مادر حضرت مریم

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مطابق با تاریخ طبری مادر حضرت مریم سلام الله علیها، حَنّه دختر فاقود پسر قبیل بود.[۱] حنّه خواهر ایشاع[۲] یا الیصابات[۳] همسر حضرت زکریا علیه السلام بود؛ و با این وصف مادر حضرت مریم، خاله‌­ی حضرت یحیی علیه السلام نیز هست.

مادر حضرت مریم در قرآن

در قرآن نامی از مادر حضرت مریم ذکر نشده، اما در آیات ۳۵ الی ۳۷ سوره آل عمران به او اشاره شده است. در این آیات داستان تولد حضرت مریم و نذر مادرش را بیان می کند.

  • «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَک ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّک أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم»؛ یاد کن زمانى را که زن عمران گفت: پروردگارا بدرستى که من نذر کردم براى تو که این طفلى که در شکم دارم محرر (خادم بیت المقدس) باشد، پس از من قبول فرما محققا تو سمیعى و عالمى به آن چه نذر کردم و قرارداد نمودم.[۴]
  • «فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَلَیسَ الذَّکرُ کالْأُنْثى وَ إِنِّی سَمَّیتُها مَرْیمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِک وَ ذُرِّیتَها مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ»؛ همین که وضع حمل کرد گفت: پروردگارا من او را دختر زاییدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست که چه زاییده) و معلوم است که براى خدمتگزارى معبد تو پسر چون دختر نیست و من او را مریم نام نهادم و من او و نسل او را از شیطان رجیم به تو پناه دادم.[۵]

حنه که مادر حضرت مریم بود پیر شده و از زایمان محروم بود. یک روز که در زیر درختى نشسته بود دید پرنده اى بچه خود را غذا می داد. حنه از خدا فرزند خواست و نذر کرد: اگر خدا به وى فرزندى دهد آن فرزند را خادم بیت المقدس نماید. چندان طولى نکشید که به حضرت مریم حامله شد. به شوهرش که عمران بود گفت: آیا می دانى من نذر کردم این بچه اى که در شکم دارم خادم بیت المقدس باشد؟ عمران گفت: تو نباید این نذر را بکنى. زیرا شاید دختر باشد و تو مسئول باشى!؟ هنوز مریم متولد نشده بود که عمران از دنیا رفت.

هنگامى که حنه وضع حمل نمود مریم را در میان پارچه اى پیچید و آورد در میان بیت المقدس نزد علمائى نهاد که خادم بیت المقدس بودند. مادر حضرت مریم به آنان گفت: این نذر را تحویل بگیرید.

حضرت زکریا علیه السلام فرمود: من براى کفالت این دختر سزاوارترم، زیرا خاله مریم در خانه من است. ولى علماء و خادمین بیت المقدس قبول نکردند و به مناقشه پرداختند و گفتند: اگر بنا باشد مریم به حساب خاله اش نزد تو باشد بهتر این است که نزد مادرش باشد. چون عمران پدر حضرت مریم (که ظاهرا در آن موقع از دنیا رفته بود) پیشوا و بزرگ آنان بود، لذا هر یک از ایشان راغب بود که سرپرستى حضرت مریم را عهده دار گردد.

وقتی قیل و قال آنان در این باره بطول انجامید لذا بنا نهادند قرعه بزنند. تا قرعه بنام هر کسى درآید او عهده دار این کفالت شود. آنان که ۲۹ نفر بودند رفتند و هر کدام تیرى تراشیده، نام خود را بر آن نقش نمودند و بر لب جوى آب آمدند. وقتى ایشان تیرهاى خود را در میان آب انداختند کلیه تیرها در آب فرورفتند، مگر تیر حضرت زکریا که بر روى آب ماند. هنگامى که با این منظره مواجه شدند دست از حضرت مریم برداشتند و او را به زکریا واگذار کردند.[۶]

مادر حضرت مریم در روایات

  • امام باقر علیه السلام فرمودند: روزى حضرت عیسی علیه السلام به ابلیس گفت: آیا شده است تا به حال از حیله هاى خود طرفى نبندى؟ شیطان گفت: بلى آن روز که جده تو حنه خواهر همسر زکریا بعد از آن که خداوند بدان ها علیرغم میل باطنى ایشان دخترى بنام مریم را عنایت فرمود از شیطان به خداوند پناه بردند. «رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى ... وَ إِنِّی أُعِیذُها بِک وَ ذُرِّیتَها مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم».[۷]
  • ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند: خداوند تبارک و تعالى به عمران وحى کرد که من به تو یک پسر درست و بابرکت مى دهم که کور مادرزاد و پیس را درمان کند و مُرده را به اذن خدا زنده کند و او را رسول بر بنى اسرائیل سازم، عمران این را به زن خود حنه که مادر مریم بود بازگفت، پس چون آبستن شد پیش خود بار خود را پسرى مى دانست، و چون زائیدش گفت: پروردگارا به راستى من او را دختر زائیدم، نیست پسر بمانند دختر یعنى دختر رسول خدا نشود، که خدا عز و جل مى فرماید: «و خدا داناتر بود بدان چه زائیده» (آل عمران، ۳۶)، چون خدای تعالى عیسى را به مریم داد او همانى بود که به عمران مژده داده بود و با او وعده کرده بود، چون بگوئیم در مردى از ماها چیزى هست و از آن چیز در فرزند یا فرزندان او هم باشد شما منکر آن نباشید (و آن را دروغ نشمارید).[۸]
  • به سند صحیح منقول است که از امام باقر علیه السلام پرسیدند: آیا عمران پیغمبر بود؟ فرمود: بلى، پیغمبر مرسل بود بسوى قوم خود، و «حنه» زن عمران و «حنانه» زن زکریا علیه السلام خواهر بودند، پس از براى عمران از حنه مریم بهم رسید و از براى زکریا از حنانه یحیى بهم رسید و از مریم عیسى بهم رسید و عیسى پسر دختر خاله یحیى بود و یحیى پسر خاله مریم و خاله مادر به منزله خاله است پس به این سبب عیسى و یحیى را خاله زاده یکدیگر مى گفتند.[۹]
  • عیاشى به سندهاى معتبر از امام محمدباقر علیه السلام روایت کرده است که: نذر کرد زن عمران که آنچه در شکم اوست محرر گرداند، و محرر آن بود که براى مسجد و معبد خود قرار مى دادند که هرگز از مسجد بیرون نیاید.[۱۰]

پانویس

  1. ترجمه تاریخ طبرى، ج۲، ص۵۰۱.
  2. حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلددوم، تعلیقه، ص: ۵۴۱، به نقل از ناسخ التواریخ
  3. حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلددوم، تعلیقه، ص: ۵۴۱، به نقل از انجیل لوقا باب اول
  4. سوره آل عمران، آیه ۳۵.
  5. سوره آل عمران، آیه ۳۶.
  6. تفسیر آسان، ج۲، ص۲۶۴.
  7. داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، ص ۵۸۶.
  8. اصول کافى/ترجمه کمره اى، ج۳، ص۵۹۱.
  9. حیوة القلوب، ج۲، ص۱۰۶۴.
  10. حیوة القلوب، ج۲، ص۱۰۶۱.

منابع

  • حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، سید عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ ق.
  • تاریخ طبرى، ترجمه ابوالقاسم پاینده؛ تهران: اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ ش.
  • تفسیر آسان، محمدجواد نجفى خمینى؛ تهران: انتشارات اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۸ ق.
  • داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ یوسف عزیزى؛ تهران: انتشارات هاد، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش.
  • اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه محمدباقر کمره اى؛ قم: انتشارات اسوه، چاپ سوم، ۱۳۷۵ ش.
  • حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، چاپ ششم، ۱۳۸۴ ش.