میرزا فتاح شهیدی تبریزی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

میرزا فتاح مجتهد تبریزی (م، ۱۳۷۲ هـ.ق) از فقیهان و مجتهدان قرن چهاردهم و از روحانیون مبارز علیه حکومت پهلوی بود. او در ساده زیستی الگوی عالمان راستین بود و هم سطح فقیرترین افراد زندگی می کرد.

Fatah.jpg
نام کامل میرزا فتاح مجتهد تبریزی
زادروز 1302 قمری
زادگاه تبریز
وفات 1372 قمری
مدفن تبریز

Line.png

اساتید

آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی،...

شاگردان

میرزا محسن کوچه باغی، علامه محمدتقی جعفری،...

آثار

تعلیقه بر وسیلة النجاه، هدایه الطالب الی اسرار المکاسب،...

تولد و خاندان

میرزا فتاح مجتهد تبریزی فرزند عالم مبارز، میرزا محمدعلی شیخ الاسلام داش آتانی در سال ۱۳۰۲ هـ.ق.[۱] در روستای داش آتان،[۲] از توابع تبریز دیده به جهان گشود.

پدر ایشان، حاج میرزا محمدعلی شیخ الاسلام یکی از بزرگان و مفاخر علمی و دینی تبریز و عالمی نیک نفس، فاضل، ادیب و وارسته بود. وی در اوایل غائله مشروطه و در سال ۱۳۲۶ هـ.ق به همراه میرزا محمد آقا (برادر امام جمعه) توسط سردسته فدائیان محله «خیابان»، به نام میرزا آقا بالاخان که از مخالفان سرسخت روحانیت بود، در سکوی مسجد رفیع در محله «خیابان» به شهادت رسید. آیت الله میرزا فتاح تبریزی بعد از اطلاع از شهادت مظلومانه پدر در نجف اشرف برای جاویدان ماندن حادثه شهادت پدر دانشمندش عنوان «شهیدی» را برای نام خانواده برگزید و از آن پس به «شهیدی» معروف گردید.[۳]

تحصیلات و استادان

میرزا فتاح، بعد از تحصیل دروس مقدماتی در زادگاه خویش به تبریز مهاجرت نمود و بعد از فراگیری سطوح متوسطه نزد اساتید ممتاز حوزه علمیه تبریز، همچون آیت الله میرزا ابوالحسن آقا انگجی، برای تکمیل مراتب علمی و تحصیل سطوح عالی در سال ۱۳۲۳ هجری قمری به نجف اشرف هجرت کرد.

وی درس اصول را نزد آخوند خراسانی و فقه را از شریعت اصفهانی و سید محمدکاظم یزدی، (صاحب عروة الوثقی) آموخت. بعد از رحلت آن بزرگان، مدتی نسبتاً طولانی در درس خارج اصول و فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، حضور یافت و در ردیف همراهان و یاران نزدیک آن فقیه اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت.

آیت الله شهیدی علاوه بر اساتید بزرگ خویش، از سایر مراجع حوزه نجف؛ از جمله میرزا محمدحسین نائینی اجازه اجتهاد دریافت کرد.[۴]

او در این مدت به عنوان یکی از استادان برجسته و بی بدیل حوزه علمیه نجف مطرح گردید. یکی از محققین در مورد عظمت حوزه درسی آیت الله شهیدی در نجف اشرف، می نویسد: آیت الله شهیدی در نجف اشرف، مجلس درس مهمی داشت که فضلای بسیاری در آن حضور می یافتند. این فقیه فرزانه درس خود را به زبان عربی روان و رسا بیان می کرد. بسیاری از شرکت کنندگان عرب زبان از بحثهای ارزشمند وی کمال بهره را می بردند.[۵]

وی بعد از ۲۳ سال تحصیل مداوم در نجف اشرف، برای معالجه و صله ارحام، به ویژه دیدار مادر و زیارت حضرت امام رضا علیه السلام، به ایران بازگشت و در تبریز به تدریس خارج اصول و فقه پرداخت.

ایشان بعد از ۴ سال یعنی در سال ۱۳۵۰ هـ.ق به درخواست آیت الله اصفهانی دوباره به نجف اشرف برگشت و سید ابوالحسن اصفهانی را که در آن هنگام محور مرجعیت شیعه محسوب می شد، از نظر علمی و عملی همراهی نمود. در سال ۱۳۶۱ هـ.ق به پیشنهاد آقا سید ابوالحسن اصفهانی شهر نجف را ترک کرده و برای همیشه به تبریز رفت و تا آخر عمر، در آن منطقه به احیای حوزه علمیه تبریز و پرورش عالمان دین پرداخت. وی رهبری دینی آن سامان را به عهده گرفت و تا حد توان به خدمات دینی ـ اجتماعی همت گماشت.[۶]

شاگردان

اندیشمندان زیادی در حوزه علمیه تبریز و نجف در محضر پرفیض آیت الله شهیدی پرورش یافتند که برخی از آنان شهرت جهانی دارند. در این جا به اسامی تعدادی از آنان همراه با شرح حال کوتاهی اشاره می کنیم:

۱. آیت الله میرزا محسن کوچه باغی: وی تحصیلات خویش را در حوزه تبریز آغاز نمود و بعد از گذراندن دروس مقدماتی، فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ حوزه تبریز، همچون آیت الله شيخ حسن شنب غازانی، آیت الله حاج سید حسن انگجی، حاج میرزا فتاح شهیدی، حاج سید مرتضی خسروشاهی و آقا میرزا رضی زنوزی فراگرفت.

۲. علامه محمدتقی جعفری.

۳. ملا علی واعظ خیابانی (۱۲۸۲ـ۱۳۶۸ هـ.ق): او دروس خویش را در آن سامان از آقایان حاج میرزا محمد فخرالعلما و میرزا عباسعلی منجم تبریزی فراگرفت. وی سطوح عالی را از محضر آیات عظام حاج ملا احمد تاهباز، حاج میرزا اسدالله مجتهد بزاز تبریزی و حاج سید احمد خسروشاهی فراگرفت. این عالم فرهیخته علاوه بر مقام وعظ و خطابه در صحنه تألیف و تصنیف، تلاش فراوانی نموده است که از جمله آثار وی «وقایع الایام» (۵ جلد)، «علماء معاصرین»، «منتخب المقاصد» است.

۴. میرزا ولی الله اشراقی سرابی (۱۳۳۵ـ۱۳۷۰ هـ.ق): او عالمی پژوهشگر و مفسری ژرف اندیش است و یکی از شاخص ترین عالمان تفسیر و فقه آذربایجان بشمار می رود.

۵. حاج میرزا احمد معروف به حاج میرزا آقا باغ میشه ای: او نویسنده کتابهای الدر المنضود در شرح زیارت عاشورا، شرح و ترجمه «نهج البلاغه»، شرح دعای مکارم الاخلاق و... است. از مهمترین خدمات وی می توان به تنظیم و نشر مکاسب استادش (آیت الله شهید) با همیاری جمعی از اهل تحقیق با خط خوب و سبک زیبا اشاره نمود.

آثار و تألیفات

این فقیه فرزانه اندوخته های علمی خویش از محضر اساتید بزرگ حوزه های تبریز و نجف را در قالب آثار مفیدی به دوستداران علم و دانش عرضه کرده است. برخی از این آثار چاپ شده و برخی دیگر به صورت خطی باقی مانده که فهرست آنان به شرح زیر است:

  1. تعلیقه بر وسیلة النجاه
  2. رساله تهذیب الاحکام فی قاعده الالزام
  3. هدایه الطالب الی اسرار المکاسب، این کتاب مشهورترین اثر این فقیه وارسته و مورد استفاده علما و فضلای حوزه ها و محافل علمی است.
  4. شرح بر رساله العداله
  5. تعلیق بر رساله «التقیه»
  6. هدایه العقول، که شرح کتاب کفایة الاصول است.
  7. زادالتقوی، حاشیه استدلالی بر عروة الوثقی
  8. کشکول
  9. القضاء عن المیت که تعلیقه ای است بر رساله شیخ مرتضی انصاری
  10. شرح بر زیارت عاشورا
  11. رساله جامع الدلالات فی القضاء والشهادات
  12. رساله در احیاء الاموات
  13. تعلیقه بر برخی ابواب و مسائل
  14. تحقیقی در مسئله قرعه
  15. اجوبه المسائل الوارده
  16. تحقیق در مسئله استهلاکیه
  17. حاشیه بر رسائل شیخ انصاری
  18. تحقیق الدلائل که سه موضوع را در آن بررسی کرده است.[۷]

ویژگی‌های اخلاقی و اجتماعی

در اینجا به برخی از صفات اخلاقی و ویژگیهای حضرت آیت الله شهیدی می پردازیم:

الف) ساده زیستی:

پرهیز از جلوه های دنیوی یکی از شاخص ترین ویژگی های رهبران الهی است. آیت الله شهیدی در ردیف چنین عالمانی قرار داشت. علامه جعفری در مورد ساده زیستی استاد خویش می گوید: «مرد والامقامی بود و از وی جز دو فرش کهنه و مقداری اثاثیه معمولی چیزی باقی نماند. وصیت کرده بود من کتاب‌هایش را به مدرسه مرحوم سید کاظم تحویل دهم با آن که ایشان مرجع تقلید بود و مردم به او علاقه بسیاری داشتند اما فقیرانه زندگی می کرد». و در جای دیگری ساده زیستی آیت الله شهیدی را چنین ترسیم می کند: «ایشان واقعاً مردی بود المعرض عن الدنیا و طیباتها، شهیدی واقعاً این گونه بود وقتی از دنیا رفت ما ترک ایشان مقداری کتاب و وسایل معمولی زندگی بود و خانه هم ملک ایشان نبود».[۸]

ب) عزت نفس و یاری به تنگدستان:

آیت الله شهیدی یک از اسوه های گذشت و عزت نفس بود. وی در مقابل اهانت و یا تحقیر دیگران دلگیر نمی شد و درصدد انتقام و کینه ورزی نبود. در مقابل حقوق شخصی خود، دارای گذشت و بخشش بود. علامه جعفری این ویژگی استادش را چنین بیان می کند: او همیشه قبل از حضور در مسجد، در دکان عطاری نزدیک مسجد می نشست و رفع خستگی می کرد. روزی کسی بر او وارد می شود و می گوید: آنقدر خورده ای که گردنت کلفت شده! مقداری هم به ما بده که ما هم نیازمندیم. ایشان به عطار اشاره می کند و می گوید: ۲۵۰ تومان به وی بده آن مرد به دست و پای ایشان می افتد و عذرخواهی می کند.[۹] چون منزل وی به خاطر ۲۵۰ تومان در رهن بود او در تعجب بود که ایشان از کجا مشکل وی را فهمیده است و دقیقاً همان مبلغ را به وی می دهد. علامه جعفری در جای دیگر می فرماید: او که صاحب حاشیه بر مکاسب و دارای تألیفات دیگر مانند «قاعده الزام» و غیره بود از مجتهدین بسیار زبردست و از اوتاد بشمار می رفت. خیلی باتقوا، وزین و مرد بزرگی بود.[۱۰]

ج) خودداری از انتشار رساله:

در گذشته، فقها و بزرگان دین برای حفظ محوریت رهبری و اقتدار مرجعیت شیعه اهمیت خاصی قائل بودند. آنان با این که از نظر علم و تقوا در حد اعلا بودند؛ اما هرگز به فکر ریاست و مقام برای خود نبوده، تلاش می کردند کسانی را که در خط مقدم مرجعیت قرار دارند، تقویت و اقتدار مرجعیت را حفظ کنند. برای همین ما در طول تاریخ روحانیت شیعه مشاهده می کنیم که در یک عصری با این که ده ها مجتهد مسلم وجود داشته اما پرچم مرجعیت شیعه بر دوش یکی از آنان بوده و دیگران در تقویت و اقتدار وی تلاش می نمودند؛ گرچه احیانا از او شایسته تر هم بودند. به همین جهت در هر دوره ای بیش از یکی دو رساله بیشتر مطرح نبوده است. آیت الله شهیدی از مجتهدان باتقوی و پاک نیتی بود که در عین شایستگی و درخواست مردم، رساله ننوشت. آیت الله شیخ علی غروی علیاری در این مورد می گوید: مرحوم آیت الله شهیدی، با این که یکی از سه مدرس معروف نجف بود (ایروانی، شهیدی، مشکینی) و در علم و تقوا معروف، اما تا زمانی که مرحوم اصفهانی زنده بود، رساله ننوشت. تبریز هم که آمده بود، از آقا سید ابوالحسن، ترویج می کرد.[۱۱]

د) شهرت گریزی:

آیت الله شهیدی از سال ۱۳۲۶، ظهرها در مسجد حصیر چیلر (میرزا مهدی قاری) واقع در نجار بازار تبریز و شب‌ها در مسجد میرزا سلمان، واقع در محله خیابان، نماز جماعت اقامه می کرد. بعدها مردم اصرار کردند که این دو مسجد را به نام مسجد شهید بنامند. آن بزرگوار همیشه مردم را از تغییر نام این دو مسجد منع می کرد؛ ولی امروزه هر دو مسجد در تبریز به نام مسجد «شهیدی» معروف است.

هـ) توجه به شأن روحانیت:

آیت الله شهیدی به شأن و منزلت سلسله جلیله روحانیت توجه خاصی داشت. همیشه به روحانیون سفارش می کرد: که مواظب اعمال و رفتار خود باشید تا خدای ناکرده توسط حرکات و سخنان شما ضربه ای به دین و اعتقادات مردم وارد نیاید. خودش به صفات زیبای اخلاقی آراسته بود. قوت قلب، شجاعت، اخلاق نیک، تواضع، حلم، وقار و شکیبایی از جمله ویژگیهای وی بود. با این حال هرگاه احساس می کرد از سوی افرادی جایگاه رفیع روحانیت مورد خدشه قرار گرفته است، به صورت شایسته ای از آن دفاع می کرد. روزی در زمان سرلشگر قبلی، استاندار وقت آذربایجان، فردی روحانی نما را به اتهام خیانتی دستگیر نمودند. بعد از اثبات جرم، برخی از فرصت طلبان با همدستی عوامل طاغوت به خاطر شکستن قداست روحانیت وی را به حضور آیت الله شهیدی آوردند و گفتند: آقا! شما که برای شأن و منزلت روحانیت این همه ارزش قائلید؛ در میان آنان چین افرادی وجود دارد. آقای شهیدی فرد مزبور را به نزدیک طلبیده و سپس وی را خلع لباس نموده و عبا و عمامه را در کنار خویش قرار داد و آنگاه خطاب به حضار فرمود: این شخص در پوشیدن این عبا و عمامه به ما روحانیت خیانت کرده است و ما این لباس را از او گرفتیم و حالا هر خیانتی که به شما کرده، ببرید و مجازاتش کنید. در ادامه فرمود: هیچ وقت نگویید یک روحانی خیانت کرده بلکه بگویید یک خائن آمده و لباس روحانی پوشیده است.

و) تشویق استعدادهای درخشان:

آیت الله شهیدی از راههای مختلفی استعدادهای درخشان و افراد شایسته را تشویق می نمود. یکی از راههای تشویق صدور اجازه و گواهی نامه علمی به نام آنان بود. علامه محمدتقی جعفری در خاطرات خود می نویسد: از مرحوم آیت الله آقای حاج میرزا فتاح شهیدی صاحب حاشیه بر مکاسب که از مجتهدین بسیار زبردست و باتقوی و وزین و مرد بزرگی بود استفاده نمودم، ایشان به من گفت: شما بروید نجف، عمده محرک ما برای رفتن به نجف، همین مرحوم شهیدی بود. حتی مقدمات و وسائل راه را ایشان تهیه کرده و مقداری هم به ما پول داد و دو جعبه شیرینی هم تهیه فرمود».[۱۲] همچنین آیت الله شهیدی با تقریظ خود بر کتاب «مقیاس آداب المتعلمین»، آقا سید محسن دهخوارقانی را مورد تشویق قرار داده است».[۱۳]

آیت الله کوچه باغی در مورد خصوصیات استادش نکات دیگری را مطرح کرده که برای آشنایی بیشتر با شخصیت آن عالم راستین نقل آن مفید به نظر می رسد:

  1. وی در ماه مبارک رمضان منبر می رفت و با بیان خود و رسای خویش مطلب مورد بحث خویش را پرورش داده و هر شنونده ای را جذب می کرد.
  2. شیوه وی در تدریس، جمع بین سطح و خارج بود. درس او عمیق و فشرده بود و نکات مهم را توضیح می داد.
  3. نماز جماعت را کوتاه و سبک می خواند، تا جایی که ضرب المثل شده بود.
  4. به طلبه هایی که درس خوان نبودند و به تحقیق و تفکر اهمیت نمی دادند، توجه نمی کرد.
  5. افراد مرموز و جاهل و غافل در گوشش فحش و ناسزا می گفتند و استخوان مرغ در جلو خانه اش می ریختند و شایع می کردند که آقای شهیدی غذاهای الوان و اشرافی می خورد، او تحمل می کرد.
  6. رفتار وی با اهل منزل و دیگران همراه با بزرگواری، عفو و گذشت بود و هیچگاه کینه کسی را به دل نمی گرفت.[۱۴]

مخالفت با رژیم طاغوت

آیت الله شهیدی به عنوان یک فقیه وارسته و به حق پیوسته، هیچگاه با ستمگران سر سازش نداشت و در فرصتهای مختلف نارضایتی و مخالفت خود را ابراز می داشت و به این آیه شریفه عمل می نمود که «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ...»؛[۱۵] (و بر ظالمان تکیه ننماید که موجب می شود آتش شما را فراگیرد). در اینجا چند نمونه از مخالفت ها و ناسازگاری های وی با ستمگران و رژیم طاغوت را می خوانیم.

۱. مخالفت با انتخابات طاغوتی:

در سال ۱۳۳۱ قرار بود که انتخابات طاغوتی دوره هفدهم مجلس شورای ملی انجام یابد. جمعی تلاش می کردند تا با شرکت در آن، به رژیم شاه و عوامل آن مشروعیت بخشند. مرحوم آیت الله شهیدی به مخالفت برخاسته و با بیانات روشنگرانه و مثال های متنوع مردم را از شرکت در آن برحذر می داشت.

۲. توبیخ استاندار طاغوت:

یکی از شاگردان وی می نویسد: روز جمعه بود و من و رفیقم میرزا صادق و حاج میرزا علی داماد در گوشه اتاق نشسته بودیم و آقای شهیدی بالای اتاق مشغول مطالعه بود که سیدی معمم وارد شد و گفت: آقا! استاندار (دکتر منوچهر اقبال) در برون در، اجازه شرفیابی می خواهند، فرمود: من با استاندار کاری ندارم! سید از بس اصرار کرد آقای شهیدی ساکت شد، استاندار آمد، آقای شهیدی در مورد اعمال خلاف شرع و خلاف قانون به سرزنش و توبیخ استاندار پرداخت و او را مقداری نصیحت نمود، پس از ختم سخنان آقای شهیدی، استاندار بدون این که چیزی بگوید، برخاست و رفت.[۱۶]

۳. رد هدیه دربار:

علامه جعفری در خاطرات خود می گوید: «روزی شاه، برای مرحوم آقا میرزا فتاح شهیدی ۳۰ هزار تومان (به عنوان هدیه) می فرستد. مرحوم شهیدی قبول نمی کند! افراد دربار می گویند: این پولی که ما آوردیم، می دانیم که مورد نیاز شما نیست، آن را بگیرید و به طلبه ها بدهید. میرزا گفته بود: اگر طلبه ها از این پولها مصرف کنند دیگر طلبه نمی شوند».

۴. امتناع از ملاقات با شاه:

استاد جعفری در خاطره دیگری می گوید: محمدرضا شاه به تبریز رفته بود. عده ای از بزرگان حتی بعضی از روحانیون مشهور تبریز به دیدن ایشان رفته بودند. چندن تن از اطرافیان دربار، به خدمت آیت الله شهیدی رسیده و از ایشان خواهش می کنند که او نیز به دیدن شاه برود. وی برای این که آنها را متقاعد کند، می گوید: آقاجان! من یک دهاتی هستم. مرا چه به شاه! آنها هر چه اصرار می کنند، وی این جمله را تکرار می کند.[۱۷]

مظلومیت و رحلت

آیت الله شهیدی با این که مرجع شیعیان بود؛ اما مورد بی مهری عده ای از افراد غافل و ناآگاه قرار گرفته و شخصیت والای ایشان آماج تهمتها و ناسزاها واقع شد. با این حال این اسطوره صبر و استقامت همانند امام علی علیه السلام، تمام ناملایمات را به خاطر حفظ دین الهی به جان خریده و شکیبایی پیشه می کرد، این بزرگمرد وارسته از دست مردم جاهل و بی مبالات به دین و ارزش‌های الهی خون دلها می خورد.

یکی از همراهان ایشان می گوید: گاهی که من همراه ایشان به مسجد می رفتم و یا از مسجد برمی‌گشتم، افراد مغرض و ناآگاه در کنار خیابان از نزدیک باصدای بلند کلمات ناروا و اهانت آمیز در گوش وی می گفتند و گاهی هم علناً توهین می کردند و او هم می شنید و با سکوتی معنی دار رد می شد.[۱۸] گاهی این اذیت و آزارها آنچنان شدید بوده است که آن بزرگوار از خداوند درخواست می کرده است او را از آن منطقه بیرون ببرد.[۱۹]

اما بالاخره، از آزار عده ای از خدا بی خبر سینه اش به تنگ آمد. او همانند مولایش علی علیه السلام که از شدت زخم زبان‌ها و اذیت ها و کج فهمی ها دلش به تنگ آمده و فرموده بود: اللهم ارحنی منهم، اللهم ابدلنی بهم خیرا منهم![۲۰] و بعد از این دعا به فاصله اندکی آن حضرت به شهادت رسیده بود،[۲۱] آیت الله شهیدی نیز در روز ۱۹ صفر، در مسجد و در میان جمعیت رو به قبله ایستاده و فرمود: «اللهم خلصنی فقد ملئت؛ خدایا دیگر بستوه آمده ام خلاصم کن!» بعد از این دعا، نماز را به جماعت ادا کرد و به خانه رفت. در همان روز به بستر بیماری افتاد و بعد از ۲۵ روز بیماری به ملاقات پروردگارش شتافت.[۲۲]

بعد از رحلت آن اسوه صبر و فضیلت مردم به قدر و منزلت او پی برده و با شخصیت علمی و معنوی اش بیشتر آگاه شدند، به حدی که تا آن زمان تشییع جنازه ای باشکوه‌تر از تشییع پیکر پاک آن یگانه دوران در تبریز دیده نشده بود.[۲۳] این عالم جلیل القدر در ۱۵ ربیع الاول ۱۳۷۲ هـ.ق دیده از جهان فروبست و پیکرش در قبرستان طوبائیه تبریز به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. این تاریخ با دست نوشته خود آن بزرگوار، در آخر کتاب وقایع الایام تتمه محرم، ص۴۰۱ هماهنگ است اما در آخر حاشیه مکاسب، ص۶۸ که به قلم یکی از شاگردان آن بزرگوار تحریر یافته تولد ایشان ۱۲۹۶ قمری ذکر شده است.
  2. داش تان، یکی از روستاهای بستان آباد است و در ۱۸ فرسخی شهر تبریز قرار دارد. منطقه ای خوش آب و هوا است و مردان دانشمند و باهمت از آن ناحیه برخاسته اند که از جمله آنها: سلطان قلی از رجال عهد نادرشاه افشار و فرزندش ملا آقا، شخصی دانشمند و اهل قلم را می توان نام برد. همچنین فرزند وی حاج نورالله از افراد خیر و دانش دوست است که در آن زمان در آن روستا مدرسه بنا نموده و به برکت آن مدرسه بیشتر اهالی آنجا صاحب علم و معرفت گشته اند. در میان آنان شیخ الاسلام شهید (پدر آیت الله شهیدی) و آیت الله شهیدی از شهرت بیشتری برخوردارند.
  3. رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۰۱.
  4. وقایع الایام، تتمه محرم، ص۴۰۱.
  5. مکاسب کلانتر، ج۱، ص۲۰۵.
  6. وقایع الایام، تتمه محرم، ص۴۰۱.
  7. در این بخش از کتابهای ذیل استفاده شده است: الذریعه، ج۳، ص۴۸۳، ج۵، ص۵۳، ج۲۵، ص۹۱ و ۱۷۹؛ معجم مولفی الشیعه، ص۹۱؛ هدایه الطالب، ص۶۵۸؛ معجم مولفی الشیعه، ص۹۱؛ هدایه الطالب، ص۶۵۸؛ مفاخر آذربایجان، ج۱، ص۳۱۴.
  8. مجله حوزه، ش۱۹، ص۲۷.
  9. باید توجه داشت که در حدود سالهای ۱۳۱۵، ۲۵۰ تومان مبلغ زیادی بوده است.
  10. جاودان اندیشه، در ضمن شرح حال آقای شهیدی.
  11. مجله حوزه، شماره (۶۴ـ۶۳)، ص۴۸.
  12. یکصد تن از ستارگان درخشان، ص۲۱۸.
  13. الذریعه، ج۲۲، ص۱۲۶.
  14. مصاحبه با آیت الله میرزا محسن کوچه باغی.
  15. سوره هود/ ۱۱۳.
  16. شرح حالی از نامدارن تاریخ، ج۲، ص۳۲۹.
  17. جاودان اندیشه، ص۱۰۶.
  18. شرح حالی از نامداران تاریخ، ج۲، ص۳۳۰.
  19. حاشیه مکاسب، ص۱۴۷.
  20. شرح الاخبار مغربی، ج۲، ص۴۳.
  21. منافقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۱۴.
  22. گفتنی است که صبر و شکیبایی در برابر ظلم ها و اذیت ها تا زمانی رواست که به تضییع حقوق دیگران و امت اسلامی و مصالح جامعه منجر نشود و فقط در دایره حقوق شخصی قرا گیرد. اما هنگامی که یک عالم دینی احساس کند که این تهمت ها و افتراها مربوط به شخص نیست بلکه نتیجه آن نفی روحانیت و مقابله با دین الهی است دیگر جای صبر و گذشت نخواهد بود.
  23. هدایه الطالب، ص۶۵۸.

منابع