علی اکبر الهیان تنکابنی

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از على اكبر الهيان)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آیت الله الهیان قزوینی تنکابنی (۱۳۸۰-۱۳۰۵ ق)، عالم ربانی و مجاهد شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان سید موسى زرآبادى بود. وى هرجا مى‌رفت به تدریس و تربیت و تهذیب طلاب علوم دینى می‌پرداخت. آیت‌اللّه الهیان با این که از عالمان وارسته و اهل شهود و کرامات بود، اما هیچ گاه از تکالیف سیاسی و اجتماعی، شانه خالی نمی‌کرد و روحیه جهاد و مبارزه با ظلم در ایشان زنده بود.

الهیان تنکابنی.jpg
نام کامل على‌اکبر الهیان قزوینی تنکابنی
زادروز ۱۳۰۵ قمری
زادگاه قزوین
وفات ۱۳۸۰ قمری
مدفن قم - قبرستان وادى السلام

Line.png

اساتید

آخوند خراسانى، سید محمدکاظم طباطبایى یزدى، سید موسى زرآبادى،...

شاگردان

شیخ مجتبی قزوینی، محمدرضا حکیمی، سید فاضل هاشمی نجفی، میرزا رحیم تنکابنی، سید جلیل زرآبادی، سید علی محمد اشکوری،...


ولادت و خاندان

على اکبر الهیان تنکابنى، حدود سال ۱۳۰۵ قمرى در قزوین متولد گردید. پدرش شیخ محمدتقى الهیان تنکابنى، دانشمندى عالیقدر و نویسنده اى فاضل بود. وى در سامرا چند سالى از محضر میرزاى بزرگ شیرازى و سید اسماعیل صدر مستفیض گردید و به درجه اجتهاد نایل آمد. شیخ محمدتقى در قزوین وجهه بسیار عالى کسب نمود و مرجع على الاطلاق آن سامان گردید. از وى کتاب‌هایى در فقه و اصول فقه برجای مانده است که عبارتند از: «حاشیه بر نجاةالعباد»، «فوائدالعسکریه»، «مصابیح»، حاشیه بر «عین الاصول» و تقریرات درس فقه و اصول میرزاى شیرازى.

على اکبر الهیان، دایی مرحوم آیت الله شیخ مجتبى قزوینى خراسانی بوده است.

تحصیل و استادان

شیخ على اکبر الهیان دروس مقدمات ادبیات عرب و فارسى را در قزوین نزد پدر دانشمندش آموخت و در محضر درس دیگر اساتید آن حوزه حضور یافت. وى در سال ۱۳۲۳ قمرى درست یک سال پس از رحلت پدر عازم تهران شد. او که مقدمات را در قزوین به خوبى به پایان برده بود، در تهران نزد اساتید آن شهر سطوح عالى را فراگرفت و سپس براى ادامه تحصیل به نجف اشرف عزیمت نمود.

در ابتداى ورودش به نجف مدت کوتاهى را از محضر پربار مرحوم آخوند خراسانى صاحب «کفایةالاصول» بهره جست. در همان زمان و پس از آن با حضور در حلقه درس آیت الله سید محمدکاظم طباطبایى یزدى و دیگر بزرگان آن عصر، شایستگى علمى اش را به ثبوت رسانید و به درجه اجتهاد نایل گردید.

شیخ على اکبر همچنین در قزوین با حضور در خدمت عالم ربانى آیت الله سید موسى زرآبادى (متوفى سال ۱۳۵۳ قمرى) به تهذیب و تزکیه نفس مشغول گردید. استاد زرآبادی که یکى از بنیانگذاران و استوانه هاى «مکتب تفکیک» بود، در پرورش ایشان و شیخ مجتبى قزوینى تلاش فراوان نمود.

فعالیت‌های علمی

آیت الله شیخ على اکبر تنکابنی پس از درک مقام اجتهاد در حدود سال ۱۳۳۵ قمرى به قزوین مراجعت نمود و در آنجا به تدریس و تربیت طلاب علوم دینى پرداخت.

برخی از شاگردان ایشان عبارتند از:

  • آیت الله سید فاضل هاشمی نجفی
  • میرزا رحیم تنکابنی
  • سید محمد مدنی
  • سید محمد موسوی خوئینی‌ها
  • سید محمد میرجعفر میاندهی
  • سید عبدالله شفیعی لنگرودی
  • سید اسدالله نوری
  • سید علی محمد اشکوری
  • سید محمدعلی موسوی گرمارودی، پدر سید علی گرمارودی

شیخ على اکبر الهیان در سال ۱۳۴۵ قمرى به رامسر مهاجرت کرد و چندى در آنجا رحل اقامت انداخت. وى پس از مدتى درنگ در آن شهر به قزوین بازگشت و از آن پس همیشه در سفر بسر مى برد.

از آثار و نگاشته های ایشان چندان اطلاعی در دست نیست و به نظر می رسد که آن ها را به عللی نابود ساخته است، چنان که از برخی از شاگردان وی نقل شده است که وی گونی از کتاب را به دریا انداخته است که به ظاهر نوشته های شخصی ایشان بود و بر این باور بود که این ها به درد مردم نمی خورند. با این همه برخی از اوراق پراکنده مشتمل بر پاره ای مباحث فقهی و اعتقادی نزد فرزندانشان باقی است.

ویژگی‌هاى اخلاقى و کرامات

علامه حاج شیخ عبدالحسین لاهیجى نقل مى کند: از مرحوم الهیان شنیدم که فرمود: تمام هوى و هوس‌ها را از خود دور کردم و هیچ آمالى در من وجود ندارد. وقت شناس بود و گوهرشناس، قدر گوهر جان را دانست و به بهاى گزاف فروخت. زنگار آینه جانش او را نفریفت.

زندگى خصوصى او سرشار از عشق و بینوایى بود. این بینوایى تحمیلى نبود، خودخواسته بود، هر چه داشت در انبان مى کرد و به نیازمندان مى داد. لباس هاى کهنه اش تمیز بود، وصله اش را خود مى زد، حتى براى عروسى فرزندش، از آن همه دارایى که در اختیار داشت و خود را امانت دارش مى شمرد، چیزى برنداشت. مى گفت: بانکدار پول زیادى در میان دست و بالش است ولى پول و مال مردم، همیشه مى شمارد اما پول دیگران را.

به شیوه اندیشمندان و فرهیختگان کم مى خفت، خوابى کوتاه و عمیق... همیشه در حالت سفر بود، گاه به مشهد مقدس مشرف مى گشت و بر خواهرزاده خود مرحوم شیخ مجتبى قزوینى وارد مى شد و گاه در حجره اى در مدرسه نواب اقامت مى گزید و به زیارت و عبادت مشغول مى شد و همواره در شهرهاى قزوین، رامسر، رشت، طالقان، تهران، آستانه و مشهد در تردد بود.

در مسافرت هایش بردبار و ملایم بود. کم حرف مى زد و حتى کمتر از آن موعظه مى کرد، و با این حال هیچ فضیلت را دور از دسترس مردم قرار نمى داد. گفتارش شیرین و سخن و کلامش دلچسب بود، در کلبه دهقانان و گالشان در طالقان و جواهر ده چنان بود که در خانه اعیان. مى توانست عالى ترین مضامین عرفانى و قرآنى را با ساده ترین اصطلاحات عوامانه بیان کند، چون به همه زبان‌ها حرف مى زد و در همه جان‌ها نفوذ مى کرد. در هیچ چیز عجله نمى کرد جز در کار خیر.

در طول دوران زندگى هرگز دلبستگى به دنیا پیدا نکرد و هیچگاه خانه اى تهیه ننمود. با زندگى بسیار ساده و بى آلایش عمر را سپرى مى ساخت. با وجودى که هزاران تومان وجوهات به او داده مى شد با این حال هرگز در آن وجوه تصرف نمى نمود و در دوران زعامت آیت الله بروجردى هم وجوهات را به ایشان مى داد... در بیشتر اوقات روزه مى گرفت، و هرگاه روزه نداشت ناهارش شباهت زیادى به چاشت داشت.

استاد محمدرضا حکیمى در مورد ایشان مى گوید: «شیخ على اکبر الهیان از علماى بزرگ بود، اهل علوم باطنى و مشاهدات و کرامات، با عمرى در حدود ۷۰ سال و داراى پیکرى نحیف و تحلیل رفته از عبادات و ریاضات. یکبار از او شنیدم که مى گفت: اگر من نواب را حضورا دیده بودم، چه بسا جزو افراد و دسته او مى شدم و با این سخن اشاره مى کرد به اهمیت فوق العاده دفاع مسلحانه از دین خدا در این روزگار».

مرحوم الهیان از افراد بزرگ عصر و داراى روحى بسیار قوى بوده و دهها کرامت از ایشان نقل شده است که حکایت سخن گفتن گوشت گوسفند در سر سفره که به علت این که بر اثر خفگى مرده بود و صاحب خانه از آن اطلاع نداشت در حالى که نوکر از بیم ارباب واقعه را کتمان کرده تا توبیخ نگردد و مانند این ها هنوز در مناطق شمالى به ویژه در لاهیجان و رامسر نُقل مجالس است.

علامه حاج شیخ عبدالحسین لاهیجى نقل می کند: حدود سال ۱۳۷۰ قمرى مرحوم الهیان یک شب تابستان با عده اى از ارادتمندان آن جناب در منزل ما بودند. آن شب در اتاق کَک زیاد بود به حدى که همه را ناراحت مى کرد. یکى از دوستان ککى را با دست کشت. مرحوم الهیان متغیر شد و فرمود: چرا این حیوان را مى کشید؟ بگویید برود. لحظاتى نگذشت که تمام ککها از اتاق خارج شدند، و مدت ها در آن اتاق کک مشاهده نگردید.

وقتى گروهى کولى آوازخوان و موسیقى دان با تار و چنگ، طبل و کرنا، با او در یک ماشینى به قصد رشت نشستند و به هدف آزردنش به نواختن غنایى پرداختند، به ملایمت و ملاطفت ابزار نواختن آن ها را گرفته و دستى بر آن ها کشیده، و به آن ها بازگردانید، کولیان خواستند چیزى بنوازند از هیچیک آوازى و نوازى برون نیامد که نیامد.

وفات

مرحوم على‌اکبر الهیان تنکابنی سرانجام در روز سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۳۹ خورشیدى (سال ۱۳۸۰ قمرى) در تهران بدرود حیات گفت. پیکر مطهر ایشان به قم حمل شد و مرحوم آیت الله بروجردى بر ایشان نماز گذارد و در قبرستان «وادى السلام خاکفرج» به خاک سپرده شد.

منابع

  • ستارگان حرم، خلیل رضا منصورى، ج ۵.
  • تفسیر آفتاب، محمدرضا حکیمى، ص ۲۳۴.