قیام های پس از واقعه عاشورا

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

با فاصله اندکی پس از قیام امام حسین علیه السلام که با شهادت آن حضرت و یاران فداکارش در کربلا همراه شد، قیامهای دیگری بر ضد بنی امیه به وقوع پیوست. مشهورترین این قیامها عبارتند از:

  • قیام مردم مدینه: برای بیرون آمدن از فرمان خلافت یزید (واقعه حره)
  • قیام توابین: با هدف خونخواهی شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش و توبه به جهت عدم همراهی آن حضرت
  • قیام مختار: برای در دست گرفتن حکومت کوفه و خونخواهی از قاتلان امام حسین علیه السلام و یارانش

قیام مردم مدینه

مطابق با آنچه در برخی منابع آمده است پس از نصب عثمان بن محمد به جای ولید بن عقبه به حکومت مدینه، وی برای خشنود کردن بزرگان مدینه و آرام ساختن حوزه حکومت خود، گروهی از بزرگان مدینه را به شام فرستاد تا خلیفه را از نزدیک ببینند و از بذل و بخشش‌های وی برخوردار گردند.

این گروه با آن که یزید به آنها بخشش کرد و درهم و دینار داد، چون به شهر بازگشتند به عوض تمجید، در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شروع به بدگویی از یزید کردند و گفتند: ما از نزد کسی می‌آییم که دین ندارد، شراب می‌نوشد، طنبور می‌نوازد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. سپس گفتند: ما شما را گواه می‌گیریم که او را از خلافت خلع کردیم.[۱]

مردم مدینه در ذی الحجه سال ۶۳ هجری یزید را از خلافت خلع و عثمان بن محمد والی یزید و بنی‌امیه را از شهر اخراج کردند. مردم شهر با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بیعت کردند. خبر شورش مردم مدینه به دمشق رسید. یزید دوازده هزار سپاهی را به فرماندهی مسلم بن عقبه، یکی از سرداران خونریز خود و معاونت حصین بن نمیر به مدینه فرستاد. سپاه شام مدینه را محاصره کرد. مقاومت عبدالله بن حنظله و انصار بی فایده بود. در این واقعه -که به واقعه حره معروف است- هفتصد نفر از قریش و انصار و ده هزار نفر از بقیه مردم کشته شدند.[۲]

برخی منابع قیام مردم مدینه را با شورش عبدالله بن زبیر مرتبط دانسته گفته اند عبداللّه‌ بن مطیع، در مدینه برای او از مردم بیعت می گرفت. در پى آن، یزید از عثمان‌ بن محمد بن ابی‌سفیان، والى خود در مدینه خواست تا جمعى از بزرگان شهر را نزد او به شام بفرستد تا سخن ایشان را بشنود و از آنان دلجویى کند که خود این سفر موجب شد نمایندگان مدینه شیوه حکومتی یزید را ببینند و در بازگشت مردم را بر او بشورانند[۳] و وقایع بعدی اتفاق افتاد.

قیام توابین

پس از مرگ یزید در سال ۶۴ هجری و فرار عبیدالله از عراق، ناآرامی در این منطقه حکم‌فرما شد. یاران امام حسین علیه السلام به هدف خونخواهی آن حضرت به یک دیگر پیوستند. آنها بخشش گناه خویش را در این می‌دیدند که به خونخواهی امام حسین علیه السلام قیام کنند و انتقام خون آن حضرت را بگیرند.[۴] توابین معتقد بودند: گناهى که در کار قتل امام حسین علیه السلام داشته‌اند، جز به کشتن قاتلان وى یا کشته شدن در این راه پاک نمى‌شود.[۵] شیعیان کوفه به ریاست «سلیمان بن صرد خزاعی» نام «توابین» را بر خود نهادند و شعارشان خونخواهی از امام حسین علیه السلام بود.[۶]

در همین زمان در عراق (بصره و کوفه) قدرت در دست زبیریان بود. توابین به جمع‌آوری نیرو و سلاح پرداختند و در پادگان نخیله برای جذب نیرو تجمع کردند.[۷] توابین در ۵ ربیع الثانی سال ۶۵ هجری قیام کردند.[۸] آنها در مسیرشان برای گرفتن انتقام، ابتدا به کربلا رفتند و چند روز در آنجا به گریه و زاری پرداختند و از این که در حق آن حضرت کوتاهی کرده بودند، توبه کردند. سپس تصمیم گرفتند به جنگ با عبیدالله بن زیاد بروند.[۹] توابین در «عین الورده» واقع در «جزیره» شمال عراق[۱۰] اردو زدند.[۱۱] مروان بن حکم، حاکم اموی در دمشق، عبیدالله بن زیاد را به جنگ آنان فرستاد.

توابین گرچه در ابتدا تعدادی زیادی از سپاهیان شامی را کشتند اما در این جنگ نابرابر شکست خوردند و رهبران آنها به جز رفاعة بن شداد کشته شدند. وی با همراه باقی مانده گروه توابین به کوفه بازگشت.[۱۲]

در منابع تاریخی رابطه سیاسی خاصی بین امام سجاد علیه السلام و توابین گزارش نشده است و هیچ مدرکی یافت نشده است که اذن امام سجاد علیه السلام یا حتی رضایت آن حضرت به آن قیام پس از آن را نشان دهد.

قیام مختار

در زمان قیام امام حسین علیه السلام، مختار ثقفی در کوفه سکونت داشت و از شیعیان محسوب می شد. مسلم سفیر اعزامی امام حسین علیه السلام ابتدا به خانه او وارد شد.[۱۳] در جریان حادثه کربلا، مختار در زندان عبیدالله بن زیاد بسر می برد.[۱۴] پس از واقعه کربلا مختار با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر از زندان آزاد شد.[۱۵] او پس از آزادی به مکه رفت و به زبیریان پیوست.[۱۶] اما پس از مدتی از زبیریان جدا شد و در رمضان سال ۶۴ هجری وارد کوفه شد[۱۷] و مردم را به سوی خود دعوت کرد. او از شیعیان می خواست به یاری‌اش شتافته و در امر قیام وی را کمک کنند. گروهی از شیعیان به منظور بررسی ادعای مختار که خود را نماینده محمد بن حنفیه معرفی می کرد،[۱۸] به حجاز نزد محمد بن حنفیه رفتند.[۱۹] محمد بن حنفیه آنها را نزد امام سجاد علیه السلام برد تا کسب تکلیف کنند.

امام سجاد علیه السلام فرمود: «یا عم لو أن عبدا زنجیا تعصب لنا أهل البیت لوجب على الناس موازرته و قد ولیتک هذا الأمر فاصنع ما شئت»؛ عموجان اگر بنده‌ای زنگی به خاطر ما اهل بیت تعصبی داشته باشد (قیام کند) بر مردم واجب است که او را یاری کنند. سپس فرمود: من این امر را به تو می سپارم هر گونه که خود صلاح میدانی عمل کن.

شیعیان از نزد حضرت خارج شدند و می گفتند: امام زین العابدین علیه السلام و محمد بن حنفیه به ما اجازه دادند.[۲۰] به همین جهت شیعیان کوفه پیرامون مختار را گرفتند. مختار پس از جلب حمایت شیعیان، ابراهیم بن مالک اشتر را نیز به سوی خویش جلب کرد. مختار با ارائه نامه ای از طرف محمد بن حنفیه که خطاب به ابراهیم نوشته شده بود و از او خواسته بود که مختار را در خونخواهی از قاتلان حسین علیه السلام یاری کند، موفق به جلب حمایت ابراهیم شد.[۲۱] و قیام خویش را در سال ۶۶ هجری با شعار «یا منصورُ أمِت»[۲۲] (ای یاری شده بمیران) و شعار «یا لثارات الحسین»[۲۳] آغاز کرد.

در این قیام ایرانیان ساکن کوفه که به «حمراء» مشهور بودند، شرکت داشتند. برخی از مورخان تعداد آنها را ۲۰ هزار نفر نوشته‌اند.[۲۴]

مختار دستور داد هر کس به هر نحوی در فاجعه کربلا دست داشته باید به حسابش رسیدگی شود.[۲۵] از جمله کسانی که به دست مختار به قتل رسیدند می توان به شمر بن ذی الجوشن، عمر بن سعد، سنان بن انس، خولی بن یزید، حرمله بن کاهل اسدی، بجدل بن سلیم، حکیم بن طفیل، مرة بن منقذ و زید بن رقاد اشاره کرد.[۲۶] او سرهای برخی از آنان را نزد محمد بن حنفیه فرستاد و محمد پس از مشاهده آنها در مورد مختار چنین دعا کرد: «اللهم لاتنس هذا الیوم للمختار و أجزه عن أهل بیت نبیک محمد خیر الجزاء فوالله ما على المختار بعد هذا من عتب».[۲۷]

مختار سپس سپاهی بزرگ متشکل از ایرانیان و اعراب به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر به مقابله با عبیدالله بن زیاد فرستاد.[۲۸] ابراهیم موفق شد عبیدالله را در حوالی موصل شکست دهد و سر او را نزد مختار فرستاد.[۲۹]

مختار سر عبیدالله را به حجاز نزد محمد بن حنفیه[۳۰] و به نقلی نزد امام زین العابدین علیه السلام[۳۱] فرستاد. محمد بن حنفیه و امام سجاد علیه السلام از دیدن سر عبیدالله خوشحال شدند و به همراه خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله از لباس عزا خارج شدند و بنی هاشم در مورد مختار به ثناگویی پرداختند. امام سجاد علیه السلام فرمود: خدا را شکر که انتقام خون ما را از دشمن گرفت و خداوند به مختار جزای خیر دهد.[۳۲] و محمد بن حنفیه در حق او این گونه دعا کرد: خدا به مختار جزای خیر عنایت کند او انتقام ما را گرفت.[۳۳]

اما سرانجام مصعب بن زبیر موفق شد وارد کوفه شود و در جنگی مختار را شکست دهد.[۳۴] مختار که به قصر پناه برده بود سرانجام از قصر خارج شد و به قتل رسید.[۳۵]

پانویس

  1. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۰۹۷.
  2. دینوری، ابن قتیبه، پیشین، ص ۲۲۰-۲۲۵ و طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۱۱۴-۳۱۱۷.
  3. بلاذری، أنساب‏ الأشراف، ج۵، ص۳۱۹
  4. ابن سعد، پیشین، ج ۵، ص ۱۲۱-۱۲۰ و محمد بن علی بن طباطبا، الفخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ دوم، ص ۱۶۳.
  5. طبری، ج۷، ص ۳۱۸۰ و ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، دوم، ج۲، ص ۷۷۴.
  6. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۱۸۲ و بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب اشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷، اول، ج۶، ص ۳۶۸ و ذهبى، محمد بن احمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، بیروت، دارالکتاب العربى، ۱۴۱۳، دوم، ج۵، ص ۴۶.
  7. طبری، پیشین، ج۵، ص ۵۸۷-۵۸۹ و ابن اعثم کوفى، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱، اول، ج۶، ص ۲۰۹ و ابن سعد، پیشین، ج۶، ص ۴۷۲.
  8. ابن اعثم کوفی، پیشین، ج۶، ص ۲۱۴ و ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵، ج۴، ص ۱۷۷.
  9. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۲۶ و ابن اعثم کوفی، پیشین، ج۶، ص ۲۱۴ و ابن اثیر، پیشین، ج۴، ص ۱۷۸.
  10. حموی، یاقوت؛ معجم البلدان، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵، دوم، ج۴، ص ۱۸۰.
  11. طبری، پیشین، ج ۷، ص ۳۲۳۴ و ذهبی، پیشین، ج۵، ص ۴۸ و یعقوبى، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱، ششم، ج۲، ص ۲۵۷.
  12. طبری، پیشین، ج ۷، ص ۳۲۴۱ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۵۷ و بلاذری، پیشین، ج۶، ص ۳۷۱-۳۷۲ و مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه والاشراف، قاهره، دارالصاوی، بی تا، ص ۲۶۹.
  13. دینورى، ابوحنیفه، پیشین، ص ۲۷۹ و طبری، پیشین، ج۷، ص ۲۹۲۶ و ابن اعثم کوفى، الفتوح، (ترجمه)، ص ۸۴۳.
  14. شیخ مفید، پیشین، ج۱، ص ۳۲۵ و طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۳ و یعقوبى، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱، ششم، ج ۲، ص۲۰۱.
  15. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۳ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۱.
  16. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۶.
  17. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۱۲. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، اول، ج۲، ص ۴۲.
  18. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۳ و ابن اثیر، الکامل، پیشین، ج۱۱، ص ۳۱۷.
  19. ر.ک. یعقوبی، ج۲، ص ۲۰۱ و طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۲۹۲ و ابن اثیر الکامل، پیشین، ج۱۲، ص ۶۹.
  20. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج۴۵، ص ۳۶۵.
  21. دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۳۴ و طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۲۹۶.
  22. طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۳۰۱ و ابو علی مسکویه، تجارب الامم، تهران، سروش، ۱۳۷۹، دوم، ج۲، ص ۱۴۹ و ابن اثیر، الکامل، پیشین، ج۱۲، ص ۷۳ و عبدالرحمن بن الجوزی، المنتظم، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۲، ج۶، ص ۵۳.
  23. طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۳۰۲ و ابن اثیر الکامل، پیشین، ج۱۲، ص ۷۳.
  24. ابوحنیفه دینوری، پیشین، ص ۳۳۳.
  25. طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۳۴۰ و ابن خلدون، پیشین،‌ ج۲،‌ ص ۴۸.
  26. رضوی اردکانی، سید ابوفاضل، قیام مختار، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۹۰، ص ۴۵۸-۴۵۹.
  27. مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص ۳۷۹.
  28. دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۳۸ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۲
  29. دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص۳۴۰ و ابن سعد، پیشین، ج۵، ص ۲۱۸.
  30. ابن سعد، پیشین، ج۵، ص ۲۱۸ و دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص۳۴۰ و مقدسی، پیشین، ج۲، ص ۹۱۳.
  31. یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۲.
  32. الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی أَدْرَک لِی ثَأْرِی مِنْ أَعْدَائِی - وَ جَزَى الْمُخْتَارَ خَیرا» مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص ۳۴۴ و ابن نما حلی، ذوب النضار، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۶ اول، ص ۱۴۴.
  33. «جزاه الله خیر الجزاء فقد أدرک لنا ثأرنا» مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص ۳۸۵.
  34. دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۵۰-۳۵۱.
  35. دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۵۱ و طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۴۱۲ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۹ و ابن اثیر (الکامل)، پیشین، ج۱۲.