در نزد استادان بزرگ آن دیار فراگرفته و در سال 1330 هجری شمسی به منظور تکمیل تحصیلات خود و بهرهمندی از محضر استادان [[حوزه علمیه قم]] به این حوزه سترگ پای نهادند و پس از پایان تحصیلات سطح عالیه در درس خارج [[فقه]] و [[اصول]] اعاظم حوزه علمیه قم شرکت جسته و در کنار آن به فراگیری دروس فلسفه همانند اسفار و شفا و نیز تفسیر و کلام پرداختند.<br />
<br />
معظمله در طی این سالها از تدریس دروس حوزوی نیز غافل نمانده و از آغاز تحصیل، دورس فراگرفته را تدریس میکردند. ایشان عوامل کامیابی خود در زمینههای علمی را انتخاب استادان و هم مباحثههای خوب، تلاش برای مانع نشدن امور دنیوی در تحصیل، منظم بودن و تقویت دروس پایه میدانند.<br />
<br />
==اساتید==<br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری، با ورود به حوزه علمیه اصفهان دروس ادبیات را خدمت دو عالم ادیب، مرحوم حاج آقا جمال خوانساری و حاج آقا احمد مقدس فراگرفته و دروس سطح را نزد حضرات آیات خادمی، فیاض، طیب، ادیب و مدرس و منظومه حاجی سبزواری را در محضر مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود مفید آموختند.<br />
<br />
با ورود به حوزه علمیه قم، کتاب مکاسب و کفایة الاصول را نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملی و مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی و مرحوم آیت الله مجاهدی و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری و مرحوم آیت الله سید محمدباقر سلطانی قدس سرهم خواندند و آنگاه پیش از هشت سال در دروس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی بروجردی و ده سال در دروس خارج فقه و اصول حضرت [[امام خمینی]] قدس سره و بیش از دوازده سال در دروس خارج فقه و اصول آیت الله العظمی محقق داماد حاضر گشتند. همچنین اسفار [[ملاصدرا]]، شفای بوعلی سینا و دروس تفسیری و اعتقادی را نزد [[علامه طباطبائی]] فراگرفتند.<br />
<br />
==فعالیتهای علمی و فرهنگی==<br />
<br />
حضرت آیت الله العظمی مظاهری در سالهای زندگی پربرکت خود خدمات علمی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی را به انجام رسانیدهاند که تا هم اکنون نیز ادامه دارد. از جمله خدمات معظمله که تحول بزرگی در حوزههای علمیه ایجاد کرد، اهتمام ویژه به درس اخلاق و پرورش روحیه معنوی فضلاء و طلاب جوان بود. <br />
<br />
ایشان پیش از انقلاب با اصرار و استقبال فضلاء و طلاب درس اخلاق خود را ابتدا در [[مدرسه فیضیه]] [[قم]] آغاز کردند. و اکنون متجاوز از چهل و پنج سال است که این دروس به طور مداوم تشکیل میگردد و از این رهگذر، شاگردان و طلاب فاضلی به مکتب شیعه تقدیم شده است.<br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری در امر سامان دادن به حوزههای علمیه نیز در پیش و پس از انقلاب خدمات شایانی داشتهاند. از جمله در پیش از انقلاب، به همراه بزرگانی چون آیت الله مصباح یزدی و آیت الله خرازی در تنظیم و تدوین برنامههای علمی و آموزشی موسسه در راه حق شرکت جستند که برکات بسیار عظیمی را به همراه داشت.<br />
<br />
در سال 1374 هجری شمسی نیز با هجرت ایشان از [[حوزه علمیه]] [[قم]] به شهر اصفهان، حوزه علمیه اصفهان استقلال یافت. در دوره حضور معظمله در اصفهان نیز خدمات فراوانی به آن حوزه کهن ارزانی گشته که از جمله میتوان به تاسیس «مرکز مدیریت حوزه علمیه اصفهان»، «مرکز آموزشهای تخصصی حوزه علمیه اصفهان»، «مرکز مشاوره حوزه علمیه اصفهان»، «مرکز خدمات حوزه علمیه اصفهان با بخشهای مختلف بیمه، مسکن، قرض الحسنه، دفتر تعاون و...»، «مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان» و نیز «مرکز رسیدگی به امور مساجد استان اصفهان» اشاره کرد.<br />
<br />
==تدريس و تأليف==<br />
<br />
آيت الله العظمي مظاهري ساليان بسياري در حوزههاي علميه علاوه بر دروس اخلاق به تدريس دروس مختلف فقهي، اصولي، فلسفي، اقتصادي و... پرداختهاند. ايشان چندين بار شرح منظومه، نهايةالحکمة و بخشهائي از اسفار اربعه را تدريس نموده و از سال 1356 تاکنون به تدريس دروس خارج فقه و اصول اشتغال داشتهاند. <br />
<br />
معظمله طي اين سالها بسياري از ابواب فقهي همانند طهارت، صلوة، صوم، [[خمس]]، [[زکات]]، [[حج]]، [[امر به معروف و نهي از منکر]]، بيع، اجاره، مضاربه، شرکت، ضمان، حواله، کفالت، صلح، حجر، قرض، فلس، قضا، شهادات، حدود و ديات، ولايت فقيه و... همچنين بيش از پنج دوره کامل مباحث علم اصول فقه و يک دوره مبحث قواعد فقهيه را در [[حوزه علميه]] قم و اصفهان تدريس فرمودهاند. معظمله در ضمن تدريس از تأليف و پژوهش نيز غافل نبوده و کتابهاي فراواني را به ميراث مکتوب شيعه افزودهاند. فهرست آثار و تأليفات منتشر شده آيت الله العظمي مظاهري، بدين شرح است:<br />
<br />
'''<I>قرآن کريم:</I>'''<br />
<br />
* 1- معارف اسلام در [[سوره يس]]؛<br />
<br />
* 2- [[معاد]] در [[قرآن]]؛<br />
<br />
<br />
'''<I>فقه:</I>'''<br />
<br />
* 3- الحاشية علي العروة الوثقي؛<br />
<br />
* 4- رساله توضيح المسائل ([[احکام]]، [[اخلاق]]، عقائد)؛<br />
<br />
* 5- فقه الولاية والحکومة الاسلاميه (تقريرات درس خارج فقه ولايت فقيه معظمله) 3 جلد؛<br />
<br />
* 6- مناسک [[حج]]؛<br />
<br />
* 7- احکام عمره مفرده؛<br />
<br />
* 8- استفتائات حج و عمره؛<br />
<br />
* 9- نکتههايي پيرامون ولايت فقيه و حکومت ديني؛<br />
<br />
* 10- 70 نکته فقهي و اخلاقي مورد احتياج در حج و عمره؛<br />
<br />
* 11- عصاره دين<br />
<br />
12- عوائد الاصول الصّغير<br />
<br />
<br />
'''<I>رجال:</I>'''<br />
<br />
* 11- «الثقاة الاخيار من رواة الاخبار»: اين کتاب که «موسوعه رجاليون ثقه» ميباشد، مشتمل بر يک مدخل و سه باب است. مدخل کتاب، شامل ده مقدمه اصلي است که در آن مباني رجالي حضرت آيت الله العظمي مظاهري مدظله العالي به قلم معظمله تحرير شده است. پس از آن، سه باب اصلي کتاب اختصاص به «اسماء، کنيه و القابِ» رجاليون ثقه دارد. در پايان کتاب نيز فهارس عامهاي مشتمل بر پانزده فهرست تنظيم شده است که امکان دسترسي خوانندگان و محققان را به مطالب گوناگون کتاب تسهيل مينمايد.<br />
<br />
<br />
'''<I>اعتقادات:</I>'''<br />
<br />
* 14- اليوم الآخر<br />
<br />
* 15- الامامة و الولاية في القرآن (با همکاري حضرات آيات:محمدي گيلاني، محمد يزدي، مصباح، موسوي)<br />
<br />
* 16- برنامه زندگي<br />
<br />
* 17- اسلام آيين رستگاري (شرح اصول و فروع دين اسلام)<br />
<br />
<br />
'''<I>اخلاق:</I>'''<br />
<br />
* 18- دراسات في الاخلاق و شئون الحکمة العلميّة<br />
<br />
* 19- عوامل کنترل غرائز در زندگي انسان<br />
<br />
* 20- جهاد با نفس (4 جلد)<br />
<br />
* 21- فرماندهي در اسلام<br />
<br />
* 22- اخلاق در خانه<br />
<br />
* 23- فضائل و رذائل اخلاقي<br />
<br />
* 24- تربيت فرزند در اسلام<br />
<br />
* 25- جبهه و جهاد اکبر<br />
<br />
* 26- خانواده در اسلام<br />
<br />
* 27- به سوي حق<br />
<br />
* 28- ويژگي هاي معلّم خوب<br />
<br />
* 29- در ساحل سپيده اخلاص<br />
<br />
* 30- اخلاق و خودسازي<br />
<br />
* 31- آفتاب پرهيزکاري<br />
<br />
* 32- اخلاقيات العلاقة الزوجيّة<br />
<br />
* 33- اخلاق و جوان (2 جلد)<br />
<br />
* 34- اخلاق در اداره<br />
<br />
* 35- کاوشي نو در اخلاق اسلامي (2 جلد)<br />
<br />
* 36- اخلاق و خودسازي در مکتب اهل بيت «عليهمالسّلام»<br />
<br />
* 37- حديث اهل نظر<br />
<br />
* 38- اخلاق در توحيد<br />
<br />
* 39- حريمهاي اخلاق در آئينه احکام<br />
<br />
* 40- راز عروج<br />
<br />
* 41- اخلاق فرماندهي<br />
<br />
* 42- اعتکاف، سلوک منتظران<br />
<br />
* 43- روزه، سلوک پرهيزکاران<br />
<br />
* 44- راهکارهاي عملي درمان وسواس<br />
<br />
* 45- حج، سلوک خداياجون<br />
<br />
* 46- مشق اخلاق(دفتر اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم)<br />
<br />
* 47- نماز، نجواي مؤمنان<br />
<br />
* 48 - دانش اخلاق اسلامي(4 جلد)<br />
<br />
* 49- محدودۀ پرواز انسان<br />
<br />
* 50- معاد، سرنوشت جاودانۀ انسان<br />
<br />
* 51- صبر، کيمياي سعادت انسان<br />
<br />
* 52- پرسش و پاسخ: سيماي زن در اسلام<br />
<br />
* 53- پرسش و پاسخ: ازدواج و خانواده<br />
<br />
* 54- پرسش و پاسخ: پرسشهاي جوانان<br />
<br />
<br />
'''<I>عرفان:</I>'''<br />
<br />
* 55- اسرار حج<br />
<br />
* 56- سير و سلوک؛ مقدّمه<br />
<br />
* 57- سير و سلوک؛ يقظه<br />
<br />
* 58- سير و سلوک؛ توبه<br />
<br />
[انتشار شرح ساير منازل سير و سلوک تا منزل هفتم در دست اقدام است.]<br />
<br />
<br />
'''<I>حديث:</I>'''<br />
<br />
* 59- شرح و تفسير دعاي کميل (3 جلد)<br />
<br />
* 60- شرح و تفسير دعاي سحر (2 جلد)<br />
<br />
* 61- شرح و تفسير مناجات شعبانيه (2 جلد)<br />
<br />
* 62- الحکومة الاسلامية في احاديث الشيعة الاماميّة (با همکاری حضرات آیات: خرازی، مصلحی، شهید سلطانی و استادی)<br />
<br />
<br />
'''<I>اقتصاد اسلامي:</I>'''<br />
<br />
* 63- احکام اقتصادي در مورد زمين<br />
<br />
* 64- مقايسه بين سيستم اقتصادي (3 جلد)<br />
<br />
* 65- التوازن الاسلامي بين الدنيا و الآخرة (با همکاري حضرات آيات: خرازي، مصلحي، شهيد سلطاني و استادي)<br />
<br />
<br />
'''<I>تاريخ و سيره:</I>'''<br />
<br />
* 66- زندگاني چهارده معصوم<br />
<br />
* 67- تجلّي حق (نگرشي اخلاقي بر فضائل و سيره پيامبر اکرم صلّياللهعليهوآله)<br />
<br />
* 68- مظهر حق (نگرشي اخلاقي بر فضائل و سيره اميرالمومنين عليهالسّلام)<br />
<br />
* 69- پرسش و پاسخ: سيره و فضائل حضرت زهراسلام الله علیها<br />
<br />
<br />
'''نرمافزارهاي منتشر شده'''<br />
<br />
<br />
'''<I>اخلاق:</I>'''<br />
* 1- نرم افزار خورشيد معرفت (حاوي 120 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّمله)<br />
<br />
* 2- نرم افزار صفاي دل، دفتر اوّل(حاوي 100 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّمله)<br />
<br />
* 3- نرم افزار صفاي دل، دفتر دوّم(حاوي 70 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّمله و متن برخي از کتب اخلاق)<br />
<br />
* 4- نرم افزار تهذيب نفس، شامل دروس اخلاق معظمله به صورت صوتي<br />
<br />
* 5- نرم افزار ازدواج و خانواده شامل سلسله مباحث اخلاقي معظمله در زمينه ازدواج و خانواده (حاوي120 سخنراني صوتي)<br />
<br />
* 6- عاشورا؛ معلّم اخلاق<br />
<br />
* 7- اخلاق از ديدگاه قرآن و عترت(تبيين فضائل و رذائل اخلاقي)<br />
<br />
* 8- ره توشه حج (بيانات اخلاقي پيرامون حج و عمره)<br />
<br />
* 9- عوامل سقوط انسان<br />
<br />
* 10- فضیلتهای فراموش شده<br />
<br />
* 11- حقالنّاس از ديگاه قرآن و عترت<br />
<br />
* 12- اخلاق کسب و کار<br />
<br />
<br />
'''<I>تاريخ و سيره:</I>'''<br />
<br />
* 13- نرم افزار تجلّي حقّ (حاوي 60 جلسه صوتي وتصويري از بيانات معظّمله پيرامون شخصيت و سيره پيامبراعظم«صلّياللهعليهوآله»)<br />
<br />
* 14- نرم افزار تجلي کوثر (بيانات معظّمله پيرامون شخصيت و سيره حضرت زهرا «سلاماللهعليها»)<br />
<br />
<br />
'''<I>تفسير قرآن کريم:</I>'''<br />
<br />
* 15- نرم افزار انسان در قرآن، شامل دروس تفسيري قرآن کريم معظّمله با موضوعات: هدف از خلقت، کرامت، سعادت و شقاوت و . . . ، به صورت صوتي<br />
<br />
* 16- تقسير اخلاقي قرآن کريم(جزء اول)<br />
<br />
* 17- تفسير اخلاقي سورۀ مبارکۀ لقمان<br />
<br />
<br />
'''<I>مهدويت:</I>'''<br />
<br />
* 18- نرم افزار مهر پنهان، شامل دفتر اول از سلسله مباحث مهدويت معظمله و به صورت صوتي<br />
<br />
* 19- نرم افزار مهر پنهان ، دفتر دوم (حاوی 41 جلسه صوت از مباحث مهدویت معظمله و متن برخی از کتب اخلاقي)<br />
<br />
<br />
'''<I>دروس خارج فقه:</I>'''<br />
<br />
* 20- رسالۀ توضيح المسائل<br />
<br />
* 21- نرم افزار کتاب الاجاره، صوت و متن 99 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 22- نرم افزار کتاب المضاربه، صوت و متن 59 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 23- نرم افزار کتاب الضّمان، صوت و متن42 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 24- نرم افزار کتاب الحواله، صوت و متن 21 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 25- نرم افزار کتاب الکفالة، صوت و متن 11 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 26- نرم افزار کتاب الصلح، صوت و متن 24 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 27- نرم افزار کتاب الحجر، صوت و متن 36 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 28- نرم افزار کتاب القرض، صوت و متن41جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 29- نرم افزار کتاب الفلس، صوت و متن 32 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 30- نرم افزار کتاب الشرکة، صوت و متن 13جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 31- نرم افزار کتاب القضاء، صوت و متن 147جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 32- نرم افزار کتاب الشّهادات، صوت و متن 86 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 33- نرم افزار کتاب الحدود و التّعزيرات، صوت و متن 117 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 34- نرم افزار کتاب القصاص، صوت و متن 88 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 35- نرم افزار کتاب الديات، صوت و متن 101 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 36- نرم افزار کتاب الطّهاره، صوت و متن 512 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 37- نرم افزار کتاب النّکاح، صوت و متن 244 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 38- نرم افزار کتاب الطّلاق به ضميمۀ مباحث خلع و مبارات، صوت و متن 81 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
<br />
'''<I>دروس خارج اصول:</I>'''<br />
<br />
* 39- نرم افزار اصول الفقه؛ دفتر اوّل: مباحث الفاظ (صوت و متن کامل 264 جلسه از دروس خارج اصول)<br />
<br />
* 40- نرم افزار اصول الفقه؛ دفتر دوّم: مباحث عقلیه (صوت و متن کامل 365 جلسه از دروس خارج)<br />
<br />
41- نرم افزار اصول الفقه؛ دفتر سوّم: قواعد فقهیّه (صوت و متن کامل 307 جلسه از دروس خارج اصول)<br />
<br />
<br />
همچنین آیت الله العظمی مظاهری مدظلهالعالي در زمینههای دیگر اسلامی نیز تحقیقات و کتب فراوانی نگاشتهاند که تاکنون به چاپ نرسیده است که از آن جمله میتوان به تقریرات [[فقه]] و [[اصول]] اساتیدشان، کتب و رسالههای متعدد فقهی و اصولی، کتاب ولایة الفقیه، دوره کامل اصول فقه، رسالة فی العرفان، رسالة فی المعاد، المالکیه فی الاسلام و... اشاره کرد.<br />
[[رده: علمای معاصر]]<br />
[[رده:مراجع تقلید]]<br />
[[رده:علمای اخلاق]]<br />
[[رده:فقیهان]]<br />
[[رده:رجالیون]]<br />
[[رده:مفسرین قرآن]]<br />
[[رده:اصولیون]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=43973حسین مظاهری اصفهانی2014-12-06T09:14:46Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==تولد و دوران کودکی==<br />
<br />
مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی آقای حاج شیخ حسین مظاهری، در سال 1312 هجری شمسی در «تیران» یکی از شهرستانهای استان اصفهان و در خانوادهای مذهبی و روحانی و دوستدار خاندان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پا به عرضه وجود نهادند. تقید به [[شریعت]] و کوشش برای انجام واجبات و ترک محرمات الهی از ویژگیهای برجسته خانواده آیت الله العظمی مظاهری به ویژه والد ایشان، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسن مظاهری بود که این مسأله، سهم بسزایی در رشد و تعالی روحی ایشان و علاقهمندی معظمله در حوزه علمیه داشت.<br />
<br />
==دوران تحصیل==<br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری با پایان دادن به تحصیلات غیرحوزوی در سال 1326 هجری شمسی، برای تحصیل علوم دینی وارد [[حوزه علمیه]] اصفهان شدند. حوزه علمیه اصفهان در دورههای قبل به ویژه در عصر صفوی با ظهور عالمانی برجسته و سترگ و برپایی جلسات علمی درخشش فراوان داشت. <br />
<br />
در دورهای که آیت الله العظمی مظاهری به تحصیلات حوزوی روی آورده بود، حوزه اصفهان اگر چه درخشش پیشین را نداشت؛ اما همچنان از استادان بزرگ و حوزههای بحث و درس خالی نبود. معظمله در ابتدا به مدرسه مسجد سید اصفهان که مقبره مرحوم سید شفتی نیز در آنجاست، وارد شده و مشغول به تحصیل شدند. <br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری دروس دوره ادبیات و نیز بخشی از دوره سطح را در اصفهان در نزد استادان بزرگ آن دیار فراگرفته و در سال 1330 هجری شمسی به منظور تکمیل تحصیلات خود و بهرهمندی از محضر استادان [[حوزه علمیه قم]] به این حوزه سترگ پای نهادند و پس از پایان تحصیلات سطح عالیه در درس خارج [[فقه]] و [[اصول]] اعاظم حوزه علمیه قم شرکت جسته و در کنار آن به فراگیری دروس فلسفه همانند اسفار و شفا و نیز تفسیر و کلام پرداختند.<br />
<br />
معظمله در طی این سالها از تدریس دروس حوزوی نیز غافل نمانده و از آغاز تحصیل، دورس فراگرفته را تدریس میکردند. ایشان عوامل کامیابی خود در زمینههای علمی را انتخاب استادان و هم مباحثههای خوب، تلاش برای مانع نشدن امور دنیوی در تحصیل، منظم بودن و تقویت دروس پایه میدانند.<br />
<br />
==اساتید==<br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری، با ورود به حوزه علمیه اصفهان دروس ادبیات را خدمت دو عالم ادیب، مرحوم حاج آقا جمال خوانساری و حاج آقا احمد مقدس فراگرفته و دروس سطح را نزد حضرات آیات خادمی، فیاض، طیب، ادیب و مدرس و منظومه حاجی سبزواری را در محضر مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود مفید آموختند.<br />
<br />
با ورود به حوزه علمیه قم، کتاب مکاسب و کفایة الاصول را نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملی و مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی و مرحوم آیت الله مجاهدی و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری و مرحوم آیت الله سید محمدباقر سلطانی قدس سرهم خواندند و آنگاه پیش از هشت سال در دروس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی بروجردی و ده سال در دروس خارج فقه و اصول حضرت [[امام خمینی]] قدس سره و بیش از دوازده سال در دروس خارج فقه و اصول آیت الله العظمی محقق داماد حاضر گشتند. همچنین اسفار [[ملاصدرا]]، شفای بوعلی سینا و دروس تفسیری و اعتقادی را نزد [[علامه طباطبائی]] فراگرفتند.<br />
<br />
==فعالیتهای علمی و فرهنگی==<br />
<br />
حضرت آیت الله العظمی مظاهری در سالهای زندگی پربرکت خود خدمات علمی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی را به انجام رسانیدهاند که تا هم اکنون نیز ادامه دارد. از جمله خدمات معظمله که تحول بزرگی در حوزههای علمیه ایجاد کرد، اهتمام ویژه به درس اخلاق و پرورش روحیه معنوی فضلاء و طلاب جوان بود. <br />
<br />
ایشان پیش از انقلاب با اصرار و استقبال فضلاء و طلاب درس اخلاق خود را ابتدا در [[مدرسه فیضیه]] [[قم]] آغاز کردند. و اکنون متجاوز از چهل و پنج سال است که این دروس به طور مداوم تشکیل میگردد و از این رهگذر، شاگردان و طلاب فاضلی به مکتب شیعه تقدیم شده است.<br />
<br />
آیت الله العظمی مظاهری در امر سامان دادن به حوزههای علمیه نیز در پیش و پس از انقلاب خدمات شایانی داشتهاند. از جمله در پیش از انقلاب، به همراه بزرگانی چون آیت الله مصباح یزدی و آیت الله خرازی در تنظیم و تدوین برنامههای علمی و آموزشی موسسه در راه حق شرکت جستند که برکات بسیار عظیمی را به همراه داشت.<br />
<br />
در سال 1374 هجری شمسی نیز با هجرت ایشان از [[حوزه علمیه]] [[قم]] به شهر اصفهان، حوزه علمیه اصفهان استقلال یافت. در دوره حضور معظمله در اصفهان نیز خدمات فراوانی به آن حوزه کهن ارزانی گشته که از جمله میتوان به تاسیس «مرکز مدیریت حوزه علمیه اصفهان»، «مرکز آموزشهای تخصصی حوزه علمیه اصفهان»، «مرکز مشاوره حوزه علمیه اصفهان»، «مرکز خدمات حوزه علمیه اصفهان با بخشهای مختلف بیمه، مسکن، قرض الحسنه، دفتر تعاون و...»، «مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان» و نیز «مرکز رسیدگی به امور مساجد استان اصفهان» اشاره کرد.<br />
<br />
==تدريس و تأليف==<br />
<br />
آيت الله العظمي مظاهري ساليان بسياري در حوزههاي علميه علاوه بر دروس اخلاق به تدريس دروس مختلف فقهي، اصولي، فلسفي، اقتصادي و... پرداختهاند. ايشان چندين بار شرح منظومه، نهايةالحکمة و بخشهائي از اسفار اربعه را تدريس نموده و از سال 1356 تاکنون به تدريس دروس خارج فقه و اصول اشتغال داشتهاند. <br />
<br />
معظمله طي اين سالها بسياري از ابواب فقهي همانند طهارت، صلوة، صوم، [[خمس]]، [[زکات]]، [[حج]]، [[امر به معروف و نهي از منکر]]، بيع، اجاره، مضاربه، شرکت، ضمان، حواله، کفالت، صلح، حجر، قرض، فلس، قضا، شهادات، حدود و ديات، ولايت فقيه و... همچنين بيش از پنج دوره کامل مباحث علم اصول فقه و يک دوره مبحث قواعد فقهيه را در [[حوزه علميه]] قم و اصفهان تدريس فرمودهاند. معظمله در ضمن تدريس از تأليف و پژوهش نيز غافل نبوده و کتابهاي فراواني را به ميراث مکتوب شيعه افزودهاند. فهرست آثار و تأليفات منتشر شده آيت الله العظمي مظاهري، بدين شرح است:<br />
<br />
'''<I>قرآن کريم:</I>'''<br />
<br />
* 1- معارف اسلام در [[سوره يس]]؛<br />
<br />
* 2- [[معاد]] در [[قرآن]]؛<br />
<br />
'''<I>فقه:</I>'''<br />
<br />
* 3- الحاشية علي العروة الوثقي؛<br />
<br />
* 4- رساله توضيح المسائل ([[احکام]]، [[اخلاق]]، عقائد)؛<br />
<br />
* 5- فقه الولاية والحکومة الاسلاميه (تقريرات درس خارج فقه ولايت فقيه معظمله) 3 جلد؛<br />
<br />
* 6- مناسک [[حج]]؛<br />
<br />
* 7- احکام عمره مفرده؛<br />
<br />
* 8- استفتائات حج و عمره؛<br />
<br />
* 9- نکتههايي پيرامون ولايت فقيه و حکومت ديني؛<br />
<br />
* 10- 70 نکته فقهي و اخلاقي مورد احتياج در حج و عمره؛<br />
<br />
* 11- عصاره دين<br />
<br />
12- عوائد الاصول الصّغير<br />
<br />
'''<I>رجال:</I>'''<br />
<br />
* 11- «الثقاة الاخيار من رواة الاخبار»: اين کتاب که «موسوعه رجاليون ثقه» ميباشد، مشتمل بر يک مدخل و سه باب است. مدخل کتاب، شامل ده مقدمه اصلي است که در آن مباني رجالي حضرت آيت الله العظمي مظاهري مدظله العالي به قلم معظمله تحرير شده است. پس از آن، سه باب اصلي کتاب اختصاص به «اسماء، کنيه و القابِ» رجاليون ثقه دارد. در پايان کتاب نيز فهارس عامهاي مشتمل بر پانزده فهرست تنظيم شده است که امکان دسترسي خوانندگان و محققان را به مطالب گوناگون کتاب تسهيل مينمايد.<br />
<br />
'''<I>اعتقادات:</I>'''<br />
<br />
* 14- اليوم الآخر<br />
<br />
* 15- الامامة و الولاية في القرآن (با همکاري حضرات آيات:محمدي گيلاني، محمد يزدي، مصباح، موسوي)<br />
<br />
* 16- برنامه زندگي<br />
<br />
* 17- اسلام آيين رستگاري (شرح اصول و فروع دين اسلام)<br />
<br />
'''<I>اخلاق:</I>'''<br />
<br />
<br />
* 18- دراسات في الاخلاق و شئون الحکمة العلميّة<br />
<br />
* 19- عوامل کنترل غرائز در زندگي انسان<br />
<br />
* 20- جهاد با نفس (4 جلد)<br />
<br />
* 21- فرماندهي در اسلام<br />
<br />
* 22- اخلاق در خانه<br />
<br />
* 23- فضائل و رذائل اخلاقي<br />
<br />
* 24- تربيت فرزند در اسلام<br />
<br />
* 25- جبهه و جهاد اکبر<br />
<br />
* 26- خانواده در اسلام<br />
<br />
* 27- به سوي حق<br />
<br />
* 28- ويژگي هاي معلّم خوب<br />
<br />
* 29- در ساحل سپيده اخلاص<br />
<br />
* 30- اخلاق و خودسازي<br />
<br />
* 31- آفتاب پرهيزکاري<br />
<br />
* 32- اخلاقيات العلاقة الزوجيّة<br />
<br />
* 33- اخلاق و جوان (2 جلد)<br />
<br />
* 34- اخلاق در اداره<br />
<br />
* 35- کاوشي نو در اخلاق اسلامي (2 جلد)<br />
<br />
* 36- اخلاق و خودسازي در مکتب اهل بيت «عليهمالسّلام»<br />
<br />
* 37- حديث اهل نظر<br />
<br />
* 38- اخلاق در توحيد<br />
<br />
* 39- حريمهاي اخلاق در آئينه احکام<br />
<br />
* 40- راز عروج<br />
<br />
* 41- اخلاق فرماندهي<br />
<br />
* 42- اعتکاف، سلوک منتظران<br />
<br />
* 43- روزه، سلوک پرهيزکاران<br />
<br />
* 44- راهکارهاي عملي درمان وسواس<br />
<br />
* 45- حج، سلوک خداياجون<br />
<br />
* 46- مشق اخلاق(دفتر اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم)<br />
<br />
* 47- نماز، نجواي مؤمنان<br />
<br />
* 48 - دانش اخلاق اسلامي(4 جلد)<br />
<br />
* 49- محدودۀ پرواز انسان<br />
<br />
* 50- معاد، سرنوشت جاودانۀ انسان<br />
<br />
* 51- صبر، کيمياي سعادت انسان<br />
<br />
* 52- پرسش و پاسخ: سيماي زن در اسلام<br />
<br />
* 53- پرسش و پاسخ: ازدواج و خانواده<br />
<br />
* 54- پرسش و پاسخ: پرسشهاي جوانان<br />
<br />
<br />
'''<I>عرفان:</I>'''<br />
<br />
* 55- اسرار حج<br />
<br />
* 56- سير و سلوک؛ مقدّمه<br />
<br />
* 57- سير و سلوک؛ يقظه<br />
<br />
* 58- سير و سلوک؛ توبه<br />
<br />
[انتشار شرح ساير منازل سير و سلوک تا منزل هفتم در دست اقدام است.]<br />
<br />
<br />
'''<I>حديث:</I>'''<br />
<br />
* 59- شرح و تفسير دعاي کميل (3 جلد)<br />
<br />
* 60- شرح و تفسير دعاي سحر (2 جلد)<br />
<br />
* 61- شرح و تفسير مناجات شعبانيه (2 جلد)<br />
<br />
* 62- الحکومة الاسلامية في احاديث الشيعة الاماميّة (با همکاری حضرات آیات: خرازی، مصلحی، شهید سلطانی و استادی)<br />
<br />
'''<I>اقتصاد اسلامي:</I>'''<br />
<br />
* 63- احکام اقتصادي در مورد زمين<br />
<br />
* 64- مقايسه بين سيستم اقتصادي (3 جلد)<br />
<br />
* 65- التوازن الاسلامي بين الدنيا و الآخرة (با همکاري حضرات آيات: خرازي، مصلحي، شهيد سلطاني و استادي)<br />
<br />
<br />
<br />
'''<I>تاريخ و سيره:</I>'''<br />
<br />
* 66- زندگاني چهارده معصوم<br />
<br />
* 67- تجلّي حق (نگرشي اخلاقي بر فضائل و سيره پيامبر اکرم صلّياللهعليهوآله)<br />
<br />
* 68- مظهر حق (نگرشي اخلاقي بر فضائل و سيره اميرالمومنين عليهالسّلام)<br />
<br />
* 69- پرسش و پاسخ: سيره و فضائل حضرت زهرا<br />
<br />
<br />
'''نرمافزارهاي منتشر شده'''<br />
<br />
'''<I>اخلاق:</I>'''<br />
* 1- نرم افزار خورشيد معرفت (حاوي 120 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّمله)<br />
<br />
* 2- نرم افزار صفاي دل، دفتر اوّل(حاوي 100 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّمله)<br />
<br />
* 3- نرم افزار صفاي دل، دفتر دوّم(حاوي 70 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّمله و متن برخي از کتب اخلاق)<br />
<br />
* 4- نرم افزار تهذيب نفس، شامل دروس اخلاق معظمله به صورت صوتي<br />
<br />
* 5- نرم افزار ازدواج و خانواده شامل سلسله مباحث اخلاقي معظمله در زمينه ازدواج و خانواده (حاوي120 سخنراني صوتي)<br />
<br />
* 6- عاشورا؛ معلّم اخلاق<br />
<br />
* 7- اخلاق از ديدگاه قرآن و عترت(تبيين فضائل و رذائل اخلاقي)<br />
<br />
* 8- ره توشه حج (بيانات اخلاقي پيرامون حج و عمره)<br />
<br />
* 9- عوامل سقوط انسان<br />
<br />
* 10- فضیلتهای فراموش شده<br />
<br />
* 11- حقالنّاس از ديگاه قرآن و عترت<br />
<br />
* 12- اخلاق کسب و کار<br />
<br />
'''<I>تاريخ و سيره:</I>'''<br />
<br />
* 13- نرم افزار تجلّي حقّ (حاوي 60 جلسه صوتي وتصويري از بيانات معظّمله پيرامون شخصيت و سيره پيامبراعظم«صلّياللهعليهوآله»)<br />
<br />
* 14- نرم افزار تجلي کوثر (بيانات معظّمله پيرامون شخصيت و سيره حضرت زهرا «سلاماللهعليها»)<br />
<br />
<br />
'''<I>تفسير قرآن کريم:</I>'''<br />
<br />
* 15- نرم افزار انسان در قرآن، شامل دروس تفسيري قرآن کريم معظّمله با موضوعات: هدف از خلقت، کرامت، سعادت و شقاوت و . . . ، به صورت صوتي<br />
<br />
* 16- تقسير اخلاقي قرآن کريم(جزء اول)<br />
<br />
* 17- تفسير اخلاقي سورۀ مبارکۀ لقمان<br />
<br />
<br />
'''<I>مهدويت:</I>'''<br />
<br />
* 18- نرم افزار مهر پنهان، شامل دفتر اول از سلسله مباحث مهدويت معظمله و به صورت صوتي<br />
<br />
* 19- نرم افزار مهر پنهان ، دفتر دوم (حاوی 41 جلسه صوت از مباحث مهدویت معظمله و متن برخی از کتب اخلاقي)<br />
<br />
'''<I>دروس خارج فقه:</I>'''<br />
<br />
* 20- رسالۀ توضيح المسائل<br />
<br />
* 21- نرم افزار کتاب الاجاره، صوت و متن 99 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 22- نرم افزار کتاب المضاربه، صوت و متن 59 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 23- نرم افزار کتاب الضّمان، صوت و متن42 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 24- نرم افزار کتاب الحواله، صوت و متن 21 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 25- نرم افزار کتاب الکفالة، صوت و متن 11 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 26- نرم افزار کتاب الصلح، صوت و متن 24 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 27- نرم افزار کتاب الحجر، صوت و متن 36 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 28- نرم افزار کتاب القرض، صوت و متن41جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 29- نرم افزار کتاب الفلس، صوت و متن 32 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 30- نرم افزار کتاب الشرکة، صوت و متن 13جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 31- نرم افزار کتاب القضاء، صوت و متن 147جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 32- نرم افزار کتاب الشّهادات، صوت و متن 86 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 33- نرم افزار کتاب الحدود و التّعزيرات، صوت و متن 117 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 34- نرم افزار کتاب القصاص، صوت و متن 88 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 35- نرم افزار کتاب الديات، صوت و متن 101 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 36- نرم افزار کتاب الطّهاره، صوت و متن 512 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 37- نرم افزار کتاب النّکاح، صوت و متن 244 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
* 38- نرم افزار کتاب الطّلاق به ضميمۀ مباحث خلع و مبارات، صوت و متن 81 جلسه از دروس خارج فقه<br />
<br />
<br />
'''<I>دروس خارج اصول:</I>'''<br />
<br />
* 39- نرم افزار اصول الفقه؛ دفتر اوّل: مباحث الفاظ (صوت و متن کامل 264 جلسه از دروس خارج اصول)<br />
<br />
* 40- نرم افزار اصول الفقه؛ دفتر دوّم: مباحث عقلیه (صوت و متن کامل 365 جلسه از دروس خارج)<br />
<br />
41- نرم افزار اصول الفقه؛ دفتر سوّم: قواعد فقهیّه (صوت و متن کامل 307 جلسه از دروس خارج اصول)<br />
<br />
همچنین آیت الله العظمی مظاهری مدظلهالعالي در زمینههای دیگر اسلامی نیز تحقیقات و کتب فراوانی نگاشتهاند که تاکنون به چاپ نرسیده است که از آن جمله میتوان به تقریرات [[فقه]] و [[اصول]] اساتیدشان، کتب و رسالههای متعدد فقهی و اصولی، کتاب ولایة الفقیه، دوره کامل اصول فقه، رسالة فی العرفان، رسالة فی المعاد، المالکیه فی الاسلام و... اشاره کرد.<br />
[[رده: علمای معاصر]]<br />
[[رده:مراجع تقلید]]<br />
[[رده:علمای اخلاق]]<br />
[[رده:فقیهان]]<br />
[[رده:رجالیون]]<br />
[[رده:مفسرین قرآن]]<br />
[[رده:اصولیون]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43956داعش2014-12-02T09:32:14Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
<br />
==شکل گیری داعش==<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.<br />
<br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام «کتائب عبد الله عزام» به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
<br />
بعد از کشته شدن زرقاوی در سال 2006،ابوعمر بغدادی رهبر القاعده در عراق شد. وی اسم گروه را به «دولت اسلامی در عراق» تغییر داد. این امر باعث اختلاف بین گروه شد. اما بن لادن به ابوعمر بغدادی تبریک گفت، از طرفی «الظواهری» با این امر مخالف بود. وی معتقد بود گروه مقاومت، در شرایط مناسب برای تشکیل دولت نیست. زیرا با تشکیل دولت باید جوابگوی نیازهای مردم بود. <br />
با کشته شدن بغدادی و به دنبال آن، کشته شدن ابو محمد مهاجر، «ابوبکر بغدادی» امیر دولت اسلامی در عراق شد. این دولت اسلامی تا شروع بحران سوریه، در عراق فعالیت می کرد. همزمان با شروع بحران سوریه، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیان خود به نام «ابومحمد جولانی» (وی سوری الاصل بود) را به سوریه فرستاد تا شاخه القاعده به نام جبهه النصرة در سوریه را تشکیل دهد. النصرة به سرعت قدرت گرفت و همه تکفیری ها جذب این گروه شدند. و به این ترتیب النصره قوی ترین گروه مسلح در سوریه شد. این گروه با ادبیاتی جهادی-عقیدتی به سختی در جنگها عقب نشینی می کردند.<br />
امریکا این گروه را در لیست گروه های تروریستی قرار داد. <br />
با شروع اختلافات بین «بغدادی» و «جولانی» و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی جولانی از بغدادی،ابوبکر بغدادی اعلام کرد: من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام. و نام آن را به «دولت اسلامی عراق و شام (داعش)» تغییر داد. <br />
این تغییر باعث شدت یافتن اختلافات بین جولانی، ابوبکر بغدادی و ایمن الظواهری گردید. نتیجه ی این اختلاف نظامی، کشته شدن سران اصلی گروه ها به دست گروه مقابل بود. این درحالی بود که اگر دولت سوریه تصمیم به چنین اقدامی می گرفت باید هزیه ی زیادی برای آن می پرداخت. این اختلافات به حدی بود که از آن به بعد داعش فقط با گروه های مخالف خود می جنگید نه با نظام بشار اسد. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
<br />
روند قدرت گیری داعش تا تصرف موصل ادامه داشت. با تصرف موصل بغدادی ودعی خلافت بر کل مسلمین شد. به دنبال این اتفاقات القاعده کاملاً به حاشیه برده شد. <br />
در حال حاضر گروه داعش ثروتمندترین گروه تروریستی در دنیاست.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.daesh.ir/ داعش]<br />
<br />
[http://khorafatevahabiyat.blogfa.com/ تبیین عقاید وهابیت]<br />
<br />
[http://fa.alalam.ir/ شبکه العالم]<br />
<br />
[http://www.yjc.ir/fa/news/4894076/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A8%DA%A9%D8%B1-%D8%A8%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%A6%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA ابوبکر بغدادی یا "شیخ نامرئی" کیست؟]<br />
<br />
[http://www.tvshia.com/farsi/index.php/news/4291-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A8%DA%A9%D8%B1-%D8%A8%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%AD%D8%A7%D8%AC%DB%8C-%D8%A8%DA%A9%D8%B1%D8%8C-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D9%88-%D8%AF%D9%88%D9%85-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87-%D8%AA%DA%A9%D9%81%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4 داستان جالبی از ابوبکر بغدادی و حاجی بکر، نفر اول و دوم گروه تکفیری داعش]<br />
<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/320466/%D9%88%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%88%DB%8C-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A8%DA%A9%D8%B1-%D8%A8%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DB%8C واکاوی رفتاری داعش و ابوبکر بغدادی]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43953داعش2014-12-02T06:45:07Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
<br />
==شکل گیری داعش==<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.<br />
<br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام «کتائب عبد الله عزام» به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
<br />
بعد از کشته شدن زرقاوی در سال 2006،ابوعمر بغدادی رهبر القاعده در عراق شد. وی اسم گروه را به «دولت اسلامی در عراق» تغییر داد. این امر باعث اختلاف بین گروه شد. اما بن لادن به ابوعمر بغدادی تبریک گفت، از طرفی «الظواهری» با این امر مخالف بود. وی معتقد بود گروه مقاومت، در شرایط مناسب برای تشکیل دولت نیست. زیرا با تشکیل دولت باید جوابگوی نیازهای مردم بود. <br />
با کشته شدن بغدادی و به دنبال آن، کشته شدن ابو محمد مهاجر، «ابوبکر بغدادی» امیر دولت اسلامی در عراق شد. این دولت اسلامی تا شروع بحران سوریه، در عراق فعالیت می کرد. همزمان با شروع بحران سوریه، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیان خود به نام «ابومحمد جولانی» (وی سوری الاصل بود) را به سوریه فرستاد تا شاخه القاعده به نام جبهه النصرة در سوریه را تشکیل دهد. النصرة به سرعت قدرت گرفت و همه تکفیری ها جذب این گروه شدند. و به این ترتیب النصره قوی ترین گروه مسلح در سوریه شد. این گروه با ادبیاتی جهادی-عقیدتی به سختی در جنگها عقب نشینی می کردند.<br />
امریکا این گروه را در لیست گروه های تروریستی قرار داد. <br />
با شروع اختلافات بین «بغدادی» و «جولانی» و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی جولانی از بغدادی،ابوبکر بغدادی اعلام کرد: من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام. و نام آن را به «دولت اسلامی عراق و شام (داعش)» تغییر داد. <br />
این تغییر باعث شدت یافتن اختلافات بین جولانی، ابوبکر بغدادی و ایمن الظواهری گردید. نتیجه ی این اختلاف نظامی، کشته شدن سران اصلی گروه ها به دست گروه مقابل بود. این درحالی بود که اگر دولت سوریه تصمیم به چنین اقدامی می گرفت باید هزیه ی زیادی برای آن می پرداخت. این اختلافات به حدی بود که از آن به بعد داعش فقط با گروه های مخالف خود می جنگید نه با نظام بشار اسد. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
<br />
روند قدرت گیری داعش تا تصرف موصل ادامه داشت. با تصرف موصل بغدادی ودعی خلافت بر کل مسلمین شد. به دنبال این اتفاقات القاعده کاملاً به حاشیه برده شد. <br />
در حال حاضر گروه داعش ثروتمندترین گروه تروریستی در دنیاست.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.daesh.ir/ داعش]<br />
<br />
[http://khorafatevahabiyat.blogfa.com/ تبیین عقاید وهابیت]<br />
<br />
[http://fa.alalam.ir/ شبکه العالم]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43892داعش2014-11-22T12:43:24Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
<br />
==شکل گیری داعش==<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.<br />
<br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام «کتائب عبد الله عزام» به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
<br />
بعد از کشته شدن زرقاوی در سال 2006،ابوعمر بغدادی رهبر القاعده در عراق شد. وی اسم گروه را به «دولت اسلامی در عراق» تغییر داد. این امر باعث اختلاف بین گروه شد. اما بن لادن به ابوعمر بغدادی تبریک گفت، از طرفی «الظواهری» با این امر مخالف بود. وی معتقد بود گروه مقاومت، در شرایط مناسب برای تشکیل دولت نیست. زیرا با تشکیل دولت باید جوابگوی نیازهای مردم بود. <br />
با کشته شدن بغدادی و به دنبال آن، کشته شدن ابو محمد مهاجر، «ابوبکر بغدادی» امیر دولت اسلامی در عراق شد. این دولت اسلامی تا شروع بحران سوریه، در عراق فعالیت می کرد. همزمان با شروع بحران سوریه، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیان خود به نام «ابومحمد جولانی» (وی سوری الاصل بود) را به سوریه فرستاد تا شاخه القاعده به نام جبهه النصرة در سوریه را تشکیل دهد. النصرة به سرعت قدرت گرفت و همه تکفیری ها جذب این گروه شدند. و به این ترتیب النصره قوی ترین گروه مسلح در سوریه شد. این گروه با ادبیاتی جهادی-عقیدتی به سختی در جنگها عقب نشینی می کردند.<br />
امریکا این گروه را در لیست گروه های تروریستی قرار داد. <br />
با شروع اختلافات بین «بغدادی» و «جولانی» و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی جولانی از بغدادی،ابوبکر بغدادی اعلام کرد: من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام. و نام آن را به «دولت اسلامی عراق و شام (داعش)» تغییر داد. <br />
این تغییر باعث شدت یافتن اختلافات بین جولانی، ابوبکر بغدادی و ایمن الظواهری گردید. نتیجه ی این اختلاف نظامی، کشته شدن سران اصلی گروه ها به دست گروه مقابل بود. این درحالی بود که اگر دولت سوریه تصمیم به چنین اقدامی می گرفت باید هزیه ی زیادی برای آن می پرداخت. این اختلافات به حدی بود که از آن به بعد داعش فقط با گروه های مخالف خود می جنگید نه با نظام بشار اسد. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
<br />
روند قدرت گیری داعش تا تصرف موصل ادامه داشت. با تصرف موصل بغدادی ودعی خلافت بر کل مسلمین شد. به دنبال این اتفاقات القاعده کاملاً به حاشیه برده شد. <br />
در حال حاضر گروه داعش ثروتمندترین گروه تروریستی در دنیاست.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.daesh.ir/ داعش]<br />
<br />
[http://khorafatevahabiyat.blogfa.com/ تبیین عقاید وهابیت]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43891داعش2014-11-22T12:43:06Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
<br />
==شکل گیری داعش==<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.<br />
<br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام «کتائب عبد الله عزام» به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
<br />
بعد از کشته شدن زرقاوی در سال 2006،ابوعمر بغدادی رهبر القاعده در عراق شد. وی اسم گروه را به «دولت اسلامی در عراق» تغییر داد. این امر باعث اختلاف بین گروه شد. اما بن لادن به ابوعمر بغدادی تبریک گفت، از طرفی «الظواهری» با این امر مخالف بود. وی معتقد بود گروه مقاومت، در شرایط مناسب برای تشکیل دولت نیست. زیرا با تشکیل دولت باید جوابگوی نیازهای مردم بود. <br />
با کشته شدن بغدادی و به دنبال آن، کشته شدن ابو محمد مهاجر، «ابوبکر بغدادی» امیر دولت اسلامی در عراق شد. این دولت اسلامی تا شروع بحران سوریه، در عراق فعالیت می کرد. همزمان با شروع بحران سوریه، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیان خود به نام «ابومحمد جولانی» (وی سوری الاصل بود) را به سوریه فرستاد تا شاخه القاعده به نام جبهه النصرة در سوریه را تشکیل دهد. النصرة به سرعت قدرت گرفت و همه تکفیری ها جذب این گروه شدند. و به این ترتیب النصره قوی ترین گروه مسلح در سوریه شد. این گروه با ادبیاتی جهادی-عقیدتی به سختی در جنگها عقب نشینی می کردند.<br />
امریکا این گروه را در لیست گروه های تروریستی قرار داد. <br />
با شروع اختلافات بین «بغدادی» و «جولانی» و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی جولانی از بغدادی،ابوبکر بغدادی اعلام کرد: من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام. و نام آن را به «دولت اسلامی عراق و شام (داعش)» تغییر داد. <br />
این تغییر باعث شدت یافتن اختلافات بین جولانی، ابوبکر بغدادی و ایمن الظواهری گردید. نتیجه ی این اختلاف نظامی، کشته شدن سران اصلی گروه ها به دست گروه مقابل بود. این درحالی بود که اگر دولت سوریه تصمیم به چنین اقدامی می گرفت باید هزیه ی زیادی برای آن می پرداخت. این اختلافات به حدی بود که از آن به بعد داعش فقط با گروه های مخالف خود می جنگید نه با نظام بشار اسد. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
<br />
روند قدرت گیری داعش تا تصرف موصل ادامه داشت. با تصرف موصل بغدادی ودعی خلافت بر کل مسلمین شد. به دنبال این اتفاقات القاعده کاملاً به حاشیه برده شد. <br />
در حال حاضر گروه داعش ثروتمندترین گروه تروریستی در دنیاست.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.daesh.ir/ داعش]<br />
[http://khorafatevahabiyat.blogfa.com/ تبیین عقاید وهابیت]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43890داعش2014-11-22T12:15:30Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
<br />
==شکل گیری داعش==<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.<br />
<br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام «کتائب عبد الله عزام» به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
<br />
بعد از کشته شدن زرقاوی در سال 2006،ابوعمر بغدادی رهبر القاعده در عراق شد. وی اسم گروه را به «دولت اسلامی در عراق» تغییر داد. این امر باعث اختلاف بین گروه شد. اما بن لادن به ابوعمر بغدادی تبریک گفت، از طرفی «الظواهری» با این امر مخالف بود. وی معتقد بود گروه مقاومت، در شرایط مناسب برای تشکیل دولت نیست. زیرا با تشکیل دولت باید جوابگوی نیازهای مردم بود. <br />
با کشته شدن بغدادی و به دنبال آن، کشته شدن ابو محمد مهاجر، «ابوبکر بغدادی» امیر دولت اسلامی در عراق شد. این دولت اسلامی تا شروع بحران سوریه، در عراق فعالیت می کرد. همزمان با شروع بحران سوریه، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیان خود به نام «ابومحمد جولانی» (وی سوری الاصل بود) را به سوریه فرستاد تا شاخه القاعده به نام جبهه النصرة در سوریه را تشکیل دهد. النصرة به سرعت قدرت گرفت و همه تکفیری ها جذب این گروه شدند. و به این ترتیب النصره قوی ترین گروه مسلح در سوریه شد. این گروه با ادبیاتی جهادی-عقیدتی به سختی در جنگها عقب نشینی می کردند.<br />
امریکا این گروه را در لیست گروه های تروریستی قرار داد. <br />
با شروع اختلافات بین «بغدادی» و «جولانی» و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی جولانی از بغدادی،ابوبکر بغدادی اعلام کرد: من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام. و نام آن را به «دولت اسلامی عراق و شام (داعش)» تغییر داد. <br />
این تغییر باعث شدت یافتن اختلافات بین جولانی، ابوبکر بغدادی و ایمن الظواهری گردید. نتیجه ی این اختلاف نظامی، کشته شدن سران اصلی گروه ها به دست گروه مقابل بود. این درحالی بود که اگر دولت سوریه تصمیم به چنین اقدامی می گرفت باید هزیه ی زیادی برای آن می پرداخت. این اختلافات به حدی بود که از آن به بعد داعش فقط با گروه های مخالف خود می جنگید نه با نظام بشار اسد. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
<br />
روند قدرت گیری داعش تا تصرف موصل ادامه داشت. با تصرف موصل بغدادی ودعی خلافت بر کل مسلمین شد. به دنبال این اتفاقات القاعده کاملاً به حاشیه برده شد. <br />
در حال حاضر گروه داعش ثروتمندترین گروه تروریستی در دنیاست.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.daesh.ir/ داعش]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43889داعش2014-11-22T11:37:02Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
<br />
==شکل گیری داعش==<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.<br />
<br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام «کتائب عبد الله عزام» به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
<br />
بعد از کشته شدن زرقاوی در سال 2006،ابوعمر بغدادی رهبر القاعده در عراق شد. وی اسم گروه را به «دولت اسلامی در عراق» تغییر داد. این امر باعث اختلاف بین گروه شد. اما بن لادن به ابوعمر بغدادی تبریک گفت، از طرفی «الظواهری» با این امر مخالف بود. وی معتقد بود گروه مقاومت، در شرایط مناسب برای تشکیل دولت نیست. زیرا با تشکیل دولت باید جوابگوی نیازهای مردم بود. <br />
با کشته شدن بغدادی و به دنبال آن، کشته شدن ابو محمد مهاجر، «ابوبکر بغدادی» امیر دولت اسلامی در عراق شد. این دولت اسلامی تا شروع بحران سوریه، در عراق فعالیت می کرد. همزمان با شروع بحران سوریه، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیان خود به نام «ابومحمد جولانی» (وی سوری الاصل بود) را به سوریه فرستاد تا شاخه القاعده به نام جبهه النصرة در سوریه را تشکیل دهد. النصرة به سرعت قدرت گرفت و همه تکفیری ها جذب این گروه شدند. و به این ترتیب النصره قوی ترین گروه مسلح در سوریه شد. این گروه با ادبیاتی جهادی-عقیدتی به سختی در جنگها عقب نشینی می کردند.<br />
امریکا این گروه را در لیست گروه های تروریستی قرار داد. <br />
با شروع اختلافات بین «بغدادی» و «جولانی» و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی جولانی از بغدادی،ابوبکر بغدادی اعلام کرد: من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام. و نام آن را به «دولت اسلامی عراق و شام (داعش)» تغییر داد. <br />
این تغییر باعث شدت یافتن اختلافات بین جولانی، ابوبکر بغدادی و ایمن الظواهری گردید. نتیجه ی این اختلاف نظامی، کشته شدن سران اصلی گروه ها به دست گروه مقابل بود. این درحالی بود که اگر دولت سوریه تصمیم به چنین اقدامی می گرفت باید هزیه ی زیادی برای آن می پرداخت. این اختلافات به حدی بود که از آن به بعد داعش فقط با گروه های مخالف خود می جنگید نه با نظام بشار اسد. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
<br />
روند قدرت گیری داعش تا تصرف موصل ادامه داشت. با تصرف موصل بغدادی ودعی خلافت بر کل مسلمین شد. به دنبال این اتفاقات القاعده کاملاً به حاشیه برده شد. <br />
در حال حاضر گروه داعش ثروتمندترین گروه تروریستی در دنیاست.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43888داعش2014-11-22T11:15:17Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
<br />
==شکل گیری داعش==<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.<br />
<br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام «کتائب عبد الله عزام» به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
<br />
بعد از کشته شدن زرقاوی در سال 2006،ابوعمر بغدادی رهبر القاعده در عراق شد. وی اسم گروه را به «دولت اسلامی در عراق» تغییر داد. این امر باعث اختلاف بین گروه شد. اما بن لادن به ابوعمر بغدادی تبریک گفت، از طرفی «الظواهری» با این امر مخالف بود. وی معتقد بود گروه مقاومت، در شرایط مناسب برای تشکیل دولت نیست. زیرا با تشکیل دولت باید جوابگوی نیازهای مردم بود. <br />
با کشته شدن بغدادی و به دنبال آن، کشته شدن ابو محمد مهاجر، «ابوبکر بغدادی» امیر دولت اسلامی در عراق شد. این دولت اسلامی تا شروع بحران سوریه شروع نشده بود،در عراق فعالیت می کرد بیشتر هم ضد شیعه. بحران سوریه که شروع شد، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیانش به نام ابومحمد جولانی که سوری بود را فرستاد که شاخه القاعده در سوریه را تشکیل دهد به نام جبهه النصرة. خیلی سریع کار النصرة گرفت و همه تکفیری ها جذبش شدند و خیلی سریع شدند قوی ترین گروه مسلح در سوریه. ادبیاتشان هم جهادی و عقیدتی بود و سخت عقب می کشیدند. امریکا اسمش را گذاشت در لیست گروه های تروریستی. به بغدادی خبر دادند که جولانی دارد حسابش را جدا می کند. بغدادی می گفت عملیات انتحاری انجام بده، ولی جولانی می گفت این جا با عملیات انتحاری سنی ها هم کشته می شود. مثل عراق نیست. دو سه بار دستورات بغدادی را انجام نداد. ابوبکر بغدادی هشدار داد و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی کار به جاهای باریک کشید. ابوبکر بغدادی خودش به سوریه آمد و گفت من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام و اسمش را هم گذاشت دولت اسلامی عراق و شام (داعش). جولانی بلافاصله بیانیه داد که من این ادغام را قبول ندارم، و من با ابوبکر بغدادی بیعت نکرده ام بلکه با ایمن الظواهری بیعت کرده ام. الظواهری هم بیانیه داد که این ادغام درست نیست و بغدادی به عراق برگردد و جولانی در شام باشد. اما بغدادی قبول نکرد. این شد مبدا یک اختلاف نظامی و به قدری این ها از هم آدم کشتند خصوصاً آدم های اصلی یکدیگر را که اگر دولت سوریه می خواست بکشد باید کلی زحمت می کشید! یک کشتار جدی از هم راه انداختند. داعش دیگر فقط با این ها می جنگید حتی با نظام هم نمی جنگید. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
<br />
روند قدرت گیری داعش ادامه داشت تا این که جریان موصل پیش آمد و بغدادی اعلام خلافت کرد. گفت خلیفه کلّ مسلمینم. در اینجا خودِ اهل سنت اشکال گرفتند که اولاً خلیفه باید معلوم باشد کی است و کجا بوده. این که اصلاً معلوم نیست چه کسی است و چه سابقه ای دارد. این شبهه که ایجاد شد، ابوبکر بغدادی در نماز جمعه موصل رفت بالا و خودش را نشان داد و گفت خلیفه مسلمین من هستم. <br />
پیروزی هایی که داعش در موصل به دست آورد و به نزدیکی های بغداد رسید، وضعیت جدیدی در میان برخی از اهل سنت ایجاد کرد که اکنون با آن مواجهیم. آنها شده اند قهرمان و القاعده کاملاً به حاشیه برده شده است. اهل سنت تحت تاثیر فتنه مذهبی حس می کنند که به آنها بسیار ظلم شده و داعش آمده آنها را نجات دهد. از سراسر دنیا هم دارد برای داعش آدم می آید. از امریکا مثلا سیاهپوستی که مسلمان شده، آمده در کنارش بجنگد. حتی یک عده از اتباع پاکستان و افغانستان در ایران دستگیر شدند که می خواستند به سمت عراق بروند برای داعش بجنگند. پول زیادی هم دارند. فقط در بانک های موصل 500 میلیون دلار و مقدار زیادی طلا بود که همه را غارت کردند. اموال مردم را گرفتند و فقط گفتند مردم با لباسی که دارند می توانند بروند. بقیه غنیمت است. تعداد بسیار زیادی مسیحی و... را آواره کردند. چاه های نفت هم که دستشان است. ثروت عظیمی دارند که قدرت جذب آورده است.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43883داعش2014-11-22T10:31:24Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
<br />
==شکل گیری داعش==<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.<br />
<br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام «کتائب عبد الله عزام» به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
<br />
زرقاوی سال 2006 کشته شد و ابوعمر بغدادی شد رهبر القاعده در عراق. اسم گروه را کرد دولت اسلامی در عراق. این هم باعث اختلاف شد. بن لادن تبریک گفت، ولی الظواهری معتقد بود که الان ما گروه مقاومتیم، الان در شرایطی نیستیم که دولت تشکیل دهیم. در حالی که با تشکیل دولت باید جواب نیازهای مردم را هم بدهیم. ولی بن لادن گویا می دانست که گوش این ها بدهکار نیست. بغدادی کشته شد، ابو محمد مهاجر رهبر گروه شد، او هم کشته شد. بعد ابوبکر بغدادی شد امیر دولت اسلامی در عراق. تا بحران سوریه شروع نشده بود، این دولت اسلامی در عراق فعالیت می کرد بیشتر هم ضد شیعه. بحران سوریه که شروع شد، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیانش به نام ابومحمد جولانی که سوری بود را فرستاد که شاخه القاعده در سوریه را تشکیل دهد به نام جبهه النصرة. خیلی سریع کار النصرة گرفت و همه تکفیری ها جذبش شدند و خیلی سریع شدند قوی ترین گروه مسلح در سوریه. ادبیاتشان هم جهادی و عقیدتی بود و سخت عقب می کشیدند. امریکا اسمش را گذاشت در لیست گروه های تروریستی. به بغدادی خبر دادند که جولانی دارد حسابش را جدا می کند. بغدادی می گفت عملیات انتحاری انجام بده، ولی جولانی می گفت این جا با عملیات انتحاری سنی ها هم کشته می شود. مثل عراق نیست. دو سه بار دستورات بغدادی را انجام نداد. ابوبکر بغدادی هشدار داد و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی کار به جاهای باریک کشید. ابوبکر بغدادی خودش به سوریه آمد و گفت من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام و اسمش را هم گذاشت دولت اسلامی عراق و شام (داعش). جولانی بلافاصله بیانیه داد که من این ادغام را قبول ندارم، و من با ابوبکر بغدادی بیعت نکرده ام بلکه با ایمن الظواهری بیعت کرده ام. الظواهری هم بیانیه داد که این ادغام درست نیست و بغدادی به عراق برگردد و جولانی در شام باشد. اما بغدادی قبول نکرد. این شد مبدا یک اختلاف نظامی و به قدری این ها از هم آدم کشتند خصوصاً آدم های اصلی یکدیگر را که اگر دولت سوریه می خواست بکشد باید کلی زحمت می کشید! یک کشتار جدی از هم راه انداختند. داعش دیگر فقط با این ها می جنگید حتی با نظام هم نمی جنگید. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
<br />
==از اعلام خلافت تا جذب نیرو و منابع مالی==<br />
روند قدرت گیری داعش ادامه داشت تا این که جریان موصل پیش آمد و بغدادی اعلام خلافت کرد. گفت خلیفه کلّ مسلمینم. در اینجا خودِ اهل سنت اشکال گرفتند که اولاً خلیفه باید معلوم باشد کی است و کجا بوده. این که اصلاً معلوم نیست چه کسی است و چه سابقه ای دارد. این شبهه که ایجاد شد، ابوبکر بغدادی در نماز جمعه موصل رفت بالا و خودش را نشان داد و گفت خلیفه مسلمین من هستم. <br />
پیروزی هایی که داعش در موصل به دست آورد و به نزدیکی های بغداد رسید، وضعیت جدیدی در میان برخی از اهل سنت ایجاد کرد که اکنون با آن مواجهیم. آنها شده اند قهرمان و القاعده کاملاً به حاشیه برده شده است. اهل سنت تحت تاثیر فتنه مذهبی حس می کنند که به آنها بسیار ظلم شده و داعش آمده آنها را نجات دهد. از سراسر دنیا هم دارد برای داعش آدم می آید. از امریکا مثلا سیاهپوستی که مسلمان شده، آمده در کنارش بجنگد. حتی یک عده از اتباع پاکستان و افغانستان در ایران دستگیر شدند که می خواستند به سمت عراق بروند برای داعش بجنگند. پول زیادی هم دارند. فقط در بانک های موصل 500 میلیون دلار و مقدار زیادی طلا بود که همه را غارت کردند. اموال مردم را گرفتند و فقط گفتند مردم با لباسی که دارند می توانند بروند. بقیه غنیمت است. تعداد بسیار زیادی مسیحی و... را آواره کردند. چاه های نفت هم که دستشان است. ثروت عظیمی دارند که قدرت جذب آورده است.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43882داعش2014-11-22T10:30:27Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
<br />
==شکل گیری داعش==<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد.<br />
<br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام «کتائب عبد الله عزام» به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
زرقاوی سال 2006 کشته شد و ابوعمر بغدادی شد رهبر القاعده در عراق. اسم گروه را کرد دولت اسلامی در عراق. این هم باعث اختلاف شد. بن لادن تبریک گفت، ولی الظواهری معتقد بود که الان ما گروه مقاومتیم، الان در شرایطی نیستیم که دولت تشکیل دهیم. در حالی که با تشکیل دولت باید جواب نیازهای مردم را هم بدهیم. ولی بن لادن گویا می دانست که گوش این ها بدهکار نیست. بغدادی کشته شد، ابو محمد مهاجر رهبر گروه شد، او هم کشته شد. بعد ابوبکر بغدادی شد امیر دولت اسلامی در عراق. تا بحران سوریه شروع نشده بود، این دولت اسلامی در عراق فعالیت می کرد بیشتر هم ضد شیعه. بحران سوریه که شروع شد، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیانش به نام ابومحمد جولانی که سوری بود را فرستاد که شاخه القاعده در سوریه را تشکیل دهد به نام جبهه النصرة. خیلی سریع کار النصرة گرفت و همه تکفیری ها جذبش شدند و خیلی سریع شدند قوی ترین گروه مسلح در سوریه. ادبیاتشان هم جهادی و عقیدتی بود و سخت عقب می کشیدند. امریکا اسمش را گذاشت در لیست گروه های تروریستی. به بغدادی خبر دادند که جولانی دارد حسابش را جدا می کند. بغدادی می گفت عملیات انتحاری انجام بده، ولی جولانی می گفت این جا با عملیات انتحاری سنی ها هم کشته می شود. مثل عراق نیست. دو سه بار دستورات بغدادی را انجام نداد. ابوبکر بغدادی هشدار داد و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی کار به جاهای باریک کشید. ابوبکر بغدادی خودش به سوریه آمد و گفت من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام و اسمش را هم گذاشت دولت اسلامی عراق و شام (داعش). جولانی بلافاصله بیانیه داد که من این ادغام را قبول ندارم، و من با ابوبکر بغدادی بیعت نکرده ام بلکه با ایمن الظواهری بیعت کرده ام. الظواهری هم بیانیه داد که این ادغام درست نیست و بغدادی به عراق برگردد و جولانی در شام باشد. اما بغدادی قبول نکرد. این شد مبدا یک اختلاف نظامی و به قدری این ها از هم آدم کشتند خصوصاً آدم های اصلی یکدیگر را که اگر دولت سوریه می خواست بکشد باید کلی زحمت می کشید! یک کشتار جدی از هم راه انداختند. داعش دیگر فقط با این ها می جنگید حتی با نظام هم نمی جنگید. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
از اعلام خلافت تا جذب نیرو و منابع مالی<br />
روند قدرت گیری داعش ادامه داشت تا این که جریان موصل پیش آمد و بغدادی اعلام خلافت کرد. گفت خلیفه کلّ مسلمینم. در اینجا خودِ اهل سنت اشکال گرفتند که اولاً خلیفه باید معلوم باشد کی است و کجا بوده. این که اصلاً معلوم نیست چه کسی است و چه سابقه ای دارد. این شبهه که ایجاد شد، ابوبکر بغدادی در نماز جمعه موصل رفت بالا و خودش را نشان داد و گفت خلیفه مسلمین من هستم. <br />
پیروزی هایی که داعش در موصل به دست آورد و به نزدیکی های بغداد رسید، وضعیت جدیدی در میان برخی از اهل سنت ایجاد کرد که اکنون با آن مواجهیم. آنها شده اند قهرمان و القاعده کاملاً به حاشیه برده شده است. اهل سنت تحت تاثیر فتنه مذهبی حس می کنند که به آنها بسیار ظلم شده و داعش آمده آنها را نجات دهد. از سراسر دنیا هم دارد برای داعش آدم می آید. از امریکا مثلا سیاهپوستی که مسلمان شده، آمده در کنارش بجنگد. حتی یک عده از اتباع پاکستان و افغانستان در ایران دستگیر شدند که می خواستند به سمت عراق بروند برای داعش بجنگند. پول زیادی هم دارند. فقط در بانک های موصل 500 میلیون دلار و مقدار زیادی طلا بود که همه را غارت کردند. اموال مردم را گرفتند و فقط گفتند مردم با لباسی که دارند می توانند بروند. بقیه غنیمت است. تعداد بسیار زیادی مسیحی و... را آواره کردند. چاه های نفت هم که دستشان است. ثروت عظیمی دارند که قدرت جذب آورده است.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43880داعش2014-11-22T10:28:19Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد. <br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام « کتائب عبد الله عزام » به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
زرقاوی سال 2006 کشته شد و ابوعمر بغدادی شد رهبر القاعده در عراق. اسم گروه را کرد دولت اسلامی در عراق. این هم باعث اختلاف شد. بن لادن تبریک گفت، ولی الظواهری معتقد بود که الان ما گروه مقاومتیم، الان در شرایطی نیستیم که دولت تشکیل دهیم. در حالی که با تشکیل دولت باید جواب نیازهای مردم را هم بدهیم. ولی بن لادن گویا می دانست که گوش این ها بدهکار نیست. بغدادی کشته شد، ابو محمد مهاجر رهبر گروه شد، او هم کشته شد. بعد ابوبکر بغدادی شد امیر دولت اسلامی در عراق. تا بحران سوریه شروع نشده بود، این دولت اسلامی در عراق فعالیت می کرد بیشتر هم ضد شیعه. بحران سوریه که شروع شد، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیانش به نام ابومحمد جولانی که سوری بود را فرستاد که شاخه القاعده در سوریه را تشکیل دهد به نام جبهه النصرة. خیلی سریع کار النصرة گرفت و همه تکفیری ها جذبش شدند و خیلی سریع شدند قوی ترین گروه مسلح در سوریه. ادبیاتشان هم جهادی و عقیدتی بود و سخت عقب می کشیدند. امریکا اسمش را گذاشت در لیست گروه های تروریستی. به بغدادی خبر دادند که جولانی دارد حسابش را جدا می کند. بغدادی می گفت عملیات انتحاری انجام بده، ولی جولانی می گفت این جا با عملیات انتحاری سنی ها هم کشته می شود. مثل عراق نیست. دو سه بار دستورات بغدادی را انجام نداد. ابوبکر بغدادی هشدار داد و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی کار به جاهای باریک کشید. ابوبکر بغدادی خودش به سوریه آمد و گفت من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام و اسمش را هم گذاشت دولت اسلامی عراق و شام (داعش). جولانی بلافاصله بیانیه داد که من این ادغام را قبول ندارم، و من با ابوبکر بغدادی بیعت نکرده ام بلکه با ایمن الظواهری بیعت کرده ام. الظواهری هم بیانیه داد که این ادغام درست نیست و بغدادی به عراق برگردد و جولانی در شام باشد. اما بغدادی قبول نکرد. این شد مبدا یک اختلاف نظامی و به قدری این ها از هم آدم کشتند خصوصاً آدم های اصلی یکدیگر را که اگر دولت سوریه می خواست بکشد باید کلی زحمت می کشید! یک کشتار جدی از هم راه انداختند. داعش دیگر فقط با این ها می جنگید حتی با نظام هم نمی جنگید. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
از اعلام خلافت تا جذب نیرو و منابع مالی<br />
روند قدرت گیری داعش ادامه داشت تا این که جریان موصل پیش آمد و بغدادی اعلام خلافت کرد. گفت خلیفه کلّ مسلمینم. در اینجا خودِ اهل سنت اشکال گرفتند که اولاً خلیفه باید معلوم باشد کی است و کجا بوده. این که اصلاً معلوم نیست چه کسی است و چه سابقه ای دارد. این شبهه که ایجاد شد، ابوبکر بغدادی در نماز جمعه موصل رفت بالا و خودش را نشان داد و گفت خلیفه مسلمین من هستم. <br />
پیروزی هایی که داعش در موصل به دست آورد و به نزدیکی های بغداد رسید، وضعیت جدیدی در میان برخی از اهل سنت ایجاد کرد که اکنون با آن مواجهیم. آنها شده اند قهرمان و القاعده کاملاً به حاشیه برده شده است. اهل سنت تحت تاثیر فتنه مذهبی حس می کنند که به آنها بسیار ظلم شده و داعش آمده آنها را نجات دهد. از سراسر دنیا هم دارد برای داعش آدم می آید. از امریکا مثلا سیاهپوستی که مسلمان شده، آمده در کنارش بجنگد. حتی یک عده از اتباع پاکستان و افغانستان در ایران دستگیر شدند که می خواستند به سمت عراق بروند برای داعش بجنگند. پول زیادی هم دارند. فقط در بانک های موصل 500 میلیون دلار و مقدار زیادی طلا بود که همه را غارت کردند. اموال مردم را گرفتند و فقط گفتند مردم با لباسی که دارند می توانند بروند. بقیه غنیمت است. تعداد بسیار زیادی مسیحی و... را آواره کردند. چاه های نفت هم که دستشان است. ثروت عظیمی دارند که قدرت جذب آورده است.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4&diff=43879داعش2014-11-22T10:27:57Z<p>کریمی: صفحهای جدید حاوی '«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است. داعش در ابتدای شکل گیری یکی از ش...' ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>«داعش» مخفف عبارت «دولت اسلامی عراق و شام» است.<br />
داعش در ابتدای شکل گیری یکی از شاخه های «القاعده» بود. اما پس از مدتی بر خودِ القاعده برتری پیدا کرد. <br />
در زمان جنگ بین عراق و ایران، شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. شیخی فلسطینی به نام «عبد الله عزام» به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد تا علیه شوروی بجنگند. مشخص نیست مزدور بوده یا انحراف داشته یا ... .<br />
وی در جنگ افغانستان کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی به نام « کتائب عبد الله عزام » به سفارت ایران حمله کرد. در میان افرادی که در این برهه زمانی به افغانستان رفتند، افرادی مثل ایمن الظواهری، زرقاوی، بن لادن و... بودند. این افراد در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن «عزام»، «اسامه بن لادن» به رهبر این گروه تبدیل شد. این افراد در یک پایگاه نظامی جمع شدند و نام آن را «قاعدة الجهاد» گذاشتند. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و جوانان جهان عرب برای آموزش و اعزام به جهاد به این مکان می رفتند.<br />
از همان ابتدا یک دوگانگی در این گروه شکل گرفت. «ابو مصعب زرقاوی»، اهل شمال اردن، (از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است) به خیمه بن لادن نرفت. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای به نام خیمه «اهل شام» برپا کرد. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند.<br />
بن لادن از عربستان بود. لذا جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند.<br />
ولی زرقاوی به طور مشخص حسابش را از بقیه جدا کرده بود. در آن زمان اختلافات بین سرکرده های گروه به صورت بارزی مشخص نبود. بعد از شکست شوروی، بن لادن معتقد بود نوبت امریکا فرا رسیده است و لذا عملیاتها علیه منافع امریکا شروع شد. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم این گروه مشهور شد. <br />
نظریه بن لادن چنین بود که امریکا اصل و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله شود، اسراییل هم از بین می رود. در یک نگاه منصفانه به اعتقادات بن لادن باید گفت: بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها «عماد مغنیه» را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت. <br />
مبدا تشکیل داعش <br />
با سقوط «صدام»، «بن لادن»، «زرقاوی» را مامور به تشکیل شاخه ی «القاعده» در عراق کرد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد. <br />
زرقاوی سال 2006 کشته شد و ابوعمر بغدادی شد رهبر القاعده در عراق. اسم گروه را کرد دولت اسلامی در عراق. این هم باعث اختلاف شد. بن لادن تبریک گفت، ولی الظواهری معتقد بود که الان ما گروه مقاومتیم، الان در شرایطی نیستیم که دولت تشکیل دهیم. در حالی که با تشکیل دولت باید جواب نیازهای مردم را هم بدهیم. ولی بن لادن گویا می دانست که گوش این ها بدهکار نیست. بغدادی کشته شد، ابو محمد مهاجر رهبر گروه شد، او هم کشته شد. بعد ابوبکر بغدادی شد امیر دولت اسلامی در عراق. تا بحران سوریه شروع نشده بود، این دولت اسلامی در عراق فعالیت می کرد بیشتر هم ضد شیعه. بحران سوریه که شروع شد، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیانش به نام ابومحمد جولانی که سوری بود را فرستاد که شاخه القاعده در سوریه را تشکیل دهد به نام جبهه النصرة. خیلی سریع کار النصرة گرفت و همه تکفیری ها جذبش شدند و خیلی سریع شدند قوی ترین گروه مسلح در سوریه. ادبیاتشان هم جهادی و عقیدتی بود و سخت عقب می کشیدند. امریکا اسمش را گذاشت در لیست گروه های تروریستی. به بغدادی خبر دادند که جولانی دارد حسابش را جدا می کند. بغدادی می گفت عملیات انتحاری انجام بده، ولی جولانی می گفت این جا با عملیات انتحاری سنی ها هم کشته می شود. مثل عراق نیست. دو سه بار دستورات بغدادی را انجام نداد. ابوبکر بغدادی هشدار داد و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی کار به جاهای باریک کشید. ابوبکر بغدادی خودش به سوریه آمد و گفت من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام و اسمش را هم گذاشت دولت اسلامی عراق و شام (داعش). جولانی بلافاصله بیانیه داد که من این ادغام را قبول ندارم، و من با ابوبکر بغدادی بیعت نکرده ام بلکه با ایمن الظواهری بیعت کرده ام. الظواهری هم بیانیه داد که این ادغام درست نیست و بغدادی به عراق برگردد و جولانی در شام باشد. اما بغدادی قبول نکرد. این شد مبدا یک اختلاف نظامی و به قدری این ها از هم آدم کشتند خصوصاً آدم های اصلی یکدیگر را که اگر دولت سوریه می خواست بکشد باید کلی زحمت می کشید! یک کشتار جدی از هم راه انداختند. داعش دیگر فقط با این ها می جنگید حتی با نظام هم نمی جنگید. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند. <br />
از اعلام خلافت تا جذب نیرو و منابع مالی<br />
روند قدرت گیری داعش ادامه داشت تا این که جریان موصل پیش آمد و بغدادی اعلام خلافت کرد. گفت خلیفه کلّ مسلمینم. در اینجا خودِ اهل سنت اشکال گرفتند که اولاً خلیفه باید معلوم باشد کی است و کجا بوده. این که اصلاً معلوم نیست چه کسی است و چه سابقه ای دارد. این شبهه که ایجاد شد، ابوبکر بغدادی در نماز جمعه موصل رفت بالا و خودش را نشان داد و گفت خلیفه مسلمین من هستم. <br />
پیروزی هایی که داعش در موصل به دست آورد و به نزدیکی های بغداد رسید، وضعیت جدیدی در میان برخی از اهل سنت ایجاد کرد که اکنون با آن مواجهیم. آنها شده اند قهرمان و القاعده کاملاً به حاشیه برده شده است. اهل سنت تحت تاثیر فتنه مذهبی حس می کنند که به آنها بسیار ظلم شده و داعش آمده آنها را نجات دهد. از سراسر دنیا هم دارد برای داعش آدم می آید. از امریکا مثلا سیاهپوستی که مسلمان شده، آمده در کنارش بجنگد. حتی یک عده از اتباع پاکستان و افغانستان در ایران دستگیر شدند که می خواستند به سمت عراق بروند برای داعش بجنگند. پول زیادی هم دارند. فقط در بانک های موصل 500 میلیون دلار و مقدار زیادی طلا بود که همه را غارت کردند. اموال مردم را گرفتند و فقط گفتند مردم با لباسی که دارند می توانند بروند. بقیه غنیمت است. تعداد بسیار زیادی مسیحی و... را آواره کردند. چاه های نفت هم که دستشان است. ثروت عظیمی دارند که قدرت جذب آورده است.<br />
<br />
==منبع==<br />
[http://www.mashreghnews.ir/fa/news/349514/%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%E2%80%8E%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ماهیت داعش به روایت مسعود اسداللهی]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1_%D8%AB%D9%82%D9%81%DB%8C&diff=43876مختار ثقفی2014-11-22T06:05:45Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>__toc__<br />
<br />
مختار بن ابی عبید مکنی به ابواسحاق در سال اول هجری به دنیا آمد.<ref name="majlesi">محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۴ ه.ق، ج ۴۵، ص ۳۵۰.</ref> پدرش ابو عبید از مردان صالح قبیله [[ثقیف]] بود که در واقعه [[قس ناظف]] در جنگ با ایرانیان به شهادت رسید<ref> ثقفی کوفی، ابواسحاق(ابراهیم بن محمد)؛ الغارات، ج ۲، ص ۵۱۷. </ref> و مادرش دومه دختر وهب بن عمر بن معتب که ابوعبید به واسطه خوابی که دید و در خواب به او گفته شد که با دومه ازدواج کند او را به همسری خویش برگزید.<ref name="majlesi"/> <br />
<br />
گفته شده مختار خود در واقعه قس ناظف در حالی که سیزده سال بیشتر نداشت حاظر بود و قصد داشت در قتال شرکت کند که عمویش سعد بن مسعود مانع او شد.<ref name="majlesi"/> بی باکی، شجاعت، بلند همتی، زیرکی و حاضر جوابی اوصافی بود که مختار از همان ابتدا با آنها بالید. از [[اصبغ بن نباته]] نقل شده است که مختار را دیدم که بر زانوی امیر المومنین نشسته بود و آن حضرت دست بر سرش می کشید و می گفت : ای کَیِس ای کَیِس و به همین خاطر کیسان نامیده شد. که فرقه کیسانیه به او منتسب است<ref>محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۴ ه.ق، ج ۴۵، ص ۳۵۱.</ref><br />
<br />
==مختار در جریان واقعه کربلا==<br />
<br />
زمانی که [[مسلم بن عقیل]] به [[کوفه]] آمد تا برای حضرت [[امام حسین |ابا عبدالله]] علیه السلام [[بیعت]] بگیرد، او اولین نفری بود که با مسلم پیمان بست، سپس خانه اش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آن جا، مسلم از مردم بیعت بگیرد.<ref>[[روضة الصفا]]، ج ۳، ص ۲۰۸.</ref><br />
<br />
پس از ورود [[ابن زیاد]] به کوفه و فراری شدن مردم از دور مسلم، مختار به همراه عدهای دیگر از بزرگان کوفه به زندان افتادند و به هنگام واقعه کربلا در زندان بسر می برد.<br />
<br />
طبق آنچه [[ابراهيم بن محمّد ثقفي]] در کتاب «[[الغارات]]» نوشته است : «عبيدالله [[میثم تمار]] را حبس نمود و با او مختار را به زندان افکند. ميثم تمّار در زندان به مختار نوید می دهد که : تو به زودي آزاد ميشوي و براي انتقام خون حسين قيام ميکني و همين کسي که قصد کشتن تو را دارد را ميکشي.» <ref> الغارات، ج2، ص797 </ref><br />
<br />
==قیام مختار==<br />
<br />
پس از جریان [[کربلا]]، شوهر خواهرش [[عبدالله بن عمر]] - فرزند خلیفه سوم که در میان مردم به عنوان صحابی رسول الله صلی الله علیه و آله و فقیه، مشهور بود - در نزد [[یزید]] برای او وساطت نمود و مختار به دستور یزید از زندان آزاد شد. <br />
<br />
او پس از اطلاع یافتن از آمادگی مردم کوفه، در سال 64 هجری از [[مکه]] وارد کوفه شد. در این زمان [[قیام توابین]] با شکست روبرو شده بود.<ref>اخطب خوارزمی، مقتل الحسین علیهالسلام، منشورات المفید، قم، بی تا، ج ۲، ص ۲۰۲.</ref><br />
<br />
مختار، در 14 [[ربيع الاول]] سال 66 در كوفه قيام كرد و [[عبدالله بن مطيع]] را كه كارگزار [[عبدالله بن زبير]] بود بيرون نمود. آغاز قيامشان با شعار «يا منصور امت» و «يا لثارات الحسين» بود.<br />
<br />
درگيرهاى سختى در محله ها و ميدانهاى كوفه پيش آمد. گروه هايى كشته و گروه هايى تسليم شدند و مختار وارد قصر شد و فردايش براى مردم سخنرانى كرد، اشراف [[كوفه]] با او بيعت كردند.<br />
<br />
مختار پس از استيلا بر اوضاع، يكايك قاتلان حسين علیه السلام را دستگير مى كرد و مى كشت. نيروهايى هم به اطراف مى فرستاد تا هم بر آن مناطق استيلا يابد و هم جنايتكاران را گرفته و به كيفر رساند.<br />
<br />
مدت ها اين تحركات و دستگيري ها و نبرد با مقاومت كنندگان از طرفداران بنى اميه ادامه داشت. مختار موفق شد كسانى چون [[عمر سعد]]، [[شمر]]، [[ابن زياد]]، [[خولى]]، [[سنان]]، [[حرمله]]، [[حكيم بن طفيل]]، [[منقذ بن مره]]، [[زيد بن رقاد]]، [[زياد بن مالك]]، [[مالك بن بشر]]، [[عبدالله بن اسيد]]، [[عمرو بن حجاج]] و بسيارى از كسان را كه در كربلا دستشان به خون شهدا آلوده بود از دم تيغ گذراند و پيكرشان را بسوزاند و يا در مقابل سگ ها بيندازد.<ref>برگرفته و تلخيص شده از: در كربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهموم)، ص 776 به بعد.</ref><br />
<br />
مختار سر «ابن زياد» را به [[مدينه]] نزد [[محمد حنفيه]] فرستاد، او هم آن سر را پيش امام سجاد علیه السلام آورد. آن حضرت مشغول غذا خوردن بود. با ديدن اين صحنه [[سجده]] شكر به جاى آورد و فرمود: «الحمدلله الذى ادرك لى ثارى من عدوى و جزى اللهالمختار خيرا...».<ref>معالى السبطين، ج 2، ص 260.</ref><br />
<br />
مختار، هجده ماه حكومت كرد (تا 14 [[رمضان]] سال 67) و در سن 67 سالگى در درگيرى با سپاهيان عبدالله بن زبير به شهادت رسيد.<br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
==منابع==<br />
*[[محمد باقر مجلسی]]، [[بحار الانوار]]<br />
*ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات<br />
* جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.<br />
* [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=31299 قیام مختار و اهل بیت علیهم السلام، حسن رضايی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)]، تاریخ بازیابی: 27 شهریور 1391.<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=31879 پاسخ به سه پرسش در باره مختار]<br />
<br />
<br />
[[رده:خونخواهی امام حسین علیه السلام]]<br />
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]<br />
{{الگو:واقعه عاشورا}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1_%D8%AB%D9%82%D9%81%DB%8C&diff=43875مختار ثقفی2014-11-22T06:02:44Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>__toc__<br />
<br />
مختار بن ابی عبید مکنی به ابواسحاق در سال اول هجری به دنیا آمد.<ref name="majlesi">محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۴ ه.ق، ج ۴۵، ص ۳۵۰.</ref> پدرش ابو عبید از مردان صالح قبیله [[ثقیف]] بود که در واقعه [[قس ناظف]] در جنگ با ایرانیان به شهادت رسید<ref> ثقفی کوفی، ابواسحاق(ابراهیم بن محمد)؛ الغارات، ج ۲، ص ۵۱۷. </ref> و مادرش دومه دختر وهب بن عمر بن معتب که ابوعبید به واسطه خوابی که دید و در خواب به او گفته شد که با دومه ازدواج کند او را به همسری خویش برگزید.<ref name="majlesi"/> <br />
<br />
گفته شده مختار خود در واقعه قس ناظف در حالی که سیزده سال بیشتر نداشت حاظر بود و قصد داشت در قتال شرکت کند که عمویش سعد بن مسعود مانع او شد.<ref name="majlesi"/> بی باکی، شجاعت، بلند همتی، زیرکی و حاضر جوابی اوصافی بود که مختار از همان ابتدا با آنها بالید. از [[اصبغ بن نباته]] نقل شده است که مختار را دیدم که بر زانوی امیر المومنین نشسته بود و آن حضرت دست بر سرش می کشید و می گفت : ای کَیِس ای کَیِس و به همین خاطر کیسان نامیده شد. که فرقه کیسانیه به او منتسب است<ref>محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۴ ه.ق، ج ۴۵، ص ۳۵۱.</ref><br />
<br />
==مختار در جریان واقعه کربلا==<br />
<br />
زمانی که [[مسلم بن عقیل]] به [[کوفه]] آمد تا برای حضرت [[امام حسین |ابا عبدالله]] علیه السلام [[بیعت]] بگیرد، او اولین نفری بود که با مسلم پیمان بست، سپس خانه اش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آن جا، مسلم از مردم بیعت بگیرد.<ref>[[روضة الصفا]]، ج ۳، ص ۲۰۸.</ref><br />
<br />
پس از ورود [[ابن زیاد]] به کوفه و فراری شدن مردم از دور مسلم، مختار به همراه عدهای دیگر از بزرگان کوفه به زندان افتادند و به هنگام واقعه کربلا در زندان بسر می برد.<br />
<br />
طبق آنچه [[ابراهيم بن محمّد ثقفي]] در کتاب «[[الغارات]]» نوشته است : «عبيدالله [[میثم تمار]] را حبس نمود و با او مختار را به زندان افکند. ميثم تمّار در زندان به مختار نوید می دهد که : تو به زودي آزاد ميشوي و براي انتقام خون حسين قيام ميکني و همين کسي که قصد کشتن تو را دارد را ميکشي.» <ref> الغارات، ج2، ص797 </ref><br />
<br />
==قیام مختار==<br />
<br />
پس از جریان [[کربلا]]، شوهر خواهرش [[عبدالله بن عمر]] - فرزند خلیفه سوم که در میان مردم به عنوان صحابی رسول الله صلی الله علیه و آله و فقیه، مشهور بود - در نزد [[یزید]] برای او وساطت نمود و مختار به دستور یزید از زندان آزاد شد. <br />
<br />
او پس از اطلاع یافتن از آمادگی مردم کوفه، در سال 64 هجری از [[مکه]] وارد کوفه شد. در این زمان [[قیام توابین]] با شکست روبرو شده بود.<ref>اخطب خوارزمی، مقتل الحسین علیهالسلام، منشورات المفید، قم، بی تا، ج ۲، ص ۲۰۲.</ref><br />
<br />
مختار، در 14 [[ربيع الاول]] سال 66 در كوفه قيام كرد و [[عبدالله بن مطيع]] را كه كارگزار [[عبدالله بن زبير]] بود بيرون نمود. آغاز قيامشان با شعار «يا منصور امت» و «يا لثارات الحسين» بود.<br />
<br />
درگيرهاى سختى در محله ها و ميدانهاى كوفه پيش آمد. گروه هايى كشته و گروه هايى تسليم شدند و مختار وارد قصر شد و فردايش براى مردم سخنرانى كرد، اشراف [[كوفه]] با او بيعت كردند.<br />
<br />
مختار پس از استيلا بر اوضاع، يكايك قاتلان حسين علیه السلام را دستگير مى كرد و مى كشت. نيروهايى هم به اطراف مى فرستاد تا هم بر آن مناطق استيلا يابد و هم جنايتكاران را گرفته و به كيفر رساند.<br />
<br />
مدت ها اين تحركات و دستگيري ها و نبرد با مقاومت كنندگان از طرفداران بنى اميه ادامه داشت. مختار موفق شد كسانى چون [[عمر سعد]]، [[شمر]]، [[ابن زياد]]، [[خولى]]، [[سنان]]، [[حرمله]]، [[حكيم بن طفيل]]، [[منقذ بن مره]]، [[زيد بن رقاد]]، [[زياد بن مالك]]، [[مالك بن بشر]]، [[عبدالله بن اسيد]]، [[عمرو بن حجاج]] و بسيارى از كسان را كه در كربلا دستشان به خون شهدا آلوده بود از دم تيغ گذراند و پيكرشان را بسوزاند و يا در مقابل سگ ها بيندازد.<ref>برگرفته و تلخيص شده از: در كربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهموم)، ص 776 به بعد.</ref><br />
<br />
مختار سر «ابن زياد» را به [[مدينه]] نزد [[محمد حنفيه]] فرستاد، او هم آن سر را پيش امام سجاد علیه السلام آورد. آن حضرت مشغول غذا خوردن بود. با ديدن اين صحنه [[سجده]] شكر به جاى آورد و فرمود: «الحمدلله الذى ادرك لى ثارى من عدوى و جزى اللهالمختار خيرا...».<ref>معالى السبطين، ج 2، ص 260.</ref><br />
<br />
مختار، هجده ماه حكومت كرد (تا 14 [[رمضان]] سال 67) و در سن 67 سالگى در درگيرى با سپاهيان عبدالله بن زبير به شهادت رسيد.<br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
==منابع==<br />
*[[محمد باقر مجلسی]]، [[بحار الانوار]]<br />
*ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات<br />
* جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.<br />
* [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=31299 قیام مختار و اهل بیت علیهم السلام، حسن رضايی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)]، تاریخ بازیابی: 27 شهریور 1391.<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=31879 پاسخ به سه پرسش در باره مختار]<br />
<br />
[[رده:خونخواهی امام حسین علیه السلام]]<br />
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]<br />
{{الگو:واقعه عاشورا}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD_%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87&diff=43820عباس مصباح زاده2014-11-18T10:29:11Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==عبّاس مصباح زاده==<br />
«عباس مصباح زاده» در سال 1311 ش متولد شد. <br />
پدرش شيخ اسماعيل مصباح و پدر بزرگش ميرزا جهانبخش منجّم باشى، از منجّمين بزرگ عصر قاجار و از مدرّسين معروف دارالفنون و مدرسه خان مروى بوده است.<br />
<br />
خانواده مصباحزاده از فرط علاقه مذهبى در شهر قم متوطن گرديدند. شيخ عباس پس از گذرانيدن دوران تحصيل دبستان و دبيرستان، از آغاز جوانى به تهران آمد و نزد پدر به تحصيل علم نجوم و فن استخراج تقويم مشغول شد و پس از دو سال، خود موفق به فراگرفتن اين علم گرديد و به چاپ تقويم به نام خود شخصاً همت گماشت، چنانچه از سال 1328 ش تا كنون مرتباً تقويم علمى ذى قيمت خود را طبع و نشر نموده است و نيز در استخراج خسوف و كسوف و رؤيت هلال و بدر و ساير قسمتهاى اين فن، نهايت دقت و استادى را به كار مى برد.<br />
اين مرد دانشمند، گويا از سال 1328 ش در كسوت روحانيت درآمده و با اجازه پدر والامقامش، خود براى ادامه تحصيلات در فقه و اصول و فنون اديبه و عربيه، مجدداً به قم معاودت نمود و در حوزه علميه آن ديار به كار مشغول گرديد و پس از سه سال تحصيل در حوزه مزبور، مورد نظر و عنايت خاص مرحوم آيتالله سيد محمد حجت كوه كمرى (روانشاد) كه از بنيانگذاران حوزه علميه قم و از مراجع عظيم و مدرسين عالى قدر عالم تشيع بودند، واقع شد و در مدرسه حجتيه به تدريس علم هيئت اشتغال ورزيد، تا اينكه در سال 1332 ش افتخار دامادى آن شخصيت نامى عالم تشيع نصيبش گرديد و به تشويق آن مرد بزرگوار، به تمرين و تعلم ذوقيات از قبيل خط و نقاشى پرداخته و بعد از رسيدن به مهارت و استادى در فن مزبور، قرآنى به خط خود به امر معظم له نگاشته كه توسط مؤسسه حاج محمد على علمى در تهران به چاب رسيد و اكنون مورد استفاده عموم است كه دير زمانى نمى گذرد كه حاج مصباح زاده به كوشش و اهتمام شبانه روزى خود و با كمك و مساعدت جمعى از فضلا و خيرانديشان، هيئتى براى چاپ كتب دينى تشكيل داده و علاوه بر رسيدگى به امور هئيت مذكور، مدت چهار سال است كه با جهد و جهد خستگى ناپذيرى به تدريس رياضيات و ادبيات و فنون مختلف هنر از قبيل خط و نقاشى و مينياتور به تعليم و تربيت افرادى مشغول بوده و شاگردان لايق و مبرزى تحويل جامعه داده است. او از موهبت طبع شعر بهره مند و اشعار نغز پارسى و عربى بسيارى گفته و در نثر توانا و در خط نستعليق از بهترين شاگردان خطاط معاصر بحرينى عشقى مى باشد.<br />
<br />
وى در فقه و اصول از محضر بزرگانى همچون شيخ مرتضى حائرى، محقق داماد و آيت الله بروجردى بهره مند شد و در درس اخلاق از امام خمينى (ره) و جلسات درس علامه طباطبائى، علامه ابوالحسن شعرانى و مهدى الهى قمشه اى بهره برد.<br />
او به فعاليتهاى فرهنگى و مذهبى و ساختن مراكز علمى مذهبى در ايران و خارج همت داشت و با باهنر، بهشتى، مفتح و مكارم شيرازى در زمينه هاى علمى و تعليم و تربيت همكارى داشت.<br />
در سال 1350 ش وى به انگلستان عزيمت نمود و پس از ديدار از مراكز علمى و دانشگاهى آن كشور به رصد خانه گرينويچ لندن رفته و با دانشمندان نجوم به بحث و مشاوره پرداخت و از كتابخانه خطّى موزه بريتانيا استفاده نمود.<br />
نظريّات علمى و نجومى استاد همواره مورد توجّه محافل دانشگاهى و حوزه هاى علميّه بوده است. براى نمونه مى توان به مسئله طلوع فجر و محاسبه زاويه قبله در كشورهاى اروپائى و امريكايى و اوقات شرعيّه استخراج ايشان در مراكز اسلامى اروپا و امريكا اشاره كرد.<br />
وى در اوان جوانى چندين سال در مدرسه حجّتيّه قم به تدريس هيئت و نجوم براى طلاّب حوزه علميّه قم اشتغال و با استاد جامع علاّمه ابوالحسن شعرانى مفاوضات و مناظرات داشته است.<br />
<br />
==آثار==<br />
1- تقويم سالانه؛<br />
<br />
2- ترجمه قرآن كريم؛<br />
<br />
3- ترجمه صحيفه سجّاديه؛<br />
<br />
4- ترجمه ادعيّه مفاتيح الجنان؛<br />
<br />
5- دو جلد كتاب در علم نجوم و ستاره شناسى از ديدگاه علمى و تجربى؛<br />
<br />
6- صلاى عشق؛<br />
<br />
7- مناجات با قاضى الحاجات؛<br />
<br />
8- دعاى دوازده امام؛<br />
<br />
9- ترجمه فارسى دعاى كميل و دعاى توسل.<br />
<br />
==معرفی کتاب==<br />
نام كتاب: ترجمه قرآن<br />
<br />
نويسنده: مصباح زاده عباس<br />
<br />
موضوع: ترجمه لفظى<br />
<br />
قرن: 15<br />
<br />
زبان: فارسى<br />
<br />
مذهب: شيعى<br />
<br />
ناشر: سازمان انتشارات بدرقه جاويدان<br />
<br />
مكان چاپ: تهران<br />
<br />
سال چاپ: 1380 ش<br />
<br />
نوبت چاپ: اول<br />
<br />
توضيح: كامل<br />
<br />
==منبع==<br />
جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B4%D8%A7%D9%87_%D9%88%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AF%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C&diff=43819شاه ولی الله دهلوی2014-11-18T10:28:41Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==شاه ولى الله دهلوى==<br />
«ابوالفياض قطب الدين احمد بن عبدالرحيم» معروف به «شاه ولى الله دهلوى» و« محدث دهلوى» دانشمند مسلمان (قرآن شناس، حديث پژوه، فقه پژوه و متكلم)، اسلام شناس و احياگر اصلاحگرى عرفانى مشرب بزرگ انديشه دينى، اخلاقى و اجتماعى، سياسى در قرن دوازدهم هجرى در شبه قاره هند (متولد و متوفى و مدفون در دهلى (1114- 1176 ق) مى باشد.<br />
<br />
اولين معلم او پدرش شاه (كلمه شاه، لقب طريقتى، عرفانى است) عبدالرحيم عمرى ( م 1131)، موسس و مدير مدرسه علميه رحيميه در دهلى بود. معروف است كه در هفت سالگى قرآن كريم را حفظ كرد. <br />
در پانزده سالگى به توصيه پدر به طريقت صوفيانه نقش بنديه وارد شد. سپس استاد و مدير مدرسه پدر گرديد.<br />
در سال 1143 ق به حج رفت و اين فريضه دينى واجب را به جاى آورد؛ و چهارده ماه در حرمين شريفين، به ويژه مدينه رحل اقامت افكند و نزد علماى بزرگ آنجا به تجديد و توسعه آموخته هاى خود، به ويژه در زمينه حديث پرداخت.<br />
در سال 1145 ق به هند بازگشت و از آن پس عمر خود را يكسره وقف تعليم، تاليف و ارشاد ياران طريقت خود كرد. يك دهه بعد، اثر گرانسنگ علمى، اجتماعى خود« حجت الله البالغة» را به عربى نوشت.<br />
وى در اين كتاب صلاى احياگرى و بازگشت به خلوص اوليه فرهنگ و علوم اسلامى، با تاكيد بر قرآن و حديث و نيز چاره انديشى هاى اجتماعى براى حل معضلات مسلمانان در داده است. نگرش و انديشه صوفيانه او، ته رنگى در آثارش دارد و هدفش به بار آوردن تهذيب نفس و وسعت مشرب است و در هر حال، برجسته و موكد نيست.<br />
<br />
او داراى زندگى نامه خودنوشت كوتاهى به نام «الجزء اللطيف فى ترجمة العبد الضعيف» (به فارسى) است و در كتاب «انفاس العارفين» هم اشارات زندگى نامه اى دارد. نهضت فرهنگى و اجتماعى، سياسى اى كه او، فرزندان (به ويژه عبدالعزيز از ميان پنج پسرش) و شاگردانش به بار آورند، به تعبير عبيدالله سندى( م 1944)، «نهضت ولى الله» نام گرفت. پس از تاسيس پاكستان و استقلال آن، شاه ولى الله به صورت قهرمان ملى و متفكر سياسى، اجتماعى تلقى شد و به او همان شأنى را دادند كه به عارف مسلمان هندى و مصلح دينى، اجتماعى قرن هفدهم ميلادى يعنى شيخ احمد سرهندى داده بودند. امروزه، چنان كه اشاره شد، نهضتهاى بزرگ دينى اسلامى در گستره جنوب آسيا، به ويژه گروهى به نام ديوبندى كه تكثرگرايى و روحيه و پيش زمينه عرفانى دارند، خود را ملهم از آراء و آثار شاه ولى الله و فرزندش شاه عبدالعزيز مى دانند.<br />
جنبشهايى كه كما بيش صوفى، تصوف ستيزند، نظير اهل حديث، حتى پيروان مولانا مودودى، در زندگى و آثار شاه ولى الله، بازگشت به مبانى اصلى شريعت، طرد سياسى تاثيرات و نفوذ فرهنگى، استعمارى بيگانه و در يك كلام، سرچشمه اعتقادات اصلاح طلبانه خود را مى يابند. در زمان حيات شاه ولى الله، مخالفتهاى فرقه هاى نژادى غيرمسلمان هندى نظير «جات» و «مراتهه»، و قهراً پس از وفاتش اشغال و استعمار انگلستان در كار بود. نواده او شاه اسماعيل شهيد، با وجود تلاش براى برانداختن رسوم خرافه آميز محلى بعضى از توده هاى مسلمانان و نيز اعتقاد به لزوم جهاد با نيروهاى غيرمسلمان و اشغالگر هند، در عين حال، مانند جدش شاه ولى الله، داراى آثار عرفانى بر وفق مكتب [[ابن عربى]] است.<br />
دسته ديگرى از پيروان او كه برجسته ترين آنها، شاگرد و خويشاوند نزديك او محمد عاشق( م 1773) بود، در عمل، پيگير گرايشهاى عرفانى شاه ولى الله شدند.<br />
شاه ولى الله مردى كوشا و كثير التاليف بود. آثار او را تا يكصد كتاب و رساله هم برشمرده اند كه در حدود سى اثر از آنها به چاپ رسيده است. <br />
آثار او به دو زبان عربى و فارسى نوشته شده است.<br />
برخى از آثار او از اين قبيلند:<br />
1- الطاف القدس فى معرفة لطائف النفس؛<br />
2- الانتباة فى سلاسل اولياء الله؛<br />
3- اتحاف النبية فى ما يحتاج اليه المحدث و الفقيه؛<br />
4- فتح الرحمن فى ترجمة القرآن كه پايان ترجمه و پاكنويس آن به تصريح خود شاه ولى الله در 1151 ق بوده است.؛<br />
5- الفوز الكبير فى اصول التفسير كه رسالهاى كم حجم و پر مغز درباره اصول و مبانى تفسير قرآن است؛<br />
6- المقدمة فى قوانين الترجمة؛<br />
7- نامه هاى فارسى.<br />
<br />
==معرفی کتاب==<br />
نام كتاب: ترجمه قرآن<br />
<br />
نويسنده: دهلوى شاه ولى الله<br />
<br />
موضوع: ترجمه لفظى<br />
<br />
قرن: 12<br />
<br />
زبان: فارسى كهن<br />
<br />
مذهب: سنى<br />
<br />
ناشر: مجمع ملك فهد لطباعةالمصحف الشريف<br />
<br />
مكان چاپ: مدينه<br />
<br />
سال چاپ: 1417 ق<br />
<br />
نوبت چاپ: اول<br />
<br />
تحقيق: عبد الغفور عبد الحق بلوچ و شيخ محمد على<br />
<br />
توضيح: كامل<br />
<br />
==منبع==<br />
جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_(%D8%B9%D8%AC)&diff=43808نشانه های ظهور امام زمان (عج)2014-11-15T11:09:01Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>'''منبع:''' نشريه مبلغان، شماره 46.<br />
<br />
'''نشانه هاي ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف'''<br />
<br />
رهبران و بزرگان [[دين]]، براي جلوگيري از انحراف ها و كج روي ها، بايد منجي و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفي نمايند و براي ظهور او نشانه ها و علايمي را بيان كنند تا مردم در تحير و ترديد نمانند. ظهور منجي بشر در دوران آخر زمان، باوري است قطعي و همگاني. اديان و شرايع توحيدي و غيرتوحيدي و نيز بعضي از مكاتب بشري، نويد چنين روزي را به پيروان خويش داده اند. در اين ميان، [[اسلام]] با مباني قوي نظري و عملي، موضوع ظهور را به صورت صحيح تبيين كرده و با راهكارهاي مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظرِ مصلح را در ميان [[جوامع اسلامی]] تبيين كرده است. واژه [[مهدويت]] و مهدي عليه السلام تبلور [[فرهنگ انتظار]] است كه همه مسلمين، اعم از [[شيعه]] و [[اهل سنت]] در باور داشت آن، اتفاق نظر دارند. <br />
<br />
از زمان [[ظهور اسلام]]، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و [[اهل بيت]] عليهم السلام و صحابه و ياران ايشان، عهده دار تبيين [[فرهنگ مهدويت]] بوده اند و اين رسالت در هر عصري، ميان آن ها ادامه پيدا كرده تا دوران [[غيبت كبری]] امام زمان عليه السلام كه در اين برهه مهم و حساس، علما و مبلغان ديني مسئوليت تبيين و تثبيت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرارسيدن روزگار ظهور اميدوار مي كنند.<br />
<br />
'''ضرورت بيان نشانه هاي ظهور'''<br />
<br />
هر مسئله اي كه اهميت و مقبوليت عمومي داشته باشد، مخاطرات و تهديدها نسبت به آن از ناحيه سودجويان و فرصت طلبان بيشتر خواهد شد؛ از جمله اين مسائل كه داراي شاخصه هاي جهاني و همگاني است، ظهور منجي است كه به منزله اعتقاد و باور عمومي در همه اديان مطرح شده است. طبيعي است افرادي كه به دنبال منفعت و سودجويي فردي اند با آزمندي بسيار و با ظاهرسازي فريبنده به اغفال مردم مي پردازند تا به نيت سوء خود برسند.<br />
<br />
از اين رو بيان نشانه ها و علايم ظهور، ضروري است و رهبران و بزرگان [[دين]]، براي جلوگيري از اين انحراف ها و كج روي ها و براي حفظ باورهاي اصيل مردم، بايد منجي و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفي نمايند و براي ظهور و قيام او نشانه ها و علايمي را بيان كنند تا مردم در تميز سره از ناسره در تحير و ترديد نمانند. از همين رو در روايات و [[احاديث]] بسياري منجيِ آخر زمان ([[حضرت مهدی]] عليه السلام) و كيفيت ظهور او، با تمام علايم و نشانه ها بيان شده است.<br />
<br />
در رويكرد كلي و كلان، مي توان نشانه ها و علايم ظهور امام زمان عليه السلام را به انواع مختلف تقسيم كرد كه به يكايك آن ها خواهيم پرداخت:<br />
<br />
'''<I>الف- نشانه هاي عام و خاص</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي عام</I><br />
<br />
آن دسته از نشانه ها و علايمي كه شاخصه هاي كلي و عمومي دارند يعني در قالب پديده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصي متصف نشده اند، «علايم عمومی» ناميده مي شوند؛ نظير احاديث و رواياتي كه از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر مي دهند و از انحرافات و كج روي هايي كه در آن دوره رخ مي دهد سخن به ميان آورده اند كه در واقع، نوعي بيان علايم و نشانه هاي ظهور امام زمان عليه السلام است، اما در قالب و معيار كلي و عمومي.<br />
<br />
«عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: فِي حَديثٍ اَنَّ اللّه َ اَوْحي اِلَيهِ لَيْلَةً اَسْري بِهِ اَنْ يُوصِيَ اِلي عَلِيِّ وَ اَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلي اَنْ قالَ وَ آخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ يُصَلّي عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ يَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَورا وَ ظُلْما... فَقُلْتُ اِلهي وَ سَيِّدي مَتي يَكُوُنُ ذاكَ؟ فَاَوْحَي اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَيَّ: يَكُوُنُ ذالِكَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَ ظَهَرَ الْجَهْلُ وَ كَثُرَ القِراءَةُ وَ قَلَّ الْعَمَلُ وَ كَثُرَ الْقَتْلُ وَ قَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَ كَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَ كَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَ ظَهَرَ الْمُنْكَرُ وَ اَمَرَ اُمّتُكَ بِهِ وَ نَهي عَنِ الْمَعْروُفِ...».<ref> [[اثباة الهداه]]، ج 7، ص 390.</ref><br />
<br />
ابن عباس مي گويد: «در شب [[معراج]]، مطالبي به رسول اكرم صلي الله عليه و آله [[وحی]] شد كه بايد به حضرت [[امام علی]] عليه السلام سفارش كند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت كه از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آن جا كه فرمود: آخرين آن ها نشانه هايي دارد؛ از جمله اين كه عيسي بن مريم پشت سرش [[نماز]] مي خواند؛ زمين را پر از عدل و داد مي كند، چنان چه پر از ظلم و جور شده باشد...<br />
<br />
عرض كردم: خداوندا! آن كي خواهد شد؟ خداوند به من وحي كرد: هرگاه علم از ميان برداشته شود و جهل و ناداني ظاهر شود؛ قرائت هاي [[قرآن]] زياد اما عمل كم شود؛ قتل و كشتار زياد شود، فقهاء و هدايت كنندگان واقعي كم شوند؛ علماي فاسق و خيانت كار زياد شوند... جور و فساد زياد شود؛ منكر ظاهر شود؛ امت تو امر به منكر و نهي از معروف كنند...<br />
<br />
حضرت علي عليه السلام در جواب سؤال «[[صعصعة بن صوحان]]» ـ كه از ياران آن حضرت بود ـ در باب دجال و خروجش، و پيرامون نشانه هايي از ظهور امام زمان عليه السلام، چنين فرمودند: «فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِكَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَ اَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْكِذْبَ، وَاكَلُوا الرِّبا وَ اَخَذُوا الرُّشا وَ شَيَّدُوا البُنْيانَ وَ باعُوا الدّين بِالدُّنْيا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَ شاوَرُوا النِّساءَ وَ قَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...».<ref> [[بحارالانوار]]، ج 52، ص 193.</ref><br />
<br />
علامت خروج و قيام دجال زماني است كه مردم [[نماز]] را ترك كنند و در ميان مردم بميرد، امانت ها را ضايع كنند؛ [[دروغ]] گفتن را [[حلال]] شمارند؛ [[ربا]] بخورند؛ [[رشوه]] بگيرند؛ ساختمان ها را محكم سازند و [[دين]] را به دنيا فروشند؛ مردمان كم عقل را بر كارها گمارند؛ زنان را در كارهاي اجتماعي و شخصي طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام كنند؛ از هوا و هوس پيروي كنند و كشتار و خونريزي را كوچك شمارند...<br />
<br />
* <I>2. نشانه هاي خاص</I><br />
<br />
بعضي از نشانه ها و علايم ظهور، به صورت خاص و با شاخص هاي ويژه در افراد متعين، تبلور مي يابد؛ مثلاً در روايات بسياري ذكر شده است، كه ظهور امام زمان عليه السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پيدا خواهد كرد.<br />
<br />
ظهور و خروج افرادي به نام «[[دجال]]» و «[[سفيانی]]» كه مظهر ضلالت و گمراهي و نيز قيام افرادي مثل [[يمانی]] و [[سيد خراسانی]] كه سنبل هدايت هستند جزء علايم خاص شمرده مي شود و در [[احاديث]]، با اسم و رسم و با ويژگي هاي مخصوص شان وارد شده است.<br />
<br />
[[امام باقر]] عليه السلام فرمودند: «تَنْزِلُ الرّاياتُ السُّودُ الَّتي تَخْرُجُ مِنْ خُراسان اِليَ الْكُوفَةِ، فَاِذا ظَهَرَ الْمَهديُّ بَعَثَ اِلَيه بِالْبَيْعَةِ».<ref> بحارالانوار، ج 52، ص 217.</ref> / پرچم هاي سياهي از ناحيه خراسان بيرون مي آيد و به جانب [[كوفه]] به حركت درمي آيد. پس چون مهدي ظاهر شود، اينان وي را دعوت به [[بيعت]] مي كنند.» و نيز امام باقر عليه السلام فرمود: «براي مهدي ما، دو نشانه است كه از هنگامي كه خداوند آسمان ها و زمين را خلق فرمود، سابقه ندارد: [[خسوف]] در شب اول ماه [[رمضان]] و [[كسوف]] در نيمه همان ماه. و اين دو از زماني كه خداوند آسمان ها و زمين را خلق كرده است، اين چنين وجود نداشته است.»<ref> [[منتخب الاثر]]، ص 444.</ref><br />
<br />
در روايات فوق نشانه ها و علايم خاصي براي ظهور امام زمان عليه السلام تعيين شده است.<br />
<br />
'''<I>ب- نشانه هاي حتمي و غيرحتمي</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي حتمي</I><br />
<br />
علايم و نشانه هايي كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هيچ گونه قيد و شرطي در ايجاد آن ها لحاظ نشده است علايم حتمي ناميده مي شوند و شايد بتوان گفت كه ادعاي ظهور قبل از تحقق آن ها كذب و [[دروغ]] است.<br />
<br />
[[امام سجاد]] عليه السلام فرمود: «اِنَّ اَمْرَالْقائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللّه ِ وَ اَمْرَ السُّفيانِي حَتْمٌ مِنَ اللّه ِ وَلايَكُونُ قائِمٌ اِلاّ بِسُفْيانِي».<ref> بحارالانوار، ج 52، ص 82.</ref> / ظهور قائم، از ناحيه خداوند، قطعي و خروج سفياني نيز، از جانب خداوند قطعي است و قائمي جز با سفياني وجود ندارد.<br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «وَالْيَمانِي مِنَ الْمَحْتُومِ؛ [[قيام يمانی]] از نشانه هاي حتمي است.»<br />
<br />
[[فضل بن شاذان]] از [[ابوحمزه ثمالی]] نقل مي كند: «قُلْتُ لاَبيِ جَعْفَرٍ خُرُوجُ السُّفْيانِي مِنَ الْمَحْتُوم؟ قالَ نَعَمْ وَالنِّداءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها مِنَ الْمَحتُومِ وَاخْتِلافُ بَنِي الْعَباسِ فِي الدَّوْلَةِ مِنَ الْمحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِية مَحْتُومٌ وَ خُرُوجُ الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَّمد مَحْتُومٌ...».<ref> ارشاد مفيد، ج 3، ص 347.</ref><br />
<br />
به امام باقر عليه السلام عرض كردم: آيا خروج سفياني حتمي است؟ فرمودند: آري، صيحه آسماني نيز از علايم حتمي است و طلوع خورشيد از مغرب حتمي است. اختلاف بين [[بنی عباس]] در رابطه با حكومت، حتمي است. كشته شدن [[نفس زكيه]] حتمي است، قيام قائم آل محمد صلي الله عليه و آله حتمي است...».<br />
<br />
* <I>2. نشانه هاي غيرحتمي</I><br />
<br />
بعضي از نشانه هاي ظهور قبل از ظهور، به طور مشروط رخ مي دهند؛ يعني اگر مقتضي آن ها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمي خواهد بود. در ميان نشانه ها و علايم، آن چه حتمي شمرده شده، جزء محتوميات هستند و غير از آن ها كه گروه بسياري از علايم را تشكيل مي دهند جزء علايم غيرحتمي شمرده مي شوند.<br />
<br />
'''<I>ج- علايم بافاصله و بي فاصله</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي نزديك به وقت ظهور</I><br />
<br />
در بعضي از روايات، تصريح شده كه بعضي از علايم در سال ظهور امام زمان عليه السلام، رخ مي دهند؛ يعني قبل از ظهور و در آستانه قيام [[حضرت مهدی]] عليه السلام، اين نشانه ها يكي پس از ديگري پديدار شده، به ظهور امام زمان منتهي مي شود.<br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «خُرُوجُ الثَّلاثَةِ، اَلخُراسانِي وَالسُّفْيانِي وَاليَمانِي فِي سَنَةٍ واحِدَةٍ فِي شَهْرٍ واحِدِ، فِي يَوْمٍ واحِدٍ وَ لَيْسَ فيها رايةً بِأَهْدي مِنْ رايةِ الْيَماني يَهدي اِلَي الْحَقّ».<ref> كتاب غيبت نعماني، ص 252.</ref> / خروج سه كس: قيام خراساني و سفياني و يماني، در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهد بود و در اين ميان، هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني، به حق و هدايت دعوت نمي كند.<br />
<br />
[[امام باقر]] عليه السلام فرمود: «لَيْسَ بَيْنَ قِيامِ القائمِ وَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّكيَّةِ اَكْثَرَ مِنْ خَمْسَ عَشَرَ لَيْلَة».<ref> ارشاد مفيد، ج 2، ص 374؛ [[اعلام الوری]]، ص 427.</ref> / بين ظهور مهدي عليه السلام و كشته شدن [[نفس زكيه]]، بيش از پانزده شب فاصله نيست.»<br />
<br />
* <I>2. علايمي كه با ظهور، فاصله زماني دارد.</I><br />
<br />
بعضي از نشانه ها و علايم در بستر تاريخ با فاصله بسياري با وقت ظهور تحقق مي يابد؛ حتي بعضي از آن ها قبل از تولد امام زمان علیه السلام رخ مي نمايند و بعضي بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زياد، تحقق پيدا كرده و خواهند كرد؛ چنان كه شماري از آن ها، همچون از هم گسستن [[بنی اميه]] و [[بنی عباس]]، خروج [[ابومسلم خراسانی]]، اختلاف بين مسلمانان و... اتفاق افتاده است.<br />
<br />
'''<I>د- علايم زميني و آسماني</I>'''<br />
<br />
* <I>1. علايم طبيعي و زمينی</I><br />
<br />
در ميان نشانه ها و علايم ظهور، غالب آن ها نشانه هاي طبيعي و زميني اند و هر كدام در تثبيت حقانيت ظهور و قيام [[حضرت مهدی]] عليه السلام نقش اساسي دارند.<br />
<br />
[[امام علی]] عليه السلام فرمود: «وَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتي فِي الْحَرَمِ فَيَبْلُغُ السُّفْيانِي، فَيَبْعَثُ اِلَيه جُنْدا مِنْ جُنْدِهِ فَيهْزِمُهُمْ فَيَسيرُ اِلَيه السُّفْياني بِمَنْ مَعَهُ، حَتّي اِذا جاوَزوا بِبَيْداء مِنَ الاَرْضِ، خَسَفَ بِهِمْ، فَلايَنْجوا منْهُمْ اِلاّ المُخْبِرُ عَنْهُمْ». / مردي از خاندان من، در سرزمين حرم قيام مي كند، پس خبر خروج وي به سفياني مي رسد. وي، سپاهي از لشكريان خود را براي جنگ، به سوي او مي فرستد و آنان را شكست مي دهد، آن گاه خود سفياني با همراهانش به جنگ وي مي روند و چون از سرزمين بيداء مي گذرند، زمين آنان را فرو مي برد و جز يك نفر، كه خبر آنان را مي آورد كسي از آنان نجات نمي يابد.<br />
<br />
نشانه هايي نظير فرورفتن سفياني در بيداء، قيام يماني، خراساني، سفياني، دجال، قتل [[نفس زكيه]]، جنگ هاي خونين و... از جمله علايم زميني و طبيعي هستند.<br />
<br />
* <I>2. علايم آسماني</I><br />
<br />
به علت اهميت ظهور امام زمان علیه السلام، علاوه بر نشانه هاي زميني و طبيعي، برخي علايم آسماني نيز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسماني را شناخته و در راستاي تحققِ رسالت و اهداف او مشاركت كنند؛ مانند:<br />
<br />
<I>صيحه آسماني</I><br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «اِذا نادي مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اَنَّ الْحَقَّ فِي آل محمَدٍ صلي الله عليه و آله فَعِنْدَ ذلِكَ يَظْهَرُ المَهديُّ عَلي اَفْواهِ النّاسِ وَ يَشْربُونَ حُبَّهُ، وَلايَكُونُ لَهُمْ ذِكْرُ غَيْرِهِ». / هرگاه گوينده اي از آسمان ندا دهد كه [[حق]] با اولاد محمد صلي الله عليه و آله است، در آن هنگام، ظهور مهدي عليه السلام به سر زبان ها مي افتد، و همه شراب دوستي او مي نوشند و غير او را ياد نمي كنند.<br />
<br />
<I>كسوف</I><br />
<br />
امام صادق عليه السلام فرمود: «عَلامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدي كُسُوفُ الشَّمسِ فِي شَهْرِ رَمَضانٍ في ثَلاثَ عَشَرَةَ وَ اَرْبَعَ عَشَرَةَ مِنْهُ».<ref> [[غيبت]] نعماني، ص 270.</ref> / نشانه ظهور مهدي عليه السلام كسوف خورشيد در ماه مبارك [[رمضان]] است و وقت كسوف سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.aparat.com/v/eUrLX/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D9%86%D8%B2%D8%AF%DB%8C%DA%A9_%D8%A7%D8%B3%D8%AA_%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7_%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81%DB%8C_%D9%BE%D9%88%D8%B1_%D9%88 نقد ظهور بسیار نزدیک است 2]<br />
<br />
[http://www.aparat.com/v/e13Av نقد ظهور بسیار نزدیک است]<br />
<br />
[http://313-mobarez.blogfa.com/cat-4.aspx یا اباصالح ادرکنی]<br />
==پانویس ==<br />
<references /><br />
[[Category:علائم ظهور]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D8%AB%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%86&diff=43807حدیث ثقلین2014-11-15T10:54:09Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«حدیث ثقلین»، که چون قرآن و اهل بیت در آن ثقلین خوانده شده اند به این نام معروف شده، حدیثی است صحیح که نزد علمای همه مذاهب اسلامی معتبر است و شیعیان آن را از دلایل امامت و خلافت بلافصل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) می شمارند.<br />
<br />
مطابق با روایات پیامبر در واپسین روزهای عمر شریف خویش به عنوان وصیتی همیشگی برای امت خود فرمودند: «إنّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض ما إن تمسّكتم بهما لن تضّلوا و لن تزّلوا؛ من در ميان شما امت دو چيز نفيس وزين و گرانبهايي را باقي گذرندهام كه كتاب خدا و عترت من، كه اهل بيت منند، كه اين دو هرگز از همديگر جدا نميشوند تا وقتي كه بر من نزد حوض كوثر وارد شوند. مادامی که به این دو تمسک بجویید گمراه نمی شوید و نمی لغزید».<br />
<br />
== مفهوم «ثقلین» ==<br />
<br />
واژه «ثقلین» دوگونه خوانده میشود؛ گاه بر وزن «حَرَمَین» كه مفرد آن «ثَقَل» است، خوانده میشود، به معنای چیز گرانمایه و پرارزش و به معنای متاع مسافر نیز آمده است و گاه بر وزن «سِبطَیْن» به معنای شیء سنگین وزن میآید. <br />
<br />
برخی از محقّقان اولی را به معنای گرانمایه معنوی و دومی را به معنای اعم گرفتهاند.<ref> ر.ك: التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ماده ثقل؛ مجمع البحرین، لسان العرب و.... </ref><br />
<br />
واژه «ثقلان» در كلام الهی درباره «جن و انس» به كار رفته (الرحمن، آیه 3) و در سخن پیامبر گرامی اسلام - صلّی الله علیه و آله- بیانگر «قرآن و [[اهل بیت]] علیهم السلام » است. <br />
<br />
== حدیث ثقلین در روایات [[اهل سنت]] ==<br />
<br />
«حدیث ثقلین» از پرآوازهترین احادیث گنجینههای حدیث مسلمانان است و دانشمندان و بزرگان مذاهب اسلامی در كتاب هایشان، اعم از صحاح و سنن و مسائید و تفاسیر و سیره ها و تواریخ و لغت و غیر اینها، از این حدیث یاد كردهاند. <br />
<br />
گفتنی است حدیث شریف «ثقلین» در مقاطع و زمانها و مكانهای گوناگونی از پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ صادر شده و با اختلافهایی در الفاظ نقل گردیده است كه عموماً در الفاظی چون «كتاب»، «عترت» و «اهل بیت» مشتركاند و دیگر الفاظ، در صدر و ذیل روایات اختلافاتی دیده میشود.<br />
<br />
اهل سنت این حدیث را معتبر دانسته و آن را از دهها طریق و از بیست و اندی صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت كردهاند.<br />
<br />
در كتاب «صحیح مسلم» كه از معروفترین منابع دست اوّل اهل سنّت است چنین آمده: پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در میان ما برخواست و خطبه خواند، در محلی كه آبی بود به نام «خمّ» (غدیر خم) كه در میان مكه و مدینه قرار داشت. پس حمد خدا را به جا آوردو بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد؛ <br />
<br />
سپس فرمود: امّا بعد، ای مردم! من بشری هستم و نزدیك است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت كنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار میگذارم؛ نخست، كتاب خدا كه در آن هدایت و نور است، پس كتاب خدا را بگیرید و به آن تمسّك جویید ـ پیامبر درباره قرآن تشویق و ترغیب فراوانی كرد ـ سپس فرمود: و اهل بیتم را؛ و سه بار فرمود: به شما توصیه میكنم كه خدا را درباره اهل بیتم فراموش نكنید».<ref> صحیح مسلم، ج 4، حدیث 2408. </ref><br />
<br />
<br />
در كتاب معروف سنن ترمذی نیز(صحیح ترمذی)، در بحث مناقب اهل بیت ـ علیه السّلام ـ از قول «جابر بن عبدالله» میخوانیم: «رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را هنگام حج، روز عرفه دیدم كه بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه میخواند. شنیدم كه میفرمود: «یا ایها الناس! انی قد تركت فیكم ما ان اخذتم به لن تضلوا؛ كتاب الله و عترتی، اهل بیتی.»<ref> صحیح ترمذی، حدیث 3786. </ref>؛(ای مردم! من در میان شما دو چیز گذاردم كه اگر آنها را بگیرید (و دست به دامن آنها شوید) هرگز گمراه نخواهید شد؛ كتاب خدا وعترتم، اهل بیتم) <br />
<br />
سپس ترمذی میافزاید:همین معنا را ابوذر و ابوسعید (خدری) و زید بن ارقم و خدیفه نیز روایت كردهاند. <br />
<br />
<br />
روایات دیگر این حدیث، چنان كه ذكر شد، در لفظ و محتوا نزدیك و شبیه به هم میباشند، لذا از ذكر آنها خودداری میكنیم. <ref> رك: خلاصه عبقات الأنوار، حدیث ثقلین، دایره المعارف تشیع، مدخل حدیث ثقلین، پیام قرآن، آیت الله مكارم شیرازی و دیگران. </ref> <br />
<br />
لازم به ذکر است صحت حدیث ثقلین از نظر فریقین در رسالهای که «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر در این مورد چاپ نموده به اثبات رسیده است.<br />
<br />
علامه سید محمد حسن میر جهانی(ره) در این مورد می گوید:«روایت شریف، از جمله روایات متواتر است و فراتر از یکصد روایت در کتاب های معتبر شیعه و سنی با همان مضمون بیان شده است و بیشتر آنها نیز تواتر لفظی دارند. برای آگاهی بیشتر از این مطلب می توان به کتاب احقاق الحق علامه نور الله شوشتری، عبقات الانوار علامه میرحامد حسین هندی، و الغدیر علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی(ره) رجوع نمود.» <ref> قرآن و عترت(ع)، موعود، مهر 1386، شماره 80، صفحه 23 در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/6327/70414 سایت حوزه] </ref><br />
<br />
== حدیث ثقلین در منظر [[شیعه]]==<br />
<br />
شیعیان این حدیث صحیح و متواتر را یكی از دلائل امامت و وصایت بلافصل حضرت [[امیر المؤمنین]] علیه السّلام میدانند و آن را به هشتاد و دو طریق، با عبارات گوناگون از [[رسول خدا]] ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت كردهاند.<ref> دایره المعارف تشیع، مدخل حدیث ثقلین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 370. </ref> <br />
<br />
این حدیث شریف خطوط مهمی را در برابر مسلمانان ترسیم میكند كه به قسمتی از آنها اشاره میشود: <br />
<br />
1. قرآن و اهل بیت ـ علیه السّلام ـ همیشه همراه یكدیگر و جدایی ناپذیرند و آنها كه طالب حقایق قرآناند، باید به اهل بیت ـ علیه السّلام ـ رجوع كنند.<br />
<br />
2. همان گونه كه پیروی از قرآن بدون هیچ گونه قید و شرط بر همه مسلمانان واجب است، پیروی از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نیز بدون قید و شرط واجب میباشد.<br />
<br />
3. اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ معصوماند؛ زیرا جدایی ناپذیر بودن آنها از قرآن از یك سو و لزوم پیروی بدون قید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است؛ <br />
<br />
4. پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این حدیث شریف فرمود: «این دو همیشه با هم هستند تا در كنار حوض كوثر نزد من آیند، این به خوبی نشان میدهد كه در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ به عنوان پیشوای معصوم وجود دارد و همان گونه كه قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتاند، پس باید كاوش كنیم و در هر عصر و زمان آنها را بیابیم؛<br />
<br />
5. از این حدیث شریف استفاده میشود كه جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ پایه گمراهی است و هیچ انتخابی را نباید بر انتخاب آنها مقدم داشت.<br />
<br />
6. آنها از همه افضل و اعلم و برترند.<ref> رك: پیام قرآن، ج 9، ص 75. </ref> <br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
== منابع ==<br />
<br />
*[http://www.andisheqom.com/Files/hadith.php?idVeiw=29527&level=4&subid=29527 سيد محمدحسن جواهري، حدیث ثقلین، مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه، سایت اندیشه قم]<br />
*مقاله [[جایگاه اهل البیت علیهم السلام]] در همین دانشنامه<br />
*قرآن و عترت(ع)، موعود، مهر 1386، شماره 80، صفحه 23<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=133 بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=173 صحت و تواتر حديث شريف ثقلين در منابع شيعه]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=39 حديث الثقلين]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=12 دراسات في حديث الثقلين و المناقشه في حديث كتاب اللّه وسنتّي]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=19133 آيا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدير خم حديث ثقلين را بيان کرده است؟]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=11932 آيا حديث ثقلين بر وجود حضرت مهدى (علیه السلام) دلالت مىكند؟]<br />
<br />
[[رده:احادیث با عناوین خاص]]<br />
[[رده:جایگاه اهل البیت]]<br />
<br />
{{حدیث}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D8%AB%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%86&diff=43806حدیث ثقلین2014-11-15T10:52:05Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«حدیث ثقلین»، که چون قرآن و اهل بیت در آن ثقلین خوانده شده اند به این نام معروف شده، حدیثی است صحیح که نزد علمای همه مذاهب اسلامی معتبر است و شیعیان آن را از دلایل امامت و خلافت بلافصل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) می شمارند.<br />
<br />
مطابق با روایات پیامبر در واپسین روزهای عمر شریف خویش به عنوان وصیتی همیشگی برای امت خود فرمودند: «إنّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض ما إن تمسّكتم بهما لن تضّلوا و لن تزّلوا؛ من در ميان شما امت دو چيز نفيس وزين و گرانبهايي را باقي گذرندهام كه كتاب خدا و عترت من، كه اهل بيت منند، كه اين دو هرگز از همديگر جدا نميشوند تا وقتي كه بر من نزد حوض كوثر وارد شوند. مادامی که به این دو تمسک بجویید گمراه نمی شوید و نمی لغزید».<br />
<br />
== مفهوم «ثقلین» ==<br />
<br />
واژه «ثقلین» دوگونه خوانده میشود؛ گاه بر وزن «حَرَمَین» كه مفرد آن «ثَقَل» است، خوانده میشود، به معنای چیز گرانمایه و پرارزش و به معنای متاع مسافر نیز آمده است و گاه بر وزن «سِبطَیْن» به معنای شیء سنگین وزن میآید. <br />
<br />
برخی از محقّقان اولی را به معنای گرانمایه معنوی و دومی را به معنای اعم گرفتهاند.<ref> ر.ك: التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ماده ثقل؛ مجمع البحرین، لسان العرب و.... </ref><br />
<br />
واژه «ثقلان» در كلام الهی درباره «جن و انس» به كار رفته (الرحمن، آیه 3) و در سخن پیامبر گرامی اسلام - صلّی الله علیه و آله- بیانگر «قرآن و [[اهل بیت]] علیهم السلام » است. <br />
<br />
== حدیث ثقلین در روایات [[اهل سنت]] ==<br />
<br />
«حدیث ثقلین» از پرآوازهترین احادیث گنجینههای حدیث مسلمانان است و دانشمندان و بزرگان مذاهب اسلامی در كتاب هایشان، اعم از صحاح و سنن و مسائید و تفاسیر و سیره ها و تواریخ و لغت و غیر اینها، از این حدیث یاد كردهاند. <br />
<br />
گفتنی است حدیث شریف «ثقلین» در مقاطع و زمانها و مكانهای گوناگونی از پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ صادر شده و با اختلافهایی در الفاظ نقل گردیده است كه عموماً در الفاظی چون «كتاب»، «عترت» و «اهل بیت» مشتركاند و دیگر الفاظ، در صدر و ذیل روایات اختلافاتی دیده میشود.<br />
<br />
اهل سنت این حدیث را معتبر دانسته و آن را از دهها طریق و از بیست و اندی صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت كردهاند.<br />
<br />
در كتاب «صحیح مسلم» كه از معروفترین منابع دست اوّل اهل سنّت است چنین آمده: پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در میان ما برخواست و خطبه خواند، در محلی كه آبی بود به نام «خمّ» (غدیر خم) كه در میان مكه و مدینه قرار داشت. پس حمد خدا را به جا آوردو بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد؛ <br />
<br />
سپس فرمود: امّا بعد، ای مردم! من بشری هستم و نزدیك است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت كنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار میگذارم؛ نخست، كتاب خدا كه در آن هدایت و نور است، پس كتاب خدا را بگیرید و به آن تمسّك جویید ـ پیامبر درباره قرآن تشویق و ترغیب فراوانی كرد ـ سپس فرمود: و اهل بیتم را؛ و سه بار فرمود: به شما توصیه میكنم كه خدا را درباره اهل بیتم فراموش نكنید».<ref> صحیح مسلم، ج 4، حدیث 2408. </ref><br />
<br />
<br />
در كتاب معروف سنن ترمذی نیز(صحیح ترمذی)، در بحث مناقب اهل بیت ـ علیه السّلام ـ از قول «جابر بن عبدالله» میخوانیم: «رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را هنگام حج، روز عرفه دیدم كه بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه میخواند. شنیدم كه میفرمود: «یا ایها الناس! انی قد تركت فیكم ما ان اخذتم به لن تضلوا؛ كتاب الله و عترتی، اهل بیتی.»<ref> صحیح ترمذی، حدیث 3786. </ref>؛(ای مردم! من در میان شما دو چیز گذاردم كه اگر آنها را بگیرید (و دست به دامن آنها شوید) هرگز گمراه نخواهید شد؛ كتاب خدا وعترتم، اهل بیتم) <br />
<br />
سپس ترمذی میافزاید:همین معنا را ابوذر و ابوسعید (خدری) و زید بن ارقم و خدیفه نیز روایت كردهاند. <br />
<br />
<br />
روایات دیگر این حدیث، چنان كه ذكر شد، در لفظ و محتوا نزدیك و شبیه به هم میباشند، لذا از ذكر آنها خودداری میكنیم. <ref> رك: خلاصه عبقات الأنوار، حدیث ثقلین، دایره المعارف تشیع، مدخل حدیث ثقلین، پیام قرآن، آیت الله مكارم شیرازی و دیگران. </ref> <br />
<br />
لازم به ذکر است صحت حدیث ثقلین از نظر فریقین در رسالهای که «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر در این مورد چاپ نموده به اثبات رسیده است.<br />
<br />
علامه سید محمد حسن میر جهانی(ره) در این مورد می گوید:«روایت شریف، از جمله روایات متواتر است و فراتر از یکصد روایت در کتاب های معتبر شیعه و سنی با همان مضمون بیان شده است و بیشتر آنها نیز تواتر لفظی دارند. برای آگاهی بیشتر از این مطلب می توان به کتاب احقاق الحق علامه نور الله شوشتری، عبقات الانوار علامه میرحامد حسین هندی، و الغدیر علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی(ره) رجوع نمود.» <ref> قرآن و عترت(ع)، موعود، مهر 1386، شماره 80، صفحه 23 در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/6327/70414 سایت حوزه] </ref><br />
<br />
== حدیث ثقلین در منظر [[شیعه]]==<br />
<br />
شیعیان این حدیث صحیح و متواتر را یكی از دلائل امامت و وصایت بلافصل حضرت [[امیر المؤمنین]] علیه السّلام میدانند و آن را به هشتاد و دو طریق، با عبارات گوناگون از [[رسول خدا]] ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت كردهاند.<ref> دایره المعارف تشیع، مدخل حدیث ثقلین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 370. </ref> <br />
<br />
این حدیث شریف خطوط مهمی را در برابر مسلمانان ترسیم میكند كه به قسمتی از آنها اشاره میشود: <br />
<br />
1. قرآن و اهل بیت ـ علیه السّلام ـ همیشه همراه یكدیگر و جدایی ناپذیرند و آنها كه طالب حقایق قرآناند، باید به اهل بیت ـ علیه السّلام ـ رجوع كنند.<br />
<br />
2. همان گونه كه پیروی از قرآن بدون هیچ گونه قید و شرط بر همه مسلمانان واجب است، پیروی از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نیز بدون قید و شرط واجب میباشد.<br />
<br />
3. اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ معصوماند؛ زیرا جدایی ناپذیر بودن آنها از قرآن از یك سو و لزوم پیروی بدون قید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است؛ <br />
<br />
4. پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این حدیث شریف فرمود: «این دو همیشه با هم هستند تا در كنار حوض كوثر نزد من آیند، این به خوبی نشان میدهد كه در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ به عنوان پیشوای معصوم وجود دارد و همان گونه كه قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتاند، پس باید كاوش كنیم و در هر عصر و زمان آنها را بیابیم؛<br />
<br />
5. از این حدیث شریف استفاده میشود كه جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ پایه گمراهی است و هیچ انتخابی را نباید بر انتخاب آنها مقدم داشت.<br />
<br />
6. آنها از همه افضل و اعلم و برترند.<ref> رك: پیام قرآن، ج 9، ص 75. </ref> <br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
== منابع ==<br />
<br />
*[http://www.andisheqom.com/Files/hadith.php?idVeiw=29527&level=4&subid=29527 سيد محمدحسن جواهري، حدیث ثقلین، مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه، سایت اندیشه قم]<br />
*مقاله [[جایگاه اهل البیت علیهم السلام]] در همین دانشنامه<br />
*قرآن و عترت(ع)، موعود، مهر 1386، شماره 80، صفحه 23<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=173 صحت و تواتر حديث شريف ثقلين در منابع شيعه]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=39 حديث الثقلين]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=12 دراسات في حديث الثقلين و المناقشه في حديث كتاب اللّه وسنتّي]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=19133 آيا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدير خم حديث ثقلين را بيان کرده است؟]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=11932 آيا حديث ثقلين بر وجود حضرت مهدى (علیه السلام) دلالت مىكند؟]<br />
<br />
[[رده:احادیث با عناوین خاص]]<br />
[[رده:جایگاه اهل البیت]]<br />
<br />
{{حدیث}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D8%AB%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%86&diff=43805حدیث ثقلین2014-11-15T10:13:57Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«حدیث ثقلین»، که چون قرآن و اهل بیت در آن ثقلین خوانده شده اند به این نام معروف شده، حدیثی است صحیح که نزد علمای همه مذاهب اسلامی معتبر است و شیعیان آن را از دلایل امامت و خلافت بلافصل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) می شمارند.<br />
<br />
مطابق با روایات پیامبر در واپسین روزهای عمر شریف خویش به عنوان وصیتی همیشگی برای امت خود فرمودند: «إنّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض ما إن تمسّكتم بهما لن تضّلوا و لن تزّلوا؛ من در ميان شما امت دو چيز نفيس وزين و گرانبهايي را باقي گذرندهام كه كتاب خدا و عترت من، كه اهل بيت منند، كه اين دو هرگز از همديگر جدا نميشوند تا وقتي كه بر من نزد حوض كوثر وارد شوند. مادامی که به این دو تمسک بجویید گمراه نمی شوید و نمی لغزید».<br />
<br />
== مفهوم «ثقلین» ==<br />
<br />
واژه «ثقلین» دوگونه خوانده میشود؛ گاه بر وزن «حَرَمَین» كه مفرد آن «ثَقَل» است، خوانده میشود، به معنای چیز گرانمایه و پرارزش و به معنای متاع مسافر نیز آمده است و گاه بر وزن «سِبطَیْن» به معنای شیء سنگین وزن میآید. <br />
<br />
برخی از محقّقان اولی را به معنای گرانمایه معنوی و دومی را به معنای اعم گرفتهاند.<ref> ر.ك: التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ماده ثقل؛ مجمع البحرین، لسان العرب و.... </ref><br />
<br />
واژه «ثقلان» در كلام الهی درباره «جن و انس» به كار رفته (الرحمن، آیه 3) و در سخن پیامبر گرامی اسلام - صلّی الله علیه و آله- بیانگر «قرآن و [[اهل بیت]] علیهم السلام » است. <br />
<br />
== حدیث ثقلین در روایات [[اهل سنت]] ==<br />
<br />
«حدیث ثقلین» از پرآوازهترین احادیث گنجینههای حدیث مسلمانان است و دانشمندان و بزرگان مذاهب اسلامی در كتاب هایشان، اعم از صحاح و سنن و مسائید و تفاسیر و سیره ها و تواریخ و لغت و غیر اینها، از این حدیث یاد كردهاند. <br />
<br />
گفتنی است حدیث شریف «ثقلین» در مقاطع و زمانها و مكانهای گوناگونی از پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ صادر شده و با اختلافهایی در الفاظ نقل گردیده است كه عموماً در الفاظی چون «كتاب»، «عترت» و «اهل بیت» مشتركاند و دیگر الفاظ، در صدر و ذیل روایات اختلافاتی دیده میشود.<br />
<br />
اهل سنت این حدیث را معتبر دانسته و آن را از دهها طریق و از بیست و اندی صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت كردهاند.<br />
<br />
در كتاب «صحیح مسلم» كه از معروفترین منابع دست اوّل اهل سنّت است چنین آمده: پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در میان ما برخواست و خطبه خواند، در محلی كه آبی بود به نام «خمّ» (غدیر خم) كه در میان مكه و مدینه قرار داشت. پس حمد خدا را به جا آوردو بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد؛ <br />
<br />
سپس فرمود: امّا بعد، ای مردم! من بشری هستم و نزدیك است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت كنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار میگذارم؛ نخست، كتاب خدا كه در آن هدایت و نور است، پس كتاب خدا را بگیرید و به آن تمسّك جویید ـ پیامبر درباره قرآن تشویق و ترغیب فراوانی كرد ـ سپس فرمود: و اهل بیتم را؛ و سه بار فرمود: به شما توصیه میكنم كه خدا را درباره اهل بیتم فراموش نكنید».<ref> صحیح مسلم، ج 4، حدیث 2408. </ref><br />
<br />
<br />
در كتاب معروف سنن ترمذی نیز(صحیح ترمذی)، در بحث مناقب اهل بیت ـ علیه السّلام ـ از قول «جابر بن عبدالله» میخوانیم: «رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را هنگام حج، روز عرفه دیدم كه بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه میخواند. شنیدم كه میفرمود: «یا ایها الناس! انی قد تركت فیكم ما ان اخذتم به لن تضلوا؛ كتاب الله و عترتی، اهل بیتی.»<ref> صحیح ترمذی، حدیث 3786. </ref>؛(ای مردم! من در میان شما دو چیز گذاردم كه اگر آنها را بگیرید (و دست به دامن آنها شوید) هرگز گمراه نخواهید شد؛ كتاب خدا وعترتم، اهل بیتم) <br />
<br />
سپس ترمذی میافزاید:همین معنا را ابوذر و ابوسعید (خدری) و زید بن ارقم و خدیفه نیز روایت كردهاند. <br />
<br />
<br />
روایات دیگر این حدیث، چنان كه ذكر شد، در لفظ و محتوا نزدیك و شبیه به هم میباشند، لذا از ذكر آنها خودداری میكنیم. <ref> رك: خلاصه عبقات الأنوار، حدیث ثقلین، دایره المعارف تشیع، مدخل حدیث ثقلین، پیام قرآن، آیت الله مكارم شیرازی و دیگران. </ref> <br />
<br />
لازم به ذکر است صحت حدیث ثقلین از نظر فریقین در رسالهای که «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر در این مورد چاپ نموده به اثبات رسیده است.<br />
<br />
علامه سید محمد حسن میر جهانی(ره) در این مورد می گوید:«روایت شریف، از جمله روایات متواتر است و فراتر از یکصد روایت در کتاب های معتبر شیعه و سنی با همان مضمون بیان شده است و بیشتر آنها نیز تواتر لفظی دارند. برای آگاهی بیشتر از این مطلب می توان به کتاب احقاق الحق علامه نور الله شوشتری، عبقات الانوار علامه میرحامد حسین هندی، و الغدیر علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی(ره) رجوع نمود.» <ref> قرآن و عترت(ع)، موعود، مهر 1386، شماره 80، صفحه 23 در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/6327/70414 سایت حوزه] </ref><br />
<br />
== حدیث ثقلین در منظر [[شیعه]]==<br />
<br />
شیعیان این حدیث صحیح و متواتر را یكی از دلائل امامت و وصایت بلافصل حضرت [[امیر المؤمنین]] علیه السّلام میدانند و آن را به هشتاد و دو طریق، با عبارات گوناگون از [[رسول خدا]] ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت كردهاند.<ref> دایره المعارف تشیع، مدخل حدیث ثقلین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 370. </ref> <br />
<br />
این حدیث شریف خطوط مهمی را در برابر مسلمانان ترسیم میكند كه به قسمتی از آنها اشاره میشود: <br />
<br />
1. قرآن و اهل بیت ـ علیه السّلام ـ همیشه همراه یكدیگر و جدایی ناپذیرند و آنها كه طالب حقایق قرآناند، باید به اهل بیت ـ علیه السّلام ـ رجوع كنند.<br />
<br />
2. همان گونه كه پیروی از قرآن بدون هیچ گونه قید و شرط بر همه مسلمانان واجب است، پیروی از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نیز بدون قید و شرط واجب میباشد.<br />
<br />
3. اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ معصوماند؛ زیرا جدایی ناپذیر بودن آنها از قرآن از یك سو و لزوم پیروی بدون قید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است؛ <br />
<br />
4. پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این حدیث شریف فرمود: «این دو همیشه با هم هستند تا در كنار حوض كوثر نزد من آیند، این به خوبی نشان میدهد كه در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ به عنوان پیشوای معصوم وجود دارد و همان گونه كه قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتاند، پس باید كاوش كنیم و در هر عصر و زمان آنها را بیابیم؛<br />
<br />
5. از این حدیث شریف استفاده میشود كه جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ پایه گمراهی است و هیچ انتخابی را نباید بر انتخاب آنها مقدم داشت.<br />
<br />
6. آنها از همه افضل و اعلم و برترند.<ref> رك: پیام قرآن، ج 9، ص 75. </ref> <br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
== منابع ==<br />
<br />
*[http://www.andisheqom.com/Files/hadith.php?idVeiw=29527&level=4&subid=29527 سيد محمدحسن جواهري، حدیث ثقلین، مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه، سایت اندیشه قم]<br />
*مقاله [[جایگاه اهل البیت علیهم السلام]] در همین دانشنامه<br />
*قرآن و عترت(ع)، موعود، مهر 1386، شماره 80، صفحه 23<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=133 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=133]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=173 صحت و تواتر حديث شريف ثقلين در منابع شيعه]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=39 حديث الثقلين]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=12 دراسات في حديث الثقلين و المناقشه في حديث كتاب اللّه وسنتّي]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=19133 آيا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدير خم حديث ثقلين را بيان کرده است؟]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=11932 آيا حديث ثقلين بر وجود حضرت مهدى (علیه السلام) دلالت مىكند؟]<br />
<br />
[[رده:احادیث با عناوین خاص]]<br />
[[رده:جایگاه اهل البیت]]<br />
<br />
{{حدیث}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D8%AB%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%86&diff=43804حدیث ثقلین2014-11-15T10:11:48Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>«حدیث ثقلین»، که چون قرآن و اهل بیت در آن ثقلین خوانده شده اند به این نام معروف شده، حدیثی است صحیح که نزد علمای همه مذاهب اسلامی معتبر است و شیعیان آن را از دلایل امامت و خلافت بلافصل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) می شمارند.<br />
<br />
مطابق با روایات پیامبر در واپسین روزهای عمر شریف خویش به عنوان وصیتی همیشگی برای امت خود فرمودند: «إنّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض ما إن تمسّكتم بهما لن تضّلوا و لن تزّلوا؛ من در ميان شما امت دو چيز نفيس وزين و گرانبهايي را باقي گذرندهام كه كتاب خدا و عترت من، كه اهل بيت منند، كه اين دو هرگز از همديگر جدا نميشوند تا وقتي كه بر من نزد حوض كوثر وارد شوند. مادامی که به این دو تمسک بجویید گمراه نمی شوید و نمی لغزید».<br />
<br />
== مفهوم «ثقلین» ==<br />
<br />
واژه «ثقلین» دوگونه خوانده میشود؛ گاه بر وزن «حَرَمَین» كه مفرد آن «ثَقَل» است، خوانده میشود، به معنای چیز گرانمایه و پرارزش و به معنای متاع مسافر نیز آمده است و گاه بر وزن «سِبطَیْن» به معنای شیء سنگین وزن میآید. <br />
<br />
برخی از محقّقان اولی را به معنای گرانمایه معنوی و دومی را به معنای اعم گرفتهاند.<ref> ر.ك: التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ماده ثقل؛ مجمع البحرین، لسان العرب و.... </ref><br />
<br />
واژه «ثقلان» در كلام الهی درباره «جن و انس» به كار رفته (الرحمن، آیه 3) و در سخن پیامبر گرامی اسلام - صلّی الله علیه و آله- بیانگر «قرآن و [[اهل بیت]] علیهم السلام » است. <br />
<br />
== حدیث ثقلین در روایات [[اهل سنت]] ==<br />
<br />
«حدیث ثقلین» از پرآوازهترین احادیث گنجینههای حدیث مسلمانان است و دانشمندان و بزرگان مذاهب اسلامی در كتاب هایشان، اعم از صحاح و سنن و مسائید و تفاسیر و سیره ها و تواریخ و لغت و غیر اینها، از این حدیث یاد كردهاند. <br />
<br />
گفتنی است حدیث شریف «ثقلین» در مقاطع و زمانها و مكانهای گوناگونی از پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ صادر شده و با اختلافهایی در الفاظ نقل گردیده است كه عموماً در الفاظی چون «كتاب»، «عترت» و «اهل بیت» مشتركاند و دیگر الفاظ، در صدر و ذیل روایات اختلافاتی دیده میشود.<br />
<br />
اهل سنت این حدیث را معتبر دانسته و آن را از دهها طریق و از بیست و اندی صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت كردهاند.<br />
<br />
در كتاب «صحیح مسلم» كه از معروفترین منابع دست اوّل اهل سنّت است چنین آمده: پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در میان ما برخواست و خطبه خواند، در محلی كه آبی بود به نام «خمّ» (غدیر خم) كه در میان مكه و مدینه قرار داشت. پس حمد خدا را به جا آوردو بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد؛ <br />
<br />
سپس فرمود: امّا بعد، ای مردم! من بشری هستم و نزدیك است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت كنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار میگذارم؛ نخست، كتاب خدا كه در آن هدایت و نور است، پس كتاب خدا را بگیرید و به آن تمسّك جویید ـ پیامبر درباره قرآن تشویق و ترغیب فراوانی كرد ـ سپس فرمود: و اهل بیتم را؛ و سه بار فرمود: به شما توصیه میكنم كه خدا را درباره اهل بیتم فراموش نكنید».<ref> صحیح مسلم، ج 4، حدیث 2408. </ref><br />
<br />
<br />
در كتاب معروف سنن ترمذی نیز(صحیح ترمذی)، در بحث مناقب اهل بیت ـ علیه السّلام ـ از قول «جابر بن عبدالله» میخوانیم: «رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را هنگام حج، روز عرفه دیدم كه بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه میخواند. شنیدم كه میفرمود: «یا ایها الناس! انی قد تركت فیكم ما ان اخذتم به لن تضلوا؛ كتاب الله و عترتی، اهل بیتی.»<ref> صحیح ترمذی، حدیث 3786. </ref>؛(ای مردم! من در میان شما دو چیز گذاردم كه اگر آنها را بگیرید (و دست به دامن آنها شوید) هرگز گمراه نخواهید شد؛ كتاب خدا وعترتم، اهل بیتم) <br />
<br />
سپس ترمذی میافزاید:همین معنا را ابوذر و ابوسعید (خدری) و زید بن ارقم و خدیفه نیز روایت كردهاند. <br />
<br />
<br />
روایات دیگر این حدیث، چنان كه ذكر شد، در لفظ و محتوا نزدیك و شبیه به هم میباشند، لذا از ذكر آنها خودداری میكنیم. <ref> رك: خلاصه عبقات الأنوار، حدیث ثقلین، دایره المعارف تشیع، مدخل حدیث ثقلین، پیام قرآن، آیت الله مكارم شیرازی و دیگران. </ref> <br />
<br />
لازم به ذکر است صحت حدیث ثقلین از نظر فریقین در رسالهای که «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر در این مورد چاپ نموده به اثبات رسیده است.<br />
<br />
علامه سید محمد حسن میر جهانی(ره) در این مورد می گوید:«روایت شریف، از جمله روایات متواتر است و فراتر از یکصد روایت در کتاب های معتبر شیعه و سنی با همان مضمون بیان شده است و بیشتر آنها نیز تواتر لفظی دارند. برای آگاهی بیشتر از این مطلب می توان به کتاب احقاق الحق علامه نور الله شوشتری، عبقات الانوار علامه میرحامد حسین هندی، و الغدیر علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی(ره) رجوع نمود.» <ref> قرآن و عترت(ع)، موعود، مهر 1386، شماره 80، صفحه 23 در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/6327/70414 سایت حوزه] </ref><br />
<br />
== حدیث ثقلین در منظر [[شیعه]]==<br />
<br />
شیعیان این حدیث صحیح و متواتر را یكی از دلائل امامت و وصایت بلافصل حضرت [[امیر المؤمنین]] علیه السّلام میدانند و آن را به هشتاد و دو طریق، با عبارات گوناگون از [[رسول خدا]] ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت كردهاند.<ref> دایره المعارف تشیع، مدخل حدیث ثقلین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 370. </ref> <br />
<br />
این حدیث شریف خطوط مهمی را در برابر مسلمانان ترسیم میكند كه به قسمتی از آنها اشاره میشود: <br />
<br />
1. قرآن و اهل بیت ـ علیه السّلام ـ همیشه همراه یكدیگر و جدایی ناپذیرند و آنها كه طالب حقایق قرآناند، باید به اهل بیت ـ علیه السّلام ـ رجوع كنند.<br />
<br />
2. همان گونه كه پیروی از قرآن بدون هیچ گونه قید و شرط بر همه مسلمانان واجب است، پیروی از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نیز بدون قید و شرط واجب میباشد.<br />
<br />
3. اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ معصوماند؛ زیرا جدایی ناپذیر بودن آنها از قرآن از یك سو و لزوم پیروی بدون قید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است؛ <br />
<br />
4. پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این حدیث شریف فرمود: «این دو همیشه با هم هستند تا در كنار حوض كوثر نزد من آیند، این به خوبی نشان میدهد كه در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ به عنوان پیشوای معصوم وجود دارد و همان گونه كه قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتاند، پس باید كاوش كنیم و در هر عصر و زمان آنها را بیابیم؛<br />
<br />
5. از این حدیث شریف استفاده میشود كه جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ پایه گمراهی است و هیچ انتخابی را نباید بر انتخاب آنها مقدم داشت.<br />
<br />
6. آنها از همه افضل و اعلم و برترند.<ref> رك: پیام قرآن، ج 9، ص 75. </ref> <br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
== منابع ==<br />
<br />
*[http://www.andisheqom.com/Files/hadith.php?idVeiw=29527&level=4&subid=29527 سيد محمدحسن جواهري، حدیث ثقلین، مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه، سایت اندیشه قم]<br />
*مقاله [[جایگاه اهل البیت علیهم السلام]] در همین دانشنامه<br />
*قرآن و عترت(ع)، موعود، مهر 1386، شماره 80، صفحه 23<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=133 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=133]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=173 صحت و تواتر حديث شريف ثقلين در منابع شيعه]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=39 حديث الثقلين]<br />
<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=12 دراسات في حديث الثقلين و المناقشه في حديث كتاب اللّه وسنتّي]<br />
<br />
[[رده:احادیث با عناوین خاص]]<br />
[[رده:جایگاه اهل البیت]]<br />
<br />
{{حدیث}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A7%D9%85_%DA%A9%D9%84%D8%AB%D9%88%D9%85_%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8&diff=43801ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب2014-11-15T09:10:02Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>{{الگو:بخشی از یک کتاب}}<br />
<br />
<br />
ام کلثوم، (محدث، متوفی قرن 1 ه) دختر علی بن ابی طالب علیه السلام، از زنان محدث عالم پرهیزکار و از اصحاب بود.وی بسیار نوجوان بود که عمر بن خطاب وی را خواستگاری کرد، علی علیه السلام فرمود: «او بچه سال است.» عمر مجددا خواستگاری کرد و حضرت چون راضی به این ازدواج نبود پاسخهای مختلف داد.سرانجام عمر، عباس (عموی پیامبر) را خواست و تهدید کرد و حضرت به ناچار پذیرفت.<br />
<br />
عمر، ام کلثوم را با چهل هزار درهم مهریه به عقد خود در آورد.از عمر پرسیدند: چرا با ام کلثوم ازدواج کردی؟ گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: هر نسب و فامیلی و سببی روز قیامت قطع می شود، جز نسب و سبب با من.خواستم با او پیوند و نسبت داشته باشم.<br />
<br />
البته در صحت سلسله سند و متن این حدیث تردید است.<br />
<br />
هنگامی که حضرت زهرا علیها السلام، دار فانی را وداع گفت، ام کلثوم که پنج سال بیش نداشت برقعی به صورت انداخت و چادری بلند بر سر کرد و با آه و ناله گفت: «یا ابتاه یا رسول الله الان حقا فقدناک فقدا لا لقاء بعده ابدا.»<br />
<br />
پس از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ام کلثوم با چشمی گریان، خطاب به ابن ملجم گفت : وای بر تو، بر پدرم افسوس و اندوهی نیست.اما خداوند تو را در دنیا و آخرت خوار کرد .جایگاه تو جهنم است و تا ابد در آن خواهی ماند.<br />
<br />
ابن عبد البر، ابن اثیر و ابن حجر وی را در زمره صحابیات رسول خدا ذکر کرده اند و ابن سعد ام کلثوم را ذیل نام کسانی ذکر کرده که از غیر رسول الله روایت کرده اند.علامه مامقانی می نویسد: «هی جلیلة القدر فهیمة بلیغة، و انی اعتبرها من الثقات» .عمر رضا کحاله می گوید : از برترین بانوان زمان خویش بود.<br />
<br />
== منبع ==<br />
احمد صادقى اردستانی، زنان دانشمند و راوى حديث<br />
[[Category:زنان نمونه قرن اول]]<br />
[[Category:زنان راوی حدیث]]<br />
[[Category:وابستگان امام علی علیه السلام]]<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=422 ام کلثومي که عمر به اجبار با او ازدواج کرد دختر حضرت زهرا(سلام الله علیها) نبود]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_(%D8%B9%D8%AC)&diff=43797نشانه های ظهور امام زمان (عج)2014-11-15T06:12:25Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>'''منبع:''' نشريه مبلغان، شماره 46.<br />
<br />
'''نشانه هاي ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف'''<br />
<br />
رهبران و بزرگان [[دين]]، براي جلوگيري از انحراف ها و كج روي ها، بايد منجي و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفي نمايند و براي ظهور او نشانه ها و علايمي را بيان كنند تا مردم در تحير و ترديد نمانند. ظهور منجي بشر در دوران آخر زمان، باوري است قطعي و همگاني. اديان و شرايع توحيدي و غيرتوحيدي و نيز بعضي از مكاتب بشري، نويد چنين روزي را به پيروان خويش داده اند. در اين ميان، [[اسلام]] با مباني قوي نظري و عملي، موضوع ظهور را به صورت صحيح تبيين كرده و با راهكارهاي مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظرِ مصلح را در ميان [[جوامع اسلامی]] تبيين كرده است. واژه [[مهدويت]] و مهدي عليه السلام تبلور [[فرهنگ انتظار]] است كه همه مسلمين، اعم از [[شيعه]] و [[اهل سنت]] در باور داشت آن، اتفاق نظر دارند. <br />
<br />
از زمان [[ظهور اسلام]]، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و [[اهل بيت]] عليهم السلام و صحابه و ياران ايشان، عهده دار تبيين [[فرهنگ مهدويت]] بوده اند و اين رسالت در هر عصري، ميان آن ها ادامه پيدا كرده تا دوران [[غيبت كبری]] امام زمان عليه السلام كه در اين برهه مهم و حساس، علما و مبلغان ديني مسئوليت تبيين و تثبيت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرارسيدن روزگار ظهور اميدوار مي كنند.<br />
<br />
'''ضرورت بيان نشانه هاي ظهور'''<br />
<br />
هر مسئله اي كه اهميت و مقبوليت عمومي داشته باشد، مخاطرات و تهديدها نسبت به آن از ناحيه سودجويان و فرصت طلبان بيشتر خواهد شد؛ از جمله اين مسائل كه داراي شاخصه هاي جهاني و همگاني است، ظهور منجي است كه به منزله اعتقاد و باور عمومي در همه اديان مطرح شده است. طبيعي است افرادي كه به دنبال منفعت و سودجويي فردي اند با آزمندي بسيار و با ظاهرسازي فريبنده به اغفال مردم مي پردازند تا به نيت سوء خود برسند.<br />
<br />
از اين رو بيان نشانه ها و علايم ظهور، ضروري است و رهبران و بزرگان [[دين]]، براي جلوگيري از اين انحراف ها و كج روي ها و براي حفظ باورهاي اصيل مردم، بايد منجي و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفي نمايند و براي ظهور و قيام او نشانه ها و علايمي را بيان كنند تا مردم در تميز سره از ناسره در تحير و ترديد نمانند. از همين رو در روايات و [[احاديث]] بسياري منجيِ آخر زمان ([[حضرت مهدی]] عليه السلام) و كيفيت ظهور او، با تمام علايم و نشانه ها بيان شده است.<br />
<br />
در رويكرد كلي و كلان، مي توان نشانه ها و علايم ظهور امام زمان عليه السلام را به انواع مختلف تقسيم كرد كه به يكايك آن ها خواهيم پرداخت:<br />
<br />
'''<I>الف- نشانه هاي عام و خاص</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي عام</I><br />
<br />
آن دسته از نشانه ها و علايمي كه شاخصه هاي كلي و عمومي دارند يعني در قالب پديده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصي متصف نشده اند، «علايم عمومی» ناميده مي شوند؛ نظير احاديث و رواياتي كه از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر مي دهند و از انحرافات و كج روي هايي كه در آن دوره رخ مي دهد سخن به ميان آورده اند كه در واقع، نوعي بيان علايم و نشانه هاي ظهور امام زمان عليه السلام است، اما در قالب و معيار كلي و عمومي.<br />
<br />
«عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: فِي حَديثٍ اَنَّ اللّه َ اَوْحي اِلَيهِ لَيْلَةً اَسْري بِهِ اَنْ يُوصِيَ اِلي عَلِيِّ وَ اَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلي اَنْ قالَ وَ آخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ يُصَلّي عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ يَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَورا وَ ظُلْما... فَقُلْتُ اِلهي وَ سَيِّدي مَتي يَكُوُنُ ذاكَ؟ فَاَوْحَي اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَيَّ: يَكُوُنُ ذالِكَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَ ظَهَرَ الْجَهْلُ وَ كَثُرَ القِراءَةُ وَ قَلَّ الْعَمَلُ وَ كَثُرَ الْقَتْلُ وَ قَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَ كَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَ كَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَ ظَهَرَ الْمُنْكَرُ وَ اَمَرَ اُمّتُكَ بِهِ وَ نَهي عَنِ الْمَعْروُفِ...».<ref> [[اثباة الهداه]]، ج 7، ص 390.</ref><br />
<br />
ابن عباس مي گويد: «در شب [[معراج]]، مطالبي به رسول اكرم صلي الله عليه و آله [[وحی]] شد كه بايد به حضرت [[امام علی]] عليه السلام سفارش كند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت كه از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آن جا كه فرمود: آخرين آن ها نشانه هايي دارد؛ از جمله اين كه عيسي بن مريم پشت سرش [[نماز]] مي خواند؛ زمين را پر از عدل و داد مي كند، چنان چه پر از ظلم و جور شده باشد...<br />
<br />
عرض كردم: خداوندا! آن كي خواهد شد؟ خداوند به من وحي كرد: هرگاه علم از ميان برداشته شود و جهل و ناداني ظاهر شود؛ قرائت هاي [[قرآن]] زياد اما عمل كم شود؛ قتل و كشتار زياد شود، فقهاء و هدايت كنندگان واقعي كم شوند؛ علماي فاسق و خيانت كار زياد شوند... جور و فساد زياد شود؛ منكر ظاهر شود؛ امت تو امر به منكر و نهي از معروف كنند...<br />
<br />
حضرت علي عليه السلام در جواب سؤال «[[صعصعة بن صوحان]]» ـ كه از ياران آن حضرت بود ـ در باب دجال و خروجش، و پيرامون نشانه هايي از ظهور امام زمان عليه السلام، چنين فرمودند: «فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِكَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَ اَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْكِذْبَ، وَاكَلُوا الرِّبا وَ اَخَذُوا الرُّشا وَ شَيَّدُوا البُنْيانَ وَ باعُوا الدّين بِالدُّنْيا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَ شاوَرُوا النِّساءَ وَ قَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...».<ref> [[بحارالانوار]]، ج 52، ص 193.</ref><br />
<br />
علامت خروج و قيام دجال زماني است كه مردم [[نماز]] را ترك كنند و در ميان مردم بميرد، امانت ها را ضايع كنند؛ [[دروغ]] گفتن را [[حلال]] شمارند؛ [[ربا]] بخورند؛ [[رشوه]] بگيرند؛ ساختمان ها را محكم سازند و [[دين]] را به دنيا فروشند؛ مردمان كم عقل را بر كارها گمارند؛ زنان را در كارهاي اجتماعي و شخصي طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام كنند؛ از هوا و هوس پيروي كنند و كشتار و خونريزي را كوچك شمارند...<br />
<br />
* <I>2. نشانه هاي خاص</I><br />
<br />
بعضي از نشانه ها و علايم ظهور، به صورت خاص و با شاخص هاي ويژه در افراد متعين، تبلور مي يابد؛ مثلاً در روايات بسياري ذكر شده است، كه ظهور امام زمان عليه السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پيدا خواهد كرد.<br />
<br />
ظهور و خروج افرادي به نام «[[دجال]]» و «[[سفيانی]]» كه مظهر ضلالت و گمراهي و نيز قيام افرادي مثل [[يمانی]] و [[سيد خراسانی]] كه سنبل هدايت هستند جزء علايم خاص شمرده مي شود و در [[احاديث]]، با اسم و رسم و با ويژگي هاي مخصوص شان وارد شده است.<br />
<br />
[[امام باقر]] عليه السلام فرمودند: «تَنْزِلُ الرّاياتُ السُّودُ الَّتي تَخْرُجُ مِنْ خُراسان اِليَ الْكُوفَةِ، فَاِذا ظَهَرَ الْمَهديُّ بَعَثَ اِلَيه بِالْبَيْعَةِ».<ref> بحارالانوار، ج 52، ص 217.</ref> / پرچم هاي سياهي از ناحيه خراسان بيرون مي آيد و به جانب [[كوفه]] به حركت درمي آيد. پس چون مهدي ظاهر شود، اينان وي را دعوت به [[بيعت]] مي كنند.» و نيز امام باقر عليه السلام فرمود: «براي مهدي ما، دو نشانه است كه از هنگامي كه خداوند آسمان ها و زمين را خلق فرمود، سابقه ندارد: [[خسوف]] در شب اول ماه [[رمضان]] و [[كسوف]] در نيمه همان ماه. و اين دو از زماني كه خداوند آسمان ها و زمين را خلق كرده است، اين چنين وجود نداشته است.»<ref> [[منتخب الاثر]]، ص 444.</ref><br />
<br />
در روايات فوق نشانه ها و علايم خاصي براي ظهور امام زمان عليه السلام تعيين شده است.<br />
<br />
'''<I>ب- نشانه هاي حتمي و غيرحتمي</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي حتمي</I><br />
<br />
علايم و نشانه هايي كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هيچ گونه قيد و شرطي در ايجاد آن ها لحاظ نشده است علايم حتمي ناميده مي شوند و شايد بتوان گفت كه ادعاي ظهور قبل از تحقق آن ها كذب و [[دروغ]] است.<br />
<br />
[[امام سجاد]] عليه السلام فرمود: «اِنَّ اَمْرَالْقائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللّه ِ وَ اَمْرَ السُّفيانِي حَتْمٌ مِنَ اللّه ِ وَلايَكُونُ قائِمٌ اِلاّ بِسُفْيانِي».<ref> بحارالانوار، ج 52، ص 82.</ref> / ظهور قائم، از ناحيه خداوند، قطعي و خروج سفياني نيز، از جانب خداوند قطعي است و قائمي جز با سفياني وجود ندارد.<br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «وَالْيَمانِي مِنَ الْمَحْتُومِ؛ [[قيام يمانی]] از نشانه هاي حتمي است.»<br />
<br />
[[فضل بن شاذان]] از [[ابوحمزه ثمالی]] نقل مي كند: «قُلْتُ لاَبيِ جَعْفَرٍ خُرُوجُ السُّفْيانِي مِنَ الْمَحْتُوم؟ قالَ نَعَمْ وَالنِّداءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها مِنَ الْمَحتُومِ وَاخْتِلافُ بَنِي الْعَباسِ فِي الدَّوْلَةِ مِنَ الْمحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِية مَحْتُومٌ وَ خُرُوجُ الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَّمد مَحْتُومٌ...».<ref> ارشاد مفيد، ج 3، ص 347.</ref><br />
<br />
به امام باقر عليه السلام عرض كردم: آيا خروج سفياني حتمي است؟ فرمودند: آري، صيحه آسماني نيز از علايم حتمي است و طلوع خورشيد از مغرب حتمي است. اختلاف بين [[بنی عباس]] در رابطه با حكومت، حتمي است. كشته شدن [[نفس زكيه]] حتمي است، قيام قائم آل محمد صلي الله عليه و آله حتمي است...».<br />
<br />
* <I>2. نشانه هاي غيرحتمي</I><br />
<br />
بعضي از نشانه هاي ظهور قبل از ظهور، به طور مشروط رخ مي دهند؛ يعني اگر مقتضي آن ها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمي خواهد بود. در ميان نشانه ها و علايم، آن چه حتمي شمرده شده، جزء محتوميات هستند و غير از آن ها كه گروه بسياري از علايم را تشكيل مي دهند جزء علايم غيرحتمي شمرده مي شوند.<br />
<br />
'''<I>ج- علايم بافاصله و بي فاصله</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي نزديك به وقت ظهور</I><br />
<br />
در بعضي از روايات، تصريح شده كه بعضي از علايم در سال ظهور امام زمان عليه السلام، رخ مي دهند؛ يعني قبل از ظهور و در آستانه قيام [[حضرت مهدی]] عليه السلام، اين نشانه ها يكي پس از ديگري پديدار شده، به ظهور امام زمان منتهي مي شود.<br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «خُرُوجُ الثَّلاثَةِ، اَلخُراسانِي وَالسُّفْيانِي وَاليَمانِي فِي سَنَةٍ واحِدَةٍ فِي شَهْرٍ واحِدِ، فِي يَوْمٍ واحِدٍ وَ لَيْسَ فيها رايةً بِأَهْدي مِنْ رايةِ الْيَماني يَهدي اِلَي الْحَقّ».<ref> كتاب غيبت نعماني، ص 252.</ref> / خروج سه كس: قيام خراساني و سفياني و يماني، در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهد بود و در اين ميان، هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني، به حق و هدايت دعوت نمي كند.<br />
<br />
[[امام باقر]] عليه السلام فرمود: «لَيْسَ بَيْنَ قِيامِ القائمِ وَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّكيَّةِ اَكْثَرَ مِنْ خَمْسَ عَشَرَ لَيْلَة».<ref> ارشاد مفيد، ج 2، ص 374؛ [[اعلام الوری]]، ص 427.</ref> / بين ظهور مهدي عليه السلام و كشته شدن [[نفس زكيه]]، بيش از پانزده شب فاصله نيست.»<br />
<br />
* <I>2. علايمي كه با ظهور، فاصله زماني دارد.</I><br />
<br />
بعضي از نشانه ها و علايم در بستر تاريخ با فاصله بسياري با وقت ظهور تحقق مي يابد؛ حتي بعضي از آن ها قبل از تولد امام زمان علیه السلام رخ مي نمايند و بعضي بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زياد، تحقق پيدا كرده و خواهند كرد؛ چنان كه شماري از آن ها، همچون از هم گسستن [[بنی اميه]] و [[بنی عباس]]، خروج [[ابومسلم خراسانی]]، اختلاف بين مسلمانان و... اتفاق افتاده است.<br />
<br />
'''<I>د- علايم زميني و آسماني</I>'''<br />
<br />
* <I>1. علايم طبيعي و زمينی</I><br />
<br />
در ميان نشانه ها و علايم ظهور، غالب آن ها نشانه هاي طبيعي و زميني اند و هر كدام در تثبيت حقانيت ظهور و قيام [[حضرت مهدی]] عليه السلام نقش اساسي دارند.<br />
<br />
[[امام علی]] عليه السلام فرمود: «وَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتي فِي الْحَرَمِ فَيَبْلُغُ السُّفْيانِي، فَيَبْعَثُ اِلَيه جُنْدا مِنْ جُنْدِهِ فَيهْزِمُهُمْ فَيَسيرُ اِلَيه السُّفْياني بِمَنْ مَعَهُ، حَتّي اِذا جاوَزوا بِبَيْداء مِنَ الاَرْضِ، خَسَفَ بِهِمْ، فَلايَنْجوا منْهُمْ اِلاّ المُخْبِرُ عَنْهُمْ». / مردي از خاندان من، در سرزمين حرم قيام مي كند، پس خبر خروج وي به سفياني مي رسد. وي، سپاهي از لشكريان خود را براي جنگ، به سوي او مي فرستد و آنان را شكست مي دهد، آن گاه خود سفياني با همراهانش به جنگ وي مي روند و چون از سرزمين بيداء مي گذرند، زمين آنان را فرو مي برد و جز يك نفر، كه خبر آنان را مي آورد كسي از آنان نجات نمي يابد.<br />
<br />
نشانه هايي نظير فرورفتن سفياني در بيداء، قيام يماني، خراساني، سفياني، دجال، قتل [[نفس زكيه]]، جنگ هاي خونين و... از جمله علايم زميني و طبيعي هستند.<br />
<br />
* <I>2. علايم آسماني</I><br />
<br />
به علت اهميت ظهور امام زمان علیه السلام، علاوه بر نشانه هاي زميني و طبيعي، برخي علايم آسماني نيز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسماني را شناخته و در راستاي تحققِ رسالت و اهداف او مشاركت كنند؛ مانند:<br />
<br />
<I>صيحه آسماني</I><br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «اِذا نادي مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اَنَّ الْحَقَّ فِي آل محمَدٍ صلي الله عليه و آله فَعِنْدَ ذلِكَ يَظْهَرُ المَهديُّ عَلي اَفْواهِ النّاسِ وَ يَشْربُونَ حُبَّهُ، وَلايَكُونُ لَهُمْ ذِكْرُ غَيْرِهِ». / هرگاه گوينده اي از آسمان ندا دهد كه [[حق]] با اولاد محمد صلي الله عليه و آله است، در آن هنگام، ظهور مهدي عليه السلام به سر زبان ها مي افتد، و همه شراب دوستي او مي نوشند و غير او را ياد نمي كنند.<br />
<br />
<I>كسوف</I><br />
<br />
امام صادق عليه السلام فرمود: «عَلامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدي كُسُوفُ الشَّمسِ فِي شَهْرِ رَمَضانٍ في ثَلاثَ عَشَرَةَ وَ اَرْبَعَ عَشَرَةَ مِنْهُ».<ref> [[غيبت]] نعماني، ص 270.</ref> / نشانه ظهور مهدي عليه السلام كسوف خورشيد در ماه مبارك [[رمضان]] است و وقت كسوف سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.aparat.com/v/eUrLX/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D9%86%D8%B2%D8%AF%DB%8C%DA%A9_%D8%A7%D8%B3%D8%AA_%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7_%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81%DB%8C_%D9%BE%D9%88%D8%B1_%D9%88 نقد ظهور بسیار نزدیک است 2]<br />
<br />
[http://313-mobarez.blogfa.com/cat-4.aspx یا اباصالح ادرکنی]<br />
==پانویس ==<br />
<references /><br />
[[Category:علائم ظهور]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_(%D8%B9%D8%AC)&diff=43796نشانه های ظهور امام زمان (عج)2014-11-15T05:57:22Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>'''منبع:''' نشريه مبلغان، شماره 46.<br />
<br />
'''نشانه هاي ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف'''<br />
<br />
رهبران و بزرگان [[دين]]، براي جلوگيري از انحراف ها و كج روي ها، بايد منجي و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفي نمايند و براي ظهور او نشانه ها و علايمي را بيان كنند تا مردم در تحير و ترديد نمانند. ظهور منجي بشر در دوران آخر زمان، باوري است قطعي و همگاني. اديان و شرايع توحيدي و غيرتوحيدي و نيز بعضي از مكاتب بشري، نويد چنين روزي را به پيروان خويش داده اند. در اين ميان، [[اسلام]] با مباني قوي نظري و عملي، موضوع ظهور را به صورت صحيح تبيين كرده و با راهكارهاي مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظرِ مصلح را در ميان [[جوامع اسلامی]] تبيين كرده است. واژه [[مهدويت]] و مهدي عليه السلام تبلور [[فرهنگ انتظار]] است كه همه مسلمين، اعم از [[شيعه]] و [[اهل سنت]] در باور داشت آن، اتفاق نظر دارند. <br />
<br />
از زمان [[ظهور اسلام]]، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و [[اهل بيت]] عليهم السلام و صحابه و ياران ايشان، عهده دار تبيين [[فرهنگ مهدويت]] بوده اند و اين رسالت در هر عصري، ميان آن ها ادامه پيدا كرده تا دوران [[غيبت كبری]] امام زمان عليه السلام كه در اين برهه مهم و حساس، علما و مبلغان ديني مسئوليت تبيين و تثبيت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرارسيدن روزگار ظهور اميدوار مي كنند.<br />
<br />
'''ضرورت بيان نشانه هاي ظهور'''<br />
<br />
هر مسئله اي كه اهميت و مقبوليت عمومي داشته باشد، مخاطرات و تهديدها نسبت به آن از ناحيه سودجويان و فرصت طلبان بيشتر خواهد شد؛ از جمله اين مسائل كه داراي شاخصه هاي جهاني و همگاني است، ظهور منجي است كه به منزله اعتقاد و باور عمومي در همه اديان مطرح شده است. طبيعي است افرادي كه به دنبال منفعت و سودجويي فردي اند با آزمندي بسيار و با ظاهرسازي فريبنده به اغفال مردم مي پردازند تا به نيت سوء خود برسند.<br />
<br />
از اين رو بيان نشانه ها و علايم ظهور، ضروري است و رهبران و بزرگان [[دين]]، براي جلوگيري از اين انحراف ها و كج روي ها و براي حفظ باورهاي اصيل مردم، بايد منجي و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفي نمايند و براي ظهور و قيام او نشانه ها و علايمي را بيان كنند تا مردم در تميز سره از ناسره در تحير و ترديد نمانند. از همين رو در روايات و [[احاديث]] بسياري منجيِ آخر زمان ([[حضرت مهدی]] عليه السلام) و كيفيت ظهور او، با تمام علايم و نشانه ها بيان شده است.<br />
<br />
در رويكرد كلي و كلان، مي توان نشانه ها و علايم ظهور امام زمان عليه السلام را به انواع مختلف تقسيم كرد كه به يكايك آن ها خواهيم پرداخت:<br />
<br />
'''<I>الف- نشانه هاي عام و خاص</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي عام</I><br />
<br />
آن دسته از نشانه ها و علايمي كه شاخصه هاي كلي و عمومي دارند يعني در قالب پديده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصي متصف نشده اند، «علايم عمومی» ناميده مي شوند؛ نظير احاديث و رواياتي كه از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر مي دهند و از انحرافات و كج روي هايي كه در آن دوره رخ مي دهد سخن به ميان آورده اند كه در واقع، نوعي بيان علايم و نشانه هاي ظهور امام زمان عليه السلام است، اما در قالب و معيار كلي و عمومي.<br />
<br />
«عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: فِي حَديثٍ اَنَّ اللّه َ اَوْحي اِلَيهِ لَيْلَةً اَسْري بِهِ اَنْ يُوصِيَ اِلي عَلِيِّ وَ اَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلي اَنْ قالَ وَ آخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ يُصَلّي عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ يَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَورا وَ ظُلْما... فَقُلْتُ اِلهي وَ سَيِّدي مَتي يَكُوُنُ ذاكَ؟ فَاَوْحَي اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَيَّ: يَكُوُنُ ذالِكَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَ ظَهَرَ الْجَهْلُ وَ كَثُرَ القِراءَةُ وَ قَلَّ الْعَمَلُ وَ كَثُرَ الْقَتْلُ وَ قَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَ كَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَ كَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَ ظَهَرَ الْمُنْكَرُ وَ اَمَرَ اُمّتُكَ بِهِ وَ نَهي عَنِ الْمَعْروُفِ...».<ref> [[اثباة الهداه]]، ج 7، ص 390.</ref><br />
<br />
ابن عباس مي گويد: «در شب [[معراج]]، مطالبي به رسول اكرم صلي الله عليه و آله [[وحی]] شد كه بايد به حضرت [[امام علی]] عليه السلام سفارش كند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت كه از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آن جا كه فرمود: آخرين آن ها نشانه هايي دارد؛ از جمله اين كه عيسي بن مريم پشت سرش [[نماز]] مي خواند؛ زمين را پر از عدل و داد مي كند، چنان چه پر از ظلم و جور شده باشد...<br />
<br />
عرض كردم: خداوندا! آن كي خواهد شد؟ خداوند به من وحي كرد: هرگاه علم از ميان برداشته شود و جهل و ناداني ظاهر شود؛ قرائت هاي [[قرآن]] زياد اما عمل كم شود؛ قتل و كشتار زياد شود، فقهاء و هدايت كنندگان واقعي كم شوند؛ علماي فاسق و خيانت كار زياد شوند... جور و فساد زياد شود؛ منكر ظاهر شود؛ امت تو امر به منكر و نهي از معروف كنند...<br />
<br />
حضرت علي عليه السلام در جواب سؤال «[[صعصعة بن صوحان]]» ـ كه از ياران آن حضرت بود ـ در باب دجال و خروجش، و پيرامون نشانه هايي از ظهور امام زمان عليه السلام، چنين فرمودند: «فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِكَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَ اَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْكِذْبَ، وَاكَلُوا الرِّبا وَ اَخَذُوا الرُّشا وَ شَيَّدُوا البُنْيانَ وَ باعُوا الدّين بِالدُّنْيا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَ شاوَرُوا النِّساءَ وَ قَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...».<ref> [[بحارالانوار]]، ج 52، ص 193.</ref><br />
<br />
علامت خروج و قيام دجال زماني است كه مردم [[نماز]] را ترك كنند و در ميان مردم بميرد، امانت ها را ضايع كنند؛ [[دروغ]] گفتن را [[حلال]] شمارند؛ [[ربا]] بخورند؛ [[رشوه]] بگيرند؛ ساختمان ها را محكم سازند و [[دين]] را به دنيا فروشند؛ مردمان كم عقل را بر كارها گمارند؛ زنان را در كارهاي اجتماعي و شخصي طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام كنند؛ از هوا و هوس پيروي كنند و كشتار و خونريزي را كوچك شمارند...<br />
<br />
* <I>2. نشانه هاي خاص</I><br />
<br />
بعضي از نشانه ها و علايم ظهور، به صورت خاص و با شاخص هاي ويژه در افراد متعين، تبلور مي يابد؛ مثلاً در روايات بسياري ذكر شده است، كه ظهور امام زمان عليه السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پيدا خواهد كرد.<br />
<br />
ظهور و خروج افرادي به نام «[[دجال]]» و «[[سفيانی]]» كه مظهر ضلالت و گمراهي و نيز قيام افرادي مثل [[يمانی]] و [[سيد خراسانی]] كه سنبل هدايت هستند جزء علايم خاص شمرده مي شود و در [[احاديث]]، با اسم و رسم و با ويژگي هاي مخصوص شان وارد شده است.<br />
<br />
[[امام باقر]] عليه السلام فرمودند: «تَنْزِلُ الرّاياتُ السُّودُ الَّتي تَخْرُجُ مِنْ خُراسان اِليَ الْكُوفَةِ، فَاِذا ظَهَرَ الْمَهديُّ بَعَثَ اِلَيه بِالْبَيْعَةِ».<ref> بحارالانوار، ج 52، ص 217.</ref> / پرچم هاي سياهي از ناحيه خراسان بيرون مي آيد و به جانب [[كوفه]] به حركت درمي آيد. پس چون مهدي ظاهر شود، اينان وي را دعوت به [[بيعت]] مي كنند.» و نيز امام باقر عليه السلام فرمود: «براي مهدي ما، دو نشانه است كه از هنگامي كه خداوند آسمان ها و زمين را خلق فرمود، سابقه ندارد: [[خسوف]] در شب اول ماه [[رمضان]] و [[كسوف]] در نيمه همان ماه. و اين دو از زماني كه خداوند آسمان ها و زمين را خلق كرده است، اين چنين وجود نداشته است.»<ref> [[منتخب الاثر]]، ص 444.</ref><br />
<br />
در روايات فوق نشانه ها و علايم خاصي براي ظهور امام زمان عليه السلام تعيين شده است.<br />
<br />
'''<I>ب- نشانه هاي حتمي و غيرحتمي</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي حتمي</I><br />
<br />
علايم و نشانه هايي كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هيچ گونه قيد و شرطي در ايجاد آن ها لحاظ نشده است علايم حتمي ناميده مي شوند و شايد بتوان گفت كه ادعاي ظهور قبل از تحقق آن ها كذب و [[دروغ]] است.<br />
<br />
[[امام سجاد]] عليه السلام فرمود: «اِنَّ اَمْرَالْقائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللّه ِ وَ اَمْرَ السُّفيانِي حَتْمٌ مِنَ اللّه ِ وَلايَكُونُ قائِمٌ اِلاّ بِسُفْيانِي».<ref> بحارالانوار، ج 52، ص 82.</ref> / ظهور قائم، از ناحيه خداوند، قطعي و خروج سفياني نيز، از جانب خداوند قطعي است و قائمي جز با سفياني وجود ندارد.<br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «وَالْيَمانِي مِنَ الْمَحْتُومِ؛ [[قيام يمانی]] از نشانه هاي حتمي است.»<br />
<br />
[[فضل بن شاذان]] از [[ابوحمزه ثمالی]] نقل مي كند: «قُلْتُ لاَبيِ جَعْفَرٍ خُرُوجُ السُّفْيانِي مِنَ الْمَحْتُوم؟ قالَ نَعَمْ وَالنِّداءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها مِنَ الْمَحتُومِ وَاخْتِلافُ بَنِي الْعَباسِ فِي الدَّوْلَةِ مِنَ الْمحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِية مَحْتُومٌ وَ خُرُوجُ الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَّمد مَحْتُومٌ...».<ref> ارشاد مفيد، ج 3، ص 347.</ref><br />
<br />
به امام باقر عليه السلام عرض كردم: آيا خروج سفياني حتمي است؟ فرمودند: آري، صيحه آسماني نيز از علايم حتمي است و طلوع خورشيد از مغرب حتمي است. اختلاف بين [[بنی عباس]] در رابطه با حكومت، حتمي است. كشته شدن [[نفس زكيه]] حتمي است، قيام قائم آل محمد صلي الله عليه و آله حتمي است...».<br />
<br />
* <I>2. نشانه هاي غيرحتمي</I><br />
<br />
بعضي از نشانه هاي ظهور قبل از ظهور، به طور مشروط رخ مي دهند؛ يعني اگر مقتضي آن ها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمي خواهد بود. در ميان نشانه ها و علايم، آن چه حتمي شمرده شده، جزء محتوميات هستند و غير از آن ها كه گروه بسياري از علايم را تشكيل مي دهند جزء علايم غيرحتمي شمرده مي شوند.<br />
<br />
'''<I>ج- علايم بافاصله و بي فاصله</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي نزديك به وقت ظهور</I><br />
<br />
در بعضي از روايات، تصريح شده كه بعضي از علايم در سال ظهور امام زمان عليه السلام، رخ مي دهند؛ يعني قبل از ظهور و در آستانه قيام [[حضرت مهدی]] عليه السلام، اين نشانه ها يكي پس از ديگري پديدار شده، به ظهور امام زمان منتهي مي شود.<br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «خُرُوجُ الثَّلاثَةِ، اَلخُراسانِي وَالسُّفْيانِي وَاليَمانِي فِي سَنَةٍ واحِدَةٍ فِي شَهْرٍ واحِدِ، فِي يَوْمٍ واحِدٍ وَ لَيْسَ فيها رايةً بِأَهْدي مِنْ رايةِ الْيَماني يَهدي اِلَي الْحَقّ».<ref> كتاب غيبت نعماني، ص 252.</ref> / خروج سه كس: قيام خراساني و سفياني و يماني، در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهد بود و در اين ميان، هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني، به حق و هدايت دعوت نمي كند.<br />
<br />
[[امام باقر]] عليه السلام فرمود: «لَيْسَ بَيْنَ قِيامِ القائمِ وَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّكيَّةِ اَكْثَرَ مِنْ خَمْسَ عَشَرَ لَيْلَة».<ref> ارشاد مفيد، ج 2، ص 374؛ [[اعلام الوری]]، ص 427.</ref> / بين ظهور مهدي عليه السلام و كشته شدن [[نفس زكيه]]، بيش از پانزده شب فاصله نيست.»<br />
<br />
* <I>2. علايمي كه با ظهور، فاصله زماني دارد.</I><br />
<br />
بعضي از نشانه ها و علايم در بستر تاريخ با فاصله بسياري با وقت ظهور تحقق مي يابد؛ حتي بعضي از آن ها قبل از تولد امام زمان علیه السلام رخ مي نمايند و بعضي بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زياد، تحقق پيدا كرده و خواهند كرد؛ چنان كه شماري از آن ها، همچون از هم گسستن [[بنی اميه]] و [[بنی عباس]]، خروج [[ابومسلم خراسانی]]، اختلاف بين مسلمانان و... اتفاق افتاده است.<br />
<br />
'''<I>د- علايم زميني و آسماني</I>'''<br />
<br />
* <I>1. علايم طبيعي و زمينی</I><br />
<br />
در ميان نشانه ها و علايم ظهور، غالب آن ها نشانه هاي طبيعي و زميني اند و هر كدام در تثبيت حقانيت ظهور و قيام [[حضرت مهدی]] عليه السلام نقش اساسي دارند.<br />
<br />
[[امام علی]] عليه السلام فرمود: «وَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتي فِي الْحَرَمِ فَيَبْلُغُ السُّفْيانِي، فَيَبْعَثُ اِلَيه جُنْدا مِنْ جُنْدِهِ فَيهْزِمُهُمْ فَيَسيرُ اِلَيه السُّفْياني بِمَنْ مَعَهُ، حَتّي اِذا جاوَزوا بِبَيْداء مِنَ الاَرْضِ، خَسَفَ بِهِمْ، فَلايَنْجوا منْهُمْ اِلاّ المُخْبِرُ عَنْهُمْ». / مردي از خاندان من، در سرزمين حرم قيام مي كند، پس خبر خروج وي به سفياني مي رسد. وي، سپاهي از لشكريان خود را براي جنگ، به سوي او مي فرستد و آنان را شكست مي دهد، آن گاه خود سفياني با همراهانش به جنگ وي مي روند و چون از سرزمين بيداء مي گذرند، زمين آنان را فرو مي برد و جز يك نفر، كه خبر آنان را مي آورد كسي از آنان نجات نمي يابد.<br />
<br />
نشانه هايي نظير فرورفتن سفياني در بيداء، قيام يماني، خراساني، سفياني، دجال، قتل [[نفس زكيه]]، جنگ هاي خونين و... از جمله علايم زميني و طبيعي هستند.<br />
<br />
* <I>2. علايم آسماني</I><br />
<br />
به علت اهميت ظهور امام زمان علیه السلام، علاوه بر نشانه هاي زميني و طبيعي، برخي علايم آسماني نيز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسماني را شناخته و در راستاي تحققِ رسالت و اهداف او مشاركت كنند؛ مانند:<br />
<br />
<I>صيحه آسماني</I><br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «اِذا نادي مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اَنَّ الْحَقَّ فِي آل محمَدٍ صلي الله عليه و آله فَعِنْدَ ذلِكَ يَظْهَرُ المَهديُّ عَلي اَفْواهِ النّاسِ وَ يَشْربُونَ حُبَّهُ، وَلايَكُونُ لَهُمْ ذِكْرُ غَيْرِهِ». / هرگاه گوينده اي از آسمان ندا دهد كه [[حق]] با اولاد محمد صلي الله عليه و آله است، در آن هنگام، ظهور مهدي عليه السلام به سر زبان ها مي افتد، و همه شراب دوستي او مي نوشند و غير او را ياد نمي كنند.<br />
<br />
<I>كسوف</I><br />
<br />
امام صادق عليه السلام فرمود: «عَلامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدي كُسُوفُ الشَّمسِ فِي شَهْرِ رَمَضانٍ في ثَلاثَ عَشَرَةَ وَ اَرْبَعَ عَشَرَةَ مِنْهُ».<ref> [[غيبت]] نعماني، ص 270.</ref> / نشانه ظهور مهدي عليه السلام كسوف خورشيد در ماه مبارك [[رمضان]] است و وقت كسوف سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.aparat.com/v/eUrLX/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D9%86%D8%B2%D8%AF%DB%8C%DA%A9_%D8%A7%D8%B3%D8%AA_%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7_%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81%DB%8C_%D9%BE%D9%88%D8%B1_%D9%88 نقد ظهور بسیار نزدیک است 2]<br />
<br />
==پانویس ==<br />
<references /><br />
[[Category:علائم ظهور]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_(%D8%B9%D8%AC)&diff=43795نشانه های ظهور امام زمان (عج)2014-11-15T05:56:13Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>'''منبع:''' نشريه مبلغان، شماره 46.<br />
<br />
'''نشانه هاي ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف'''<br />
<br />
رهبران و بزرگان [[دين]]، براي جلوگيري از انحراف ها و كج روي ها، بايد منجي و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفي نمايند و براي ظهور او نشانه ها و علايمي را بيان كنند تا مردم در تحير و ترديد نمانند. ظهور منجي بشر در دوران آخر زمان، باوري است قطعي و همگاني. اديان و شرايع توحيدي و غيرتوحيدي و نيز بعضي از مكاتب بشري، نويد چنين روزي را به پيروان خويش داده اند. در اين ميان، [[اسلام]] با مباني قوي نظري و عملي، موضوع ظهور را به صورت صحيح تبيين كرده و با راهكارهاي مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظرِ مصلح را در ميان [[جوامع اسلامی]] تبيين كرده است. واژه [[مهدويت]] و مهدي عليه السلام تبلور [[فرهنگ انتظار]] است كه همه مسلمين، اعم از [[شيعه]] و [[اهل سنت]] در باور داشت آن، اتفاق نظر دارند. <br />
<br />
از زمان [[ظهور اسلام]]، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و [[اهل بيت]] عليهم السلام و صحابه و ياران ايشان، عهده دار تبيين [[فرهنگ مهدويت]] بوده اند و اين رسالت در هر عصري، ميان آن ها ادامه پيدا كرده تا دوران [[غيبت كبری]] امام زمان عليه السلام كه در اين برهه مهم و حساس، علما و مبلغان ديني مسئوليت تبيين و تثبيت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرارسيدن روزگار ظهور اميدوار مي كنند.<br />
<br />
'''ضرورت بيان نشانه هاي ظهور'''<br />
<br />
هر مسئله اي كه اهميت و مقبوليت عمومي داشته باشد، مخاطرات و تهديدها نسبت به آن از ناحيه سودجويان و فرصت طلبان بيشتر خواهد شد؛ از جمله اين مسائل كه داراي شاخصه هاي جهاني و همگاني است، ظهور منجي است كه به منزله اعتقاد و باور عمومي در همه اديان مطرح شده است. طبيعي است افرادي كه به دنبال منفعت و سودجويي فردي اند با آزمندي بسيار و با ظاهرسازي فريبنده به اغفال مردم مي پردازند تا به نيت سوء خود برسند.<br />
<br />
از اين رو بيان نشانه ها و علايم ظهور، ضروري است و رهبران و بزرگان [[دين]]، براي جلوگيري از اين انحراف ها و كج روي ها و براي حفظ باورهاي اصيل مردم، بايد منجي و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفي نمايند و براي ظهور و قيام او نشانه ها و علايمي را بيان كنند تا مردم در تميز سره از ناسره در تحير و ترديد نمانند. از همين رو در روايات و [[احاديث]] بسياري منجيِ آخر زمان ([[حضرت مهدی]] عليه السلام) و كيفيت ظهور او، با تمام علايم و نشانه ها بيان شده است.<br />
<br />
در رويكرد كلي و كلان، مي توان نشانه ها و علايم ظهور امام زمان عليه السلام را به انواع مختلف تقسيم كرد كه به يكايك آن ها خواهيم پرداخت:<br />
<br />
'''<I>الف- نشانه هاي عام و خاص</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي عام</I><br />
<br />
آن دسته از نشانه ها و علايمي كه شاخصه هاي كلي و عمومي دارند يعني در قالب پديده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصي متصف نشده اند، «علايم عمومی» ناميده مي شوند؛ نظير احاديث و رواياتي كه از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر مي دهند و از انحرافات و كج روي هايي كه در آن دوره رخ مي دهد سخن به ميان آورده اند كه در واقع، نوعي بيان علايم و نشانه هاي ظهور امام زمان عليه السلام است، اما در قالب و معيار كلي و عمومي.<br />
<br />
«عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: فِي حَديثٍ اَنَّ اللّه َ اَوْحي اِلَيهِ لَيْلَةً اَسْري بِهِ اَنْ يُوصِيَ اِلي عَلِيِّ وَ اَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلي اَنْ قالَ وَ آخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ يُصَلّي عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ يَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَورا وَ ظُلْما... فَقُلْتُ اِلهي وَ سَيِّدي مَتي يَكُوُنُ ذاكَ؟ فَاَوْحَي اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَيَّ: يَكُوُنُ ذالِكَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَ ظَهَرَ الْجَهْلُ وَ كَثُرَ القِراءَةُ وَ قَلَّ الْعَمَلُ وَ كَثُرَ الْقَتْلُ وَ قَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَ كَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَ كَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَ ظَهَرَ الْمُنْكَرُ وَ اَمَرَ اُمّتُكَ بِهِ وَ نَهي عَنِ الْمَعْروُفِ...».<ref> [[اثباة الهداه]]، ج 7، ص 390.</ref><br />
<br />
ابن عباس مي گويد: «در شب [[معراج]]، مطالبي به رسول اكرم صلي الله عليه و آله [[وحی]] شد كه بايد به حضرت [[امام علی]] عليه السلام سفارش كند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت كه از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آن جا كه فرمود: آخرين آن ها نشانه هايي دارد؛ از جمله اين كه عيسي بن مريم پشت سرش [[نماز]] مي خواند؛ زمين را پر از عدل و داد مي كند، چنان چه پر از ظلم و جور شده باشد...<br />
<br />
عرض كردم: خداوندا! آن كي خواهد شد؟ خداوند به من وحي كرد: هرگاه علم از ميان برداشته شود و جهل و ناداني ظاهر شود؛ قرائت هاي [[قرآن]] زياد اما عمل كم شود؛ قتل و كشتار زياد شود، فقهاء و هدايت كنندگان واقعي كم شوند؛ علماي فاسق و خيانت كار زياد شوند... جور و فساد زياد شود؛ منكر ظاهر شود؛ امت تو امر به منكر و نهي از معروف كنند...<br />
<br />
حضرت علي عليه السلام در جواب سؤال «[[صعصعة بن صوحان]]» ـ كه از ياران آن حضرت بود ـ در باب دجال و خروجش، و پيرامون نشانه هايي از ظهور امام زمان عليه السلام، چنين فرمودند: «فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِكَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَ اَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْكِذْبَ، وَاكَلُوا الرِّبا وَ اَخَذُوا الرُّشا وَ شَيَّدُوا البُنْيانَ وَ باعُوا الدّين بِالدُّنْيا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَ شاوَرُوا النِّساءَ وَ قَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...».<ref> [[بحارالانوار]]، ج 52، ص 193.</ref><br />
<br />
علامت خروج و قيام دجال زماني است كه مردم [[نماز]] را ترك كنند و در ميان مردم بميرد، امانت ها را ضايع كنند؛ [[دروغ]] گفتن را [[حلال]] شمارند؛ [[ربا]] بخورند؛ [[رشوه]] بگيرند؛ ساختمان ها را محكم سازند و [[دين]] را به دنيا فروشند؛ مردمان كم عقل را بر كارها گمارند؛ زنان را در كارهاي اجتماعي و شخصي طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام كنند؛ از هوا و هوس پيروي كنند و كشتار و خونريزي را كوچك شمارند...<br />
<br />
* <I>2. نشانه هاي خاص</I><br />
<br />
بعضي از نشانه ها و علايم ظهور، به صورت خاص و با شاخص هاي ويژه در افراد متعين، تبلور مي يابد؛ مثلاً در روايات بسياري ذكر شده است، كه ظهور امام زمان عليه السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پيدا خواهد كرد.<br />
<br />
ظهور و خروج افرادي به نام «[[دجال]]» و «[[سفيانی]]» كه مظهر ضلالت و گمراهي و نيز قيام افرادي مثل [[يمانی]] و [[سيد خراسانی]] كه سنبل هدايت هستند جزء علايم خاص شمرده مي شود و در [[احاديث]]، با اسم و رسم و با ويژگي هاي مخصوص شان وارد شده است.<br />
<br />
[[امام باقر]] عليه السلام فرمودند: «تَنْزِلُ الرّاياتُ السُّودُ الَّتي تَخْرُجُ مِنْ خُراسان اِليَ الْكُوفَةِ، فَاِذا ظَهَرَ الْمَهديُّ بَعَثَ اِلَيه بِالْبَيْعَةِ».<ref> بحارالانوار، ج 52، ص 217.</ref> / پرچم هاي سياهي از ناحيه خراسان بيرون مي آيد و به جانب [[كوفه]] به حركت درمي آيد. پس چون مهدي ظاهر شود، اينان وي را دعوت به [[بيعت]] مي كنند.» و نيز امام باقر عليه السلام فرمود: «براي مهدي ما، دو نشانه است كه از هنگامي كه خداوند آسمان ها و زمين را خلق فرمود، سابقه ندارد: [[خسوف]] در شب اول ماه [[رمضان]] و [[كسوف]] در نيمه همان ماه. و اين دو از زماني كه خداوند آسمان ها و زمين را خلق كرده است، اين چنين وجود نداشته است.»<ref> [[منتخب الاثر]]، ص 444.</ref><br />
<br />
در روايات فوق نشانه ها و علايم خاصي براي ظهور امام زمان عليه السلام تعيين شده است.<br />
<br />
'''<I>ب- نشانه هاي حتمي و غيرحتمي</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي حتمي</I><br />
<br />
علايم و نشانه هايي كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هيچ گونه قيد و شرطي در ايجاد آن ها لحاظ نشده است علايم حتمي ناميده مي شوند و شايد بتوان گفت كه ادعاي ظهور قبل از تحقق آن ها كذب و [[دروغ]] است.<br />
<br />
[[امام سجاد]] عليه السلام فرمود: «اِنَّ اَمْرَالْقائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللّه ِ وَ اَمْرَ السُّفيانِي حَتْمٌ مِنَ اللّه ِ وَلايَكُونُ قائِمٌ اِلاّ بِسُفْيانِي».<ref> بحارالانوار، ج 52، ص 82.</ref> / ظهور قائم، از ناحيه خداوند، قطعي و خروج سفياني نيز، از جانب خداوند قطعي است و قائمي جز با سفياني وجود ندارد.<br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «وَالْيَمانِي مِنَ الْمَحْتُومِ؛ [[قيام يمانی]] از نشانه هاي حتمي است.»<br />
<br />
[[فضل بن شاذان]] از [[ابوحمزه ثمالی]] نقل مي كند: «قُلْتُ لاَبيِ جَعْفَرٍ خُرُوجُ السُّفْيانِي مِنَ الْمَحْتُوم؟ قالَ نَعَمْ وَالنِّداءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها مِنَ الْمَحتُومِ وَاخْتِلافُ بَنِي الْعَباسِ فِي الدَّوْلَةِ مِنَ الْمحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِية مَحْتُومٌ وَ خُرُوجُ الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَّمد مَحْتُومٌ...».<ref> ارشاد مفيد، ج 3، ص 347.</ref><br />
<br />
به امام باقر عليه السلام عرض كردم: آيا خروج سفياني حتمي است؟ فرمودند: آري، صيحه آسماني نيز از علايم حتمي است و طلوع خورشيد از مغرب حتمي است. اختلاف بين [[بنی عباس]] در رابطه با حكومت، حتمي است. كشته شدن [[نفس زكيه]] حتمي است، قيام قائم آل محمد صلي الله عليه و آله حتمي است...».<br />
<br />
* <I>2. نشانه هاي غيرحتمي</I><br />
<br />
بعضي از نشانه هاي ظهور قبل از ظهور، به طور مشروط رخ مي دهند؛ يعني اگر مقتضي آن ها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمي خواهد بود. در ميان نشانه ها و علايم، آن چه حتمي شمرده شده، جزء محتوميات هستند و غير از آن ها كه گروه بسياري از علايم را تشكيل مي دهند جزء علايم غيرحتمي شمرده مي شوند.<br />
<br />
'''<I>ج- علايم بافاصله و بي فاصله</I>'''<br />
<br />
* <I>1. نشانه هاي نزديك به وقت ظهور</I><br />
<br />
در بعضي از روايات، تصريح شده كه بعضي از علايم در سال ظهور امام زمان عليه السلام، رخ مي دهند؛ يعني قبل از ظهور و در آستانه قيام [[حضرت مهدی]] عليه السلام، اين نشانه ها يكي پس از ديگري پديدار شده، به ظهور امام زمان منتهي مي شود.<br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «خُرُوجُ الثَّلاثَةِ، اَلخُراسانِي وَالسُّفْيانِي وَاليَمانِي فِي سَنَةٍ واحِدَةٍ فِي شَهْرٍ واحِدِ، فِي يَوْمٍ واحِدٍ وَ لَيْسَ فيها رايةً بِأَهْدي مِنْ رايةِ الْيَماني يَهدي اِلَي الْحَقّ».<ref> كتاب غيبت نعماني، ص 252.</ref> / خروج سه كس: قيام خراساني و سفياني و يماني، در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهد بود و در اين ميان، هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني، به حق و هدايت دعوت نمي كند.<br />
<br />
[[امام باقر]] عليه السلام فرمود: «لَيْسَ بَيْنَ قِيامِ القائمِ وَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّكيَّةِ اَكْثَرَ مِنْ خَمْسَ عَشَرَ لَيْلَة».<ref> ارشاد مفيد، ج 2، ص 374؛ [[اعلام الوری]]، ص 427.</ref> / بين ظهور مهدي عليه السلام و كشته شدن [[نفس زكيه]]، بيش از پانزده شب فاصله نيست.»<br />
<br />
* <I>2. علايمي كه با ظهور، فاصله زماني دارد.</I><br />
<br />
بعضي از نشانه ها و علايم در بستر تاريخ با فاصله بسياري با وقت ظهور تحقق مي يابد؛ حتي بعضي از آن ها قبل از تولد امام زمان علیه السلام رخ مي نمايند و بعضي بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زياد، تحقق پيدا كرده و خواهند كرد؛ چنان كه شماري از آن ها، همچون از هم گسستن [[بنی اميه]] و [[بنی عباس]]، خروج [[ابومسلم خراسانی]]، اختلاف بين مسلمانان و... اتفاق افتاده است.<br />
<br />
'''<I>د- علايم زميني و آسماني</I>'''<br />
<br />
* <I>1. علايم طبيعي و زمينی</I><br />
<br />
در ميان نشانه ها و علايم ظهور، غالب آن ها نشانه هاي طبيعي و زميني اند و هر كدام در تثبيت حقانيت ظهور و قيام [[حضرت مهدی]] عليه السلام نقش اساسي دارند.<br />
<br />
[[امام علی]] عليه السلام فرمود: «وَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتي فِي الْحَرَمِ فَيَبْلُغُ السُّفْيانِي، فَيَبْعَثُ اِلَيه جُنْدا مِنْ جُنْدِهِ فَيهْزِمُهُمْ فَيَسيرُ اِلَيه السُّفْياني بِمَنْ مَعَهُ، حَتّي اِذا جاوَزوا بِبَيْداء مِنَ الاَرْضِ، خَسَفَ بِهِمْ، فَلايَنْجوا منْهُمْ اِلاّ المُخْبِرُ عَنْهُمْ». / مردي از خاندان من، در سرزمين حرم قيام مي كند، پس خبر خروج وي به سفياني مي رسد. وي، سپاهي از لشكريان خود را براي جنگ، به سوي او مي فرستد و آنان را شكست مي دهد، آن گاه خود سفياني با همراهانش به جنگ وي مي روند و چون از سرزمين بيداء مي گذرند، زمين آنان را فرو مي برد و جز يك نفر، كه خبر آنان را مي آورد كسي از آنان نجات نمي يابد.<br />
<br />
نشانه هايي نظير فرورفتن سفياني در بيداء، قيام يماني، خراساني، سفياني، دجال، قتل [[نفس زكيه]]، جنگ هاي خونين و... از جمله علايم زميني و طبيعي هستند.<br />
<br />
* <I>2. علايم آسماني</I><br />
<br />
به علت اهميت ظهور امام زمان علیه السلام، علاوه بر نشانه هاي زميني و طبيعي، برخي علايم آسماني نيز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسماني را شناخته و در راستاي تحققِ رسالت و اهداف او مشاركت كنند؛ مانند:<br />
<br />
<I>صيحه آسماني</I><br />
<br />
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: «اِذا نادي مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اَنَّ الْحَقَّ فِي آل محمَدٍ صلي الله عليه و آله فَعِنْدَ ذلِكَ يَظْهَرُ المَهديُّ عَلي اَفْواهِ النّاسِ وَ يَشْربُونَ حُبَّهُ، وَلايَكُونُ لَهُمْ ذِكْرُ غَيْرِهِ». / هرگاه گوينده اي از آسمان ندا دهد كه [[حق]] با اولاد محمد صلي الله عليه و آله است، در آن هنگام، ظهور مهدي عليه السلام به سر زبان ها مي افتد، و همه شراب دوستي او مي نوشند و غير او را ياد نمي كنند.<br />
<br />
<I>كسوف</I><br />
<br />
امام صادق عليه السلام فرمود: «عَلامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدي كُسُوفُ الشَّمسِ فِي شَهْرِ رَمَضانٍ في ثَلاثَ عَشَرَةَ وَ اَرْبَعَ عَشَرَةَ مِنْهُ».<ref> [[غيبت]] نعماني، ص 270.</ref> / نشانه ظهور مهدي عليه السلام كسوف خورشيد در ماه مبارك [[رمضان]] است و وقت كسوف سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.aparat.com/v/eUrLX/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D9%86%D8%B2%D8%AF%DB%8C%DA%A9_%D8%A7%D8%B3%D8%AA_%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7_%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81%DB%8C_%D9%BE%D9%88%D8%B1_%D9%88 نقد ظهور بسیتر نزدیک است 2]<br />
<br />
==پانویس ==<br />
<references /><br />
[[Category:علائم ظهور]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B9_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=43794شرایع الاسلام (کتاب)2014-11-14T16:11:16Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>'''منبع:''' کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی<br />
<br />
'''نویسنده:''' محمدرضا ضمیری<br />
<br />
'''مؤلف:'''<br />
<br />
جعفر بن حسن بن یحیى بن حسن بن سعید هُذلى نجم الدین ابوالقاسم حلى، مشهور به [[محقق حلى]] (م 676 ق).<br />
<br />
'''زندگینامه و اظهارنظرها:'''<br />
<br />
وى، كه یكى از بزرگ ترین علماى اسلام و مكتب تشیع در طول تاریخ است، در حله به دنیا آمد. گفته شده كه [[خواجه نصرالدین طوسى]] گاه در درس محقق حاضر مى شد و محقق به احترام خواجه از جا برخاسته، از او درخواست تدریس مى نمود ولى او قبول نمى كرد و به استماع درس مى پرداخت.<br />
<br />
در صورت عدم قرینه، محقق مطلق متوجه به این دانشمند است كه در علم و فهم شهره آفاق است و طوائف اعلام به مقامات عالى او اعتراف كرده اند. علامه حلى درباره او مى گوید: «كان افضل اهل عصره فى الفقه».<br />
<br />
'''استادان:'''<br />
<br />
پدرش حسن، [[نجیبالدین محمد بن جعفر بن هبة اللّه ابن نما]]، [[سید فخار بن معد موسوى]]، [[محمد بن عبدالله بن زهره حسینى]]، [[حلبى]]، [[سالم بن محفوظ بن عزیزة بن وشاح]]، [[مجدالدین على بن حسن بن ابراهیم عریضى]].<br />
<br />
'''شاگردان:'''<br />
<br />
خواهرزاده وى [[علامه حلى | حسن بن یوسف بن مطهر]] معروف به [[علامه حلى]]، [[عبدالكریم بن احمد بن موسى بن طاووس]]، [[عزالدین حسن بن ابوطالب یوسفى آبى]]، [[یحیى بن احمد بن یحیى بن حسن بن سعید هذبى]]، [[محمد بن احمد بن صالح قُسِّینى]]، [[ابوجعفر محمد بن على قاشى]]، [[محفوظ بن وشاح بن محمد]]، [[یوسف بن حاتم عاملى]]، شاعر [[صفى الدین عبدالعزیز بن سرایا الحلّى]] وزیرِ [[ابوالقاسم بن وزیر مؤید الدین بن علقمى]].<br />
<br />
'''تألیفات مهم:'''<br />
<br />
شرائع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام، [[مختصر النافع]]، [[المعتبر فى شرح المختصر]]، [[نكت النهایه]]، [[المعارج فى اصول الفقه]]، [[نهایة الاصول الى المعرفة الاصول]]، [[رسالة التیاسر فى القبلة، اللُّهنة فى المنطق]]<ref> روضات الجنات، ج 2، ص 432؛ موسوعة الطبقات الفقهاء، ج 7، ص 55؛ علماى بزرگ شیعه، ص 61.</ref> و...<br />
<br />
'''معرفى اجمالى كتاب:''' <br />
<br />
شرایع كه در صحت و قوام بى نظیر است، مرجع بیشتر فقها و مراجع مى باشد و از سبك و اسلوب خاصى برخوردار است. شرایع الاسلام حاوى دوازده هزار مسئله از مسائل حلال و حرام و شامل كلیه ابواب فقهى است.<br />
<br />
'''شروح و تعلیقات:'''<br />
<br />
[[مسالك الأفهام]] از [[شهید ثانى]]؛ [[جواهرالكلام]] از شیخ [[محمدحسن نجفى]]؛ موارد الانام از شیخ [[عباس بن على كاشف الغطاء]].<br />
<br />
'''وضعیت نشر:'''<br />
<br />
این كتاب به كوشش انتشارات استقلال در تهران، به سال 1409 ق چاپ و منتشر شده است.<br />
<br />
==پانویس ==<br />
<references /><br />
[[رده:منابع فقهی]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD_%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87&diff=43791عباس مصباح زاده2014-11-13T10:50:49Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==عبّاس مصباح زاده==<br />
«عباس مصباح زاده» در سال 1311 ش متولد شد. <br />
پدرش شيخ اسماعيل مصباح و پدر بزرگش ميرزا جهانبخش منجّم باشى، از منجّمين بزرگ عصر قاجار و از مدرّسين معروف دارالفنون و مدرسه خان مروى بوده است.<br />
<br />
خانواده مصباحزاده از فرط علاقه مذهبى در شهر قم متوطن گرديدند. شيخ عباس پس از گذرانيدن دوران تحصيل دبستان و دبيرستان، از آغاز جوانى به تهران آمد و نزد پدر به تحصيل علم نجوم و فن استخراج تقويم مشغول شد و پس از دو سال، خود موفق به فراگرفتن اين علم گرديد و به چاپ تقويم به نام خود شخصاً همت گماشت، چنانچه از سال 1328 ش تا كنون مرتباً تقويم علمى ذى قيمت خود را طبع و نشر نموده است و نيز در استخراج خسوف و كسوف و رؤيت هلال و بدر و ساير قسمتهاى اين فن، نهايت دقت و استادى را به كار مى برد.<br />
اين مرد دانشمند، گويا از سال 1328 ش در كسوت روحانيت درآمده و با اجازه پدر والامقامش، خود براى ادامه تحصيلات در فقه و اصول و فنون اديبه و عربيه، مجدداً به قم معاودت نمود و در حوزه علميه آن ديار به كار مشغول گرديد و پس از سه سال تحصيل در حوزه مزبور، مورد نظر و عنايت خاص مرحوم آيتالله سيد محمد حجت كوه كمرى (روانشاد) كه از بنيانگذاران حوزه علميه قم و از مراجع عظيم و مدرسين عالى قدر عالم تشيع بودند، واقع شد و در مدرسه حجتيه به تدريس علم هيئت اشتغال ورزيد، تا اينكه در سال 1332 ش افتخار دامادى آن شخصيت نامى عالم تشيع نصيبش گرديد و به تشويق آن مرد بزرگوار، به تمرين و تعلم ذوقيات از قبيل خط و نقاشى پرداخته و بعد از رسيدن به مهارت و استادى در فن مزبور، قرآنى به خط خود به امر معظم له نگاشته كه توسط مؤسسه حاج محمد على علمى در تهران به چاب رسيد و اكنون مورد استفاده عموم است كه دير زمانى نمى گذرد كه حاج مصباح زاده به كوشش و اهتمام شبانه روزى خود و با كمك و مساعدت جمعى از فضلا و خيرانديشان، هيئتى براى چاپ كتب دينى تشكيل داده و علاوه بر رسيدگى به امور هئيت مذكور، مدت چهار سال است كه با جهد و جهد خستگى ناپذيرى به تدريس رياضيات و ادبيات و فنون مختلف هنر از قبيل خط و نقاشى و مينياتور به تعليم و تربيت افرادى مشغول بوده و شاگردان لايق و مبرزى تحويل جامعه داده است. او از موهبت طبع شعر بهره مند و اشعار نغز پارسى و عربى بسيارى گفته و در نثر توانا و در خط نستعليق از بهترين شاگردان خطاط معاصر بحرينى عشقى مى باشد.<br />
<br />
وى در فقه و اصول از محضر بزرگانى همچون شيخ مرتضى حائرى، محقق داماد و آيت الله بروجردى بهره مند شد و در درس اخلاق از امام خمينى (ره) و جلسات درس علامه طباطبائى، علامه ابوالحسن شعرانى و مهدى الهى قمشه اى بهره برد.<br />
او به فعاليتهاى فرهنگى و مذهبى و ساختن مراكز علمى مذهبى در ايران و خارج همت داشت و با باهنر، بهشتى، مفتح و مكارم شيرازى در زمينه هاى علمى و تعليم و تربيت همكارى داشت.<br />
در سال 1350 ش وى به انگلستان عزيمت نمود و پس از ديدار از مراكز علمى و دانشگاهى آن كشور به رصد خانه گرينويچ لندن رفته و با دانشمندان نجوم به بحث و مشاوره پرداخت و از كتابخانه خطّى موزه بريتانيا استفاده نمود.<br />
نظريّات علمى و نجومى استاد همواره مورد توجّه محافل دانشگاهى و حوزه هاى علميّه بوده است. براى نمونه مى توان به مسئله طلوع فجر و محاسبه زاويه قبله در كشورهاى اروپائى و امريكايى و اوقات شرعيّه استخراج ايشان در مراكز اسلامى اروپا و امريكا اشاره كرد.<br />
وى در اوان جوانى چندين سال در مدرسه حجّتيّه قم به تدريس هيئت و نجوم براى طلاّب حوزه علميّه قم اشتغال و با استاد جامع علاّمه ابوالحسن شعرانى مفاوضات و مناظرات داشته است.<br />
<br />
==آثار==<br />
1- تقويم سالانه؛<br />
<br />
2- ترجمه قرآن كريم؛<br />
<br />
3- ترجمه صحيفه سجّاديه؛<br />
<br />
4- ترجمه ادعيّه مفاتيح الجنان؛<br />
<br />
5- دو جلد كتاب در علم نجوم و ستاره شناسى از ديدگاه علمى و تجربى؛<br />
<br />
6- صلاى عشق؛<br />
<br />
7- مناجات با قاضى الحاجات؛<br />
<br />
8- دعاى دوازده امام؛<br />
<br />
9- ترجمه فارسى دعاى كميل و دعاى توسل.<br />
<br />
==معرفی کتاب==<br />
نام كتاب: ترجمه قرآن<br />
<br />
نويسنده: مصباح زاده عباس<br />
<br />
موضوع: ترجمه لفظى<br />
<br />
قرن: 15<br />
<br />
زبان: فارسى<br />
<br />
مذهب: شيعى<br />
<br />
ناشر: سازمان انتشارات بدرقه جاويدان<br />
<br />
مكان چاپ: تهران<br />
<br />
سال چاپ: 1380 ش<br />
<br />
نوبت چاپ: اول<br />
<br />
توضيح: كامل<br />
<br />
==منبع==<br />
جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B4%D8%A7%D9%87_%D9%88%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AF%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C&diff=43790شاه ولی الله دهلوی2014-11-13T10:49:50Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==شاه ولى الله دهلوى==<br />
«ابوالفياض قطب الدين احمد بن عبدالرحيم» معروف به «شاه ولى الله دهلوى» و« محدث دهلوى» دانشمند مسلمان (قرآن شناس، حديث پژوه، فقه پژوه و متكلم)، اسلام شناس و احياگر اصلاحگرى عرفانى مشرب بزرگ انديشه دينى، اخلاقى و اجتماعى، سياسى در قرن دوازدهم هجرى در شبه قاره هند (متولد و متوفى و مدفون در دهلى (1114- 1176 ق) مى باشد.<br />
<br />
اولين معلم او پدرش شاه (كلمه شاه، لقب طريقتى، عرفانى است) عبدالرحيم عمرى ( م 1131)، موسس و مدير مدرسه علميه رحيميه در دهلى بود. معروف است كه در هفت سالگى قرآن كريم را حفظ كرد. <br />
در پانزده سالگى به توصيه پدر به طريقت صوفيانه نقش بنديه وارد شد. سپس استاد و مدير مدرسه پدر گرديد.<br />
در سال 1143 ق به حج رفت و اين فريضه دينى واجب را به جاى آورد؛ و چهارده ماه در حرمين شريفين، به ويژه مدينه رحل اقامت افكند و نزد علماى بزرگ آنجا به تجديد و توسعه آموخته هاى خود، به ويژه در زمينه حديث پرداخت.<br />
در سال 1145 ق به هند بازگشت و از آن پس عمر خود را يكسره وقف تعليم، تاليف و ارشاد ياران طريقت خود كرد. يك دهه بعد، اثر گرانسنگ علمى، اجتماعى خود« حجت الله البالغة» را به عربى نوشت.<br />
وى در اين كتاب صلاى احياگرى و بازگشت به خلوص اوليه فرهنگ و علوم اسلامى، با تاكيد بر قرآن و حديث و نيز چاره انديشى هاى اجتماعى براى حل معضلات مسلمانان در داده است. نگرش و انديشه صوفيانه او، ته رنگى در آثارش دارد و هدفش به بار آوردن تهذيب نفس و وسعت مشرب است و در هر حال، برجسته و موكد نيست.<br />
<br />
او داراى زندگى نامه خودنوشت كوتاهى به نام «الجزء اللطيف فى ترجمة العبد الضعيف» (به فارسى) است و در كتاب «انفاس العارفين» هم اشارات زندگى نامه اى دارد. نهضت فرهنگى و اجتماعى، سياسى اى كه او، فرزندان (به ويژه عبدالعزيز از ميان پنج پسرش) و شاگردانش به بار آورند، به تعبير عبيدالله سندى( م 1944)، «نهضت ولى الله» نام گرفت. پس از تاسيس پاكستان و استقلال آن، شاه ولى الله به صورت قهرمان ملى و متفكر سياسى، اجتماعى تلقى شد و به او همان شأنى را دادند كه به عارف مسلمان هندى و مصلح دينى، اجتماعى قرن هفدهم ميلادى يعنى شيخ احمد سرهندى داده بودند. امروزه، چنان كه اشاره شد، نهضتهاى بزرگ دينى اسلامى در گستره جنوب آسيا، به ويژه گروهى به نام ديوبندى كه تكثرگرايى و روحيه و پيش زمينه عرفانى دارند، خود را ملهم از آراء و آثار شاه ولى الله و فرزندش شاه عبدالعزيز مى دانند.<br />
جنبشهايى كه كما بيش صوفى، تصوف ستيزند، نظير اهل حديث، حتى پيروان مولانا مودودى، در زندگى و آثار شاه ولى الله، بازگشت به مبانى اصلى شريعت، طرد سياسى تاثيرات و نفوذ فرهنگى، استعمارى بيگانه و در يك كلام، سرچشمه اعتقادات اصلاح طلبانه خود را مى يابند. در زمان حيات شاه ولى الله، مخالفتهاى فرقه هاى نژادى غيرمسلمان هندى نظير «جات» و «مراتهه»، و قهراً پس از وفاتش اشغال و استعمار انگلستان در كار بود. نواده او شاه اسماعيل شهيد، با وجود تلاش براى برانداختن رسوم خرافه آميز محلى بعضى از توده هاى مسلمانان و نيز اعتقاد به لزوم جهاد با نيروهاى غيرمسلمان و اشغالگر هند، در عين حال، مانند جدش شاه ولى الله، داراى آثار عرفانى بر وفق مكتب [[ابن عربى]] است.<br />
دسته ديگرى از پيروان او كه برجسته ترين آنها، شاگرد و خويشاوند نزديك او محمد عاشق( م 1773) بود، در عمل، پيگير گرايشهاى عرفانى شاه ولى الله شدند.<br />
شاه ولى الله مردى كوشا و كثير التاليف بود. آثار او را تا يكصد كتاب و رساله هم برشمرده اند كه در حدود سى اثر از آنها به چاپ رسيده است. <br />
آثار او به دو زبان عربى و فارسى نوشته شده است.<br />
برخى از آثار او از اين قبيلند:<br />
1- الطاف القدس فى معرفة لطائف النفس؛<br />
2- الانتباة فى سلاسل اولياء الله؛<br />
3- اتحاف النبية فى ما يحتاج اليه المحدث و الفقيه؛<br />
4- فتح الرحمن فى ترجمة القرآن كه پايان ترجمه و پاكنويس آن به تصريح خود شاه ولى الله در 1151 ق بوده است.؛<br />
5- الفوز الكبير فى اصول التفسير كه رسالهاى كم حجم و پر مغز درباره اصول و مبانى تفسير قرآن است؛<br />
6- المقدمة فى قوانين الترجمة؛<br />
7- نامه هاى فارسى.<br />
<br />
==معرفی کتاب==<br />
نام كتاب: ترجمه قرآن<br />
<br />
نويسنده: دهلوى شاه ولى الله<br />
<br />
موضوع: ترجمه لفظى<br />
<br />
قرن: 12<br />
<br />
زبان: فارسى كهن<br />
<br />
مذهب: سنى<br />
<br />
ناشر: مجمع ملك فهد لطباعةالمصحف الشريف<br />
<br />
مكان چاپ: مدينه<br />
<br />
سال چاپ: 1417 ق<br />
<br />
نوبت چاپ: اول<br />
<br />
تحقيق: عبد الغفور عبد الحق بلوچ و شيخ محمد على<br />
<br />
توضيح: كامل<br />
<br />
==منبع==<br />
جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD_%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87&diff=43778عباس مصباح زاده2014-11-12T19:20:16Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==عبّاس مصباح زاده==<br />
«عباس مصباح زاده» در سال 1311 ش متولد شد. <br />
پدرش شيخ اسماعيل مصباح و پدر بزرگش ميرزا جهانبخش منجّم باشى، از منجّمين بزرگ عصر قاجار و از مدرّسين معروف دارالفنون و مدرسه خان مروى بوده است.<br />
<br />
خانواده مصباحزاده از فرط علاقه مذهبى در شهر قم متوطن گرديدند. شيخ عباس پس از گذرانيدن دوران تحصيل دبستان و دبيرستان، از آغاز جوانى به تهران آمد و نزد پدر به تحصيل علم نجوم و فن استخراج تقويم مشغول شد و پس از دو سال، خود موفق به فراگرفتن اين علم گرديد و به چاپ تقويم به نام خود شخصاً همت گماشت، چنانچه از سال 1328 ش تا كنون مرتباً تقويم علمى ذى قيمت خود را طبع و نشر نموده است و نيز در استخراج خسوف و كسوف و رؤيت هلال و بدر و ساير قسمتهاى اين فن، نهايت دقت و استادى را به كار مى برد.<br />
اين مرد دانشمند، گويا از سال 1328 ش در كسوت روحانيت درآمده و با اجازه پدر والامقامش، خود براى ادامه تحصيلات در فقه و اصول و فنون اديبه و عربيه، مجدداً به قم معاودت نمود و در حوزه علميه آن ديار به كار مشغول گرديد و پس از سه سال تحصيل در حوزه مزبور، مورد نظر و عنايت خاص مرحوم آيتالله سيد محمد حجت كوه كمرى (روانشاد) كه از بنيانگذاران حوزه علميه قم و از مراجع عظيم و مدرسين عالى قدر عالم تشيع بودند، واقع شد و در مدرسه حجتيه به تدريس علم هيئت اشتغال ورزيد، تا اينكه در سال 1332 ش افتخار دامادى آن شخصيت نامى عالم تشيع نصيبش گرديد و به تشويق آن مرد بزرگوار، به تمرين و تعلم ذوقيات از قبيل خط و نقاشى پرداخته و بعد از رسيدن به مهارت و استادى در فن مزبور، قرآنى به خط خود به امر معظم له نگاشته كه توسط مؤسسه حاج محمد على علمى در تهران به چاب رسيد و اكنون مورد استفاده عموم است كه دير زمانى نمى گذرد كه حاج مصباح زاده به كوشش و اهتمام شبانه روزى خود و با كمك و مساعدت جمعى از فضلا و خيرانديشان، هيئتى براى چاپ كتب دينى تشكيل داده و علاوه بر رسيدگى به امور هئيت مذكور، مدت چهار سال است كه با جهد و جهد خستگى ناپذيرى به تدريس رياضيات و ادبيات و فنون مختلف هنر از قبيل خط و نقاشى و مينياتور به تعليم و تربيت افرادى مشغول بوده و شاگردان لايق و مبرزى تحويل جامعه داده است. او از موهبت طبع شعر بهره مند و اشعار نغز پارسى و عربى بسيارى گفته و در نثر توانا و در خط نستعليق از بهترين شاگردان خطاط معاصر بحرينى عشقى مى باشد.<br />
<br />
وى در فقه و اصول از محضر بزرگانى همچون شيخ مرتضى حائرى، محقق داماد و آيت الله بروجردى بهره مند شد و در درس اخلاق از امام خمينى (ره) و جلسات درس علامه طباطبائى، علامه ابوالحسن شعرانى و مهدى الهى قمشه اى بهره برد.<br />
او به فعاليتهاى فرهنگى و مذهبى و ساختن مراكز علمى مذهبى در ايران و خارج همت داشت و با باهنر، بهشتى، مفتح و مكارم شيرازى در زمينه هاى علمى و تعليم و تربيت همكارى داشت.<br />
در سال 1350 ش وى به انگلستان عزيمت نمود و پس از ديدار از مراكز علمى و دانشگاهى آن كشور به رصد خانه گرينويچ لندن رفته و با دانشمندان نجوم به بحث و مشاوره پرداخت و از كتابخانه خطّى موزه بريتانيا استفاده نمود.<br />
نظريّات علمى و نجومى استاد همواره مورد توجّه محافل دانشگاهى و حوزه هاى علميّه بوده است. براى نمونه مى توان به مسئله طلوع فجر و محاسبه زاويه قبله در كشورهاى اروپائى و امريكايى و اوقات شرعيّه استخراج ايشان در مراكز اسلامى اروپا و امريكا اشاره كرد.<br />
وى در اوان جوانى چندين سال در مدرسه حجّتيّه قم به تدريس هيئت و نجوم براى طلاّب حوزه علميّه قم اشتغال و با استاد جامع علاّمه ابوالحسن شعرانى مفاوضات و مناظرات داشته است.<br />
<br />
==آثار==<br />
1- تقويم سالانه؛<br />
<br />
2- ترجمه قرآن كريم؛<br />
<br />
3- ترجمه صحيفه سجّاديه؛<br />
<br />
4- ترجمه ادعيّه مفاتيح الجنان؛<br />
<br />
5- دو جلد كتاب در علم نجوم و ستاره شناسى از ديدگاه علمى و تجربى؛<br />
<br />
6- صلاى عشق؛<br />
<br />
7- مناجات با قاضى الحاجات؛<br />
<br />
8- دعاى دوازده امام؛<br />
<br />
9- ترجمه فارسى دعاى كميل و دعاى توسل.<br />
<br />
==منبع==<br />
جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD_%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87&diff=43777عباس مصباح زاده2014-11-12T19:19:33Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==عبّاس مصباح زاده==<br />
«عباس مصباح زاده» در سال 1311 ش متولد شد. <br />
پدرش شيخ اسماعيل مصباح و پدر بزرگش ميرزا جهانبخش منجّم باشى، از منجّمين بزرگ عصر قاجار و از مدرّسين معروف دارالفنون و مدرسه خان مروى بوده است.<br />
<br />
خانواده مصباحزاده از فرط علاقه مذهبى در شهر قم متوطن گرديدند. شيخ عباس پس از گذرانيدن دوران تحصيل دبستان و دبيرستان، از آغاز جوانى به تهران آمد و نزد پدر به تحصيل علم نجوم و فن استخراج تقويم مشغول شد و پس از دو سال، خود موفق به فراگرفتن اين علم گرديد و به چاپ تقويم به نام خود شخصاً همت گماشت، چنانچه از سال 1328 ش تا كنون مرتباً تقويم علمى ذى قيمت خود را طبع و نشر نموده است و نيز در استخراج خسوف و كسوف و رؤيت هلال و بدر و ساير قسمتهاى اين فن، نهايت دقت و استادى را به كار مى برد.<br />
اين مرد دانشمند، گويا از سال 1328 ش در كسوت روحانيت درآمده و با اجازه پدر والامقامش، خود براى ادامه تحصيلات در فقه و اصول و فنون اديبه و عربيه، مجدداً به قم معاودت نمود و در حوزه علميه آن ديار به كار مشغول گرديد و پس از سه سال تحصيل در حوزه مزبور، مورد نظر و عنايت خاص مرحوم آيتالله سيد محمد حجت كوه كمرى (روانشاد) كه از بنيانگذاران حوزه علميه قم و از مراجع عظيم و مدرسين عالى قدر عالم تشيع بودند، واقع شد و در مدرسه حجتيه به تدريس علم هيئت اشتغال ورزيد، تا اينكه در سال 1332 ش افتخار دامادى آن شخصيت نامى عالم تشيع نصيبش گرديد و به تشويق آن مرد بزرگوار، به تمرين و تعلم ذوقيات از قبيل خط و نقاشى پرداخته و بعد از رسيدن به مهارت و استادى در فن مزبور، قرآنى به خط خود به امر معظم له نگاشته كه توسط مؤسسه حاج محمد على علمى در تهران به چاب رسيد و اكنون مورد استفاده عموم است كه دير زمانى نمى گذرد كه حاج مصباح زاده به كوشش و اهتمام شبانه روزى خود و با كمك و مساعدت جمعى از فضلا و خيرانديشان، هيئتى براى چاپ كتب دينى تشكيل داده و علاوه بر رسيدگى به امور هئيت مذكور، مدت چهار سال است كه با جهد و جهد خستگى ناپذيرى به تدريس رياضيات و ادبيات و فنون مختلف هنر از قبيل خط و نقاشى و مينياتور به تعليم و تربيت افرادى مشغول بوده و شاگردان لايق و مبرزى تحويل جامعه داده است. او از موهبت طبع شعر بهره مند و اشعار نغز پارسى و عربى بسيارى گفته و در نثر توانا و در خط نستعليق از بهترين شاگردان خطاط معاصر بحرينى عشقى مى باشد.<br />
<br />
وى در فقه و اصول از محضر بزرگانى همچون شيخ مرتضى حائرى، محقق داماد و آيت الله بروجردى بهره مند شد و در درس اخلاق از امام خمينى (ره) و جلسات درس علامه طباطبائى، علامه ابوالحسن شعرانى و مهدى الهى قمشه اى بهره برد.<br />
او به فعاليتهاى فرهنگى و مذهبى و ساختن مراكز علمى مذهبى در ايران و خارج همت داشت و با باهنر، بهشتى، مفتح و مكارم شيرازى در زمينه هاى علمى و تعليم و تربيت همكارى داشت.<br />
در سال 1350 ش وى به انگلستان عزيمت نمود و پس از ديدار از مراكز علمى و دانشگاهى آن كشور به رصد خانه گرينويچ لندن رفته و با دانشمندان نجوم به بحث و مشاوره پرداخت و از كتابخانه خطّى موزه بريتانيا استفاده نمود.<br />
نظريّات علمى و نجومى استاد همواره مورد توجّه محافل دانشگاهى و حوزه هاى علميّه بوده است. براى نمونه مى توان به مسئله طلوع فجر و محاسبه زاويه قبله در كشورهاى اروپائى و امريكايى و اوقات شرعيّه استخراج ايشان در مراكز اسلامى اروپا و امريكا اشاره كرد.<br />
وى در اوان جوانى چندين سال در مدرسه حجّتيّه قم به تدريس هيئت و نجوم براى طلاّب حوزه علميّه قم اشتغال و با استاد جامع علاّمه ابوالحسن شعرانى مفاوضات و مناظرات داشته است.<br />
<br />
==آثار==<br />
1- تقويم سالانه؛<br />
2- ترجمه قرآن كريم؛<br />
3- ترجمه صحيفه سجّاديه؛<br />
4- ترجمه ادعيّه مفاتيح الجنان؛<br />
5- دو جلد كتاب در علم نجوم و ستاره شناسى از ديدگاه علمى و تجربى؛<br />
6- صلاى عشق؛<br />
7- مناجات با قاضى الحاجات؛<br />
8- دعاى دوازده امام؛<br />
9- ترجمه فارسى دعاى كميل و دعاى توسل.<br />
<br />
==منبع==<br />
جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD_%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87&diff=43776عباس مصباح زاده2014-11-12T19:18:40Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==عبّاس مصباح زاده==<br />
«عباس مصباح زاده» در سال 1311 ش متولد شد. <br />
پدرش شيخ اسماعيل مصباح و پدر بزرگش ميرزا جهانبخش منجّم باشى، از منجّمين بزرگ عصر قاجار و از مدرّسين معروف دارالفنون و مدرسه خان مروى بوده است.<br />
<br />
خانواده مصباحزاده از فرط علاقه مذهبى در شهر قم متوطن گرديدند. شيخ عباس پس از گذرانيدن دوران تحصيل دبستان و دبيرستان، از آغاز جوانى به تهران آمد و نزد پدر به تحصيل علم نجوم و فن استخراج تقويم مشغول شد و پس از دو سال، خود موفق به فراگرفتن اين علم گرديد و به چاپ تقويم به نام خود شخصاً همت گماشت، چنانچه از سال 1328 ش تا كنون مرتباً تقويم علمى ذى قيمت خود را طبع و نشر نموده است و نيز در استخراج خسوف و كسوف و رؤيت هلال و بدر و ساير قسمتهاى اين فن، نهايت دقت و استادى را به كار مى برد.<br />
اين مرد دانشمند، گويا از سال 1328 ش در كسوت روحانيت درآمده و با اجازه پدر والامقامش، خود براى ادامه تحصيلات در فقه و اصول و فنون اديبه و عربيه، مجدداً به قم معاودت نمود و در حوزه علميه آن ديار به كار مشغول گرديد و پس از سه سال تحصيل در حوزه مزبور، مورد نظر و عنايت خاص مرحوم آيتالله سيد محمد حجت كوه كمرى (روانشاد) كه از بنيانگذاران حوزه علميه قم و از مراجع عظيم و مدرسين عالى قدر عالم تشيع بودند، واقع شد و در مدرسه حجتيه به تدريس علم هيئت اشتغال ورزيد، تا اينكه در سال 1332 ش افتخار دامادى آن شخصيت نامى عالم تشيع نصيبش گرديد و به تشويق آن مرد بزرگوار، به تمرين و تعلم ذوقيات از قبيل خط و نقاشى پرداخته و بعد از رسيدن به مهارت و استادى در فن مزبور، قرآنى به خط خود به امر معظم له نگاشته كه توسط مؤسسه حاج محمد على علمى در تهران به چاب رسيد و اكنون مورد استفاده عموم است كه دير زمانى نمى گذرد كه حاج مصباح زاده به كوشش و اهتمام شبانه روزى خود و با كمك و مساعدت جمعى از فضلا و خيرانديشان، هيئتى براى چاپ كتب دينى تشكيل داده و علاوه بر رسيدگى به امور هئيت مذكور، مدت چهار سال است كه با جهد و جهد خستگى ناپذيرى به تدريس رياضيات و ادبيات و فنون مختلف هنر از قبيل خط و نقاشى و مينياتور به تعليم و تربيت افرادى مشغول بوده و شاگردان لايق و مبرزى تحويل جامعه داده است. او از موهبت طبع شعر بهره مند و اشعار نغز پارسى و عربى بسيارى گفته و در نثر توانا و در خط نستعليق از بهترين شاگردان خطاط معاصر بحرينى عشقى مى باشد.<br />
<br />
وى در فقه و اصول از محضر بزرگانى همچون شيخ مرتضى حائرى، محقق داماد و آيت الله بروجردى بهره مند شد و در درس اخلاق از امام خمينى (ره) و جلسات درس علامه طباطبائى، علامه ابوالحسن شعرانى و مهدى الهى قمشه اى بهره برد.<br />
او به فعاليتهاى فرهنگى و مذهبى و ساختن مراكز علمى مذهبى در ايران و خارج همت داشت و با باهنر، بهشتى، مفتح و مكارم شيرازى در زمينه هاى علمى و تعليم و تربيت همكارى داشت.<br />
در سال 1350 ش وى به انگلستان عزيمت نمود و پس از ديدار از مراكز علمى و دانشگاهى آن كشور به رصد خانه گرينويچ لندن رفته و با دانشمندان نجوم به بحث و مشاوره پرداخت و از كتابخانه خطّى موزه بريتانيا استفاده نمود.<br />
نظريّات علمى و نجومى استاد همواره مورد توجّه محافل دانشگاهى و حوزه هاى علميّه بوده است. براى نمونه مى توان به مسئله طلوع فجر و محاسبه زاويه قبله در كشورهاى اروپائى و امريكايى و اوقات شرعيّه استخراج ايشان در مراكز اسلامى اروپا و امريكا اشاره كرد.<br />
وى در اوان جوانى چندين سال در مدرسه حجّتيّه قم به تدريس هيئت و نجوم براى طلاّب حوزه علميّه قم اشتغال و با استاد جامع علاّمه ابوالحسن شعرانى مفاوضات و مناظرات داشته است.<br />
<br />
==آثار==<br />
1- تقويم سالانه؛<br />
2- ترجمه قرآن كريم؛<br />
3- ترجمه صحيفه سجّاديه؛<br />
4- ترجمه ادعيّه مفاتيح الجنان؛<br />
5- دو جلد كتاب در علم نجوم و ستارهشناسى از ديدگاه علمى و تجربى؛<br />
6- صلاى عشق؛<br />
7- مناجات با قاضى الحاجات؛<br />
8- دعاى دوازده امام؛<br />
9- ترجمه فارسى دعاى كميل و دعاى توسل.<br />
<br />
==منبع==<br />
جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD_%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87&diff=43775عباس مصباح زاده2014-11-12T19:18:01Z<p>کریمی: صفحهای جدید حاوی '==عبّاس مصباح زاده== «عباس مصباح زاده» در سال 1311 ش متولد شد. پدرش شيخ اسماعي...' ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>==عبّاس مصباح زاده==<br />
«عباس مصباح زاده» در سال 1311 ش متولد شد. <br />
پدرش شيخ اسماعيل مصباح و پدر بزرگش ميرزا جهانبخش منجّم باشى، از منجّمين بزرگ عصر قاجار و از مدرّسين معروف دارالفنون و مدرسه خان مروى بوده است.<br />
<br />
خانواده مصباحزاده از فرط علاقه مذهبى در شهر قم متوطن گرديدند. شيخ عباس پس از گذرانيدن دوران تحصيل دبستان و دبيرستان، از آغاز جوانى به تهران آمد و نزد پدر به تحصيل علم نجوم و فن استخراج تقويم مشغول شد و پس از دو سال، خود موفق به فراگرفتن اين علم گرديد و به چاپ تقويم به نام خود شخصاً همت گماشت، چنانچه از سال 1328 ش تا كنون مرتباً تقويم علمى ذى قيمت خود را طبع و نشر نموده است و نيز در استخراج خسوف و كسوف و رؤيت هلال و بدر و ساير قسمتهاى اين فن، نهايت دقت و استادى را به كار مى برد.<br />
اين مرد دانشمند، گويا از سال 1328 ش در كسوت روحانيت درآمده و با اجازه پدر والامقامش، خود براى ادامه تحصيلات در فقه و اصول و فنون اديبه و عربيه، مجدداً به قم معاودت نمود و در حوزه علميه آن ديار به كار مشغول گرديد و پس از سه سال تحصيل در حوزه مزبور، مورد نظر و عنايت خاص مرحوم آيتالله سيد محمد حجت كوه كمرى (روانشاد) كه از بنيانگذاران حوزه علميه قم و از مراجع عظيم و مدرسين عالى قدر عالم تشيع بودند، واقع شد و در مدرسه حجتيه به تدريس علم هيئت اشتغال ورزيد، تا اينكه در سال 1332 ش افتخار دامادى آن شخصيت نامى عالم تشيع نصيبش گرديد و به تشويق آن مرد بزرگوار، به تمرين و تعلم ذوقيات از قبيل خط و نقاشى پرداخته و بعد از رسيدن به مهارت و استادى در فن مزبور، قرآنى به خط خود به امر معظم له نگاشته كه توسط مؤسسه حاج محمد على علمى در تهران به چاب رسيد و اكنون مورد استفاده عموم است كه دير زمانى نمى گذرد كه حاج مصباح زاده به كوشش و اهتمام شبانه روزى خود و با كمك و مساعدت جمعى از فضلا و خيرانديشان، هيئتى براى چاپ كتب دينى تشكيل داده و علاوه بر رسيدگى به امور هئيت مذكور، مدت چهار سال است كه با جهد و جهد خستگى ناپذيرى به تدريس رياضيات و ادبيات و فنون مختلف هنر از قبيل خط و نقاشى و مينياتور به تعليم و تربيت افرادى مشغول بوده و شاگردان لايق و مبرزى تحويل جامعه داده است. او از موهبت طبع شعر بهره مند و اشعار نغز پارسى و عربى بسيارى گفته و در نثر توانا و در خط نستعليق از بهترين شاگردان خطاط معاصر بحرينى عشقى مى باشد.<br />
<br />
وى در فقه و اصول از محضر بزرگانى همچون شيخ مرتضى حائرى، محقق داماد و آيت الله بروجردى بهره مند شد و در درس اخلاق از امام خمينى (ره) و جلسات درس علامه طباطبائى، علامه ابوالحسن شعرانى و مهدى الهى قمشه اى بهره برد.<br />
او به فعاليتهاى فرهنگى و مذهبى و ساختن مراكز علمى مذهبى در ايران و خارج همت داشت و با باهنر، بهشتى، مفتح و مكارم شيرازى در زمينه هاى علمى و تعليم و تربيت همكارى داشت.<br />
در سال 1350 ش وى به انگلستان عزيمت نمود و پس از ديدار از مراكز علمى و دانشگاهى آن كشور به رصد خانه گرينويچ لندن رفته و با دانشمندان نجوم به بحث و مشاوره پرداخت و از كتابخانه خطّى موزه بريتانيا استفاده نمود.<br />
نظريّات علمى و نجومى استاد همواره مورد توجّه محافل دانشگاهى و حوزه هاى علميّه بوده است. براى نمونه مى توان به مسئله طلوع فجر و محاسبه زاويه قبله در كشورهاى اروپائى و امريكايى و اوقات شرعيّه استخراج ايشان در مراكز اسلامى اروپا و امريكا اشاره كرد.<br />
وى در اوان جوانى چندين سال در مدرسه حجّتيّه قم به تدريس هيئت و نجوم براى طلاّب حوزه علميّه قم اشتغال و با استاد جامع علاّمه ابوالحسن شعرانى مفاوضات و مناظرات داشته است.<br />
<br />
==آثار==<br />
1- تقويم سالانه؛<br />
2- ترجمه قرآن كريم؛<br />
3- ترجمه صحيفه سجّاديه؛<br />
4- ترجمه ادعيّه مفاتيح الجنان؛<br />
5- دو جلد كتاب در علم نجوم و ستارهشناسى از ديدگاه علمى و تجربى؛<br />
6- صلاى عشق؛<br />
7- مناجات با قاضى الحاجات؛<br />
8- دعاى دوازده امام؛<br />
9- ترجمه فارسى دعاى كميل و دعاى توسل.</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B4%D8%A7%D9%87_%D9%88%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AF%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C&diff=43774شاه ولی الله دهلوی2014-11-12T19:03:29Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==شاه ولى الله دهلوى==<br />
«ابوالفياض قطب الدين احمد بن عبدالرحيم» معروف به «شاه ولى الله دهلوى» و« محدث دهلوى» دانشمند مسلمان (قرآن شناس، حديث پژوه، فقه پژوه و متكلم)، اسلام شناس و احياگر اصلاحگرى عرفانى مشرب بزرگ انديشه دينى، اخلاقى و اجتماعى، سياسى در قرن دوازدهم هجرى در شبه قاره هند (متولد و متوفى و مدفون در دهلى (1114- 1176 ق) مى باشد.<br />
<br />
اولين معلم او پدرش شاه (كلمه شاه، لقب طريقتى، عرفانى است) عبدالرحيم عمرى ( م 1131)، موسس و مدير مدرسه علميه رحيميه در دهلى بود. معروف است كه در هفت سالگى قرآن كريم را حفظ كرد. <br />
در پانزده سالگى به توصيه پدر به طريقت صوفيانه نقش بنديه وارد شد. سپس استاد و مدير مدرسه پدر گرديد.<br />
در سال 1143 ق به حج رفت و اين فريضه دينى واجب را به جاى آورد؛ و چهارده ماه در حرمين شريفين، به ويژه مدينه رحل اقامت افكند و نزد علماى بزرگ آنجا به تجديد و توسعه آموخته هاى خود، به ويژه در زمينه حديث پرداخت.<br />
در سال 1145 ق به هند بازگشت و از آن پس عمر خود را يكسره وقف تعليم، تاليف و ارشاد ياران طريقت خود كرد. يك دهه بعد، اثر گرانسنگ علمى، اجتماعى خود« حجت الله البالغة» را به عربى نوشت.<br />
وى در اين كتاب صلاى احياگرى و بازگشت به خلوص اوليه فرهنگ و علوم اسلامى، با تاكيد بر قرآن و حديث و نيز چاره انديشى هاى اجتماعى براى حل معضلات مسلمانان در داده است. نگرش و انديشه صوفيانه او، ته رنگى در آثارش دارد و هدفش به بار آوردن تهذيب نفس و وسعت مشرب است و در هر حال، برجسته و موكد نيست.<br />
<br />
او داراى زندگى نامه خودنوشت كوتاهى به نام «الجزء اللطيف فى ترجمة العبد الضعيف» (به فارسى) است و در كتاب «انفاس العارفين» هم اشارات زندگى نامه اى دارد. نهضت فرهنگى و اجتماعى، سياسى اى كه او، فرزندان (به ويژه عبدالعزيز از ميان پنج پسرش) و شاگردانش به بار آورند، به تعبير عبيدالله سندى( م 1944)، «نهضت ولى الله» نام گرفت. پس از تاسيس پاكستان و استقلال آن، شاه ولى الله به صورت قهرمان ملى و متفكر سياسى، اجتماعى تلقى شد و به او همان شأنى را دادند كه به عارف مسلمان هندى و مصلح دينى، اجتماعى قرن هفدهم ميلادى يعنى شيخ احمد سرهندى داده بودند. امروزه، چنان كه اشاره شد، نهضتهاى بزرگ دينى اسلامى در گستره جنوب آسيا، به ويژه گروهى به نام ديوبندى كه تكثرگرايى و روحيه و پيش زمينه عرفانى دارند، خود را ملهم از آراء و آثار شاه ولى الله و فرزندش شاه عبدالعزيز مى دانند.<br />
جنبشهايى كه كما بيش صوفى، تصوف ستيزند، نظير اهل حديث، حتى پيروان مولانا مودودى، در زندگى و آثار شاه ولى الله، بازگشت به مبانى اصلى شريعت، طرد سياسى تاثيرات و نفوذ فرهنگى، استعمارى بيگانه و در يك كلام، سرچشمه اعتقادات اصلاح طلبانه خود را مى يابند. در زمان حيات شاه ولى الله، مخالفتهاى فرقه هاى نژادى غيرمسلمان هندى نظير «جات» و «مراتهه»، و قهراً پس از وفاتش اشغال و استعمار انگلستان در كار بود. نواده او شاه اسماعيل شهيد، با وجود تلاش براى برانداختن رسوم خرافه آميز محلى بعضى از توده هاى مسلمانان و نيز اعتقاد به لزوم جهاد با نيروهاى غيرمسلمان و اشغالگر هند، در عين حال، مانند جدش شاه ولى الله، داراى آثار عرفانى بر وفق مكتب [[ابن عربى]] است.<br />
دسته ديگرى از پيروان او كه برجسته ترين آنها، شاگرد و خويشاوند نزديك او محمد عاشق( م 1773) بود، در عمل، پيگير گرايشهاى عرفانى شاه ولى الله شدند.<br />
شاه ولى الله مردى كوشا و كثير التاليف بود. آثار او را تا يكصد كتاب و رساله هم برشمرده اند كه در حدود سى اثر از آنها به چاپ رسيده است. <br />
آثار او به دو زبان عربى و فارسى نوشته شده است.<br />
برخى از آثار او از اين قبيلند:<br />
1- الطاف القدس فى معرفة لطائف النفس؛<br />
2- الانتباة فى سلاسل اولياء الله؛<br />
3- اتحاف النبية فى ما يحتاج اليه المحدث و الفقيه؛<br />
4- فتح الرحمن فى ترجمة القرآن كه پايان ترجمه و پاكنويس آن به تصريح خود شاه ولى الله در 1151 ق بوده است.؛<br />
5- الفوز الكبير فى اصول التفسير كه رسالهاى كم حجم و پر مغز درباره اصول و مبانى تفسير قرآن است؛<br />
6- المقدمة فى قوانين الترجمة؛<br />
7- نامه هاى فارسى.<br />
<br />
==منبع==<br />
جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B4%D8%A7%D9%87_%D9%88%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AF%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C&diff=43773شاه ولی الله دهلوی2014-11-12T18:57:52Z<p>کریمی: صفحهای جدید حاوی '==شاه ولى الله دهلوى== «ابوالفياض قطب الدين احمد بن عبدالرحيم» معروف به «شاه ول...' ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>==شاه ولى الله دهلوى==<br />
«ابوالفياض قطب الدين احمد بن عبدالرحيم» معروف به «شاه ولى الله دهلوى» و« محدث دهلوى» دانشمند مسلمان (قرآن شناس، حديث پژوه، فقه پژوه و متكلم)، اسلام شناس و احياگر اصلاحگرى عرفانى مشرب بزرگ انديشه دينى، اخلاقى و اجتماعى، سياسى در قرن دوازدهم هجرى در شبه قاره هند (متولد و متوفى و مدفون در دهلى (1114- 1176 ق) مى باشد.<br />
اولين معلم او پدرش شاه (كلمه شاه، لقب طريقتى، عرفانى است) عبدالرحيم عمرى ( م 1131)، موسس و مدير مدرسه علميه رحيميه در دهلى بود. معروف است كه در هفت سالگى قرآن كريم را حفظ كرد. در پانزده سالگى به توصيه پدر به طريقت صوفيانه نقشبنديه وارد شد. سپس استاد و مدير مدرسه پدر گرديد.<br />
در سال 1143 ق به حج رفت و اين فريضه دينى واجب را به جاى آورد؛ و چهارده ماه در حرمين شريفين، به ويژه مدينه رحل اقامت افكند و نزد علماى بزرگ آنجا به تجديد و توسعه آموختههاى خود، به ويژه در زمينه حديث پرداخت.<br />
در سال 1145 ق به هند بازگشت و از آن پس عمر خود را يكسره وقف تعليم، تاليف و ارشاد ياران طريقت خود كرد. يك دهه بعد، اثر گرانسنگ علمى، اجتماعى خود« حجت الله البالغة» را به عربى نوشت. وى در اين كتاب صلاى احياگرى و بازگشت به خلوص اوليه فرهنگ و علوم اسلامى، با تاكيد بر قرآن و حديث و نيز چارهانديشىهاى اجتماعى براى حل معضلات مسلمانان در داده است. نگرش و انديشه صوفيانه او، ته رنگى در آثارش دارد و هدفش به بار آوردن تهذيب نفس و وسعت مشرب است و در هر حال، برجسته و موكد نيست.<br />
او داراى زندگىنامه خودنوشت كوتاهى به نام« الجزء اللطيف فى ترجمة العبد الضعيف» ( به فارسى) است و در كتاب« انفاس العارفين» هم اشارات زندگىنامهاى دارد. نهضت فرهنگى و اجتماعى، سياسىاى كه او، فرزندان (به ويژه عبدالعزيز از ميان پنج پسرش) و شاگردانش به بار آورند، به تعبير عبيدالله سندى( م 1944)،« نهضت ولى الله» نام گرفت. پس از تاسيس پاكستان و استقلال آن، شاه ولى الله به صورت قهرمان ملى و متفكر سياسى، اجتماعى تلقى شد و به او همان شأنى را دادند كه به عارف مسلمان هندى و مصلح دينى، اجتماعى قرن هفدهم ميلادى يعنى شيخ احمد سرهندى داده بودند. امروزه، چنان كه اشاره شد، نهضتهاى بزرگ دينى اسلامى در گستره جنوب آسيا، به ويژه گروهى به نام ديوبندى كه تكثرگرايى و روحيه و پيش زمينه عرفانى دارند، خود را ملهم از آراء و آثار شاه ولى الله و فرزندش شاه عبدالعزيز مىدانند. جنبشهايى كه كما بيش صوفى، تصوف ستيزند، نظير اهل حديث، حتى پيروان مولانا مودودى، در زندگى و آثار شاه ولى الله، بازگشت به مبانى اصلى شريعت، طرد سياسى تاثيرات و نفوذ فرهنگى، استعمارى بيگانه و در يك كلام، سرچشمه اعتقادات اصلاحطلبانه خود را مىيابند. در زمان حيات شاه ولى الله، مخالفتهاى فرقههاى نژادى غيرمسلمان هندى نظير« جات» و« مراتهه»، و قهراً پس از وفاتش اشغال و استعمار انگلستان در كار بود. نواده او شاه اسماعيل شهيد، با وجود تلاش براى برانداختن رسوم خرافهآميز محلى بعضى از تودههاى مسلمانان و نيز اعتقاد به لزوم جهاد با نيروهاى غيرمسلمان و اشغالگر هند، در عين حال، مانند جدش شاه ولى الله، داراى آثار عرفانى بر وفق مكتب ابن عربى است. دسته ديگرى از پيروان او كه برجستهترين آنها، شاگرد و خويشاوند نزديك او محمد عاشق( م 1773) بود، در عمل، پيگير گرايشهاى عرفانى شاه ولى الله شدند.<br />
شاه ولى الله مردى كوشا و كثير التاليف بود. آثار او را تا يكصد كتاب و رساله هم برشمردهاند كه در حدود سى اثر از آنها به چاپ رسيده است. آثار او به دو زبان عربى و فارسى نوشته شده است.<br />
برخى از آثار او از اين قبيلند:<br />
1- الطاف القدس فى معرفة لطائف النفس؛<br />
2- الانتباة فى سلاسل اولياء الله؛<br />
3- اتحاف النبية فى ما يحتاج اليه المحدث و الفقيه؛<br />
4- فتح الرحمن فى ترجمة القرآن كه پايان ترجمه و پاكنويس آن به تصريح خود شاه ولى الله در 1151 ق بوده است.؛<br />
5- الفوز الكبير فى اصول التفسير كه رسالهاى كم حجم و پر مغز درباره اصول و مبانى تفسير قرآن است؛<br />
6- المقدمة فى قوانين الترجمة؛<br />
7- نامه هاى فارسى.<br />
منابع<br />
بررسى ترجمه هاى امروزين فارسى قرآن كريم.<br />
نويسنده مقاله: ابوالحسن اسماعيلى.</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86_%D9%81%DB%8C_%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=43772المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)2014-11-12T18:48:54Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==نسخه شناسی==<br />
نام كتاب: الميزان فى تفسير القرآن<br />
نويسنده: طباطبايى، سيد محمد حسين<br />
موضوع: كلامى شيعه- اجتهادى- قرآن به قرآن- اجتماعى- ادبى بلاغى- فلسفى<br />
قرن: 14<br />
زبان: عربى<br />
مذهب: شيعى<br />
<br />
==معرفى اجمالى كتاب==<br />
« تفسير الميزان»، اثرى است در 20 جلد به زبان عربى در تفسير قرآن كريم، نوشته علامه [[علامه طباطبايى|محمد حسين طباطبايى]]( 1281- 1360 ش.).<br />
انگيزه شروع اين تفسير از هنگام تدريس علامه در حوزه علميه قم براى طلاب علوم دينى شكل گرفت كه وى در نهايت با اصرار شاگردانش به جمع آورى آن دروس پرداخت.<br />
علامه طباطبايى تفسير قرآن را در 1333 ش. آغاز كرد و در 23 رمضان 1391 ق. / 2 آبان 1350 ش. به پايان برد.<br />
<br />
==ساختار كتاب==<br />
جلد نخست اين تفسير داراى مقدمه اى به قلم مولف و مشتمل بر تفسير سوره حمد و آيات 1 تا 182 سوره بقره است و ساير مجلدات آن تفسير آيات ديگر قرآن كريم را در برمى گيرد.<br />
<br />
==گزارش محتوا==<br />
تفسير الميزان يكى از منابع اصيل فرهنگ و معارف اسلامى در قرن اخير به شمار مى رود. اين كتاب عظيم در واقع موسوعه اى است جامع، مشتمل بر مباحث عميق قرآنى، حديثى، فلسفى، عرفانى، ادبى، اخلاقى، تاريخى، اجتماعى و غيره كه با طرحى بى سابقه و شيوه اى محققانه به رشته تحرير درآمده است. اين تفسير ارزنده از نظر صورى و معنوى، رعايت موازين صحيح قرآنى، تفكيك مباحث تفسيرى و روائى و علمى از يكديگر، نقد و بررسى و تحليل آراء برخى از مفسران و ديگر موارد مشابه، آنچنان بديع است كه مى توان گفت، در طول تاريخ تفسير قرآن، كتابى بدين دقت و ظرافت و جامعيت تاليف نشده است.<br />
علامه طباطبايى، پس از نقد و بررسى تمام روشهاى تفسيرى در مقام استنتاج بر اين باور است كه كه تمامى اين روشها از نقيصه اى بزرگ رنج مى برند و آن عبارتست از تحميل نتايج بحثهاى علمى يا فلسفى از خارج بر مدلول آيات كه در اين صورت، تفسير به تطبيق تغيير يافته و تطبيق، تفسير نام گرفته است و بسيارى از حقايق قرآن مجاز جلوه داده شده و شمارى از آيات تأويل گرديده است.<br />
علامه با آگاهى از نقايص روش مفسران پيشين و با عنايت به رعايت ظرايف و دقايق لازم در تفسير صحيح كتاب خدا و نيز با در نظر داشتن هدفى متعالى، اين تفسير را به نگارش درآورد.<br />
علامه در آغاز تفسير مقدمه اى نگاشته و در آن نگاهى اجمالى به سير تطور تفسير و روشهاى آن دارد. در اين مقدمه ديدگاه خود را درباره تفسير و چگونگى برخورد با آن و تفاوت كلى اين برخورد با روش گروهى از اخبارى مسلكان و حشويه كه قرآن را از حجيت ساقط مى كنند و تفسير را تنها از زاويه حديث قابل استناد مى دانند و حتى گاه مى گويند، قرآن قابل فهم براى ما نيست، نگاهى انتقادى مى اندازد و به دلايلى كه برمى شمارد، آن را رد مى كند. در پايان اين مقدمه روش خود را بازگو مى كند. ايشان روش اهل بيت علیهم السلام را در تفسير، تفسير قرآن به قرآن مى داند و در اين زمينه به نمونه هايى از تفسير اهل بيت علیهم السلام در جاى جاى كتاب ارجاع مى دهد.<br />
<br />
==شيوه تفسيرى علامه طباطبايى==<br />
شيوه علامه طباطبايى در تفسير به اين شرح است كه در آغاز چند آيه از يك سوره را مى آورد، پس از آن به بخشى تحت عنوان بيان آيات كه شامل مباحث موضوعى است، مى پردازد. در اين قسمت غالبا مباحث لغوى، ادبى، توضيح معناى آيه با توجه به آيات نظير و مشابه و مسائل دلالتى آيه مطرح مى شود. سپس در بخشى ديگر نقل و نقد احاديث و اخبار آغاز مى گردد. در اين قسمت علامه از منابع گوناگون حديثى شيعه و سنى سود مى جويد و عمده مطالب (بحث روايتى) را نقل و نقد دلالتى اين دسته از اخبار تشكيل مى دهد. از اين قسمت كه بگذريم، مباحث مستقل موضوعى تفسير الميزان شايان ذكر است، زيرا مباحثى عميق و گسترده در زمينه كلام، فلسفه، اخلاق، علوم قرآن، فقه و مباحث اجتماعى در اين قسمت ديده مى شود كه كمتر در تفاسير عصر يافت مى گردد.<br />
علامه طباطبائی در تفسیر خود نخست چند آیه از قرآن کریم را آورده سپس به طور جداگانه قسمت قسمت از آیه را مجدد یاد می کند و به تفسیر آن می پردازد و نیز اول تحت عنوان بیان، بحث هایی فلسفی، اجتماعی، تاریخی، علمی و اخلاقی پیش می آورد سپس با بحث روائی و نقل روایات، سخنان خویش را پایان می بخشد.<br />
مرحوم علامه خود در مقدمه اين تفسير جمع بندى فشرده اى به صورت زير به عنوان نتيجه و رهآورد اين شيوه آورده است:<br />
1- معارف مربوط به اسما و صفات خدا همچون حيات، علم، قدرت و....<br />
2- معارف مربوط به افعال خداى متعال همچون خلق، امر، اراده، مشيت، هدايت و....<br />
3- معارف مربوط به واسطه هاى ميان خدا و انسان؛ مانند حجابها، لوح و قلم، عرش و....<br />
4- معارف مربوط به انسان پيش از دنيا<br />
5- معارف مربوط به انسان در دنيا از قبيل شناخت تاريخ نوع انسان، شناخت خود انسان، شناخت اصول اجتماعى انسان، شناخت نبوت، رسالت، وحى، الهام، كتاب، دين و....<br />
6- معارف مربوط به انسان پس از دنيا يعنى برزخ و معاد.<br />
7- معارف مربوط به اخلاق انسانى.<br />
در ذيل بيانهاى مذكور، بحثهاى روايى متفرق و گوناگونى از پيامبر و اهل بيت عليهم السلام از طريق عامه و خاصه آورده شده و نيز به مباحث گوناگون فلسفى، علمى، تاريخى، اجتماعى و اخلاقى پرداخته شده است.<br />
اما درباره آيات الاحكام از آنجا كه به فقه بازمى گردد، علامه از بحث پيرامون آنها پرهيز كرده است.<br />
<br />
==ويژگى ها==<br />
1- جمع ميان دو شيوه تفسيرى ترتيبى و موضوعى<br />
علامه با مراعات ترتيب در تفسير آيات، آيه به آيه و سوره به سوره، از جايگاه بلند تفسير موضوعى نيز كه اهميت آن امروزه روشن گرديده غافل نبوده و هر دو جنبه را با كمال دقت و ظرافت دنبال كرده و تفسيرى كامل در تمامى ابعاد عرضه داشته است.<br />
تفسير موضوعى از ديدگاه ايشان اهميت فراوانى داشته و ايشان به اين ترتيب مقاصد عالى و معارف جليل قرآن را دسته بندى كرده آماده و كامل به پژوهشگران عرضه داشته است.<br />
2- مطرح نمودن مساله وحدت موضوعى هر سوره<br />
هر سوره داراى هدف به خصوصى است كه آن را با مقدمه اى ظريف دنبال مى كند و با خاتمه اى بس شيوا به پايان مى رساند و اختلاف عدد آيات سوره ها به همين امر بستگى دارد و تا مقصود نهايى انجام نگيرد، سوره به پايان نمى رسد و كوچكى و بزرگى هر سوره به كوتاهى و بلندى هدف و مقصود از هر سوره وابسته است. به عقيده علامه هر سوره صرفا مجموعه آيات پراكنده و بدون جامع واحدى نيست؛ بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم است و پيوستگى آيات را مى رساند و مساله وحدت موضوعى يا وحدت سياق در هر سوره، كه از قراين كلامى قابل توجه است، از همين جا نشأت گرفته است.<br />
3- نظريه سريان و جريان يك روح كلى و حاكم بر سرتاسر قرآن<br />
اين نظريه بر تمامى آيات و سور سايه افكنده، حقيقت و جان كلام الهى را تشكيل مى دهد. علامه بر اين باور است كه در پس ظاهر الفاظ و معانى حقيقتى والاتر نهفته است كه گوهر قرآن و بطن آن را تشكيل مى دهد، داراى وحدتى استوار و از هر گونه تجزيه و تفصيل مبراست. آن حقيقت همانند روح در جسد، عينيت وجودى دارد و سر منشأ تمامى احكام و شرايع و بيانات قرآن مى باشد كه نه از سنخ الفاظ و نه از سنخ مفاهيم است، بلكه از سنخ عالم امر و ملكوت است كه هرگز دست آلوده خاكيان به آن نمى رسد.<br />
4- عينيت بخشيدن به مساله «القرآن يفسر بعضه بعضا»<br />
علامه با قدرت و احاطه فوق العاده به تمامى آيات مرتبط با يكديگر اين مساله را عينيت مى بخشد، به گونه اى كه هر يك از آيات نسبت به آيات ديگر، رافع ابهام و شك آن بوده است.<br />
5- نحوه و چگونگى رسيدن به حقايق تفسيرى و دقائق تأويلى قرآن كريم<br />
اين عمده ترين ويژگى است كه از جايگاه فطرت پاك و درون تابناك بايد نشأت گيرد و علامه بزرگ از همين صراط سوىّ به مبانى تفسير و معانى تأويل دست يافته است.<br />
توضيح اينكه قرآن در بيان مطالب و ارائه مقاصد- چه تفسير و چه تأويل- شيوه خاصى دارد كه از ساير شيوه ها جداست. قرآن براى رساندن مطالب خود و القاى مفاهيم عالى، روشى مخصوص به خود دارد و اگر كسى خواسته باشد از روشهاى معمولى براى رسيدن به معانى قرآن بهره گيرد، بسى اشتباه رفته، زيرا قرآن كلام الهى است و فروغى فروزان دارد كه هر دلى آمادگى تابش آن را ندارد. علامه طباطبايى با همين ديد روشن و نهاد پاك، پايه اين تفسير ارزشمند را پى ريزى نموده و كاملا در اين راه موفق گرديده و توانسته حقايقى گرانبها را براى امت اسلام به ارمغان آورد كه ديگران توان آن را نداشتند و خود را به دشوارى انداختند.<br />
تأويل از ديدگاه علامه واقعيتى است كه بيانات قرآنى از حكم و پند و حكمت بدان تكيه دارند و اين حقيقت در تمام آيات قرآنى -چه محكم و چه متشابه- موجود است و از قبيل مفاهيم و مدلولهاى الفاظ نيست؛ بلكه از امور عينى خارجى است و الفاظ آن را در برنمى گيرند و از آن رو، خداوند آن را با الفاظ به بند كشيد تا بشر را اندكى با حقيقت آن آشنا سازد.<br />
به باور علامه منظور از تأويل آيه، جنبه مفهومى آن نيست كه آيه بر آن دلالت مى كند؛ بلكه تأويل از قبيل امور خارجى است. البته نه هر امر خارجى تا اينكه مصداق خارجى خبر، تأويل آن باشد؛ بلكه امر خارجى خاصى كه نسبت آن با كلام الهى نسبت ممثل با مثال و باطن با ظاهر است.<br />
خلاصه آنكه تأويل قرآن عبارت است، از حِكَم و مصالح نهفته كه منظور الهى بوده و تمامى احكام و معارف قرآن از همان جا نشأت گرفته است.<br />
<br />
==وضعيت كتاب==<br />
ترجمه فارسى اين كتاب به همت جمعى از فضلاء و مدرسين حوزه علميه قم در 40 مجلد توسط آقايان حجج الاسلام، ناصر مكارم شيرازى، شيخ محمدجواد كرمانى، محمدتقى مصباح يزدى، محمدرضا صالحى كرمانى، سيدمحمد خامنه اى، عبدالكريم بروجردى، سيدمحمدباقر موسوى همدانى فراهم گرديده است. همچنين ترجمه ديگرى در 20 جلد كه تماما توسط [[سيد محمدباقر موسوى همدانى]] ترجمه و منتشر شده است.<br />
الميزان به زبانهاى گوناگون؛ از جمله انگليسى، اردو، تركى و اسپانيولى ترجمه شده است. ترجمه انگليسى آن از اول قرآن تا آيه 76 سوره نساء است كه چهار جلد را در بر مى گيرد.<br />
ترجمه اى از خلاصه تفسير الميزان، به همت فاطمه مشايخ نيز صورت گرفته است. اين كتاب از سوره اعراف آغاز و با سوره هود پايان مى پذيرد. نويسنده سعى نموده تا مباحث اصلى تفسير الميزان را در اين كتاب براى جوانان يادآورى كند.<br />
<br />
تفسیر المیزان، یكى از بزرگ ترین آثار [[علامه طباطبائى]] و به [[حق]] در نوع خود كم نظیر و مایه مباهات و افتخار [[شیعه]] است و پس از تفسیر تبیان [[شیخ طوسى]] و تفسیر مجمع البیان طبرسى، بزرگ ترین و جامع ترین تفسیر شیعى و از نظر قوت مطالب علمى و مطلوبیت روش، تفسیر منحصر به فردى است.<br />
<br />
ویژگى مهم این تفسیر، روش تفسیرى قرآن به قرآن است. این روش در كار ایشان، تنها به در كنار هم گذاشتن آیات، براى درك معانى واژه خلاصه نمى شود؛ بلكه موضوعات مشابه و مشترك در سوره هاى مختلف را كنار یكدیگر قرار مى دهد و براى درك پیام آیه از آیات دیگر كمك مى گیرد. علامه در آغاز تفسیر، مقدمه اى نگاشته و در آن نگاهى اجمالى به سیر تطور تفسیر و روشهاى آن دارد.<br />
<br />
یكى از ابعاد چشمگیر المیزان، جامعهگرایى تفسیر است كه بى گمان این خصیصه برخاسته از اندیشه و گرایشهاى اجتماعى مؤلف آن است. از مسائل بارز در تفسیر المیزان، توجه به شبهات و اشكالات مخالفان و نقد و بررسى آنها است. گرچه شبهات كلامى اشاعره و معتزله و مرجئه و دیگر فرقه هاى مذهبى [[اسلام]] مورد توجه علامه بوده است، اما عنایت اساسى وى به شبهات مادى گرایان و مستشرقان و پاسخ به آنها بوده است. از جنبه هاى اساسى دیگر این تفسیر، مى توان به تلاش مفسر براى انطباق دین با تحولات زمان و عنایت به بحثهاى علمى و فلسفى و كلامى اشاره كرد.<br />
<br />
اصل تفسیر المیزان به عربی در 20 مجلد نوشته شده است و در حدود 8000 صفحه است و فارسی آن در حدود 16000 صفحه یا کمی بیشتر است. این تفسیر، مرجع تالیفات و تحقیقات بسیاری از محققین نیز قرار گرفته است. علامه در تفسیر گرانقدر خود نکات بسیار مهم و معارفی مربوط به اسماء خدای سبحان و صفات و افعال او و وضع الفاظ و کلام خدا و نحوه تکلمه موجودات، نحوه سخن گفتن خداوند با انسان، زبان تمثیلی و نسبت آن با تاویل، زبان قرآن و معارفی مربوط به انسان در زندگی قبل از دنیا، بعد از دنیا و در دنیا است و معارفی مربوط به اخلاق نیک و بد انسان ..... و دهها بحث مفید که امروزه در کلام جدید به شدت مطرح است را عنوان کرده و دیدگاه قرآن را درباره آن به دقت روشن فرموده اند. <br />
<br />
<br />
==مؤلف==<br />
<br />
'''سید محمدحسین طباطبائى.(م 1402 ق)'''<br />
<br />
[[علامه طباطبائى]]؛ حكیمى الهى، مفسر قرآن، اسلام شناس و فقیهى بزرگ و دانشمندى آگاه بود كه اندوخته هاى فراوانى در زمینه فلسفه شرق و غرب داشت. او در علومى چون: ادبیات، كلام، نجوم، هیئت و ریاضیات سرآمد بود. آثار علمى او در زمینه هاى مختلف، هر كدام گواه صادقى بر احاطه و عظمت مقام علمى وى است.<br />
<br />
استاد شهید مطهرى درباره علامه چنین مى گوید: «این مطالب را من همه اش را از علامه طباطبائى گرفته ام؛ یعنى اصولاً من بیشتر مطالبى را كه در كتابها و نوشته هاى خود دارم، شاید ریشه هایش را از علامه طباطبائى و خصوصاً از المیزان گرفته ام. علامه طباطبائى خیلى شخصیت عجیبى است. ایشان یك سبك بیان و اسلوب خاصى دارند. مطالب عالى، عالى ترین مسائل و معارف را آن چنان به راحتى و در جملات كوتاه بیان مى فرمایند كه وصف ناشدنى است و حتى خودشان هم گاه توجه ندارند؛ یعنى به نظر من ایشان مطالب را در یك حالت الهام مانند مى نویسد».<ref> مهر تابان، ص 44.</ref><br />
<br />
از جمله تالیفات اوست:<br />
<br />
تفسیر المیزان، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مبدأ و معاد، سنن النبى، وحى یا شعور مرموز، [[قرآن]] در [[اسلام]]، [[شیعه در اسلام]]، اصول عقاید، بدایة الحكمه، نهایة الحكمة و...<ref> محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی. </ref><br />
<br />
==وضعیت نشر==<br />
<br />
چاپ سوم این كتاب به همت دارالكتب الاسلامیه به سال 1393 ق چاپ و منتشر شده است.<br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
== منابع ==<br />
<br />
*[http://www.rasekhoon.net/article/show-21692.aspx رضا استادی" معرفی تفسیر المیزان تألیف مرحوم سید محمد حسین علامه طباطبائی رحمه الله"]، بازیابی: 26 اردیبهشت 1391<br />
*[http://book.tahoor.com/page.php?id=12145 " المیزان فی تفسیر القرآن "، کتابشناسی طهور]، بازیابی:26 اردیبهشت 1391<br />
*محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی. <br />
*جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)<br />
[[رده:تفاسیر]]<br />
{{تفسیر قرآن}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86_%D9%81%DB%8C_%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=43771المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)2014-11-12T18:43:47Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==نسخه شناسی==<br />
نام كتاب: الميزان فى تفسير القرآن<br />
نويسنده: طباطبايى، سيد محمد حسين<br />
موضوع: كلامى شيعه- اجتهادى- قرآن به قرآن- اجتماعى- ادبى بلاغى- فلسفى<br />
قرن: 14<br />
زبان: عربى<br />
مذهب: شيعى<br />
<br />
==معرفى اجمالى كتاب==<br />
« تفسير الميزان»، اثرى است در 20 جلد به زبان عربى در تفسير قرآن كريم، نوشته علامه [[محمد حسين طباطبايى]]( 1281- 1360 ش.).<br />
انگيزه شروع اين تفسير از هنگام تدريس علامه در حوزه علميه قم براى طلاب علوم دينى شكل گرفت كه وى در نهايت با اصرار شاگردانش به جمع آورى آن دروس پرداخت.<br />
علامه طباطبايى تفسير قرآن را در 1333 ش. آغاز كرد و در 23 رمضان 1391 ق. / 2 آبان 1350 ش. به پايان برد.<br />
<br />
==ساختار كتاب==<br />
جلد نخست اين تفسير داراى مقدمه اى به قلم مولف و مشتمل بر تفسير سوره حمد و آيات 1 تا 182 سوره بقره است و ساير مجلدات آن تفسير آيات ديگر قرآن كريم را در برمى گيرد.<br />
<br />
==گزارش محتوا==<br />
تفسير الميزان يكى از منابع اصيل فرهنگ و معارف اسلامى در قرن اخير به شمار مى رود. اين كتاب عظيم در واقع موسوعه اى است جامع، مشتمل بر مباحث عميق قرآنى، حديثى، فلسفى، عرفانى، ادبى، اخلاقى، تاريخى، اجتماعى و غيره كه با طرحى بى سابقه و شيوه اى محققانه به رشته تحرير درآمده است. اين تفسير ارزنده از نظر صورى و معنوى، رعايت موازين صحيح قرآنى، تفكيك مباحث تفسيرى و روائى و علمى از يكديگر، نقد و بررسى و تحليل آراء برخى از مفسران و ديگر موارد مشابه، آنچنان بديع است كه مى توان گفت، در طول تاريخ تفسير قرآن، كتابى بدين دقت و ظرافت و جامعيت تاليف نشده است.<br />
علامه طباطبايى، پس از نقد و بررسى تمام روشهاى تفسيرى در مقام استنتاج بر اين باور است كه كه تمامى اين روشها از نقيصه اى بزرگ رنج مى برند و آن عبارتست از تحميل نتايج بحثهاى علمى يا فلسفى از خارج بر مدلول آيات كه در اين صورت، تفسير به تطبيق تغيير يافته و تطبيق، تفسير نام گرفته است و بسيارى از حقايق قرآن مجاز جلوه داده شده و شمارى از آيات تأويل گرديده است.<br />
علامه با آگاهى از نقايص روش مفسران پيشين و با عنايت به رعايت ظرايف و دقايق لازم در تفسير صحيح كتاب خدا و نيز با در نظر داشتن هدفى متعالى، اين تفسير را به نگارش درآورد.<br />
علامه در آغاز تفسير مقدمه اى نگاشته و در آن نگاهى اجمالى به سير تطور تفسير و روشهاى آن دارد. در اين مقدمه ديدگاه خود را درباره تفسير و چگونگى برخورد با آن و تفاوت كلى اين برخورد با روش گروهى از اخبارى مسلكان و حشويه كه قرآن را از حجيت ساقط مى كنند و تفسير را تنها از زاويه حديث قابل استناد مى دانند و حتى گاه مى گويند، قرآن قابل فهم براى ما نيست، نگاهى انتقادى مى اندازد و به دلايلى كه برمى شمارد، آن را رد مى كند. در پايان اين مقدمه روش خود را بازگو مى كند. ايشان روش اهل بيت علیهم السلام را در تفسير، تفسير قرآن به قرآن مى داند و در اين زمينه به نمونه هايى از تفسير اهل بيت علیهم السلام در جاى جاى كتاب ارجاع مى دهد.<br />
<br />
==شيوه تفسيرى علامه طباطبايى==<br />
شيوه علامه طباطبايى در تفسير به اين شرح است كه در آغاز چند آيه از يك سوره را مى آورد، پس از آن به بخشى تحت عنوان بيان آيات كه شامل مباحث موضوعى است، مى پردازد. در اين قسمت غالبا مباحث لغوى، ادبى، توضيح معناى آيه با توجه به آيات نظير و مشابه و مسائل دلالتى آيه مطرح مى شود. سپس در بخشى ديگر نقل و نقد احاديث و اخبار آغاز مى گردد. در اين قسمت علامه از منابع گوناگون حديثى شيعه و سنى سود مى جويد و عمده مطالب (بحث روايتى) را نقل و نقد دلالتى اين دسته از اخبار تشكيل مى دهد. از اين قسمت كه بگذريم، مباحث مستقل موضوعى تفسير الميزان شايان ذكر است، زيرا مباحثى عميق و گسترده در زمينه كلام، فلسفه، اخلاق، علوم قرآن، فقه و مباحث اجتماعى در اين قسمت ديده مى شود كه كمتر در تفاسير عصر يافت مى گردد.<br />
علامه طباطبائی در تفسیر خود نخست چند آیه از قرآن کریم را آورده سپس به طور جداگانه قسمت قسمت از آیه را مجدد یاد می کند و به تفسیر آن می پردازد و نیز اول تحت عنوان بیان، بحث هایی فلسفی، اجتماعی، تاریخی، علمی و اخلاقی پیش می آورد سپس با بحث روائی و نقل روایات، سخنان خویش را پایان می بخشد.<br />
مرحوم علامه خود در مقدمه اين تفسير جمع بندى فشرده اى به صورت زير به عنوان نتيجه و رهآورد اين شيوه آورده است:<br />
1- معارف مربوط به اسما و صفات خدا همچون حيات، علم، قدرت و....<br />
2- معارف مربوط به افعال خداى متعال همچون خلق، امر، اراده، مشيت، هدايت و....<br />
3- معارف مربوط به واسطه هاى ميان خدا و انسان؛ مانند حجابها، لوح و قلم، عرش و....<br />
4- معارف مربوط به انسان پيش از دنيا<br />
5- معارف مربوط به انسان در دنيا از قبيل شناخت تاريخ نوع انسان، شناخت خود انسان، شناخت اصول اجتماعى انسان، شناخت نبوت، رسالت، وحى، الهام، كتاب، دين و....<br />
6- معارف مربوط به انسان پس از دنيا يعنى برزخ و معاد.<br />
7- معارف مربوط به اخلاق انسانى.<br />
در ذيل بيانهاى مذكور، بحثهاى روايى متفرق و گوناگونى از پيامبر و اهل بيت عليهم السلام از طريق عامه و خاصه آورده شده و نيز به مباحث گوناگون فلسفى، علمى، تاريخى، اجتماعى و اخلاقى پرداخته شده است.<br />
اما درباره آيات الاحكام از آنجا كه به فقه بازمى گردد، علامه از بحث پيرامون آنها پرهيز كرده است.<br />
<br />
==ويژگى ها==<br />
1- جمع ميان دو شيوه تفسيرى ترتيبى و موضوعى<br />
علامه با مراعات ترتيب در تفسير آيات، آيه به آيه و سوره به سوره، از جايگاه بلند تفسير موضوعى نيز كه اهميت آن امروزه روشن گرديده غافل نبوده و هر دو جنبه را با كمال دقت و ظرافت دنبال كرده و تفسيرى كامل در تمامى ابعاد عرضه داشته است.<br />
تفسير موضوعى از ديدگاه ايشان اهميت فراوانى داشته و ايشان به اين ترتيب مقاصد عالى و معارف جليل قرآن را دسته بندى كرده آماده و كامل به پژوهشگران عرضه داشته است.<br />
2- مطرح نمودن مساله وحدت موضوعى هر سوره<br />
هر سوره داراى هدف به خصوصى است كه آن را با مقدمه اى ظريف دنبال مى كند و با خاتمه اى بس شيوا به پايان مى رساند و اختلاف عدد آيات سوره ها به همين امر بستگى دارد و تا مقصود نهايى انجام نگيرد، سوره به پايان نمى رسد و كوچكى و بزرگى هر سوره به كوتاهى و بلندى هدف و مقصود از هر سوره وابسته است. به عقيده علامه هر سوره صرفا مجموعه آيات پراكنده و بدون جامع واحدى نيست؛ بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم است و پيوستگى آيات را مى رساند و مساله وحدت موضوعى يا وحدت سياق در هر سوره، كه از قراين كلامى قابل توجه است، از همين جا نشأت گرفته است.<br />
3- نظريه سريان و جريان يك روح كلى و حاكم بر سرتاسر قرآن<br />
اين نظريه بر تمامى آيات و سور سايه افكنده، حقيقت و جان كلام الهى را تشكيل مى دهد. علامه بر اين باور است كه در پس ظاهر الفاظ و معانى حقيقتى والاتر نهفته است كه گوهر قرآن و بطن آن را تشكيل مى دهد، داراى وحدتى استوار و از هر گونه تجزيه و تفصيل مبراست. آن حقيقت همانند روح در جسد، عينيت وجودى دارد و سر منشأ تمامى احكام و شرايع و بيانات قرآن مى باشد كه نه از سنخ الفاظ و نه از سنخ مفاهيم است، بلكه از سنخ عالم امر و ملكوت است كه هرگز دست آلوده خاكيان به آن نمى رسد.<br />
4- عينيت بخشيدن به مساله «القرآن يفسر بعضه بعضا»<br />
علامه با قدرت و احاطه فوق العاده به تمامى آيات مرتبط با يكديگر اين مساله را عينيت مى بخشد، به گونه اى كه هر يك از آيات نسبت به آيات ديگر، رافع ابهام و شك آن بوده است.<br />
5- نحوه و چگونگى رسيدن به حقايق تفسيرى و دقائق تأويلى قرآن كريم<br />
اين عمده ترين ويژگى است كه از جايگاه فطرت پاك و درون تابناك بايد نشأت گيرد و علامه بزرگ از همين صراط سوىّ به مبانى تفسير و معانى تأويل دست يافته است.<br />
توضيح اينكه قرآن در بيان مطالب و ارائه مقاصد- چه تفسير و چه تأويل- شيوه خاصى دارد كه از ساير شيوه ها جداست. قرآن براى رساندن مطالب خود و القاى مفاهيم عالى، روشى مخصوص به خود دارد و اگر كسى خواسته باشد از روشهاى معمولى براى رسيدن به معانى قرآن بهره گيرد، بسى اشتباه رفته، زيرا قرآن كلام الهى است و فروغى فروزان دارد كه هر دلى آمادگى تابش آن را ندارد. علامه طباطبايى با همين ديد روشن و نهاد پاك، پايه اين تفسير ارزشمند را پى ريزى نموده و كاملا در اين راه موفق گرديده و توانسته حقايقى گرانبها را براى امت اسلام به ارمغان آورد كه ديگران توان آن را نداشتند و خود را به دشوارى انداختند.<br />
تأويل از ديدگاه علامه واقعيتى است كه بيانات قرآنى از حكم و پند و حكمت بدان تكيه دارند و اين حقيقت در تمام آيات قرآنى -چه محكم و چه متشابه- موجود است و از قبيل مفاهيم و مدلولهاى الفاظ نيست؛ بلكه از امور عينى خارجى است و الفاظ آن را در برنمى گيرند و از آن رو، خداوند آن را با الفاظ به بند كشيد تا بشر را اندكى با حقيقت آن آشنا سازد.<br />
به باور علامه منظور از تأويل آيه، جنبه مفهومى آن نيست كه آيه بر آن دلالت مى كند؛ بلكه تأويل از قبيل امور خارجى است. البته نه هر امر خارجى تا اينكه مصداق خارجى خبر، تأويل آن باشد؛ بلكه امر خارجى خاصى كه نسبت آن با كلام الهى نسبت ممثل با مثال و باطن با ظاهر است.<br />
خلاصه آنكه تأويل قرآن عبارت است، از حِكَم و مصالح نهفته كه منظور الهى بوده و تمامى احكام و معارف قرآن از همان جا نشأت گرفته است.<br />
<br />
==وضعيت كتاب==<br />
ترجمه فارسى اين كتاب به همت جمعى از فضلاء و مدرسين حوزه علميه قم در 40 مجلد توسط آقايان حجج الاسلام، ناصر مكارم شيرازى، شيخ محمدجواد كرمانى، محمدتقى مصباح يزدى، محمدرضا صالحى كرمانى، سيدمحمد خامنه اى، عبدالكريم بروجردى، سيدمحمدباقر موسوى همدانى فراهم گرديده است. همچنين ترجمه ديگرى در 20 جلد كه تماما توسط [[سيد محمدباقر موسوى همدانى]] ترجمه و منتشر شده است.<br />
الميزان به زبانهاى گوناگون؛ از جمله انگليسى، اردو، تركى و اسپانيولى ترجمه شده است. ترجمه انگليسى آن از اول قرآن تا آيه 76 سوره نساء است كه چهار جلد را در بر مى گيرد.<br />
ترجمه اى از خلاصه تفسير الميزان، به همت فاطمه مشايخ نيز صورت گرفته است. اين كتاب از سوره اعراف آغاز و با سوره هود پايان مى پذيرد. نويسنده سعى نموده تا مباحث اصلى تفسير الميزان را در اين كتاب براى جوانان يادآورى كند.<br />
<br />
تفسیر المیزان، یكى از بزرگ ترین آثار [[علامه طباطبائى]] و به [[حق]] در نوع خود كم نظیر و مایه مباهات و افتخار [[شیعه]] است و پس از تفسیر تبیان [[شیخ طوسى]] و تفسیر مجمع البیان طبرسى، بزرگ ترین و جامع ترین تفسیر شیعى و از نظر قوت مطالب علمى و مطلوبیت روش، تفسیر منحصر به فردى است.<br />
<br />
ویژگى مهم این تفسیر، روش تفسیرى قرآن به قرآن است. این روش در كار ایشان، تنها به در كنار هم گذاشتن آیات، براى درك معانى واژه خلاصه نمى شود؛ بلكه موضوعات مشابه و مشترك در سوره هاى مختلف را كنار یكدیگر قرار مى دهد و براى درك پیام آیه از آیات دیگر كمك مى گیرد. علامه در آغاز تفسیر، مقدمه اى نگاشته و در آن نگاهى اجمالى به سیر تطور تفسیر و روشهاى آن دارد.<br />
<br />
یكى از ابعاد چشمگیر المیزان، جامعهگرایى تفسیر است كه بى گمان این خصیصه برخاسته از اندیشه و گرایشهاى اجتماعى مؤلف آن است. از مسائل بارز در تفسیر المیزان، توجه به شبهات و اشكالات مخالفان و نقد و بررسى آنها است. گرچه شبهات كلامى اشاعره و معتزله و مرجئه و دیگر فرقه هاى مذهبى [[اسلام]] مورد توجه علامه بوده است، اما عنایت اساسى وى به شبهات مادى گرایان و مستشرقان و پاسخ به آنها بوده است. از جنبه هاى اساسى دیگر این تفسیر، مى توان به تلاش مفسر براى انطباق دین با تحولات زمان و عنایت به بحثهاى علمى و فلسفى و كلامى اشاره كرد.<br />
<br />
اصل تفسیر المیزان به عربی در 20 مجلد نوشته شده است و در حدود 8000 صفحه است و فارسی آن در حدود 16000 صفحه یا کمی بیشتر است. این تفسیر، مرجع تالیفات و تحقیقات بسیاری از محققین نیز قرار گرفته است. علامه در تفسیر گرانقدر خود نکات بسیار مهم و معارفی مربوط به اسماء خدای سبحان و صفات و افعال او و وضع الفاظ و کلام خدا و نحوه تکلمه موجودات، نحوه سخن گفتن خداوند با انسان، زبان تمثیلی و نسبت آن با تاویل، زبان قرآن و معارفی مربوط به انسان در زندگی قبل از دنیا، بعد از دنیا و در دنیا است و معارفی مربوط به اخلاق نیک و بد انسان ..... و دهها بحث مفید که امروزه در کلام جدید به شدت مطرح است را عنوان کرده و دیدگاه قرآن را درباره آن به دقت روشن فرموده اند. <br />
<br />
<br />
==مؤلف==<br />
<br />
'''سید محمدحسین طباطبائى.(م 1402 ق)'''<br />
<br />
[[علامه طباطبائى]]؛ حكیمى الهى، مفسر قرآن، اسلام شناس و فقیهى بزرگ و دانشمندى آگاه بود كه اندوخته هاى فراوانى در زمینه فلسفه شرق و غرب داشت. او در علومى چون: ادبیات، كلام، نجوم، هیئت و ریاضیات سرآمد بود. آثار علمى او در زمینه هاى مختلف، هر كدام گواه صادقى بر احاطه و عظمت مقام علمى وى است.<br />
<br />
استاد شهید مطهرى درباره علامه چنین مى گوید: «این مطالب را من همه اش را از علامه طباطبائى گرفته ام؛ یعنى اصولاً من بیشتر مطالبى را كه در كتابها و نوشته هاى خود دارم، شاید ریشه هایش را از علامه طباطبائى و خصوصاً از المیزان گرفته ام. علامه طباطبائى خیلى شخصیت عجیبى است. ایشان یك سبك بیان و اسلوب خاصى دارند. مطالب عالى، عالى ترین مسائل و معارف را آن چنان به راحتى و در جملات كوتاه بیان مى فرمایند كه وصف ناشدنى است و حتى خودشان هم گاه توجه ندارند؛ یعنى به نظر من ایشان مطالب را در یك حالت الهام مانند مى نویسد».<ref> مهر تابان، ص 44.</ref><br />
<br />
از جمله تالیفات اوست:<br />
<br />
تفسیر المیزان، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مبدأ و معاد، سنن النبى، وحى یا شعور مرموز، [[قرآن]] در [[اسلام]]، [[شیعه در اسلام]]، اصول عقاید، بدایة الحكمه، نهایة الحكمة و...<ref> محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی. </ref><br />
<br />
==وضعیت نشر==<br />
<br />
چاپ سوم این كتاب به همت دارالكتب الاسلامیه به سال 1393 ق چاپ و منتشر شده است.<br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
== منابع ==<br />
<br />
*[http://www.rasekhoon.net/article/show-21692.aspx رضا استادی" معرفی تفسیر المیزان تألیف مرحوم سید محمد حسین علامه طباطبائی رحمه الله"]، بازیابی: 26 اردیبهشت 1391<br />
*[http://book.tahoor.com/page.php?id=12145 " المیزان فی تفسیر القرآن "، کتابشناسی طهور]، بازیابی:26 اردیبهشت 1391<br />
*محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی. <br />
*جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)<br />
[[رده:تفاسیر]]<br />
{{تفسیر قرآن}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86_%D9%81%DB%8C_%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=43770المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)2014-11-12T18:28:42Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==نسخه شناسی==<br />
نام كتاب: الميزان فى تفسير القرآن<br />
نويسنده: طباطبايى، سيد محمد حسين<br />
موضوع: كلامى شيعه- اجتهادى- قرآن به قرآن- اجتماعى- ادبى بلاغى- فلسفى<br />
قرن: 14<br />
زبان: عربى<br />
مذهب: شيعى<br />
<br />
==معرفى اجمالى كتاب==<br />
« تفسير الميزان»، اثرى است در 20 جلد به زبان عربى در تفسير قرآن كريم، نوشته علامه [[محمد حسين طباطبايى]]( 1281- 1360 ش.).<br />
انگيزه شروع اين تفسير از هنگام تدريس علامه در حوزه علميه قم براى طلاب علوم دينى شكل گرفت كه وى در نهايت با اصرار شاگردانش به جمع آورى آن دروس پرداخت.<br />
علامه طباطبايى تفسير قرآن را در 1333 ش. آغاز كرد و در 23 رمضان 1391 ق. / 2 آبان 1350 ش. به پايان برد.<br />
<br />
==ساختار كتاب==<br />
جلد نخست اين تفسير داراى مقدمه اى به قلم مولف و مشتمل بر تفسير سوره حمد و آيات 1 تا 182 سوره بقره است و ساير مجلدات آن تفسير آيات ديگر قرآن كريم را در برمى گيرد.<br />
<br />
==گزارش محتوا==<br />
تفسير الميزان يكى از منابع اصيل فرهنگ و معارف اسلامى در قرن اخير به شمار مى رود. اين كتاب عظيم در واقع موسوعه اى است جامع، مشتمل بر مباحث عميق قرآنى، حديثى، فلسفى، عرفانى، ادبى، اخلاقى، تاريخى، اجتماعى و غيره كه با طرحى بى سابقه و شيوه اى محققانه به رشته تحرير درآمده است. اين تفسير ارزنده از نظر صورى و معنوى، رعايت موازين صحيح قرآنى، تفكيك مباحث تفسيرى و روائى و علمى از يكديگر، نقد و بررسى و تحليل آراء برخى از مفسران و ديگر موارد مشابه، آنچنان بديع است كه مى توان گفت، در طول تاريخ تفسير قرآن، كتابى بدين دقت و ظرافت و جامعيت تاليف نشده است.<br />
علامه طباطبايى، پس از نقد و بررسى تمام روشهاى تفسيرى در مقام استنتاج بر اين باور است كه كه تمامى اين روشها از نقيصه اى بزرگ رنج مى برند و آن عبارتست از تحميل نتايج بحثهاى علمى يا فلسفى از خارج بر مدلول آيات كه در اين صورت، تفسير به تطبيق تغيير يافته و تطبيق، تفسير نام گرفته است و بسيارى از حقايق قرآن مجاز جلوه داده شده و شمارى از آيات تأويل گرديده است.<br />
علامه با آگاهى از نقايص روش مفسران پيشين و با عنايت به رعايت ظرايف و دقايق لازم در تفسير صحيح كتاب خدا و نيز با در نظر داشتن هدفى متعالى، اين تفسير را به نگارش درآورد.<br />
علامه در آغاز تفسير مقدمه اى نگاشته و در آن نگاهى اجمالى به سير تطور تفسير و روشهاى آن دارد. در اين مقدمه ديدگاه خود را درباره تفسير و چگونگى برخورد با آن و تفاوت كلى اين برخورد با روش گروهى از اخبارى مسلكان و حشويه كه قرآن را از حجيت ساقط مى كنند و تفسير را تنها از زاويه حديث قابل استناد مى دانند و حتى گاه مى گويند، قرآن قابل فهم براى ما نيست، نگاهى انتقادى مى اندازد و به دلايلى كه برمى شمارد، آن را رد مى كند. در پايان اين مقدمه روش خود را بازگو مى كند. ايشان روش اهل بيت علیهم السلام را در تفسير، تفسير قرآن به قرآن مى داند و در اين زمينه به نمونه هايى از تفسير اهل بيت علیهم السلام در جاى جاى كتاب ارجاع مى دهد.<br />
<br />
==شيوه تفسيرى علامه طباطبايى==<br />
شيوه علامه طباطبايى در تفسير به اين شرح است كه در آغاز چند آيه از يك سوره را مى آورد، پس از آن به بخشى تحت عنوان بيان آيات كه شامل مباحث موضوعى است، مى پردازد. در اين قسمت غالبا مباحث لغوى، ادبى، توضيح معناى آيه با توجه به آيات نظير و مشابه و مسائل دلالتى آيه مطرح مى شود. سپس در بخشى ديگر نقل و نقد احاديث و اخبار آغاز مى گردد. در اين قسمت علامه از منابع گوناگون حديثى شيعه و سنى سود مى جويد و عمده مطالب (بحث روايتى) را نقل و نقد دلالتى اين دسته از اخبار تشكيل مى دهد. از اين قسمت كه بگذريم، مباحث مستقل موضوعى تفسير الميزان شايان ذكر است، زيرا مباحثى عميق و گسترده در زمينه كلام، فلسفه، اخلاق، علوم قرآن، فقه و مباحث اجتماعى در اين قسمت ديده مى شود كه كمتر در تفاسير عصر يافت مى گردد.<br />
علامه طباطبائی در تفسیر خود نخست چند آیه از قرآن کریم را آورده سپس به طور جداگانه قسمت قسمت از آیه را مجدد یاد می کند و به تفسیر آن می پردازد و نیز اول تحت عنوان بیان، بحث هایی فلسفی، اجتماعی، تاریخی، علمی و اخلاقی پیش می آورد سپس با بحث روائی و نقل روایات، سخنان خویش را پایان می بخشد.<br />
مرحوم علامه خود در مقدمه اين تفسير جمع بندى فشرده اى به صورت زير به عنوان نتيجه و رهآورد اين شيوه آورده است:<br />
1- معارف مربوط به اسما و صفات خدا همچون حيات، علم، قدرت و....<br />
2- معارف مربوط به افعال خداى متعال همچون خلق، امر، اراده، مشيت، هدايت و....<br />
3- معارف مربوط به واسطه هاى ميان خدا و انسان؛ مانند حجابها، لوح و قلم، عرش و....<br />
4- معارف مربوط به انسان پيش از دنيا<br />
5- معارف مربوط به انسان در دنيا از قبيل شناخت تاريخ نوع انسان، شناخت خود انسان، شناخت اصول اجتماعى انسان، شناخت نبوت، رسالت، وحى، الهام، كتاب، دين و....<br />
6- معارف مربوط به انسان پس از دنيا يعنى برزخ و معاد.<br />
7- معارف مربوط به اخلاق انسانى.<br />
در ذيل بيانهاى مذكور، بحثهاى روايى متفرق و گوناگونى از پيامبر و اهل بيت عليهم السلام از طريق عامه و خاصه آورده شده و نيز به مباحث گوناگون فلسفى، علمى، تاريخى، اجتماعى و اخلاقى پرداخته شده است.<br />
اما درباره آيات الاحكام از آنجا كه به فقه بازمى گردد، علامه از بحث پيرامون آنها پرهيز كرده است.<br />
<br />
==ويژگى ها==<br />
1- جمع ميان دو شيوه تفسيرى ترتيبى و موضوعى<br />
علامه با مراعات ترتيب در تفسير آيات، آيه به آيه و سوره به سوره، از جايگاه بلند تفسير موضوعى نيز كه اهميت آن امروزه روشن گرديده غافل نبوده و هر دو جنبه را با كمال دقت و ظرافت دنبال كرده و تفسيرى كامل در تمامى ابعاد عرضه داشته است.<br />
تفسير موضوعى از ديدگاه ايشان اهميت فراوانى داشته و ايشان به اين ترتيب مقاصد عالى و معارف جليل قرآن را دسته بندى كرده آماده و كامل به پژوهشگران عرضه داشته است.<br />
2- مطرح نمودن مساله وحدت موضوعى هر سوره<br />
هر سوره داراى هدف به خصوصى است كه آن را با مقدمه اى ظريف دنبال مى كند و با خاتمه اى بس شيوا به پايان مى رساند و اختلاف عدد آيات سوره ها به همين امر بستگى دارد و تا مقصود نهايى انجام نگيرد، سوره به پايان نمى رسد و كوچكى و بزرگى هر سوره به كوتاهى و بلندى هدف و مقصود از هر سوره وابسته است. به عقيده علامه هر سوره صرفا مجموعه آيات پراكنده و بدون جامع واحدى نيست؛ بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم است و پيوستگى آيات را مى رساند و مساله وحدت موضوعى يا وحدت سياق در هر سوره، كه از قراين كلامى قابل توجه است، از همين جا نشأت گرفته است.<br />
3- نظريه سريان و جريان يك روح كلى و حاكم بر سرتاسر قرآن<br />
اين نظريه بر تمامى آيات و سور سايه افكنده، حقيقت و جان كلام الهى را تشكيل مى دهد. علامه بر اين باور است كه در پس ظاهر الفاظ و معانى حقيقتى والاتر نهفته است كه گوهر قرآن و بطن آن را تشكيل مى دهد، داراى وحدتى استوار و از هر گونه تجزيه و تفصيل مبراست. آن حقيقت همانند روح در جسد، عينيت وجودى دارد و سر منشأ تمامى احكام و شرايع و بيانات قرآن مى باشد كه نه از سنخ الفاظ و نه از سنخ مفاهيم است، بلكه از سنخ عالم امر و ملكوت است كه هرگز دست آلوده خاكيان به آن نمى رسد.<br />
4- عينيت بخشيدن به مساله «القرآن يفسر بعضه بعضا»<br />
علامه با قدرت و احاطه فوق العاده به تمامى آيات مرتبط با يكديگر اين مساله را عينيت مى بخشد، به گونه اى كه هر يك از آيات نسبت به آيات ديگر، رافع ابهام و شك آن بوده است.<br />
5- نحوه و چگونگى رسيدن به حقايق تفسيرى و دقائق تأويلى قرآن كريم<br />
اين عمده ترين ويژگى است كه از جايگاه فطرت پاك و درون تابناك بايد نشأت گيرد و علامه بزرگ از همين صراط سوىّ به مبانى تفسير و معانى تأويل دست يافته است.<br />
توضيح اينكه قرآن در بيان مطالب و ارائه مقاصد- چه تفسير و چه تأويل- شيوه خاصى دارد كه از ساير شيوه ها جداست. قرآن براى رساندن مطالب خود و القاى مفاهيم عالى، روشى مخصوص به خود دارد و اگر كسى خواسته باشد از روشهاى معمولى براى رسيدن به معانى قرآن بهره گيرد، بسى اشتباه رفته، زيرا قرآن كلام الهى است و فروغى فروزان دارد كه هر دلى آمادگى تابش آن را ندارد. علامه طباطبايى با همين ديد روشن و نهاد پاك، پايه اين تفسير ارزشمند را پى ريزى نموده و كاملا در اين راه موفق گرديده و توانسته حقايقى گرانبها را براى امت اسلام به ارمغان آورد كه ديگران توان آن را نداشتند و خود را به دشوارى انداختند.<br />
تأويل از ديدگاه علامه واقعيتى است كه بيانات قرآنى از حكم و پند و حكمت بدان تكيه دارند و اين حقيقت در تمام آيات قرآنى -چه محكم و چه متشابه- موجود است و از قبيل مفاهيم و مدلولهاى الفاظ نيست؛ بلكه از امور عينى خارجى است و الفاظ آن را در برنمى گيرند و از آن رو، خداوند آن را با الفاظ به بند كشيد تا بشر را اندكى با حقيقت آن آشنا سازد.<br />
به باور علامه منظور از تأويل آيه، جنبه مفهومى آن نيست كه آيه بر آن دلالت مى كند؛ بلكه تأويل از قبيل امور خارجى است. البته نه هر امر خارجى تا اينكه مصداق خارجى خبر، تأويل آن باشد؛ بلكه امر خارجى خاصى كه نسبت آن با كلام الهى نسبت ممثل با مثال و باطن با ظاهر است.<br />
خلاصه آنكه تأويل قرآن عبارت است، از حِكَم و مصالح نهفته كه منظور الهى بوده و تمامى احكام و معارف قرآن از همان جا نشأت گرفته است.<br />
<br />
==وضعيت كتاب==<br />
ترجمه فارسى اين كتاب به همت جمعى از فضلاء و مدرسين حوزه علميه قم در 40 مجلد توسط آقايان حجج الاسلام، ناصر مكارم شيرازى، شيخ محمدجواد كرمانى، محمدتقى مصباح يزدى، محمدرضا صالحى كرمانى، سيدمحمد خامنه اى، عبدالكريم بروجردى، سيدمحمدباقر موسوى همدانى فراهم گرديده است. همچنين ترجمه ديگرى در 20 جلد كه تماما توسط سيد محمدباقر موسوى همدانى ترجمه و منتشر شده است.<br />
الميزان به زبانهاى گوناگون؛ از جمله انگليسى، اردو، تركى و اسپانيولى ترجمه شده است. ترجمه انگليسى آن از اول قرآن تا آيه 76 سوره نساء است كه چهار جلد را در بر مى گيرد.<br />
ترجمه اى از خلاصه تفسير الميزان، به همت فاطمه مشايخ نيز صورت گرفته است. اين كتاب از سوره اعراف آغاز و با سوره هود پايان مى پذيرد. نويسنده سعى نموده تا مباحث اصلى تفسير الميزان را در اين كتاب براى جوانان يادآورى كند.<br />
<br />
تفسیر المیزان، یكى از بزرگ ترین آثار [[علامه طباطبائى]] و به [[حق]] در نوع خود كم نظیر و مایه مباهات و افتخار [[شیعه]] است و پس از تفسیر تبیان [[شیخ طوسى]] و تفسیر مجمع البیان طبرسى، بزرگ ترین و جامع ترین تفسیر شیعى و از نظر قوت مطالب علمى و مطلوبیت روش، تفسیر منحصر به فردى است.<br />
<br />
ویژگى مهم این تفسیر، روش تفسیرى قرآن به قرآن است. این روش در كار ایشان، تنها به در كنار هم گذاشتن آیات، براى درك معانى واژه خلاصه نمى شود؛ بلكه موضوعات مشابه و مشترك در سوره هاى مختلف را كنار یكدیگر قرار مى دهد و براى درك پیام آیه از آیات دیگر كمك مى گیرد. علامه در آغاز تفسیر، مقدمه اى نگاشته و در آن نگاهى اجمالى به سیر تطور تفسیر و روشهاى آن دارد.<br />
<br />
یكى از ابعاد چشمگیر المیزان، جامعهگرایى تفسیر است كه بى گمان این خصیصه برخاسته از اندیشه و گرایشهاى اجتماعى مؤلف آن است. از مسائل بارز در تفسیر المیزان، توجه به شبهات و اشكالات مخالفان و نقد و بررسى آنها است. گرچه شبهات كلامى اشاعره و معتزله و مرجئه و دیگر فرقه هاى مذهبى [[اسلام]] مورد توجه علامه بوده است، اما عنایت اساسى وى به شبهات مادى گرایان و مستشرقان و پاسخ به آنها بوده است. از جنبه هاى اساسى دیگر این تفسیر، مى توان به تلاش مفسر براى انطباق دین با تحولات زمان و عنایت به بحثهاى علمى و فلسفى و كلامى اشاره كرد.<br />
<br />
اصل تفسیر المیزان به عربی در 20 مجلد نوشته شده است و در حدود 8000 صفحه است و فارسی آن در حدود 16000 صفحه یا کمی بیشتر است. این تفسیر، مرجع تالیفات و تحقیقات بسیاری از محققین نیز قرار گرفته است. علامه در تفسیر گرانقدر خود نکات بسیار مهم و معارفی مربوط به اسماء خدای سبحان و صفات و افعال او و وضع الفاظ و کلام خدا و نحوه تکلمه موجودات، نحوه سخن گفتن خداوند با انسان، زبان تمثیلی و نسبت آن با تاویل، زبان قرآن و معارفی مربوط به انسان در زندگی قبل از دنیا، بعد از دنیا و در دنیا است و معارفی مربوط به اخلاق نیک و بد انسان ..... و دهها بحث مفید که امروزه در کلام جدید به شدت مطرح است را عنوان کرده و دیدگاه قرآن را درباره آن به دقت روشن فرموده اند. <br />
<br />
<br />
==مؤلف==<br />
<br />
'''سید محمدحسین طباطبائى.(م 1402 ق)'''<br />
<br />
[[علامه طباطبائى]]؛ حكیمى الهى، مفسر قرآن، اسلام شناس و فقیهى بزرگ و دانشمندى آگاه بود كه اندوخته هاى فراوانى در زمینه فلسفه شرق و غرب داشت. او در علومى چون: ادبیات، كلام، نجوم، هیئت و ریاضیات سرآمد بود. آثار علمى او در زمینه هاى مختلف، هر كدام گواه صادقى بر احاطه و عظمت مقام علمى وى است.<br />
<br />
استاد شهید مطهرى درباره علامه چنین مى گوید: «این مطالب را من همه اش را از علامه طباطبائى گرفته ام؛ یعنى اصولاً من بیشتر مطالبى را كه در كتابها و نوشته هاى خود دارم، شاید ریشه هایش را از علامه طباطبائى و خصوصاً از المیزان گرفته ام. علامه طباطبائى خیلى شخصیت عجیبى است. ایشان یك سبك بیان و اسلوب خاصى دارند. مطالب عالى، عالى ترین مسائل و معارف را آن چنان به راحتى و در جملات كوتاه بیان مى فرمایند كه وصف ناشدنى است و حتى خودشان هم گاه توجه ندارند؛ یعنى به نظر من ایشان مطالب را در یك حالت الهام مانند مى نویسد».<ref> مهر تابان، ص 44.</ref><br />
<br />
از جمله تالیفات اوست:<br />
<br />
تفسیر المیزان، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مبدأ و معاد، سنن النبى، وحى یا شعور مرموز، [[قرآن]] در [[اسلام]]، [[شیعه در اسلام]]، اصول عقاید، بدایة الحكمه، نهایة الحكمة و...<ref> محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی. </ref><br />
<br />
==وضعیت نشر==<br />
<br />
چاپ سوم این كتاب به همت دارالكتب الاسلامیه به سال 1393 ق چاپ و منتشر شده است.<br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
== منابع ==<br />
<br />
*[http://www.rasekhoon.net/article/show-21692.aspx رضا استادی" معرفی تفسیر المیزان تألیف مرحوم سید محمد حسین علامه طباطبائی رحمه الله"]، بازیابی: 26 اردیبهشت 1391<br />
*[http://book.tahoor.com/page.php?id=12145 " المیزان فی تفسیر القرآن "، کتابشناسی طهور]، بازیابی:26 اردیبهشت 1391<br />
*محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی. <br />
*جامع التفاسیر نور (لوح فشرده)<br />
[[رده:تفاسیر]]<br />
{{تفسیر قرآن}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86_%D9%81%DB%8C_%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=43769المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)2014-11-12T18:25:10Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>==نسخه شناسی==<br />
نام كتاب: الميزان فى تفسير القرآن<br />
نويسنده: طباطبايى، سيد محمد حسين<br />
موضوع: كلامى شيعه- اجتهادى- قرآن به قرآن- اجتماعى- ادبى بلاغى- فلسفى<br />
قرن: 14<br />
زبان: عربى<br />
مذهب: شيعى<br />
<br />
==معرفى اجمالى كتاب==<br />
« تفسير الميزان»، اثرى است در 20 جلد به زبان عربى در تفسير قرآن كريم، نوشته علامه [[محمد حسين طباطبايى]]( 1281- 1360 ش.).<br />
انگيزه شروع اين تفسير از هنگام تدريس علامه در حوزه علميه قم براى طلاب علوم دينى شكل گرفت كه وى در نهايت با اصرار شاگردانش به جمع آورى آن دروس پرداخت.<br />
علامه طباطبايى تفسير قرآن را در 1333 ش. آغاز كرد و در 23 رمضان 1391 ق. / 2 آبان 1350 ش. به پايان برد.<br />
<br />
==ساختار كتاب==<br />
جلد نخست اين تفسير داراى مقدمه اى به قلم مولف و مشتمل بر تفسير سوره حمد و آيات 1 تا 182 سوره بقره است و ساير مجلدات آن تفسير آيات ديگر قرآن كريم را در برمى گيرد.<br />
<br />
==گزارش محتوا==<br />
تفسير الميزان يكى از منابع اصيل فرهنگ و معارف اسلامى در قرن اخير به شمار مى رود. اين كتاب عظيم در واقع موسوعه اى است جامع، مشتمل بر مباحث عميق قرآنى، حديثى، فلسفى، عرفانى، ادبى، اخلاقى، تاريخى، اجتماعى و غيره كه با طرحى بى سابقه و شيوه اى محققانه به رشته تحرير درآمده است. اين تفسير ارزنده از نظر صورى و معنوى، رعايت موازين صحيح قرآنى، تفكيك مباحث تفسيرى و روائى و علمى از يكديگر، نقد و بررسى و تحليل آراء برخى از مفسران و ديگر موارد مشابه، آنچنان بديع است كه مى توان گفت، در طول تاريخ تفسير قرآن، كتابى بدين دقت و ظرافت و جامعيت تاليف نشده است.<br />
علامه طباطبايى، پس از نقد و بررسى تمام روشهاى تفسيرى در مقام استنتاج بر اين باور است كه كه تمامى اين روشها از نقيصه اى بزرگ رنج مى برند و آن عبارتست از تحميل نتايج بحثهاى علمى يا فلسفى از خارج بر مدلول آيات كه در اين صورت، تفسير به تطبيق تغيير يافته و تطبيق، تفسير نام گرفته است و بسيارى از حقايق قرآن مجاز جلوه داده شده و شمارى از آيات تأويل گرديده است.<br />
علامه با آگاهى از نقايص روش مفسران پيشين و با عنايت به رعايت ظرايف و دقايق لازم در تفسير صحيح كتاب خدا و نيز با در نظر داشتن هدفى متعالى، اين تفسير را به نگارش درآورد.<br />
علامه در آغاز تفسير مقدمه اى نگاشته و در آن نگاهى اجمالى به سير تطور تفسير و روشهاى آن دارد. در اين مقدمه ديدگاه خود را درباره تفسير و چگونگى برخورد با آن و تفاوت كلى اين برخورد با روش گروهى از اخبارى مسلكان و حشويه كه قرآن را از حجيت ساقط مى كنند و تفسير را تنها از زاويه حديث قابل استناد مى دانند و حتى گاه مى گويند، قرآن قابل فهم براى ما نيست، نگاهى انتقادى مى اندازد و به دلايلى كه برمى شمارد، آن را رد مى كند. در پايان اين مقدمه روش خود را بازگو مى كند. ايشان روش اهل بيت علیهم السلام را در تفسير، تفسير قرآن به قرآن مى داند و در اين زمينه به نمونه هايى از تفسير اهل بيت علیهم السلام در جاى جاى كتاب ارجاع مى دهد.<br />
<br />
==شيوه تفسيرى علامه طباطبايى==<br />
شيوه علامه طباطبايى در تفسير به اين شرح است كه در آغاز چند آيه از يك سوره را مى آورد، پس از آن به بخشى تحت عنوان بيان آيات كه شامل مباحث موضوعى است، مى پردازد. در اين قسمت غالبا مباحث لغوى، ادبى، توضيح معناى آيه با توجه به آيات نظير و مشابه و مسائل دلالتى آيه مطرح مى شود. سپس در بخشى ديگر نقل و نقد احاديث و اخبار آغاز مى گردد. در اين قسمت علامه از منابع گوناگون حديثى شيعه و سنى سود مى جويد و عمده مطالب (بحث روايتى) را نقل و نقد دلالتى اين دسته از اخبار تشكيل مى دهد. از اين قسمت كه بگذريم، مباحث مستقل موضوعى تفسير الميزان شايان ذكر است، زيرا مباحثى عميق و گسترده در زمينه كلام، فلسفه، اخلاق، علوم قرآن، فقه و مباحث اجتماعى در اين قسمت ديده مى شود كه كمتر در تفاسير عصر يافت مى گردد.<br />
علامه طباطبائی در تفسیر خود نخست چند آیه از قرآن کریم را آورده سپس به طور جداگانه قسمت قسمت از آیه را مجدد یاد می کند و به تفسیر آن می پردازد و نیز اول تحت عنوان بیان، بحث هایی فلسفی، اجتماعی، تاریخی، علمی و اخلاقی پیش می آورد سپس با بحث روائی و نقل روایات، سخنان خویش را پایان می بخشد.<br />
مرحوم علامه خود در مقدمه اين تفسير جمع بندى فشرده اى به صورت زير به عنوان نتيجه و رهآورد اين شيوه آورده است:<br />
1- معارف مربوط به اسما و صفات خدا همچون حيات، علم، قدرت و....<br />
2- معارف مربوط به افعال خداى متعال همچون خلق، امر، اراده، مشيت، هدايت و....<br />
3- معارف مربوط به واسطه هاى ميان خدا و انسان؛ مانند حجابها، لوح و قلم، عرش و....<br />
4- معارف مربوط به انسان پيش از دنيا<br />
5- معارف مربوط به انسان در دنيا از قبيل شناخت تاريخ نوع انسان، شناخت خود انسان، شناخت اصول اجتماعى انسان، شناخت نبوت، رسالت، وحى، الهام، كتاب، دين و....<br />
6- معارف مربوط به انسان پس از دنيا يعنى برزخ و معاد.<br />
7- معارف مربوط به اخلاق انسانى.<br />
در ذيل بيانهاى مذكور، بحثهاى روايى متفرق و گوناگونى از پيامبر و اهل بيت عليهم السلام از طريق عامه و خاصه آورده شده و نيز به مباحث گوناگون فلسفى، علمى، تاريخى، اجتماعى و اخلاقى پرداخته شده است.<br />
اما درباره آيات الاحكام از آنجا كه به فقه بازمى گردد، علامه از بحث پيرامون آنها پرهيز كرده است.<br />
<br />
==ويژگى ها==<br />
1- جمع ميان دو شيوه تفسيرى ترتيبى و موضوعى<br />
علامه با مراعات ترتيب در تفسير آيات، آيه به آيه و سوره به سوره، از جايگاه بلند تفسير موضوعى نيز كه اهميت آن امروزه روشن گرديده غافل نبوده و هر دو جنبه را با كمال دقت و ظرافت دنبال كرده و تفسيرى كامل در تمامى ابعاد عرضه داشته است.<br />
تفسير موضوعى از ديدگاه ايشان اهميت فراوانى داشته و ايشان به اين ترتيب مقاصد عالى و معارف جليل قرآن را دسته بندى كرده آماده و كامل به پژوهشگران عرضه داشته است.<br />
2- مطرح نمودن مساله وحدت موضوعى هر سوره<br />
هر سوره داراى هدف به خصوصى است كه آن را با مقدمه اى ظريف دنبال مى كند و با خاتمه اى بس شيوا به پايان مى رساند و اختلاف عدد آيات سوره ها به همين امر بستگى دارد و تا مقصود نهايى انجام نگيرد، سوره به پايان نمى رسد و كوچكى و بزرگى هر سوره به كوتاهى و بلندى هدف و مقصود از هر سوره وابسته است. به عقيده علامه هر سوره صرفا مجموعه آيات پراكنده و بدون جامع واحدى نيست؛ بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم است و پيوستگى آيات را مى رساند و مساله وحدت موضوعى يا وحدت سياق در هر سوره، كه از قراين كلامى قابل توجه است، از همين جا نشأت گرفته است.<br />
3- نظريه سريان و جريان يك روح كلى و حاكم بر سرتاسر قرآن<br />
اين نظريه بر تمامى آيات و سور سايه افكنده، حقيقت و جان كلام الهى را تشكيل مى دهد. علامه بر اين باور است كه در پس ظاهر الفاظ و معانى حقيقتى والاتر نهفته است كه گوهر قرآن و بطن آن را تشكيل مى دهد، داراى وحدتى استوار و از هر گونه تجزيه و تفصيل مبراست. آن حقيقت همانند روح در جسد، عينيت وجودى دارد و سر منشأ تمامى احكام و شرايع و بيانات قرآن مى باشد كه نه از سنخ الفاظ و نه از سنخ مفاهيم است، بلكه از سنخ عالم امر و ملكوت است كه هرگز دست آلوده خاكيان به آن نمى رسد.<br />
4- عينيت بخشيدن به مساله «القرآن يفسر بعضه بعضا»<br />
علامه با قدرت و احاطه فوق العاده به تمامى آيات مرتبط با يكديگر اين مساله را عينيت مى بخشد، به گونه اى كه هر يك از آيات نسبت به آيات ديگر، رافع ابهام و شك آن بوده است.<br />
5- نحوه و چگونگى رسيدن به حقايق تفسيرى و دقائق تأويلى قرآن كريم<br />
اين عمده ترين ويژگى است كه از جايگاه فطرت پاك و درون تابناك بايد نشأت گيرد و علامه بزرگ از همين صراط سوىّ به مبانى تفسير و معانى تأويل دست يافته است.<br />
توضيح اينكه قرآن در بيان مطالب و ارائه مقاصد- چه تفسير و چه تأويل- شيوه خاصى دارد كه از ساير شيوه ها جداست. قرآن براى رساندن مطالب خود و القاى مفاهيم عالى، روشى مخصوص به خود دارد و اگر كسى خواسته باشد از روشهاى معمولى براى رسيدن به معانى قرآن بهره گيرد، بسى اشتباه رفته، زيرا قرآن كلام الهى است و فروغى فروزان دارد كه هر دلى آمادگى تابش آن را ندارد. علامه طباطبايى با همين ديد روشن و نهاد پاك، پايه اين تفسير ارزشمند را پى ريزى نموده و كاملا در اين راه موفق گرديده و توانسته حقايقى گرانبها را براى امت اسلام به ارمغان آورد كه ديگران توان آن را نداشتند و خود را به دشوارى انداختند.<br />
تأويل از ديدگاه علامه واقعيتى است كه بيانات قرآنى از حكم و پند و حكمت بدان تكيه دارند و اين حقيقت در تمام آيات قرآنى -چه محكم و چه متشابه- موجود است و از قبيل مفاهيم و مدلولهاى الفاظ نيست؛ بلكه از امور عينى خارجى است و الفاظ آن را در برنمى گيرند و از آن رو، خداوند آن را با الفاظ به بند كشيد تا بشر را اندكى با حقيقت آن آشنا سازد.<br />
به باور علامه منظور از تأويل آيه، جنبه مفهومى آن نيست كه آيه بر آن دلالت مى كند؛ بلكه تأويل از قبيل امور خارجى است. البته نه هر امر خارجى تا اينكه مصداق خارجى خبر، تأويل آن باشد؛ بلكه امر خارجى خاصى كه نسبت آن با كلام الهى نسبت ممثل با مثال و باطن با ظاهر است.<br />
خلاصه آنكه تأويل قرآن عبارت است، از حِكَم و مصالح نهفته كه منظور الهى بوده و تمامى احكام و معارف قرآن از همان جا نشأت گرفته است.<br />
<br />
==وضعيت كتاب==<br />
ترجمه فارسى اين كتاب به همت جمعى از فضلاء و مدرسين حوزه علميه قم در 40 مجلد توسط آقايان حجج الاسلام، ناصر مكارم شيرازى، شيخ محمدجواد كرمانى، محمدتقى مصباح يزدى، محمدرضا صالحى كرمانى، سيدمحمد خامنه اى، عبدالكريم بروجردى، سيدمحمدباقر موسوى همدانى فراهم گرديده است. همچنين ترجمه ديگرى در 20 جلد كه تماما توسط سيد محمدباقر موسوى همدانى ترجمه و منتشر شده است.<br />
الميزان به زبانهاى گوناگون؛ از جمله انگليسى، اردو، تركى و اسپانيولى ترجمه شده است. ترجمه انگليسى آن از اول قرآن تا آيه 76 سوره نساء است كه چهار جلد را در بر مى گيرد.<br />
ترجمه اى از خلاصه تفسير الميزان، به همت فاطمه مشايخ نيز صورت گرفته است. اين كتاب از سوره اعراف آغاز و با سوره هود پايان مى پذيرد. نويسنده سعى نموده تا مباحث اصلى تفسير الميزان را در اين كتاب براى جوانان يادآورى كند.<br />
<br />
تفسیر المیزان، یكى از بزرگ ترین آثار [[علامه طباطبائى]] و به [[حق]] در نوع خود كم نظیر و مایه مباهات و افتخار [[شیعه]] است و پس از تفسیر تبیان [[شیخ طوسى]] و تفسیر مجمع البیان طبرسى، بزرگ ترین و جامع ترین تفسیر شیعى و از نظر قوت مطالب علمى و مطلوبیت روش، تفسیر منحصر به فردى است.<br />
<br />
ویژگى مهم این تفسیر، روش تفسیرى قرآن به قرآن است. این روش در كار ایشان، تنها به در كنار هم گذاشتن آیات، براى درك معانى واژه خلاصه نمى شود؛ بلكه موضوعات مشابه و مشترك در سوره هاى مختلف را كنار یكدیگر قرار مى دهد و براى درك پیام آیه از آیات دیگر كمك مى گیرد. علامه در آغاز تفسیر، مقدمه اى نگاشته و در آن نگاهى اجمالى به سیر تطور تفسیر و روشهاى آن دارد.<br />
<br />
یكى از ابعاد چشمگیر المیزان، جامعهگرایى تفسیر است كه بى گمان این خصیصه برخاسته از اندیشه و گرایشهاى اجتماعى مؤلف آن است. از مسائل بارز در تفسیر المیزان، توجه به شبهات و اشكالات مخالفان و نقد و بررسى آنها است. گرچه شبهات كلامى اشاعره و معتزله و مرجئه و دیگر فرقه هاى مذهبى [[اسلام]] مورد توجه علامه بوده است، اما عنایت اساسى وى به شبهات مادى گرایان و مستشرقان و پاسخ به آنها بوده است. از جنبه هاى اساسى دیگر این تفسیر، مى توان به تلاش مفسر براى انطباق دین با تحولات زمان و عنایت به بحثهاى علمى و فلسفى و كلامى اشاره كرد.<br />
<br />
اصل تفسیر المیزان به عربی در 20 مجلد نوشته شده است و در حدود 8000 صفحه است و فارسی آن در حدود 16000 صفحه یا کمی بیشتر است. این تفسیر، مرجع تالیفات و تحقیقات بسیاری از محققین نیز قرار گرفته است. علامه در تفسیر گرانقدر خود نکات بسیار مهم و معارفی مربوط به اسماء خدای سبحان و صفات و افعال او و وضع الفاظ و کلام خدا و نحوه تکلمه موجودات، نحوه سخن گفتن خداوند با انسان، زبان تمثیلی و نسبت آن با تاویل، زبان قرآن و معارفی مربوط به انسان در زندگی قبل از دنیا، بعد از دنیا و در دنیا است و معارفی مربوط به اخلاق نیک و بد انسان ..... و دهها بحث مفید که امروزه در کلام جدید به شدت مطرح است را عنوان کرده و دیدگاه قرآن را درباره آن به دقت روشن فرموده اند. <br />
<br />
<br />
==مؤلف==<br />
<br />
'''سید محمدحسین طباطبائى.(م 1402 ق)'''<br />
<br />
[[علامه طباطبائى]]؛ حكیمى الهى، مفسر قرآن، اسلام شناس و فقیهى بزرگ و دانشمندى آگاه بود كه اندوخته هاى فراوانى در زمینه فلسفه شرق و غرب داشت. او در علومى چون: ادبیات، كلام، نجوم، هیئت و ریاضیات سرآمد بود. آثار علمى او در زمینه هاى مختلف، هر كدام گواه صادقى بر احاطه و عظمت مقام علمى وى است.<br />
<br />
استاد شهید مطهرى درباره علامه چنین مى گوید: «این مطالب را من همه اش را از علامه طباطبائى گرفته ام؛ یعنى اصولاً من بیشتر مطالبى را كه در كتابها و نوشته هاى خود دارم، شاید ریشه هایش را از علامه طباطبائى و خصوصاً از المیزان گرفته ام. علامه طباطبائى خیلى شخصیت عجیبى است. ایشان یك سبك بیان و اسلوب خاصى دارند. مطالب عالى، عالى ترین مسائل و معارف را آن چنان به راحتى و در جملات كوتاه بیان مى فرمایند كه وصف ناشدنى است و حتى خودشان هم گاه توجه ندارند؛ یعنى به نظر من ایشان مطالب را در یك حالت الهام مانند مى نویسد».<ref> مهر تابان، ص 44.</ref><br />
<br />
از جمله تالیفات اوست:<br />
<br />
تفسیر المیزان، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مبدأ و معاد، سنن النبى، وحى یا شعور مرموز، [[قرآن]] در [[اسلام]]، [[شیعه در اسلام]]، اصول عقاید، بدایة الحكمه، نهایة الحكمة و...<ref> محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی. </ref><br />
<br />
==وضعیت نشر==<br />
<br />
چاپ سوم این كتاب به همت دارالكتب الاسلامیه به سال 1393 ق چاپ و منتشر شده است.<br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
== منابع ==<br />
<br />
*[http://www.rasekhoon.net/article/show-21692.aspx رضا استادی" معرفی تفسیر المیزان تألیف مرحوم سید محمد حسین علامه طباطبائی رحمه الله"]، بازیابی: 26 اردیبهشت 1391<br />
*[http://book.tahoor.com/page.php?id=12145 " المیزان فی تفسیر القرآن "، کتابشناسی طهور]، بازیابی:26 اردیبهشت 1391<br />
*محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی. <br />
<br />
[[رده:تفاسیر]]<br />
{{تفسیر قرآن}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%89&diff=43754علامه مجلسى2014-11-11T12:39:31Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>علامه مجلسى فرزند مولى محمد تقى معروف به مجلسي اول است. او در علوم مختلف اسلامى مانند تفسير، حديث، كلام، فقه، اصول، تاريخ، رجال و درايه مسلط، در بسیاری از آنها صاحب نظر بوده است.<br />
<br />
علامه پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال 1090 هجری به منصب شیخ الاسلامی دست یافت. و در این مسند خدمات بسیاری را در مقولههای گوناگون سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود.<ref> گلشن ابرار، زندگی نامه علامه مجلسی از حسن ابراهيم زاده(ج 1، ص 249)در دسترس در [http://www.andisheqom.com/Files/olamabio.php?level=4&scid=30990 اندیشه قم]، بازیابی:25 آبان 1392 </ref> <br />
<br />
==ولادت و دوران کودکی==<br />
<br />
نام علامه مجلسي، محمد مشهور به باقر (محمدباقر) است. نام پدر علامه مجلسي، مولي محمدتقي و معروف به مجلسي اول است. مادر علامه مجلسي دختر سيد صدرالدين محمد حسيني عاشوري قمي است. بايد گفت تولد علامه مجلسي در روزهاي آخر سال 1037 و احتمالاً در روز آخر ماه [[ذی الحجه]] يا روز اول [[محرم]] 1038 بود.<br />
<br />
علامه مجلسي در خانواده علمي و روحاني متولد گرديد پدر و اجدادش تا آن جا كه مي شناسيم از دانشمندان زمان و همگان عابد و زاهد و پرهيزگار بودند و آن هايي را كه از اجداد مشار اليه به اسم و رسم نمي شناسيم بنابر نقل آقا احمد كرمانشاهي در مرآت الاحوال، عالم و عابد بودند. <br />
<br />
تحصيلات علامه مجلسي از همان كودكي، يعني خيلي زودتر از همسالانش ـ شايد در سنين سه و چهار سالگي ـ در نزد پدر شروع گرديد كه خود در شرح فقيه در باب [[نماز ميت]] فرموده است: [[الحمدلله رب العالمين]] كه بنده در چهار سالگي همه اين ها را مي دانستم، يعني خدا و [[نماز]] و [[بهشت]] و [[دوزخ]] و [[نماز شب]] مي كردم و در [[مسجد]] صفا و [[نماز صبح]] را به جماعت مي كردم و اطفال را نصيحت مي كردم و به آيت و [[حديث]] به تعليم پدرم رحمهم الله.<ref> زندگينامه علامه مجلسي مهدوي، مصلح الدين.</ref><br />
<br />
==خاندان==<br />
<br />
خاندان علامه مجلسى از جمله پر افتخارترين خاندان هاى [[شيعه]] در قرون اخير است. در اين خانواده نزديك به يكصد عالم وارسته و بزرگوار ديده مى شود و از نزديكان علامه پس از بررسى تنها علم و فضل مشاهده مى كنيم:<br />
<br />
* جد بزرگ علامه، عالم بزرگوار حافظ، [[ابونعيم اصفهانى]] صاحب كتاب هايى چون «تاريخ اصفهان» و «حلية الأولياء» است.<br />
<br />
* پدر علامه، مولى محمدتقى مجلسى، معروف به مجلسى اول (1003 - 1070 هجرى) صاحب كرامات و [[مقامات معنوى]] و روحى بلند است. او محدث و فقيهى بزرگ است و كتاب هايى نيز تأليف نموده است. <br />
<br />
محمدتقى مجلسى شاگرد [[شیخ بهایی]] و [[ميرداماد]] است. او در علوم مختلف اسلامى تبحر داشته و در زمان خويش [[مرجعيت تقليد]] را به عهده داشته است. وى در كنار مرجعيت، از اقامه [[نماز جمعه]] و جماعت نيز غفلت نمى كرد و [[امام جمعه]] اصفهان بود. از جمله پرورش يافتگان مكتبش مى توان به: علامه مجلسى (كه بيشترين استفاده را از پدر خويش برده است)، آقا حسين خوانسارى و ملا صالح مازندرانى اشاره نمود.<br />
<br />
* علامه دو برادر داشت كه آن ها نيز مردانى متقى و زاهد بودند به نام هاى ملا عزيزالله و ملا عبدالله، كه براى تبليغ و نشر علوم [[اهل بيت]] عليهم السلام به هندوستان رفت و ساكن آن جا گرديد.<br />
<br />
* خاندان علامه مجلسى نه تنها مردانى عالم و دانشمند به جامعه تحويل داده، بلكه زنان اين خاندان نيز پا به پاى مردان خويش قدم برداشته اند. علامه مجلسى چهار خواهر داشت كه آنان نيز هر يك داراى تأليفات و تحقيقات ارزنده اى در علوم اسلامى مى باشند. از جمله تأليفات آنان مى توان به: شرح كافى، المشتركات فى الرجال، شرح شرايع الإسلام، شرح مطالع و شرح قصيده دعبل خزائى اشاره نمود. همسران اين زنان عالم و بزرگوار نيز از علماى بزرگ بودند. كسانى همچون ملا صالح مازندرانى، ملا ميرزاى شيروانى، ملا على استرآبادى و ميرزا محمد فسايى.<br />
<br />
* علامه مجلسى داراى 5 پسر بود كه همگى از محضر علم و معارف پدر بهره مند شدند و به مدارجى بالا دست يافتند.<br />
<br />
* دامادهاى علامه هم كه 5 نفر بودند از طلاب و فضلاى آن زمان بودند و علامه با عنايتى خاص نسبت به دامادها، دختران خويش را به [[ازدواج]] آنان درمى آورد. علاوه بر اين ها خاندان هاى بزرگى از علماى آن عصر مرتبط با علامه مجلسى بودند، مانند [[وحيد بهبهانى]]، [[بحرالعلوم]]، طباطبايى بروجردى، ميرزا عبدالله افندى ؋&5ԭب [[رياض العلماء]]، شهرستانى و... <br />
<br />
مقام علمى علامه مجلسى آن چنان شهرتى در علوم مختلف اسلامى دارد كه محتاج هيچ بيان و توضيحى نيست. نام علامه مجلسى چون آفتابى بر آسمان فقاهت و اجتهاد مى درخشد. علامه مجلسى از جمله بزرگانى است كه از جامعيت خاصى برخوردار بود. او در علوم مختلف اسلامى مانند [[تفسير]]، [[حديث]]، [[فقه]]، [[اصول]]، تاريخ، رجال و درايه سرآمد عصر بود. <br />
<br />
نگاهى اجمالى به مجموعه عظيم [[بحارالأنوار]] اين نكته را بخوبى آشكار مى سازد. اين علوم در كنار علوم عقلى همچون [[فلسفه]]، [[منطق]]، رياضيات، ادبيات، لغت، جغرافيا، طب، نجوم و علوم غريبه از او شخصيتى ممتاز و بى نظير ساخته است. نظرى گذرا به «كتاب [[السماء والعالم]]» در بحارالأنوار اين جامعيت را به خوبى نمايان مى سازد.<br />
<br />
برخى علامه مجلسى را در طول تاريخ اسلامى از حيث جامعيت در علوم و فنون گوناگون بى نظير دانسته اند. علامه ريزبينى و نكته سنجى هاى بسيار زيبايى پيرامون روايات مشكل دارد. بيان هاى علامه در ذيل روايات و آيات [[قرآن]] بسيار دقيق و زيبا است و كمتر مى توان در آن ها خطا و اشتباهى يافت. علامه مجلسى، علاوه بر علومى چون روايات [[اهل بيت]] عليهم السلام در فقه نيز تبحرى بالا داشته، گرچه اكثر مجلدات فقهى بحار مجال پاكنويس شدن نيافته است.<ref name = "پایگاه علامه">[http://www.majlesi.net/ پایگاه اطلاع رسانی علامه محمد باقر مجلسی]</ref><br />
<br />
==شخصيت معنوى==<br />
<br />
علماى دين نه تنها از استاد خود درس علم و دانش مى آموزند، بلكه [[سير و سلوك]] معنوى خويش را زير نظر اساتيد عارف بالله سپرى مى نمايند. علامه مجلسى همزمان با طى مدارج علمى و سريعتر از آن مدارج معنوى و كمالات روحى را پيمود تا آن جا كه مصداق واقعى «عالم ربانى» گشت. اين ادعا با مرورى بر سجاياى اخلاقى ايشان كاملا روشن مى شود. از جمله خصائص بارز اخلاقى علامه مى توان به اين موارد اشاره نمود:<br />
<br />
'''<I>1- ياد خداوند:</I>'''<br />
<br />
شاگرد گرانقدر او «سيد نعمت الله جزائرى» در مورد استاد خود گفته است: علامه هيچ گاه از [[ياد خدا]] غافل نبود و تمام اعمالش را با قصد قربت انجام مى داد.<br />
<br />
'''<I>2- زيارت:</I>'''<br />
<br />
علامه به «[[زيارت]]» ائمه هدى عليهم السلام اهميت فراوان مى داد و با وجود مشكلات آن زمان و امكانات بسيار ابتدايى براى مسافرت، چندين بار به زيارت ائمه عراق، بقيع و [[مشهد]] مقدس نائل شد و هر بار مدتى طولانى در جوار آن بزرگواران سكنى گزيد. او چند بار نيز به [[حج]] خانه خدا مشرف شد.<br />
<br />
'''<I>3- توسل:</I>'''<br />
<br />
توجه خاص به توسل به معصومين عليهم السلام باعث گرديد علامه مجلسى پيرامون ادعيه و زيارات مطالب فراوانى در [[بحارالانوار]] بياورد و به جز آن، چند كتاب مستقل نيز در موضوع ادعيه و زيارت تأليف نمايد از جمله: «[[زاد المعاد]]» كه مرجعى مهم در كتب ادعيه متأخر است و «[[تحفة الزائر]]» و ترجمه هايى از [[زيارت جامعه كبيره]] و [[دعاى سمات]] و...<br />
<br />
'''<I>4- زهد و پارسايى:</I>'''<br />
<br />
يك ويژگى بسيار مهم در زندگى اين بزرگمرد، [[زهد]] و پارسايى و ساده زيستى اوست. علامه در عهد صفوى مى زيست و شيخ الاسلام حكومت صفوى بود و در يك كلام، تمام امكانات دولت در اختيار او بود، اما با همه اين ها زندگى شخصى علامه در نهايت زهد و سادگى سپرى مى شد.<br />
<br />
'''<I>5- تواضع:</I>'''<br />
<br />
[[تواضع]] علامه مجلسى از ديگر خصائص اوست. علامه هيچ گاه به مقام اجتماعى و بالا و پايين بودن موقعيت يا سن افراد نگاه نمى كرد. او از سيد على خان مدنى، شارح گرانقدر صحيفه سجاديه مطالب فراوانى در بحار آورده است و مى دانيم كه سيد على خان 15 سال كوچكتر از علامه بوده و از حيث مقام و منزلت اجتماعى هم به او نمى رسيد.<br />
<br />
خلاصه اين كه جمع شدن همه اين [[خصائص روحى]] و [[كمالات معنوى]] با [[علم]] و دانش گسترده علامه، از او شخصيتى ممتاز ساخته بود كه در تاريخ مثل و مانندى براى او دشوار پيدا مى شود.<ref name="پایگاه علامه"/> <br />
<br />
==تحصيل==<br />
<br />
علامه از همان اوان کـودکـى تحت تربيت و تعليم پـدر دانشمند و در سايه تـوجه خـاص آن بزرگـوار، پرورش پيدا نمود و بـا هـوش سـرشار و استعداد خـدادادى و پشتکار مخصـوص به تحصيل علـوم متـداوله عصـر در حـوزه علمـى اصفهان پرداخت.<br />
و با توجه به تـوانايـى ذاتـى در مـدت کوتاهى مراحل مختلف علمـى و تحصيلى را طى کرده و سپـس به گـرد آورى علـم حـديث و آثار اهل بيت عصمت و طهارت دل بست و تحقيق و پژوهش عميقانه در آن فـن شريف مبذول داشت و تلاش خود را در ايـن مـورد متمـرکز نمـوده تمام اوقـاتـش را صـرف آن کـرد تـا اينکه منشـأ تحـولـى بزرگ در روزگـار خـود گـرديد.<ref name="پایگاه علامه"/> <br />
<br />
==لقب «علامه»==<br />
<br />
علامه، محمدباقر مجلسى اين لقب پرافتخار را از بزرگانى همچون [[وحيد بهبهانى]]، علامه [[بحرالعلوم]] و شيخ اعظم انصارى اخذ كرده است. اين بزرگان كه هر يك دريايى متلاطم از علوم و معارف اسلامى هستند با ديدن مقام و منزلت علامه مجلسى اين لقب را در مورد او بكار بردند و به [[حق]] او علامه عصر خويش بود.<ref name="پایگاه علامه"/> <br />
<br />
==اسامي اساتيد و مشايخ علامه مجلسي==<br />
<br />
# [[قاضي ابواشرف اصفهاني]].<br />
# علامه جليل مولي محمدتقي مجلسي.<br />
# شيخ حسن بن [[شهید ثانی]].<br />
# ميرزا رفيعا نائيني.<br />
# شيخ علي بن محمد بن حسن بن شهيد ثاني معروف به شيخ علي كبير و [[سبط شهيد]].<br />
# مولي محمد محسن بن شاه مرتضي بن شاه محمود كاشاني، معروف به ملامحسن فيض، عالم زاهد حكيم [[فيلسوف]] عارف محقق مدقق محدث مفسر اديب شاعر از بزرگان علما و مفاخر محدثان شيعه.<br />
# مولي محمدمحسن بن محمد مؤمن استرآبادي.<br />
# مولي صدرالدين محمد بن ابراهيم بن يحيي قوامي شيرازي، معروف به آخوند [[ملاصدرا]] حكيم [[فيلسوف]] [[عارف]] [[مفسر]]، از شاگردان [[ميرداماد]] و [[شیخ بهایی]] و [[ميرفندرسكی]] بوده و از دو استاد اوليه اجازه روايت داشت، قريب پنجاه جلد كتاب و رساله تاليف نموده، كه بسياري از آن ها به چاپ رسيده و معروف تر از همه كتاب [[اسفار اربعه]] يا [[حكمت متعاليه]] و تفاسير [[آية الكرسي]] و [[آيه نور]] و [[آيه]] «و تري الجبال» و همچنين تفاسير:[[سوره الأعلى]]، [[سوره بقره]]، [[سوره جمعه]]، [[سوره حديد]]، [[سوره الزلزال]]، [[سوره الضحى]]، [[سوره الطارق]]، [[سوره حمد]]، [[سوره واقعه]]، [[سوره يس]] و همچنين شرح اصول كافي و الشواهد الربوبيه و مشاعر، كه شيخ احمد احسائي و مولي اسماعيل واحدالعين اصفهاني آن را شرح كرده اند.<br />
# سيد محمد بن شرف الدين علي بن نعمت الله بن حبيب الله بن نصرالله حسيني موسوي جزائري معروف به [[سيد ميرزا]].<br />
# امير سيد محمد مؤمن بن دوست محمد حسيني استرآبادي، [[شهيد]] به سال 1088 در [[مكه]] معظمه، داماد ملامحمد امين استرآبادي و شاگرد سيد نورالدين علي بن علي موسوي عاملي.<br />
<br />
==آثار مهم مرحوم مجلسی==<br />
<br />
# [[بحارالانوار]] شاهكار جاويدان علامه مجلسي: اين كتاب مشتمل است بر مجموعه اخبار و [[احاديث]] و قصص و تواريخ كه از [[پیامبر اسلام]] و [[ائمه اطهار]] عليهم السلام به وسيله بزرگان محدثان نقل شده و علماي گذشته در كتب خود آن ها را نقل كرده اند، به غير از [[كتب اربعه]] كه از غايت شهرت، احتياج به نقل مجدد نداشته است.<br />
# آداب تجهيز الاموات، فارسي، شامل پنج فصل:<br />
## آداب [[احتضار]]<br />
## [[غسل]]<br />
## [[كفن]]<br />
## [[نماز]]<br />
## [[دفن]]<br />
# آداب الحج، رساله فارسي.<br />
# آداب الصلاة، رساله عمليه، فارسي در طهارت و نماز است.<br />
# آداب صلاة الليل.<br />
# اعتقادات، كه آن را رساله در [[سير و سلوك]] نيز گويند، به عربي. اين كتاب از تاليفات بسيار معروف علامه مجلسي است.<br />
# بداء (رساله در بداء).<br />
# ترجمه توحيد مفضل، حديثي از آن حضرت در [[توحيد]] حضرت [[حق]] جل و علا نقل مي كند كه در آن امام ششم از [[خلقت آسمان و زمين و ستارگان]] و عناصر و انسان و حيوان و جمادات، يگانگي خداوند متعال را ثابت فرموده و نظام عالم كبير و صغير را دليل بر وحدانيت و قدرت او شمرده است و به دلايل واضح، بطلان عقايد باطله فرموده است. اين [[حديث]] را علامه مجلسي ترجمه نموده و در برخي از مواضع كه محتاج به شرح و بيان بوده، في الجمله به شرح آن پرداخته است. بيش از پانزده مرتبه (و شايد بيشتر) در ايران و هند و عراق به چاپ رسيده و به زبان انگليسي نيز ترجمه شده است.<br />
# ترجمه قصه يوذاسف و بلوهر، علامه مجلسي اين داستان را در مجلد هفدهم [[بحارالانوار]] نقل فرموده و سپس ترجمه آن را در عين الحيوة بيان داشته است.<br />
# جلاء العيون، فارسي، در تاريخ حضرات معصومين چهارده گانه عليهم السلام و مصائب آنان در بيست و دو هزار بيت، در يك مقدمه و چهارده باب، تاريخ ختم تاليف 6 [[محرم]] 1089، كتاب در ايران و عراق و هند مكرر به چاپ رسيده و متداول است. اولين چاپ آن در 1240 قمري در تهران به صورت سربي منتشر شده است.<br />
# حاشيه يا حواشي بر [[اصول كافی]]، كتاب شريف كافي از اصول معتمده نزد [[شيعه]] و از [[كتب اربعه]] حديث محمدين ثلاثه اوائل است كه در سه قسمت تاليف شده: 1. اصول 2. فروع 3. روضه.<br />
# حق اليقين، در اصول دين به فارسي درسي و يك هزار بيت، تاريخ تاليف آخر [[شعبان]] 1109 به نام شاه سلطان حسين صفوي و اين آخرين تاليف معروف علامه مجلسي است كه كليه مباحث اصول دين را دربر مي گيرد و به ويژه در بحث امامت، در نهايت بسط و توضيح در دو جلد.<br />
# [[حلية المتقين]]، در آداب و سنن به فارسي در 14 باب و خاتمه.<br />
# حواشي بر كتب اربعه، (كافي، [[من لایحضره الفقیه]]، تهذيب و استبصار).<br />
# عين الحياة، در شرح وصيت رسول اكرم صلی الله علیه و آله به ابي ذرغفاري رضي الله عنه، به فارسي.<br />
# فقه المجلسي، رساله فتوايي است به زبان فارسي در تمام ابواب فقه از طهارت تا ديات، منسوب به علامه مولي محمدباقر مجلسي.<br />
# مرآت العقول في شرح اخبار آل الرسول عليهم السلام، كه عبارت است از شرح اصول و فروع كافي و از اين كتاب مقام علمي و احاطه و تتبع علامه مجلسي معلوم مي شود، مؤلف [[الذريعه]] درباره اين كتاب مي نويسد: «شرح لطيف مفيدي است، بلكه بهترين شروح كافي است»، در يكصد هزار بيت در دوازده مجلد تاليف شده و در سال 1321 قمري ميرزا احمد خان مشيرالسلطنه آن را در چهار مجلد به چاپ رسانيد.<br />
## جلد اول: شرح كتاب [[عقل]] و جهل و [[توحيد]].<br />
## جلد دوم: شرح جزء اول از كتاب حجت.<br />
## جلد سوم: شرح از باب كراهيت توقيت تا آخر.<br />
## جلد چهارم: [[ايمان]] و [[كفر]] و [[دعا]] و [[قرآن]] و عشره.<br />
## جلد پنجم تا يازدهم: فروع كافي از طهارت تا كفارات.<br />
## جلد دوازدهم: شرح روضه كافي كه در چاپ، اصول را در دو مجلد و فروع را در دو مجلد قرار دادند. علامه مجلسي اين شرح را از سال 1076 شروع نمود و تا پايان عمر به اين كار مشغول بود و با وجود اين، شرح ناتمام ماند.<br />
# [[مشكات الانوار]]: در فضيلت و آداب [[قرائت قرآن]]، به نام شاه سليمان تاليف شده است.<br />
# مشكات الانوار، مختصر [[عين الحيوة]].<br />
# ملاذ الاخيار، در شرح تهذيب الاخبار به عربي در سه مجلد در پنجاه هزار بيت و از بهترين و مهمترين شروح كتاب تهذيب است كه تا آخر كتاب نكاح شرح گرديده است.<ref> زندگينامه علامه مجلسي مهدوي، مصلح الدين.</ref><br />
<br />
==بحارالانوار اثر جاويدان علامه مجلسي==<br />
<br />
بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار اثر جاودانه و گرانقدر محدث جليل القدر شيعه، علامه محمدباقر مجلسي (1037 ـ 1111 ه) است و اين اثر نفيس به راستي درياي ناپيدا کرانهاي است که معارف الهي و حقائق قرآني و تعاليم زندگي ساز [[ائمه اطهار]] در آن موج ميزند و هيچ محقق پژوهشگري از مراجعه به اين اثر ارزنده بينياز نيست و اين مجموعه از زمان تأليفش تاکنون منبع تحقيق کساني است که ميخواهند درباره علوم و معارف خاندان [[رسالت]] تحقيقي نمايند و مرحوم مجلسي از فضل الهي چنين اميدي داشته است که کتابش بحارالانوار تا قيام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله مرجع فضلا و انديشمندان و منبع تحقيق تمام کساني باشد که در پي تحصيل علوم ائمه اطهار ميباشند مانند اين کتاب در عامه و خاصه تاکنون نوشته نشده و خود وي ادعا کرده که احدي از عامه و خاصه در اين کار بر من سبقت نگرفته است.<br />
<br />
مرحوم مجلسي در اين مجموعه که بايد آن را [[دائرة المعارف]] [[شيعه]] ناميد، همه گونه اخبار از تمامي کتب [[حديث]] با شرح و بيان آن ها (اغلب موارد) جمع و با ترتيب صحيح و اسلوب عالي در 25 مجلد بزرگ مرتب و مهذب نموده و از [[کتب اربعه]] و [[نهج البلاغه]] کمتر استفاده کرده است. <br />
<br />
صاحب بحار تمام اخبار شيعه را از کتب ناياب خطي که در معرض نابودي بودند، جمع آوري کرده و معروف است که او دويست اصل از اصول چهارصدگانه روات را پيدا کرده و اخبار معتبر آنها را وارد نموده است. و بيانات و توضيحات ارزشمندي نيز در بسياري از موارد افزوده است و علاوه در اکثر مواضع اخبار عامه را نيز وارد کرده و تفسير نموده است. <br />
<br />
مذاهب حکما را در هر باب به مقتضاي مقام نقل و در همه جا جرح و تعديل نموده، اين است که ميتوان گفت: نسبت به اخبار و آثار [[اهل بيت]] عصمت علیهم السلام کتابي بدين احاطه و جامعيت تأليف نيافته و کسي از سلف و خلف موفق به همچو خدمتي نشده است.<ref> درس هايي از مکتب اسلام، شماره 395، بهمن 1372.</ref><br />
<br />
==شاگردان==<br />
<br />
بيش از يك هزار نفر از طلاب و دانش پژوهان از محضر پرفيض علامه مجلسى استفاده نموده اند. علامه اجازهاى فراوانى نيز به شاگردان خويش داده است. از جمله شاگردان علامه اند:<br />
<br />
# [[سيد نعمت الله جزائرى]].<br />
# جعفر بن عبدالله كمره اى اصفهانى.<br />
# زين العابدين بن [[شيخ حر عاملى]].<br />
# سليمان بن عبدالله ماحوزى بحرانى.<br />
# شيخ عبدالرزاق گيلانى.<br />
# عبدالرضا كاشانى.<br />
# محمدباقر بيابانكى.<br />
# ميرزا عبدالله افندى اصفهانى مؤلف محترم [[رياض العلماء]].<br />
# سيد على خان مدنى مؤلف گرانقدر [[رياض السالكين]] (شرح [[صحيفه سجاديه]] [[امام سجاد]] عليه السلام).<br />
# شيخ حر عاملى.<br />
# ملا سيما، محمد بن اسماعيل فسايى شيرازى.<br />
# محمد بن حسن، فاضل هندى و...<br />
<br />
==وفات==<br />
<br />
علامه محمد باقر مجلسـى آن محقق پـر کار و عالـم نامـدار پـس از عمرى پر برکت که سراسر وقف خدمتگزارى به علـم و ديـن و دانـش و فرهنگ در جهان اسلام گرديد , عاقبت در سـن 73 سالگـى و در آخـريـن روزهاى ماه مبـارک رمضان سـال 1111 هـ.ق در شهر دانـش پـرور اصفهان، چشـم از جهان فرو بست و به سراى باقـى شتافت. هر چند بعضي وفات او را در 27 ماه رمضان سال 1110 مي نويسند قبر شريفش در جامع اصفهان کنار پدر بزرگوارش زيارتگاه است<ref name="پایگاه علامه"/> <br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
----<br />
==منابع برای مطالعه بیشتر==<br />
<br />
[http://majlesi.ahlolbait.com/ سایت بنیاد علمی پژوهشی علامه مجلسی].<br />
<br />
<br />
'''پیوندها'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=35989&scope=GGExsrZOLQyoepcnZqNnm4jyLpBenykM&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگينامه (عربی)]'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=49043&scope=GGExsrZOLQxwhCfqlpld65acRnfvGzp6&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگينامه 1]'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=36231&scope=GGExsrZOLQz1ef-gvWytak3myXWt71d8&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگينامه 2]'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=42447&scope=GGExsrZOLQzPBsUnuQn6IVc_wH8-sUC4&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب زندگاني حضرت زهرا سلام الله عليها]'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=67650&scope=GGExsrZOLQx7ioaBSeenUPHv43nuRs99&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب ترجمه جلد يازدهم بحارالانوار]'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=39357&scope=GGExsrZOLQwajKS5RCw5g1c_wH8-sUC4&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب حدود و قصاص و ديات ]'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=34935&scope=GGExsrZOLQzFoB30Zd3MVgp8B7e1asw6&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب حيوة القلوب]'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=76476&scope=GGExsrZOLQxQWvzAZa3dgm2z9nEASK8K&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب ملاذ الاخيار في فهم تهذيب الاخبار]'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=41391&scope=GGExsrZOLQzPZurmifnuGE3myXWt71d8&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب پس از شهادت...]'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=38634&scope=GGExsrZOLQxs1OgZHtP9SrM0nmC28TyV&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب بحارالأنوار في تفسير المأثور للقرآن]'''<br />
<br />
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=74966&scope=GGExsrZOLQwMyqeMu8w4822z9nEASK8K&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب مرآة العقول]'''<br />
<br />
[http://majlesi.net/ پایگاه اطلاع رسانی علامه مجمدباقر مجلسی رحمه الله]<br />
<br />
[http://rasekhoon.net/article/show/112692/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%DB%8C%20(%D8%B1%D9%87)/ داستانهایی از علامه مجلسی (ره)]<br />
----<br />
[[رده:علمای قرن دوازدهم]]<br />
[[رده:محدثان]]<br />
[[رده:متکلمان]]<br />
[[رده:فقیهان]]<br />
[[رده:تاریخ نویسان]]<br />
[[رده:راویان حدیث]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%A2%D8%AF%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&diff=43752حضرت آدم علیه السلام2014-11-11T11:36:51Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>حضرت آدم علیهالسلام نخستين پيامبر الهى و پدر بشر است.<br />
<br />
==وجه تسميه آدم==<br />
<br />
«آدم» يعنى خاك قرمز؛ وى از مواد أرضى آفريده شد و جاندار گرديد «أداما» لفظى است عبرى و به معنى گرد و خاك و يا زمين قابل زراعت مى باشد و مبداء اشتقاق اسم آدم از آن است. ([[تورات]]، سفر تكوين 2:7) (قاموس مقدس در لغات: «آدم» و «زمين»).<ref> حجة التفاسير و بلاغ الإكسير (سيد عبدالحجت بلاغى)، جلد دوم تعليقه، ص 541.</ref><br />
<br />
[[امام علی]] عليه السلام در پاسخ به پرسش از علت نامگذاري آدم و [[حوا]] به اين نام ها میفرماید: «إنّما سُمّيَ آدَمُ آدَمَ لأنّهُ خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ، و ذلكَ أنّ اللّه َ تباركَ و تعالي بَعَثَ جَبرئيلَ عليه السلام و أمرَهُ أن يأتِيَهُ مِن أديمِ الأرضِ بأربَعِ طِيناتٍ: طينَةٍ بَيضاءَ و طينَةٍ حَمراءَ و طينَةٍ غَبراءَ و طينَةٍ سَوداءَ و ذلكَ مِن سَهلِها و حَزنِها. ثُمَّ أمَرَهُ أن يأتيَهُ بأربَعِ مِياهٍ: ماءٍ عَذبٍ و ماءٍ مِلحٍ و ماءٍ مُرٍّ و ماءٍ مُنتِنٍ. ثُمّ أمرَهُ أن يُفرِغَ الماءَ في الطِّينِ و أدَمَهُ اللّه ُ بيَدِهِ فلَم يَفضُلْ شيءٌ مِن الطِّينِ يَحتاجُ إلَي الماءِ، و لا مِن الماءِ شيءٌ يَحتاجُ إلَي الطِّينِ. فجَعَلَ الماءَ العَذبَ في حَلقِهِ و جَعَلَ الماءَ المالِحَ في عينَيهِ و جَعَلَ الماءَ المُرَّ في اُذنَيهِ و جَعَلَ الماءَ المُنتِنَ في أنفِهِ».<br />
<br />
آدم را آدم ناميده اند، چون از اَديم زمين آفريده شد. بدين سان كه خداوند تبارك و تعالي [[جبرئيل]] عليه السلام را فرستاد و به او فرمود از اَديم (لايه بيروني) زمين چهار قسمت خاك بياورد: خاكي سفيد، خاكي سرخ، خاكي قهوه اي و خاكي سياه و آنها را از قسمتهاي نرم و سخت زمين فراهم آورد. آنگاه به او دستور داد چهار قسمت آب بياورد: آبي شيرين، آبي شور، آبي تلخ و آبي گنديده.<br />
<br />
سپس فرمود: كه آب را روي خاك بريزد و خداوند با دست (قدرت) خويش آن ها را به هم آميخت به طوري كه نه خاكي اضافه آمد كه به آب احتياج داشته باشد و نه آبي كه به خاك نياز داشته باشد. پس، آب شيرين را در قسمت حلق آن قرار داد و آب شور را در چشمانش و آب تلخ را در گوش هايش و آب گنديده را در بيني اش.<ref> [[بحارالانوار]] ([[علامه مجلسى]])، ج 11، ص 102.</ref><br />
<br />
[[امام علی]] عليه السلام میفرماید: «إنّ آدَمَ خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ؛ فيهِ الطَّيِّبُ والصّالِحُ والرَّديُّ، وكلّ ذلكَ أنتَ راءٍ في وُلدِهِ؛ آدم از اَديم (پوسته) زمين كه در آن (خاكِ) پاك و خوب و بد وجود دارد، آفريده شد و تو همه اين صفات را در فرزندان آدم مي بيني».<ref> تاريخ الأمم والملوك، ج 1، ص 91.</ref><br />
<br />
رسولُ اللّه ِصلي الله عليه و آله فرمودند: «إنَّ اللّه َ خَلَقَ آدَمَ مِن قَبضَةٍ قَبَضَها مِن جَميعِ الأرضِ، فجاءَ بَنو آدمَ علي قَدرِ الأرضِ؛ جاءَ مِنهُمُ الأحمَرُ والأبيَضُ والأسوَدُ و بينَ ذلكَ، والسَّهلُ والحَزنُ والخَبيثُ والطَّيبُ و بينَ ذلكَ؛ خداوند آدم را از مشتي خاك كه از همه زمين برداشت آفريد. پس فرزندان آدم متناسب با خاك زمين آفريده شدند. برخي از آن ها سرخ پوست شدند. برخي سفيد، برخي سياه و برخي حد وسط ميان اين رنگ ها و برخي نرم و برخي خشن و برخي پاك و برخي ناپاك و برخي حد وسط ميان اين ها».<ref>بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج11، ص257.</ref><br />
<br />
==حضرت آدم علیهالسلام در قرآن==<br />
<br />
نام آن حضرت 25 بار در آيات [[قرآن کریم]] در سورهه ای [[سوره بقره|بقره]]، [[سوره آل عمران|آل عمران]]، [[سوره مائده|مائده]]، [[سوره اعراف|اعراف]]، [[سوره اسراء|اسراء]]، [[سوره كهف|کهف]]، [[سوره مريم|مریم]]، [[سوره طه|طه]]، [[سوره يس|یس]] آمده است که شامل بنىآدم و ابنىآدم و ذرية آدم و كمثل آدم هم ميشود.<br />
<br />
موضوعات مربوط به آدم در [[قرآن]] از این قرارند:<br />
<br />
===آدم خلیفه خدا در زمین===<br />
<br />
این موضوع در آیات 30 تا 33 [[سوره بقره]] بیان گردیده است: «و آن زمان كه پروردگار تو به [[فرشتگان]] گفت: من مى خواهم در روى زمين جانشين و حاكمى قرار دهم. فرشتگان گفتند: اگر هدف تو از [[آفرينش انسان]] [[عبادت]] است كه ما تو را [[تسبيح]] گفته و [[حمد]] تو را به جا مى آوريم. پس چرا مى خواهى كسى را در زمين قرار دهى كه به فساد و خونريزى دست زده و زمين را تباه نمايد؟ خداوند فرمود: من از آفرينش انسان، حقايقى را مى دانم كه شما از آن بى خبريد».<br />
<br />
پس از آن خداوند، آدم را بيافريد و علم اسماء يعنى علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات را همگى به او آموخت و آنگاه آن اسامى را به فرشتگان عرضه كرد و فرمود اگر راست مى گوئيد اسامى اينها را برشماريد. فرشتگان عرض كردند: خداوندا منزهى تو، ما چيزى جز آن چه تو به ما تعليم داده اى، نمى دانيم زيرا تنها تو دانا و حكيمى. خداوند، آدم را مخاطب قرار داد و فرمود: اى آدم، فرشتگان را از اين اسامى و اسرار اين موجودات آگاه كن و هنگامى كه آدم آنان را آگاه نمود. خداوند به فرشتگان فرمود: آيا نگفتم من [[غيب]] آسمانها و زمين را و آنچه را كه شما پنهان و يا آشكار سازيد مى دانم؟ <br />
<br />
===عصیان ابلیس از فرمان سجده بر آدم===<br />
<br />
این موضوع اولین بار در آیه 34 [[سوره بقره]] بیان گردیده است: «آنگاه به فرشتگان گفتيم: همه در برابر آدم [[سجده]] و خضوع كنيد و او را تكريم نمائيد. همه آنها سجده كردند جز [[ابليس]] كه به خاطر اين نافرمانى [[كافر]] شد». (سوره بقره، آيه 34)<br />
<br />
آنگاه با بیانهای دیگری در [[سوره اعراف]] آیات 11 و 12، [[سوره اسراء]] آیات 61 و 62، [[سوره كهف]] آیه 50، [[سوره طه]] آیه 116 و [[سوره ص]] آیات 71 تا 74 آمده است.<br />
<br />
===آفرینش آدم===<br />
<br />
این موضوع در آیه 59 [[سوره آل عمران]] چنین بیان گردیده است: «قطعاً داستان عيسى نزد خدا (از نظر چگونگى آفرينش ) مانند داستان آدم است، كه (پيكر) او را از خاك آفريد، سپس به او فرمود: (موجود زنده) باش پس بى درنگ (موجود زنده) شد».<br />
<br />
و در آیه 26 [[سوره حجر]] آمده است: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»}}؛ و همانا ما انسان را از گل و لاى كهنه متغير بيافريديم.<br />
<br />
و در [[سوره مومنون]] آیه 12 آمده: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طينٍ»}}؛ و همانا ما آدمى را از گل خالص آفريديم.<br />
<br />
همچنین در محلهای دیگری همچون: [[سوره حج]]/ آیه 5، [[سوره ص]]/ آیه 71، [[سوره صافات]]/ آیه 11، [[سوره حجر]]/ آیه 48، [[سوره الرحمن]]/ آیه 14، [[سوره سجده]]/ آیه 7 خلقت انسان از خاک و گل با اختلافاتی در تعابیر آمده است.<ref> برای جمع بین این موارد به تفاسیر قرآن رجوع شود به عنوان نمونه در تفسیر المیزان به نقل از مجمع البیان طبرسی این وجه را ذکر نموده: اصل آدم از خاك بوده، چون قرآن مى فرمايد: {{متن قرآن|«خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ»}}؛ آدم را از خاك خلق كرد. چيزى كه هست خاك مذكور را گل كرد، همچنان كه فرموده: {{متن قرآن|«وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»}}؛ تو آدم را از گل آفريدى. آنگاه آن گل را گذاشت تا متعفن شد، همچنان كه فرموده: {{متن قرآن|«مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»}}؛ آدمى را از گل گنديده خلق كردم. آنگاه آن گل را گذاشت تا خشك شد: «من صلصال؛ از گل خشكيده» بنابراين تناقضى در اين تعبيرهاى مختلف قرآن نيست زيرا حالات مختلف مبدأ خلقت آدمى را بيان مى كند. (ترجمه تفسیر المیزان، ج 12، ص 223)</ref><br />
<br />
===سکونت آدم در بهشت و رانده شدن از آن و توبه او===<br />
<br />
این موضوع اولین بار در آیات 35 تا 39 [[سوره بقره]] بیان گردیده است: «پس از آن به آدم گفتيم: اى آدم تو و همسرت در [[بهشت]] سكونت كن و از نعمتهاى آن هر چه مى خواهيد بخوريد. اما به اين درخت نزديك نشويد و از ميوه آن نخوريد كه از ستمكاران خواهيد شد. در اين هنگام، [[شيطان]] با سخنان خود آنها را فريب داد و از ميوه آن درخت خوردند و اين نافرمانى باعث خروج آنها از [[بهشت]] گرديد و ما به آنها گفتيم: همگى به زمين فرود آئيد در حالي كه بعضى از شما دشمن ديگرى خواهد بود و براى شما تا مدتى معين در زمين قرارگاه و وسيله بهره بردارى است. پس از آن آدم، از پروردگار خود كلماتى را آموخت كه وسيله اى براى پذيرش [[توبه]] وى در پيشگاه خداوند گرديد و خداوند توبه او را پذيرفت چون او توبه پذير و مهربان است. آنگاه به آنها گفتيم كه در زمين فرود آئيد و مسكن گزينيد و زندگى را آغاز كنيد و آنگاه كه هدايتى از طرف من براى شما آمد كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى براى آنها هست و نه اندوهگين مى گردند. اما كسانى كه به آيات ما [[كافر]] شده و آنها را [[تكذيب]] كنند اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند بود».<br />
<br />
این جریان همچنین در آیات 19 تا 27 [[سوره اعراف]] آمده و در حین نقل آن بنیآدم را به درس آموزی از این داستان و مراقبت خود از فریفته شدن به وسوسههای شیطان توصیه نموده است. جای دیگری که قرآن به این داستان پرداخته است، آیات 115 تا 124 [[سوره طه]] است.<br />
<br />
==حضرت آدم در روايات==<br />
<br />
* [[امام علی]] علیهالسلام درباره نحوه خلقت حضرت آدم علیهالسلام از خاک ميفرمايد: «ثُمّ جَمَعَ سبحانَهُ مِن حَزْنِ الأرضِ و سَهْلِها، و عَذْبِها و سَبَخِها، تُربَةً سَنَّها (سَنّاها) بالماءِ حتّي خَلَصَت، ولاطَها بالبَلَّةِ حتّي لَزِبَت، فَجَبَلَ مِنها صُورَةً ذاتَ أحناءٍ و وُصولٍ، و أعضاءٍ و فُصولٍ، أجمَدَها حتَّي استَمسَكَت، و أصلَدَها حتّي صَلْصَلَت، لِوَقتٍ مَعدودٍ و أمَدٍ مَعلومٍ. ثُمّ نَفَخَ فيها مِن رُوحهِ فَمَثُلَت (فتَمثّلَت) إنسانا ذا أذهانٍ يُجيلُها و فِكَرٍ يَتَصَرّفُ بها... مَعجونا بطِينَةِ الألوانِ المُختَلِفَةِ، والأشباهِ المُؤتَلِفَةِ، والأضدادِ المُتَعادِيَةِ، والأخلاطِ المُتَبايِنَةِ، مِن الحَرِّ والبَردِ، والبَلَّةِ والجُمودِ؛ سپس خداوند سبحان از قسمت هاي سخت و نرم زمين و شيرين و شوره زار آن، خاكي برداشت و بر آن آب ريخت تا پاك و خالص شد و با رطوبت بياميختش تا آن كه چسبناك گشت. آنگاه از آن هيكلي بيافريد، داراي اعضا و پيوندها و گسستگي ها؛ مدتي مشخص و زماني معلوم آن را بداشت تا اين كه خشكيد و به هم پيوست و چون سفال سخت شد. آن گاه از [[روح]] خويش در آن دميد تا به صورت انساني گرديد صاحب ذهن هايي كه آن ها را به حركت درمي آورد و انديشه اي كه با آن (در كارهايش) دخل و تصرف مي كند... آميخته به طينتي با رنگ هاي گوناگون و چيزهايي همانند يكديگر و حالاتي متضاد و اخلاطي ناهمگون از قبيل گرمي و سردي و رطوبت و خشكي».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 11، ص 122.</ref><br />
<br />
* امام علي علیهالسلام در شرح آفرينش آدم عليه السلام، مي فرمايد: «فقالَ سبحانَهُ: «اُسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إلاّ إبليسَ» اِعتَرَتهُ الحَمِيَّةُ و غَلَبَتْ علَيهِ الشِّقوَةُ و تَعَزَّزَ بِخِلقَةِ النارِ و استَوهَنَ خَلقَ الصَّلصالِ؛ خداي سبحان فرمود: «بر آدم [[سجده]] كنيد. پس همه سجده كردند مگر [[ابليس]]» كه غرور و نخوت او را فراگرفت و بدبختي بر وجود وي چيره گشت و به [[آفرينش]] (خود) از آتش باليد و آفرينش (آدم از) گل خشك را خوار شمرد».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 74، ص 304.</ref><br />
<br />
* امام علي علیهالسلام علت اين که ابليس سجده نکرد را چنين بيان ميفرمايد: «فَافتَخَرَ علي آدمَ بخَلقِهِ و تَعَصَّبَ علَيهِ لأصلِهِ... فَلَعَمرُ اللّه ِ لقد فَخَرَ علي أصلِكُم و وَقَعَ في حَسَبِكُم و دَفَعَ في نَسَبِكُم... فاللّه َ اللّه َ في كِبرِ الحَمِيَّةِ و فَخرِ الجاهِليَّةِ؛ به خلقت خود (از آتش) بر آدم فخر فروخت و به خاطر منشأ خود عليه او عصبيت به خرج داد... [[سوگند]] به خدا كه او بر اصل و ريشه شما فخر فروخت و از حسب و نسب شما عيبگويي كرد... زنهار، زنهار، به خدا پناه بريد از [[تكبر]] و [[عصبيت]] و فخرفروشيهاي [[جاهليت]]».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 14، ص 465.</ref><br />
<br />
* پيامبر خدا صلي الله عليه و آله: آدم پيش از آن كه مرتكب [[گناه]] شود اجلش در برابر ديدگان او بود و آرزويش پشت سر او. اما چون گناه ورزيد خداوند آرزويش را جلو چشم او نهاد و اجلش را پشت سر او، اين است كه تا دم [[مرگ]] آرزو دارد.<ref> پيام رسول ترجمه اى ديگر از [[نهج الفصاحه]] (ابوالقاسم پاينده)، ص27.</ref><br />
<br />
* [[امام صادق]] عليه السلام: خداي عزوجل به آدم عليه السلام [[وحی]] فرمود: من همه سخن را در چهار كلمه براي تو گرد مي آورم. عرض كرد: پروردگارا، آن چهار كلمه چيست؟ فرمود: يكي از من است، يكي از تو، يكي به رابطه من و تو مربوط مي شود و يكي به رابطه ميان تو و مردم. عرض كرد: پروردگارا، آن ها را برايم بيان فرما تا بدانمشان.<br />
<br />
فرمود: آن كه اختصاص به من دارد، اين است كه مرا بندگي كني و چيزي را شريكم نگرداني. آن كه اختصاص به خودت دارد، اين است كه در برابر عمل تو پاداشي دهمت كه بيش از هر چيز به آن محتاجي. آن كه به رابطه ميان من و تو مربوط مي شود، اين است كه تو [[دعا]] كني و من اجابت كنم و آن كه به رابطه ميان تو و مردم مربوط مي شود، اين است كه براي مردم آن پسندي كه براي خود مي پسندي.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج11، ص257.</ref><br />
<br />
* در حديثي از [[امام باقر]] علیهالسلام از آفرينش حوا پرسيده شد، فرمودند: «سألتُ أبا جعفرٍ عليه السلام: مِن أيِّ شيءٍ خَلقَ اللّه ُ حَوّاءَ: أيَّ شيءٍ يقولُ هذا الخَلقُ؟ قلتُ: يقولونَ: إنّ اللّه َ خَلَقَها من ضِلعٍ مِن أضلاعِ آدَمَ فقالَ: كَذَبوا، كانَ يُعجِزُهُ أن يَخلُقَها مِن غَيرِ ضِلعهِ؟! فقلتُ: جُعِلتُ فِداكَ يابنَ رسولِ اللّه ِ، مِن أيِّ شيءٍ خَلَقَها؟ فقالَ: أخبَرَني أبي عن آبائهِ عليهم السلام قالَ: قالَ رسولُ اللّهِ: إنّ اللّه َ تباركَ و تعالي قَبَضَ قَبضَةً مِن طِينٍ فخَلَطَها بيَمينِهِ و كِلتا يَدَيهِ يَمينٌ فخَلَقَ مِنها آدَمَ، و فَضلََت فَضلَةٌ مِن الطِّينِ فخَلَقَ مِنها حَوّاءَ؛ از حضرت باقر عليه السلام پرسيدم: خداوند حوا را از چه آفريد؟ فرمود: اين مردم چه مي گويند؟ عرض كردم: مي گويند: خداوند او را از يكي از دنده هاي آدم خلق كرده است. فرمود: نادرست مي گويند. مگر عاجز بود از اين كه او را از غير دنده آدم بيافريند؟ عرض كردم: فدايت شوم يابن رسول اللّه ، او را از چه چيز آفريد؟ فرمود: پدرم از پدرانش عليهم السلام به من خبر داد كه رسول خدا فرمود: خداي تبارك و تعالي مشتي گل برداشت و آن را با دست راست خود هر دو دست خدا راست است به هم آميخت و از آن آدم را خلق كرد و مقداري از آن گل اضافه آمد كه از آن حوا را آفريد».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج11، ص116.</ref><br />
<br />
==اخلاق و فضائل و ويژگيهاي حضرت آدم علیهالسلام==<br />
<br />
* از سفارشهاي آدم عليه السلام به فرزندش شيث عليه السلام: «إذا عَزَمْتُم علي أمرٍ فانْظُروا إلي عَواقِبِهِ، فإنّي لَو نَظَرْتُ في عاقِبَةِ أمْري لَم يُصِبْني ما أصابنَي؛ هرگاه قصد در عاقبت كار خود مي انديشيدم آن بسرم نمي آمد كه آمد».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج75، ص452.</ref><br />
<br />
* از [[وصيت]] آدم عليه السلام به فرزندش شيث عليه السلام: «لاتَركَنُوا إلي الدنيا الفانيَةِ، فإنّي رَكَنتُ إلي الجنّةِ الباقيَةِ فما صَحِبَ لي و اُخِْرجْتُ مِنها؛ به [[دنيا]]ي فاني دل مبنديد؛ زيرا من به [[بهشت]] جاويدان دل بستم اما با من وفا نكرد و از آن بيرون رانده شدم».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج75، ص452.</ref><br />
<br />
* پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: «إنّ اللّه َ لَمّا أخرَجَ آدَمَ مِن الجَنّةِ زَوّدَهُ مِن ثِمارِ الجَنّةِ و عَلّمَهُ صَنعَةَ كُلِّ شَيءٍ؛ خداوند هنگامي كه آدم را از [[بهشت]] بيرون كرد، توشه او را از ميوه هاي بهشت قرار داد و فن ساختن هر چيزي را به او آموخت».<ref> حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج2، ص268.</ref><br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[حجة التفاسير و بلاغ الإكسير]]، سيد عبدالحجت بلاغى ؛[[قم]]: انتشارات [[حكمت]]، 1386 ق.<br />
* [[بحارالانوار]]، [[علامه مجلسى]]؛ تهران.<br />
* [[تاريخ الأمم و الملوك]]، محمد بن جرير طبرى؛ [[بيروت]]: دارالتراث، چاپ دوم، 1387.<br />
* [[تفسیر المیزان]]، علامه محمدحسین طباطبائی، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1374 ش.<br />
* حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم، محمدى رىشهرى؛ قم: دارالحديث، چاپ اول، 1429 ق.<br />
* پيام رسول ترجمه اى ديگر از نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاينده؛ قم: طلوع مهر، اول، 1385 ش.<br />
* فرهنگنامه موضوعی قرآن کریم به اهتمام احمد خاتمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1386.<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=254049 پاسخ به چند سۆال پیرامون داستان حضرت آدم(علیه السلام)]<br />
<br />
{{قرآن}}<br />
<br />
[[رده:قصههای قرآنی]]<br />
[[رده:پیامبران]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%A2%D8%AF%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&diff=43751حضرت آدم علیه السلام2014-11-11T11:02:32Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>حضرت آدم علیهالسلام نخستين پيامبر الهى و پدر بشر است.<br />
<br />
==وجه تسميه آدم==<br />
<br />
«آدم» يعنى خاك قرمز؛ وى از مواد أرضى آفريده شد و جاندار گرديد «أداما» لفظى است عبرى و به معنى گرد و خاك و يا زمين قابل زراعت مى باشد و مبداء اشتقاق اسم آدم از آن است. ([[تورات]]، سفر تكوين 2:7) (قاموس مقدس در لغات: «آدم» و «زمين»).<ref> حجة التفاسير و بلاغ الإكسير (سيد عبدالحجت بلاغى)، جلد دوم تعليقه، ص 541.</ref><br />
<br />
[[امام علی]] عليه السلام در پاسخ به پرسش از علت نامگذاري آدم و [[حوا]] به اين نام ها میفرماید: «إنّما سُمّيَ آدَمُ آدَمَ لأنّهُ خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ، و ذلكَ أنّ اللّه َ تباركَ و تعالي بَعَثَ جَبرئيلَ عليه السلام و أمرَهُ أن يأتِيَهُ مِن أديمِ الأرضِ بأربَعِ طِيناتٍ: طينَةٍ بَيضاءَ و طينَةٍ حَمراءَ و طينَةٍ غَبراءَ و طينَةٍ سَوداءَ و ذلكَ مِن سَهلِها و حَزنِها. ثُمَّ أمَرَهُ أن يأتيَهُ بأربَعِ مِياهٍ: ماءٍ عَذبٍ و ماءٍ مِلحٍ و ماءٍ مُرٍّ و ماءٍ مُنتِنٍ. ثُمّ أمرَهُ أن يُفرِغَ الماءَ في الطِّينِ و أدَمَهُ اللّه ُ بيَدِهِ فلَم يَفضُلْ شيءٌ مِن الطِّينِ يَحتاجُ إلَي الماءِ، و لا مِن الماءِ شيءٌ يَحتاجُ إلَي الطِّينِ. فجَعَلَ الماءَ العَذبَ في حَلقِهِ و جَعَلَ الماءَ المالِحَ في عينَيهِ و جَعَلَ الماءَ المُرَّ في اُذنَيهِ و جَعَلَ الماءَ المُنتِنَ في أنفِهِ».<br />
<br />
آدم را آدم ناميده اند، چون از اَديم زمين آفريده شد. بدين سان كه خداوند تبارك و تعالي [[جبرئيل]] عليه السلام را فرستاد و به او فرمود از اَديم (لايه بيروني) زمين چهار قسمت خاك بياورد: خاكي سفيد، خاكي سرخ، خاكي قهوه اي و خاكي سياه و آنها را از قسمتهاي نرم و سخت زمين فراهم آورد. آنگاه به او دستور داد چهار قسمت آب بياورد: آبي شيرين، آبي شور، آبي تلخ و آبي گنديده.<br />
<br />
سپس فرمود: كه آب را روي خاك بريزد و خداوند با دست (قدرت) خويش آن ها را به هم آميخت به طوري كه نه خاكي اضافه آمد كه به آب احتياج داشته باشد و نه آبي كه به خاك نياز داشته باشد. پس، آب شيرين را در قسمت حلق آن قرار داد و آب شور را در چشمانش و آب تلخ را در گوش هايش و آب گنديده را در بيني اش.<ref> [[بحارالانوار]] ([[علامه مجلسى]])، ج 11، ص 102.</ref><br />
<br />
[[امام علی]] عليه السلام میفرماید: «إنّ آدَمَ خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ؛ فيهِ الطَّيِّبُ والصّالِحُ والرَّديُّ، وكلّ ذلكَ أنتَ راءٍ في وُلدِهِ؛ آدم از اَديم (پوسته) زمين كه در آن (خاكِ) پاك و خوب و بد وجود دارد، آفريده شد و تو همه اين صفات را در فرزندان آدم مي بيني».<ref> تاريخ الأمم والملوك، ج 1، ص 91.</ref><br />
<br />
رسولُ اللّه ِصلي الله عليه و آله فرمودند: «إنَّ اللّه َ خَلَقَ آدَمَ مِن قَبضَةٍ قَبَضَها مِن جَميعِ الأرضِ، فجاءَ بَنو آدمَ علي قَدرِ الأرضِ؛ جاءَ مِنهُمُ الأحمَرُ والأبيَضُ والأسوَدُ و بينَ ذلكَ، والسَّهلُ والحَزنُ والخَبيثُ والطَّيبُ و بينَ ذلكَ؛ خداوند آدم را از مشتي خاك كه از همه زمين برداشت آفريد. پس فرزندان آدم متناسب با خاك زمين آفريده شدند. برخي از آن ها سرخ پوست شدند. برخي سفيد، برخي سياه و برخي حد وسط ميان اين رنگ ها و برخي نرم و برخي خشن و برخي پاك و برخي ناپاك و برخي حد وسط ميان اين ها».<ref>بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج11، ص257.</ref><br />
<br />
==حضرت آدم علیهالسلام در قرآن==<br />
<br />
نام آن حضرت 25 بار در آيات [[قرآن کریم]] در سورهه ای [[سوره بقره|بقره]]، [[سوره آل عمران|آل عمران]]، [[سوره مائده|مائده]]، [[سوره اعراف|اعراف]]، [[سوره اسراء|اسراء]]، [[سوره كهف|کهف]]، [[سوره مريم|مریم]]، [[سوره طه|طه]]، [[سوره يس|یس]] آمده است که شامل بنىآدم و ابنىآدم و ذرية آدم و كمثل آدم هم ميشود.<br />
<br />
موضوعات مربوط به آدم در [[قرآن]] از این قرارند:<br />
<br />
===آدم خلیفه خدا در زمین===<br />
<br />
این موضوع در آیات 30 تا 33 [[سوره بقره]] بیان گردیده است: «و آن زمان كه پروردگار تو به [[فرشتگان]] گفت: من مى خواهم در روى زمين جانشين و حاكمى قرار دهم. فرشتگان گفتند: اگر هدف تو از [[آفرينش انسان]] [[عبادت]] است كه ما تو را [[تسبيح]] گفته و [[حمد]] تو را به جا مى آوريم. پس چرا مى خواهى كسى را در زمين قرار دهى كه به فساد و خونريزى دست زده و زمين را تباه نمايد؟ خداوند فرمود: من از آفرينش انسان، حقايقى را مى دانم كه شما از آن بى خبريد».<br />
<br />
پس از آن خداوند، آدم را بيافريد و علم اسماء يعنى علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات را همگى به او آموخت و آنگاه آن اسامى را به فرشتگان عرضه كرد و فرمود اگر راست مى گوئيد اسامى اينها را برشماريد. فرشتگان عرض كردند: خداوندا منزهى تو، ما چيزى جز آن چه تو به ما تعليم داده اى، نمى دانيم زيرا تنها تو دانا و حكيمى. خداوند، آدم را مخاطب قرار داد و فرمود: اى آدم، فرشتگان را از اين اسامى و اسرار اين موجودات آگاه كن و هنگامى كه آدم آنان را آگاه نمود. خداوند به فرشتگان فرمود: آيا نگفتم من [[غيب]] آسمانها و زمين را و آنچه را كه شما پنهان و يا آشكار سازيد مى دانم؟ <br />
<br />
===عصیان ابلیس از فرمان سجده بر آدم===<br />
<br />
این موضوع اولین بار در آیه 34 [[سوره بقره]] بیان گردیده است: «آنگاه به فرشتگان گفتيم: همه در برابر آدم [[سجده]] و خضوع كنيد و او را تكريم نمائيد. همه آنها سجده كردند جز [[ابليس]] كه به خاطر اين نافرمانى [[كافر]] شد». (سوره بقره، آيه 34)<br />
<br />
آنگاه با بیانهای دیگری در [[سوره اعراف]] آیات 11 و 12، [[سوره اسراء]] آیات 61 و 62، [[سوره كهف]] آیه 50، [[سوره طه]] آیه 116 و [[سوره ص]] آیات 71 تا 74 آمده است.<br />
<br />
===آفرینش آدم===<br />
<br />
این موضوع در آیه 59 [[سوره آل عمران]] چنین بیان گردیده است: «قطعاً داستان عيسى نزد خدا (از نظر چگونگى آفرينش ) مانند داستان آدم است، كه (پيكر) او را از خاك آفريد، سپس به او فرمود: (موجود زنده) باش پس بى درنگ (موجود زنده) شد».<br />
<br />
و در آیه 26 [[سوره حجر]] آمده است: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»}}؛ و همانا ما انسان را از گل و لاى كهنه متغير بيافريديم.<br />
<br />
و در [[سوره مومنون]] آیه 12 آمده: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طينٍ»}}؛ و همانا ما آدمى را از گل خالص آفريديم.<br />
<br />
همچنین در محلهای دیگری همچون: [[سوره حج]]/ آیه 5، [[سوره ص]]/ آیه 71، [[سوره صافات]]/ آیه 11، [[سوره حجر]]/ آیه 48، [[سوره الرحمن]]/ آیه 14، [[سوره سجده]]/ آیه 7 خلقت انسان از خاک و گل با اختلافاتی در تعابیر آمده است.<ref> برای جمع بین این موارد به تفاسیر قرآن رجوع شود به عنوان نمونه در تفسیر المیزان به نقل از مجمع البیان طبرسی این وجه را ذکر نموده: اصل آدم از خاك بوده، چون قرآن مى فرمايد: {{متن قرآن|«خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ»}}؛ آدم را از خاك خلق كرد. چيزى كه هست خاك مذكور را گل كرد، همچنان كه فرموده: {{متن قرآن|«وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»}}؛ تو آدم را از گل آفريدى. آنگاه آن گل را گذاشت تا متعفن شد، همچنان كه فرموده: {{متن قرآن|«مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»}}؛ آدمى را از گل گنديده خلق كردم. آنگاه آن گل را گذاشت تا خشك شد: «من صلصال؛ از گل خشكيده» بنابراين تناقضى در اين تعبيرهاى مختلف قرآن نيست زيرا حالات مختلف مبدأ خلقت آدمى را بيان مى كند. (ترجمه تفسیر المیزان، ج 12، ص 223)</ref><br />
<br />
===سکونت آدم در بهشت و رانده شدن از آن و توبه او===<br />
<br />
این موضوع اولین بار در آیات 35 تا 39 [[سوره بقره]] بیان گردیده است: «پس از آن به آدم گفتيم: اى آدم تو و همسرت در [[بهشت]] سكونت كن و از نعمتهاى آن هر چه مى خواهيد بخوريد. اما به اين درخت نزديك نشويد و از ميوه آن نخوريد كه از ستمكاران خواهيد شد. در اين هنگام، [[شيطان]] با سخنان خود آنها را فريب داد و از ميوه آن درخت خوردند و اين نافرمانى باعث خروج آنها از [[بهشت]] گرديد و ما به آنها گفتيم: همگى به زمين فرود آئيد در حالي كه بعضى از شما دشمن ديگرى خواهد بود و براى شما تا مدتى معين در زمين قرارگاه و وسيله بهره بردارى است. پس از آن آدم، از پروردگار خود كلماتى را آموخت كه وسيله اى براى پذيرش [[توبه]] وى در پيشگاه خداوند گرديد و خداوند توبه او را پذيرفت چون او توبه پذير و مهربان است. آنگاه به آنها گفتيم كه در زمين فرود آئيد و مسكن گزينيد و زندگى را آغاز كنيد و آنگاه كه هدايتى از طرف من براى شما آمد كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى براى آنها هست و نه اندوهگين مى گردند. اما كسانى كه به آيات ما [[كافر]] شده و آنها را [[تكذيب]] كنند اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند بود».<br />
<br />
این جریان همچنین در آیات 19 تا 27 [[سوره اعراف]] آمده و در حین نقل آن بنیآدم را به درس آموزی از این داستان و مراقبت خود از فریفته شدن به وسوسههای شیطان توصیه نموده است. جای دیگری که قرآن به این داستان پرداخته است، آیات 115 تا 124 [[سوره طه]] است.<br />
<br />
==حضرت آدم در روايات==<br />
<br />
* [[امام علی]] علیهالسلام درباره نحوه خلقت حضرت آدم علیهالسلام از خاک ميفرمايد: «ثُمّ جَمَعَ سبحانَهُ مِن حَزْنِ الأرضِ و سَهْلِها، و عَذْبِها و سَبَخِها، تُربَةً سَنَّها (سَنّاها) بالماءِ حتّي خَلَصَت، ولاطَها بالبَلَّةِ حتّي لَزِبَت، فَجَبَلَ مِنها صُورَةً ذاتَ أحناءٍ و وُصولٍ، و أعضاءٍ و فُصولٍ، أجمَدَها حتَّي استَمسَكَت، و أصلَدَها حتّي صَلْصَلَت، لِوَقتٍ مَعدودٍ و أمَدٍ مَعلومٍ. ثُمّ نَفَخَ فيها مِن رُوحهِ فَمَثُلَت (فتَمثّلَت) إنسانا ذا أذهانٍ يُجيلُها و فِكَرٍ يَتَصَرّفُ بها... مَعجونا بطِينَةِ الألوانِ المُختَلِفَةِ، والأشباهِ المُؤتَلِفَةِ، والأضدادِ المُتَعادِيَةِ، والأخلاطِ المُتَبايِنَةِ، مِن الحَرِّ والبَردِ، والبَلَّةِ والجُمودِ؛ سپس خداوند سبحان از قسمت هاي سخت و نرم زمين و شيرين و شوره زار آن، خاكي برداشت و بر آن آب ريخت تا پاك و خالص شد و با رطوبت بياميختش تا آن كه چسبناك گشت. آنگاه از آن هيكلي بيافريد، داراي اعضا و پيوندها و گسستگي ها؛ مدتي مشخص و زماني معلوم آن را بداشت تا اين كه خشكيد و به هم پيوست و چون سفال سخت شد. آن گاه از [[روح]] خويش در آن دميد تا به صورت انساني گرديد صاحب ذهن هايي كه آن ها را به حركت درمي آورد و انديشه اي كه با آن (در كارهايش) دخل و تصرف مي كند... آميخته به طينتي با رنگ هاي گوناگون و چيزهايي همانند يكديگر و حالاتي متضاد و اخلاطي ناهمگون از قبيل گرمي و سردي و رطوبت و خشكي».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 11، ص 122.</ref><br />
<br />
* امام علي علیهالسلام در شرح آفرينش آدم عليه السلام، مي فرمايد: «فقالَ سبحانَهُ: «اُسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إلاّ إبليسَ» اِعتَرَتهُ الحَمِيَّةُ و غَلَبَتْ علَيهِ الشِّقوَةُ و تَعَزَّزَ بِخِلقَةِ النارِ و استَوهَنَ خَلقَ الصَّلصالِ؛ خداي سبحان فرمود: «بر آدم [[سجده]] كنيد. پس همه سجده كردند مگر [[ابليس]]» كه غرور و نخوت او را فراگرفت و بدبختي بر وجود وي چيره گشت و به [[آفرينش]] (خود) از آتش باليد و آفرينش (آدم از) گل خشك را خوار شمرد».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 74، ص 304.</ref><br />
<br />
* امام علي علیهالسلام علت اين که ابليس سجده نکرد را چنين بيان ميفرمايد: «فَافتَخَرَ علي آدمَ بخَلقِهِ و تَعَصَّبَ علَيهِ لأصلِهِ... فَلَعَمرُ اللّه ِ لقد فَخَرَ علي أصلِكُم و وَقَعَ في حَسَبِكُم و دَفَعَ في نَسَبِكُم... فاللّه َ اللّه َ في كِبرِ الحَمِيَّةِ و فَخرِ الجاهِليَّةِ؛ به خلقت خود (از آتش) بر آدم فخر فروخت و به خاطر منشأ خود عليه او عصبيت به خرج داد... [[سوگند]] به خدا كه او بر اصل و ريشه شما فخر فروخت و از حسب و نسب شما عيبگويي كرد... زنهار، زنهار، به خدا پناه بريد از [[تكبر]] و [[عصبيت]] و فخرفروشيهاي [[جاهليت]]».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 14، ص 465.</ref><br />
<br />
* پيامبر خدا صلي الله عليه و آله: آدم پيش از آن كه مرتكب [[گناه]] شود اجلش در برابر ديدگان او بود و آرزويش پشت سر او. اما چون گناه ورزيد خداوند آرزويش را جلو چشم او نهاد و اجلش را پشت سر او، اين است كه تا دم [[مرگ]] آرزو دارد.<ref> پيام رسول ترجمه اى ديگر از [[نهج الفصاحه]] (ابوالقاسم پاينده)، ص27.</ref><br />
<br />
* [[امام صادق]] عليه السلام: خداي عزوجل به آدم عليه السلام [[وحی]] فرمود: من همه سخن را در چهار كلمه براي تو گرد مي آورم. عرض كرد: پروردگارا، آن چهار كلمه چيست؟ فرمود: يكي از من است، يكي از تو، يكي به رابطه من و تو مربوط مي شود و يكي به رابطه ميان تو و مردم. عرض كرد: پروردگارا، آن ها را برايم بيان فرما تا بدانمشان.<br />
<br />
فرمود: آن كه اختصاص به من دارد، اين است كه مرا بندگي كني و چيزي را شريكم نگرداني. آن كه اختصاص به خودت دارد، اين است كه در برابر عمل تو پاداشي دهمت كه بيش از هر چيز به آن محتاجي. آن كه به رابطه ميان من و تو مربوط مي شود، اين است كه تو [[دعا]] كني و من اجابت كنم و آن كه به رابطه ميان تو و مردم مربوط مي شود، اين است كه براي مردم آن پسندي كه براي خود مي پسندي.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج11، ص257.</ref><br />
<br />
* در حديثي از [[امام باقر]] علیهالسلام از آفرينش حوا پرسيده شد، فرمودند: «سألتُ أبا جعفرٍ عليه السلام: مِن أيِّ شيءٍ خَلقَ اللّه ُ حَوّاءَ: أيَّ شيءٍ يقولُ هذا الخَلقُ؟ قلتُ: يقولونَ: إنّ اللّه َ خَلَقَها من ضِلعٍ مِن أضلاعِ آدَمَ فقالَ: كَذَبوا، كانَ يُعجِزُهُ أن يَخلُقَها مِن غَيرِ ضِلعهِ؟! فقلتُ: جُعِلتُ فِداكَ يابنَ رسولِ اللّه ِ، مِن أيِّ شيءٍ خَلَقَها؟ فقالَ: أخبَرَني أبي عن آبائهِ عليهم السلام قالَ: قالَ رسولُ اللّهِ: إنّ اللّه َ تباركَ و تعالي قَبَضَ قَبضَةً مِن طِينٍ فخَلَطَها بيَمينِهِ و كِلتا يَدَيهِ يَمينٌ فخَلَقَ مِنها آدَمَ، و فَضلََت فَضلَةٌ مِن الطِّينِ فخَلَقَ مِنها حَوّاءَ؛ از حضرت باقر عليه السلام پرسيدم: خداوند حوا را از چه آفريد؟ فرمود: اين مردم چه مي گويند؟ عرض كردم: مي گويند: خداوند او را از يكي از دنده هاي آدم خلق كرده است. فرمود: نادرست مي گويند. مگر عاجز بود از اين كه او را از غير دنده آدم بيافريند؟ عرض كردم: فدايت شوم يابن رسول اللّه ، او را از چه چيز آفريد؟ فرمود: پدرم از پدرانش عليهم السلام به من خبر داد كه رسول خدا فرمود: خداي تبارك و تعالي مشتي گل برداشت و آن را با دست راست خود هر دو دست خدا راست است به هم آميخت و از آن آدم را خلق كرد و مقداري از آن گل اضافه آمد كه از آن حوا را آفريد».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج11، ص116.</ref><br />
<br />
==اخلاق و فضائل و ويژگيهاي حضرت آدم علیهالسلام==<br />
<br />
* از سفارشهاي آدم عليه السلام به فرزندش شيث عليه السلام: «إذا عَزَمْتُم علي أمرٍ فانْظُروا إلي عَواقِبِهِ، فإنّي لَو نَظَرْتُ في عاقِبَةِ أمْري لَم يُصِبْني ما أصابنَي؛ هرگاه قصد در عاقبت كار خود مي انديشيدم آن بسرم نمي آمد كه آمد».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج75، ص452.</ref><br />
<br />
* از [[وصيت]] آدم عليه السلام به فرزندش شيث عليه السلام: «لاتَركَنُوا إلي الدنيا الفانيَةِ، فإنّي رَكَنتُ إلي الجنّةِ الباقيَةِ فما صَحِبَ لي و اُخِْرجْتُ مِنها؛ به [[دنيا]]ي فاني دل مبنديد؛ زيرا من به [[بهشت]] جاويدان دل بستم اما با من وفا نكرد و از آن بيرون رانده شدم».<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج75، ص452.</ref><br />
<br />
* پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: «إنّ اللّه َ لَمّا أخرَجَ آدَمَ مِن الجَنّةِ زَوّدَهُ مِن ثِمارِ الجَنّةِ و عَلّمَهُ صَنعَةَ كُلِّ شَيءٍ؛ خداوند هنگامي كه آدم را از [[بهشت]] بيرون كرد، توشه او را از ميوه هاي بهشت قرار داد و فن ساختن هر چيزي را به او آموخت».<ref> حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج2، ص268.</ref><br />
<br />
==پانویس==<br />
<references/><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[حجة التفاسير و بلاغ الإكسير]]، سيد عبدالحجت بلاغى ؛[[قم]]: انتشارات [[حكمت]]، 1386 ق.<br />
* [[بحارالانوار]]، [[علامه مجلسى]]؛ تهران.<br />
* [[تاريخ الأمم و الملوك]]، محمد بن جرير طبرى؛ [[بيروت]]: دارالتراث، چاپ دوم، 1387.<br />
* [[تفسیر المیزان]]، علامه محمدحسین طباطبائی، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1374 ش.<br />
* حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم، محمدى رىشهرى؛ قم: دارالحديث، چاپ اول، 1429 ق.<br />
* پيام رسول ترجمه اى ديگر از نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاينده؛ قم: طلوع مهر، اول، 1385 ش.<br />
* فرهنگنامه موضوعی قرآن کریم به اهتمام احمد خاتمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1386.<br />
<br />
{{قرآن}}<br />
<br />
[[رده:قصههای قرآنی]]<br />
[[رده:پیامبران]]</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AE%D8%B7%DB%8C%D8%A8_%D8%A8%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DB%8C&diff=43710خطیب بغدادی2014-11-08T06:19:04Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>خطيب بغدادى، ابوبكر احمد بن على بن ثابت احمد بن مهدى( 392- 463 ه) در محل تولدش دو قول است: برخى غزيه در اطراف حجاز را محل ولادت او دانسته اند و برخى روستايى در هنيقه را.<br />
پدرش در جامع روستا به مدت بيست سال به ايراد خطابه اشتغال داشت. از اينرو فرزندش را به هلال بن عبداللّه طيبى سپرد تا به او ادب و قرآن بياموزد، چنانكه در قرائات از منصور حبّال نيز بهره مند گشت. در حلقه درس ابوالحسن بن رزقويه در جامع بغداد به استماع حديث نشست و به مجالس ابى حامد اسفراينى، فقيه شافعى، نيز رفت و آمد داشت. بعد از وفات حبّال، خطيب از ابن صيدلانى كه به تعليم قرائات در جامع دار قطنى اشتغال داشت بهره برد. پس از آن به حلقه ابن رزقويه بازگشت و تا سال 412 ه در آن حلقه حضور داشت. وى همچنين از محدث بزرگ ديگرى چون ابوبكر برقانى كه خطيب به وى بسيار احترام مى گذاشت، بهره مند گشت. وى علاوه بر حديث از محضر فقهايى چون ابى الطيب طبرى و احمد بن محمد محاملي فقه آموخت. خطيب از تعداد زيادى از علماى بغداد و نيز علمايى كه به اين شهر وارد مى شدند استفاده كرد از جمله: ابوالقاسم عبيد بن احمد ازهرى، ابومحمد حسن بن محمد خلال بغدادى، ابن توزى، ابوالقاسم على بن محسن تنوخى، ابومحمد حسن بن على جوهرى و غيره.<br />
وى در جستجوى دانش سفرهاى متعددى انجام داد. سفرهايى به شهرها و روستاهايى چون: عكبرا، بعقوبه، انبار، نهروان، درزيجان، كوفه، بصرة، نيشابور، حلوان، اسدآباد، همدان، رى، ساوه، دمشق، صور، مكة، بيت المقدس و...<br />
درباره شخصيت وى نوشته اند كه مردى باوقار و خوش لباس و داراى مروت و اهل بخشش و تواضع بود هيچ اشتياقى به تقرّب با سلاطين و ثروتمندان نداشت. با اين همه از گزند تيغ تهمت دشمنان بى نصيب نماند تا جائيكه برخى او را به شرب خمر و برخى به انحراف جنسى متهم ساختند. ولى اينهمه باشخصيت علمى او سازگار نيست علاوه بر اينكه راويان برخى از اين گونه اخبار مورد اطمينان نيستند.<br />
بيشتر همت و تلاش خطيب مصروف حديث و علوم مرتبط با آن گشت هر چند به فقه و اصول و نيز ادبيات و تاريخ و اخبار نيز اهميت مى داد. وى در اصول پيرو مذهب اشعرى و در فروع پيرو مذهب شافعى بود. برخى از معاصرين وى او را توثيق كرده اند و برخى ديگر كه از دشمنان وى به شمار مى روند دانش او را خدشه دار دانسته اند, برخى او را متهم به روايت از ضعفاء كرده اند و برخى ديگر او را فردى متعصب كه با حنابله ضديت دارد معرفى نموده اند.<br />
<br />
==برخى آثار==<br />
1- الأمالى <br />
2- حديث النزول<br />
3- كتاب السنن <br />
4- المسلسلات <br />
5- اطراف الموطأ<br />
6- الكفاية في علم الرواية<br />
7- تاريخ بغداد <br />
8- مناقب شافعى و غيره.<br />
خطيب بغدادى در رمضان سال 463 ه به بيمارى دچار شد و دستور داد تمام دارايى اش را به ديگران بدهند. همچنين كتابهايش را وقف مسلمانان كرد. وى در ذى حجه همان سال بدرود حيات گفت و در مقبره باب حرب در كنار بشر حافي به خاك سپرده شد.<br />
«تاريخ بغداد» از مهمترين و بزرگترين تأليفات خطيب بغدادى است. چرا كه كتاب شرح حال 7831 محدث و ديگر صاحبان علوم مختلف و رجال اجتماعى و دولتى را در خود جاى داده است. اهميت اين كتاب از جهت حيات علمى در اينست كه اين كتاب از روشهاى تدريس و رويه هاى علما در برخورد با شاگردانشان و نيز از مدارسى كه در دو قرن 4 و 5 هجرى وجود داشته و حلقات علمى و نشسته اى دانشمندان در مساجد به جهت حديث كردن و تدريس، گزارشى مى دهد. چنانكه از نشاط علمى موجود در شهرهاى اسلامى آن دوران خبر مىدهد.<br />
اهميت خاص اين كتاب در توجه آن به «حديث» آشكار مى شود، چرا كه مؤلف شرح حال حدود پنج هزار نفر از رجال حديث را در اين كتاب گرد آورده است. مؤلف در سند اخبارى كه نقل مىكند نهايت دقت را به كار مى برد. خطيب به شرح حال رياضى دانان، منجمين و فلاسفه نپرداخته چنانكه درباره رجال سياسى و فرماندهان جنگ و اديبان و شاعران و مغنى ها نيز بصورت كامل بحث نكرده است. از اين رو « تاريخ بغداد» يك كتاب تاريخى فراگير و شامل به شمار نمىآيد.<br />
خطيب در اين كتاب به شرح حال دانشمندانى كه در بغداد مىزيسته و يا از آن ديدار كردهاند مىپردازد. از اينرو به نوشتههايى كه قبل از وى در شرح حال محدثين، خلفاء، أدبا و شعراء به رشته تحرير در آمده است اعتماد مىورزد. وى در اين كتاب در صدد ارائه شرح حال كاملى از افراد است كه شامل معرفى شخصى به وسيله ذكر نام و نسب و كنيه او و نيز ياد كرد شيوخ و شاگردان وى و برخى ويژگىهاى اخلاقى افراد و نيز جرح و تعديلهايى كه نسبت به آنها از جانب منتقدان صورت گرفته و همچنين تاريخ درگذشت و محل دفن آنان مى باشد.<br />
خطيب دانشمندى نقّاد و جستجوگر است. وسعت اطلاعات و قابليت وى براى نقد و ارزيابى در آنجا ظاهر مى شود كه وى به بيان اوهام علماء و مصنفين گذشته مىپردازد و سپس اين اوهام را تصحيح مىكند. اين اوهام يا مربوط به تاريخ وفات افراد و يا مربوط به تاريخ ولادت آنان و نيز شهرهايى كه افراد در آن مى زيسته اند و... مى باشد.<br />
<br />
==منابع==<br />
تراث (لوح فشرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AE%D8%B7%DB%8C%D8%A8_%D8%A8%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DB%8C&diff=43709خطیب بغدادی2014-11-08T06:03:28Z<p>کریمی: صفحهای جدید حاوی ' خطيب بغدادى، ابو بكر احمد بن على بن ثابت احمد بن مهدى( 392- 463 ه) در محل تولدش دو قو...' ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>خطيب بغدادى، ابو بكر احمد بن على بن ثابت احمد بن مهدى( 392- 463 ه) در محل تولدش دو قول است: برخى غزيه در اطراف حجاز را محل ولادت او دانسته اند و برخى روستايى در هنيقه را.<br />
پدرش در جامع روستا به مدت بيست سال به ايراد خطابه اشتغال داشت. از اينرو فرزندش را به هلال بن عبد اللّه طيبى سپرد تا به او ادب و قرآن بياموزد، چنانكه در قرائات از منصور حبّال نيز بهره مند گشت. در حلقه درس ابو الحسن بن رزقويه در جامع بغداد به استماع حديث نشست و به مجالس ابى حامد اسفراينى، فقيه شافعى، نيز رفت و آمد داشت. بعد از وفات حبّال، خطيب از ابن صيدلانى كه به تعليم قرائات در جامع دار قطنى اشتغال داشت بهره برد. پس از آن به حلقه ابن رزقويه بازگشت و تا سال 412 ه در آن حلقه حضور داشت. وى همچنين از محدث بزرگ ديگرى چون ابو بكر برقانى كه خطيب به وى بسيار احترام مى گذاشت، بهره مند گشت. وى علاوه بر حديث از محضر فقهايى چون ابى الطيب طبرى و احمد بن محمد محاملي فقه آموخت. خطيب از تعداد زيادى از علماى بغداد و نيز علمايى كه به اين شهر وارد مى شدند استفاده كرد از جمله: ابو القاسم عبيد بن احمد ازهرى، ابو محمد حسن بن محمد خلال بغدادى، ابن توزى، ابو القاسم على بن محسن تنوخى، ابو محمد حسن بن على جوهرى و غيره.<br />
وى در جستجوى دانش سفرهاى متعددى انجام داد. سفرهايى به شهرها و روستاهايى چون: عكبرا، بعقوبه، انبار، نهروان، درزيجان، كوفه، بصرة، نيشابور، حلوان، اسدآباد، همدان، رى، ساوه، دمشق، صور، مكة، بيت المقدس و...<br />
درباره شخصيت وى نوشته اند كه مردى باوقار و خوش لباس و داراى مروت و اهل بخشش و تواضع بود هيچ اشتياقى به تقرّب با سلاطين و ثروتمندان نداشت. با اين همه از گزند تيغ تهمت دشمنان بىنصيب نماند تا جائيكه برخى او را به شرب خمر و برخى به انحراف جنسى متهم ساختند. ولى اينهمه باشخصيت علمى او سازگار نيست علاوه بر اينكه راويان برخى از اين گونه اخبار مورد اطمينان نيستند.<br />
بيشتر همت و تلاش خطيب مصروف حديث و علوم مرتبط با آن گشت هر چند به فقه و اصول و نيز ادبيات و تاريخ و اخبار نيز اهميت مىداد. وى در اصول پيرو مذهب اشعرى و در فروع پيرو مذهب شافعى بود. برخى از معاصرين وى او را توثيق كردهاند و برخى ديگر كه از دشمنان وى به شمار مىروند دانش او را خدشهدار دانستهاند, برخى او را متهم به روايت از ضعفاء كرده اند و برخى ديگر او را فردى متعصب كه با حنابله ضديت دارد معرفى نمودهاند.<br />
برخى آثار: 1- الأمالى 2- حديث النزول 3- كتاب السنن، 4- المسلسلات 5- اطراف الموطأ 6- الكفاية في علم الرواية 7- تاريخ بغداد 8- مناقب شافعى و غيره.<br />
خطيب بغدادى در رمضان سال 463 ه به بيمارى دچار شد و دستور داد تمام دارايىاش را به ديگران بدهند. همچنين كتابهايش را وقف مسلمانان كرد. وى در ذى حجه همان سال بدرود حيات گفت و در مقبره باب حرب در كنار بشرحافي به خاك سپرده شد.<br />
« تاريخ بغداد» از مهمترين و بزرگترين تأليفات خطيب بغدادى است. چرا كه كتاب شرح حال 7831 محدث و ديگر صاحبان علوم مختلف و رجال اجتماعى و دولتى را در خود جاى داده است. اهميت اين كتاب از جهت حيات علمى در اينست كه اين كتاب از روشهاى تدريس و رويههاى علما در برخورد با شاگردانشان و نيز از مدارسى كه در دو قرن 4 و 5 هجرى وجود داشته و حلقات علمى و نشستهاى دانشمندان در مساجد به جهت حديث كردن و تدريس، گزارشى مىدهد. چنانكه از نشاط علمى موجود در شهرهاى اسلامى آن دوران خبر مىدهد.<br />
اهميت خاص اين كتاب در توجه آن به« حديث» آشكار مىشود، چرا كه مؤلف شرح حال حدود پنج هزار نفر از رجال حديث را در اين كتاب گرد آورده است. مؤلف در سند اخبارى كه نقل مىكند نهايت دقت را به كار مىبرد. خطيب به شرح حال رياضى دانان، منجمين و فلاسفه نپرداخته چنانكه درباره رجال سياسى و فرماندهان جنگ و اديبان و شاعران و مغنىها نيز بصورت كامل بحث نكرده است. از اين رو« تاريخ بغداد» يك كتاب تاريخى فراگير و شامل به شمار نمىآيد.<br />
خطيب در اين كتاب به شرح حال دانشمندانى كه در بغداد مىزيسته و يا از آن ديدار كردهاند مىپردازد. از اينرو به نوشتههايى كه قبل از وى در شرح حال محدثين، خلفاء، أدبا و شعراء به رشته تحرير در آمده است اعتماد مىورزد. وى در اين كتاب در صدد ارائه شرح حال كاملى از افراد است كه شامل معرفى شخصى به وسيله ذكر نام و نسب و كنيه او و نيز ياد كرد شيوخ و شاگردان وى و برخى ويژگىهاى اخلاقى افراد و نيز جرح و تعديلهايى كه نسبت به آنها از جانب منتقدان صورت گرفته و همچنين تاريخ درگذشت و محل دفن آنان مىباشد.<br />
خطيب دانشمندى نقّاد و جستجوگر است. وسعت اطلاعات و قابليت وى براى نقد و ارزيابى در آنجا ظاهر مىشود كه وى به بيان اوهام علماء و مصنفين گذشته مىپردازد و سپس اين اوهام را تصحيح مىكند. اين اوهام يا مربوط به تاريخ وفات افراد و يا مربوط به تاريخ ولادت آنان و نيز شهرهايى كه افراد در آن مىزيستهاند و... مى باشد.<br />
<br />
==منابع==<br />
تراث (لوح فشرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%A8%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%AF_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=43708تاریخ بغداد (کتاب)2014-11-08T06:01:31Z<p>کریمی: صفحهای جدید حاوی ' «تاريخ بغداد» در برگيرنده برخى كتابهاست كه در تاريخ بغداد نگاشته شده و در حال ح...' ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>«تاريخ بغداد» در برگيرنده برخى كتابهاست كه در تاريخ بغداد نگاشته شده و در حال حاضر در دسترسى ما قرار ندارند. خطيب با تأليف اين كتاب اين آثار را براى ما حفظ و نگهدارى نموده است.<br />
اهميت ويژه اين كتاب در زمينه حديث ظاهر مى شود. چرا كه خطيب در اين كتاب شرح حال بيش از پنج هزار از رجال حديث را گرد آورده است.<br />
نكته مهم ديگر دقتى است كه از جانب خطيب نسبت به اسناد روايات صورت مى گيرد، چه اين روايات مربوط به حديث و رجال حديث باشد و چه مربوط به تاريخ و ادب. با توجه به فقدان تعداد زيادى از مصنفاتى كه وى از آنها مطالبى را فرا گرفته است، اهميت أسانيد خطيب به اين كتابها روشن مى شود چرا كه در واقع خطيب با اين أسانيد گويى خود آن كتابها را در اختيار ما قرار مى دهد.<br />
پرداختن مؤلف به روايات شاذ كه با اتفاق علماء مخالف است از ديگر ويژگى هاى كتاب به شمار رفته، از گستره آگاهى وى نسبت به اين گونه روايات حكايت مى كند، چرا كه شناخت اين دسته از روايات مستلزم احاطه و تسلط نسبت به ساير روايات و نيز شناخت اجماعهاست.<br />
<br />
==نسخه شناسى==<br />
*نسخه هاى چاپى: <br />
1- حاجى خليفه، چاپ اول 2 / 2179<br />
2- حاجى خليفه، چاپ دوم 1 / 288<br />
3- چاپ قاهره به سال 1349 هجرى بر اساس نسخه خطى كوپريلى 1022- 1026.<br />
*نسخههاى خطى: ابتدا<br />
برلين 9449، 9757<br />
ليدن 1021<br />
پاريس اول 2128- 2131<br />
متحف بريستانى اول 1281- 1283، 1625<br />
متحف بريتانى دوم 655- 656<br />
الجزائر 1006- 1007<br />
داماد ابراهيم 889<br />
حكيم اوغلو 693- 694<br />
<br />
==منابع==<br />
تراث (لوح شمرده)</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86&diff=43706امام حسین علیه السلام در منظر اندیشمندان جهان2014-11-08T05:47:09Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>'''امام خمینی (ره):'''<br />
<br />
امام خمینی (ره) می فرماید: «انقلاب اسلامى ايران، پرتويى از [[عاشورا]] و انقلاب عظيم الهى آن است. كربلا كاخ ستمگرى را با خون درهم كوبيد و كربلاى ما كاخ سلطنت شيطانى را فرو ريخت. كربلا را زنده نگه داريد و نام مبارك حضرت [[سيدالشهدا]] را زنده نگه داريد كه با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته مى شود. مساله كربلا كه خودش در راس مسائل سياسى هست، بايد زنده بماند. ملت بزرگ ما بايد خاطره عاشورا را با موازين اسلامى، هر چه شكوه مندتر حفظ نمايد».<br />
<br />
'''ماهاتما گاندی:'''<br />
<br />
ماهاتما گاندی، رهبر بزرگ انقلاب هندوستان می گوید: «من برای هند چیز تازه ای نیاوردم؛ فقط نتیجه ای را که از مطالعات و تحقیق هایم درباره تاریخ زندگی قهرمانان [[کربلا]] بدست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی علیه السلام پیمود».<br />
<br />
'''توماس کارلایل:'''<br />
<br />
توماس کارلایل مورخ مشهور انگلیسی می نویسد: «بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم این است که حسین علیه السلام و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوقِ عددی در جایی که حق با باطل روبرو می شود اهمیتی ندارد. پیروزی حسین علیه السلام با وجود اقلیتی که داشت باعث شگفتی من است».<br />
<br />
'''واشینگتن ایرونیک:'''<br />
<br />
واشینگتن ایرونیک، تاریخ نویس امریکایی می نویسد: «برای [[امام حسین علیه السلام]] ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن در برابر اراده یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوای اسلام اجازه نمی داد که او یزید را به عنوان خلیفه بشناسد. او به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیه به سرعت خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روی ریگ های تفتیده عربستان روح حسین علیه السلام فناناپذیر است. ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شه سوار من؛ ای حسین».<br />
<br />
'''مُسیو هاربین:''' <br />
<br />
مُسیو هاربین آلمانی می گوید: «اگر در کلمات و گفتار حسین علیه السلام درست دقت شود معلوم خواهد شد که هدف و آرمان حسین علیه السلام جلوگیری از ستم بود و این همه قوّت قلب و از خودگذشتگی را در راه مقصود عالی خویش خرج کرده است. حتی در آخرین دقایق زندگی طفل شیرخوار خود را قربانی حقّ و حقیقت نمود و با این عمل اندیشه فلاسفه و بزرگان عالم را متحیّر ساخت».<br />
<br />
'''توماس ماساریک:''' <br />
<br />
توماس ماساریک می گوید: «گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصایب حضرت مسیح مردم را متأثر می سازند ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین علیه السلام یافت می شود، در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصایب مسیح در برابر مصایب حسین علیه السلام مانند پر کاهی است در مقابل کوهی عظیم».<br />
<br />
'''اِدوارد بِراون:'''<br />
<br />
اِدوارد بِراون مستشرق معروف انگلیسی می گوید: «آیا قلبی پیدا می شود که وقتی درباره [[کربلا]] سخن می شنود، آغشته به اندوه نگردد؟ حتی غیرمسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ تحت لوای اسلام انجام گرفت انکار کنند».<br />
<br />
'''فردریک جمس:''' <br />
<br />
فردریک جِمس می گوید: «درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا اصول ابدی عدالت و ترحّم و محبّت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین می رساند که هرگاه انسان برای حفظ این صفات مقاومت کند و در راه بقای آن پافشاری نماید آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند».<br />
<br />
'''چارلز دیکنز:'''<br />
<br />
چارلز دیکنز نویسنده انگلیسی می نویسد: «اگر منظور امام حسین علیه السلام جنگ در راه خواسته های دنیایی بود، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می کند که او فقط برای اسلام، فداکاری خویش را انجام داد».<br />
<br />
'''آنطون بار:'''<br />
<br />
آنطون بارا می نویسد: «اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی برمی افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری برپا می کردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیّت فرامی خواندیم».<br />
<br />
'''گیبون:'''<br />
<br />
گیبون، مورخ معروف انگلیسی می گوید: «با آن که مدتی از واقعه کربلا گذشته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نیستیم، مع ذلک مشقّات و مشکلاتی که حضرت حسین علیه السلام تحمّل نمود، احساسات سنگدلترین خواننده را بر می انگیزد، چندان که نوعی عطوفت و مهربانی نسبت به آن حضرت در خود می یابد».<br />
<br />
'''نیکلسون:'''<br />
<br />
نیکلسون، خاورشناس معروف می نویسد: «بنی امیه سرکش و مستبّد بودند، قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند... چون تاریخ را بررسی کنیم گوید: دین بر ضد فرمان فرمایی تشریفاتی قیام کرد و حکومت دینی در مقابل امپراتوری ایستادگی نمود. بنابراین تاریخ از روی انصاف حکم می کند که خون حسین علیه السلام به گردن بنی امیه است».<br />
<br />
'''موریس دوکبری:'''<br />
<br />
موریس دوکبری می گوید: «اگر مورخان ما حقیقت این روز (عاشورا) را می دانستند و درک می کردند که عاشورا چه روزی است، این عزاداری را مجنونانه نمی پنداشتند؛ زیرا پیروان حسین به واسطه عزاداری حسین علیه السلام می دانند که پستی و زیردستی و استعمار را نباید قبول کرد؛ زیرا شعار امام و آقای آنها تن ندادن به ستم بود».<br />
<br />
'''دروویل:'''<br />
<br />
در سفرنامه خود می نویسد: «سرگذشت غم انگیز [[امام حسین علیه السلام]] و یارانش اذهان نیمی از جهان اسلام را به خود مشغول داشته است. گذشت قرن های بسیار که هرکدام فاجعه ها و غمهای خود را به همراه دارد این داغ را بی اثر نکرده است و احساسی را که یادآوری آن واقعه برمی انگیزد تخفیف نداده است... حتی دشمنان حسین علیه السلام با دیدن مقاومت بردبارانه او و از خودگذشتگی یارانش به رحم آمدند. وقایع ثبت شده روز هولناک دهم محرم چنان از عواطف پاک انسانی سرشار است که مردم را تکان می دهد و تأثر آنها را از نسلی به نسلی دیگر منتقل می کند».<br />
<br />
'''محمد علي جناح'''<br />
<br />
محمدعلي جناح، رهبر مسلمانان هند: «نظير حسين عليه السلام در شجاعت و شهامت در سراسر جهان وجود، نتوان يافت. به اعتقاد من همه مسلمانان و همه جهانيان بايد از اين شهيد راه خداوند و فدائي بي نظير حق و حقيقت، سرمشق و عبرت بگيرند.»<br />
<br />
==منابع==<br />
* امام حسین علیه السلام از دیدگاه دانشمندان شرق و غرب و علمای اهل سنت احمد رگنی قم: موسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت،1386.<br />
* عاشورا و امام حسین علیه السلام از دیدگاه غیرمسلمانان، گلبرگ، اسفند 1381، شماره 39.<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=54 حسين(علیه السلام) در انديشه مسيحيت]<br />
[[رده:امام حسین علیه السلام]]<br />
{{الگو:واقعه عاشورا}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86&diff=43705امام حسین علیه السلام در منظر اندیشمندان جهان2014-11-08T05:34:03Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>'''امام خمینی (ره):'''<br />
<br />
امام خمینی (ره) می فرماید: «انقلاب اسلامى ايران، پرتويى از [[عاشورا]] و انقلاب عظيم الهى آن است. كربلا كاخ ستمگرى را با خون درهم كوبيد و كربلاى ما كاخ سلطنت شيطانى را فروريخت. كربلا را زنده نگه داريد و نام مبارك حضرت [[سيدالشهدا]] را زنده نگه داريد كه با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته مىشود. مساله كربلا كه خودش در راس مسائل سياسى هست، بايد زنده بماند. ملت بزرگ ما بايد خاطره عاشورا را با موازين اسلامى، هر چه شكوهمندتر حفظ نمايد».<br />
<br />
'''ماهاتما گاندی:'''<br />
<br />
ماهاتما گاندی، رهبر بزرگ انقلاب هندوستان می گوید: «من برای هند چیز تازه ای نیاوردم؛ فقط نتیجه ای را که از مطالعات و تحقیق هایم درباره تاریخ زندگی قهرمانان [[کربلا]] بدست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی علیه السلام پیمود».<br />
<br />
'''توماس کارلایل:'''<br />
<br />
توماس کارلایل مورخ مشهور انگلیسی می نویسد: «بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم این است که حسین علیه السلام و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوقِ عددی در جایی که حق با باطل روبرو می شود اهمیتی ندارد. پیروزی حسین علیه السلام با وجود اقلیتی که داشت باعث شگفتی من است».<br />
<br />
'''واشینگتن ایرونیک:'''<br />
<br />
واشینگتن ایرونیک، تاریخ نویس امریکایی می نویسد: «برای [[امام حسین علیه السلام]] ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن در برابر اراده یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوای اسلام اجازه نمی داد که او یزید را به عنوان خلیفه بشناسد. او به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیه به سرعت خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روی ریگ های تفتیده عربستان روح حسین علیه السلام فناناپذیر است. ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شه سوار من؛ ای حسین».<br />
<br />
'''مُسیو هاربین:''' <br />
<br />
مُسیو هاربین آلمانی می گوید: «اگر در کلمات و گفتار حسین علیه السلام درست دقت شود معلوم خواهد شد که هدف و آرمان حسین علیه السلام جلوگیری از ستم بود و این همه قوّت قلب و از خودگذشتگی را در راه مقصود عالی خویش خرج کرده است. حتی در آخرین دقایق زندگی طفل شیرخوار خود را قربانی حقّ و حقیقت نمود و با این عمل اندیشه فلاسفه و بزرگان عالم را متحیّر ساخت».<br />
<br />
'''توماس ماساریک:''' <br />
<br />
توماس ماساریک می گوید: «گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصایب حضرت مسیح مردم را متأثر می سازند ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین علیه السلام یافت می شود، در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصایب مسیح در برابر مصایب حسین علیه السلام مانند پر کاهی است در مقابل کوهی عظیم».<br />
<br />
'''اِدوارد بِراون:'''<br />
<br />
اِدوارد بِراون مستشرق معروف انگلیسی می گوید: «آیا قلبی پیدا می شود که وقتی درباره [[کربلا]] سخن می شنود، آغشته به اندوه نگردد؟ حتی غیرمسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ تحت لوای اسلام انجام گرفت انکار کنند».<br />
<br />
'''فردریک جمس:''' <br />
<br />
فردریک جِمس می گوید: «درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا اصول ابدی عدالت و ترحّم و محبّت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین می رساند که هرگاه انسان برای حفظ این صفات مقاومت کند و در راه بقای آن پافشاری نماید آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند».<br />
<br />
'''چارلز دیکنز:'''<br />
<br />
چارلز دیکنز نویسنده انگلیسی می نویسد: «اگر منظور امام حسین علیه السلام جنگ در راه خواسته های دنیایی بود، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می کند که او فقط برای اسلام، فداکاری خویش را انجام داد».<br />
<br />
'''آنطون بار:'''<br />
<br />
آنطون بارا می نویسد: «اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی برمی افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری برپا می کردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیّت فرامی خواندیم».<br />
<br />
'''گیبون:'''<br />
<br />
گیبون، مورخ معروف انگلیسی می گوید: «با آن که مدتی از واقعه کربلا گذشته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نیستیم، مع ذلک مشقّات و مشکلاتی که حضرت حسین علیه السلام تحمّل نمود، احساسات سنگدلترین خواننده را بر می انگیزد، چندان که نوعی عطوفت و مهربانی نسبت به آن حضرت در خود می یابد».<br />
<br />
'''نیکلسون:'''<br />
<br />
نیکلسون، خاورشناس معروف می نویسد: «بنی امیه سرکش و مستبّد بودند، قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند... چون تاریخ را بررسی کنیم گوید: دین بر ضد فرمان فرمایی تشریفاتی قیام کرد و حکومت دینی در مقابل امپراتوری ایستادگی نمود. بنابراین تاریخ از روی انصاف حکم می کند که خون حسین علیه السلام به گردن بنی امیه است».<br />
<br />
'''موریس دوکبری:'''<br />
<br />
موریس دوکبری می گوید: «اگر مورخان ما حقیقت این روز (عاشورا) را می دانستند و درک می کردند که عاشورا چه روزی است، این عزاداری را مجنونانه نمی پنداشتند؛ زیرا پیروان حسین به واسطه عزاداری حسین علیه السلام می دانند که پستی و زیردستی و استعمار را نباید قبول کرد؛ زیرا شعار امام و آقای آنها تن ندادن به ستم بود».<br />
<br />
'''دروویل:'''<br />
<br />
در سفرنامه خود می نویسد: «سرگذشت غم انگیز [[امام حسین علیه السلام]] و یارانش اذهان نیمی از جهان اسلام را به خود مشغول داشته است. گذشت قرن های بسیار که هرکدام فاجعه ها و غمهای خود را به همراه دارد این داغ را بی اثر نکرده است و احساسی را که یادآوری آن واقعه برمی انگیزد تخفیف نداده است... حتی دشمنان حسین علیه السلام با دیدن مقاومت بردبارانه او و از خودگذشتگی یارانش به رحم آمدند. وقایع ثبت شده روز هولناک دهم محرم چنان از عواطف پاک انسانی سرشار است که مردم را تکان می دهد و تأثر آنها را از نسلی به نسلی دیگر منتقل می کند».<br />
<br />
'''محمد علي جناح'''<br />
<br />
محمدعلي جناح، رهبر مسلمانان هند: «نظير حسين عليه السلام در شجاعت و شهامت در سراسر جهان وجود، نتوان يافت. به اعتقاد من همه مسلمانان و همه جهانيان بايد از اين شهيد راه خداوند و فدائي بي نظير حق و حقيقت، سرمشق و عبرت بگيرند.»<br />
<br />
==منابع==<br />
* امام حسین علیه السلام از دیدگاه دانشمندان شرق و غرب و علمای اهل سنت احمد رگنی قم: موسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت،1386.<br />
* عاشورا و امام حسین علیه السلام از دیدگاه غیرمسلمانان، گلبرگ، اسفند 1381، شماره 39.<br />
<br />
==پیوندها==<br />
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=54 حسين(علیه السلام) در انديشه مسيحيت]<br />
[[رده:امام حسین علیه السلام]]<br />
{{الگو:واقعه عاشورا}}</div>کریمیhttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D9%86_%D8%A2%D8%A8_%D8%A8%D8%B1_%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7&diff=43704بستن آب بر سپاه امام حسین در کربلا2014-11-08T05:27:29Z<p>کریمی: </p>
<hr />
<div>{{تقویم|روز= 7 محرم|سال= سال 61 هجری قمری}} <br />
<br />
در روز هفتم سال 61 هجرى قمرى از [[ابن زیاد]] ملعون نامهاى به [[عمر سعد]] رسید به این مضمون: یابن سعد میان حسین و آب فرات حائل شو و کار را برایشان تنگ بگیر و نگذار یک قطره آب بنوشند، ابن سعد همان وقت [[عمرو بن حجاج]] را با پانصد سوار بر شریعه موکل گرداند.<br />
<br />
عطش بر امام و اصحاب غالب شد، [[امام حسین]] علیهالسلام برادرش عباس را خواند و سى نفر فارس و بیست پیاده شبانه با بیست مشک به طلب آب فرستاد، عمر بن حجاج سر کرده موکلین آب فریاد زد: شما کیستید؟ نافع جواب داد: منم پسر عموى تو آمدم آب بیاشامم، گفت: بخور گوارا باد بر تو.<br />
<br />
نافع گفت: واى بر تو مىگوئى من آب بخورم، [[امام حسن علیه السلام|حسین]] علیهالسلام و اهل بیتش تشنه باشند و بمیرند، گفت: راست مىگوئى ولى به ما دستور دادهاند، مانع شویم.<br />
<br />
نافع به اصحاب گفت: وارد فرات شوید و عمر هم صیحه زد، مانع شوید و بجنگید. عدهاى از اصحاب جنگ مىکردند و عدهاى مشکها را پر مىنمودند و کسى از اصحاب امام کشته نشد و آب را به خیمهها رساندند و [[اهل بیت]] علیهمالسلام آب خوردند.<br />
<br />
==منابع==<br />
<br />
سيد مهدى مرعشى نجفى، حوادث الایام، صفحه 23.<br />
<br />
[[رده:وقایع ماه محرم]]<br />
[[رده:سال ۶۱ هجری قمری]]<br />
{{الگو:واقعه عاشورا}}</div>کریمی